۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

ماهیت “فتنه ی“ صهیونیستی علیه مسلمانان در کجاست؟

ماهیت “فتنه ی“ صهیونیستی علیه مسلمانان در کجاست؟
کسانیکه با نظریات حزب کار ایران (توفان) آشنایند می دانند که برخورد ما نسبت به مذهب و از جمله نسبت به مذهب اسلام چیست. تفاوت ما با برخورد دارودسته های پیرو نظریات ارتجاعی و فاشیستی و صهیونیستی منصور حکمت در این است که حزب ما مبارزه با مذهب را امری کینه توزانه، انتقامجویانه، با صدور فرمانهای از بالا و اتخاذ روشهای توهین آمیز به مسلمانها و مذهب نمی داند. مبارزه با مذهب اگر باید نقش سازنده ایفاء کند و میلیاردها انسان مذهبی را مورد خطاب قرار دهد، باید پیامش طوری باشد که در مردم ایجاد مقاومت و سرسختی نکرده برای آنها جالب بوده و آنها را در روند مبارزه اجتماعی آموزش دهد و به تفکر وادارد. بیسمارک صدراعظم اسبق آلمان با همین روش اشتباه آمیز با مذهب روبرو شد و شکست خورد. برای مبارزه با مذهب هم عوامل عینی و هم عوامل ذهنی را باید مورد نظر قرار داد. انسانها را نمی توان بدون توجه به شرایط هستی مادی شان که افکار آنها را شکل داده است “شستشوی مغزی“ داد. آنها نباید خود را مورد توهین و تحقیر تصور کنند که در آن صورت نتایج معکوس در مبارزه مذهبی ببار می آید. این را بارها تجربه تاریخ باثبات رسانده است. اگر بپذیریم که مبارزه با مذهب که ریشه آن در جهل تاریخی و خرافه مذاهب است کار امروز و فردا نیست و تا زمانیکه این جهل به علت وجود مبارزه طبقاتی و وجود مقوله استثمار انسان از انسان در جامعه وجود دارد زمینه بروز و رشد مذهب همواره فراهم است، پس آنگاه باید بپذیریم که مبارزه با مذهب باید علمی، روشنگرانه، طولانی، با حوصله و در ارتباط مستقیم با الزامات مبارزه طبقاتی و شناخت از مجهولات طبیعی و اجتماعی باشد. ریشه اعتقادات مذهبی در جهل تاریخی، در عدم درک علل تحولات و شناخت قانونمندیهای طبیعی و اجتماعی است. این شرایط که جنبه مسلط را در اجتماع دارد روزانه آدم مذهبی تولید می کند. این نیروی میلیاردی را نمی شود با توهین و تحقیر و ایجاد تضییقات “آگاه“ کرد. با برخورد فاشیستی و قتل عام نمی شود کسی را غیر مذهبی کرد. این نوع تبلیغات فاشیستی تراوشات مغز کسانی است که ریگ در کفش دارند و جاده صاف کن تبلیغات استعماری امپریالیستها و صهیونیستها در شرایط کنونی جهان هستند. یک انسان مذهبی که در عراق و یا فلسطین برای آزادی وطنش علیه امپریالیست مبارزه می کند صد بار شرافتمندتر از گماشته امپریالیستها و صهیونیستهاست که مردم را تشویق می کند بر ضد دین اسلام بسیج شوند و کاریکاتور حضرت محمد را با بمب مزین کنند. یکی بطور عینی و نهایتا ضد مذهبی و دیگری بطور عینی و ذهنی گماشته صهیونیسم است. کار آن مبارز مذهبی که ضربه استراتژیک به امپریالیسم و سرمایه داری می زند در تحلیل نهائی در مبارزه با مذهب بسیار پربارتر و موثرتر از آن ژیگولوی ایرانی مقیم فرانکفورت، هلند و یا لندن است که سفیهانه فکر می کند با توزیع کاریکاتور محمد و یا توصیه و تبلیغ فیلم بی ارزش و تحریک آمیز “فتنه“ در هلند بر ضد مذهب مبارزه کرده است و خرافه مذهبی را از بین برده است. بگذریم از اینکه مبارزه علیه مذهب اسلام مبارزه با مذهب بطور کلی نیست، بلکه همدستی با مسیحیت و یهودیت است تا بتوانند سیاستهای نژادی و استعماری و ضد بشری خویش را توجیه کنند. این ضد مسلمانان مسلمان زاده کله پوکهائی هستند که ابزار دست اسرائیل اند. بی جهت نیست که ارتجاع جهانی آنها را لای پوست پیاز خوابانده و برایشان مصاحبه های پی در پی رادیو تلویزیونی ترتیب می دهد، مدال به گردن آنها می اندازد تا “قهرمانان“ مبارزه ضد رژیمی برای روز مبادا در ایران معرفی شوند. نقش این ارتجاع منصور حکمتی در آستانه تحولات آتیه ایران “شکوفا“ می شود. پی ریزی آن از همین حال آغاز شده است.
اخیرا در هلند دارودسته های فاشیستی و دست راستی که سرشان به صهیونیسم جهانی وصل است بدنبال انتشار کاریکاتور محمد، فیلمی 15 دقیقه ای به بهانه افشاء جنایات مسلمانها و “آزادی بیان“ علیه مسلمانان تهیه کرده اند. ما شاهدیم که این قصه سر دراز دارد و با سیاست و پشتکار حسابشده صورت می گیرد. این هواداران آزادی بیان تبلیغ می کنند که قرآن باید ممنوع شود. در ترکیه مدرن و سکولار از جمله خط عربی را عوض کردند تا در عین حال کسی موفق نشود آموزش قرآنی ببیند. اکنون ما با موج تبلیغات عظیم مذهبی اسلامی در ترکیه روبرو هستیم. مردم ترک در ترکیه سکولار به مراتب مذهبی تر از مردم ایران در ایران اسلامی هستند.
این نخستین اقدام ضد اسلامی این حضرات گماشته امپریالیسم و صهیونیسم نیست. توهین به مقدسات مسلمانها و کتمان آن در پشت سنگر “آزادی بیان“ از دوران تئوریهای آقای ساموئل هانتیگتون آمریکائی مد شده است و بخشی از سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در سرکوب نهضتهای مترقی و آزادیبخش در جهان است. از همان تاریخ شما با این تبلیغات مواجه هستید که نهضتهای آزادیبخش را مترادف با تروریسم قرار می دهند تا تروریسم امپریالیستی را کتمان کنند.
ماهیت این مبارزه دستیابی به منابع اولیه انرژی در خاورمیانه است که در کشورهای اسلامی واقع هستند. ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، بحرین، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، نیجریه و لیبی و الجزایر و حتی اندونزی، همگی از ممالک اسلامی هستند. امپریالیستها برای تسلط بر این منابع انرژی نیاز به توجیهات ایدئولوژیک دارند. این توجیهات برای سرکوب نهضتهای مقاومت مردم این کشورها لازم است. این توجیهات برای فریب مردم ممالک متروپل و طبقه کارگر این ممالک ضروری است. این است که امپریالیستها که هرگز خودشان به آزادی بیان اهمیتی نمی داده اند بیکباره بیاد وجود دیکتاتورها در این ممالک افتاده اند و از منابعی صحبت می کنند که برای بقاء “تمدن“ و “حفظ دستآوردها و ارزشهای مدرن“ و “نوع زندگی غربی“ لازم است. این توجیهات فاشیستی نظر به دور دارد که اشغال این سرزمینها را توسط ارتشهای اشغالگر طبیعی جلوه دهد.
صهیونیستها به این تبلیغات دامن می زنند، زیرا دست آنها را در اشغال سرزمینهای فلسطینی باز می گذارد و تجاوز نژادپرستانه و صهیونیستی آنها را به لبنان و سایر ممالک خاورمیانه توجیه می کند. امروز مبارزه با اسلام در بطن خویش یک مبارزه ماهیتا انقلابی نیست، بلکه وسیله ای در دست امپریالیستها برای سرکوب ملتهای معترض و مخالف امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه است. امپریالیستها مزدوران خویش را به عنوان پیشقراولان توجیهات ایدئولوژیک خویش بسیج کرده اند تا مردم را تنها بر ضد اسلام در سراسر جهان بسیج کنند. قتل عام مبارزان عراقی و افغانی، فلسطینی و لبنانی را اگر آنها را با برچسب اسلامی مزین کنند بمراتب راحت است تا پیرایه دیگری بر آنها بسته شود. این سیاست امپریالیستی ضد اسلامی برای انفراد سیاسی این نهضتها صورت می گیرد. باید در این پیچیده گی آن عامل ماهوی، پایدار و قطعی را تشخیص داد و بر اساس آن اتخاذ تصمیم کرد.
در فیلم “فتنه“ اسلامیزه کردن را مقابل “آزادی“ قرار می دهند و فرا می خوانند برای دفاع از آزادی باید جلوی اسلامیزه کردن و قرآن را گرفت و حتی آنها را ممنوع کرد. تو گوئی فقط اسلام ضد آزادی است. هم اکنون موج تبلیغاتی مسخره ای در مورد سرزمین تبت دنیا را فرا گرفته است. این تبلیغات برای مقابله با چین است و در کار رقابت امپریالیستها، سرمایه های جهانی و تدارک جنگ آینده قابل توضیح است. دالای لاما یک رهبر مذهبی ارتجاعی و کاهنان بودائی وی مرتجع تر از آخوندهای ایران اند. آنها بیکباره به مظهر مجسم آزادی تبدیل شده اند. اگر بتوان آخوندها را نمایندگان “فئودالها“ جا زد، کائنان بودائی نمایندگان “برده داران“ هستند. در اینجا حمایت از یک جریان ارتجاعی مذهبی در کادر منافع امپریالیستی بیک باره دفاع از آزادی بیان قلمداد می شود. آنجا که مسلمانها حق حرف ندارند و نباید مورد حمایت قرار بگیرند زیرا که خطر اسلامیزه شدن غرب را تهدید می کند میدان برای تبلیغات بودیسم باز است. در اینجا به روشنی می توان دید که سخن بر سر منافع امپریالیستی است و نه حمایت از این و یا مقابله با مذهب دیگری است. این است که نظریه ارتجاعی منصور حکمت که وظیفه افکار عمومی سازی را برای امپریالیستها و صهیونیستها بر ضد مسلمانها بعهده گرفته است عمیقا ارتجاعی است و نشان می دهد که تا چه حد آنها آلت دست امپریالیستها و صهیونیستها هستند. سازمان صهیونیستی “مسلمانان سابق“ که توسط صهیونیستها ساخته و پرداخته شده و در سراسر جهان مورد حمایت قرار دارد و برایش در همه ممالک از آلمان و اتریش و هلند و دانمارک و انگلستان و... برنامه چینی می کنند بخشی از کارزار امپریالیستها برای دامن زدن به نژادپرستی، تجاوز به ممالک مسلمان و از جمله به ایران است. یکی از این آلت دستها در هلند از پیامبر اسلام محمد یک شخصیت کارتونی آفریده است که بروشنی هدفش تحریک آمیز و دامن زدن به تبلیغات نژادپرستانه در هلند است. نشریه نیمروز مورخ 16 فروردین ماه 1387 می نویسد: “احسان جامی در فعالیت سیاسی و اجتمای اش موضعگیریهای تندی علیه اسلام اتخاذ کرد و سال گذشته گروهی با عنوان کمیته مرکزی مسلمانان سابق برای حمایت از کسانی که دین اسلام را ترک می گویند بنیان گذاشت... احسان جامی بیشتر به حمایت از خیرت وایلدز یکی از نمایندگان حزب آزادی هلند در مجلس پرداخته بود...“. این آقای خیرت وایلدز یک نژادپرست کامل دست راستی است که روابط حسنه با اسرائیل دارد و بر ضد مسلمانان در هلند به فتنه گری مشغول است و فیلمی ضد مسلمانی نیر تهیه کرده است. حزب “آزادیخواه“ ایشان خواهان آن است که از ورود مسلمانان به هلند جلوگیری شود و قرآن که آنرا کتابی فاشیستی می خواند ممنوع گردد. ممنوعیت قرآن و جلوگیری از ورود مسلمانان برای ایشان و حزبشان عین آزادی و دموکراسی است. وی بارها گفته است که اگر مسلمانان می خواهند در هلند بمانند باید قرآن را پاره کرده و دور بیاندازند. فیلم آقای خیرت وایلدز باید حضور 1650 سرباز متجاوز و اشغالگر هلندی در افغانستان را که مردم افغانستان را قتل عام می کنند توجیه کند. کار افتضاح این فیلم و تحریکات فتنه انگیزانه نژادپرستان هلندی و پیروان منصور حکمت به آنجا رسیده است که حتی دولت اسلوونی که ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را بعهده دارد نیز انتشار فیلم “فتنه“ را محکوم کرده و اعلام نموده است که “این فیلم هدفی جز ایجاد نفرت ندارد و آزادی بیان باید در فضای احترام به مذاهب و دیگر اعتقادات و همراه با حس تعهد رعایت شود“. بان کی مون دبیرکل سازمان ملل نیز این فیلم را توهین آمیز خواند و چاره دیگری نیز برای آنها نمانده است. در لحظه ایکه اروپا با یاری آمریکا می خواهد از منطقه کوزووی مسلمان در قلب صربستان بیکباره یک کشور مستقل متولد کند، در لحظه ایکه سخن از عضویت آلبانی مسلمان در اتحادیه اروپا و یا قبرس نیمه مسلمان و بوسنین هرزه گوین مسلمان برای ورود به اتحادیه اروپاست تحریک علیه مسلمانها با این سیاست جلب ممالک ناشی از تجزیه یوگسلاوی در تناقض کامل قرار می گیرد. موضعگیریهای مصلحتی این رهبران را باید با توجه به وضعیت کنونی سیاسی توضیح داد وگرنه همین وضعیت در مورد انتشار کاریکاتور محمد نیز حاکم بود و آنها عکس حرفهای امروز را می زدند. در آن دوره همین رهبران زیر پوشش حمایت از آزادی بیان توهین به پیامبر اسلام را روا می دانستند و این عمل را وقیحانه مغایر قانون اساسی و قوانین جزائی ممالکشان نمی دانستند. کار به جائی رسیده است که اتحادیه روزنامه نگاران هلند قصد دارد از این حضرت آقا شکایت کند. این تناقضات نشان می دهد که آقای خیرت وایلدز خارج از نوبت به ساز صهیونیستها شروع به رقص کرده است و این رقص بی تناسب ایشان در متن سیاست عمومی ضد اسلامی دول اروپا و آمریکا در شرایط کنونی نمی خوانده است. طبیعی است که وقتی به کارزار بزرگ جهانی ضد اسلام دامن زده شود مواردی هم پیدا می شود که کسانی افسارشان پاره شده و با اشاره اسرائیل خارج از کر بخوانند.
ولی برای حزب ما مهم این یا آن موارد نیست، مهم آن است که روش کمونیستها را در مبارزه علیه مذهب بطور کلی و اسلام بطور خاص روشن کنیم و سیاست راهبردی امپریالیستها و ماهیت این سیاست را در برخورد به اسلام و مسلمانها برملا کنیم. تنها در راستای این مبارزه اجتماعی و ضد امپریالیستی است که می توان سره را از ناسره تشخیص داد. هم اکنون ملاک تشخیص مهمی پیش آمده تا مردم ایران سازمانهای اپوزیسیون ایران را بهتر بشناسند. سازمانهای حامی اسرائیل و مخالفان آنها، سازمانهای موافق امپریالیسم و مخالفان آنها. مهم این نیست که این سازمانهای “انقلابی“ روابط مشخص با این قدرتهای استعماری داشته باشند یا خیر. مهم این است که این سازمانها از زاویه نظری فلج شده و به تسخیر تفکر ارتجاع جهانی در آمده اند. آنها ابزار دست ایجاد افکار عمومی این ماشینهای تبلیغاتی امپریالیستی هستند. لازم نیست که این سازمانها جاسوسان امپریالیستها باشند. اما آنها از روی جهالت، تفکر جزمی، بی تجربگی سیاسی، لیبرالیسم، بی مسئولیتی، مد روز بودن، پیمودن راه کمترین مقاومت سیاستهای امپریالیستی و صهیونیستی را تبلیغ می کنند و آب به آسیاب جنایات آنها می ریزند.

بر گرفته ازتوفان شماره 98 اردیبهشت ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org