۱۰ خرداد ۱۳۸۷

صبح امروز اهالى دو روستاى شهرستان املش راه را بر روى وزير جهاد كشاورزى بستند!


شمال نيوز: صبح امروز اهالى دو روستاى شهرستان املش راه را بر روى وزير جهاد كشاورزى بستند! صبح امروز مهندس اسكندرى وزير جهاد كشاورزى كه جهت بازديد از شاليزارها ، مزارع و تاسيسات كشاورزى به شهرستان املش سفر كرده بود در دو روستاى جوركاسر و حاجى آباد اين شهرستان، اهالى اين دو روستا با تجمع هنگام برگشت راه را بر روى وزير جهاد كشاورزى و همراهان وى بستند! به گزارش خبرنگار شمال نيوز ، تجمع كنندگان كه نسبت به پائين بودن قيمت برگ سبز چاى ،كمبود و عدم بموقع توزيع كودشيميايى ، عدم پرداخت تسهيلات مربوط به ضرر و زيان ناشى از برف و يخ زدگى محصولات كشاورزى در سال گذشته ، مقرون به صرفه نبودن برداشت چاى و كشت مزارع برنج و همچنين كمبود آب شرب و زراعى اعتراض داشتند. اين اعتراض در حالى صورت گرفت كه اهالى روستاى جوركاسر با آتش زدن لاستيك ساعاتى راه را بر روى وزير و همراهان بستند و معترضان اعلام مى كردند از حدود يك ماه پيش آب شرب آنها قطع بوده و از آب رودخانه براى رفع كارهاى واجبى و ضرورى استفاده مى كنندو على رغم قول و وعده مسئولان مشكلات آنها رفع نگرديده است. آنها از وزير جهاد كشاورزى خواستند اعتراضاتشان را مستقيما به گوش رئيس جمهور رسانده وديگر اعتمادى به وعده مسئولان محلى ندارند. بر پايه اين گزارش: اين تجمع پس از حدود سه ساعت با قول مساعد وزير جهاد كشاورزى مبنى بر رفع آنها در جلسه مشترك با استاندار گيلان و همچنين انعكاس آنها به دولت پايان يافت. گفتنى است بيشتر اعتراضات اهالى اين روستاها به سمت عباسى نماينده مردم شهرستانهاى رودسر و املش در مجلس شوراى اسلامى بود كه براى رفع برخى از اين مشكلات وعده داده بود ولى تا كنون هيچگونه اقدامى را انجام نداده است. لازم به ذكر است وزير جهاد كشاورزى را فرماندار املش ،امام جمعه و نماينده شهرستان و همچنين رئيس جهاد كشاورزى استان گيلان همراهى مى كردند.

غیر لنینیست کمونیست نیست


غیر لنینیست کمونیست نیست

مارکسیسم لنینیسم علم است. کسی که مدعی شود مارکسیست لنینیست است باید با این علم آشنا بوده و بدان معرفت پیدا کرده و در مبارزات اجتماعی جانب پرولتاریا را بگیرد. زیرا مارکسیسم لنینیسم یک علم جانبدار است. هستند بسیاری، مارکس شناسهائی که می توانند از من و شما بهتر نقل قولهائی از مارکس مناسب و یا نامناسب پشت سرهم ارائه دهند که آدمی از شنیدن دامنه اطلاعات آنها در مورد مارکس در شگفت بماند. این عده کارشان از بر کردن مارکسیسم لنینیسم و شناخت از آثار و نظریات آنهاست. ولی خود این عده برای سرمایه داری کار می کنند و نظام سرمایه داری را تقویت می کنند. زیرا آنها جانبدارانه رفتار می کنند و از منافع طبقاتی خویش در اجتماع به دفاع برمی خیزند.
نتیجه نخست این است که نه هر کس که عبارات مارکسیستی بر زبان آورد حتما مارکسیست لنینیست است.
مارکسیسم در عین حال علم تحول اجتماعی است و و بر اساس ماتریالیسم دیالکتیک به تحول به پیش و حرکت بی گسست اعتقاد دارد. مارکسیسم می تواند بر واقعیات تحول یافته جامعه منطبق شود. بهمین جهت مارکسیسم جزم گرا نیست، دگم نیست. حکمی که در یک قرن گذشته با توجه به شرایط تاریخی آن دوران درست بود معلوم نیست در قرن اخیر درست باشد. این است که مارکسیست لنینیست کسی است که مارکسیسم را با توجه به شرایط تاریخی کنونی بررسی کرده تا بتواند سره را از نا سره تشخیص دهد.
پس مارکسیسم می تواند تحول پیدا کند و بر شرایط تاریخی جدید متکی گردد و آنرا توضیح دهد و تفسیر کند و مارکسیسم را تکامل دهد.
لنینیسم دقیقا همین تحول مارکسیسم در دوران زوال امپریالیسم و عصر انقلابات پرولتری است. لنینیسم تئوری پیروزمند انقلاب کبیر اکتبر بود که فصل جدیدی را در تحول بشریت گشود. لنینیسم حدود بیش از سی سال تحت رهبری دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی سوسیالیستی در زمان استالین پیاده شد و دستآوردهای بزرگی برای بشریت داشت. لنینیسم انقلاب سوسیالیستی در کشور واحد را به ارمغان آورد و حلقه ضعیف زنجیر اسارت و کنترل امپریالیستی را در روسیه پاره کرد.
رویزیونیستها وقتی به کودتا دست زدند و قدرت را قبضه کردند تلاش کردند نخست به جنگ لنینیسم روند و لنینیسم را از درجه اعتبار بیاندازند. این تلاش در همان آغاز خود با مقاومت رفقای چینی و آلبانی روبرو شد و مانع گردید که رویزیونیستها با حیله گری لنینیسم را از دستور کار خویش خارج کنند. مبارزه ایکه علیه رویزیونیسم خروشچفی در گرفت مبارزه ای ماهیتا میان رویزیونیستها و لنینیستها بود. لنینیسم در واقع بیان مجسم مارکسیسم در شرایط قرن بیستم بود و تا کنون نیز صحت و اعتبار خویش را حفظ کرده است. پس نتیجه این است که هر لنینیستی مارکسیست هست ولی هر “مارکسیستی“ الزاما لنینیسم نیست.
دشمنی با لنینیسم از انترناسیونال دوم آغاز می شود. هم کائوتسکی و هم تروتسکی از دشمنان لنینیسم بودند. ممکن است بیان شود که واژه لنینیسم در آن زمان اساسا متداول نبود و تازه پس از انقلاب کبیر اکتبر و امکان پیروزی ساختمان سوسیالیسم در شوروی این واژه جای خویش را باز کرده است. از این نقطه نظر نمی توان ایرادی گرفت ولی از همان موقع نیز دشمنان نظریات لنین که با وی پیکار می کردند دشمن همان نظریاتی بودند که بعدها به صورت مدون بنام لنینیسم تدوین و ثبت شد. امر دیکتاتوری پرولتاریا، حزبیت، امکان انقلاب سوسیالیستی در کشور واحد، ماهیت طبقاتی دولت و دموکراسی، برخورد به مسئله جنگ و صلح، نهضتهای رهائیبخش و... از جمله مسایلی بودند که همواره از مسایل مورد مشاجره قرار داشتند. این نزاع تا به امروز نیز پیش آمده است. کار پس از فروپاشی امپراتوری رویزیونیستها به جائی رسید که حتی واژه امپریالیسم از ادبیات اکثریت سازمانهای مدعی “کمونیسم“ حذف شده بود. تجاوز به یوگسلاوی و عراق پاره ای از این سازمانها را وادار کرد که مجددا برای توضیح رویدادهای جهان به مفهوم امپریالیسم متوسل شوند. دموکراسی بورژوائی آن چنان این سازمانها را اخته کرده بود که از جوامع غیر ایدوئولوژیک سخن می راندند و هنوز هم می رانند. آنها حتی وقتی از مقوله امپریالیسم سخن می رانند نتایج مترتب بر آن و یا مفهوم آنچه را که مدعی اعتقاد به آن هستند نمی فهمند. شما این نظریات انحرافی را در میان کسانیکه هوادار اقامت تجاوزکاران به خاک عراق هستند می بینید. آنها برخورد این حضرات را در مورد تجاوز امپریالیسم به ایران و مواضع نیروهای انقلابی چه برسد به کمونیستها می بینید که همگی می خواهند در پاررکابی امپریالیستها به ایران با لشگر موهومی “لشگر کشی“ کنند.
پاره ای از این سازمانها که یکشبه “دموکرات“ شده بودند “ستونهای آزاد“ در نشریات خویش بوجود آوردند تا میدان را برای تبلیغ نظریات ضد کمونیستی همواره کنند و از بورژوازی تائیدیه بگیرند که اینها “دموکراتند“. ارگانهای آنها بجای اینکه مبلغ کمونیسم باشد و به سردرگمی ایدئولوژیک خاتمه دهد و پرولتاریا را برای مبارزه با بورژوازی آماده گرداند به ملقمه ای از دیدگاههای التقاطی بدل شد تا سردرگمی، به میان راهروان راه آزادی طبقه کارگر برده شود.
این روش التقاطی، اپورتونیستی و بزدلانه در مبارزه که دل همه را بدست آوریم جز فریب مردم و گمراه کردن آنها نتیجه ای ندارد. مضحک است که کمونیستهائی پیدا شوند که از ترس ارعاب و اتهامات بورژواها ارگان سیاسی خویش را که با خون دل تهیه می کنند در اختیار بورژواها نیز قرار دهند. تو گوئی بورژواها در این زمینه کمبود دارند که به کمک چنین اپورتونیستهائی نیاز داشته باشند.
همه این موارد نشان می دهد که کمونیستهای صمیمی و انقلابی باید در درجه نخست توضیح دهند چه کسی کمونیست می باشد و بر اساس این اعتقاد خود برای نیل به هدف مبارزه نمایند. در جامعه در اثر تجزیه طبقاتی چنین است که خرده بورژوازی تهی دست و یا کسانیکه از صفوف آنها جدا می شوند به صف پرولتاریا روی آورده و تزلزل و ناپیگیری خویش را به پرولتاریا تحمیل می کنند. این است که حزب پرولتاریا همواره باید بیک مبارزه روشن و شفاف ایدئولوژیک دست بزند و برای روشنی بخشیدن به مرزها فعالیت کند و نگذارد که خطوط مستمالی شود. همه نظریات را در یک دیگ ریختن و هم زدن تا تمام مرزها زدوده شود تنها در خدمت بورژوازی است و نه پرولتاریا.
حزب کار ایران(توفان) بر این نظر است که تنها کسانی می توانند خود را مارکسیست لنینیست بنامند که به لنینیسم بعنوان تکامل مارکسیسم اعتقاد داشته باشند. کسانی تنها می توانند کمونیست باشند که به دستآوردهای انقلاب کبیر اکتبر شوروی ایمان داشته و از این سی و چند سال دوران بزرگ دیکتاتوری پرولتاریا تجلیل کنند. کسانیکه این معتقدات را نداشته باشند لنینیست و کمونیست نیستند. اگر از نظر افکار منحرف نباشند تنها شارلاتانهای سیاسی هستند. برخی از آنها خویش را زیر نقاب “چپ“ می پوشانند، پاره از آنها خیال خودشان را راحت کرده و بجای دفاع از لنینیسم به سوسیالیسم علمی پناه آورده و خود را پشت سوسیالیسم علمی پنهان می کنند. آنها جسارت آنرا ندارند که به صراحت به طبقه کارگر بگویند که از نظر آنها لنینیسم از درجه اعتبار ساقط است. روش کار این عده فریبکاری است. مگر با حقه بازی و بدون شرکت و بسیج توده های مردم نیز می شود انقلاب کرد. ولی مردم را باید بر پایه همین لنینیسم بسیج نمود و به میدان آورد. لنینیسم مارکسیسم دوران کنونی است و لذا جا دارد که “کمونیستها“ از کلی گوئیهای اپورتونیستی بپرهیزند و از مارکسیسم بصورت مشخص تاریخی که همان لنینیسم است به دفاع برخیزند. آنها که به سوسیالیسم علمی پناه می برند شرم دارند اعتراف کنند که با لنینیسم مخالفند. این چه قماش کمونیستهائی هستند که با چیزی که مخالفند مبارزه نمی کنند و لنینیسم را افشاء نمی نمایند. پناه بردن به عبارات کلی بجای روشن کردن خطوط که چه تفاوتهائی وجود دارد و نشان دادن راه و پرچم خود تا مردم بدانند که به چه سمتی باید بروند بی خبری محض، دلمشغولی، ترس از مبارزه، جدی نبودن، تسلیم لیبرالیسم شدن، فراموشی مبارزه طبقاتی است. فرار به سوسیالیسم علمی فرار بزدلانه از مقابله با لنینیسم است.
وقتی شما به “سوسیالیسم علمی“ پناه بردید مرزها چنان زدوده می شوند که حضرت ریش بزی ترتسکی با آن عینک مضحک پنسی اش در کنار لنین می نشیند. تروتسکیسم ضد انقلابی نیز در دیگ درهم جوش “سوسیالیسم علمی“ بیکباره کمونیست از کار در می آید. در این جبهه واحد ضد کمونیستی رویزیونیستها نیز جا می گیرند زیرا تا سوسیالیسم علمیش را قبول دارند. روشن است که این روش برخورد تنها موجب سرگردانی است و کمکی به حل هیچ امری نمی کند.
بنظر حزب ما از جمله بر این اساس است که باید دید چه کسی کمونیست است. یعنی چه کسی مارکسیست لنینیست است. طبیعتا باید حزب ما مارکسیست لنینیستها را جلب کند ولی با عمال سردرگمی در جنبش کمونیستی باید پیکار کرد.


بر گرفته ازتوفان شماره 98 اردیبهشت ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۷ خرداد ۱۳۸۷

تجمع اعتراض آميز کارگران "صنايع اراک"



تجمع اعتراض آميز کارگران "صنايع اراک"
1387/03/0714:22
کارگران "صنايع اراک" صبح امروز با راهپيمائي در مسير 13 کيلومتري کارخانه تا اداره کل کار اراک، با اعتراض به خصوصي سازي اين واحد توليدي و رکود توليد و کار در کارخانه، خواستار رسيدگي مسوولان شدند.
به گزارش خبرنگار دسترنج؛ 180 کارگر کارخانه صنايع اراک صبح امروز در اعتراض به اقدام دولت به واگذاري کارخانه به بخش خصوصي، رکود توليد و اشتغال و دورنماي تاريک براي آينده شغلي خود در مقابل اداره کار اراک تجمع کردند.بنا بر اين گزارش؛ اين تجمع که از ساعتي قبل در مقابل ساختمان اداره کل کار استان شکل گرفت همچنان ادامه داشته و کارگران طي اين تجمع خواستار بازگشت کارخانه به بخش دولتي هستند.گفتني است؛ طي اين واگذاري حق شيفت؛ مزاياي شغلي و طرح طبقه بندي کارگران حذف شده است.

۶ خرداد ۱۳۸۷



15 كارگر در آتش سوختند
1387/03/0519:40
آتش سوزي 2 كارخانه در شازند 15 كشته و 30 زخمي برجاي گذاشت.
فرماندار شازند از آتش سوزي 2 كارخانه مواد شيميايي كيمياگران امروز و كيميا گستر كه تا به حال موجب كشته شدن 15 نفر و مجروح شدن 30 تا 40 نفر از كاركنان آن شد خبر داد.علي آقازاده در گفتگو با فارس گفت: اين آتش سوزي عصر امروز در شهرك صنعتي شهيد بابايي بازنه از توابع شازند رخ داد.وي افزود: حريق از يكي از مخازن شروع و به تمام كارخانه كشيده شد.فرماندار شازند ميزان خسارت اين دو كارخانه را 80 درصد عنوان كرد و گفت: هنوز علت آتش سوزي معلوم نيست.شايان ذكر است اين دو كارخانه در سفر وزير صنايع به استان مركزي مورد بازديد قرار گرفت.وي گفت: وضعيت جسمي مجروحان نيز بسيار وخيم است.

تجمعات اعتراضی دانشجویان کرمان در پی مسمومیت غذایی دانشجویان


تجمعات اعتراضی دانشجویان کرمان در پی مسمومیت غذایی دانشجویان
شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۷ خبرنامه امیرکبیر: روز گذشته ببیش از ۱۰۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه کرمان در اعتراض به مسمومیت شدید ناشی از غذای سلف سرویس دانشجویان، در محوطه دانشگاه تجمع برگزار کردند. این اعتراضات تا امروز نیز به طور مستمر ادامه یافته و در دانشجویان خواستار پاسخگویی امیری خراسانی، ریاست دانشگاه، و استعفای صاحب الزمانی معاون دانشجوئی دانشگاه شدند.

پس از آنکه در چهارشنبه شب تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه کرمان دچار مسمومیت غذایی شدند، اعتراضات دانشجویان از روز پنج شنبه آغاز شد. بعد از ظهر روز جمعه نیز دانشجویان در مقابل تالار وحدت دانشگاه تجمع کرده و خواستار پاسخگویی مسئولین دانشگاه شدند اما تنها پاسخ امیری خراسانی در جمع دانشجویان خوابگاه پسران این بود که “تعداد مسموم شدگان دختر خیلی بیشتر از شما بوده است چرا شما پسرها اینگونه برخورد مینمایید.” طبق آمار پزشکان بیمارستان افضلی پور، مسموم شدگان حدود ۷۰۰ نفر بوده اند که البته همچنان و تا پاسی از جمعه شب و امروز سیل دانشجویان به سمت مراکز درمانی ادامه دارد به طوری که بیمارستان بزرگ افضلی پور قادر به ارائه خدمات درمانی نبود و عده ای از بیماران به مرکز درمانی باهنر انتقال یافتند و به دلیل کمبود آمبولانس، بیماران توسط مینی بوس منتقل می شدند. وضع برخی از دانشجویان تا حدی وخیم بود که به تجویز پزشک شست و شوی معده شدند و حتی عده ای از دانشجویان با پایین آمدن ضربانشان کاملا بیهوش شدند.

همچنین پاسخ مسولین به دانشجویان دختر این بوده که تعداد مسموم شدگان خیلی کم بوده است که به خاطر همین فرافکنی ها با برخورد و اعتراضات تند دانشجویان دختر روبرو شده و مجبور به ترک خوابگاه شدند. امروز فرزاد حسام عارفی، مدیر روابط عمومی دانشگاه کرمان، نیز در مصاحبه ای مدعی شد این مسمومیت در سطح بسیار پایینی بوده است . وی گفت:”این مسمومیت در سطح بسیار پایینی بوده و هنوز علت مسموم بودن غذای دانشجویان از سوی اداره بهداشت شهرستان اعلام نشده است که بلافاصله پس از اعلام نظر کارشناسی، به دانشجویان اطلاع‌رسانی می‌شود.”

۳ خرداد ۱۳۸۷



مطالبات کارگران اتوبوسراني در مصاحبه با سعيد ترابيان
1387/03/0216:21
تاکنون، فعاليت هاي سنديکا نتايج مثبتي براي کارگران داشته است. از جمله مي توان به اهدا كت و شلوار، افزايش حقوق كارگران به ميزان 50درصد، بن هاي كارگري، شير و كيك روزانه، اجراي طرح طبقه بندي مشاغل و برخي مزاياي ديگر اشاره کرد.
کاوه مظفری
سعيد ترابيان، کارگري با 10 سال سابقه کار در شرکت واحد اتوبوسراني است. وي از اعضاي سنديکاي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني است. ترابيان در تاريخ 13/3/1384 با راي كارگران به عنوان عضو هيئت مديره سنديکا انتخاب شد، و هم اکنون به عنوان مسئول كميسيون تبليغات سنديکا فعاليت مي کند. گفت و گوِِي ذيل به بررسي مشکلات و معضلات کارگران شرکت واحد از نگاه وي مي پردازد.
لطفاً درباره وضعيت کار و زندگي کارگران شرکت واحد اتوبوسراني در سالي که گذشت کمي توضيح دهيد؟

اينکه در سال گذشته، کارگران شرکت واحد با چه مشکلاتي مواجه بودند و براي حل اين مشکلات چه کارهايي انجام دادند؟سعيد ترابيان: رانندگان شركت واحد از جمله زحمتكش ترين اقشار كارگري در كشور هستند. در حال حاضر، عمده ترين مشكلات كارگران اتوبوسراني، عبارت است از بحث قراردادهاي موقت، مسائل مربوط به مرخصي و خرابي يا از کار افتادگي اتوبوس ها. همچنين، مشکل ديگر کارگران، مسئله سرويس هاي اياب و ذهاب است. همانطور که مي دانيد، کارگران اتوبوسراني در دو شيفتِ صبح و بعدازظهر مشغول به كار هستند. اما براي رانندگان صبح كار تنها سرويس اياب، و براي كارگران شيفت عصر تنها سرويس ذهاب برقرار است. يعني صبح كارها سرويس ذهاب و بعدازظهر كارها سرويس اياب ندارند. البته از سال 84، با احياء شدن سنديكاي کارگران اتوبوسراني، نامه نگاري با مديريت براي احقاق حقوق معوقه كارگران آغاز شد. تاکنون، فعاليت هاي سنديکا نتايج مثبتي براي کارگران داشته است. از جمله مي توان به اهدا كت و شلوار، افزايش حقوق كارگران به ميزان 50درصد، بن هاي كارگري، شير و كيك روزانه، اجراي طرح طبقه بندي مشاغل و برخي مزاياي ديگر اشاره کرد.
لطفاً درباره وضعيت کارگران قراردادي بيشتر توضيح دهيد؟سعيد ترابيان: در حال حاضر، در شركت واحد كارگران از استخدام مستقيم خبري نيست. ابتدا کارگران به صورت قراردادي شاغل مي شوند كه اين قراردادها حداقل يک سال است و تا 4 سال هم تمديد مي شود. بعد از آن، اگر مديريت از کارگري راضي بود، امکان دارد که وي را استخدام رسمي کند. در چنين شرايطي، كارگران قراردادي براي آنكه به استخدام رسمي نزديک شوند، معمولاً بايد از مرخصي و استعلاجي استفاده نكنند، و نسبت به جمع آوري بليط كوشا باشند، در حالي كه جمع آوري بليط قانوناً به عهده رانندگان نيست. همچنين، كارگران قراردادي معمولاً با كوچكترين مشكلي، با خطر فسخ قرارداد مواجه هستند.
وضعيت کارگراني که در شرکت هاي خصوصي اتوبوسراني (به اصطلاح تعاوني ها) مشغول به کار هستند چگونه است؟ آنها با چه مشکلاتي روبرو هستند؟ مديريت اين شرکت ها چه تفاوتي به مديريت شرکت واحد دارد، و آيا کارگران در اين شرکت ها استخدام شده اند؟سعيد ترابيان: شركت هاي خصوصي كه در شركت واحد از سال گذشته كار خود را شروع كردند، معمولاً توسط مديران سابق شركت اداره مي شوند. همچنين، تعدادي از رانندگان اين شركت ها، از رانندگان بازخريد شده شركت واحد هستند. در واقع، اين رانندگان با بازخريد کردن خود (در ازاء دريافت يكماه ساليانه به عنوان مزايا)، وارد اين شرکت هاي خصوصي شده اند. در اين شرکت ها، به رانندگان اتوبوس هايي را تحويل داده اند كه از لحاظ فني هيچ تضميني ندارند و كليه تعميرات و هزينه هاي نگهداري آنها نيز به عهده راننده است. در حال حاضر، اكثريت اين راننده ها از واگذاري اتوبوسها ناراضي هستند، حتي تعدادي از آنها براي بازگشت به شغل قبلي مراجعه كردند که متاسفانه مورد موافقت قرار نگرفته است. در شركت هاي خصوصي هيچ راننده اي به صورت استخدام نيست و قوانين كار و تامين اجتماعي شامل حال آنها نمي شود. مديريت نيز هيچگونه مسئوليتي در قبال راننده ندارد. در آنجا هم مديران همانند مديريت در شركت واحد فقط فكر منافع خودشون هستند.
درباره راه اندازي خط BRT که سال گذشته در برخي مسيرهاي اتوبوسراني افتتاح شد، توضيح دهيد؟ مزايا و معايب اين طرح چيست؟ در اين اتوبوس ها براي اولين بار وظيفه جمع آوري بليط از دوش راننده ها برداشته شد، و قرار بود افراد جديدي را براي نظم دادن به ايستگاه ها استخدام کنند، وضعيت اين طرح در حال حاضر چگونه است؟سعيد ترابيان: طرح سامانه اتوبوس هاي تندرو تنها در مسير ميدان آزادي تا سه راه تهرانپارس (دپوي شرق) راه اندازي شده است. اين طرح در ابتدا، با مشكلات روشنايي و حجم بالاي مسافر روبرو شد. اما در حال حاضر کمي بهتر شده است. در هر ايستگاه مسئولي براي جمع آوري بليط گذاشته اند، اما نظم کار هنوز پائين است. مزاياي اين طرح بيشتر براي مسافرين هست كه سريع به مقصد مي رسند. اما براي راننده ها مشکلاتي دارد، از جمله اينکه امكانات رفاهي و سرويس هاي بهداشتي در ابتدا و انتهاي خطوط هنوز تعبيه نشده؛ بعلاوه زمان استراحتي بعد از طي مسير طولاني براي راننده در نظر گرفته نشده است.
تشکيل اتحاديه کارگري، و حق تشکيل سنديکا، يکي از اساسي ترين حقوق کارگران است. در واقع، نهادي مانند سنديکا به پيشرفت و بهبود شرايط کار و زندگي کارگران کمک مي کند و از سوي ديگر رابطه ميان کارگر و کارفرما را نيز تنظيم مي کند؛ کارگران شرکت واحد در سال گذشته در خصوص تثبيت و توسعه نهاد سنديکايي خود چه اقداماتي انجام دادند و با چه موانعي رو به رو بودند؟سعيد ترابيان: برابر مقاوله نامه هاي بنيادين كار (87 و 98) داشتن سنديكا حق مسلم كارگران است. در واقع، کارگران براي تحقق خواسته هايشان، به سنديکايي احتياج دارند که بتواند مستقل و آزادانه از حقوق آنها دفاع کند. بايد توجه داشت که شوراي اسلامي كار كه خود را نماينده كارگران معرفي مي كند در يك انتخابات فرمايشي به سر كار آمده اند، و به جاي دفاع از حقوق كارگران معمولاً سنگ مديريت را به سينه مي زنند و در واقع نماينده كارفرما هستند.
آيا مجمع عمومي سنديکا امسال برگزار مي شود؟سعيد ترابيان: متاسفانه، بعد از اعتراضات صنفي کارگران سنديکايي در سال 1384، تعداد زيادي از كارگران اخراج شدند. همچنين، در سال گذشته برخي از کارگران به دليل ارتباط با اعضاي سنديكا تحت فشار قرار گرفته اند و به حراست شرکت احضار شده اند. در چنين شرايطي، ترس از اخراج در کنار بالا بودن هزينه تهيه مايحتاج روزانه، باعث شده که کارگران در ظاهر با مديريت كنار بيايند. در حال حاضر، بدليل مسائل پيش رو تصميمي راجع به برگزاري مجمع دوم گرفته نشده است.
بعد از برخوردهايي که با کارگران عضو سنديکاي شرکت واحد اتفاق افتاد، تعداد زيادي از آنها اخراج شدند و حتي دبير سنديکا به زندان محکوم شد، وضعيت فعلي اين کارگران اخراجي چگونه است؟ در اين خصوص، چه اقداماتي انجام شده است؟سعيد ترابيان: گروهي از اين كارگران با حكم بازگشت به كاري كه مديريت به آن توجهي ندارد منتظر بازگشت به كار هستند. گروهي از كارگران در شعبه اداره كار غرب با مغاير دانستن احكام هيئت تشخيص با ماده 27 با احتساب بيمه بيكاري از كار اخراج شده و تعدادي هم با اعمال ماده 27 از اداره كار شرق بدون احتساب هيچ مزايايي از كار اخراج و همه كارگران اخراجي در ديوان عدالت اداري پيگير شكايت شان هستند.
به عقيده شما مهمترين مسئله جامعه کارگري ايران چيست، و آنها در راستاي فعاليت هاي مدني و صنفي خود، چه مطالباتي را بايد در دستور کار قرار دهند؟

سعيد ترابيان: آزادي منصور اسالو رئيس هيئت مديره سنديكا، بازگشت به كار اعضاي هيئت مديره و فعالين سنديكايي، لغو احكام صادره از طرف دادسراي انقلاب و ادارات كار، داشتن تشكل مستقل، زندگي شايسته و لغو قراردادهاي موقت و افزايش دستمزدها، از مهمترين خواسته هاي كارگران است. با اميد به لغو قرادادهاي موقت و ايجاد تشكلهاي مستقل كارگري.

۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

طول عمر فقرا، طول فقر فقرا


طول عمر فقرا، طول فقر فقرا
انسانی با نمره 875
“میآزار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است“
حکیم ابوالقاسم فردوسی

اخبار مملو است از رستاخیز مردم بر ضد گرسنگی. تازه رسانه های گروهی بورژوازی از پخش اخبار گرسنگی در جهان با موذیگری خود داری می کنند. تیغ سانسور مانع است عواملی که زندگی میلیاردها مردم جهان را به خطر انداخته است برشمرده شوند ولی در عوض از مشعل المپیک در راه چین که چهار تا آخوند بودائی مرتجع نظیر خمینی و پاپ و نظایر آنها جلوی راه آن را می گیرند و یا از سیل میانمار که گویا ژنرالهای آنجا مانع پخش مواد غذائی به میان مردمند انباشته است. حال ارتجاع جهانی برهبری امپریالیست آمریکا تصمیم دارد بودیسم را علم کند و از این شرم ندارد که از ارسال مواد غذائی به کشور میانمار جلوگیری کرده و از آن بعنوان عامل فشار برای توسعه نفوذ خویش در منطقه و دسیسه چینی علیه چین در چارچوب رقابتهای جهانی استفاده نموده و مردم بیچاره میانمار را به گروگان بگیرد. اخبار تهوع آور رسانه های گروهی اروپا و آمریکا چندش آور است و از عمق جنایتکاری بورژوازی امپریالیستی پرده بر می دارد. تحمیق مردم، انحراف افکار از پی بردن به ریشه های فقر، رواج نادانی در دستور کار امپریالیستهاست. آنها در حالیکه مرتب در بوق “دموکراسی“ و “آزادی“ می دمند بزرگترین دشمنان آزادی و دموکراسی، دشمنان بشریت هستند.

فقر و ثروت
در حدود 33 کشور سرمایه داری، در ممالک سرمایه داری فیلیپین، مصر، کامرون، ماریتانی، سنگال، موزامبیک، بورکینافاسو، هائیتی و...مردم پا برهنه و گرسنه طغیان کرده اند. صد نفر تنها در کامرون به جرم گرسنگی و طلب نان به قتل رسیده اند. مردم بر ضد گرسنگی به خیابانها ریخته اند و طلب نان می کنند. آقای روبرت سلیک Robert Zoellick رهبر بانک جهانی هشدار می دهد که در 33 کشور طغیان گرسنگی آغاز شده است. افزایش بهای مواد غذائی به گفته ایشان: “می تواند پیشرفتهای کسب شده در مبارزه با گرسنگی را بی اثر کند“!!! ؟؟؟ کدام پیشرفتها، کدام رفع گرسنگی؟ شوخی می فرمائید. رسانه های گروهی “وقت“ ندارند به این مسئله حیاتی و پر اهمیت بپردازند. مسئله ایکه با جان و آینده بشریت مربوط است. اخبار رسانه های گروهی یا در مورد دالای لامای مرتجع و یا بازیهای المپیک در چین است و یا در مورد سیل میآنمار. از میلیونها گرسنه که قربانی نظام سرمایه داری هستند کلمه ای هم نمی گویند. سکوت مطلق در این دموکراسیها غالب است. مردم هر چه کمتر بدانند بهتر است. زیرا مردم آگاه “خطرناکند“. کسی از اندیشمندان بورژوازی نمی گوید که این ممالک همگی سرمایه داری هستند و توانائی آنرا ندارند که نان مردمشان را تهیه کنند. کسی نمی گوید که فقر محصول جامعه سرمایه داری است. کسی نمی گوید جان انسانها در جامعه سرمایه داری ارزش ندارد و فقط سود است که ارزشمند است. کسی نمی گوید که پیدایش فقر در ماهیت جامعه سرمایه داری است و وضع دنیا را از اینهم بدتر خواهد کرد. ولی واقعیت این است که نان به اندازه کافی وجود دارد. ثروت باندازه کافی در جهان وجود دارد. نعمت به اندازه کافی در جهان وجود دارد تا تمام بشریت بتواند از حداقل شرایط انسانی زندگی برخوردار باشد. ولی این دنیای ثروت همراهش دنیای فقری آورده است که لازمه این دنیای ثروتست. ثروت، فقر می آورد و برای اینکه ثروتمند شد و از دسترنج غیر استفاده کرد باید فقیر تولید کرد. بدون فقر، ثروتی زاده نمی شود. خوشبختی یکی بر بدبختی دیگری استوار است. طبقات حاکمه نظام اجتماعی را طوری منظم کرده اند که توزیع ثروت ناعادلانه صورت بگیرد. در حالی که از جیب یکی کاسته می شود به جیب دیگری افزوده شود.

جعل و دروغ
مطبوعات دروغگوی امپریالیستی در پی جعل واقعیاتها می نویسند که علت وضعیت جدید تقاضای فزاینده برای خرید مواد غذائی است و این امر موجب شده است که بهای گندم و برنج افزایش پیدا کند. جمعیت دنیا رو به افزایش است و این مردم غذا می خواهند. مهمترین عامل بنظر آنها رشد چین و هند است و ارتقاء سطح زندگی مردم در این ممالک و ممالک نظیر موجب شده که مردم بیشتر بخورند و مقدار مواد غذائی در جهان کم شده و با کاهش عرضه و افزایش تقاضا بهای کالاها افزایش یابد. استدلال مضحکی است. استدلال مضحکی است که علت گرسنگی را در نفس وجود انسانها جستجو کنیم. علت گرسنگی را در این جستجو کنیم که انسانها می خواهند بهتر زندگی کنند. مگر قرار بود چینیها و هندیها بدتر از اروپائی و آمریکائیها برای ابد زندگی کنند. چه کسی این قانون فاشیستی را تدوین کرده است و بمنزله امری بدیهی تبلیغ می کند. فاشیستها فقط می توانند گرسنگی میلیاردها مردم جهان را به گردن دو میلیارد نفر دیگر بیاندازند. فاشیستها فقط می توانند انسانها را با تئوری مالتوس کشیش انگلیسی که برای کاهش جمعیت جنگ و آدمکشی را توصیه می کرد بر ضد یکدیگر تحریک کنند و دسته گلی را که نظام سرمایه داری به آب داده است ماستمالی نمایند. آنها در عین حال مدعی می شوند بخشی از زمینهای زراعتی برای تولید گیاهان انرژی زا مصرف می شود و باین ترتیب زمینهای زیر کشت کم آمده مقدار مواد غذائی کاهش می یابد و یا اینکه از آنجا که برای کشاورزان صرف دارد گیاهان انرژی زا بکارند آنها از تولید سایر مواد غذائی که سودش باندازه تولید گیاهان انرژی زا نیست خود داری می کنند و این بحران گرسنگی را موجب شده اند. استدلال دیگر آنها این است که تغییر اوضاع جوی چنین وضعیتی را بوجود آورده است ولی کسی نمی گوید که چرا این تغییر اوضاع جوی، چرا این تولید گیاهان انرژی زا، چرا این افزایش جمعیت و تشویق به تولید مثل در ممالک امپریالیستی در وضع کشاورزان آلمانی و فرانسوی و آمریکائی و... که از سودهای کلان بهره مند می شوند تغییری ایجاد نکرده است؟ خطر طغیان گرسنگی اندونزی، افغانستان، پاکستان را نیز تحریک می کند و تمام اینها در شرایط نبود حزب کمونیست قدرتمند، زمینه رشد جریانهای اسلامی را فراهم می آورد و این یکی از نگرانیهای ممالک امپریالیستی است. زیرا آنها با همین نگرانی به شمال آفریقا نگاه می کنند که چگونه قدرت نیروهای اسلامی افزایش می یابد.

علت گرسنگی
باید پرسید از کی تا بحال افزایش انسانها باید به فقر منجر شود. انسان تنها پدیده زنده ای در طبیعت است که می تواند همواره بیش از نیاز خود تولید کند و تولید خود را پس انداز نماید. هیچ انسانی سربار جامعه نیست، برعکس انسان سرچشمه و مبنای ثروت است. آنچه فقر تولید می کند وجود انسان نیست، مناسبات غیرعادلانه نظام سرمایه داری است که مبنای فقر و فلاکت و بدبختی در جهان است. مالکیت خصوصی بر وسایل تولید است که مادر همه عیوب به حساب می آید.
علت فقر و گرسنگی را نباید در شبه استدلالات مطبوعات غرب جستجو کرد. اساس گرسنگی در نظام جامعه طبقاتی و در مناسبات تولید سرمایه داری است. و این تازه آغاز کار است. هرج و مرج تولید سرمایه داری و نقش ارتجاعی انحصارها در جهان و دولی که از این انحصارها حمایت می کنند کار را بجائی رسانده است که توزیع ناعادلانه در جهان صورت گرفته و با بندهای اقتصادی و فشارهای سیاسی ممالک را گرفتار دام غارت این انحصارهای غارتگر می کنند که از خون مردم این ممالک تغذیه به عمل می آورند. تولید محصولات غذائی بقدری زیاد است که برای تثبیت بهای کالاها ناچارند آنها را بدریا بریزند. پس این کمبود تولید و یا ناتوانی در امر افزایش تولید نیست که موجب گرسنگی است، این سیاست غارت اقلیتی منفعت پرست و سرمایه دار از اکثریتی فاقد وسایل تولید است که موجب فقر می شود.
اگر به رقابت میان آمریکا و اروپا بر سر یارانه های کشاورزی نگاه کنید تا حدودی این وضعیت روشن می شود. ممالکی که عضو سازمان تجارت جهانی هستند باید از دادن یارانه به صنایع خویش خودداری کنند تا میدان رقابت برای سرمایه داران در یک بازار لیبرالی باز باشد. یارانه های دولتی کار رقابت میان سرمایه داران را به بن می کشاند و هیچ سرمایه داری حاضر نیست خودش را با دولتی در بیاندازد. در این عرصه اروپا و آمریکا یکدیگر را متهم می کنند که طرفین با توزیع یارانه ها به دهقانان خودی امکان رقابت میان اروپا و آمریکا را از بین می برند و مانع توسعه صنایع و بهبود آن در این زمینه ها می شوند. اروپائی ها می خواهند با صنایع غذائی خویش در بازار آمریکا نفوذ کنند و بالعکس. ولی این کار با وجود اقدامات دولت آمریکا که فارمرهای آمریکائی را از نظر مالی تقویت می کند مقدور نیست و شرکتهای اروپائی توانائی رقابت با آمریکائیها را ندارند. از همین روش خود اروپائیها برای جلوگیری از نفوذ آمریکائیها سود می جویند. ولی در اثر این اقدامات دولتی، محصولات کشاورزی در اروپا و آمریکا در حالیکه بشدت صنعتی شده است به بهای ارزان تولید می گردد. این محصولات به پاس سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی به ممالک در حال توسعه و یا “دنیای سوم“ و بهتر بگوئیم ممالک تحت سلطه سرازیر می شود و با محصولات بومی این کشورها به رقابت بر می خیزد. جالب این است که سازمان تجارت جهانی از این ممالک می خواهد که از دادن یارانه به کشاورزان خود، خود داری کنند و نظام یارانه دهی را برچینند ولی همین سازمان جهانی به امپریالیستها که می رسد زبان در قفا می کشد. دولتهای دست نشانده و آنهائیکه وارد سازمان تجارت جهانی شده اند و دست سرمایه گذاری آزاد امپریالیستی را در کشورشان باز کرده اند، بدون موانع گمرکی اجازه می دهند محصولات کشاورزی آنها به بازارهای داخلی سرازیر شود. محصولات داخلی این ممالک که با سرمایه گذاری کم، و عقب ماندگی صنعتی به بهای گرانتری تولید می شوند قدرت رقابت با محصولات مشابه خارجی را نداشته و دهقانان به ورشکستگی کشیده می شوند. بورژوازی تجاری وابسته نیز مهر تائید بر این سیاست خانمانسوز می زند. وقتی دهقانان در اثر رقابت با سرمایه های کلان از میدان بدر شدند انحصار مواد غذائی نظیر برنج، گندم ،جو، حبوبات و... در دست انحصارهای امپریالیستی و شرکتهای فرا ملیتی قرار می گیرند که خودشان به تعیین بهای ارزاق می پردازند. نان به عامل فشار، به ابزاری برای استعمار و گرسنگی دادن بدل می شود. نانی که تا دیروز باید شکم گرسنه را سیر می کرد حال نقش گرسنگی دادن را بعهده گرفته است.
فرانکو ترائور Francois Traore نماینده پنبه کاران آفریقا در کنفرانس کانکون در مکزیک در سال 2003 که مربوط به تجارت جهانی بود گفت: “شما دهقانان ما را می کشید“ و منظورش از شما ممالک ثروتمند آمریکا و اروپا بودند. به مصداق چوب را که برداری گربه دزده در میره نماینده آمریکا در مقام پاسخ بر آمد و به وی حمله کرد. آمریکائی ها مانند اروپائی ها مزارع پنبه خویش را تحت پوشش یارانه های دولتی قرار داده و دهقانان افریقائی نظیر بورکینافاسو، مالی، بنین و سنگال هرگز نمی توانند با قیمتهای آنها و با محصولات آنها رقابت کنند و در نتیجه به فلاکت و خانه خرابی دچار می شوند. با توجه باینکه پنبه با دلار خرید و فروش می شود تغییرات ارزی برای آنها که پولشان به یورو متصل است فاجعه آمیز خواهد بود.
ژاک دیفو Jacques Diouf دبیرکل سازمان جهانی تغذیه در مقابل این پرسش که “چه کسانی از این جریان سود می برند“ گفت: “مثلا سوپرمارکتها و شرکتهای تجاری که کالاها را گرانتر می فروشند. حتی سوداگران در بورس های زمانی، اینها قابل کنترل هم نیستند. و زارعین در ممالک ثروتمند که در تحت شرایط مناسب تولید می کنند و یارانه های دولتی دریافت می نمایند“(زود دویچه سایتونگ 25/5/2008).(تکیه از توفان).
اما کار این سوداگران بورس چیست؟
آنها کالا را از زارعین با بهای نازل و انحصاری با کنترل شرکتهای توزیع می خرند و به خریداران به بهای گران می فروشند. نه گندم کار ارزانفروش در آمدی دارد و نه نانوای “گرانفروش“. واسطه ها که در بازارهای بورس نشسته اند و کنترل زمانی ورود کالا را به بازار در دست دارند سودهای کلان به قیمت مرگ و میر میلیونها انسان به کف می آورند. آنها کالا را تا زمانی انبار و احتکار می کنند که پرسود شود و در زمان تحویلش اخلال می کنند که بهای آنها در بورس بالا رود و سرسام آور گردد. آنوقت می فروشند و سودهای کلان می برند و سرها را بر باد می دهند. لنین می گفت باید این جانیان را فورا تیرباران کرد و سرمایه داری می گوید این عین احترام به حقوق افراد و نظام است که از استعدادها و سرمایه شخصی خویش دفاع می کنند. پاره ای حتی از این بورس بازان به دفاع برخاسته و می گویند: “منتقدین توجه ندارند که این افراد با سرمایه خود ریسک می کنند. کار آنها مانند قمار است و ممکن است سرمایه خود را از دست بدهند و آس و پاس شوند“. آنها برای این جنایتکاران زمینه همدردی تولید می کنند. تو گوئی قمار بر سر جان مردم مجاز است.
سازمانهای توسعه سیاسی میزرئورMisereor، گرمان واچ Germanwatch ، کارمشترک کشاورزی دهقانی(آ ب ل) AbL از اتحادیه اروپا درخواست کردند که سیاست کشاورزی صادراتی خویش را تغییر دهد. آنها در اسناد خود نوشتند: “سیاست کشاورزی اتحادیه اروپا موجب شده که در ممالک فقیر به کشاورزی بی توجهی شود. “رقابت با کالاهای صادراتی ارزانقیمت و یارانه ای از ممالک اتحادیه اروپا، امکانات فروش دهقانان کوچک را در بازارهای خودشان از آنها سلب می کند“.
وزیر کشاورزی آلمان آقای زهوفر Seehofer در مقابله با وزیر مربوط به امور کمک برای توسعه که در انتقاد به این وضعیت به دادن یارانه به کشاورزان خودشان اشاره می کند مدعی است که این وضعیت ناشی از سیاست کشاورزی ما نیست ناشی از سیاست نادرست کمکهای توسعه در این ممالک است. خانم ویچورک سویل Wieczorek-Zeul باعصبانیت به نقش جهانی شدن سرمایه و اینکه دهقانان اروپائی با قیمتهای نازل کالاهای کشاورزی خود موجب ورشکستگی اقتصاد کشاورزی در جهان غیر امپریالیستی شده اند اشاره می کند و بخشی از بار گناه این وضعیت را متقبل می شود. وی می گوید که یارانه های دولتی به کالاهای کشاورزی صادراتی در اروپا “رقابت نامنصفانه ای را به دهقانان خرد در ممالک در حال توسعه تحمیل کرده اند“(اشپیگل شماره 18 مورخ 28/4/2008).
در همین نشریه به نقش لیبرالیزه کردن بازار و جهانی شدن سرمایه در این فاجعه بطور ضمنی اشاره می شود ولی به سرعت از کنار آن می گذرند. در حالیکه در یک بازار عمومی جهانی که کنترل دولتها بر آن نیست سرمایه ای حداکثر سود را کسب می کند که بهتر توانسته باشد ارزانترین کالا را به بازار بریزد و با ورشکسته کردن رقبا زمینه سود سرشار خویش را در سالهای بعد فراهم آورد. در سالهای بعد کنسرنها با قیمتهای انحصاری به بازار می آیند و مردم جهان را گرسنگی می دهند و آنها را به گروگان می گیرند. این خصلت واقعی جهانی شدن سرمایه، لیبرالیزه شدن بازار به نفع سرمایه های بزرگ و غارتگر و ممالک بزرگ و قدرتمند امپریالیستی است.
آقای زهوفر نظرش این است که ما همین سیاست را ادامه می دهیم. سیاست پیشنهادی ایشان همان سیاست غارت جهان و گرسنگی دادن به مردم جهان است. وی برای تسکین افکار عمومی اشاره می کند که بهر صورت این یارانه ها در سال 2013 قطع می شوند. لیکن این ادعای آقای زهوفر درست نیست. نشریه اشپیگل می نویسد: “البته اتحادیه اروپا در مذاکرات با سازمان تجارت جهانی پیرامون قواعد نوین در تجارت جهانی پیشنهادهائی داده است که کالاهای کشاورزی صادراتی یارانه ای را از بین ببرد، لیکن مشروط بر اینکه آمریکائیها هم به عمل مشابه دست زنند. البته نتایجش معلوم نیست“. ما می دانیم که این موش وگربه بازی اکنون سالهاست بین اروپا و آمریکا برای فریب ممالک در حال توسعه وجود دارد و در تمام کنفرانسها نیز به آن استناد شده است. اروپا و آمریکا در این رقابت که به قیمت گرسنگی دادن به میلیاردها بشر تمام می شود در پی کسب برتریّت، انحصار مواد غذائی و رقابت بین خود هستند. آنها هرگز دلشان برای مردم جهان نسوخته است و این بازی را تا آنجا ادامه می دهند تا کار تقسیم سهام و غنایم به پایان برسد و معلوم شود کدام امپریالیست مجاز است کدام کالا را به کجا صادر نماید.
در مقابل این استدلالات روشن و منطقی تبلیغات چی های کنسرنها، پا برهنه از راه می رسند و می گویند: “ سیاست کشاورزی اروپا موجب گرسنگی در جهان نیست. ممالک فاقد تغذیه کافی تقریبا همه رژیمهای خودکامه دارند که فاقد سامان حقوقی اند و بی اندازه فاسدند. “اینها، علل گرسنگی، نیاز و فلاکت در جهان هستند و نه سیاست اقتصادی اروپا““. لیکن واقعیات عکس این دروغها را که گوش ما به آنها عادت کرده است بیان می کند. تازه همین رژیمهای خودکامه همدستان همین ممالک امپریالیستی هستند. آقایان یادشان رفته است که در مصر، کامرون، سنگال، فیلیپین و... طغیان گرسنگی صورت گرفت. اتفاقا در همان ممالکی ک بهترین متحدین امپریالیستها هستند.
پس روشن است که اراجیف ممالک غنی در مورد حقوق بشر تا به چه حد بی پایه است. آنها با بندهای اقتصادی میلیونها دهقان آفریقائی، آسیائی و آمریکای لاتینی را به مرگ محکوم کرده اند و برای شما از قطعنامه های ترش و شیرین و بی و خاصیت سخن می رانند. امروز نتایج این سیاستهای ضد بشری سرمایه داری در مقابل ماست که بهیچوجه نمی شود آنها را کتمان کرد. گرسنگی محصول سیاست غارتگرانه امپریالیستها در جهان است.
در کنار این ابزار فشار نامبرده، با پیشرفت علوم و پرورش و تولید دانه های دستکاری شده ژنتیکی در کشاورزی، انحصارات در موقعیتی قرار گرفته اند که می توانند تولید را افزایش و یا کاهش دهند، بذرهای یک بار مصرف تولید کنند که دهقانان مجبور شوند که در سال بعد مجددا از همان منابع بذرهای خویش را خریداری کنند. با کمک علوم می توانند ترتیب کار را طوری دهند که این بذرها فقط در مقابل پاره ای از آفات مصونیت داشته باشند. یعنی انحصارات خودشان می برند و می دوزند و دهان و شکم مردم را در دست گرفته اند.

ابزار اعمال سیاستهای استعماری
سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول از آن گونه سازمانهائی بودند که در عرصه جهانی سیاست خویش را بر این گذاشته بودند که ممالک
جهان را وارد این تشکیلات کرده و وعده می داند که مشکل گرسنگی را در جهان حل کنند. صدها بار است که در کنفرانسهای این مجامع برنامه های زیبای مبارزه با گرسنگی تدوین شده که بجائی نرسیده است زیرا این سازمانها برای از بین بردن گرسنگی پدید نیآمده اند، پدید آمده اند که دنیا را کنترل و غارت کنند. آنها پیشنهاد می داند که ممالک باید از کشت و زرع محلی دست بردارند و تنها برای بازار جهانی تولید کنند. مثلا اگر در بازار جهانی “کیوی“ فروش دارد باید زمینها را برای تولید “کیوی“ و یا “مارچوبه“ و نظایر آنها به زیر کشت برد. آنها می خواستند انحصار مواد غذائی در دست شرکتهای معینی باقی بماند و دهقانان ممالک در حال توسعه از تولید “غیر اقتصادی“ که گرانتر تمام می شود دست بردارند و واردات همان جنس را به بهای ارزانتر به کشورشان بپذیرند ولی در عوض خودشان به عنوان کارگر ساده ارزان مزد به شهرها آمده و در کارخانه سرمایه گذاران خارجی که در این ممالک تاسیس کرده اند کار کنند. این کارخانجات و به پاس همکاری با سازمان تجارت جهانی توانسته اند به تولید ارزانقیمت محصولی در این ممالک بپردازند که در کشور خودشان برای تولید مشابه باید چند برابر آن را پرداخت کنند. با این ترتیب با یاری این دو سازمان جهانی و بانک جهانی که در زمینه های مورد علاقه سرمایه داران اعتبار بانکی می دهد، نه تنها کشاورزی این ممالک در اختیار امپریالیستها و سرمایه داری انحصاری قرار می گیرد بلکه صنایع غیر کشاورزی نیز وابسته به سرمایه های کلان خارجی است که با مزد ارزانقیمت کارگران بومی سودهای سرشار نصیب سرمایه داران می کند. آنها همین کار را به مالکین استعمارگر سفید پوست زیمباوه پیشنهاد دادند و مردم زیمباوه را به گرسنگی کشاندند. اگر اقدامات به موقع روبرت موگابه به این افسار گسیختگی کنسرنها مهار نمی زد معلوم نبود وضع مردم زیمباوه چگونه بود.
ممالک شمال آفریقا حقوق دریائی خویش را برای صید ماهی از آنجا که فاقد کارخانه های صنعتی و پیشرفته تولید کنسرو بودند با توصیه این مراجع جهانی به ممالک پیشرفته که دارای صنایع پیشرفته صید ماهی بودند فروختند و حال خودشان باید از کنسرو پرتقالی و یا دانمارکی تغذیه کنند. این توصیه بانک جهانی و صندوق بین الملی پول در کنگو هم فاجعه ببار آورد بطوریکه مجبور شدند از ادامه قطع درختان جنگلهای کنگو که برای حفظ محیط زیست ارزش حیاتی دارند خود داری کنند و از خودشان در این مورد انتقاد نمایند.

تجربه زنده
نشریه اشپیگل در شماره 17 مورخ 21/04/2008 در تائید سیاست دستکاری کردن در بذرها از طریق دانش ژنتیک ادعا می کند که از این طریق می توان به گرسنگی پایان داد. حال آنکه باید دید دانش در خدمت کدام طبقه اجتماعی قرار می گیرد. برای کنسرنها هدف از تحقیقات رفع گرسنگی نیست، کسب سود حداکثر است. آنها پژوهش می کنند تا ببینند از کدام طریق بهتر می توانند تسلط خود را بر بازار و قیمتها تحمیل کنند. کنسرن بیوتکنیک مونزاتو Bio-technik Monsato در آمریکای جنوبی فعال است. ظاهرا بنا بر اشپیگل این شرکت با موفقیت گیاهای سویا را در آنجا به عمل آورده که در مقابل سم “دیلی فسات“ مصونیت یافته اند. بر اساس ادعای این شرکت کافیست دهقانان سویا بکارند و از سم “دیلی فسات“ استفاده نمایند که همه آفات را می کشد و به گیاه سویا صدمه نمی زند. همین ادعا را کنسرن مزبور در مورد دانه های پنبه دارد. و از موفقیتهای خویش در هندوستان گزارش می دهد. ظاهرا با استفاده از سموم دفع آفات این شرکت جهانی بر اساس اطلاعاتی که “آقای تری رانی Terri Raney از سازمان جهانی تغذیه FAO می دهد، دهقانان هندی توانسته اند یک سوم به محصولات خویش اضافه کنند. آنها بطور متوسط 41 درصد کمتر برای مواد دفع آفات می پردازند. با وجود افزایش بهای بذر سود آنها 70 در صد افزایش پیدا کرده است“(اشپیگل 21/04/2008).
وقتی کسی دروغ بر صفحه کاغذ بنویسد کاغذ صبور آنرا می پذیرد. وقتی کنسرنهای جهانی خبرنگاران و نشریاتی را که افکار عمومی می سازند بخرند، روشن است که مردم را به شستشوی مغزی دچار کرده و از درک ریشه های گرسنگی در جهان منحرف می کنند. زیرا دانستن توانستن است و کسی که نمی داند نمی تواند این نظام را تغییر دهد. در عرصه آگاهی بخشیدن این اندیشمندان در پی تحمیق مردمند. برای اینکه با واقعیتها آشنا شوید خوب است با ما سفری به هندوستان بکنید به همان جائیکه سود دهقانانش 70 در صد افزایش پیدا کرده است. به همانجائیکه ظاهرا کنسرن دفع آفات توانسته اند بهترین ترازنامه را ارائه دهد.
بنگاههای کفن و دفن کارشان سکه است زیرا فقرا خود را دار می زنند و یا می کشند. نشریه زوددویچه سایتونگ در 4/5 نوامبر 2006 در باره هندوستان نوشت: “بیش از 1054 دهقان از اواسط سال قبل در این منطقه خود را کشته اند. خود را بدار زده اند، خود را غرق کرده اند خود را مسموم کرده اند تا از دست بدهکاریها و بی چاره گیها راحت شوند. 111 در ماه اوت، 124 در سپتامبر، 112 در اکتبر. در هر شش ساعت یک خود کشی، و این امر از ماهها ادامه دارد. خودکشی دستجمعی بعنوان اعتراض“. ولی کنسرنها سودهای سرشار خویش را می برند و بقول نویسنده برای شهرنشینان بمبئی که در سالنهای نمایش مد نشسته اند فرقی نمی کند که در زیر پای آنها چه می گذرد. دنیای طبقاتی دنیای بیرحمی است.
وقتی کنسرنها به هندوستان آمدند به دهقانان وعده دادند که اگر دانه های دستکاری شده ژنتیکی را برای کاشت پنبه بعنوان بذر استفاده کنند محصول آنها چند برابر می شود. دولت و مراجع فاسد همگی به عنوان مشاوران این شرکتها بر ضد دهقانان هندی عمل می کردند. وقتی پنبه ها به عمل آمد و مزارع از این دانه سفید رنگ الماس به خود گرفت معلوم شد که برای حفظ این بذرهای یکبار مصرف که هر بار دهقان هندی باید آنرا از نو بخرد باید از کودهای شیمیائی و سموم دفع آفات استفاده کرد که آنها را نیز کنسرن مربوطه تحویل می داد و هر سال بهای آنرا افزایش می داد. چند سالی گذشت که دهقان هندی کاملا به کنسرنهای آمریکائی وابسته شد. اگر کنسرنها بذرهای یک بار مصرف را نمی فروختند دهقان هندی قادر نبود به تولید پنبه مبادرت ورزد. اگر بهای بذر را سرسام آور افزایش می دادند، دهقان هندی ناچار بود از این شرکتها برای خرید بذر وام بگیرد و به شرکتها و بانکها قبل از عمل آوردن محصول وابسته شود. دهقانان در عمل تنها کار می کردند تا وامهای خویش را پرداخت کنند. برده داری مدرن سرمایه داری دموکراتیک میلیونها انسان را به بند کشید و آنها را بدون استفاده از شلاق وابسته به کنسرنها کرد. هر سال باید از سموم جدید استفاده می شد زیرا سموم کهنه کارآئی لازم را نداشت ولی این سموم جدید برای دفع آفات گرانتر از سال قبل بود. این روند شیره جان مردم را مکیدن و آنها را به روز سیاه نشاندن ادامه داشت و ادامه دارد. در حالیکه کنسرنهای مواد غذائی و کشاورزی در هندوستان و سایر نقاط جهان خفاشگونه از این سیاست راهبردیِ ایجاد وابستگی استفاده می کردند، در داخل آمریکا 25 هزار زارعین پنبه 4 میلیارد دلار یارانه از دولت آمریکا دریافت می کنند. باین ترتیب بهای تمام شده برای زارعین آمریکائی بسیار پائین است و می توانند با پنبه هندوستان و سایر نقاط جهان رقابت کنند. در بازار جهانی بهای پنبه سقوط می کند و دهقانان ممالک در حال توسعه و یا عقب مانده و یا عقب نگاهداشته شده و یا زیر سلطه ورشکسته می شوند و زندگی آنها زندگی توام با فقر است و با فقر ازدواج کرده اند تا بمیرند. در اینترنت نام هزاران هزار انسانی که از این طریق به قتل رسیده اند منتشر شده است ولی در کدام کشور زیر سلطه امکان مراجعه به اینترنت وجود دارد و تازه اگر ممکن باشد چه کسی می توانند در میان این حجم عظیم اطلاعات صورت اسامی کشته شدگان این کنسرنها را پیدا کند و...
کنسرنهای مواد غذائی با این روش انحصار مواد غذائی جهان را در دست می گیرند. علم بیولوژیک و ژنتیک در خدمت آدمکشی و استعمار و استثمار بیشتر انسانها بکار گرفته می شود و علم در خدمت ارتجاع قرار می گیرد و بجای آنکه به رفاه مردم کمک کند، گور مردم را می کند. این همه از نتایج نظام بیرحم و ضد انسانی سرمایه داری است.
دهقان هندی می گوید: فقط بذرهای آمریکائی گرانقیمت در بازار وجود دارد. بذر سنتی از بین رفته است. بذر دستکاری شده ژنتیکی کنسرن-بیوتکنیک مونزاتو Bio-technik Monsato تنها بذری است که در بازار “آزاد“ یافت می شود. در تمام این منطقه تنها بذر- “ب تBt “ وجود دارد. این بلا از سالهای 80 قرن گذشته به جان زارعین هندی افتاد. این نسل سوم دهقانان هندی است که در دریائی از سموم ضد آفات نباتی زندگی می کنند. زیرا هر بار باید با سم جدیدی آفاتهائی را که دیگر مصونیت پیدا کرده بودند از بین می بردند و تمام زمینهای زراعتی به سرعت آلوده شده و سموم آن به بدن حیوان و انسان وارد می شود. کنسرنها ولی جیبهای خویش را از سود پر می کنند و برایشان بی تفاوت است که در این کارزار آدمکشی تنها زمینهای سوخته از خود باقی گذارده اند. تا سال 2003 صورت اسامی کسانیکه خود را کشته اند به 17017 نفر در سراسر هندوستان رسید. کیشور تیواری گزارشگر مترق هندی می گوید وقتی تاریک شد به ده مارگون-سون رفتم، به سوی کلبه سورش سردار شوان: “هنگامیکه سردار شوان به سمت جوی پشت خانه اش رفت و یک لیوان از سم پستیسید “Pestizid“ سر کشید، 15 سپتامبر بود. درهم شکست، تمام بدنش را رعشه گرفت. ساعت 5 بعد از ظهر بود زنش در مقابل وی ایستاده بود و به وی نگاه می کرد. همسایگان وی را به بیمارستان رساندند“. لیکن سورش سردار شوان وقتی به بیمارستان رسید دیگر راحت شده بود، در حالیکه میلیونها دهقان هندی هنوز در زنجیر اسارت کنسرنها قرار دارند و راه نجات را نمی یابند. وی در هنگام مرگ 35 سال داشت. کیشور تیواری افزود: “شوان نمره 875 بود“. آری بهمین سادگی. کنسرنها زمینهای وی را بابت اقراضش ضبط کردند و زن و بچه اش اکنون بعنوان کارگران روزمزد با دریافت 44 سنت در روی مزارع دیگران کار می کنند. تا کی باشد که نوبت آنها شود. آیا گزارش خودکشی سورش سردار شوان را در رسانه های گروهی حقوق بشری غرب دیده اید؟ آیا در گزارشهای حقوق بشر سازمانهای جهانی و یا کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل چیزی از این جنایتها شنیده اید.
شوان نمره 875 بود ولی مقتولین کامرونی و مصری و ایرانی نمره هم ندارند. فرداست که اگر به تسلط امپریالیستها خاتمه داده نشود، تا جامعه طبقاتی از میان برده نشود، تا سوسیالیسم بر جهان حاکم نگردد بر تعداد این نمره ها افزوده می گردد. خوب است که این نمره ها را به گردن نظام سرمایه داری بیاندازیم. راه پیروزی پذیرش لنینیسم است.
حزب کارایران(توفان)
30 اردیبهشت 1387
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

خبرنامه امیرکبیر-پایگاه خبری تحلیلی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر -

خبرنامه امیرکبیر-پایگاه خبری تحلیلی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر -
یک هفته با دانشگاه؛ گزارش فشارهای وارد بر دانشجویان از ۲۱ تا ۲۷ اردیبهشت
شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ @ ۴:۰۲ ق.ظ در دانشگاه, مقاله, خبر 5 دیدگاه
خبرنامه امیرکبیر: هفته ای دیگر سپری شد و جنبش دانشجویی و دانشگاه ها همانند تمام مردم ایران در فشار قرار دارند تا احمدی نژاد با اقداماتش سعی در پیاده سازی افکار سرکوبگرانایه خود نماید.

در اوایل هفته دانشجویان رشته برق دانشگاه بیرجند در اعتراض به تغییر نام رشته خود از “مهندسی برق” به “کارشناسی برق” و دانشجویان دانشکده علوم پزشکی بیرجند نیز در اعتراض به وضعیت نامطلوب غذا [1] اقدام به تحصن صنفی کردند. امری که در طول هفته نیز انجام شد و در طی آن [2] تحصن دانشجویی در دانشگاه تبریز نیز برگزار شد که در آن دانشجویان دانشگاه تبریز در اعتراض به اعمال فشار بر دانشجویان و اقدام حراست و رئیس این دانشگاه در تعلیق و اخراج از دانشگاه سجاد رادمهر، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک، دست به تحصن زدند. این هفته با [3] اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به طرح امنیت اجتماعی نیز همراه بود که یکی از مسئولان آن، سردار زارعی هنوز در زندان به سر می برد و ۸۰ شاکی در پشت درب دادگاه منتظر رسیدگی به شکایت شان از این فرمانده نیروی انتظامی دارند. آخر هفته نیز همانند اول هفته همراه با [4] اعتراض صنفی دانشجویان دانشگاه بیرجند همراه بود.

اما در اقدامی که فقط در دولت احمدی نژاد عملی است، [5] وزیر علوم تجمع دانشجویان دانشکده های فنی حرفه ای را تکذیب کرد. اما مهرورزی های دولت در هفته گذشته در دانشگاه ها پرده های مختلف داشت؛ از احضار به کمیته انضباطی ([6] احضار ۲۰ نفر از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی و صدور احکام محرومیت از تحصیل و [7] احضار اعضای موسس انجمن اسلامی دانشگاه مازندران به کمیته انضباطی) تا ممنوع الورود کردن ([8] دبیر انجمن اسلامی دانشگاه هرمزگان ممنوع الورود شد) و از تعلیق و محرومیت از تحصیل ([9] محرومیت از تحصیل برای ۷ دانشجوی دانشگاه تهران) تا اخراج از دانشگاه ([10] حکم اخراج قطعی، کاوه رضائی فعال دانشجویی دانشگاه همدان) تا بازداشت دانشجویان ([11] بازداشت مجتبی باستانی دانشجوی دانشگاه تهران و [12] بازداشت فرشاد دوستی پور دانشجوی دانشگاه بوعلی سینا همدان). فشارهای رئیس های انتصابی دانشگاهها نیز ادامه داشت: از سویی [13] رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، همچنان مانع تحصیل دانشجویان متهم در پرونده نشریات موهن می شود و از سوی دیگر میبدی، رئیس دانشگاه یزد، [14] مانع پخش نشریات دانشجویی در دانشگاه یزد می شود. در دانشگاه اراک نیز هر چند که [15] انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اراک رفع توقیف شد اما با [16] فیلتر شدن سایت انجمن دانشگاه اراک همراه می شود.

اینها همه در حالی است که باند سعید مرتضوی در قوه قضائیه بیکار نمی نشیند، [17] آرش خاندل از بازداشت شدگان ۱۸ تیرماه ۸۶ به دو سال حبس تعلیقی محکوم و [18] قرار منع تعقیب مسببان مرگ ابراهیم لطف‌اللهی، دانشجوی کرد صادر می شود در حالیکه [19] پس از گذشت شش ماه جواد علیخانی، دانشجوی اهواز، همچنان در بازداشت می باشد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در هفته گذشته [20] رنجنامه صباح نصری و هدایت غزالی، دو دانشجوی کرد دربند نیز در حالی منتشر شد که بیش از ۱۰ ماه از بازداشت شان می گذرد و این دو دانشجو همچنان در وضعیت بلاتکلیف و تحت فشار در زندان اوین نگهداری می شوند. آنها در نامه شان می گویند: “بیش از ده ماه از دستگیریمان می گذرد؛ در این مدت هفت بار از بازداشتگاهی به بازداشتگاه دیگر و از زندانی به زندان دیگر منقل شده ایم. در مدت چهار ماه حبسمان در بازداشتگاههای اطلاعات سنندج و تهران به کرات مورد بازجویی قرار گرفته ایم. دو بار از سنندج به تهران و از تهران به سنندج منتقل شده ایم و آخرین دفاعیاتمان را دو بار مکتوب کرده ایم. طی سه بار ارجاع پرونده ما به باز پرسی، قرار وثیقه صادر شده اما دادستان همواره مخالفت نموده است. در این میان جهت رفع اختلاف بازپرس و دادستان سه بار پرونده به دادیار قضایی ارسال شده و یک دفعه نیز به شعبه تشخیص صلاحیت دیوانعالی کشور در قم ارجاع گردیده است. در پایان این پروسه، مامور اصلی بررسی پرونده یعنی بازپرس قرار منع تعقیب دال بر بیگناهیمان صادر نمود اما در مقابل دادستان اقدام به انتساب اتهام و صدور کیفر خواستی جدید نموده است”.

و اینها همه وقتی شنیدنی تر است که [21] گوشه ای از فشارهای وارده به قاضی دادگاه تجدیدنظر برای تایید حکم حبس دانشجویان افشا می شود و بدین وسیله استقلال دستگاه قضا بیش از پیش بر همگان روشن می شود. زمانی که همراه با این موضوع و البته به صورت غیررسمی حکایت هایی از معامله بر سر پرونده سه دانشجوی پلی تکنیک با پرونده عمادالدین باقی به گوش می رسد. پرونده ای که بی شک یکی از مهمترین و ویژه ترین پرونده های سال های اخیر دستگاه قضایی می باشد که در عین حالی که تمامی مستندات مبنی بر بی گناهی دانشجویان موجود است اما به خواست وزارت اطلاعات دولت مهرورز احمد، احسان و مجید در زندان می مانند و حتی [22] احتمال انتقال احسان منصوری و مجید توکلی به زندان گوهردشت کرج نیز وجود دارد.

محدودیت ها آنچنان زیاد است که به [23] مخالفت دانشجویان دانشگاه یزد با دفن شهید در دانشگاه وقعی نهاده نمی شود چون مصوبه وزارت علوم می یاشد و گویا موضوعاتی از قبیل [24] آتش سوزی خوابگاه دختران دانشجو در قشم، [25] واژگونی سرویس حامل دانشجویان دانشکده بهداشت شیراز، [26] مخالفت ها با نشست شوراهای صنفی و [27] وضعیت اسفبار خوابگاههای دانشجویی تبدیل به اموری تکراری در سالیان اخیر شده است.

[28] انجمن دانش آموختگان دانشگاه های تهران و علوم پزشکی تهران نسبت به تحدید آزادی بحث در جامعه علمی کشور نیز هشدار دادند و گفتند: “جامعه به شدت سیاست زده ایران در پس بسیاری از هیاهوهای سیاسی بیش از همه حریت علمی آسیب دیده است.»؛ «در ده ساله اخیر چنان برخوردهایی با نهادهای دانشگاهی صورت گرفته است که مجال دفاع هم برای آن باقی نمانده. در این معرکه دانشگاه آنچنان بی دفاع شده است که هر کس به خود اجازه می دهد از هر تریبون و منبری بدان تاخته و آن را تحقیر و سرکوب کند و آزادی علمی و استقلال آکادمیک بدان حد نادیده انگاشته شده که انگیزه یی در میان دانشگاهیان برای دفاع موثر از آن دیده نمی شود»”.

کارگران ایران خودرو حمله به کارگران نیشکر هفت تپه را محکوم می کنند


دوستان و همکاران گرامی
یکبار دیگر کارگران مورد یورش و حمله قرار گرفتند. بنابه گزارشات رسیده از شوش، روز پنجشنبه نیروی انتظامی هنگامی که کارگران همراه با خانوادهای خود از فرمانداری شوش به سوی بازار شهر در حال راهپیمائی بودند به صورت وحشیانه ای یورش بردند، کارگران و خانواده هایشان و بچه های خردسال آنها را آماج ضربات باطومهای خود قرار دادند .نیروی انتظامی علاوه بر نفرات پیاده خود با ماشین به سوی جمعیت حمله ور شدند که تعدادی از کارگران با دراز کشیدن در مقابل ماشینهای نیروی انتظامی مانع حمله ور شدن به طرف خانواده ها و بچه ها و سایر کارگران شدند. در اثر حملات وحشیانه نیروی انتظامی تعدادی از کارگران جراحاتی بر داشتند .
دوستان کارگر
دستور حمله به کارگران از طرف فرمانداری که نماینده دولت می باشد، نشان داد، دولت در مقابل خواست بر حق کارگران، فقط یک چیز را بلد است، سرکوب و دستگیری کارگران! حمله به کارگران نیشکر و دستگیری بیش از 6 نفر از نمایندگان کارگران به بهانه تحریک کارگران آیا غیر از نا توانی دولت در بر آورده کردن خواستهای بر حق کارگران می باشد؟ مگر کارگران نیشکر چه می خواهند؟ عمده ترین خواست کارگران پرداخت حقوق معوقه 2 ماه اخیر، پایان دادن به پرونده سازیها و احضار فعالین کارگری به دادگاه انقلاب ، برکناری مدیر عامل شرکت یعقوب شفیعی و همچنین اعضای هیئت مدیره این شرکت ، برکناری رئیس حراست شرکت فردی بنام زیبداری که در سرکوب، جاسوسی و پرونده سازی علیه کارگران نقش مستقیم دارد. ما کارگران ایران خودرو یکبار دیگریورش وحشیانه نیروی انتظامی، گارد ویژه ونیروهای اطلاعاتی به کارگران و خانواده های آنها را، که برای دریافت حقوق معوقه خود اعتراض نموده اند، را محکوم کرده و ازهمه کارگران وسازمانهای مدافع حقوق بشر و در صدر آن سازمان جهانی کار خواهان دخالت فوری برای متوقف کردن نقض مستمر حقوق کارگران در ایران می باشیم
بیست وهفتم اردیبهشت 87
جمعی از کارگران ایران خودرو

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

زنده باد کارگران قهرمان هفت تپه !


زنده باد کارگران قهرمان هفت تپه !
حمله وحشیانه به تجمع اعتراضی کارگران هفت تپه را قویا محکوم میکنیم
کارگران هفت تپه در سیزدهمین روز اعتصاب و اعتراض خود صبح امروز شنبه 28 اردیبهشت ماه در مقابل فرمانداری شوش با خانواده های خود دست به اعتراض زدند. در مسیر راهپیمایی بسیاری از مردم به صفوف کارگران پیوستند. طبق گزارشات رسیده حدود دهزار نفر در این تظاهرات شرکت داشتند. تظاهرکنندگان با شعارهایی نظیر : کارگر می میرد ذلت نمی پذیرد/مدعی عدالت خجالت خجالت / سندیکای کارگری حق مسلم ماست/ کارگر زندانی آزادی باید گردد / ساعدی( نماینده شوش در مجلس) حیا کن هفت تپه را رها کن/کارگران ایران حمایت حمایت/ مر ک بر ساعدی و ....شعارهای دیگر خشم خود را نسبت به مسئولین زالو صفت ابراز داشتند. نیروهای سرکوبگر انتظامی پاسدار سرمایه با باطوم و گاز اشک آور به سمت تظاهرکنندگان یورش بردند تا مانع این راهپیمایی گردند. دراثر این هجوم وحشیانه شماری ازکارگران مجروح و تعدادی دستگیر شدند. کارگران علیرغم این هجوم وحشیانه به راهپیمائی خود ادامه داده و هم اکنون در مقابل فرمانداری شوش به اعتراضات خود ادامه می دهند. خواسته های کارگران اعتصاب کننده نیشکر هفت تپه به قرار زیر می باشد: پرداخت حقوق معوقه 2 ماه اخیر، پایان دادن به پرونده سازیها و احضار فعالین کارگری به دادگاه انقلاب، برکناری مدیر عامل شرکت یعقوب شفیعی و همچنین اعضای هیئت مدیره این شرکت، برکناری رئیس حراست شرکت فردی بنام زیبداری که در سرکوب، جاسوسی و پرونده سازی علیه کارگران نقش مستقیم دارد.... سرمایه داران گردن کلفت با نپرداختن دستمزد کارگران هفت تپه درحقیقت مال آنها را می دزدند و مامورین قدرت سیاسی بجای اینکه دزد را بگیرند قربانی دزدی را مورد تعرض وحشیانه و ضد انسانی قرار میدهند وازوی می خواهند که به دزدها اعتراضی نکنند و مجانی برای دزدان کار کنند. سیزدهمین روز اعتصاب کارگران هفت تپه نشان میدهد که کارگران ازمبارزه برای حقوق خود باز نمی ایستند واز زندان ، شلاق و بگیر وببندهای کثیف جمهوری اسلامی نمی هراسند.
اعتصابات قهرمانانه چند ماهه اخیر کارگران بویِژه کارگران نیشکر هفت تپه ...و نشان از رشد و پیشروی کارگران دارد و این مبارزات از محدوده محلی خارج گشته و حتا ازحمایت سایر اقشار مردم برخوردارگشته اند. این مبارزات نوید بخش است و دامنه آن هروز گسترش می یابد. حزب ما یورش وحشیانه به صفوف کارگران هفت تپه را بشدت محکوم واز مطالبات برحق کارگران حمایت میکند. تنها اتحاد طبقاتی وتشکل این طبقه است که شرط نخست سایرموفقیتهای وی بشمار می رود. چاره کارگران حزب طبقه کارگراست که به دانش مارکسیسم لنینیسم مسلح باشد و باید ازاین طریق وفقط ازاین طریق منطقی و طبقاتی، مرگ نظام فقرآور ونکبتبار سرمایه داری وحشی را فراهم آورند.
زنده باد پیکار کارگران قهرمان هفت تپه !
مرگ بر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
حزب کارایران(توفان)
شنبه 28 اردیبهشت 1387
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

حمایت گسترده بازاریان و جوانان از اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه


بنابه گزارشات رسیده از شوش کارگران نیشکر هفت تپه در سیزدهمین روز اعتصاب و اعتراض خود صبح امروز در مقابل فرمانداری شوش با خانواده های خود دست به اعتراض و تجمع زدند. کارگرا ن همراه با خانواده های خود ابتدا در مقابل فرمانداری تجمع کردند و ساعاتی بعد از فرمانداری به سمت مرگز شهر و بازار راهپیمائی کردند در طی مسیر راهپیمائی جوانان و بازاریان و سایر اقشار جامعه به صفوف کارگران پیوستند بازریان شهر بطور کامل مغازه های خود را بستند و به حمایت از کارگران برخواستاند در راهپیمائی امروز بنابه گفته شاهدان عینی نزدیک به 10000 نفر شرکت داشتند. مردم با شعار های خود با کارگران همصدا شدند شعارهائی که امروز سر داده شد عبارت بودند از : کارگر می میرد ذلت نمی پذیرد/مدعی عدالت خجالت خجالت / سندیکای کارگری حق مسلم ماست/ کارگر زندانی آزادی باید گردد / ساعدی( نماینده شوش در مجلس) حیا کن هفت تپه را رها کن/کارگران ایران حمایت حمایت/ مر ک بر ساعدی و شعارهای دیگر . در طی مسیر نیروهای سرکوبگر با باطوم و گاز اشک آور به سمت زنان کودکان و سایر اقشار جامعه حمله ور شدند و آنها را آماج باطوم های خود قرار دادند ولی علیرغم یورش وحشیانه و پی در پی نیروهای امنیتی و انتطامی مردم به راهپیمائی خود ادامه دادند و نیروهای سرکوبگر را پس زدند در اثر این حملات وحشیانه نیرویها ی امنیتی و انتظامی تعداد زیادی از مردم مجروح شدند. نیروهای وزارت اطلاعات 2 تن از کارگران را دستگیر کردند در حال حاضر هزاران نفر در مقابل فرمانداری شوش تجمع کرده اند و به اعتراضات خود ادامه می دهند.و گفته می شود بزرگترین راهپیمائی اعتراض است که تا به حال در این شهر روی داده است
نیروی امنیتی و انتظامی به تفقاضای نیروی کمکی کرده اند فرمانده نیروی انتظامی شهر دزفول فردی به نام ماکن علی دستور حمله به مردم را صادر کرد و افرادی بنام مولائی و علی کرم خسرو پور شخصا در ضرب وشتم مردم و کارگران شرکت داشتند. دادستان شهر شوش که در محل حاضر شده بود و کارگران را مورد تهدید قرار میداد مردم به او اجازه صحبت ندادند و با شعارهائی بن لادن برو گمشو به او جواب می دادند.
خواسته های کارگران اعتصاب کننده نیشکر هفت تپه به قرار زیر می باشد:
پرداخت حقوق معوقه 2 ماه اخیر
پایان دادن به پرونده سازیها و احضار فعالین کارگری به دادگاه انقلاب
برکناری مدیر عامل شرکت یعقوب شفیعی و همچنین اعضای هیئت مدیره این شرکت
برکناری رئیس حراست شرکت فردی بنام زیبداری که در سرکوب، جاسوسی و پرونده سازی علیه کارگران نقش مستقیم دارد
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، ضرب وشتم ، پرتاب گاز اشک آور ، مصدوم کردن کودکان و خانواده های کارگران و مردم که به حمایت از کارگران برخواسته بودند و دستگیری کارگران را محکوم می کند. و خواستارحمایت سازمان جهانی کار و سندیکاهای کارگری از کارگران ایران است و محکوم کردن حملات وحشیانه به کارگران نیشکر هفت تپه است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
28 اردیبهشت 1387 برابر با 17 مه 2008
http://hrdai.blogspot.com

نیشکر هفت تپه

امروز شنبه مورخ 28/2/1387، صدها تن از کارگران کارخانه ی نیشکر هفت تپه در ادامه ی اعتصابات خود، به همراه زن و بچه هایشان دست به راهپیمایی اعتراضی در خیابان های شهرستان شوش- دانیال زدند.آنان قصد داشتند در ادامه ی راهپیمایی، مقابل درب فرمانداری این شهرستان رفته و تجمع کنند تا مشکلات خود را برای مسئولان این شهر فریاد بزنند – مسئولانی که حتی حاضر به دیدن این کارگران نیستند!- اما در بین راه با هجوم گسترده ی نیروهای سرکوب گر و ضد شورش مواجه شدند. این نیرو ها با گاز اشک آور به جمعیت حمله ور شدند – در بین این جمعیت زنان و کودکان نیز حضور داشتند! – و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، که طبق اخبار رسیده عده ای مجروح شدند. اخبار کاملتر متعاقباً اعلام خواهد شد.
کانون مدافعان حقوق کارگر

۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷

دوستان و دشمنان انقلاب خلق نپال


دوستان و دشمنان انقلاب خلق نپال

پیروزی درخشان حزب کمونیست نپال(مائوئیست) درانتخابات مجلس موسسان در 10 آوریل، چندان هم غیر منتظره نبود. این حزب پس از 10 سال جنگ خلق و ضربات پی درپی بر پیکر نظام پوسیده شاهنشاهی، با اتخاذ تاکتیک های مناسب توام با انعطاف و ارزیابی صحیح از تضاد های جاری درکشور، چهره احزاب و سازمانهای رفرمیستی و ضد انقلابی را درنزد توده ها افشا ساخت و به تدریج به امید و آرزوی توده های زحمتکش بدل گشت. سازمانها و احزابی که سازش طبقاتی را در نپال موعظه کرده و با سیاست های ارتجاعی ومحافظه کارانه درچشم مردم خاک می ریختند، یکی پس از دیگری از میدان بدر رفته و بی اعتبار گشته اند. توده های میلیونی درانتخابات دموکراتیک ماه آوریل به حزب کمونیست نپال( مائوئیست) رای دادند تا نظام فاسد سلطنتی را بر چینند، نظام ارباب و رعیتی و نیمه فئودالی را ملغی سازند، مسئله زمین را حل نمایند، سلطه امپریالیسم را بر اندازند و سرانجام جمهوری نوین را برقرار سازند.
حزب کمونیست نپال(مائوئیست)، درخلال ده سال جنگ خلق خدمات شایسته ای به زحمتکشان کرده، تحولات عمیق انقلابی درجامعه بویژه درروستا ها را موجب شده و ضربات کوبنده ای بر مناسبات نیمه فئودالی و عشیره ای وارد ساخته است. این تحولات عظیم درزندگی روزمره و بر ذهنیت توده های زحمتکش نپال تاثیرات ژرفی گذاشت و همین امر علت اصلی پیروزی خیره کننده این حزب درانتخابات اخیر بوده است. مقدرات انقلاب نپال، برچیدن نظام سلطنتی و بقایای قرون وسطایی و رهایی ملی در دست حزب کمونیست نپال( مائوئیست) قرار گرفته است. انقلاب نپال تا همینجا جامعه را بشدت تکان داد و در آینده شاهد تشدید مبارزه طبقاتی و صف بندیهای جدیدی درعرصه داخلی خواهیم بود.
انقلاب نپال دراوضاع و احوال خاص بین المللی درجریان است. دو انقلاب عظیم اکتبر شوروی و چین که روزگاری لرزه بر اندام جهان سرمایه داری انداختند و یار و یاور جنبش های رهایی بخش و کارگران و زحمتکشان جهان بودند، اکنون دیگر وجود ندارند وغلبه رویزیونیسم براین کشورها و احیا سرمایه داری ضربات مهلکی بر جنبش کمونیستی جهان وارد ساخته است. فقدان یک قطب نیرومند کمونیستی در عرصه جهانی، جنبشهای آزادیبخش را درشرایط سختی قرارداده است.
اکنون دور تا دور نپال انقلابی، حصار ضد انقلابی هندوستان، چین و متحدین امپریالیسم آمریکا قراردارد. نپال به دریای آزاد راهی ندارد. منابع اولیه اش محدود است. اگر انقلاب اکتبر چین به رهبری حزب کمونیست چین در یک کشور نیمه مستعمره و نیمه فئودال به پیروزی رسید، سوای تفاوتهای جمعیتی و جغرافیایی که نقش مهمی در امکان پیروزی انقلاب بازی کردند، اما متحد نیرومندی نیز درعرصه جهانی بنام اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به رهبری رفیق استالین داشت که از حمایتهای مادی و معنوی به خلق چین دریغ نداشت و نقش به سزایی درپیروزی انقلاب دموکراتیک خلق چین ایفا نمود.
انقلاب نپال اما در شرایط بسیار بغرنج بین المللی و فضای ضد کمونیستی و مکارتیستی در جریان است. امپریالیستها و در راس آن امپریالیسم هار آمریکا درموضع "پیشگیرانه" و تعرضی قرار دارند. حتا به دول مستقل بورژوایی و متحدین سابق خود نیز رحم نمی کنند و با بمبارانهای وحشیانه، تحریمهای اقتصادی و اشغال کشورها حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ملل را بشدت نقض می کنند. اکنون در سراسر نپال پرچم سرخ داس و چکش به اهتزاز در آمده است. همسایه گان نپال و منطقه از این انقلاب تاثیر گرفته و مشتاقانه تحولات آن را پی می گیرند. تاثیرات این انقلاب به ویژه در کشور هندوستانبسیار زیاد خواهد بود. امپریالیستها و مرتجعین از گسترش انقلاب نپال وحشت دارند و درپی توطئه و خرابکاری اند تا انقلاب را درخون خفه کنند. بنابراین بدون درنظر گرفتن اوضاع کنونی جهان وشرایط تدافعی جنبشهای کارگری در ممالک سرمایه داری و نهضت های آزادیبخش در کشورهای تحت سلطه، سکوت و خرابکاری رویزیونیستها در برخورد به انقلاب نپال، قرار دادن نام حزب کمونیست(مائوئیست) نپال در صورت اسامی سازمانهای تروریستی توسط امپریالیستها، نمی توان نسخه بی پشتوانه ای برای انقلابیون نپال صادر کرد و مجددا چک بی محل کشید و دچار ذهنی گری گردید. شرایط جدید بین المللی، سیاستهای نوینی را می طلبد. پیشرویها و عقب نشینی های انقلاب نپال باید بر اساس اوضاع کنونی و تحلیل از شرایط مشخص تنظیم گردند. هرگونه الگو برداری ازانقلاب چین و شرایط جهانی آن زمان که جنبش کمونیستی دراوج قدرت خود بود، پاسخ گوی اوضاع مشخص کنونی انقلاب نپال نخواهد بود، ذهنی گری محض است.
در مصاحبه آناند ورما با رفیق پراچاندا صدر حزب کمونیست نپال (مائوئیست) چنین می خوانیم :
آناند ورما. اما شما بعداً هدف خود را تغییر دادید. آیا نمی توان اینرا اپورتونیسم نامید؟
پراچاندا. بحثهای طولانی در مورد چنین سئوالی کماکان ادامه دارد. ما بخاطر برخی از کمبودها به این استراتژی جدید متوسل نشدیم. در واقع، سعی ما بر این است که پس از افزایش توانمان به پیش روی ادامه دهیم. باید فهمید که تغییر سیاست ما یک نوع عقبگرد نیست بلکه ناشی از قدرتی است که جنگ خلق به ما داده است. ثانیاً، ما بخاطر تناسب نیروها درسطح بین المللی ناچار شدیم در وظایفمان تغییراتی دهیم. اما دلیل اول عمده است. هر حزب انقلابی با بدست آوردن توان کافی از امکان انعطاف پذیری بیشتر در راه کسب قدرت سیاسی برخوردار می شود. این امر در چین نیز بوقوع پیوست. مذاکرات مائو با چیانکایچک در سال 1945 بر سر ایجاد دولت ائتلافی... نه حرکتی از موضع ضعف بلکه نشانه افزایش توانائی و استحکام حزب کمونیست چین در پی سالهای متمادی بود. بهمین ترتیب، اگر ما امروز از جمهوری دمکراتیک صحبت می کنیم، یا در گیر مذاکرات صلح هستیم، یا اکنون در کاتماندو هستیم، نه نشانه ضعف ما بلکه نشانه قدرت ماست. حتی لنین در زمان انقلاب اکتبر ناچار شد وارد پیمان برست- لیتوسک با آلمان شود. در آن زمان، خیلی ها در حزب لنین گفتند که این حرکت به مفهوم تسلیم شدن است، اما اینطور نبود.... به همین طریق، انعطاف پذیری ما در زمینه تاکتیک نشانه انحراف ما نیست بلکه بیان قدرت ماست...."
عده ای به پیروزی حزب کمونیست نپال( مائوئیست) درانتخابات مجلس موسسان با بیان اینکه از دل این مجلس چیزی جز یک نهاد ارتجاعی، بورژوایی و سرکوبگر دولتی نخواهد تراوید، این حزب را به باد انتقاد می گیرند و آن را بعنوان نماینده بورژوازی وابسته نپال محکوم می کنند. استدلال این دسته جات ترتسکیستی و منحرف این است که حزب کمونیست نپال( مائوئیست) سلاح را برزمین گذاشته و راه رفرم و پارلمان را پیش گرفته است. شرکت در مجلس موسسان و یا انتخابات پارلمانی برای این جریانات کفر محسوب می گردد. تاکتیک مبارزاتی، ائتلاف و اتحاد موقت، نرمش در سیاست و جزر ومد های انقلاب در نزد این عده محلی از اعراب ندارد. اینان درمورد شرکت بلشویکها در مجلس دوما و یا شرکت در مجلس موسسان انقلاب فوریه بسیار خوانده و یا شنیده اند لیکن مغز تاکتیک لنینی را درک نکرده و با انقلابی گری کودکانه شرکت کمونیستها در پارلمان را به ریشخند می گیرند. شرکت حزب کمونیست در انتخابات پارلمانی به معنی رفرمیست و پارلمانتاریستی بودن آن نمی باشد. دفاع از هر رفرمی بسود خلق به معنی رفرمیست بودن نمی باشد. انقلاب همواره مسیر پر پیچ و خمی را طی می کند. ائتلافات و اتحادهای گوناگون، عقب نشینی ها در عرصه سیاسی اقتصادی امری اجتناب ناپذیرند و اینها همه جز الفبای مارکسیسم اند. باید توجه داشت که مجلس موسسان درنپال در یک شرایط انقلابی و دریک پیکار طبقاتی خونین، بر ارتجاع و امپریالیسم تحمیل گشته است. ماهیت برگزاری این مجلس با مجلس و یا پارلمان کشورهایی نظیر ایران، ترکیه، پاکستان و حتا کشورهای دموکراتیک سرمایه داری ممالک اروپایی که توده ها هیچ نقشی در آن ندارند، بسیار متفاوت است. خلق نپال به گزینش مطلوب و انقلابی خود رای داد و خواهان تحولات دموکراتیک در تمامی عرصه های اجتماعی است. زنان و جوانان با پرچم سرخ فعالانه در این انتخابات شرکت کردند و اشتیاق خود را برای تحولات انقلابی به جهانیان نشان دادند. خلق نپال به حزبش امید بسته و برای رهایی از قیودات فئودالی و زنجیر اسارت امپریالیستی آماده هرگونه فداکاری است. مردم برای تحقق مطالبات سوزان خویش بیتابی می کنند.
اکنون سئوال این است که انقلاب نپال پس از مجلس موسسان و انحلال دستگاه سلطنتی به کدام سو پیش خواهد رفت. نقش ارتش خلق به رهبری حزب کمونیست نپال (مائوئیست) چه خواهد بود؟ مسئله ارضی که پایه انقلاب دموکراتیک نپال است چگونه حل خواهد شد؟ سرنوشت زمینهای مزروعی تحت کنترل حزب که توسط دهقانان کشت می شوند چه خواهد بود؟ آیا حزب کمونیست نپال (مائوئیست) فقط به یک جمهوری بورژوایی و حذف دستگاه سلطنتی بسنده خواهد کرد و تسلیم فشارهای امپریالیستی خواهد شد؟....
حزب کمونیست نپال(مائوئیست) انقلاب دموکراتیک نوین و گذار به جامعه سوسیالیستی را در برنامه خود دارد و همچنان بدان پایبند است. قبول آتش بس و شرکت در مبارزه سیاسی و مجلس موسسان تاکتیکی در جهت تحقق انقلاب دموکراتیک نوین بیان گردید. حزب درتوان خویش ندید تا قدرت را خود مستقلا دردست گیرد و جمهوری دموکراتیک خلق را اعلام نماید. توازن قدرت و اوضاع بین المللی حزب را وادار نمود تا با تاکتیک نوینی ضمن حفظ دستآوردهای انقلاب مانع یورش ضد انقلاب به خلق نپال گردد. ارتش خلق حضور دارد. پیوند دهقانان با کارگران و جوانان شهر هر روز عمیقتر می گردد. تحویل سلاح و شرکت در روند سیاسی که نگرانیهایی را نیزموجب گشته بود، تاکتیک عقب نشینی از سوی حزب برای حفظ وضعیت موجود بود. ارتش خلق درصحنه حضور دارد و تسلیح خلق درمقابل ضد انقلاب مسلح تضمین کننده پیروزی انقلاب است. انقلاب نپال بر سر دوراهی است. مبارزه طبقاتی درحال تشدید شدن است. حفظ دستآوردهای انقلاب و دموکراتیزه کردن جامعه در دستور کار حزب کمونیست نپال(مائوئیست) است. پیشروی انقلاب و پیروزی نهایی بر ارتجاع و استقرار جمهوری دموکراتیک خلق بسته به توازن قوا و شرایطی است که حزب در آن بسر می برد. اگر حزب کمونیست نپال(مائوئیست) حتا نتواند در شرایط کنونی به جمهوری دموکراتیک خلق دست یابد اما یک گام جامعه را به پیش برد و تحولات دموکراتیکی را موجب گردد و به رهایی ملی دست یابد، یک پیروزی مهم است و این پیروزی الهامبخش خلقهای منطقه خواهد بود. این تحولات با نام کمونیستها گره خورده و در تاریخ ثبت خواهد شد. ترتسکیستهای ضد انقلاب که همواره با امکان انقلاب دریک کشور مخالفت کرده اند از جمله دشمنان خلق نپالند و هم پیمان با امپریالیستها علیه انقلاب خلق نپال لجن می پاشند و به خرابکاری و مشوب افکار مشغولند. این خائنین به تز لنینی انقلاب دو مرحله ای در ممالک نیمه فئودالی و نیمه مستعمره ازجمله چین و نپال و.... حمله کرده و با موضعی به ظاهر چپ و مدرن و کارگری عملا نقش جاده صاف کن ارتجاع و امپریالیسم را بازی می کنند.
برخی ها که نام کمونیست برخود گذارده و ماهیت انقلاب نپال را نیز دموکراتیک ارزیابی می کنند متاسفانه درک غلطی از چنین انقلاباتی دارند و عملا تفاوتی بین وظایف دموکراتیک و سوسیالیستی انقلاب نمی بینند. اگر انقلاب نپال وظیفه اصلی اش لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید باشد و علیه مجموعه سرمایه داری خیز بردارد، دیگر نمی توان ماهیت انقلاب را دموکراتیک نامید. آنها نمی فهمند که انقلاب دموکراتیک موانع راه تکامل سرمایه داری را از پیش پای بر می دارد و انقلاب سوسیالیستی نیست. در انقلاب دموکراتیک مالکیت خصوصی بر وسایل تولید ملغی نمی گردد. انقلاب دموکراتیک نوین همان انقلاب دموکراتیکی است که رهبری آن در دست طبقه کارگر بوده و تحول بطئی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را تحت رهبری پرولتاریا مقدورمی سازد. از این بابت انتقاد این عده به رهبری حزب کمونیست نپال( مائوئیست) که از سرمایه داران برای سرمایه گذاری در نپال دعوت بعمل آورد ه و یا از مالکیت سرمایه داری در نپال نام برده است، پوچ و بی اساس است. نشانه فقر تئوریک و معرفتی آنهاست و عجیب این است که چنین “تئوریسینهای دانشمندی“ مطالعه نکرده با این جسارت بی مسئولانه اظهار نظر می کنند.
وقتی بلشویکها به رهبری لنین از سرمایه داران داخلی و خارجی برای سرمایه گذاری در کشور شوراها دعوت بعمل آورد عده ای از اپوزیسیون کارگری فغان بر آوردند که انقلاب نابود شد و لنین به انقلاب خیانت کرد.....
روشن است که وضعیت در نپال طوری است که قدرت حزب کمونیست نپال برای کسب کامل قدرت سیاسی کافی نبوده است. روشن است که وضعیت طوری است که ارتجاع نپال در عین عقب نشینی و ترس از شرکت مردم در سرنوشت خویش و حضورشان در صحنه در پی آن هستند تا با مانورهای سیاسی خویش این بحران را از سر بگذرانند و دوباره دست بالا را بدست آورند. آنها خود را برای زمان افت جنبش توده ای، کاهش روحیه انقلابی آماده می کنند، آنها در پی فرصت تنفس بیشترند. مانورهای پارلمانی با همدستی عمال امپریالیستها و ارتجاع هند، تقویت جبهه ارتجاع داخلی با تکیه بر فئودالها و بورژوازی کمپرداور، دسیسه چینی، دروغپردازی، تحریکات توسط عمال پرووکاتور و نظایر آنها در دستور کار جبهه ارتجاع نپال قرار دارد. این طبیعتا عین مبارزه طبقاتی است. روشن است که مبارزه طبقاتی ادامه می یابد و شعار پیروز کی بر کی هنوز در دستور کار نیروهای کمونیست در نپال باقی می ماند. ولی انقلاب نپال و محاصره کتماندو و شرکت حزب کمونیست (مائوئیست) در انتخابات مجلس موسسان پایگاههای این حزب را در شهرها تقویت کرد و باین ترتیب پیوند مستحکمی میان شهر و ده برقرار شد.
نباید فراموش کرد که ارتجاع جهانی و بویژه تروتسکیستها که نقش خرابکارانه خویش را در جهان بارها نشان داده اند به اخبار جعلی و پخش اکاذیب در مورد انقلاب نپال مبادرت می ورزند. این است که باید به اخبار امپریالیستها و تروتسکیستها با احتیاط برخورد کرد. این سیاست در جهتی است که در جبهه جهانی حمایت از انقلاب نپال ایجاد تفرقه کنند و در قالب لفاظیهای “چپ“ راه را برای بازگشت فئودالیسم و استقرار مجدد سلطنت هموار نمایند. پادشاه نپال نیز مانند سلسله پهلوی به گور سپرده شد و تروتسکیستها باید بپذیرند که نه محمد رضا شاه بر می گردد و نه نپال سلطنتی باقی خواهد ماند. پیروزی قطعی انقلاب نپال کار ساده ای نیست. با گفتن “لنگش کن“ کار هیچ انقلابی را نمی توان به پیروزی رسانید.
حزب کمونیست(مائوئیست) با مشکلات فراوان روبرو است که دو جنبه آن بطور مشخص چنین اند. ارتش نپال که تا دندان مسلح است و توسط ارتجاع هند و امپریالیستها تقویت می شود دارای نود هزار نیروی نظامی است که هنوز دست نخورده باقی مانده است. ارتش آزادیبخش که در نواحی روستائی به پاس جنگ توده ای طولانی و نبردهای فرسایشی به موفقیت دست یافته است از سی هزار نفر تجاوز نمی کند. بی توجهی به این عامل قدرت و با سر به دیوار رفتن ابلهی سیاسی است. تجربه ایران نشان داد که ارتش 400 صد هزار نفری شاه زمانی فرو پاشید که جنبش توده ای در شهرها پس از بیش از یکسال مبارزه مردمی موفق شد در سربازان که از مردم عادی بودند و سپس در کادرهای پائین و متوسط ارتش شکاف مهمی ایجاد کرده و آنها را به سمت خود بکشد. این تجربه نیز باید در نپال صورت بگیرد. تلفیق جنبش شهری با دهقانی و جنبش روشنفکران عامل مهمی در خلع سلاح روانی ارتش است و همزمان با آن باید کار تدارک قیام مسلحانه را برای کسب کامل قدرت سیاسی در شهرها به پیش برد.
طبیعی است که ارتش خلق مسلح ضامن پیروزی و بقاء حزب کمونیست(مائوئیست) نپال و ضامن بقاء و تعمیق تحولات انقلابی و دموکراتیک در نپال است. حزب کمونیست نپال به این حقیقت آگاه است و سالها در پارلمان این کشور قبل از توسل به مبارزه مسلحانه شرکت داشته و دارای تجربه کار پارلمانی است.
اما تاریخ نشان داد که حق با چه کسی بود. انقلاب به افراد منزه طلب و شکاک نیازی ندارد. پرولتاریا برای ساختن جامعه نوین نیازی به اندرزهای روشنفکران اخته و ترتسکیست ندارد و راه خود را می رود. دوستان انقلاب نپال به تحولات انقلابی در این کشور خوشبینند و قاطعانه از ان دفاع می نمایند. پیروزی از آن خلق نپال است.

حزب کارایران(توفان)
مه 2008
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷

مه ٢٠٠٨
گرسنگي و صندوق بين المللي پول
Le Monde diplomatique
نوشته Serge HALIMI
صندوق بين المللي پول و سازمان تجارت جهاني قول داده بودند که افزايش گردش کالا منجر به ريشه کن کردن فقر و گرسنگي خواهد شد.کشاورزي براي تغذيه خود مردم منطقه ؟ استقلال غذايي ؟ خير راه حل آنها از اين ها هوشمندانه تر بود : کشاورزي محلي را رها کنيد و يا آن را به سوي صادرات سوق دهيد. به اين ترتيب از شرايط محلي به نحو احسن استفاده مي شود، البته نه با توجه به امکانات طبيعي منطقه (که مثلا در مکزيک براي گوجه فرنگي و يا در فيليپين براي رشد آناناس مساعد تر است )، بلکه از اين لحاظ که هزينه توليد در اين دو کشور پايئن تر از فلوريدا و يا کاليفرنيا ست.
کشاورز اهل مالي تغذيه خود را به شرکت هاي غله منطقه بس (در جنوب غربي پاريس) يا در ميدوست که مکانيزه ترند و بهره وري بيشتري دارند مي سپارد. زمين خود را رها کرده به جمعيت عظيم شهري مي پيوندد تا در يک کارخانه غربي که به دنبال دستمزد ارزان به آن جا انتقال يافته، کارگري کند. کشور هاي کرانه دريا در آفريقا نيز با فروش حق ماهيگيري خود به کشتي ـ کارخانه هاي کشور هاي ثروتمند، از بار وام هاي خود مي کاهند. آن وقت کشور گينه مي تواند کنسرو ماهي دانمارکي يا پرتغالي خريداري کند (١). علي رغم آلودگي هواي ناشي از حمل و نقل ، در اين صورت بهشت برين براي همه و ... همين طور سود دلال ها (توزيع کنندگان، شرکت هاي حمل و نقل بيمه، تبليغات چي) هم مهيا مي شود.
اما به ناگاه بانک جهاني، تجويز کننده چنين الگوي «توسعه اي» ، اعلام مي کند که سي و سه کشور با شورش هاي از روي گرسنگي مواجه مي شوند. و سازمان تجارت جهاني از بازگشت «حمايت گرائي اقتصادي» (پروتکسيونيسم) نگران مي شود، چرا که شاهد آن است که کشور هاي صادر کننده مواد اوليه غذايي (هند، ويتنام، مصر، قزاقستان ...) تصميم گرفته اند فروش به خارج را محدود سازند ـ چه کار بي ملاحظه اي ! ـ تا تغذيه داخلي را تضمين نمايند. کشورهاي شمال از خودخواهي ديگران ناگهان خشمگين مي شوند. به دليل اينکه چيني ها زياد گوشت مي خورند، مصري ها گندم ندارند...
دولت هايي که رهنمود هاي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول را به اجرا در آورده اند ، کشاورزي براي تغذيه مردم خود را قرباني کرده اند. اين کشور ها ديگر نمي توانند محصول کشت خود را براي مردم کشورشان ذخيره سازند. آنها بايد پول بدهند، اين است قانون بازار. سازمان خوار و بار و کشاورزي سازمان ملل (FAO)، هم اينک افزايش هزينه سالانه مربوط به واردات غله براي اين کشور ها را به ٥٦ % تخمين مي زند. برنامه جهاني تغذيه که سالانه ٧٣ ميليون نفر را در ٧٨ کشور تحت پوشش مي گيرد تقاضاي ٥٠٠ ميليون دلار افزايش بودجه کرده است.
اين تقاضا ظاهرا بيش از اندازه ارزيابي شد ، چرا که تنها نيمي از آن دريافت گرديد. البته اين سازمان تنها معادل هزينه چند ساعت جنگ در عراق و يا يک هزارم آن چه در بحران ساب پرايم (Subprime) بانک ها از دست دادند و دولت ها با سخاوتمندي جبران کردند، را تقاضا کرده بود. اين ارقا م را مي توان طوري ديگري هم محاسبه کرد : برنامه جهاني تغذيه براي اين ميليون ها گرسنه ... تنها ٥.١٣% در آمد آقاي جان پلسن، مدير شرکت Hedge Fund در سال گذشته را تقاضا مي کرد، شرکتي که آنقدر اطلاعات در دست داشت تا بتواند ورشکستگي معاملات املاک براي هزاران آمريکايي را پيش بيني کند. هنوز نمي دانيم که قحطي اي که آغاز گشته چقدر و براي چه کسي سود آور است، اما در يک اقتصاد مدرن هرگز چيزي از بين نمي رود.
همه چيز باز يافت مي شود : يک سوداگري جاي سوداگري ديگري را مي گيرد. بعد از تغذيه حباب اينترنت، سياست مالي صندوق ذخيره فدرال( معادل بانک مرکزی) ، آمريکا ئيان را تشويق کرد تا زير بار قرض بروند و اين بار درحباب معاملات املاک بدمند. در سال ٢٠٠٦، صندوق بين المللي پول هنوز بر اين نظر بود که : «همه چيز نشان مي دهد که ساز و کار هاي ارائه وام در بازار معاملات املاک در ايالات متحده هنوز نسبتا کاراست.» بازار کارا: آيا نبايد يکبار براي هميشه اين دو واژه را به هم اتصال داد ؟ حباب معاملات املاک ترکيد. سوداگران الدورادوي جديدي را از زير خاک بيرون آوردند : بازار هاي غله. با خريد قرار داد هاي تحويل گندم و برنج در تاريخي موکول به آينده، در نظر دارند تا محموله ها را گران قيمت تر به فروش رسانند. امري که موجب بالارفتن قيمت ها و ... گرسنگي خواهد شد.
اما صندوق بين المللي پول که بنا به سخن مدير کل آن « داراي بهترين گروه کارشناسان اقتصادي جهان مي باشد» چه مي کند ؟ چنين توضيح مي دهد :«يکي از راه حل ها براي مشکل قحطي، همانا بالا بردن تجارت جهاني است» . لئو فره Leo Ferre شاعر، روزي چنين سرود: «براي آن که حتي نا اميدي را هم روزي به فروش برسانند ، تنها کافي است شعاري پيدا کنند».
به نظر مي رسد پيدا کرده اند.
١ ـ مراجه کنيد به ژان زيگلر، «پناهندگان گریخته از گرسنگی» http://ir.mondediplo.com/article125...

یورش وحشیانه نیروی انتظامی ، گارد ویژه و اطلاعاتیها به کارگران نیشکرهفت تپه و خانواده های آنها


یورش وحشیانه نیروی انتظامی ، گارد ویژه و اطلاعاتیها به کارگران نیشکرهفت تپه و خانواده های آنها

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از شوش، صبح امروز نیروی انتظامی هنگامی که کارگران همراه با خانوادهای خود از فرمانداری شوش به سوی بازار شهر در حال راهپیمائی بودند به صورت وحشیانه ای یورش بردند، کارگران و خانواده هایشان و بجه های خردسال آنها را آماج ضربات باطومهای خود قرار دادند نیروی انتظامی علاوه بر نفرات پیاده خود با ماشین به سوی جمعیت حمله ور شدند که تعدادی از کارگران با دراز کشیدن در مقابل ماشینهای این نیروی سرکوبگر مانع حمله ور شدن به طرف خانواده ها و بچه ها و سایر کارگران شدند در اثر این حملات وحشیانه این نیروی سرکوبگر تعدادی از کارگران جراحاتی برداشتند. فرماندهانی که دستور حمله به کارگران ، خانواده هایشان و فرزندان خردسال آنها را صادر کردن سرهنک دانش سروان داریوش مولائی و سرگرد خسروپور بودندسرگرد علی کرم خسرو پور شخصا در اهانت و ضرب وشتم کارگران شرکت داشت. در حال حاضر کارگران همراه با خانواده های خود در میدان ساعت شهر شوش در محاصره نیروی انتظامی ،گارد ویژه و مامورین وزارت اطلاعات قرار دارند. آنها با شعارهائی مانند : نیروی انتظامی خجالت خجالت به تجمع خود ادامه می دهند. کارگران نیشکر هفت تپه یازدهمین روز اعتصاب و اعتراضات خود را ادامه دادند. آنها اعلام کردن که در روزهای آینده به اعتراضات خود شدت خواهند بخشید و تا رسیدن به خواسته های خود به اعتراضات ادامه خواهند دادتعدادی زیادی از کارگران امروز همراه با خانوادها و بچه های خردسال خود در مقابل فرمانداری شوش دست به تجمع و اعتراض زدند. آنها با سر دادن شعرهایی مانند : حقوق ماهیانه حق مسلم ماست/ معیشت و زندگی حق مسلم ماست؟/ شفیعی حیا کن هفت تپه را رها کن/ مرک بر شفیعی/ مرک بر زیبدار و شعارهای دیگر به اعتراضات خود ادامه دادند.خواسته های کارگران اعتصاب کننده نیشکر هفت تپه به قرار زیر می باشد:پرداخت حقوق معوقه 2 ماه اخیرپایان دادن به پرونده سازیها و احضار فعالین کارگری به دادگاه انقلاببرکناری مدیر عامل شرکت یعقوب شفیعی و همچنین اعضای هیئت مدیره این شرکتبرکناری رئیس حراست شرکت فردی بنام زیبداری که در سرکوب، جاسوسی و پرونده سازی علیه کارگران نقش مستقیم دارد.

۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

افزايش پلکاني دستمزد تا حداقل قانوني


دستمزد ماهيانه آنها براي سه ماه اول 65 هزار تومان است كه با گذشت هر سه ماه بصورت پلكاني آن قدر افزايش مي‌يابد تا ميزان آن در سه ماه پاياني سال با حداقل دستمزدهاي مصوب شوراي عالي كار برابري مي‌كند.يك فعال كارگري در استان گيلان در گفتگو با دسترنج، ادعاهاي روز گذشته كارگران ناراضي يكي از كارخانه‌هاي نساجي گيلان را تاييد كرد.روز گذشته جمعي از كارگران يكي از كارخانه‌هاي نساجي گيلان كه در اعتراض به شرايط نامناسب محل كار و نيز پرداخت نشدن مطالبات صنفي خود به تهران آمده بودند، اعلام كردند كه در محل كار گروهي مانند ساير كارگران كار مي‌كنند اما از حداقل دستمزدهاي قانوني برخوردار نيستند.بر اساس اظهارات روز گذشته اين كارگران، اين افراد كه به كارگران 65 هزار توماني معروف هستند همانند ساير كارگران اين كارخانه كار مي‌كنند و مانند همه آنها در معرض خطر حوادث هستند، اما طبق توافق نانوشته‌اي كه با كارفرما داشتند، دستمزدهاي آنها بصورت پلكاني تا سقف حداقل دستمزدهاي تعيين شده افزايش مي‌يابد.اين افراد در كارخانه مذبور به جاي كارگران تازه بازنشسته شده، استخدام شدند و دستمزد ماهيانه آنها براي سه ماه اول 65 هزار تومان است كه با گذشت هر سه ماه بصورت پلكاني آن قدر افزايش مي‌يابد تا ميزان آن در سه ماه پاياني سال با حداقل دستمزدهاي مصوب شوراي عالي كار برابري مي‌كند.اين شيوه استخدامي غيرقانوني در حالي از سوي مديريت اين كارخانه متداول است كه به موجب قانون كار پرداخت دستمزدي كمتر از مصوبه شوراي عالي كار به كارگر و نيز بيمه نكردن كارگر براي بيش از سه ماه جرم تلقي مي‌شود.با اين حال يك فعال كارگري در استان گيلان ضمن تاييد ادعاي اين كارگران گفت: اين موضوع حساسيت‌هايي را در ميان كارگران و مسوولان اداري استان بدنبال داشت كه در نهايت باعث شد کارفرما از اين شيوه استخدام تا حدي منصرف شوند.وي يادآور شد: با اين شيوه در يک سال گذشته نزديک به ۱۰۰ کارگر در اين کارخانه شاغل بودند که اکثر آنها پس از مدتي تاب اين شرايط ناعادلانه را نياوردند و از اين کارخانه بيرون رفتند.وي افزود: بخشي از اين وضعيت به نبود تشکل صنفي در کارخانه مورد نظر باز مي‌گردد "زيرا اگر اين کارگران از حامي صنفي برخوردار بودند چنين وضعيتي پيش نمي‌آمد".

خودکشی خانوادگی به دليل فقر اقتصادی


آفتاب:مردی روستائی ساکن يکی از روستاهای شهرستان سنقر در استان کرمانشاه در يک خودکشی خانوادگی خود را به همراه دختر و پسر نونهالش به سيم برق سپرد تا به زعم خودش، خود و فرزندانش را از زندگی فلاکت بار نجات دهد. اين شخص روستائی که تنها خودش از اين حادثه جان سالم بدر برده‌ است، دليل اين عمل را اينگونه عنوان مي‌کند که ,نمی خواستم فرزندانم به عاقبت من دچار شوند,. کارشناسان بر اين باورند که در حالات روانی اين شخص مشکل خاصی مشاهده نشده و وی در زمان ارتکاب اين عمل از سلامت روانی بهره مند بوده‌است. به احتمال بسيار قوی و با استناد به گفته های اين مرد، عدم توانائی وی در تهيه مايحتاج اوليه زندگی و فقر شديد اقتصادي، وی را تا سر حد جنون پيش برده که به يک چنين عمل تکان دهنده ای دست زده است.

تجمع دوگانه کارگران لامپ فارس در يک روز



تجمع دوگانه کارگران لامپ فارس در يک روز
1387/02/2514:07
كارگران لامپ فارس، ساعاتي پيش از تجمع در مقابل اداره صنايع، به منظور پيگيري خواسته‌هاي صنفي خود تجمع مشابهي را در مقابل اداره كار استان فارس برگزار کردند.
كارگران كارخانه لامپ فارس در اعتراض به سرگرداني چند ماه اخير خود صبح امروز در مقابل اداره كار و اداره صنايع استان فارس تجمع كردند.به گزارش دسترنج، فعالان كارگري از استان فارس خبر دادند كه هم اكنون 48 كارگر باقيمانده كارخانه لامپ فارس در مقابل اداره صنايع استان فارس تجمع كرده‌اند.بر اساس اين گزارش، اين كارگران ساعاتي پيش از اين تجمع، به منظور پيگيري خواسته‌هاي صنفي خود تجمع مشابهي را در مقابل اداره كار استان فارس داشتند.يك فعال كارگري گفت: مراجعه كارگران لامپ فارس به اداره صنايع و تجمع در مقابل اين اداره دولتي پس از آن صورت گرفت كه اين كارگران از مراجعه به اداره كار بي‌نتيجه ماندند.گفته مي‌شود هدف كارگران لامپ فارس از مراجعه به ادارات كار و صنايع استان فارس، روشن شدن وضعيت شغلي آنها بوده است.به گفته كارگران لامپ فارس اين كارخانه كه مدت‌هاست با مشكل روبرو بوده است، در ماه‌هاي اخير بدون روشن شدن وضعيت كارگران تعطيل شده است.كارگران لامپ فارس از مسوولان استاني خواسته‌اند تا هرچه زودتر تكليف آنها را در خصوص بازگشتن به كار سابق در كارخانه و يا اخراج شدن روشن نمايند.كارخانه لامپ فارس كه از كارخانه‌هاي سازنده لامپ‌هاي روشنايي است از مدتي پيش با تصميم مديريت خصوصي اين كارخانه تعطيل شده است.پيشتر منابع نزديك به مديريت دليل تعطيلي اين كارخانه را ساختار فرسوده و به صرفه نبودن توليد محصولات كنوني اعلام كرده بودند.كارگران مي‌گويند در حال حاضر مالك خصوصي كارخانه قصد فروش كارخانه دارد اما چون قيمت پيشنهادي بيشتر از بهاي واقعي كارخانه تعيين شده است هيچ خريداري حاضر به خريد اين كارخانه نشده است.به گفته فعالان كارگري، مسوولان اداري استان فارس با اين توجيه كه حق مداخله در تصميم‌گيري اشخاص خصوصي را ندارند تاكنون از مداخله خودداري كرده و فقط به كارگران وعده پيدا شدن يك مشتري براي كارخانه را مي‌دهند.به گفته كارگران، درحالي كه بهاي واقعي كارخانه 4 تا چهار و نيم ميليارد تومان است قيمت پيشنهادي فروش كارخانه 6 تا شش و نيم ميليارد تومان تعيين شده است.اين كارگران كه در حال حاضر چهار ماه حق بيمه پرداخت نشده، بن كارگري سال 86 و دستمزد فروردين ماه را طلبكار هستند، مي‌گويند از اين پس درهاي كارخانه به روي كارگران بسته خواهد بود زيرا مديريت از كارگران خواسته تا در خانه‌هاي خود بمانند و دستمزدهاي خود را دريافت كنند.اين پيشنهاد در حالي است كه به موجب قانون كار؛ حضور نداشتن كارگر در محل كار مي‌تواند نشانه ترك كار كارگر كه در مراجع تشخيص و حل اختلاف توجيهي قانوني براي اخراج كارگر است، تلقي شود.

ادامه موج گرانی و چشم انداز شورش های خودانگيخته*
حجم عظيم واردات 40 ميليارد دلاری ايران در سال گذشته, بی ترديد بخشی از گرانی جهانی قيمت کالاها را به اقتصاد کشور تزريق کرده است. اما اين ذره ای از مسووليت رژيم و سياستمداران آن در اين زمينه کم نمی کند. اقتصادی که سيل بند ندارد, در برابر سونامی قيمت ها خلع سلاح است.... *فروپاشی قدرت مقاومت اکثريت بزرگ جامعه ايران در برابر تعرض مداوم قيمت ها, بستر وقوع شورش های خودانگيخته است
روشنگری: وسعت, تنوع و تعدد عواملی که به رشد سرسام آور قيمت ها و گرانی کالاها در ايران دامن زده است, جای ترديدی باقی نمی گذارد که موج گرانی ها به سادگی مهارپذير نخواهد بود. 1: هشت سال جنگ و پانزده سال سياست تعديل اقتصادی به دنبال آن, به نابودی توليد و زيربنای مادی توسعه اجتماعی در کشور منجر شد. فساد و يکته تازی حاکمان در ترکيب با اختصاصی سازی های بيرحمانه دارايی های عمومی و واگذاری های بی حساب و کتاب به آقازاده ها و رانت خواران نفتی, حاصلی جز شکاف گسترده طبقاتی به جای نگذاشت. اصلی ترين ره آورد اين سياست ايجاد بستر عمومی مناسب در درهم شکستن توان مقاومت مردم در برابر فشار قيمت هاست. در واقع بخش عمده مردم ديگر جای چندانی برای عقب نشينی, ذخيره مالی ای برای استفاده کردن از آن به قصد عبور از بحران قيمت ها و يا سنگری برای ايستادگی در برابر عوارض گرانی های بی سابقه کالاهای مصرفی ندارند. يک مثال برای روشن شدن تاثيرات فروپاشی قدرت مقاومت مردم در اثر سياست های تعديل اقتصادی, زلزله است. وقتی ساختارهای زيربنايی مقاوم باشد, زلزله مهيب, مثل زلزله 7 ريشتری در جزيره هونشو در 180 کيلومتری شرق توكيو که در 1387/02/20 رخ داد شش زخمی به جا می گذارد, ولی وقتی بر ساختارهای زيربنايی سرمايه گذاری اساسی صورت نگرفته باشد, مثل زلزله 5ديماه سال 1382 در بم بيش از 25000 نفر کشته, حدود 50000 مجروح و بيش از 100000 بی خانمان به جای می نهد. بيهوده نيست که خود مقامات رژيم نيز اکنون ديگر نه از "خط فقر" که از "خط بقا" سخن می گويند. آنها به فروپاشی قدرت مقاومت اکثريت بزرگ جامعه ايران در برابر تعرض مداوم قيمت ها معترف اند. 2: سياست های رژيم, هر دو جناحش, در خدمت مهار گرانی ها نيست, بلکه فقط متضمن تعرض بيشتر به لايه های خانه خراب و تهيدست و توده مزد و حقوق بگير است. جناح منتقد دولت معتقد است که برای مقابله با گرانی نرخ بهره بانکی را بايد بالا برد, از جهت گيری تسهيلات به سمت "پائين" شديدا خودداری کرد, مصرف را در جامعه مهار کرد و رهاسازی قيمت ها و خصوصی سازی وسيع را در دستور قرار داد تا بازار در زمينه قيمت ها از طريق عرضه و تقاضا به نقطه تعادل برسد و بخش خصوصی بتواند توليد را رونق دهد. جناح دولت, ضمن اجرای بخشی از همين سياست و ناتوانی در پيشبرد بخش متفاوت از سياست پيشگفته (مثلا دولت هنوز نتوانسته است در باره نرخ بهره بانکی تصميم روشنی بگيرد), مقاومت در برابر پرداخت دستمزدها و حقوق معوقه معلمان و کارمندان دولتی, و ادامه سياست حذف و کاهش خدمات عمومی از جمله در حوزه بهداشت و درمان و آموزش و پرورش و خدمات شهری, حتی گامی فراتر گذاشته و قصد دارد به شيوه ای خزنده تحت عنوان "جراحی بزرگ" سوبسيدهای باقی مانده را هم از جمله در زمينه کالاهای حياتی مصرفی مثل نان بردارد. اگر چه احمدی نژاد گفتگويی را در صدا و سيما که گفته می شد بنا بود, در آن همين حذف سوبسيدها را رسميت دهد, لغو کرد, اما حذف سوبسيدها به صورت نامرعی, در قالب محلی و منطقه ای, و با بهانه های به ظاهر نامربوط, از جمله در زمينه برق و آب و گاز آغاز شده است. 3: بر بستر عمومی درهم شکسته مقاومت مردم ايران در برابر تعرض قيمت ها و سياست های ضد مردمی هر دو جناح رژيم, تاثيرات ويرانگر تحريم ها را هم بايد افزود. تحريم ها برای اقتصاد بيمار ايران سم کشنده است. محدوديت های صادراتی, محدوديت معاملات بانکی, جلوگيری از واردات, محاصره دريايی و حمل و نقل آبی و هوايی, جلوگيری از سرمايه گذاری در صنايع پايه, همه و همه در رشد قيمت ها و به تحرک واداشتن زنجيره گرانی عميقا موثر است. بسياری از کالاهای ضروری وارداتی تحت تاثير تحريم ها, يا به اندازه کافی وارد نمی شوند, يا برای دور زدن تحريم ها با قيمت های گران تر به دست مصرف کننده می رسند, يا به قصد ذخيره سازی به شکل انبوه وارد می شوند و از طريق شبکه فساد دولتی و شبه دولتی در بازار به قيمت شکنی و ورشکستگی صنايع داخلی و بيکاری کارگران می انجامند. ادامه سياست ماجراجويانه امتناع از سوی رژيم در رابطه با پرونده هسته ای هيچ چشم اندازی جز تنگ تر شدن تدريجی حلقه محاصره اقتصادی ايران باقی نگذاشته است و گرانی قيمت ها يکی از تبعات اين سياست است. 4: در دو دهه اخير بخش عمده دارايی های مردم ايران از چنگ شان بيرون کشيده شده و به عده ای رانت خوار و قاچاقچی داده شده است که بخش اصلی اقتصاد ايران را تحت کنترل خود گرفته اند. نظام جمهوری اسلامی عملا به شبکه ای پيچيده از مافياهای مختلف تبديل شده است که زير چتر "ولايت" بر دلارهای نفتی و تسهيلات بانکی حکومت می کنند و اگر چه دائم با هم در حال رقابت اند و زير پای هم را خالی می کنند, اما حاصل جمع عملکردشان دامن زدن به گرانی است. چرخش دائمی ميلياردها تومان نقدينگی که اساس آن در دست همين مافياست در حوزه کالاهای مختلف مصرفی, مسکن و ساختمان, واردات قاچاق و غيره, عامل حرکت غيرمتعارف چرخشی زنجيره قيمت ها در "بازار آزاد" است. کنترل اطلاعات اساسی از سوی عاملان اين مافيا, عوامل تصادفی کميابی کالاها (نظير سرما زدگی يک محصول خاص در يک مقطع معين) را به امکانی برای احتکار و بالا کشيدن قيمت ها تبديل می کند. نتيجه آن می شود که مردم می بينند "ناگهان" گوجه فرنگی کمياب می شود, هنوز گرانی گوجه فرنگی برطرف نشده, تقريبا "ناگهان" قيمت سيمان سر به آسمان می زند, و کمبود سيمان هنوز برطرف نشده "ناگهان" قيمت چايی خشک به شکل غيرمتعارف بالا می رود. پيوندهای گسترده با نهادهای قدرت و بروکراسی دولت و بازار جنگ اين مافيای غارتگر با سطح معيشت مردم را به نوعی جنگ گريلايی موثر تبديل کرده است. بازتاب آن همان تحريک دائمی زنجيره قيمت ها و ميل مهارناپذير آن به صعود است. بدون کنترل دقيق نظام توزيع, (حداقل شبکه دولتی), و واردات (حداقل گمرکات و مجاری اصلی و فرعی ورود کالا به کشور), بدون جلوگيری از تبديل نظام بانکی به گاو شيرده اين مافيا از طريق ارائه تسهيلات ميلياردی بی حساب و کتاب به عوامل و کارگزاران آن, بدون شناسايی اين غارتگران و محاکمه علنی و آشکار آنها, بدون تقويت سازمان های توده ای مصرف کنندگان و به رسميت شناختن اتحاديه ها و سنديکاها, قدرت اين مافيا و نقدينگی کلان آن را که عاملی در خدمت توطئه دائمی عليه سطح قيمت هاست, نمی توان مهار کرد و اين البته امری است که در نظام جمهوری اسلامی از زمره محالات است زيرا موجوديت آن را به خطر می اندازد. 5: گرانی, بويژه گرانی مواد غذايی, علاوه بر عوامل داخلی برشمرده, که البته بايد خشکسالی در 7 استان کشور, و سوختن محصولات کشاورزی و تلف شدن دام ها و در نتيجه افزايش قيمت های ناشی از آن را هم بر مجموعه فوق لحاظ کرد, ريشه جهانی هم دارد. به گفته رابرت زوليک رئيس بانک جهانی بهای کليه مواد غذايی در عرض سه سال، 80درصد افزايش داشته و به گفته سرجان هلمز رئيس بخش کمک های انسانی سازمان ملل از تابستان گذشته يعنی در عرض 9 ماه بهای مواد غذايی در سطح جهان بطور متوسط 40درصد افزايش يافته است. "مصائب طبيعي، افزايش مصرف در هند و چين، افزايش بهای نفت که جنگ در عراق و افغانستان آن را تشديد کرده، بحران اقتصادی آمريکا و کاهش ارزش دلار، تحول در خط توليد سوخت از منابع فسيلی به منابع کشاورزي، فساد در بازار مالی و در نتيجه بحران مسکن، شوک عظيم و بلافصل ناشی از اين عوامل بر قيمت ها به صورت تورم عمومی در جهان و سقوط عمومی دستمزدها" (1) بخشی از دلايل عمده افزايش جهانی قيمت هاست. توازن منفی تجارت خارجی و حجم عظيم واردات 40 ميليارد دلاری ايران در سال گذشته, بی ترديد بخشی از گرانی جهانی را به اقتصاد ايران تزريق کرده است. اما اين ذره ای از مسووليت رژيم و سياستمداران آن کم نمی کند. اقتصادی که سيل بند ندارد, در برابر سونامی قيمت ها خلع سلاح است. و همين رژيم بود که در تبعيت از سياست های بانک جهانی و صندوق بين المللی پول, با در پيش گرفتن سياست تعديل اقتصادی, قدرت به خودی خود ضعيف مقاومت توليدات داخلی را به کلی درهم شکست. اگر در ايران با توجه به ويژگی های جغرافيايی آن, به جای نابود کردن کشاورزی و انباشتن حاشيه شهرها از ميليونها حاشيه نشين خانه خراب, به توليد محصولات محلی اهميت داده می شد, اگر زمين های کشاورزی, قطعه قطعه نمی شد و ويلاسازی و خانه سازی نمی شد, حالا که قيمت جهانی برنج بشدت افزايش يافته است, ايران می توانست نه تنها برنج کل کشور را تامين کند, که حتی برنج صادر کند. ولی همين رژيم کار را به جايی رسانده است که برنج حتی در گيلان هم کمياب شده است. در عوض برای فرافکنی بر نقش و تاثير موج جهانی قيمت ها در نرخ قيمت های داخلی اغراق می کنند. نگرانی از عواقب ادامه موج گرانی رژيم اگر چه عامدانه در نقش عامل جهانی افزايش قيمت ها در تورم داخلی اغراق می کند, اما به خوبی می داند که ريشه اصلی مصيبت جهانی نيست. گرانی قيمت ها آنها را دچار نگرانی کرده است. بازتاب اين نگرانی را می توان در سخنان امام جمعه های رشت, اصفهان, بجنورد و دامغان در روز جمعه 20 ارديبهشت ديد که همگی به موضوع گرانی پرداختند. حرف اصلی را هم امام جمعه دامغان زد که گفت:"مسئولان بايد بيشتر مواظب اوضاع اقتصادى باشند و نگذارند دشمن از اين رخنه ايجاد شده به داخل كشورمان نفوذ كند." البته "مسوولان" بدون توصيه امام جمعه دامغان هم به خوبی مواظب "دشمن" يعنی اکثريت مزد و حقوق بگيران و حاشيه نشيان و فقرا و تهيدستان جامعه, هستند. دائمی کردن طرح "ارتقای امنيت اجتماعی", رويکرد به کنترل مناطق حاشيه نشين کشور, بويژه در پايتخت تحت عنوان طرح "توانمندسازی" حاشيه نشيان, و مانورهای پی در پی گروههای سرکوب ضدشورش از جمله اقدامات رژيم است. در واقع رژيم چون می داند که نمی تواند با گرانی دربيافتد, دستگاه سرکوب خود را صيقل داده و در عمليات های پی در پی پيگرد و سرکوب گروهها و اقشار مختلف به کار گرفته و در نوعی حالت آماده باش قرار داده است تا در صورت وقوع شورش های خودانگيخته عليه گرانی با آن مقابله کند. زيرا با توجه به اين که شلاق قيمت ها؛ بويژه اين روزها, بيرحمانه تر از هر زمان بر گرده های نحيف لايه های تهيدستان جامعه ايران فرود می آيد, شورش های خودانگيخته عليه گرانی امری دور از انتظار نيست. نمونه ای از اين نوع اعتراضات از سوی اهالى ساکن يافت آباد غربى تهران گزارش شده است. (2) 1- به نقل از مقاله روشنگری با عنوان "گرانی غذا،شورش نان و دو چهره,جامعه جهانی,". http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20080419203835.html 2- تجمع اعتراضی در جنوب تهران به دليل گرانی قيمت برنج http://www.roshangari.net/as/sitedata/20080509134906/20080509134906.html