۱۰ اسفند ۱۳۹۰



تحریم فعال نمایش انتخاباتی وظیفۀ همه کارگران و زحمتکشان آگاه ایران است!
چرا انتخابات در جمهوری اسلامی بی معنا و نمایشی است؟
در رژیم ولایت فقیه انسانیت و حقوق انسانی و تفکر و نظر مستقل داشتن اساسآً نه تنها به رسمیت شناخته نمی شود بلکه جرم تلقی شده و قابل مجازات است. آنها معتقدند مردم ایران امتی هستند نابالغ و فاقد قدرت تعقل که احتیاج به ولی و قیمی دارد که مصلحت آنها را تشخیص می دهد و امت مسلمان شبیه گله ای میمون است که وظیفه اش تقلید و تابعیت از ولی فقیه است . حاکمیت تئوکراتیک یا دینی ایران معتقد است که مشروعیتش را از قوانین الهی می گیرد و نه از رآی و نظر مردم . آنها میگویند اگر همه مردم نظری داشته باشند که مغایر با موازین شرعی باشد، نظر مردم پشیزی ارزش ندارد و باید مطابق با قوانین شرعی عمل کرد. مثلاً اگر همه مردم ایران خواستار برابری حقوق زن و مرد باشند چون خواستی است مغایر موازین شرعی ، به روی آن خط قرمزی کشیده شده و مطابق قوانین شرعی عمل می گردد. خمینی با صراحت مطرح می کرد که : " مردم مطرح نیستند ، این اسلام است که مطرح است. " یا بارها توسط مقامات مختلف جمهوری اسلامی و آیات عظام و علمای اعلام گردیده که جمهوری اسلامی مشروعیتش را از خدا می گیرد و نه مردم. بنابراین وقتی انسان فاقد اختیار است و فقط میتوان در محدودۀ تعیین شده توسط ولایت فقیه و مطابق با نظر و سلیقه و تفسیر او از قوانین شرعی عمل کند، انتخابات شوخی مسخره ای بیش نیست و نمایشی است به منظور عوام فریبی .
چرا باید نمایش انتخاباتی تحریم شود؟
1 – انتخابات وقتی مفهوم واقعی دارد که انسان و حقوق انسانی و بلوغ عقلی مردم و مختار بودن آنها به رسمیت شناخته شود.
2– انتخابات وقتی مفهوم واقعی دارد که در شرایط وجود آزادی بیان ، قلم ، مطبوعات ، اجتماعات و احزاب و سازمانهای سیاسی و صنفی مردم بتوانند با دیدگاهها و برنامه ها ی کاندیداها آشنا شوند و آگاهانه به بیانگران واقعی دیدگاهها و برنامه مورد نظر خود رآی دهند. بنابراین در شرایط دیکتاتوری و خفقان و سرکوب نیروها و احزاب و سازمانهای آزادیخواه و مترقی و مردمی و سازمانهای صنفی کارگران و زحمتکشان ، انتخابات معنی و مفهومی ندارد.
3– انتخابات وقتی مفهوم واقعی دارد که مردم بتوانند به کاندیداهائی که بیانگر خواستها و منافع طبقاتیشان هستند رآی دهند؛ ولی در جمهوری اسلامی فقط میتوان به سرمایه داران مافیائی ذوب شده در ولایت فقیه که از فیلتر های متعدد سرسپردگی و چاکر منشی و بی شخصیتی گذشته اند ، رآی داد.
4 – در شرایطی که احزاب و سازمانهای ملی و مترقی و مردمی همگی سرکوب و رهبران و کادرها و اعضاء آنها به جوخه های اعدام سپرده شده اند و هزاران نفر از آنها متحمل شکنجه و زندان و آوارگی و بیکاری و مصیبت شده و فعالین تشکلهای مستقل کارگری نظیر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و نیشکر هفت تپه به زندان و شکنجه محکوم شدند، چگونه کارگران و زحمتکشان میتوانند نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند.
5- انتخابات برای کارگران و زحمتکشان و نیروهای مترقی و مردمی وقتی مفهوم واقعی داشت که میتوانستند کارگران و روشنفکرانی را که بیان کننده خواستها و منافع طبقاتیشان هستند مانند منصور اسالوها و مددی ها و شهابی ها و نجاتی ها و زرافشان ها و رئیس دانا ها را انتخاب کنند ، نه اینکه مجبور باشند از میان مشتی دزد سرمایه دار مافیائی به کسی که دشمن طبقاتیشان است رآی دهند.
6 – انتخابات وقتی مفهوم واقعی داشت که کارگران و زحمتکشان شهر و روستا که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می دهند بتوانند اکثریت نمایندگان را در مجلس داشته باشند نه اینکه همه کاندیداهای تائید شده شورای نگهبان ولایت فقیه دشمنان طبقاتیشان باشند.
بنابراین هر کسی که خودش را انسانی بالغ و عاقل و دارای قدرت تشخیص و مختار می داند و برای خود و دیدگاه ها و شخصیت خود احترام قائل است تن به این حقارت و ذلت و پستی کرنش و تمکین به استبداد ولایت فقیهی نمی دهد. برای کارگران و زحمتکشان آگاه و مبارز و روشنفکران مترقی و مردمی تنها عدم شرکت در خیمه شب بازی انتخابات کافی نیست بلکه باید فعالانه از این فرصت برای روشنگری و افشاگری هر چه بیشتر چهره کریه استبداد ولایت فقیهی و سازماندهی حول آن بهره مند شد.
تحریم انتخابات و دشمنان مردم ایران
انتخابات فرمایشی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در شرایطی برگزار میگردد که امپریالیستها و در راس آن امپریالیست آمریکا با اشاره به فناوری هسته ای ایران ودلایل مضحک و غلو آمیز درمورد خطر اتمی ایران به تحریک و توطئه علیه مردم ایران ادامه میدهند. این تحریمها علیه مردم ایران است و باید درمقا بل آن ایستاد. تحریم اقتصادی علیه ایران نقض آشکار حقوق بشر است. عفریت جنگ و تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی مردم ایران را تهدید میکند و ازهمین رو برنیروهای آگاه و انقلابی میهن ماست که هوشیارانه عمل کنند، ضمن دعوت از کارگران و زحمتکشان به صحنه کارزار تحریم انتخابات مجلس شورای اسلامی بر پیوند مبارزه دمکراتیک با پیکارعلیه تحریمها و تهدید به تجاوز نظامی به ایران تاکید نمایند. تنها با اتخاذ چنین سیاستی است که می توان در عرصه های متنوع مبارزه سیاسی و افشای کاربدستان جمهوری اسلامی مچ اپوزیسیون ارتجاعی و نوکران امپریالیسم و صهیونیسم را نیز گرفت وبه طردشان کمر همت بست. سیاست تحریم و تهدید نظامی درقبال ایران نتنها رژیم جمهوری اسلامی را تضعیف نمیکند بلکه دست وی را نیز در تشدید خفقان سیاسی و سرکوب جنبش آزادیخواهانه مردم ایران باز میگذارد.تحریم کنندگان اقتصادی ایران همدستان جمهوری اسلامی علیه مردم ایرانند و باید محکوم گردند.
پیش بسوی تحریم فعال انتخابات فرمایشی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی !
زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!

حزب کارایران(توفان)
اسفند ماه هزار و سیصد و نود خورشیدی
www.toufan.org

۲۴ بهمن ۱۳۹۰


مبارزۀ طبقاتی در یونان شدت یافته است

علی رغم اعتراض‌ها در یونان، پارلمان این کشور به طرح‌های ریاضت اقتصادی دولت یونان رای داد।

دیکتۀ صندوق بینﺍلمللی پول و بانک جهانی به دولت یونان و ادامۀ خصوصی سازیﻫﺎ، اخراج سازیﻫﺎ و صرفه جوئیﻫﺎﯼ عریان خشم کارگران و زحمتکشان و عموم مردم یونان را برانگیخته است। دولت سوسیال دمکرات یونان به عنوان نمایندۀ بورژوازی بینﺍلمللی ومجری اوامر سیاستﻫﺎﯼ نئولیبرالی گوشش به اعتراضات مردم بدهکار نیست و می خواهد بحران کنونی را از طریق دزدیدن باقی ماندۀ معیشت کارگران و زحمتکشان حل کند. هم زمان بورژوازی امپریالیستی اتحادیۀ اروپا تبلیغات جعلی و دروغینی در مورد" تنبلی و مفت خوری" مردم یونان، نپرداختن مالیات به دولت و سطح نازل سن بازنشستگی... به راه انداخته است تا مردم یونان را مسبب این نابسامانی و بحران جلوه دهد

پرولتاریا و زحمتکشان یونان راهی جز ادامۀ نبرد خیابانی و اعتصابات سراسری و تعرض به تمامی جناحﻫﺎﯼ بورژوازی ندارند.راه حل خروج از بحران یونان سوسیالیسم است. سوسیالیسم است که انسان و نه سرمایه را در مرکز جهان قرار داده، برای رفاه و آیندۀ انسان جامعه را با برنامه ریزی بنا می کند.

۲۰ بهمن ۱۳۹۰



قطعنامه برای پشتیبانی از مبارزات اعتراضی در ایران

ما پشتیبانی خویش را از مطالبات عادلانه خلق ایران و نبرد مترقی مردم ایران برای استقرار یک ایران دموکراتیک اعلام می کنیم. ما بر این عقیده ایم که این فقط وظیفه مردم ایران است رژیم دیکتاتوری را در ایران سرنگون کند.
با توجه به دروغهائی که بر خلاف مصلحت خلق ایران شایع می شوند، با توجه به سیاست تجاوزکارانه و جنگ طلبانه امپریالیستها برای تقسیم جهان ما مخالف دخالت و دسیسه های قدرتهای امپریالیستی و صهیونیستی در ایران هستیم.
ما همزمان شکنجه ها، تجاوزات و کشتار معترضین توسط دستگاه خشونت بربرمنشانه رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کرده و آن را یک اقدام جنایتکارنه ارزیابی می کنیم.

ما معتقدیم که مبارزه دموکراتیک خلقهای ایران بخشی جدا ناپذیر از مبارزه ضد امپریالیستی است. رژیم هائیکه به مردم خود احترام نمی گذارند و خواستهای عادلانه و دموکراتیک آنها را لگدمال می کنند دیر یا زود به دامن امپریالیستها پناه می برند.

زنده باد مبارزه خلق ایران برای کسب حقوق دموکراتیک.

زنده باد مبارزه طبقه کارگر ایران برای استقرار یک ایران سوسیالیستی.

حزب کمونیست انقلابی برزیل

حزب کمونیست اکوادور مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کارگران فرانسه

حزب کمونیست اسپانیا مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کلمبیا مارکسیست لنینیست

حزب کمونیست کارگران تونس

حزب کمونیست انقلابی ترکیه

جنبش احیاء دوباره حزب کمونیست یونان

حزب کمونیست کارگران دانمارک

خط مشی کمونیستی ایتالیا

حزب کمونیست مکزیک مارکسیست لنینیست

سازمان مارکسیست لنینیستی انقلابی نروژ

حزب کمونیست کار جمهوری دومینیکن

حزب کمونیست مارکسیست لنینیست ونزوئلا

حزب کمونیست انقلابی ولتائیک(بورکینافاسو)

حزب کار ایران(توفان).

*****

بر گرفته ازتوفان شماره 143 بهمن ماه ۱۳۹۰ فوریه 2012، ارگان مرکزی حزب کارایران

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org

۱۷ بهمن ۱۳۹۰

رجعت به عصر گیوتینﻫﺎ
در اثر تعمیق دم افزون بحرانﻫﺎﯼ سیاسی، مالی، اقتصادی و اجتماعی نظام سرمایهﺪاری، غرب امپریالیستی با گامهای بلند به سوی احیای ازرشﻫﺎﯼ قرون وسطی، عصر گیوتینﻫﺎ به پیش می تازد. با این تفاوت که گیوتینﻫﺎﯼ هراس انگیز دوره تفتیش عقاید را امروز در قالب ابزارهای بسیار پیچیده تر و البته، در قالب راهکارها و روشﻫﺎﯼ به شدت خشن تر از آنها، با جنگﻫﺎﯼ جنون آمیز اشغالگرانه و جنگﻫﺎﯼ روانی دائمی، با شستشوی مغزی با وضع قوانین ضد آزادی اندیشه و بیان، ضد تحقیق و بررسی و حتی محدود کنندۀ آزادی طرح سؤال به کار بسته و فریاد بحث موقوف را در بررسی رویدادهای تاریخی به میان کشیده است. این تفتیش عقاید ما را به یاد "قانون سیاه" رضا خانی می اندازد که "عقیدۀ کمونیستی" را جرم می دانست و مجازات ده ساله برایش تعیین کرده بود. در دوران مک کارتی در آمریکا که تا به امروز نیز ادامه دارد، افکار کمونیستی "افکار آدمﻫﺎﯼ بیمار" است و باید آنها را به تیمارستان تحویل داد، زیرا به عقیدۀ مک کارتی "آدم عاقل" که نمی تواند کمونیست باشد.
وزیر امور خارجۀ فرانسه به همین علت به کنایه بعد از تصویب قانون آزادی اندیشه و پژوهش در مجلس سنای فرانسه گفت، به تدریج منکرین مصلوب کردن عیسی مسیح و پروازش به آسمانﻫﺎ را نیز باید محاکمه کرد. در همین ارتباط است که گزارشﻫﺎﯼ اولین روزهای نیمه دوم ماه ژانویه سال جاری منابع خبری، دایر بر تصویب «قانون مجازات منکرین نسل کشی ارامنه در امپراطوری عثمانی» در مجلس سنای فرانسه و محاکمۀ قاضی بالتازار گارسون در دیوان عالی عدالت اسپانیا را می توان گامﻫﺎﯼ بزرگ دیگری در راه رجعت اروپا به عصر گیوتینﻫﺎ به حساب آورد. آلمان با ممنوعیت بحث در مورد کشتار 6 میلیون یهودی در فاجعۀ هلوکاست، در این عرصه پیشقدم بود. به تدریج "قوانین و فرمانﻫﺎ" جای پژوهشگری و بحث آزاد را می گیرد و روح دوران روشنگری اروپا را به گور می سپارد. این قانون استبدادی در فرانسه ادامۀ همان قانون "کشف حجاب" اجباری است که قبلاً به تصویب رسیده بود. نخست روی سر را قدغن می کنند و بعدا توی سر را.
در همین اخبار و گزارشﻫﺎ گفته می شود با تصویب «قانون» مجازات منکرین نسل کشی ارامنه در امپراطوری عثمانی در مجلس سنای فرانسه، منکران، به مجازات زندان و جریمه ۴۵ هزار یوروئی محکوم خواهند شد و بخش دیگر این گزارشﻫﺎ، از مسئلۀ محاکمۀ قاضی بالتازار گارسون به اتهام «سوءاستفاده از قدرت، مجبور ساختن پلیس به استراق سمع مکالمات وکلا و موکلین آنها در زندان» حکایت می کند، که به عقیدۀ ناظران احتمالاً به محرومیت وی از کار در حوزۀ قضاوت منجر خواهد شد.

طبق این قانون مصوب مجلس سنای فرانسه، حکم محکومیت هر کس که حتی در این مورد سؤالی به ذهنش خطور کند، از قبل صادر شده و حق هر گونه دفاع از حقوق خود، از وی سلب می شود. مثلاً هیچ کس حق نخواهد داشت تحقیق و بررسی که جای خود دارد، حتی چنین پرسشی را مطرح سازد که اگر یک کشور خارجی «نسل کشی ارامنه در امپراطوری عثمانی» را به رسمیت می شناسد و منکران آن را از قبل مستوجب مجازات قانونی می داند، آیا خود نقش کمی در نسل کشی مردم مستعمرات به ویژه در آفریقا و هندوچین داشته است؟ نسل کشی در هر کجا صورت گیرد، به هر صورت مشمئز کننده و جنایتکارانه است، ولی پژوهش و پرسش را ممنوع کردن، دست کمی از نسل کشی ندارد. آیا کسی حق دارد بپرسد که مگر جمعیت ارمنی ترکیه عثمانی در سالﻫﺎﯼ اول قرن بیستم چند میلیون نفر بوده که یک و نیم میلیون نفر آنها فقط در سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ کشته شدند؟ ضمن این، نباید فراموش کرد در حالی که جمعیت جمهوری ارمنستان به عنوان کشور و مرکز اصلی سکونت ارامنه در پایان دهه اول قرن بیست و یکم، حتی به سه میلیون نفر هم نمی رسد، آیا کشتار یک و نیم ارمنی در آن سالﻫﺎ در ترکیه عثمانی اغراق آمیز به نظر نمی رسد؟ و آیا چنین قانونی، فرافکنی آشکار و دامن زدن به کینه و خصومت بین خلقﻫﺎﯼ همسایه نیست که به دلایل سیاسی تصویب شده است؟ آیا کسی حق دارد بپرسد که چرا در زمان جنگ جهانی اول، کشور آلمان امپریالیستی که متحد دولت ترکیه عثمانی بود و از تمام این رویدادها در داخل خاک ترکیه با خبر بوده و اسناد مربوطه را در بایگانیﻫﺎﯼ وزارت امور خارجه پنهان کرده است، مورد انتقاد و پرس و جو قرار نمی گیرد و کمکی به روشن شدن مسایل نمی نماید؟ آیا کسی حق دارد بپرسد که چرا دولت فرانسه در مورد اشغال قبرس توسط دولت ترکیه سکوت کرده و به یکباره مسئلۀ "کشتار ارامنه" را طرح می کند؟ آیا این رفتار بیشتر از کاسبکاری و حسابگری سیاسی نشأت نمی گیرد تا از اصولیت سیاسی؟.
وانگهی، گذشته از صحت و سقم همۀ این ادعاها، طبق کدام آئین و اصول منطقی و نوع نگرش واقع بینانه می توان حوادث تاریخی را بر اساس مواد قانونی به آیۀ آسمانی ثابت و غیرقابل تردید تبدیل کرد و تحقیق و مطالعه و بررسی و طرح پرسش دربارۀ آن را از هر کسی سلب و محقق و سؤال کننده را مستوجب مجازات قانونی دانست؟
مسئلۀ محاکمۀ قاضی گارسون در دیوان عالی عدالت اسپانیا هم چیزی غیر از این نیست. در حالی که بر اساس طرح و خواست جمعیتﻫﺎﯼ راستگرایان افراطی تحت نفوذ افراد سیاسی، وی به اتهام «سوءاستفاده از قدرت، مجبور ساختن پلیس به استراق سمع مکالمات وکلا و موکلین آنها در زندان» محاکمه می شود، آیا کسی حق ندارد بپرسد که دلیل محاکمۀ این قاضی واقعاً همین اتهامات می باشد یا تحقیقات او در در مورد بیش از یکصد هزار نفر از قربانیان مفقودﺍلاثر دورۀ فرمانروائی دیکتاتور فرانسیس فرانکو در اسپانیا، صدور حکم بازداشت ژنرال آگستو پینوشه در سال ۱۹۹۸، دیکتاتور خونخواری که با حمایت و پشتیبانی همه جانبۀ امپریالیستﻫﺎﯼ آمریکا و اروپا پس از کودتای ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳، مردم شیلی را به خاک و خون کشید و تا پایان عمر از مجازات مصون ماند و هم چنین، رسیدگی او به پروندهﻫﺎﯼ باندهای قاچاق مواد مخدر و گروهﻫﺎﯼ مافیائی و یا تردید وی در مبانی حقوقی صدور اجازۀ تأسیس زندان «گوانتانامو» از سوی شش وکیل آمریکایی و اقدامات دولت امریكا علیۀ زندانیان این زندان، در کشاندن وی به پای میز محاکمه نیز مؤثر بوده است یا نه؟
البته روشن است که رجعت امپریالیستﻫﺎﯼ آمریکا و اروپا به عصر گیوتینﻫﺎ در همین موارد خلاصه نمی شود. آنها نه تنها هیچگاه از عصر گیوتینﻫﺎﯼ قرون وسطی فاصله نگرفتند، حتی، فرهنگ و سیاستﻫﺎﯼ آن دوره را همواره در قالب روشﻫﺎ و شیوهﻫﺎﯼ ریاکارانه تر و موذیانه تر به کار بستهﺍند. نمی توان از نظر دور داشت که امپریالیستﻫﺎﯼ غرب که شعبده بازیﻫﺎﯼ انتخاباتی و یا به عبارت صحیح تر، رقابت بین کیسهﻫﺎﯼ پول را به عنوان تجلی و نماد دمکراسی کذائی بورژوائی تعریف می کنند، در اواخر ماه نوامبر سال میلادی گذشته، همین ایدۀ انتخابات را نیز به هیچ گرفته، سیلویو برلسکونی و گئورگیوس پاپاندرو، نخست وزیران ایتالیا و یونان را که از طریق «انتخابات عمومی» به قدرت رسیده بودند، به راحتی کنار گذاشته و لوکاس پاپادموس و ماریو مونتی، دو تن از فراشان بانک گلدمن ساکس را به جای انها بر یونان و ایتالیا حاکم کردند.
این یک واقعیت غیرقابل انکار است که هر وقت امپریالیسم جهانی مرتکب جنایت علیۀ بشریت می شود، به عنوان یک قاعده، اهداف اصلی خود را در زیر بمباران افکار عمومی به اجرا در می آورد. هنوز بشریت جهان فراموش نکرده است، زمانی که در سال ۱۹۴۸، سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشور جعلی اسرائیل در اراضی فلسطین تأسیس شد و در جنگ رمضان سال ١٩۶٧، با اشغال بلندیهای جولان، صحرای سینا و بخش اعظم خاک فلسطین، خاک آن بیش از پنج برابر گسترش یافت و کشتار و بیرون راندن سیستماتیک مردم عرب فلسطین تداوم یافت، یکباره و بدون آن که تا آن وقت در هیچ سند رسمی از هولوکاست نام برده شده باشد، دستگاهﻫﺎﯼ تبلیغاتی آمریکا بر طبل هولوکاست کوبیدند و در سایۀ این تبلیغات، کشتار اعراب و اشغال سرزمینﻫﺎیشان به راحتی توجیه گردید و متعاقب آن، با تصویب قانون مجازات منکران هولوکاست، نه تنها در مقابل آزادی بیان و عقیده، تحقیق و بررسی، حتی در برابر آزادی طرح سؤال و پرسش نیز موانع قانونی ایجاد گردید. بنابر همان قانون، هیچ کس، حتی حق طرح چنین سؤالی را ندارد که: اگر بر اساس آمارهای ثبت شده، در جریان جنگ جهانی دوم، بیش از پنجاه میلیون انسان قربانی مطامع فاشیسم سرمایهﺪاری گردیدند؛ اگر از این تعداد، بیش از ۴۰ میلیون نفرسهم آلمان فاشیستی (مجموعا ١٣ میلیون نفر، شامل ۷ میلیون و نهصد هزار نظامی و در حدود ۵ میلیون نفر شهروند عادی) و خلقﻫﺎﯼ اتحاد شوروی ( ٢٧ و نیم میلیون نفر، به شمول ٨ و نیم میلیون نفر در جبههﻫﺎﯼ جنگ، ١٩ میلیون نفر غیرنظامی) بوده است، پس چگونه می توان باور کرد که از بقیه در حدود ١٠ میلیون نفر قربانیان جنگ جهانی دوم، ۶ میلیون نفر آن یهودی و الباقی در حدود ۴ میلیون نفر، سهم همۀ کشورهای جهان، از شرقی ترین نقطۀ آسیا تا غربی ترین نقطۀ اروپا و مناطق دیگر جهان بوده باشد؟
بنا بر همین موارد گفته شده و همۀ آن چه که امروزه در جهان اتفاق می افتد، به جرأت می توان گفت که امپریالیستﻫﺎ اروپا و آمریکا به سرعت به سوی احیای عریان و علنی فرهنگ و تمدن قرون وسطی، عصر تفتیش عقاید و گیوتینﻫﺎﯼ دهشتناک گام بر می دارند و این، جدی ترین خطری است که می تواند تمام دستاوردها و ارزشﻫﺎﯼ بشری را نابود سازد.
با این وصف، امروز و همیشه، تنها با پیوستن به صفوف گردانﻫﺎﯼ انقلابی، از جمله احزاب کمونیستی و مبارزِۀ متشکل و سازمانیافته، می توان تهاجم گستردۀ امپریالیسم جهانی علیۀ تمام جوانب هستی بشری را در هم شکست.

توفان الکترونیکی
نشریه الکترونیکی حزب کارایران
شماره67 بهمن ماه 1390 فوریه 2012