۲ تیر ۱۳۹۰

قتل عام مردم نیز اعدام است



قتل عام مردم نیز اعدام است
اعدام خوب و اعدام بد
اخیرا سازمان عفو بین الملل اسنادی منتشر کرده است که به موجب آن چین در عرصه اعدام مقام نخست و ایران مقام دوم را دارد. در کنار چین و ایران نام بحرین ، یمن، عربستان سعودی و آمریکا هم به چشم می خورد. اگر برای تعیین رتبه اول از قدرمطلق تعداد اعدامها حرکت کنیم طبیعتا چین رتبه نخست را خواهد داشت و تا لغو کامل اعدام در جهان نیز به احتمال قوی این رتبه را حفظ خواهد کرد زیرا چین پر جمعیترین کشور جهان است. ولی اگر جنبه نسبی به تعداد اعدامها بنگریم مقام نخست به ایران می رسد زیرا تعداد اعدامها در این کشور نسبت به تعداد جمعیت از همه کشورهای جهان بیشتر است.
اعدام در ایران یک خصوصیت دیگر هم دارد که از ویژگیهای اعدام در ممالک استبدادی است. شاه برای اعدام گروه جزنی مدعی شد که آنها را در حال فرار کشته است در حالیکه دادگاه به جرم آنها رسیدگی کرده بود و به زندانهای طویل المدت محکوم شده بودند. این خمینی نبود که در سال 1367 به قتل همه کسانی فرمان داد که دوران زندانی خویش را قانونا سپری کرده و یا در حال گذراندن آن بودند و بدعت جدیدی را بنیان گذارد این شاه بود که بدعت گذار این نوع اعدام بود. در ایران اسلامی شفافیت وجود ندارد و امنیت قضائی محلی از اعراب ندارد. وقتی کسی را بدار می زنند شما در واقع نمی دانید جرم واقعی وی چه بوده است. برایش پرونده سازی کرده اند؟ ملائی با وی خصومت داشته است؟ این اعدام در اثر انتقامجوئی شخصی است و یا ووی را به خاطر فعالیت سیاسی و دگر اندیش بدار آویخته اند. در ایران همه مردم به علت فقدان امنیت قضائی و فساد دستگاه در قدرت، به علت اعمال نفوذ مقامات و ارعاب قضات و وکلای مدافع گروگان رژیم جمهوری اسلامی و مشتی مافیای در قدرت هستند. مافیای در قدرت مسئول ناامنی در ایران و افزایش تعداد اعدامهاست تا خود را با ایجاد ارعاب بر سر کار نگهدارد. این رژیم برای جان انسانها ارزشی قایل نیست. توجه کنید نمایندگان مجلس شورای اسلامی به عنوان نمایندگان ملت که وظیفه نظارت بر حسن اجرای فعالیتهای دولت و قانونگذاری را دارند مانند اوباش در جلوی دوربین تلویزیون جمع می شوند، مشتها رو به هوا می گیرند انگاری که محارب با خدا هستند و عربده می کشند موسوی و کروبی اعدام باید گردند. مو بر تن بیننده راست می شود. نمایندگان مجلس از بالای سر قوه قضائیه و همه قوانین کشور حکم اعدام صادر می کنند و شرم هم ندارند که با این کار وضعیتی را در جامعه ایجاد می کنند که کسی احساس امنیت نمی کند. اخلاق جامعه را به سقوط می کشاند زیرا میلیونها مردم از ترس جانشان باید با دو روئی و عذاب وجدان، با کشیدن گلیم خویش از آب و بی توجهی به مصلحت عمومی زندگی کنند. البته در کشوری که ولی فقیه بر بالای سر همه فرمان می راند و نماینده خدا بر روی زمین است و خودش می برد و می دوزد و می تواند بدون ترس از تعقیب فرمان قتل صادر کند و یا آنرا لغو نماید و جامعه را به عهد دوران قبیله ای اسلامی بکشاند از نمایندگان استصوابی مجلس شورای اسلامی چه می توان انتظار داشت. شاید خود آنها نیز می ترسند اگر عربده نکشند با عربده دیگران سرشان بر بالای دار رود.
در گذشته امپریالیستها موفق شدند با یک کارزار ایدئولوژیک در عرصه جهانی از امر انسانی "دفاع از حقوق بشر" وسیله ای بسازند تا با تحریک افکار عمومی رژیمهای نامطلوب خویش را تحت فشار قرار دهند. در رقابت با روسها هر عطسه زخاروف که به وی جایزه نوبل نیز داده بودند بیک جنجال سیاسی بدل می شد ولی شاه دسته دسته جوانان ایران را می کشت و آب از آب تکان نمی خورد. امپریالیستها در حالی که خود زندان ابوغریب را داشتند و زندانیان را شکنجه می کردند، به آنها تجاوز می کردند. در حالیکه زندانهای مخفی "سیا" را دارند و در گوانتانامو انسانها را مانند حیوان نگاه می دارند و حاضر نیستند آنها را به بهانه انسانهای بی حقوق در مقابل دادگاههای عادی قرار دهند. در حالیکه اعترافات بر اساس شکنجه را مغایر همه موازین حقوقی و انسانی مانند اعتراف گیری های دوران مغاکهای نمور و متعفن شکنجه گاههای قرون وسطی معتبر جا می زنند. در حالیکه متهمین را برای شکنجه با نظارت مامورین امنیتی آمریکا به مصر و لهستان و رومانی و ممالک بالتیک با پروازهای خصوصی اعزام می کنند به سایرین ایراد می گیرند که شما حقوق بشر را رعایت نمی کنید. وقتی آمریکا و اسرائیل که خود از بزرگترین جنایتکاران جهانند خود را در جای دادستان می نشانند و جمهوری اسلامی و یا چین و برمه و... در جای متهم به هر انسان منصفی حالت تهوع از این همه دورئی و ریاکاری دست می دهد. جنایت و شکنجه و اسارت و تجاوز در آمریکا یک اقدام با نقشه و تنظیم شده است. وقتی کسی می داند که محل شکتنجه گاهها را به کدام کشورها منتقل کند، با کدام پرواز متهمین را به مقصدهای منتخب اعزام دارد، کدام مامور را به کجا بفرستد که مستقیما شکنجه دهد و یا تنها ناظر بوده و فرمان شکنجه را صادر کند و سپس گزارشهای مربوطه را به مقامهای بالا ارسال کند و این اقدام بارها و بارها در یوگسلاوی، عراق، افغانستان، پاکستان و... تکرا شود دیگر نمی توان از آن به عنوان یک امر اتفاقی و یا خطای یک سرباز "بی انضباط" سخن راند. این سیستم است و بخشی از سیستم امپریالیستی جهانی. نقض حقوق بشر و اجرای اعدام قانون اساسی جامعه سرمایه داری است و اگر تا دیروز تنها دفاع از حقوق بشر ابزار عوامفریبی بود امروز حمایت از لغو حکم اعدام به وسیله عوامفریبی و ریاکاری بدل شده است.
این عوامفریبی چگونه صورت می گیرد؟
کافی است شما شکل مسئله را عوض کنید. طناب دار را بردارید و به جای آن آتش مسلسل را بگذارید. جرم متهم را نیز نوع دیگری تعریف کنید. بجای اینکه بگوئید قاچاقچی مواد مخدر، زناکار، دزد، قاتل... بگوئید خرابکار، تروریست. وظیفه را از دوش قوه قضائیه بردارید و بعهده کمیته های ضد تروریست بگذارید.
اگر رئیس جمهور آمریکا و یا اسرائیل مستقیما فرمان قتل را مانند ولی فقیه صادر کردند مانند صدور فرمان ترور فیدل کاسترو توسط رئیس جمهور آمریکا آنوقت نام این اقدامات دیگر اجرای مجازات اعدام نیست. اسمش هست مبارزه با تروریسم. کشتن انسانها فقط زمانی زشت و قابل اعتراض است که برچسب تروریستی نداشته باشد با طناب اعدام و در ملاء عام باشد و بویژه اگر از وسیله جرثقیل نیز برای ارعاب عمومی استفاده شود. وگرنه کشتن یک "تروریست" با بستن خیابانها و حضور خبرنگاران نه جنبه ارعاب دارد و نه در ملاء عام است اسم آن در ممالک امپریالیستی آزادی افکار و ایجاد شفافیت است. تروریست یعنی کسی که فاقد هرگونه حقوق انسانی است. حقوق بشر در مورد وی اعتباری ندارد بویژه اگر مسلمان بنیادگرا باشد که فرمان قتلش از مدتها قبل توسط عمال خود فروخته و یا مامورین و جاسوسان جنگ روانی آماده شده است. این است که اگر صد تا "تروریست" را در جا بکشید وجدان کسی معذب نمی شود ولی اگر یک قاتل عادی را بر اساس قوانین موجود خوب و یا بد آن بهر حال در این بحث مطرح نیست بر روی صندلی الکتریکی بنشانید وجدان عمومی معذب می شود.
وضعیت روانی جامعه را طوری تربیت کرده اند و مغزها را طوری شستشو داده اند که اجرای حکم اعدام اگر در مورد یک نفر باشد مشمئز کننده و ضد بشری است و باید سازمانها مخالف اعدام در سراسر جهان برای لغو حکم اعدام بوجود آورد و آنها در زمانی که مصلحت ایجاب می کند فعال کرد ولی اگر اعدام به صورت غیر انسانی دستجمعی باشد اعتراض عمومی وجود ندارد و احساسات کسی برانگیخته نشده است. این نیز تعریف دیگری از ویژگیهای حکم اعدام است. قتل یک نفر جرم است و اعدام محسوب می شود ولی قتل عام جرم نیست و نامش مبارزه علیه تروریسم است. حقیقتا درک معیوبی از رابطه لغو حکم اعدام و اجرای حقوق بشر وجود دارد.
اگر اسرائیل صهیونیست در نوار غزه به نسل کشی دست بزند و مردم غیر مسلح را بمباران کند و برسرشان بمب فسفر بیاندازد تا بسوزند و نابود شوند اشکالی ندارد، بنظر آنها که بسیار هم آنرا بدیهی می دانند و جلوه می دهند این عمل هرگز اعدام نیست، زیرا اسرائیل "تروریسستهای حماس" را می کشد. کسی نمی گوید که این "تروریسستها" منتخب مردم فلسطین هستند و برای رهائی کشورشان از دست یک نیروی اشغالگر و نژادپرست مبارزه می کنند و مبارزه آنها بهر نحو که باشد و با هر وسیله ای که صورت بگیرد و در هر سطحی که باشد مشروع و قابل فهم است.
یا اگر اسرائیل به جنوب لبنان حمله کند و بر سر مردم عادی بمبهای خوشه ای پرتاب کند تا کودکان نابود شوند به جرم اینکه این مردم "تروریست حزب الهی" هستند، این عمل ضد بشری بنظر این اندیشمندان صهیونیست اعدام دستجمعی محسوب نمی شود زیرا بر ضد "تروریسستها" صورت گرفته است. کسی از این بشر دوستان حرفه ای و یا هواداران لغو حکم اعدام به سخن نمی آید که این مردم در لبنان می خواهند که نیروی اشغالگر خاک کشورشان را ترک کند و این حق مشروع آنهاست که بر ضد اعدام دستجمعی و نسل کشی بپا خیزند و مبارزه کنند
یا اگر امپریالیست آمریکا در افغانستان بمبهای خوشه ای عروسکی پرتاب کند تا کودکان افغانی به قتل برسند و یا اگر بمبهای ضد تانک با اورانیوم رقیق شده در جنگ یوگسلاوی، عراق، افغانستان به کار برد و یا هواپیماهای بی سرنشینش صدها سرنشین خودروهای خصوصی مردم را بدون حکم دادگاه و اثبات جرم به قتل برساند و یا در فلوجه بر سر مردم عراق بمبهای فسفر بیاندازد تا همه آنها را تنها به ادعای اینکه تروریست هستند بسوزاند، کسی از این گروه ها به خیابانها نمی ریزد که بگوید اعدام دستجمعی بهر صورت ضد بشری و محکوم است و آن هم، نوع وحشتناکتری از اعدام است. کسی از آنها در حمایت از مردم مبارز منطقه فریاد نمی زند که آنها انسانند که برای پایان دادن به اشغال کشورشان اعتراض دارند و محقند که بر ضد قوای اشغالگر بهر وسیله ای مبارزه کنند. آنها حق دارند که قوای اشغالگر و صهیونیست و نژادپرست را تروریست بدانند و کشتار قومی و نسل کشی را از مقوله اعدام بدانند. آنها حق دارند بگویند قتل عام نیز اعدام در ابعاد وسیعتر است.
اگر دولت اسرائیل که چندی پیش یک کمونیست مترقی یهودی را که از حقوق فلسطینیها دفاع می کرد ترور کرد و مدعی شد که وی را حماس کشته است مخالف اعدام است و در کشورش بر خلاف ایران کسی را به طناب دار آویزان نمی کند دلیلش این است که طنابهای دارش را به لبنان و فلسطین و سوریه و اردن و... برده است. هر وقت اراده کند با گذرنامه جعلی از ممالک متحدش نظیر آلمان و انگلیس و فرانسه مخالفینش را در جزیره مالت و یا دوبی اعدام می کند و ردپای طناب دارش را جا می گذارد. قتل دانشمندان اتمی ایران بدست اسرائیل اعدام نیست مبارزه با تروریسم برای حفظ امنیت اسرائیل است.
در اینجا ما می بینیم که چگونه همانگونه که حقوق بشر به ابزار سیاسی برای پیشبرد نیات شوم و ضد انسانی بدل شده است لغو حکم اعدام نیز در کنار آن قرار گرفته است. همان روش دوریانه ایکه در برخورد به اجرای حقوق بشر در ایران و مصر و تونس و بحرین و عربستان سعودی و یمن و اسرائیل و .. وجود دارد امروز در مورد اجرای حکم اعدام برقرار شده است. امپریالیستها با دو معیار به حقوق بشر و اجرای حکم اعدام برخورد می کنند. تفسیر آنها از آدمکشی گزینشی و مطابق مصالح آنهاست. آنها اگر لازم باشد حاضرند میلیونها نفر را نیز نابود کنند تا منافعشان حفظ شود. فریب این ریاکاران را خوردن خطرناک است. باین جهت برخورد به لغو حکم اعدام را نیز باید بر متن مبارزه طبقاتی و شناخت انگیزه های سیاسی دشمنان طبقاتی مطرح کرد. باید مرزهای تاکتیکی و تبلیغاتی را از تئوری سازی برای مبارزه با تروریسم شفاف نگهداشت و همیشه به نتایج عملی کاری که صورت می گیرد اندیشید. پیوند دادن میان قتل و قتل عام در مبارزه برای لغو حکم اعدام یک اقدام بجا و افشاءگرانه است زیرا این شعار نشان می دهد که دشمن از لغو حکم اعدام در پی توجیه اعمال قهر طبقاتی خویش بهر وسیله تبلیغاتی است. این شعار بدون توجه به ایجاد این پیوند افشاءگرانه، به مفهوم آن است که دول سلطه گر و استعماری از اعمال قهر و سرکوب و فروش و تولید تسلیحات و اعمال شکنجه و آموزشهای نظامی و ایجاد سازماهای امنیتی و سرکوب و.. چشم پوشیده اند که با واقعیت در تناقض کامل است و این پاشیدن خاک به چشم مردم محسوب می گردد تا اعدام به صور دیگر هنوز ادامه حیات دهد. افشاء تروریستهای جهانی که ملتها را نابود می کنند بهترین شعار و تاکتیکی است که دست عمال موذی صهیونیستها و امپریالیستها را در مبارزه برای لغو حکم اعدام رو می کند. تعداد اعدامهای در ایران شامل اعدامهای شناخته شده با پوشش قضائی نیست همه قتلهای سیاسی زنجیره ای نیز اعدام است. کشتار مردم فلسطین و لبنان و لیبی و عراق و افغانستان نیز اعدام است. کسانیکه تنها در لغو حکم اعدام پای چین و جمهوری اسلامی را به میان می کشند ولی از قتل عام مردم فلسطین و لبنان و عراق و افغانستان و... توسط صهیونیستها و امپریالیستها حرف نمی زنند صمیمانه خواستار لغو حکم اعدام نیستند. آنها لغو حکم اعدام را از یک پرچم انسانی به مسلسل یوزی اسرائیلی بدل کرده اند.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 136 تیر ماه 1390 ماه ژوئیه 2011، ارگان مرکزی حزب کارایران
صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. http://www.toufan.org/نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org

۲۸ خرداد ۱۳۹۰

به بهانه سی امین سالگرد جانباختن رفیق نادررازی



به بهانه سی امین سالگرد جانباختن رفیق نادررازی
کارگررزمنده توفانی

مردم ایران قهرمانان خود را می سازند و علیرغم میل پارهﺍی اپوزیسیون خجول ورفرمیست وسازشکار، به ویژه در خارج از کشور، این کار را در آینده نیزخواهند کرد. این مردم ایرانند که از آنها که در زندانﻫﺎ مقاومت کردهﺍند پرچم میسازند و قهرمان می پرورند، زیرا در مقاومت آنها، مقاومت خود را، امید به پیروزی خود را، ضعف دشمن را، شکست وی را در مقابل مقاومت مردم می بینند که مرگ را به هیچ می گیرند. رفیق نادر رازی یکی از هزاران قهرمان ایران است که در زندان جمهوری اسلامی حماسه آفرید، شکنجه را به هیچ گرفت و به جلادان جمهوری اسلامی و تمام دستگاه کثیف و سرکوب اسلامی تف ریخت و از حزبش و آرمان پرولتاریا قاطعانه دفاع نمود.
ملتﻫﺎی جهان در مبارزه خود برای زندگی بهتر همواره با دشمنان آزادی و استقلال، با بهره کشان و همدستان آنها مبارزه کردهﺍند و در این مبارزه سرنوشت مبارزان از شباهتﻫﺎی فراوانی برخوردار است. آنﻫﺎ نیز چون ما تکیه بر سنتﻫﺎی انقلابی مردمشان می گذارند تا الهام بخش نسل جوان باشد. یاد نامه زیر درتابستان 1360 توسط کمیته مرکزی حزب کارایران(توفان) درایران منتشر شد واینک آن را بمناسبت سی امین سالگرد جانباختن رفیق جوان و دلاور حزبمان نادر رازی به چاپ می رسانیم و یاد او و تمامی جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را گرامی میداریم.
یادش گرامی باد!
هیات تحریریه
خرداد ماه 1390
.............................

این قامت رشید به خون تپیده
این نوگل پرپر شده
این یار خاطر جعفر نژاد دلاور
رفیق نادر رازیست
که اینک در توفان سرود و حماسه ها
حماسه میافریند
این یل خراسان٬ سلف ابومسلم و سربداران و پسیان
این رفیق نادر رازیست
که در سیاهی شب ایران
از آسمان غمزده و پرستاره ما فرو افتاده است

کسانی که تاریخ را بی پیش میبرند تودهای میلیونی رنج و کار هستند و این نیروی رزمنده را هیچ خاموشی نیست. اما گاه کسانی پیدا میشوند که با زندگی خویش تاریخ مینویسند و مرگشان نیز نقطه سرخی در تاریخ است. رفیق نادر رازی نیز از آنجمله افراد بود.
رفیق نادر رازی زندگی سیاسی خویش را از اوایل سال ٥٦ با آشنایی با متون مارکسیستی – لنینیستی و مطالعه آنها آغاز نمود٬ اهتمام وافر وی در شناخت علم قوانین تکامل جامعه بزودی وی را به یک کادر ورزیده سیاسی و آگاه مبدل نمود٬ آنچنانکه با آغاز سال ٥٧ سال خونین انقلاب٬ رفیق از چهره های فعال و بمٽابه یک نیروی زوال ناپذیر شناخته شد. پخش اعلامیه٬ روشنگری در میان تودها٬ سازماندهی تظاهرات٬ تسخیر شهربانی و .......... رفیق را برای جذب خصائل یک رهبر نوین برای تودها و برای بعدها آماده ساخت. رفیق بعد از انقلاب همکاری خویش را با گروههای چپ آغاز نمود و سپس به همت وی و چند تن دیگر انجمن فعالیت مشترک دانشجویان و دانش آموزان بجنورد تشکیل شد. وی از همان ابتدا بر علیه حزب توده مزدور موضع گیری قاطعی داشت. سخت گیری و تاکید او بر روی نقطه نظرات سیاسی خویش و بعلاوه بیانات منطقی و برنده او در مقابل تمامی اپورتونیستها باعٽ شد تا او حزب پرافتخار کار ایران (توفان) را به عنوان تشکیلات پرولتاریایی ایران بپذیرد و اندکی بعد رفیق نادر به همراه سایر رفقا به تاریخ اردیبهشت سال ٥٨ کمیته ولایتی بجنور را پایه گذاری کرد و از آن پس است که زندگی حزبی رفیق آغاز میگردد. رفیق نادر از فهم سیاسی بسیار بالا و توانایی فراوانی در تبلیغ و ترویج و جلب افراد برخوردار بود. هم اکنون بسیاری از رفقای ما زندگی حزبی خویش را مدیون تلاشهای پیگیرانه رفیق در توضیح مارکسیسم – لنینیسم و مواضع حزب میباشد.
رفیق معتقد بود که یک کمونیست باید بتواند با خصوصیات توده های کارگر از نزدیک آشنا گشته و زندگی و کردار را نمونه زندگانی یک کارگر آگاه و انقلابی گرداند و او که کارگر جوشکار بود و از بام تا شام با این طبقه سرو کار داشت٬ توانسته بود تمامی استعدادها و خصلتهای عالی این طبقه را در خویش جمع گرداند. او کارگری بود که توانسته بود در تشکیل بسیاری سندیکاهای کارگری موٽر باشد. پشتکار رفیق در ایجاد و گسترش تشکیلات کارگری که باعٽ نمایشات با شکوه اول ماه مه در بجنورد گردید و هنوز هم بسیاری از کارگران بجنوردی سخنان دلنشین رفیق نادر را به گوش دارند که آنها را به اتحاد و تشکل و مبارزه برای برقراری حکومت زحمتکشان فراخواند. رفیق بر این اعتقاد بود که "اگر رفیقی بخواهد بعنوان یک کارگر شایستگی خود را در میان کارگران نشان دهد باید از عهده کارهای سنگین برآید و با زندگی بیامیزد تا آنها را آگاه به منافع طبفاتی خویش نماید."
با فرارسیدن جنگ ایران و عراق رفیق نادر بنا بر رهنمود حزب داوطلبانه رهبری یکی از گروههای اعزامی به جبهه جنگ برای دفاع از میهن را بر عهده گرفت و با اعتقاد باینکه "حزب ما باید هر چه بیشتر در صحنه مبارزات اجتماعی شرکت کند و تا تاریخ زندگی سراسر مبارزه حزب٬ با قهرمانیها و دلاوریهای ما نگاشته نشود٬ ما نمیتوانیم در میان تودها جای واقعی خویش را بیابیم و از حمایت آنان برخوردار گردیم." رفیق دوماه تمام با ایٽارگریهای بسیار برای دفاع از سرزمین رنج و کار کوشید.
رفیق نادر رازی در ٢١ خرداد ماه ١٣٦۰ به اتهام شرکت در تظاهرات با شکوه مردم بجنورد در دفاع از آزادی بهمراه ١١ تن دیگر دستگیر و در زندانهای بجنورد و شیروان زندانی شد. رفیق چهارماه و ١۰ روز در زیر شکنجه طاقت فرسای رژیم حاکم بر ایران مقاومت کرد.
رفیق نادر بهمراه سایر زندانیان به مدت یکهفته برای اعتراض به رفتار دد منشانه پاسداران اعتصاب غذا نمودند. رفیق بخاطر این اعتصاب و شکنجه های پاسداران خونریزی معده کرد و به بیمارستان منتقل شد. پس از آن زندانیان را به زندان وکیل آباد مشهد منتقل نمودند. رفیق تا واپسین لحظات حیات از داخل زندان با پیامهایش رفقایش را تشویق به پایداری و ادامه مبارزات برحق حزب مینمود.
یکی از رفقای هم بندش چنین از او یاد میکند:
"از لحظه اول دیدار٬ همه تجربه بود و عشق و ایمان٬ همه درس بود٬ درسهایی از ٢١ بهار زندگیش در زحمت و رنج که بیدریغ به دیگرانش میبخشد. چه خوشبخت رفقایی که با او بودند پیش از من و همه حسرتم از آن بود که چرا زودتر ندیدمش و کینه ام افزون که جلاد از وحشت٬ با وحشت٬ خون سرخش را بر بیابان سرد و ساکت فروپاشید و جشن گرفت. رفتن سرخ نهالی که همه جنگل بود٬ و غافل از این نهال سرافراز که چه دانه ها که نگاشت؟ چه ٽمره ها که نداد؟ خون گرمش! همه دوستش داشتند بخاطر انسانیتش٬ بخاطر ایمانش٬ بخاطر تسلطش بر لحظه ها٬ و چه راستین و عاشقانه ایستاد که هرگز هیج حرکت وحشیانه دژخیم غافلگیرش نکرد و هیچ تلاش و تمهید مذبوحانه "دژخیم خامش نکرد. چنان سریع و روشنگرانه شرایط را تحلیل و اصولیترین راه را پیشنهاد میکرد که هیچکس را یارای مخالفت نبود. در تشکیلات زندان روح و جوهر زندگی بخش بود. با رفیق و همراه با وفایش اصغر که همه آرامشش را میستودند و از افتادگی و رفعت قلبش سخنها بود.
این دو رفیق چنان در زندان زنده بودند که مرگشان نیز همه زندگی بود. خوب به خاطر دارم روزهای اول آشنایی با آنها را که رفیق نادر چگونه برای فریب دژخیمان مزدور آدلف خمینی بسیار کم آفتابی میشد و دائما در سلول خود همراه رفیق اصغر مشغول مطالعه قران و کتب دیگر مذهبیون بود. و روزی که برای اولین بار به "دادگاه انقلاب" اعزام شدند و ما دیگر رفیق اصغر را ندیدیم٬ نزد من آمد و دفترچه کوچکی را همیشه همراه خود داشت به من داد و بعدها دیدم که در این دفترچه لیست آیاتی ا ز قران است که او برای بحٽ با مذهبیون٬ آنها را جمع آوری کرده بود و هنگامیکه ضعف خودم را در فلسفه برایش گفتم بلافاصله از فردای آنروز با تهیه چند کتاب از کتابخانه برای من و چند تن دیگر که شیفته بیان گرم و شیرینش بودیم٬ کلاس آموزش فلسفه گذاشت و چه چیزها که در این مدت نیاموختیم........
چه قلب بزرگ و گرمی داشت این رفیق نادر. و چقدر با رفتنش قلبها به کینه طپید چون قلب من.
پس از اعدام دسته اول رفقای بجنورد٬ برای شناساندن آنها به سایر زندانیان و بخاطر علاقه شدیدش به رفقا به هر بهانه ای از آنها یاد میکرد و آن کاری را که ارگان مرکزی میبایست در بیرون انجام دهد٬ او در درون عمل میکرد و آنجا بود که من برای اولین بار با فداکاریها و ایمان و عشق این رفقا آشنا شدم و امروز نیز هر گاه سرود توفان را زمزمه میکنم٬ تمامی وجودم بیاد او و سخنانش درباره رفقای بجنورد میلرزد.
پس از اعدام رفیق اصغر پهلوان و دیگر رفقای بجنورد٬ اندوه و پنهانی بر او مستولی گشته بود و باعٽ میشد که این رفیق در اوج حملات وحشیانه دشمن خلق بر پیکر استوارش در فکر حزبش باشد و آینده آن. در فکر رفقای خویش بود و همه گونه خطری را به جان میخرید تا با جمله حتی رفع خطر از وجود رفقا کند و هنگامیکه جلاد نیمه شب با لباس مبدل به سراغش آمد و برای آخرین بار تهدید کرد و رفت٬ او خونسرد و آرام در وصیت نامه اش نوشت:
افتخار میکند که سرباز کوچکی از ارتش بیکران زحمتکشان بوده٬ افتخار میکند که در حزب آهنین کار آموزش دیده و در صفوف آن به مبارزه با ارتجاع و سرمایه داری ضد بشر پرداخته است. و تقاضا کرد که هدیه اش را٬ خون سرخ و گرمش را زحمتکشان همه دنیا بپذیرند.
.....آخرین روز نیز همه شور و غوغا بود٬ چه اشکها که بدن داغش از کینه را خیس نکرد و من تنها و مبهوت به او که آخرین گامها هستیش را مردانه و استوار برمیداشت٬ مینگریستم و فقط نگاهی و بدرودی و تنها سخنی که : "یادت باشد ما میرویم ولی شما باید ادامه دهید" و رفت٬ گرم و خونین و من باز هم او را نگریستم و خواندم:
مرغان پرکشیده توفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره برایشان گریستند"
و چنین بود که رفیقمان را به بیدادگاه رژیم جلاد سپردند. رفیق نادر رازی در بیدادگاه رژیم از ایدئولوژی خود٬ از خط مشی خود و از مردم ستمدیده ایران دفاع نمود. رفیق خطاب به رئیس بیدادگاه چنین گفت: "مبارزه ما و شما دنیای نو و کهنه است. تاریخ تودها و مبارزات طبقاتی به ما آموخته است که کهنه زوال یابنده و نو پیروز است. شما حافظ نظام کهنه هستید و به خیال خودتان با تیرباران من و امٽال من خواهید توانست چند صباحی به حکومت ننگین خود ادامه دهید. آیا رفقای من داریوش انصاری٬ مسعود نائینان٬ اصغر پهلوان و شاهرخ اسفراینی که مرداد و شهریور بدست دژخیمان شما تیرباران شدند٬ با شما مبارزه مسلحانه کرده بودند؟ خیر٬ آنها اسلحه نداشتند ولی در عوص یک چیز قویتر از اسلحه داشتند و آنهم افکار مترقی و نوین آنها بود٬ آنها طرفدار روشنایی٬ طرفدار خورشید٬ یعنی طرفدار زحمتکشان٬ آنها صاحبان واقعی جهان بودند. آنها با تاریک اندیشی و با ظلم و ستم مبارزه میکردند. آنها دشمنان واقعی و سرسخت امپریالیستها بودند."
اتهام رفیق نادر دفاع از آزادی٬ عشق به مردم زحمتکش و ستمدیده ایران و جهان و دفاع از استقلال میهن عزیزمان ایران و عضویت در حزب پر افتخار کار ایران (توفان) بود.
رفیق نادر از خود دفاع نمیکرد٬ او از آرمانهای حزبش و مردم ستمدیده ایران دفاع مینمود. در بیدادگاه رفیق نادر و ٧ تن دیگر از زندانیان انقلابی بجنورد از جمله رفیق اصغر پهلوان محکوم به اعدام شدند. حکم در مورد آنان اجرا شد.
رژیم دیکتاتوری حاکم اعدام را به مدت ٥۰ روز اجرا نکرد تا با فشارهای روحی و جسمی بتواند عزم آهنین رفیق ما را در هم شکند. رژیم دو راه در مقابل رفیقمان گذاشت. این دو راه یکی اجرای حکم تیرباران و دیگری آمدن به تلویزیون و خیانت به آرمان خلق و "آزاد" شدن. رفیق نادر جواب رژیم را از اولین روز محکومیت داده و گفته بود که من تیر باران را انتخاب میکنم چون که مرگ با افتخار را بر زندگی ننگین که توام با خیانت به خلق باشد ترجیح میدهم.
رفیق نادر وقتی رفقای حزبی را بدورد گفت در وصیت خود پیام داد که "جسد مرا به کوه های بجنورد کنار رفقایم داریوش و مسعود بخاک بسپارید تا رفقای حزبیم در هر زمانیکه به کوه میروند مرا بیاد بیاورند." و در وصیت خود به همه اطمینان داد٬ "حزب ما چه من باشم و چه نباشم عادلانه خود را تا محو کامل امپریالیسم و ارتجاع و تا تحقق جامعه بی طبقه ادامه خواهد داد."
رفیق نادر در میدان تیرباران محکم و استوار فریاد سرخ را در شعار مرگ بر امپریالیسم٬ مرگ بر ارتجاع جاری ساخت و در خون پاک خویش غلطید. اما سرخی این شقایق خونین در آسمان آبی پایدارتر از همیشه بجاست.
این خون سرخ نادر است که در نبض ها میتپد و این رزم سرخ نادر است که در بستر حزب جاریست تا موج خلق را به حرکت در آید و بساط امپریالیسم و مرتجعین را برچیند. نام رفیق به عنوان سمبل آزادی٬ سرلوحه شرف و پاکباختگی در دفتر حزب ما ٽبت گشته است.
وصیت نامه رفیق نادر رازی
با درودهای فراوان به طبقه کارگر و تودهای پرخروش خلق ایران
با سلامهای سرخ کمونیستی به رفقا و هواداران حزبی
برای من مایه بسی افتخار و مباهات است که سرباز کوچکی در خدمت سپاه بیکران کارگران و زحمتکشان هستم. برای من مایه بسی افتخار است که جزء کوچکی از ستاد پیشاهنگ طبقه کارگر ایران "حزب کار ایران" هستم. من افتخار میکنم که تحت رهبری حزب کار ایران در راه رهایی کارگران و زحمتکشان ایران از یوغ امپریالیسم و سرمایه داری و در نهایت آرمان والای سوسیالیسم و کمونیسم و خوشبختی تمامی تودهای درد و رنج٬مبارزه میکنم.من افتخار میکنم که در حزب کار ایران٬ ستاد پیشاهنگ طبقه کارگر ایران تربیت شدم و ایمان به رهایی طبقه کارگر و آرمان والای کمونیسم را آموختم.
همچنین آموختم که چگونه بی ارزش ترین چیز٬ یعنی جانم را در راه رسیدن به این آرمان مقدس هدیه میکنم.
پیروز باد مبارزات بی امان خلقهای ایران بر علیه
امپریالیستها و سوسیال امپریالیستها!
پیروز باد مبارزات تودها در راه دمکراسی و آزادی!
مرگ بر انحصارطلبی!
پیروز باد مبارزات طبقه کارگر بر علیه سرمایه داری!
زنده باد کمونیسم!
اعلامیه کمیته مرکزی حزب کارایران(توفان) تابستان 1360
برگرفته از کتاب مرغان پر کشیده توفان، یاد نامه جانباختگان توفانی
نقل از توفان الکترونیکی شماره 59 نشریه الکترونیکی حزب کارایران خرداد ماه 1390

۲۶ خرداد ۱۳۹۰

بيانيه‌ كانون نويسندگان ايران درباره‌ى مرگ شبهه‌انگيز هدى صابر

هدى صابر، روزنامه‌نگار و فعال سياسيِ زنداني، در پى اعتصاب ‌غذا و ايست قلبى درگذشت. اعتصاب‌ غذاى هدى صابر در اعتراض به مرگ هاله سحابى انجام گرفت كه موقتاً از زندان آزاد شده بود تا در مراسم تشييع پدرش، عزت‌اله سحابي، شركت كند اما ديگر به زندان بازنگشت و، به‌ گفته‌ى هم‌بندانش، براى هميشه از زندان آزاد شد. گفته‌اند مرگ هدى صابر ناشى از بيمارى مزمن قلبى او بوده است. اما اين گفته خلافِ شهادت خانواده و دوستان و به‌ويژه هم‌بندان اوست كه مرگ او را ناشى از بي‌توجهى مسئولان زندان به يك زندانى سياسيِ در حال اعتصاب غذا و عدم انتقال به‌موقعِ او به بيمارستان مي‌دانند. كانون نويسندگان ايران ضمن هم‌دردى و تسليت به خانواده و دوستان هدى صابر و جامعه‌ى فرهنگى مستقل كشور، و اعلام نگرانى درباره‌ى وضعيت زندانيان سياسي، خواهان توضيح مقامات مسئول و رفع هرگونه شك و شبهه در مورد اين مرگ است. كانون نويسندگان ايران 24 خرداد 1390

۲۱ خرداد ۱۳۹۰

در حاشیه فیلم مستند الماسی برای فریب
سخن هفته
نقل از فیس بوک توفان
20 خرداد 1390
www.toufan.org
پخش فیلم مستند الماسی برای فریب در تلویزیون جمهوری اسلامی وتبلیغ نفوذ سازمان اطلاعات اسلامی در اپوزیسیون خارج ,هدفی جز بی اعتبار کردن جنبش دمکراتیک 22 خرداد 88 را ندارد. رژیم از همان آغاز اعتراضات مردم این جنبش را به امپریالیسم و صهیونیسم نسبت داد تا اعمال جنایتکارانه اش رامحق جلوه دهد.تهیه چنین فیلمی درخدمت همین سیاست ارتجاعی است و پدیده تازه ای در تاریخ سی و دوساله جمهوری اسلامی نیست. اما این نیز حقیقت دارد که امپریالیستها و صهیونیستها نیز تلاش کرده و همچنان میکنند تا با نفوذ دراین جنبش آن را به مسیری سوق دهند که درنهایت منافع آنها رادرایران و منطقه تامین نماید.کمک مالی امپریالیست آمریکا به اپوزیسیون ارتجاعی و ناسیونال شونیستهای رنگارنگ بر کسی پنهان نیست.حزب ما بار ها تاکید کرده است که جنبش مردم ایران باید درمسیر پیشرفت خود درخدمت راهبردی انقلاب و درخدمت استقرار نیروهائی باشد که دمکراسی را با مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی پیوند زند و ایران را در عرصه مبارزه اجتماعی گامی به جلو سوق دهد. درغیر این صورت نیروهای مترقی باید از حرکت سلطنت طلبان که خواهان براندازی رژیم اسلامی هستند تا امپریالیستها و صهیونیستها که برای غارت بیشتر مردم با جمهوری اسلامی در افتاده اند حمایت نمایند.عدم مرزبندی با امپریالیسیم و صهیونیسم و تکیه به شعار همه با هم حول محور سرنگونی جمهوری اسلامی فرجامی جز شکست و سرخوردگی نخواهد داشت.فیلم مستند الماسی برای فریب به معرفی اپوزیسیونی می پردازد که آلوده به سیاستهای امپریالیستی است که از تجاوز به افغانستان و عراق و لیبی الهام میگیرد و مشوق دخالت امپریالیستها در امور داخلی ایران و تعیین سرنوشت مردم ایران است.چنین اپوزیسیونی درمقابل مانور جمهوری اسلامی کاملا خلع سلاح است و حرفی برای گفتن ندارد. ننگ ابدی بر اپوزیسیونی که جز خرابکاری و خیانت درجنبش هنر دیگری ندارد.وظیفه همه نیروهای مستقل و ضد امپریالیست و دمکرات است که ضمن پیکار علیه جمهوری جهل و جنایت اسلامی به افشای این اپوزیسیون ضد انقلابی و خودفروخته نیز بپردازند و در خنثی کردن توطئه های مزدوران امپریالیست کمر همت بندند.

۱۷ خرداد ۱۳۹۰



مصاحبه با لیلا خالد، زن رزمندۀ فلسطینی
در اوایل ماه مه جاری، لیلا خالد زن مبارز و آزادیخواه فلسطینی سخنرانیﻫﺎئی در چند شهر سوئد پیرامون اوضاع سیاسی منطقه و به ویژه فلسطین ایراد نمود. هفته نامۀ پرولتر ارگان سیاسی حزب کمونیست سوئد نیز ضمن دیدار حضوری با لیلا خالد گفتگوئی با وی انجام داد و نظر ایشان را در مورد اوضاع فلسطین و به طور مشخص پیرامون توافقنامۀ سازمان حماس و فتح جویا شد.این مصاحبه توسط یوهان ویمن خبرنگار نشریۀ پرولتر صورت گرفت و در شمارۀ 19 این هفته نامه در12 ماه مه منتشر گردید.
لیلا خالد عضو رهبری جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین و عضو شورای ملی سازمان آزادیبخش فلسطین است. وی یک چهرۀ شناخته شدۀ بینﺍلمللی و محبوب خلق فلسطین می باشد. کمتر مبارز سیاسی قدیمی است که با نام لیلا خالد این زن شجاع فلسطینی آشنا نباشد. وی از جمله نخستین زنی است که در هواپیما ربائی اواخر دهۀ 60 میلادی به عنوان یک اقدام اعتراضی علیۀ رژیم صهیونیست اسرائیل و حامیانش شرکت نمود. لیلا خالد در شرایط کنونی این شیوۀ تاکتیک مبارزاتی را اشتباه و برخلاف منافع جنبش حق طلبانۀ ملت فلسطین ارزیابی می کند. وی اگرچه در این مصاحبه به توجیه هواپیما ربائی در گذشته می پردازد و آن را به عنوان عامل شکستن فضای سکوت بینﺍلمللی در مورد فلسطین مثبت ارزیابی می کند. اما به باور ما چنین تاکتیک سیاسی در همان زمان نیز که توسط جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جرج حبش صورت می گرفت اشتباه و انحراف از مارکسیسم بود و به امپریالیستﻫﺎ و حامیان اسرائیل بهانه و گزک می داد تا افکار عمومی را به ضرر مبارزین فلسطینی و ملت فلسطین بسیج نمایند و چنین نیز شد. این شیوۀ تاکتیک که در آن سالﻫﺎ توسط برخی دیگر از سازمانﻫﺎﯼ سیاسی نیز اجرا می شد با شکست کامل روبرو گردید و ضربات سختی بر پیکر این جریانات وارد ساخت. باری، در اینجا نقد برخی از تاکتیکﻫﺎﯼ جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین مورد نظر نیست لیکن از آنجا که در این مصاحبه به هواپیما ربایی و شرکت لیلا خالد در این ماجرا اشاره گردید، چنین توضیح کوتاهی را لازم دانستیم.
توفان برای آشنائی خوانندگان گرامی با این زن رزمنده و قهرمان فلسطینی که تمام عمرش را صرف نبرد علیۀ متجاوزین صهیونیست کرده است این مصاحبه را انتشار می دهد. با سپاس از رفقای سوئد که این ترجمه را دراختیار ما قرار دادهﺍند.
..................
ــ چطور ممکن است هم علیۀ معمر قذافی بود و هم از بمباران هوائی ناتو فاصله گرفت؟ سرنگونی مبارک چه تأثیری بر روابط حماس و فتح می گذارد؟ یک مبارز هواپیما ربا این تغییر و تحولات سریع را چگونه می بیند؟

لیلا خالد پاسخﻫﺎﯼ جالبی ارائه می دهد. وی می گوید:
» این وظیفۀ همۀ دمکراتﻫﺎ و گروهﻫﺎﯼ چپ است که علیۀ تجاوز به لیبی اعتراض کنند. «
وی مردم سوئد را فرامی خواند که علیۀ این تجاوز دست به اعتراض زنند.
» حملات هوائی به لیبی نه تنها حفاظتی ازجان مردم نیست، بلکه فقط به ویرانی کشور خدمت می کند. هر دولتی و یا رهبری که اسلحه را به سوی مردمش نشانه گیرد، باید محکوم گردد. معمرقذافی یک دیکتاتور است و می داند که چه می کند. وی فرد دیوانهﺍﯼ نیست. او کشورش را به خاطر حفظ قدرت خویش به خطر انداخته است. «
لیلا خالد در انتقادش به رژیم لیبی در طرابلس و قدرتمندان واشنگتن و بروکسل بسیار دقیق است. وی که درمکتب مارکسیسم آموزش دیده است واقعیتﻫﺎ را که از دل تضادهای متنوع و گوناگون برخاسته اند مورد بررسی قرار میدهد. وی می گوید :
» می توان ازخلق لیبی دفاع کرد بدون این که از سلاح استفاده کرد. ناتو با بمبارانش بیشتر به مردم آسیب می رساند تا سود. از طرفی اگر آنها نیروی زمینی در خاک لیبی پیاده کنند ما باردیگر با اشغال سرو کارخواهیم داشت. «
گفتگو با لیلا خالد از بسیاری جهات چشمان را می گشاید. دورنمای پان عربیسم درتفکرش مشهود است. مسئلۀ فلسطین فقط یک بخش ازرهائی خلقﻫﺎﯼ عربی از امپریالیسم است. وی می گوید:
» در دوران نوجوانی از جنبش ملی عربی به بخش فلسطینی پیوستم. این یک گام طبیعی و ساده بود. پایه گذاران و رهبران سابق در کل همانﻫﺎئی بودند که بعدها جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین را بنا نهادند. «
با چنین نقطه نظراتی مشکل نخواهد بود که مبارزه برای یک فلسطین آزاد را در رابطه با بهار عربی و قیام خلقﻫﺎ در آفریقای شمالی قرار داد. همه چیز به هم مربوطند. لیلا خالد در مورد تحولات مصر چنین می گوید:
» مصر نقش رهبری کنندۀ جهان عرب را بازی می کند. سرنگونی رژیم مبارک یک گام فرسنگی است که نمی توان به اهمیتش کم بها داد. مصر بیش از 30 سال تکیه گاه و مورد حمایت آمریکا بود. این امر به نوبه خود برای اسرائیل تعیین کننده بود. «
لیلا خالد با تجزیه و تحلیل سیستماتیک تأثیرات سقوط مبارک را بر می شمارد .سرنگونی رژیم مبارک در وحلۀ اول به تضعیف 5 سال محاصرۀ نوار غزه می انجامد. بزودی مرز بسته در رفاح به طور دائم باز خواهد شد. وی می گوید:
» این بسیار برای فلسطینیﻫﺎ در غزه اهمیت دارد. اینها دیگر مثل گذشته تحت محاصره نخواهند بود. برای ما بسیار مهم است که اطرافمان کشورهائی باشند که موجب تسهیل مبارزه و نه مشکل بیافرینند. اکنون کار راحت تر می شود. «
حال که متحد آمریکا و اسرائیل، مبارک بر افتاد موقعیتی برای روند آشتی بین فراکسیونﻫﺎﯼ فلسطینی آغاز می گردد. همگی برای مذاکره به منظور یک دولت موقت و آماده کردن انتخابات به قاهره فراخوانده شدند. لیلا خالد که خود عضو رهبری جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین و عضو شورای ملی سازمان آزادیبخش است در این رابطه می گوید:
» ما در جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین همواره برای وحدت ملی فلسطین تلاش کردهﺍیم. تمام قشرهای اجتماعی باید بر پایۀ یک اصول دموکراتیک در مبارزه نمایندگی شوند. از این رو باید گروهﻫﺎئی نظیر حماس و جهاد به عنوان اجزای مشروع سازمان آزادیبخش فلسطین حضور داشته باشند. آشتی فلسطین به مذاق اسرائیل خوش نیامد. سازمان آزادیبخش فلسطین در اساس یک سازمان سکولاراست. اما دراین سازمان تمام اقشار و طبقات سیاسی از جمله جریانات مذهبی نیز حضور دارند. آمریکا و اسرائیل نیز از حضور چنین سازمانﻫﺎئی سوء استفاده کردهﺍند. اگر ما در کارزار وحدت فلسطین موفق شویم برخورد اسرائیل و آمریکا با ما شدید خواهد بود. اما با یک برنامۀ متحد و با بسیج مردم می توانیم اقتدار را به مراجع فلسطینی باز گردانیم. چنین اقدامی امید را به ملت فلسطین بازمی گرداند. انشعابات درونی تا کنون نتایج عکس داشته است.
نتیجۀ سوم از بهار عربی تجدید نظر در سیاست خارجی مصر است. توافقنامۀ صلح کمپ ــ دیوید بین مصر و اسرائیل در 1978 که مورد انتقاد شدید قرار دارد روی سنگ نوشته نشده است. در 15 ماه مه میلیونﻫﺎ مصری به میدان می آیند و خواهان لغو پیمان کمپ ــ دیوید خواهند شد. این بدین معناست که مردم مسائل ملی را فراموش نکردهﺍند. مقامات سابق به محاکمه کشیده می شوند و این آغازی برای سیاست جدید خارجی است.
جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین همواره با چنین روند صلحی مخالف بوده است. بنای آبادی نشینﻫﺎﯼ اسرائیلیﻫﺎ درمناطق اشغالی ادامه یافته است. دیوار عظیمی در نواحی رود اردن بنا کرده و نوار غزه را تحت محاصر قرار دادند. هزاران فلسطینی هم چنان در زندانﻫﺎ به سر می برند.
هدف نهائی ما تشکیل یک فلسطین دموکراتیک برای همۀ مردم، صرف نظر از مذهب است. پیش شرط چنین امری حق بازگشت فلسطینیﻫﺎئی است که در تبعید به سر می برند. از طرفی ما تشکیل یک دولت فلسطینی را در مناطق اشغالی به عنوان یک خواست حداقل می پذیریم. «

جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین مبارزۀ مسلحانه علیۀ دولت صهیونیستی را مثبت ارزیابی کرده است. اتحادیۀ اروپا و آمریکا این سازمان را در لیست تروریستی قراردادهﺍند. لیلا خالد در 1969ــ70 دو عملیات هواپیما ربائی تحت نام جبهۀ آزادیبخش فلسطین انجام داده است. هیچ کس در این عملیات آسیب ندید اما این عمل توجه جهانیان را به خود جلب کرد. لیلا خالد در این رابطه چنین می گوید:
» برای من کاملاً طبیعی بود که در مبارزۀ مسلحانه شرکت کنم. من در خانوادهﺍﯼ سیاسی متولد شدم که مجبور شد بعد از تأسیس دولت اسرائیل در 1948 فرارکند. نخست نمی دانستم که معنی هواپیما ربائی چیست. لیکن آماده زندانی شدن و فدا کردن جانم بودم. «
لیلا خالد در روند تدارک هواپیما ربایی آموزش سیاسی و تمرین نظامی دید. انگیزۀ این آکسیونﻫﺎ دقیقاً مورد بحث قرار گرفت. او هم چنین آموخت که چگونه با رسانهﻫﺎﯼ خبری برخورد کند و سخنگوی مسئلۀ خلق فلسطین باشد. وی با خنده تعریف می کند که چقدر از برخورد با رسانهﻫﺎﯼ خبری می هراسید. در این رابطه می گوید:
» ما زنگ را به صدا در آوردیم تا گوش کر جهانیان گشوده شود. قبل از این وقایع فلسطینیﻫﺎ در نهایتش به عنوان پناهنده دیده می شدند. لیکن ما می خواستیم نشان دهیم که جنبش فلسطینی با هدف سیاسی بیان شده، دارای حق و حقوق می باشد. «
عملیات لیلا خالد کمک کرد تا فلسطین در روی نقشه باقی بماند. اما پس از این که به هدف خود رسیدند کمیتۀ مرکزی جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین تصمیم گرفت به کار هواپیما ربائی پایان دهد. این سازمان امروز دیگر چنین تاکتیکی به کار نمی برد.
سبک کار و شیوۀ عمل تابع اهداف سیاسی مبارزه هستند. شکل جنبش توسط شرایط خارجی تعیین می شود. لیلا خالد اهمیت والائی برای همبستگی بینﺍلمللی قائل است. تحریم کالاهای اسرائیلی یک اقدام ساده است و همگان می توانند آن را اجرا کنند. لیلا خالد در همین رابطه می گوید:
» ما باید به طرق مختلف به مبارزه دامن بزنیم. «
گفتگوی ما با همین گفتار پایان می گیرد. من می بینم که جنبش تحریم بینﺍلمللی علیۀ اسرائیل گسترش می یابد که این بسیار مثبت است. جمع آوری کمک مالی و تشریح وضعیت فلسطین نیز بسیار با اهمیتﺍند. جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین نیز همانند حزب کمونیست سوئد به ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی متکی است. روابط دوستانه مان محکم و بسیار دیرینهﺍند. و از همین رو طبیعی است که لیلا خالد فرصت را غنیمت شمرده و در جبهۀ سرخ استکهلم سخنرانی کرده است. اهمیت حضور وی در سوئد بیش از اینهاست. وی با تیز هوشیﺍش گفتنیﻫﺎﯼ فراوانی دارد. در مورد جنگ در لیبی، قیام خلقﻫﺎﯼ عرب، مسئلۀ سیاسی در فلسطین، نظر در مورد جنگ مسلحانه و یا اهمیت فعالیت روزمرۀ همبستگی."


* * * * * * * * ** * ** *

جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین PFLP)) عقد موافقت نامۀ آشتی بین نیروهای فلسطینی را گرامی داشته و تأکید می کند که اتحاد به معنای مبارزه با اشغالگران است!
جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین پس از امضای قرارداد قاهره در سوم ماه مه 2011 برای پایان دادن به چند دستگی و برای احیای اتحاد ملی بین فلسطینیﻫﺎ گفت که شکستن محاصرۀ مردم قهرمان غزه و گشودن گذرگاهﻫﺎ به روی مردم، باز سازی نوار غزه بعد از چندین سال محاصره و ویرانی توسط اشغالگران باید در اولویت ملی قرار داشته باشد.
در بیانیۀ مطبوعاتی جبهه آمده است که رهبران و نمایندگان فلسطینی که به قاهره آمدهﺍند با الهام از انقلاب فرخندۀ 25 ژانویه مصر به گرد هم جمع شدهﺍند. بیانیه اعلام می دارد که اشغال و تهدید و فشارهای مالی و اقتصادی، جنبش فلسطین برای رسیدن به آمال و اهداف مردممان در درون فلسطین و آوارگان در تبعید را متوقف نکرده و هم چنین از بازگشت به یک همبستگی ملی برای مبارزۀ جدی مشترک برای مقابله با اشغال و تجاوز و محاصره، جلوگیری نخواهد کرد.
جبهه هم چنین اعلام کرد که خلق فلسطین و عموم اعراب به وقایع مصر نه فقط برای امضای یک موافقت نامه بلکه برای تجسم بخشیدن به وحدت ملی فلسطین با تمام حقوق سیاسی، فرهنگی و نظامی در زیر یک پرچم که شامل سازمان آزادیبخش فلسطین باشد و مبارزۀ ملی و دموکراتیک و انسانی را در مسیر آزادی مردم و سرزمینﻫﺎﯼ فلسطین و برای برقراری عدالت و وحدت پیش ببرد چشم دوخته اند.
در گردهمائی قاهره، هیئت نمایندگی جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین به رهبری رفیق ماهر الطاهر مسئول شاخۀ در تبعید جبهه شرکت داشت. رفقا ابو احمد فواد، رباح موناحه، و جمیل مج دلاوی اعضای دیگر هیئت نمایندگی بودند. رفیق عبدل رحیم ملوح معاون دبیر کل جبهه از کرانۀ باختری توسط اسرائیل ممنوعﺍلخروج شده بود و نتوانست در گردهمائی قاهره شرکت کند. رفیق احمد سعدات، دبیر کل جبهه در زندانﻫﺎﯼ اسرائیل گرفتار است و تاکنون بیش از 775 روز است که در سلول انفرادی به سر می برد و بنابراین امکان رهبری هیئت نمایندگی را نداشت.
رفیق خلیده جرار عضو دفتر سیاسی جبهه گفت که اشغالگران با هر روشی سعی دارند که مانع اتحاد فلسطینیﻫﺎ شوند . وی بیان نمود که: "اسرائیل با تهدید و محدود کردن آزادی رفت و آمد رهبران فلسطین مانند عبدل رحیم ملوح در ایجاد اتحاد و آشتی بین فلسطینیﻫﺎ کارشکنی می کند."
رفیق جمیل میزهر عضو کمیتۀ مرکزی جبهه گفت که نسیم تغییرات در دنیای عرب به طور قطع بر روی امضای موافقت نامۀ قاهره تأثیر داشت. او گفت که امیدوار است که این گام مهم در چارچوب جنبش ملی، همه جانبه برای حراست از منافع فلسطینیﻫﺎ ادامه پیدا کند.
در مصاحبه با تلویزیون الاقصا، رفیق میزهر گفت که در خیابانﻫﺎﯼ فلسطین یک حالت خوش بینی محتاطانه در مورد قرارداد آشتی بر قرار است. او ادامه داد که فلسطینیﻫﺎ دیالوگ، موافقت نامه و کنفرانسﻫﺎﯼ متعددی از جمله قرارداد شکست خوردۀ مکه را پشت سر گذاشتهﺍند و دوران دشواری را با عواقب جدی بر روی همۀ جنبهﻫﺎﯼ زندگی شان را از سر گذراندهﺍند.
رفیق میزهر تأکید کردند که پایان دادن به انشقاق در بین فلسطینیﻫﺎ به ارادۀ سیاسی جدی نیروها بستگی دارد و گفتند که همۀ نیروها به ویژه الفتح و حماس باید به مسئولیت خود در قبال مردم ما متعهدانه عمل کنند و همۀ مسائل را در یک دیالوگ ملی همه جانبه مورد بررسی قرار دهند. او ادامه داد که اتحاد ملی واقعی در بین فلسطینیﻫﺎ نیازمند به الزام واقعی به اهداف ملی آنها است و نه شریک شدن در قدرت و سهمیه بندی برای جناحﻫﺎﯼ الفتح و حماس.
رفیق میزهر تأکید کردند که اسرائیل در طولانی کردن انشقاق و تضادها در بین فلسطینیﻫﺎ منافع دارد. وی ادامه داد که رهبری فلسطین نباید به آمریکا و گروه کوآرتت (گروه میانجیگری برای حل مناقشه بین اسرائیل و فلسطین متشکل از آمریکا، سازمان ملل، اتحادیۀ اروپا، و روسیه ــ توفان ) تکیه کند زیرا این نیروها فقط در بین ما برای یک آشتی با محتوا مانع تراشی می کنند. او گفت که لازم است یک بیانیۀ رسمی مبنی بر پایان دادن به مذاکرات با اشغالگران که هم چنان به کشتار و دستگیری و حمله و تجاوز به مردم ما ادامه داده و حقوق اولیۀ آنها را نقض نموده و به توسعه شهرکﻫﺎﯼ استعماری ادامه می دهند انتشار یابد.
رفیق رباح موحانه عضو هیئت نمایندگی و عضو دفتر سیاسی جبهه گفت که برای رسیدن به یک توافق مؤثر لازم است که مردم روی آن کنترل داشته باشند. او تأکید نمود که سرویسﻫﺎﯼ امنیتی باید حافظ امنیت مردم فلسطین باشند و به همکاری امنیتی با دولت اشغالگر پایان دهند. او تعهد داد که جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین هم چنان شفافیت خود را در برابر مردم فلسطین حفظ خواهد کرد و این ضامن هر نوع آشتی ملی خواهد بود.

ترجمه از زبان انگلیسی به فارسی.
برای دریافت اصل مطلب می توانید به تارنمای جبهه خلق برای آزادی فلسطین رجوع کنید.
http://www.pflp.ps/english/?q=pflp-greets-reconciliation-and-emphasizes-unity-me.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 59 نشریه الکترونیکی حزب کارایران خرداد ماه 1390
www.toufan.org



منصور اسالو آزاد شد
با پيگيري هاي مستمر سنديكاي كارگران شركت واحد و اتحاديه هاي بين المللي كارگري و سازمان جهاني كار سر انجام روز 5 شنبه 12 خرداد 1389 منصور اسالو بعد از حدود 4 سال با قرار وثیقه از زندان آزاد شدسنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه آزادي ايشان را به همه زحمتكشان عرصه كارگري تبريك گفته و ضمن تشكر از همه اتحاديه هاي كارگري و فعالين اين عرصه و تمامي نهادهاي حقوق بشري اميدوار است هر چه زودتر شاهد آزادي آقايان ابراهيم مددي و رضا شهابي و همه فعالين كارگري دربند باشد



سندیکای كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه12 خرداد 1390






۱۲ خرداد ۱۳۹۰

بیانیه "نهادهای همبستگی با جنبش کارگری درایران ـ خارج کشور"
پیش بسوی 9 ژوئن 2011
روزاخراج نمایندگان مزدور رژِیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران، ازاجلاس سازمان جهانی کار
کارگران،سازمانها و نهادهای کارگری جهانی
برای طبقه کارگرایران وهمه مدافعان آن درسراسرجهان، باردیگر فرصتی فراهم آمده تا به همراه فراخوان "سندیکاههای فرانسوی به تظاهرات درحمایت ازفعالین کارگری زندانی درایران وحمایت اتحادیه های سوئیس درروز ۹ ژوئن همه را به شرکت دریک گردهمائی اعتراضی دربرابردفترسازمان جهانی کاردر ژنو فرا خوانیم. " دربخشی ازفراخوان این تجمع جهانی دردفاع ازکارگران ایران آمده است :
" ما سندیکاهای فرانسوی، همراه با جنبش بین المللی سندیکائی، همبستگی خودرا نسبت به مبارزان ایرانی اعلام می داریم، زنان ومردان مبارزی که علیرغم تمام خطراتی که فعالیت های سندیکایی درایران به همراه دارد، درگیرمبارزه برای دفاع ازکارگران ایران شده اند.
ما به کلیه مبارزین زندانی که درطی ماه ها وسال های گذشته، به جرم مبارزه برای احقاق حقوق ابتدائی سندیکایی زندانی شده اند، می اندیشیم. مبارزه آنان بسیارتحسین آمیزوموجب افتخارآنان وخانواده های شان که حمایت شان می کنند، می باشد.
زمان آن فرارسیده که مچ آن کشورهایی که مقاوله نامه های سازمان جهانی کاررا امضاء می کنند ولیکن درعمل آن هارا زیرپا می گذارند، گرفته شود. دراین رابطه حکومت ایران یک مورد بارزاست".

بیان آزاد همین حد ازواقعیت غیرقابل انکار، توسط بزرگترین جنبش های سندیکایی یعنی"کلکتیوحمایت ازکارگران مغرب وخاورمیانه" درفرانسه ودرکنارمدافعان حقوق کارگران ایرانی درپاریس، فرصت استثنایی برای ما "نهادهای همبستگی با جنبش کارگری درایران ـ خارج کشور" فراهم آورده است که فریاد برآوریم : کارگران و زحمتکشان ایران به همراه خانواده های زندانیان سیاسی و مادران اعدامی و توده میلیونی درپیکاری بی امان برعلیه دیکتاتوری وسرمایه داری حاکم دردل جنبش ضد استبدادی موجود برای گسترش وتحکیم جنبش آزادیخواهی وتقویت مبارزه ونبرد طبقاتی؛ درب های زندان ها رابازکنیم و کارگران زندانی را آزاد ساخته و مامورین اطلاعاتی ومزدور و شبه کارگری رژیم جمهوری اسلامی وعوامل "خانه کارگر"جمهوری اسلامی و "شوراهای اسلامی کار" ویا "وزارت کار" جمهوری اسلامی را ازاجلاس "سازمان جهانی کار " بیرون بریزیم!
هم اینک فعالان کارگری همچون: منصوراسالو- ابراهیم مددی- رضا شهابی-عبدالحسینی- بهنام ابراهیم زاده، مجید تمجیدی- ابراهیم اسماعیلی- حسین مرادی و ... ، کارگران آگاه، مبارز و نمایندگان واقعی طبقۀ کارگرایران، هنوزدرپشت درب های زندان ها، بامرگ تدریجی دست وپنجه نرم می­کنند. همچنین کارگران زندانی واخراج ازکار، اعضاء هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه رضا رخشان - علی نجاتی – فریدون نیکوفرد- جلیل احمدی – محمد حیدری مهر،همچنین ریئس اتحادیه مستقل کارگری دزفول آقای فرشید محمد زاده وسه تن ازفعالان این اتحادیه به نام های رضا گرجی- جعفر تقی نژاد- حمید رضا سلوکی هیچ خبری دردست نیست. نام های غلامرضا قنبری ازفعالین کانون صنفی معلمان- هاشم خواستار- رسول بداغی وخانم عالیه اقدام دوست معلم اخراجی وفعال زنان را دربرابرخودداریم. درهمین جا ازشما نمایندگان شرکت کننده دراجلاس جهانی خواهانیم :که نمایندگان غیرواقعی کارگران که همانا ماموران امنیتی رژیم ایران می باشند را بیرون نموده وکرسی­های خالی اجلاس جهانی کاررا برای حضورسمبلیک نمایندگان راستین طبقۀ کارگرایران به نام کارگرانی که در زندانهای جمهوری اسلامی ایران به خاطر دفاع ازابتدائی ترین حقوق کارگری که همانا حق داشتن تشکل مستقل خود می باشد ودرزیرشکنجه و دربدترین شرایط به سرمی برند، نام گذاری کنید.
به اطلاع می رسانیم: تشکل های واقعی، مستقل وشناخته شده ایران – علیرغم شرایط امنیتی حاکم برفضای سیاسی واجتماعی ایران - با نام و نشان خود، درقطعنامه مشترک اول ماه مه امسال یادآورشده اند :
"ما ضمن قدردانی ازتمامی حمایت های بین المللی کارگری ومردمی ازمبارزات کارگران درایران وحمایت قاطعانه ازاعتراضات وخواسته های کارگران درسراسرجهان، خود رامتحد آنان می دانیم وبیش ازهرزمان دیگری برهمبستگی بین المللی کارگران برای رهایی ازمشقات نظام سرمایه داری تاکید می کنیم " .
لذا ما امضاء کنندگان این بیانیه؛ نهادهای همبستگی باجنبش کارگری ایران – در خارج کشور درروز9 ژوئن خود را درکنارفعالان" کلکتیو سندیکایی درفرانسه وسویس" وهمه جای جهان، درژنومی یابیم.
ما بشکل پیگیرخواهان؛ اخراج نمایندگان مزدور وامنیتی سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران ازاجلاس سازمان جهانی کارهستیم. باشد که این اقدام متشکل وهماهنگ درژنو و درسطح جهان، زمینه آزادی کارگران زندانی وزندانیان سیاسی را فراهم آورد .

کارگران ایران تنها نیستند!
پيروز باد مبارزات قهرمانانه کارگران بر عليه رژيم سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران

نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران – خارج کشور
nhkommittehamahangi@gmail.com
ژوئن 2011
کانون همبستگی کارگران ایران و کانادا –kanonhambastegi@gmail.com
ـ كميته همبستگى با جنبش كارگرى ايران- استراليا proletarianunite@gmail.com - کمیته دفاع از کارگران ایران – نروژ cdkargari@gmail.com - همبستگی سوسیالیستی با کارگران ایران – فرانسه sstiran@yahoo.fr - کانون همبستگی با کارگران ایران – فرانکفورت و حومه kanoonhf_2007@yahoo.de - کانون همبستگی با جنبش کارگری ایران – هانوفر kanon.hannover@yahoo.de - کمیته همبستگی کارگران ایران و سوئد isask@comhem.se - کانون همبستگی با کارگران ایران – گوتنبرگ kanounhambastegi@gmail.com - انجمن کارگری جمال چراغ ویسی info@ijcwa.com - شبکه همبستگی کارگری iranwsn@fastmail.fm - کمیته حمایت از کارگران ایران تورنتو کانادا toronto_committee@yahoo.ca
کانون همبستگی با کارگران در ایران – ایالت نورد راین وستفالن (آلمان) solidarity.labor@googlemail.com
iran.turkey.workers@gmail.com کمیته همبستگی کارگران ایران و ترکیه
leftalliance@yahoo.com اتحاد چپ ایرانیان - واشنگتن



اطلاعیه
مسئول مرگ هاله سحابی رژیم منفور و جنایتکار جمهوری اسلامیست
با خبر شدیم صبح روز چهارشنبه خانم هاله سحابی درمراسم خاکسپاری پدرش عزت الله سحابی یکی از رهبران نهضت آزادی ایران در اثر ضرب و شتم نیروهای انتظامی و لباس شخصی های چاقوکش دچارسکته قلبی شده و درگذشته است. هاله سحابی یکی از فعالان طیف اصلاح طلب وعضو تشکل «مادران صلح» ایران بود. وی در جریان کودتای انتخاباتی خرداد 1388 دستگیر شد و به دوسال زندان محکوم گردید. هاله سحابی پس از مرگ پدرش موقتا از زندان آزاد گردید تا در مراسم تشیع جنازه و خاکسپاری اوشرکت نماید. درهمین رابطه یکی ازروزنامه‌نگارانی که در این مراسم حضور داشته چنین بیان داشت «هاله سحابی پس از مداخله ماموران لباس شخصی و درحالی که فضای مراسم بسیارمتشنج بود و پس ازاینکه ماموران جنازه پدرش را با خود بردند دچار حمله قلبی شد و به دنبال آن پس از اینکه به درمانگاه لواسان برده شد درگذشت.»
رژیم سرمایه داری و مافیائی جمهوری اسلامی از آنجا که بنا بر ماهیتش نمی تواند به خواستهای دمکراتیک و حقوق عموم مردم و نیروهای سیاسی پاسخ دهد و از دامنه گسترش این مبارزات هراسناک است به این جهت تلاش مذبوحانه میکند تا با اعمال خشونت، با سرکوب و به زندان انداختن و شکنجه و قتل و یا تعهدات سنگین مالی ازآنها از تداوم مبارزه ممانعت بعمل آورد. لیکن تا زمانیکه ظلم و زور، تبعیضات، فساد، فقر و بی عدالتی و سرکوب و اختناق وبربریت .... درجامعه حاکم است زمینه بروز و رشد این جنبشها و اعتراضات نیزاجتناب ناپذیر است و رژیم لرزان و پوسیده قرون وسطائی را توان مقابله با آن نخواهد بود. قتل هاله سحابی و اعدامهای وحشیانه مخالفین و بگیر وببندهای سیاسی که درایران جریان دارد آخرین دست و پازدنهای رژیمی است که دربحران عمیق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بسر می برد وهیچ آینده روشنی برای بقای خود نمی بیند. رژیمی که تحمل جریانات و شخصیتهای ملی مذهبی و اصلاح طلب را که درچهارچوب همین نظام خواهان تحقق مطالباتشان هستند و از انقلاب مردم بشدت می هراسند، ندارد و اینگونه وحشیانه به سرکوب آنها می پردازد به آخر خط رسیده و محکوم به فروپاشی است.
حزب کارایران(توفان) ضمن دفاع قاطع ازحقوق دمکراتیک و آزادیهای سیاسی و اجتماعی و احزاب وسندیکا و...رژیم جمهوری اسلامی را مسئول و مسبب مرگ هاله سحابی می داند و بشدت آن را محکوم میکند. ما ازهمه نیروهای مترقی و مردمی و سازمانها و تشکلات بین المللی مدافع حقوق بشر می خواهیم به جمهوری اسلامی اعتراض کنند واین عمل ضد انسانی و بربرمنشانه را محکوم نمایند.
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جهموری اسلامی!
زنده باد آزادی وسوسیالیسم!
حزب کارایران (توفان)
12 خردادماه 1388
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۱ خرداد ۱۳۹۰




ناصر حجازی در قلوب مردم جای گرفت و جاودانه شد
سخن هفته
نقل از فیس بوک توفان
دوم خرداد 1390
www.toufan.org
ناصر حجازی یکی ازمحبوبترین چهره های تاریخ فوتبال ایران امروز دوشنبه دوم خرداد ماه درسن 62 سالگی در گذشت. ناصر حجازی در طول حیات زندگی ورزشی و اجتماعی اش هرگز درمقابل حکومتهای ضد مردمی شاهنشاهی و جمهوری اسلامی سر فرود نیاورد و جسورانه از عقایدش دفاع نمود. وی انسان شریف و مردم دوستی بود، مردمی زیست ودر قلوب مردم نیز جای گرفت و جاودانه شد.
فوتبال در ایران بر خلاف همه کشورهای جهان به پاس حاکمیت عفریت جمهوری اسلامی صرفا یک پدیده ورزشی نیست یک اقدام آشکار سیاسی است. رقابتی آشکار میان توده مردم و حاکمیت متحجر اسلامی است. رقابتی میان ترقی و تحجر است. رقابت و مبارزه ای آشکار میان استبداد اسلامی و تلاش مردم برای تساوی حقوق زنان با مردان ایران است که آنها را حتی از شرکت در شادی پیروزی تیم ملی فوتبال ایران و یا مسابقات باشگاهی در آوردگاه آزادی محروم میکنند. برد و باخت این تیم هر دو موجب ترس رژیم و وسیله مبارزه مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی است. رژیم جمهوری اسلامی که قادر نشد و نبود این ورزش مورد علاقه مردم ایران را از تاریخ ورزش ایران حذف کند تلاشهای بیهوده ای کرده است تا بر موج فوتبال سوار شود و آنرا تحت نظارت و کنترل خود در آورد. رژیم که بیشرمانه نام تیم ملی را به تیم فوتبال جمهوری اسلامی تغییر داده بود و به ملی و ملت لجن می پاشید و به ریسمان امت اسلامی آویزان شده بود تلاش بیهوده ای کرد تا دلسوزان ورزش دوست را ازمیدان بدر کند وخود را ایران دوست وورزش دوست جابزند. زهی بیشرمی! ناصر حجازی یکی از چهره های درخشان فوتبال ایران بود که بی باکانه به سیستم ورزشی جمهوری اسلامی و فساد و دزدی و دغلکاریهای رژیم انتقاد میکرد و از اصول و اخلاق ورزشی دفاع مینمود.فساد و باند بازی در فوتبال ایران، دخالت وقیحانه کاربدستان نالایق رژیم درتمامی زوایای خصوصی فوتبالیستهای ایران وفشار وتهدید وتروربازیکنان فوتبال بخاطر تعلقات سیاسی وعقیدتیشان بر کسی پنهان نیست. ناصر حجازی در چنین فضائی به فعالیت ورزشی اش ادامه داد و موی دماغ نابکاران جمهوری اسلامی بود.
ناصر حجازی بارها نشان داد که زیر بار حرف زور نمی رود. جوانان ورزش دوست ایران از صراحت لهجه ، ازجسارت او، ازبی باکی و رک گویی او الهام گرفته و خدمات وی را هرگز فراموش نخواهند کرد. ناصر حجازی در آخرین روزهای حیاتش درمورد وضعیت اسفناک اقتصادی ایران اظهار نظر نمود و شدیدا به دولت منفور احمدی نژاد و سیاست هدفمند کردن یارانه ها انتقاد نمود و از مردم زحمتکش ایران بدفاع بر خاست. مصاحبه های وی در اوج بیماری اش واکنشهای رسانه های دولتی را درپی داشت و رجا نیوزنیز در یادداشتی صریح به او اخطار داد که " پای خود را از گلیمش درازتر نکند". ناصر حجازی درهمین مورد در سایتش نوشت.« به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بی غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می بینم، با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم. آمده اند و یارانه ها راقالب کرده اند. زندگی مردم بهتر نشسده که بدتر هم شده است. دولت می گوید چهل هزار تومان درماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیده اند. دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کارکند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید.»
ناصر حجازی بخاطر همین ویژه گیهای مردمی است که محبوب همگان گردیده ودرگذشتش همه را سوگوار کرده است. ما یقین داریم که که در تشیع جنازه وی درورزشگاه آزادی روز چهارشنبه دهها هزار نفر گرد خواهند آمد و یادش را گرامی میدارند

یاد ش گرامی باد!