۳۰ آذر ۱۳۹۰

«اقدام مشترک» درحمايت ازآزادی بی قيد وشرط رضا شهابی
ما امضا کنندگان زيرخواهان تضمين سلامتی جسمی وآزادی فوری
رضا شهابی هستيم

کارگران ايران در هيچ مقطع تاريخی دست رد بر سينه تقويت خواستهای آزاديخواهانه و برابری طلبانه در جامعه ايران نزده اند. اين بار نوبت کارگران است که از کل جامعه، از تمام اقشار انسان دوست و آزاديخواه ، تمام سازمان ها و احزاب بخواهند که از درد و خواست آنان حمايت نمايند.
همانگونه که در خبرها و اطلاعيه «سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه» آمده است:
رضا شهابی فعال کارگری و عضو هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از اول آذر ماه سال جاری در زندان اوين دراعتراض به عدم رسيدگی به پرونده و نگه داشتن او در شرايط بلا تکليف دست به اعتصاب غذا زد. رضا شهابی بخاطر فعاليت کارگری و دفاع از ابتدای ترين حقوق کارگران محروم ايران ،در 22 خرداد 89 به اتهام واهی ارتباط با بيگانگان ، بازداشت شد و از آن زمان تا کنون در زندان اوين در بلاتکليفی کامل بسر ميبرد. رضا شهابی در حالی دست به اين اعتصاب غذا زد که بنا به گفته همسر ايشان، رضا شهابی دچار مشلات جسمانی متعددی است. از جمله وی ناراحتی گردن دارد و سمت چپ بدنش از کار افتاده و سريعا بايد تحت عمل جراحی قرار بگيرد. ايشان از ناراحتی های قلب و کليه و معده نيز در رنج است.
در تاريخ چهارم خرداد ماه سال جاری در شعبه 15 دادگاه انقلاب به رياست قاضی صلواتی دادگاهی برای رضا شهابی تشکيل داده شد. در اين دادگاه تمامی اتهامات واهی از جانب رضا شهابی و وکيل ايشان رد شده و وکيل ايشان خواهان رفع اين اتهامات و آزادی فوری رضا شهابی شده اند. به همين دليل دادگاه رضا شهابی هيچ حکمی عليه ايشان اعلام نکرده بلکه به رضا شهابی گفته شد که با گذاشتن وثيقه بزودی آزاد می شود.
ما تعدادی از کارگران تبعيدی و مهاجر و فعالين و پژوهش گران کارگری که بخشی از عمر خود را صرف دفاع از حقوق کارگری کرده و خود نيز در گذشته قربانی سياستهای سرکوبگرانه وتبعيض آميز و ضد کارگری رژيم جمهوری اسلامی ايران بوده ايم هم اکنون بشدت نگران وضعيت جسمانی رضا شهابی می باشيم .
ما امضاء کنندگان اعلام می داريم : در اين شرايط ما با ابراز نگرانی خود برای مداوا و جلوگيری از آسيب های بيشتر وضعيت زندان به جسم شما ،از رضا شهابی می خواهيم که امر مبارزه برای آزادی بی قيد و شرط خود را به کارگران ايران و ديگر هم طبقه ی ها سپرده و حفظ سلامتی خويش را در اولويت مبارزه خود قرار دهد. سلامتی ، مداوا وخواست آزادی ايشان امر همه ماست. به همين خاطر ما در راستای فعاليت های سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه و "کميته دفاع از رضا شهابی"؛ همسر، خانواده، وکيل و همه افراد و کميته هايی که در حمايت از آزادی رضا شهابی فعاليت می کنند، خواهان آزادی فوری رضا شهابی و ديگر فعالان کارگری که جرمی جز دفاع عادلانه ازحقوق کارگران ايران ندارند را خواستار می باشيم .
ما ازکارگران شرکت واحد که رضا شهابی به عنوان نماينده آنان دارد هزينه سنگينی دردفاع ازآنان می پردازد،ازهمه کارگران و تشکلهای کارگري، همه احزاب و سازمانهای مترقی و همه انسانهای آزاديخواه و حق طلب در داخل و خارج از ايران درخواست می نماييم که با حمايت از اين درخواست خواهان آزادی سريع و بی قيد و شرط همه زندانيان سياسی و کارگري، بويژه رضا شهابی شوند.

توضيح
ياران - دوستان و رفقای حمايت کننده :
با درود های گرم
بدنبال فراخوان فعالان شناخته شده کارگری و همزمانی تلاش سايت گزارشگران و فعالان اتحاد بين المللی - نهاد های همبستگی و اتحاد چپ ايرانيان خارج از کشورو ... در حمايت از رضا شهابی و اعلان فعاليت "کميته دفاع ازرضا شهابی " و درادامه پيگيری وضعيت دشوار زندگی رضا شهابی در اعتصاب غذای طولانی اش، بر آن شديم برای گستردگی ابعاد اين مبارزه و جلوگيری از پراکندگی اين فعاليت ها و ادامه کاری بر سر اين امر مهم ،همه حمايت ها و پشتيبانی های تا حال اعلام شده را که از جانب "اشخاص" - "تارنما ها و وبلاگ ها"-" راديو ها" - "نهاد های فرهنگی - اجتماعی و تشکل های کارگری" صورت گرفته است. بر آن شديم تا همه امضاء های پراکنده را در ليست واحدی جا دهيم . برآنيم می توانيم به ياری يکديگرهمچنان با تمام نيرو به اين کار تا امر ازادی رضا شهابی ادامه دهيم . در اينجا سپاس و امتنان خود را از تمامی امضاء کننده و پشتيبانان اين حرکت بزرگ اعتراضی اعلام مداريم.
اميد آنکه اين ليست را دراختيار همگان قرار دهيم. باشد که هريک نفرمان خود راپيکار گراين اقدام مشترک ،برای به عقب نشينی وا داشتن نظام ضد کارگری جمهوری اسلامی برای آزادی بی قيد و شرط رضا شهابی کارگرزندانی و همه زندانيان سياسی بشناسيم .
دوستان نازنين ؛چنانچه اسمی ازقلم افتاده است ،حتما ما را از طريق ايميل های که اين فراخوان «اقدام مشترک» را دريافت می داريد، با خبر سازيد
امضاء های حمايتی همچنان ادامه دارد .


امضاء پشتيبانان :

علی پيچگاه- مرتضی افشاری- عليشيرمبارکی- محمد صفوی- جلال مجيدی- فرخنده آشنا- بهروزخباز- پروانه رحمانی - پروين رياحی- شهرزاد مجاب- باقرمومنی- يوسف اردلان- هدايت متين دفتری- تراب حق شناس- فريده آذين- ناهيد مقدسی- مهين شکرالله پور- ايراندخت انصاری- سنبل صادق وزيری- صبری بهمنی- سوسن شهنازی- سوسن محمدی- اميرحسن پور- معصومه شرافت- ساسان دانش- بهروزفراهانی- احمد بخردطبع- ندا نوآور- ناهيد مقدسی- آناهيتا رحمانی نژاد- مونا اميری- پوران انصاری- مجيد تمجيدی - فرهاد شعبانی - يوسف زرکار- اميرجواهری لنگرودی- ياسمين ميظر- يوسف آبخون - رضا عمرانی - برهان عظيمی- ستار رحمانی- صادق مازندرانی- اميد رضايی- ايوب رحمانی- صديق اسماعيلی- مسعود فتحی - ناصر پاريس- حسن مقدسی- ارس مقدسی- نيک مسروپ- محمدالله بخشی- مسيح مالکی- محسن خوش بين- بهروزسورن-ح. رياحی- جمشيد صفاپور- پويا صادق وزيری- کوروش ناظری- آرام(عبدالله)عثمانی- جمال نجاری-علی آزاد- کريم حقيقی- فرهاد دماوندی- رضا عليزاده- جلال نادری- سعيد حيدری- سعيد رحيمی- سيامک مويدزاده- ياسين- ابراهيم علاسوندی- علی آذين- مهردادفتحی- عليرضا نوايی- مسعودروان دوست- قادر محمدگل- آرش زمانی- امجد زمانی- جواد قاسم آبادی- سعيد ولدبيگی- حميد باقری- پ انته آبهرامی-علی باغبانی- فهيمه صادقی- اصغرقربانی نژاد- حميد صالحيان- حسام قادرپور- سعيد محمدی- رسول شوکتی- مجتبی نظری- مريم امانی- مهردادپورمحمدی- مهرداد کريمی- نيکی ميرزايی- عسکرشيرين بلاغی- رحيم استخری- بهزاد جواديان- پروانه حاجيلو- فرخ قهرمانی-علی دروازه غاری- احمد نوين- رفعت رنجبران لنگرودی- شهاب شکوهی- سياوش ميرزايی- سعيد شجاعی- جليل احمدی- رضا چيت ساز- رضا طالبی- رضا رئيس دانا- اردشيرنظری- صديقه محمدی- نادر ساده- امير پيام- مريم نيکفر- سروش دشتستانی- مرجان افتخاری - بهروز ناصری- شهاب سيروان- فريبا اميرخيزی- ارژنگ نورايی- پژمان رحيمی- صديق جهانی- سولمازبهرنگ- مرتضی محيط- محمد ايرانی- ايرج آبشار- ستار فتحی- سعيد راهنما- هايده مغيثی- سانيا آزادپور- سيامک جهانبخش- آرش کمانگر- مهرداد لقمانی- پروين اشرفی- صفار ساعد- عزيز ماملی- همايون اردلان - محمد تقی سيد احمدی - پرويز سليمی - عرفان مروت جو - سهيل اصفی - - مريم محسنی - ميترا فتحيان پور - حميد روشن - تهمينه بقايی- داريوش مجلسی - فريده جعفری - ناهيد اميری- حسين توسلی - پريسا آزاديان - فيروزه راد- محمد رضا شالگونی- محمد اشرفی- کامران پارسايی - زری عرفانی (مسئول راديو پارس - سوئيس)- کاوه محمدی- احمد سعيدی- احمد شکوهی - پتی محمد بلوچ - محمود آزادی- تقی روزبه - حسن نائب هاشم - علی پورنقوی - عباس بختياری - مريم زارع- روبن کارکاريان - آزاد پاکباز- حسن نائب هاشم - داريوش ارجمند- امين حصوری- ارژنگ بامشاد - انورميرستاری - نيره توحيدی - يزدان خدا بنده لو - مريم عظيمی- ابوالحسن عظيمی- بهروز نظری - بهروز پيله ور- محمد حسيبی - مريم اسکويی- نسترن چيت ساز-عصمت طالبی - سهند ليلاکوه - حبيب رضاپور(عضو سنديکای شرکت واحد و کارگر اخراجی)- پرويز جواهری - سيامک قبادی - سولماز - بيژن ياشار- علی جمشيدی- فرزاد جاسمی - فرهاد سيد لو- فروغ شيرازی - اصغرسعيدی پور- نگار محسنی - سيما رياحی- جمشيد برکلی- نجف روحی - نصرالله قاضی - دکترعلی صادقی - رزا فرج الهی - فريدا سهرابيان - سيرانوش مراديان - ابراهيم شيری (مترجم و فعال سياسی)0 سروژ قازاريان - رضا آبادی- کريم خياو- حسن بهگر- علی شاکری - ناصر رحمانی نژاد - امير اصغری - سيروس بينا- علی جالينوسی - رضا مرزبان - رضا سپيد رودی - سعيدصادقی - نادر فولادی - حميد آذر- عيدی نعمتی- علی رسولی- احمد رناسی- اسماعيل هوشيار- حسين . ن- پرويز- بهروز خليق -عثمان محمودی - حميد نوذری- سوزان شمس- آزاده سپهری - آزاد زمانی - اسماعيل نوری علا - ايرج مصداقی - آمادور نويدی - اينانا عزت - ابراهيم آوخ - امين بيات - اکرم موسوی - امير رضا امير بختيار - بهروز شاديمقدم - بهرام چوبينه - بيژن نيابتی - بهزاد کاظمی - بصير نصيبی - بهمن سپيدار - پارسا نيکجو- پويان انصاری - پروين شکوهی - پرويز داورپناه - پرويز ميرمکری - پروين ملک - پيروز زورچنگ - تقی رياحی لنگرودی - تورج پارسی - ثريا محمدی - جمشيد صفاپور - جواد دادستان - حميد رضا رحيمی - حسين نقی پور - حميد رضا مسببيان - حسام منتظری - حميد باقری - حميد رضا قوچانی - خسرو برهمندی - ديبا عليخانی - رضا بهبودی - رضا خسروی - رضا کريمی - سعيد آرمان - سام قندچی - سياوش عبقری - سارا حافظی صافی - مويد زاده - شهلا عبقری - شکوه ميرزادگی - شهين نوائی - شيما کلباسی - شاهين انزلی - صادق افروز - صديق جهانی - طاهره خرمی - علی صمد - علی يحيی پور سل تی تی - علی ستاری - علی صادقی - عباس منصوران - عاطفه اقبال - علی فرمانده- علی اکبر آزاد - عباس فرد - فريبا ثابت - فرشيد ياسائی - فرهنگ قاسمی - فاطمه زمانی - فرهاد دانشور - فيروزه فولادی - فريدون منصوری ارزانی - کاميار بهرنگ - کريم خوش عقيده - کورش عرفانی - ک الوند - کورش گلنام - کامران پارسائی - محمد رضا اسکندری - مسعود شب افروز - مهناز قزلو - مجيد اميد - م. انوشه - مينو هميلی - مينا انتظاری - مهستی شاهرخی - نظام جلالی - نيلوفر رياحی لنگرودی - نيلوفر شميرانی - نادر ثانی - نقی رياحی لنگرودی - ندا نوآور - ويدا فرهودی - وريا محمدی - يوسف لنگرودی - آرش زارع - اردشير مهرداد - آرش کمانگر - ايرج حيدری - امين بيات - آينده آزاد - اکبر حاج بابائی - ابراهيم شيری - آذر ناصری - بهرام رحمانی - بينا داراب زند - بهروز عارفی - بهرنگ آبکناری - بيژن سعيد پور - باقر ابراهيم زاده - بهروز ناصری - بهروز فراهانی - بيژن افتخاری - پيروز زورچنگ - پويان انصاری - پرويز داورپناه - پرويز مير مکری - پويا عزيزی حامد - تراب مستوفی - ثريا ضرغام - جمشيد صفاپور - جواد دادستان - جعفر مرزوقی ( برزين آذرمهر ) - جهان برجيان - حسن حسام - حسين دولت آبادی - حميد جهانبخش - حميد پور قاسمی - حشمت محسنی - حسن عزيزی - حميلا نيسگيلی - حميد رضا مسيبيان - حميد محوی - خسرو آهنگر - داوود موزرمی - داريوش افشار - رويا ديناروند - رضا بی شتاب - رضا انزلی - زرين پاکنژاد - زری اسپرم - سهيلا ليندهورست - سام قندچی - سعيد جعفری - سارا عزيزی - سياوش محمودی - - شهاب لبيب - شاهين انزلی - شماء بيژن زاده - شهلا صفائی - شکوه ميرزادگی - صديق جهانی - علی طايفی - عباس منصوران - علی دماوندی - علی موسوی - علی اعتدالی - عاطفه اقبال - غلامحسين عسگری - فرج آلياری - فريده رضائی - فريبا ثابت - فيروز مستعان - فرهنگ قاسمی - فريد چاوشی - کيتاش شمس - کورش عرفانی - کامران مهرپور - ک . الوند - کورش نژاد - مژده ارسی - مهران سيرانی - محمود خليلی - منوچهر تقوی بيات - ميلا مسافر - مريم افشاری - مهرانگيز دابوئى - مهدی برزين - مهناز قزلو - ناهيد ناظمی - نسرين ابراهيمی - نظام جلالی- ندا نوآور - هوشمگ ديناروند - همايون ايوانی - هايده درآگاهی - هدايت سلطانزاده - هيمن محمودی - ی صفائی - ژاله برهمن - تورج مودت - محمد رضا فروهر-هدايت معتمدی - نيره اشتری- کيارش عدل - احمد صبوری- مجيد نيک مرام- پويا قمصری- جلال غفاری-آتوسا قاضی مقدم- الهه بهرانی- اردوان نادری - شهرکردی- حسين داهيانی- منيره حاجيان سه پله- فريد هزارخانی- مجيد نوربخش- شهاب زارعی- مسعود خراط پور- بهنام هاشميان- مهين افتخاری- سينا هلاگوئی- برهان پورهرمزان- بابک دهخدا- سهيلا پناهيان- پروانه ميرطاهری - پريوش ميرطاهری- سيامک شيوا- سيمين موسوی- ساسان محمودی- مجيد جوادزاده - رکسانا موسوی نژاد- برزو جوانمرد- منوچهر رحيمی - ثريا شهابی- بهرام قلعه دار- کيوان محسنی- توران قدسی زاده- مهدی صاحب زمانی- مرتضی فهيمی سبلان- هومن رهنما- جواد شريفيان- بهمن اقبالی- بيتا عباسی- نگار مير صادقی- تارا همامی- ايمان شاکری- ماندانا برخوردار- اقدس صالح زاده- مانی سبزه پرور- مرتضی حيدرپور- فرزين پرهام- شکوفه اخوان ترشيزی- سيروس عنايتی- حسين رفيع- مهران آقائی- شهين محمد خانی- اسفنديار يحيائی- ابراهيم احمدی ساوجبلاغی- نوشين عباس زاده - مرجانی- آنيتا نکونام- مهدی فاطمی- سرور سايه- عاطفه معينی- عنايت محسنی- نجميه آهی- آزيتا دری- سهيلا جوادزاده- شهروز راسخ- نوذر ميرفخرائی- سارا حکمت- جعفر قانع- مجتبی موسوی نسب- سپهر محمدی- عليرضا قنبرپور- رسول حاجی زاده- ضياء سرفراز- سارا پور محمدی- توران مکری- رامش ابطحی- سيروس شريعت- مازيار کريمی- محمود عصار- قربانعلی معيری- موسی حاجيان- هاشم عبدالهی هريسی- سهيل يزدانی- منيژه حيدريان- سوسن فرخزاد- ماندانا طهماسبی- محمد رضا داغيانی- سيما معرفت- نرگس راغفر- مرتضی شريعتی- رضا علومی- - محسن اقتدارمنش- کيان طاهری- رضوان معماران بنام- امير حسين فرهوشی- بهنام کارگرنوين- نويد اسلامی- ساناز رشتچی- غفور حاجبی- محمد حشمتی اردکانی- هوشنگ براهنی- قاسم بهرامی- فربن خرم- قادر رضوانيارژنگ سورکی- محسن کامران دستجردی- حميد رضا حکيمان- مجيد حلمی- بيوک حسنوند- سيامک بهائی پور- احمد رئيس زاده - حسين دماوندی- مهری سلاحی- زهره ثابت- پوران توکلی- شروين حکيمی- پريوش بزار- پرنيا قاسم زاده- حسين سرمدی- ماندانا قاسم زاده- رضا رفيعی - ارسلان مفيدی- شهره ارفع- خسرو ارفع - نيکو حکمت- حميد رضا طلوعی- فريبرز فرجاد - پوران دماوندی- الهه قوچانی- کوهيار پنجه شاهی- غلامحسين حاج شفيعی ها- کيان علوی تبار- مهدی سيادتی- تورج نمازيان-شراره زرافشان- شکوفه طاهريان- توران اشتری- بابک اطهری- ساناز مظفريان- حسين کامکار- اکرم کاميابی- حميد رضا جهرمی- عباس جاسمی- کاظم قديری- تهمينه براتی- اميد دبيری فرد- شاهين هدايتی- پوران شامبياتی- رضا شهاب رضوی - عبدالحميد کلانتر نيستانکی- اردوان شفيعی- سوسن اعظمی- فريبا معمارپور- پوريا زادهوش- ناصر عظيمی- نظام پيرزاده جهرمی- اميد سيدی- رضا طالب زاده- جواد ظروفچيان- دامون بختياری- پروين تاجبخش - کيوان شاهمرادی- رامين نفيسی- مجتبی سليمانی- نگين اردلان- گلرخ طاهر زاده- کيوان برومند- مجيد عسگری زاده- فرهاد شايگان- حسين کيانی- جعفر بطحائی- محمد جوادی درکه- سياووش انتظامی- حميرا نکوصفت- رحمت الله عليزاده- نوشين پور يزدانی- مهدی شجاعی- ملوک ميرفندرسکی- حميد رضا دانشجو- صبا پايان- عبدالله عظيمی- بيتا آذر- الميرا کلاه دوزان - حامد گازری- رحمان خوشروان- سميرا آشتيانی- ناصر حسين پايدار- سيما همدانيان- رفعت ديانت- محمود ولدبيگی- هدايت سيفيان- اسدالله افدرنيا- اميد مستعانی- اسفنديار رحمانی- رضا کرمانی- حسين قياسی- رودابه شمشکی- سميرا اصفهانی- قربانعلی درياباری- قاسم پايور- مهرداد موسوی- منوچهر بابا علی رحيمی- سهيل کاظم زاده- ثريا شمس آبادی- مهناز حجت پناه- نويد محدثی- عثمان احمدی- کيکاوس شعبانی- هادی بهزادی- کوروس پاشائی- ويدا شجاعت- زهرا سده ای- هرمز راتق- توران نوری- نازيلا پناهيان- هرمز نکوکار- رويا جهان بيگلو- گودرز طالب زاده- تقی امانی- ونداد فرهنگی- سهيل ارفعی- کاميار اعتمادی- جواد کاظمی مياندوآب- منوچهر مسعودی- رزا خسروی - محمد رضا انفرادی- عماد موقوفه- شهين بهکيش- نادر يزدخواستی- مجيد محتشم- ماهرخ شجاعيان- ثريا تابش- طوبی پناهی- محمود تشيد- روزبه سراج- مهدی ميرهاشمی- جلال ارمغانی- دلارام خدنگ- حشمت حکيم زاده- منيره اميدی- سينا بشيريه- فروهر نيکنام- کامران تهرانی- سينا قهرمانی- ماهرخ مدنی- فاطمه مسلمی زاده- سميرا تاجيک- سمين پرورش- امير حسن پور- مرسده احمد زاده- عيسی برادران- عاطفه بازرگانی- فرود آبکناری- حسام زارع- ارسلان دبيری - اسکندر فتاحی- شهريار افتخاری- حسين دقيق همدانی- حسام حسينی- محسن انتظامی- ابراهيم نوين- کوروش رفعت- ناهيد مفتاحی- علی اصغر جعفری- ميترا هجری- محمد علائی- زهرا جاسمی- نگار آجودانی- غلامحسين خراط پور- رضا غفوری ابيانه- اختر قوام زاده- کيميا رضوانی- بابک صوفی- محمد کاظم حق نواز- نازيلا بيان- هاشم هراتی- رضا خادم رمزی- رسول فدائی- طوبی تراب پور- سميه حسينی- کوشا عظيمی فر- فاطمه هدايتی- پويا شميرانی- سعيد شکوهی- بهارک چوپانزاده- مهران متين- کامران اسفندياری- اختر ناهيدی - شهرام مؤمنی- همايون به نژاد- آرمين خلعتبری- يدلله محسن زاده- هدايت الله محمد زاده- مريم توسلی- يدالله کوثری- ايمان شمسائی- شعله زند- سهراب ترابی- توکل بيگلو- برزو مصباحی- حسين سينائی- فريبا جهانی نسب - رضا بلبل صفت- مراد تقی زاده- ساسان ضيائی- اختر شجاعی- رقيه هرندی- کتايون ايمن- زيبا کاظم زاده - آذر جهانشاهی- حسام شريعت- زهرا غفرانی- شعله جمشيدی- نازنين دانشيان- جواد شکيبائی- سودابه جواهريان- بهار ناظری- رضا کاميابی فرد- همايون اعلامی- حکمت پروانه- منيره وثوقی- سيما قبادی- سارا آريان
- آنيتا فروردين- محسن عليشاهی- ميترا گرگين- کبری بختياری نژاد- نيما تاجمير رياحی- توکل هاشميان-عباس تبريزی- نوشين عبداللهی- رضا سرابی- نسرين ترابی- سوسن سپهری- کوروش شاهين- دريا دادمان- رويا مفتاحی- ميترا دولو قاجار- کامروا افتخاری- سهراب فاضل- جليل آقاميری- فريدون اشکوری- نورالدين جبل عاملی- گويا توحيدی- سيمين قاسمی- سودابه بهبهانی- شکوه مشکين قلم- لاله آل آقا- شهره رياحی- نسيم رؤيائی- رضوان پرتوی- بتول شهسواری- شهرزاد سپهری- منوچهر حشمتی- کوروش گل نظر- نازنين طائبی- ماهرخ دليری- کوروس سلامتيان - عباس کنعانی- شهرام توانا- غلامحسين غريبی- زيبا سهيلی- محسن دانشمند- آزيتا حاجبی اصفهانی- رحمت واعظ زاده- شعله علامت ساز- نگار زعفرانی- سيروس حق شناس- زری خوشدل جوان- قدرت الله شاکری
- فريد حمزوی- شمسی ناظم زاده- آرش سلامی- رکسانا جلالی قندهاری- تورج اعتمادی- سام ضابطيان- معصومه اشرف زاده- جعفر اسحاقی- محرم صبوری- هومن مظفری- نازی اميری دوان- سميرا پورحيدری- کاظم افراشته- بهروز اردبيل چی- گلوريا پورعبدالله- زری شاهسوندی - احمد معروفی- شيما جوادی- کرامت صوفی- احسان نگهبان- آوا مدنی پور- پرهام پويان- نيکو رخ صفت- چنگيز شاهرودی- جاويد مجلسی- فردوس يغمائی - نصرت تيمورزاده- - ناصر پايدار- جمشيد کارگر- علی آزاد- پرويز جزايری- منوچهر مقصودنيا- اميد زارعيان- نانسی لاپلانت- سيمين اصفهانی - داريوش نجف پور- حسين بهادری- عباس مظاهری - نرگس غفاری- راوی- محمد خسروی- فرح شريفی - حسين مشرف-




تارنماها ووبلا گ ها:

سايت افق روشن
http://www.ofros.com

سايت گفتگوهای زندان
http://www.dialogt.org/

سايت عليه ستم جنسی
www.asj-iran.com


سايت رنگين کمان
http://www.rangin-kaman.org/v1/

انديشه های نوين و مترقی
http://andishehnovin.blogspot.com/

ايرانسکوپ نيوز
http://iranscope.blogspot.com

سايت راه کارگر
www.rahekaregar.com

سايت حزب سوسيال دمکرات ايران
http://www.spiran.com

سايت لجور
http://www.lajvar.se

سايت ايران گلوبال
http://iranglobal.info

سايت آينه روز
http://www.ayenehrooz.com

وبلاگ احترام آزادی
http://ehterameazadi.blogspot.com

وبلاگ رضا بی شتاب
http://rezabishetab.blogfa.com

وبلاگ نی لبکهائی که انسان را سرودند
http://mahnazghezelloo.blogspot.com

سايت دگرگونی
http://www.degarguny.com

سايت آزادی بيان
http://azadi-b.com/

هيات تحريريه نشريه مبارزه طبقاتی
http://www.mobareze.org/

هيات تحريريه سايت اشتراک
http://www.eshterak.info/

چشم اندازکارگری
http://chiran-echo.com/

وبلاگ دفاع از مبارزات کارگران ايران
http://3rooz.blogspot.com/
سايت چه بايد کرد؟
http://www.chebayadkard.com
سايت "تيف"
http://www.tipf.info/
وبلاگ آزاده سپهری
http://azadeh-sepehri.blogspot.com

سايت سکولاريسم نو
http://www.newsecularism.com/

وبلاگ احترام آزادی
http://ehterameazadi.blogspot.com

سايت خبری راه کارگر
http://rahekargar.wordpress.com
http://rahekargar-khabari.blogspot.com

سايت اکتبر
http://www.newoctober.com/

وبلاگ اکتبر
http://shadochdt.wordpress.com/

سايت ريشه ها
http://nadersani.net

سايت شکوه ميرزادگی
http://www.shokoohmirzadegi.com/

سايت هزل
http://www.hazl.com

سايت ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/

سايت سينمای آزاد
http://www.cinemaye-azad.com

وبلاگ اشتراک
http://eshtrak-e-nou.persianblog.ir/

وبلاگ بادبان
http://yadname.blogspot.com

سايت بيمرز
http://www.bimarz.org/

سايت کمونيستهای انقلابی
http://www.k-en.com

سايت مهناز
http://www.mahnaaz.com

سايت اتحاد کارگری
http://www.etehad.se


جمعی از فعالين کارگری
http://arshiv1384.blogfa.com

وبلاگ تقی روزبه
http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

سايت رنگين کمان
http://www.rangin-kaman.org/v1

مجله هفته
http://www.hafteh.de

وبلاگ شاهين شهر
http://andishehnovin.blogspot.com

کانون دانشجويان ايرانی در هلند
http://www.studentfile.org

نوری بر کورسوهای تاريکی
http://www.werya80.blogspot.com

سايت اشتراک
http://www.eshterak.info

وبلاگ مينا انتظاری
http://www.mina-entezari.blogspot.com/

سايت گزارشگران
http://www.gozareshgar.com

وبلاگ خبری گزارشگران
http://gozareshgaran1.wordpress.com

جبهه متحد بلوچستان ايران - واشنگتن - ايالات متحده امريکا


راديوها:

راديو آوا
راديوهمبستگی با کارگران- گوتنبرگ
راديوسرخ- گوتنبرگ
راديو همراه - گوتنبرگ
مجله بين المللی راديو فلورا - هانور
راديوايرآو
http://www.radioirava.com


تشکل های فرهنگی - اجتماعی و کارگری :

- انجمن دفاع از زندانيان سياسی وعقيدتی درايران- پاريس

- جمعيت کردهای مقيم فرانسه

- گاهنامه هنر و مبارزه ( تاتر بی نوايان ) پاريس

- کميته دفاع از آزادی وبرابری درايران - وين

- بنياد ازادی انديشه و بيان

- گروه سينمای آزاد

- کانون دانشجويان ايرانی در هلند

- شورای دانشجويان وجوانان چپ (نشريه راديکال )
- شورای همآهنگی ايرانيان هامبورگ
- مرکزفرهنگی- اجتماعی انديشه- گوتنبرگ

- حلقه استکهلم

- کانون همبستگی با کارگران درايران- ايالت نورد راين وست فالن آلمان

- جمعی از فعالين کارگری (جافک)

- همبستگی سوسياليستی با کارگران ايران- پاريس

- کانون همبستگی با کارگران درايران- ايالت نورد راين وست فالن آلمان

- اتحادبين المللی درحمايت از کارگران درايران
- اتحاد چپ ايرانيان خارج ازکشور
- کانون همبستگی با کارگران- گوتنبرگ
- کانون همبستگی با جنبش کارگری ايران - هانوفر
- شورای هماهنگی اتحادچپ کارگری
- کميته حمايت از شاهرخ زمانی
- جبهه واحد کارگری
- سايت اتحاد کارگری
-شبکه همبستگی کارگری ايران
- کميته کارگری سازمان خودرهاگران
-سنتر زنان کرد در شهر کلن
- کميته دفاع از زندانيان سياسی در ايران - برلين
-کانون پناهندگان سياسی ايران در برلين
- سازمان سراسری پناهندگان ايرانی - بيمرز

- آسيل کميته ، گروه ايران - گوتنبرگ
-جمعيت دفاع از زندانيان سياسی - کلن
- کميتۀ دفاع از زندانيان سياسی ايران در دانمارک
- انجمن دفاع از زندانيان سياسی و حقوق بشر ايران
- کميته بين المللی نجات ايران (ايران اس.او. اس )
- فدراسيون اروپرس
- فصلنامه گونه گون

- بنياد اسماعيل خويی
-
- مجله سياسی و فرهنگی هفته

- کميته آمريکائيان - ايرانيان پيشرو

امضاء ها ادامه دارد ...

eghdam_moshtirek@hotmail.com
دلایل اشغال سفارت انگلستان و نقش خانواده لاریجانی
علی لاریجانی به عنوان رئیس قوه مقننه که خودش باید به قوانین به مصداق "احترام امامزاده دست متولی است"، احترام بگذارد، خودش به نقض قوانین جهانی دست زده و تازه به این کار نکوهیده خویش نیز با سینه سپر کرده مباهات می کند. در صحنه مجلس که یک عده آنرا با میدان سیرک عوضی گرفته اند، شعارهای مرگ بر انگلیس براه می اندازند تا به خیال خودشان کمر امپریالیسم فرتوت انگلستان را بشکنند. غافل از اینکه این اعمال زشت باعث تقویت امپریالیست انگلستان می باشد. بنظر می رسد که این صحنه سازیها مصرف داخلی دارد.
در شرایطی که عقل سالم حکم می کند، گسترده ترین جبهه ضد جنگ و تجاوز را در جهان بوجود آورد و به بسیج نیروها و انساندوستان جهان پرداخت، تا نقض تعهدات جهانی از جانب قدرتهای بزرگ را به زیر پرسش برده و مردم در سراسر جهان به اعتراض گسترده دست بزنند، رژیم جمهوری اسلامی، سیاست انزوا طلبی را در پیش می گیرد، که بیشتر نشانه آن است، که بیشتر غلبه بر تضادهای درونی هیات حاکمه را در نظر دارد، تا مصالح ملی ایران را. انتقاد دستگاه دولتی ایران که زیر نفوذ جناح احمدی نژاد است، از این اقدامات و اظهار تاسف از وضعیت پیش آمده، بیشتر این ظن را تقویت می کند که رژیم جمهوری اسلامی به چنین تبلیغاتی برای مصرف داخلی و کاهش نفوذ جناح احمدی نژاد نیاز داشته است.
برای شناخت این مسئله باید کمی به عقب برگشت. یکی از سایتهای ایرانی در سال 1387 در مورد خانواده هزار فامیل در ایران مطالبی منتشر ساخت که از جمله در آن به خانواده لاریجانی اشاره می کند:
"پس از شهادت مرتضی مطهری، دختر ایشان با پسر آیت‌الله میرزاهاشم آملی ازدواج كرد. داماد استاد اما همان كسی است كه به نام دكتر علی لاریجانی یك دهه رئیس سازمان صدا و سیما و قبل از آن وزیر ارشاد اسلامی و پس از آن دبیر شورای عالی امنیت ملی شد. علی لاریجانی عضو یكی از خانواده‌های مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی است. محمدجواد لاریجانی اولین فرزند این خانواده است كه به قدرت رسید: معاون وزیر امور خارجه شد و نماینده مجلس شد. ستاره اقبال محمد جواد لاریجانی اما با یك حركت حساب نشده در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1376 فرو خفت و او اكنون به معاونت حقوق بشر قوه قضائیه كفایت كرده است. صادق لاریجانی كه "شیخ" خانواده لاریجانی‌هاست نیز با عضویت در شورای نگهبان در زمره قدرتمندترین فرزندان این خاندان به حساب می‌آید، اما آنكه از همه فرزندان مرحوم میرزا هاشم خوش‌اقبال‌تر است علی لاریجانی همان داماد استاد مطهری است كه اكنون به نمایندگی از مردم قم به پارلمان راه یافته و قدم در راه ریاست مجلس و شاید ریاست‌جمهوری می‌گذارد".(تاکید از توفان).
آقای روح‌الله رشیدی در سایت «عدالتخواهی» در سال 1390در رابطه با این خانواده مطالب زیرین را نوشت که نشان می داد منظور از عبارت "ستاره اقبال محمد جواد لاریجانی اما با یك حركت حساب نشده در دوران انتخابات ریاست ‌جمهوری سال 1376 فرو خفت" چیست:
"میانه‌های سال ۷۵، خبری در فضای رسانه‌ای کشور منتشر شد که به زودی به یکی از جنجالی‌ترین موضوعات کشور تبدیل شد. در شرایطی که کمتر از یک سال به انتخابات مهم ریاست جمهوری [دوم خرداد۷۶] باقی بود، دکتر محمد جواد لاریجانی خبرساز شد. او که در آن زمان نماینده‌ و رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس پنجم بود، با نیک براون[از مدیران کل وزارت امور خارجه‌ی انگلیس] در لندن دیدار کرده و در مورد مسائل داخلی کشور، از جمله موضوع انتخابات ریاست جمهوری با او گفتگو کرد. آن روزها، حجت‌الاسلام ناطق‌نوری(رئیس وقت مجلس) به عنوان کاندیدای جناح راست مطرح بود. جناح چپ نیز به همراه راست‌های سابق(کارگزاران سازندگی) از حجت‌الاسلام خاتمی حمایت می‌کردند. لاریجانی به عنوان تئوریسین سیاسی جناح راست، در دیدار با نیک براون، سعی کرده بود تا نگاه‌های منفی غرب به کاندیدای جناح راست را اصلاح کند. او به براون گفته بود که پیروزی جناح راست در انتخابات می‌تواند منافع انگلیس و غرب را تامین کند. از سوی دیگر، کوشیده بود تا چهره‌ای رادیکال از جناح چپ و کاندیدایش ارائه کند. او حتی از موضوع فتوای قتل سلمان رشدی هم مایه گذاشته و جناح چپ را پیگیری‌ کننده‌ی اصلی اجرای فتوای قتل سلمان رشدی معرفی کرده بود. این دیدگاه او مبتنی بر برخی اقدامات عملی چهره‌های منتسب به جناح چپ در مورد قتل رشدی بود. در آن زمان،‌ بنیاد ۱۵خرداد به سرپرستی آیت‌الله حسن صانعی(منتسب به جریان چپ) جایزه‌ای نقدی را برای کسی که موفق به قتل رشدی شود، اختصاص داده بود.
خلاصه، لاریجانی حسابی تلاش کرده بود تا کاندیدای جناح متبوع خود را آرامش‌طلب‌ و اهل تعامل با غرب معرفی کرده و رقیب را برعکس...
محتوای این دیدار محرمانه، چندی بعد به بیرون درز کرد. روزنامه‌ی سلام، با انتشار بخش‌هایی از این مذاکره، مقدمات یک جنجال سیاسی را فراهم آورد. اینجا بود که هجمه‌ی وسیعی علیه لاریجانی به راه افتاد که راهبران این جریان تهاجمی، نیروهای منتسب به جناح چپ بودند. نیروهایی از مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، با مصاحبه‌های پی در پی، چنان فضایی درست کردند که لاریجانی به چهره‌ای منفی در افکار عمومی تبدیل شد. در راهپیمایی ۱۳ آبان همان سال، بیانیه‌هایی از سوی دفتر تحکیم وحدت در محکومیت اقدام لاریجانی منتشر شد که نشان از جدی بودن اعتراضات داشت. مهمترین ایرادی که جناح چپ بر لاریجانی وارد می کرد، بیان مسائل داخلی کشور در حضور بیگانگان بود. چهره‌هایی همچون بهزاد نبوی(از سازمان مجاهدین انقلاب) به شدت به لاریجانی تاختند که چرا با انگلیسی‌ها جلسه گذاشته و اسرار کشور را با آنها در میان نهاده است. موضع‌گیری تند و همه جانبه‌ی جناح چپ نسبت به این دیدار، آنچنان وضعیتی پیش آورد که منجر به حذف عملی لاریجانی از عرصه‌ی سیاست شد. او از مجمع تشخیص مصلحت نظام کنار گذاشته شد و تا چندی پیش، از ممنوع التصویرهای تلویزیون بود!
بهزاد نبوی در گفتگویی که با ماهنامه‌ی صبح به مدیریت مهدی نصیری انجام داد[شماره‌ی ۷۲، ۲۶ مرداد۱۳۷۶]، به دلایل این موضع‌گیری تند نسبت به لاریجانی پرداخت که امروز و پس از ۱۳ سال، بازخوانی بخش‌هایی از آن، جالب توجه می‌نماید. او می‌گوید:
«مذاکرات لندن با دو رویکرد مورد انتقاد واقع شده است. یکی به لحاظ دیدگاه‌های آقای اردشیر لاریجانی که همسو با انقلاب و خط امام نبود چون وقتی ایشان در ماجرای سلمان رشدی، موضعی همدلانه با دولت انگلیس اتخاذ می‌کند، یا در مورد اشغال لانه جاسوسی موضعی مخالف اتخاذ می‌کند، ‌همه می‌گویند این مواضع، مغایر با دیدگاه‌های مسلط بر انقلاب و نظام است... رویکرد دوم... این است که ما نمی‌توانیم این مذاکرات را جز نوعی مواضعه‌ی سیاسی با یک دولت خارجی تلقی کنیم آن هم نه یک دولت خارجه‌ی معمولی مثلاً بورکینافاسو یا یک دولت دوست مثل سوریه... بلکه یک دولت خارجی استعمارگر که سابقه‌ی نفوذ و سلطه‌ی ۲۰۰ ساله در کشور ما داشته و هنوز هم علایقی در کشور ما دارد. هنوز سازمان فراماسونری که یک سازمان دست‌نشانده‌ی انگلیس است، در ایران ریشه‌کن نشده است. در ضمن این دولت، دولتی است که نزدیک‌ترین متحد امریکا خصوصاً پس از فروپاشی شوروی و آغاز نظم نوین جهانی به حساب می‌آید. الان در بلوک‌بندی‌های قدرت در جهان، امریکا و انگلیس در یک طرف قرار دارند و بقیه‌ی اروپا، ژاپن، چین و روسیه، ‌بدون آن که در یک بلوک باشند، در مقابل این بلوک قدرت ایستاده‌اند... بنابراین اگر این مواضعه و تبانی با کشوری با این مشخصات صورت گرفت، برای ما قابل توجیه نیست... برخورد ما با آقای لاریجانی یک چنین برخوردی است. یعنی، ایشان را متهم می‌کنیم به اینکه در یک مواضعه‌ی سیاسی با یک چنین دولتی شرکت کرده است». منبع: سایت پارسینه. (تاکید از توفان).
در همان زمان رقیبان آقای لاریجانی از "لاری گیت" سخن می راندند و بر ملاقات محرمانه با نیک براون(مدیر کل وقت وزارت خارجه انگلیس) انگشت می گذاردند.
حال آن گفتگوی بهزاد نبوی مخالف آقای لاریجانی که در زندان نشسته است با ماهنامه صبح، معنی خاصی پیدا می کند، که در جهت افشاء تمام اقدامات کنونی خانواده لاریجانی است. در ایران این خانواده درست یا نادرست به انگلیسی(انگلوفیل) بودن در میان مردم معروفیت دارد. ظاهرا بر اساس شایعات آنها باید از همان زمانی که در نجف زندگی می کردند روابط حسنه با انگلیسها می داشته اند و اکنون هم برای کسب مقام ریاست جمهوری در ایران فعالیت می کنند و برای افزایش بخت خویش در این عرصه و جلب رضایت امپریالیستها می خواهند به انگلستان بفهمانند که "پیروزی جناح راست در انتخابات می‌تواند منافع انگلیس و غرب را تامین کند" .
محمد جواد لاریجانی که شایع است، می خواهد نقش هنری کیسینجر را بازی کند، در زمینه سیاستهای راهبردی رژیم فعال است و کارشناسان معتقدند که وی یک برنامه ریز راهبردی و محافظه کار است که با تدوین سیاست "تفکیک مقبولیت از مشروعیت"، جناح راست یعنی محافظه کاران مذهبی را به سمت "اقتدارگرائی" و استبداد عریان برای حفظ قدرت سوق داده است.
ولی علی لاریجای که فعلا رئیس مجلس است، دارای مشاغل زیر بوده است: مدیر کل برون مرزی و واحد مرکزی خبر صدا و سیما، معاونت وزارتخانه های کار و امور اجتماعی، پست و تلگراف تلفن و سپاه و مدتی نیز جانشین ستاد فرماندهی کل سپاه بود. وی همچنین دبیر شورایعالی امنیت ملی بود که مسئولیت مذاکرات هسته ای ایران را بر عهده داشت و مدتی نیز نمایندگی و ریاست مجلس هشتم شورای اسلامی را بعهده داشت و دارد، وی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است، و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز دارا بوده است. در زمان وی 5250 میلیارد ریال دزدی از تنها 5 حساب بانکی از مجموع 200 حساب بانکی صدا و سیما جمهوری اسلامی رو شد که وی آنها را "کشکی" نامید و به کسی در این زمینه پاسخگو نبود.
لاریجانی این روباه مکار در زمینه اقتصادی در شهمیرزاد بوقلمون و شترمرغ پرورش می دهد، گاوداری کلان دارد، پرورش ماکیان در برنامه اش قرار دارد و مهمتر از همه پرورش روباه را در دستور کار خود گذارده است. گوشت و پوست روباه را به چین صادر می کند و در این زمینه یکه تاز است. وی در شهمیرزاد در نزدیکی سمنان بدور چشمه های آب طبیعی دیوار کشیده و اموال عمومی مردم را به مالکیت خصوصی در آورده و آب زیرزمینی و کم یاب را به خارج صادر می کند. پاسداران از اموال وی در شهمیرزاد پاسداری می نمایند. با توجه به اینکه هر وکیل مجلس 60 میلیون تومان حقوق ماهیانه همراه با فوق العاده، خانه، ماشین دولتی داراست، می توانید عمق ثروت لاریجانی را پس از بازگشت از نجف محاسبه کنید و ببینید به چه نان نوائی در ایران رسیده است.
پس از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، علی لاریجانی در دشمنی با احمدی نژاد، نخست از نخست وزیری موسوی دفاع کرد، ولی با دیدن جهت باد، فورا در کنار احمدی نژاد قرار گرفت تا آبها از آسیاب ریخت. حال که درگیری میان بیت رهبری و دولت احمدی نژاد بالا گرفته است و نامزدی اسفندیار رحیم مشائی برای دوره بعدی ریاست جمهوری با مشکل روبروست، خانواده لاریجانی تصمیم دارند نقشه همیشگی خویش را در تسخیر مقام ریاست جمهوری به اجراء بگذارند. آنها علی لاریجانی را به عنوان نامزد مقام ریاست جمهوری به میدان می آورند. ولی این خانواده بدسابقه که بهزاد نبوی آنها را حتی در لفافه به "فراماسونری" وصل می کند، سابقه آلوده ای در برخورد با استعمارگران انگلیسی داشته اند. آنها اسرار داخلی رژیم ایران را مانند یک نوکر بی اختیار، در اختیار ارباب قرار داده اند. نیک بروان چه کسی است که یک مقام برجسته جمهوری اسلامی لازم بداند به وی، دست به سینه با سری افکنده، گزارش روابط درونی هیات حاکمه ایران را بدهد. این سوء سابقه در مورد مماشات با امپریالیست انگلستان، مانند لکه سیاهی بر پیشانی خانواده پر زاد و ولد لاریجانی چسبیده است. آنها می دانند که مخالفین لاریجانیها حتما از این حربه ی نزدیکی آنها با استعمار فرتوت انگلیس، علیه آنها در شرایطی که آنها خود را نامزد مقام ریاست جمهوری کنند، استفاده خواهند کرد. بنظر می آید که تجاوز به سفارت انگلستان در این مرحله خطیر و تبلیغات گوشخراش در مورد یک نقض آشکار معاهده جهانی، باین خاطر صورت پذیرفته باشد، تا برگ برنده را از دست جناح احمدی نژاد در افشاء خانواده لاریجانی بروباید.
البته در میان بخشی از روحانیت که اموال دزدی خویش را به انگلستان منتقل کرده اند، تحریم بانک مرکزی ایران و بستن حسابهای ایرانی های بلند پایه و آقا زاده های ساکن انگلستان و جلوگیری از سفرشان به انگلستان، دلخوری فراوانی ببار آورده است، که نشان دادن زهر چشم به انگلیس را در خیانت به مصالح ایران و خدمت به جیب خودشان، نادرست ارزیابی نمی کنند. خامنه ای موذیانه سکوت کرده است، شاید هم بقدری از باند احمدی نژاد می هراسد که تکیه بر لاریجانی را به صلاح خویش می بیند و این امر البته نشانه رضای وی است، و احمدی نژاد این عمل را به سبک خودش نادرست دانسته است. بنظر می آید اشغال سفارت انگلستان مصرف داخلی داشته و تسویه حساب با جناح احمدی نژاد است. در عرصه خارجی ولی خسارت فراوانی به ایران زده و دهان ایران را در اعتراض محقانه به تجاوز آمریکا به حریم هوائی ایران بسته است. خانواده لاریجانی عملا برای منافع شخصی و به ضرر منافع ملی ایران بهر دو امپریالیست خدمت کرده اند.

حزب کارایران(توفان)
آذرماه هزار و سیصد و نود
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۵ آذر ۱۳۹۰



برای آزادی فوری و بی قید شرط علی نجاتی،

رضا شهابی و سایر کارگران و زندانیان سیاسی بکوشیم
اطلاعیهﺍﯼ که مورخ 15 نوامبر 2011 توسط نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران ــ درخارج کشور درمورد علی نجاتی و رضا شهابی دو کارگر زندانی انتشار یافته، آمده است: "رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی بی توجه به تمامی اخطارها و تذکرات محافل کارگری در مورد وضعیت سلامتی علی نجاتی عضوهیئت مدیرۀ سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه و حتی تائیدیۀ ی پزشکی دال برعدم توانائی وی برای تحمل یک سال دیگر زندان تحمیلی، روز12 نوامبر ایشان را که برای ارائۀ مدارک پزشکیﺍش به دادگاه مراجعه کرده بود، دستگیر و زندانی نمود.این عمل جنایتکارانه، نهایت سبعیت و کینه توزی این رژیم ضد بشری حامی سرمایه را می رساند که برخلاف تمام قوانین بینﺍلمللی و اصول انسانی، حتی ازمحبوس کردن یک فعال کارگری با چنین وضعیت جسمی وعواقب خطرناک ناشی از بیماریﻫﺎیش، خود داری نمی کند. ما ضمن این که اساساً صدورحکم زندان برای علی نجاتی (اکنون برای دومین بار و به مدت یک سال) و دیگرفعالین کارگری و سایرجنبشﻫﺎﯼ اجتماعی را باطل و نادرست می دانیم، خواهان لغو آن و آزادی فوری و بدون قید وشرط علی نجاتی هستیم. ما رژیم جمهوری اسلامی و مشخصاً قاضی و دادستان این پرونده را مسئول سلامتی و جان علی نجاتی می دانیم. "
حزب ما ضمن پشتیبانی از این اطلاعیه و حمایت از کارگران زندانی و همۀ زندانیان سیاسی مدتهاست اقدامات مشخص بینﺍلمللی درهمبستگی با کارگران ایران انجام داده و با ارسال نامه به احزاب مارکسیست لنینیست جهان و اتحادیهﻫﺎﯼ کارگری نظر آنها را به مسائل کارگری ایران از جمله زندانیان سیاسی و سرکوب کارگران جلب نموده و خواهان همبستگی با کارگران ایران و آکسیونﻫﺎﯼ عملی علیۀ جمهوری اسلامی گردیده است. در نامهﺍﯼ که در اکتبر ماه امسال به احزاب کمونیست و بیش از 50 اتحادیه و سازمان کارگری ارسال داشته، آورده است:

«.......رژیم جمهوری اسلامی ایران شرایط بسیار دشوار اقتصادی برای کارگران و زحمتکشان ایجاد نموده است. صدها اعتصاب و تظاهرات برای دریافت حقوق معوقه، برای افزایش دستمزد، برای بالابردن حد اقل حقوق ماهانه، برای شرایط بهتر کار، برای تشکیل سندیکای مستقل و برای حذف پیمانکاری و قراردادهای موقت صورت گرفته است. در بسیاری از بخشﻫﺎﯼ اقتصادی، عقد قراردادهای موقت و پیمانکاری، سیاستی است که کارفرمایان برای استثمار بیشتر کارگران اتخاذ کردهﺍند و این سیاست توسط رژیم جمهوری اسلامی حمایت می شود. این سیاست از سیاستﻫﺎﯼ نئولیبرالی سازمان تجارت جهانی نشأت گرفته و توسط آن به کشورهای عضو دیکته می شود. این سیاست خانمان برانداز مشکل عموم کارگران ایران در بخشﻫﺎﯼ مختلف اقتصادی است. کارگران، چه رسمی و مداوم و چه غیر رسمی و موقت، به این نتیجه رسیدهﺍند که در حذف این پدیدۀ ضد کارگری دارای منافع مشترک هستند.
مطالبۀ تشکیل سندیکای کارگری نیز یکی از مطالبات عمومی کارگران ایران در بخشﻫﺎﯼ مختلف نیروی کار است. رژیم ضد کارگری اسلامی ایران بسیاری از فعالین کارگری را به خاطر تلاش در جهت برپائی تشکل مستقل زندانی و شکنجه نموده است. بسیاری از رهبران جنبش اتحادیهﺍﯼ در ایران سالﻫﺎﯼ طولانی زندان را پشت سر نهادهﺍند. تشکیل سندیکای مستقل کارگری کابوسی برای رژیم جمهوری اسلامی است. رژیم ایران اتحاد کارگران را تهدیدی مرگ آور برای خود می داند و به همین دلیل سعی می کند که هر جنبشی در جهت برپائی تشکل مستقل را خفه کند. با وجود سرکوب وحشیانۀ رژیم جمهوری اسلامی، کارگران و زحمتکشان ایران با پیگیری و تلاش خستگی ناپذیر خود توانستهﺍند چندین سندیکا در بخشﻫﺎﯼ مختلف صنعتی تشکیل دهند. تلاش و کوشش در این جهت در بخشﻫﺎﯼ دیگر هم به وضوح دیده می شود. جهت حرکت جنبش کارگران در سمت کسب موفقیت و به عقب راندن کارفرمایان و رژیم حامی آنها است.
حزب کار ایران (توفان) از کارگران و تمامی مردم ایران می خواهد که مبارزات خود را علیۀ رژیم سرمایهﺪاری و ضد کارگری جمهوری اسلامی شدت بخشند. ما کارگران و زحمتکشان ایران را تشویق می نمائیم که همبستگی خود را با میارزات رفقای کارگر خود در بخشﻫﺎﯼ مختلف نیروی کار ابراز دارند. مطالبات و خواستﻫﺎﯼ یک بخش از کارگران، مطالبات و خواستﻫﺎﯼ تمامی کارگران و زحمتکشان ایران است. دستاوردهای مبارزاتی یک بخش از کارگران دستاوردی است برای همۀ کارگران و مردم. پیروزی نهائی در اتحاد همۀ کارگران و زحمتکشان در زیر پرچم حزب طبقۀ کارگر است. این تنها مسیر ممکن برای رهائی طبقۀ کارگر ایران از یوغ بندگی سرمایهﺪاری است»
انتشار این نامه در دفاع از مطالبات کارگران و آزادی فوری آنﻫﺎ از زندان مورد توجه بسیاری از احزاب و سازمانﻫﺎﯼ بینﺍلمللی قرار گرفت و در نشریات حزب مارکسیست لنینیست اسپانیا و هندوستان و چند حزب و اتجادیۀ کارگری انعکاس یافته و این امر نمی تواند موجب مسرت و شادمانی ما و دیگر فعالین کارگری، نیروهای مترقی و انقلابی قرار نگیرد. حزب ما به این اقدامات بینﺍلمللی خود قاطعانه ادامه می دهد و درجهت آزادی فوری کارگران شریف زندانی تمام مساعی خود را به کارخواهد گرفت.

زنده باد همبستگی بینﺍلمللی کارگران علیۀ سرمایهﺪاران
دست رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی از فعالین کارگری و همۀ مردم ایران کوتاه باد!
برای آزادی فوری علی نجاتی، رضا شهابی و همۀ زندانیان سیاسی بکوشیم.


* * * * * * * *

معجزۀ حل معضل بیکاری در ام القرای اسلام
اگر حضرت محمد در قرآن 16 بار گفته است که نمی تواند معجزه کند و معجزه کار خداست. مقامات جمهوری اسلامی در طی 33 سال حاکمیت باندهای مافیائی معمم و مکلا و برادران قاچاقچی و تجار محترم سالانه بیش از 16 هزار بار معجزه می کنند. یکی از این معجزات حل مشکل بیکاری به شیوۀ دولت "عدالت خواه" دکتر احمدی نژاد است.
خبرگزاری مهر در 14 مهرماه 1390 در گزارشی از سفر دکتر محمود احمدی نژاد به شهر کبودر آهنگ استان همدان می نویسد: " محمود احمدی نژاد با بیان این که دولت برای ایجاد 2.5 میلیون شغل در سال جاری و 2.5 میلیون شغل در سال آینده برنامه ریزی کرده است ، می گوید: بیکاری را تا سال آینده با ایجاد 5 میلیون شغل ریشه کن خواهیم کرد."
داریوش قنبری، نمایندۀ مجلس در نشست مجلس خطاب به محمود احمدی نژاد در این رابطه می گوید: "پس از گذشت 6 سال از ریاست جمهوری جنابعالی اکنون مردم ایران به لحاظ اقتصادی تبدیل به دو دسته شدهﺍند، یا بیکار هستند، یا بدهکار. وی اضافه می کند: " به جای آمدن پول نفت بر سر سفرهﻫﺎ احکام جلب بانکﻫﺎ برای مطالبات بانکﻫﺎ از بدهکاران به در خانهﻫﺎﯼ مردم می رود. آقای احمدی نژاد با نادیده گرفتن همۀ واقعیات جامعه در حوزهﻫﺎﯼ اقتصادی و انواع فشارهای تورمی و گرانی، حرفﻫﺎﯼ خیال پردازانه می زند که نمونهﻫﺎﯼ آن ایجاد دو و نیم میلیون شغل در سال جاری و دادن 1000 متر زمین برای ساخت ویلا به مردم است. اکنون سئوال این است با گذشت هشت ماه از سال جاری چه تعداد از این شغلﻫﺎﯼ وعده داده شده ایجاد شدهﺍند. آیا می دانید برای ایجاد دو و نیم میلیون شغل در کشور افزایش نرخ رشد اقتصادی باید 25 در صد باشد در حالی که بنا بر برخی آمارها این نرخ حدود یک درصد است.
مطابق طرح آمارگیری نیروی کار مرکز آمار ایران جمعیت فعال کشور (شامل مجموع افراد شاغل و جویای کار) در سال 1384، بیست و سه میلیون و دویست و نود هزار نفر بوده که در سال 1388 به بیست و سه میلیون و هشتصد و چهل هزار نفر رسیده است. به این ترتیب طی چهار سال 550 هزار نفر و به عبارت دیگر سالانه حدود 140 هزار نفر وارد بازار کار شدهﺍند. البته باید به دو نکته نیز توجه داشت یکی این که سالانه به طور متوسط حدود هفتصد هزار نفر به جمعیت متقاضی کار اضافه می شود و دوم این که طبق آمار رسمی رشد اقتصادی در این سالﻫﺎ بین 6.5 تا 4 درصد اعلام شده است که در سال جاری به یک تا صفر درصد کاهش یافته است. حال چگونه امکان دارد در شرایطی که به دلیل سیاستﻫﺎﯼ ضد ملی و مافیائی اقتصادی حاکم که در جهت تخریب تولید صنعتی و کشاورزی داخلی و گسترش هر چه بیشتر واردات به نفع تجار محترم و برادران قاچاقچی عمل می شود و روزانه خبر بسته شدن و ورشکستگی مراکز تولیدی و اخراجﻫﺎﯼ دسته می رسد تا سال آینده 5 میلیون شغل به وجود آورد؟ این سئوالی است که پاسخ آن را تمام ملت ایران به خوبی می دانند. معجزۀ دروغ! چیزی که به وفور در ایران اسلامی تولید شده و تاحد تهوع به خورد مردم می دهند.
روزنامه شرق در مطلبی تحت عنوان "آمار دولت در مورد بیکاری دروغ است" می نویسد :
"امروز دیگر برای پیدا کردن بیکاری نیازی نیست پی افراد بی سواد یا دیپلمه باشید چرا که خیلی راحت می توان از یک جامعه هدف 100 نفری حداقل 50، 60 نفر کارشناس (لیسانس) بیکار، 10 الی 15 نفر کارشناس ارشد، یکی، دو نفر دکترا و دست آخر 20 تا 30 فرد کم سواد پیدا کرد."
خباز نمایندۀ مجلس در رابطه با آمار بیکاری دولت می گوید:"من در حالی که از وضعیت تعطیلی کارخانهﻫﺎ و واحدهای تولیدی از نزدیک اطلاع دارم و هر روز بر حجم بیکاران افزوده می شود چگونه باید این آمار را باور کنم؟
سید محمد پور فاطمی نمایندۀ تنگستان می گوید: "از مسئولان می خواهیم از این دروغﻫﺎ کمتر بگویند، در استان بوشهر 95 هزار نفر در پارس جنوبی مشغول به کار بودند اما در حال حاضر تنها زیر 8 هزار نفر مشغول به کار هستند. آقایان چطور می گویند که بیکاری کم شده است. آمار اشتغال دولت غیر واقعی است و باید از آقای احمدی نژاد بپرسیم این آمار غلط را از کجا می آورد؟"
بانک مرکزی در گزارشی مطرح می کند که طی سالﻫﺎﯼ 84 تا پایان 89، هفتصد و سی هزار شغل در بخش کشاورزی از بین رفته است.
خبرگزاری ایلنا در گزارشی از مصاحبه با دبیر سندیکای صنعت برق ایران نسبت به خطر بیکاری 900 هزار نیروی کار این صنعت هشدار می دهد.
اکونومیست در ماه ژوئن 2011 نیروی کار ایران را 26 میلیون و 400 هزار و نرخ بیکاری را 14.1 در صد اعلام نمود و پیش بینی می کند در دوسال آینده نیز نرخ بیکاری 15 درصد خواهد بود.
عبدالرضا ترابی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نرخ واقعی بیکاری در ایران را بالای 30 درصد و جمعیت بیکار را دست کم 7.5 میلیون نفر می داند.
روزنامۀ اعتماد در مطلبی تحت عنوان "7 عامل اساسی نرخ بالای بیکاری در ایران" ضمن نا موفق خواندن طرح خصوصی سازی شرکتﻫﺎﯼ دولتی اعلام می کند در طی چهار سال اخیر بیش از 1400 شرکت خصوصی شده در ایران اعلام ورشکستگی کردهﺍند که مسلماً این مسئله تشدید مشکل بیکاری را به دنبال داشته است.
حال دولت "عدالت خواه" جناب آقای دکتر احمدی نژاد برای حل مشکل رو به گسترش بیکاری به معجزۀ دروغ و جعل آمار رو آورده و با طرح این که افرادی حتی با یک ساعت کار در هفته شاغل محسوب می شوند، می خواهد مشکل بیکاری را حل کند.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 65 نشریه الکترونیکی حزب کارایران آذر ماه 1390
www.toufan.org

۱۶ آذر ۱۳۹۰



16 آذر روز نبرد دانشجویان علیه استبداد و امپریالیسم گرامی باد!
بار دیگر 16 آذر روز اعتراض متحد دانشجویان ایران علیه ارتجاع و امپریالیسم فرا میرسد. 16 آذر 1332 روزی است که نیکسون جنایتکار، معاون وقت ریاست جمهوری آمریکا پس از کودتای ننگین " سیا" به ایران آمده بود . این امر درشرایطی صورت میگرفت که عمال امپریالیسم بر سر کوی و بازار، کارخانه و مزرعه، مدرسه و دانشگاه با سلاح گرم و با چوب و چماق و چاقو خفقان می آفریدند و دانشجویان انقلابی و مبارز ناقوس مرگ رژیم بیدادگر کودتا و اربابانش را در دانشگاه بصدا درآوردند.دراین روز سه تن از دانشجویان انقلابی و میهن پرست شریعت رضوی، قندچی وبزرگ نیا قلب جوانشان طعمه رگبار آتشبار دشمن نابکار گشت و خون پاکشان همچون جویباری از دانشگاه سرازیرشد وبا خون زحمتکشان درآمیخت تا پیوسته یاد آور همبستگی ضد استبدادی، ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی دانشجویان و عموم مردم آزادیخواه ایران باشد.
.
جنبش چند سال اخیر دانشجوئی ایران با الهام از نسل گذشته و دستاوردهای پربار و ارجمندی که این نسل برای آنها بارث گذارد ه است خیزش انقلابی و خیره کننده 18 تیر 78 را آفرید که با جنبش دموکراتیک، ضد سلطنت و ضد امپریالیستی پیوندخورد. این جنبش ناقوس مرگ رژیم اسلامی را به صدا درآورد وهمانند 16 آذر بازتاب درد و رنج عمومی مردم ایران بود.

اعتراضات به حق دانشجویان، بازتاب نارضایتی عمیق توده مردم درایران است. بازتاب فقر و فساد و گرانی وبی حقوقی درجامعه است بازتاب زندان و سرکوب وشکنجه ، بازتاب زورگوئی ها و خودکامه گیهای بی حد وحصری است که قلم قادر به تصویر کشیدن اینهمه جنایت و پلیدیها نیست.

حزب ما از خواست آزادی فوری وبی قید وشرط دانشجویان زندانی ، از خواست آزادی فوری فعالین کارگری از آزادی بیان و عقیده، از حقوق اساتید اخراجی و بازگشت آنها به دانشگاه، از جدایی دین از دولت و پیوند این مطالبات با مبارزه علیه خطر تجاوز خارجی و افشای مزدورانی که درلباس چپ و سکولاریسم به فریب مردم مشغولند وبه دلارهای آمریکا و دولت صهیونیستی اسرائیل چشم دوخته اند دفاع میکند و این امر را ازجمله وظایف مهم دانشجویان چپ و انقلابی ایران می داند .

.جنبش دانشجویی میهن ما مانند موج آرامش پذیر نیست و این مبارزات در پیوند با کارگران وسایر زحمتکشان تا پیروزی نهایی ادامه خواهدیافت.حزب کارایران(توفان ) به دانشجویان مبارز و انقلابی درود میفرستد واز مطالبات و مبارزه ضد استبدادی و ضد امپریالیستی آنها قاطعانه دفاع میکند و بر نقش رهبری حزب پرولتری بر جنبش دانشجویی تاکید می ورزد.
زنده باد پیکار متحد دانشجویان علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
آزادی فوری و بی قید وشرط دانشجویان زندانی دربند و همه زندانیان سیاسی!
علیه تحریم اقتصادی، علیه تجاوز نظامی، نابود باد امپریالیسم جهانی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت !
حزب کارایران(توفان)
آذر1390
www.toufan.org

۸ آذر ۱۳۹۰



بیانیه کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست
ترور قذافی ، جنایت تازه امپریالیسم
تجاوز وحشیانه نظامی به لیبی که توسط کشورهای امپریالیستی فرانسه ، انگلستان ، آمریکا و سازمان ناتو صورت گرفت و سازمان ملل آنرا تاید نمود، بعد از نابودی لیبی و کشتار ده ها هزار از شهروندان غیر نظامی و تحمیل یک حکومت دست نشانده به مردم ، با ترور سرهنگ قذافی پایان یافت . ما، مارکسیست لنینیست ها ، کارگران ، مردم و جوانان که برای رهائی اجتماعی در پنج قاره جهان مبارزه میکنیم این حنایات را محکوم نموده و ار آن نفرت داریم.
شور و شوق زحمتکشان و جوانان لیبی برای آزادی و دمکراسی که در تظاهرات های فوریه گذشته تجلی یافت توسط امپریالیستها ، ارتجاع ، و سوسیال دمکراسی برای غارت منابع خام کشور مورد سوء استفاده قرار گرفت . ارتجاع حهانی زیر پرچم " آزادی و دمکراسی" یک تهاجم رسانه ای را علیه لیبی طراحی کرد که با استفاده از آن قادر شد کشور را از زمین و هوا مورد تجاوز قرار دهد. امپریالیستها مبارزه مردم لیبی برای کسب مطالبات عدلانه را به جنگی برای درهم شکستن همدست سابق خود تبدیل کردند. آنها با بکارگیری نیروی جهنمی ناتو باین کار موفق شدند و رژیمی خائن و ارتجاعی بر سر کار گذاشتند ، رژیمی که در آینده رنج و درد بیشتری برای مردم لیبی بارمغان خواهد آورد.
تاریخ چند دهه گذشته لیبی مهر رژیم قذافی را بر خود زده است ، رژیمی که دفاع از منابع طبیعی کشور را بعهده گرفت و پرچم میهن پرستی را بر افراشت . بعد ها این مواضع راه را برای استقرار یک رژیم مستبدی که آزادی های دمکرتتیک را برسمیت نمی شناخت باز نمود. قذافی در سالهای اخیر با امپریالیستها بویژه با آنهائی که او را از قدرت بزیر کشیدند وارد معامله شد.
ما مارکسیست لنینیست های جهان همیشه بر اصل حق تعیین سرنوست مردم پا فشاری کرده ایم و هم اکنون هم آنرا تایید میکنیم. آینده و سرنوشت مردم لیبی باید توسط کارگران و مردم آن رقم بخورد. هیچ امری نمیتواند تجاوز امپریالیستی و کشتار وحشیانه هزاران انسان و شخص قدافی را توجیه کند. ما این جنایات ننگین را شدیدا محکوم می نمائیم. ما طبقه کارگر ، جوانان ، و مردم را فراخوان میدهیم که به میارزه خود برای خق تعیین سرنوست مردم و برای آزادی ملی و اجتماعی ادامه بدهند.
کمیته هماهنگی کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست (ICMLPO)
اکتبر 2011

احزاب برادر متشکل در کنفرانس احزاب و سازمانهای مارکسیستی- لنینیستی :
حزب کمونیست کارگران تونس ، حزب کمونیست انقابی ترکیه ، حزب کمونیست کارگران دانمارک ،
حزب کمونیست کارگران فرانسه ، حزب کمونیست آلمان ، پلاتفرم کمونیستی نروژ ، تشکیلات برای احیای حزب کمونیست یونان ، سازمان برای بازسازی حزب کمونیست ایتالیا ، حزب کمونیست اسپانیا(مارکسیست- لنینیست) ، حزب کمونیست انقلابی ولتا ، حزب کمونیست کار دومینیکن ، حزب کمونیست مکزیک (مارکسیست- لنینیست) ، حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست- لنینیست) ، حزب کمونیست شیلی(مارکسیست- لنینیست) ، حزب کمونیست اکوادور(مارکسیست- لنینیست) ،
حزب کمونیست انقلابی برزیل ، حزب کمونیست ونزوئلا (مارکسیست- لنینیست) ، حزب کار ایران (توفان)


۲۷ آبان ۱۳۹۰

مداحان "انقلاب مخملی" امپریالیستی را افشا کنیم
پیرو تهدیدات وقیحانه نظامی علیه ایران واحتمال بمباران نیرو گاههای هسته ای توسط رژیم نژاد پرست و متجاوزاسرائیل، بیانیه ای اخیرا توسط 175 فعال سیاسی، خبرنگار و نویسنده و شخصیتهای رنگارنگ در پوشش همدردی با مردم ایران صادر شده و با اتخاذ موضعی ارتجاعی و تهوع آور که یاد آور جهت گیری سیاسی روشنفکران جاهل و خودفروخته اپوزیسیون عراق در آستانه تجاوز نظامی آمریکا به آن کشور است، می باشد. روشنفکران کوراندیش و فریب خورده ای که چشم امید به "انقلاب مخملی" امپریالیستی بسته اند، برای خوشرقصی اجانب، گناه هر نوع تجاوز و بمباران ایران را به گردن جمهوری اسلامی می اندازند. همانطور که اپوزیسیون کنگره ملی عراق به رهبری احمد چلبی معروف، چنین کرد و به اپوزیسیون خیانت ملی بدل شد. صادر کنندگان بیانیه بیخردانه علل تشنج در منطقه و تهدیدات نظامی به میهن ما را در وجود هیولای توسعه طلب و متجاوز امپریالیست آمریکا و اسرائیل نمی بینند و همزبان با اوباما و سارکوزی و دیگر کشورهای امپریالیستی ،ایران را مقصر اصلی این ماجرا تحلیل می کنند، همانطور که عراقی های خود فروخته نیز، صدام حسین را مقصر اصلی تجاوز آمریکا به عراق تحلیل نمودند. آنها جای علت و معلول را آگاهانه برا یفریبکاری تغییر می دهند. این فریبخوردگان و جاهلان سیاسی نفهمیدند و نمی خواهند بفهمند که علل تجاوز نظامی به عراق و افغانستان و لیبی و احتمالا به ایران به منظور استقرار آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و دلسوزانی برای مردم ایران نیست، بلکه به منظور تبدیل ایران به مستعمره رسمی این کشورها، غارت وچپاول منابع طبیعی و رقابت بر سر تسلط و کنترل انرژی در منطقه و جهان است. امپریالیست آمریکا بدنبال استقرار رژیمی در ایران است که همانند رژیم عربستان سعودی و قطر و کویت و بحرین و...سگ زنجیری اش باشد و مانعی برای سیاستهای راهبردی نظم نوینش ایجاد ننماید.
صادرکنندگان بیانیه با فرمان عقب نشینی و فراخواندن رژیم، جهت متوقف ساختن غنی سازی اورانیوم و استفاده از انرژی هسته ای و انصراف از حق قانونی خود، از کشور ایران می طلبند به زورگوئیهای امپریالیستها تن در دهد، تا امپریالیست آمریکا و شرکاء به رحم آیند و به کشور ایران تجاوز ننمایند!!. آیا این سفیهان سیاسی نمی فهمند که اتهامات پوچ امپریالیستی در مورد برنامه هسته ای ایران تنها بهانه ای برای اشغال ایران و تحقق نیات شوم امپریالیستی است؟ اگر رژیم جمهوری اسلامی از این حق مسلم ایران نیز بگذرد و به خیانت ملی تن در دهد، آنها با پیشنهاد برسمیت شناختن اسرائیل و خیانت به ملت فلسطین و مبارزه با "تروریسم" و... به میدان می آیند و این قصه سر دراز دارد.
اما سرنوشت غم انگیز لیبی و سرنگونی رژیم قذافی درمقابل ماست و شاهدیم که حاکم لیبی به رغم تمام عقب نشینیها و امتیاز دادنهای سیاسی و اقتصادی اش، نیز نتوانست جان سالم بدر برد و سر انجام توسط امپریالیستها سرنگون گردید. این رخداد، دلیلی بر این مدعاست که امپریالیستها استقلال هیچ کشوری را برنمی تابند و با دروغ و ریاکاری و با توسل به قطعنامه های غیر قانونی سازمان ملل بدنبال بهانه می گردند تا اهداف استعماری و فاشیستی خود را که همانا نقض آشکار حق خود تعیینی سرنوشت ملل است، به اجرا در آورند. صادرکنندگان بیانیه سازش با امپریالیسم و کنار آمدن با سیاستهای استعماری را دردستور کار خود دارند و به این توهم دامن می زنند که با سازش و همکاری با امپریالیسم می توان به "آزادی و استقلال" دست یافت.
حزب ما بارها در بیانیه ها و مقالات سیاسی اش بطور روشن بیان داشته است، که سرنگونی رژیم ارتجاعی و بهیمی جمهوری اسلامی یک امر داخلی و وظیفه مردم ایران است و هر گونه قلدری و تحریمهای غیر قانونی و تهدیدات نظامی جنایتکارانه را محکوم کرده و در مقابل آن قاطعانه خواهد ایستاد.
حزب کارایران(توفان) هرنوع چراغ و چشمک و خوشرقصی برای امپریالیستها را محکوم می کند و همه مبارزین انقلابی و میهنپرست را به افشای کلاشان و مداحان امپریالیست که به تطهیر سیاستهای تجاوزکارانه استعماری می پردازند، فرا می خواند. این روشنفکران خودفروخته کسانی هستند که از مدتها قبل توسط دستگاههای امنیتی دشمنان ایران پروار شده و برای چنین روزی آماده شده اند. ننگ و نفرت بر آنها باد.

سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی فقط بدست مردم ایران!
زنده باد آزادی و سوسیالیسم!
دست امپریالیستها از ایران و منطقه کوتاه باد!
حزب کارایران(توفان)
بیست وسوم آبان ماه هزار و سیصد و نود
www.toufan.org

۲۰ آبان ۱۳۹۰

بحران هسته ای ایران راه حل نظامی ندارد
m.rad@gmx.net
سناریو چنین است اسرائیل چاشنه اسلحه را بکشد و ایران به تاسیسات و پادگانهای آمریکا در منطقه حمله کند و آنوقت ناتو تحت عنوان اینکه یکی از اعضاء ناتو مورد حمله قرار گرفته بمباران همه جانبه ایران را از طریق پادگانهای نظامی ثابت در کشورهای مختلف و سیار خود در آبهای منطقه آغاز کند.
تهدید آشکار و علنی راست ترین جناحهای اسرائیل ، انگلیس و آمریکا علیه ایران و تاسیاست اتمی آن آنهم در شرایطی که هنوز رئیس سازمان انرژی اتمی محتوای گزارش خود را به بیرون درز نداده بود سئولات فراوانی را در بین نیروهای تاثیر گزار در مسائل منطقه و جهانی ایجاد کرد و کشورهایی همانند روسیه و چین بسرعت عکس العمل نشان داده و از غرب و اسرائیل خواستند که دست به ماجراجویی نزنند و اوضاع خاورمیانه را بحرانی تر نکنند .
از موضع گیریهای اسرائیل چنین بر می آید که این کشور با حمایت آمریکا و اروپا در صدد فشارو ایجاد جو مناسب در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تصویب رساندن محاصره اقتصادی بیشترایران بوده تا شرایط را برای کنترل و نابودی تاسیسات اتمی ایران فراهم کرده و در نهایت زمینه حمله نظامی و اشغال مناطق نفت خیز جنوب ایران فراهم شود.
بر کسی پوشیده نیست که اسرائیل اتمی بعنوان یک نیروی ارتجاعی فشار و ژاندارم پیمان نظامی ناتوبهمراه ترکیه در منطقه بدون اجازه آمریکا و ناتو نه جرات اقدام نظامی دارد و نه میتواند تصور چنین اندیشه ای را بخود راه بدهد.
مانور اخیر اسرائیل که با آب و تاب فراوان در رسانه های خبری غرب و جهان پوشش داده شد نشان میدهد که این تهاجم تبلیغاتی بیشتر در جهات بی ثبات کردن منطقه و ایران صورت گرفته تا مسئله سوریه هرچه سریعتربنفع غرب حل شده و با روی کار آمدن طرفداران غرب که تحت حمایت کامل عربستان سعودی قرار دارند موضع ایران را تضعیف کرده و مانور روسیه را در منطقه محدودتر کنند و نقش مصر را به عربستان سعودی واگزار کنند .
غرب بخوبی میداند که ایران در فضای امنیتی روسیه قرار دارد و روسها برای باز پس گرفتن مناطق جنوب آسیا و بیرون راندن غرب از این مناطق به ایران نیاز مبرم دارند مضافا به اینکه ایران هم در موارد بسیار با روسیه منافع مشترک استراتژیکی دارد از طرف دیگر روسیه به بزرگترین کشوراقتصادی اروپا تبدیل شده و تامین کننده اصلی انرژی به اروپاست.
آمریکا و غرب برای اجرایی کردن طرح خاورمیانه بزرگ مدتهاست که با روسیه و چین درگیرند نگاهی به تاریخ صد سال گذشته نشان میدهد که تضاد منافع غرب با روسیه منجر بدو جنگ جهانی شد که تحولات بزرگی را بخود دید که انقلاب اکتبر و چین و استقلال بسیاری از کشورها را در پی داشت . در مراحل اولیه پیش از جنگ جهانی اول انگلستان تلاش کرد تا این مناطق را تحت کنترل در آورد که موفق نشد و در سالهای 1933 تا 1945 آلمان نازی با تمام امکانات وارد صحنه شد و با وجودی که انگلیس و فرانسه را از این مناطق بیرون کرد ولی موفق به ایجاد خاورمیانه بزرگ نشد و شکست سختی رامتحمل شد و جبهه آن در سراسر جهان پاشیده و منهدم شد.
آمریکا قدرت تازه بدوران رسیده و عاری از آسیب های جنگ جهانی دوم برروی طرح نازیها و فاشیستها بیشتر کار کرد و شکست فاشیستها را در عدم وجود ژاندارمهای منطقه ای همانند رژیم اسرائیل ، رژیم شاه سابق ، رژیم ترکیه و پادگانهای نظامی که تعداد آنها را به 1084 رسانده است دیده و بزعم خود همه شرایط لازم برای اجرایی کردن طرح خاورمیانه بزرگ را فراهم کرده است .
تغییر اوضاع جهان از نظر ساختاری و اقتصادی و جابجایی نیروهای تعیین کننده در توازن نیروها هراس آمریکا و کشورهای غربی را صد چندان کرده و آنها را با وجودیکه در بحران اقتصادی و مالی وورشکستگی روبرو هستند دچار محاسبات نادرست کرده تا جایی که هنوز به هیچیک از اهداف خود نرسیده ولی مجبور شده اند تغییر استراتژی داده و به بی ثبات کردن مناطقی دست بزنند که از نظر حکومتی و اقتصادی استخوان دار نیستند و هنوزثبات امنیتی و تجربه کافی برای کار جبهه ای و حکومت مداری ندارند.
نمونه عراق و لیبی بخوبی نشان میدهد که آمریکا و ناتو حتی موفق نشده اند منابع عظیم این دوکشور را همانند زمان نازیها بکنترل خود در آورند و بدون دردسر از آنها بهره برداری کنند .
مانوری که اخیرا غرب با استفاده از سازمان انرژی اتمی بر علیه ایران راه انداخته است نشان میدهد که غرب بدون حمایت روسیه و چین نه تنها قادر به اقدام نظامی برعلیه ایران نیست بلکه خطر از دست دادن مناطق اشغالی متزلزل همانند عراق را پیش رو دارد .
منابع نفت عراق معادل 143 میلیارد بشکه (قیمت هربشکه نفت خام در بازار جهانی 80 دلار) و گاز آن 4 هزار میلیارد متر مکعب که نصیب آمریکا شد که با احتساب نقت و گاز عربستان و شیخ نشینها در حدود سه برابر رقم فوق میرسد پشتوانه اقتصاد ودلار آمریکا محاسبه میشود.
منابع نفت لیبی معادل 43 میلیارد بشکه و گاز لیبی 1480 میلیارد متر مکعب که با اشغال لیبی عملا پشتوانه اقتصاد اروپا و واحد پولی یورو محاسبه شده که اگر منابع نفتی آفریقا نیز تحت کنترل غرب در آید که بنظر میرسد در تدارک اشغال آن هستند این رقم نصف مجموعه نفت و گاز خاورمیانه خواهد بود.
با اشغال لیبی و عراق با نیروی نظامی ناتو غرب تا حدودی سرکردگی خودرا به منابع نفت و گاز در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بکرسی نشانده است که اگر ایران هم به اشغال در آید طرح نازیهای آلما ن و دومینانت مناطق خاورمیانه عملی خواهد شد .
آقای یوکیو آمانو که ریاست سازمان انرژی اتمی را در دست دارد قبل از آنکه گزارش این سازمان بین اعضاء 35 نفری توزیع گردد تا در این مورد اظهار نظر کنند آنرا در اختیار منابع خبری غرب قرار داد تا با همکاری غرب فشار بی سابقه ای به کشورهای عضو آژانس وارد کرده تا زمینه محاصره اقتصادی ایران را از طریق سازمان ملل عملی کند .
آمانو که یک ژاپنی طرفدار ایده های فوکویاماست معتقد است باید همه سیستمهای جهانی در صورت مقاومت در برابر نئو لیبرالیسم تحت رهبری انحصارات سرمایه داری آمریکا و غرب از سر راه بر داشته شوند مرتکب اشتباه بزرگی شد که نشان میدهد که غرب در درون خود با توجه به بحران اقتصادی و مالی با مشکلات عدیده ای مواجه شده که بر سر آن هنوز به تفاهم نرسیده است .
تاکتیکهای غرب در منطقه خاورمیانه :
با استقلال تدریجی کشورهای منطقه که بعداز جنگ جهانی دوم شتاب گرفت و مشخص شدن منابع انرژی این منطقه غرب با وجود شکست سخت در جنگ جهانی دوم از پای ننشست در ابتدا کشورهای شیخ نشین را به منطقه تحمیل کرد که باعث تفرقه بی سابقه ای در بین مردم و کشورها شد کویت را از بدنه عراق جدا کرده تا این کشورهمچنان ضعیف باقی بماند و نتواند از ساحل خلیج فارس استفاده کند.
ایجاد جبهه ای از تمامی کشورهای عرب وابسته در منطقه خاورمیانه و اخته کردن آنها در برابر تجاوزنژادپرستان اسرائیل که در نهایت منجر به کنترل آن توسط حسنی مبارک وعمرو موسی مهره های اصلی غرب در منطقه شد و زمینه دائمی دخالت در امور داخلی و اشغال کشورهای مستقل منطقه همانند عراق ،لیبی شد .
رژیم شاه و ترکیه را بجان عراق انداخته آنهم در شرایطی که این کشور تازه به استقلال رسیده و سخت درگیر بحرانهای داخلی بود ، ضمیمه کردن اروند رود رودخانه مشترک ایران و عراق به خاک ایران همزمان حمله متمرکز به رهبران کشورهای عرب که اکثرا مورد حمایت مردم بودند بعنوان دیکتاتور تا ضمن مخدوش کردن چهره این رهبران بین کشورها و منطقه تفرقه انداخته تا ثبات کشورهای شیخ نشین تضمین شود .
کشورهای وابسته ایران ، ترکیه و پاکستان را تا دندان مسلح کرده و بجان کشورهای همسایه انداخته تا جایی که هنوز بین کشورها و همسایگان رابطه حسن همجواری بر قرار نیست و اعتماد فی مابین وجود ندارد و بهترین شرایط برای سوء استفاده از این کشورها فراهم شده است.
جلوگیری از اتحاد اعراب و ضعیف نگه داشتن آنها با هر وسیله ممکن تا کشورهای عرب با وجود منابع عظیم نفت و گاز و جمعیت بیش از سیصد ملیونی بعنوان قدرت منطقه ای وجهانی قد علم نکنند و با هویت متحد و مشترک وارد صحنه نشوند .اعراب بیش از هر کشور غربی دارای فرهنگ و تمدن تاریخی هستند و با امکانات طبیعی و جغرافیای اقتصادی غنی میتوانند و میتوانستند از هویت فرهنگی و ملی خود دفاع کنند و آنرا تکامل بدهند و نقش تاریخی خود را ایفا کنند.
غرب با تحقیر مذهب اسلام و سرکوفت زدن به آن و با استفاده از نیروی نظامی و حکومتهای وابسته هرگونه استقلال عمل و تکامل طبیعی آنها را سد کرده و در کشورهایی همانند عراق و لیبی که توانسته بودند تا بالاترین سطح پیشرفت تکامل دسترسی پیدا کنند با جنگ تحمیلی به ویرانه تبدیل کنند .
غرب در کشورهای منطقه با همه امکانات برای ایجاد فراکسیون بنفع خود از هیچ کوششی فرو گزار نمیکند خیلی راحت و با بیشرمی تمام ادعا میکند که منافع ملی آنها ایجاب میکند تا این کشورها پا نگیرند و قدرتمند نشوند تا در آینده خطری برای منافع کشورهای غربی ایجاد کنند .
ایران در جدال برای تضمین و دفاع از منافع ملی :
موقعیت ایران بعنوان کشوری قدرتمند و تاثیر گزار بر کسی پوشیده نیست ایران توانسته است در طول تاریخ از فراز و نشیبها و توفانهای سهمگین عبور کند و پا بر جا بماند . انقلاب ملی و دمکراتیک ایران در سال 1357ی شانس بزرگ تاریخی دیگری ایجاد کرد که رهبران سیاسی آن بعلت عدم تجربه نتوانستند بخوبی از آن بهره برداری کنند و امروز در تلاطم جهانی درگیر بحرانهای داخلی و خارجی شده اند که فقط میشود با اتکا با اکثریت مردم کشور و با بازبینی واقعیت ها از پس مشکلات بر آمد .
سیاستمداران ایران با تحلیلهای نادرست و ارزیابی غلط از اوضاع منطقه و جهان مشکلات فراوانی برای پیشرفت ، امنیت اقتصادی و امنیت ملی ایران ایجاد کردند که از جمله آنها جنگ بی حاصل هشت ساله باعراق ، افتادن در دام اختلافات شیعه و سنی ، عدم درک موقعیت و شرایط منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی ، پر بها دادن بقدرت ایران و درایت شیعه گری که مذهب ویژه ایران است بر پیچیده کردن اوضاع ایران و منطقه افزودند .
جمهوری اسلامی بجای دفاع از اتحاد کشورهای عربی که شامل سنی ها و شیعیان میشد و تلاش برای همزیستی مسالمت آمیزاین دو گروه مذهبی در چهار چوب یک کشور میتوانست بخوبی امکان سوء استفاده امپریالیسم غرب را محدود و زمینه همکاری ما را با همسایگان عرب که با منافع ملی مشترک ما ارتباط مستقیم داشت فراهم کند .
جمهوری اسلامی ایران درک نکرد که شیعیان کشورهای عربی در درجه اول عرب هستند بعدا شیعه اختلافاتی که امروز در کشورهای عرب که بخش اقلیت آنها را شیعیان تشکیل میدهند وجود دارد موجب شد تا بافت های فرهنگی و اقتصادی بشدت آسیب ببیند و باعث سوء استفاده نیروهایی شده است که برای غارت و چپاول منابع منطقه دندان تیز کرده اند.
ایران نتوانست با همکاری کشورهای ثروتمند عرب منابع ثروت را بسود کشورهای منطقه سوق دهد تا آنها این ثروت عظیم را صرف سرمایه گزاری و خرید اسلحه از غرب نکنند و برای پیشرفت و آبادانی منطقه بکار گیرند این مسئله نشان میدهد که ایران موقعیت خود را در منطقه درک نکرده و موجب سوق دادن این نیروها بسوی امپریالیسم و ارتجاع منطقه شده است نیروهایی که حاضر شده اند همه امکانات خود را در اختیار متجاوزان برای نابودی کشور ما و منطقه قرار دهند.
قدرت مانور غرب و نیروهای ارتجاعی منطقه محدود است اگر چه آنها هارت و پوت میکنند ولی هنوز فرصت هست که بشود اوضاع را بنفع منافع ملی همه کشورهای منطقه مخصوصا ایران تغییر داد . تغییر ساختار سیاسی کشور در شرایطی که ایران ازموقعیت سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و امنیتی بهتری نسبت به کشورهای همسایه بر خوردار است زمینه این تغییرات استراتژیکی را فراهم کرده است .
غرب تمام تلاش خودرا بکار خواهد گرفت تا به بی ثباتی منطقه خاورمیانه و ایران دامن زند اشتباه است اگر فکر کنیم غرب میتواند کنترل کامل منطقه را در دست بگیرد آنها در صد سال گذشته هرگز موفق به این کار نشده اند تجربه تاریخی منطقه نشان داده است که مردم منطقه از سابقه درخشان مبارزاتی بر خوردارند که باز هم سر بزنگاه ها از منافع خود دفاع خواهند کرد و اوضاع را بنفع خود تغییر خواهند داد .
شکی نیست که غرب در صدد آسیب رساندن به منافع ملی کشور ماست نباید این فرصت را به آنها داد که به تخریب زیر ساخت های کشور دست بزنند ایران باید این مسئله را برای متجاوزان روشن کند که حمله پیشگیرانه منحصر به آنها نیست.
استراتژی دفاع فعال ایران نشان میدهد که دشمن برای حمله به ایران باید بیشتر از ده بار فکر کند برای دفاع از منافع ملی کشور اتحاد ملی امری لازم و ضروریست مخصوصا که جغرافیای اقتصادی جهان تغییر کرده و همه کشورهای بزرگ در منطقه و ایران دارای منافعی هستند که غرب و آمریکا نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند.
آمادگی ایران برای دفاع نظامی قابل توجه و عامل بازدارنده است در عین حال منافع و مواضع آمریکا و ناتو در خلیج فارس بسیار آسیب پذیر هستند . در دفاع از منافع ملی کشور در شرایطی که امپریالیسم چنگ و دندان تیز کرده تا زیر بنای اقتصادی کشور را که حاصل دسترنج مردم خوب کشور ماست نابود کند لازم است نیروهای سیاسی به این درک مشترک برسند که الویت برای کشورما در شرایطی که تغییرات بزرگی در راه هست دفاع از منافع ملی کشور و مبارزه برای جلوگیری ازجنگ نه روی دوصندلی نشستن است.
م. راد (10.11.2011)







۱۹ آبان ۱۳۹۰



تاکی، نار جنگ

سوزاند جهان؟ تا کی غرق خون، جسم کودکان

هموطنان عزیز
باردیگر امپریالیستها و درراس آن امپریالیست آمریکا بیشرمانه به تهدید نظامی وتشدید تحریم اقتصادی علیه مردم ایران دست زده و نوکران ایرانیشان نیز بعنوان پیاده نظام و مبلغ وطنفروشی به رقص و پایکوبی پرداخته اند।ملت شریف ایران نیاز به قیم ندارد و نمی خواهد سرنوشتش را بدست اجانب دهد وبه وضعیت غم انگیز عراق، افغانستان، لیبی و یوگسلاوی گرفتارآید। ملت ایران سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را امر داخلی خود می داند و با تمام قوا درمقابل متجاوزین می ایستد.

دست امپریالیستها از ایران و منطقه کوتاه باد



حزب کار ایران (توفان)

۹ آبان ۱۳۹۰




بمناسبت نودو چهارمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر
متن سخنرانی رفیق برزو درجلسه کمیته میز کتاب آمستردام و پاسخ به چند سئوال

بمناسبت نود وچهارمین سالگرد انقلاب اکتبر وتحولات ملل عرب جلسه ای به ابتکار رفقای کمیته میز کتاب آمستردام درروزیکشنبه 16 اکتبر برگزار گردید.رفیق برزو بعنوان یکی از شرکت کنندگان در این جلسه درمورد انقلاب اکتبر سخنرانی کرد و سپس به سئوالات شرکت کنندگان پاسخ داد. سئوالاتی که از طرف علاقمندان طرح گردید نشان از آن بود که در مورد بسیاری از مفاهیم و مقولات سیاسی تئوریک ناروشنائی های فراوانی وجود دارد و نمی توان در یک نشست به همه آنها پاسخ داد.مسائلی چون امکان انقلاب سوسیالیستی دریک کشور، ماهیت قدرت سیاسی حاکمیت شوروی پس از انقلاب اکتبر، حزبیت و رابطه حزب و شورا، انقلاب فرهنگی در شوروی، طبقات و مبارزه طبقاتی در شوروی، شیوه تولید سوسیالیستی و تفاوتش با کارکرد و شیوه تو.لید سرمایه داری و آیا اینکه اساسا سوسیالیسم در شوروی مستقر گردید و یا نه و..از جمله مسائل مهمی بودند که از طرف رفقا طرح گردید و رفیق سخنران با توجه به وقت محدود بطور مختصر به برخی از آنها پاسخ داد. ما در این گزارش بخاطر اهمیت و جنبه آموزشی موضوعات به دو مسئله که بیشتر مورد نظر رفقا بود می پردازیم به این امید که در تنویر افکار و پاکیزه گی مارکسیسم لنینیسم گامی ولو کوچک برداشته باشیم.
****
حزب و شورا
امروز درمورد مقوله شورا بسیار پر رنگ سخن میرود که گویا اگر خود کارگران بدون رهبری حزب بر سرنوشتشان در شوروی حاکم بودند جامعه به عقب بر نمی گشت اوضاع طور دیگری بود. این رفقا درمورد حزبیت و حزب کمونیست پرولتاریا ودر باره دیکتاتوری پرولتاریا همان نظرات "مخالفین کارگری" در زمان لنین و حکومت شوروی که با شعار واگذاری اداره همه اقتصاد ملی به "کنگره تولید کنندگان روسیه" و با واگذاری قدرت دولتی به شوراها را طرح میکردند٬ تکرار کرده و اعتبار دیکتاتوری پرولتاریا را در کاهش نقش حزب در رهبری پرولتاریا و نفی اتورتیه آن دانسته و به جای آن اتوریته شوراها را قرار میدهند. رفیقی با بیان اینکه " نطفه انحرافات شوروی" از زمان لنین بسته شد و از همان زمان او بود که کارگران به حاشیه رانده شدند"، به نقش رهبری استالین در دوران ساختمان سوسیالیسم می پردازد و به نتایجی میرسد که چیزی جز نفی سوسوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا نیست. لنین در رد این نظریه انحرافی که شورا همه چیز و حزب هیچی به روشنی بیان داشت که :
"ما خیال پرور نیستیم. ما میدانیم که اولین کارگر ساده و یا اولین زن آشپزی که از راه برسد نمیتواند بلافاصله در مدیریت دولت شرکت کند".

در تعاریف مارکسیستی٬ حزب به مٽابه عالیترین سازمان سیاسی پرولتاریا و بیان اراده آگاه پرولتاریاست که تمامی سازمانهای سیاسی دیگر تابع آن و تحت هدایت و رهبری آن قرار دارند. سازمانهایی نظیر اتحادیه های کارگری٬ اتحادیه های جوانان٬ زنان٬ شوراها و غیره "تسمه های گرداننده" و یا "اهرمهای" سیستم دیکتاتوری پرولتاریایی اند. حزب از طریق این سازمانها قادر است که با توده های وسیع غیر حزبی پیوند برقرار کرده و سیاست خود را از طریق آنها به دورن توده ها برده و عملی سازد. به این عبارت شوراها مظهر دیکتاتوری پرولتاریا بوده و نمیتوان آنرا از حزب جدا دانست. لنین در این مورد میگوید:

"عملی کردن دیکتاتوری بدون وجود تسمه هایی چند که پیش آهنگ را به توده طبقه پیشرو٬ آنرا به توده زحمتکشان اتصال دهد٬ غیر ممکن است"
استالین نیز در تعریف دیکتاتوری پرولتاریا خاطر نشان میسازد که:
"دیکتاتوری پرولتاریا عبارت است از دستورات رهبری کننده حزب به اضافه اجرای آن دستورات بوسیله سازمانهای توده ای پرولتاریا و به اضافه عملی کردن آن در زندگی روزمره از طرف اهالی کشور"

اگر رهبری حزب انقلابی از شوراها و یا اتحادیه ها و هر ارگان توده ای دیگر حذف گردد آن ارگان از محتوی انقلابی خود خالی شده و راهی جز پذیرش رهبری احزاب غیر پرولتری باقی نمیماند. حتی یک نمونه در جهان وجود ندارد که شوراها و یا هر ارگان دیگری توانسته باشد که بدون رهبری به حیات خود ادامه دهد. طرح حذف رهبری حزب بر این ارگانها در حقیقیت همان شعار معروف "بی حزبی" بورژوازیست که بی حزبی را برای پرولتاریا تبلیغ میکند٬ نه برای خود و حذف رهبری حزب بر این ارگانها را نیز به معنی حذف رهبری حزب خود نمیداند. تجربه قیام کارگران و ملوانان کرونشتاد (١٩٢١) و شوراهای آن نمونه قابل توجه ایست.این شورش که توسط منشویکها و اس ارها و بر زمینه کمبودها و گرسنگی تحمیلی متاٽر از سالیان متمادی جنگ بوجود آمد٬ توانست بخشی از کارگران را که تحت تاٽیر محیط خرده بورژوازی – قرار داشتند٬ بر علیه بلشویکها و رژیم شوروی بشورانند تا "شوراهای بدون کمونیستها" در روسیه مستقر گردد. شعار این شورش که بورژوازی بین المللی آنرا "انقلاب خلق" و کرونشتاد را "دژ تسخیر ناپذیر کارگران"مینامید٬ "حاکمیت به شوراها٬ نه به احزاب" بود – همان بیانی که اغلب ضد لنینیستها از "زاویه چپ" در تجزیه و تحلیل انقلاب روسیه و علل شکست بکار میبرند – تا دولت دیکتاتوری پرولتاریا را سرنگون کنند. اما لنین با درایت و منطق قوی به اپوزیسیون کارگری و آنارکو سندیکالیستها که شعار "کارگری" می دادند و با حزب مخالفت میکردند و حتا خواهان سرنگونی حکومت شوروی بودند به مقابله برخاست ، ماهیت انحرافی آنها را افشا ساخت و بی توجه به عناصر کارگری شرکت کننده در این دام بورژوازی٬ دستور سرکوب و تصرف این "دژ تسخیر ناپذیر" را صادر نمود. امروزه متاسفانه بخاطر خیانت رویزیونیستها و شکست و از هم پاشیدگی کشور شوراها که آغازش کنگره 20 حزب کمونیست شوروی بود تمام مبانی و اصول کمونیستی به زیر علامت سئوال رفته حتا به مارکس نیز می تازند که چرا نام مانیفست را مانیفست حزب کمونیست گذارد و نه مانیفست کارگران!! گویا نطفه انحراف، آغازش خود مارکس بود!

پس معلوم میشود که رفقای کمونیست وچپ ما، "سوسیالیسمی" می خواهند شورایی که درآن حزب کمونیست فاقد نقش رهبری و تابع شورا های کارگران غیر حزبی و توسط عناصر کارگر غیر کمونیست هدایت شود . این درعمل یعنی واگذاری شوراها به بورژوازی . شورا اگر شکلی از دیکتاتوری پرولتاریاست بدون رهبری حزب ٬ یعنی شیر بی یال و دم وا شکم!!

تمام آموزش مارکسیسم لنینیسم تاکید بر نقش رهبری حزب دارد و دیکتاتوری پرولتاریا تنها از طریق اعمال این رهبری در سازمانهای توده ای توضیح داده میشود. لنین صراحتا در اینباره مینویسد:

روی هم رفته با یک دستگاه کشدار٬نسبتا وسیع وبسیار نیرومند پرولتری سر و کار داریم که رسما کمونیستی نیست ولی حزب بوسیله این دستگاه با طبقه و توده ارتباط کامل دارد و بوسیله آن دیکتاتوری طبقه زیر رهبری حزب عملی میگردد".

از رهبری حزبی این نتیجه را نمیتوان گرفت که به جای دیکتاتوری پرولتاریا دیکتاتوری حزب و یا دیکتاتوری کمیته مرکزی و در ادامه آن دیکتاتوری فردی حزب قرار دارد و بدین تریتب رهبری حزب را در نقطه مقابل دیکتاتوری پرولتاریا گذاشت. حزب رهبر٬ پیشوا و معلم طبقه کارگر است و بیان روشن و صریح خواستهای طبقه کارگر است و اراده آنها را منعکس میسازد. لنین میگوید:

به خودی خود چگونگی طرح مسئله دیکتاتوری طبقه؟ دیکتاتوری حزب٬ پیشوایان با دیکتاتوری (حزب) توده ها؟ دلیلی بر پریشانی و بن بست عجیب فکری است..... همه میدانند که توده مردم به طبقات تقسیم میشوند..... و طبقات معمولا و دراکٽر موارد و اقلا در کشورهای متمدن کنونی از طرف احزاب سیاسی رهبری میشوند! و احزاب سیاسی بر حسب قاعده معمول از طرف گروههای کم و بیش ٽابت از اشخاصیکه صالحتر و صاحب نفوذتر و مجربتر هستند و برای کارهای مسئولیت دار انتخاب شده و رهبر خوانده میشوند٬ اداره میگردند... ولی اگر بخواهیم در این بحٽ به جایی برسیم... که بطور کلی دیکتاتوری توده ها را با دیکتاتوری پیشوایان در مقابل یکدیگر قرار دهیم سفاهت و مفتگویی خنده آوری است"

تنها رهبری حزب طبقه کارگر قادر است که انرژی بی پایان توده ها را برای پیکار عظیم و دورانساز کنونی رها ساخته و به تخریب دنیای ستم بکشاند. انگلس نیز حاکمیت حزب را از حاکمیت طبقه کارگر جدا نمیداند و در مورد حزب آلمان مینویسد:
"حزب طبقه کارگری سوسیال دمکراتیک آلمان از آنجا که حزب طبقه کارگر است٬ لزوما "سیاست طبقاتی" سیاست طبقه کارگر را اعمال میکند و چون هر حزب کارگری از این مبداء برمیخیزد که حاکمیت را در دولت تصرف کند٬ حزب کارگری سوسیال مکراتیک آلمان نیز خواستار حاکمیت خود٬ حاکمیت طبقه کارگر و بدین قسم حاکمیت طبقه است". (درباره مسکن)
(ح. ک. ا) از آنجا که قادر به درک شرایط خاص روسیه نیست و میخواهد سوسیالیسم را تنها در ذهن خود بنا کند٬ قادر به درک تصمیم تاریخی حزب بلشویک (کنگره ١١) نبوده و ممنوعیت فعالیت سیاسی در روسیه را خود کامگی غیر کمونیستی میداند. در روسیه خرده بورژوازی که در محاصره جهان سرمایه داری قرار داشت و با توجه به شکست انقلابات اروپا٬ ساختمان سوسیالیسم تنها مشروط به وحدت حزب٬ یکپارچگی٬ استواری ایدئولوژیک و انظباط آهنین صفوف آن بود که نه تنها تزلزلات اپورتونیستی و فراکسیونها را در صفوف خود تحمل نمیکرد٬ بلکه با مبارزه ای همه جانبه بر علیه بورژوازی٬ نمایندگان آنها را از تمامی حقوق دمکراتیک محروم میساخت
گروهائی از چپ های" کارگری" با طرح این مسئله که رهبری حزب در شوروی از همان اغاز کسب قدرت به کسانی تبدیل شدند که فعالیت سیاسی را ممنوع کردند و در روسیه دیکتاتوری دبیر اول حزب به جای دیکتاتوری پرولتاریا نشست و" کارگران قیم نمی خواهند"... می خواهند به مسائل سوسیالیسم که رهبری آگاه و برنامه هدفمند و با نقشه می طلبد، پاسخ دهند و راه احیای سرمایه داری را ببندند.. گویا اگر کارگران بی حزب درراس جامعه باشند، جامعه به عقب برنمی گردد وواکسینه میشود!! در اینجا با کارگر زدگی خاصی که از صفات روشنفکران خرده بورژوازیست در مقابل هر تقاضایی که از زبان کارگران بیرون میاید٬ کرنش کرده و ممانعت از "اعمال اراده کارگران" را ممانعت از "تحقق دیکتاتوری پرولتاریا" میداند. آمال و آرزوی این رفقا از دیکتاتوری پرولتاریا نمونه کمون پاریس است. حال آنکه ضعف کمون پاریس در واقع عدم اجرای دیکتاتوری پرولتاریا بود. شوراها تنها مکانیزم اعمال دیکتاتوری اند که با غیبت رهبری حزب واقعی طبقه کارگر٬ به شوراهای اسلامی کارخانجات و یا شوراهای کارگران کارخانجات سرمایه داری در برخی از کشورهای اروپایی بدل خواهد شد.
****
نگاه استالین به مبارزه طبقاتی دردوران سوسیالیسم
سئوال بعدی و مهمی که طرح گردید نقش طبقات در شوروی و مبارزه طبقاتی است که گویا طبقات متخاصم بصورت طبقه دردوران شوروی سوسیالیستی حضورداشتند وبرهمین اساس استثمارنیز وجود داشت و می بایست با آنها مبارزه میشد نه اینکه پایان طبقات را اعلام میداشتند".

چنین سئوالی محدود به چند نفر نیست بلکه شامل حال اکثریت جریانات چپ ایران است که متاسفانه درک صحیحی درمورد تحولات شوروی و ساختمان سوسیالیسم ندارند. گفته می شود که استالین به مبارزه طبقاتی در دوران سوسیالیسم اعتقادی نداشت. وی تصور می کرد با استقرار سوسیالیسم مبارزه طبقاتی به پایان رسیده است!!.....
اکنون به این سئوال می پردازیم که حذف طبقۀ بورژوازی در تولید و اقتصاد کشور به چه مفهوم است. آیا با درهم شکستن سرمایهﺩاری و حذف آن از قدرت سیاسی و اقتصادی مبارزۀ طبقاتی پایان می یابد؟ تضادهای آشتی ناپذیر در سوسیالیسم کدامند؟ منظور رفیق استالین از حذف طبقات درشوروی چیست؟.
اشکال مبارزۀ طبقاتی و جایگاه و نقش تضادهای آشتی ناپذیر درجامعۀ سوسیالیستی مبحث بسیار مهمی درفلسفۀ مارکسیسم است که رویزیونیسم خروشچفی با ایجاد اغتشاش دراین مبحث ضربات مؤثری به دیکتاتوری پرولتاریا زده و شوروی سوسیالیستی را به جادۀ سرمایهﺩاری کشانده است. کسانی که دربرخورد به مسئلۀ بروز رویزیونیسم در شوروی ازاختلافات سیاسی، ایدئولوژی، فلسفی و اقتصادی رویزیونیستﻫﺎ با استالین آشنائی ندارند لاجرم باید این نتیجۀ نادرست را اخذ نمایند که رویزیونیسم با درگذشت استالین یک شبه چطور توانست به قدرت برسد؟! از آنجا که قطع مبارزۀ طبقاتی یا آشتی طبقاتی درسوسیالیسم یکی از مهم ترین عوامل احیاء سرمایهﺩاری درروسیه بوده است، به توضیح بیشتر این مطلب می پردازیم. استالین بر این عقیده بود که:
"مبارزۀ طبقاتی به موازات احراز موفقیت درساختمان سوسیالیسم ناگزیر حدت خواهد یافت."(1937)
اما خروشچف با نفی وجود تضادهای آشتی ناپذیر درسوسیالیسم به دلیل از میان رفتن طبقات آشتی ناپذیر، مبارزۀ طبقاتی در سوسیالیسم را امری سپری شده و مربوط به گذشتهﻫﺎ اعلان داشته با این بهانه دیکتاتوری پرولتاریا را غیر ضروری دانسته و تئوری ضد لنینی دیکتاتوری "همه خلق" را جایگزین آن کرد.
برخورد مارکسیستی لنینیستی و یا رویزیونیستی به مبارزۀ طبقاتی درسوسیالیسم درارتباط با تفسیری است که ازدونوع تضاد آشتی ناپذیر و آشتی پذیر درجامعۀ سوسیالیستی درحال گذار به عمل می آید. هر دونوع تضاد، آشتی ناپذیر و آشتی پذیر درسوسیالیسم وجود دارند. لیکن تضاد آشتی پذیر ازخصوصیات جامعۀ سوسیالیستی است. این وِیژگی آشتی پذیری تضادها از ماهیت نظام سوسیالیستی سرچشمه میگیرد. زیرا که این نظام برمالکیت مشترک ابزارهای تولیدی و بر وحدت عمده ترین منافع اقتصادی و سیاسی طبقۀ کارگرو دهقانان تعاونیﻫﺎ و روشنفکران و مردمی که به دور حزب مارکسیستی لنینیستی متحد شدهﺍند، تکیه دارد. ولی درعین حال با نابودی طبقات استثمارگر تضادهای آشتی ناپذیر ازمیان نمی روند. این تضادها از روابط سوسیالیستی در تولید ناشی نمی شوند بلکه محصول آثار جامعۀ کهنه بورژوائی، ازداخل و فشارها و محاصرۀ سرمایهﺩاری ازخارجﺍند که در کنار تضادهای آشتی پذیر به هستی خود ادامه میدهند.
نظریۀ نفی تضادهای آشتی ناپذیر درسوسیالیسم پس از نابودی مالکیت خصوصی و برقراری مناسبات سوسیالیستی درشوروی مطرح گردید. پس ازگزارش تاریخی رفیق استالین به کنگره هشتم شوراها دربارۀ طرح "قانون اساسی نوین" که پایان استثمار فرد از فرد و استقرار مالکیت سوسیالیستی را اعلان داشت، نظریۀ رویزیونیستی "زوال مبارزۀ طبقاتی به موازات پیشروی سوسیالیسم" مطرح گردید. جالب است که عدهﺍﻯ این تئوری انحرافی را به استالین نسبت داده و می دهند و اورا به بی اعتنائی نسبت به مبارزۀ طبقاتی متهم نموده و این طور تبلیغ می کنند که حزب بلشویک از آن پس بیشتر دشمنان خارجی را عمده کرده بود. بی شک نمی توان این نظریۀ را درست دانست چرا که علاوه بر مبارزات استالین درنفی این نظر، اتهامات رویزیونیستﻫﺎ به استالین نیز با این نظر همخوانی ندارد.
"سوسلوف" تئوریسین مشهور رویزیونیستﻫﺎ درگزارش به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی (1964)، صریحاً اعتراف میکند که استالین بر این نظر بوده است که:
"مبارزۀ طبقاتی به موازات احراز موفقیت درساختمان سوسیالیسم ناگزیر حدت خواهد یافت."
و نیز فلاسفۀ دیگر رویزیونیست نظیر رویزیونیستﻫﺎﻯ مجارستان درحمله به استالین نوشتند:
"استالین مهم ترین قانون دیالکتیک را در دو جهت تحریف می کرد، ازیک طرف وحدت و مبارزه ضدین را ازیک دیگر تفکیک می کرد و به طور یک جانبه فقط روی مبارزه تکیه میکرد و عامل وحدت و ارتباط متقابل ضدین را نادیده می گرفت و این برخورد ناشی ازتئوری بی پایه و بسیار زیان بخش بود که به موجب آن مبارزۀ طبقاتی پس از ساختمان سوسیالیسم نیز دائماً حدت می یابد." ب. رسی و آویرت (مجله مسائل بین المللی شماره 1 (1342)
رفیق استالین درمقالۀ خود بنام "دربارۀ کمبودهای کارحزبی و اقدامات جهت نابودی تروتسکیستﻫﺎ و سایر دورویان" که درسال 1937 یعنی یک سال پس از اعلان محو طبقات آشتی ناپذیر در روسیه نوشته است، می گوید:
"ضروری است که این تز پوسیده را داغان نمود و به کناری گذارد، که گویا باید مبارزۀ طبقاتی ما با هر قدم پیشروی مان رفته رفته زوال یابد که گویا دشمن طبقاتی با پیروزیﻫﺎئی که ما به دست می آوریم همواره رام تر میشود. این نه فقط یک تز پوسیده است، بلکه تزی خطرناک نیز می باشد. چرا که افراد ما را به خواب برده و به طرف تله می کشاند، درحالی که به دشمن طبقاتی این امکان را میدهد برای مبارزه برضد قدرت شوروی نیروهای خود را جمع کند. برعکس، هر قدر که ما پیشرفت نمائیم و هر قدر ما پیروزی به دست آوریم، خشم بقایای طبقۀ استثمارگر داغ شده، بیشترمیشود و آنها به اشکال شدیدتر مبارزه متوسل میشوند. مذبوحانه تر برعلیه حکومت شوراها به حرکت در می آیند و دست به هر کوششی می زنند زیرا که آنها محکوم به نابودی هستند."

وقایع بعدی درشوروی درستی اظهارات استالین را آنجائی ثابت نمود که دارودستۀ خروشچف ازبطن جامعهﺍﻯ به پاخاستند که دیگران مبارزه با آنها رانفی میکردند. جوهر افکار نادرست انکار مبارزۀ طبقاتی، میدان دادن به لیبرالیسم درهمۀ زمینهﻫﺎست که خود فشرده ترین بیان اپورتونیسم سیاسی و ایدئولوژیکی می باشد که ازطریق دست کشیدن ازمبارزۀ طبقاتی و نشاندن هم زیستی مسالمت آمیز با ایدئولوژیﻫﺎﻯ دشمن به جای آن، میکوشید حزب و دولت سوسیالیستی شوروی را به انحطاط بکشاند که عاقبت پس ازدرگذشت رفیق استالین و پیروزی این عناصر کمین کرده درحزب این توفیق را برای بورژوازی فراهم نمود. رفیق استالین همواره با هوشیاری کامل مبارزۀ طبقاتی را در تمامی جهات درنظر داشته و انقلابیون کمونیست را نیز به همین سان آموزش میداد. او درسال 1948 طی نامهﺍﻯ به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست یوگسلاوی که درانحطاط پیش می رفتند، دراین مورد نوشت:
"هیچ کس طبیعت سوسیالیستی در شوروی را که بعد از انقلاب اکتبر به وجود آمده، انکارنخواهد کرد. این موضوع حزب کمونیست اتحاد شوروی را به این نتیجه گیری نکشانده که گویا مبارزۀ طبقاتی در کشورما تضعیف میگردد، که گویا خطر تقویت عناصر سرمایهﺩاری وجودندارد."
درسوسیالیسم مبارزۀ طبقاتی به طور همه جانبه و درسه جبهۀ عمده خود یعنی در جبهۀ سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی رشد میکند. بدین ترتیب این نظر اپورتونیستی که با نابودی طبقات استثمارگر مبارزۀ طبقاتی تنها و یا وعمدتا درجبهۀ ایدئولوژیکی جریان می یابد نیز انحرافی است. تجربه نشان داده است که درمرحلۀ سوسیالیستی مبارزه درجبهه سیاسی اهمیت تعیین کننده داشته ودرمرکز مبارزۀ طبقاتی قراردارد زیرا مبارزۀ سیاسی مبارزهﺍﻯ است برسرقدرت و برسر این مسئله که آیا دیکتاتوری پرولتاریا باید حفظ و تحکیم شود و یا این که به سوی انحطاط و نابودی رود؟ لیکن پیروزی انقلاب درزمینۀ سیاسی و اقتصادی را بدون پیروزی درزمینۀ ایدئولوژیکی نیز نمی توان تضمین شده دانست. رشد موفقیت آمیز این مبارزه اهمیتی تعیین کننده دارد، زیراکه نهایتاً به این مسئله مربوط میشود که آیا سوسیالیسم و کمونیسم را باید بنا نمود و ازاحیای سرمایهﺩاری پیش گیری کرده و یا این که درها را به روی ایدئولوژیﻫﺎﻯ بورژوائی رویزیونیستی گشود و بازگشت به سرمایهﺩاری را ممکن ساخت. نظریه پردازان رویزیونیست حتی هنگامی که مجبور می شوند ازضرورت مبارزۀ ایدئولوژیکی سخن بگویند، آن را به طور آکادمیک و یک جانبه بررسی میکنند. به صورت مبارزهﺍﻯ که تنها در درون خلق و برعلیه برخی باقیماندهﻫﺎﻯ بی اهمیت ایدولوژیﻫﺎﻯ بیگانه که برای سوسیالیسم خطری ندارند، پیش برده میشوند. اما کم بهاء دادن به مبارزۀ ایدئولوژیکی پیآمدهای فاجعه آمیزی به بار آورده و زمینۀ انحطاط حزب را فراهم خواهد آورد. مبارزۀ ایدئولوژیکی وسیع ترین و کامل ترین جبهۀ مبارزۀ طبقاتی است زیرا هم درزمینۀ سیاسی، هم برعلیۀ دشمنان و هم درون خلق، هم درمیان طبقۀ کارگر و هم در درون حزب آن جریان می یابد. رویزیونیسم قاعدتاً از زمینۀ ایدئولوژیکی آغاز میشود و در ادامه وگسترش خود به سرنگونی دیکتاتوری پرولتاریا و انحطاط کل نظام سوسیالیستی میرسد. طبیعی است که در دوران گذار ازسرمایهﺩاری به کمونیسم جنگ آشتی ناپذیری بین این دو راه وجود دارد. این جنگ درکل دورۀ گذار جریان داشته و هیچ کمونیستی نمی تواند دراین راه ازپیروزی قطعی سوسیالیسم سخن بگوید. محو طبقات استثمارگر و سوسیالیستی شدن تمام شاخهﻫﺎﻯ تولید تنها شرایط عینی پیروزی قطعی سوسیالیسم را فراهم میکند و به تنهائی به مفهوم پیروزی قطعی سوسیالیسم نیست. تضاد عمدۀ آشتی ناپذیر میان سوسیالیسم و سرمایهﺩاری درمراحل مختلف رشد انقلاب و مبارزۀ طبقاتی، اشکال مخصوص به خود و شیوهﻫﺎﻯ حل مخصوص به خود دارد. درمیان اشکال مختلف بروز تضاد میان سوسیالیسم و سرمایهﺩاری درزمینهﻫﺎﻯ مزبور پیوند درونی ارگانیک وجود دارد که انعکاس قوانین رشد انقلاب و ساختمان سوسیالیسم است. درشناخت تضاد عمده آشتی ناپذیر در این یا آن مرحله باید این پیوند راهمیشه درنظر داشته باشیم. بدین ترتیب قانونمندی رشد انقلاب درآغاز تضاد درزمینۀ سیاسی را به عنوان تضادی عمده مطرح میسازد که بدون حل آن نمی توان تضادهای دیگر را حل نمود ولی پس از این که طبقۀ کارگر به رهبری حزب قدرتمند خود، قدرت را به دست گرفت، ضرورت دارد که حکومت جدید بر زیر بنای اقتصادی خود تکیه داشته باشد.
ازاین رو تضاد در زمینۀ ایدئولوژیک، تضاد عمدۀ این مرحله است. با حل هرکدام ازاین تضادهای عمده درمراحل مشخص خود تضاد آشتی ناپذیر عمده میان سوسیالیسم و سرمایهﺩاری نیز بتدریج حل میشود.

تضادهای عمده مراحل مختلف نه تنها میان خود پیوند ارگانیک دارند بلکه به یک دیگر مشروط هستند و تا وقتی که تضادعمده درزمینۀ ایدئولوژیکی حل نشده باشد، تضاد عمده درزمینۀ سیاسی و اقتصادی نیز کاملاً و نهایتاً حل نشده است. تنها با درک تضادهای عمده دراشکال مشخص بروز خود و درپیوند و وابستگی متقابل تعیین وظایف مربوط به مراحل مختلف انقلاب سوسیالیستی و نیز دشمن عمده که باید لبۀ تیز مبارزه نیروهای محرکه و هم پیمانان این مرحله متوجه آن باشد، ممکن میگردد.
جریانات انحرافی دیگری تضادهای آشتی ناپذیر در سوسیالیسم را ناشی از وجود بورژوازی به عنوان طبقه حتی پس از دگرگونیﻫﺎﻯ سوسیالیستی درزمینۀ مالکیت می دانند. اینان که این روزها به جبهۀ ضد استالین پیوستند با استناد به نظرات مائو درزمینۀ تضادها ادعا میکنند که گویا برای اولین باردرتاریخ، رشد مارکسیسم لنینیسم را کشف کردهﺍند که تضادها، طبقات و مبارزۀ طبقاتی حتی پس از دگرگونیﻫﺎﻯ سوسیالیستی ریشهﺍﻯ درمالکیت بر ابزار تولید، هم چنان وجوددارند زیرا طبقات متضاد یعنی پرولتاریا و بورژوازی درتمام دوران گذارهستی خود ادامه میدهند. این استدلال بر این نظریه تکیه دارد که پس از ساختمان زیربنای اقتصادی سوسیالیسم نیز طبقات متضاد هم چنان وجود دارند.
البته این که پس از ساختمان زیر بنای اقتصادی سوسیالیسم طبقات هنوز وجود دارند، تزی است که توسط کلاسیکﻫﺎﻯ مارکسیسم لنینیسم فرمولبندی شده وجای شکی نیست لیکن بحث برسر زمینۀ گسترش تضادهای آشتی ناپذیر درسوسیالیسم است. مسئلهﺍﻯ که به درک عمیق نیروهای محرک جامعۀ سوسیالیستی کمک می نماید ، توضیح درست این امر است. مارکسیسم لنینیسم ضمن تحلیل از تضادهای آشتی ناپذیر و آشتی پذیر درسوسیالیسم می آموزد که این تضادها برخلاف ادعای این جریانات که این روزها مائو را درمقابل استالین پرچم کرده و به آشفته فکری دامن می زنند، دائمی نبوده بلکه باید و می توان ازآنها فراگذشت و بدین ترتیب جامعه را به پیش برد. درک و توضیح درست و علمی جای تضادهای آشتی ناپذیر درجامعۀ سوسیالیستی با یک مسئلۀ مهم دیگر یعنی نقش آنها در پیوند است. هنگامی که صحبت برسر رابطۀ تضادها با سوسیالیسم است، نمی توان تضادهای آشتی ناپذیر را با تضادهای آشتی پذیر دریک سطح قرار داد.
جامعۀ سوسیالیستی که مالکیت خصوصی و طبقات استثمارگر درآن ازبین رفتهﺍند، آشتی ناپذیری منافع اساسی طبقات را درماهیت خود ندارد و به این مفهوم لنین خاطر نشان ساخت که درسوسیالیسم آشتی ناپذیری محو میشود.
تضادهای آشتی ناپذیر همان طور که درسطور بالا توضیح دادهﺍیم درماهیت سوسیالیسم نیستند و سوسیالیسم عوامل بروز تضادهائی از این نوع را درخود ندارد. این تضادها ازجوهر مناسبات سوسیالیستی درتولید که مناسبات همکاری و کمک متقابل میان طبقات دوست، طبقۀ کارگرو دهقانان تعاونی هستند، ناشی نمی شود. تضادهای آشتی ناپذیر به خاطر سرشت خود با سوسیالیسم بیگانهﺍند، سوسیالیسم این تضادها را به ارث میبرد.
مبارزۀ طبقاتی حتی درصفوف حزب پرولتاریائی نیز وجود دارد. درحزب به عنوان یک ارگانیسم زندۀ سیاسی وحدت، اصل است و منبع نیرو و شکست ناپذیری آن میباشد. لیکن بدون مبارزه برای فراگذشتن ازتضادهائی که در درون آن بروز میکنند، نه وحدت ورشد واقعی انقلابی حزب می تواند وجود داشته باشد و نه تربیت واقعاً انقلابی کمونیستﻫﺎ. ازاین منظر مبارزۀ طبقاتی در درون حزب برای حفظ و تقویت وحدت نه تنها پدیدهﻫﺎﻯ عینی و اجتناب ناپذیر است، بلکه حتی برای موجودیت نقش رهبری و انقلابی کردن، پیوسته نیز امری ضروری است. حزب اتحادیهﺍﻯ با شرکت پرولتاریا و بورژوازی نیست. ستاد پرولتاریا و ستاد بورژوازی نیست و در آن دومشی موجودیت ندارند. این نظر نیز با مارکسیسم بیگانه است. حزب پرولتاریا که ازخصوصیات آن وحدت پولادین اندیشه وعمل است نباید و نمی تواند مشی دیگری بجز مشی مارکسیستی لنینیستی داشته باشد.
نتیجه:
رفیق استالین بزیر کشیدن بورژوازی از قدرت سیاسی و سپس از توانائیهای اقتصادی را هرگز به عنوان پایان مبارزه طبقاتی تعریف نکرد. وی معتقد است که طبقات در دوران سوسیالیسم با دوران سرمایه داری تفاوت دارند و از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند. وضعیت دو دوره تاریخی متفاوت را نمی شود با هم قیاس مکانیکی کرد. ولی این به مفهوم پایان مبارزه طبقاتی نیست. مبارزه طبقاتی مرکز ثقلش را به مبارزه فرهنگی و ایدئولوژیک منتقل می کند. مبارزه بورژوازی سرنگون شده در عرصه سیاست و اقتصاد تنها حکم خرابکاری و اقدامات تروریستی بخود خواهد گرفت و نه یک حرکت و یا جنبش طبقاتی. توانائی بورژوازی سرنگون شده در نیروی ایدئولوژیک وی است و باید در این عرصه نیز بر افکار دشمنان طبقاتی غالب آمد ولی دشمنان خلق را باید سرکوب کرد.

******

اینک متن سخنرانی بمناسبت نودو چهارمین سالگرد انقلاب کبیر اکتبر شوروی از نظر رفقا میگذرد

رفقای عزیز
نود و چهار سال از انقلاب کبیر و دورانساز اکتبر روسیه می گذرد. در نود وچهار سال پیش در 17 اکتبر 1917 برای اولین بار بشریت توانست دنیائی را پی ریزی کند که تا به آنروز تحقق آن به مغزکسی نیز خطور نمی کرد. در نود وچهار سال پیش بورژواها با تمسخر و کنایه، کمونیستها را خوشخیالانی به حساب می آوردند که در عالم رویا زندگی می کنند. می گفتند و تبلیغ می کردند و همانطور که امروز نیز چنین می گویند که جامعه آرمانی آنها تخیلی و غیر واقعی است. تاریخ همین بوده که هست و کسی را یارای تغییر سرنوشت محتوم بشری نیست. آنها کمونیستها را بی خدا خوانده و مسخره می کردند که این بی دینها می خواهند نقش خالق را بازی کنند و جامعه ای خلق کنند که تا کنون در تاریخ وجود نداشته است. ضد کمونیستها حتی امروز نیز همان توهمات را ایجاد کرده و به مسخره کمونیسم و سوسیالیسم می پردازند. دشمنان کمونیسم هرگز از مبارزه با کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم دست نکشیده اند و هر روز چون آفتاب پرستها به رنگی در می آیند تا بتوانند به بهترین وجهی با مارکسیسم لنینیسم مبارزه کنند. روزی از جانب راست می آیند، روزی لباس “چپ“ به تن می کنند، روزی کارشناس و پژوهشگر آثار مارکسیستی شده و باستانشناسانه در پی تفسیرهای معیوب و ضد انقلابی و بی خطر برای سرمایه داری در مجموعه آثار کمونیستی بر می آیند و از این جهت مورد لطف بورژواها هستند که آنها را “دانشمند“ و “پژوهشگر“ خطاب کنند.فقط کافیست نگاهی به رسانه های خبری و سیاسی، بی بی سی و صدای آمریکا، دویچه وله وفرانسه و...بیاندازید تا پی ببرید که چپ های دعوت شده به میز مناظره در مورد مارکسیسم چه کسانی هستند. آنها فیلسوفان چپ ضد مارکسیسم لنینیسم و ضد دیکتاتورپرولتاریا ،خرده بورژوا ها و توابانی هستند که با صدای بلند می گویند" اونی که بودیم نیستیم"، سوسیالیسم نقشه مند نمی خواهیم، حزب پیشرو و لنینیستی نمی خواهیم، ما پلورالیسم سیاسی و جامعه مدنی و آزادی بی قید وشرط می خواهیم، ما مخالف خشونتیم و شعار لغو اعدام پرچم ماست."...

روزی کمونیستها را “جنایتکار“ جلوه داده و اسنادی جعلی از دروغ و دغل نظیر همان اسنادی که برای تجاوز به افغانستان، لیبی، عراق و سقوط مصدق و نظایر آنها جعل کردند در مورد استالین منتشر می کنند تا سوسیالیسم را بی اعتبار کنند. همه اینها دال بر وجود مبارزه طبقاتی و دشمنان رنگانگ کمونیسم است که در جبهه ارتجاع حتی با نقابهای “مارکسیستی" سینه می زنند و خدماتشان به کمونیسم منحصر به جستجو در مورد “جنایات استالین و خطاهای وی در مورد نابودی سوسیالیسم است“. در نود وچهار سال پیش سوسیالیسم تنها بر متن کاغذ نوشته بود و بورژواها مسخره می کردند که ممکن نیست گفته های مارکس و انگلس را بتوان متحقق ساخت. آنها تخیل است، تراوشات مغزهای متوهم و در بهترین حالت محصول احساسات انسانهای خوش قلب است. خود ستمکشان نیز در اثر تحمل این بار بی عدالتی، شرایط غیر انسانی، گرسنگی، پابرهنگی، آواره گی و.. در یک دوران طولانی تاریخ و نسل اندر نسل، باور نداشتند که نظم کهن یک نظم غیر طبیعی و ساخته بشر است، باور نداشتند که این نظم جاودانی نیست و می تواند با دست توانمند بشریت مضمحل شود. باور نداشتند که این ارثیه قرون اسارت را می شود بدور ریخت و بر ویرانه های آن جامعه ای انسانی و آرمانی بنا نهاد. برای آنها نیز نظم کهن مقدس و غیر قابل تغییر بود. برای آنها نیز نظم کهن غیر قابل جایگزینی به حساب می آمد، آنها دیگر به نظم کهن خو گرفته بودند، به آن عادت داشتند، نظم کهن را سرنوشت خویش تلقی می کردند و می پنداشتند چون تا کنون وضع جهان چنین بوده وضعیت جهان در آینده نیز چنین خواهد بود و خواهد ماند و باید بماند. مذهب و نیروهای زنگار گرفته کهن نیز این تلقیّات را به آنها تلقین می کردند. تمام قدرتهای کهن، خویش را برای مبارزه با ایده کمونیسم آرایش کرده بودند و عمال خویش را بدرون جنبش کمونیستی می فرستادند تا این جنبش را منحرف کنند. رویزیونیسم پدیده جدید نیست همزاد مارکسیسم است. از همان زمان مارکس و انگلس پدید آمد. رویزیونیستها می خواستند در نظریه مارکسیسم تجدید نظر کنند و ماهیت آنرا به نفع طبقات حاکمه و بنفع ضد انقلاب تفسیر نموده و دگرگون سازند. آنها مارکس جوان را در مقابل مارکس پیر می گذاشتند. کائوتسکی مرتد و همدست سوسیال دموکراسی را در مقابل لنین و انقلاب اکتبر علم می کردند، تروتسکی خائن و جاسوس با ریش بزی و عینک پنسی را مقابل شخصیتی تاریخی و رهبر بزرگی نظیر استالین می نشاندند، مبارزه میان انقلاب و ضد انقلاب، رویزیونیسم و مارکسیسم از همان بدو پیدایش مارکسیسم پدید آمد و این خود محصول مبارزه طبقاتی در عرصه ایدئولوژی بود و تا به امروز نیز ادامه دارد.
لنینسم چیزی جز تفسیر انقلابی و تحول مارکسیسم در عصر زوال امپریالیسم نیست. لنینیسم ایده های اساسی مارکسیسم را که دشمنان وی آنرا تحریف می کردند و به طاق نسیان می سپردند از منجلاب اپورتونیسم و سازش طبقاتی بیرون کشید آنرا جلا داد و به همه نشان داد که مارکسیستهای واقعی چه کسانی هستند. رفیق استالین بود که پیروان لنین را مارکسیست لنینیست نامید و تنها تفسیر طبقاتی و انقلابی از مارکسیسم را پذیرفت. وی بود که نشان داد یا همراه با کمونیستها برای ساختمان جامعه سوسیالیستی در کشور واحد و یا همراه امپریالیستها و بورژواها با ندبه و زاری برای عقب نشینی و تقاضای بخشش از دشمن طبقاتی. وی بود که نشان داد تنها لنینیستها هستند که می توانند سوسیالیسم را متحقق کنند. انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود. کسانیکه تا دیروز از دروغ بزرگ مارکس، توهم وی سخن می راندند و طبقه کارگر را به خو گرفتن و تن دادن به نظم موجود تشویق می کردند به ناگهان با تکانی از خواب بیدار شدند که به ده روزی که دنیا را تکان داد شهرت یافت. بلشویکها بیک خانه تکانی بزرگ در جهان دست زدند و از روسیه استبدادی و عقب مانده آغاز نمودند. آنها در راهی گام گذاردند که هیچ بشری قبل از آنها از این راه ناشناخته و نپیموده نرفته بود. آنها براهی می رفتند که در گامهای نخست نقشه ای از آن در دست نداشته و بر دانش تئوریک و تجربه شخصی خویش متکی بودند. کار آنها کاری بود کارستان. گامی بود کوچک برای تغییراتی بزرگ در جهان. آنها می رفتند تا جهانی بسازند که ساختمان آن تا به آن روز برای کسی قابل تصور نبود. عظمت کار بلشویکهائی نظیر لنین و استالین در این نکته نهفته است که شنیده ها و ندیده ها را به تجسم در آورند. استالین باید بعد از درگذشت لنین با الهام از لنینیسم به معمار بزرگ این نخستین تجربه تاریخ بشریت بدل می شد. بار عظیم این ساختمان انسانی در آن شرایط دشوار بدوش استالین افتاد. حقا که با سربلندی از این تجربه نخستین تاریخ بشری بدر آمد. خرده بورژواها، آنها که هیپچگاه کمونیسم برایشان جدی نبوده است، آنها که تنها روشنفکرانه گپ و غر می زنند، آنها که اوج استعدادشان در ایرادگیری و پچ و پچهای درگوشی و منفی بافی است، آنها که در دریائی از اشتباهات سیاسی و ایدئولوژیک و خطاهای خصوصی و زنجیرعقب ماندگیهای فکری در ساده ترین گامهای زندگی گرفتار بوده اند و هستند با پرمدعائی خیلا پردازانه ای بدنبال دستآوردهای بی عیب و نقص و انسانها خطا ناپذیر افسانه ای می گردند. جامعه آرمانی این خطا ناپذیران حقیقتا که جامعه ای رویائی با انسانهای رویائی و افسانه ای است. آنها بعلت کوری سیاسی از عظمت کاری که صورت گرفته است بی خبرند. مغز آنها محدود بوده و بیش از حیطه ایرادگیری های بنی اسرائیلی توان تفکر گسترده تری را ندارند. آنها هرگز قادر نخواهند بود سوسیالیسم را بسازند.
انقلاب اکتبر مشعل فروزانی بود که بر سر راه زحمتکشان و خلقهای تحت ستم جهان قرار گرفت. از آن تاریخ نهضتهای آزادیبخش از زیر نفوذ جریانهای مذهبی و بورژوائی بدر آمد و جنبشهای ملی به متحد بالقوه مبارزات پرولتاریائی بدل شد. تضادهای جهان با تضاد میان نخستین کشور سوسیالیستی و محاصره سرمایه داری تکمیل گردید. خصلت جهان کنونی تغییر کرد و تاثیرات عمیقی در جنبشهای اجتماعی بجای گذارد.

لنین نتوانست نتایج انقلاب اکتبر را به چشم ببیند و این استالین با اراده قدرتمند و دانش عظیم کمونیستی خویش بود که تحقق این امر مهم و استثنائی را بعهده گرفت. اقدامات استثنائی به رهبران استثنائی نیاز داشت. وی باید وظیفه ساختمان سوسیالیسم را بدوش می کشید. ساختمانی که نمونه آن تا به آنروز وجود نداشت. کسی نمی دانست آنرا چگونه باید ساخت و چگونه باید حفظ کرد. دشواری کار بحدی بود که رفیقان نیمه راه پیدا شدند و به ندبه زاری دست زده از کار خود پشیمان گشته پیشنهاد تسلیم و عقب نشینی کردند. آنها برای عقب نشینی و خیانت خویش به تئوری سازی پرداختند و هر روز بیشتر بدامان ضد انقلاب و ضد لنینیسم غلتیدند. استالین معمار این ساختمان شد. وی با رهبری مدبرانه و فداکاری رفقای بلشویک حزبی و توده عظیم زحمتکشان به بنای این کار عظیم تاریخ دست زد. کاری که هیچ رهبری قبل از وی قادر به خلق آن نشده بود. این کار کارستان در میان دریائی از اخلال دشمنان صورت می گرفت تا ثابت کنند سوسیالیسم قابل تحقق نیست. بدون مالکیت مقدس خصوصی نمی شود چرخ اقتصاد را به گردش در آورد. آنها می گفتند مگر می شود بدون ارباب زمین را کاشت و بدون سرمایه دار و رئیس کارخانه کارخانه را به گردش در آورد. کارگران برای آنکه کار کنند به آقا بالا سر نیاز دارند. استالین باید با این تبلیغات و حتی توهمات توده ها مبارزه می کرد. خطر دشمن خارجی، خطر توطئه های داخلی، خطر یاس و سراسیمگی، خطر فرار از مشکلات و ترس از دشمن طبقاتی و ممارست، تجارب و توانائیهای وی چون سایه سیاه و شومی بر شوروی سایه انداخته بودند و بر آنها تنها با تکیه بر حزبیت و نیروی فداکاری خلقهای شوروی و در درجه اول طبقه کارگر و شورو شوق وی میشد غلبه کرد. استالین به این امر مهم موفق شد. در دوران سی سال دیکتاتور یپرولتاریا در شوروی جهان ناظر پیشرفتهای عظیم و شگفت انگیز شوروی شد. نه تنها چرخ تولید به گردش در آمد، سطح زندگی زحمتکشان شوروی ترقی کرد، بهداشت رایگان، آموزش رایگان، کار عظیم فرهنگی و هنری و ورزشی و ساختمانی و علمی از شوروی کشوری نمونه ساخت و به زحمتکشان جهان نشان داد که سوسیالیسم توهم نیست، تخیل نیست می تواند به واقعیت بدل شود. تولید بدون سرمایه دار بسیار سریعتر انجام می گیرد. انگلهای اجتماعی که کار نمی کنند ولی در تجملات زندگی می کنند برچیده شدند و به صف دشمنان سوسیالیسم افکنده شدند.
رفقا!
در نود وچهار سال پیش نظم نوینی در جهان پدید آمد. نظمی که از نظر اقتصادی به استثمار انسان از انسان پایان می داد و از نظر سیاسی طبقاتی را به قدرت می رسانید که مورد بهره کشی قرار گرفته و در زمره ستمکشان بودند. در نود وجهارسال پیش تاریخ به مرتجعین که زندگی در تجملات خویش را از بدیهیات می دانستند فرمان ایست داد و به زحمتکشان اعلام کرد توقف ممنوع! دیگر نمی شود به سبک و سیاق سابق مردم را به اسارت در آورد، مالکیت خصوصی را تقدیس کرد و با جنگهای خانمانسور میلیون انسان را آواره و بیچاره نمود. در نود وجهار سال پیش بلشویکها در روسیه قدرت سیاسی را به کف آوردند و تنها به این اعتبار که قدرت سیاسی اساس هر انقلاب و تحولی است، انقلابی که در روسیه صورت گرفت یک انقلاب سوسیالیستی بود.
قبل از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه عده ای که خود را مارکسیست جا زده بودند و تفسیری غیر انقلابی و غیر طبقاتی از مارکسیسم ارائه می داند بر این نظر بودند که باید از طریق پارلمانی قدرت سیاسی را به کف آورد و به نظم پارلمانتاریسم بورژوائی گردن نهاد. آنها با استقرار دیکتاتوری پرولتاریا بعنوان شرط هر تحول سوسیالیستی در کشور مخالف بودند و از این نظریه مارکس و انگلس دفاع نمی کردند. آنها مارکسیسمی می خواستند که بدهان بورژوازی مزه بدهد. لنین مارکسیسم را نجات داد و برای نخستین بار در مقابل چشمان حیرت زده جهانیان نشان داد که پابرهنگان، بی چیزان، ستمکشان، انسانهائی که هرگزبه حساب نمی آمدند، هیچ بودگان بیکبار همه چیز شده اند. مکتبی در جهان به پیروزی رسیده است که انسانیت را بر اساس پول و سرمایه و تمکن محک نمی زند.
این است نقش تاریخی انقلاب دورانساز و کبیر اکتبر. دشمنان انقلاب که نتوانستند در مقابل قدرت انقلاب مقاومت کنند بعد از آن به تحریف دستآوردهای انقلاب پرداخته و سعی کردند آنرا بی اعتبار کنند. مبارزه خروشچف با “کیش شخصیت استالین“ و دروغهای وی در مورد بنیانگذار ساختمان سوسیالیسم در شوروی در حقیقت به زیر پرسش بردن جامعه سوسیالیستی بود. استالین فرد نبود مظهر دیکتاتوری پرولتاریا و معمار ساختمان سوسیالیسم در طی سی سال بود. استالین بود که قوانین اقتصاد سوسیالیستی را در شوروی با توجه به تجربه دیکتاتوری پرولتاریا تدوین کرد و تحت عنوان “مسایل اقتصاد سوسیالیستی “ منتشر نمود. حمله به استالین حمله به سوسیالیسم، حمله به انقلاب اکتبر، حمله به مارکسیسم لنینیسم بود و هست. این است که رویزیونیستها که در همدستی با خروشچف لنینیسم را بدور افکندند و شمشیر خویش را برای “زدودن کیش شخصیت استالین“ از غلاف بیرون کشیدند مشروعیت آنرا ندارند که از انقلاب اکتبر دفاع کنند. دفاع رویزیونیستها از انقلاب اکتبر صرفا جنبه ظاهری و برا ی خاک پاشیدن به چشم فریب خوردگان است. بدون برخورد به دستآوردهای سی ساله دوران دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه، بدون برخورد به جریانهای ضد انقلابی تروتسکیستی و زینویفیستی و بوخارینیستی، بدون برخورد به نظریات ضد انقلابی خروشچف و اصلاحات اقتصادی کاسیگین و برژنف ادعا در مورد حمایت از انقلاب اکتبر و تجلیل از نود وچهار سالگی آن حرف پوچی است. تجلیل از انقلاب اکتبر آموزش از دستآوردهای آن و علل شکست آن و بسیج کمونیستها برای مبارزه با رویزیونیستهای آشکار و پنهان است. بدون این مبارزه ضد رویزیونیستی تجلیل از انقلاب اکتبر عبارتپردازی بی محتوی برای رفع تکلیف است.
زنده باد نود و چهارمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر-
مرده باد رویزیونیسم، ارتجاع، سرمایه داری و امپریالیسم
زنده باد مارکسیسم لنینیسم
اکتبر 2011
نقل از توفان الکترونیکی شماره 64 نشریه الکترونیکی حزب کارایران آبان ماه 1390