۸ خرداد ۱۳۸۸


درحاشیۀ انتخابات قلابی و اعتراضات دانشجویان
بازار نمایش انتخاباتی دورۀ دهم گرم است. میرحسین موسوی روز سه شنبه 29 اردیبهشت ماه برای سخنرانی در دانشگاه زنجان حضور پیدا کرد.
« به گزارش دانشجویان زنجان، چهار ساعت قبل از آغاز سخنرانی حزب مشارکت و مجاهدین زنجان سالن را با کسانی که پرچم های سبز در دست داشتند پر نموده و در جلوی درب ورودی جلسه نیز به کسانی که وارد می شدند پرچم سبز می دادند. جو این جلسه به شدت امنیتی بود و با استفاده از تعدادی از افراد غیر دانشجوی شهر، هر گونه حرکت مخالفی را سرکوب می کردند، به طوری که حتی اجازه ندادند دانشجویان پارچهﻫﺎئی را که روی آن نوشته شده بود: < دانشگاه پادگان نیست> را به پیشانی خود ببندند. بنابر همین گزارش، چندین لیدر نیز در بین جمعیت حضور داشتند تا شعارهای از پیش تعیین شدهﺍﻯ را سر دهند تا کسانی که در سالن با پرچم های سبز حضور داشتند آنﻫﺎ را همراهی کنند. مسئولان انتظامات سالن که توسط ستاد میرحسین موسوی انتخاب شده بودند چندین ار اعضای انجمنﻫﺎﻯ اسلامی و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و دبیر انجمن اسلامی را از روی سن به پائین پرتاب نمودند و حتی اجازه ندادند دسته گلی که توسط نمایندۀ کانونﻫﺎﻯ فرهنگی دانشگاه تدارک دیده شده بود به میرحسین موسوی داده شود و آن را تکه تکه کردند چرا که محتوای سخنرانی وی بر ضد موسوی بود.» نقل از سایت امیر کبیر 31 اردیبهشت.
نامزدهای غربال شدۀ شورای نگهبان هیچ بخت و نفوذی در میان دانشجویان ندارند. به هر یک از دانشگاهﻫﺎﻯ ایران قدم می گذارند با موج اعتراض و سئوالات متعدد سیاسی روبروشده و دانشجویان جلسه انتخاباتی را برایشان زهرمار می کنند و اجازه نمی دهند آب خوش به گلویشان فرو رود. دانشجویان با صدور بیانیهﻫﺎ و اعلامیهﻫﺎﻯ سیاسی نظرات خویش را درمورد مضحکۀ انتخاباتی ابراز داشته و در کلیت خویش به عدم شرکت در انتخابات و تحریم آن فراخوان دادهﺍند.در جلسۀ سخنرانی دانشگاه زنجان باندرول بزرگی با عنوان « به علت قتل عام سال 67، میرحسین موسوی در دادگاه ملت محکوم است» بر افراشته شده بود. این باندرول بیانگر نفرت عمیق دانشجویان از میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر جنایتکار و امتحان پس دادۀ جمهوری اسلامی است که در سیاه ترین دوران تاریخ سی سالۀ رژیم خون آشام اسلامی شریک سرکوب خونین، شکنجه وقتل عام دهﻫﺎ هزارنفر از فرزندان ایران بوده است. این جنایات نفرت انگیز در حافظۀ تاریخ ثبت گردیده و گورستان خاوران سند زندۀ توحش و بربریت رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی است و آقای میرحسین موسوی نیز به عنوان نخست وزیر آن دوره مسئول و مقصر است و باید در داد گاه ملت ایران محاکمه و مجازات گردد.
طنز تاریخ را بنگرید که هواداران این عنصر کثیف و جنایتکار این روزها با سرقت فرهنگی و پخش سرود یار دبستانی و سر آمد زمستون که همواره توسط دانشجویان انقلابی و چپ سروده شده است می خواهند با رنگ و لعاب انقلابی و ترقی خواهی چهرۀ سیاه و ارتجاعی میرحسین موسوی را آرایش کنند و به خورد عدهﺍﻯ از جوانان دهند. زهی خیال باطل!
این جلسه که با صرف هزینهﻫﺎﻯ هنگفت برگزار شده بود در مدت کوتاهی به پایان رسید. موسوی درمقابل بمباران سئوالات دانشجویان تاب نیاورد و در حدود ۵ دقیقه به سخنرانی پرداخت و تنها به یک سئوال از ۴ سئوال شفاهی مطرح شده، پاسخ داد که اکثر این پاسخﻫﺎ بی محتوا و ناروشن بود. دانشجویان سایر دانشگاهﻫﺎﻯ ایران نیز با همین روحیۀ مبارزاتی از نامزدهای انتخاباتی پذیرائی می کنند و بارها محمود احمدی نژاد در جلسات سخنرانی با شعارهائی نظیر « محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد»، « دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، « مرگ بر طالبان چه کابل چه تهران»، ننگ براین دولت مردم فریب»، «دانشگاه پادگان نیست»...... روبرو شده است. دانشجویان آگاه ومبارز ایران علیرغم جو ترور و خفقان حاکم می رزمند و به پای صندوق رأی انتخابات قلابی نخواهند رفت. شرکت در چنین انتخاباتی را توهین به شعور خود می دانند. پذیرائی دانشجویان مبارز از میرحسین موسوی در دانشگاه زنجان و شعار محاکمۀ وی در دادگاه ملت صحت مدعای سخن ماست.

نقل از توفان الکترونیکی شماره 34 خرداد 1388

تشویق مردم به شرکت در مضحکۀ انتخابات، همدستی با رژیم
فاشیستی جمهوری اسلامی است

همان طورکه قابل پیش بینی بود شورای نگهبان روز چهارشنبه 30 اردیبهشت ماه چهار تن را به عنوان نامزدهای انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری اسلامی اعلام داشت. شورای نگهبان، احمدی نژاد، محسن رضائی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی را مورد تائید قرارداده است. « آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته». رژیم جمهوری اسلامی شرمی هم ندارد تا اسم این مضحکه را انتخابات بگذارد و از مردم می خواهد تا دربین این دزدان و جنایتکاران یکی را به عنوان رئیس جمهور خود بر گزینند.
» در رژیمی که شورای نگهبان آن نظارت می کند که چه کسی خود را نامزد کند و صلاحیت نامزدها را به جای تکیه بر تشخیص مردم خود در دست گرفته است مردم چه اعتمادی می توانند به این نامزدها داشته باشند. مردم، خودِ شورای نگهبان را فاقد صلاحیت می دانند. این شورا یک صافی به تمام معنا برای غربال مخالفین و منتقدین است. این ویژگی شورای نگهبان دیگر قابل کتمان نیست و خود آنها نیز سعی ندارند این خصوصیت را استتار کنند. حتی اظهارات آنها برخی مواردی در جهت تهدید و تحت فشار گذاردن معترضین و دگر اندیشان خودی است. این شورا خود را به قوۀ مقننه تحمیل کرده است و به جای مردم می خواهد با مغز علیلش فکر کند. مردم که نابینا نیستند و همۀ آنها فرزندان انقلاب شکوهمندی در ایران بوده و مزۀ دموکراسی ابتدائی و قدرتِ مردمی را چشیدهﺍند. آنها نمی توانند این مضحکه را مورد تائید قرار دهند.« نقل از بیانیۀ حزب کارایران (توفان) 25 اردیبهشت 88

شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری درشرایطی برگزار می گردد که کارنامۀ سه دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی تماماً سیاه است و آزار و سرکوب دگراندیشان، سنگسارزنان، سرکوب اعتراضات کارگری، سرکوب دانشجویان و شکنجهﻫﺎﻯ قرون وسطائی هم چنان ادامه دارد وهمۀ جناحﻫﺎﻯ جمهوری اسلامی اعم از اصلاح طلبان و یا اصول گرایان درایجاد فضای خفقان آور حاکم و بحران سیاسی اقتصادی که برجامعه چون هیولائی چنگ انداخته است مقصر و مسئولند. این بحران زائیده و نتیجۀ عملکرد و اندیشۀ یک جناح از حاکمیت نیست. ناشی از بحران نظام پوسیدۀ سرمایهﺩاری و درگیری کل جناحﻫﺎﻯ مختلف بر سر تثبیت و گسترش و تقویت اقتصادی و سیاسی خویش است. حفظ نظام انگلی و ضد زن و تبعیض جنسیتی و سرمایهﺩاری اسلامی، دغدغۀ خاطر همۀ نامزدهای انتخاباتی مورد تائید شورای نگهبان است. این شورا از آنجا که مردم را صغیر می پندارد چند قیم را به عنوان کادو پیشکش 70 ملیون صغار کرده است. لذا ، رأی دادن به هر یک از این نامزدها به معنی تائید وضعیت اسفناک موجود و ادامۀ آن است. تشویق مردم به شرکت دراین مضحکۀ انتخاباتی همدستی با کاربدستان اسلامی و خیانت آشکار به مردم است.
هیچ یک از این نامزدهای انتخاباتی سخنی درمورد اوضاع اسفناک کارگران و زحمتکشان، حداقل دستمزدها، حقوق پرداخت نشده کارگران، آزادی رهبران اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری از زندان، امنیت شغلی، حق تشکیل اتحادیهﻫﺎﻯ حرفهﺍﻯ مستقل ازدولت، آزادی احزاب، آزادی بیان و عقیده، آزادی همۀ زندانیان سیاسی ..... نمی گویند. حنای شعارهای توخالی و تکراری احمدی نژاد و کروبی درمورد "توزیع سود صنعت نفت میان همه ایرانیان" دیگررنگی ندارد و نمی تواند کسی را بفریبد. چهارسال دورۀ ریاست جمهوری دلقکی بنام احمدی نژاد فرجامی جز گسترش شکاف طبقاتی وفقر از یک سو و ادامۀ سرکوب و تشدید خفقان سیاسی نداشته است. رقیب اصلی انتخاباتی وی میرحسین موسوی نخست وزیر سالﻫﺎﻯ 1360 تا 1368 که این روزها از وی به عنوان جناح نرم تن اصول گرا سخن می رود با آن کارنامۀ سیاه و کشتارهای وحشیانه وسرکوب خونین تشکلات سیاسی ، جز وعدهﻫﺎﻯ توخالی حرفی برای گفتن ندارد. درچنین شرایطی تشویق مردم به شرکت در انتخابات و رأی به این نامزدها خیانت به آزادی و مردم ایران است.
امید بستن به تحولات سیاسی و اقتصادی در چهارچوب رژیم تاریک اندیش جمهوری اسلامی، حاصلی جز یأس و سرخوردگی نخواهد داشت. تلاش در این چهارچوب وقت تلف کردن و یاری به بقای نظام کثیف و ضد بشری جمهوری اسلامیست. مطالبات دموکراتیکی نظیر جدائی دین از دولت و آموزش، آزادی احزاب و اجتماعات، ازادی بیان و اندیشه و قلم، آزادی انتخاب، برابری زن و مرد و رفاه نسبی اقتصادی درچهارچوب نظام سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی امری محال و یک رویای دست نیافتنی است. سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرارسوسیالیسم تنها راه نجات مردم ایران از این بن بست است.
تحریم فعال انتخابات، یک تاکتیک اصولی درجهت بی اعتبار کردن روز افزون رژیم آدمکش جمهوری اسلامی، درجهت تشدید تضادهای هئیت حاکمه وتضعیف کلیت نظام جمهوری اسلامیست. آن کس که در انتخابات شرکت نمی کند یک تصمیم فردی گرفته است. قصد دارد در روز انتخابات در خانه بماند و به پای صندوقﻫﺎﻯ رأی نرود. ولی آن کس که تحریم میکند خطابش به مردم است، نقش فعالی به عهده گرفته است و نه تنها خودش در انتخابات شرکت نمیکند از بقیه نیز می طلبد در انتخابات شرکت نکنند. وی برای این کار اعلامیه میدهد، سازماندهی میکند، تبلیغ میکند و برای تماس با مردم می رود و در صحنه حضور فعال دارد، کار اقناعی می کند و به دنبال نتیجۀ قابل دسترسی و زودرس است. اگر کار انتخابات قلابی با مشکل روبرو شود و کار به نزاع جناحﻫﺎﻯ گوناگون حاکمیت بکشد وی امکان بسیج مردم را برای کشیدنشان به خیابانﻫﺎ پیدا میکند. مردمی که در جنبش تحریم انتخابات شرکت دارند با آنها که با یک اقدام فردی در خانه ماندهﺍند فرق دارند. جنبش تحریم، خواهان یک نتیجۀ مثبت و گویا برای مبارزه و تلاش خستگی ناپذیرش است. برای جنبش تحریم، زمینه عملیات، آکسیونﻫﺎ، تبلیغات، فرصتﻫﺎﻯ مانور بیشتر باز است. سازماندهی و تشویق مردم به اعتراض علیۀ مضحکۀ انتخابات و تحریم گستردۀ نمایش انتخاباتی، تنها تاکتیک صحیح و انقلابی است. برای تحقق این امر بکوشیم.

۶ خرداد ۱۳۸۸

“طبقه کارگر قیم نمی خواهد“، حزب بی حزب
نقل از توفان الکترونیکی شماره 33 نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت 1388
www.toufan.org
toufan@toufan.org
اینروزها سخنانی نظیر" کارگران قیم نمی خواهند"، " زنده باد خود سازماندهی کارگران "، ورد زبان محافل اکونومیستی ایران شده است. عده ای به نقل ازمقدمه “مانیفست حزب کمونیست“ و یا با اشاره به جملات مارکس در“انترناسیونالیسم اول“ در سپتامبر871 که در جمعبندی از کمون پاریس می گفت: “طبقه کارگر آزادی خود را باید در میدان مبارزه بدست آورد...“ متاسفانه درک نادرستی از گفتار مارکس ارائه می دهند. این گفتار تا آن حد که بخواهد به طبقه کارگر این اعتماد به نفس را بدهد که باید برای آزادی خویش بپاخیزد و قدرت سیاسی را به کف آورد و این آزادی نمی تواند محصول کار سایر طبقات اجتماعی بغیر از خود کارگران باشد و وی نباید منتظر آزادی خویش بدست دیگران و یا قهرمانان و خدایان و نیروهای خارج از طبیعت باشد سخنان درستی است. طبقه کارگر آن نیروی مادی اجتماعی است که می تواند جانمایه تغییرات انقلابی قرار گیرد. ولی وجود طبقه کارگر بعنوان پایه مادی این تحول برای رفتن به سوی جامعه بی طبقه و یا برای نیل به سوسیالیسم و گذار به کمونیسم کافی نیست. این نیروی مادی باید با دانش علمی آغشته شود و تئوری سوسیالیسم علمی و در شرایط امروز مارکسیسم لنینیسم با آن بیامیزد تا جنبش کارگری راه خود را پیدا کند و بداند که بکدام جهت باید حرکت کند. جنبش کارگری نیروی بالقوه انفجار است ولی هر انفجاری به سود طبقه کارگر نیست و به امر رهائی وی یاری نمی رساند. تنها آن انفجاری زنجیرهای طبقه کارگر را بدور می افکند که با چاشنی مارکسیسم لنینیسم همراه باشد. این انفجار است که جهت تخریب نظام کهن را نشان می دهد. ولی برای کار این انفجار باید آموزش دید. باید شناخت سیاسی پیدا کرد، باید با دانش علمی مارکسیسم لنینیسم مسلح شد. بدون دستیابی باین دانش امکان رهائی طبقه کارگر بهیچوجه میسر نیست. باید شعور و ماده با هم تلفیق شوند تا تحول مورد نظر بوجود آید.
عده ای هستند که عوامفریبانه رفتار می کنند و کار یک بحث علمی و آموزنده را به شعارهای دهان پر کنی نظیر اینکه “طبقه کارگر قیم نمی خواهد“، “طبقه کارگر خودش را خودش آزاد می کند و به کس دیگری نیاز ندارد“ تنزل داده و حتی کارگران را علیه روشنفکران به عنوان دشمنان آنها تحریک می کنند و البته روشنفکرانی که بجز مارکسیسم لنینیسم به طبقه کارگر بیآموزند طبیعتا دشمنان طبقه کارگر هستند زیرا مدت اسارات طبقه کارگر را افزایش می دهند. ولی این مدعیان دلسوزی برای یک “جنبش ناب کارگری“ منظورشان همان دانش مارکسیسم لنینیسم است که نباید بدرون طبقه کارگر نفوذ کند. آنها چه بدانند و چه ندانند کارگران را به کوری، به جهل طبقاتی دعوت کرده از آنها می خواهند که نادانسته دست بکار شوند و به بیراهه روند. نتیجه چنین فراخوانی از همان روز نخست معلوم است و هسته شکست را در دل خویش می پروراند. این افراد که تعداد آنها بویژه پس از شکست در هر جنبشی کم نبوده اند علیه حزب قد علم می کنند، دشمن حزب می شوند، حزب را سد راه انقلاب جا می زنند، کارگران را چون بُت به صِرف کارگر بودن تقدیس می کنند، خطاناپذیر جا می زنند تا تئوریهای من در آوردی و ضد انقلابی خویش را که میان عامل آگاه و جنبش کارگری جدائی می افکند جا بیاندازند. هم اکنون ما در ایران با چهره های اکونومیستی، آنارکوسندیکالیستی، تروتسکیستی و ضد لنینی روبرو هستیم. رویزیونیستها نیز از دشمنان حزب طبقه کارگرند و در تلاشند تا ماهیت حزب طبقه کارگر را عوض کنند. آنها بجای مارکسیسم لنینیسم که آنرا به بهانه دگماتیسم طرد می کنند تجدید نظر طلبی، رفرمیسم و اکونومیسم را می نشانند. رویزیونیستها نیز مانند اکونومیستها چهره های مختلف دارند و نقابهای “چپ“ و راست حمل می کنند. رویزیونیستها و یا اکونومیستهای “چپ“ با قبول تئوریهای انحرافی "حکوت شورایی" ضرورت وجود حزب طبقه کارگر در مبارزه سیاسی را که همان عامل مهم ذهنی است با کارگر پرستی “انقلابی“ رد می کنند و کمونیسم را با انقلابی نمائی خرده بورژوائی به انحراف می برند و برخی نیز با چنگ انداختن در مبارزه صرفا اتحادیه ای و یا قبول سیاست بورژوائی نقش رهبری طبقه کارگر را بدست بورژواها می دهند. هر دوی این انحرافات نتیجه واحد در به انحراف کشاندن جنبش کارگری دارد که منجر به قربانیان فراوانی خواهد شد. رویزیونیستها و اکونومیستها در فرجام خونین سرنوشتشان حاضر نیستند مسئولیت خونهای ریخته شده را بعهده گیرند و خود را تا پای مرگ نیز انقلابی جا می زنند. آنها که تجربه تاریخ را بدور افکنده بودند و می خواستند همه چیز را از نو شروع کنند در کفن تئوریهای کهنه به گور تاریخ سپرده می شوند. صدور اعلامیه در اول ماه مه و یا تکرار حوادث و رویدادهای مبارزاتی کارگری در ایران و جهان کافی نیست آموزش و درک از مارکسیسم لنینیسم و حزبیت اساس آزادی طبقه کارگر است.
در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی این تفکر اکونومیستی پس از کسب قدرت سیاسی نیز بروز کرد و منحرفین درون حزب می خواستند با شعار" کارگران قیم نمیخواهند" "کارگران همه چیز و حزب هیچ چیز" نقش رهبری حزب طبقه کارگر، نقش عامل آگاهی و ایدئولوژیک را به صفر برسانند و زمینه خلع سلاح حزب و عملا زوال دولت شوروی را فراهم آورند. با این تفکرات آنارکو سندیکالیستی و حامیان “خودمختاری های کارگری“ بشدت مبارزه شد و نقش ضد انقلابی آنها در همان زمان حیات رفیق لنین برملا گردید.
امروز نیز ما با ضدیت با حزبیت روبرو هستیم. این ضدیت محصول خیانت رویزیونیستهاست که سالهای فراوان در پشت نقاب “حزب طبقه کارگر“ نظریات ضد انقلابی خویش را پخش می کردند که با مخالفت روبرو شد. بودند کسانیکه در دام رویزیونیستها افتادند و به نفی حزب رسیدند زیرا به زعم آنها این حزب بود که رویزیونیسم می آفرید. آنها رابطه میان ایدئولوژی، سیاست و سازمان را که مارکس و لنین به آن تکیه می کردند نفهمیدند. این انحراف تفاله دوران مبارزه با رویزیونیسم خروشچفی است. سرنوشت احزاب رویزیونیستی که از منافع طبقه کارگر دفاع نمی کنند و حتی در عراق از استعمار به حمایت برخاسته اند در مقابل ماست.

۱ خرداد ۱۳۸۸

انتخابات و تشکلات کارگری
1388/02/29
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در مورد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند و حمایت از هر کاندیدایی را در حیطه فعالیت تشکل های مستقل کارگری نمی داند.
.....................................................................................................
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه یک تشکل کاملا" صنفی و کارگری است و این سندیکا به واسطه آگاهی کارگران و با حمایت و حضور گسترده کارگران در سال 1384 تشکیل و کماکان تا به امروز با وجود فراز و نشیب و دشواری های فراوان به فعالیت خود ادامه می دهد . سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در مورد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند و حمایت از هر کاندیدایی را در حیطه فعالیت تشکل های مستقل کارگری نمی داند . در نبود آزادی احزاب ، بالطبع تشکل ما نیز از نهادی اجتماعی که حامیش باشد محروم است ، حال آنکه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی دخالت گری و فعالیت سیاسی را حق مسلم تک تک افراد جامعه دانسته و برآن است که کارگران سراسر ایران در صورت ارائه منشور کارگری کاندیداهای ریاست جمهوری و دادن تضمین عملی به شعارهای انتخاباتی در این رابطه ، می توانند در انتخابات شرکت کنند یا نکنند.
هر کدام از کاندیداهای تایید شده شورای نگهبان در صدها سالن سخنرانی ، مسجد حسینیه و دانشگاه که قادرند حامیانشان را در آرامش دور هم جمع کنند و هر تبلیغی را که به حال خود مفید می دانند ، انجام دهند .اما هر نشست و تجمع کارگری با سرکوب رو به رو می شود ، حتی خیابان و پارک هم از مردم دریغ می شود و در طبیعی ترین جایی که کارگران می توانند بدون هزینه در آن جمع شوند ، مورد شبیخون و هجمه و سرکوب قرار می گیرند .
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه یک تشکل کاملا" صنفی و کارگری است و این سندیکا به واسطه آگاهی کارگران و با حمایت و حضور گسترده کارگران در سال 1384 تشکیل و کماکان تا به امروز با وجود فراز و نشیب و دشواری های فراوان به فعالیت خود ادامه می دهد . سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در مورد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کند و حمایت از هر کاندیدایی را در حیطه فعالیت تشکل های مستقل کارگری نمی داند . در نبود آزادی احزاب ، بالطبع تشکل ما نیز از نهادی اجتماعی که حامیش باشد محروم است ، حال آنکه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی دخالت گری و فعالیت سیاسی را حق مسلم تک تک افراد جامعه دانسته و برآن است که کارگران سراسر ایران در صورت ارائه منشور کارگری کاندیداهای ریاست جمهوری و دادن تضمین عملی به شعارهای انتخاباتی در این رابطه ، می توانند در انتخابات شرکت کنند یا نکنند .ولیکن سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به عنوان یک نهاد کارگری وظیفه خود می داند از تمام کاندیداها بپرسد تا در صورت ارائه جواب منطقی ، کارگران تصمیم خود را در این رابطه بگیرند . ولی متاسفانه کاندیداهای ریاست جمهوری تا به حال در مطبوعات و کنفرانس ها و نشست های خبری و سفر های شهرستانی هیچ گونه اظهار نظری در مورد کارگران و بیکاران و مطالبات آنها نکرده اند .امروزه برای کارگران و خانواده هایشان تشویق به شرکت در انتخابات یکی از بی معنا ترین بحث های موجود می باشد چرا که کارگران در سه دهه گذشته ، تمام روسای جمهور از دوره جنگ و دوره سازندگی و دوره اصلاحات و هم چنین رئیس جمهور مهرورز را تجربه کرده اند .ما از تمام همکاران و هم طبقه ای ها یمان می خواهیم که اگر در محیط کار ، خانه ، درس و محل زندگی شان بحث انتخابات مطرح شد ،این موضوع را از یاد نبرند که از خود و دیگران بپرسند که برنامه مدعیان ریاست جمهوری برای کارگران چیست ؟ 1. نظر صریح کاندیداهای دوره دهم ریاست جمهوری در رابطه با تشکیل تشکل های مستقل کارگری و صنفی بدون دخالت دولت و کارفرما چیست ؟ 2. سرکوب تشکل های مستقل کارگری چون سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را چگونه توجیه می کنند ؟ 3. با توجه به مطالبات انباشته شده کارگران و خط فقر اعلام شده برای امسال که مبلغ 850 هزار توماناعلام شده اما از آن طرف دستمزد ماهانه کارگران را دویست و شصت و سه هزار تومان تعیین نموده اند ، آیا به خواست تشکل های کارگری که دستمزد حداقل یک میلیون تومان را با امضاء کارگران کارخانجات سراسر کشور اعلام نمودند گردن خواهید نهاد ؟ 4. نظر خود را نسبت به کنوانسیون های بین المللی کارگری ، حقوق کودک ، زنان وحقوق بشر اعلام نموده و بفرمائید چگونه به آنها پایبند خواهید بود ؟ 5. نظر و برنامه خود را نسبت به امنیت شغلی ، ایجاد شغل ، مسکن و برنامه بیمه های بیکاری برای افراد بالاتر از 18 سال ، بیمه های درمانی برای آحاد مردم و لغو قراردادهای موقت که عامل فلاکت و فقر میلیونها خانواده کارگری شده ، بیان نمائید ؟در طول این سال ها به کارگران گفته شده که فداکاری کنند و وضع فلاکت بار و بی حقوقی خود رابپذیرند در حالی که کارگران نه می توانند با امنیت و امید به محل کارشان بروند و نه برای آسودن به خانه هایشان – هزاران نفر لباس شخصی و نیروی انتظامی را به عنوان نیرویی که هیچ کار مولدی انجام نمی دهد وبرای محروم کردن و بازداشتن کارگران از زندگی آزادا آنها را برای هر جا و هر کاری لازم باشد با هر درجه از خشونت و اعمال زور آماده نگه داشته اند ، اما یک روز را برای بیان خواست و مطالبات کارگران از آنها دریغ می کنند .این ها موضوعاتی مختص به زمان انتخابات نیست ، حال این مسائل در گرو همکاری تمام زحمتکشان است که این سد را در مقابل خود می دانند ، برای عبور از این سد و رسیدن به جامعه که حل مسائل آن فقط به رئیس جمهور و مجلس محول نشده است باید کوشید . سعادت عمومی در گرو دخالت گری و همکاری عمومی است و نگذاریم دیگران برای ما تصمیم بگیرند . خودمان باید ابتکار عمل را بدست بگیریم .
کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومهاردیبهشت 1388

۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸


بیانیه حزب کارایران(توفان) پیرامون دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی
شرکت در انتخابات ایجاد مشروعیت برای رژیم است
رژیم جمهوری اسلامی هم می داند که انتخاباتش قلابی است


“نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست آن چـه سـلـطان ازل گفـت بکـن آن کردم“
حافظ
بازار انتخابات در ایران بسیار گرم است. این گرما بشدت تحت تاثیر رویدادهای جهانی نیز قرار دارد. بویژه ممالک اروپائی و آمریکا چشم به نتایج انتخابات ایران دوخته و بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند. همین سرمایه گذاری و دلسوزی امپریالیستها برای نتایج دلخواه انتخابات ایران کافیست تا نتیجه انتخابات را برخلاف میل آنها تغییر دهد. انتخابات ایران این بار تحت فشار جهانی صورت می گیرد که از بیرون اعمال نفوذ می شود تا احمدی نژاد بر سر کار نیآید و چنین تبلیغ می کنند که اگر اصلاح طلبان بر سر کار آیند باب مذاکرات ایران و آمریکا گشوده گشته و محاصره اقتصادی پایان یافته و وضعیت مردم گویا بهتر می شود، این سیاستی است که توسط امپریالیستها برای اعمال نفوذ در نتایج انتخاباتی توسط رسانه های گروهی و رادیوهای خارجی القاء می گردد. چنین دخالتی در کار انتخابات تقلبی ایران دقیقا می تواند نتایج معکوس بجای بگذارد. درست است که مردم ایران مخالف رژیم جمهوری اسلامی هستند و در اقصی نقاط ایران به این رژیم اعتراض کرده و از آن انتقاد می کنند ولی مردم آمادگی تغییر رژیم جمهوری اسلامی را ندارند و چه بسیاری که علیرغم اعتراض به این رژیم در همین رژیم به آلاف و الوفی رسیده اند و از اقشار اپوزیسیون مرفه الحال هستند که با هر تغییری که ممکن است به ضررشان تمام شود مخالفند. حتی این روحیه که بین بدو بدتر بد را انتخاب کنیم در سکوت بی تفاوتی عمومی مردم محو می شود.
در ایران از بعد از 22 بهمن مبارزه مردم برای استقرار دموکراسی و آزادی بطور مستمر ادامه داشته است. در ایران علیرغم اعتراضات کارگری و مبارزه سازمانهای مدنی و بویژه اعتراضات بر حق زنان نمی توان هنوز از وضعیت انقلابی سخنی به میان آورد.
مردم بطور کلی نسبت به انتخابات بی تفاوت اند. این مردم همان مردمی نیستند که با پاسخ “نه به رژیم“ در جنبش دوم خرداد برای بی اعتبار کردن رژیم و امید به تغییر به صورت میلیونی در انتخابات شرکت کرده بودند، رژیم را غافلگیر نموده و همین واقعیت مانع ازآن می شد که بشود یک شبه صندوقهای رای را تغییر داد. در این انتخابات موج فشاری از پائین وجود ندارد تا بالائیها را بترساند و به عقب نشینی وا دارد، مردم به شدت سرخورده هستند، همه چیز از بالا و با توجه به اوضاع کنونی جهان تنظیم می شود. این امر نیز بسیار طبیعی است. زیرا وقتی مردم تشخیص می دهند شرکت آنها در انتخابات بطور کلی تاثیری در سیر حوادث، در سرنوشت آنها، در سیاست داخلی و خارجی ایران ندارد و اساسا نامزد مورد اعتماد آنها در میدان انتخاباتی حضور ندارد نسبت به سرنوشت و نتایج این انتخابات که عملا به آنها مربوط نیست با بی تفاوتی برخورد می کنند و این خود زنگ خطری برای رژیمی است که می خواهد به جهان خارج چنین وانمود کند که مورد اعتماد مردم بوده و پایگاه توده ای دارد. مردم ناظر نزاع جناحهای هیات حاکمه اند.
در رژیمی که شورای نگهبان آن نظارت می کند که چه کسی خود را نامزد کند و صلاحیت نامزدها را به جای تکیه بر تشخیص مردم خود در دست گرفته است مردم چه اعتمادی می توانند به این نامزدها داشته باشند. مردم، خودِ شورای نگهبان را فاقد صلاحیت می دانند. این شورا یک صافی به تمام معنا برای غربال مخالفین و منتقدین است. این ویژگی شورای نگهبان دیگر قابل کتمان نیست و خود آنها نیز سعی ندارند این خصوصیت را استتار کنند. حتی اظهارات آنها برخی مواردی در جهت تهدید و تحت فشار گذاردن معترضین و دگر اندیشان خودی است. این شورا خود را به قوه مقننه تحمیل کرده است و بجای مردم می خواهد با مغز علیلش فکر کند. مردم که نابینا نیستند و همه آنها فرزندان انقلاب شکوهمندی در ایران بوده و مزه دموکراسی ابتدائی و قدرتِ مردمی را چشیده اند. آنها نمی توانند این مضحکه را مورد تائید قرار دهند.
رژیم جمهوری اسلامی هم می داند که انتخاباتش قلابی است و به مصداق “آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته“ آنرا به مردم عرضه کرده است و شرمی هم بابت آن ندارد. ولی این رژیم از بی تفاوتی مردم نیز می ترسد و انتظار دارد هر بلائی می خواهد سر مردم در آورد، مردم را غارت کند و حساب پس ندهد و مردم همانطور به صورت “سربزیر و سربگوش“ باقی بمانند و خطری برای رژیم فراهم نیاورند. آنها نتیجه بی تفاوتی مردم را در اعمال خودسرانه خویش و اهمیت ندادن به مردم جستجو نمی کنند. این حساب رژیم حاکم در ایران درست از کار در نمی آید.
رژیم جمهوری اسلامی از هم اکنون تلاش دارد با تبلیغات و تهدید مردم را بپای صندوقهای رای بکشاند. آنها از بی تفاوتی مردم آگاهند و می ترسند اگر تعداد شرکت کنندگان در انتخابات کم باشد “مشروعیت“ آنها در عرصه جهانی مورد تردید قرار گیرد و در مذاکره با آمریکا از موضع ضعیفتری برخوردار باشند. امروز سخن بر سر آن است که از مجلس لایحه ای را بگذرانند که به افراد 15 ساله هم حق رای داده شود. بر سر این سیاست همه بخشهای حاکمیت متفق القولند. چه بسا آوردن چهره های متفاوت به عرصه انتخابات نظیر موسوی و کروبی و نظایر آنها بیشتر به این جهت باشد که پیروان آنها را نیز برای اجرای نمایش تبلیغاتی به پای صندوقهای رای بکشانند.
آنها بجای اینکه به خواستهای مردم تکیه کنند، هویت مردم را به رسمیت بشناسند، برای انسانها به عنوان انسان ارزش قایل شوند و به خرافات مذهبی پایان دهند و دست اوباشان و طفیلیها را از جان ومال و ناموس مردم کوتاه گردانند تا پایگاه اجتماعی قدرتمندی پیدا کرده و بتواند در مقابل امپریالیستها مقاومت کنند با شعبده بازی در تلاشند تا تنها نمای خارجی خویش را رنگ آمیزی نمایند. این سیاست سرانجام به بن بست می رسد. سیاستی که مردم را در نظر نگیرد وجود خودش مورد سئوال است.
در انتخابات شما با دارو دسته هائی روبرو می شوید که اسامی عجیب و غریب به روی خود گذارده تا در یک رژیم متکی بر ولایت فقیه که مردم را مهدورالدم می داند و برای بشر ارزشی قایل نیست، ادای جمهوری را که ظاهرا باید متکی بر خواست مردم و نه ایزد باریتعالی باشد درآورند. تعداد نامها متفاوت است و در هر دوره اسامی تغییر رنگ می دهد. خطوط بین این جریانها بسیار نفوذ پذیر و سیال است. اعضاء این احزاب وقتی می دانند که تصمیماتشان بی ارزش است و آنچه استاد ازل گفت بگو می گویند و چشمهای آنها به انگشت اشاره ولایت فقیه دوخته است، فاقد روحیه حزبی هستند و تلاشی هم برای تحقق برنامه دارای آینده و دوراندیشانه نمی کنند. این امر موجب آن می شود که براحتی می توان از حزبی خارج شد و بدرون حزب یا سازمان دیگری رفت زیرا همه آنها چشم به انگشت اشاره رهبر دوخته اند. باین جهت اصولیتی در کار نیست جز تمایل مشترک به حفظ رژیمی مستبد و مذهبی که باین افراد امتیازات فراوانی داده است تا مجموعه رژیم را حفظ کنند. آنها جدی نیستند، به خودشان هم احترام نمی گذارند وگرنه چگونه ممکن است آقای خاتمی با شل کن سفت کن به وسط میدان بپرد و سپس با آمدن موسوی کناره گیری کند. کسی که به حرف خود ایمان داشته باشد و بخواهد آنرا متحقق کند باید برای اجرا و تحقق سیاستش مبارزه کند و سایر رقبا را در این مبارزه به کناری زند و یا منفرد کند. کار خاتمی نشانه آن است که همه این کارها بازی است، جدی نیست، رهبران “اصلاحات“ فقط پهلوان پنبه هستند. اختلافات آنها اختلاف سلیقه است. شما با نامهای "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" و یا "مجمع روحانیون مبارز" و "جبهه مشارکت ایران“، " جامعه روحانیت مبارز"، “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم“، “حزب کارگزاران سازندگی“، “جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی“، “اصولگرایان“ و... روبرو هستید. از برنامه آنها سردر نمی آورید. حرفهای پاره ای از آنها انتقاد به دولت است ولی خودشان معلوم نیست چه می گویند. توجه کنید در حالی که حزب رفسنجانی که همان “حزب کارگزاران سازندگی“ است از موسوی به دفاع برخاسته غلامحسین کرباسچی دبیرکل این حزب اداره کننده ستاد انتخاباتی کروبی است. آقای عطریانفر عضو دیگر شورای مرکزی این حزب نیز با آقای کروبی همکاری می نماید. این در حالی است که "مجمع روحانیون مبارز" که تا دیروز با کروبی بود امروز هنوز تصمیم نهائی خویش را اعلام نکرده ولی بنظر می رسد هوادار موسوی است.
روزنامه “اعتماد“ که از هواداران “اصلاح طلبان“ است نوشت: “انتخابات ریاست جمهوری این دوره پر از شگفتی است و فقط مختص یک جناح خاص هم نیست. در جناح اصولگرا، همه هر کسی را به عنوان کاندیدا قبول دارند الا محمود احمدی نژاد را، هر روز نام یکی شنیده می شود. یک بار محسن رضائی، یک بار محمد قالیباف و یک بار هم حسن روحانی و دیگران. اما وضع در جناح اصلاح طلبان تقریبا سرگیجه آور است. پس از انصراف سید محمد خاتمی، با آن که همه فکر می کردند انتخاب آسانتر شده است اما سرگیجه بیشتر شده و هر کسی دور خویش می چرخد!“. روزنامه “رسالت“ در مقاله خود به عنوان “پرسش های بی پاسخ“ در انتقاد از کروبی نوشت: “...پرسش از آقای کروبی به عنوان بزرگترین تجدید نظر طلب در جبهه دوم خرداد این است که اگر مخاطرات همراهی با مشارکت و مجاهدین(منظور مجاهدین انقلاب اسلامی است-توفان) بیش از فواید آن است- که حضرت عالی بنا بر تجربه 8 سال ریاست جمهوری خاتمی ترجیح می دهید جایی در کابینه خود برای ایشان در نظر نگیرید- پس چرا تئوریسین پروژه خروج از حاکمیت یعنی عباس عبدی و برخی افراطیون دوم خردادی را در اردوگاه خود پناه داده اید؟ پراگماتیسم افراطیون در عصر بی اقبالی دوم خرداد، به طور طبیعی آنها را به سمت مهدی کروبی سوق داد اما آیا این طیف تا پایان این رقابت نفس گیر در کنار کروبی باقی می مانند؟ و افرادی نظیر کرباسچی، عمادالدین باقی، نیلی، عبدی و قوچانی چه خوابی برای کروبی دیده اند؟...“
شما اگر قرار باشد بر اساس این طیف رنگارنگ و افراد رنگ وارنگ و رنگ عوض کن داوری کنید به شدت به سرگیجه دچار می شوید و نمی توانید از این کلاف سردرگم سردر آورید. نشریه اعتماد البته کمی از سیر حوادث عقب مانده است وتوجه ندارد که اصولگرایان بر سر احمدی نژاد که مورد تائید کامل خامنه ایست به توافق رسیده اند. آن جبهه ایکه داربستش درهم ریخته جبهه سست اصلاح طلبان است.
امروز دو گرایش عمده در ایران به جان هم افتاده اند. هر دو گرایش از خودی ها هستند. نزاع آنها بر سر این است که کدام جناح بتواند بهتر بر منابع ثروت میهن ما غلبه کند و از قبل آن استفاده نماید و در حفظ رژیم سرمایه داری موفقتر است. طبیعتا برای اینکه آنها بتوانند از این منابع برای مدت طولانی تری استفاده کنند تلاششان این است که قدرت سیاسی را در دست داشته و برای مدت بیشتری حکومت کنند. آنها می کوشند در حفظ قدرت سیاسی که یک قدرت طبقاتی است مشترکا بکوشند.
مردم از اصلاح طلبان دلخوشی ندارند زیرا آنها نشان داده که توانائی رهبری نداشته و از مردم بیشتر می ترسند تا از جناح رقیب. آنها روزی که اعتماد بیست میلیون را جلب کرده بودند نتوانستند کاری کنند حال چگونه می خواهند در حضیض ذلت اعتماد عمومی را کسب کرده و مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند. آنها در همان زمانی که در قدرت بودند اعلان کردند که مدافع اساس جمهوری اسلامی بوده برای حفظ و بقاء آن کار می کنند. خاتمی آن سید خندان فاقد ستون فقرات سیاسی است و در بزدلی و شعبده بازی لنگه ندارد. وی نقش آتش نشانی را در موقعیکه میلیونها نفر خواهان تغییر بودند ایفاء کرد. این عده هوادار لیبرالیسم اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، خصوصی سازیها و... بوده و در تمام دوران حکومتشان از خصوصی سازیها بشدت حمایت می کردند و تلاش داشتند سرمایه های خارجی را به ایران بکشانند. در دوران مذاکرات پیرامون برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران اصلاح طلبان پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی را امضاء کردند که یک سند خیانت ملی است. اصلاح طلبان حتی میان خویش نیز نمی توانند به توافقی برسند و چهره های متعددی را معرفی می کنند، کروبی، خاتمی، موسوی... تا انتخابات معلوم نیست به این فهرست چند نفر دیگر اضافه می شوند. البته اگر انتخابات بدور دوم برسد اصلاح طلبان بخت اینکه بر سر یک نامزد با هم ائتلاف کنند دارند. ولی این ائتلافها بر اساس برنامه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... مشترک نیست بر اساس حضور شخصیتهاست. سردرگمی در جبهه اصلاحات نیز از همان جا ناشی می شود که آنها در مخالفت با دولت احمدی نژاد توافق دارند ولی از این مرز که بگذریم سایه روشنها افزایش می یابد. بهمین جهت شما مبارزه شدید و معتقدانه ای را بر سر برنامه های کنونی بر اساس سیاسی نمی بینید. گفتاری نظیر مبارزه با رشوه خواری، مبارزه با فساد، حیف و میل درآمد ارزی و... برای کسب حکومت کافی نیست. این حرفهای دهان پر کن از دهان مشتی فاسد و مستبد که با اساس جمهوری اسلامی موافقند و این موافقت در واقع مخالفت با برسمیت شناختن حق انسانها در فکر کردن و زندگی کردن است بیرون می آید. چنین مخالفتی موجب جلب آراء مردم نمی شود. همین اصلاح طلبان که از فساد دولت دوره نهم صحبت می کنند، حاضر نیستند از افشاءگریهای آقای پالیزدار و یا شهبازی که در درون همین رژیم بودند و پته بزرگان قوم را بر دایره ریختند حمایت کنند، زیرا پای بزرگان قوم در میان است. اصلاح طلبان، میر حسین موسوی نخست وزیر دوران 1981 تا 1989 را به میدان فرستاده اند که از مبارزین زمان شاه در دانشگاه تهران بود و تبلیغ می کنند که وی نخست وزیر دوران جنگ بوده و طرفدار یارانه به فقرا و کنترل تورم، جیره بندی و... است. وی مشهور به جناح “چپ“ خط امامی بود که پس از کنار گذاشته شدن خانه نشین شد و کسی دیگر وی را نمی شناسد. میرحسین موسوی حکم نوستالژی را برای نسل جنگ و انقلاب دارد. ولی در دوره های قبلی که آقای میر حسین موسوی با اشتیاق و نه مانند این بار با اکراه می خواست برای مقامات بالاتر فعالیت کند به وی حالی کردند که تصاویر بی حجاب همسرش را در دوران شاه رو می کنند تا روی وی کم شود. ایشان نیز فورا جا زد. آن تصاویر بی حجابی هنوز در کشوی میز آقای خامنه ای و شریعتمداری باد می خورد.
بر سر دعوای قوه قضائیه با مجریه بر سر میلیاردها تومان رشوه خواری و پولهای هدر داده شده که امروز از آن سخن می رود و احمدی نژاد را به جان قوه قضائیه و بر عکس افکنده است باید دانست که این رویداد غیر قابل انتظار و امر جدیدی نیست. در این کلاهبرداری که از همان بدو انقلاب رشته آن بافته شد، همه دست داشته اند و ثروت عمومی را بهدر داده اند. کار آنها نظیر کار بانکهای آمریکائیست که وامهای بدون تضمین داده اند و حال قادر به وصول آن نیستند. مافیائی در قدرت است که مجموعه ای از بازاریان هوادار رژیم که بورژوازی سنتی ایران را تشکیل می دهند، قشری از تکنوکراتها و بروکراتهای متعلق به این جناح، کلاهبرداران و کلاشانی که از وضعیت آشفته بازار استفاده کرده و خود را به صف “انقلابیون اسلامی“ افکندند و در قالب کمیته ها و سپاه به اهرمهای قدرت دست یافتند تا فقط جیب خود را پر کنند، ایران را به این وضعیت تلخ رسانده اند که ما با آن روبرو هستیم. این قشر لومپن و بی دورنما با هرگونه تغییری مخالف است، بنیاد های مفتخور که بودجه نفت را می بلعند و مراکزی که برای پخش ثروت ملی مردم و آنهم تنها در میان قشر معینی از حاکمیت خودی بوجود آمده اند در این انتخابات دست دارند تا به این ترکیب دست نخورد و مواجب آنها از راه برسد. بر سر تسلط بر بودجه نفت مبارزه مرگ و زندگی میان آنها در گیر است. همه جناحها از پول نفت ارتزاق می کنند و پول نفت شیشه عمر همه جناحهای هوادار رژیم جمهوری اسلامی است. اختلاف آنها با یکدیگر نباید به تکانهای شدید اجتماعی و به میدان کشیدن مردم منجر شود که آنگاه بوی خطر به مشام خواهد رسید.
رژیم احمدی نژاد واکنش هیات حاکمه ایران در مقابل تهدیدهای امپریالیست آمریکا و محاصره اقتصادی و خرابکاریهای عمال فریب خورده آنها در ایران بود. این جناح هم به سرکوب داخلی و هم به افزایش قدرت نظامی ایران اهمیت می داد زیرا که خطر سرنگونی خویش توسط قدرت خارجی را از نظر دور نمی داشت. وی می دید که تهدید خارجی وحدت داخلی را تحکیم می کند و این سیاست را به نحو زیرکانه ای به کار برد.
آیا خطراتی که ایران را تهدید می کرد بطور کلی مرتفع شده است؟ آیا آمریکائیها از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی دست کشیده اند، آیا عربستان سعودی از تخریب در منطقه بر ضد ایران و جمهوری اسلامی دست بر می دارد؟ آیا بحران جهانی سرمایه داری که سرانجام نیز به ایران با دامنه کمتری از ضرر می رسد، ولی بهر صورت می رسد، توده های مردم را به خیابانها نمی آورد؟ جنبشهای اعتراضی را تقویت نمی کند؟ بنظر حزب ما این محتملترین احتمالات است و همین وضعیت لزوم ادامه سیاست گذشته، سیاست رژیم نظامی –امنیتی را توجیه می کند. تغییر دولت بعید بنظر می رسد. امپریالیستها از آمریکا تا اروپا گرفته فشار می آورند که چهره دیگری به جای احمدی نژاد بر سر کار آید تا آنها از موضع آبرومندانه تری در مذاکرات با ایران و اصولا گشایش باب مذاکرات بر آیند ولی همین امر برگ برنده ای در دست حاکمیت ایران است. آنها خانم صابری را که به جرم جاسوسی گرفته بودند آزاد می کنند تا در جبهه “اصلاح طلبان“ شکاف ایجاد کنند و به آمریکائیها بفهمانند که این قبیل اقدامات مسالمت جویانه و “دوستانه“ از جانب جناح بنیادگراها نیز ممکن است. آنها به امپریالیستها در باغ سبز نشان می دهند. اوضاع بحرانی جهان چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی، سیر حوادث در افغانستان و پاکستان و عراق و فلسطین در منطقه بهیچوجه به نفع امپریالیستها نیست و روز بروز هم وضع آنها بدتر می شود. این است که امپریالیستها در مذاکره با ایران دست بالا را علیرغم هیاهوی فراوان ندارند. حتی حلقه محاصره اقتصادی در حال شکستن است. رقبای امپریالیست برای فروش کالا به ایران بر یکدیگر رقابت می کنند زیرا حیات بازار داخلی آنها به این صادرات وابسته است. در چنین وضعیتی انتخاب احمدی نژاد ادامه سیاست گذشته ایران است که منجر به تقویت هیات حاکمه ایران شده است. مگر رویدادهای غیر قابل پیش بینی و محاسبات و زد و بندهای پشت پرده بتواند در این روند تغییری حاصل کند.
میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر دوران سختیها، دوران جنگ، نخست وزیر دولتی کردن ها، تبلیغ می شود تا وی را در دوران بحران جهانی به عنوان مرد شایسته ی مهار بحران جا بزنند. ولی موسوی را نسل بعد از انقلاب اساسا نمی شناسد و نسل انقلاب نیز بعد از آن همه اعدامها دل خوشی از وی ندارد. در این مدت طولانی نیز خبری ازش نبوده است. و تجربه سیاسیش به گذشته تعلق دارد. موسوی ولی عروسکی برای معامله با آمریکائیهاست و باید به دور دوم برسد. در این فاصله تنور سازشهای پشت پرده و مذاکرات محرمانه ادامه دارد. تاکتیک حاکمیت روشن است. آنها هم با کارت موسوی و هم با کارت احمدی نژاد بازی می کنند و امتیاز می خواهند. اگر سیاست امپریالیستها در مورد ایران تغییر نکند و با همان زبان قلدری و “همینه که هست“ به میدان آیند معلوم نیست که ضرورت تغییر احمدی نژاد منتفی شده باشد.
منسجم ترین جناح همان اصولگرایان هستند که علیرغم انتقادات بدولت و غر زدنها بر سر انتخاب احمدی نژاد به توافق رسیده اند و حمایت شورای نگهبان و خامنه ای را بدنبال دارند. محتملترین رئیس جمهور آینده ایران اگر احمدی نژاد نباشد از میان خود اصولگرایان خواهد بود. اصلاح طلبان ول معطلند.
حزب کار ایران(توفان) شرکت در انتخابات را در راستای سیاست رژِیم جمهوری اسلامی و در جهت تقویت این رژیم ضد بشری ارزیابی می کند.در شرایط خفقان سیاسی، فقدان احزاب سیاسی، ممنوعیت آزادی مطبوعات، نبود تشکلها و سازمانهای صنفی و سیاسی، وجود زندانیان سیاسی، انتخابات آزاد حرف مفت است. حاکمیت جمهوری اسلامی سد راه هر تحول دموکراتیک در ایران است و ازاین رو باید شعار فعال تحریم انتخابات را با نقش و فعالیت روشنگرانه به شعار سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ارتقاء داد تا روشن شود که سد “ضد دموکراتیک“ را باید شکست تا آب زلال دموکراسی و آزادی جاری شود. تشویق مردم به شرکت در انتخاباتی که خود مردم تمایلی به شرکت در آن ندارند یک خطای سیاسی و همدستی با رژیم جمهوری اسلامیست. دارودسته هائی که مردم را تشویق به حمایت از نامزدهای تقلبی انتخاباتی می نمایند در واقع در پی معامله با رژیم اند تا آنها را در خیمه شب بازیهای حاکمیت در آینده بکار گیرند. مردم ایران هیچ مشروعیتی برای این مضحکه انتخاباتی قایل نیستند. تحریم فعال انتخابات صحیحترین شعار ممکن در شرایط امروز است.

“بارها گـفـتـه‌ام و بار دگر می‌گویم
که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم
در پـس آینه طوطی صفتم داشتـه‌اند
آن چـه استاد ازل گفت بـگو می‌گویم“
حافظ

حزب کارایران(توفان)
25اردیبهشت 1388
toufan@toufan.org
www.toufan.org

ناصر زرافشان : علی‌الاصول به کل انتخابات اعتقادی ندارم
دويچه وله : روز یکشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ماه بیانیه حقوق بشر و حقوق شهروندی از سوی مهندس میرحسین موسوی نامزد ریاست جمهوری منتشر شد. وی در این بیانیه با تاکید بر همسازی دین اسلام با اعلامیه‌های جهانی حقوق بشر و اینکه در دین اسلام حقوق بشر یک حق خدادادی و در نتیجه غیرقابل سلب است، متعهد شده است که در صورت رئیس جمهور شدن، موازین بین‌المللی حقوق بشر را رعایت خواهد کرد.
آقای موسوی در بیانیه خود از جمله وعده داده است که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، حریم خصوصی افراد را محترم خواهد شمرد، آزادی بیان و اجتماعات را مورد حمایت قرار خواهد داد، با اقلیت سیاسی منصفانه رفتار خواهد کرد، از حقوق زنان دفاع کرده و اعمال هرگونه شکنجه را ممنوع اعلام خواهد کرد.
دکتر ناصر زرافشان وکیل پرونده‌ی قتل‌های زنجیره‌ای که در جریان پیگیری این پرونده به اتهام افشای اسرار حکومتی به سه سال زندان محکوم شد، معتقد است که این گونه سخنان، شعارهای تبلیغاتی است که تنها در فاصلۀ زمانی نزدیک به انتخابات تاریخ مصرف دارد و در ساختار کنونی ایران اجرا نخواهد شد.
دکتر زرافشان (عضو کانون نویسندگان ایران) به واقعه اعدام دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ اشاره کرده، می‌گوید در آن زمان مهندس موسوی نخست وزیر بودند، بنابراین بهتر است که ابتدا در مورد این رویداد اظهارنظر کنند و بعد وعدۀ تشکیل معاونت حقوق بشر را بدهند.

دویچه‌وله: آقای دکتر زرافشان، میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری اعلام کرده که اگر رییس جمهور بشود، دفتر معاونت حقوق شهروندی و حقوق بشر در ریاست جمهوری ایجاد می‌کند. فکر می‌کنید آیا ایجاد یک چنین معاونتی می‌تواند تاثیری بر بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران داشته باشد؟

دکتر ناصر زرافشان: نظر به این که آنچه در اینجا به انتخابات موسوم است، یعنی اول افرادی از طریق فیلترها و تمهیدات دیگری انتخاب می‌شوند و بعد بین انتخاب‌شده‌ها انتخابات می‌گذارند، علی‌الاصول به کل انتخابات اعتقادی ندارم. اما در مورد ایشان و صحبت‌هایی که کرده‌اند، بدون این که قصد بی‌احترامی به هیچ کس را داشته باشم، می‌خواهم بگویم اعمال افراد دروغ نمی‌توانند بگویند، اما خود آدمها می‌توانند دروغ بگویند. بنابراین اگر از روی اعمال افراد که واقعیت پیدا کرده و اتفاق افتاده قضاوت بکنید، مطمئن‌تر است تا این که از روی وعده‌هایی که می‌تواند واقعیت پیدا بکند و می‌تواند نکند داوری کنیم. آقای میرحسین موسوی در سال ۶۷، یعنی زمانی که بزرگترین پروژه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی در این مملکت اتفاق افتاد، نخست‌وزیر این مملکت بوده‌اند. من خیال می‌کنم پیش از هر چیز ایشان باید در این زمینه برای جامعه و برای مردم بگویند نقش‌شان چه بوده است و در آن زمینه چه موضعی دارند، بعد در خصوص ایجاد معاونت حقوق بشر و حقوق شهروندی صحبت بکنند. همان طور که گفتم آنچه از آدمها سر زده و اعمال آدمها، معیار قابل اطمینان‌تری است تا وعده‌های آنان.

بنابراین شما براساس سابقه‌ی دوران هشت‌ساله‌ی نخست‌وزیری آقای موسوی فکر می‌کنید که ایشان این وعده‌هایی که داده‌اند فقط می‌تواند یک وعده‌ی انتخاباتی باشد و توانایی انجام این وعده‌ها را نخواهند داشت؟

من علاوه بر آنچه به شخص ایشان مربوط می‌شود، با توجه به ساختار موجود هم گمان می‌کنم که این حرفها حرف است و در مرحله‌ی حرف باقی خواهد ماند و تحقق یک چنین صحبت‌هایی نیاز به تغییر ساختاری در ایران دارد که الآن از عهده‌ی آقای موسوی یا سایر کسانی که کاندیدا هستند خارج است.

من دقیقا در مورد همین می‌خواستم از شما سوال کنم که اصولا چقدر معتقدید که بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران در اختیار یک رییس جمهور خواهد بود؟

من اعتقادی ندارم و گمان می‌کنم که در این زمینه‌ی خاص جز متشکل شدن مردم از پایین برای کسب آن قدرتی که برای بهبود وضع لازم است، هیچ اهرم و هیچ راه دیگری وجود ندارد.

آقای دکتر زرافشان عده‌ای معتقدند همین که کاندیدایی آمده و در مورد حقوق شهروندی و حقوق بشر صحبت می‌کند و وعده‌ی این را می‌دهد که می‌خواهد معاونت حقوق بشر ایجاد بکند، این را باید به فال نیک گرفت. نظرتان راجع به این موضوع چیست.

حرف خوب البته خوب است. بحث بر سر این است که آیا تا چه حد این حرفهای خوب می‌تواند به عمل‌های خوب تبدیل بشود. من در آن مقام دارم صحبت می‌کنم. وگرنه بابت همین حرفهای خوب هم، باید خوشحال بود که این حرفها زده می‌شود. ولی حرفهایی‌ست که مربوط به فصل موسم انتخابات است و باید بگویم که با توجه به مجموعه‌ی نظام موجود که حالا در این فرصت کوتاه امکان رفتن در جزییاتش نیست و بسیار کمتر از اینها هم با این مَلِک و این روزگار شدنی نیست.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی

۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸


دراعتراض به دستگیری و ضر وشتم کارگران در اول ماه مه در ایران نامه ای به انگلیسی از طرف دفتر خارجی حزب کارایران(توفان) خطاب به احزاب برادر، سازمانها و نهادهای مترقی و بشردوست ارسال شده و آنها را درحمایت از کارگران و محکوم نمودن اعمال وحشیانه و ضد کارگری رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی فراخوانده است. ترجمه فارسی این فراخوان را در زیر ملاحظه فرمائید.

خطاب به احزاب برادر و سازمانها ، احزاب، وشخصیت های انقلابی و مترقی


هجوم وحشیانه به تظاهرات اول ماه مه را محکوم کنید!
آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران زندانی

رفقای گرامی !

روز اول ماه مه 2009 کارگران ایران که در حال گرد همائی در پارک لاله تهران برای برگزاری روز جهانی کارگر بودند مورد هجوم وحشیانه نیروهای امنیتی-اطلاعاتی و پلیس و لباس شخصی های رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند. نیروهای سرکوبگر رژیم به ضرب و شتم جمعیت 2000 نفری که در پارک گرد آمده بودند پرداخته و تعدادی را مجروح نموده و بیش از 150 نفر زن و مرد را دستگیر کردند. تظاهرات ماه مه توسط چندین تشکیلات و سندیکای مستقل کارگری تدارک دیده شده بود و " کمیته برگزاری " تظاهرات چند هفته در مورد آن تبلیغ کرده و مردم را به مراسم روز جهانی کارگر دعوت نموده بود. جند روز قبل از اول ماه مه، نیروهای امنیتی رژیم فعالین کارگری را مورد تهدید قرار داده واز طریق تلفن به خانواده آنها سعی کردند که از برگزاری مراسم ماه مه جلوگیری کنند. همچنین نیروی حراست بعضی از کارخانه ها و شرکت های بزرگ برای شناسائی شرکت کنندگان در تظاهرات گسیل شده بودند. پلیس و نیروهای امنیتی رژیم از کارگران شرکت کننده در مراسم وسیعا عکس و فیلم برداری کردند.
همچنین تظاهرات ماه مه در شهر سنندج هم مورد هجوم اوباشان جمهوری اسلامی قرار گرفت و 6 فعال کارگری دستگیر شدند.
در ادامه این حملات، پلیس جمهوری اسلامی به جلسه اعضای تعاونی مصرف کارگران فلزکار مکانیک هجوم برده و تعدادی را با خود به بازداشتگاه میبرند.
حزب کار ایران (توفان) هجوم به شرکت کنندگان در مراسم ماه مه در تهران و سنندج را شدیدا محکوم میکند. ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط بازداشت شدگان هستیم. ما خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و فعالین کارگری از زندانهای جمهوری اسلامی ایران هستیم.

رفقای گرامی !

در سالهای اخیر و در نتیجه مبارزه مستمر و چند ساله بر علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، فعالین کارگری ایران موفق شده اند چند سندیکای کارگری مستقل تشکیل دهند. رزیم سرکوبگر اسلامی از سالهای 1980 تا کنون فعالین کارگری را که سعی در برگزاری تظاهرات اول ماه مه کرده اند مورد تهدید قرار داده و سرکوب کرده است. درایران و رژیم مدافع سرمایه دار آن ، هر نوع فعالیتی در زمینه تشکیل سندیکا و اتحادیه و تجمع کارگری ممنوع است و کارگرانی که دست به چنین فعالیتهائی زده اند را رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی شکنجه کرده، در ملا عام شلاق زده ، و آنها را در زندانهای مخوف به اسارت گرفته است. منصور اسالو ، محمود صالحی ، علی نجاتی ، فرزاد کمانگر و . .... نمونه هائی از این فعالین بزندان افتاده اند.
تظاهرات ماه مه امسال توسط چندین نهاد و کانون کارگری مستقل برنامه ریزی شده بود. در پاسخ به این تحول، رژیم حامی سرمایه دار ایران سرکوب فعالین کارگری را تشدید کرده است. اول ماه مه امسال در پارک لاله، رژیم از باتوم ، شوک الکتریکی ، و گاز فلفل استفاده نمود تا بتواند کارگران در پارک را متفرق نماید. بازداشت شدگان که از رده های سنی مختلف هستند را به زندان مخوف اوین بردند و با خانواده بازداشت شدگان که برای اطلاع از سرنوشت اعضای خود بدادگاه انقلاب اسلامی رجوع کرده اند بد رفتاری شده و به آنها گفته اند که مسئولین برای آزدی موقت هرکدام از دستگیر شدگان مبلغ 50 تا 100 میلیون تومان (!!) وثیقه تیعین کرده اند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران هرگز حقوق کارگران در تشکیل سندیکا و مجمع عمومی و اعتصاب را برسمیت نشناخت و به آن احترام نگذاشت. بلکه بر عکس ، رژیم ایران با قبول دستورات سازمان تجارت جهانی بر شدت نقض حقوق اولیه و حتی سرکوب کارگران افزود. بیانیه " کمیته برگزاری " مراسم روز جهانی کارگر بر بعضی از این مسائل انگشت گذاشته و اعلام داشت که :
" امسال ما كارگران مراسم اول ماه مه را در شرايطي برگزار مي كنيم كه نظام سرمايه داري در گرداب يك بحران عظيم اقتصادي ويران كننده تري فرورفته است و......" ، "بحران عظيم اقتصادي موجود و عجز دولت هاي سرمايه داري در مهار آن و سر ريز كردن بار اين بحران بر دوش كارگران جهان ، و...."
بیانیه در مورد مطالبات کارگران اعلام میدارد که :
- تامين امنيت شغلي براي همه كارگران و لغو قراردادهاي موقت و.....
- ..... ومصرانه خواهان افزايش فوري حداقل دستمزدها براساس.....
- برپايي تشكل هاي مستقل كارگري ، اعتصاب ، اعتراض ، تجمع و آزادي بيان حق مسلم ماست......
- اخراج و بيكار سازي كارگران به هر بهانه اي بايد متوقف گرد.......
- ما خواهان برابري حقوق زنان و مردان در تمامي شئونات زندگي اجتماعي و اقتصادي و محو كليه قوانين تبعيض آميز عليه آنان هستيم .
- ما خواهان آزادي كليه كارگران زنداني از جمله منصور اسالو و ابراهيم مددي و لغو كليه احكام صادره و توقف پيگرد هاي قضايي و امنيتي عليه فعالين كارگري هستيم .
- -ما بخشي از طبقه كارگر جهاني هستيم و اخراج و تحميل بي حقوقي مضاعف بر كارگران مهاجر افغاني و ساير مليت ها را به هر بهانه اي محكوم مي كنيم .
- -ما ضمن قدرداني از تمامي حمايت هاي بين المللي از مبارزات كارگران در ايران و حمايت قاطعانه از اعتراضات و خواسته هاي كارگران در سراسر جهان خود را متحد آنان مي دانيم و بيش از هر زمان ديگري بر همبستگي بين المللي طبقه كارگر براي رهايي از مشقات نظام سرمايه داري تاكيد مي كنيم .
رفقای گرامی !

مطالبات تشکل ها و کانونهای مستقل کارگری در ایران مطالبات میلیونها کارگر زن و مرد که سالیان طولانی در شرایط بسیار سخت بسر برده اند میباشد. این مطالبات از حمایت تمامی اقشار جامعه که برای حقوق سرکوب شده خود مبارزه میکنند بر خوردار است. حزب کار ایران (توفان) از همه احزاب برادر و سازمانها و شخصیت های مترقی میخواهد که به هرشکلی که مناسب میدانند رژیم ایران را برای هجوم به تظاهرات روز جهانی کارگر و ضرب و شتم و دستگیری فعالین کارگری محکوم نمایند و آزادی فوری و ندون قید و شرط دستگیر شدگان را مطالبه نمایند. حمله به شرکت کنندگان در تظاهرات ماه مه در ایران حمله به تمامی کارگران زن و مرد جهان است.
زنده باد همبستگی بین المللی کارگران!
دفتر خارجی حزب کار ایران (توفان)

6 ماه مه 2009
http://www.toufan.org/
Touufan@touan.org
این نامه همچنین به بیش از 50 حزب و سازمان مدافع حقوق کارگران ارسال شده است.

احزاب برادر
حزب کمونیست کارگران فرانسه
حزب کمونیست کارگران دانمارک
حزب کمونیست انقلابی ترکیه
حزب کمونیست مارکسیست لنینیست اکوادور
حزب کمونیست شیلی (اکسون پرولتاریائی)
حزب کمونیست انقلابی برزیل
حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست لنینیست)
حزب کمونیست کارگران تونس
سازمان مارکسیست لنینیست انقلاب نروژ
سازمان مارکسیستی لنینیستی برای احیای حزب کمونیست ایتالیا
حزب کمونیست آلمان
حزب کمونیست مکزیک ( مارکسیست لنینیست )
حزی کمونیست اسپانیا ( مارکسیست لنینیست )
سازمان مارکسیستی لنینیستی برای احیای حزب کمونیست یونان
حزب کمونیست کار جمهوری دومینیکن
حزب کمونیست انقلابی ساحل عاج
حزب کمونیست ولتاییک (بورکینا فاسو)
انتشارات انقلابی دمکراتیک (هندوستان)
................................................
احزاب انقلابی و چپ
حزب کمونیست سوئد KP
حزب کمونیست( م ل) فنلاند
حزب کمونیست( م ل ) بنگلادش
حزب اتحاد مرکز سوسیالیست هندوستان
حزب کمونیست مارکسیست لنینیست ( کردستان شمالی)
حزب کارترکیه

...............










۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸

فراخوان به کمپین برای آزادی دستگیر شدگان روز جهانی کارگر

کارگران، تشکل ها و نهادهای کارگری ایران و جهان!

در روز جهانی کارگر هنگامی که کارگران و خانواده های آنان که بنابر فراخوان کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه(مشتمل بر تشکل های مستقل کارگری ایران) که برای اعلام مطالبات خود و گرامی داشت این روز درپارک لاله تهران گرد هم آمده اند، به همراه تعداد دیگری از مردم حاضر درپارک مورد یورش نیروهای امنیتی-پلیسی و ماموران لباس شخصی قرار گرفتند.این نیروها با انواع ابزار و روش های سرکوب، تعداد زیادی را شدیدا مجروح و بیش از صد و پنجاه نفر را در حالی که مورد ضرب و شتم واقع شده بودند، دستگیر و روانه زندان کردند.از این تعداد هنوز حدود یکصد تن درزندان به سر می برند. این افراد هیچ جرمی مرتکب نشده بودند که این چنین غیر انسانی سرکوب و به بند کشیده شده اند. آنها فقط به خاطر این که همزمان با میلیاردها کارگر دیگر در سراسر دنیا و به دلیل طرح مطالبات میلیون ها انسان در ایران که هر روزه تحقیر می شوند، به دلیل برپاکردن تشکل های مستقل سرکوب می شوند وماه های متمادی حقوقی دریافت نمی کنند، تنها به دلیل این که صدای اعتراض برآورده اند، امروز در بدترین شرایط در زندان هستند. هر روز خانواده هایشان که برای آزادی آن ها در مقابل دادگاه ها و مراجع دیگرقضایی مراجعه می کنند اما با برخوردهای نامناسب و پاسخ های ضد و نقیض مواجه می شوند. ما میلیون ها کارگر و زحمتکش و مساوات طلب نسبت به عزیزان دربند و خانواده هایشان مسئول هستیم و نباید آن ها را تنها بگذاریم. باید فورا متحدانه دست به کار مبارزه ای وسیع تا آزادی همه دستگیر شدگان شویم.
ما ضمن اعلام این کمپین از تمامی تشکل ها و نهادهای کارگری و حقوق بشر داخلی و بین المللی می خواهیم که با تمامی توان خود و به فراخور امکانات خود و از هر طریق ممکن، ضمن محکوم کردن دستگیری این عزیزان و درخواست برای آزادی بی قید و شرط آنان به حمایت های گوناگون و متناسب با توان خود از این عزیزان و خانواده های آنان و اصرار بر مطالبات اعلام شده در قطعنامه اول ماه مه این کارگران بپردازند.

زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران جهان
اعلام حمایت ها، بیانیه ها و گزارش اقدامات انجام شده خود را به این نشانی بفرستید:
campain1may@gmail.com

نوزده اردیبهشت 88
کمیته ی برگزاری مراسم روز جهانی کارگر

سندیکای كارگران شرکت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
سندیکای كارگران نیشکر هفت تپه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
هیئت بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمان
شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری شامل:
- کمیته پیگیری برای ایجاد تشکل های آزاد کارگری
- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
- جمعی از فعالین کارگری
- شورای زنان
کانون مدافعان حقوق کارگر
و با حمایت :
انجمن برق و فلز کرمانشاه- انجمن دفاع از کارگران اخراجی سقز – کمیته دفاع از کارگران هفت تپه - کارگران کارخانه پرریس سنندج- کارخانه بافندگی شین بافت سنندج –- کارگران کارخانجات شاهو- - نساجی کردستان- غرب بافت-آجر شیل -شیرپاک آرا- گونی بافی سما- آرد فجر- نیرو رخش- کارگران بخش خدماتی بیمارستان توحید سنندج -جمعی از بازنشستگان شهرستان سنندج -کارگران شرکت فرش غرب کرمانشاه- کارخانه لاستیک دنا – جمعی از کارگران سیمان قائن – جمعی از کارگران عسلویه…
ادامه دارد

۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۸






گرگی در لباس میش
آقای اوباما در عرض مدت کوتاهی که بر سر کار آمده است توانسته به محبوبیت آمریکا بیفزاید. جرج بوش آنقدر خرابکاری کرده بود، آنقدر به حیثیت آمریکا و امپریالیستها صدمه زده بود که هر لبخند و یا گفتار ملایم آقای اوباما برای مردم رها شده از کابوس جرج بوش حکم نفس راحت را دارد. جرج بوش هشت سال مردم را در سایه مخوف جنگ بیدار نگهداشت، هشت سال با دروغ و تقلب در انتخابات “دموکراتیک“ در نظام تک حزبی آمریکا(بنیادگرایان و اصلاح طلبان) به ریش دستگاه قضائی آمریکا و جهان خندیده بود. برای وی هیچ ارزشی مهم تر از دفاع عریان و بی شرمانه از منافع مشتی حیوان درنده سرمایه دری نبود. برای وی انسان کسی بود که آمریکائی از ریشه انگلو ساکسن باشد و مذهب پروتستانتیسم نوع آمریکائی را پذیرفته باشد. وی به ویژه بر ضد اعراب و مسلمانان، روسها و چینیها تحریک می کرد و عربده می کشید و آنها را به جنگ و قتل عام تهدید می کرد و از صهیونیستهای نژاد پرست به دفاع برمی خاست. هشت سال به غارت و قتل عام مردم جهان با شمشیر آغشته و نعره های مستانه پرداخته بود. مردی بود عقب مانده، چاقوکشی حریف طلب که با فریادهای نفس کش افسارش پاره شده بود. در تمام جنایاتی که در این مدت کوتاه در جهان اتفاق افتاد، دست کثیف امپریالیسم آمریکا به رهبری جرج دبلیو بوش، دیک چنئی، کوندلیزا رایس و رامزفلد در کار بود. نوکران این چاقوکش دیوانه “متمدن“ در اقصی نقاط جهان از همه جنایات جرج بوش دفاع کردند و امروز با بی شرمی بر روی این شرکت در ارتکاب جرم خاک می پاشند. برلسکونی از ایتالیا، آزنار از اسپانیا، آریل شارون و ایهود اولمرت از اسرائیل و ... مدعی پادشاهی بی تاج و تخت ایران رضا پهلوی و کیهان لندنی از ایران از نمونه های کثیفی بودند که در تمام این جنایات و اعمال ضد بشری شرکت فعال داشتند. موج ضد آمریکائی سراسر جهان را فرا گرفته بود. تئوری مبارزه با تروریسم جرج بوش که سرکوب جنبشهای اعتراضی و آزادیبخش بود با شکست فضاحت بار مواجهه شد و معلوم شد که امپریالیسم در مقابله با خلقها که برای آزادی و حیثیت انسانی خویش پیکار می کنند ببر کاغذی است. همدستی جرج بوش در غارت بورس نیویورک و ممانعت از کنترل دولتی آن. اعمال نفوذ در کار مسئولین نظارت بورس و حتی شرکت فعال وی و خانواده اش در بورس بازی و سوء استفاده از مقامش در کسب اطلاعات درونی و فروش پر سود سهامش. تقسیم پس انداز نیم میلیاردی دولت آمریکا با براه انداختن جنگهای خانمانسوز در سراسر جهان میان کنسرنهای اسلحه سازی، شرکتهای مزدور و اجیر سازی به عنوان ارتشهای خصوصی حرفه ای، کانونهای اعمال شکنجه به صورت خصوصی، شرکتهای بزرگ بندر سازی و ساختمانی، شرکتهای نفتی و... و بدهکار کردن دولت آمریکا که بدهکارترین دولت جهان بوده و سقف بدهکاریش در تاریخ آمریکا و جهان مشابه خویش را می طلبد از شاهکارهای جرج بوش است. مردم آمریکا باید با کار خود این بدهکاری را پرداخت کنند. جرج بوش نسلها مردم آمریکا را به زیر بار قرض برده است. کسر بودجه در مدت ششماه به مبلغ 8/956 میلیارد دلار رسیده است. حکومت اوباما اعلام کرد که در امسال کسر بودجه به مبلغ 75/1 بیلیون دلار یعنی 75/1 هزار میلیارد دلار می رسد.
اوباما در چنین شرایط بر سر کار آمد. مردم با الهام از لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است، و یا ضرر را از هر جا بگیری منفعت است احساس امنیت و آرامش بیشتری پیدا کرده و امید وار شدند که به پایان این روزهای دهشتناک جرج بوشی که بدترین رجاله ای بود که بریاست جمهوری آمریکا رسیده بود رسیده اند. اوباما با سرمایه ای وارد کار شده که جرج بوش آنرا بر باد داده بود.
تنها رنگ پوست اوباما نیست که با رنگ پوست جرج بوش فرق می کند. زبان اوباما نیز با نوع عربده کشی جرج بوش فرق می کند. اوباما مایل است که با پنبه سرببرد.
سفیهانه است اگر کسی تصور کند سیاست راهبردی امپریالیسم آمریکا را افراد جداگانه و بر اساس هوا و هوس دل خویش تعیین می کنند. در آمریکا قبل از ایران مجمع تشخیص مصلحت رژیم تاسیس شده و بر سر همه مسایل راهبردی تصمیم گرفته است. آنها تصمیم می گیرند برای پیشبرد این یا آن سیاست معین کدام فرد را برگزینند و کدام فرد شایسته تر است و از انجام آن ماموریت بر می آید.
لحن اوباما در مورد ایران عوض شده است و فهمیده که با قلدری و زورگوئی کاری از پیش نمی برد. این است که تاکتیک جدید اتخاذ کرده بدون اینکه از اهداف خویش کوتاه آمده باشد. تفاوت جرج بوش با اوباما مثل تفاوت سلطنت طلبان شاه اللهی با مشروطه خواهان سلطنت طلب است. هدف هر دو روی کار آوردن سلطنت منفور پهلوی در ایران است. یکی با قلدری و چاقوکشی با تکیه بر ساواک و زندان و شکنجه و اعدام و حمایت از تجاوز آمریکا و اسرائیل به ایران و دیگری با پنهان شدن به زیر پرده “دموکراسی“، “تمدن“، “حقوق شهروندی“، “حقوق بشر“ و حمایت دو رویانه از تجاوز امپریالیستها به ایران... ولی هر دو هوادار روی کار آمدن مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ایران به اعتبار خویشاوندی خونی وی با رضا خان میرپنج هستند.
اوباما بیکباره در مورد مسئله اتمی هوادار نوعی نظارت و کاهش تسلیحات کشتار جمعی است. ظاهرا مخاطب اوباما دولت رقیبش روسیه است که امپریالیستی است که بعد از ضربات سالهای نود کمر راست کرده است و در پی تسلیح و تقویت نظامی خویش است. قیافه پاسیفیست بخود گرفتن بعد از جنگ طلبیهای جرج بوش مطلوب است و هوادار دارد و می تواند سالها برتری نظامی آمریکا را در پس آن “صلح طلبیها“ پنهان کند. روسها بخاطر عقب ماندگی خویش در امر تکامل تسلیحاتی ناچارا باید به تقویت خویش بپردازند و در جهان جنگ طلب وانمود می شوند در حالیکه آمریکائیها به مرحله ای از قدرت تخریبی و توانائی در آدمکشی رسیده اند که گذر از سقف آن در کیفیت توانائی آنها تغییری نمی دهد. در مورد آنها قانون فیزیکی تبادل حرارتی صادق است. در گرمای 100 درجه سانتیگراد آب به بخار تبدیل می شود و در تمام مدت این تغییر درجه حرارت آب ثابت می ماند صرفنظر از اینکه گرمای زیر ظرف آب را افزایش دهیم و به هزار درجه سانتیگراد برسانیم یا نه. چه فرق می کند کشوری هزار بمب اتمی داشته باشد و یا هزار و یک بمب اتمی. وقتی با مثلا پنج بمب هیدروژنی و یا اتمی و یا نویترونی می شود کره زمین را نابود کرد 995 بمب اضافی فقط تشریفاتی است و سرمایه راکد است و قدرت تهدید و ایجاد ارعابش نیز چیزی نزدیک به صفر خواهد بود.
اوباما می خواهد با روسها برای کاهش این قدرت تخریبی وارد گفتگو شود. این مانور به وی محبوبیت می دهد، منجر به توهم در میان مردم در مورد ماهیت امپریالیسم آمریکا می شود، روسها را در موقعیت دفاعی قرار می دهد و دست امپریالیسم آمریکا را از طریق بسیج افکار عمومی و قیافه ننه من غریبم بخود گرفتن در اعمال زور باز می گذارد. سالهاست که روسها و آمریکائیها برای کاهش قدرتهای هسته ای خود مذاکره کرده و یا به نتیجه نرسیده اند و یا اگر پشت پرده به نتیجه رسیده اند زیرا که بی رودربایستی بهم فهمانده اند بهتر است تعداد هزار بمب را به 900 عدد برسانند چون فرقی در اساس برای آنها نکرده ولی منافع مشترکشان تامین می شود، این کارشان برای خطری که سرنوشت مردم جهان را تهدید می کند فایده ای نداشته است. از این گذشته پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی که آنرا وسیله ای کرده اند تا حق ملل دیگر را نابود کنند از آژانس جهانی انرژی اتمی می خواهد که بر کاهش قدرت هسته ای ممالکی که دارای بمب اتمی هستند نظارت کند. این ممالک از جمله آمریکا تا کنون به زیر بار این توافقنامه جهانی نرفته اند. این است که پیشنهاد آقای اوباما به روسیه از همان اول با نیرنگ همراه است. مگر کسی جلوی آمریکا را گرفته است که به تعهداتش در مورد پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی وفادار بماند. چرا امپریالیست آمریکا از کشور ایران می خواهد که این پیمان را اجراء نکند(ایران به این پیمان وفادار است-توفان) و خودش بطور غیر قانونی این پیمان را اجراء نمی کند و در شورای امنیت سازمان ملل بطور بطور غیر قانونی بر ضد ایران که به این پیمان وفادار است با تهدید و فشار و رشوه دهی مصوبات غیرقانونی می گذراند. این ریاکاری نشانه ادامه سیاست جرج دبلیو بوش با روش ملایم و تاکتیک جدید است. اگر در سیاست اوباما تغییری مشاهده می شد باید آن می بود که تمام مصوبات شورای امنیت در مورد ایران را غیرقانونی اعلام کند و به تحریمهای علیه ایران پایان دهد در حالیکه وی عکس آنرا انجام داده و تحریمهای علیه ایران را بطور غیر قانونی و بی سرو صدا و با لبخند ملیح برای یکسال دیگر تمدید کرده است.
اگر آقای اوباما هوادار خلع سلاح عمومی و یا کاهش تسلیحات اتمی است باید قراردادهای آمریکا را با هندوستان ملغی کند و هندوستان و پاکستان و اسرائیل را که دارای 200 کلاهک اتمی است در شورای امنیت سازمان ملل محکوم و تحریم نماید. اگر آقای اوباما در این عرصه سیاست نوینی اتخاذ کرده است باید به صهیونیستهای اسرائیلی دهنه زند و تقاضای محو بمبهای اتمی آنها و نظارت سازمان جهانی انرژی اتمی را نسبت به آنها بنماید. نمی شود حلوای نقد را ول کرد و به سیلی نسیه دلخوش نمود.
این سیاست “غیر اتمی“ آقای اوباما از یک طرف زمینه معامله و مذاکره با رقبش روسیه برای چانه زنی در مسایل گوناگون است و از جانب دیگر ایجاد یک موج تبلیغاتی جهانی علیه ایران تا در مذاکرات آینده با ایران آمریکا با دست باز و از موضع “صلحجویانه“ و بشردوستانه و ضد جنگ وارد بحث شود. امپریالیسم آمریکا در صدد است که فضای سیاسی عمومی را که در تمام جهان به نفع ایران است و همه مردم جهان با احساس عدالتخواهی حق را به جانب ایران می دهند تغییر دهد و به ایران فشار معنوی جهانی وارد کند. آنها که در عمل علیرغم جستجوی فراوان در ایران بمب اتمی نیافته اند در پی آنند که با هوچیگری نوع جدید حق غنی سازی اورانیوم را از مردم ایران سلب کنند و با اتهام زنی آمریکا را ضد بمب اتمی و ایران را هوادار بمب اتمی جلوه دهند. این سیاست جو سازی امپریالیستها بخشی از سیاست راهبردی آنها در منطقه برای جا باز کردن در خاورمیانه است.
سیاست امپریالیست آمریکا در مورد برسمیت شناختن حق ایران در غنی سازی اورانیوم تغییری نکرده است. آنها یا به بهانه خلع سلاح عمومی می خواهند از ایران شروع کنند و نه از پاکستان، هندوستان، اسرائیل و آمریکا و باین ترتیب حق مردم ایران را ضایع کنند و یا با پیشنهاداتی نظیر بانک جهانی برای استخراج، پردازش و فروش اورانیوم غنی شده که مرکزش در نیویورک، مسکو، لندن و ژنو باشد کار نظارت امپریالیستها را بر آن کامل کرده و ریش و قیچی را دست خود بگیرند و انحصار خود را بر ماده اولیه اورانیوم در سطح جهان و کنترل همه خلقهای جهان بگسترانند. این شیوه جدید استعماری آقای اوباماست. همه ممالک جهان از نظر حزب ما از حقوق مساوی برخوردارند. ایران همانقدر حق دارد که اورانیوم را در کشور خویش با کارشناسان و فن آوری خویش غنی سازد که کشور آمریکا، روسیه چین یا جیبونی و ماداگاسکار.
از زمان روی کار آمدن اقای اوباما سیاستی را که مجمع تشخیص مصلحت رژیم در آمریکا در اواخر حکومت جرج بوش انتخاب کرده بود با دقت و پشتکار بیشتری به کار گرفته اند. سیاست جدید آمریکا در منطقه این است که ایران را از متحدش سوریه، لبنان و فلسطین جدا کنند. برای این کار عربستان سعودی و مصر را به کمک فرا خوانده اند و به ترکیه در منطقه نقش جدیدی اهداء کرده است. در حالیکه از این سخن می رانند که ایران قدرت منطقه است و باید آنرا برسمیت شناخت عملا ترکیه را تقویت می کنند و می خواهد این کشور را به واسطه ای میان شرق و غرب با وظایف جدید مطرح کنند. اوباما در سفر ترکیه تلاش می کرد از تمامیت ارضی ترکیه در مقابل خواست جدائی کردها برای ایجاد یک دولت مستقل حمایت کند و بر آن تکیه نماید. وی با سرکوب کردهای انقلابی موافق است در حالیکه معتقد است برای موثر بودن این سرکوب باید به پاره ای امتیازات به کردهای جنوب ترکیه تن در داد و حقوق دموکراتیک آنها را تا حدودی که به تمامیت ترکیه و مقامی که در منطقه بدست می آورد ضربه نزند برسمیت شناخت و تحقق بخشید. آنها خواستار عادی شدن روابط ترکیه با ارمنستان که متحد ایران است هستند و می خواهند ارمنستان را از ایران و روسیه دور کنند و از طریق آذربایجان، ارمنستان و گرجستان جبهه جنوبی روسیه را تضعیف نمایند. ترکیه با روابط حسنه اش با اسرائیل دروازه ورود صهیونیستها به ممالک اسلامی، به شرق و منطقه است. نقش ترکیه در ناتو و اروپا تقویت می شود و به عنوان وزنه ای در مقابل ایران خواهد بود. ترکیه بارها تمایل خویش را برای ساختن نیروگاههای اتمی بیان کرده و در این زمینه با روسیه وارد مذاکره شده است. اینکه ترکیه از این حق قانونی خویش استفاده می کند باعث رنجش خاطر اسرائیل و آمریکا و اروپا نمی شود. همین نمونه ایران و ترکیه و نوع برخورد جامعه جهانی با آنها نشان می دهد تا به چه حد موازنه جهانی بر زورگوئی و گردن کلفتی و بی قانونی و خودسری استوار است. همین واقعیت می طلبد که در چنین نظامی باید برای حفظ بقاء قوی شد.
اوباما در کنار این مسئله از سیاست عربستان سعودی که تلاش می کند سوریه که کشوری سنی مذهب و عرب بوده و همچنین سازمان حماس را که سنی مذهب و عرب است از ایران جدا کرده و توسط جلب سوریه با یاری اعراب ارتجاعیِ منطقه و سوریه، جنبش لبنان را که شیعه مذهب و متحد ایران است را سرکوب کرده و در نتیجه از نفوذ ایران در منطقه کاسته، حمایت می کند.. فشار اعراب به حماس تا با محمود عباس همدست صهیونیستها کنار آمده و یک حکومت “وحدت ملی“ ایجاد کند و به همکاری با ایران خاتمه دهد، از این نقطه نظر است. آنها نخست با یاری اسرائیل، مصر، اردن، مراکش ... کوشیدند با قتل عام مردم فلسطین و مبارزان حماس که حزب سیاسی مردم فلسطین است(توجه کنید ارتجاع جهانی و ایرانی بدروغ این نماینده مردم فلسطین را مانند صهیونیستها و فاشیستها گروه تروریستی جا می زند و تبلیغ می کند-توفان) کار حماس را یکسره کنند. آنها نه تنها در این پیکار شکست خوردند بلکه آبروئی نه برای آنها و نه برای صهیونیستهای اسرائیلی باقی ماند. صهیونیستها و همه همدستانشان در جهان جنایتکار جنگی محسوب شدند. جنایتکارانی که می خواستند حق زندگی را با قوم کشی از مردم فلسطین بگیرند. این شکست ارتجاع در منطقه هم نفوذ حماس و هم نفوذ ایران را در منطقه و ممالک عربی ومسلمان افزایش داد. امروز عربستان سعودی و مصر در پی آنند تا جبهه ای از اعراب با سیاست تفرقه افکنانه جنگ عرب و عجم و یا شیعه و سنی علیه ایران بر پا کنند و “جنگ“ با ایران را “ویتنامیزه“ نمایند. اوباما باید از دور ناظر صحنه بماند و خودش را درگیر معرکه نکند تا به چهره “صلحجویانه اش“ خدشه ای وارد شود. دول ارتجاعی عرب و ارتجاع منطقه باید سیاست جرج بوش را با استتار اوباما در مورد ایران ادامه دهند. ادعاهای بی شرمانه مالکیت بر جزایر سه گانه خلیج فارس، پافشاری بر نام جعلی “خلیج عربی“، سلب مالکیت کردن غیر مستقیم از مستغلات ایرانیان در دوبی، تحریکات در منطقه برای تجزیه خوزستان، خرابکاری در بلوچستان و دامن زدن به جنگ شیع و سنی در پاکستان و عراق و عربستان سعودی و بحرین و... همه و همه گوشه ای از این سیاست است که منطبق با سیاست آمریکا و اسرائیل است. اوباما در پی آن است که قبل از مذاکره مستقیم با ایران بازوها و شاخکهای ایران را در منطقه کوتاه کند، از نفوذ ایران بکاهد و با طرف ضعیف به مذاکره بنشیند که دست بالا را برای تحمیل نظریات خویش داشته باشد. دور کردن سوریه از ایران و تائید نفوذ سوریه در لبنان وحمایت مالی عربستان سعودی از سوریه، پافشاری اعراب که سازمان حماس را به عنوان حزب سیاسی برسمیت بشناسند و نام آنها و حزب اﷲ لبنان را از صورت اسامی تروریستها خارج کنند تا بتوانند براحتی طرف مذاکره با اسرائیل قرار گیرند، اقداماتی است که اگر با موفقیت روبرو شود از نفوذ ایران در منطقه می کاهد. آنها در عراق تا حدودی موفق شده اند از نفوذ ایران بکاهند. البته آمریکائیها با شرایط بحرانی که در پاکستان بوجود آمده و نیروهای مذهبی قدرت گرفته و خطوط تدارکاتی نیروهای تروریست جهانی برای ادامه اشغال افغانستان را قطع می کنند با وضعیت دشواری روبرو شده اند. تنها راه رساندن کمک به افغانستان از طریق ایران و تاجیکستان است که در مورد اخیر باید ریش و قیچی را بدست روسیه بدهند و تابع شل کن سفت کن آقای پوتین بشوند. روسیه برایشان رقیب نامطمئن است.
آنها ایران را به مذاکره برای رسیدگی به مسئله افغانستان دعوت کردند. مفسران آنرا پیروزی ایران خواندند ولی همکاری ایران با آمریکا برای ادامه اشغال افغانستان هرگز به نفع ایران نخواهد بود. مردم کشور ما هرگز موافق آن نیستند که ملت همسایه ما افغانستان در زیر سم ستوران قوای اشغالگر قرار داشته باشد و مردمان آنرا به جرم مسلمان بودن قتل عام کنند. روزی نیست که به بهانه مبارزه با القاعده که ربطی به مردم افغانستان ندارد و اعراب وارداتی به افغانستان هستند مردم عادی را بدون حساب و کتاب قتل عام نکنند. هیچ ملتی نمی تواند اشغال و سرکوب توسط اشغالگران را تائید کند. مردم ایران باید تا زندگی برپاست در کنار مردم افغانستان زندگی کنند و احترام متقابل با آنها داشته باشند. نمی توان ایران را به پل پیروزی تروریستها برای ادامه اشغال افغانستان بدل کرد. ایران از این مسئله فایده نخواهد داشت. جز اینکه تمام منطقه شرق ایران بزیر نفوذ امپریالیستها می رود. قوای نظامی آنها تمام منطقه را اشغال می کنند و این خطری برای استقلال و تمامیت ارضی ایران است. افکار عمومی جهان را علیه ایران برمی انگیزد و جز سرزمین سوخته در شرق چیزی برای ایران باقی نمی ماند. ایران دارای آن توانائی نظامی و نفوذ سیاسی نیست که این راههای تدارکاتی را هر وقت خواست قطع کند و از نیروهای بیگانه بخواهد که خاک ایران را ترک کنند. حال اگر خاک ایران را ترک نکردند چکار باید کرد؟ کدام ارگان جهانی است که از حقوق کشور ما حمایت می کند. هیچکس. کشوری که خودش به اشغالگران تروریست یاری رسانده خود اینک قربانی همان تروریستها شده است. می خواستی کور شوی و بدام امپریالیستها نیفتی. این جوابی خواهد بود که ملتهای منطقه و جهان به ما خواهند داد. شرکت ایران در سرکوب مردم افغانستان و همدستی با تروریستهای جهانی به صلاح مردم منطقه و ایران نیست. این امتیازی نیست که ایران بدست می آورد. امتیازی است که تروریستهای جهانی به سرکردگی باراک اوباما کسب می کنند و کشتی شکسته خود را از دریای بحران زده افغانستان بیرون می کشند. تا زمانیکه مردم افغانستان بدست خویش سرنوشت خود را تعیین نکنند افغانستان روی آرامش را نخواهد دید. همدستی با اشغالگران کاشتن تخم نفاق و تفرقه در شرق ایران است که می تواند مادر بحرانهای بعدی میان ایران و افغانستان مستقل باشد.
شرکت ایران در تامین راههای تدارکاتی با امپریالیستهای تروریست کشیده شدن پای ایران بطور فعال به جنگ منطقه است، دشمنی با افغانها را تشدید می کند که می تواند سرمنشاء جنگهای بعدی باشد. این کار در عین حال همدستی با امپریالیستهاست. ایران به عنوان دست دراز شده امپریالیسم در منطقه عمل می کند و دود این همدستی به چشمان مردم ایران و آینده کشور ما خواهد رفت.
خیال خامی است اگر تصور شود دادن چنین امتیاز بزرگی به امپریالیستها آنها را سر رحم می آورد که حقوق قانونی ایران را برسمیت شناخته از خرابکاری در ایران دست برداشته از تقویت جریانهای تجزیه طلب ناسیونال شونیست کاسته و بودجه سازمانهای جاسوسی آمریکا برای اخلال در ایران و خریدن اپوزیسیون “انقلابی“ ایران را کاهش دهند. امپریالیست آمریکا بجای هل من مبارز طلبی و رجز خوانیهای جرج بوش با سیاست جنگ فرسایشی به ایران روی آورده و دست حاکمیت ایران را در پوست گردو قرار داده است. این مانور آمریکا در میان حاکمیت ایران دو دستگی ایجاد کرده و آنها را از درون تضعیف نموده است. دعواهای انتخاباتی و تغییر چهره نامزدهای ریاست جمهوری حاکی از همین مانور آمریکا و ولوله ایست که در حاکمیت ایران افتاده است. توپ اکنون در زمین ایران است و باید در مقابل “ملایمت“ باراک حسین اوباما روش مناسب مقابله را پیدا کند. آمریکا طبیعتا با هر رژیمی که منافع امپریالیست آمریکا را در منطقه حفظ کند کنار می آید و به آنها امان نامه می دهد. آنها همین کار را در افغانستان با طالبانهای “معتدل“ می کنند چرا آنرا با جمهوری اسلامی نکنند. اینها که از “طالبانهای معتدل“ معتدلترند. این طالبانهای “معتدل“ تا دیروز همان تروریستهای سنگ دل و عقبگرا بودند ولی امروز بر اثر مصلحت زمانه “انقلابی و معتدل“ تفسیر می شوند. رژیم جمهوری اسلامی هم می تواند از امروز به فرد از محور شرّ به محور حسن بدل شود.
ماهیت سیاست راهبردی امپریالیست آمریکا در منطقه تغییری نکرده است. آمریکا ضمنی رژیم جمهوری اسلامی را برسمیت شناخته و آماده تبادل سفیر با آن است. ولی آمریکا از زورگوئی خویش دست برنداشته است. اوباما همان حرفهای جرج بوش را با زبانی دیگر تکرار می کند. وی گرگی در لباس میش است. منافع مردم ایران ولی حکم می کند که دست امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکا از منطقه کوتاه شود. حقوق قانونی ایران برسمیت شناخته شود، قطعنامه های ضد ایران در شورای امنیت پس گرفته شود، حق غنی سازی اورانیوم بدون چون چرا برای ایران برسمیت شناخته شود، محدودیت تحصیلی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در مورد انتخاب رشته تحصیلیشان ملغی شود. به اشغال سرزمینهای عراق، افغانستان، فلسطین خاتمه داده شود. به اسرائیل صهیونیست که بزرگترین تروریست منطقه و یک رژیم فاشیستی و ضد دموکراتیک است دهنه زده شود و رهبران آن در دادگاه نورنبرگ بعنوان جنایتکاران جنگی علیه بشریت محاکمه و محکوم شوند. هرگونه مصالحه با امپریالیستها ممکن است طول عمر رژیم اسلامی را چند صباحی بیشتر کند ولی عزم مردم ایران برای سرنگونی این رژیم خودفروخته و خائن را چند برابر خواهد کرد. این مردم ایران هستند که چنین رژیمهائی را سرنگون خواهند کرد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 110 اردیبهشت ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸



معلمان در هفته معلم کتک خوردند
معلمان استان تهران که در هفته معلم قصد دیدار با وزیر آموزش و پرورش را داشتند توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب وشتم قرار گرفته و تعدادی از آنان بازداشت شدند. علی باغانی، دبیرکل کانون صنفی معلمان از جزئیات این واقعه می‌گوید

روز دوشنبه چهاردهم اردیبهشت سومین روز هفته بزرگداشت معلم در ایران، جمعی از معلمان استان تهران برای بیان خواست‌های خود مقابل ساختمان آموزش و پرورش در میدان فردوسی تجمع کردند.این تجمع با دخالت نیروهای امنیتی و لباس شخصی به زد و خورد کشیده شد و پنج تن از معلمان بازداشت شدند.

علی اکبر باغانی دبیرکل کانون صنفی معلمان می‌گوید رسول بداقی عضو هیأت مدیره کانون همچنان در بازداشت است ولی از وضعیت سایر بازداشت‌شدگان اطلاعی در دست نیست.

دویچه‌وله: آقای باغانی، در تجمعی که دیروز معلمان جلوی وزارت آموزش و پرورش داشتند آقای رسول بداقی از اعضای هیات مدیره‌‌کانون صنفی فرهنگیان و پنج معلم دیگر بازداشت شدند. برای ما توضیح بدهید که دیروز چه اتفاقی افتاد.

علی اکبر باغانی:
کانون صنفی معلمان و دبیرخانه‌شورای هماهنگی معلمان سراسر کشور طبق بیانیه‌ای که قبلا صادر کرده بودیم در راستای عدم اجرای قانون خدمات کشوری، به معلمان گفته بودیم که روز دوشنبه جلو وزارتخانه بیایند تا با وزیر و معاونت وزیر در رابطه با این موضوع صحبت کنیم. آقای احمدی‌نژاد رییس جمهور در تاریخ ۲۹ بهمن ۸۷ قول داده بودند که قانون خدمات کشوری را از اول فروردین اجرا بکنند ولی متاسفانه به قول خود عمل نکردند. معلمان در تهران و بعضی از شهرستان‌های اطراف تهران در مقابل ساختمان وزرات‌خانه و در شهرستانها در ادارات و در استانها هم در سازمانهای آموزش و پرورش تجمع داشتند. ما هم طبق قراری که داشتیم به جلو وزارتخانه رفتیم. من خودم وارد وزارتخانه شدم تا وزیر را متقاعد کنم که با معلمان گفت‌وگویی داشته باشد یا نماینده‌ای برای این کار اعزام بکند که چرا رییس جمهور قانون خدمات کشوری را که از سال ۸۶ تصویب شده و شورای نگهبان هم آن را تایید کرده، اجرا نمی‌کند. متاسفانه ما را از وزارتخانه بیرون کردند، در وزارتخانه را در ساعات اداری بستند و از این طرف هم متاسفانه پلیس امنیت و نیروهای امنیتی آمدند و معلمانی را که برای بیان همین خواسته‌ی قانونی‌شان آمده‌بودند، محاصره کردند و زیر فشار زیاد قرار دادند و شروع کردند به برخورد با معلمین. تعدادی از معلمین را هم دستگیر کردند، از جمله آقای بداقی، ولی قول دادند که همان لحظه آزادش می‌کنند. به همین دلیل، ما هم تا نزدیک ساعت سه آنجا بودیم، ولی متاسفانه به قول خودشان عمل نکردند و هنوز هم آقای بداقی در بازداشت هستند.

غیر از آقای بداقی چند نفر دیگر بازداشت شدند؟

آن لحظه تعداد زیادی بازداشت شدند. آقای بداقی از هیات رییسه کانون صنفی معلمان ایران و تعداد دیگری هم دستگیر شدند که بعضی‌هاشان آزاد شدند. ما از تعداد آنها خبر نداریم. در واقع تعدادی هم دستگیر شدند که ما خبر موثق ازشان نداریم. گویا یک خانم هم بازداشت شده است.

آیا ضرب و شتمی هم از سوی ماموران امنیتی صورت گرفت؟

بله. با وجود این که ما هیچ اقدامی علیه پلیس انجام ندادیم، اصلا سیاست کانون هم براین نیست، ولی متاسفانه ماموران معلم‌ها را کتک زدند و حتا پیراهن و لباس‌های تعدادی از معلم‌های ما پاره شد و مورد ضرب و شتم شدید نیروهای امنیتی قرار گرفتند. اما کانون مدارا کرد و اقدامی انجام نداد و وقتی دیدیم فشار خیلی زیاد است، من به معلم‌ها گفتم که پراکنده بشوند تا ما بتوانیم آقای بداقی را آزاد کنیم. با این که قول دادند، متاسفانه آقای بداقی را آزاد نکردند.

آیا نیروهایی که معلم‌ها را کتک می‌زدند لباس شخصی بر تن داشتند یا لباس فرم؟


معمولا در نشست‌های معلمین که تا حالا ما داشته‌ایم، انواع نیروها وجود دارند که اکثرا لباس‌دارهای نیروهای انتظامی هستند. اما نیروهای لباس شخصی هم هستند که حالا من نمی‌دانم پلیس امنیت‌اند یا نیروهای خاصی دیگری هستند در هر حال آنها هم بودند. معمولا در این نوع حضور معلمان حتا جلو سازمان، جلو مجلس یا وزارتخانه این نیروها هم حضور دارند. در این جریان هم لباس‌شخصی‌ها هم بودند.

آیا امروز برای آزادی آقای بداقی و دیگر بازداشت‌شدگان پیگیری کردید؟

بله. ما از دیشب وارد این جریان شدیم. آقای بهشتی و بعضی از بچه‌های هیات مدیره پیگیر این جریان بودند. من و چند نفر از اعضای هیات مدیره به وزارت کشور رفتیم، و این جریان را با آنها هم در میان گذاشتیم. اما هنوز پیگیری‌ها برای آزادی ایشان نتیجه‌ای نداده است.

می‌دانید الان کجا نگهداری می‌شوند؟

ایشان ظاهرا در دادسرای انقلاب در خیابان معلم هستند.


آقای باغانی ظاهرا در سایر شهرهای ایران هم تجمعات مشابهی برگزار شده است، از جمله در کرمانشاه. آیا خبری از تجمعات شهرستانها دارید؟

ما خبرهای موثق داریم که در اکثر شهرها، در ادارات آموزش و پرورش برای همین مسئله‌ی عدم اجرای قانون قرار بود با مدیران بخش‌ها صحبت بشود و در مراکز استانها هم در سازمانها تجمعاتی بوده ازجمله در کرمانشاه و شهرهای دیگر ایران. چون هفته‌ی معلم است و خواسته‌های معلمین باید از این طریق به مسئولین گفته بشود، تجمعاتی بوده اما این تجمعات خیلی منطقی و آرام و در درون آموزش و پرورش و ادارات انجام شده است. ولی متاسفانه این برخورد شدید در تهران معمولا روی شهرستانها و استانها هم اثر معکوس می‌گذارد.

و قدم بعدی کانون صنفی معلمان برای رسیدن به خواست‌هایتان که الان سالها است به دنبال آن هستید و قرار بوده از اول فروردین اجرایی بشود و نشده، چه خواهد بود؟

هیات مدیره‌کانون صنفی که الان آقای بداقی هم از آنها دستگیر شده است، سه‌شنبه هفته‌ی آینده شاید هم زودتر از آن، یک جلسه عمومی خواهیم داشت و امروز هم با آقای کروبی ملاقاتی داریم که معلمین کشور آنجا جمع می‌شوند. از ما دعوت شده تا در آن محلی که روز یکشنبه برای آقای موسوی برگزار شد و معلم‌ها آنجا صحبت کردند، تشکل‌ها و بخصوص کانون صنفی معلمان، امروز ساعت پنج با آقای کروبی جلسه‌ای خواهیم داشت و این مسایل را مطرح خواهیم کرد که بلکه بتوانیم در صحبت با آقای میر حسین موسوی و آقای کروبی برای حقوق معلمان و رفع تبعیض و نابرابری عمل ‌کنیم. و در آینده‌هم در شورای هماهنگی معلمان سراسر کشور، طبق بیانیه‌ای مسایل را بیان خواهیم کرد.

مصاحبه‌گر: میترا شجاعی
تحریریه: فرید وحیدی

۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸





به مناسبت شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم

8 ماه مه شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم است. پیروزی بر دیو فاشیسم برای تمام بشریت دارای اهمیت تاریخی بسیار بزرگی است. در هم شکسته شدن قدرتﻫﺎﻯ فاشیستی، به خلقﻫﺎﻯ در بند امکان داد تا به آزادی و استقلال نائل آیند، شرایط مناسبی برای پیروزی سوسیالیسم درعدهﺍﻯ ازکشورها و برای اعتلاء جنبش آزادیبخش انقلابی و ملی برای تکان دادن و فروریختن سیستم مستعمراتی پدید آید.
جهان کار و ترقی، مبارزۀ عظیم خلقﻫﺎﻯ اتحاد شوروی استالینی را برای درهم شکستن فاشیسم و تلاش آن را پس از جنگ برای آن که صلح عادلانه بر قرارگردد، برای آن که جامعۀ مشترکی از ملتﻫﺎ بر اساس تساوی حقوق، عدم مداخله و همکاری پدید آید، که از تهدیدات امپریالیستی، اعمال فشارها و ارعاب مبری باشد ارج گذاشته و اکنون نیز مانند گذشته ارج میگذارد.
اکنون در شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم جهان در اوضاع و احوال دیگری است.
رویزیونیستﻫﺎﻯ مرتد شوروی که بیش از سه دهه بر استالین و خدماتش لجن پاشیدند، به جعل و تحریف تاریخ پرداختند و به احیای سرمایه داری و تزاریسم نوین دست زدند، سرانجام فروپاشیدند و چون ذغال در مقابل تاریخ و خلقﻫﺎﻯ شوروی و جهان سیاهند. فروپاشی سوسیال امپریالیسم شوروی و بر افراشته شدن تصاویر استالین در تظاهراتﻫﺎﻯ خیابانی که این روزها در شهرهای روسیه به چشم می خورد داغ ننگی بر پیشانی ضد انقلاب و رویزیونیستﻫﺎ و تجلیل و احترام به رهبر پرولتاریای شوروی و جهان، یعنی استالین است .
اکنون در شصت و چهارمین سالروز تاریخی پیروزی بر فاشیسم، مطبوعات، رسانهﻫﺎﻯ امپریالیستی و زمام داران شارلاتان و دروغگویان این کشورها در نوشتهﻫﺎ و نطقﻫﺎﻯ خود به مناسبت این واقعۀ تاریخی حتا کلمهﺍﻯ هم در بارۀ مردی که در زمان جنگ در رأس دولت شوروی و ارتش سرخ قرار داشت، بزرگ ترین نبردها را علیۀ ارتش هیتلری سازمان داد و خلقﻫﺎﻯ شوروی را به نبردی افسانهﺍﻯ و تودهﺍﻯ برانگیخت، به میان نمی آورند. جهان سرمایه، تروتسکیستﻫﺎ و شبه تروتسکیستﻫﺎ دربارۀ رفیق استالین و نقش عظیم و تعیین کنندۀ رهبری او درجنگ ضد فاشیستی بر زبان نمی آورند. تو گوئی چنین واقعۀ تاریخی و چنین رهبری که هدایت کنندۀ این نبرد ضد فاشیستی بود، وجود نداشت.
اما همه می دانند که بسیج و رهبری اتحاد شوروی در جنگ کبیر میهنی، سازمان دادن و رهبری نبرد افسانهﺍﻯ ارتش سرخ که قدرت نظامی آلمان نازی را نابود کرد و بر آن پیروز شد با نام استالین عمیقاً در آمیخته است. میلیونﻫﺎ تن از زنان و مردان خلقﻫﺎﻯ شوروی درمیدانﻫﺎﻯ نبرد بر خاک افتادند در حالی که نام استالین را بر لب داشتند. تصویر و اندیشهﻫﺎﻯ او منبع الهام و پرچم مقاومت ضد فاشیستی خلقﻫﺎﻯ شوروی و جهان بود. بنابراین احمقانه است از جنگ میهنی اتحاد شوروی و پیروزی بر فاشیسم سخن گفت اما از نام و نقش استالین یاد نکرد، آن طور که رهبران امپریالیست غرب و دشمنان ریز و درشت استالین می کنند. استالین و انقلاب اکتبر، استالین و جنگ میهنی و مارکسیسم ــ لنینیسم از هم جدائی ناپذیرند.
شصت و چهارمین سالروز پیروزی بر فاشیسم فرصتی است تا بار دیگر به علل و انگیزۀ حوادثی پرداخت که موجب بروز فاشیسم و تجاوز به خلقﻫﺎ گردید. فاشیسم فرزند سرمایهﺩاری و امپریالیسم است و برای پیشگیری از تکرار این فاجعۀ تاریخی باید به بسیج تودهﻫﺎ و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیۀ بربریت امپریالیسم کمرهمت بست. بحران مالی که این روزها تار و پود کشورهای امپریالیستی را درنوردیده و تشدید رقابت امپریالیستﻫﺎ برسر مواد خام و منطقۀ نفوذ و تجاوز نظامی به خلقﻫﺎ کم شباهت به دوران سالﻫﺎﻯ 29 ــ 30 نیست ، باید با آن مقابله کرد.
اکنون خلقﻫﺎﻯ قهرمان عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان درمقابل امپریالیست آمریکا، صهیونیسم اسرائیل وامپریالیستﻫﺎﻯ اروپائی وژاپنی..... ایستادهﺍند و هر روز ضربات خورد کنندهﺍﻯ بر پیکر فرتوت این جنایتکاران وارد می آورند. وظیفۀ همۀ نیروهای ضد امپریالیست و ضد فاشیست پشتیبانی از پیکار عادلانۀ خلقﻫﺎﻯ عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان و خلقﻫﺎﻯ به پاخاستۀ آمریکای لاتین علیۀ امپریالیست آمریکا و متحدین او است. این پیکار قوای امپریالیستﻫﺎ به ویژه امپریالیست آمریکا را ضعیف میکند وشرایط شکستش را فراهم می گرداند. روی کار آمدن اوباما رئیس جمهور آمریکا که این روزها به جای بوش و در لباس میش درعرصۀ جهانی به دید و بازدید مشغول است، نشانۀ شکست و تضعیف امپریالیست آمریکا درآمریکای لاتین وعراق وافغانستان... است و این روند هم چنان ادامه دارد.
نبرد افسانهﺍﻯ استالینگراد الهام بخش همۀ خلقﻫﺎﻯ جهان علیۀ امپریالیسم و فاشیسم است. باشد که شصت و چهارمین سالروز پیروزی برفاشیسم انگیزهﺍﻯ گردد تا تمام خلقﻫﺎ و نیروهای انقلابی و ترقی خواه علیۀ امپریالیسم، به ویژه امپریالست آمریکا، متحد و بسیج شوند و همۀ مدعیان سلطۀ فاشیستی و تجاوزگری بر جهان را با شکست و نابودی مواجه گردانند.



نقل از توفان الکترونیکی شماره 33 نشریه الکترونیکی حزب کارایران اردیبهشت 1388
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸


ادامه اعتصاب غذای کارگران کارخانه سیمان غرب کرمانشاه

بنا به گزارشات رسیده، صدها تن از کارگران کارخانه سیمان غرب کرمانشاه در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدها و مطالباتشان اعتصاب غذا نموده اند.
گزارش رسیده حاکیست، بیش از 500 تن از کارگران این کارخانه از 10 روز قبل تاکنون از دریافت غذای کارخانه خوداری نموده اند.
کارگران اعتصاب کننده مطالبات خود را در سه بند مرح نموده اند که عبارتند از، افزایش حقوق طبق قانون بازنگری کارخانه که قبلا هر 4 سال یک بار انجام گرفته است، اعتراض به مرخصی اجباری کارخانه در ایام عید، رسمی کردن کارگران قراردادی و روزمزد شاغل در بخشهای گوناگون این کارخانه.
کارگران اعتصاب کننده اعلام کردند تا دستیابی به مطالباتشان به اعتصاب خود ادامه خواهند داد.
به نقل از سایت خبر خبرگاه

گزارش مراسم سخنرانی میرحسین موسوی در دانشگاه مازندران
خبرنامه امیرکبیر:

میرحسین موسوی از کاندیداهای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری، امروز در مسجد دانشگاه مازندران (بابلسر) در برنامه ای شامل سخنرانی و پرسش و پاسخ با دانشجویان که از طرف انجمن اسلامی اساتید دانشگاه برگزار شد، حضور یافت.
در این مراسم که پیش از این قرار بود در دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل برگزار شود، بیش از ۱۵۰ نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی بابل نیز حضور داشتند. این دانشجویان پرسش هایی را خطاب به میرحسین موسوی آماده کرده بودند که پلاکاردهایی حاوی شعارهایی نظیر “مرگ بر طالبان، چه کابل چه تهران”، “دانشجوی زندانی آزاد باید گردد”، “نظارت استصوابی محکوم است”، “اصلاح قانون اساسی لازمه تحقق دموکراسی”، “آزادی مطبوعات حق مسلم ماست” و … دردست داشتند. ورود اعضای انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابل با خواندن سرود یار دبستانی و شعارهای ” دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد” ، “محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد” ، “دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” و “دانشجوی زندانی آزاد باید گردد” همراه بود.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر مراسم با خوش آمد گویی و سخنرانی دبیر انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه مازندران آغاز شد و پس از چند خوش آمد گویی دیگر میرحسین موسوی به ایراد سخنرانی کوتاهی پرداخت و در آن به نقد وضعیت موجود (بیش تر در زمینه اقتصادی) پرداخت.

سپس جلسه پرسش و پاسخ آغاز شد و در ابتدا دکتر زهرا کریمی عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران و یکی از ۵۰ اقتصاد دان منتقد دولت از موسوی سوالی مبنی بر این که “برنامه عملی شما برای بهبود وضعیت اقتصادی چیست؟” مطرح کرد. میرحسین موسوی در پاسخ گفت: “مدتی باید به احیای سازمان های کنترل کننده اقتصادی نظیر سازمان برنامه و بودجه، شورای پول و اعتبار و … که با تصمیمات غیر عقلانی منحل شد، پرداخت (در این زمان جمعیت شعار “محمود احمدی نژاد عامل تبعیض و فساد” را سر دادند) و سپس با کمک اطلاعات و آمار اقتصادی این مراکز دست به کار کارشناسی زد. سپس عنوان کرد که جزئیات طرح اقتصادی اش در چند هفته آینده منتشر خواهد شد.”

میرحسین در جواب پرسشی کتبی مبنی بر این که آیا در صورت انتخاب “خاتمی” را در کابینه اش جای خواهد داد؟ گفت: “خاتمی یک چهره برجسته و ممتاز داخلی و بین المللی است و در هر جایی که خود خاتمی بخواهد مخصوصا در بخش سیاست خارجی پذیرای حضور ایشان خواهیم بود.”

سپس رضا عرب دبیر انجمن اسلامی دانشگاه مازندران به ذکر مشکلات فعالان دانشجویی در چهار سال گذشته پرداخت و نظر صریح موسوی را در مورد انجمن های اسلامی دانشجویان و دانشجویان زندانی جویا شد.

رضا عرب به عنوان دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشگاه مازندران در آغاز صحبت خود به دانشجویان دربند دانشگاه امیرکبیر وبه طور خاص عباس حکیم زاده درود فرستاد. وی در صحبت های خود به مشکلات پیش روی دانشگاهیان در راستای ایجاد فضای باز آکادمیک اشاره کرد وگفت: جناب آقای مهندس موسوی از شما خواهش می کنم به دانشجویانی که در این چهارسال مورد برخورد تعلیق اخراج محرومیت از تحصیل قرار گرفتند توجه فرمایید. دانشجویانی که به جرم اصلاح طلبی وتحول خواهی از تمامی گروه های اجتماعی دیگر هزینه بیشتری در اصلاح طلبی و تحول خواهی داده اند. چشم انداز شما برای دانشجویانی که در این چهار سال، زندان را تبدیل به خانه ی دوم آنها کرده اند چیست» وی پس از آن با اشاره به مشاوران و تفکر دوگانه ای که بر ستاد میرحسین موسوی در زمینه مسایل آموزش عالی حاکم است، خواستار پاسخ صریح موسوی در باره ی آینده ی وزارت علوم در دوره ی مدیریت او کرد و حمایت دانشگاهیان از وی را منوط به رفع این دوگانگی در رفتار ستاد موسویاعلام کرد.

موسوی در این موارد پاسخ صریح نداد و در مورد دانشجویان زندانی گفت: من زندان بان نیستم که در زندان را باز کنم تا کسی آزاد شود ولی می گویم به شعارم عمل خواهم کرد و شعارم “آزادی از ترس و رهایی از نیاز” است.

تعداد زیادی از جمعیت شعار دادند “موسوی صراحت ، صراحت” که مورد توجه میر حسین قرار نگرفت و عده ای نیز شعار “احمدی پینوشه ایران شیلی نمی شه” را سر دادند که در این میان فرد میانسال از میان جمعیت روی صندلی رفت و فریاد زد “مرگ بر ضد ولایت فقیه” که با شعارهای “مزدور برو گمشو” و “بسیجی برو گمشو” و “توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد” از طرف دانشجویان روبرو شد. موسوی پاسخ داد: من پایبندی خود را به ولایت فقیه اعلام می کنم و ماجراهای اخیر در مورد ادغام سازمان حج و زیارت نشان داد که چه کسانی به ولایت فقیه پایبندند.

سپس یکی از دانشجویان بسیجی دختر به داد و فریاد پرداخت و درخواست تریبون کرد که با خواهش موسوی به او تریبون داده شد. این دانشجو پرسید شما هنوز طرح روشن اقتصادی نداده اید ولی وعده ی جمع کردن گشت ارشاد را داده اید. ما باید به فکر غیرت خودمان هم باشیم. آیا مشکل اساسی مردم گشت های ارشاد است!

موسوی در پاسخ گفت: اگر تورم ۵۰ درصد بشود هیچ گشت ارشادی نمی تواند جلوی فساد را بگیرد. ریشه در جایی دیگر است و راه را اشتباه رفته ایم. من هنوز بر این وعده ام پایبندم.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر یکی از فعالان حقوق زنان که دانشجوی کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی بود از موسوی درخواست کرد موضع صریح خود را درباره “کمپین یک میلیون امضا” و “پرونده رکسانا صابری” اعلام کند. اما موسوی از دادن پاسخ صریح اجتناب کرد و فقط به ذکر این موضوع پرداخت که خواهان عدم تبعیض بین زن و مرد است و با لایحه چند همسری مجلس مخالف است و با سهمیه بندی جنسیتی دانشگاه ها نیز مخالف است. موسوی در جای دیگر گفت که خواهان ایجاد فضای بازتر در فضای فرهنگی کشور من جمله بخش کتاب و سینما است.

در زمینه سیاست خارجی و رابطه با آمریکا ابراز کرد، شعار تغییر اوباما قدمی رو به جلوست و اگر گام های عملی مثبت نیز برداشته شود با آمریکا رابطه خواهیم داشت.

سپس نماینده بسیج دانشجویی دانشگاه مازندران سوالی مطرح کرد مبنی بر این که نظر شما در مورد تشکیل حکومت جهانی اسلام و کمک به جنبش های اسلامی در سرتاسر دنیا که از اهداف بنیانگذار انقلاب هم بود چیست؟

موسوی در پاسخ گفت: گسترش حکومت اسلام با طرح های عقلانی میسر است. این دانشجوی بسیج سوال دیگری مطرح کرد مبنی بر این که “شما فقط نقد دولت را می کنید آیا نکته مثبتی در این دولت نمی بینید؟” و موسوی در پاسخ گفت: صدا وسیما کاملا در اختیار دولت است و نقاط قوت به انداره کافی نشان داده می شوند و من نمی توانم وقت محدود خودم را تلف کنم.

آخرین و پرشورترین قسمت پرسش و پاسخ مربوط به نماینده انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود که مطالبات دانشجویان را بیان کرد که شدیدا مورد استقبال تمامی حضار قرار گرفت.

متن کامل سخنان نماینده انجمن اسلامی دانشگاه بابل بدین شرح است:

درود بر تمامی دانسجویان زندانی که نماد مقاومت جنبش دانشجویی هستند و درود بر دانشجویان ستاره دار که ستاره هایشان مدال افتخار هر دانشجوی آزاده ای است. درود بر صدها دانشجوی محروم از تحصیل و درود بر شما، آقای میرحسین موسوی که با شهامت پا به عرصه انتخابات گذاشتید.

آقای میرحسین موسوی می گویند با ابهام و کلی گویی سخن می گویید، اطرافیانتان می گویند این تاکتیکی است که مورد هجمه اقتدار گرایان قرار نگیرید، آقای موسوی احمدی نژاد نیز با همین تاکتیک و شگرد های انتخاباتی به روی کار آمد، اما آن چیزی که امروز در کشور ما وجود ندارد اعتماد میان ملت و دولت است که فریب آن تاکتیک های کثیف را خوردند. و امروز نا امید و سرخورده چشم انتظار رئیس جمهور دیگر هستند.

آقای موسوی ما تجربه ۸ سال دولت اصلاحاتی را داشتیم که رئیس آن در جایی که باید می ایستاد و از حقوق ملتی که به او رای داده بود دفاع می کرد راه سازش با قدرت طلبان و سرکوب گران را در پیش گرفت که این سیاست مصلحت اندیش جز یاس و ناامیدی و منتهی شدن به دولت دیکتاتوری همچون دولت محمود احمدی نژاد ثمره ای نداشت.

ملت ایران در برگه های رای خود نام کسی را به عنوان رئیس جمهور می نویسد که صراحت در گفتار، صداقت در رفتار و شجاعت در دفاع از خواسته های به حق آنان را در عمل اثبات کرده باشد. ما رئیس جمهوری نمی خواهیم که مجری انتخابات ننگینی چون انتخابات مجلس هفتم باشد که در آن بیش از ۴۰۰۰ نفر رد صلاحیت شدند. ما رییس جمهوری نمی خواهیم که وقتی در انتخابات تقلب شد تنها به خدا نامه بنویسد. ما به فردی رای می دهیم که با شجاعت از آرای ملت صیانت کند.

آقای موسوی سوالات ما زیاد است. لطفا یادداشت بردارید. خواهش می کنم به همه آنها جواب دهید.امیدواریم کمبود وقت را توجیهی برای ابهام در گفتارتان نکنید چون جواب صریح نیازی به اطناب و درازگویی ندارد.

۱- شما و ما می دانیم که به گفته آیت ا.. منتظری قائم مقام وقت رهبری بیش از ۴۸۰۰ زندانی سیاسی در سال ۶۷ در دادگاه های چند دقیقه ای محکوم به اعدام شدند.شما در آن زمان نخست وزیر ایران بودید. شخص سوم مملکت. مسئول دفاع از حقوق ملت. چه توضیحی درباره سکوتتان دارید؟ آیا این سکوت به معنای رضایت شما بود؟ باز هم تاکید می کنیم با صراحت پاسخ دهید.

۲- بیست سال سکوت کردید. بیست سالی که ملت در آن وقایعی همچون قتل های زنجیره ای و حادثه تلخ ۱۸ تیر را به چشم دیدند. آیا ضرورتی نداشت که شما به عنوان پیشکسوت عرصه سیاست کشور، موضعی را اتخاذ می کردید؟

۳- آقای موسوی قانون اساسی موجود ظرفیت هایی را برای تحقق آزادی و دموکراسی فراهم کرده است ولی از آن بیشتر ظرفیت های پرورش دیکتاتوری و قدرتمند شدن عده ای خاص و قلیل را دارد. آیا برای رعایت هر چه بیشتر حقوق شهروندی، حقوق بشر و تحقق آزادی و دموکراسی واقعی در کشور اعتقادی به اصلاح قانون اساسی دارید تا بیش از این شاهد سرکوب و دیکتاتوری نباشیم.

۴- امروز ملت ما حقوق مسلم زیادی دارد که توسط اقتدارگرایان نادیده گرفته می شود نظیر آزادی بیان، آزادی اندیشه، انتخابات و مطبوعات آزاد و ده ها مورد دیگر.ملت ایران حق دارد بعد از تحمل زجر و سختی سال ها جنگ و انقلاب و هزاران مصیبت دیگر زندگی مرفه و توام با آرامش داشته باشد. آقای میرحسین موسوی آیا شما نیز اعتقاد دارید باید همه حقوق مسلم ملت ایران قربانی دیپلماسی پرهزینه بر سر داشتن یک حق انرژی هسته ای شود؟ آیا شما هم می پندارید تحریم بر ملت ما و رفاه و آسایش آنها تاثیر ندارد؟

۵- آقای موسوی شما در سخنرانی هایتان این مژده را به مردم دادید که گشت های مخوف ارشاد را از خیابان های شهرهایمان جمع خواهید کرد و فرماندهان نیروی انتظامی در جواب شما اعلام کردند که این موضوع در حیطه اختیارات رییس جمهوری نیست و کسانی که در این باره اظهارنظر می کنند. از قانون بی اطلاع اند. برای تحقق این وعده خود چه پاسخی را برای ملت دارید؟

۶- و اما آخرین سوال: شما از دانشجویان زندانی حمایت کردید و ستاره دار کردن آنها را محکوم نمودید در حالی که اکثر این دانشجویان عضو طیف علامه دفتر تحکیم وحدت بودند شما سه هفته است که به درخواست ملاقات اعضای شورای مرکزی طیف علامه دفتر تحکیم وحدت پاسخی ندادید. چگونه این پارادوکس را تحلیل می کنید؟ نظر خود را به صورت شفاف و بدون ابهام در مورد طیف علامه دفتر تحکیم وحدت و ۵۲ انجمن اسلامی زیرمجموعه آن بیان کنید. آیا دولت شما این بزرگترین اتحادیه دانشجویی را به رسمیت خواهد شناخت؟
ما از شما ۶ سوال صریح و شفاف پرسیدیم و از شما ۶ جواب صریح و شفاف می خواهیم. از اینکه صحبت های من به درازا کشید و شما تحمل کردید تشکر می کنم.

موسوی در حالیکه از پاسخ دادن به سوال های نماینده انجمن اسلامی بابل طفره رفت، با لحنی آکنده از خشم اعلام کرد که این ۶ سوال بیش تر شبیه یک بیانیه است تا مطالبات.

وی گفت: “من ۲۰ سال سکوت نکردم و با بستن فله ای مطبوعات مخالفت کرده ام”. او همچنین گفت: “من صراحتا با اصلاح قانون اساسی مخالفم. من دیدم که چه کسی آن قانون اساسی را امضا کرد. من نمی گویم شما کافرید ولی این مواضع ما را به جایی درست نخواهد برد”. وی در ادامه گفت: “من کاملا به این قانون اساسی معتقدم و با آن وفادار خواهم ماند”.

از نکات قابل توجه این برنامه زمانی بود که نماینده انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی نوشیروانی بابل مشغول پرسیدن سوال بود. در این هنگام مجری برنامه و ستاد میرحسین موسوی سعی می کردند تا میکروفون را از وی بگیرند که موفق نشدند ولی در عوض وقتی سوال نماینده انجمن درباره کشتار ۶۷ بیان می شد، صدای بلندگوها را به شدت کم کردند. نماینده انجمن اسلامی سه بار رو به میر حسین کرد و از او پرسید اجازه می دهید تا سوالاتم را ادامه دهم که هر سه بار میرحسین سرش را به پایین انداخت و حرفی نزد. این در حالی بود که میرحسین وقتی یک دانشجوی بسیجی درخواست تریبون کرده بود، گفت: “به او تریبون بدهید و بگذارید صحبتش را بکند”.

در انتهای این مراسم میرحسین موسوی به جای پاسخ دادن به سوالاتی که نماینده انجمن اسلامی صنعتی بابل مطرح کرده بود، از پاسخ گویی طفره رفت و در حالی که دانشجویان فریاد می زدند “میرحسین، ۶۷ ، جواب بده” سالن را ترک کرد.

همچنین دانشجویان چندین بار در میان حرف های نماینده انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی بابل شعار دادند “تحکیم طیف شیراز، نداریم، نداریم”.