۴ بهمن ۱۳۸۷

گزارشی از پديده کودکان خياباني؛
بيش از يک ميليون کودک خيابانى در ايران وجود دارد
ايلنا:مجال بازى او و خواهر هفت ساله‌‏اش تنها فاصله بين دو چراغ قرمز است. چراغ که سبز مي‌‏شود "احمد" و "زهرا" کنار خيابان بي‌‏خيال هياهوى خيابان و صداى بوق‌‏ها و ترمزها سرخوشانه دنبال هم مي‌‏دوند و صداى خنده کودکانه‌‏شان توجه رهگذران را جلب مي‌‏کند. آنان کودکى شان را تنها در اين يک دقيقه خلاصه مي‌‏کنند و بعد از قرمز شدن چراغ راهنمايى هر کدام لابه لاى ماشين‌‏ها زن و مرد کوچکى هستند در فکر کسب و کار و گل‌‏هاى سرخ و سفيد را به رانندگان و مسافران تعارف مي‌‏کنند." گزارش خبرنگار"ايلنا" از پديده کودکان خياباني؛ آقا يه دسته گل بخر!" "خانم خواهش مى کنم!" بعضي‌‏ها با ديدنشان شيشه‌‏هاى خودرو را بالا مي‌‏کشند و بعضى ديگر با لبخندى تنها سرشان را تکان مي‌‏دهند. شايد يکى هم باشد که دسته گلى بخرد و چند اسکناس کف دستشان بگذارد. با سبز شدن چراغ باز آنها باز در قابل کودکانه‌‏شان فرو مي‌‏روند و صداى خنده‌‏شان فضا را مي‌‏کند. چند سالى مي‌‏شود از دهدشت به تهران آمده‌‏اند. آنها هر روز صبح با پدرشان که يک چهار راه بالاتر گل مي‌‏فروشد از شهر قدس به تهران مي‌‏آيند و گل‌‏ها را يکى از همشهري‌‏هايشان صبح زود به آنها مي‌‏رساند. "هر دسته گل را 500 تا 700 تومان مي‌‏خريم و 1500 تومان مي‌‏فروشيم." آنها قول مي‌‏گيرند رازشان را براى کسى بازگو نکنم! " اگر بدانند گلها را 500 تومان مي‌‏خريم ديگر بهمان 1500 تومان نمي‌‏دهند." فکر مي‌‏کنم ترس‌‏ها و شادي‌‏هاى اين کودکان چقدر ساده، کوچک و زيبا است. هيچکدام تا حالا مدرسه نرفته‌‏اند. "ما هيچکداممان مدرسه نمي‌‏رويم. پدرم قول داده سال ديگر که وضعمان خوب شد در مدرسه اسممان را بنويسد تا آن موقع هم کمک مي‌‏کنيم زندگيمان بچرخد." آنها هروز کمى از پولشان را جمع مي‌‏کنند تا کيف و دفتر بخرند. زهرا از جيبش چند مداد رنگى قد و نيم قد بيرون مي‌‏آورد: "اينها را خودمان خريده‌‏ايم. دفتر نقاشى هم خانه داريم ... از زهرا مي‌‏پرسم: "دوست دارى اينجا گل بفروشى!" احمد انگار دوست ندارد خواهرش با غريبه ها حرف بزند مى گويد: آره دوست داره!" و دست خواهرش را مى کشد تا در هياهوى ماشينها گم شوند. زهرا سرش را پايين مي‌‏اندازد. براى شهروندان تهرانى تصوير کودکان گل فروش، آدامس فروش و بچه‌‏هايى که کنار ترازوى ديجيتالى روى کتاب و دفترشان خم شده‌‏اند و دارند مشقهايشان را مي‌‏نويسند تصوير تازه‌‏اى نيست. سر هر چهارراه يا در راسته هر يک از خيابان‌‏هاى تهران مي‌‏توانى آنها را ببينى. کودکانى که بر اساس دسته بندي‌‏هاى جامعه شناسى کودکان خيابانى ناميده مي‌‏شوند. آنها به جاى مدرسه روزشان را پشت چراغ قرمزها و در خيابان‌‏ها مي‌‏‌‏گذرانند و پشت چهره‌‏هاى کودکانه‌‏شان مي‌‏توانى تصوير مردان و زنانى را ببينى که نارسيده بالغ شده‌‏اند. خيابان انقلاب- ساعت هفت غروب "محمد مهدى" را خيلي‌‏ها مى شناسند. در خيابان انقلاب مي‌‏توانى او را پشت بساطش ببينى که در حال نوشتن مشق‌‏ است. او بدون پدر است و با مادرش در مولوى زندگى مي‌‏کند. "محمد مهدى" در عين حال پسر خوانده "سمانه - ر" محسوب مى شود. مهندس کامپوتر يکى از شرکت‌‏هاى نرم افزارى که هر روز بعد از ساعت کارى به ديدن "محمدمهدى" مى آيد برايش اسباب بازى و لوازم التحرير مى خرد وحال مادر مريض اش را مى پرسد. بجز مادر و محمد مهدى هيچکس از رابطه سمانه و او خبر ندارد و به گفته مادر محمد مهدى "تنها حمايتها و اصرار خانم مهندس باعث شده که او به مدرسه برود هر چند با اين وجود خيلى هم نمى تواند به درسهايش برسد." حالا ماموران شهردارى هم او را مى شناسند. بيش از از دو سال است اينجا بساط مى کند و به درسش هم مى رسد و با هر نمره خوبى از مادرخوانده اش هديه اى مى گيرد. مادرخوانده اى که شايد حقوق اش کفاف زندگى خودش را ندهد اما مقيد به حمايت از محمد مهدى است. کودکان خيابانى نظير محمد مهدى تنها يک استثنا هستند. بر اساس آمارها بيشتر کودکان خيابانى نه از آموزش خوبى بهره برده‌‏اند و نه در امنيت مطلوبى هستند. انها مورد تجاوز قرار مي‌‏گيرند. در معرض آسيب‌‏هاى اجتماعى هستند و بسيارى از آنها به دام فروشندگان مواد مخدر و سواستفاده کنندگان مى افتند و اين در مورد دختران بيشتر به چشم مى آيد. کودکان خيابانى به انسان‌‏هاى کمتر از 18 سالى اطلاق مي‌‏شود که به علت کار و يا نبود خانه و کاشانه در خيابان به سر مى برند. اين تعريف حتى کودکانى را که داراى خانواده هستند اما به علت مشکلات خانوادگى ترجيخ مى دهند بيشتر زمان خود را در پارک‌‏ها و خيابانها بگذرانند نيز شامل مى شود. به گزارش خبرنگار"ايلنا" بر اساس آمارهاى غير رسمى اکنون بيش از يک ميليون کودک خيابانى در کشور وجود دارد که روزهاى خود را در معرض آسيب‌‏هاى اجتماعى بسيار مي‌‏گذرانند و اين زنگ خطر بزرگى است که به اعتقاد "مهديه احمدى" از کارشناسان امور اجتماعى دير يا زود مي‌‏تواند به بحران منجر شود. به گفته او بررسي‌‏ها نشان داده کودکان خيابانى به علت شرايط ويژه خود در معرض تجاوز، قتل، تن فروشي، اعتياد و ايدز قرار دارند و هر يک مي‌‏توانند در عين پاکى کودکانه شان بمبى متحرک در جامعه باشند. احمدى مي‌‏افزايد: بر اساس نتايج يک تحقيق ميدانى بيش از 20 درصد کودکان خيابانى مورد تجاوز جنسى و کلامى قرار مي‌‏گيرند که نيمى از اين ميزان از سوى عابران و رهگذرانى است که از بيماري‌‏هاى روانى رنج مي‌‏برند. اين کارشناس نداشتن آموزش‌‏هاى جنسى را معضلى بزرگ مي‌‏داند که کودکان خيابانى را به ورطه ايدز و فحشا مي‌‏کشاند تا همواره تهديد بزرگى برا ى جامعه باشند. احمدى جمع آورى ، آموزش و نگهداى از کودکان خيابانى را ضرورتى بزرگ مي‌‏داند که از وظايف اصلى دولت بوده و در دراز مدت مي‌‏تواند هم به شکوفا شدن استعدادهاى آنان کمک کند و هم از ميزان آسيب‌‏هاى اجتماعى در جامعه بکاهد. به گفته مسوولان تا کنون بيش از 20 هزار کودک خيابانى در شهر تهران جمع آمورى و سامناندهى شده اند اما آنچه از شواهد امر بر مي‌‏آيد حکايت از افزايش ميزان کودکان خيابانى و ناموفق بودن اين طرح دارد. گسنردگى اين پديديه اجتماعى که خود متاثر از فقر و مهاجرت‌‏هاى بي‌‏رويه خانواده‌‏ها به شهرهاى برگ است نشان مى دهد براى حل اين معضل تنها فعاليت يک ارگان خاص کافى نبوده و شهردارى بايد در کنار بهزيستي، نيروى انتظامى و ديگر نهادهاى مرتبط اين کودکان را از سطح شهر جمع آورى کرده و براى آنان شرايط حداقلى زندگى و آموزش را فراهم کند. يونسکو طى سال‌‏هاى گذشته با اشاره به وجود بيش از 100 ميليون کودک خيابانى در جهان از تمام کشورهاى دنيا خواسته است امکانات خود را براى حمايت از اين افراد و آموزش آنان بسيج کنند زير اين معضل را معضلى جهانى مي‌‏داند. بر اساس معاهده بين المللى حقوق کودکان کليه کشورهاى دنيا وظيفه دارند شرايط زندگى و سلامت جسمى و روانى را براى کودکان تضمين کرده و امکانات آموزشى و بهداشتى را در اختيار آنان قرار دهند که در ايران با توجه به تاکيدهاى دين اسلام و همچنين امار بالاى جمعيت کودک و نوجوان کشور که حدود 30 درصد جمعيت 70 ميلونى را تشکيل مى دهند اين مهم بيشتر احساس مي‌‏شود. اگر چه ريشه‌‏يابى علت پيدايش کودکان خيابانى هر فرد را به سوى جامعه و خانواده وى مى کشاند اما بادى در نظر داشت اين مشکل تنها مشکل خانوادهاى بى بضاعت و مهاجر و يا جوامع توسعه نيافته نيست و هر انسان در برابر معصوميت و پاکى کودکانى که لابه لاى صداى بوق و ترمز ماشين‌‏ها از دست مي‌‏رود، مسوول است.
خبرنگار: حسين خدنگ