۱۰ مهر ۱۳۸۷



رييس سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی

(شهرگان/مسعودباستانی)
اسانلو را با دستبند به بيمارستان آوردند شايد اين روزها رنجنامه همسران و نزديکان افرادی که به خاطر ابراز عقيده و يا فعاليت‌های اجتماعی و مدنی در زندان به سر مي‌برند از ماجرای زندانيان سياسی و وضعيت آنها در دوران حبس دردناک تر و يا حتی شنيدنی تر است. در حالی که اين افراد در زندان حضور دارند اعضای خانواده آنان فارغ از هرگونه گرايش سياسی و اجتماعی و يا بدون هيچ گناه و يا اقدامی بايد برای آزادی و يا رسيدگی به پرونده عزيزانشان تلاش کنند. اعضای خانواده تنها به خاطر ارتباط عاطفی با بستگان نزديک در کنار وکلای آن فرد، در جريان پرونده قرار می گيرند و گام به گام شاهد روند محکمه و يا مجازات آنان هستند و در اين مسير با ناملايمات و حتی مشکلات و سختي‌هايی مواجه مي‌شوند که شرحی مفصل دارد و خود دفتری ديگر است. پروانه اسانلو همسر منصور اسانلو يکی از همسرانی است که در طول مدت فعاليت شوهرش در سنديکای کارگران اتوبوس‌رانی شرکت واحد تهران، همواره در نقش بانويی صبور و بردبار مشکلات و سختي‌های راه را بر دوش کشيده‌است. او می گويد که در حال حاضر همسرش مدت 25 ماه متوالی در حبس به سر مي‌‌برد و اين بار به رغم وضعيت جسمی خطرناک و نامساعد اسانلو تاکنون به وی مرخصی درمانی داده نشده‌است. پروانه از مشکلات زندگی شخصی مي‌گويد ولی تاکيد مي‌کند که از شوهرش گلايه‌ای ندارد، زيرا او تنها برای احقاق حقوق خود و ساير کارگران و در چارچوب قانون فعاليت کرده‌است. چشمان پروانه سر شار از اضطراب است و اگرچه سعی مي‌کند تا نگرانی را در صورت خسته‌اش پنهان کند، اما وقتی درباره ناراحتی قلبی و يا بخيه چشم‌های اسانلو سخن مي‌گويد صدايش مي‌لرزد. او از رفتار مقام‌های مسئول گلايه‌مند است زيرا در تلويزيون ديده است که رئيس جمهوری ايران در پاسخ به خبرنگاران حاضر در نيويورک تاکيد کرد که در ايران زندانيان با حضور وکيل مدافع و به صورت علنی محاکمه مي‌شوند ولی در طی اين مدت شاهد چنين رفتاری درابطه با همسرش منصور نبوده‌است. پروانه مي‌داند مرخصی حق زندانيان است اما معلوم نيست چرا در طول اين 25 ماه و حتی علی رغم بيماری و نياز مبرم به معالجات پزشکي، حتی يک روز هم به همسرش مرخصی درمانی تعلق نگرفته‌است ؟ پروانه با بغض از انتقال همسرش به بيمارستان سخن می گويد و صراحتا اظهار می کند که نبايد در هنگام درمان و يا معاينه پزشکی به او دست بند بزنند و اين رفتاری است که اشک را در چشمان او و مادر منصور اسانلو ماندگار کرد. م. ا خانم اسانلو بر اساس اطلاعات در هفته گذشته همسر شما را با دست بند و پا بند به بيمارستان آوردند و پس از معاينه پزشکان بلافاصله به زندان باز گردانده شد. لطفا کمی در رابطه با اين اتفاقات توضيح دهيد؟ - بلی! بالاخره بعد از يک تاخير چند ماهه، همسرم را در تاريخ 31 شهريور به بيمارستان لبافی نژاد آوردند. وضعيت انتقال او اين بار بی سابقه بود و در ابتدا من و مادرش مشاهده کرديم که اسانلو را با دست بند و پابند به اينجا آورده‌اند. اين شرايط برای ما خيلی ناراحت کننده بود. البته در ابتدای ورودش به بيمارستان پابند او را باز کردند تا بتواند راه برود. در طول اين مدت يکی از بخيه‌های چشمش چسبندگی پيدا کرده بود و فشار خونش به شکل بی سابقه‌ای تا مرز 14 رسيده بود که بخيه کنترل شد و پزشکان داروهای جديد قلب را تجويز کردند. او حدود 2 ساعت تحت معالجه قرار گرفت و بلافاصله به زندان رجايی شهر بازگردانده شد. نظر پزشکان معالج چه بود؟ - آنها تاکيد داشتند که منصور بايد به صورت مستمر چکاب شود و بنابر اين بايد او را در نزديکی بيمارستان نگهداری کرد. زيرا دو تا از رگ‌های قلبش مسدود شده است و برای کنترل اين عارضه بايد در مکانی به دور از آلودگی و استرس نگهداری شود. حتی يکی از پزشکان پس‌از مشاهده دست بند طی نامه‌ای از رياست زندان خواست تا برای جلو گيری از عارضه قلبی از چنين ابزاری که باعث استرس به بيمار می شود استفاده نکنند. پرسش من اين است که چرا چندی پيش آقای اسانلو به صورت ناگهانی به زندان رجايی شهر منتقل شدند؟ به نظرم اين انتقالی درست زمانی رخ داد که قرار بود وی به بيمارستان منتقل شود. علت چه بود؟ - به خاطر دارم روز سوم شهريور دقيقا زمانی که قرار بود او برای معاينه قلبی و چشم به بيمارستان منتقل شود، بدون اطلاع قبلی به زندان رجايی شهر منتقل شد. ما بر اساس قرار منتظر ايشان بوديم و بعد متوجه شدم که تاخير کردند. بلافاصله با زندان اوين تماس گرفتم و آنها گفتند که اعزام شده‌است. بعد از اين جريان ما از وضعيت منصور بی اطلاع بوديم تا اينکه خودش در ساعت 8 همان شب با منزل تماس گرفت و گفت که صبح امروز ماموران بدون اينکه خودش را هم در جريان بگذارند، او را به زندان رجايی-شهر منتقل کردند و وقتی هم که خودش اعتراض کرده‌بود و علت را پرسيده بود تنها جواب داده بودند که ماموريم و مطابق دستور عمل می کنيم. پس از اين جريان ما تا سه يا چهار روز نتوانستيم به وی سری بزنيم و همسرم هم نتوانسته بود که لوازم شخصي، لباس زير و حتی داروهايش را با خود بياورد. در طی اين مدت هم من و خانوده‌اش تنها چند بار به ملاقات منصور رفتيم و هر بار هم از طريق کابين ملاقات کرديم و از پشت شيشه او را ديديم. خانم اسانلو! مسئولان پرونده و مقام‌های قضايی علت اين انتقال و جابجايی را چه طور عنوان کردند؟ - روز چهارم شهريور يعنی يک روز پس از انتقال منصور به زندان رجايی شهر من به همراه مادر و خواهر همسرم به قاضی پرونده‌اش مراجعه کرديم. ايشان اظهار بي‌اطلاعی کرد و گفت که در جريان نيست ولی قضيه را پيگيری خواهد کرد. فردای آن روز ما دوباره به دادسرا رفتيم و اين بار پس از ساعت‌ها انتظار آقای قاضی را ملاقات کرديم . ايشان گفت که طبق دستور شورای امنيت استان تهران و سازمان زندان‌ها اين تصميم گرفته شده‌است و تنها دليل هم اين بود که آقای اسانلو حرف مي‌زند. من هم گفتم خوب آدم زنده حرف می زند. وقتی شما يک فرد را در زندان نگه می داريد؛ طبيعی است که او برای اينکه تخليه شود حرف بزند يا حتی اعتراض کند. ما اعتراض کرديم و يادآوری کرديم که منصور بايد برای ادامه درمانش در دسترس باشد و حداقل ماهی يک نوبت چشم او معاينه شود. ايشان هم در باره پيگيری وضعيت درمانی آقای اسانلو به ما قول مساعدت داد و از ما خواست تا طی نامه‌ای اين شرايط را بنويسيم. با توجه به آئين نامه سازمان زندان ها وقتی يک زندانی بيمار باشد و به معالجات پزشکی نياز داشته باشد. بايد به او مرخصی استعلاجی تعلق گيرد. آيا شما تقاضای مرخصی درمانی را به قاضی ارائه کرديد؟ - بلی! ما تا کنون بارها و بارها تقاضای مرخصی استعلاجی کرده‌ايم. همانطور که مي‌دانيد قبلاً هم پزشکی قانونی تاييد کرده بود که او بايد يک ماه و نيم بيرون از زندان به درمانش ادامه دهد که موافقت نشده بود. آخرين بارکه تقاضای مرخصی داشتيم به ما اعلام شد که به هيچ وجه ممکن نيست ولی از نظر درمانی مساعدت خواهيم کرد.

ما پرسيديم چرا به او مرخصی استعلاجی تعلق نمي‌گيرد؟ و آنها گفتند که بر اساس عرف در داخل زندان مسئولين تشخيص مي‌دهند که چه کسی به مرخصی استعلاجی برود يا نرود!! به نظر مي‌رسد شما و فرزندانتان در پيگيری کارهای آقای اسانلو تنها مانده‌ايد و بايد علاوه بر تحمل مشکلات زندگی برخی از فشارهای مضاعف را هم تحمل کنيد. آيا وکلای اسانلو و همفکرانش در سنديکا به شما کمک می کنند؟ - من به همراه مادر و خواهر منصور مرتبا به دفتر وکلا سر می زنيم و پرونده را پيگيری می کنيم. اما واقعيت اين است که آنان به جز پرونده منصور کارهای ديگری هم دارند. از سوی ديگر عملا در اين پرونده‌ها وکلا را دخالت نمی دهند. يعنی وقتی به دادسرا مراجعه می کنند با سردی و بی تفاوتی مواجه می شوند. ولی آنان تا حد امکان تلاش می کنند که از ايشان ممنون هستم. همکاران و همفکران چه طور؟ - اوايل کارگران سنديکا به ما سر می زدند و حال منصور را جويا می شدند اما الان مدت يک سال و نيم است که منصور به صورت مداوم در زندان است و کارگران سنديکا و همکاران همسرم هم گرفتار هستند. بچه‌های سنديکا گرفتاري‌های اقتصادی دارند و به دنبال يک لقمه نان می دوند. واقعا توقعی از آنان نداريم اما ای کاش بيشتر تلاش مي‌کردند تا حداقل وضعيت ناگوار رئيس سنديکا به گوش مسئولين قضايی می رسيد. اسانلو نماينده کارگران است و برای يک کار جمعی فعاليت کرده‌است. شما يک شهروند ايرانی هستيد ولی گويا مشکلات روزمره و گرفتاري‌های مربوط به همسرتان سختي‌ها و محدوديت‌های زيادی را بر شما تحميل کرده‌است.

کمی هم از فشار کار و سختي‌ها بگوييد؟

- خودتان بهتر می دانيد که الان وضعيت طوری است که دو يا سه نفر از اعضای خانواده برای تامين هزينه‌های روزانه کار مي‌کنند. ولی من به تنهايی بايد بار هزينه‌های زندگی را بر دوش بکشم. همچنين از نظر عاطفی و روحی هم تنها هستم و در اين مدت يک سال ونيم که شوهرم در زندان است، مجبورم دو شيفت کار کنم و عملا بايد فرصتی را هم که برای پيگيری پرونده همسرم از محل کار مرخصی می گيرم جبران شود. الان پسر بزرگ من نامزد دارد و بايد اورا سر و سامان بدهيم اما من به تنهايی از پس اين کار برنمی آيم. پسر دوم من هم در دانشگاه قبول شده است و مشکل تامين هزينه تحصيل او هم اضافه شده است. البته پسرانم بچه‌های بسيار خوبی هستند ولی در اين موقعيت يک زن تنها بدون داشتن همسر و حضور وی چه کاری مي‌تواند انجام دهد؟ خانم پروانه اسانلو! می خواهم کمی بی پرده سئوال کنم. آيا از همسرتان گلايه مند نيستيد؟ آيا از او به خاطر اين مشکلات شکايتی نداريد؟ - من تنها اين را می دانم که او به خواست خودش به زندان نرفته‌است و برای دفاع از حقوق خود و همکارانش فعاليت می کرده‌است. دفاع از حقوق کارگران زحمت کش جرم نيست. اکنون خود مسئولين هم سفارش می کنند که شهروندان از حقوق شهروندی خودشان دفاع کنند. همسرم هيچ کاری بر ضد نظام يا انقلاب و يا امنيت ملی انجام نداده‌است و همه حرکات او کاملا قانونی است. او بيش از ديگران مي‌کوشيد تا در چارچوب قوانين فعاليت کند. شما نسبت به انتقال آقای اسانلو به زندان رجايی شهر معترض هستيد و تاکيد داريد که ايشان بايد در بيمارستان و تحت مراقبت باشند. مگر شرايط ايشان در آن زندان چگونه است؟ - اسانلو به هيچ وجه نبايد در آنجا نگهداری شود. اول اينکه جای او در بين زندانيان عادی نيست. ايشان بايد در يک زندان و در ميان هم رده‌های خودش اين دوران را بگذراند. در تمام اين مدت که منصور آنجاست ما دائما نگران هستيم و زندگی مان از حالت طبيعی خارج شده است. مثلا وقتی او می خواهد با ما تماس بگيرد بايد در صف طولانی تلفن بايستد و در مدت کوتاه دو دقيقه‌ای تماس منصور با خانه فرصت مشورت و يا همفکری با او درباره مشکلات زندگی و مسائل بچه‌ها به دست نمي‌آيد. از طرف ديگر محيط آن زندان بسيار نامناسب است. بر اساس اظهارات همسرم زندانيان عادی در آنجا بروی همديگر چاقو مي‌کشند و نزاع‌های خطرناکی رخ می دهد. شرايط محيطی هم برای سلامتی همسرم خطرزاست. آنجا اغلب افراد سيگار می کشند و تهويه مناسب هم وجود ندارد، بلکه هوا داخل اتاق‌ها از طريق پنجره‌های زير سقف‌ها جا به جا مي‌شود. همچنين از ساعت 2 بعد از ظهر به اين طرف هم کسی نمی تواند از هواخوری استفاده کند. دود سيگار برای قلب، ريه و چشم منصور مضر است.

چرا شما اعتراض نمی کنيد؟ -

من سعی کرده‌ام تا از طريق معاونت امنيت، صدای اعتراضم را به گوش مقام‌های مسئول برسانم. من به دفتر حمايت ازحقوق شهروندی هم رفتم و برای دفتر رياست قوه قضاييه هم نامه نوشتم و اين وضعيت را شرح دادم و در اينجا هم بارديگر از آقای هاشمی شاهرودی تقاضا می کنم که به داد خانواده ما برسد. نمی دانم ايشان اکنون در جريان اخبار وضعيت نگران کننده اسانلو هستند يا خير؟! من بارها به ايشان نامه نوشتم اما تا کنون هيچ جوابی دريافت نکردم. تقاضای من به عنوان يک شهروند ايرانی و يک هموطن در اين مملکت اين است که به نامه‌های من توجه کنند. ما هم در اين کشور حق و حقوقی داريم و از کره مريخ به اينجا نيامده‌ايم. اگر از وضعيت همسر و خانه و کاشانه من مطلع هستند چرا کوتاهی کرده و رفتارهای غير قانونی را پيگيری نمی کنند؟! اگر هم در جريان نيستند من بارديگر از همين جا از ايشان استمداد می طلبم.