۱۳ مهر ۱۳۸۸



13 مهر؛ سالگرد جاودانگی فریدون
صداي فريدون ، خسته تر از هميشه …
خسرو صادقی بروجنی
فیلم مراسم خاکسپاری فریدون فروغی
http://www.youtube.com/watch?v=hpGUDridMP8
صداي زخمي فريدون را خسته تر از هميشه ، خسته تر از آن زمان كه در كافه فيروزه با فرهاد بود در كار شاملو وگلسرخي و … ، در كافه اي در جزيره كيش شنيديم . صدايي كه يادآور رنجهاي گذشتگان بود . صدايي گرم و شفاف .آوازي كه واقعاً از روي احساس به نوا در مي آمد ، گويي كه در عين خواندن سروده مي شد .
صداي بغض آلودی كه گاهي صداي هق هق گريه خفه شده را مي توان در آن حس كرد، صداي كسي جز فروغي نمي توانست باشد . ملوديهاي بسيار رسا كه با ما حرف مي زنند و گاه گداري به سوزناكي صداي آواز خوان متمايل مي شود و پنجه در خاطرات و آرزوهاي ما مي اندازد و ترانه هايي ساده كه براي هر كسي نمودي در دنياي خارج مي يابد .

فروغي در اوايل دهه 50 بواسطه صداي بم و در عين حال خوش نشين خود به سرعت از طريق برنامه هاي راديو و تلويزيون به عنوان خواننده اي با سبك فرهاد معرفي شد و مانند ساير خواننده ها در سينما نيز به به خوانندگي پرداخت . فريدون فروغي وقتي شروع به آواز خواندن كرد كه اوضاع و احوال جامعه منتظر همچنين صدايي و بغضي بود . سالهاي انقلاب در راه بود و بغض فروخورده و مشتي گره كرده . صداي دلنشين وي هم شور يك اعتراض شديد را داشت و هم اندوه يك ملت را .

«فرياد رس » ترانه اي است كه در سال 1352 متولد شد . سروده اي از «فرهاد شيباني » با موسيقي «اسفنديار منفردزاده » « آدمك » و « پروانه ي من » با موسيقي تورج شعبانخاني را براي فيلم آدمك ساخته خسرو هريتاش خواند و بعد « فتنه چكمه پوش » را براي فيلمي بهمين نام از همايون بهادران .
فروغي در طي دوره هنري خود هيچگاه تن به ابتذال نداد و همواره نوعي خاص از متانت و اصالت را در آثارش مي توان تعقيب كرد . بعد از انقلاب ، ترانه معروف « يار دبستاني من » را در فيلم «از فرياد تا ترور » را به اجرا گذاشت و كم كم در عرصه عمومي حضوري كم رنگ پيدا كرد و اجازه انتشار آثارش به او داده نشد و اين در حالي بود كه دعوتنامه هاي بسياري از آن سو برايش فرستاده مي شد و تشويق به اجراي كنسرت مي گشت اما فروغي عاشق بود :«نفسم اين خاكه / خون گرمم پاكه / واسه رفتن ديگه ديره / تن من اينجا اسيره /خاك اينجا چه عزيزه»

ساخت فيلمي 42 دقيقه اي بنام « قريه من » توسط «مهران زينت بخش » كه به معرفي فريدون مي پردازد به سوگنامه اي در هجرت او بدل گشت. چرا كه فيلم برداري آن از 20 مهر ماه سال 80 يعني از شب هفتم فريدون شروع شد و نهايتاً به روستاي قرقرك منتهي شد . چرا كه فريدون قرقرك را خيلي دوست داشت و اغلب به آنجا سر مي زد و هميشه ترانه «قريه» را مي خواند :»روياهاي من قريه ايست قديمي / تو مشتي سايه ، اما صميمي …»

فيلم «قريه من» در اكران عمومي خود در چند فرهنگسرا در تهران با استقبال خوبي برخوردار شد . اين فيلم در واقع يك نوع سفرنامه است . سفري به روستاي قرقرك و آرامگاه فريدون فروغي صداي جاودانه ي موسيقي ملي ايران و از آنجا هم بازگشت به گذشته كه سرگذشت زندگي و كار فريدون از زبان خانواده و اطرافيانش است .
آخرين كار سينمايي فريدون يك استثناء بزرگ است . از نظر اغلب تحليل گران يكي از عوامل پر فروش شدن فيلم ضعيف « دختري بنام تندر» تيتراژ آن بوده است كه فروغي پس از سالها سكوت شعر « مي ترواد مهتاب » نيمايوشيج را بر آن اجرا كرده بود .
حميد رضا آشتياني پور كارگردان فيلم پس از عدم تمايل فريدون به خواندن از طريق خسرو شكيبايي فروغي را به خواندن براي فيلمش راضي مي كند و فريدون هيچگاه نتوانست در اكران عمومي صدايش را بشنود چرا كه يك هفته قبل از اكران در سينماها درگذشت .
قبل از آن هم كيومرث پور احمد نتوانست براي فيلم «گل يخ » با داستاني پيرامون زندگي خواننده اي محكوم به سكوت ( چيزي شبيه به زندگي خود فروغي ) مجوز حضور فروغي را بعنوان بازيگر دريافت كند .
كارهاي ساخته شدة فريدون در دوران خاموشي ، حتي آلبوم آماده ي « توحيد » كه تماماً در وصف حضرت علي (ع) بود با بي مهري مسئولان موسيقي كشور ترد شد .
جمعه 13 مهرماه 80 روز سياهي بود كه پرده هاي اتاق كوچك فريدون هرگز طلوع صبح را به خلوت او راه نداد ، روزي كه مقرر شد ديگر هرگزگيتارش به نوازش انگشتان هيچ دستي به لرزه درنيايد .، روزي كه ديگر قوزك پايش ياراي رفتن كه نه تاب ماندن هم نداشت .

مدت كوتاهي بعد از مرگش ، مادر پيرش هم به او پيوست و بعد شوهر «پروانه » خواهرش كه هر سه در كنار هم در روستاي «قرقرك» اشتهارد كرج به خاك سپردند جايي دور در كنار بركه اي كوچك در آستانه كوهي بلند و در آرامشي كه سالها انتظارش را مي كشيد .
مردن شاپركا / كشتن قاصدكا …