۵ مهر ۱۳۸۸


«لباس شخصیﻫﺎ» یکی از ارکان قدرت رژیم
یکی از ارکان قدرت و پیروزی رژیم جمهوری اسلامی تکیه بر لباس شخصیﻫﺎ یا همان لومپن پرولتاریا می باشد. اسلامیستﻫﺎﻯ ایران که در زمان کودتای خائنانۀ 28 مرداد سال 1332 با الهام از آیت اﷲ کاشانی از اهمیت نقش رجالهﻫﺎ نظیر شعبان بی مخ، طیب، امیر موبور، رمضان یخی ، پری بلنده و.... در سرکوب نیروهای انقلابی و کمونیستﻫﺎ آگاه بودند با تکیه بر همان عناصر، با تکیه بر چاقوکشان، قوادان، کلاهبرداران، جیب برها، چاله میدونیﻫﺎ که از دزدیﻫﺎیشان سهم امام می دادند و در مساجد وتکایا سینه سپر می کردند و علم و کتل به پا می داشتند بعد از پیروزی انقلاب میدان داری کردند و به ضرب دشنه و چاقو و تجاوز، نیروهای انقلابی را قلع و قمع نمودند. این عناصر کسانی نبودند که بتوان سر آنها را بعد از این همه "خدمات طولانی" یک امروز به فردا به زیر آب کرد. رژیم به این آدمکشان حرفهﺍﻯ حتی تا به امروز نیز نیاز دارد زیرا آتش انقلاب در ایران تنها در زیر خاکستر است و هر لحظه ممکن است مجدداً سر بکشد. ایران انقلابی هنوز می جوشد و ملتهب است، این است که رژیم جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته بدون زور و اختناق، بدون آدمکشی و ایجاد ارعاب، بدون سرکوب، زندان و شکنجه و اعدام و گورهای دسته جمعی به عمر خود ادامه دهد. هنوز در ایران 30 سال بعد از انقلاب وضعیت اضطراری حاکم است. حضور دائمی بسیج و نیروهای سرکوب در خیابانﻫﺎ حاکی از حکومت نظامی است. چنین رژیمی طبیعتاً باید رجالهﻫﺎﻯ خویش را بخوراند و پروار نگه دارد. بارها و بارها خواندهﺍیم که مسئولین بالای کمیتهﻫﺎ را به جرم تجاوز و دزدی بعد از این که امکان کتمان آن نبوده است دستگیر کردهﺍند. ما خواندهﺍیم که پروندۀ این افراد پروندۀ قطوری از شرارت بوده که با زور اسلحه مال اندوزی نموده و به ناموس مردم به عنف تجاوز کردهﺍند. شکایت مردم از این راهزنان هولناک به هیچ جا نمی رسیده است. نه گوش شنوائی و نه مرجعی برای رسیدگی به این راهزنیﻫﺎ نبوده است. همین چندی پیش سردار زارعی را که یکی از همین رجالهﻫﺎست و فرماندۀ انتظامی نیروهای تهران بود، از اتهامات وارده تبرئه کردند و تهدید نمودند که نباید با آبروی مردم بازی کرد. به این ترتیب اعمال زشت، توهین آمیز و منافی عفت عمومی این فرمانده لوث شد. سخن بر سر این است که این چه نیرو و چه دستگاه پر وقاحتی است که به خود جرأت می دهد از چنین اعمال زننده با وقاحت کم نظیر دفاع کند؟ سردار زارعی تنها نبود و نیست دستگاهی در پشت سر سردار زارعی حضور دارد. سردار زارعیﻫﺎ در این مدت توانستهﺍند دستگاه خویش و به سخنی "لژ فراماسیونی" خویش را شالوده ریزند که هر کدام هوای دیگری را داشته باشند. این وضعیت، قانون بقاء جمهوری اسلامی است. قتلﻫﺎئی که در طی دوماه اخیر بعد از کودتای 22 خرداد صورت گرفته است موجب افشای نیروهای شبه فاشیست لباس شخصیﻫﺎ گردید و بار دیگر روشن کرد که سرنخ همۀ این آدمکشان در دست جناح علی خامنهﺍﻯ و احمدی نژاد است و از همین کانال رهبری می گردند. بخشی از پول نفت به شکم همین جانیان و آدمکشان خونخوار ریخته میشود.
در زمان قتلﻫﺎﻯ زنجیرهﺍﻯ نیز وضع بهتر از این نبود. در آن زمان نیز روشنفکران را برای "درمان اجتماعی" قتل عام می کردند و دولت خاتمی توانائی مبارزه با آنها را نداشت. معلوم شد که فلاحیان و رفسنجانی در پشت این قتلﻫﺎ بودهﺍند که از جانب سایر مراجع تقلید نیز حمایت می شدند. در آن زمان هم "خود سری" حاکم بود. پس وضع کنونی تنها مربوط به دورۀ احمدی نژاد نیست. از زمان رفسنجانی، در بر این پاشنه می چرخیده است. تاریخ سی سالۀ رژیم جمهوری اسلامی تاریخ سی سال توطئه و ترور و کشتار مردم بوده است و همۀ جناحﻫﺎﻯ حاکم و مغلوب رژیم جمهوری اسلامی مسئول و مسبب اوضاع کنونیﺍند. این قصه سر دراز دارد. تنها با سرنگونی کلیت این نظام فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی است که می توان به عمر لباس شخصیﻫﺎﻯ آدمکش و شعبان بی مخﻫﺎ پایان داد.


نقل از توفان الکترونیکی شماره 38 شهریور 88 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org