پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام
پرسش: با درود به دوستان زحمتکش توفان. من نشریات شما را بخصوص
صفحات پرسش و پاسخ توفان الکترونیکی را میخوانم. برایم بسیار جالب و مفیدند.
پرسشی دارم در مورد تعریف امپریالیسم از دوره لنین تاکنون و تعریف «امپریالیست ستیزی
وچپهای سنتی ومحورمقاومتی» که به حزب شما
و چند جریان دیگر نسبت داده میشود. ممنون میشوم مختصرا نظر حزبتان را
روشنتر در اینباره برایم بنویسید. موفق باشید. امضا.نروژ. حشمت اسدی.
پاسخ:
یکم، موضوع تمرکز سرمایه و تکامل آن به
انحصار و مقوله امپریالیسم و تجاوزات امپریالیستی به کشورها و تشدید تضادهای درونی این پدیده در قرن 19 و ادامه آن
تاکنون همچنان مسئله روز است ونمیتوان چنین واقعیتی را کتمان کرد. آنها که درک
صحیحی از مقوله امپریالیسم، حقوق ملل و دول و حق تعیین سرنوشت خلقها به دست
خودشان ندارند، تاکنون نفهمیدهاند دلیل گسیل دهها هزار سرباز و بیش از 800
پایگاه نظامی غرب در سراسر جهان با چه هدف و نیتی صورت گرفته است. متاسفانه هنوز
پارهای از احزاب و سازمانهای سیاسی به ظاهر چپ نفهمیدند دلایل سیاسی اقتصادی
حملات نظامی به عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن و تحریمهای اقتصادی
و تهدیدات نظامی به ایران چیست و امپریالیستها در سودای چه هستند. دول
امپریالیستی غرب با توسل به الفاظی نظیر «دمکراسی» و«حقوق بشر»این تجاوزات را
همواره توجیه کردهاند. اما واقعیت چیز دیگری بود. این گروهها نه درک درست از
کاپیتالیسم دارند و نه مرحله انحصاری آن، امپریالیسم، را درست فهمیدهاند.
لنین دقیقترین وعلمیترین تعریف
از امپریالیسم را در کتاباش «امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایهداری» چنین
فرموله کرد:
«... 1- تمرکز توليد و
سرمايه، که به آنچنان مرحله عالى تکامل رسيده که انحصارهائى را که در زندگى
اقتصادى نقش قاطعى بازى میکنند، بوجود آورده است
٢) درهمآميختن سرمايه بانکى
با سرمايه صنعتى و ايجاد اليگارشى مالى بر اساس اين «سرمايه مالى»
٣) صدور سرمايه، که از صدور
کالا متمايز است، اهميتى بسيار جدى کسب مينمايد؛
٤) اتحاديههاى انحصارى بينالمللى
سرمايهدارانى که جهان را تقسيم نمودهاند، پديد ميآيد؛
٥) تقسيم ارضى جهان از طرف
بزرگترين دول سرمايهدارى به پايان ميرسد.....».
امپرياليسم آن مرحله از
تکامل سرمايهدارى است که در آن انحصارها و سرمايه مالى سيادت بدست آورده، صدور
سرمايه اهميت فوقالعادهاى کسب نموده و تقسيم جهان از طرف تراستهاى بينالمللى
آغاز گرديده و تقسيم تمام اراضى جهان از طرف بزرگترين کشورهاى سرمايهدارى به
پايان رسيده است. امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايهدارى است. ماهیت امپریالیسم
هیچ تغییری نکرده و تعریف لنینی از این مقوله کاملا صحیح و جهانشمول است.
امپریالیسم جهانی و در رأس آن
امپریالیسم آمریکا به عنوان عمدهترین دشمن بشریت علاوه بر صاحب بودن 40 درصد
بودجه نظامی جهان، انواع و اقسام ترفندها از تحمیل سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی
و مطابق الگوهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، کنترل شنود تمام مردم جهان و
حتا متحدین نزدیکاش، تا لشگرکشی نظامی مستقیم و آشکار برای سلطه هرچه بیشتر بر
کشورها، عقب نگاه داشته شده و یا مستقل و دمکراتیک و یا در حال توسعه بهکارمیگیرد.
سلطه امپریالیسم بر کشورهای مورد تجاوز نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورده و نمیآورد،
بلکه مانع از تکامل طبیعی آنان میگردد و این ممالک را به نومستعمره خود بدل میسازد.
تبعات این وضعیت فقر و فلاکت اقشار وسیعتری از مردم این کشورها، عقبماندگی
اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان به همراه هزاران مشکل ریز و درشت و مهاجرتهای
میلیونی و غیر و میباشد.....
بدین رو مبارزه با امپریالیسم برای
نیروهای انقلابی بطور مشخص مارکسیست – لنینیستهای جهان به خصوص در ممالک توسعه
نیافته با ثروتی غنی و اهمیت استراتژیک از اهمیت اساسی برخوردار است. در کشورهائی
نظیر میهنمان ایران، که هم اینک در معرض تحریم اقتصادی و تهدید نظامی از طرف
صهیونیستها و امپریالیسم آمریکا و اروپا
قرار دارند، مبارزه ضدامپریالیستی به عنوان عفریت خارجی و ناقض حقوق ملل
حائز اهمیت است. در چنین شرایطی پیکار برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر نمیتواند
منفک از مبارزه ضدامپریالیستی باشد. مبارزه برای آزادی و حقوق دمکراتیک، اگر منجر
به همسوئی و همخوابگی با امپریالیسم، این عفریت خارجی گردد، راهی جز به سراب و
ناکجا آباد نخواهد برد. آنها که از تجاوز به عراق، لیبی، افغانستان و سوریه در
لفافههای مختلف دفاع کردهاند، عوامل امپریالیستاند، حتا اگر نام «چپ» را با خود
حمل کنند.
ازنظر حزب ما تعریف لنینی
امپریالیسم علیرغم بیش از صد سال گذشت از انتشار این اثر ارزشمند، علیرغم تحولات
عظیم تکنولوژی در سطح جهان و اشکال مختلف جنگ روانی و رسانهای و هیبریدی و افزایش
اتمیشدن بسیاری از کشورها، اما ماهیتا همان ویژگیهائی را دارد که لنین در کتاباش
برشمرده است. لنین ماهیت امپریالیسم را در انحصار و سرمایه مالی و سیادت مطلق آن
در جهان و مخالفت با هرنوع دمکراسی ممالک قارهای عقب نگاه داشته شده و ناقض
استقلال ملی تعریف کرده است. لنین به درستی تأکید کرد که سرمایه مالی سیادت میخواهد
و نه آزادی و تا زمانی که چنین هیولائی در جهان هستی وجود دارد جنبشهای ملی
برای کسب استقلال ملی، که یک امر سیاسی است، وجودخواهد داشت.
دوم،واژه «امپریالیستستیزی» که
پارهای چپهای تواب که به پستمدرنیست ورفرمیست درغلطیدند وحامی امپریالیسم و
موافق سلطه انحصارات غرب در ممالک توسعه نیافته در جهاناند، اطلاق میشود. این
«چپ» افق و آرمانی جز دفاع از سرمایهداری ندارد و با نقلقولهائی از دوران اواخر
انترناسیونال دوم و رهبران رویزیونیست آن، که به دفاع از استعمار در هندوستان و
سایر ممالک پرداخته بودند، الهام میگیرد. این «چپ» سازش طبقاتی را در قالب الگوی
سوسیال دمکراسی و نظام پارلمانتاریستی موعظه میکند و ربطی به مارکسیسم، مبارزه
طبقاتی و انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا ندارد. این چپ دشمن کمونیسم و
هوادار امپریالیسم است. در این رابطه میتوان به سردمدار این خط ارتجاعی در ایران،
که در هیبت «کمونیست کارگری»، تحت رهبری «منصور حکمت» که تئوریزهکننده خط سازش با
امپریالیسم و بر همین اساس توجیهکننده همکاری با صهیونیسم اسرائیل بوده و هست،
اشاره کرد. این جریان بیش از چهار دهه است که مقام امپریالیسم و جایگاه اقتصادی و
سیاسی آن را انکار کرده و بسیاری از گروهها را به انحراف برده است. این حزب از امپریالیستهای غربی به سرکردگی امپریالیسم
آمریکا و جنایات جنگی ناتو در لیبی و سایر نقاط جهان حمایت کرده است. این حزب
اسرائیلی از طرح سرنگونی حكومت جمهوری اسلامي توسط غرب حمایت میکند و مخالف سیاست
حمایت از تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران و مبارزه علیه صهیونیسم و امپریالیسم است.
این حزب و پارهای دیگر از جریانات مشابه در بحبوحه بمباران نوار غزه شعار مبارز
علیه «دو قطب ارتجاعی حماس و اسراییل»!! را صلا میدهند و عملا در کنار ارتش
صهیونیستی و متجاوز اسرائیل قرار دارند و بر علیه ملت تحت ستم فلسطین، که چون تنی
واحد در مقابل عفریت صهیونیسم مقاومت میکنند، لجن میپاشند و علیه آن عمل میکنند.
دراین رابطه شما را به دو جلد کتاب
تحلیلی حزب کار ایران (توفان) در مورد «ماهیت حزب کمونیست کارگری ایران» رجوع میدهیم.
این کتاب را که شامل مقالات تحلیلی و اسناد غیرقابل انکار در 450 صفحه است، میتوانید
در لینک زیر تهیه و مطالعه فرمائید. این دو جلد کتاب پرده از دفاعطلبی این جریان
از امپریالیسم و صهیونیسم برمیدارد.
.http://toufan.org/Ketabkhaneh/H%20kk%20Hekmat%20jeld%201.pdf
سوم، «چپ محورمقاومتی» کیست و این واژه به چه
معناست؟ محور مقاومت یا جبهه مقاومت عنوانی برای اشاره به یک ائتلاف منطقهای شامل
نیروهای دولتی و غیردولتی، که در کشورهای ایران، سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین
فعالیت میکنند، تعریف میشود. اهداف این جبهه مقاومت مبارزه با اشغالگری اسرائیل
و دفاع از فلسطین، لبنان، یمن، عراق و مقابله با نفوذ سلطه غرب به ویژه آمریکا در
منطقه خاورمیانه، مبارزه با گروههائی نظیر داعش، بیان شده است.
این جبهه
مقاومت یا محور مقاومت در مقابل «محورشر» که امپریالیسم آمریکا، اسرائیل و انگلیس
و کشورهای مشابه باشند، پس ازحمله نظامی به عراق و خطر تجاوز به ایران و ممانعت از
این حمله احتمالی به ایران و در نتیجه با
حمایت جمهوری اسلامی از این جنبشهای ضداستعماری به عنوان نیروهای بازدارنده و سپر
دفاعی، شکل گرفته است.
از راهبردهای اصلی محور مقاومت، افزایش توان
نظامی برای مقابله با تهدیدهایی است که موجودیت این کشورها را تهدید میکند.تقویت
جایگاه حزبالله لبنان و جنبش مقاومت فلسطین و یمن و گروه حشد شعبی و جریانات
مشابه برای محدودکردن توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی اسرائیل و شکلگیری نظمی جدید
در این منطقه و گرایش به همکاری با روسیه و چین و حمایت از راه ابریشم سیاستهای
این جبهه را تعریف میکند.
نیروهای محور مقاومت برای پوشش فعالیتها و اهداف
خود اقدام به تأسیس شبکهها و خبرگزاریهائی از جمله «شبکه المنار»، «شبکه
المیادین»، «شبکه المسیرة»، «شبکه الفرات»، کردهاند. حالا با این توضیح مختصر به
این اشاره میکنیم آیا کمونیستها باید علیه ستمگری و سلطه امپریالیسم و صهیونیسم
بجنگند و در مبارزه ملی، که ماهیت عمومی و بورژوائی دارد و وظیفهاش حل بلاواسطه
تضاد کار و سرمایه نیست، شرکت کنند تا مهر خود را برای جنبشها بکوبند یا باید در
کنار امپریالیستها و صهیونیستها علیه این جنبشهای استقلالطلبانه عمل کنند؟ برای
کمونیستها اتخاذ سیاست عملی برای حل مسائل سیاسی ارجح است، نه ایدئولوژی. مسئله
ملی، یک مسئله سیاسی است و نیروهای مذهبی در اشکال اسلامی، شیعه و سنی، مسیحی و
کنفسیوس و... سکولار و غیرسکولار در کنار هم برای اهداف مشترکی میجنگند. طبیعی
است در فقدان نیروهای کمونیستی و یا ضعف آنها نیروهای خورده بورژوازی و بورژوازی و
اساسا غیرپرولتری در رأس جنبشهای ملی قرار گیرند. اما در ماهیت امر، در مبارزه
علیه امپریالیسم و استعمار و برای کسب استقلال ملی، که همان حق تعیین سرنوشت باشد،
تغییری ایجاد نمیکند. مبارزه ملت الجزایر تحت رهبری نیروهای اسلامی به انجام رسید
و این امر سبب نگردید تا کمونیستهای الجزایری خود را از این جبهه انقلابی کنار
بکشند و علیه آن شعار مرگ دهند و با امپریالیسم فرانسه همساز شوند. امروز نیز ما
با چنین شرایطی روبرو هستیم که رهبری جنبش
آزادیبخش فلسطین و لبنان و یمن در دست نیروهای اسلامی است که علیه امپریالیسم و
صهیونیسم میجنگند و کمونیستهای این کشورها نظیر «جبهه خلق برای آزادی فلسطین»،
«حزب کمونیست لبنان» و «چپهای انقلابی یمن» با حماس و حزبالله و حوثیها همکاری
سیاسی میکنند و در کنار هم علیه دشمن مشترک میجنگند. کمونیستها باید با فداکاری
در این جنبشها شرکت کنند و با صبر و حوصله اعتماد تودهها را بدست آورند و در یک
نبرد طولانی و پرفراز و نشیب رهبری را در دست گیرند و با حل مسئله ملی و با توجه
به توازن قوای طبقاتی به تضادهای داخلی پاسخ گویند و راه را برای سوسیالیسم هموار
سازند. چنین است دورنمای فعالیت کمونیستها و تعریفشان از جبهه مقاومت علیه
امپریالیسم و صهیونیسم. آنها که از «چپ محور مقاومتی» به عنوان ابزاری علیه
کمونیستها توسل میجویند، جریانات ترتسکسیتی و شبه ترتسکیستی و موافق امپریالیسم
و سرنگونی رژیمهای ایران و سوریه و... در پارکابی قدرتهای استعماری هستند
همانطور که در أفغانستان، عراق و لیبی شاهدش بودیم. اینان از جنبشهای فلسطین و
یمن و لبنان حمایت نمیکنند و همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در منطقهاند.
امید که
توضیحات ما تا همین اندازه کافی باشد و برایتان مفید افتد. باز هم برایمان بنویسید
و نظرات خود را با طرح و پیشنهادات خود ارائه دهید. پیروز باشید.
برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 220 1403
http://www.toufan.org/Toufan%20eletroniki/T-E-220.pdf
http://www.toufan.org/Maghalat%20jadid/MaghalatT%20ele%20220.htm