مقالات توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره ۲۹۶ آبان ماه۱۴۰۳
را ملاحظه فرمائید
یکسال ازعملیات قهرمانانه طوفان القصی گذشت
یک سال ازنبرد قهرمانانه جنبش مقاومت فلسطین علیه یکی ازقدرتمند ترین ارتش خاورمیانه، دشمن متجاوز وصهیونیست واربابش امپریالیسم آمریکا وکل جهان غرب می گذرد
اکنون اخبار هرروز صحنههای بیشتری از ویرانیها و کشتار فلسطینیان ونسل کشی وانتقام گیری از زنان وکودکان توسط ارتش متجاوز اسرائیل را نشان میدهد.موج حملات بربرمنشانه هوایی رژیم نازی صهیونیستی اسرائیل همچنان سنگین است، بطوریکه که حتی «دیدهبان حقوق بشراروپا»اعلام کرده بود است اسرائیل معادل بیش از یکچهارم بمب اتم را برسر مردم غزه ریخته است.
امروز پس از یک سال مجموع بمبهایی که اسرائیل بر سر مردم غزه ریخته است، بیش از مجموع بمباران لندن، درسدن، هیروشیما و ناکازاکی در طول جنگ جهانی دوم است! بیش از۸۵.۰۰۰ تن بمب در خلال ١٢ ماه برسر مردم غزه ریخته شده است وکشتار بیش از ۴٢ هزار نفر و مجروح ساختن بیش از ١٠٠ هزارنفر ونابودی ٨٠ درصد اززیرساخت های غزه جنایت علیه بشریت است.حداقل ٢٠ هزار کودک درخلال ماه جانباخته اند. این بربریت و توحش واین نسل کشی ننگی است بر رژیم جعلی اسرائیل، طرفدارانش و کسانی که به هر دلیل درقبال این جنایت سکوت پیشه کرده اند.تاریخ بشری هرگز این جنایتکاران وهمدستان آنها را نه می بخشد ونه فراموش می کند.
یک سال مقاومت حماسی، یک سال مقاومت مرگ وزندگی در مقابل ارتش متجاوز و خون ریز صهیونیستی، یکی از شاهکارهای تاریخ بشری است، شاهکاری که افسانه قدرقدرتی و شکست ناپذیری ارتش اسرائیل با اینهمه حمایت مالی و تیلیغاتی امپریالیسم آمریکا و کل جهان غرب را درهم شکست.تمام اهداف ارائه شده برای خلع سلاح جنبش مقاومت فلسطین با شکست روبرو شد و ارتش اسرائیل را دربن بست کامل قرار داد. شمار کشته ها و مجروحان اسرائیلی از مرز ٧٠٠٠ نفر گذشته است واین حجم تلفات در تاریخ ٧۵ سال اشغال فلسطین و سلطه صهیونیسم،رخ نداده و به همین خاطر اسرائیل را دربحران عمیق امنیتی، نظامی و چند دستگی اجتماعی فروبرده است.
صهیونیستهای اسرائیل فکر میکردند در همان هفته نخست با هجوم به نوار غزه، بمباران، کشتار بربرمنشانه «انساننماها»، نسلکشی، کودککشی میتوانند شاهد پیروزی را در آغوش کشند. آنها حتی برای سیاستشان فاقد یک برنامه راهبردی هستند و نمیدانند که جنگ را در کجا و با چه شروطی باید پایان دهند. آنها که آینده و بقاء خود را در این درگیری میبینند سراسیمه به دست و پا زدن مشغولند. اسرائیل که هنوز از ضربه ٧ اکتبر گیج است، بدون دورنما به پیش میرود و فقط نسلکشی کرده وبر سرمردم بمب می ریزد و رجزخوانی مینماید که عملش باعث شده تمام دژ مسخره تعفن لیبرالیسم غرب در دفاع دروغین از حقوق بشر، آزادی، دموکراسی، حقوق ملل و... فروریخته و قابل بازسازی نباشد. چهره دنیا رنگ دیگری به خود گرفته است. این نبرد غافلگیرانه مبارزه میان دو ارتش فلسطین و اسرائیل و یا لنبان و اسرائیل نیست، نبردی میان کل جنبش مقاومت با کل جهان استعماری غرب ودرراسش آمریکاست. این نبرد اکنون به نبردی فرسایشی بدل شده که نقطه ضعف اسرائیل است وچشم اندازی برای پیروزی نمی بیند. ممالک غربی از همان بدو امر با اتهامات و تبلیغات مبنی بر «تروریستی» خواندن سازمان مقاومت اسلامی حماس، مطبوعات جهان حتی مطبوعات برخی محافل و گروههای «مارکسیست- لنینیست»ها را از این اتهامات مملو ساختند. هدف آنها این بود که مبارزه آزادیبخش مردم فلسطین به رهبری سازمان حماس را مبارزه تروریستی جلوه دهند. این تبلیغات ترجیعبند همه تبلیغات ممالک غربی بود. به یاد داشته باشیم که مبارزه مردم فلسطین فقط در چارچوب سازمانی حماس صورت نمیگیرد. سازمانهای دیگری از جمله جهاد اسلامی، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، جبهه دموکراتیک خلق برای رهائی فلسطین و چندین سازمان دیگر نیز در این مبارزه مشترک آزادیبخش شرکت دارند. و این در حالی است که «جامعه جهانی» که اکثریت ممالک و مردم جهان را تشکیل میدهند به واقعیات تکیه کرده و از مبارزات آزادیبخش سازمان حماس دفاع میکردند و میکنند. کسانی حماس را «تروریست» میخوانند که از تروریستهای داعش در سوریه دفاع کرده، ترور آنها در ایران را تائید نموده از حضور آنها در افغانستان و جمهوری آذربایجان در کشتار ارامنه حمایت نموده و آنها را لای پوست پیاز برای ماموریتهای بعدی خواباندهاند
حملات ضد بشری و گستاخانه اخیراسرائیل به لبنان وکشتار مردم که به بهانه نیروی مقاومت حزب الله صورت می گیرد فرار ازشکست غزه و گشودن جبهه ای جدید برای بازگرداندن بیش از ٨٠ هزار اهالی صهیونیستی است که دراثر موشک های مقاومت لبنان به پا به فرارگذاشتند و منطقه را ترک کردند. اسرائیل با حملات جنایتکارانه و کشتار سبعانه مردم لبنان نیز امکان پیروزی ندارد و تاکنون به هیچ یک ازاهداف تعیین شده اش دست نیافته است. امروز با نسل کشی که درجریان است چپ ضدکمونیست و ایرانیهای مزدور ووطنفروشی که خود را در دفاع از صهیونیسم پشت سنگر «مبارزه ارتجاعی دو قطب» پنهان کردهاند کاملا بی ابرو شده اند. این مزدوران و یاور صهیونیستها منتظر بمباران ایران توسط اسرائیل هستند تا درپارکابی این موجود فاشیست و تبهکار رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون سازند و «جمهوری شورایی» خود را برویرانه های ایران مستقر نمایند!!
همانطور که اشاره رفت 7 اکتبر نقطه عطفی درافشاء اپوزیسیون مزدور و اسرائیلی در میان ایرانیان، تجزیهطلبان، فرقه رجوی، پهلویچیها، چپهای ضدکمونیست، ضد کارگرانی که خود را به البسه کارگری ملبس کردهاند، یاران غائله زن زندگی آزادی، همدستان نازیهای اوکراین، سازمانهای ساختگی «حمایت از حقوق بشر»، «کانونهای ادبی و فرهنگی» و... بود. ازاین تاریخ کسی نمیتواند چهره خود را در پشت دهها هزار کودک فلسطینی کشته شده پنهان کند و از «جنایات حماس» و «حق دفاع از خود» اشغالگر و متجاوز به دفاع برخیزد. امروز پس از یک سال از توحش وبربریت رژیم صهیونیستی حتی یک گروه ازآنها نیز حاضر نشد ازمبارزه مردم فلسطین دفاع کند و همه آنها در کنار اربابشان اسرائیل ایستادند. در میان اپوزیسیون نیز این شکاف عمیق ایجاد شد و صف میهندوستان و درندهخوها از انسانهای شریف جدا گردید. اپوزیسیون مزدور اسرائیل که آرزوی نابودی سازمان فلسطینی حماس را در سر میپروراند عملا خواهان تکرار همان سناریو در ایران است و سالهاست در عرصه دروغ و دغل، فقدان اخلاقیات، بیپرنسیپی، جعل اخبار و شایعات، آمادگی ذهنی را برای تجاوز به ایران فراهم میآورد. پس ماهیت مبارزه، جنگی میان میهندوستان و ایرانستیزان مزدور است.
امروز همه آن سوپر انقلابیون "چپی" که پشت غائله زن زندگی آزادی سنگر گرفته بودند با تشدید بحران درمنطقه وادامه تعرضات صهیونیست ها به ملل مستقل وجنبش های ملی بار دیگر با پرچم ورشکسته وخائنانه نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی به میدان آمدند از صلح سخن می گویند و از مبارزات موهومی توده های فلسطین به رهبری رهبران موهومی انقلابی و سکولار برای فریب مردم سخن میرانند.این درحالیست که حتی یک نفر از آنها در عمل، که معیار یافتن حقیقت است، درنمایشات اعتراضی میلیونی سراسر جهان شرکت نکرد وبرعکس مرتب خود را پشت کمینگاه «به ما مربوط نیست»، این جنگ «به زیان خلقهای فلسطین، لبنان، یمن و... مردم منطقه است نقش ارتجاعی ومخربی در جنبش ضد اشغال ونسل کشی که بیش از یک سال است در سراسرجهان جریان دارد ایفا کرده و همچنان می کنند.
باید سیاستهای سلطهطلبانه صهیونیستی که بر اهداف منافع امپریالیستی غزب، غارتگری و عظمتطلبانه استوار است و براساس نفی حقوق ملت فلسطین و قتل و جنایت آشکار مردم لبنان ترسیم گردیده، محکوم شود و با افشای سیاست جنگ طلبانه اسرائیل و حامیان امپریالیستاش از ادامه کشتار ونسل کشی ممانعت به عمل آوریم. ننگ بر چنین "چپ" های کارگری و مزدوری که آبرویی برای خود باقی نگذاشته اند!!
زنده باد نبرد قهرمانانه جنبش رهایبخش فلسطین علیه متجاوزین صهیونیست!
متجاوزین صهیونیست وامپریالیسم آمریکا، مسببین اصلی جنگ درمنطقه!
علیه کشتار در فلسطین و لبنان! پایان فوری جنگ!
***
اقتصاد مافیایی جمهوری اسلامی ایران(بخش1)
جمهوری اسلامی ایران علیرغم اینکه در یک کشور غنی و زرخیز زمام امور را بدست دارد، امروز پس از گذشت بیش ازچهاردهه ، کماکان کاهش تولید، رکود، بیکاری، افزایش نرخ ارز، افزایش بی سابقه نقدینگی و به طریق اولاً افزایش نرخ تورم، افزایش نجومی قیمتها، کاهش صادرات و بالاخره کوچک تر شدن هر چه بیشتر سفره اکثریت جامعه بویژه زحمتکشان، سیمای جامعه ما را تیره و تار کرده است. ما در زیر خواهیم کوشید تا برخی از مشکلات به ویژه مسئله قیمت ارز، نرخ تورم، افزایش نقدینگی، علت رکود و عدم توسعه و ... را بر شماریم.
امروز بانکهای کشور بویژه بانکهای خصوصی با مشکلات عظیم مالی روبرو هستند. دو قوه مجریه و مقننه کشور می پندارند که با افزایش قیمت ارز می توانند منابعی برای تامین بدهی های عظیم مالی بوجود آورند. هم اکنون سرنوشت سپرده های مردم نزد بانکها کاملا ناروشن است و معلوم نیست کجاست. بدهی بانکها به بانک مرکزی کشور به رقم نجومی ۱۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. طبق قوانین سرمایه داری بسیاری از آنها ورشکسته اند ولی کماکان ادامه حیات می دهند، البته با کمک دولت. در همین رابطه دولت می بایست این بدهی نجومی را که مافیا از بانک ها وام گرفته و پس نداده است، تامین کند. امروز سهم بدهی بانک ها به بانک مرکزی ۷۰٪ از حجم نقدینگی کشور را تشکیل می دهد.
دولت و مجلس تصمیم گرفته اند که با افزایش قیمت ارز، عملاً از جیب مردم، دزدی غارتگران را تامین کنند. مردم روزانه شاهدند که چگونه ارزش پس اندازهایشان در بانکها، ده ها درصد کاهش یافته و به این ترتیب قدرت خریدشان تنزل می یابد، زیرا که مردم ریال درمی آورند ولی مایحتاج خود را با قیمت دلار تهیه می کنند.
دولت حامی سرمایه داران دزد و غارتگر ایران همین چندی پیش ۳۵ هزار میلیارد تومان از منابع ملی کشور، که متعلق به همه مردم است، بابت سپرده های مردم نزد بانکها به آنها بازگردانده است. به بیان دیگر از کیسه هر ایرانی عملاً ۵۰۰ هزار تومان بابت زیانی که دزدان وارد آورده اند برداشته شده است!
اصولاً دولت پس از محاسبه درآمد ارزی از منبع فروش نفت، قیمت ارز را بر مبنای نیاز کیسه گشادش، بویژه کیسه گشاد مراکز و موسسات دینی، هزینه های حدود ۲۰۰ هزار آخوند -۱۳۰ هزار آخوند مرد، ۶۰ هزار آخوند زن و ۱۰ هزار طلبه خارجی که به خرج جمهوری اسلامی (تو بخوان به خرج مردم ایران) پرورش می یابند- تعیین می کند. حال که قیمت ارز را تعیین کرد سعی می کند آن را حتی گران تر در بازار بفروشد تا هزینه های ریالی مورد نیازش برآورده شود. اگر در طول سال، بودجه کفاف نکرد باز هم ارز را گران تر می کند تا «چاه ویل» دولت پر شود.
به این ترتیب بازار در تعیین نرخ ارز نقش ناچیزی دارد، این دولت و قاچاقچیان ارز هستند که قیمت ارز را تعیین می کنند و بانک مرکزی هم صبح به صبح با تعیین قیمت، ارز را تحویل صرافی ها می دهد!
واقعیت دیگر اینست که سیاست نئولیبرالی حاکم بر اقتصاد ایران مانع از آن است که چتر حمایتی مردم تهیدست، که می بایست از طریق یارانه ها تأمین گردد، به آنها تعلق گیرد. یارانه در ایران تقریباً از بین رفته و در نتیجه، مردمی که در اثر شرایط گرانی و تورم و بیکاری و ... روز به روز فقیرتر می شوند از هیچ کمکی برخوردار نیستند.
علی القاعده می بایست دولت جهت جلوگیری از گسترش فقر یک برنامه حمایتی از اقشار تهیدست - شبیه همان دوران کوپنی بعد از انقلاب ۵۷ - تنظیم کند. بعلاوه اوباید بر ارزهای صادراتی کنترل داشته باشد تا به کشور بازگردانده شوند و عرصه تولید را رونق ببخشند. اما امروز کسری بودجه و هزینه های آخوند خور، دولت را مجبور می کند که با افزایش نقدینگی، که تورم را باز هم بیشتر افزایش خواهد داد، نیاز خود را برطرف کند.
اساسا درآمد ارزی از هر منبعی که باشد باید وارد کشور شود و باعث رشد تولید و افزایش فرصت شغلی گردد. تنها از این طریق می توان توسعه را تحقق بخشید و در عین حال با فقر مقابله کرد. در شرایطی که کشور هر لحظه می تواند درگیر جنگ منطقه ای شود، پشتیبانی وسیع مردم یکی از شروط اساسی ثبات و نجات کشور است. عدم برخورداری از مقاومت و پایمردی مردم، کشور را به مراتب آسیب پذیرتر از آنچه که هست می کند.
مصیبت عظمی چند نرخی بودن ارز است. کشور ما دارای یک بازار ارز قاچاق است که در آن قاچاقچیان قیمت ارز را به آن تحمیل میکنند و دولت هم به دلیل نیاز مالی خود به این روند لبیک میگوید و سعی میکند نرخ رسمی خود را به سطح آن برساند. بر خلاف اصل سرمایه داری که می گوید: «این بازار است که قیمت را تعیین میکند.» در ایران این قاچاقچی است که قیمت ارز را تعیین می کند! ارقام زیر گویای این روند بیمارگونه در اقتصاد ایران است:
در سال ۱۳۷۱ نرخ ارز رسمی ۱۷۰ تومان بود، در سالهای ۸۰ تا ۸۱ به ۸۰۰ تومان رسید، در سال ۱۳۹۷ به ۵۰۰۰ تومان صعود کرد که دولت آن را در سطح ۴۲۰۰ تومان به اصطلاح "تثبیت" کرد. در سال ۱۴۰۱ دولت آن را در سطح ۲۸۵۰۰ تومان «تثبیت» کرد و اکنون صحبت از آن است که باید ارز ترجیحی را حذف کرد و قیمت ارز را در سطح ۶۰۰۰۰ تومان "تثبیت" کرد! این روند تصاعدی رشد قیمت ارز و در نتیجه بی ارزش شدن ریال، مادام که این نظام غارتگر در ایران استوار است و قاچاقچیان ارز بر بازار ارز ایران حکم می رانند و دولت نیز همیار و همکار آنهاست ادامه خواهد داشت. همه می دانستند که ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومان رانت آفرین بود. زیرا آن کسی که قادر است ارز ۴۲۰۰ تومان را از بانک مرکزی دریافت کند و در بازار به تولید کننده ۲۵۰۰۰ یا ۲۶۰۰۰ و حتی ۲۸۵۰۰ تومان بفروشد و مابه التفاوتش را به جیب مبارک بریزد قاچاقچی ارز است. در نتیجه تولید کننده مجبور است محصولات خود را برمبنای همان ۲۸۵۰۰ تومان محاسبه کند و به مردم بفروشد، مثلاً وارد کننده روغن خام که می بایست قادر باشد با وام ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومان روغن وارد کند، چون قاچاقی با انحصار بازار ارز آنرا به ۲۸۵۰۰ تومان رسانده، تولید کننده روغن مجبور است ارز را با قیمتی که قاچاقچی تعیین کرده است بخرد. به این ترتیب قاچاقچی مابه التفاوت ۴۲۰۰ و ۲۸۵۰۰ را به صورت رانت می بلعد و بر ثروت نجومی اش می افزاید و قدرتمند تر می شود. و این تنها به خاطر زد و بندهایی که با عوامل دولتی دارد میسر می گردد.
حذف و مبارزه با رانت خواری در صورتی امکانپذیر است که تنها یک قیمت برای ارز تعیین شود تا دست صرافان و رانت خواران از اقتصاد ایران قطع شود.
مخبر، معاون دولت رئیسی در سال ۱۴۰۱ به وی می گوید: «باید ارز ۴۲۰۰ را حذف کنید چون کالاهای اساسی ما ارزان تمام می شود و در سوپر مارکت های کشورهای همسایه پر است از کالاهای اساسی ما، نظیر ماکارونی، روغن و غیره. شما برای ۸۰ میلیون نفر ارز ترجیحی نمی دهید، بلکه برای ۴۰۰ میلیون نفر می دهید! ما در همان سال مجبور شدیم ۱۸ میلیارد دلار ارز با قیمت ۴۲۰۰ اختصاص دهیم. ما باید اختصاص ارز ۴۲۰۰ را حذف کنیم تا جلوی قاچاق کالا و رانت را بگیریم.» ناگفته نماند که اگر ۱۸ میلیارد دلار برای ۴۰۰ میلیون نفر بوده، برای ۸۰ میلیون نفر فقط ۴ میلیارد دلار نیاز بود!
از یک طرق قاچاقچیان با دارایی ارزی خود پیوسته بازار ارز را فعال کرده و قیمت ارز را بالا می برند و دولت هم که در اثر دزدی، غارت و ندانم کاری پیوسته به بودجه بیشتری نیاز دارد، نرخ ارز رسمی را به نرخی که قاچاقچیان تعیین کرده اند ارتقاء می دهد. حتی نرخ سکه و طلا از همین نرخ ارز تبعیت می کنند. آیا با وجود چنین بازار و چنین دولتی می توان به قیمت ارزی رسید که بتوان منابع ارزی کشور را با قیمت مناسب به تولید کنندگان تخصیص داد؟ قیمتی که تولید کننده را تشویق و موجب رونق تولید، سوددهی و به یک کلام رشد و توسعه شود؟ آیا می توان با تخصیص حداقل منابع ارزی حداکثر نیاز جامعه را برآورده ساخت؟
در کشور ما تولید کننده و مصرف کننده بر قیمت ارز، مستقیماً اثر گذار نیستند. قیمت ارز در ایران از قیمت ارز در یک بازار متعارف سرمایه داری سالهای نوری فاصله دارد. اقتصاد، زیر سلطه قاچاق ارز در بازار ایران، نه تنها باعث رشد و توسعه نمی شود، نه تنها فرصت شغلی ایجاد نمی کند، نه تنها رشد نرخ تورم را کاهش نمی دهد، نه تنها گرانی را مهار نمی کند بلکه برعکس مخل چنین روندی است. آنچه در کشور ما رشد می کند چپاول و غارت و رانت خواری است. دولت ارزبا نرخ رسمی را به یک عدۀ خاص تخصیص می دهد وریشه رانت خواری دقیقا در همین امر نهفته است.
اولین قدم کج را وارد کنندگانی که ارز ترجیحی دریافت کرده اند برمی دارند. وارد کنندگان از فروشنده خارجی می خواهند. که قیمت کالا را بیش از قیمت واقعی در اظهارنامه قید کنند. غارتگران با این ترفند رذیلانه نه تنها قیمت جنس را تصنعی افزایش می دهند بلکه ما به التفاوت ارزرا مستقیم در بانکهای خارج می خوابانند! از سوی دیگر بسیاری از صادر کنندگان کالا نیز ارز حاصل از فروش کالا را اصلا به ایران باز نمی گردانند و دولت هم هیچگونه کنترل و نظارتی بر این ترفند ها و غارتگری ها ندارد.
برای نمونه فولاد مبارکه اصفهان ۱/۵ میلیارد دلار ارزی که از قِبَل صادرات بدست آورده بود را وارد کشور نکرد. اما همینکه دولت گفت که این ارز را، نه با قیمت «نیمایی» (نظام یکپارچه معاملات ارزی) بلکه با قیمت بازار محاسبه می شود، فوراً آن ۱/۵ میلیارد ارز را وارد کردند. یعنی عملاً دولت در مقابل اولیگارشی تمکین کرد.
علا بر این در کشور ما کلان سرمایه داران با دادن رشوه به راحتی قادرند هر مقدار ارز که می خواهند به خود اختصاص دهند. و آنگاه دولت به نام حمایت از محرومین عملاً با بوجود آوردن امکانات دزدی، ثروتمندان را فربه تر و تهی دستان را محروم تر می کند. به نام محرومین، به کام اولیگارشی.
گفتیم در نظام های سرمایه داری صادرکننده کالا می بایست ارز حاصل را به کشور بازگرداند، چرا باید تولید کننده ای که از نیروی کار، منابع ملی، آب، برق و گاز کشور استفاده می کند و به محیط زیست هم آسیب می رساند ارز حاصل از فروش تولیدش را به کشور بازنگرداند، بلکه به بانکهای خارج بسپارد، در آنتالیا و کویت مسکن بخرد و کسی هم نگوید که «بالای چشم شما ابروست»؟
کشور ما در حال حاضر سالی ۶۰ میلیارد واردات دارد که ۸۰ درصد آن را مواد اولیه و کالاهای سرمایه برای تولید در برمی گیرد. آیا اگر منابع مالی که از کشور خارج می شود، در عرصه تولید داخلی به کار افتد، هنوز هم باید سالی ۶۰ میلیارد کالا وارد کنیم؟! آنها حتی کالاهایی که با ارز ترجیحی وارد کشور شده است را به کشورهای همسایه قاچاق می کنند و گران تر می فروشند. در واقع یکی از دلایلی که تولید کنندگان ایرانی علاقه ای به سرمایه گذاری ندارند همین شیوه تخصیص ارز ترجیحی به قاچاقچیان است. زیرا قاچاقچیان با تخصیص ارز ترجیحی به خود، کالای ارزان وارد کرده و آن را گرانتر می فروشند. نمونه بارز آن «چای دبش» معروف است. به این ترتیب حاکمیت، ضد تولید عمل می کند، گرانی ایجاد میکند و فساد را رواج می دهد.
حتی بسیاری از تجار مذکور پس از مدتی همان ارزها را به صورت قاچاق وارد ایران می کنند و در بازار، آزادانه به قیمت گرانتر از قیمت موجود به فروش می رسانند و بر ثروت های باد آوردۀ خود می افزایند.
صاحبان ارز چه کسانی هستند؟
یکم،کسانی که کالای غیر نفتی صادر می کنند و ارز حاصل از فروش کالا را در اختیار بانک مرکزی نمی گذارند و آن را در بازار آزاد به فروش می رسانند.
دوم کسانی که مواد مخدر و یا سایر کالا ها را قاچاق می کنند و ارز حاصل از آن را در بازار آزاد، باز هم گرانتر از قیمت روز می فروشند. در ایران سالانه حدود ۲۵ میلیارد دلار کالا قاچاق می شود و چون حجم آن بالاست بیشترین تاثیر را در گران کردن قیمت ارز دارد.
سوم،کسانی که برای حفظ دارایی ریالی خود آن را به ارز تبدیل می کنند و در فرصت مناسب گران تر می فروشند. سفته بازان نیز جزو این گروه محسوب میشوند.
چهارم،بانک مرکزی خود مترصد است به محض اینکه ارز گران تر می شود، برای کسب منابع ریالی، میلیاردها دلار به بازار تزریق کند. پیش آمده است که بانک مرکزی در عرض یک سال ۱۸ میلیارد دلار و بعضاً بیشتر به بازار تزریق کرده است.
متقاضیان ارز در بازار چه کسانی هستند؟
یکم، تولید کنندگانی که ارز کافی ندارند و ناچارند که از بازار ارز، آن را تهیه کنند
دوم، قاچاقچیان. در ایران سالانه ۲۵ میلیارد دلار کالا قاچاق می شود. قاچاقچیان در هدایت نرخ ارز سهم بسزایی دارند، چون حجم ارزی که نیاز دارند بالاست.
سوم، فرار سرمایه، به این صورت که برخی از سرمایه داران بخشی از سرمایه ریالی خود را در بازار آزاد تبدیل به ارز خارجی کرده و آن را به صورت قاچاق خارج می کنند.
چهارم، سفته بازان که ارز را مثلاً امروز می خرند ۶۰ هزار تومان و به محض اینکه از مرز ۶۵ هزار تومان گذشت آن را می فروشند.
پنجم، مسافران به خارج از کشور که ارز مورد نیاز خود را از بازار آزاد ابتیاع می کنند.
ششم، عوامل بیگانه و وابسته که ماموریت دارند ارز آزاد را بخرند تا قیمت ارز ترقی کند.
به این ترتیب قیمت ارز روز به روز افزایش می باید و دولت نیز با حذف ارز ۴۲۰۰، یا ۲۸۵٠٠ و … قیمت بازار را «تثبیت» می کند! و به این ترتیب سفره مردم را پیوسته کوچک تر می کند. این قیمت نه مبنای اقتصادی دارد، نه علمی، نه اخلاقی و از هم بدتر، نه عدالتی که جمهوری اسلامی مدعی آنست! همین روند بسیار گونه و دزد آفرین، قیمت ارز را از ۲۵۰۰۰ تومان در سال ١۴٠١ به ۲۸۵٠٠ و اکنون به بالای ۶۰۰۰۰ تومان رسانده است. در این روند ناسالم دولت عملاً همدست قاچاقچیان و دزدان، به زیان اقتصاد کشور و مردم عمل می کند. تقریباً در هیچ کجای دنیا، آنهم در کشوری که بر روی گنج نشسته باشد، قاچاقچیان با بازی با ارز مدام قیمت ارز را افزایش نمی دهند و کشور را به سوی ورشکستگی و مردم را به سمت فقر، تا سر حد فقر مطلق سوق نمی دهند. ادامه دارد
***
صلح خواهی پارکابیهای چپ امپریالیستی درحمایت از حمله نظامی به ایران
امروز پس ازعملیات انقلابی طوفان الاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ همه جهان دریافته است که رژِیم صهیونیستی اسرائیل یک رژیم نسل کش ،تبهکار وتروریستی است و هرگز به صلح و ترک خاک فلسطین نمی اندیشد. تا فلسطین اشغال است، صلح بی معناست. صحبت از صلح در سرزمین اشغالی یعنی تسلیم و تائید اشغال. آتش بس با صلح متفاوت است. آتش بس برای تنفس جنبش مقاومت است ویک تاکتیک سیاسی ودرخدمت سیاست راهبردی برای اخراج اشغالگران از سرزمین مادری است. با اشغالگر باید با زبان گلوله و موشک وحمله طوفان الاقصی صحبت کرد. هدف ما در این مقاله رو کردن دست ایرانی های خود فروخته است که تشدید مبارزه مردم در سراسر جهان دردفاع از مردم غزه و لبنان و درحمله احتمالی اسرائیل وآمریکا به ایران افشا می کند. این خرابکاری از جانب سلطنت طلبان، فرقه مجاهدین رجوی، پیروان حزب اسرائیلی منصور حکمت شروع شد و از جانب جریانهائی نظیر سازمان اقلیت ،راه کارگر و احزاب ناسیونال شونیست کردی که در دو پهلو گوئی و ژورنالیسم بی محتوی به درجات عالی تکامل ارتقاء پیدا کرده اند، ادامه دارد. در این بین ولگردان سیاسی نیز که نه ماهیتشان روشن است و نه تعهدی داشته و نه مسئولیتی در جنبش حمل می کنند و نه به کسی امروز و یا فردا پاسخگو بوده و خواهند بود ، با ادعای "استقلال" در دامن امپریالیسم عمل می کنند، در کوچه پس کوچه های باور مردم راه افتاده اند و برای حمله احتمالی رژیم صهیونیستی اسرائیل به ایران و بمباران صنایع هسته ای و زیر ساخت های ایران بازار گرمی می کنند. آیا این ولگردان سیاسی پس مانده ها و مباشران همان جریانهای سیاسی ایرانی نیستند که از این در عقب وارد می شوند، زیرا خودشان جسارت موضع گیری روشن را ندارند؟
حزب ما به صراحت روشن کرده است که دنباله روان تئوری های ارتجاعی منصور حکمت ودراینجا "حزب کمونیست کارگری ایران" که نه کمونیست است، نه کارگری ونه ایرانی خط ارتجاعی روشنی را تعقیب می کنند که چون خط قرمزی در تمام سیاستهای آنها به چشم می خورد. آنها در تمام عرصه های پیکار طبقاتی در جهان، از تحولات در کشورهای عربی گرفته تا عراق و افغانستان، از فلسطین گرفته تا لبنان و سوریه، از ایران گرفته تا ونزوئلا و کوبا در کنار ارتجاع جهانی، درکنار صهیونیسم و امپریالیسم قرار دارند و می خواهند در پارکابی آنها به ایران حمله نمایند و ایران را "آزاد" کنند. جریاناتی نظیر سازمان اقلیت، راه کارگرو یا این قبیل گروه ها که حتی اشغال ایران را تحمل می کنند و می خواهند از "فرصت مناسب" تجاوز به ایران با همدستی امپریالیستها در ایران "سوسیالیسم شورایی" را مستقر کنند!!؟؟ درست خوانده اید، آنها می خواهند در پارکابی امپریالیستها به ایران حمله کنند و "سوسیالیسم "را مستقر سازند. این تئوری ها از روی جهالت نیست از روی خیانت و همدستی با امپریالیستهاست که در تمام زمینه ها خودش را بروز می دهد. کارزار ایران تریبونال و معرکه گیری پشت "افشای انقلابی" حمید نوری " وشرکت "مستقل" درتظاهرات غائله (زن زندگی آزادی) برلین تحت حمایت ناتو و در کنار سلطنت طلبان ومحافل اسرائیلی تنها یکی از این گوشه هاست.اکنون این دارو دسته ها راه افتاده اند وبا شعار" نه به جنگ، نه به جنگطلبان، نه به حکومت اسلامی. زندهباد انقلاب کارگری! ".(اعلامیه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست. اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست،سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت سوم اکتبر ۲۰۲۴) از مردم می خواهند "صدای خود را علیه جنگ و جنگطلبان، در دفاع از روند انقلابی در ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی، برای همزیستی مردمان منطقه، برای به رسمیت شناسی دولت مستقل فلسطین، برای آزادی و برابری و سوسیالیسم بلند کنند" و به توجیه تجاوز اسرائیل و آدمکشی آنها پرداخته و یکی به نعل و یکی به میخ می زنند. این جماعت تروتسکیست و ضد انقلابی هم سازمان مقاومت فلسطین حماس وهم کل جنبش مقاومت فلسطین از جمله جبهه خلق برای آزادی فلسطین را به خاطر حمله قهرمانانه طوفان الاقصی بعنوان "یک عملیات تروریستی"محکوم می کنند و آنها را مسبب کشتار اسرائیل و بمباران لبنان جلوه می دهند که گویا مردم "غیر نظامی" را کشتند و هم بمباران جنایتکارانه اسرائیل را که مسبب اش را حماس جا می زنند، برای فریب افکار عمومی "محکوم" می کنند. آنها با تیرهای هوائی هر دو طرف را محکوم می کنند. تو گوئی اگرسازمان حماس با موشک حمله نمی کرد و تسلیم می شد و اشغال سرزمینش را توسط اشغالگران یهودی می پذیرفت، اسرائیلیها خاک سرزمینهای اشغالی را ترک ویا دولتی را به آنها اهدا می کردند، همانطور که با قرارداد "صلح اسلو" اهدا کردند!
امروز هر یهودی "غیرنظامی" که به اسرائیل می رود، آگاه است که به یک سرزمین اشغال شده می رود و می خواهد با تمام قوا از تصاحب سرزمینهای دیگری با بمب و سلاحهای کشتار جمعی و با نسل کشی دفاع کند. هر یهودی صهیونیست که به اسرائیل می رود می داند که برای جنگ و چپاول رفته است. توجیهات دینی فقط حرف مفت وتوجیه یک سیاست استعماری است. آنها را باید با قهر انقلابی بیرون کرد. نیروی "عظیم تسلیحاتی" حماس همان چیزی است که تاکنون در طی یک سال مقاومت نشان داده است. شرم آور است درشرایطی که یک جبهه انقلابی جان برکف درغزه تحت محاصره دشمن وحشی با تمام قوا علیه صهیونیسم وآمریکا وکل جهان غزب می جنگد مشتی خائن ووطنفروش به یاری صهیونیستها آمدند تا در پارکابی آنها رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون سازند.باید دست این دشمنان مردم درلباس چپ را رو کرد وآنها را رسوا ساخت.
جنبش مقاومت فلسطین ،ودر راسش سازمان فلسطینی مقاومت حماس بعنوان بزرگترین نیروی جنبش فلسطین حق دارد و باید برای پایان دادن به اشغال سرزمینش ازهر ابزاری که در دست دارد، استفاده کند. مبارزه خلق فلسطین توسط نماینده منتخب اش که به مذاق عده ای خوش نمی آید، محکوم نیست، عادلانه و محق است، تجاوز صهیونیستها محکوم است. این حماس نیست که تروریست است این صهیونیستها و همه متحدان آنها هستند که تروریست اند و از تروریستها دفاع می کنند. این حقه بازی روشنفکران مزدور ایرانی و امپریالیستی را ملتهای جهان نمی پذیرند و محکوم می کنند. مردم همه سرزمینهای دنیا صرفنظر از دین و نژاد و بزرگی و یا کوچکی، صرفنظر از سطح فرهنگی و قدمت تاریخی و... حق دارند در مقابل اشغالگران و زورگویان جنایتکار بپا برخیزند و آنها را در سرزمین خودشان دفن کنند، تا باشد که کسی سرزمینهای دیگران را اشغال نکند. کسانی که این حق را برای ملتها برسمیت نمی شناسند، هوادار قانون جنگل اند، هوادار تسلط استعمار و امپریالیسم اند. این عده دستشان در مورد مسئله فلسطین رو می شود. هر چه این مبارزه تشدید شود رنگ مواضع ارتجاعی و دو پهلو را که تنها در خدمت ارتجاع جهانی است از میان می برد. تئوری "نه با این و نه با آن"، تئوری "جنگیدن در دو جبهه"، تئوری "مبارزه همزمان با دو قطب ارتجاع"، ماهیت ارتجاعی خویش را در عمل نشان می دهد. اپوزیسیون انقلابی ایران باید مرزهای خویش را با این خودفروختگان روشن کند تا دست جاده صاف کن های امپریالیسم در ایران رو شود و نتوانند با نقاب "چپ"، امپریالیسم و صهیونیسم را آرایش کنند و متحد مبارزه بر ضد جمهوری اسلامی جا زنند. بر اندازی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی باید در یک پروسه طولانی وبا دست زحمتکشان وتوده سازمانده یافته ایران وبرای استقراررژیمی انقلابی ومترقی و دربهترین حالت رژیمی سوسیالیستی ودر پیکار با خودفروختگان ومزدوران امپریالیسم وصهیونیسم صورت گیرد. اگر بر ضد این جریان های خودفروخته که بخشی از آنها پول اخاذی می کنند و لذا اقناع پذیر نیستند، مبارزه نشود زمینه خودفروختگی رشد می کند و بتدریج خودفروختگی مجلسی می گردد که گردیده است.
مبارزه خلق فلسطین که از جانب مردم دنیا مورد تائید است و این را تظاهرات های میلیونی یک سال اخیر در سراسر جهان نشان داده وهمچنان ادامه دارد، برای همه ایرانیان هوادار امپریالیسم و صهیونیسم مشکل آفرین شده است که با کلی گوئی و عبارتپردازیهای پوچ از زیر بار تحلیل مشخص از شرایط مشخص شانه خالی کنند و به نفع صهیونیستها موضع بگیرند. این ایرانیها هوادار مبارزه موهومی فلسطین، خلق موهومی فلسطین هستند که در جبهه سوم موهومی فلسطین، بر ضد اسرائیل و "اسلام سیاسی" واقعی می رزمد. تا ابد نمی شود مردم فریبی و خودفریبی کرد.ننگشان باد!
نه به جنگ تجاوزکارانه رژیم نسل کش و صهیونیستی اسرائیل !
نه به نسل کشی درغزه!
نه به تجاوز و بمباران لبنان!
دستها ازایران کوتاه !
زنده باد همبستگی خلقهای منطقه علیه صهیونیسم و امپریالیسم!
***
نیات شوم صهیونیسم درغزه ولبنان
هدف رژیم صهیونیستی تروریستی اسرائیل از حمله هوائی و زمینی به لبنان، کشتار جنایتکارانه اعضای رهبری و رزمندگان حزب الله، کشتار مردم بی دفاع، نابودی مناطق مسکونی و زیرساختهای کشور لبنان، خالی کردن زیر پای حزب الله به مثابه یکی از قدرتمندان جبهه مقاومت وخنثی سازی آنست. این درحالیست که ارتش کودک کش صهیونیسم اسرائیل در باتلاق جنگ غزه گرفتار آمده است و به هیچیک از اهدافش مبنی براز بین بردن نیروی مقاومت حماس و دیگر سازمان های محور مقاومت در فلسطین و آزادی گروگان های اسرائیلی نرسیده است. از اهداف این اهریمن جنگ افروز، علاوه بر این، با کشتن اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران و سردار نیلفروشان به همراه سید حسن نصرالله رهبر حزب الله و حمله به سفارت ایران در سوریه و ... قصد تضعیف ایران و درنهایت کشیدن پای ایران به جنگ است. سایر نیروهای جبهه مقاومت، چه در سوریه، چه در عراق و چه در یمن نیز از اعمال تحریک آمیز و جنایات اسرائیل در امان نیستند. او می پندارد که قادر است با خنثی سازی نیروهای مقاومت در نهایت ایران را هم تضعیف و ضربه پذیر کند و ایران، درست به همین دلیل از نیروهای مقاومت، به اشکال مختلف حمایت آشکار می کند. البته آنطور که اسرائیل فعلاً وانمود می کند و غرب نیز همان را نشخوار می کند، هدف از زدن حزب الله، امن سازی شمال اسرائیل و بازگرداندن ۶۰ هزار شهرک نشین که از شهرک های شمالی گریخته اند، به منازلشان است! و در این راستا غرب بویژه آمریکا و آلمان، حامی مادی، معنوی، تبلیغاتی، سیاسی و نظامی تجاوزگران اسرائیلی هستند.
از سوی دیگر ادامه جنگ در جبهه های غزه و لبنان و گسترش آن به کل منطقه، برای نتانیاهو نعمت است، زیرا مادام که جنگ ادامه یابد او در قدرت باقی خواهد ماند و از مصونیت قضایی -به خاطر فسادی که مرتکب شده است- در امان خواهد بود.
هم اکنون در غزه، گرچه ۸۰ % از مناطق مسکونی از بین رفته و مردم بی سرپناه هستند، اما چون هنوز هوا در آنجا نسبتاً ملایم است، می توانند بی سرپناه، شب را به صبح برسانند، اما در آینده ای نه چندان دور بارش های پاییزی و زمستانی آغاز و هوا رو به سردی خواهد گرائید و مردم غزه ناچارند که بدون مأوا در گل ولای و سرما در چادرها بسر برند.
به دلیل سوءتغذیه، عدم دسترسی به آب آشامیدنی، شیوع بیماری، عدم دسترسی به مراکز درمانی و … جان آوارگان به معنی واقعی کلمه در خطر است. به این ترتیب وضعیت بیش از دو میلیون مردم غزه بیش از همیشه وخیم و خطرمرگ بطور روزانه آنها را تهدید می کند.
البته صهیونیستها ادعا می کنند که هدفشان نابودی حماس است -امری که از محالات است- ولی در عمل به نسل کشی و پاکسازی قومی خود، نه تنها در غزه که در کرانه باختری به طرز شنیعی ادامه می دهند. به شهادت همه کارشناسان بی طرف، حماس که خود را برای یک جنگ چریکی دراز مدت آماده ساخته است به این راحتی نابود شدنی نیست.
امپریالیستها نه تنها چشم خود را بر این جنایات هولناک صهیونیست ها بسته اند، بلکه با ابزار تبلیغاتی خود این ایده را به مردم حقنه می کنند که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد (!) و کلامی هم از راه حل های دیپلماتیک جهت دستیابی به آتش بس و متوقف کردن کشتار و خونریزی و گرسنگی و آوارگی و بیماری و مرگ هم بر زبان نمی رانند.
هدف نهائی اسرائیل البته نسل کشی و کوچ دادن دو سوم مردم غزه (پاکسازی قومی) به کشورهای همجوار عربی است. رژیم جعلی صهیونیستی حتی در این زمینه با اتحادیه اروپا و برخی از کشورهای عربی و آفریقایی وارد مذاکره شده است.
هدف روشن است، «پاکسازی قومی!». این رژیم سیاهکار و جنایتکار، همانند هیتلر که کشتار یهودیان، کمونیستها و دگراندیشان را در دیدۀ مردم آلمان عادی ساخته بود، کوشیده است تا اکثریت شهرک نشینان را در این سیاست ضد بشری با خود همراه سازد. در این راستا نیروهای راست افراطی و شوونیستی که از سال های ۱۹۷۰ به این سو پیوسته قوی تر شده اند، بویژه امروز که در ائتلاف با نتانیاهو به سر می برند، در این روش جنایت بار نقش تعیین کننده ای دارند. آنها با ترور اسحاق رابین در سال ۱۹۷۴، ناقوس مرگ راه «دو دولتی» -که از ابتدا برای فریب فلسطینی ها طرح شده بود- را که در قرارداد اسلو، میان یاسرعرفات، اسحاق رابین و کلینتون به تصویب رسیده بود را به صدا در آوردند.
دولت راست افراطی اسرائیل همچون دیگر دولت های صهیونیستی گذشته، امروز با هدف ایجاد «اسرائیل بزرگ» در صدد بیرون راندن نه تنها اعراب مسلمان، بلکه مسیحیان از سرزمینی که متعلق به آنهاست می باشد.
نتیجه اعمال این سیاست وحشیانه، وضعیت هولناک و دلخراشی است که مردم غزه به آن دچار آمده اند. آوارگی، گرسنگی، نبود درمان و بهداشت، عدم وجود آب شرب، عدم وجود فاضلاب که نتیجه اش گسترش بیماری و مرگ و میر است، شرایط روانی ناهنجاری را بوجود آورده و نتیجتاً بیماریهای روحی و روانی روز به روز در حال ازدیاد است.
جهان غرب گرچه که به این وضعیت رقت بار مردم غزه آگاه است ولی با ایفای نقش نظاره گر، لب از لب نمی گشاید و کماکان مشغول تحویل سلاح وکمک مالی به این دیو بد سیرت و بد سرشت است.
این جنایات همزمان در کرانه باختری نیز صورت می گیرد. صهیونیست های مسلح به سلاح گرم، مناطق مسکونی این دیار را عملاً به جهنمی تبدیل کرده اند تا با «پاکسازی» آنها و بنا کردن شهرک های خود به اهداف پلید خود جامه عمل پوشند.
امروز این ایده که «سرزمین فلسطین، از رود اردن تا دریای مدیترانه، باضافه بلندیهای جولان متعلق به یهودیان است»، در بین صهیونیستها بیش از گذشته دامن گستر شده است. از دولت، ارتش و کل رژیم گرفته تا مردم عادی به این ایده متحجر راسیستی نه تنها باور دارند، بلکه با تمام قوا در این راستا عمل میکنند به این ترتیب برای فلسطینی های رانده شده از خانه و کاشانه شان مأوایی وجود ندارد.
در واقع آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم، ادامه عملی دستیابی به ایده ضد مردمی و فاشیستی «اسرائیل بزرگ» است. اعمال خشونت و جنایت در خدمت پاکسازی قومی، جهت تحقق بخشیدن به دستیابی به «اسرائیل بزرگ» و نه آنطور که حکومت های غرب و رسانه های جیره خوارشان، بویژه آلمان، آمریکا و انگلستان وانمود می کنند «حفاظت از امنیت اسرائیل» و «حق دفاع از خود و حفظ امنیت در مقابل گروه های تروریستی»!!
در صورتیکه مردم کشورهای غربی و نیز مردم «جنوب جهانی»، اسرائیل را به نسل کشی متهم کرده و نیکاراگوئه طرح شکایت آن را در دیوان بین المللی با موفقیت باز و دنبال کرده است. بی جهت نیست که دیوان بین المللی حکم جلب نتانیاهو و وزیر جنگش «گالانت» را صادر کرده است. به این ترتیب برای مردم «جنوب جهانی» ریاکاری، تزویر، دورویی و اخلاق دوگانه کشورهای امپریالیستی غرب بویژه آلمان، آمریکا و انگلستان روز بروز آشکار تر می شود. آشکار می شود که غرب دائم واژه های دموکراسی و حقوق بشر را نشخوار می کند ولی آنچه را که خود در عمل، در جنگ های تجاوزگرانه متعددشان مرتکب می شوند، ویرانی و کشتار میلیونی را که به جای می گذارند، در پرده نگه میدارند و به سکوت برگزار می کنند. طبیعتاً آنچه که طی ۷۶ سال گذشته در سرزمین های اشغالی گذشته است، بویژه از اکتبر ۲۰۲۴ تا کنون، از این قانون مستثنی نیست، زیرا که در راستای منافع آنان است زیرا که اسرائیل پایگاه آنها در غرب آسیا بشمار می آید.
امروز کلیه کشورهایی که به نوعی به علت جنگ های امپریالیستی آسیب دیده ویا به علت سیاست استعماری و نو استعماری زیان های جبران ناپذیر دیده اند، جملگی مبارزات قهرمانانه فلسطین و لبنان را تحسین می کنند و به صور گوناگون پشتیبانی خود را از آنها در مقابل سیاست استعماری اسرائیل و پشتیبانان امپریالیست آن به منصه ظهور می رسانند، زیرا که خود قربانیانی سیاست های چند ده ساله و یا چند صد ساله استعمارگران بین المللی بوده اند.
هم اکنون طبق آماری که یک موسسه آمریکایی منتشر کرده است بیش از ۵۰۰ میلیون نفر در کشورهای آسیایی محصولات غذایی شرکت های زنجیره ای آمریکایی، نظیر «مک دونالد» و «استارباکس» را تحریم کامل کرده اند. در بسیاری از کشورها، میلیونها نفر محصولات اسرائیلی را تحریم کرده اند. دور نیست روزی که مردم جهان بویژه مردم جنوب جهانی خرید محصولات صنعتی، تکنولوژی و اتومبیل از کشورهای های حامی اسرائیل نظیر آمریکا، آلمان، انگلستان و … که در عین حال بزرگترین تحویل دهندگان اسلحه به اسرائیل نیز هستند را تحریم کنند.
در این میان کشور آلمان که بار گناه جنایات ناسیونال فاشیست ها در جنگ دوم جهانی، نظیر «آشویتس» و کشتار میلیونها یهود را برگردۀ خود حس می کند، می پندارد که با تأیید کامل سیاست جنایتکارانه صهیونیست های اسرائیل می تواند جبران مافات کند و بار گناهان خود را سبکتر سازد!!
آنها که می گویند ما از اسرائیل حمایت می کنیم، علناً و آشکارا از کشتار دسته جمعی (نسل کشی)، انقیاد، سلطه، آواره ساختن یک ملت و به یک کلام از راسیسم، فاشیسم و پاکسازی قومی دفاع می کنند و با کمک مالی و تسلیحاتی عملاً در این جنایت تاریخی سهیمند. آنها که به ظاهر وجدانشان از «آشویتس» رنج می برد، امروز خود از رژیمی حمایت می کنند که ده ها هزار نفر را به گلوله می بندد، به عمد کودکان را می کشد، با بمب فسفری و بمب آغشته به اورانیوم رقیق شده به جان مردم فلسطین افتاده است، بر سرشان هزاران تن بمب می ریزد با ویرانسازی ۸۰% از مناطق مسکونی، ده ها هزار نفر را در زیر آوار مدفون می سازد و زیرساخت های بیش از دو میلیون نفر را نابود می سازد و … تا به اهداف پلید راسیستی، فاشیستی و استعماریش جامه عمل پوشد.
در کشور آلمان تظاهرات علیه جنایات اسرائیل ممنوع است و اگر کسی شعار از« رودخانه تا دریا» و یا «فلسطین آزاد» را سر دهد مجرم شناخته می شود، ولی رژیم صهیونیستی و راسیستی اسرائیل که عملاً با نسل کشی قصد ایجاد «اسرائیل بزرگ» از «رودخانه تا دریا» را دنبال می کند مورد حمایت آنهاست!! و کوچکترین اعتراض به اسرائیل «آنتی سمیتیسم» (یهودی ستیزی) محسوب می شود!!
این ایده که هر اعتراضی نسبت به اسرائیل را با چنین برچسبی محکوم کنند از سال ۲۰۰۰ که اسرائیل بعد از ۱۸ سال اشغالگری در لبنان از حزب الله شکست خورد -چون دیگر تحمل از دست دادن نیروهای نظامی بیشتر را نداشت و پا به فرار گذارد- سیاستمداران صهیونیست اسرائیل و طرفداران بین المللی شان که قصد شومشان تشکیل «اسرائیل بزرگ» است، ابداع کردند و رواج دادند. هر عقل سلیمی از خود می پرسد که چگونه می توان میان اعتراض و مبارزه با رژیم صهیونیستی و آنتی سمیتیسم علامت تساوی گذارد؟به این منظور حتی اتحادیه ای متشکل از چند کشور، تحت نام "آیسا" تشکیل شد و بر سرفرمولبندی توافق کردند که در واقع هر نوع اعتراض به رژیم صهیونیستی اسرائیل را با " آنتی سمیتیسم برابر می دانست. این فرمولبندی را کشورهای غربی یکی پس از دیگری از آن خود ساختند و تاکنون نیز بدان عمل می کنند. این اتحادیه در آلمان هم شعبه دارد و در این راستا شدیداً فعال است. به محض اینکه حرکتی اعتراضی، نسبت به رژیم صهیونیستی اسرائیل صورت گیرد بر آن مهر «آنتی سمیتیسم» می کوبند. شعب این اتحادیه در آلمان از جانب دولت آلمان ماموریت رسمی دارند که هر اعتراضی را نسبت به رژیم اسرائیل و جنایاتش، در نطفه خفه سازند. علیرغم این دولت آلمان که صادرات اسلحه خود به اسرائیل را از ۷ اکتبر ۲۰۳۳ به ۱۰ برابر رسانده بود، از بعد از شکایت نیکاراگوئه آن را به شدت کاهش داده است. زیرا بیم آن دارد که در مقابل دادگاه بین الملی به جرم شرکت در نسل کشی محکوم شود.
به دیده دولت آلمان آموختن از «هولوکاست» یعنی مخالفت با هر نوع اعتراضی نسبت به رژیم جبار اسرائیل! غافل از اینکه با این عمل، خود را شریک جرم «ھولوکاستی» که رژیم اسرائیل در فلسطین و لبنان مرتکب می شود، کرده است.
درس واقعی که جریان هولوکاست به انسان می آموزد اینست که در هر کجای دنیا جنایات مشابهی رخ داد، باید علیه آن قویاً به مقابله و مبارزه برخاست، ولی امپریالیست ها و در این رابطه امپریالیسم آلمان نه تنها از تاریخ خود نیاموخته اند، بلکه در هر زمان و مکانی که لازم باشد، آن فاجعه را تکرار خواهند کرد. کما اینکه به کمکآنها در فلسطین، هولوکاست واقعی دهها سال است که به وقوع پیوسته و ادامه دارد و آنها با تمام قوا و امکانات خود از آن دفاع و حمایت می کنند. به همین دلیل جنایات و آدمکشی های اسرائیل درفلسطین و لبنان نه تنها محکوم نمی شود بلکه گناه آن را باتروریست خواندن حماس و حزب الله به گردن آنها می اندازند. چون آنها به خود اجازه داده اند در مقابل سیاست استعماری و توسعه طلبی رژیم صهیونیستی اسرائیل مقاومت و مبارزه کنند.
این سازمانها که امروز از جانب اسرائیل و حامیان بین المللی اش تروریست خطاب می شوند، سازمان هایی توده ای، ملی و مردمی هستند که در مقابل ده ها سال تجاوز، دزدی، آدمکشی و غصب سرزمینشان مقاومت کرده، شکل گرفته و به مثابه نیروهای ضد استعماری و ضد سلطه بیگانه قد علم کرده و می رزمند. این دو سازمان، هر دو نماینده مقاومت و مردم فلسطین و لبنان هستند، که نه تنها آن ها را انتخاب کرده اند، بلکه پشت آنها نیز ایستاده اند. لذا اتهام واهی «تروریست»، ذره ای از این واقعیت نمی کاهد. این سازمان ها نه تنها با مردم خود که با هم نیز، در اتحاد و همبستگی کامل به سر می برند.
در شرایطی که رژیم صهیونیستی افسارش گسیخته و از غزه به کرانه باختری و از آنجا به لبنان و حتی به حریم ایران، سوریه و عراق نیز تجاوز میکند. برای نیروی مقاومت، بویژه حماس، حزب الله، ایران، سوریه و … راهی جز مبارزه و مقاومت در مقابل این نیروی اهریمنی و تروریستی باقی نمی ماند.
امروز با ادامه و گسترش جنگ به لبنان خطر کشیده شدن پای ایران به این جنگ خانمان براندازه از هر زمان به واقعیت نزدیک تر شده است. با برافروخته شدن چنین جنگی بدون تردید آمریکا و اروپا به پشتیبانی از اسرائیل از یک طرف و به احتمال زیاد روسیه و چین از سوی دیگر پشت جبهه مقاومت خواهند ایستاد. و آنجاست که احتمال وقوع جنگ در مقیاس جهانی به واقعیت تبدیل شود
پیدایش رژیم صهیونیستی
پیدایش رژیم صهیونیستی تبهکار ریشه در جنگ جهانی اول دارد. بعد از شکست حکومت عثمانی در سال ۱۹۱۸، انگلستان در فلسطین مستقر شد. دولت بریتانیا با تصویب قرارداد بالفور تصمیم گرفت که فلسطین را به «خانه ملی برای مردم یهود» تبدیل کند. قبل از آن در فلسطین که تحت قیمومیت عثمانی بود اقلیت کوچکی از یهودیان زندگی می کردند. اما انگلستان قرارداد بالفور را به «فدراسیون صهیونیسم» در انگلستان و ایرلند ارسال کرد، و گروه های صهیونیستی به تدریج در فلسطین مستقر شدند.
آنها از همان آغاز، به هیچ وجه قصد همزیستی با فلسطینیان را نداشتند، بلکه برعکس فکر و ذکرشان این بود که چگونه می توان فلسطینی ها را از آب و خاکشان بیرون راند و سرزمینشان را تصاحب کرد. این تهاجم و وحشیگری تا سال ۱۹۴۸ بعد از پایان جنگ جهانی دوم و تشکیل دولت جعلی اسرائیل با راى سازمان ملل ادامه یافت. صهیونیست ها از آغاز تا به امروز -به خصوص امروز- در این فکر بوده و هستند که چگونه می توان فلسطینی ها را از سرزمین مادریشان راند و یهودیان را از اقصی نقاط جهان جایگزین آنها ساخت. نتیجه این شد که بعد از استقرار دولت جعلی اسرائیل در سال ۱۹۴۸ هشتصد هزار فلسطینی از منزل و مأواشان رانده و آواره شدند و ۱۵ هزار نفر نیز کشته شدند. فلسطینی ها به حق نام این رویداد ضد بشری را «نکبت» نهادند
.
تعداد زیادی از آنها ناگزیر به کشورهای همجوار نظیر اردن گریختند. از همان زمان تا به امروز علیرغم امضای آبکی وخائنانه قرارداد اسلو که در بالا به آن اشاره رفت، رژیم صهیونیستی اسرائیل در این فکر نبود که سر زمین فلسطین را با صاحبان اصلی آن تقسیمکند، بلکه با ساختن شهرک ها، بدون وقفه تا به امروز عرصه را بر فلسطینی ها تنگ و تنگ تر کرد. زیرا که ایدئولوژی ارتجاعی صهیونیستها بر این اعتقاد است که: اینجا «سرزمین موعود» ماست!! همین حزب لیکود که نتانیاهوی جلاد در رأس آن قرار دارد، از سال ۱۹۷۷ تصویب کرد که در کرانه باختری یک دولت فلسطینی ایجاد نخواهد شد؟ در ژوئن سال جاری نیز پارلمان این کشور با رای اکثریت تصویب کرد که هرگز یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل تشکیل نخواهد شد.
به بیان ساده تر صهیونیستها که به زور فلسطین را اشغال کرده اند، به هیچوجه حاضر به تحمل یک دولت فلسطینی در کنار خود نیستند بلکه آنها را از مسکن و موطنشان می رانند، می کشند، به زندان می اندازند و ... ما دام که این نظام و این جنایات بر سرزمین فلسطین حاکم است، راه حل صلح آمیز غیر قابل تصور است. و امروز با اطمینان می توان گفت، مادام که صهیونیستها در قدرتند و با این توجیه «که ما بازماندگان هولوکاست هستیم و حق داریم هر جنایتی مرتکب شویم، مقاومت نیز زنده خواهد ماند و به رزم خود ادامه خواهد داد.
روزی قذافی میگفت که اگر آلمان ها به خاطر جنایاتی که نازی ها نسبت به یهودیان مرتکب شده اند وجدان ناآرامی داشتند، می توانستند یهودیان را در منطقه «آلزاس - لورن» در مرز میان آلمان و فرانسه مستقر کنند ولی نه، آنها را با پشتیبانی آمریکا و اروپا و صهیونیسم بین الملل در فلسطین اسکان دادند و به آنها در تشکیل دولت صهیونیستی همه جانبه کمک کرده و هنوز هم می کنند. آنها بار گناه صد سالۀ اروپائیان در سرکوب یهودیان را عملاً بر سر فلسطینیان آوار کردند و سپس به صهیونیستها کمک کردند تا فلسطینی ها را سرکوب و به وحشیانه ترین وجهی به سیاست نسل کشی خود ادامه دهند.
و امروز که صهیونیستها مجدداً بعد از جنایات ۱۸ ساله در پایان قرن گذشته در لبنان و نیز جنگ ۲۰۰۶ علیه حزب اللہ در این کشور شکست خوردند و مجدداً قصد نابودی آنها را کرده اند، کماکان قدرتهای غربی و در رأسشان آمریکا آتش بیار جهنمی شده اند که اسرائیل در منطقه بر پا کرده است.
خیلی ها در خود اسرائیل و در اروپا و «جنوب جهانی» از خود می پرسند که آیا در آینده کشور اسرائیل می تواند به بقای خود ادامه دهد؟ امروز فلسطینی هاو لبنانی ها قربانی جنایات اسرائیل هستند و فردا بدون شک این فاشیسم سیاهکار، در صورت بقای خود، گریبان نیروهایی درون جامعه یهود را نیز خواهد گرفت.
یهودیان ضد صهیونیست چه در فلسطین اشغالی و چه در آمریکا و اروپا، همین امروز علیه نظامی که صهیونیستها ایجاد کرده اند به مخالفت وبعضاً به مبارزه برخاسته اند. امروز فقط ۳۰% از یهودیان آمریکا و اروپا جانبدار سیاست صهیونیست های در قدرت، در کشور جعلی اسرائیل هستند. اما در درون کشور جعلی اسرائیل گرچه اکثریت جانبدار سیاست فاشیستی و راسیستی صهیونیستهای در قدرت هستند، ولی روز بروز بر تضادهای داخلی افزوده میگردد و نابودی را برای صهیونیست ها به ارمغان خواهد آورد.
به دیگر سخن، رژیم صهیونیستی که از سوی نبرد جانانه جبهه مقاومت، جامعه بیدار جهانی و یهودیان ضد صهیونیست تحت فشار بی سابقه قرار گرفته است، دیریا زود از هم فروپاشیده و به گورستان تاریخ سپرده خواهد شد
***
چرا ارتش اسرائیل درخلع سلاح جنبش مقاومت فلسطین شکست خورده است؟
بیش از ١٢ ماه از نبرد قهرمانانه جنبش مقاومت علیه یکی از قدرتمندترین ارتش استعماری می گذرد.این مقاومت یکی از شاهکارهای تاریخ جنبش رهایبخش در جهان است.
تونل ۵٠٠ های کیلومتری در غزه بعنوان سنگرهای مبارزه علیه دشمن متجاوز صهیونیست حقیقت دارد وموجب بقاء جنبش مقاومت فلسطین شده است. فلسطینیها طی دههها رویارویی با دشمنی که از نظر فنی مجهزتر است و دارای انواع سلاحهای مدرن است، از تاکتیکهای قدیمی استفاده کردهاند که به آنها اجازه میدهد نیروی انسانی را نجات دهند و مخفی شوند. سلاح و مهمات در مکان های غیر قابل دسترس برای موشک ها و بمب های اسرائیلی. تحلیل گران نظامی تاکنون در مورد پناهگاه ها و تونل های زیادی درغزه نظر داده اند که تا عمق بیست متری زیر زمین در نوار غزه حفر شده اند.
اما انچه واقعیت دارد این است ، اینها فقط حفره ها و معابر به هم پیوسته نیستند، بلکه سازه های زیرزمینی به خوبی مستحکم با اتاق های جادار و ارتفاع سقف حداقل دو متر هستند. طول کل آنها در سال ٢٠٢١ به ۵٠٠ کیلومتر رسید. وجود استحکامات زیرزمینی توسط گزارشی که دو سال پیش توسط شبکه تلویزیونی قطری الجزیره تهیه شده بود تأیید می شود که خبرنگار آن به نوعی از شبکه تونل حماس بازدید کرده بود. در همان سال، ارتش اسرائیل در حین ساخت دیوار در مرز با نوار غزه، تونل هایی را کشف کرد که از این منطقه به عمق خاک اسرائیل منتهی می شد.
با قضاوت بر اساس فیلم های منتشر شده، مناطق استراحت رزمندگان نظامی فلسطینی ، پست های فرماندهی با دستگاه های ارتباطی در اعماق زیرزمین قرار دارند و کابل ها نیز در امتداد دیوارها نصب اند.
این استفاده ارتباطات آنالوگ است که بدون ارتباط فیزیکی قابل رصد نیست و کارشناسان به عنوان یکی از دلایل تاخیر اطلاعاتی اسرائیل در تدارک حمله اخیر طوفان الاقصی توسط نیروهای حماس وسایر گروه های فلسطینی اشاره می کنند.
مکانهای ذخیرهسازی ویژهای برای اسلحه و مهمات وجود دارد، از جمله موشکهای غیرهدایتشونده قسام که فلسطینیها هزاران هزار را از مواد ضایعاتی تولید میکنند. با قضاوت بر اساس ویدئوی اخیر،سازمان حماس حتی موشک هایی را بدون اینکه به سطح زمین برود پرتاب می کند. این فیلم هم مسلسل و هم مهمات خمپاره را نشان می داد. بدیهی است که جنبش مقاومت فلسطینی حماس برای مقابله با ارتش متجاوز اسرائیل که از آغاز عملیات زمینی اعلام شده قبلی در نوار غزه مردد هستند، با دقت بسیار آماده شده اند.
اکنون نیروی هوایی اسرائیل وحشیانه مناطق مسکونی غزه را به ویرانه تبدیل می کند، غیرنظامیان فلسطینی را می کشد، اما سازمان حماس بی سر و صدا در بال ها در پناهگاه های زیرزمینی قابل اعتماد منتظر هستند وکمین کرده اند. هجوم به این هزارتوها قطعا برای ارتش اسرائیل اگر نگوییم غیرممکن، کاری بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر این، بسیاری از خروجیهای استتار شده به سطح به رزمندگان نظامی اجازه میدهد تا حملات غافلگیرکنندهای را به سربازان اسرائیلی که در تلاش برای عبور از ویرانههای شهری غزه هستند، انجام دهند. بعلاوه گذرگاههایی که به «خاک اسرائیل» منتهی میشوند که توسط ارتش متجاوز اسرائیل کشف نشدهاند و مطمئناً برای انجام عملیات نظامی استفاده خواهند شد. این تونل ها یکی از شاهکارهای جنبش مقاومت فلسطین است که موفق شدند درمقابل یکی از قدرتمندترین ارتش استعماری در خاورمیانه چنین دژ مستحکمی را بنا کنند وبه نبردشان ادامه دهند.
١٢ماه مقاومت حماسی، ١٢ ماه مقاومت مرگ وزندگی در مقابل ارتش متجاوز و خون ریز صهیونیستی، یکی از شاهکارهای تاریخ بشری است، شاهکاری که افسانه قدرقدرتی و شکست ناپذیری ارتش اسرائیل با اینهمه حمایت مالی و تیلیغاتی امپریالیسم آمریکا و کل جهان غرب را درهم شکست.تمام اهداف ارائه شده برای خلع سلاح جنبش مقاومت فلسطین با شکست روبرو شد و ارتش اسرائیل را دربن بست کامل قرار داد. شمار کشته ها و مجروحان اسرائیلی از مرز ٧٠٠٠ نفر گذشته است واین حجم تلفات در تاریخ ٧۵ سال اشغال فلسطین و سلطه صهیونیسم،رخ نداده واسرائیل را دربحران عمیق امنیتی، نظامی و چند دستگی اجتماعی فروبرده است.
زنده باد نبرد قهرمانانه جنبش رهایبخش فلسطین علیه متجاوزین صهیونیست
***
بیانیه دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین
به مناسبت اولین سالگرد نبرد طوفان الاقصی
نبرد طوفان الاقصی یک نقطه عطف استراتژیک در مبارزه ما است و مقاومت متوقف نخواهد شد.
دراولین سالگرد حماسه 7 اکتبر (نبرد طوفان الاقصی) با افتخارو احترام از این رویداد استثنایی در مبارزات خلق فلسطین یاد می کنیم، زیرا آن لحظه اراده مقاومت پولادین را در چهره خود تجسم می بخشد. این نبرد قهرمانانه نشان دهنده یک تغییر استراتژیک در روند درگیری بود که ضعف و شکنندگی دشمن و شکاف های سیستم بازدارندگی نظامی آن را آشکار و بحران های داخلی آن را عمیق تر کرد.
در مقابل تجاوزات همه جانبه رژیم صهیونیستی در یک سال گذشته، مقاومت توانست عملیات کیفی انجام دهد که توان نظامی دشمن را فلج کرد و رهبری آن را که تصور می کرد درعرض چند هفته قادر به از بین بردن مقاومت است، دچار سردرگمی کرد. در مانورهای زمینی، رژیم اشغالگر علیرغم کمک های حامیانش متحمل تلفات جانی و خسارات نظامی وابزاری شد. مقاومت به حملات موشکی شهرها و شهرک های اسرائیل ادامه داد.
وحدت جبهههای نبرد میان جناحهای محور مقاومت از فلسطین، لبنان، یمن و عراق با مشارکت مؤثر جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذاشته شد که با موشکها ، به فرسوده شدن دشمن و توسعه معادله و.بازدارندگی کمک کرد. پهپادها برای ضربه زدن به عمق رژیم صهیونیستی و حضور مقاومت در صحنه منطقه را تقویت کرد.
در سطح سیاسی و بین المللی، رژیم صهیونیستی با تشدید موج اعتراضات جهانی به جنایات وحشیانه خود در انزوای بی سابقه ای قرار گرفت،در حالی که دیوان بین المللی دادگستری علیرغم محدودیت هایی که مانع کار رژیم صهیونیستی می شود، تصمیماتی در محکومیت جنایات اشغالگر صادر کرد. این دادگاهها به دلیل فشارهای دولت آمریکا و همچنین فشارهای بینالمللی بر نهادها در مجامع بینالمللی تشدید شد و صدای فلسطین در برابر دروغهای صهیونیستها منعکس شد که اعتراضات جهانی بیسابقهای بهویژه در دانشگاههای جهان را در پی داشت.
خلق ما و مقاومت ما در خلال یک سال اخیر فداکاری های عظیمی کردند که از صدها هزار شهید، مجروح، مفقود و اسیر فراتر رفت، زیرا درگیری از نوار غزه تا کرانه باختری و سپس به لبنان گسترش یافت.
رهبران ارشد دراین نبرد به رهبری فرمانده شهید، استاد شهید حسن نصرالله، رهبر نمادین اسماعیل هنیه، فرمانده صالح العاروری ولیستی طولانی از رهبران و کادرهای جبهه خلق به رهبری رفیق نضال عبدالله قیام کردند. یکی از اعضای دفتر سیاسی و مقام ریاست امنیتی و نظامی ما شهید شد.
غزه و کرانه باختری شاهد بمباران بیسابقه وتخریب گسترده عظیم زیرساختها توسط صهیونیستها بودیم که در هیچ درگیری یا جنگ قبلی قابل مقایسه نیست که منجر به رنج صدها هزار نفر از آوارههای اجباری گردید. علاوه بر ارتکاب جنایات وحشیانه بیسابقهای توسط اشغالگران علیه غیرنظامیان ، از بمباران بیمارستان ها و مدارس گرفته تا تخریب تاسیسات حیاتی وجلوگیری از... رسیدن کمک های بشردوستانه وهمچنین هدف قراردادن خبرنگاران وگسترش آواره گی دریغ نکردند.
علیرغم تلاش های دشمن برای آوارگی مردم ما در غزه و کرانه باختری، ایستادگی مردم و مقاومت آنها این نقشه ها را خنثی کرد و دشمن نتوانست به اهداف خود در حذف مقاومت یا بازگرداندن اسرا دست یابد.
مقاومت همچنین توانست تلفات رهبری خود را جبران کند و کنترل نبرد را در دست بگیرد، در حالی که کرانه باختری با تشدید مقاومت مسلحانه در آنجا ثابت کرد که عنصر اصلی معادله درگیری است.
بر این اساس دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین بدین مناسبت بر نکات زیر تاکید دارد:
یکم: نبرد طوفان الاقصی نقطه عطفی استراتژیک در تاریخ مقاومت فلسطین بود و درس های آن در دانشکده های نظامی چه در برنامه ریزی و چه در اجرا ادامه خواهد یافت.
دوم: دشمن در دستیابی به اهداف اعلام شده خود که مهمترین آنها حذف مقاومت آزادی اسرا بود، ناکام ماند و در غزه، کرانه باختری و لبنان در حالت سردرگمی و شکست ادامه می دهد.
سوم:مقاومت توان ونیروی خود را به اثبات رساند و توانست رهبران خود را جایگزین کرده و توان دفاعی و تهاجمی خود را افزایش دهد.
چهارم: مقاومت همچنان به خواسته های اساسی خود پایبند است:
خروج کامل از غزه، توقف تجاوز، بازگشت آوارگان، بازسازی و رفع کامل محاصره.
پنچم: تاکید بر ضرورت احیای وحدت ملی فلسطین و تدوین سیاست راهبردی مقاومت همه جانبه برای مقابله با چالش های بزرگ تحمیل شده توسط اشغالگران
ششم: تشدید مقاومت مسلحانه در کرانه باختری یک انتخاب استراتژیک برای جناح های مقاومت است و عنصر اساسی در معادله درگیری به شمار می رود.
هفتم: تودههای عرب موظفند برای مقابله با سیاستهای رژیمهای ارتجاعی، توقف عادیسازی و حضور در خیابانها در حمایت از فلسطین و مقاومت، پیشقدم شوند.
در این روز باشکوه سال گذشته، صدها رزمنده مقاومت توانستند در عرض چند ساعت شکستی هولناک بر لشکر صهونیست وارد کنند و توانستند بخشهای زیادی از سرزمینهای اشغالی ما را تحت کنترل خود درآورند و با صدها سرباز و افسر اسیر بازگردند.
هشتم: تشدید جنبشهای تودهای جهانی باید با قدرت بیشتری ادامه یابد تا جنایات اشغالگران افشا شود و حمایت غرب و آمریکا از تجاوزات اسرائیل محکوم گردد.
درخاتمه به نام جناحها و محورهای مقاومت، با مردم، ملت و آزادگان جهان عهد میبندیم که مقاومت فروزان خواهد ماند وتا زمانی که متجاوز شکست نخورد، خاموش نخواهد شد. فلسطین آزاد خواهد شد. تا زمانی که اراده خلق ما محکم و عزم آنها تزلزل ناپذیر باشد، پیروزی اجتناب ناپذیر است.
سرافرازی شهدا، آزادی اسیران و پیروزی ما ناگزیر خواهد بود.
جبهه خلق برای آزادی فلسطین
دفتر سیاسی
7 اکتبر 2024
اپوزیسیونی که مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم ندارد دست دراز شده آ نهاست