۱۳ مرداد ۱۳۹۵

مقالات توفان الکترونیکی شماره 121  نشریه الکترونیکی حزب کارایران مرداد ماه 1395
 
 
گر حکم شود که دزد گیرند
جنگ مافیای قدرت وفیشهای نجومی
 
جمهوری سرمایه داری اسلامی از بدو بوجود آمدنش بر خلاف شعارهای فریبکارانه و دروغ خمینی در پاریس و بهشت زهرا و قم در مورد آزادیهای دمکراتیک و ایجاد رفاه اقتصادی، ازهمان ابتدا به سرکوب خواسته های عدالتجویانه وبرحق مردم پرداخته است. خمینی با اعلام آنکه زیر بنا بودن اقتصاد امری است حیوانی؟ و با برابر کردن اقتصاد با شکم؟ و بیان آنکه خر نیز شکم دارد و اقتصاد زیر بنای خر است، خاک در چشم فقیر ترین اقشار جامعه پاشید و در مقابل هر گونه خواست مردمی، شمشیر از رو بست. با وجود آنکه از همان ماههای اولیه بعد از انقلاب خواسته‌های انقلابی کارگران و زحمتکشان را ضد انقلابی و ضد اسلامی خواندند و همه را به دوری از مادیات ونزدیکی به معنویات؟! دعوت کردند ولی سردمداران معمم و مکلا، کفتار وار برسفره رنگین ایران نشستند. به قول خانم فاطمه حسینی نماینده مجلس که از آقا زادگان میباشد و با کمکهای غیبی پدرش مدرک دکترای خود را گرفته و به مجلس نیز راه پیدا کرده است در مورد فیش نجومی‌ پدرش بی شرمانه و علناً می‌گوید: «حقوق پدرم به کسی ربطی ندارد،سهم خود را از سفره انقلاب برداشته ایم!» در حالی که در تبلیغات انتخاباتی مدعی شده بود که «من می‌خواهم نماینده نسلی باشم که زندگی شاد و پر امید حق مسلم آنان است نه بی‌کاری،‌ تبعیض و بی‌عدالتی». معلوم می‌شود که اگر چه مردم برای خربزه و شکم خود انقلاب نکرده اند و به خاطر «اسلام و معنویاتش!» جان داده‌اند ولی در عین حال مبارزات و شهید دادنشان برای خربزه و شکم یک عده غارتگر (که حیوانند و اقتصاد! را که همان شکم! باشد قبول دارند) نیز انقلاب کرده اند. هزار فامیل باند دربار پهلوی رفتند و هزار باند مافیایی جمهوری اسلامی بر گرده ایران و مردمش سوار گشتند و در حالی که وعده آباد کردن حلبی آبادها را می‌دادند، به سرکوب کارگران و زحمتکشان پرداخته و به نابود سازی دستاوردهای انقلاب عظیم بهمن 57  پرداختند. در تمامی این سالها به یمن جدال جناحهای مافیایی درونی جمهوری اسلامی هر روز سندی در افشاء یکی از باندهای جنایتکار رژیم به توسط باندی دیگر بیرون می‌آید بطوریکه که اسناد غیر قابل انکار دزدیها، اختلاسها، رشوه خواریها و باند بازی تمامی مسئولین ریز و درشت رژیم گوش فلک را کرکرده وهمه رسانه های جهانی  نیز ازآن سخن می گویند. دیگر همگان می‌دانند که تمامی مسئولین نظام مقدس؟!جمهوری اسلامی در تمامی سازمانها، ادارات، وزارتخانه ها، مجلس، دستگاه قضائی و حتی بالاترین فرد جمهوری اسلامی نه تنها از تمامی فسادها خبر دارند، که خود نیز شریک در جرم و جنایت می باشند.
 
بعد از جنجال و هیاهو اختلاسهای چند هزار میلیاردی که به جز چند پادوی بی مقدار، دم هیچ گردن کلفت  دانه درشتی به دام نیافتاد و مجازاتی ندید، این بار توسط حریف که ضربه‌های جان سوزی خورده بود به مصداق «زدی ضربتی، ضربتی نوش کن» موضوع حقوقها و پاداش های چند ده میلیونی و وامهای کلان «قرض الپسنده»! افشاء شده است تا دولت تدبیر وامید کلید ساز را به خاک کشاند. موسی غضنفرآبادی، رئیس دادگاه  ضد انقلاب تهران، با متهم کردن حسین فریدون برادر رئیس جمهور ایران به ارتباط با برخی مدیران متخلف بانکی گفت: "شخص رئیس جمهور باید یک حکم سنگینی برای برادر خود صادر و حداقل یک حبس ابدی برای او از دادگاه درخواست میکرد." اخیراً اسنادی نیز رو شده است که حکایت از همکاری دختر فریدون به نام مریم فریدون با یکی از بانک ها و موسسات تجاری بازرگانی لندن  دارد.؛ مریم فریدون از بورس تحصیلی استفاده کرده و پس از اتمام تحصیل خود در دانشگاه، به عنوان تحلیل گر در تجارت و فروش و بازرگانی در شرکت مورگان استنلی مشغول به کار شده است. ولی این بار نیز «کوه موش خواهد زائید!» و اصلاح طلبان تدبیر و امید با شکستن تمامی کاسه کوزه ها بر سر چند عنصر دسته چندم همه چیز را ماست‌ مالی کرده و با تقسیم سهام انقلاب! ماجرا را ختم به خیر خواهند کرد. از جمهوری اسلامی چیزی غیر از این انتظار نمی رود. زیرا وقتی تمام افراد حتی نزدیکترین افراد خانواده رئیس جمهوران اسلامی از هاشمی رفسنجانی گرفته تا احمدی نژاد وروحانی و بیت رهبری درغارت بیت المال دست دارند توقع بیهوده ای است اگر درانتظار این باشیم که دزدان ، رشوه خواران ورانتخواران واختلاس کنندگان حکومتی و اعضای خانواده آنها بخواهند محاکمه ومجازات شوند. چاقو هرگز دسته خود را نمی برد! وقتی که قانونگذار و مجری قانون فاسد باشند و فساد سرتاپای نظام منحوس جمهوری اسلامی را  فرا گرفته باشد وتوده مردم نیز هیچ نظارتی نداشته باشند، نمی‌توان امید به اصلاح آن داشت. مردم ایران هیچ روشنایی به بهبودی وضعیت خوددرچهارچوب نظام سرمایه داری وجناحهای جمهوری اسلامی نمی بینند وچاره ای جز تشدید مبارزه علیه زالوصفتان حاکم ندارند. این خانه از پای‌بست ویران است و باید جامعه‌ای نو بر ویرانه این نظم ارتجاعی  بنا نهاد. تنها طبقات و اقشار زحمتکش تحت رهبری پیروزمند طبقه کارگر توان و رسالت نابودی فساد دزدی واختلاس وتمام ناهنجاریهای جامعه را از طریق انقلاب سوسیالیستی دارند و راهی غیر از این متصور نیست.
*******
چهل ونهمین سالگرد پایه گذاری سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان بر طبقه کارگر و تمامی کمونیستها و انقلابیون ایران مبارک باد!
 
چهل ونه سال پیش در(۲۵ تیر ۱۳۴۶) سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان قدم به عرصه وجود نهاد.درترازنامه فعالیت یک ساله سازمان در مرداد۴۷ چنین آمده است:” سازمان ما پرچم پر افتخار مارکسیسم-لنینیسم، پرچم پر افتخار انقلاب ایران را که رویزیونیست های ایرانی به دور افکنده آند را از نو برافراشت و هم‌اکنون این پرچم یگانه مرک...ز تجمع وفاداران به جهان بینی و آرمان‌های طبقه کارگر ایران است. خط مشی و جهان بینی ما ضامن پیشرفت‌های آینده ما است.
پیشرفت‌های سازمان همچنین مدیون علاقه مندی، صمیمیت و پشتکاری است که رفقای سازمان از خود نشان داده اند. صمیمیت و معاضدت رفقا عامل بزرگی در پیشرفت کار سازمان است. صمیمیت نشانه وحدت است و وحدت سرچشمه موفقیت. بکوشیم تا وحدت خود را حفظ کنیم و پیوسته استحکام بخشیم. با هرگونه عامل تشتت و تفرقه با شیوه‌های سازمانی به مبارزه برخیزیم."
حزب کار ایران(توفان) ادامه دهنده حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران تا زمانی که خط مشی رویزیونیستی وضد کمونیستی خروشچف را نپذیرفته بود، است. بنیانگذاران سازمان مارکسیستی- لنینیستی توفان رفقا احمد قاسمی عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران، مسئول ماهنامه مردم و دکتر غلامحسین فروتن عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران مسئول مجله تئوریک دنیا بودند. در کنار این رفقا، رفیق عباس سغائی عضو رهبری سازمان افسری حزب توده ایران به مخالفت با رویزیونیسم خروشچف پرداخت و حاضر به قبول خط مشی ضد انقلابی رویزیونیستها نگردید و در کنار رفقا قاسمی و فروتن قرار گرفت. رفیق امیرخیزی عضو قدیمی حزب کمونیست ایران و حزب توده ایران نیز در طی نامه ای پیوستن خویش را به "سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان" اعلام کرد و به طرد رویزیونیستهای حزب توده ایران پرداخت. پیدایش حزب کار ایران(توفان) با بیان مختصر در خطوط کلی محصول این شرایط تاریخی بود.
حزب کارایران(توفان) معتقد است که انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر فصل نوینی در تاریخ بشریت آفرید. بلشویکهای قهرمان شوروی تحت رهبری حزب کبیر کمونیست شوروی و رفیق لنین در پی آن برآمدند که دنیائی بسازند که تا به آن روز بشریت نظیر آن را به خود ندیده بود و تصور آن را در مخیله خود نداشت. دنیائی بدون استثمار. دنیائی متکی بر دیکتاتوری بر ضد ستمگران و دموکراسی وسیع برای اکثریت شکننده خلق. در شوروی بزرگترین دموکراسی تاریخ بشریت مستقر شد. در شوروی ساختمان سوسیالیسم برای نخستین بار تحت رهبری معمار سترگ سوسیالیسم رفیق استالین برپا شد. حزب ما از سی سال دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی دفاع می کند و دستاوردهای این دوران تاریخی را الهامبخش مبارزه مردم و طبقه کارگر جهان برای پیروزی مجدد سوسیالیسم می داند. حزب ما پیرو ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم است و بویژه بر لنینیسم که مارکسیسم دوران زوال امپریالیسم و انقلابات پرولتاریایی بوده و صحتش در عمل به ثبوت رسیده است، تکیه می کند. حزب ما ارزیابی تاریخی از دستآوردهای دوران رفیق استالین و دفاع از لنینیسم را ملاک تشخیص کمونیستها از غیر کمونیستها می داند. حزب ما در پی آن است که در ایران یک حکومت سوسیالیستی مستقر سازد که از منافع طبقه کارگر ایران و جهان حمایت کند.حزب ما تشکیلاتی کمونیستی، ضد سرمایه داری، ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی است. حزب ما خواهان سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی با دست پرتوان کارگران و زحمتکشان ایران برای استقرار سوسیالیسم است.
چهل و نهمین سالگرد پایه گذاری تشکیلات توفان بر طبقه کارگر و تمامی کمونیستها و انقلابیون ایران مبارک باد!
****
یادی از رفیق حسن مختاری
به مناسبت سی و سومین سالگرد اعدام جنایتکارانه او
 
 
تو رفتی
شهر در تو سوخت
باغ در تو سوخت
اما دو دست جوانت
بشارت فردا
هر سال سبز می شود
و با شاخهﻫﺎﯼ زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی خون.
 در سحرگاه ٢٣ خرداد ٦٢ قلب پاک رفیق مختاری (ناصر) که سرشار از عشق به زحمتکشان بود٬ توسط گلولهﻫﺎﯼ سربی خفاشان شب پرست نشانه رفت. رفیق ناصر از سال ٥٦ با حزب کار ایران آشنا شد و به فعالیت در آن پرداخت. فعالیت او در حزب مصادف با اوج مبارزات مردمی علیهﯼ رژیم مزدور شاه بود. رفیق در این دوران به همراه سایر رفقای محمود آباد چون رفیق قدرت٬جان برار و داریوش و .... در پیشاپیش مردم در تظاهرات علیهﯼ شاه شرکت می نمود. او اولین امتحان خویش در بسیج مردمی را در این مبارزات از خود نشان داد. بعد از انقلاب بهمن و غصب قدرت توسط ملاها٬ رفیق بهترین دوران زندگی خویش را به صورت حرفهﺍﯼ به کار با زحمتکشان شهر و روستا پرداخت٬ چرا که می پنداشت تنها تودهﻫﺎﯼ زحمتکش با تشکیلات واقعی پرولتری و متشکل شدن در آن است که می توانند به خواستﻫﺎﯼ خود برسند و در این رابطه از بذل هیچ کوششی دریغ نمی کرد.
در این موقع بود که رفیق بیاری رفقای شهید ما٬ قدرت٬ جان برار و داریوش به ایجاد تشکیلات زنان و دانش آموزان پرداختند و از طریق این تشکیلات توانستند برای اولین بار کمیتهﻫﺎﯼ دسته جمعی کار برای زحمتکشان را بنیان گذارند و با کار تودهﺍﯼ در میان زحمتکشان شهر و روستا آنها را جلب این تشکیلات کنند. تا آنجا که در مدت کوتاهی توانستند بزرگ ترین تشکیلات تودهﺍﯼ دانش آموزی را در محمود آباد به وجود بیاورند که در مازندران نمونه بود و حتی در بسیاری موارد توانستند مردم روستاهای اطراف محمود آباد را به مبارزه علیهﯼ اجحافات رژیم وادارند.
لیاقت و پشتکار و جسارت در کارها از رفیق حسن رفیعی رفیقی بسیار ارزشمند  ساخت٬ به طوری که در مدت کوتاهی توانست کمیتهﯼ حزبی محمود آباد و چالوس را بر عهده گیرد و به عضویت کمیتهﯼ مازندران درآید.
کمتر کسی را در محمودآباد و روستاهای اطراف می توان سراغ کرد که رفیق ناصر عزیزمان را نشناسد و او را دوست نداشته باشد. کمتر چشمی را می توان دید که پس از مرگش نگریسته باشد و کمتر دلی را می توان پیدا کرد که با شنیدن مرگ رفیق به درد نیامده باشد. او از آنجائی که همه تجربه بود و عشق و ایمان به تودهﻫﺎ٬ همه درس بود٬ درسﻫﺎئی از سی بهار زندگیش در رنج و زحمت که بیدریغ به دیگران می آموخت و .......... مورد کینه و نفرت دشمنان خلق بود تا جائی که بارها رژیم نقشهﯼ از میان بردن او و سایر رفقای همرزمش در محمودآباد را ریخته بود و تنها تودهﻫﺎﯼ رنجدیده محمودآباد بودند که توانستند آنها را در امان خود حفظ کنند.
حملهﯼ وحشیانهﯼ رژیم در خرداد ماه ٦۰ باعٽ گردید که رفیق دور از زادگاهش محمود آباد زندگی مخفی را گذرانده و آن گاه پس از دوسال زندگی مخفی در آذر ماه ٦١ به همراه همسرش در تهران دستگیر و سرانجام در سحرگاه خونین ٢٣ خرداد ٦٢ به جوخهﯼ اعدام سپرده شد و جان خویش را فدای آرمان والای طبقهﯼ کارگر و حزبش نمود. منتهی رژیم دژخیم جمهوری اسلامی به خاطر ترس و وحشت از اوج گیری مبارزات مردم محمودآباد خبر شهادت رفیق را ده ماه پس از آن اعلام نمود. هم چنین همسر رفیق شهیدمان نیز در زیر شکنجهﻫﺎﯼ قرون وسطائی رژیم قرار دارد.
رفیق حسن مختاری یکی از رفقای با تجربه و پر سابقهﯼ حزبمان بود که علاوه بر مسئولیتﻫﺎﯼ مهم حزبی٬ عضو هیئت تحریریهﯼ نشریهﯼ توفان و مترجم توانای حزبمان نیز بود. رفیق، کمونیست با تجربه و یک انقلابی پرشور بود که برای آرمان کمونیسم و برای اعتلای حزب خویش یکدم از فعالیت انقلابی غافل نبود. همه زندگی اوزندگی حزبی بود. قلم و قدم او در خدمت به محرومان جامعه قرار داشت. عشق به تودهﻫﺎ و عشق به کمونیسم همهﯼ ذرات وجودش را تشکیل می داد. او شکنجه جانکاه را تحمل کرد و اسرار حزب خویش را در سینه محفوظ داشت و لب از لب نگشود٬ و عاقبت جان شیرینش را در راه سعادت خلق و در راه اعتلای حزب خویش و اعتلای مارکسیسم ــ لنینیسم فدا نمود و بدین طریق با یک کلمهﯼ "نه" در حزبمان و در سینهﯼ تاریخ جاودانه شد.آری! رژیم جلاد خمینی از وحشت٬ هراسان خون سرخ رفیق ناصرمان را بر بیابان سرد و ساکت فروپاشید و جشن گرفت رفتن سرخ نهالی را که همه جنگل بود٬ و عاقبت این نهال سرافراز چه دانهﻫﺎ که نکاشت! چه ٽمرهﻫﺎ که نداد خون سرخش! شجاعت٬ شهامت٬ جسارت و پیگیری در کارها و مقاومت رفیق زبانزد مردم محمود آباد بود. همه دوستش داشتند به خاطر انسانیتش٬ و چه راستین و عاشقانه ایستاد و ایستاده مرد.
 
درود بر تو ای رفیق که لالهﻫﺎﯼ سرخگون آزادی را از خون خود رویاندی و فریاد آزادی و آزادگی را در مرزهای وحشت و مرگ چنان به اهتزاز درآوردی که وجودت بانگی شد و رفتنت همه عشق و ایمان.
 
جاودان باد خاطره رفیق حسن مختاری!
ننگ و نفرت بر رژیم تبهکارسرمایه داری جمهوری اسلامی !
برگرفته از کتاب مرغان پر کشیده توفان.
 
وقتی که در میان رعد و برق                    اکنون خداحافظ
اکنون خداحافظ                                      و به هنگام پیکار و نبرد
ای دنیای جنگنده                                   آخرین تاج
اکنون خداحافظ                                      همچون جام شیشهﺍﯼ شکست
ای لشگریان رزمنده                               و زمانی که خلق
اکنون خداحافظ                                      آخرین نفرشان را از پای در آورد
ای میدان نبردی                                    از پای در آورد
که چون باروت سیاهی                            آن وقت بار دیگر
اکنون خداحافظ                                      همه یک کلام و یک شمشیر
ای شمشیرها و نیزهﻫﺎ                             در ساحل دانوب و راین
ولی نه برای همیشه                               جاویدانه برای هم
زیرا که آنها را                                      دوستان وفاداری خواهیم بود
توان کشتن اندیشهﻫﺎ نیست                       ...............
و من٬ ای برادراان                                 و تاج و تخت از آن خلق کوبنده خواهد شد
به زودی خروشنده و غران                      *************
از جای برخواهم خاست                           خلقی که مورد نفرتشان بود
و به زودی از سفر باز خواهم گشت                  خلقی که طغیان کرد.....
شعر از فرای لیگرات
 
 
 
 
درحاشیه سخنرانی حسن روحانی و شعر وشعاراو!
 
سخنرانی اخیر حسن روحانی رئیس جمهوری  اسلامی  ایران  درکرمانشاه حاشیه های زیادی داشته است.بخشی از حاضرین دراین سخنرانی علیه سیاستهای اقتصادی دولت "تدبیر امید" شعار داده و سخنان روحانی را  بارها قطع کردند.به گزارش رسانه های داخلی ، در پی سفر روحانی به کرمانشاه و مراسم سخنرانی برای مردم شهر، صدای اعتراض حاضران در استادیوم محل برگزاری مراسم بلند شد و مردم شهر نسبت به بیکاری وفقر و فساد و رکود اقتصادی اعتراض کردند. روحانی خطاب به مردم گفت: "با شعار و شعر اوضاع اقتصادی درست نمی شود."
واقعیت آن است که مشکلات اقتصادی در ایران رو به افزایش گذاشته و بر اساس آمارها نرخ بیکاری جوانان بطور آشکار ورسمی به بیش از 25 درصد رسیده است. حسن روحانی به مردم وعده داده بود که در 100 روز اول ریاست جمهوری خود وضعیت اقتصادی را بهبود می بخشد، اما بعد از گذشت 3 سال از انتخاب او هنوز هیچ نشانه ای از بهبود اوضاع اقتصادی ایران دیده نمی شود.روحانی  دراین سخنرانی گفت باید مشکل بیکاری رو حل کنیم. "حل مشکل بیکاری در کشور به‌دست مردم امکان‌پذیر است" این سخن با معیار نولیبرالی  و سیاستهای دربهای باز وبدون نظارت وحضور مردم وسندیکا واحزاب حرف پوچی بیش نیست. روحانی  نمی خواهد بر فقری که در طول بیش از سه دهه تحت حاکمیت جمهوری سرمایه داری اسلامی بر جامعه  سایه افکنده ودرآمدهای مردم را روز به روز کاهش  داده  را،  ببیند و بیشرمانه مردم را بدهکار این فقر و بیکاری می داند و آنها را به صبر بردباری دعوت میکند. این درحالیست که  قشر  اندکی  از سرمایه داران  ودلالان وحتا بخش وسیعی  از مدیران ودست اندرکاران و صاحب منصبات ، در مقابل  زندگی عموم  مردم  قرارگرفته وصاحب  مال وثروت های  بادآورده ای  شده اند که  تعفن این غارتگریها درجامعه  مشام هر انسان شریف وآزاده ای را می آزارد.
 حسن روحانی درمورد "حق هسته ای  وتثبیت" آن سخن گفت ، لیکن قرار داد برجام  وتثبیت سیمان کردن  قلب  نیروگاه  اراک  وتعطیلی  راکتور  آب سنگین  که میلیاردها دلاربرای  مردم هزینه  داشته، نه یک پیروزی وبه نفع مردم وجامعه بلکه یک خیانت ملی و تسلیم درمقابل فشارهای امپریالیستی محسوب میشود وجای هیچ حقی جز حق اطاعت و پیروی از سیاستهای استعماری دستآوردی نداشته است.  از برداشتن تحریم اقتصادی وبرگشت پولهای بلوکه شده هم هنوز اقدام مشخصی صورت نگرفته است که هیچ بلکه  همه قول وقرار ووعده وعیدها  پادرهوا مانده وتازه ایران از قضا  بدهکارهم شده است.
  حسن روحانی دراین سخنرانی ازحقوقهای نجومی سخن گفت و ریاکارانه بیان داشت "دزدی همه جا بوده... فقط به دولت مربوط نمی شود.عده ای می‌خواهند طرح فیشهای نجومی دزدیهای 3هزار میلیاردی و 12هزار میلیاردی رو فراموش کنیم"  این رئیس جمهور نولیبرال اسلامی اما نگفت چرا دزدیهای 3هزار میلیاردی و 12هزار میلیاردی رو تا الآن فراموش کرده بود. چرا اقدامی علیه این بساط و سفره دزدی  نکرد. حال معلوم شد دارودسته و اقوام خودش نیز درکنار این سفره دزدی حضور فعال داشته اند.وی بیشرمانه  درمورد تخلف  مدیران  گفت"تخلف مدیران انگشت شمار بوده اگر 100نفر، 200 یا 300نفر در کشور بزرگی که 8میلیون حقوق‌بگیر داره تخلف کرد نباید آن‌قدر جار و جنجال کنیم" البته این سخن رهبر اوست که این روزها  از آبروداری و حفظ  حرمت نظام سخن گفت  که نباید مسائل را خیلی بزرگ کرد و مایه خوشحالی دشمنان اسلام گردد."
 سخنرانی حسن روحانی و سخنانی که بر زبان آورد  بیانگر آن است که  نارضایتی  گسترده توده مردم، از اعتصابات کارگری برای اضافه دستمزد و حقوق معوقه وحق تشکلات مستقل صنفی و اشکال متنوع اعتراضات  سیاسی ...و   بسان  آتشی درزیر  خاکستر نهفته است که انفجارهایی را  نوید  میدهد. انفجارهایی که نیازمند به تشکیلات و رهبری  صحیح  می باشند تا به سر منزل  مقصود برسند.
     
****
اطلاعیه حزب کارایران(توفان) 
جنایت در نیس ریشه در تروريسم دولتي امبرياليسم فرانسه دارد
ترورهاي جنايتكارانه در سالروز جشن استقلال فرانسه  درنیس که منجر به كشته شدن بيش از ٨٠ نفر انسان بیگناه گردیده است محصول طبیعی سیاستهای امپریالیسم فرانسه است.ما بارها تحليل كرده ايم كه نه کسی تروریست زاده می شود و نه تروریسم امر اتفاقی است و نه به دین خاصی تعلق دارد. تروریسم درجهان کنونی محصول زورگوئی و چپاول ممالک امپریالیستی بویژه غرب در جهان است. این ممالک با نقض مستمر و طلبکارانه همه ضوابط و قوانین جهانی که باید برای کشورها ...و مردم جهان محترم بوده و توازنی از مصونیت و امنیت ایجاد کند، امنیت جهان را لجام گسیخته و هدفمند از بین می برند و با عملیات خودسرانه و جنایتکارانه همراه با تبلیغات زهرآگینِ دروغین، به کشتار میلیونها مردم جهان اقدام می کنند و کسی قادر نیست گریبان آنها را برای بازخواست بگیرد و به حسابرسی بطلبد. هیچ مرجع دادرسی در جهان نیست که حق مردم محروم را تضمین کند.

حتی دادگاه کیفری جهانی نیز ابزار ستم گری و اعمال مقاصد شوم آنهاست. دست و فریاد کسی به جائی نمی رسد و پژواکی ندارد. زبان زور و طپانچه به زبان محاوره جهانی بدل شده است. امپریالیستها و بویژه امپریالیسم آمریکا در جهان، رفتاری دارد که گویا همه ممالک و مردم آن، نوکران دست به سینه وی هستند و یا باید باشند وباید درخواستهای آنها را اجابت کنند و اوامر آنها را بجا آورند. تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی به افغانستان، به عراق، سوریه، لبنان، به فلسطین، به یوگسلاوی، به لیبی، مالی، سودان، به گرانادا و سراسر دنیای سه قاره و... چپاول و غارت جهان و ایجاد شکافی عظیم و عمیق میان قطب فقر و قطب ثروت، به بیکاری، بی خانمانی، بی دورنمائی، یاس و آوارگی میدان می دهد. تروریسم دشمن مارکسیسم است وجنبش مردم وطبقه کارگر را به بیراه می کشد. مبارزه با تروریسم تنها از گذرگاه مبارزه برای تحقق برابری، و استقرار عدالت اجتماعی و پایان دادن به بهره کشی از انسان از انسان عبور می کند. کسی که مدعی مبارزه با ترویسم و مبارزه با عدم امنیت در جهان است نمی تواند نسبت به سرمنشاء این تروریسم که امپریالیسم است به مبارزه بر نخیزد.مبارزه با تروریسم کور جدا از مبارزه با بزرگترین تروریسم دولتی جهان یعنی امپریالیسم آمریکا نیست. تنها با چنین موضع گیری است که می توان ترورهای بربرمنشتانه در فرانسه ودانمارک وکویت و امريكا و عراق ...... وهمه جای جهان را محکوم کرد بدون اینکه به آلت دست تبلیغات رسانه های امپریالیستی بدل گشت.
فراموش نكنيم همين هفته قبل بود كه ٣٠٠ تن مردم عراق در بغداد ترور شدند و صداي رسانه هاي "حقوق بشري " غرب در نيامد.تروريسم در فرانسه و هر جاي دنيا را بايد محكوم كرد.ليكن بدون مبارزه عليه بانيان اصلي ان يعني بر بر هاي "مدرن "سرمايه داري مالي جهاني نمي توان اين بربريت را متوقف كرد
حزب كار ايران (توفان)
تير ماه ١٣٩٥
----------
 
 
سوء قصد در"نیس"
اطلاعیه حزب کمونیست کارگران فرانسه
سوء قصد در فرانسه باردیگر تعداد فراوانی قربانی به همراه داشت که در میان آنها از جمله بسیاری کودکان در میان جمعی از انسانهائی که در 15 ژوئیه که برای شرکت در جشن آتشبازی فرانسه به مناسبت تعطیلات ملی در بلوار ساحلی نیس حضور داشتند، به قتل رسیدند.
ما این عمل منزجرانه را بی قید و شرط محکوم می کنیم و با خانواده و خویشاوندان این قربانیان همدردی می نمائیم و همبستگی و احساسات مشترکمان را نسبت به آنها ابراز می داریم.
نُه ماه اعلام وضعیت اضطراری و همچنین قوانین مربوط به آن از جمله بسیج 10 هزار سرباز برای تقویت امنیت داخلی(در چارچوب عملیات پاسداری هشدارانه) دادن ماموریت به قوای انتظامی، انجام عملیات نظامی تلافیجویانه در عراق و سوریه ... همه این اقدامات موفق نبوده اند تا جلوی این سوء قصد را بگیرند. این امر حاکی است که تشدید فزاینده نظامی و امنیتی در کادر "جنگ بر ضد تروریسم" راه حل نیست و نمی تواند باشد.
دقیقا همین بیراهه است که دولت فرانسوا اولاند آنرا ادامه می دهد به نحوی که وضعیت اضطراری را برای سه ماه دیگر تمدید نموده، همچنین عملیات پاسداری هشدارانه را به سطح بالاتری ارتقاء داده و افزون بر آن نیروهای ذخیره نظامی و ژاندارمری را به خدمت فرا  خوانده است. فرانسوا اولاند اعلام کرد که از این ببعد کنترل مرزها را تقویت خواهد کرد. وی تصمیم گرفت دخالت نظامی اش را در سوریه و عراق تشدید کند. متناسب با این سیاست جنگی امپریالیسم فرانسه است که مردم ساکن فرانسه به آماج عملیات داعش بدل می گردند. 
ما نباید اجازه دهیم که شوک ناشی از احساسات مورد سوء استفاده قرار بگیرد تا تشدید نظامی شدن زندگی عمومی، ایجاد وضعیت جنگی و همچنین اقدامات نظامی در خاور میانه توجیه شوند. ما باید در مقابل سیاست تبلیغ "وحدت ملی" برای کتمان  سیاست فلاکت، کتمان سیاست ایجاد محدودیت برای آزادی های دموکراتیک و سیاست توسل به جنگ مقاومت کنیم. این سیاست تنها آب به آسیاب تروریسم می ریزد.
در هنگام نمایشات اعتراضی ماه های اخیر بر ضد قانون کار صدها هزار نفر مخالفت خویش را علیه "دولت کارفرمایان" بیان داشتند. ما باید بیشتر از گذشته وحدت کارگران و وحدت خلق بر ضد دولت کارفرمایان، دولت پلیسی و سیاست جنگ طلبانه اش را سازمان دهیم. ما باید به صراحت بیان کنیم که ما "این جامعه را نمی خواهیم و بر ضدش مبارزه می کنیم". این تنها پاسخ مترقی نسبت به ناامنی عمومی، سرخوردگی و نسبت به ترسهائی در نزد کارگران و خلقهاست که در اثر نظام امپریالیستی سرمایه داری بحران زده ایجاد شده اند و واکنشهائی را سبب خواهند شد.
حزب کمونیست کارگران فرانسه
پاریس 15 ژوئیه 2016
 
------------
ترکیه در باتلاق بحران سیاسی فرومی رود.....
"در بیانیه ای که حزب کارایران(توفان) در 27 تیرماه به مناسبت کودتای نافرجام نظامیان ترکیه انتشار داد چنین می خوانیم:
اردوغان با سیاست پان اسلامیستی و پان ترکیستی، وضعیت آشوب و متشنجی در ترکیه و منطقه ایجاد کرده است. اوضاع ترکیه متزلزل است و گرچه "قدرت" اردوغان بلامنازع به نظر می رسد و همه چیز دال بر پیروزی اردوغان است، ولی اوضاع ترکیه نابسامان است و  تحولات فراوانی در آینده نزدیک دامن ترکیه را خواهد گرفت.
در این ارزیابی یک نکته را نیز نباید نادیده گرفت و آن اینکه احتمال این امر که کودتای نظامی در ترکیه با شرکت نیروی هوائی در یک ارتش متعلق به ناتو بدون اطلاع ناتو و به ویژه آمریکا صورت گرفته باشد، بعید به نظر می رسد. حملات عصبی اردوغان به آمریکا برای تحویل یکی از رهبران اپوزیسیون ترکیه در آمریکا بنام آقای "گولن" که وی را مسئول کودتا قلمداد می کند، احتمالا ریشه در همین تحلیل دولت اردوغان و دست داشتن ناتو در کودتا دارد."
 
هلیل کراولی، کارشناس ترک موسسه امنیت و تکامل سیاسی در مصاحبه اخیر خود پیرامون کودتای نافرجام نظامیان ترکیه گفته است"  هیچ کودتایی در تاریخ ترکیه بدون چراغ سبز واشنگتن صورت نگرفته است". وی بر این باوراست که این کودتا از طرف هواداران "فتوالله گولن" رهبر مذهبی ترکیه مقیم آمریکا انجام شده است.    
هلیل کراولی می گوید "این کودتا درحالی صورت گرفت که اردوغان در تدارک سرکوب و تصفیه حساب کامل با مخالفین خود در دردرون ارتش و موسسات مهم ترکیه بود. هواداران گولن در چنین شرایطی بطور شتاب زده دست به کودتا زدند. این کودتا  با بمباران مجلس و کشتن  شماری از غیرنظامیان موجب حیرت بسیاری ازکارشناسان گردید وتعجب همگان را برانگیخت. اسناد منتشره حکایت ازآن دارند که برخی از نظامیان صاحب نام  درارتباط با سازمان جاسوسی آمریکا بودند و اگراین کودتا به پیروزی می رسید ، آمریکا آن را به رسمیت میشناخت." هلیل کاروالی می گوید علت شکست کودتا را باید در ماهیت غیر کلاسیک آن جستجوکرد. کودتاهای گذشته ترکیه معمولا از طبقه بورژوازی مورد حمایت قرار میگرفت.  لیکن درکودتای اخیر  پاسخی دریافت نکرد. اردوغان ازحمایت
بخش قابل توجه ای از رهبری ارتش، حتا بخشی از طبقه کارگر برخوردار است . ازاین روی  این کودتا با کودتا های کلاسیک آمریکای لاتین متفاوت است.طبقه بورژوازی ترکیه ازوضعیت موجود راضی است وخطری ازجانب طبقه کارگر موقعیت او را تهدید نمی کند. این کودتا ریشه در بالا گرفتن تضاد جناحهای حاکمیت برای قدرت است. این جنگ قدرت و این کودتای نافرجام ترکیه را دریکی از عمیقترین بحرانهای تاریخ  خود پس از تاسیس دولت  در1923 میلادی ترکیه فرو برده است. ترکیه امروز بسیار آسب پذیر
شده است. اردوغان  که داعش را مورد حمایت خود  قرارداده است امروزگریبانگیرخودش شده و او دیگر نمی تواند نقش مهمی در منطقه ایفا کند. تنها نیرویی که دراین بین ازتضعیف دولت مرکزی و جنگ وکشتار جناحهای رژیم سود خواهد برد نیروهای کرد هستند.... ارتش ترکیه ازاین به بعد ارتشی نیست که بتواند درترکیه نقشی ایفا کند " 
 
اردوغان مرشد فکری و حامی مالی گروه تروریستی داعش
طبق گزارش روز آنلاین یکی از افسران ارتش ترکیه که قبل از دستگیری موفق به فرار شده است با انتشار چند نوار صوتی و نامه هایی به خط رجب طیب اردوغان ، رئیس جمهور ترکیه را متهم به رهبری فکری داعش کرد.
...
سرهنگ ستاد احمت قهوه چی فرمانده سابق پادگان دیار بکر می گوید : " نیروهای داعش قبل از شروع جنگ داخلی در سوریه و عراق در پایگاه های سری ارتش ترکیه در نزدیکی مرزهای عراق و سوریه آموزش های لازم را دیده بودند و شخص اردوغان بارها به این پایگاه ها آمده و از نزدیک نحوه آموزش ، و آمادگی تروریست ها را بررسی کرده بود .
آموزش نیروهای داعش توسط مربیان آمریکایی شرکت بلک اند واتر آمریکا ( مقاطعه کار پنتاگون ) انجام می شد که با عربستان سعودی قرارداد بسته بودند .ترکیه و عربستان به اتفاق مزدورانی را از سراسر جهان ، بویژه از میان اتباع مسلمان چین ، اوزبکستان ، تاجیکستان ، چچن ، اینگوش ، داغستان و حتی مسلمانان خاور دور ( فیلیپین ، تایلند ، اندونزی ، سر یلانکا ، بنگلادش ، کشمیر و ) و مسلمانان حنفی لیبی و سومالی و سای کشورهای عرب استخدام کرده و از مرزهای ترکیه به داخل سوریه و عراق می فرستادند.
 هزینه استخدام مزدوران و آموزش و تسلیح آنها به سلاح های پیشرفته توسط عربستان تامین می شد و کار فروش سلاح را پسران اردوغان به عهده داشتند ، که از این بابت میلیاردها دلار به جیب زدند !

همچنین به دستور شخص اردوغان در مرزهای ترکیه برای گروه تروریستی داعش بازارچه های مرزی ایجاد شده است و نفت دزدی داعش از چاه های نفتی سوریه و عراق هم توسط شرکتی متعلق به داماد و پسران اردوغان خریداری می شد. .احمت قهوه چی هم مانند سایت افشاگر ویکی لیکس مدعی شده است که ابوبکر البغدادی با وساطت اردوغان از زندان آمریکایی ها آزاد شد و فورا به ترکیه آمد تا تحت تعلیمات اردوغان ، داعش را با همکاری عزت ابراهیم الدوری راه اندازی کند.احمت قهوه چی ادعا می کند که اردوغان مرشد فکری گروه تروریستی داعش است و قرار بوده داعش پس از پیروزی بر عراق و سوریه اعلام اتحادیه با ترکیه کند و سپس این دو کشور را به زیر پرچم ترکیه درآورد .
 
در یکی از این نوارها اردوغان از رهبر داعش می خواهد تا تروریست های داعش را به کشورهای اروپایی نفوذ دهد و اعضای داعش ضمن ازدواج با دختران اروپایی ، توازن جمعیتی اروپا را به نفع مسلمانان برهم بزنند !
گفته می شود این افسر بلندپایه ترکیه هم اکنون با صدها سند محرمانه که با خود خارج کرده است تحت بازجویی سازمان اطلاعاتی آلمان قرار دارد و اظهارات تند چند روز قبل مرکل علیه ترکیه و شخص اردوغان هم به دلیل آگاهی
 صدراعظم آلمان از این اسناد بوده است ؟

دیکتاتوری افسارگسیخته رجب طیب اردوغان وبه سیم آخر زدن او نتیجه ای جز شکست وفروپاشی برای نظام گندیده سرمایه داری وپان ترکیست اسلامی او ندارد.
اردوغان درباتلاقی  که خود آفریده بیشتر فرومیرود ."پیروزی" اردوغان وبگیر و ببندهای روزهای اخیر هیچ کدام از تضادهای موجود  ترکیه را حل نخواهد کرد ، بلکه با فشارهای اقتصادی بعدی تشدید نیز خواهد شد. ترکیه بر لب پرتگاه آشوب و تشنج قرار دارد.
 
****
 
 
اطلاعیه حزب کارترکیه درمورد کودتای نافرجام
انتخاب مردم، انتخاب بین کودتای نظامی و دیکتاتوری یک فرد و یک حزب نیست
راه حل، حراست از حقوق دمکراتیک و آزادیهای سیاسی است . راه حل،  مبارزه برای دمکراسی توده ای است .
 
منظره سیاسی غالب درترکیه ملهم ازآلوده گی کودتاهای متعدد نظامی اعم ازموفق ونا موفق است.  نتیجه این کودتاها همیشه کشته شدن شمار کثیری از مردم ، شکنجه ٍ تعقیب ، وتشدید وافزایش حملات خشونت آمیز به آزادی و حقوق شهروندان بوده است. تلاش در جهت خفه کردن خواستهای مردم سرکوب واستثمار شده توسط کودتای نظامی و متعاقبن برقراری سلطه بلامنازع سیاسی  امرتازه ای نمی باشد.
کودتاهای نظامی هرگز پادزهری برای حکمرانی سیاسی یک فرد    یک حزب  ، همان چیزی که  امروز توسط رجب اردوغان و حزب عدالت و توسعه  دنبال میشود ، نبوده و نمیتواند باشد.  افزون براین ، چنین کودتاهائی بعنوان دست آویزی برای اجرای سیاستهای قهر وخشونت همیشگی بکار گرفته میشوند. اردوغان و حزب عدالت و توسعه  به حامیان خود فراخوان داده اند تا برعلیه توطئه گران به خیابانها بریزند.  آنها سعی میکنند که از این وضعیت برای وصله و پینه کردن موقعیت ضعیف و لرزان خود که نتیجه سیاستهای فرصت طلبانه و ضد نقیض داخلی و خارجی شان است،سود جویند و به هدفهای ارتجاعی و استبدادی خود دست یابند.   صحنه های تاب شمشیر و حرکت تیغه اره ، نگرشی تقابلی و داعش وار , بیانگر اتفاقاتی است که در حال وقوع اند. واضح است که شهروندان ترکیه از هر ملیت و با هر اعتقاد ، گرفتار بین دیوار و سنگ آسیاب ، را نمیتوان به انتخاب بین کودتای نظامی و دیکتاتوری یک فرد ، یک حزب  وادار نمود.
برای مردم ، تنها انتخاب و تنها مسیر رسیدن به آزادی  ، استقرار ترکیه ای واقعا دمکراتیک و سکولار است. راه خروج از این محاصره ضد دمکراتیک  حراست از آزادیهای سیاسی و حقوق دمکراتیک است. راه حل مبارزه برای دمکراسی توده ای است.
سلما گورکان
رهبر حزب کار ترکیه ( امپ)
18 ژوئیه 2016
 
*****
سلطنت به گور سپرده شد،افسوس عقرب جرار مخور!
ملتی که تاریخش را نشناسد محکوم به تکرارشکستهایش است .درس ازشکستها وآموزش صحیح  ازآن  مادر پیروزیهای فردای ماست. متاسفانه عده ای ازروشنفکران دراثر شکست انقلاب وپیامدهای ناگوار آن تسلیم تبلیغات ارتجاع مغلوب و اجانب شدند. نه تنها به نکوهش انقلاب وتحولات عمیق اجتماعی می پردازند بلکه برعلیه انقلاب مردم وهمدست شدن با امپریالیسم درجهت احیای بساط ننگین وپوسیده  سلطنتی که خود دلیل روشنی بر ظهور رژیم سیاه جمهوری اسلامی است ، عمل میکنند.این عده از روشنفکران نازا و سترون که به مجیزگوئی جناحهای همین نظام عنکبوتی اسلامی می پردازند و برای منافعشان به قشری ترین وکثیفترین دسته بندیهای رژیم روی آورده ودر تداوم پایه های استبداد واختناق نقش ایفا میکنند به روشنفکران متعهد و مسئول ایران که رژِیم سر سپرده شاه این عامل اجنی ومحصول کودتای ننگین 28 مرداد را بر نتابیده و درمقابل سیاستهای نو استعماری واختناق قرون وسطایی دربار فاسد پهلوی ایستادند ودرراه تحقق آزادی واستقلال ودمکراسی وعدالت اجتماعی به زندان افتادند و یا تیرباران شدند، خورده میگیرند ونابخردانه  به سرزنش آنها  می پردازند که " چرا بجای دفاع از رژیم شاه ورفرمهای او ، مردم را به مبارزه علیه سلطنت و اربابانش  فرخواندند وبه
ملت خیانت کردند"!!!. این نگاه به گذشته وبرخورد به روشنفکزان ومردم ایران اگر از سرمنافع شخصی و طبقاتی نباشد  حتمن از سر جهالت ونادانی است که دراثرفقر فلسفه وعدم آگاهی سیاسی شستشوی مغزی شده وبه پراکندن تخم یاس و خمودگی وخماری مشغولند و به خیال خود به مبارزه برای خروج از بن بست کنونی انجام وظیفه میکنند!!  کودتای ننگین 28 مرداد که با دخالت امپریالیسم آمریکا صورت گرفت اولین جوانه های دمکراسی درایران را  درنطفه خفه کرد واستبداد و وابستگی را برمردم ایران تحمیل نمود وایران را ازکاروان تمدن وپیشرفت وتوسعه ملی بازنگاهداشت:          
یکم اینکه با کودتای ننگین 28 مرداد شاه با وابسته نمودن کامل میهن به قدرتهای امپریالیستی بویژه امپریالیسم امریکا درعرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامی میهن ما ایران به حیات خلوت و منطقه نفوذ آمریکا  و حافظ منافع آنها محسوب می شد.ایران به یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شد و استعمار جمعی نتیجه مترتب بر کوتادی سیاه وسرنگونی دولت ملی دکترمحمد مصدق بود.
 
دوم اینکه  رژیم شاه بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا می کرد و منافع امریکا در منطقه را تامین می نمود و بر این اساس در اواسط دهه 1350 ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد .از سال 1950 تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 50 میلیارد دلار رسید
سوم اینکه تصویب و اجرای طرح کاپیتالیسیون ،مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها بر ارتش ، مداخله شاه درعمان و گسیل 15000 نیروی نظامی در ظفار برای سرکوب انقلابیون وآزادیخوهان ضد استعمار و ارسال تجهیزات نظامی از سوی شاه  به مراکش ، اردن و .... برنامه هایی بود که به دستورامپریالیسم آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت. امروز سلطنت طلبان به جمهوری اسلامی می تازند که چرا از رژیم سکولار ومستقل اسد علیه نیروهای داعشی میجنگد اما در پاسخ به  این پرسش که چرا شاه در ظفار اینهمه نیرو فرستاد تا نیروهای استقلال طلب و چپ وسکولار را سرکوب کند، پاسخی ندارند وخفقان گرفته اند.
 
چهارم اینکه, شاه بطور کلی سر سپرده آمریکا بود ودرخدمت منافع امپریالیستها  عمل میکرد.مناسبات دولت شاه  و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت  درعرصه دیپلماتیک بود. شاه مدیون امپریالیسم آمریکا بود و بقاءش را به این ابر قدرت گره زده بود.شاه هیچگاه تصور نمیکرد که با وجود چنین حمایتی از غرب ودرراسش آمریکا ، تودها به پا خیزند اوورژیمش را درهم کوبند.
 
پنجم اینکه تشدید وژرفش بی عدالتی و تبعیض  وسرکوب سیاسی درجامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشورو تخریب ونابودی کشاورزی وورود بی رویه کالاهای مصرفی وتشویق دهقانان به مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد میهن واتکاء به فروش نفت و وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله سیاستهای نواستعماری بود که به کشورما تحمیل شد. اصلاحات ارضی امپریالیستی ،آب کردن کالاهای مصرفی در بازار ایران ونابودی کشاورزی نمی تواند مایه افتخار یک ایرانی میهندوست باشد. زنده یاد خسروگلسرخی دربیدادگاه شاه شجاعانه دکترین اصلاحات ارضی آمریکا را به چالش گرفت وآن را محکوم کرد واز مردم ستمدیده ایران قهرمانانه دفاع نمود ودراه حقیقت وانساندوستی و ایرانی آباد و آزاد وشکوفان ومستقل جانش را فدا کرد.
 
ششم اینکه  شعار توسعه فرهنگی ودروازه تمدن شاه وجشنهای دوهزار وپانصد ساله شیراز، توخالی و ارتجاعی بود.هزینه کردن بیش ازصد میلیون دلاربرای برگزاری چنین جشن مبتذلی بیانگر ورشکستگی رژیمی است که درکشورش قریب به 70 درصد مردم بیسواد واز فقدان آموزش وتحصیل وبهداشت ومسکن دررنج بودند.رژیمی که با ادعای "دروازه تمدن" اما کتاب خواندن را ممنوع کرده بود وکتابخوان را به زندان پرتاب میکرد، نتیجه ای جزاین نمی داشت که نیروهای اهریمنی قرون وسطایی از قعرتاریخ سربرآرند وازاین آب گل آلود ماهی بگیرند وخود را بر مردم تحمیل کنند. دیدن عکس امام! درآسمان محصول  فقر فرهنگی بود که رژیم پهلوی آفرید. 
 
هفتم اینکه  قلع وقمع سازمانها واحزاب سیاسی واجتماعات وآزادی بیان ،زندان و شکنجه  وسرکوب خونین مخالفین ، نمی تواند مایه افتخار ملتی باشد که سالیان طولانی برای آزادی واستقلال جنگیده است. انقلاب بهمن 57 برآمدی علیه این نابسامانیهای سیاسی واجتماعی  بوده و ریشه های علل بروزآنرا باید در نکات فوق جستجوکنیم  ونه در جادو وجنبل و فلسفه دائی جان ناپلئون وکارکار انگلیس است!
 در یک کلام، این گوربگوری(خمینی) محصول همان گوربگوریست،یکی سایه خدا یعنی ظل الله ودیگری روح خدا،یعنی روح الله که برمال وجان وروح مردم چنگال خونین خود را فروبرده اند.چه فاجعه بزرگی است وقتی کسی دراثراستیصال افسوس سایه خدا را بخورد. بقول بزرگی، گذشته باید چراغ راه آینده باشد وملتی که آگاه ومتشکل باشد شکست ناپذیر است.نفی دورژیم مستبد وارتجاعی شاه وشیخ نخستین گام برای تحقق یک جمهوری آزاد ودمکراتیک ومستقل است. سلطنت به گور سپرده شد،بازگشت به عقب و پناه بردن به عقرب جرار راه  نجات از مارغاشیه نیست.
*****
ضد شوروی کیست؟

مقاله زیردر چهل ونه سال پیش در توفا ن شماره 12  دوره سوم مرداد 1347  نشریه سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان منتشر شد. انتشارمجدد این مقاله تاریخی ازاین نظر حائز اهمیت است که تمام پیشگوئیهایش درمورد نقش مخرب وضد کمونیستی رویزیونیسم خروشچفی واحزاب دنباله رو آن نظیر حزب رویزیونیست توده ایران ، احیای سرمایه داری و سرانجام فروپاشی شوروی درست بوده و حقیقتی برخاسته از واقعیت را بیان داشته است. هر رفیق کمونیست ومبارزی نمی تواند با خواندن این مقاله ارزشمند به وجد نیاید و به رهبران جسور ودوراندیش جنبش کمونیستی ایران ، بنیان گذاران توفان و آموزگاران حزب کارایران(توفان)، رفقا احمد قاسمی و دکترغلامحسین فروتن درود نفرستد. مطالعه این مقاله تاریخی را به همه رفقا و رهروان طبقه کارگر ایران توصیه میکنیم.

هئیت تحریریه
مرداد 1395


***


"برای رویزیونیست های ایرانی هر آن کس که از قبول رویزیونیسم امتناع ورزد و با رویزیونیسم به مبارزه برخیزد، از آن جائی که ناگزیر با دار و دسته رویزیونیست های شوروی در تضاد عمیق می افتد « ضد شوروی» است .


 مجله دنیا در ارزیابی خود از نیروهای اپوزیسیون ایران بر آن است که «محتوی اصلی سیاسی و ایدئولوژیک این گروه (گروه انشعابی از حزب توده ایران). خصلت ضد شوروی آن است». البته مجله دنیا مانند همیشه نیازی ندیده است که این فَتوی را با دلیلی، سندی و یا لااقل قرینه یا نشانه ای به مردم عرضه کند. نویسندگان مجله دنیا مانند همه رویزیونیست ها آن جا که پای استدلالشان لنگ میشود با حربه اتهام به میدان می آیند.


بنا براین فتوی گویا سازمان مارکسیست - لنینیست توفان « خصلت ضد شوروی » دارد. چرا؟ لابد برای اینکه می گوید زمامداران حزب و دولت شوروی پس از مرگ استالین از مارکسیسم - لنینیسم دور افتاده و تا گلو در مرداب اپورتونیسم و رویزیونیسم فرو رفته اند، برای آنکه می گوید رویزیونیست های شوروی نباید در پشت سر خلق های جهان با دشمنان آنان علیه آن‌ها به توطئه بپردازند چنانکه در کوبا، خاورمیانه و ویتنام کردند،  برای آنکه می گوید رویزیونیست های شوروی نباید با کمک مادی و معنوی خود به شاه و اقلیت حاکمه ایران، به تقویت و تثبیت رژیم نکبت بارکنونی ایران یاری رسانند، برای آنکه می گوید دولت شوروی حق ندارد اشرف، خواهر شاه را به عنوان نماینده زنان ایران به اتحاد شوروی دعوت و از وی تجلیل کند، برای آنکه می گوید سفیر شوروی در اشتباه است وقتی آرزومیکند که «تحت توجهات شاهنشاه بزرگ بنفع ملت ومملکت کاروجد یت نمائید تا به مدارج عالیتری برسید»، نماینده شوروی حق ندارد روزنامه معلوم الحال اطلاعات راراهنما وهادی افکار عمومی توده های مردم بخواند، برای آنکه می گوید مطبوعات شوروی نباید مبارزات دلیرانه مردم ایران راعلیه ستمگران داخلی و خارجی ملهم از ارتجاع سیاه بشمرند و آن را تخطئه کنند چنانکه در هفته خونین خرداد کردند، برای آنکه می گوید دولت شوروی نباید مانند سوداگران اسلحه بشاه ایران اسلحه بفروشد که آن را علیه خلق ایران و کشورهای مترقی خاور میانه و نزدیک به کار اندازد، برای آنکه می گوید … .


اتهام ضد شوروی به ما یا ناشی از غرض است و یا از عدم درک مفهوم و مضمون کلمه و یا ناشی از هر دو اینها. البته این شق سوم صحیحتر به نظر می رسد.


ضد شوروی کیست؟


ضد شوروی کسی است که بر خلاف مصالح و منافع خلق شوروی بگوید و بکند یا کسی است که با گفتار و کردار خود کشور اتحاد شوروی را در انظار جهانیان خوار و بی مقدار سازد یا کسی است که با رفتار و گفتار خود سوسیالیسم را از اعتبار بیاندازد یا کسی است که با دشمنان خلق شوروی و خلقهای جهان روش سازش و همکاری در پیش گیرد یا کسی است که علیه مارکسیسم - لنینسم برخیزد. چنین کسی ضد شوروی است اگر چه از کشور اتحاد شوروی باشد. نویسندگان روزنامه مردم و مجله دنیا پیوسته در خارج از اتحاد شوروی در جستجوی افراد و عناصر ضد شوروی می باشند، در حالی که افراد ضد شوروی سرشناس در خود کشور شوراها جای دارند. امپریالیسم آمریکا اگر به جای سالی یک‌صد میلیون دلار فی المثل سالی یک میلیارد برای مبارزه با سوسیالیسم مصرف می کرد به یقین باندازه خروشچف و جانشینانش  نمی توانست به اتحاد شوروی، به سوسیالیسم و جنبش کمونیستی زیان برساند. نه، آقایان اتهام ضد شوروی بما نمی چسبد. این خصلت برازنده خود شما است که با عناصر ضد شوروی سرشناس همکاری کرده و از آن‌ها فرمان می برید.


مارکسیست – لنینیست ها هیچ گاه گروهی اپورتونیست و تسلیم طلب را که پس از مرگ استالین مقامات حساس حزبی و دولتی را در اتحاد شوروی در اختیار گرفته است با خلق قهرمان شوروی اشتباه نمی کنند. خلق شوروی که با انجام انقلاب اکتبر صفحه نوینی در تاریخ بشریت گشود، با ساختمان سوسیالیسم راه رهائی طبقه کارگر و توده های زحمتکش را از قید استثماربه تمام خلقهای جهان نشان داد، با پیروزی در جنگ جهانی دوم بشریت را از چنگال فاشیسم خونخوار نجات بخشید بحق مورد ستایش و احترام نه تنها مارکسیست – لنینیست ها بلکه تمام نیروهای دموکراتیک و تمام خلقهای جهان است و نمی تواند نباشد. مارکسیست – لنینیست ها همچنین میان حزب بزرگ لنین که با گذشتن از فراز و نشیب های بسیار و غلبه بر مشکلات فراوان سرانجام طبقه کارگر شوروی را به پیروزی بر طبقات استثمارگر و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا رهنمون گردید و در مبارزه پر افتخار خود لنینیسم را پدید آورد و بر گنجینه مارکسیسم  - لنینیسم افزود با گروهی از «رهبران» که به بهانه تغییر اوضاع و احوال جهان از مارکسیسم – لنینیسم بریده و به 


رویزیونیسم و اپورتونیسم گرائیده است، گروهی که دوست را بجای دشمن گرفته و با دشمن از در دوستی درآمده است، با گروهی که ناسیونالیسم و شوینیسم ملت بزرگ و حزب بزرگ را به جای انترناسیونالیسم پرولتری نشانیده است فرق می گذارد.


این گروه که به عبث میکوشد خود را نماینده خلق شوروی و تجسم حزب بزرگ لنین وانمود سازد در‌واقع راه طبقه کارگر شوروی را رها کرده و در تضاد با طبقه کارگر شوروی و خلق شوروی قرار گرفته است. اعمال و اقوال افراد آن هیچ وجه مشترکی با آرمانهای انقلابی خلق شوروی و یا سنت‌های انقلابی حزب بلشویک ندارد. هر کس که در کنار خلق شوروی قرار گیرد ناگزیر با این گروه در مبارزه می افتد. اگر انترناسیونالیسم پرولتری همبستگی با خلق شوروی و طبقه کارگر شوروی است مبارزه با این گروه که انترناسیونالیسم پرولتری را زیر پا گذارده، عین انترناسیونالیسم پرولتری است. ملاک دوستی با اتحاد شوروی و دفاع از آن تبعیت بئ چون و چرا از این گروه نیست بلکه وفاداری به مارکسیم – لنینیسم و انترناسیونالیسم پرولتری، وفاداری به منافع و مصالح طبقه کارگر شوروی و خلق شوروی است.


  در سند برنامه‌ای کمونیست های بلشویک اتحاد شوروی به این جمله بر میخوریم که در‌واقع از زبان همه کمونیستهای جهان است: «زنده باد پرچم سرخ مقدس، پرچم انقلاب سوسیالیستی، پرچم مارکس، انگلس، لنین و استالین! اپورتونیستها بسیار کوشیدند این پرچم را به پلیدیها بیالایند ولی هیچ لکه‌ای بر آن ننشست، آن‌ها کوشیدند این پرچم را تا افق خویش پایین آورند. اما در جهان نیروهائی است که آنرا برافراشته نگاه می دارد .آن زمان دور نیست که این پرچم از نو برفراز کشور سوسیالیسم به اهتزاز در آید».به امید آن روز." 



















 
 
 
******
بیانیه کمیته هماهنگی کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست
پس از رای به خروج انگلستان ازاتحادیه اروپا :
مبارزه علیه " ایالات متحده "  اروپای سرمایه داری انحصاری  (مونوپولیست ها) و علیه نئولیبرالیسم عمدتا باید از طریق مبارزه علیه بورژوازی "خودی"  تشدید شود.
در همه پرسی بریتانیا برای تصمیم به ماندن و یا خروج از اتحادیه اروپا ، اکثریت مردم رای به خروج دادند. این نتیجه آرا برای اتحادیه اروپا ،  نخبگان جهانی ، سرمایه داراان و رسانه های آنها ، روسای جمهور ، وبورس بازان غیر قابل پیش بینی بود. علیرغم کارزار وسیع  تهدید و ایجاد رعب ، اکثریت جامعه طرح اتحادیه اروپا و کامرون را رد کردند. نتیجه همه پرسی ضربه محکمی به دست اندرکاران اتحادیه اروپا و برنامه  تشکیل " ایالات متحده اروپا " تا سال 2025 وارد آورد ونه تنها  انگلستان و بلکه اتحادیه اروپا را هم در شرایط نامعلومی قرارداد بطوری که  در این  وضعیت نیروهای سییاسی متعددی تلاش دارند که عرض اندام کنند.
بر خلاف آنجه که حامیان اتحادیه اروپا میگویند ، رای به خروج ار اتحادیه اروپا  رای دست راستی ها و نژادپرستان و خارجی ستیز ها نبود. بلکه رای وسیع و همگانی52 در صد بر علیه 48 درصد بود که عمیقا ریشه در طبقه کارگر انگلستان داشت.  رای کارگران ، رای توده ها ، رای فقیزان بر علیه ثروتمندان ، رای مردم عادی علیه بانکداران و کله کنده های مالی و بورسی شهر لندن بود، نتیجه ای بود که  از دو دستگی در بورژوازی بریتانیا و حزب حاکم آن بهره گرفت. رای به خروج ، بیانگر تمایلات مردم به در دست گرفتن اختیارخود و تغییر جهت پلاتفرم نئو.لیبرالی اتحادیه اروپا بود که نتیجه ای جز ثروتمند تر کردن  ثروتمندان و بی چیز تر کردن بی چیزان نداشته است. 
در ایرلند شمالی و اسکاتلند،  اکثریت مردم رای به ماندن در اتحادیه اروپا دادند. این انعکاس اعتراض به بوژوازی ارتجاعی امپریالیستی و استعمارگر بریتانیا است و از طرف دیگر بیانگر ناروشنی ماهیت طبقاتی اتحادیه اروپای مونوپول ها برای مردم است. نیروهای طرفدار اتحاد ایرلند و استقلال اسکاتلند درحواست رفراندم با این منظور کرده اند. این برسمیت شناختن حقوق ملتهای سرکوب شده است.
اما بیرون انداختن یک بورژوازی ارتجاعی امپریالیستی و تعویض آن با بورژوازی امپریالیستی اتحادیه اروپا بنفع کارگران و توده های هیچ ملتی نیست.
اتحادیه اروپا پروژه مونوپولیستهای اروپائی و دولتها و احزاب سیاسی شان برای ایجاد یک بازار واحد برای کسب حد اکثر سود است که بوسیله دیوارکشی تعرفه ها وهمین الان توسط برافراشتن سیمهای خاردار برای جلوگیری از ورود  آوارگان فراری از بمب و جنگ و گرسنگی و استثمار به مرزهای اروپا  تضمین میشود.  ایالات متحده اروپا رویائی برای ایجاد یک ابرقدرت امپریالیستی و نواستعماری است ، رویائی خیالی و یا ارتجاعی در تمام حطوط آن.  این پروژه ، نه برای صلح و خوشبختی و نه برای رفاه اجتماعی مردم است. نئولیبرالیسم مکتب اقتصادی این پروژه است و درموافقت نامه های اتحادیه اروپا و سیاستهائی که کشور های عضو ملزم به اجرای آنند تدوین شده است و حاکمیت ارو که بر اعضا آن تحمیل شده  است بر آن انگشت تاکید میگذارد.
در کشورهائی که در آنها در باره موافقت نامه اولیه و اجرائی کردن پیوست به اتحادیه و برداشتن گامهای تازه برای  اتحاد اقتصادی و پولی و نظامی همه پرسی صورت گرفته اند نتایج آن اکثرا یک  نه بزرگ و پرطنین بوده اند ولی در عمل نادیده گرفته شده اند.
نیروهای راست باصطلاح پوپولیست از طریق اجرائی کردن دیکته های اقتصادی و سیاسی که توده های وسیع مردم را به فقر سوق داده اند  ، و همچنین ار طریق برداشتن قدمهای جدید ازهمین نوع ،  قادر به سوء استفاده سیاسی  شده اند. این نیروها خود را مدافع ملت و مدافع ارجحیت منافع ملی برمنافع اتحادیه اروپا جلوه داده ، ماهیت واقعی اتحادیه اروپا را تحریف کرده ، و مهاجرین و پناهندگان را مسبب گسترش فقر در بین توده ها معرفی میکنند. " مبارزه"  این نیروها برعلیه اتحادیه اروپای مونوپول ها ، مبارزه ای ضد و نقیض ، تفرقه آمیز ، و یا ضعیف است.  درست بهمین خاطر است که این نیروها از طرف رسانه های بورزوائی که در صدد پنهان نمودن ماهیت طبقاتی مبارزه بر علیه اتحاده اروپا و ایالت متحده آن هستند مورد دفاع و تبلیغ قرار میگیرند.
بیائید جنبش و احزاب شدیدا دست راستی ، ناسیونالیست  ، نژادپرست، و فاشیست  را محکوم کرده ، نقاب از چهره آنها بدریم ، و بر علیه آنها قاطعانه مبارزه کنیم. این جنبش و این احزاب برای کمک به بورژوازی در ایجاد تفرقه بین کارگران و توده ها  و استثمار آنها و برای قیچی کردن آزادی و حقوق سیاسی مردم  دست به عوامفریبی " اجتماعی" میزنند. 
نیروهای سوسیال دمکرات و سوسیالیست و رفرمیستهای چپ بهمراه اتحادیه های کارگری که آنها تحت کنترل خود دارند همه در ایجاد هیولای اتحادیه اروپای  امروز و قبول فاجعه آور و مخرب  اورو و سیاستهای نئولیبرالی شریک هستند – در حالی که همزمان ایده اتحادیه  اروپای بهتر ، اتحادیه رفرم شده ، اروپای مردم ، و اروپای "سوسیال" را تبلیغ میکنند. اینها توهماتی هستند که  که به مونوپولها خدمت میکنند.  حقایق و تجربه نشان داده اند که انحادیه اروپا را نمیتوان به نفع  کارگران و مردم رفرم داد. اگربخواهیم  غل و زنجیر قراردادها و موسسات  ضد کارگری و ضد مردمی نئولیبرالی اتحادیه اروپا را حذف کنیم باید آنها را  در هم بشکنیم. اتحادیه اروپا و اورو پروژه های شکست خورده ای هستند. 
رفرمیست ها و بویژه رفرمیست های چپ مانند حزب چپ اروپا و احزاب عضو آن  ، سیریزا و پودموس و چپ آلمان و حزب چپ فرانسه ،  با وجودی که خود را نیروی قدرتمند بر علیه نئولیبرالیسم بمردم عرضه میکنند اما نقش بسیار کثیفی در دفاع از اتحادیه اروپا دارند . این عرضه کردن ها همانطور که در مورد دولت  سیریزا مشخص شد حقه ای بیش نیست. آنها همواره با تشکیل یک جنبش وسیع مردمی که مبارزه بر علیه اتحادیه اروپا را با مبارزه با نئولیبرالیسم تلفیق دهد مخالفت کرده اند و خصومت طبقاتی بین کارگران و سرمایه را با مبارزه ای سیاسی بین  چپ و راست تعویض نموده اند.
این موضع چپ ناچارا در زمانی که یک جنبش قدرتمند بر علیه اتحادیه اروپا و اورو در هر کشور مشخصی وجود نداشته باشد ، صحنه را برای فعالیت  نیزوهای راست پوپولیست منتقد اتحادیه اروپا که  با عوامفریبی اجتماعی برای وضع مصیبت بار توده های کار  اظهار نگرانی میکنند باز نگه میدارد. رفرمیست های چپ مجرم یک خیانت بزرگ هستند.   
مبارزه علیه اتحادیه اروپای نئولیبرال تنها در جنبش ترک اتحادیه و برگزاری همه پرسی در کشورهای مختلف برای  بیرون رفتن از اتحادیه و حذف اورو تجلی پیدا نمیکند بلکه همچنین در مبارزات کارگری و جنبش مردمی وسیع علیه رفرمهای سیاسی و اقتصادی نئولیبرالی که در تمام کشورهای عضو اجرا شده اند دیده میشود. تمام رفرمها ،  مانند رفرم قوانین کار که توسط دولت فرانسوا اولاند حمایت میشود - قانون معروف به الخمری  که علیرغم اقدامات پلیس دولتی ، کارگران فرانسوی و اتحادیه های مبار شجاعانه ببر علیه  آن در مبارزه اند –  مهر اتحادیه اروپا را با خود حمل میکنند. 
ما حمایت کامل خود را به کارگران وجوانان و توده ها و تشکیلات رزمنده آنها که علیرغم سرکوب و جنائی کردن اعتراضاتشان  برعلیه رفرمهای ارتجاعی و تئولیبرالی مبارزه میکنند اعلام میداریم. ما تمامی کارگران و مردم ستمدیده را به  توسعه هرچه بیشتر همبستگی بین المللی دعوت مینمائیم.   
این مبارزات مشحص باید مبارزه سیاسی بر علیه اتحادیه اروپا را ارتقا داده وبه نفی این توهم که  اتحادیه اروپا میتواند به نهاد مترقی در خئمت کارگران و مردم رفرم داده شود دست زنند. در تمام کشورها ،  بورژوازی ارتجاعی طرفدار اتحادیه اروپا در خارج از نهادها و چهارچوب  و توافقنامه های اتحادیه اروپا  بورژوائی ضعیف شده ای است. همبستگی طبقاتی کارگران مرزهای ملی درون و بیرون اتحادیه اروپا را  در می نوردد. 
در بریتانیا ، باید جنبش کارگری و نیروهای مترقی و انقلابی بپاخیزند و برنامه بخشهای مختلف بورپژوازی برای لغو نتایج همه پرسی و یا  تحمیل  اقدامات نئولیبرالی تازه و سرکوب وحشیانه مهاجران و انداختن بار بدوش توده ها حول موافقت بر سر خروج از اتحادیه را متوقف کنند.نتایج همه پرسی در انگلستان، نیروهای کارگری و مردمی را در سراسر اتحادیه اروپا و خارج آن تشویق نموده است تا مبارزات خود را تقویت کنند.  جنبش های وسیعی در اتحادیه اروپا با درخواست همه پرسی در کشورشان بر روی مسئله ماندن و یا نماندن در اتحادیه درحال شکل گیری است. در کشورهائی  مانند نروز و دیگران که توافقات ویژه ای با اتحادیه اروپا دارند مبارزه  بر علیه سیاستهای نئولیبرالی در حال پیشرفت است. در تمامی این مراحل باید این روشن باشد که درخواست خروج از اتحادیه اروپا شعاری است تو خالی چنانچه پیوندی نزدیک  با مبارزه کارگران و مردم برعلیه طبقه حاکم بر کشورشان و خدمت گزارا ن ارتجاعی و فرصت طلب آنها نداشته باشد. مبارزه برعلیه اتحادیه اروپا فقط موقعی موفق خواهد بود که بر پایه مبارزه طبقه کارگر و تودهای وسیع بر علیه بورژوازی کشورخودی و برای شکست آن بنا شده باشد. 
نتیجتا ، جبهه های وسیع کارگری و مردمی باید ساخته شوند و درکشورهائی که موجودند تقویت شوند. آین جبهه ها باید برای منافع سیاسی و اقتصادی کارگران  ، برای حقوق دمکراتیک اقلیت های سرکوب شده ، بر علیه جنگهای امپریالیستی و اتحادهای امپریالیستی مانند ناتو ، برعلیه شکل گرفتن دولتهای پلیسی و نظامی ، برای تمامیت ارضی و استقلال ملی ، و برای حقوق ملتها  در بدست گرفتن سرنوشت و اداره امور خود مبارزه کنند .همه پرسی ها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا و همچنین همه پرسی در انگلستان این درس را با خود دارند که  اعتراضات و مبارزات اقتصادی بر علیه  نتایج بحران و اقدامات نئولیبرالی و ریاضتی لزوما به مبارزه ای سیاسی بر علیه دولتهای بورژوازی و نهادهای سرمایه فراملیتی تبدیل خواهند شد. وظیفه ماست که این دو مبارزه را بطور تجزیه ناپذیز در یک مبارزه طبقاتی پرولتاریا بر علیه بورژوازی و برای ساختن دنیائی نوین بدون استثمار انسان از انسان بهم گره بزنیم
کمیته هماهنگی کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیست-   ژوئیه 2016
ترجمه وتکثیر از حزب کارایران(توفان) عضوکنفرانس بین المللی احزاب و سازما نهای مارکسیست لنینیست
****
گشت وگذاری در فیسبوک. پاسخ به چند پرسش
پرسش:تاریخ ومنشاءچپ و “چپ سنتی” کدام است؟چپ کیست؟
پاسخ: واژه چپ به لحاظ تاریخی  با انقلاب  14 ژوئیه 1789 فرانسه متولد شد..انقلابی که ناقوس مرگ عصر فئودالی را نواخت وقدرت را ازدست فئودالها به بورژواها منتقل ساخت. در طی سالها انقلاب  درمیان شرکت کنندگان  در انقلاب  دو صف  به طرز برجسته ای  از یکدیگر متمایز شدند. بورژوازی وتوده ملت.دریک طرف  صاحبان مزایا وامتیازات قرارداشتند که با تداوم انقلاب  مخالف  بودند و هرآ« می خواستند که آتش انقلاب را با برخی  اصلاحات  فرونشانند و از سوی دیگر طبقه سوم که انقلاب یگانه امیدش بود ومی خواست انقلاب 14 ژوئیه  و سقوط زندان باستیل را که قدرت را از چنگ فئودالها بدر آورده ، به دست بورژوازی سپرده  بود، تکمیل نماید. توده مردم  مایل نبودند که فقط بورژوازی  از نعمات انقلاب  بهرمند گردد." ژاکوبنها" نماینده  جناح  انقلابی  دمکرات  در انقلاب فرانسه  بودند.
درانجمن  قانونگذاری ،تقسیم بندی  روشنی وجودداشت، سلطنت طلبان، مرکب از نمایندگان بورژوازی بزرگ ، امرا  ومتنفذین  در سمت  راست  انجمن  جلوس کرده بودند  و طبقه سوم  مرکب از  خرده بورژوازی ، دهقانان ، کارگران وپیشه وران  در سمت چپ  انجمن  جا گرفته بودد.  واقعیت چپ  وراست  ازاین واقعیت  تاریخی  نتیجه  میشود. راستها  همواره مبین  نیرویی عقبگرا بودند  وهستند که درمقابل تحولات  مترقی  اجتماعی ، مانع ایجاد میکنند  ومی خواهند  چرخ تاریخ را  به عقب بر گردانند. چپ ها  نیرویی بودند که  که به تداوم  انقلاب  می اندیشیدند، خواهان آزادی ، برابری وبرادری  بودند ، مبارزه میکردند  تا دمکراسی  برای آنان  نیز معتبر باشد.آنها خواهان  تامین  حقوق طبقات  تحتانی  اجتماع  بودند وبه رهبری  روبسپیر  در روز  10  اوت  که بعد از  14 ژوئیه  دومین  پیروزی  توده مردم  محسوب میشد وفقط به  اهالی  پاریس تعلق نداشت ومجموعه  ملت فرانسه  را شامل  می شد، خواستهای  خودرا  به کرسی  نشاندند. چپ ها عزل  پادشاه را  به تصویب رسانیدند.تساوی  سیاسی را  که  اولین  قانون  اساسی  از ملت مضایقه کرده  بود برقرار کردند. .....
بدین اعتبار چپ از نظر تاریخی  نماینده  دمکراسی ، آزادی وحذف  امتیازات  طبقاتی ، برابری و برادری بود.مفهوم چپ  که مقوله تاریخی است ، از تحولات  جهان مادی  متاثر گشت  و در هر مرحله ای  از تکامل  مبارزات  اجتماعی انسانها  مبین خواست  طبقات ستم  کشیده  اجتماع  باقی ماند.
چپ در  در انقلاب  1871 کمون  به کمو نارها  اطلاق  میشد که اولین  دیکتاتوری انقلابی  کارگران را بر پا کردند. چپ نیرویی بود  که خواهان  تحولات  عمیق وبنیادی  جامعه بود. درآن  روزگار جنبش کارگری  با آموزش  سوسیالیسم  به رهبری  مارکس وانگلس ، به جنبش آگاه  بدل گردید.
با گذار از سرمایه داری به امپریالیسم ، لنینیسم   پدیدار شد  و این رهبر  کبیر انقلاب  سوسیالیستی  اکتبر نمایندگی  واقعی  چپ ها را  به عهده داشت  وعلیه  اپورتونیستها ی  رفرمیستی که  می خواستند  منافع  آتی پرولتاریا را  تخطئه کنند به نبرد پرداخت. انقلاب کبیراکتبرسوسیالیستی ، پرولتاریا را  که توسط  حزب کمونیست بلشویک رهبری میشد، به احراز  قدرت سیاسی  نائل  اورد.چپ آنگاه  تحت رهبری استالین  به ساختمان عظیم سوسیالیسم  دست زد.
با بروز رویزیونیسم در اتحاد جماهیر شوروی ، پس از درگذشت  استالین، خائنین رویزیونیست  که دراحکام  اساسی مارکسیسم لنینیسم ، به تجدید  نظر پرداختند، نقاب  سوسیالیسم را  از چهره  برنداشتند، با نام  سوسیالیسم  به نابودی  کشور شورا ها  کمر همت
بستند وتمام دستآوردهای عظیم انقلاب اکتبر و ساختمان سوسیا لیسم  را لگدمال کردند. دراینجا چپ نیرویی است که پرچم مبارزه علیه رویزیونیسم معاصر را بر افراشت، از اصول ومبانی کمونیستی و دیکتاوری پرولتاریا  به دفاع برخاست و به زیر بار نظرات ضد کمونیستی رویزیونیستها که در زیر لوای "مبارزه با کیش شخصت استالین " به میدان آمده بودند، نرفت .احزابی که بدنبال  دکترین خروشجفیسم روان شدند، چپ نبودند، دشمنان چپ بودند وهیچ وجه مشترکی با چپ واقعی نداشته وندارند. .......
چپ سنتی ، به مارکسیست لنیستهایی  اطلاق میشود که به سنت وتاریخ چپ واقعی که درفوق بر شمردیم باور واعتقاد عمیق دارد. یعنی هر پدیده اجتماعی را در کادر طبقات و مبارزه طبقاتی ونظام سرمایه داری وامپریالیستی تعریف میکند،. یعنی مقوله طبقه ومبارزه طبقات را نمی کند. مقوله امپریالیسم را نفی نمی کند. مقوله انقلاب را به ریشخنذ نمی گیرد، مبارزه زنان را از متن مبارزه طبقاتی بیرون نمی کشد وبه جنبش پراید وکارناوال جنسی و همجنسكرايي به نمی پیوندد،واژه استعماررا بدورنمی ریزد به ریسمان "سکولاریسم وتمدن امپریالیستی" آویزان نمی شود،... اشغال افغانستان وعراق ولیبی و تجاوز به مالی و سومالی و سودان وجنگ نیابتی علیه سوریه را ، جنگ تمدنها و صدور دمکراسی به ممالک عقب مانده تعریف نمی کند. مقوله استقلال وحق تعیین سرنوشت خلقها بدست خودشان را نفی کند، انقلابات کبیر اکتبر شوروی وچین وتمام انقلابات ملی و رهایبخش جهان را نفی نمی کند، دستآوردهای  سی سال ساختمان سوسیالیسم در شوروی وخدمات فنا ناپذیررهبران بزرگ این انقلابات را نفی کند، حماسه استالینگراد و نقش قاطع وتعیین کننده شورویها تحت رهبری استالین  در پیروزی بر عفریت فاشیسم هیتلری را نفی نمی کند .....چپ واقعی با مارکسیسم لنینیسم ودیکتاتوری پرولتاریا وساختمان عظیم انقلاب سوسیالیستی در شوروی تعریف میشود.
در پایان باید گفت بخش اعظم شخصیتها و"مارکس شناسان" رنگارنگ تلویزیون بی بی سی و صدای آمریکا  ودهها رسانه های مشابه  از قماش چپ های غیر سنتی اند! یعنی همه از توابان عصر مدرنیته و پست مدرنیسمند وهیچ قرابتی با چپ واقعی ندارند. تجربه تاریخ  نشان داده ومیدهد  که این تشبثات  ورشکسته  به جایی  نمی رسد  ومبارزه طبقاتی  تمام این  توهمات  عوامفریبانه  را بدور می افکند ووی را فشا خواهد کرد.به امید آن روز . لحظه ای ازمبارزه  وافشای  رویزیونیستها وترستکیستها و حامیان امپریالیسم آنها ودرماندگان سیاسی " چپ غیر سنتی" بازنایستیم.
پرسش: مصاحبه کنندگان با شکنجه گران ساواک و ظاهر شدن آنها درصفحات تلویزیون  چه اهدافی را دنبال میکنند؟
پاسخ: واقعیت این است که سالهاست کارخانه تواب سازی با الهام از دوران ستم شاهی و دستآوردهای ارتجاع امپریالیستی وصهیونیستی در عرصه جهانی با استفاده از این حربه به کار افتاد و تواب تولید کرد. توابی که ضعف خویش را با عبارت پردازی های چندش آور روشنفکرانه، قهرمانی و واقع بینی جلوه داد و به تقبیح قهرمانانی پرداخت که جان دادند و تسلیم نشدند. سرمشق روشنفکران مرتجعی نظیر ایرج مصداقیها ،روشنفکرانی نظیر کورش لاشائی ها و فیروز فولادیها ویا علی میرفطروسها هستند.خیمه و خرگاه بپا کردند و واقع بینی در خیانت را به بهای گران به حراج گذاردند.
شکست انقلاب روحیه ارتداد را در میان برخی ازروشنفکران خودنما وشهرت طلب که همواره منتظر نتایج زودرس برای کسب مقام صدارت و وزرات بودند گسترش داد. موج ارتداد و تواب شدن بدون شکنجه دامن برخی را چنان گرفته است که از انقلاب عظیم  دمکراتیک و ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی  مردم در سال 57 انتقاد میکنند و به زیر دامن رضا پهلوی و فرح دیبا خزیدند. مشتی از آنها بلندگوی انحصارات امپریالیستی شده و تئوری های کهنه شده پوزیتیوسم منطقی کارل پوپر و نظایر آنرا تبلیغ می کنند. دنیای باز آنها همان دنیای بسته اسارت و خفت انسانهاست. آقای ایرج مصداقی، مجاهد دیروزی و توجیه گر نظام ستم شاهی در شرایط کنونی با پوشش وهمت رسانه های ضدکمونیستی و ضد انقلابی پرچم حمله به نیروهای انقلابی وچپ را برافراشته است.وی بیشرمانه در تطهیر جنایات سازمان مخوف امنیت شاه ، ساواک "سند" رو میکند و از زبان شکنجه گر سابق ساواک پرویز معتمد میگوید بعله "ساواک و ساوکیها"آنطورهم که نیروهای چپ و مبارز در گذشته میگفتند نبودند ونسل جدید نباید فریب این گروهها را بخورد و باید به پذیرند که مردم توسط گروههای چپ فریب خوردند و رژیم شاه را برانداختند و مصیبت امروز نتیجه خیانت چریانات چپ و انقلابی دیروزاست!!!!
حملات رذیلانه وی به چریکهای فدائی خلق ایران ورهبران آن فقط به این تشکیلات ختم نمیشود.وی اساسا مخالف هرتشکل وحزب سیاسی وانقلابی است که مستقل از امپریالیسم و صهیونیسم وارتجاع مغلوب سلطنتی عمل میکند و آهنگ سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را دارد. ایرج مصداقی وامثال او که درتریبونال لندن برای "محاکمه رژِیم جمهوری اسلامی " جمع شده بودند ، از موضع گیری علیه تحریم اقتصادی وتجاوز نظامی به ایران سرباز زدند و درکنار نمایندگان بودار ومرتجع امپریالیستی نقش مجلس اعلای عراق وچلبی را ایفا کردند. ایرج مصداقی یکی از سخنگویان این تریبونال ارتجاعی بود که در جنبش ایران بشدت افشاء شد.
امثال مصداقیها تظاهر به" استقلال و "بی پدری" میکنند و در هیچ حزب وسازمانی عضونیستند. اما درعین حال پشتوانه عظیم تبلیغاتی دارند و درکانالهای تلویزیونی جهت دار وضدانقلابی آزادانه و بی قید و شرط علیه انقلاب وانقلابیون سخنرانی میکنند و با بیشرمی تمام به جریانات سیاسی مستقل ومیهندوست وچپ لجن می پاشند وبه مشوب افکار وتشت فکری دامن میزنند.تلویزیون میهن محل أمني برای آزادیهای بی قید وشرط ایرج مصداقی است!
امروز معیار مترقی و انقلابی بودن فقط تصفیه حساب با رژیم جمهوری اسلامی نیست. بدون مبارزه علیه امپریالیسم و بقایای منفور سلطنت پهلوی و مزدوران صهیونیسم ، بدون موضعگیری روشن علیه علیه هرگونه تحریم اقتصادی وتجاوز نظامی به ایران، مبارزه ضد رژیمی پشیزی ارزش ندارد، مفت هم نمی ارزد.فقط با چنین معیاری است که می توان پی به ماهیت واقعی ایرج مصداقیها برد وسره از ناسره را تمیز داد.
*******
جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در مصاحبه با مجله ی تایم:
خبرنگار تایم: «شما هفته گذشته گفتید آمریکا بزرگترین کشور جنگ افروز جهان است»....
.کارتر: «بله ، من این حرف را گفته ام. آمریکا جنگ افروزترین کشور جهان است. شما به سوابق آمریکا توجه کنید. از زمانی که سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، آمریکا به طور مداوم در جایی در حال جنگ بوده است. آمریکا مسئول آغاز درگیری های مسلحانه در حدود 30 کشور جهان بوده است».سیاست مداران آمریکایی هم مانندعده ای که درآستانه مرگ قرارمیگیرند به مکه میروند وتوبه میکنند تا گناهانشان پاک وبخشیده شوند
!!
هشدار اخلاقی!: بد نیست بدانید که در زمان ریاست جمهوری خودآقای جیمی کارتر نیز، دَر، بر همین پاشنه می گشته است!
****
پرسش:آیا تارنمای توانا وپایگاه خبری توانا نهادی مستقل است؟
پاسخ: تارنمای "توانا وپایگاه خبری توانا" که حدود 5 سال است در عرصه مجازی پا به میدان گذاشته است ، شبکه ای است با اهداف معين سياسي جهت شکل دادن افکار عمومی در قالب "بی طرفی سیاسی" و دفاع از "حقوق بشر وآزادیهای مدنی واجتماعی" غیرو.....!  به ظاهر قضیه و به شکل اطلاع رسانی ومطالب متنوع اجتماعی وسیاسی وفرهنگی و ورزشی . ازشیوه کارو تولید برنامه های متنوع این پروژه فریبنده ظاهرا ایرادی نمی توان گرفت. لیکن وقتی از سطح به ریشه میروید می بینید که این نهاد توسط امپریالیسم آمریکا با هدف معینی به منظور نفوذ درایران و فراهم ساختن زمینه انقلاب مخملی ویا نرم ، "انقلاب صورتی رنگارنگ لبنانی" ، صربستانی و اوکراینی و....تاسیس گردیده است. دفاع از بمباران یوگسلاوی ومحاکمه میلوسویچ رئیس جمهور قانونی این کشور، دفاع از رفیق حریری درلبنان و برآمد اوعلیه سوریه ،دفاع از اپوزیسیون سوریه و افشای رئیس جمهور سوریه ، بشار اسد .... اینها همه با چاشنی حقوق بشر و مصاحبه های رنگارنگ با شخصیتهای بی نام ونشان ، در بهترین حالت ساده لو ح و یا خودفروخته وجاه طلب نظیر حسن ماسالی ها .....صورت می گیرد. این پروژه مانند بسیاری از پروه های مشابه "با کمک های مالی از سوی دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کار وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا تاسیس گردید. توانا تاکنون، علاوه بر آن، کمک های بیشتری از وزارت امور خارجه آمریکا، بنیاد ملی دموکراسی، وزارت امور خارجه هلند و اداره نمایندگی ایالات متحده آمریکا برای توسعه بین المللی و گوگل دریافت نموده است." می بینید امپریالیسم آمریکا بیکار ننشسته است ودرتمام جبهه ها فعال است وتا به هدفش ، احیای نومستعمره کردن ایران نرسد، پایگاه های نظامی خود را در خاک ایران برقرار نسازد وبر ثروت ایران چنگ نیاندازد....آرام نخواهد گرفت. بارها نوشتیم که امپریالیسم آمریکا فرشته نجات نبوده ونیست.وی همواره عفریت مرگ بوده و بعد از این نیز خواهد بود.سرنگونی رژیم فاسد ودزد و جنایتکارجهموری اسلامی وهرتغییر وتحول اجتماعی یک امر داخلی است.مردم ایران به قیم نیازی ندارند ودست رد به سینه اجانب زده وخواهند زد. وظیفه تک تک ایرانیان مترقی ووطندوست است ضمن مبارزه علیه جمهوری اسلامی وبرای آزادی های سیاسی واحزاب واجتماعات وحقوق دمکراتیک ورفاه اقتصادی و جدائی دین از دولت و.....به افشای محافل و شبکه های خوش خط وخالی که سر درآخور امپریالیسم دارند بپردازند و اجازه ندهند که ایران به سرنوشت غم انگیز لیبی وسوریه وعراق و اوکراین .... دچار گردد. همت کنیم با دید باز و آگاهانه مبارزه مان را برای سعادت وخوشبختی مردم ایران پیش ببریم و این امر بدون شناخت از ماهیت امپریالیسم ، وافشای شگردهای رنگارنگ علیه این عفریت مرگ ممکن نخواهد بود. چه خوب گفت شاعر: توانا بود هرکه دانا بود!
*****
رفقا، دوستان و یاران مبارز!
برای پیشبرد نبردعلیه رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم جهانی،علیه رویزیونیسم وضد انقلاب ترتسکیسم و شبه ترتسکیسم و تقویت جنبش کمونیستی ایران به حزب کارایران (توفان) کمک مالی کنید!
پارهﺍﻯ از انتشارات جدید در کتابخانه اینترنتی توفان:
*"سیمای دیگری از استالین" نوشته "لودو مارتنس"
*تحریف کنندگان تاریخ ، سندى تاریخى از انتشارات دفتر اطلاعاتى شوراى وزیران اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى
*درافشای ماهيت "حزب کمونيست کارگری ايران" در دوجلد از انتشارات حزب کارایران(توفان)
* تحریف ترتسکیستی رویدادهای تاریخی – نویسنده علی رسولی
 
آدرس سایتها و وبلاگهای مرتبط با حزب
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
http://rahetoufan67.blogspot.se/
وبلاگ ظفرسرخ
 کارگر آگاه وبلاگ
http://www.kargareagah.blogspot.se/
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
 http://toufan.org/ketabkane.htm
سایت آرشیو نشریات توفان
http://toufan.org/nashrie_tofan%20archive.htm
توفان در توییتر
https://twitter.com/toufanhezbkar
توفان در فیسبوک
https://www.facebook.com/toufan.hezbekar
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی
 
براستی که تنها مردمی شایستهﻯ برخورداری از نعمت استقلال، آزادی و دمکراسی و احترام به حیثیت انسانی و عدالت اجتماعی هستند که حاضر باشند برای کسب این حقوق مبارزه کرده و از جان عزیزخویش در مقابل ارزشﻫﺎی عظیمی که یک ملت به کف می آورد بگذرند. خوشا که تاریخ جهان تاکنون به همین نحو گردیده و در آینده نیز علیرغم میل یأس افکنان چنین خواهد بود.
ننگ ونفرت بررژیمهای تبهکار شاه وشیخ!
 
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

۲۲ تیر ۱۳۹۵

نشریات جدید توفان تیرماه 1395

در شماره 196 توفان ارگان مرکزی تیرماه 1395 مقالات زیر را می خوانید:
http://toufan.org/Tofan_html.htm

 

 

مقالات توفان الکترونیکی شماره 120 نشریه الکترونیکی حزب کارایران تیرماه 1395

مقالات توفان الکترونیکی شماره 120 نشریه الکترونیکی حزب کارایران تیرماه 1395

***
زمین لرزه ای دراتحادیه اروپا
نتیجه همه‌پرسی بریتانیا  برای ماندن در اتحادیه اروپا یا خروج از آن، با برتری  کارزار «خروج» و کسب  52 درصد آرا پایان یافت .این پیروزی زلزله ای بود که بنای پوسیده و ضد دمکراتیک وامپریالیستی اتحادیه را بشدت تکان داد. این رای خروج اما به مذاق صندوق بین المللی پول(صندوق بین المللی پول چند روز قبل از همه پرسی با زبان تهدید وارعاب اعلام کرد ، در صورتی که مردم انگلیس در رفراندوم رای به جدایی کشورشان از اتحادیه اروپا بدهند، اقتصاد انگلیس تا سال 2019 بیش از 5 درصد نسبت به وضعیت باقی ماندن در اتحادیه کوچکتر خواهد شد!) بانکداران وسهامداران واتحادیه های بزرگ سرمایه داری و به مذاق رهبران سیاسی این اتحادیه ازآنجلا مرکل گرفته تا اولاند و ماتئو رنتسی ،شارل میشلو استفان لون و باراک اوباما  رئیس جمهور آمریکا  واحزاب و دسته جات راست و سوسیال دمکراتیک و ترتسکیست و شبه ترتسکیست وسینه چاکان دمکراسی نئولیبرالی خوش نیامد، به سرزنش مردم  « فریبخورده و نا آگاه»دست زده و نتیجه این همه پرسی رابه نفع احزاب فاشیستی و راسیستی ونومحافظه کاران وخطری برای «دمکراسی وتمدن» تحلیل بیان داشتند.توگویی شالوده سیاستهای اتحادیه اروپا وماهیت آن برانسان دوستی وپناهنده محوری،فاشیسم وراسیسم ستیزی ،مخالفت علیه ریاضت اقتصادی وبرای رفاه وصلح وامنیت محوری ونه جنگ وخونریزی بنا شده است!!! زهی بیشرمی!
رای به خروج مردم بریتانیا از اتحادیه اروپا راه را برای خروج  سایر اعضاء این اتحادیه که مردمانشان از سیاستهای ارتجاعی ونئولیبرالی به تنگ آمده اند هموار خواهد  کرد. بی تردید تضعیف و فروپاشی این دستگاه کهنه کار امپریالیستی واستعماری  یک گام به جلوست واین مبارزه باید  تا خلع ید کامل از سرمایه داری والغای مالکیت خصوصی  واستقرار سوسیالیسم ادامه یابد.
«
بریکسیت» وعلل نارضایتی مردم بریتانیا
علل نارضایتی و برآمد مردم بریتانیا را دراین کارزار باید در سیاست نئولیبرالی  وریاضت اقتصادی ، خصوصی سازیها، کاهش دستمزدها، لغوپیمانهای جمعی ، کاهش حقوق بازنشستگی ،تضعیف فعالیتهای سندیکایی، تصویب قوانین ضد کارگری ، افزایش بودجه نظامی وتشدید اختلافات طبقاتی وگسترش بیکاری وفقر و بی دورنمایی وناامنی شغلی دید. گسترش نارضایتی در بین مردم بریتانیا و سایر ممالک عضواتحادیه حاصل سیاستهای نئولیبرالی است که درقانون اساسی اتحادیه اروپا  که در لیسبون وماستریشت وسایر نشستها به تصویب رسیده  وبه زور وفریبکارانه  بر کارگران وزحمتکشان اعمال گشته است. ورشکستگی دولت یونان ، فقر وفلاکت و افزایش بیکاری وتهدید به مرگ وگرسنگی کارگران و زحمتکشان وتمام لایه های پائینی  مردم محصول  سیاستهای حاکم بر اتحادیه اروپا به رهبری امپریالیسم آلمان است. به همین دلیل نیزمردم یونان خواهان خروج ازاین اتحادیه هستند.زیرا عضویت  درآن را در تناقض با منافع طبقاتی وملی کشورشان می بینند.
ریشه های رشد خارجی ستیزی دراروپا وازجمله در انگلیس را باید ناشی از سیاست های ریاضت اقتصادی اتحادیه اروپا و هجوم به دستآوردهای طبقه کارگر دانست. ازاین روی خروج مردم بریتانیا از تحادیه اروپا  نه تنها به سود آنها بلکه  بنفع تمام مردم اروپا و نیروهای ضد امپریالیستی ، ضد سرمایه داری وسوسیالیستی خواهد بود
.
مبارزه انترناسیونالیستی یا کرنش درمقابل اتحادیه امپریالیستی
برخی از «چپ ها» ماندن مردم بریتانیا در اتحادیه اروپا را بنفع طبقه کارگر و سوسیالیسم  تحلیل کرده و مدافعین خروج را با چماق ناسیونالیسم و تنگ نظری وخارجی ستیزی تقبیح نموده اند .این عده از چپها که بیشترشان آلوده به ترتسکیسم و»انقلاب جهانی» هستند نه مبارزه دمکراتیک را میفهمند و نه درک صحیحی از مبارزه ضد امپریالیستی دارند و نه دورنمایی برای امکان انقلاب سوسیالیستی دریک کشور:
یکم اینکه مبارزه طبقاتی ازمنظر کمونیستها همواره دارای یک خصلت  بین المللی است ، اما این مبارزه همواره در کادر مشخص ملی هر کشور جداگانه صورت میگیرد. به عبارت دیگر استقلال ملی ودمکراسی ملی مناسبترین بستر برای مبارزه طبقه کارگر است. کمونیستها ابتدا باید تکلیف خود را با بورژوازی خودی یکسره کنند و این مبارزه درمضمون بین المللی است ودر شکل ملی. آنها که به امکان انقلاب سوسیالیستی در یک کشور باورندارند ، اتحادیه امپریالیستی اروپا را بستر مناسبی برای» وحدت پرولتاریای»  همه ممالک امپریالیستی تحلیل میکنند و ارهمین روی مخالف خروج کشورها ازاین اتحادیه هستند. این نیروها به استقلال ملی کشورها باورندارند ودرانتظار انقلاب جهانی اند!!!!!
دوم اینکه تشکیل کشورهای متحده اروپا در رژیمهای سرمایه داری امپریالیستی مساویست با سازش موقت درباره تقسیم بازارهای ممالک توسعه نیافته وعقب نگاه داشته شده واین جز زور نمی تواند اساس واصل دیگری برای تقسیم وجوداشته باشد. این اتحاد موقت از طرفی برای غارت مشترک ثروت و دستآوردهای صد ساله اخیر طبقه کارگر کشورهای عضواین اتحادیه است. ریاضت اقتصادی نئولیبرالی در سر لوحه این این سیاست غارتگرانه امپریالیستی قراردارد.درنتیجه امپریالیستها با متحد شدن و نیرومند تر شدن به تعرض دست میزنند و ضرباتشان بر پیکر پرولتاریا وزحمتکشان  وحتا لایه های متوسط جامعه سهمگین تر است. درنتیجه همه پرسی عمومی در بریتانیا از نگاه مارکسیست لنینیستها برای پیشروی جنبش دمکراتیک و ضد امپریالیستی امرمثبتی ست وازهم پاشیدگی این اتحادیه، منفرد شدن دولتهای امپریالیستی و تشدید تضادهای آنها بنفع مبارزات طبقه کارگر و خلقهای اروپا وجهان است.
 
سوم اینکه عده ای اتحادیه اروپا را تضمینی برای صلح وامنیت اروپا و نیرویی درمقابل ترکتازی امپریالیسم آمریکا می بینند. واقعیت آن است که اروپای متحد به رغم  اختلاف نظرهائی دراینجا وآنجا با آمریکا اما درحال حاضرخواست و توان مقابله با آمریکا را نداردوتحت فرماندهی واشنگتن عمل میکند. آتحادیه اروپا متحد  نظامی واقتصادی آمریکاست.اتحادیه اروپا خودش یک پای جنگ وجنگ طلبی است. دخالت در امورداخلی اوکراین وتقویت نئو فاشیستها ، دخالت در یوگسلاوی سابق وتکه تکه کردن آن کشور، تجاوز به لیبی وسوریه و مالی وحضور نظامی در افغانستان و متحد شدن با آمریکا در تحریم اقتصادی ایران و نابود کردن برنامه هسته ای صلح آمیز….از جمله سیاستهای جنگ طلبانه این اتحادیه امپریالیستی است که در تناقض با سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا قرار ندارد. تاراندن میلیونها نفر درسوریه و لیبی وافغانستان و  موج پناهندگی وآواره گی  نتیجه سیاستهای جنگ طلبانه اتحادیه اروپاست وهیچ سنخیتی با صلح و امنیت برای مردم اروپا ندارد. رفرم اقتصادی واجتماعی وبهبود شرایط زحمتکشان نیز درچهارچوب اتحادیه اروپا ممکن نمی نمیباشد. حتا یک دمکراسی نیم بند دمکراتیک هم دراین چهارچوب نمی گنجد . زیرا تمام ارگانهای این اتحادیه نظیر شورای اروپا، شورای وزیران اتحادیه اروپا، کمیسیون اتحادیه اروپا، دادگاه اتحادیه اروپا، ارگانهای اجرائیه وتصمیم گیرنده ای هستند که نمایندگانش بدون هر گونه  دخالت مردم و بدون هرگونه انتخاباتی، ازبالا ودرسالنهای دربسته وبصورت غیر دمکراتیک انتخاب میشوند.
پارلمان اتحادیه اروپا نیز ارگان قانون گذارنیست وتمام سیاستهای کلان اتحادیه اروپا توسط کمیسیون اروپا و شورای وزیران اتخاذ میگردد. پارلمان اتحادیه اروپا، پارلمان بی یال ودم واشکمی است که برای آرایش ومشروعیت بخشیدن به اتحادیه اروپا نقش بازی میکند.این یک پارلمان تقلبی است که با پارلمانهای ملی که حد اقل حفظ ظاهررا بجای می آورند وبرطبق قانون اساسی ملی هرچهارسال یک بار برگزار گردد،تفاوت دارد.
بدین روی اتحادیه اروپا عملا نابود کننده استقلال ملی وتمام حقوق ودستآوردهای صد ساله طبقه کارگراست. فراموش نکنیم این اتحادیه مورد تائید خانم مارگارت تاچر نیز بود و درزمان ایشان بریتانیا به عضویت آن درآمد. دکترین نئولیبرالیسم میلتون فرد من بر تار وپود مرام ورویه اقتصادی وسیاسی این اتحادیه عجین است
 
چهارم اینکه برخی از جریانات سیاسی متاثر ازتبلیغات رسانه های امپریالیستی، احزاب ومحافل خارجی ستیز وپوپولیست و ضد کارگری را نیروهای اصلی خروج از اتحادیه اروپا بررسی میکنند و  وازاین منظر موافق  ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا هستند. این عده نیزهنوز درنیافته اند که در سراسر اتحادیه اروپا عمیقترین نارضایی نسبت به اتحادیه اروپا دربین جنبش کارگری و سندیکایی وجود دارد. در بریتانیا نیز سندیکاههای کارگری و بسیاری از نیروهای چپ و محافل روشنفکری وزنان در طیف موافقین خروج بودند و مورد حمایت سایر سندیکاههای اروپایی قرارگرفتند. بورژوازی امپریالیستی اتحادیه اروپا به یک باره خود را «انترناسیونالیست وکمونیستها را ناسیونالیست» جلوه میدهد تا با توسل به این هربه اغواگرانه  رضایت مردم وافکار عمومی را  بسوی خود جلب کند این سیاست فریبکارانه نیز دراراده و تصمیم گیری مردم بریتانیا کارساز نیافتاد  و با رای خود به خروج ازاتحادیه اروپا  موجب زمین لرزه ای شدند که درنهایت جز فروپاشی برای این کاخ نئولیبرالی وارتجاعی به ارمغان نخواهد  آورد. درمبارزه سیاسی همسویی با جریانات انحرافی و ارتجاعی اجتناب ناپذیراست وکمونیستها با اتخاذ سیاستهای مستقل خود درمبارزه شرکت میکنند وگام با گام پرولتاریا وسایر زحمتکشان را با آگاهی بخشیدن از زیر نفوذ نیروهای ارتجاعی بیرون میکشند وآنها را برای انقلاب وسوسیالیسم آماده میکنند. ترس از آلوده شدن به همسویی با جریانات انحرافی سیاست اکونومیستی ودنباله روانه ای است که جز انزوا و بی اثر بودن در مبارزه سیاسی حاصلی نخواهد داشت و محکوم به شکست است.   
 
***
Iran,lashing
 عدالت در جمهوری سرمایه داری اسلامی یعنی
شلاق سهم کارگران و شیرینی سهم مفتخوران
 
در اردیبهشت ماه 1395 حکم شلاق زدن علنی به 17 نفر از کارگران معدن طلای آق دره به جرم اعتراض به عدم امنیت شغلی و اخراج اجراء شد و در ضمن 9 نفر  از کارگران معدن سنگ آهن بافق در استان یزد به دلیل اعتصابات و اعتراضات دو ساله گذشته به شلاق و حبس تعلیقی محکوم شده اند. آقای جعفر عظیم زاده ، فعال کارگری و رئیس هیئت مدیره اتحادیه آزاد کارگری ، که به اتهام جعلی» اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی » به شش سال حبس محکوم شده  و از مهر ماه سال گذشته  در زندان اوین اسیر است ؛ از  تاریخ 10 اردیبهشت ماه سال جاری در اعتصاب غذائی نامحدود  بسر میبرد که سلامتی و جانش در معرض خطر است. موارد اشاره شده فوق نمونه هائی از صدها مورد تجاوز و تعرض و سرکوب  طبقه حاکم برای پیشبرد سیاست های اقتصادی نئولیبرالیستی در رابطه با طبقه کارگر و سایر تولید کنندگان و زحمتکشان جامعه است.در شرایطی که حاکمیت به بهانه  بالا رفتن تورم از افزایش دستمزد کارگران خود داری می کند دریافتی مدیران و اعضاء هیئت مدیره شرکت ها و موسسات  دولتی  در بسیاری موارد از مجموعه دستمزدهای صدها و گاه هزاران کارگر خط تولید بیشتر است. در ماه گذشته پس از افشاء فیش های حقوقی برخی مدیران گوشه هائی از حقایق همه دانسته با مدرک برملا شد.علی صدیقی با حقوق 234 میلیون تومانی مدیر بانک رفاه کارگران است؛بانکی که متعلق به سازمان تامین
اجتماعی می باشد و با پول و سرمایه کارگران تشکیل شده و متعلق به کارگران است و باید در جهت دادن خدمات گوناگون بانکی از جمله وام های گوناگون و با بهره کم  به کارگران و بازنشستگان تامین اجتماعی خدمت کند ولی همچنانکه در عرصه عمل می بینیم  عملا در خدمت منافع مشتی دزد و کلاهبردار مزور وابسطه به حاکمیت قرار گرفته است. کسانی که تنها معیار برگماردنشان به سمت مدیریت داشتن ته ریش و جای مهر داغ شده بر  پیشانی  و عضویت در یکی از باندهای مافیائی حاکمیت است.
آقای علی صدیقی به عنوان یکی از مدیران میانی حکومتی در حالی 30 برابر رئیس جمهورکشور یک میلیارد و سیصد میلیونی چین،  شی جین پینگ ، حقوق میگیرد که یک هزارم او هم توانائی و دانش و قدرت مدیریت ندارد
جالب اینجاست که در موارد زیادی مدیران دولتی که مجموعه تحت مسئولیتشان  زیان و ضرر فوق العاده ای را نشان میدهد ، بیشترین سود را به مدیران و نزدیکانشان در بدنه قدرت در دولت می‌رساند که البته در شرایطی که شفافیت آماری و گردش آزاد اطلاعات  وجود ندارد  نمیتوان سوء استفاده‌ها را ردیابی و افشاء و با آنها مقابله کرد.
****
jafar azimzadeh after being free

پس از ۶۴ روز اعتصاب غذا آزاد شد جعفر عظیم‌زاده

 
جعفر عظیم‌زاده، کارگر زندانی  ومبارزی که پس از ۶۴ روز اعتصاب غذا وحمایتهای گسترده داخلی وخارجی سرانجام درروز پنجشنبه ۱۰تیر ماه آزاد شد. رفع اتهام‌های امنیتی از پرونده فعالان صنفی، دستمزدهای زیر خط فقر کارگران و جهانی کارگر از خواسته‌های این کارگر شریف  بود.این پیروزی بر خانواده او وهمه کسانیکه دستی در مبارزه برای آزادی او داشته اند وتمامی مردم تحت ستم ایران مبارک باد.
***
 toufan1

 مستخرجی از گزارش سیاسی حزب کار ایران(توفان) به کنگره پنجم حزب کار ایران

بخش نخستاوضاع جهان
نئولیبرالیسم امپریالیسم و پیآمدهای آن
امپریالیستها در عرصه سیاست تهاجمی اقتصادی خویش از بازار آزاد، که هرگز وجود ندارد، سخن می رانند و آنرا تبلیغ می کنند. در دوران انحصارات امپریالیستی که سرمایه و نوع تولید کالا، تعیین بهای کالاها، منابع اولیه، بازار فروش و قدرت سیاسی ممالک زیر سلطه همه و همه در دست انحصارات است، تکیه به بازار «آزاد» بیشتر برای خاک پاشیدن به چشم مردم است تا حمایت از رقابت «سالم» و «آزادانه» سرمایه داران. در دوران امپریالیسم انحصارات بر گورستان «رقابت آزاد» جان می گیرند و برای نابودی کامل آن با سرمایه های افسانه ای، به بازار پا می گذارند. آماج هجوم اقتصاد نئولیبرالی دولت است. آنها می خواهند با سیاست نظم زدائی مسئولیت دولتها را در اداره کشورها به جز نقش سرکوبگرانه آنها را به صفر برسانند و از دستگاه اداری در ممالک زیر سلطه یک ماشین سرکوب ایجاد کنند که مانع شوند حقوق کارگران و زحمتکشان به صورت یک حق قانونی تحقق یافته و تلاشی برای تحقق آن در عمل به وجود آید. سرمایه داران کلان انحصاری مخالف هر گونه حقوق برای کارگران هستند. آنها تلاش دارند تا تمام دستآوردهای طبقه کارگر را بعد از انقلاب کبیر اکتبر و پس از کاهش قدرت جنبش کارگری از بین ببرند. سیاست نظم زدائی به مفهوم سلب حقوق دموکراتیک و مطالباتی همه مردم و به ویژه زحمتکشان است. تبلیغات آنها این است که «دولتها» سرمایه داران خوبی نیستند و تنها سرمایه داران به علت انگیزه مالکیت و کسب سود بیشتر است که از حیف و میل دارائی جلوگرفته و استفاده بهینه از آنرا عرضه می کنند.
فریب آنها زمانی روشنتر می شود که ما به رویدادهای زندگی مراجعه کنیم. سقوط بازارهای بورس، ورشکستگی همه بانکهای خصوصی، کیفیت نازل خدمات شرکتهای خصوصی شده نظیر پست، راه آهن و… نشان دادند که سرمایه های خصوصی برای حفظ سود خصوصی خود از چه نیروی تبهکارانه غیر قابل نظارتی برخوردارند. با تبلیغ سیاست خصوصی سازی تمام اموال عمومی، ثروتهای مردمی با قیمتهای نازل به سرمایه داران انحصاری خارجی در درجه اول فروخته می شود. آبها، جنگلها، زمینهای مزروعی، جاده ها، پست، راه آهن، ناوگان هوائی، حتی بخشی از خدمات امنیتی، ایمنی و انتظاماتی در اختیار شرکتهای خصوصی خدمات ایمنی قرار می گیرند. بخشی از ارتش به عنوان ارتش حرفه ای و یا زیر عنوان شرکتهای نظامی و امنیتی خصوصی که مزدوران، آدمکش بین المللی هستند عرضه می گردد و نظام وظیفه عمومی منحل می گردد. در ارتش حرفه ای خصوصی خارجیان نیز می توانند سلاح حمل کنند.
در اثر این سیاست هوا، معادن، سواحل دریاها، جزایر، ساختمانهای بزرگ عمومی، مدارس، دانشگاهها، بهداشت و درمان، بیمه ها  و… همه و همه به صورت مالکیت خصوصی در می آیند. مردم ممالک مفروض در کشور خودشان بیگانه هستند  و به  ثروتهای تولید شده توسط معادن و دریاها و جنگلها  و … دسترسی نخواهند داشت . نیروی پلیس بومی و یا بین المللی مطالبات مردم در این زمینه ها را سرکوب خواهد کرد. سرمایه داران خصوصی بعد از غارت ممالک با به جای گذاردنِ زمینِ سوخته، خاک این کشورها را ترک می کنند بدون اینکه برای مردم این کشورها ثروتی تولید کرده باشند. مردم این کشورها همیشه به صورت بدهکار باقی می مانند و دول دست نشانده این ممالک مراقبتهای لازم را فراهم می آورند تا اقساط بدهکاری های مردم سر موعد پرداخت شود. نئولیبرالیسم با برنامه خصوصی سازی ثروتهای عمومی که همان تشدید بهره کشی و استعمار بی شرمانه است، برخلاف ادعاهایش دموکراسی ایجاد نمی کند، بلکه بدترین نوع استبداد، غارت، سرکوب و وابستگی را در این جوامع به کار می گیرد. با این سیاست همه چیز به صورت کالا در می آید. حتی اعضاء بدن را می شود در بازار آزاد سرمایه داری، «آزادانه» و «دموکراتیک» خرید و فروش کرد ولی در قانون اساسی برای فریب مردم ذکر نمود که حیثیت انسانی خدشه بردار نیست.
سیاست خصوصی سازی، مولد قساوت و تشدید نابرابری ثروت است و به شکاف عمیقتر طبقاتی و فقر عمومی مردم منجر می شود.  این سیاست دارای دو نقش و دو تاثیر در ممالک سرمایه داری پیشرفته غربی و در ممالک سرمایه داری زیر سلطه و یا وابسته از نظر اقتصادی است. در این سیاستِ اقتصادی، توزیع ثروت همواره بر اساس قدرت و نفوذ سرمایه صورت می گیرد. سرمایه داری هرگز برای رفاه عمومی و بهبود شرایط زندگی مردم دست به تولید نمی زند، بلکه در پی کسب سود حداکثر است. سازوکار سامان سرمایه داری چنین اجازه ای را اساسا نمی دهد که سرمایه دار معینی از قدرت رقابت خود در مقابل دشمن اقتصادیش بخاطر دلسوزی برای مردم بکاهد و به فکر زندگی و رفاه عمومی مردم باشد. در ممالک امپریالیستی و سرمایه داری اردوگاه غرب، دولتهای معروف به «دولتهای رفاه» جای خود را به سرعت با دولتهای کارگزار بی نقاب انحصارات جایگزین کرده و دست سرمایه های کلان را در بلعیدن سرمایه های کوچک و غیر قابل رقابت باز می گذارند. بازارهای این کشورها به محل تاخت و تاز سرمایه داران کلان انحصاری بدل می شود که درجه بهره کشی از انسانها را تشدید می کنند.  سرمایه داری کلان و انحصاری خارجی برای نفوذ در این کشورها و چیرگی بر بازارهای آنها خواهان نقض و نادیده گرفتن توافقنامه های جهانی ای می شوند که در کشور خودشان موجبات افزایش بهای کالاها را به دنبال داشته و از قدرت رقابت آنها در بازار «آزاد» می کاهد. سیاست آنها به مصداق «بعد از مرگ من چه دریا چه سراب» بدنبال سود فوری کلان و حداکثر هستند. پیمانهای جهانی در مورد حفظ محیط زیست، حقوق کارگران، زنان ، کارمندان در زمینه بیکاری، بیمه های درمانی، کمک هزینه ایام بارداری از تامین اجتماعی، کار کودکان، حق اعتصاب کارگران و کارمندان و… به زیر پا گذارده می شوند و دولت کارگزار، مسئول حفظ سود سرمایه داران کلان است و باید متعهد شود که برای سرمایه انحصاریِ طرف قرارداد، این سود را تامین کند. در این تاخت و تازها ممالک سرمایه داری کوچک به زائده ممالک سرمایه داری بزرگ بدل می شوند و استقلال سیاسی خویش را از دست می دهند. در ممالک تحت سلطه و وابسته از نظر اقتصادی که فاقد سرمایه های کلان و صنایع قابل رقابت هستند، خصوصی سازیهایِ سازمان تجارت جهانی تنها منجر به غارت این ممالک و تشدیداستثمار زحمتکشان می گردد. دولت در این ممالک دیگر «منافع ملی کشور خودی» را در نظر نمی گیرد و بلکه حمایت از منافع ملی کشور سلطه گر را وظیفه خویش می داند و به عامل بومی مستقیم استعمار جهانی بدل می گردد. استعمار جهانی در این کشورها نفوذ کرده و بیابان برهوت باقی خواهد گذارد.
به همین جهت مقاومت مردم افزایش می یابد و دولتهای دست نشانده این مقاومت و اعتراضات را با سرکوب پاسخ می دهند.
برای تحقق سیاستهای نئولیبرالی باید به تعدیل ساختاری دست زد و تسلیم مکانیسم بازار شد. بر اساس این تئوری ورشکسته دولت باید از دخالت در امورد اقتصاد دست برداشته و این عرصه  را به گرگان سرمایه دار واگذارد. گویا این خودِ بازار کور و هرج و مرج تولید است که توازن اقتصادی را مستقر می سازد. نئولیبرالها با تئوری «بازار آزاد» که هیچوقت آزاد نبوده و همیشه تابع منافع قدرتهای جهانی بوده است، با هدف فتح بازارهای ملی دیگران هجوم می آورند. آنها «بازار آزاد» را برای دیگران موعظه می کنند، ولی دروازه بازارهای خود را به روی کالاهای رقیب می بندند و یا با توجه به سطح رشد صنایع و کیفیت کالاهایشان عملا آزادی رقابت در بازار آزاد را به حرف پوچ و عوامفریبانه ای بدل می سازند. نئولیبرالها با اقتصاد هدفمند و با نقشه دولتی بشدت مخالفند. آنها تبلیغ می کنند که باید از دادن یارانه و کمکهای مالی به طبقات کم درآمد که یک اقدام دولتی و دخالت دولت در تولید است و رقابت «آزاد» را از بین می برد، خودداری کرد تا به مصداق «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود»، مردم در نهایت فقر و نیاز خود مجبور شوند به بدترین شرایط بهره کشی خارجی تن در دهند. ریاضت اقتصادی که آنها نظریه اش را تبلیغ می کنند به همین مفهوم است که به عموم مردم باید به قدری گرسنگی و تشنگی داد و از حداقل امکانات زندگی محرومشان کرد که حاضر شوند در بدترین شرایط بهره کشی ضد انسانی به هر کار و به هر خفتی تن در دهند تا سود سرمایه دار خارجی تامین گردد. «آزادی بازارِ» سرمایه امپریالیستی، آزادی بهره کشی بیرحمانه انسانها را به دنبال دارد. امپریالیسم از این نوع آزادی دفاع می کند. باید بهای بنزین و مواد سوخت لازم برای مصرف شهروندان و تولید را که با دخالت دولت تعیین می شود شناور کرد و در اختیار رقابت و عرضه و تقاضای بازار گذارد و از دادن یارانه به مواد سوخت آن خودداری ورزید، باید به تبلیغ روحیه فردگرائی و سودپرستی و خودپرستی در مقابل فرهنگ انسانیِ جمعی دست زد. باید هویت فردی را در مقابل هویت جمعی قرار داد، فرد را به جنگ جمع فرستاد و شرط تحول اجتماعی را موفقیتهای فردی جا زد. باید انسانها را به گرگ یکدیگر بدل کرد و این نظریه را در پوششی از تبلیغات «محسنات» منش فردی و آرمانهای فردگرایانه و «مهارتهای فردی» و «خدادادی» و استعدادهای «ذاتی» پوشاند و تبلیغ در مورد «فردگرائی» را به منزله امری مقدس که اسلحه ای برای مبارزه با مفاهیم ماهیتا طبقاتی اجتماعی است، به پیش کشید، باید کار جمعی و اجتماعی و احساس همسرنوشتی و انسانی را تقبیح کرد و آنرا نفی «آزادی فردی» و گزینش «یک آقا بالا سر اجتماعی» که در همه موارد تصمیمات تحمیلی و اشتباه می گیرد قلمداد نمود. باید چماق «آزادی فردی» را در مقابل همبستگی اجتماعی، تقدیس «بازار آزاد» و مالکیت خصوصی را در مقابل انحلال ارزشهای جمعی و مالکیت جمعی و حتی در مقابل سیاست نظارت دولت با هدف برنامه ریزی در امر اقتصاد سرمایه داری قرار داد. باید تبلیغ کرد که «دست نامرئی» بازار، محرک اقتصاد بوده و توازن جهان را سامان می دهد و به نیروی دولت، اجتماع و نظارت آنها نیازی نیست. آنچه به آن نیاز است، آزمندی آزادانه و قدرت طلبی بی حد و مرز فردی است که برای همه جامعه «مفید» است.
نئولیبرالیسم دشمن دولتهای رفاه و الگوی سوسیال دموکراسی قبل از فروپاشی امپراتوری امپریالیستی شوروی بود. مارگارت تاچر نخست وزیر اسبق بریتانیا که مدافع سرسخت اقتصاد نئولیبرالی بود می گفت: «چیزی به عنوان جماعت وجود ندارد. جامعه تجمع مردان و زنان منفرد است و البته خانواده آنها».
نئولیبرالیسم، تجارب و آموزه های مبتنی بر دخالت دولت، جهت عقلائی و بهینه سازیِ روند اقتصاد سرمایه داری را، سد پویایی اقتصادی اجتماع جا می زد. البته نباید فراموش کرد که آنچه نئولیبرالها به صورت زبانی می گویند با نیات باطنی آنها مغایر است. آنها به دولت و نیروی متمرکز و سرکوبگر برای حفظ منافع اساسی و هستی خویش همیشه نیاز داشته و دارند. در هیچ کشور جهان که این نولیبرالها دست بالا را دارند، شما شاهد حذف ارتش و قوای سرکوبگر دولتی نیستید و دقیقا با خلاف آن مواجهید. همین نئولیبرالها که «ضد دخالت دولت» و «برنامه ریزی دولتی» هستند، آنجا که به دخالت دولت نیاز باشد تا منافع اقتصادی و طبقاتی آنها را حفظ کند، فورا مدافع حضور و نظارت دولت می شوند و رنگ عوض می کنند. در زمان بحران مالی جهانی و ورشکستگیِ بانکها، آنها دست به دامان دولتهای خودی برای نجات خویش شدند و این دولتها بودند که راهزنانه از کیسه مردم بدون رضایت آنها به صورت دیکتاتورمنشانه سامان سرمایه داری مالی را موقتا نجات دادند. نظریه تکفیر دخالت دولت در امور اقتصاد، لالائی برای مردم آزاد است.
بر گرفته از توفان شـماره 196تیر ماه  1395ـ ژوئیه سال 2016
toufan (2)
ارگان مرکزی حزب کار ایران(توفان)
******
تروریسم دولتی غرب مسبب اصلی نابودی دستآوردهای  لیبی
تروریسم دولتی غرب به سرکردگی امپریالسم آمریکا رژیم مستقل لیبی را با بمبارانهای وحشیانه و کمک یاری آدمخواران القاعده وسلفی بر انداخت وکشوری مرفه را ویران ساخت. این سیاست ارتجاعی  ادامه همان سیاست نظم نوین امپریالیسم آمریکا درمنطقه و  اشغال کشورها یکی پس از دیگری است.بدین روی اینهمه هلهله «آزادی و دمکراسی» وتبلیغات بیشرمانه رسانه های امپریالیستی در مورد رهائی لیبی فقط برای فریب افکارعمومی بود . امپریالیستها  تمام دستآوردهای پنجاه ساله لیبی را نابود ساختند ، وزمینه عروج وقدرت یابی  تروریستهای آدمخوار را که هریک  درگوشه ای با برافراشتن پرچم ارتجاع مذهبی سر می برند و جولان میدهند و کشور را به مخروبه ای تبدیل کردند، فراهم ساختند..این راهزنان بین المللی با سرنگونی رژِم قذافی جز ویرانی و مصیبت  به ارمغان نیاوردند .امروز با انتشار شماری ازدستآوردهای مردم لیبی در عرصه مجازی  که دست بدست می چرخد  بازهم بیشتر مچ مزدوران ایرانی را که برای سرنگونی لیبی دم گرفته بودند وهنوز میگیرند،باز میکنیم  وبه افشای عوامل امپریالیسم می پردازیم.  در روزنامه شرق شماره 1449 یکی ازنویسندگان این روزنامه ، فریدون مجلسی  طی مقاله ای ضمن وراجی های احماقانه به ستایش از سرنگونی قذافی توسط ناتو پرداخت و چنین نتیجه گرفت:
«مردم ليبي از اسارتي فجيع خلاص شده اند. بهاي آزادي از اين رشوه هاي احمقانه بيشتر است! اكنون توليد نفت ليبي به آمارهاي پيشين نزديك شده است، پول هاي بلوكه شده آزاد شده است، مدتي با عدم تعادل و برخوردهاي داخلي ناشي از استبداد ديرين مواجه خواهد بود، اما قدمي به آزادي دموكراسي نزديك تر مي شود، تا روزي نروژي گرمسيري شود. نروژي كه براي مسكن و آب و برق و تحصيلات و بهداشتي و تمدني كه بخشي از آن از درآمد نفت تامين مي شود و در اختيار مردمش مي گذارد منتي بر سر آنان نگذارد و پاسخگو و خادم ولي نعمتش (يعني مردم) باشد. نه بر عكس!»
آقای فریدون مجلسی یا نادان واحمق است یا دانا وخودفروخته که بیشرمانه ازغارتگران وترورویستهای بین المللی بدفاع خاسته است.وی امپریالیسم را ناجی ملت و منادی صلح وآزادی وتوسعه ملی می پندارد.زهی بیشرمی! اما آنچه مسلم است ملت لیبی دردوران ممد قذافی علیرغم هر کمبود وضعفی اما از امکانات زیرین برخوردار بود ودر امنیت وآسایش نسبی بسر می برد. خبرها واسنادرسمی نشان میدهندکه :
در لیبی چیزی به نام قبض برق وجود نداشت. هزینه برق برای همه رایگان بود،چیزی به نام بهره بانکی وجود نداشت. همه بانکها موظف بودند وامهایی با صفردرصد سود ارائه کنند،داشتن خانه یک حق مسلم برای تمام لیبیایی ها بود،هر زوج تازه ازدواج کرده، از دولت معادل شصت هزار دلار بابت خریدآپارتمان و شروع زندگی هدیه می گرفت،هزینه تحصیل و هزینه های پزشکی در لیبی مجانی بود. قبل از قذافی 25 درصد مردم باسواد بودند و در حال حاضر 83 درصد،اگر یکی لیبیایی تصمیم می گرفت زراعت کند، مزرعه، خانه، تجهیزات، بذر واحشام برای شروع کار به صورت رایگان به او داده می شد،اگر یک شهروند لیبی به امکانات پزشکی مورد نیازش در داخل لیبی دست پیدانمی کرد، دولت هزینه درمان و اقامت او در خارج از کشور را به مقدار 2300 دلار در ماه تقبل می کرد.اگر یک شهروند لیبی اتوموبیل می خرید، نیمی از هزینه آن توسط دولت پرداخت میشد،قیمت بنزین در لیبی 14 سنت در لیتر بود،لیبی هیچ بدهی خارجی نداشت و غیر از آن صد و پنجاه میلیارد دلار ذخیره،ارزی داشت که اکنون تمام آن پول در دنیا بلوکه شده است،اگر یک لیبیایی نمی توانست شغلی مرتبط با تحصیلات خود پیدا کند، دولت موظف به دادن دستمزد معادل همان شغل تا زمان پیدا شدن شغل برای او می بود.قسمتی از درآمد فروش نفت لیبی سالیانه به حساب بانکی هر شهروند واریز می شد.هر زنی که زایمان می کرد، پنج هزار دلار از دولت هدیه دریافت میکرد،قیمت چهل قرص نان در لیبی پانزده سنت بود.بیست و پنج درصد اهالی لیبی تحصیلات دانشگاهی داشتند.قذافی بزرگترین پروژه آبیاری اجرا شده توسط انسان را در بیابانهای لیبی پیاده سازی کرد که در تمام صحرا دسترسی به آب وجود داشته باشد.
 
***
france, demo

روز شمار جنبش اجتماعی جاری در فرانسه

تعرض افسارگسیخته بورژوازی فرانسه به معیشت کارگران ادامه دارد.دولت امپریالستی نو لیبرال فرانسه درپی طرح اصلاحات ضد کارگری مبنی بر تغییرات استخدامی ، تسهیل اخراج کارگران و کارمندان ،کاهش دستمزد،افزایش ساعت کار وکاهش استراحت …..خشم هزاران کارگر زحمتکش فرانسوی رابرانگیخت وپلیس ونیروها ی امنیتی این ماموران نظم سرمایه داری با شلیک گلوله های لاستیکی وگاز اشک آور شماری را درمقابل پارلمان مجروح ساختند.دولت نولیبرال با دندان نشان دادن به کارگران به هر قیمتی خواهان اجرای اصلاحات ضد کارگری به نفع صاحبان سرمایه است،اینها همه درقالب مبارزه با بیکاری صورت میگیرد!!!
قابل توجه سینه چاکان بورژوازی وامپریالیسم،به این میگویند:
دموکراسی غربی
دموکراسی سرمایه داران
دموکراسی الیگارشی ها
دموکراسی بانکها
دموکراسی دولتی چند حزبی یعنی «پلورالیسم»۰
دموکراسی لائيسم «بدون دخالت دین در سیاست»۰
دموکراسی لیبرالیستها
دموکراسی نولیبرالی……
اینها همه پیشکش قلمبدستان مزدور سرمایه داری! کارگران راهی جز تشکل واتحاد تحت رهبری حزب طبقاتیشان ،برای براندازی این نظم پوسیده واستقرار سوسیالیسم ندارند. گزارش زیر برگرفته از ارگان مرکزی حزب کمونیست کارگران فرانسه (لافورش) است که جهت آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی  درمورد جنبش اعتراضی وکارگری فرانسه ترجمه شده است:
 
طرح پیشنهادی دولت والس برای اصلاح قانون کار جاری در فرانسه – موسوم به « قانون الخمری »! که چیزی غیر از رونوشت گزارش وزیر دادگستری سابق فرانسه در دوران حکومت میتران نیست، تازگی ندارد. مدتها پیش، در 25 ژانویه سال جاری رسمیت پیدا کرد…
در واقع، همین طرح است که در 17 فوریه سال جاری علنی شد. طرحی که از سفارشات کمیسیون اروپا الهام گرفته است، یعنی همان تدابیری که تا بحال در بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا پیاده شده اند. ناگفته نماند، همینکه طرح علنی شد، جناب گاتاز، مدیر عامل مدف ( سندیکای کارفرمایان فرانسوی )، اعلام کرد « طرح خوبی است »!
تا اینکه اولین موج مخالفت جمعی – با شعار « ارزش ما بیش از این است »! در انترنت ظهور کرد: خیلی سریع وسعت یافت، در فاصله ای کوتاه، افکار عمومی را بسیج کرد، طوماری شد با هزاران امضا. تا روز 4 ماه مارس، پیش از برگزاری اولین تظاهرات خیابانی، تعداد امضا ها به میلیون رسید…
در 23 ماه فوریه، 10 سندیکا، بعد از نشستی مشترک، باهم به توافق رسیده و برای روز 9 مارس، روزی بررسی طرح فوق الذکر در شورای وزیران، فراخوان بسیج دادند… گواینکه احتمال معامله و سازش بعضی سندیکاها، خاصه CFDT – نزدیک به حزب « سوسیالیست »! با حکومت منتفی نبود…
معذالک، روز 9 مارس، 500000 نفر در صدها شهر، در اعتراض به موضوع این طرح کذائی، راهپیمائی کردند. در این راهپیمائی، شمار قابل توجهی جوانان، دانش آموزان و دانشجویان هم حضور داشتند. غروب همان روز، سندیکاها در نشستی مشترک برسر برگزاری یک تظاهرات دیگر برای روز 31 مارس توافق کردند. در واقع، انتخاب این تاریخ نسبتا دور برای برگزاری تظاهرات بعدی حکایت از اختلاف سندیکاها برسر اهداف این اقدام در قبال حکومت داشت…
در یک چنین فرصتی بود که دولت والس، با کلی داد و قال بپای اجرای توطئه ای شوم رفت، با اصلاح بعضی نکات فرعی در متن طرح پیشنهادی… با کلی وعده وعید به مقصود خود رسید. تا اینکه CFDT، با تائید همین « اصلاحات مثبت »! کنار کشید، خرج خود را از جنبش جدا کرد.
 
ولی جوانان، حتی منتظر 31 ماه مارس، یعنی روز فراخوان مشترک، فراخوان دوم سندیکاها هم نشدند، در روزهای 17 و 24 مارس… کار زار خیابانی خود را شروع کردند. همراه با جنبش مزد بگیران، کارگران و کارمندان معترض… با سنگ و پاره آجر برعلیه طرح پیشنهادی دولت والس مبارزه کردند، همدوش سندیکاها، متحد و هم صدا با CGT ( بزرگترین سندیکای کارگری فرانسه ) استرداد قانون کار الخمری را فریاد کشیدند…
بسیج روز 17 و 24 مارس، حول محور شعار « استرداد »، شکست مانور دولت با همدستی سندیکای سازشکار CFDT بدنبال داشت. استعمال قهر از طرف دولت والس با هدف ایجاد ترس و حشت در میان افکار عمومی و برای بی اعتبار کردن جنبش جاری صورت می گیرد.
روز 31 مارس، جمعیت راهپیمایان در سراسر کشور، بیش از یک میلیون نفر… حکایت تقویت جنبشی دارد که حول محور شعار « نه قابل مذاکره، نه اصلاح پذیر، بلکه استرداد قانون الخمری »! رقم خورد، سیمان وحدت یک جنبش اجتماعی شد که در حال شکل گیری است…
بدنبال همین تظاهرات میلیونی، خیزش توده ای، در غروب روز 31 ماه مارس بود که گروهی از روشنفکران ( اغلب معلم )، باتفاق شماری از هنرمندان، تصمیم گرفتند که میدان جمهوری در شهر پاریس را اشغال کنند – جنبش « شب زنده داری »! متولد شد… معرف اعتراض همین اقشار اجتماعی برای حفظ « ارزشهای » در جامعه نئولیبرال…
بمنظور تسهیل حضور خانواده ها، کارکنان شرکت های کوچک و خدماتی در جنبش… اتحادیه سندیکاها یک بسیج همگانی برای روز شنبه 9 آوریل را تدارک می بیند. 200 تظاهرات در سرتاسر خاک فرانسه را سازماندهی می کند – قریب 500000 هزار نفر به فراخوان اتحادیه سندیکاها پاسخ مساعد داده و در تظاهرات، راهپمائی ها در شهرهای مختلف حضور می یابند.
11 آوریل، دولت والس، نمایندگان سازمانهای جوانان را پذیرفته و به آنان کلی وعده مساعدت می دهد: کمک برای پیدا کردن اولین شغل ( با قراداد موقت )، بهبود مزد کارآموزان، افزایش میزان بورس و گسترش حق دریافت آن… در این ارتباط، 7 سندیکا، اطلاعیه ای صادر کرده و در آن، ضمن تائید این تدابیر مثبت بعنوان محصول بسیج و مبارزه جوانان، بر لزوم استرداد طرح قانون کار مورد مشاجره اصرار ورزیدند… کنگره سندیکای CGT هم، 18 تا 22 آوریل، با فراخوان توسعه بسیج موافقت کرد.
بیخود نبود که تظاهرات 28 آوریل، حول شعار « جوانان در رنج، سالمندان در فقر، زنان در بی ثباتی، ما این جامعه را نمی خواهیم، علیه آن می رزمیم » برگزار و بمراتب مصمم تر از همیشه خواهان استرداد « قانون کار الخمری »! شده بود…
بیخود نیست که سرکوب جنبش شدت پیدا کرده است. بطوریکه تا بحال 214 نفر در سراسر فرانسه توقیف و بازجوئی شدند، در تظاهرات شهر رن، یکی از جوانان براثر شلیک ماموران پلیس، کور شد، یک چشم خود را بکلی از دست داد…
همه دیدیم که چطور راهپیمائی اول ماه مه امسال ، روز همبستگی بین المللی میان کارگران و خلق ها، بشدت تحت تاثیر همین جنبش جاری و نیرومند اجتماعی، مرتب شعار استرداد « قانون کار الخمری »! قانون مورد مشاجره دولت را تکرار می کرد… با خشونت پلیس مواجه و بشدت سرکوب شد.
خشم مخالفان فروکش نمی کند، بسیج وارد مرحله نوینی شده است… اعتصاب در مناطق بالا گرفته: راننده های کامیون، کارگران پالایشگاهها، بنادر، فرودگاهها… حتی کارگران و کارمندان راه آهن هم دست از کار کشیده اند… فراخوان یک بسیج دیگر، تظاهرات مرکزی در شهر پاریس برای روز 14 ژوئن داده شده. جنبشی در راه است. باید هشیار باشیم. چون بسیج خصلتی ملی و سراسری پیدا کرده، در بعضی مناطق نیرومند شده… باید بفکر خشونت و سرکوب پلیس هم بود.
( نقل از La Forge، ارگان مرکزی حزب کمونیست کارگران فرانسه، ژوئن 2016 میلادی )
****
stop_israel_us_saudi_arabia_turkey_qatar_supporting_isis_terrorists

تروردرفلوریدا محصول تروریسم دولتی امپریالیسم غرب است

کشتار۵۰ نفر درایالت فلوریدا ومجروح شدن بیش از دهها تن انسان بیگناه محصول طبیعی نظام بیماری است که خشونت و تروریسم درذات اوست ومدام آن را بازتولید میکند. تروریسم امروز بقول امروزیها گلوبال شده ،مرزها را شکسته و جان وامنیت شهروندان خودی را نیز به خطر انداخته است.تجاوز امپریالیستی و صهیونیستی به افغانستان، به عراق، سوریه، لبنان، به فلسطین، به یوگسلاوی، به لیبی، مالی، سودان، به گرانادا و سراسر دنیای سه قاره و… چپاول و غارت جهان و ایجاد شکافی عظیم و عمیق میان قطب فقر و قطب ثروت، به بیکاری، بی خانمانی، بی دورنمائی، یاس و آوارگی  وبیماریهای اجتماعی وروانی میدان می دهد.ازاین روی ضمن محکوم کردن این ترور تاکید میکنیم که مبارزه با تروریسم کور جدا از مبارزه با بزرگترین تروریسم دولتی جهان یعنی امپریالیسم آمریکا نیست.امپریالیستها در سراسر جهان یک نظام تروریستی دولتی بنیان گذارده اند که با تکیه بر آن هر جنایت و تبهکاری را حق خود جلوه می دهند. اتحادیه اروپا نیز در کنار آمریکا با یک تبلیغات لجام گسیخته و مملو از دروغ و جعل اخبار زمینه رشد تروریسم را فراهم کرد. امپریالیسم آمریکا و فرانسه وهمدستانشان تروریسم محض دولتی اند. اگر واقعا نگرانی شان از «نقض آزادی وامنیت » است، نباید موجی سازمانیافته از دروغپردازی برای شستشوی مغزی را در رسانه های خویش مجاز بشمارند، تا مردم تحریک شده و بر ضد مهاجرین بوِیژه مسلمانان بشورند. دروغپردازی در مورد سوریه، لبنان، اوکرائین و عراق و.لیبی ویمن ….. نقض «آزادی وامنیت» نیست، بیان حقایق برای آزادی است!!!!
ترور در ایالت فلوریدا نه نخستین ترور است ونه آخرین آن خواهد بود. مسبب رشد تروریسم درجهان ،امپریالیسم آمریکا ومتحدینش هستند وتا زمانیکه این تروریسم نابود نگردد ، از امنیت درجهان خبری نخواهد بود.برای استقرار آزادی و امنیت وصلح باید امپریالیسم وصهیونیسم جهانی را نابود کرد.
****
NATOBLOODnato_tree

ناتو خطر جدی برای صلح جهانی

مانور نظامی ناتو درقلمرو سوئد ، تحریکی علیه روسیه
مصاحبه هئیت تحریریه  توفان با پریوهانسون ، عضوکمیته مرکزی ومسئول تشکیلات حزب کمونیست سوئد(KP) پیرامون میزبانی دولت سوئد از ناتوبرای تمرینات نظامی درقلمرو این کشور.
………………………………….
پرسش: مجلس سوئد مورخ 26 ماه مه به قراردادی مبنی بر میزبانی سوئد جهت تمرینات نظاکی ناتو در قلمرو کشورتان  رای مثبت داد.لطفا برای خوانندگان توفان مضمون این قرارداد  واهداف آنرا توضیح دهید.
پاسخ: قرارداد میزبانی با پیمان نظامی ناتو گام جدی درجهت الغای بی طرفی سوئد وپیشروی بسوی عضویت دراین جبهه نظامی  تحت فرماندهی واشنگتن است. کوتاه سخن اینکه این قرارداد سوئد را  به پایگاه  ناتو در منطقه دریاچه شرق (اوسترشون) علیه روسیه  تبدیل میکند.دریاچه شرق(اوسترشون) برعکس اهداف اولوف پالمه (نخست وزیر  سوسیال دمکرات سوئد  که در سال 1986 به قتل رسید و سازمان جاسوسی آمریکا وعناصر افراطی ونئوفاشیست  درارتش وسازمان امنیت سوئد مظنون به این ترور هستند- توفان) که آنرا دریایی  برای صلح  وتشنج زدایی برشمرد اکنون  به دریایی برای تشنج و جنگ  تبدیل میشود. حال چند نتیجه مشخص ازاین قرارداد نظامی به شرح زیر است:
یکم اینکه امکان مستقر شدن سلاح اتمی درخاک  کشور ما فراهم میشود.دوم اینکه  ، سربازان وپرسنل ناتومافوق  قانون سوئد قرارمیگیرند و در صورت مرتکب شدن قتل وتجاوز امکان محاکمه آنها درکشور ما میسر نیست ودارای مصونیت قضایی اند.( قانون کاپیتالیسیون- توفان) . سوم اینکه در شرایط  جنگی که اینروزها درمورد جنگ ناتو با روسیه سخن میرود ، سوئد یکی از نخستین کشورهای درگیر دراین جنگ خواهد بود وامکان اینکه مستقل از  ابر قدرتها عمل کند ، ممکن نخواهد بود.
قرداد میزبانی تمرینات نظامی ناتو در قلمرو سوئد به این معناست که شدیدا  برناامنی در عرصه جنگ وصلح برای کشورما می افزاید . قرارداد میزبانی با ناتوگام جدی است برای پیوستن سوئد به این ائتلاف جنگی .فورا پس از تصویب  قرارداد ، عضویت سوئد درناتو شتاب می گیرد. درابتدا سوئد را بدون بحث ونظرخواهی از مردم درگیر عضویت درناتومیکنندوسپس زیرکانه  با فراهم آوردن این شرایط، گام نهایی را بر میدارند.
پرسش:سوئد با آمریکا درافغانستان ودرسایر جا ها همکاری میکند. سوئد تا چه اندازه امروز بی طرف است؟
پاسخ: این درست است که سوئد علیرغم بی طرفی رسمی ولی تحت رهبری آمریکا وناتوعمل میکند. بورژوازی سوئد امروزکاملا خودرا دراختیار آمریکا قرارداده وازمنافع امپریالیسم آمریکا در اروپا ، بویژه در بخش شرق حمایت میکند.اما این سیاست هیچ چیز جزاز خواست وتمایل عمیق مردم سوئد درحمایت از صلح و بی طرفی نمی کاهد. تمایل لحخواهانه ای که دربین همه خلقهای جهان است. مردم معمولی جنگ نمی خواهند ، همواره صلح وامنیت را به هرچیز دیگر ترجیح میدهند وطالب این هستند که پول مالیاتشان درراه رفاه مردم  صرف شود ونه هزینه جنگی. سوئد حداقل این امکان را داشته است که بتواند بیرون از درگیریها بماند .با عضویت درناتویا میزبانی ناتو این خطر بطور اتوماتیک وجوددارد که درگیر یک چنگ احتمالی شویم.
پرسش:  حال چه اتفاق خاصی بعد از تصویب قرارداد میزبانی با ناتومی افتد.چه فعالیتهای را حزب شما ، حزب کمونیست  دردستور کاردارذد تا مانع پیوستن سوئد به ناتوگردد.تاکتیک مشخص  شما درشرایط کنونی کدام است؟
پاسخ: درشرایط کنونی باید تمام نیروهای مخالف ناتو به بحث وگفتگو بپردازند وبه این سئوال پاسخ دهند
که چگونه مبارزه علیه ناتو ر ادامه دهند.مهمترین مسئله این است  که درصورت مطرح شدن عضویت سوئد در ناتو مردم سوئد باید امکان بیان نظر خودرا داشته باشند.جنبش مخالف ناتو  باید امکان  بیان نظرات خودرا داشته باشد . دلیلی برای تردید  وترس برای صلحدوستان ومخالفین ناتووجودندارد. باید  به سازماندهی  دست زد. باید علیه تهدید وناامنی و سیاستهایی که صلح را به خطر می اندازد آگاهانه  پیکار کرد. اتحاد ومقاومت وپیوند با لایه های تحتانی جامعه بسیار حائز اهمیت است. تلاش حزب چپ سوئد(حزب رفرمیست واوروسوسیالیست در پارلمان- توفان) برای به تعویق انداختن قرا ر داد میزبانی ناتو، مثبت بود. اما تجارب مبارزه علیه قرار دادمیزبانی نشان میدهد که مبارزه درکادر پارلمان کافی نیست. باید درخیابانها ومیادین ، محل  کار وزیست به حرکت درآمد. حزب چپ  نیز باید از کادر کمیته های محدود وتنگ پارلمانی پافراتر گذاشته واعضاء خودرا درمحل های کار بسیج کند ومبارزه علیه ناتو را درالویت قرار دهد.اگر می خواهیم  سیاست عضویت سوئد در ناتو را به شکست بکشانیم باید همه نیرو ها به وظایفشان عمل کنند و فعال عمل نمایند.
پرسش:در سوئد به شدت به تبلیغات روسیه هراسی دامن زده میشود. روسیه این تبلیغات را چگونه می بیند. آیا خطری ازجانب روسیه متوجه سوئد است؟
پاسخ: بله، خطر علیه سوئد وجوددارد .اما نه ازجانب روسیه ،ازجانب کشوری که آغاز گر بیشترین جنگها  در دوهه اخیر بوده است .این روسیه نبود بلکه ناتوبه رهبری آمریکا بود. ناتو بعد از فروپاشی شوروی مرزهایش را گسترس داد  ودرعمل  روسیه را به محاصره خود درآورد. عکس العمل روسیه درکراین وشبه جزیره کریمه پاسخی به کودتای غرب درکیف بود. روسیه می خواست از عضویت اوکراین درناتو ممانعت بعمل آورد و از پایگاه نظامی اش در کریمه دفاع کند.
شاین ذکر است کشورهای ناتو صاحب 60 درصد بودجه نظامی در جهان هستند. آمریکا  به تنهایی 34 درصد بودجه  نظامی جهان را دارد. سهم روسیه  5 درصد است. روسیه ابر قدرتی با منافع اقتصادی وسیاسی خاص خود است. لیکن درشرایط کنونی این آمریکا ودول  عضو ناتو وترکیه هستند که جنگ افروزند . آمریکا  600 تا 800 پایگاه نظامی در 80 کشور جهان دارد. تعدادی ازاین  پایگاهها در نزدیکی مرز روسیه مستقرند. ناتودرپی استقرار پایگاههای نظامی از جمله درممالک بالتیک، لهستان  ورومانی است. روسیه بین 10 تا 12 پایگاه نظامی درخارج دارد. تنها پایگاه نظامی درجمهوری های سابق  شوروی در بندر تارتوس د سوریه قراردارد.
پرسش: مایلیم آخرین پرسش را درمورد نقش دولت سوئد درسوریه طرح نمائیم. حزب شما اخیرا دولت سوئد را  بخاطر حمایت مالی  40 الی 50 میلیون کرونی به اپوزیسیون  سوریه محکوم  کرده است.  احزاب پارلمانی مخالف ناتو نظیر حزب چپ و حزب محیط زیست سوئد نقش دولت را درسوریه چگونه می بینند؟
 
پاسخ: در سپتامبر گذشته حزب ما در ارگان مرکزی خود،» پرولتر» پرده از کمک مالی دولت سوئد  به بخشی از اپوزیسیون سوریه اپوزیسیونی  که از طرف شورای امنیت سازمان ملل متحد از جنس دولت اسلامی (داعش) شناخته شد، برداشت .این افشاگری به بطور گسترده در روزنامه های معتبر نظیر افتون بلادت ، هلسینگبورگ بلادت  وشماری از رسانه های ممالک اروپای شمالی  انعکاس یافت.حزب ما در همان زمان پرسشهایی را پیرامون این افشاگری برای نمایندگان پارلمانی، کمیته وزارت امور خارجه  ووزرای دولت ائتلافی «سبز و قرمز»، وزیر امورخارجه مارگوت والستروم وسخنگوی حزب محیط زیست ایسابل لوین طرح کرد اما متاسفانه پاسخی دریافت ننمود.سرانجام تحت فشارهای ما دولت سکوت را شکست ووزیر»کمک مالی  » ایسابل لوین پاسخی مبنی بر کمک 56 میلیون کرونی ، به اپوزیسیون سوریه کمکی که گویا  فقط»جنبه انسانی» داشته تائید نموده است.اما این که این کمکها جنبه انسانی داشته، دروغ محض است.هدف این کمک مالی تقویت اپوزیسیون ائتلافی برانداز سوریه  بوده است.خانم وزیر»  کمک مالی» بیان داشته است که این کمکها به اپوزیسیون ائتلافی  در تبعید  تحویل داده شد و این ربطی به نظر شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر وابسته بودن این گروهها به  شاخه النصره والقاعده  در سوریه نداشته است. این گفته حقیقت ندارد. زیرا این اپوزیسیون مورد حمایت سوئد آشکارا تائید کرده است که در خاک سوریه همکاریهای تاکتیکی با جبهه النصره داشته است.قابل ذکر است که حزب چپ سوئد نیز به سئوال ما پاسخ نداد . اما این حزب در تظاهرات تحت رهبری خود شرکت  اپوزیسیون ارتجاعی سوریه و برافراشتن پرچم ضد رژیم اسد را مورد تائید قرارداد.
هئیت تحریریه : ازاینکه مصاحبه با ما را پذیرفتید ، تشکر میکنیم  و برای حزبتان درمبارزه علیه سرمایه داری وامپریالیسم و برای استقرار سوسیالیسم آرزوی موفقیت داریم.
پر یوهانسون: سپاس ازشما که ما را به مصاحبه دعودت نمودید و نظرات ما را در نشریه توفان انعکاس میدهید.ا
****

یادی از رفیق بهمن نعمت الهی (ایرج)عضو کمیته مرکزی

رفیق بهمن نعمت اللهی(ایرج): مهندس برق و در بندر عباس در شرکت توانیر کار می کرد و از موقعیت شغلی بسیار بالائی برخوردار بود. این رفیق نیز مانند برادرش سالها قبل از انقلاب، به عضویت «سازمان مارکسیستی-لنینیستی توفان» در آمد و در جنوب ایران فعالیت می کرد. وی متاهل و صاحب فرزند بود. وی نیز یک بار برای تماس با مرکزیت «سازمان مارکسیستی –لنینیستی توفان» و دادن گزارش به اروپا آمد و این دقیقا همزمان با دورانی بود که انشعاب در توفان بوقوع می پیوست. وی از مسایل آگاهی یافت و با مطالعه اسناد و گزارشات برای مطلع ساختن رفقا و اتخاذ تصمیم به ایران بازگشت. رفیق ایرج در جنوب ایران و به وِیژه در بندرعباس از نفوذ فراوانی برخوردار بود. در آن دوران ما توانسته بودیم در اتحادیه کارگران اسکله بندر عباس نفوذ کنیم و یکی از رفقای ما به پرنفوذترین سخنگویان جنبش کارگری در آن جا بدل شده بود. رهنمودهای رفیق ایرج و اعلامیه های محلی که منتشر می شد، در نفوذ رفقای ما در جنوب ایران بسیار موثر بود.
وی بعد از انشعاب در «سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان» در داخل ایران «سازمان توده زحمتکشان» را ایجاد کرد که بعد در نخستین کنگره اش نام خود را به «سازمان کارگران مبارز ایران» تغییر داد. وی عضو کمیته مرکزی این سازمان بود. وی در تابستان سال 60 دستگیر شد. وزارت نیرو که به وی نیاز فراوان داشت توسط وزیر نیروی وقت از وی خواست با نوشتن توبه نامه ای جان خود را نجات دهد. وی از قبول این امر سر باز زد و احتمالا در تهران تیرباران شد.
ننگ و نفرت بر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
یادش گرامی راهش  پر رهرو باد!
برگرفته از کتاب مرغان پر کشیده توفان.
****

گشت وگذاری درفیسبوک

پاسخ به چند پرسش

 
پرسش: آیا احزاب بلوک سابق اتحاد جماهیر شوروی پیرو مارکسیسم لنینیسم نیستند؟آنها نیز از مارکسیسم لنینیسم دفاع میکنند.
پاسخ: خیر، حزب مارکسیستی لنینیستی آن حزبی است که درک کند تسلط رویزیونیسم در حزب، به مفهوم تسلط دشمن طبقاتی، به مفهوم انحطاط حزب و دولت، به مفهوم انحطاط سوسیالیسم است. با رویزیونیسم که حامل ایدئولوژی بورژوازی است و نقاب کمونیسم بر چهره دارد نمی شود ساختمان سوسیالیسم بنا کرد. با رویزیونیسم نمی شود مبارزه کارگران وزحمتکشان  رهبری کرد و انقلاب را به پیروزی نهایی یعنی استقرار سوسیالیسم ودیکتاتوری پرولتاریا رسانید. رویزیونیسم دشمن مارکسیسم لنینیسم است. رویزونیستها جائی در احزاب بین المللی  کمونیستی نمی توانند داشته باشند، باید با آنها مبارزه کرد. نمی شود با برچسبهای مضحکی نظیر «سوسیالیسم واقعا موجود»، «سوسیالیسم نوع چینی»، «سوسیالیسم عربی»، «سوسیالیسم بولیواری» و… ماهیت سوسیالیسم را به مصداق «همینه که هست» تحریف کرد و بخورد طبقه کارگر داد.
رفیق استالین پیآمدهای نابودی جمهوری شوروی را برای اوضاع سیاسی جهان جمعبندی کرد و پیشگوئی نمود در شرایط پیروزی سرمایه داری بر سوسیالیسم، پیروزی رویزیونیسم بر لنینیسم چه فاجعه خوفناکی می تواند پدید آید و چه هوای مسمومی می تواند فضا را پر کند. وی ابراز داشت:  «پیآمدهای درهم شکستن جمهوری شوروی توسط سرمایه چه می تواند باشد؟
دوران سیاه ترین ارتجاع بر تارک همه ممالک سرمایه داری و مستعمرات فرو می ریزد، طبقه کارگر و خلقهای تحت ستم به بردگی کامل کشیده می شوند و مواضع کمونیسم جهانی نابود می شود»(آثار استالین جلد نهم صفحه 29 چاپ آلمانی). و ما مشترکا در مقابل ویرانه ای که خروشچف و همدستانش تا یلتسین از خود باقی گذاشتند هستیم.
رهبران احزاب کمونیست چین وحزب کار آلبانی ، رفقا مائو‌ تسه‌دونگ وانور خوجه در پی نبرد علیه رویزیونیسم مدرن به سرکردگی خوروشچف در مورد  نفی تئوری وپراتیک و تجربۀ استالینی  واینکه چه عواقبی برای ایجاد جامعۀ کمونیستی  خواهد داشت در بیانیۀ مشترک خود تحت عنوان «بمناسبت زادروز یوسف ویساریونویچ استالین» بتاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۶۴ فروپاشی شوروی را پیشگوئی نمودند و چنین نوشتند: «اعمال جنایتکارانۀ خروشچوف و دستیاران او عواقب طولانی مدت بدنبال خواهد داشت،این اعمال آنها به انحطاط و سپس به نابودی اتحاد شوروی و حزب کمونیست اتحاد شوروی منجر خواهد گردید»..
 
بدین روی حمایت از استالین و تجلیل از وی، حمایت از لنینیسم، حمایت از حزبیت طبقاتی، دیکتاتوری پرولتاریا و انقلاب قهرآمیز پرولتاریائی، پذیرش اصل مبارزه طبقاتی، نفی پارلمانتاریسم بورژوائی است. حمایت از استالین یعنی پذیرش این واقعیت که جنگ طلبی در سرشت امپریالیسم نهفته بوده و مبارزه با امپریالیسم و فاشیسم، مبارزه با همه گونه انحرافات رویزیونیستی «چپ» و راست برای کمونیستها جنبه حیاتی دارد. در غیر این صورت حمایت از استالین چک بی محل است تا صورت رویزیونیستهای «استالینیست» را سرخ نگهدارد و به آنها امکان دهد رویزیونیسم را در پشت خرقه «اعاده حیثیت ازاستالین» بپوشانند و بر ضد طبقه کارگر و خلقهای جهان دسیسه بچینند. به همین جهت رویزیونیسم دشمن مکار و خطرناک مارکسیسم لنینیسم است و باید با آن مبارزه بی امان نمود واین دوصف را  همواره از هم تمیز داد.
****
پرسش:آیا شعار پرولتر های جهان وخلقهای تحت ستم متحد شوید انحراف از مارکسیسم نیست؟
پاسخ:خیر، شعار پرولترهای جهان و همۀ خلقﻫﺎﯼ گیتی متحد شوید از آن لنین است واین شعار در انطباق کامل با عصر امپریالیسم و دوران رهائی خلقﻫﺎﯼ دربند فرموله گردید. این فرمولبندی صحیح است زیرا یکی از تضادهای اساسی دوران حاضر، تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت سُلطه با امپریالیسم برای رهائی از بند است. بدین رو پرولترهای جهان موظفند علیۀ ستمی که بر خلقﻫﺎ روا می شود مبارزه نمایند و ازحق تعیین سرنوشت خلقﻫﺎ حمایت کنند. این مبارزه موجب تضعیف امپریالیسم جهانی است و باید حمایت گردد.آیا در دوران کنونی خلقﻫﺎﯼ تحت ستم و تحت سُلطۀ امپریالیسم در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین و…وجود دارند؟ شما حتماً مخالف اشغال افغانستان و عراق و لیبی، فلسطین و سوریه ویمن و کودتا های نظامی و اقتصادی  در آمریکای لاتین … هستید. آیا از مبارزۀ ملل این کشورها برای رهائی از استعمار دفاع میکنید یا نه؟ ما از ملت لبنان، ملت افغانستان، ملت فلسطین، ملت عراق وسوریه ویمن ومالی و  بولیوی و برزیل و گواتمالا و وونزئولا …. سخن می گوئیم  و این ملل حق دارند صرف نظر از ایدئولوژِی شان از موجودیت خود در مقابل تجاوز و سُلطه جوئی امپریالیسم و صهیونیسم دفاع کنند. و از این منظر باید از مبارزاتشان علیۀ تجاوز خارجی حمایت نمود.دفاع حزبﺍلله در مقابل متجاوزین صهیونیست اسرائیلی مشروع است و کسی که به بهانۀ ایدئولوژی مذهبی آنها نظاره گر بمباران لبنان توسط اسرائیل باشد، تجاوز و زورگوئی و نقض حق ملل در سرنوشت را مورد تائید قرار می دهد. شما با چنین استدلالی قادر نخواهید بود در مقابل تجاوز به افغانستان بایستید، آن را محکوم و خواهان خروج فوری و بی قید و شرط متجاوزین از خاک افغانستان گردید. به باور ما یکی از تضادهای عمدۀ دوران کنونی تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت ستم و زیر سُلطه با امپریالیسم است و از این رو جنبشﻫﺎﯼ ضد سُلطۀ امپریالیسم متحد پرولتاریای صنعتی ممالک معظم امپریالیستی است و اگر کمونیستﻫﺎﯼ ممالک امپریالیستی از آن حمایت نکنند به شوونیسم در می غلتند وجز این نخواهد بود.متأسفانه امروز جریاناتی هستند که اساساً پدیدهﺍﯼ به عنوان لنینیسم را که تکامل مارکسیسم است نمی پذیرند و در دوران سرمایهﺪاری رقابت آزاد، یعنی قبل از ظهور انحصارات به سر می برند.فراموش نکنیم که در اینجا سخن از میلیونﻫﺎ و میلیاردها خلقﻫﺎﯼ تحت ستم در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین… که از جانب امپریالیسم بر آنها ستم اعمال می شود است..دیگر تضاد اساسی دوران کنونی تضاد کار و سرمایه است و تضاد اساسی سوم تضاد بین امپریالیستﻫﺎ برای چپاول سرزمینﻫﺎ و منابع طبیعی و تقسیم مجدد جهان است که این امر می تواند در نهایت به جنگ جهانی منجر شود. به باور ما در شرایط کنونی تضاد خلقﻫﺎﯼ تحت ستم با امپریالیسم عمده ترین تضاد است.لنینیسم تئوری و تاکتیک پرولتاریا در عصر امپریالیسم است و به درستی به مسائل پیچیدۀ دوران کنونی پاسخ داده است.

***
پارهﺍﻯ از انتشارات جدید در کتابخانه اینترنتی توفان:
*»سیمای دیگری از استالین» نوشته «لودو مارتنس»
*تحریف کنندگان تاریخ ، سندى تاریخى از انتشارات دفتر اطلاعاتى شوراى وزیران اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى
*درافشای ماهيت «حزب کمونيست کارگری ايران» در دوجلد از انتشارات حزب کارایران(توفان)
* تحریف ترتسکیستی رویدادهای تاریخی – نویسنده علی رسولی 
آدرس سایتها و وبلاگهای مرتبط با حزب
لینک چند وبلاگ حزبی
 وبلاگ توفان قاسمی
وبلاگ ظفرسرخ
 کارگر آگاه وبلاگ
 سایت کتابخانه اینترنتی توفان
سایت آرشیو نشریات توفان
توفان در توییتر
توفان در فیسبوک
 توفان درفیسبوک به زبان انگلیسی

۱۶ خرداد ۱۳۹۵

نشریات جدید توفان

 نشریات جدید توفان
لطفا نشریات جدید توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 195  و نشریه الکترونیکی  شماره 119حزب کارایران را ملاحظه فرمائید
 
.........................
در شماره 195 توفان ارگان مرکزی مقالات زیر را می خوانید:


****
در شماره 119 توفان الکترونیکی مطالب زیر را می خوانید: 
***
احکام  بربرمنشانه شلاق علیه کارگران آق دره، شرم آور است وبی پاسخ نمی ماند
clip_image002

***
نئولیبرالیسم، مظهر فقر وگرسنگی وفاشیسم
***
فرخنده باد پنجمین کنگره حزب کارایران(توفان)
گزارش مختصری از کنگره
clip_image004

***
امپریالیسم آمریکا و متحدین جنایتکارش مسببین اصلی فجایع کنونی درعراقند
***تحریف تاریخ  ودفاع از فاشیسم در قالب مسابقه موسیقی یوروویژن
***
فرخنده باد هفتاد ویکمین سالروز پیروزی برفاشیسم
 
clip_image006

***
گزارشی از فعالین حزب کارایران(توفان) به مناسبت اول ماه مه در کشورهای مختلف
***
گشت وگذاری در فیسبوک . پاسخ به چند سئوا