۱۷ آذر ۱۴۰۴

روز دانشجو، میراثی برای پرچمداری ضدامپریالیستی

 

بیانیه گروه برای فلسطین:

روز دانشجو، میراثی برای پرچمداری ضدامپریالیستی

 


دانشگاهیان بیدار، مبارزان راه آزادی و عدالت؛

شانزده آذر، صرفاً یک امر تقویمی یا تاریخی بایگانی‌شده نیست. این روز، نقطه عطف تاریخی است که نهال جنبش دانشجویی ایران را با خون آذرخش‌های ضدفاشیسم و ضدامپریالیسم (شریعت‌رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا) آبیاری کرد. این روز، روزِ تجدیدِ عهد با جوهرِ شورش و انقلابی‌گری است؛ شورشی علیه ساختار سلطه و استعمار.

 شانزدهم آذر را باید در امتداد و پاسخی منطقی در عرصه‌ی دانشجویی به کودتای ننگین 28 مرداد همان سال تبیین کرد. آن روز، دانشگاه تهران میعادگاه خشم مقدس دانشجویانی از تبار نیروهای ملی و چپ‌گرا بود که نمی‌توانستند حضور ریچارد نیکسون، معاون رئیس‌جمهور کودتاگر آمریکا و جشن‌گرفتنِ بانیانِ کنسرسیوم را در ساحتِ مقدس علم و آزادی تاب آورند.

جوهر آن روز، نه یک مطالبه صنفی، که مبارزه‌ای طبقاتی و ضداستعماری بود. دانشجویان آن روزگار می‌دانستند که سلطه داخلی بدون اتکا به سلطه خارجی پایدار نیست. مهم‌تر از آن، دانشگاه در آن برهه، سنگری مستقل و خودجوش بود که خود را از منافع طبقاتی مرتجع جدا می‌کرد و می‌توانست به نقطه پیوند با خیابان و طبقات محروم تبدیل شود؛ جایی که روشنفکرِ انقلابی در کنار کارگران و توده مردم می‌ایستاد تا دست استعمار و ارتجاع از منابع ملی را کوتاه کند.

 حالا سؤال حیاتی امروز این است: آیا این پیوند استراتژیک میان دانشگاه و خیابان، میان تئوری و عمل انقلابی، هنوز برقرار است؟ آیا امروزه، دانشگاه، نهادی‌ست که آگاهی طبقاتی را به میان جامعه می‌برد یا صرفاً کالایی برای ارتقا و توسعه فردی و مجوزی برای ورود به نظام سرمایه‌داری شرکت‌ها و استارتاپ‌هاست که محصور در دیوارهایِ بلندِ خود، از آلام مردم کوچه و بازار بریده است؟

امروز، آن نیروی ضداستعماری کجاست؟ چرا دانشگاه ما، که زمانی سنگرِ ستیز با قدرت‌های بزرگ بود، تبدیل به محلی برای جولان صفوی‌(ها) و سریع‌القلم‌(ها) شده است؟ نیروهایی که یکی دانشگاه را قلعه بوروکراسی و مناسبات قدرت و دیگری آن را آموزشگاهی برای تن دادن به نظمِ جهانیِ موجود می‌خواهد.

 جنبش دانشجویی، که باید مرکز نقد رادیکال از نظام جهانی و سرمایه‌داری باشد، در بهترین حالت به مطالبات معیشتی و صنفیِ صرف تقلیل یافته یا بدتر از آن، دانشجوی امروز، کعبهٔ آمالش را دانشگاه‌های همان نظام امپریالیستی می‌بیند که ۱۶ آذر در برابر آن ایستاد! او نیمی از انرژی خود را صرفِ پذیرش گرفتن از همان مراکزی می‌کند که کودتا، جنگ، تحریم و غارت منابع را علیه‌اش سازماندهی کرده‌اند و در عینِ حال، ترجیح می‌دهند از کنشگری همتایان خود در غرب نسبت به فلسطین هیچ تأثیری نگیرد. او خود و مسائل کوچک صنفی‌اش را در مرکز دنیا می‌گذارد و ترجیح می‌دهد مسئله ستم و مبارزه طبقاتی در سطح جهانی را به کناری بگذارد. این‌گونه است که دانشگاه از نقطه پرچ انقلابی و محل اتصال با طبقات فرودست، به قبرستان آرمان‌های بزرگ و سالن انتظار مهاجرت تبدیل می‌شود؛ جایی که رویای فردی، جایِ خیر و سعادت جمعی را می‌گیرد.

 آیا دانشگاه هنوز می‌تواند خود را از این وضعِ کالایی‌شدن نجات دهد و به سنگری برای نقد قدرت و سرمایه بازگردد؟

 ما بر این باوریم که امروز نیز می‌شود درک ماهیت امپریالیسم که دانشجویان را در سال ۳۲ به خیابان آورد، دوباره تحقق بخشید. آن نگاه، این روزها در مسئله فلسطین تجلی یافته است. حالا فلسطین، سنگ محکی است برای تشخیص نیروی اصیل ضدامپریالیستی از مدعیان دروغین آن.

آنچه امروز در غزه می‌گذرد، صرفاً جنگ میان دو طرف نیست؛ بلکه جدال تاریخی جبهه مقاومت و مردم تحت ستم با نظام سلطه جهانی است که صهیونیسم را به‌عنوانِ پایگاه نظامی، امنیتی و اقتصادی خود در قلب خاورمیانه کاشته است.

 بیایید به خود بنگریم؛ اگر دانشجویان غربی امروز به خیابان می‌آید، دانشگاه‌ها را اِشغال می‌کند، از تعلیق و اخراج نمی‌ترسد و با به جان خریدن سرکوب، خواستار توقف نسل‌کشی و قطع حمایت دولت‌هایشان از رژیم صهیونیستی می‌شود، چرا دانشجوی ایرانی - که در کشوری با میراث درخشانِ ضدهژمونی، ضدصهیونیسم و حمایت از فلسطین زندگی می‌کند - باید در سکوت، بی‌تفاوتی یا صرفاً در حد چند استوری خنثی باقی بماند؟

 اگر شانزده آذر روزی بود که دانشجو علیه تحقیر ملت ایران توسط امپریالیسم قیام کرد، امروز شانزده آذر بدون فلسطین و بدون فهم جهانی ستم، تنها به یک مراسم بوروکراتیک و چند سخنرانی بی‌خطر تبدیل می‌شود.

در دورانی که به‌نظر می‌رسد جامعه نیز از گفتمان انقلابی خود در سطح زبان و ادبیات تهی شده و در حال گذر از آرمان‌های انقلاب پرشکوه پنجاه‌وهفت است، اصرار اعضا و بانیان گروه «برای فلسطین» به‌منظور یادآوری و زنده نگه‌داشتن حافظه‌ای است که ریشه در واقعیات مادی و انضمامی ما در خاورمیانه و به‌تبعِ آن ایران دارد؛ نه صرفاً نوعی واکنش از سرِ رفع تکلیف برای بزرگداشت یک رویداد تقویمی. ما باید جوهر رادیکال این روزها را از فرم‌های خنثی‌شده بوروکراتیک و دولتی جدا کنیم.

 یادآوری این روز، یعنی یادآوری این حقیقت که:

دانشگاه، اگر دانشگاه باشد باید با طبقه کارگر و فرودستان پیوند داشته باشد. دانشجو اگر دانشجو باشد، باید فراتر از دغدغه ارتقای فردی، خود را در متن مبارزه جهانی علیه سلطه، جنگ، تحریم و غارت منابع ببیند و هر شکلی از عادی‌سازی نسل‌کشی، اشغال و تبعیض، باید با مقاومت فکری، اخلاقی و جمعی در دانشگاه مواجه شود.

 

ما، در گروه «برای فلسطین»، با صدای بلند اعلام می‌کنیم: ۱۶ آذر، روز مبارزه ضداستعماری و ضدامپریالیستی است. مبارزه ما با امپریالیسم و نظمِ سرمایه‌داری تا زمانی که دست استعمار و ارتجاع از جهان کوتاه نشود و تا زمانی که فلسطین به‌عنوانِ پرچمدار این نبرد جهانی به پیروزی نرسد، ادامه خواهد یافت.

برای آن‌که ۱۶ آذر فقط «یادآوری» نباشد و به «آغاز کنش» تبدیل شود، می‌توانیم حداقل از این نقاط شروع کنیم:

 ▪️بازسازی پیوند دانشگاه و جامعه

حلقه‌های مطالعه انتقادی درباره امپریالیسم، فلسطین، تاریخ جنبش دانشجویی.

 ▪️ تولید روایت در برابر روایت مسلط

نوشتن، ترجمه و بازنشر متن‌ها، پوسترها، پادکست‌ها و ویدئوهایی که پیوند ۱۶ آذر، فلسطین و مبارزهٔ ضدامپریالیستی را توضیح می‌دهند.

مبارزه با تحریف تاریخی ۱۶ آذر که می‌خواهد آن را صرفاً به یک روز «آیین‌نامه‌ای» و کم‌خطر تبدیل کند.

 ▪️ همبستگی با کنشگران دیگر نقاط جهان

پیگیری و بازتاب‌دادن مبارزات دانشجویان در دانشگاه‌های جهان علیه جنگ، نسل‌کشی و سرمایه‌داری نظامی.

تبدیل دانشگاه‌های ایران به کانون همبستگی نمادین و فکری با مبارزات رهایی‌بخش در فلسطین و فراسوی آن.

 ▪️ تبدیل دانشگاه به سنگر مقاومت در برابر امپریالیسم و اشغال

دانشگاه باید جایی باشد که سکوت درباره فلسطین و امپریالیسم هزینه داشته باشد؛ نه سخن گفتن از آن. هر کلاس، سخنرانی یا رویدادی که اشغال، جنگ، تحریم و سازوکارهای سلطه جهانی را عادی‌سازی یا سفیدشویی کند، باید با پرسشگری علنی، افشاگری دانشجویی و تولید روایت ضدقدرت خنثی شود؛ تا روشن بماند که دانشگاه سنگر مقاومت است؛ نه حاشیه‌ امنِ بی‌طرفی و انفعال.

 ▪️ حفظ اخلاق مبارزه و مراقبت از هم‌دیگر

هر مبارزه جدی، نیازمند مراقبت از جسم و روان خود و رفقاست.

وفاداری، رفاقت، نقد درونیِ رفیقانه و تمرین سیاستِ جمعی، بخشی از «انقلاب درونی» است که بدون آن هیچ تحولی در بیرون پایدار نمی‌ماند.

 جنبش دانشجویی ایران باید به جوهر تاریخی خود بازگردد: پیوند با طبقه کارگر و محرومان و مبارزه بی‌امان و همیشگی با نظام جهانی سلطه.

۱۶ آذر ۱۴۰۴