شفافیت کمونیستی
نقل از توفان شماره 125ارگان مرکزی حزب کارایران
در میان بسیاری از نیروهای اپوزیسیون ایران، آن چیزی که متاسفانه کمبود دارد، شفافیت کمونیستی است. شفافیت کمونیستی از نظر حزب ما این است که کمونیستها از نظرات خود به صراحت دفاع کنند و در این عرصه از هیچ چیز نترسند و گرنه مردم از کجا باید بفهمند که حق با کمونیستهاست؟. سوء تفاهم نشود دفاع از نظریات کمونیستی به این مفهوم نیست که کسی سینه اش را سپر کند و به پلیس و ژاندارم و مامورین امنیتی بگوید من کمونیستم، عسس بیا مرا بگیر. این لو دادن خود است و عین حماقت است و روشی خطرناک می باشد که همه مبارزین را تحت عنوان “شفافیت کمونیستی“ به “رئوفت“ دشمنان بیرحم طبقاتی خوش بین می نماید و دست دشمنان را در سرکوب کمونیستها باز می گذارد. این سبک یعنی نفهمیدن مضمون مبارزه طبقاتی.
پس دفاع از نظریات کمونیستی به چه مفهوم است؟
کمونیستها از نظریات خود دفاع می کنند و در این عرصه شهامت دارند بدون اینکه مدعی شوند که کمونیستند تا دشمن آنها را سینه دیوار قرار دهد. دفاع از ایدئولوژی کمونیسم و در دوران کنونی مارکسیسم لنینیسم یعنی اینکه کمونیستها با دانش مارکسیسم لنینیسم به تحلیل اوضاع سیاسی پرداخته، وضعیت طبقاتی در جامعه را بررسی کرده و بر اساس آن شعارها و خط مشی خویش را برای جلب مردم و کسب قدرت سیاسی تعیین کنند. مبارزه برای تحقق دموکراسی و امنیت اجتماعی، مبارزه برای خواستهای دموکراتیک و رفاه و عدالت اجتماعی، مبارزه برای کسب حقوق مسلم کارگران و زنان و... همه و همه عملی است که کمونیستها خواهان تحقق آن هستند و برای تحقق آن پیکار می کنند. حمایت از خواستهای دموکراتیک مردم در مبارزات توده ای اخیر یک اقدام کمونیستی بود بدون اینکه ضرورتی باشد کسی خود را به عنوان کمونیست بشناساند و یا معرفی کند. افشاء رژیم حاکم بر ایران وتبلیغ لزوم سرنگونی این رژیم برای استقرار سوسیالیسم یک اقدام کمونیستی است زیرا از تجزیه و تحلیل کمونیستی ناشی می شود. شهامت کمونیستی در دفاع از ایدوئولوژی کمونیستی باین مفهوم است که باید بر اساس تجزیه تحلیل درست و تعیین صحیح شعارها به تبلیغ آنها پرداخت و آنها را به میان مردم برد. این یک اقدام جسورانه کمونیستی است. تحلیل مشخص از شرایط مشخص است و در عین حال مبارزه ای برای افشاء علنی گرائی است که فقط همدستان پلیس آنرا برای نسل جوان و بی تجربه تنها به عنوان اینکه “نباید ترسید“، “باید آشکارا از ایدئولوژی کمونیسم دفاع کرد“ و... تبلیغ می کنند. پرچمدار این نظریات حواریون منصور حکمت بودند و هستند که علنی گرائی اساس مبانی سازمانی آنها را تعیین می کرد.
چرا حزب ما حرفش را با صراحت می زند؟ برای اینکه هدف ما روشنگری برای مردم و طبقه کارگر است، هدف ما جلب مردم است. انگیزه ما اعتماد و اعتقاد به مردم است، روحیه ما اعتماد به مردم و نهراسیدن از مردم است. اگر ما سخنانمان را با اعتماد بیان می کنیم برای آن است که به هویت خویش اعتقاد داریم و قصد نداریم هویت خود را پنهان سازیم. اگر مردم باید بدنبال رهبری ما بیایند باید ببینند که ما ارزیابی درست می کنیم و ارزیابی های ما با واقعیتها منطبق است و جسورانه برای تحقق این خواسته ها مبارزه می کنیم. هدف ما نشان دادن راه از چاه است و ما در مبارزه بر سر راه جنبش چاه ها را نشانه گذاری می کنیم که کسی به درون آنها نیفتد. حزب ما حزب منزه طلبها نیست و امکان اشتباه را هرگز منتفی نمی دانیم. هر کس مبارزه می کند اشتباه می کند تنها تنبلها، خانه نشینها، بی عملها، منفعلها، بی بو و خاصیتها دختران زود به پیری رسیده و گناه ناکرده اند که از “اشتباه“ مبری هستند. ما در راهی پر مخاطره و سنگلاخ پا گذاشته ایم که مملو از دسیسه و توطئه و امکانات فراوان برای دشمنان هزارچهره و گوناگون است. این راه سرشار از فراز و نشیب است و مبری از خطا وجود ندارد. اشتباه را می شود همیشه با استدلال تصحیح کرد و توضیح داد ولی دوپهلو گوئی، فقدان شفافیت را هرگز نمی شود تصحیح کرد و تاثیرات زهرآگینش را در جنبش از میان برد. بورژواها هوادار “کمونیستهائی“ هستند که در گفتارشان روشنائی نیست، حرّافان پرگوئی هستند که از نظراتشان کسی سر در نمی آورد. این “کمونیستها“ بهترین دوستان بورژوازی هستند و بورژواها به آنها “کمونیستها مدرن، دموکرات، با زمان پیش آمده، غیر دگماتیک و...“ خطاب می کنند و همه را فرا می خوانند به راه این “پیامبران“٬ گله وار سرازیر شوند.
ولی اگر کسی دوپهلو حرف نزند و صراحت لهجه داشته باشد مانند کاردی است که به پهلوی بورژوازی فرو می کنی و نعره اش را در می آوری. ما در سخنانمان صراحت داریم برای اینکه حرفهای ما را مردم و کادرهای حزبی ما در هر جا که هستند بفهمند و بر اساس دستورالعملهای حزبی رفتار کنند و بدانند و بفهمند که به مردم چه بگویند. اگر حزب ما این کار را نکند اگر خلاف جهت آب که ناشی از تبلیغات گسترده و عمیق دشمن است شنا نکنیم شایسته نیستیم خود را مبارز راه آزادی طبقه کارگر بدانیم.
موضوع ما مردم اند. ما می خواهیم اعتماد مردم را جلب کنیم زیرا برای کسب قدرت سیاسی در درجه اول به نیروی طبقه کارگر و به پشتیبانی عمومی مردم که اکثریت را تشکیل می دهند نیاز داریم. ولی مردم را نمی شود با دوپهلو گوئی و حقه بازی جلب کرد. به مردم باید خط مشی صحیح را ارائه داد که در عمل و تجربه شخصی به صحت نظریات شما پی برده حاضر باشند رهبری شما را بپذیرند. شفافیت و صراحت شرط چنین سیاستی است.
هستند سازمانهائی که برای اینکه مچشان را کسی نگیرد سخنانشان دیپلماتیک، استدلاتشان ژورنالیستی و بدون تحلیل طبقاتی و بدون رهنمود به مردم است. آنها چاه را به مردم نشان نمی دهند و برای راه درست تبلیغ نمی کنند. آنها به هردری می زنند و از هر دری سخن می گویند. حرفهایشان بیشتر اظهار فضل است تا مقاله سیاسی و رهنمود سیاسی هدفمند. این سازمانها دو پهلو و سه پهلو حرف می زنند. حرف دو پهلو برای اپورتونیستها روشی برای فرار از مبارزه است و می تواند نگار ما را هر روز به رنگی در آورد. می شود به استناد به یک “پهلو“ حقانیت خویش را در زمان نزدیک نشان داد و با تکیه به پهلوی دیگر حقانیت خود را در زمان دور و نزدیک به نمایش گذارد. همیشه می شود با جملات متضاد و آشفته فکری پرچم پیروزی را در عرصه بیعملی حمل کرد و بر صفحه کاغذ “قهرمان“ شکست ناپذیر باقی بود. ولی در عرصه عمل مرهمِ اپورتونیسم اثری نمی بخشد. عرصه عمل دست اپورتونیست و دو پهلو گو را باز می کند، زیرا در عمل باید سرانجام برای یک پهلو تصمیم گرفت. نشستن در روی دو صندلی تا زمانی مقدور است که طرفها صندلیهای خویش را از زیر اپورتونیستها نکشیده باشند. تضادها که تشدید شد هر کس باید روی صندلی خویش بنشیند و این جاست که دوپهلوگوها باید جایگاه عملی خویش را پیدا کنند و برای نشستن در روی یکی از صندلیها تصمیم بگیرند. سیاستهای به نعل و به میخ زدن، نه قم خوبه نه کاشون لعنت بهر دو تا شون عاقبت خوشی برای آنها ندارد. در عرصه عمل مردم باید بدانند که در حال حاضر چه کار باید بکنند، جنبش را نمی شود بر سر چهار راه سردرگمی و فقدان تصمیم و شفافیت نگاه داشت، باید راه نشان داد، جهت داد و این با دو پهلوگوئی که موجب سردرگمی است عملی نیست. دو پهلو گوئی همیشه به نفع دشمن است و دشمن طبقاتی از این بیهودگوئی برای بسیج هواداران خویش در دوران صلح استفاده می کند. آنها به خاطر سرگیجه دوپهلو گوها میدان تبلیغات را در دست دارند. دو پهلوگو می گوید: هم باید جنایتکاران اسرائیلی را محکوم کرد که کشور فلسطین را اشغال کرده اند و هم باید حماس را محکوم کرد که قربانی تجاوز است و از استقلال کشور و موجودیتش دفاع می کند. به مصداق “مش رمضون دهشاهی ازاین دهشاهی ازون“.
اپورتونیستها می گویند هم باید حمله ناوگان جنگی اسرائیل به کشتیهای بی سلاح و مملو از آذوقه برای فلسطینیها را محکوم کرد و هم عمل کسانی را که برای فلسطینیها آذوقه می برند زیرا این آذوقه بدست اداره کنندگان نوار غزه که همان حماسی ها باشد می افتد و باعث تقویت آنها می شود. سردرگمها می گویند ما در امور مربوط به امپریالیستها و صهیونیستها و مردم لبنان و فلسطین عراق و افغانستان دخالت نمی کنیم زیرا این مبارزات به ما مربوط نیست بنیادگراها و میلیتاریستهای آمریکائی(البته توضیح لازم است که غیر میلیتاریستهای آمریکائی متوجه باشند که مورد انتقاد نیستند-توفان) دعوای خانوادگی دارند که ربطی به ما “کمونیستها“ ندارد. اپورتونیستها دو عرصه مبارزه دارند: عرصه ایکه که به کمونیستها ربط دارد و عرصه ایکه ربطی به کمونیستها ندارد حتی اگر همه جهان را نیز در آتش خود بسوزاند. این اپورتونیستها از محاصره و تحریم ایران حمایت می کنند ولی جرات بیان صریح آنرا ندارند، این اپورتونیستها مخالف حق غنی سازی اورانیوم برای ممالک جهان و از جمله ایران هستند ولی جرات اظهار نظر صریح را ندارند. این اپورتونیستها موافق تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها به ایران هستند و بارها اعتراف کرده اند که در چنین وضعیتی با ارتش موهومی خویش در کنار ارتش دشمنان برای اشغال ایران قرار می گیرند. شما در میدان مبارزه طبقاتی گوشه ای را نمی بینید که از وجود این اپورتونیستها پاک باشد. آنها از زیر بار بیان صریح نظریاتشان طفره می روند. آنها خواهان خروج نیروهای اشغالگر از عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین نیستند. هرگز آنرا تبلیغ نمی کنند زیرا از ادامه اشغال حمایت می کنند و حق ملتهای در تعیین سرنوشت خویش را قبول ندارند. آنها هوادار حق تعیین سرنوشت ملل بدست امپریالیستها و صهیونیستها هستند. آنها اساس استقلال ملی، میهنپرستی کمونیستی، مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و... را قبول ندارند. مشتی از آنها مالیخولیائی اند. مقالاتشان مانند آچارهای چند منظوره است. می شود از آنها در هر مقاله ای استفاده کرد، کلی و بی محتوی است، مقالاتی که بخودی خود هیچوقت اشتباه نیست. ولی این مقالات راه گشا نیست. مروجین این نظریات حتی به هویت خویش نیز مشکوکند و نمی خواهند که مردم هویت آنها را بفهمند. معلوم نیست برای چه زنده اند؟، چه هدفی را دنبال می کنند؟ آیا کار سیاسی برای آنها سرگرمی و مشغولیات است؟ برای این پرگوها، دو پهلو نویسها، برای همه آن کسانی که می ترسند موضعگیری کنند امپریالیستها، اسرائیلیها، سلطنت طلبان، دست می زنند و دعایشان می کنند تا خدا حفظشان کند.
در مورد این “قهرمانان“، فقط می توان یک نکته گفت آنها بخودشان نیز اعتقاد و اعتمادی ندارند، آنها بخودشان نیز دروغ می گویند. باید از کسیکه خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها و تجاوزکاران از یک کشور مستقل بنام عراق نیست و مستعمره بودن این کشور را تائید می کند پرسید به چه دلیل سیاست ادامه اشغال را با جسارت تائید نمی کند؟ منتظر چه چیزی نشسته است؟ رهنمودش به ملت عراق برای مبارزه چیست؟. از چه می ترسد تا در مورد همدستی کردهای عراق با امپریالیستها و صهیونیستها سخن براند؟ چه حساب و کتابی با کردهای جلال طالبانی و بارزانی دارد؟ جواب مردم عراق و ایران را چه می دهد؟ چرا روشن نمی کند فرق سیاست وی با سیاست امپریالیستها در عراق چیست؟ چرا روشن نمی گوید پیشنهادش به مردم عراق و مبارزه آنها چیست؟ رویزیونیستهای عراق حداقل این شهامت را داشتند که بگویند ما خواهان همدستی با امپریالیستها و اشغال کشور عراق هستیم و با امپریالیستها نیز تا آخرش همکاری می کنیم. این طبیعتا یک رهنمود خائنانه ولی رهنمودی روشن برای خیانت ملی است. این حزب طبیعتا مورد نفرت مردم عراق و منطقه خواهد بود و هرگز روی شادمانی نخواهد دید و بهمین جهت نیز مبارزین عراقی کادرهای خود فروخته این حزب را ترور می کنند. ولی حداقل این حزب جسارت بیان خیانت را داشته است. اپورتونیستها ایرانی همین جسارت را نیز ندارند. آخر باید به مردم ایران رهنمود و پیشنهاد داد به طوریکه مردم آنرا بفهمند تا بتوانند اجراء کنند و نه آنکه در اثر آن سردرگم شوند. ما برای تبلیغ گمراهی و سردرگمی نیامده ایم ما برای رفع سرگردانی و ابهام، برای روشنی بخشی آمده ایم تا مردم را براه راست رهنمون شویم. بنظر ما کمونیستهائی موفق اند که به شفافیت وفادار باشند و وفاداری به شفافیت، اعتماد و اعتقاد به مردم، احترام به مردم، علاقه به مردم و اراده کسب قدرت سیاسی است.
پس دفاع از نظریات کمونیستی به چه مفهوم است؟
کمونیستها از نظریات خود دفاع می کنند و در این عرصه شهامت دارند بدون اینکه مدعی شوند که کمونیستند تا دشمن آنها را سینه دیوار قرار دهد. دفاع از ایدئولوژی کمونیسم و در دوران کنونی مارکسیسم لنینیسم یعنی اینکه کمونیستها با دانش مارکسیسم لنینیسم به تحلیل اوضاع سیاسی پرداخته، وضعیت طبقاتی در جامعه را بررسی کرده و بر اساس آن شعارها و خط مشی خویش را برای جلب مردم و کسب قدرت سیاسی تعیین کنند. مبارزه برای تحقق دموکراسی و امنیت اجتماعی، مبارزه برای خواستهای دموکراتیک و رفاه و عدالت اجتماعی، مبارزه برای کسب حقوق مسلم کارگران و زنان و... همه و همه عملی است که کمونیستها خواهان تحقق آن هستند و برای تحقق آن پیکار می کنند. حمایت از خواستهای دموکراتیک مردم در مبارزات توده ای اخیر یک اقدام کمونیستی بود بدون اینکه ضرورتی باشد کسی خود را به عنوان کمونیست بشناساند و یا معرفی کند. افشاء رژیم حاکم بر ایران وتبلیغ لزوم سرنگونی این رژیم برای استقرار سوسیالیسم یک اقدام کمونیستی است زیرا از تجزیه و تحلیل کمونیستی ناشی می شود. شهامت کمونیستی در دفاع از ایدوئولوژی کمونیستی باین مفهوم است که باید بر اساس تجزیه تحلیل درست و تعیین صحیح شعارها به تبلیغ آنها پرداخت و آنها را به میان مردم برد. این یک اقدام جسورانه کمونیستی است. تحلیل مشخص از شرایط مشخص است و در عین حال مبارزه ای برای افشاء علنی گرائی است که فقط همدستان پلیس آنرا برای نسل جوان و بی تجربه تنها به عنوان اینکه “نباید ترسید“، “باید آشکارا از ایدئولوژی کمونیسم دفاع کرد“ و... تبلیغ می کنند. پرچمدار این نظریات حواریون منصور حکمت بودند و هستند که علنی گرائی اساس مبانی سازمانی آنها را تعیین می کرد.
چرا حزب ما حرفش را با صراحت می زند؟ برای اینکه هدف ما روشنگری برای مردم و طبقه کارگر است، هدف ما جلب مردم است. انگیزه ما اعتماد و اعتقاد به مردم است، روحیه ما اعتماد به مردم و نهراسیدن از مردم است. اگر ما سخنانمان را با اعتماد بیان می کنیم برای آن است که به هویت خویش اعتقاد داریم و قصد نداریم هویت خود را پنهان سازیم. اگر مردم باید بدنبال رهبری ما بیایند باید ببینند که ما ارزیابی درست می کنیم و ارزیابی های ما با واقعیتها منطبق است و جسورانه برای تحقق این خواسته ها مبارزه می کنیم. هدف ما نشان دادن راه از چاه است و ما در مبارزه بر سر راه جنبش چاه ها را نشانه گذاری می کنیم که کسی به درون آنها نیفتد. حزب ما حزب منزه طلبها نیست و امکان اشتباه را هرگز منتفی نمی دانیم. هر کس مبارزه می کند اشتباه می کند تنها تنبلها، خانه نشینها، بی عملها، منفعلها، بی بو و خاصیتها دختران زود به پیری رسیده و گناه ناکرده اند که از “اشتباه“ مبری هستند. ما در راهی پر مخاطره و سنگلاخ پا گذاشته ایم که مملو از دسیسه و توطئه و امکانات فراوان برای دشمنان هزارچهره و گوناگون است. این راه سرشار از فراز و نشیب است و مبری از خطا وجود ندارد. اشتباه را می شود همیشه با استدلال تصحیح کرد و توضیح داد ولی دوپهلو گوئی، فقدان شفافیت را هرگز نمی شود تصحیح کرد و تاثیرات زهرآگینش را در جنبش از میان برد. بورژواها هوادار “کمونیستهائی“ هستند که در گفتارشان روشنائی نیست، حرّافان پرگوئی هستند که از نظراتشان کسی سر در نمی آورد. این “کمونیستها“ بهترین دوستان بورژوازی هستند و بورژواها به آنها “کمونیستها مدرن، دموکرات، با زمان پیش آمده، غیر دگماتیک و...“ خطاب می کنند و همه را فرا می خوانند به راه این “پیامبران“٬ گله وار سرازیر شوند.
ولی اگر کسی دوپهلو حرف نزند و صراحت لهجه داشته باشد مانند کاردی است که به پهلوی بورژوازی فرو می کنی و نعره اش را در می آوری. ما در سخنانمان صراحت داریم برای اینکه حرفهای ما را مردم و کادرهای حزبی ما در هر جا که هستند بفهمند و بر اساس دستورالعملهای حزبی رفتار کنند و بدانند و بفهمند که به مردم چه بگویند. اگر حزب ما این کار را نکند اگر خلاف جهت آب که ناشی از تبلیغات گسترده و عمیق دشمن است شنا نکنیم شایسته نیستیم خود را مبارز راه آزادی طبقه کارگر بدانیم.
موضوع ما مردم اند. ما می خواهیم اعتماد مردم را جلب کنیم زیرا برای کسب قدرت سیاسی در درجه اول به نیروی طبقه کارگر و به پشتیبانی عمومی مردم که اکثریت را تشکیل می دهند نیاز داریم. ولی مردم را نمی شود با دوپهلو گوئی و حقه بازی جلب کرد. به مردم باید خط مشی صحیح را ارائه داد که در عمل و تجربه شخصی به صحت نظریات شما پی برده حاضر باشند رهبری شما را بپذیرند. شفافیت و صراحت شرط چنین سیاستی است.
هستند سازمانهائی که برای اینکه مچشان را کسی نگیرد سخنانشان دیپلماتیک، استدلاتشان ژورنالیستی و بدون تحلیل طبقاتی و بدون رهنمود به مردم است. آنها چاه را به مردم نشان نمی دهند و برای راه درست تبلیغ نمی کنند. آنها به هردری می زنند و از هر دری سخن می گویند. حرفهایشان بیشتر اظهار فضل است تا مقاله سیاسی و رهنمود سیاسی هدفمند. این سازمانها دو پهلو و سه پهلو حرف می زنند. حرف دو پهلو برای اپورتونیستها روشی برای فرار از مبارزه است و می تواند نگار ما را هر روز به رنگی در آورد. می شود به استناد به یک “پهلو“ حقانیت خویش را در زمان نزدیک نشان داد و با تکیه به پهلوی دیگر حقانیت خود را در زمان دور و نزدیک به نمایش گذارد. همیشه می شود با جملات متضاد و آشفته فکری پرچم پیروزی را در عرصه بیعملی حمل کرد و بر صفحه کاغذ “قهرمان“ شکست ناپذیر باقی بود. ولی در عرصه عمل مرهمِ اپورتونیسم اثری نمی بخشد. عرصه عمل دست اپورتونیست و دو پهلو گو را باز می کند، زیرا در عمل باید سرانجام برای یک پهلو تصمیم گرفت. نشستن در روی دو صندلی تا زمانی مقدور است که طرفها صندلیهای خویش را از زیر اپورتونیستها نکشیده باشند. تضادها که تشدید شد هر کس باید روی صندلی خویش بنشیند و این جاست که دوپهلوگوها باید جایگاه عملی خویش را پیدا کنند و برای نشستن در روی یکی از صندلیها تصمیم بگیرند. سیاستهای به نعل و به میخ زدن، نه قم خوبه نه کاشون لعنت بهر دو تا شون عاقبت خوشی برای آنها ندارد. در عرصه عمل مردم باید بدانند که در حال حاضر چه کار باید بکنند، جنبش را نمی شود بر سر چهار راه سردرگمی و فقدان تصمیم و شفافیت نگاه داشت، باید راه نشان داد، جهت داد و این با دو پهلوگوئی که موجب سردرگمی است عملی نیست. دو پهلو گوئی همیشه به نفع دشمن است و دشمن طبقاتی از این بیهودگوئی برای بسیج هواداران خویش در دوران صلح استفاده می کند. آنها به خاطر سرگیجه دوپهلو گوها میدان تبلیغات را در دست دارند. دو پهلوگو می گوید: هم باید جنایتکاران اسرائیلی را محکوم کرد که کشور فلسطین را اشغال کرده اند و هم باید حماس را محکوم کرد که قربانی تجاوز است و از استقلال کشور و موجودیتش دفاع می کند. به مصداق “مش رمضون دهشاهی ازاین دهشاهی ازون“.
اپورتونیستها می گویند هم باید حمله ناوگان جنگی اسرائیل به کشتیهای بی سلاح و مملو از آذوقه برای فلسطینیها را محکوم کرد و هم عمل کسانی را که برای فلسطینیها آذوقه می برند زیرا این آذوقه بدست اداره کنندگان نوار غزه که همان حماسی ها باشد می افتد و باعث تقویت آنها می شود. سردرگمها می گویند ما در امور مربوط به امپریالیستها و صهیونیستها و مردم لبنان و فلسطین عراق و افغانستان دخالت نمی کنیم زیرا این مبارزات به ما مربوط نیست بنیادگراها و میلیتاریستهای آمریکائی(البته توضیح لازم است که غیر میلیتاریستهای آمریکائی متوجه باشند که مورد انتقاد نیستند-توفان) دعوای خانوادگی دارند که ربطی به ما “کمونیستها“ ندارد. اپورتونیستها دو عرصه مبارزه دارند: عرصه ایکه که به کمونیستها ربط دارد و عرصه ایکه ربطی به کمونیستها ندارد حتی اگر همه جهان را نیز در آتش خود بسوزاند. این اپورتونیستها از محاصره و تحریم ایران حمایت می کنند ولی جرات بیان صریح آنرا ندارند، این اپورتونیستها مخالف حق غنی سازی اورانیوم برای ممالک جهان و از جمله ایران هستند ولی جرات اظهار نظر صریح را ندارند. این اپورتونیستها موافق تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها به ایران هستند و بارها اعتراف کرده اند که در چنین وضعیتی با ارتش موهومی خویش در کنار ارتش دشمنان برای اشغال ایران قرار می گیرند. شما در میدان مبارزه طبقاتی گوشه ای را نمی بینید که از وجود این اپورتونیستها پاک باشد. آنها از زیر بار بیان صریح نظریاتشان طفره می روند. آنها خواهان خروج نیروهای اشغالگر از عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین نیستند. هرگز آنرا تبلیغ نمی کنند زیرا از ادامه اشغال حمایت می کنند و حق ملتهای در تعیین سرنوشت خویش را قبول ندارند. آنها هوادار حق تعیین سرنوشت ملل بدست امپریالیستها و صهیونیستها هستند. آنها اساس استقلال ملی، میهنپرستی کمونیستی، مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم و... را قبول ندارند. مشتی از آنها مالیخولیائی اند. مقالاتشان مانند آچارهای چند منظوره است. می شود از آنها در هر مقاله ای استفاده کرد، کلی و بی محتوی است، مقالاتی که بخودی خود هیچوقت اشتباه نیست. ولی این مقالات راه گشا نیست. مروجین این نظریات حتی به هویت خویش نیز مشکوکند و نمی خواهند که مردم هویت آنها را بفهمند. معلوم نیست برای چه زنده اند؟، چه هدفی را دنبال می کنند؟ آیا کار سیاسی برای آنها سرگرمی و مشغولیات است؟ برای این پرگوها، دو پهلو نویسها، برای همه آن کسانی که می ترسند موضعگیری کنند امپریالیستها، اسرائیلیها، سلطنت طلبان، دست می زنند و دعایشان می کنند تا خدا حفظشان کند.
در مورد این “قهرمانان“، فقط می توان یک نکته گفت آنها بخودشان نیز اعتقاد و اعتمادی ندارند، آنها بخودشان نیز دروغ می گویند. باید از کسیکه خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها و تجاوزکاران از یک کشور مستقل بنام عراق نیست و مستعمره بودن این کشور را تائید می کند پرسید به چه دلیل سیاست ادامه اشغال را با جسارت تائید نمی کند؟ منتظر چه چیزی نشسته است؟ رهنمودش به ملت عراق برای مبارزه چیست؟. از چه می ترسد تا در مورد همدستی کردهای عراق با امپریالیستها و صهیونیستها سخن براند؟ چه حساب و کتابی با کردهای جلال طالبانی و بارزانی دارد؟ جواب مردم عراق و ایران را چه می دهد؟ چرا روشن نمی کند فرق سیاست وی با سیاست امپریالیستها در عراق چیست؟ چرا روشن نمی گوید پیشنهادش به مردم عراق و مبارزه آنها چیست؟ رویزیونیستهای عراق حداقل این شهامت را داشتند که بگویند ما خواهان همدستی با امپریالیستها و اشغال کشور عراق هستیم و با امپریالیستها نیز تا آخرش همکاری می کنیم. این طبیعتا یک رهنمود خائنانه ولی رهنمودی روشن برای خیانت ملی است. این حزب طبیعتا مورد نفرت مردم عراق و منطقه خواهد بود و هرگز روی شادمانی نخواهد دید و بهمین جهت نیز مبارزین عراقی کادرهای خود فروخته این حزب را ترور می کنند. ولی حداقل این حزب جسارت بیان خیانت را داشته است. اپورتونیستها ایرانی همین جسارت را نیز ندارند. آخر باید به مردم ایران رهنمود و پیشنهاد داد به طوریکه مردم آنرا بفهمند تا بتوانند اجراء کنند و نه آنکه در اثر آن سردرگم شوند. ما برای تبلیغ گمراهی و سردرگمی نیامده ایم ما برای رفع سرگردانی و ابهام، برای روشنی بخشی آمده ایم تا مردم را براه راست رهنمون شویم. بنظر ما کمونیستهائی موفق اند که به شفافیت وفادار باشند و وفاداری به شفافیت، اعتماد و اعتقاد به مردم، احترام به مردم، علاقه به مردم و اراده کسب قدرت سیاسی است.