مقالات توفان الکترونیکی شماره ۱۹۷نشریه الکترونیکی حزب کارایران
آذر ماه ۱۴۰۱
آدرس تارنمای حزب کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس مرکزی ایمیل حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
***
دراین شماره می خوانید:
1.
اپوزيسيون
ارتجاعي ايران به دنبال چيست؟
2.
مخالفان
تيم ملي فوتبال ايران چه کساني هستند؟
3.
بيانيه
مشترک چند گروه بازنشستگي در مورد تحولات اخير ايران
4.
در
حاشيه بازي تيم ملي فوتبال ايران و انگليس
5.
خصوصيسازيها
در ايران به شدت ادامه دارد
6.
ترجمه
بيانيه انگليسي درمورد رويدادهاي اخير ايران
7.
درسهائي از خيزش آبان 98
8.
تجمع
ايرانيان آزاديخواه در «لين شوپينگ» سوئد
9.
بگذاريد زمين زير پاي جنگافروزان بينالمللي داغتر شود!
10. در حاشيه جنگ رسانههاي
فارسي زبان لندننشين
11. در جبهه نبرد طبقاتي
12. نميشود
با فرهنگ و اقتصاد نئوليبراليستي به جنگ امپرياليسم رفت
13. ملاقات با «ماکرون»،تقاضاي مداخله نظامي و تجزيه ايران
از طرف «مدافعان حقوق زن»!
14. تجاوز به حقوق زنان در هر شکل محکوم است
15. سيزده آبان معروف بِه شنبه سرخ ؛ روز دانش آموز گرامي
باد !
16. به مناسبت صد و
پنجمين سالگرد انقلاب سوسياليستي اکتبر
17. «عاشقان بقاي وطن»
18. دفاع ما از مبارزه مردم و «دفاع آنها از مبارزه مردم»
19. پيروزي «لولا» در برزيل پيروزي
دمکراسي بر فاشسيسم است
20. ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
21. پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
22. گشت وگذاري درفيسبوک، پاسخ به يک پرسش
23. پاسخ به يک پرسش درشبکه تلگرام
***
اپوزیسیون
ارتجاعی ایران به دنبال چیست؟
یکم: اعتراف اخیر «جان بولتون»، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، در روز
پنجشنبه گذشته مبنی بر اینکه «برای کسانی که مشغول تلاش برای تغییر رژیم ایران
هستند، تسلیحات ارسال میشود»، مبین این امر است که این سلاح به دست نیروهایی میرسد
که خواهان درگیری مسلحانه و سرنگونی رژیم هستند و از کمکهای مالی و معنوی
امپریالیسم و متحداناش نیز بهره میگیرند و از آن استقبال میکنند.
دوم: اپوزیسیون ارتجاعی و واسبته ایران از «انقلاب لیبی» الهام میگیرد. تروریستها با تسلیحات ارائه شده توسط سیا و ام آی ۶ و سرانجام تحت
پشتیبانی و حفاظت برنامه «منطقه پرواز ممنوع» تحمیلی ناتو، کشور را در عرض هشت ماه
تسخیر و ویران کردند.
دلیل سرنگونی رژیم «معمر قذافی» این بود که دولت
لیبی واحد پول «دینار طلا» را در مبادلات شاخ آفریقا پیشنهاد داده بود. این سیاست
به تضعیف دلار و یورو منجر میشد. «قذافی» هم به سرنوشت «صدام حسین» دچار شد که
خواهان فروش نفت به یورو شد و به زیر بار زورگویی آمریکا نرفت.
تجربه زنده دیگر تلاش در تغییر رژیم سوریه در ۲۰۱۱ رخ داد، زمانی که
تروریستهای مسلح داعشی - سلفی و «ارتش آزاد سوریه» توسط آمریکا، بریتانیا،
اسرائیل و عربستان سعودی بخشهای زیادی از خاک این کشور را تحت کنترل گرفتند.
این سناریو به دلیل امتناع «بشار اسد» از دادن
اجازه ساخت خط لوله قطر، متحد آمریکا، از طریق کشورش در سال ۲۰۰۹ بود و به زیر بار
زورگویی غرب نرفت. همه این تحولات در پوشش شعار «مرگ بر
دیکتاتوری» و «زنده باد آزادی و انقلاب نوین عربی» صورت گرفت.
سوم: حال با توجه به توضیحات مختصر فوق سادهتر میتوان دلیل حمایتهای
غرب از اپوزیسیون ایران را فهمید که چرا هیچ ربطی به دفاع از حقوق زنان و آزادی و
عدالت اجتماعی ندارد، بلکه هدفاش ممانعت از سیاست گردش به شرق ایران و پیوستن به
«سازمان همکاری شانگهای» و «بریکس» در نظم جدید چند قطبی جهانی است که منجر به
تضعیف آمریکا و سلطه دلار در عرصه جهانی میشود .
جانباختن «مهسا امینی» توسط گشت ارشاد بهانهای
شد تا غرب این اعتراضات اولیه و مسالمتآمیز را فوراً پوشش دهد و به سرعت آنرا به
شورشهای خشونتآمیز و کور برای تغییر رژیم تبدیل کند. غرب خوب میداند سرنگونی رژیم «یاغی و نافرمان» جمهوری اسلامی در
شرایطی که هیچ بدیل مترقی و انقلابی و چپی در عرصه ایران وجود ندارد، فقط به نفع
اوست و از اینرو تمام قد از چنین پروژهای که حتا میتواند به تجزیه کشور
بیانجامد، حمایت میکند و پوشش دادن اعتراض جهانی اپوزیسیون ارتجاعی در برلن نیز
در همین چهارچوب قابل تبیین است.
بنابر این تنها بر اساس مرزهای روشنی که بیان
کردیم خواست سرنگونی این رژیم، آنهم تنها با دست مردم ایران، در خدمت فرودستان
جامعه معنا و مفهوم پیدا میکند و خواست براندازی رژیم حاکم بدون داشتن این دورنما
خواستی در خدمت منافع امپریالیسم آمریکا و متحدینش، صهیونیسم اسرائیل ووهابیسم
عربستان سعودی و مبتنی برخونخواهی، انتقامجوئی و قصاص است، همان طور که در عراق و
لیبی و سوریه و .... بوده است. هوشیار باشیم!
***
مخالفان
تیم ملی فوتبال ایران چه کسانی هستند؟
در حاشیه پیروزی تیم
ملی ایران بر تیم ولز
گویند؛ سخن زمانی بر دل مینشیندکه أولا از دل
برآید و ثانیا کم و گُزیده باشد !
یکم: تیم ملی فوتبال ایران در دومین بازی گروهی جام جهانی با ارائه یک
نمایش برتر و درخشان و تهاجمی قاطعترین بُرد خود را در ادوار جام جهانی به دست
آورد.گفته میشود این بهترین بازی تاریخ فوتبال ایران بوده
است.
بازی تیم ملی نمایشی فراتر از انتظارات پس از
شکست سنگین مقابل تیم انگلیس بود. اما ترکیب صحیح، چینش درست و همچنین فداکاری
بازیکنانی که ۹۰ دقیقه سرشان را مقابل توپ گذاشتند، بُردی خارقالعاده و خاطرهانگیز
برای هواداران فوتبال ایران رقم زد. آن هم در شرایطی که ایران بعد از دیدار مقابل
انگلیس به نظر در ضعیفترین حالت روحی خود قرار داشت، اما با کاهش فشار بیرونی و
همچنین اتحاد بیشتر در موقعیت دشوار پیش از مسابقه همه چیز برای موفقیت هموار شد.
برای ایران همه چیز از نیمه دوم آغاز شد؛ جایی که
قلقگیری نیمه اول بدل به یک بازی سریع، استفاده ازکنارهها و همچنین حرکات موثر سردار
آزمون روی مدافعان وسط «ولز» شد. در این میان «احسان حاج صفی» و «سعید عزتاللهی»
بهترین نمایش ممکن را در میانه میدان داشتند و مدافعان مرکزی و کناری ایران هم
فرصتی برای ایجاد موقعیت به حریف نمیدادند. به اینها باید نمایش ویژه «سیدحسین
حسینی»، دروازه بان تیم را هم اضافه کرد که با تصمیم خوب «کیروش» بار دیگر فرصت
بازی یافت تا بهترین نمایش عمر فوتبالی خود را به ارائه بگذارد.
ایران اما بعد از آنکه سه فرصت استثنایی گلزنی را
از دست داد، با یک اتفاق (اخراج گُلر «ولز»، که ستاره بازی بود)، موقعیت برتری
عددی را به صورت کامل به دست آورد و با ورود «مهدی ترابی»، هر لحظه بیشتر در
موقعیت بُرد قرار گرفت؛ با این حال بازیکنی فوتبال ایران را به مهمترین بُرد چند
دهه اخیر رساند که بیشترین انتقادات را در مسابقه قبلی روی دوش خود داشت؛ «روزبه
چشمی».
ایران پس از این گل هم عقب نکشید و اینبار با یک
ضد حمله سریع دیگر و با کیفیتی که «مهدی طارمی» به صورت ویژه از آن برخوردار است،
صاحب موقعیت گل شد تا «رامین رضاییان» هم یکی از معدود گلهای ملی خود را به
زیبایی به ثمر برساند و صحنههای فوقالعاده در ورزشگاه خلق کند. زمانی که او به
همراه تنی چند از بازیکنان ایران مشغول گریستن بود...
دوم: چه کسانی از این پیروزی خوشحال شدند؟ همه کسانی که عاشق سرزمین ایراناند؛
چه شیعه، چه سُنّی، چه کُرد ، چه بلوچ ،چه تُرک، چه لُر، چه چپ راستین، چه میهنپرست،
چه مردمان شمال، چه جنوب، چه شرق، چه غرب ایران، چه ورزشکاران، چه ورزش دوستان !
چه کسانی ناراحت شدند؟ همه کسانی که از سر نادانی
و یا دشمنی با موجودیت ایران و از سر نفرت و خشم به جمهوری اسلامی، میخواهند
مملکت و مردم ایران با حاکمیت ملّاها ویرانتر و روز به روز مفلوکتر و حقیرتر
بماند آن هم با کمک آمریکاییها و اروپاییها و اسراییلیها! اینان هیچ دستآورد و
پیشرفت علمی، فرهنگی، ورزشی و حتی غنیسازی اورانیوم، توسط دانشمندان ایرانی و در
حاکمیت آخوندها را برنمیتابند و مسخره میکنند. از اسراییل، آمریکا، فرانسه و
انگلیس که هزاران کلاهک اتمی دارند، تجلیل میکنند، اما اگر یک درجه غنیسازی
اورانیوم بالاتر رود، فغانشان به آسمان بلند میشودکه آی غرب چه نشستیدکه ایران
به بمب اتم نزدیکترشده است!
از دید اینان داشتن بمب اتم برای غربیها خوب
است، اما برای ایران خطرناک، چون عمر رژیم را بیشتر میکند و نمیاندیشند که سلاحهای
اتمی نقشی در ماندگاری رژیمها ندارند وگرنه شوروی فرونمیپاشید. بعلاوه انگار که
ایران تا ابد در مالکیت رژیم جمهوری اسلامی است. متوجه نیستند که تاریخ را خلقهای
زحمتکش و ستمدیده رقم خواهند زند و روزی طومار جمهوری اسلامی توسط مردم ایران
برچیده خواهدشد. اگر غیر این میبود، هنوز هم «خلافت عباسیان»، مغولها، قاجار و
پهلوی حاکم بر این آب و خاک بودند !
سوم:چهل و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران عملکردی به جز سرکوب و
کشتار، دروغ و تباهی، غارت و چپاول مال و اموال مردم، تفکر ارتجاعی زنستیزانه،
دامن زدن به اختلافات قومی و دینی، ایجاد شکاف عمیق در جامعه و تا سر حدّ جنون
مخالفت با تاریخ و فرهنگ و ادب ایرانی، نتیجهای نداشته است! رژیم اسلامی در تمام
این سالها باد کاشت و این روزها توفان دِرو میکند. میدانیم که دِرو هر محصولی
زمانبر است بنابر این چه مدت دیگر کار دِرو پایان میرسد، نمیتوان پیشگویی کرد .
در مواقع چنین کارزاری و در چنین روزهای به گیر و
به بند و سرکوب بیرحمانهِ مردم، بویژه جوانان پرشور و بیباک، و در این نبرد
نابرابر و بدون تشکیلات و بی سر، همیشهِ تاریخ بودند خائنان و ایرانفروشانی که
برای منافع خود و بیگانگان، حداکثر استفاده را از آب گلآلود بردند! نمونه؛ کودتای
۲۸مرداد و انقلاب ۵۷ !
«تغاری بشکند، ماستی
بریزد - جهان گردد بکام کاسه لیسان»!
کاسه لیسان اجنبیپرست خارجنشین، خیانتها و
جنایات رژیم ملّاها را سِپر خویش کرده و مدام بر طبل جنگ میکوبند تا بلکه آمریکا
و اسراییل را وارد جنگ با ایران کرده و از پشت تانکها و جنگندههای آمریکایی به
ایران برگردند!
آنهائی که نمیدانند، بدانندکه ما عاشق ایرانیم و
داریم از «ایران» دفاع میکنیم و نه از رژیم آخوندهای فاسد و ریاکار .
این کوتولههای نیمچه فاشیست و کاسه لیس، تیم ملی
فوتبال را ایرانی نمیدانند میگویند این تیم چون با «ابراهیم رئیسی» دیدارکرده
بنابر این «تیم فوتبال جمهوری اسلامی» است و نباید در جام جهانی شرکت کند و یا در
بازی با تیم انگلیس و یا هر تیم دیگری برنده شود! بر اساس این استدلال مسخره، در
روز مسابقه، انگلستانِ کودتاگر سال ۱۲۹۹و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بانی قرارداد ۱۹۱۹ علیه تمامیت ارضی ایران را مورد تشویق قرار میدهند و هر چه فحش و
ناسزا را نثار بازیکنان ایرانی میکنند! باید از این بیخِردان پرسید؛ که مثلا
«پهلوان تختی» و یا دهها و صدها ورزشکار ایرانی دیگر برای «محمدرضاشاه» و یا رژیم
جمهوری اسلامی به میدان رفته و برای آنها مدال آوردهاند، یا برای ایران!؟ امثال
«تختی» محبوب و افتخار شاه شد یا ملت ایران!؟
اگر چنین تفکر غیرمنطقی و ضد ایرانیت را تعمیم
بدهیم، باید بگوئیم چون سرزمین ایران در حاکمیت مشتی دزد و فاسد و آدمکش هست،
بنابر این همان بهترکه مثلا خوزستان، کردستان، آذربایجان و سیستان و بلوچستان و
غیره از ایران جدا و تجزیه بشوند! همه مخالفان تیم ملی فوتبال ایران، به استثنای
ناآگاهان و ورشکستهگان بیتقصیر، چنین میاندیشند. اگر در حرف منکر چنین استدلالی شوند، به یقین
دروغ میگویند !!
بدون سرسوزنی تردید باید گفت که: خاک بر سر
جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران، که بستر چنین اندیشههای فاشیستی را فراهم کرد و
باکردار و رفتار و گفتار ضدایرانیاش، «رهبری» اعتراضات را به موجوداتی مستقر در
«بی بی سی»، «اینترآشغال»، «صدای آمریکا» و دهها و صدها سخنگویان ضد ایران و
ایرانی و مزدبگیر آمریکا، اسراییل، سیا، عربستان و پنتاگون داده است !!
سرنوشت ایران باید به دست فرزندان ایران زمین رقم
بخورد ونه به دست جنایتکاران بین المللی وتفالههایشان !!
"ما درس صداقت و صفا میخوانیم
آیین محبت و وفا میدانیم
زین بیهنرانِ سِفلهای دل! مخروش
کآنها همه میروند و ما میمانیم»
***
درحاشیه
بازی تیم ملی فوتبال ایران وانگلیس
تیم ملی فوتبال ایران در نخستین بازی گروهی جام
جهانی قطر ۶ بر ٢ مغلوب تیم قدرتمند انگلیس شد .
بازي فوتبال همين است؛ بُرد و باخت دارد، حتا تیم
نامدار برزیل، که بارها جام قهرمانی را کسب کرده است، در جام جهانی خانگی ٧ بر ١
مغلوب آلمان گردید و یا تیم ملی آلمان
در سال گذشته در یک بازی دوستانه ۶ بر صفر از تیم ملی اسپانیا شکست خورد. اما عدهای از ایرانیهای بیشرف به جای تشویق تیم ملی به فحاشی، بيمهري
و هو کردن بازیکنان ایران پرداختند. در حالی که بازیکنان تیم ملی ایران با امتناع
از خواندن سرود جمهوری اسلامی با مردم ابراز همبستگی کردند. عدهای از محافل
اپوزیسیون و رسانههای سه قلوی لندنی در مورد دیدار برخی از بازیکنان تیم ملی با
«ابراهیم رئیسی» جنجال بهپاکردند تا با ایجاد فضای ارعاب به تحریم تیم ملی
بپردازند. روشن است این بازیکنان مجبور به چنین دیداری شدند. همانطور که در زمان
«محمد رضا شاه» این عامل کودتا و مسئول هزاران قتل و کشتار، بازیکنان را قبل از
پرواز به جام جهانی آرژانتین ۱۹۷۸ به دیدار او بُردند، حتا دست این خائن را بوسیدند. اما این اقدامات
اجباری سبب نشد تا نیروهای اپوزیسیون تیم ملی را تحریم کنند و به ناسزاگویی
بپردازند.
چنین برخورد وطنفروشانهای در طول تاریخ بازیهای
جام جهانی در هیچ کشوری رخ نداده است. مخالفت و دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی برای
همه آزادیخواهان و میهندوستان مردمی محفوظ است، اما دشمنی با تیم ملی و عدم
تفکیک آن از رژیم و پراکندن بذر تنفر، انتقام، جنگ داخلی و خونریزی آخرین پرده
اعتراضاتی است که نمونهاش را در سالهای اخیر در عراق، لیبی، یوگسلاوی و
سوریه.... شاهد بودهایم.
جالب توجه اينكه مربي تيم ملي ايران، «كارلوس
کیروش» نسبت به برخورد ناصواب و ضدميهني تماشاگران ايران واكنش نشان داد و گفت:
«ما طرفدارانی نمیخواهیم که تنها زمانی حمایت میکنند که تیم بهبَرَد، ما
طرفدارانی میخواهیم که همیشه حامی باشند. اگر آنها میخواهند در زمان پیروزی از
ما حمایت کنند، پس در خانه بمانند و اینجا نیایند». «کارلوس کیروش»
حتا در کوران بازی رو به سکوی تماشاچیان ایرانی کرد و بر سرشان فریاد کشید، ساکت
شید!
کار به اینجا ختم نشد، بلکه عدهای ایرانستیز در
عرصه مجازی زانوزدن بازیکنان تیم ملی انگلیس در بازی با ایران را نیز به مسئله
سیاسی ایران و جانباختن «مهساامینی» و تحولات ایران ربط دادند، تا با توسل به این
قبیل ترفندها فضا را آنطور ترسیم کنند تا دروغهایشان حقیقت جلوه داده شود. در
حالی که سخنگوی اتحادیه فوتبال انگلیس اعلام کرده است زانو زدن تیم ملی انگلیس در
بازی با ایران ربطی به مسائل ایران ندارد.
سخنگوی اتحادیه فوتبال انگلیس اعلام کرده است
همانطور که بازیکنان تیمهای باشگاهی در لیگ برتر انگلیس برای مسائلی مانند برابر
نژادی و بیعدالتی اجتماعی اعتراض میکنند، برابر ایران هم این کار را میکنند و
این ربطی به مسائل ایران ندارد و در تمام بازیها این کار را انجام خواهند داد.
در واقع آغاز زانو زدن بازیکنان انگلیس واکنشی
است پس از قتل «جورج فلوید» در آمریکا، که بازیکنان لیگ برتر انگلیس به
صورت نمادین پیش یا پس از سوت بازی، زانو میزدند تا مخالفتشان را درباره
رفتارهای تبعیضآمیز و راسیسم علیه سیاهپوستان اعلام کنند. آنها حتی این حرکت را
در یورو ۲۰۲۰ هم انجام دادند. هر چند این حرکت با مخالفتهایی مواجه شده است، ولی
«ساوتگیت، سرمربی تیم ملی انگلیس در جریان یورو ۲۰۲۰ در واکنش به اینکه
زانو زدن خاصیت خودش را از دست داده، گفته است: «ما در شرایطی هستیم که به نظر میرسد
برخی فکر میکنند این یک موضع سیاسی است و به همین دلیل با آن موافق نیستند. اما
این دلیلی نیست که بازیکنان ما این کار را انجام میدهند. ما از یکدیگر حمایت میکنیم».
با همه این اوصاف، حالا بازیکنان تیم ملی انگلیس
در دیدارهای جام جهانی ۲۰۲۲ قطر قصد دارند زانو بزنند تا اعتراضشان را نسبت به مسائل نژادپرستی
در یک رویداد بزرگ اعلام کنند. «گرت ساوتگیت»، سرمربی انگلیس درباره این تصمیم
تیمی توضیح داده است: «این چیزی است که ما به عنوان یک تیم برای آن ایستادهایم و
برای مدت طولانی انجام دادهایم».
اپوزیسیونی که میکوشد با توسل به جعل و دروغ و
نفرتپراکنی و تحریم ورزشی و حذف تیم ملی ایران و شادی از شکست تیم فوتبال میهنمان
و سایر شاخههای ورزشی به هدفاش که ظاهراً سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است، دست
یابد، اپوزیسیونی وطنفروش و عامل بیگانه است. تیم ملی ایران و دستآوردهایش متعلق
به مردم ایران است و در تاریخ ثبت خواهد شد. تیم ملی ایران نه در دوره پهلوی تیم
شاهنشاهی بود و نه در دوره کنونی تیم ملی جمهوری اسلامی است. تیم ملی ایران مربوط
به همه مردم ایران است، صرفنظر از دین و مسلک و قومیت و جنسیت و جز این نیست.
زنده باد تیم ملی ایران!
***
خصوصیسازیها
در ایران به شدت ادامه دارد
با قاصعیت میتوان گفت که همه کشورهای جهان، از
جمله ایران، با اقتصاد «سرمایهداری» اداره میشوندکه تعداد کمی از آنها صنعتی و
پیشرفته و مولد و اغلب تجاری و دلالی و مالی و مصرفکننده هستند !دو مشخصه کلیدی و خاص نظام سرمایهداری عبارت است از:
یکم – تولید هر چه بیشترکالا، نه برای نیاز جامعه، بلکه برای فروش در
بازارها و کسب حداکثر سود !
دوم – کارمزدوری، که توسط انسانهایی انجام میگیردکه برای امرار معاش و
از روی اجبار، نیروی جسمی و فکریشان را در اِزای مزد کم به سرمایهدار میفروشند
وکالا تولید میکنند .با اینکه سیستم
سرمایهداری نقش غالب در اقتصاد جهان را داراست، اما دولتها و اقتصاددانان
بورژوازی به عمد از واژهِ «سرمایهداری» استفاده نمیکنند و به جای آن عبارت «نظام
اقتصادی» را بهکارمیبرند تا نیاز و اجباری برای توضیحِ عملکرد و سرشتِ «سرمایهداری»
نباشد وگرنه باید اعتراف کنندکه در دنیای امروز، ۱۰۰ نفر به اندازه نصف
جمعیت کره زمین ثروت دارند و این یعنی اینکه ماهیت سیستم سرمایهداری، چیزی جز
جنگ، تجاوز، غارت ثروتهای جهان، گسترش فقر و گرسنگی و استثمار و بردگی نیست و در
این راه حاضراست کره زمین را با تمام زیباییهایش، دریاها، کوهها، جنگلها، انسانها،
گیاهان و جانوران را به نابودی بکشاند و هر مانعی را با بیرحمی تمام از سرِ راهش
بردارد
.
سرمایهداران میدانندکه انسانها، خصوصا کارگران
و زحمتکشان، برای رهایی از استثمار، تقسیم عادلانه ثروت و حقوق اجتماعی خود خواهند
جنگید. چنانچه به گواه تاریخ، بارها جنگیدند و پوزه آنها را به خاک مالیدند و در
چندین کشور جهان نظم خویش، یعنی سوسیالیسم را برپاداشتند .
پس از درگذشت استالین بزرگ و روی کارآمدن
رویزیونیستهای خائن «خروشچفی – برژنفی»، اتحاد شوروی به مرور رو به انحطاط گذاشت.
انحطاط و ضعف کشور شوروی در دوران حاکمیت رویزیونیستهای بیشخصیت و مفلوک، سرمایهداری
غرب را وارد مرحله وحشیانهتری نسبت به خصم خود، یعنی کارگران و زحمتکشان کرد. لذا
سیاست متلاشی کردن اتحادیهها و سندیکاهای کارگری را، که هر چند گاه با اعتصابات
خود سدّ راه و موی دماغ کارخانهداران میشدند، دنبال نمودند.
با روی کارآمدن «مارگارت تاچر» و «رونالد ریگان»،
این مباشران دست به سینه مجتمعهای نظامی، مالی و بانکی و کارگزارانِ سرسخت تجارت
خصوصی و اقتصادنئولیبرالی در سالهای ۷۹ و۸۰ میلادی، حمله به اتحادیههای کارگری، زیر
پاگذاشتن قوانین کار و سرکوب تشکلها و سندیکاها و سپردن اقتصاد به بخش خصوصی را
به مرحله اجرا گذاشته و عرصه را برای غارت و تاخت و تاز «سرمایه» در جهان
مهیاکردند
.
از آنجائی که سیاست «بازار آزاد» و اقتصاد خصوصیسازی
به نفع ثروتمندان است، لذا سرمایهداران کلّاش و رانتخوار جمهوری اسلامی ایران از
زمان ریاست جمهوری «هاشمی رفسنجانی»، به پیروی از برنامههای صندوق بینالمللی پول
و بانک جهانی، اقدام به خصوصیسازی اقتصاد ایران کردند و به مدت بیش از سی سال
زمینه را برای غارت اموال و داراییهای ملت ایران مهیا نمودند که تا به امروز و در
دولت «ابراهیم رئیسی»، دولت «یکدست اصولگرایان» ادامه دارد. سیاست اقتصاد «آزاد» و
یا خصوصیسازی سَمّ مهلکی برای اکثریت عظیم مردم ایران است. خوب است به چند نمونه
از قوانینِ ضدمردمیِ آن اشاره نمائیم .
۱ - یکی از خائنانهترین برنامههای مخرّب اقتصاد
خصوصیسازی، گشودن دروازههای کشور برای ورود بیرویه هر نوع کالاهای خارجی است که
نتیجهای به غیر از ورشکستگی کامل تولیدات کوچک و بزرگ داخلی در پی ندارد .
۲ - حذف یارانهها در بخشهای تولیدی و مصرفی هم یکی
دیگر از عوامل ورشکستگی و ویرانی اقتصاد کشور است .
۳ - حذف قوانین کار و توافق بر سر ِدستمزدها بین
صاحبان کارخانه و کارگر یکی از رذیلانهترین قراردادها و به نوعی بردگی و استثمار
عریان کارگران و زحمتکشان جامعه است، چرا که تهیدستی و گرسنگی و بیکاری اکثریت آدمها
را به تسلیم وامیدارد، بنابر این چه جای توافق و چانهزنی برای انسان گرسنه و
جویای کار بر سرِ میزان دستمزد با کارفرمای بیمروّت باقی میماند؟
!
۴ - یکی دیگر از برنامههای خصوصیسازی، کاهش هزینههای
دولت از طریق حذف خدمات عمومی مثل آب، برق، گاز و ایجاد دفاتر و نهادهای مندرآوردی
و واگذاری وظایف اولیه و حتمی دولت به این نهادهای خصوصی، نظیر «پلیس + ۱۰» و«پیشخوان
دولت» و «امور مشترکین» است که برای هرکاری از مراجعهکنندگان پول میگیرند !
– خصوصیسازی مهدکودکها، مدارس، دانشگاهها، بیمارستانها، کارخانهها،
مخابرات، شرکتهای آب و برق، نیروگاهها، فرودگاهها، بزرگراهها، آزادسازی نرخ
بهره، تامین و تشدیدحقوق مالکیت خصوصی و حمایت قضایی و امنیتی از مالکین، سیاستی
ضدمردمی است که فقط به نفع آقازادهها، رانتخواران و انگلهای جامعه است که با
هزارگونه رشتههای پیدا و ناپیدا به حاکمیت وصلاند !
اخیرا «حسین قربانزاده»، معاون وزیر أمور اقتصاد
و دارایی و رئیس کل سازمان خصوصیسازی، در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۴۰۱، از واگذاری ۲۰ شرکت دولتی به بخش
خصوصی خبرداد! و یا در خبر چند روز پیش صدا و سیما، با آب و تاب فراوان، انگار که
مانع بزرگی از سرِ راه مملکت برداشته شده است، خبر از «بزرگترین معامله تاریخ
خصوصیسازی ایران» در پتروشیمی داد !؟
چه کسی به «حسین قربانزاده» و یا سازمان خصوصیسازی
اجازه فروش اموال و داراییهای مردم را به بخش خصوصی میدهد؟ «سید احسان خاندوزی»،
وزیر أمور اقتصاد و دارایی و متولد سال ۱۳۵۹!!! چه کسی به «خاندوزی» چنین اختیاری داده
است؟ «ابراهیم رئیسی»، رئیس جمهوری که با حداقل رأی، آن هم از نوع غیر دموکراتیک،
به ریاست جمهوری منتصب شد! چه کسانی از «ابراهیم رئیسی» حمایت میکنند؟ مجموعهای
متشکل از سرمایهداران طفیلی و زالوصفت و دزد و فاسد و به اضافهِ نیروهای سرکوبگر
سپاه، اطلاعات، ارتش، بسیج، لباس شخصیها، یگانهای با ویژه و بیویژه و غیره که
همه تحت رهبری آیتالله (نشانه خدا) سیدعلی خامنهای به وظایف دنیوی و اُخروی خویش
مشغولاند و شب و روز در راه «اسلام عزیز» و منافع ثروتمندان، جانستانی میکنند !
برخلاف باور اکثر مردم ایران که جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران را
طرفدار چین و روسیه میدانند، به جرات میتوان گفت که حاکمیت از همان ابتدای
انقلاب تا به امروز طرفدار سیاستهای غرب بوده و شعارهای عوامفریبانهاش علیه
آمریکا چیزی جز ریاکاری و حرف مفت نبوده است! برای مثال میتوان همکاری با آمریکا
در جنگ افغانستان، در جنگ عراق و در جنگ بالکان، تسلیم کامل و همهجانبه بر سر
مسئله اتمی به آمریکا و اروپا، پایبندی به برجام حتی پس از خروج آمریکا از مسیر
برجام، مهمتر و فراتر از همه اینها، اجرا و پیادهکردن برنامههای صندوق بینالمللی
پول و بانک جهانی و آزادسازی بازار و خصوصیسازی اقتصاد ایران را نام بُرد که
حاصلی به جز سیاهی و تباهی و فقر وگرسنگی بهبارنیاورده است. «جاذبههای»
هالیوودی، کابارهای، قمارخانهای، پورنوگرافی و بریز و به پاشهای غربی برای بیست
در صد از نوکیسهها و «نو دولتیان» خرپول شدهِ بعد از انقلاب، روشنفکران خرده
بورژوای عاشق غرب و اصلاحطلبانی که سالهاست پشت به رودخانه نشسته و میخواهند
برای خود و مردم ماهی بگیرند، بسیار جذابتر و مقبولتر از منافع مردم ایران و
تاریخ و فرهنگ پرشکوه این سرزمین است که تبلور آن در شعار؛ «دشمن ما همینجاست،
دروغ میگن آمریکاست» آشکار و معنی پیدا میکند !
جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران اگر از سیاستهای
خانمان برانداز خصوصیسازی و اقتصاد «آزاد» دست نکشد و در جهت رفاه و معیشت مردم
گامهای اساسی برندارد و از ترس خشم مردم به غرب پناه بِبَرد، بیبر و برگرد هم
خود و هم ایران را به ورطهِ هولناکی فرو خواهد بُرد !!کارگران راهی جز مبارزه متشکل علیه روند خصوصیسازیها و این وضعیت
نابسامان اقتصادی ندارند. تشکیل اتحادیههای مستقل کارگری گام مهمی برای متشکل
کردن عموم کارگران علیه کارفرمایان و تحقق مطالبات دمکراتیک است.
***
ترجمه بیانیه انگلیسی درمورد رویدادهای اخیر ایران
بیانهای که
از نظر خوانندگان گرامی «توفان الکترونیکی» میگذرد، ترجمه متن انگلیسی هیات مرکزی
حزب کار ایران (توفان) است که به احزاب مارکسیست - لنینیست متشکل در کنفرانس بینالمللی
ارسال گردیده است. ما این بیانیه را به خاطر محتوا و اهمیت اوضاع بحرانی کنونی ایران
در این شماره توفان الکترونیکی انتشار می دهیم.
***
در ۴۳ سال پیش خلق ایران در
یک انقلاب بزرگ رژیم وابسته به امپریالیسم آمریکا را در ایران سرنگون ساخت و دست
امپریالیستها را از ایران کوتاه کرد و به استقلال سیاسی ایران دست پیدا کرد. از
آن تاریخ امپریالیسم آمریکا و ناتو تمام تلاش خویش را برای نابودی و تجزیه ایران
در منطقه به کار میبرند. استراتژی امپریالیسم این است که هیچ کشوری در منطقه
قدرتمندتر از اسرائیل غاصب نباید وجود داشته باشد.
رژیم جمهوری اسلامی در
ایران یک رژیم عقبمانده و ارتجاعی است. آنها در زمان شاه بنا به مصالح غرب دارای
امکانات تبلیغاتی و سازماندهی بودند و به عنوان سلاحی در مقابل کمونیسم از آنها
استفاده میشد. آنها در زمان بحران عملا تنها نیروئی بودند که توانائی کسب رهبری
مبارزات مردم را که از رژیم شاه و امپریالیسم آمریکا و انگلستان نفرت داشتند، در
دست بگیرند.
رژیم سرمایهداری جمهوری
اسلامی مدتی بعد از استقرار خود با پیاده کردن سیاستهای نئولیبرالی بانک جهانی و
صندوق بینالمللی پول با حمایت غربگرایان داخلی در حکومت، به فقر و بیکاری در
ایران دامن زد. در اثر این سیاست شکاف طبقاتی در ایران به چنان عمقی رسید که بیش
از نیمی از مردم به نان شب محتاجاند. سرکوب حقوق دموکراتیک به ویژه در مورد زنان
که از جمله در «حجاب اجباری» تبلور مییابد، در دستور کار این رژیم بود. با تأسیس
«گشت ارشاد»، که توهین به کرامت هر زن و مرد ایرانی است، مقاومتی عظیم در دل جامعه
به ویژه توسط زنان شکل گرفت. تمام مطالبات کارگران، بازنشستگان، آموزگاران سرکوب
شدند و دولت سرمایهداری جمهوری اسلامی از تأسیس سازمانهای صنفی آنها برای بیان
خواستههای خویش ممانعت به عمل میآورد. زندانهای ایران از رهبران کارگران،
آموزگاران انباشته است.
تحریمهای ضدبشری
امپریالیستها نیز به تشدید این اوضاع در ایران یاری رساند و روزی نیست که دهها
«مهسا امینی» در اثر این تحریمها به قتل نرسند که وجدان امپریالیستها و مدافعان
«انقلابی» تحریمها را معذب نمیکند.
شورش اخیری که در ایران رخ
داده است، محصول سیاستهای اقتصادی و سرکوبگرانه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی
است.
این نخستینبار نیست که در
۴۳ سال گذشته در ایران دختری در درگیری با رژیم و یا در زندان به قتل میرسد و
آخرین بار آن هم نخواهد بود. ولی اینبار خشم انباشته مردم در طی این ۴۳ سال سر باز
کرد و مردم در مبارزه با رژیم به خشونت متقابل دست زدند. عامل مهم دیگر یک اجماع
جهانی امپریالیستی وجود داشت تا مسئله قتل «مهسا امینی» که جانش برای امپریالیستها
و مزدوران ایرانیاش اساسا ارزشی ندارد، به علت نقش قاطعی که ایران در احداث جاده
ابریشم و کمک به روسیه به علت تحریمهای اقتصادی ناتو بازی میکند، به سرنوشت جنگ
اوکراین پیوند بخورد. ایران مهره مهمی در رسیدن تجهیزات، آذوقه و کالاهای مورد
نیاز روسیه از طریق دریای عمان و اقیانوس هند است. اگر بگوئیم سرنوشت جنگ اوکراین
در حد بالائی به نابودی پشت جبهه روسیه وابسته است سخن به خطا نگفتهایم. به همین
علت نیز درتظاهرات ارتجاع جهانی علیه ایران از پرچمهای اوکراین، اسرائیل، آمریکا
تجزیهطلبان قومی استفاده میشود. هر کس باید از خودش بپرسد که حمل تصاویر خط
خورده روسیه و چین و شعارهای ضد آنها چه جائی در حمایت از «مهسا امینی» دارد؟
شورش خودبخودی و قابل فهمی
که در ایران در نتیجه انباشت خشم مردم بر ضد «گشت ارشاد»، مجازات مسئولان قتل
«مهسا امینی»، رفع حجاب اجباری و در کادر مطالبات دموکراتیک و محقانه صورت گرفته
بود، در طی مدت کوتاهی به درگیریهای خشونتآمیز کشیده شد. فقدان رهبری این شورش
در درون ایران متاسفانه امکان سوءاستفاده از مبارزات مردم را به دست فضای مجازی
ضدانقلاب در خارج از کشور داد. ضدانقلاب ایرانی در خارج از کشور از جمله هواداران
غرب، مخالفان نزدیکی به چین و روسیه و احداث جاده ابریشم، هواداران شاه سابق، فرقه
تروریستی مجاهدین خلق، که زیر نظر آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی در تیرانا،
پایتخت آلبانی دوره میبیند، موفق شدند با یاری عظیم ناتوی تبلیغاتی، استفاده از
جنگ ماهوارهای، فعال کردن عوامل سرسپرده و نهفته خود، بهانه کردن قتل «مهسا
امینی» که احساسات همه انسانها به ویژه ایرانیان را جریحهدار ساخته بود، به
اعتراضات خارج از کشور دامن زنند. تظاهرات برگزار شده در برلن در تاریخ ۲۲ اکتبر
۲۰۲۲ به یاری اتحادیه اروپا و ناتو انجام گرفت و از نظر حزب ما ارتجاعی و ضد
ایرانی بود. علیرغم اینکه بسیاری از معترضان فریب تبلیغات یکجانبه و گسترده رسانههای
غربی را خورده بودند و با یک سازماندهی شگفتانگیز با هزینه ده میلیون یورو به
برلن بسیج شدند، باز هم ماهیت این تظاهرات ارتجاعی و ضدانقلابی بود. امپریالیسم و
مزدوران ایرانیاش قصد دارند نمایشات ارتجاعی مشابهای با هزینه هنگفت و تبلیغات
گسترده در بروکسل برگزار کنند. سیاست امپریالیسم دخالت در امور داخلی ایران،
سوءاستفاده از نارضائی مردم، شعلهور نگاشتن دامنه اعتراضات هر چند پراکنده و
محصور در بین جوانان به ویژه دانشجویان در داخل و خارج ایران است. عربستان سعودی،
اسرائیل و آمریکا میلیونها دلار برای رسانههای ضد ایرانی در لندن نظیر فرستنده
«من و تو»، «ایران انترنشنال»، که به پخش اخبار جعلی و دروغ مشغولند و مردم را به
درگیری در خیابانها، مسلح شدن، ترور عوامل رژیم و ماموران انتظامات دعوت میکنند،
صرف کردهاند. هدف آنها نه تحقق حقوق زنان و مطالبات کارگران در ایران، بلکه ایجاد
ناامنی، اغتشتاش، جنگ داخلی است تا شرایط سوریه را در ایران فراهم آورده و برای
تشدید تحریمهای ایران، زمینه تجاوز امپریالیستها را به ایران تدارک ببینند. هم
اکنون تشویق و تقویت لومپنیسم در ایران و خارج، ضرب و شتم منتقدان در دستور کار
آنها قرار گرفته است. پلیس ممالک امپریالیستی از این لومپبنها حمایت میکنند.
حزب ما مانند همیشه از
اعتراضات مردمی برای تحقق خواستهای برحق خود دفاع کرده و با سوء استفاده دشمنان
ایران که سودای آزادی ایران را ندارند، مبارزه خواهد کرد. خواستهای حزب ما که در
اعتراضات مستقل خویش بیان کرده است چنیناند:
- تساوی حقوق اجتماعی زن
و مرد.
- آزادی تمام زندانیان
سیاسی.
- گشت ارشاد ملغی باید
گردد.
- حجاب اجباری باید
برچیده شود.
تحریمهای امپریالیستها که
ضدبشری، جنایتکارانه است باید از جانب بشریت مترقی به عنوان یک جنایت ضدبشری محکوم
گردد.
تهدید به تجاوز به ایران و
تدارک تجاوز «بشردوستانه» به ایران باید به عنوان یک جنایت جنگی محکوم شود.
حزب ما از تمامیت ارضی
ایران، که مورد دستبرد امپریالیستهاست، دفاع میکند.
حزب ما بر آن است که سرنوشت
هر ملتی باید به دست همان ملت تعیین شود، لذا ما خواهان سرنگونی رژیم سرمایهداری
جمهوری اسلامی تنها به دست مردم ایران در راستای تامین حقوق اکثریت مردم ایران به
ویژه زحمتکشان هستیم.
***
درسهائی
از خیزش آبان ٩٨
مطلبی که میخوانید تلخیصی از مقاله تحلیلی است که به مناسبت اولین سالگرد خیزش آبان ٩٨ در «توفان» ۲۳۹
ارگان مرکزی حزب کار ایران منتشر شد که ما بخاطر اهمیت این خیزش، دلایل آن و شرایط
بحرانی کنونی، منتشر میکنیم:
***
«یکسال از قتلعام معترضین آبانماه میگذرد. رژیم
سرمایهداری و تبهکار جمهوری اسلامی پاسخ نان و کار وآزادی را با تفنگ و سرنیزه
داد و بیش از ١٠٠٠ نفر از مردم جان به لب رسیده را در طی چند روز به قتل رساند. درسهای شورش مردم
در آبانماه ١۳٩٨ نشان داد که رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی حاکم تا به چه حد
آمادگی تمرکز نیرو و سرکوب خشونتآمیز مبارزات و اعتراضات مردم را دارد و برای روز
مبادا حساب باز کرده است. هر چه این مبارزات قهرآمیزتر گردد، خشونت ضد انقلاب
متمرکز و فشردهتر خواهد شد. این نیروهای سرکوب شامل سپاه پاسداران، بسیجیها،
عوامل لباس شخصی، لومپن پرولتاریا، باندهای مخفی تروریستی فدائیان اسلام که چندین
هزار نفرند و نیروهای سرکوبگر ضد شورش که تا دندان به تجهیزات مدرن مجهزند و
ماموران انتظامی و سرانجام حتی ارتشی خواهد بود. در پیشگیری از مبارزه مردم تمام
نقاط راهبردی و مهم شهرها و جادهها را با دوربینهای چهره شناس تجهیز کردهاند،
به طوری که بعد از سرکوب و آرامش در خیابانها، تازه پیگرد مبارزان و معترضان بر
اساس بررسی تصاویر و اطلاعاتی که در این مدت با حوصله جمعآوری نموده بودند، آغاز
شد. سیاست سرکوب رژیم در تمام عرصهها سازمانیافته و حسابگرانه بود. غافلگیری
رژیم تنها از دامنه اعتراضات، سرعت گسترش و عمق آن بود....
شورش آبان به ما آموخت که
تودههای مردم در این مبارزه دورنما نداشتند و خواست مشخصی را که همه مردم را به
دور آن گردآورند و تمرکز نیرو بخشند، هویدا نبود. زمانی که تودهها ادارهای را
تسخیر میکردند و یا سنگری را فتح مینمودند، همواره این پرسش برای آنها مطرح بود
که «بعدش چی؟» و آنها نمیتوانستند به این پرسش «بعدش چی؟» پاسخ مناسب بدهند. فتح
هر سنگر و فتح خیابانها و میادین و کلانتریها برای آنها آغاز بنبست بود.
اعتراضات در نخستین روزهای آن طبیعتا گستردهتر است، ولی با گسترش و شدت سرکوب از
طرفی و بیبرنامگی تودههای معترض از سوی دیگر، این حرکت، بیدورنمایی خویش را
نشان میدهد. معترضی که پس از جنگ و گریز روزانه به خانه خویش رفته است در روز دوم
هنوز نیز آمادگی پا گذاردن به خیابانها و اعتراضات را دارد، ولی به تدریج از
روزهای بعد به «بیفایدگی» این نوع مبارزه پی میبرد و خانهنشین میشود.
درس این شورش یکی این است
که توده قیامکننده باید دورنمای سیاسی داشته باشد. باید هدفهای مشخص دارا باشد
که برای نیل به آنها فعالیت و بسیج کند و شعارها و جنگ و گریزهای خویش را بر اساس
این سیاستها تعیین نماید. اگر مسئله کسب قدرت سیاسی مطرح است، باید با خواستهای
مشخص کسب قدرت سیاسی به میدان آید و هر روز و هر ساعت به سوئی رود که بخشی از این
قدرت را کسب کند و امکان تنفس به رژیمی که شبانه روز سرکوب میکند، ندهد. باید
اداره رادیو تلویزیون و یا مواضع راهبردی را اشغال کند. با اعتصاب عمومی از رسیدن
سوخت به واحدهای دشمن جلوگیری نماید، تولید را در دست بگیرد و خود را برای مسلح
شدن که تدارک آنرا باید از قبل دیده باشد، آماده کند. در این زمان، کسب هر سنگر
آغاز یک بنبست نیست، گام نخست برای فتح سنگرهای بعدی است. این دورنما در کار تودههای
مردم غایب بود و حتی خواستهای مشخصی از جمله اینکه بهای بنزین باید کاهش یابد و
یا وزیر کشور و یا رئیس جمهور باید استعفاء دهد نیز در مبارزه آنها به چشم نمیخورد.
حتی بیان این خواستها و طرح آن میتوانست به مردم دورنما دهد، آنها را متمرکز و
متحد گرداند و مانع پراکندگی و خودجوشی بیحد جنبش گردد.
بزرگترین درس شورش آبانماه
نشان داد که همه جنبشهای فاقد رهبری سرکوب میشوند. برای پیروزی در انقلاب به
نیروی رهبریکننده و عامل آگاه سیاسی و یا شرایط ذهنی نیاز است. جنبش مردم برای
اینکه پیروز شود، باید ستاد فرماندهی در این جنگ داشته باشد. در جنگی که میان طبقات
فرودست و حاکمان درمیگیرد، فرودستان نیز میبایستی در این نبرد سرداران خود را
داشته باشند. توده بیرهبر و یا رهبران بیسپاه هرگز قادر به پیروزی نیستند.
درس این شورش این است که به
ویژه طبقه کارگر به سازمان نیاز دارد. سازمان نخستین اسلحه طبقه کارگر است که
نیروی وی را متمرکز کرده و آماده مبارزه میکند. مردم در این مبارزه آموختند که هم
رهبر کم دارند و هم سازمان ندارند و این دو دستآورد بزرگ این مبارزه مردم است که
باید بر آن تکیه کرد، آنرا تبلیغ کرد تا جان شهدا بیجهت برباد نرفته باشد.
درس دیگر این شورش آن است
که ما باید بکوشیم بخشی از نیروهای مسلح رژیم و به ویژه بخشهای سالم و غیرفاسد را
چه در میان لایههای پائینی پاسداران، بسیجیان و ارتشیان، که از آحاد ملتاند، جلب
کرده و در جناح دشمن شکاف ایجاد کنیم. درس انقلاب بهمن نیز همین بود و ارتش ۴۰۰
هزار نفره شاهنشاهی در مقابل قدرت عظیم تودههای مردم ذوب شد. ما باید بکوشیم که
به قدرت جسمانی برای درگیری و نابودی سران دشمن متوسل شویم و آنها را در شرایط
لازم برای ایجاد تزلزل در میانشان، سر به نیست کرده و حتی با اعمال قهر انفرادی
به این وظیفه مهم نایل شویم. تاکتیک ترور تودهای سازمانیافته، که اجرایش در خدمت
مصالح جنبش عمومی انقلابی باشد و با نظارت صورت پذیرفته که به تعبیرات «اوباشانه»
منجر نشود، بحثی است که نه تنها لنین از آن در قیام یاد میکند، بلکه از تجربه
زنده انقلاب بهمن برمیآید. در انقلاب بهمن نیز چنین بود و ترور بخشی از ارتشیان
در پایگاه لویزان به تزلزل درون ارتش منجر شد. این وظیفه را فقط شرکت مردم در
مبارزه، درجه فداکاری آنها و مهمتر از همه سازمان متشکل انقلابی و رهبری این
سازمان انجام خواهد داد.
لنین با استناد به مارکس میگفت:
«دسامبر صحت یکی دیگر از اصول عمیق مارکس را که اپورتونیستها آنرا فراموش کردهاند،
به طور نمایانی تایید کرد. این اصل حاکی است: قیام فن است و قاعده عمده این فن هم
عبارتست از تعرضی که باید با از جان گذشتگی جسارتآمیز و عزم راسخ انجام
گیرد. ما این حقیقت را به اندازه کافی فرا نگرفته بودیم. ما این فن و این قاعده
تعرض به هر قیمتی که باشد را نه خودمان به قدر کافی آموخته و نه به تودهها یاد
داده بودیم. ما اکنون باید با تمام انرژی جبران مافات بنمائیم» (منتخبات ۴ جلدی
آثار لنین به فارسی جلد اول، قسمت دوم صص ۱۹۷-۱۹۶).
این سخنان لنین همان فقدان
بیدورنمائی و فقدان تاکتیک متناسب با آن در شورش کنونی آبانماه است. تعرض زمانی
مفهوم دارد که هدف روشن باشد و دورنمائی در پیش پای جنبش قرار بگیرد. صرف فرونشاندن
خشم فردی و یا گروهی و التیام هیجانهای درونی هر چقدر هم موجه باشند، دورنما نیست
و تنها فرجامی زودرس دارد. زیرا تنها با دارا بودن دورنما و هدف میشود اراده به
تعرض هدفمند داشت و تعرض کرد و تعرض را به نتیجه رسانید.
بزرگترین دستآورد شورشِ
آبان این است که جنبش مردم ایران برای غلبه بر رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی به
حزب طبقه کارگر به حزبی مارکسیستی - لنینیستی نیاز دارد. طبقه کارگر بدون حزب گوشت
دم توپ بورژوازی است. ایدئولوگهای بورژوازی با لباسهای به ظاهر کارگری طبقه
کارگر را از پیوستن به حزب باز میدارند و برای آنها موعظه میکنند که آنها خودشان
باید خود را بدون تشکل و حزب طبقاتی خودشان آزاد کنند. آنها به طبقه کارگر پیشنهاد
خودکشی میدهند. تجربه شورش آبان این ترهات و تبلیغات شوم و مشکوک بورژوائی را
رسوا ساخت. طبقه کارگر میبیند که بدون سازماندهی و رهبری حزب ماهیتا کمونیستی
قادر به آزادی خویش و سایر ستمدیدگان نیست. حزب کار ایران (توفان) همواره از این
تئوریهای مارکسیستی – لنینیستی حمایت کرده و طبقه کارگر را از این دشمنان دوستنما
برحذر داشته است. برای کسب دستآوردهای بیشتر و موثرتر در شورشی که در راه است،
به حزب کار ایرن بهپیوندید و دست رد به سینه عمال بورژوازی در جنبش کارگری بزنید
که تنها بر ضد حزبیت و کمونیسم تبلیغ میکنند. این عده به زبالهدان تاریخ تعلق
دارند. آنها به طول عمر رژیم سرمایهداری حاکم میافزایند».
www.toufan.org/Tufa
html/Dars haye Aban T 239.htm http://www.toufan.org/Tufa%20html/Dars%20haye%20%20Aban%20T%20239.htm
***
در حاشیه جنگ رسانههای فارسی زبان لندننشین
وقتی
گرگها از پیدا کردن غذا و خوراک کاملا ناامید میگردند، ضعیفترین گرگ توسط بقیه
تکه پاره و بلعیده میشود و یا به لاشهخواری روی میآورند. مدتی است نزاع رسانههای
امپریالیستی
فارسی زبان بر سر مزدوری یکدیگر و اهداف ضدایرانیشان بالا گرفته است. نزاعی که حالا رنگ فحاشی و اتهام های سنگین به خود گرفته است، رسانه «سعودی اینترنشنال» که در لندن مستقر است، بیبیسی فارسی دیگر رسانه لندنی را
بابت ارتزاق از مالیات انگلیسیها به سخره میگیرد اما توضیحی درباره دلارهای نفتی
عربستان، که هزینه شبکهاش میشود، نمیدهد. متقابلا خبرنگار بیبیسی فارسی هم پرده
از اهداف شوم و ضدایرانی این شبکه سعودی برمیدارد. حالا آنها در حالی با کارنامهای
سیاه در فعالیتهای ضدایرانیشان به یکدیگر نیش و کنایه میزنند که نباید در این
میان به یکدیگر بخندند! به گزارش «وطنامروز»، هفته گذشته بود که یک فایل
صوتی از رعنا رحیمپور، خبرنگار بیبیسی فارسی منتشر شد که عملا به وجود یک
سناریو برای فعال کردن گسلهای قومیتی و حرکت به سمت تجزیهطلبی در حاشیه آشوبهای
خیابانی اخیر در ایران اعتراف میکرد. در این فایل صوتی وی به شکل بیپرده از هدف
تکهتکه و تجزیه شدن ایران خبر میدهد و تاکید میکند هدف پشت پرده اعتراضات درایران نه دموکراسی، بلکه تجزیه است! رحیمپور
مشخصا خبر میدهد در رسانه سعودی ایران اینترنشنال ابلاغ شده که فقط با رهبران
احزاب «تجزیهطلب» گفتوگو و به آنها تریبون داده شود. خبرنگار بیبیسی
فارسی اصالت این فایل صوتی را در صفحه اینستاگرامش تایید کرده است اما بهرغم
اشاره صریح به پشت پرده دامن
زدن به آشوب وجنگ توسط کانال تلویزون سعودی اینترنشنال و دیگر پایگاههای مشابه ، گفته است. به خبرنگاران این رسانههای ضدایرانی احترام میگذارد!
به فاصله چند روز گروههای اپوزیسیون فایل جدیدی از خبرنگار بیبیسی فارسی منتشر
کردند. در این فایل رحیمپور میگوید: «باید بفهمید منظور من چیه. کشورهای منطقه،
ایران دموکراتیک که نمیخواهند». او سپس به شورشهای خیابانی اشاره کرده و میگوید
از خشونتی که در روزهای اخیر دیده ترسیده و تعجب کرده و اگر این روند ادامه پیدا
کند «به سمت جنگ داخلی پیش خواهد رفت».
دشمنان ایران با استخدام وطن فروشان
بی مقدار وخودنما به تبلیغ علیه مردم شرافتمند وزحمتکش ایران پرداخته و می
پردازند. دشمنان گمان بردهاند که ایران با کمک عروسک های مزدوری که نقش چرخ پنجم
دشمن غدار را برعهده گرفتهاند، فتح خواهد شد. امپریالیست ها وصهیونیست ها جنگی
تمامعیار را علیه ایران براه انداخته اند و نقش این جنگ تبلیغاتی را به ایرانیان
خودفروخته سپرده اند تا با روح و روان مردم بازی کنند تا عرق ملی و عشق به میهن را
به کناری بگذارند. زهی خیال باطل!
بسیاری از تلویزیونهای فارسی زبان برون مرزی با پول کشورهای میزبان و یا
مرتجعین منطقه به تبلیغ برای ویران ساختن ایران، فعال هستندو هرازگاهی برای خوش رقصی بیشتربا یکدیگر درقابت ونزاع
قرارمی گیرند.. این خبرگزاریها که از تمام امکانات و مشاوره روانشناسان، جامعه
شناسان و … برخوردار هستند، طبق فرمان اربابان خود برای جلوگیری از نقش پر اهمیت
ایران در ایجاد جهان چند قطبی، برای نابودی، تجزیه و آشوب دائمی ایران به صف شدهاند
و در این راستا به پخش اخبار جعلی و یا غلو شده و همچنینکتمان وتحریف واقعیت می
پردازند.
هم اکنون بعد از تلاش دیوانه وار فراوان، مجریان خبرگزاریهای ضدایرانی متوجه
شدهاند که تیرشان به سنگ خورده است و توان نابودی این مرز و بوم را ندارند. حال
بعد از تروریستی خواندن این خبرگزاریهای دروغ پردازاز طرف ایران و مجرم خواندن
کارکنان آنها و کسانی که همراه با آنان آب به آسیاب نابکاران می ریزند، ترس و
وحشت در میان عدهای از آنان بوجود آمد وبه فکر عافیت جویی افتادند. در این میان
مجری (بی بی سی)، هم برای دور کردن اتهام از خود و هم برای عقب زدن حریف ارباب خود
فایل صوتی از مکالمه خود با مادرش علیه تلویزیون سعودی (اینترنشنال) را پخش کرد تا
مردم و بینندگان ایرانی را فریب دهد که گویا خود واربابش (بی بی سی) با دیگر
خبرگزاری ها تفاوت دارند. ولی واقعیت این است که تمامی این به ظاهر خبرگزاری ها درواقع
اتاق فکر جنگی همه جانبه هستند. و آن هم نه فقط جنگ خبری، زیرا وقتی در این
تلویزیونها آموزش جنگ خیابانی می دهند، جز تروریست، چه نامی میتوان به آنها نهاد؟ در این فایل صوتی که در ابتدا
از طرف «رعنا رحیم پور» تأیید نیز شد، این مجری بی بی سی طرح تجزیه طلبی را به
تلویزیون بن سلمان قاتل و خونریز نسبت داد. تو گویی بقیه تلویزیونهای وابسته و
جیره خوار چنین نکرده و نمی کنند. چنان از تجزیه طلبی سخن به میان آورده است که
گویی همچون ارشمیدس به کشفی علمی دست پیدا کرده و خودش وهمقطارانش قصد دفاع از
تمامیت ارضی ایران را داشته اند.
علی رغم وجود کارشناسان مختلف و متعدد در تلویزیون دولتی انگلستان (بی بی سی)،
بند را آب دادند و طشت از بام افتاد و هدف امپریالیست ها و مرتجعین منطقه ای آنها
برملا شد.
بعد از برملا شدن هدف تلویزیون اینترنشنال بن اره، مجریان وطن فروش این
تلویزیون شروع به افشاء بی بی سی کردند و این موح برخاسته دیگر تلویزیونهای ضد
ایرانی را نیز به میدان افشاگری علیه یکدیگر کشاند و آنچه بر همه هویدا بود از
زبان خودشان مطرح شد.
ولی در این میان، آنچه از همه مهمتر است، وضعیت گروههای تجزیه طلب چپ و راست
است که کماکان از شکست های گذشته خود در همکاری با صدام و دولت جعلی بچه کش
اسرائیل درس نگرفته اند و به امید دلارهای باد آورده و به امید بودن دررکاب
نیروهای امپریالیستها و صهیونیستها در زمان حمله به ایران،در این تلویزیونها حاضر
میشوند و همچون عروسک های خیمه شب بازی به روده درازی ادامه می دهند. از قدیم
گفتهاند که «بر دیوانه حرجی نیست!». اینان که مبارزه را با راحت الحلقوم اشتباه
گرفته بودند، وقتی امکان قدرت یابی برای خود را حتی درخواب و خیال نیز ندیدند، عقل
از کف داده و به دریوزگی افتادند واز گروههایی با عقاید ضد امپریالیستی - ضد
صهیونیستی به مزدورانی برای دلارهای بیارزش تبدیل شدند.
این نزاع چه ساختگی و از پیش طراحی شده باشد و چه واقعی، تغییری
در ماهیت این رسانهها و کارویژههای ضدایرانیشان به وجود نمیآورد. با این حال
سیرک اخیر را میتوان نمایش رسوایی تریبوندارانی دانست که این سالها پشت نقاب
پوشش صدای ایرانیان، انواع عملیاتهای روانی را برای تضعیف انسجام ملی ایرانیان به
کار بردند. رسانههای لندنی در هفتاد روز گذشته برای روشن نگه داشتن آتش اعتراضات بدون چشم انداز مردم درخیابان تمام حیثیت و اعتبار خود را به میدان آوردند. ولخرجی
آنها لاجرم به رسوایی اخیر منتهی شد.
رعنا رحیمپور خبرنگار تلویزیون بی بی سی فارسی پس از این
بازی ازپیش طرح شده که با شکست روبرو شد در یک استوری نوشت که ایران را برای همیشه
در خودش کشته است. ولی واقعیت این است که بی وطن ها از آنجاییکه دارای هیچ هویت
ملی نیستند خود را کشته وبی اعتبار شده اند.
در جبهه نبرد طبقاتی
اخبار،
گزارشات و اعتراضات کارگری درآبان ماه ۱۴۰۱
زین عصا تا
آن عصا فرقیست ژرف
زین عمل تا آن عمل
راهی شگرف مولوی
قتل «مهسا
امینی» در ماه اردیبهشت، به سرعت خواسته آزادی پوشش و احترام به آزادیهای فردی
را، که همواره از اصلیترین خواستههای دمکراتیک زنان و مردان ایران بوده است، به
مطالبهای تبدیل کرد که تمام ایران را به صحنه مبارزه رودررو با جمهوری اسلامی
کشاند. ولی متأسفانه به دلیل نبود تشکلی قدرتمند و سراسری، که مورد اعتماد عموم
مردم ایران باشد، رهبری این مبارزه برحق به انحراف رفت و با کمک و مداخله نیروهای
اجیر شده ضد ایرانی، به شورشی کور تبدیل شد. این اعتراضات پراکنده و فاقد چشمانداز
فرصت مناسبی برای نیروهای سرکوبگر حاکم شد تا با نیروی تا به دندان مسلح خود به
جنگ کارگران و زحمتکشان غیر متشکل بیایند. علاوه بر سیاست حاکم بر این خشم و
انتقام کنونی ضرباتی نیز بر پیکر مبارزه صنفی کارگران و زحمتکشان وارد ساخته است و
آن را به حاشیه رانده است. جمهوری اسلامی علاوه بر این با سناریوهای امنیتی بسیاری
از فعالین کارگری و صنفی را بازداشت کرد و فعالیت کارگران و مزدبگیران فرودست را
به حداقل رسانید. و ضربه دیگر این است که آن بخش از فعالین صنفی، که همواره به
اشتباه، بر سیاسیکاری تشکلات صنفی پافشاری میکردند، این فضا را مناسب دیده و با
دو قطبیشدن جامعه، تشکلی چون شورای هماهنگی تشکلهای فرهنگیان ایران را، که
اعتصابات سراسری را رهبری کرده و در اقصی نقاط ایران تشکلات فرهنگیان را بوجود
آورده بود، بدانجا سوق دادند که از یک تشکل صنفی نسبتاً موفق، به تشکلی که گمان میبرد
میبایست انقلابی را رهبری کند، تبدیل شد. چنین سیاست انحرافی نه تنها به گسترش
تشکیلاتی خود نیافزود، بلکه از اعتبار و اتوریته کمتری نسبت به قبل برخوردارگردید
و تا آنجا عقب رفت که پاسخ مثبت به فراخوانهای آن برای اعتصاب، به شهرها و استانهای
بسیار محدود شد و از آخرین فراخوان آبانماه این تشکل برای اعتصاب در روزهای ۲۹ و
۳۰ آبان استقبالی نگردید. در صورتی که اعتصابات قبلی با فراخوان شورای هماهنگی، در
تمامی استانها و در شهرهای بیشمار مورد استقبال وسیع فرهنگیان قرار میگرفت.
آنان که گمان میکردند که میتوانند همه مردم را به صحنه مبارزه بکشانند، در حال
حاضر به گِلهگذاری روی آوردهاند که چرا مردم در همه جا همچون کردستان به مبارزه
روی نمیآورند و ساکت شدهاند و نمیدانند که انقلاب با تهدید و اجبار صورت نمیگیرد.
فعالان صنفی و مدنی میبایست برای به دست آوردن رهبری تودههای هرچه گستردهتر، در
همان محدوده مبارزات صنفی و دموکراتیک باقی بمانند تا در دریای توده مردم امکان
شناگری مبارزان سیاسی فراهم آید. این تنها راه است پیشروی و ارتباط با توده مردم
است و راهی جز این متصور نیست. اگر چه وقایع و رخدادهای کارگری در آبانماه کمتر
ازگذشته بود، ولی مبارزه طبقاتی پایان نمیپذیرد، در اشکال مختلف ادامه مییابد.
در ادامه به رخدادهای مبارزاتی در آبان نظری میاندازیم:
سرکوب
و مقاومت
۱
آبان
حکم
دادگاه بدوی معلمان زندانی، که ۱۰ اردیبهشت دستگیر شدند، صادر شد. «محمد حبیبی» ۳
سال و ۷ ماه، «جعفر ابراهیمی» ۴ سال و ۶ ماه و «رسول بداقی» ۴ سال و ۶ ماه. ظمناً
هر سه نفر به دو سال منع فعالیت و عضویت در گروهها و ممنوعیت خروج از کشور نیز
محکوم شدند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان احکام صادر شده را محکوم ساخت و
خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط معلمان زندانی شد.
سندیکای
کارگران شرکت واحد احکام ناعادلانه علیه معلمان زندانی را شدیدا محکوم ساخت و در
اطلاعیه خود آورد: «تنها «جرم» این فعالین خوشنام تشکلهای صنفی معلمی تلاش جهت
احقاق حقوق اولیه معلمان و دانشآموزان و دفاع از آموزش و پرورش همگانی و رایگان
بوده است».
جمعی
از فعالین صنفی شهرستان مریوان، با حضور در منزل آقایان «اسکندر لطفی»، «مسعود
نیکخواه» و «خانم گلاله وطندوست»، وکیل و فعال حقوق زنان، با خانواده ایشان
دیدار کردند. اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان مریوان، در این دیدار خواستار آزادی
بی قید و شرط تمام معلمان و فعالین زندانی شدند.
«رضا شهابی» و«حسن سعیدی» به اتهامات واهی فعالیت تبلیغی
علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور، به مجموعاً ۶ سال
حبس تعزیری (۵ سال اجرایی) محکوم شدند و در حکم صادره مجازات تکمیلی مبنی بر
ممنوعیت خروج از کشور و عضویت در احزاب و فعالیت در شبکههای اجتماعی و منع از
اقامت در تهران و استانهای مجاور به مدت ۲ سال تعیین شده است. سندیکای کارگران
شرکت واحد با انتشار اطلاعیهای این احکام ظالمانه را شدیدا محکوم ساخت. در این
اطلاعیه آمده است: «این فعالین شناخته شده سندیکای کارگران شرکت واحد هیچ جرمی جز
حمایت از حقوق ابتدایی و بدیهی کارگران و فعالیت علنی سندیکایی مرتکب نشدهاند و
همکاران ما باید فوری و بدون قید و شرط آزاد گردند».
سندیکای
کارگران فلزکار مکانیک ایران با انتشار بیانیهای احکام ظالمانه برای فعالین صنفی
را محکوم ساخت. در این بیانیه آمده است: «... اگر امروز خروشی در جامعه پدید آمده
است حاصل رنجها، مرارتها، زندانی کشیدنها و ضرب و شتم کنشگران سندیکایی است که
در بدترین شرایط جامعه در سالهای ١٣٨٤ به بعد سکوت جامعه را شکستند و ندای حقخواهی
سر دادند. امروز این احکام هم نمیتواند نه جامعه را مرعوب کند و نه سندیکالیستها
را. شهابی، بداقی، سعیدی، حبیبی و ابراهیمی تنها نیستند، جنبش کارگری و جامعه
ایران از این فرزندان خود حمایت بی دریغ خواهد کرد».
۶
آبان
«رضا
شهابی» با انتشار نامه سرگشادهای سناریوی امنیتی علیه فعالین صنفی را افشاء کرد.
در این نامه سرگشاده آمده است: «... متاسفانه در شرایط کنونی، بنده و دوستان
سندیکایی و صنفی همانند سایر اقشار مردم از هر گونه امکان اطلاع رسانی سراسری
محروم هستیم، صدا و سیمای میلی به ناحق، بطور یکجانبه و بدون هیچگونه اسناد و
مدارک معتبر از هر گونه اتهام واهی و دروغ پرهیز نکرده و حتی به خود اجازه میدهد
پیش از تشکیل دادگاه فرمایشی، اتهامات واهی را بدون توجه به حقوق انسانی و قانونی
متهمین در رسانههای سراسری منتشر کند. از آنجائی که هرگونه شکایت ما از صدا و
سیما و مراجع قضایی و حاکمیتی به هیچ نتیجهای نخواهد رسید، شکایت، مظلومیت و بیگناهی
خود را به پیشگاه ملت غیور و گذشت زمان واگذار مینمائیم».
۹ آبان
جلسه
اول دادگاه «کیوان مهتدی» برگزار شد و ادامه دادگاه به جلسه دوم موکول شد. قاضی
دادگاه علیرغم گذشت شش ماه از بازداشت موقت «کیوان مهتدی»، با آزادی ایشان به قید
وثیقه مجددا مخالفت کرد. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
هرگونه پروندهسازی را علیه فعالین کارگری و مدنی محکوم ساخت و خواستار آزادی بی
قید و شرط «کیوان مهتدی»، فعالین کارگری، معلمی، دانشجویی، دانش آموزی، فعالین
جنبش زنان، معترضین بازداشتی و زندانیان سیاسی شد.
.
۱۱
آبان
«انوش عادلی»، «محمود صدیقیپور» و «عزیز قاسمزاده»، اعضای هیئت مدیره کانون
صنفی فرهنگیان گیلان، به یکسال زندان محکوم شدند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی
فرهنگیان ایران با انتشار اطلاعیهای رأی صادر شده علیه سه عضو هیئت مدیره کانون
صنفی فرهنگیان گیلان را محکوم ساخت. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «روند
برخورد با کنشگران صنفی و مدنی بیش از همه ضرر و زیانش متوجه حاکمیت خواهد بود و
با مسدود کردن فیلترهای نقد مصلحانه و معلمانه و محدود کردن فعالیتهای قانونی
کانونهای صنفی معلمان و دیگر نهادهای مدنی و زندانی کردن فعالان صنفی و مدنی،
مواجه مستقیم اعتراضات عمیقتر لایههای مختلف جامعه را با شتاب بیشتری تسریع
خواهد بخشید. انتظار میرود حاکمیت با پایان دادن به روند بازداشتها و زندانی
کردن و سرکوب منتقدان و معترضان، راه کم هزینهتری را در مسیر خواستههای به حق
مردم انتخاب نماید».
کانون
نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد. در این
بیانیه آمده است: «... کانون نویسندگان ایران از مردم آزادیخواه و تشکلهای مستقل
و نهادهای همسو در سراسر جهان میخواهد که صدای زندانیان سیاسی، بازداشتشدگان
اخیر و جنبش آزادیخواهی مردم ایران باشند».
«احمد
تقوی (نقوی)»، فعال صنفی معلمان ابهر، که به اتهام تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی
در دادگاه انقلاب این شهرستان به یکسال زندان محکوم شده بود، برای اجرای یک سال
حکم به زندان رفت. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ضمن حمایت از این
فعال صنفی خوشنام و محکومیت رای صادر شده علیه «نقوی» همچنان تاکید میکند این
بگیر و بهبندها کمترین خللی در روحیه و اراده کنشگران صنفی و مدنی ایجاد نخواهد
کرد و مسیر آزادی و عدالت را با اراده و انگیزه بیشتری طی خواهند کرد.
۱۲
آبان
شورای
هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با انتشار بیانیهای حمایت خود از «سوران
(اسکندر) لطفی» و «مسعود نیکخواه» را اعلام داشت. در این بیانیه آمده است: «...
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، کل پروندهای که برای این دو معلم و
نیز دیگر معلمان و کارگران ساخته و پرداخته شده است را یک سناریوسازی بیاساس و
غیرقانونی میداند. این شورا معتقد است که معلمان و نیز کارگران و فعالین بازداشت
شده در جریان پروندهی مرتبط با دو توریست فرانسوی، مطلقا مرتکب هیچ نوع جرمی نشدهاند
و هر آنچه انجام دادهاند در دایرهی دغدغههای صنفی معلمان، فرهنگیان و کارگران
بوده است. … شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران خطاب به حاکمیت میگوید
که این معلمان الگوی ما و دانش آموزانمان هستند؛ ما و دانش آموزان از سوران و
مسعود و دیگر معلمین زندانی درس آزادگی، حقخواهی و برابری طلبی میآموزیم. زندان
و شکنجه، فقط محبوبیت آنها و آرمانهایشان را برای مدرسه، دانش آموز و معلم بیشتر
خواهد نمود».
۱۵
آبان
ماموران
امنیتی «سروناز احمدی» و «کامیار فکور»، زوج کنشگر و روزنامهنگار مدافع حقوق
کارگران را بازداشت کردند. «کامیار فکور» پیشتر از سوی دادگاه انقلاب تهران به
زندان محکوم شده بود. نام نهاد بازداشتکننده، اتهام و محل نگهداری آنها مشخص
نیست.
«ریحانه معروف»، دبیر شورای صنفی دانشکده علوم اجتماعی
دانشگاه تهران برای دومین بار از آغاز اعتراضات، مقابل درب دانشکده توسط لباس شخصیها
ربوده شد.
قرار
بازداشت موقت «اسکندر لطفی»، پس از یک ماه بازداشت مجدداً تمدید شد. ایشان پیشتر
نیز در یازدهم اردیبهشت ماه به همراه «شعبان محمدی» و «مسعود نیکخواه»، توسط
نیروهای امنیتی بازداشت و سرانجام روز چهارشنبه ۲۶ مرداد ماه به قید وثیقه ۲
میلیارد تومانی موقتاً و تا زمان تکمیل پرونده از زندان آزاد شد.
۱۷
آبان
«داود
رضوی»، فعال کارگری، که در زندان اوین بازداشت میباشد، طی تماس تلفنی کوتاهی به
خانواده خود اطلاع داد که قرار بازداشت موقت ایشان یک ماه دیگر تمدید شده است و
همچنان تحت بازجویی میباشد. سندیکای کارگران شرکت واحد خواستار آزادی کلیه فعالین
کارگری، معلمی، دانشجویی، دانشآموزی، فعالین جنبش زنان، معترضین بازداشتی و
زندانیان سیاسی شد.
۱۸
آبان
«پیروز
نامی»، دبیرکل کانون صنفی معلمان خوزستان از زندان آزاد شد. شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان ایران ضمن تبریک آزادی ایشان، اظهار امیدواری کرد که حاکمیت با
تجدیدنظر اساسی در شیوه و منش خود و احترام به حقوق شهروندی و حق انتخاب مردم بر
سرنوشت خود، مانع خسارتهای بیشتر به کشور گردد.
۲۵
آبان
«جعفر
ابراهیمی» به دلیل مشکلات گوارشی، در اثر عدم رسیدگی پزشکی تخصصی در زندان، وضعیت
جسمی وخیمی پیدا کرد و در بخش گوارش بیماران بیمارستان هزار تختخواب تهران، (امام
خمینی) بستری شد. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، خواهان آزادی بی
قید و شرط هر چه سریعتر «جعفر ابراهیمی» و دیگر فعالین صنفی، مدنی، سیاسی و بازداشتشدگان اخیر شد.
نفت،
گاز، پتروشیمی و نیروگاهها
۴
آبان
کارکنان
پالایشگاه تهران در اعتراض به سطح حقوق و تبعیض در پرداختیها بین کارگران و برای
افزایش دستمزد دست به اعتصاب زدند.
۱۹
آبان
جمعی
از کارکنان رسمی نفت در مناطق مختلف عملیاتی که از روز دوشنبه ۱۶ آبان مطابق
فراخوانی از پیش اعلام شده و در اعتراض به عدم اجرای ماده ۱۰ قانون وظایف و
اختیارات کارکنان وزارت نفت دست به اعتصاب غذا زده بودند برای چهارمین روز متوالی
اعتراضشان را ادامه دادند. این ماده قانونی، تعیین افزایش حقوق کارکنان عملیاتی
وزارت نفت را از چارچوب قانون مدیریت خدمات کشوری مستثنی میکند و اجرای آن میتواند
تأثیر چشمگیری بر دستمزد این کارکنان داشته باشد. لازم به ذکر است که کارکنان
رسمی در برخی مراکز، که زودتر این حرکت اعتراضی را آغاز کرده بودند، امروز پنجمین
روز امتناع از دریافت غذا را پشت سر گذاشتند.
۲۳
آبان
بر
اساس اطلاعیه «گروه افکار» اعتصاب غذای کارکنان رسمی صنعت نفت پایان یافت. در بخشی
از اطلاعیه «گروه افکار» آمده است: «با توجه به اخبار واصله مبنی بر موافقت رئیسجمهور
با اجرای ماده۱۰ ، همانگونه که صبح امروز (در گروه) اعلام شد بطور موقت و جهت
فراهمسازی مراحل اجرا، فرصت کوتاهی (در حد چند هفته) به مسئولین وزارت نفت خواهیم
داد و اگر آقایان از فرصت پیش آمده استفاده نکنند و باز هم اتلاف وقت اتفاق افتد،
در مرحلهی بعد با نظرسنجی از همکاران قطعا اعتراض خود را با شدت و حِدَّت بیشتری
به نمایش خواهیم گذاشت».
کارگران
دیگر
۳
آبان
کارگران
شرکت موتورسازان تراکتورسازی تبریز برای دومین روز به اعتصاب خود ادامه دادند.
خواست کارگران بازنگری در طرح طبقهبندی مشاغل و افزایش حقوق اعلام شده است.
کارگران موتورسازان تراکتورسازی تبریز ماه گذشته نیز با خواستهای مشابهی اعتصاب
کرده بودند. اعتصاب آنها در بهمن سال گذشته با خواست امنیت شغلی، اجرای طرح طبقهبندی
مشاغل، و بهرسمیت شناختن حق تشکل بیش از یک هفته ادامه یافت و با وعدههای
کارفرما متوقف شد.
۷
آبان
پزشکان
جراح بیمارستان کوثر سنندج در اعتراض به رفتار جمهوری اسلامی با پزشکان دست به
اعتصاب زدند. پزشکان جراح در بیمارستان کوثر سنندج در اعتراض به هتک حرمت جامعه
پزشکی و حمله ساختارشکنانه نیروی انتظامی به خوابگاه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی
کردستان دست به اعتصاب زدند. آنها اعلام کردند که فقط اعمال جراحی اورژانسی را به
دلیل سوگند پزشکی انجام خواهند داد.
۲۵آبان
کارگران
بخشهای مختلف شرکت ذوب آهن اصفهان طبق فراخوان قبلی با خواست افزایش دستمزد و
اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، برای دومین روز دست به اعتصاب و تجمع زدند. کارگران
روز پیش در خیابان با سردادن شعارهای مطالباتی خود راهپیمایی کردند. این اعتصاب در
ادامه اعتصاب کارگران در روزهای ۱۷ و ۱۸ آبان صورت گرفت. مدیریت شرکت، نبود منابع
مالی را دلیل تعویق مطالبات کارگران اعلام کرد، اما کارگران در فراخوان ۲۴ آبان
ماه، مدیران را دروغگو خوانده و افزودند که مقابل دروغگویی و بیعدالتی میایستند.
صبح ۲۴ آبان، مدیریت شرکت یک میلیون تومان به حساب آنها واریز کرد اما کارگران
مجدانه خواهان افزایش دستمزدها و اجرای طرح طبقهبندی مشاغل شدند.
۲۸
آبان
کارگران
سایت ۳ شرکت کروز در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان مجدداً دست از کار کشیده
و در محوطه کارخانه دست به تجمع زدند. روز پنجشنبه ۲۶ آبان نیز کارگران در اعتراض
به لغو کلیه شیفتهای اضافهکاری روز جمعه و سطح پایین دستمزدها، تجمع اعتراضی
برگزار کرده بودند.
کارگران
شاغل در کارخانه داروگر تهران نسبت به بیتوجهی کارفرما به پرداخت چهار ماه حقوق و
۶ ماه حق بیمه اعتراض کردند. با پرداخت نشدن حق بیمه، کارگران از دریافت خدمات
درمان تامین اجتماعی محروم شدهاند. در حال حاضر تعداد کارگران این کارخانه به
حداقل ۱۱۰ تا ۱۲۰ کارگر کاهش یافته و با همین تعداد نیروی کار، ماهیانه ۳۵ تن
شامپو و مایع ظرفشویی تولید میشود.
کشاورزان
اصفهان در اعتراض به عدم دریافت حق آبه دست به تجمع و راهپیمایی اعتراضی زدند.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران به درستی میگوید: «سرمایه داری هراس
عمیقی از سازمان یافتگی جنبش کارگری و تاثیرهای آن بر جنبش عمومی آزادیخواهی دارد
و از اینرو در سالهای اخیر همه تلاشهای خود را به کار بسته است تا از نزدیکی،
هماهنگی و مبارزه مشترک زحمتکشان در کنار دیگر سازمانهای اجتماعی جلوگیری کند.
خواستههای زحمتکشان جدا از خواستههای پرستاران، خبرنگاران، آموزگاران، هنرمندان،
نویسندگان، دانشجویان و زنان و حتی دانشمندان مردمی نیست. ما خواهان بهبودی وضعیت
معیشت مردم ایران، رفع فقر و بیکاری و آزادیهای انسانی هستیم.» و ما برای پایان
سخن اضافه میکنیم که راهی جز مبارزه سازمانیافته و همگانی و انجام وظایف عهده
گرفته هر تشکل صنفی و سیاسی، در جای خود، وجود ندارد. برای گذر از این مسیر سخت و
پر سنگلاخ طولانی، تنها راه، مبارزه متشکل، با برنامه و دوری از هیجانات کاذب است.
چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!
***
بیانیه
مشترک چند گروه بازنشستگی در مورد تحولات اخیر ایران
در بخشی از این بیانیه چنین آمده است:
«آنچه در شیراز رخداد، فجیع و غیرقابل باور است. اما جدا کردن فرزندان ایران
زمین از آن هم فجیعتر است. همانطوری که باید حقیقت مرگ مهسا امینی و نیکا
شاکرمی مشخص شود، باید پشت پرده آدمکشی شیراز نیز آشکار گردد.
در ایران همه روزه کودکانی همسن آرتین کشته،
مورد تجاوز، و به بردگی کشیده میشوند و یا در خیابانها با جل پارهای به دنبال
نان پارهای هستند، ولی دیده نمیشوند، آیا نباید برای این فرزندان غمزده بود؟
چرا سیاستهایی که باعث رنج و مرگ خاموش کودکانمان می شود را بازگو نمیکنیم؟ چرا
نمیگوییم چگونه دومین کشور دارنده ذخایر نفت و سومین دارنده منابع گازی جهان،
هموطناناش باید سر در سطل زباله داشته باشند تا نمیرند؟
مرگ همه هموطنانمان سخت و دردآور است. هر روزه
در همین خبرگزاری کار ایران (ایلنا) متعلق به خانه کارگر میخوانیم که کارگران به
دلیل عدم ایمنی کشته میشوند و به خاطر نگرفتن حقوق عقبمانده خود را میکشند. چرا
برای این جانباختگان پدر و مادر پیدا نمیشود؟ چرا برای بازنشستگانی که در زیر خط
فقر هر روزه میمیرند، کسی فریاد واویلا سرنمیدهد؟
دلیل تمامی پرسشهای بالا سیاستهای
نئولیبرالیستی است که با یک فرمان قدرت خرید مردم را ٤ برابر از بین برد و باعث
این آشفتگی در سراسر ایران شده است. سیاستهای رانتخوارانه و نبود قوه قضاییهای
که داد مردم را از اختلاسگران و آقازادههایی که حق بیشرافتیشان را به اصطلاح
از سفره انقلاب برداشته و در دامان آمریکا و کانادا به خوشگذرانی میگذارنند و
پدرانشان در ایران دستههای مافیایی در ارکان تصمیمگیری دارند، خشم مردم را
برانگیخته است.
شیراز پارهای از وطن ماست، همچنانکه زاهدان و
سقز و تهران.
ما همه سیاستهایی را که باعث کشته شدن مردم
ایران از طریق تروریسم می شود، محکوم میکنیم. این تروریسم چه خاموش باشد مانند
گرانی و تورم و بیکاری تحمیل شده به مردم و چه مانند آنچه در شیراز اتفاق افتاد،
مورد اعتراض ماست و حق خود را برای اعتراض به سیاستهای خانه خرابکن اقتصادی و
فرهنگی و اجتماعی محفوظ میداریم....».
سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران
بازنشستگان سندیکای کارگران بافنده سوزنی
بازنشستگان فلزکار مکانیک
بازنشستگان صنعت چاپ
بازنشستگان شهاب خودرو
بازنشستگان مستقل قزوین
بازنشستگان مستقل رامهرمز
بازنشستگان مستقل بابل
٧ آبان ١٤٠١
***
نمیشود با فرهنگ و اقتصاد نئولیبرالیستی به جنگ امپریالیسم رفت
یکی از دلایل اصلی وضع موجود شکست قطعی و مفتضحانهی
ج.ا در حوزهی فرهنگی است که البته مستقیماً متأثر است از سیاستهای کلانِ اقتصادی
نظام در دهههای اخیر. اقتصاد نئولیبرال چیزی جز فرهنگ نئولیبرال نمیزاید و
هژمونی فرهنگ نئولیبرال را نمیشود تنها با مذهبیکردن آن خنثی کرد.
در دو دههی ابتدایی پس از انقلاب، تولیدات فرهنگی، با
وجود قلعوقمع گستردهی نیروهای چپ و پیشرو، چه از نظر شکل و زیباییشناسی، چه از
نظر محتوا، همچنان تا حدود قابل توجهی متأثر از گفتمان عمومی چپ و البته آرمانهای
اولیهی انقلاب مثل عدالتطلبی و استقلال و بومیگرایی و ... بود.
از میانههای دههی هفتاد و درست همزمان با اوجگیری
مجدد روند توسعهی سرمایهداری در ایران، نظام فرهنگی وابسته به آن هم دوباره پا
گرفت و بهسرعت جای خود را در همهی حوزهها گشاد و گشادتر کرد. از کپیهای دستچندمی
خوانندههای لسآنجلسی و «خارجی»، فیلمفارسیهای بدون صحنه و کاباره، شاعر و
نویسندههای صدمن یه غاز، تا برنامههای تلویزیونی و رادیویی که خطبهخط کپی از
رادیوتلویزیونهای غربی بودند بهسرعت فضای فرهنگی را اشغال کردند. از طرف دیگر
رواج عمومی کامپیوتر و ماهواره و اینترنت و دسترسی آسانتر مخاطبان به نسخههای
اصلی و با کیفیت بالاتر.
بهتدریج بازار فرهنگ کپی/سانسور شده را از سکه
انداخت. بهمحض ورود شبکههای ماهوارهای فارسیزبان دیگر خیلیها تلویزیون نگاه
نکردند و به سینما نرفتند و موسیقیهای رادیوپیام را فراموش کردند. راهکار مدیران
فرهنگی چه بود؟ راهاندازی شبک «بیژن»های اشتری». نتیجه؟ غالب مطلق شدن فرهنگ
لیبرالی مبتذل. سلبریتی شدن مزخرفترینهای مردم. «امیرهای تتلو»، «شاهینهای
نجفی»، «بهنوشهای بختیاری».
از طرف دیگر هم بودند و هستند گروهی از «بچه انقلابیها»
که همیشه خواستهاند بهزعم خودشان با این رویه مخالفت کنند. از آنهایی که دههی
شصت انقلاب فرهنگیشان فقط چپها را کلهپا کرد و بعد خودشان شدند لیبرالترین
لیبرالها، براندازترین براندازان؛ آنهایی که دههی هفتاد با زنجیر و چماق حمله
میکردند به سینماها و تئاترها و روزنامهها و بعد خودشان شدند فیلمساز و روزنامهچی
و اول سیمها رو قطع کردند و بعد پریدند روی مینها. تا آنهایی که دههی هشتاد و
نود فیلم و سریال امنیتی میساختند و حالا با جیب پر شدهاند منتقد همانهایی که
جیبهایشان را پر کرده بودند.
این گروهها فکر میکنند صرفاً با افزودن مفاهیم و
ارزشهای دینی میتوانند با اژدهای دهسر فرهنگ نئولیبرالی کشتی بگیرند. فکر میکنند
اگر آقا مجید قصهشان نماز بخواند یا آقا محمد عرق نخورد ضدّفرهنگ تولید کردهاند.
فکر میکنند اگر بهجای آکادمی گوگوش آکادمی حاج منصور ارضی راه بیاندازند و به جای
ساسی مانکن تواشیح پخش کنند قضیه حل شده است.
اینها نمیبینند که فرهنگ نئولیبرالی حتی تا منتهیالیه
نهادهای مذهبیشان هم رسوخ کرده. فکر میکنند با عزاداری امام حسین فرهنگ
نئولیبرالی را کلهپا کردهاند. نمیدانند که نئولیبرالیسم قادر است عزاداری امام
حسین را هم ببلعد یک لیوان آب هم روش. فکر میکنند فرهنگ نئولیبرالیستی یعنی مایوی
بیکینی و پرچم رنگینکمانی. نمیدانند که برای سرمایهداری نئولیبرال پرچم رنگینکمانی
و عکس چهگوارا و علم امام حسین فرقی ندارد. اینها فکر میکنند با قرص سردرد میتوانند
سرطان را درمان کنند. وقتی هم نمیشود جای عوض کردن دارو، انقدر میخورند تا
اووردوز کنند.
خلاصه کنم، نمیشود با فرهنگ و اقتصاد نئولیبرالیستی
به جنگ امپریالیسم رفت. اگر ناراحتید که پروپاگاندای بنگاههای دروغپراکنی شبکههای
ماهوارهای و جنگ رسانهای و تهاجم فرهنگی و اینها وضعیت کشور و مردم را به اینجا
رساندهاند، باید از خودتان بپرسید چرا. چه میشود که شبکههای مبتذل و مفتضح مثل
ایران اینترنشنال یا منوتو مهمان هرشب و روز خانههای بسیاری از ایرانیها میشوند؟
چه میشود که مفتضحترین موجودات جهان مثل علینژادها قهرمان عدهای میشوند؟
پاسخ ساده است. شما در همهی این سالها هیچ کاری
برای ساختن و ترویج یک فرهنگ بومی ضدّاستعماری، ضدّ سرمایهداری، ضدّامپریالیستی
نکردید. شما تمام این سالها فقط فرهنگ سرمایهداریِ نئولیبرالیستیِ استعماری را
گرفتید، حجاب و چادرنماز سرش کردید، رنگ اسلامی-ایرانی بیکیفیت بهش زدید و خودتان
هم باورتان شد که دارید با تهاجم فرهنگی مبارزه میکنید.
با اینکه خیلی دیر شده ولی هنوز شاید فرصت اندکی
باقی باشد برای مقاومت در برابر هژمونی فرهنگی. دو یا پنج سال دیگر شاید خیلی دیر
باشد. موشک جلوی موشک را میگیرد، جلوی مکدونالد و غربپرستی را نمیگیرد
به نقل ازکانال تلگرام مدارسرخ از صفحه اسفند
***
تجمع
ایرانیان آزادیخواه در «لین شوپینگ» سوئد
عصر روزشنبه ۵ نوامبر چند صد نفر
از ایرانیان مقیم این شهر وشهر وندان سوئدی گرد آمدند و با مردم ایران برای کسب
حقوقشان ابراز همبستگی نمودند. شعارهایی در این تظاهرات از جمله آزادی فوری
زندانیان سیاسی و مطالباتی نظیر آزادی بیان و عقیده، احزاب و سندیکا و
اجتماعات.... سر داده شد. چند روزنامه محلی نیز به انتشار عکس و بیانیه این تجمع
مبادرت کردند. متن بیانیه فارسی به شرح زیر است .
گزارش از افسانه /لینشوپینگ
١۵ آبان ١۴٠١
https://lkpg.news/2022/11/05/protesterna-mot-den-iranska-regimen-fortsatter/#google_vignette
***
بیانیه ایرانیان آزادیخواه در «لین شوپینگ»
دوستان غزیز!
جامعه پویا و جوان ایران که تغییرات در نیازهای
اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تسریع کرده است، ساختار فعلی را برنمیتابد و زیر
بار قوانین قرون وسطایی نمیرود، بنابر این راهی جز تحولات ریشهای و منطبق با
منافع عمومِ مردم وجود ندارد. اما جمهوری اسلامی هیچ تمایلی به دیدن مسایل و مصایب
مردم و شنیدن صدای آنها ندارد و تاکنون پاسخ مردم و مطالبات آنها، چیزی جز خشونت،
کشتار و سرکوب نبوده است. بر اساس گزارشهای رسمی در خلال هفت هفته اخیر بیش از
٢٣٠ نفر در ایران جان خود را از دست دادهاند.
با توجه به مقدمه فوق، خواستههای فراحزبی، ملی و
دمکراتیک ایرانیان مقیم «لینشوپینگ» به شرح زیر است:
·
ما خواهان آزادی
فوری و بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی هستیم.
·
ما خواهان آزادی
بیان و مطبوعات و آزادی در انتخاب پوشش و انحلال گشت ارشاد هستیم.
·
ما خواهان
اتحادیههای مستقل کارگری و احزاب و اجتماعات هستیم.
·
ما خواهان جدایی
کامل دین از دولت و آموزش هستیم.
·
ما خواهان تساوی
حقوق همه قومیتهای ایران، در عینِ حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران هستیم.
·
ما مخالف تحریمهای
اقتصادی علیه مردم ایران هستیم.
·
ما مخالف هر
گونه دخالت نظامی در ایران هستیم.
·
ما خواهان تساوی
کامل حقوق زن و مرد و برچیدن هرگونه تبعیض و نابرابری در ایران هستیم. زیرا بر این
باوریم که آزادی زن، معیار آزادی جامعه است. بدین معنی که ظلم و ستم جنسیتی و
طبقاتی در جامعه وجود نداشته باشد.
·
ایرانیان آزادیخواه
مقیم «لینشوپینگ»، وظیفه خود میدانند تا در چارچوب اصول فوق، تصویری صحیح از
مبارزه مردم ایران ارائه دهند و همبستگی مردم سوئد، بویژه فعالان سیاسی و مدنی
،سندیکاهای کارگری و احزاب سیاسی را نسبت به خواستههای مردم ایران جلب نمایند.
زنده باد همبستگی با مبارزه مردم ایران برای
آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی!
ایرانیان آزادیخواه در «لینشوپینگ»
۵ نوامبر ٢٢ برابر با
١۴ آبان ١۴٠١
***
ملاقات با «ماکرون»،تقاضای مداخله نظامی و تجزیه
ایران از طرف «مدافعان حقوق زن»!
میهن ما بعد از انقلاب بزرگ بهمن ۵۷، که با هوشیاری و با
اتکا به رزمندگی مردمان سختکوش و دلاورش موفق شده است تا حکومت وابسته به
امپراطوری سرمایه - از نوع امریکایی - آنرا به زبالهدان تاریخ پرتاب کند، بیش از
چهل سال است که تحت محاصر نظامی و اقتصادی در شکل خشنترین تحریمهای ضدبشری، تعرض
رسانهای با کمک تلویزیونهای انگلیسی و سعودی و پروپاگاندای جاسوسان و کارمندان
سیا با نامهای به ظاهر دهنپُرکنی به مانند «خبرنگار» و «مدافعان حقوق بشر» قرار
دارد. اما ظاهرا حوصله این جماعت نوکرصفت به سر آمده و میکوشند به هر وسیلهای
که شده، با تحریک ایران، که در تمام این سالها با هوشیاری از رودررویی مستقیم با
ناتو اجتناب کرده، از یک طرف و با قانع کردن دولتهای جنگ برافروز اروپایی از طرف
دیگرآنها را برای یک حمله، که ظاهرا در «دفاع از مردم» صورت میگیرد، آماده سازند.
در میان این عروسکان خیمهشببازی دولتهای غربی معصومه علینژاد (قمی کلایی) بیشتر
از دیگران سعی میکند از این نمد کلاهی برای خود ببافد. یک روز برای مادرانی که
فرزندانشان را در درگیریها از دست دادهاند، میگرید و ساعتی بعد میکوشد تا
صحبتهایش را با این خانوادهها به دلار و پوند تبدیل کند، یک روز رهبر جوانان
معترض در خیابانها میشود و ساعتی بعد به او میفهمانند که پایش را از گلیماش
درازتر نکند که کسان دیگری هم در صف هستند. او که بعد از انتشار عکسی در کنار
«مایک پمپئو»، وزیر اسبق امور خارجه آمریکا، جلاد زنان و کودکان عراقی ماهیت جنگافروزانه
خود را به وضوح آشکار کرده و دچار ترس و اضطراب گشته بود که شخص دیگری جانشین وی
گردد، سعی کرد با اشکهای تمساحوار خود برای ربودناش بوسیله نیروهای امنیتی
ایران، دوباره خود را به عنوان معترضی که جانش هم در امان نیست، مطرح کند. آن هم
با کمک داستانهای جعلی که حتی یک بچه دبستانی هم سناریوی آدمربایی بهتری در این
موارد میتواند بنویسد. وی با کمک دلارهای امریکایی، ماشین جنگافروزی رسانهای
امریکایی و غربی، که با سالها تجربه و آنالیزهای خود در مورد جنگ ویتنام و نحوه
دروغپردازی به آن کار کشتهتر گشتهاند، حمله به عراق با کمک بنگاه متعفن دروغپرداز
وزارت خارجه دولت امریکا، که منجر به کشته شدن صدها هزار نفر در عراق و نابودی
زیرساختارهای این کشور و باعث بیمارگشتن هزاران کودک عراقی، که بعد از جنگ با
معلولیتهای فراوان به دنیا میآمدند، گردید، سعی دارد اینبار جنگ را برای مردم
ایران به ارمغان بیاورد.
خانم «علینژاد» باید مطالبی را که پنتاگون برایش مینویسد،
خوب حفظ کرده و با اعتماد به نفس این مزخرفات را به خورد مطبوعات غرب داده و حقوقاش
را دریافت کند. وی بر این تصور است که شاید هم دری به تخته خورد و بعد از «انقلاب
زنان» در ایران! شغل و آب نانداری بهتر از آنچه وی اکنون از آن ماموریت دارد،
بهرمند گردد. به همین جهت تصمیم گرفت با عنوان دهن پرکن «انقلاب زنان ایران» و
برای به رسمیت شناختن آن به درگاه «امانوئل ماکرون»، رئیس جمهوری فرانسه، برود و
برای اینکه ثابت کند که تنها نیست، چند تن از همپالکیهای خود را و احتمالا
وزیران آیندهاش برای فردای انقلاب با خود به کاخ الیزه برده است. «امانوئل
مکرون»، رئیس جمهور فرانسه، که با کمک اقتصاد نئولیبرال خود زندگی هزاران زحمتکش
فرانسوی را به تباهی میکشاند و آنها را هر روز فقیرتر مینماید؛ شخصی که هفته به
هفته جنبش جلیقه زردها را با باتوم و حمله به آنها جواب میدهد؛ کسی که با تحمیل
هزینههای زیاد برای زندگی مجللاش در کاخ الیزه و ساختن استخر گرانقیمتی در محل
مسکونی تابستانی وی خشم فرانسویان را با خود به همراه داشته است، به یکباره مدافع
حقوق مردم ایران میگردد. انسان واقعا نمیداند بخندد و یا گریه کند.
«معصومه علینژاد» به همراه «لادن
برومند»، «شیما بابایی» و «رویا پیرایی» در دیدارش با «مکرون» تقاضای مسخره خود را
برای اخراج دیپلماتهای ایرانی و بستن سفارتخانههای ایران تکرار کرد. سفارتخانههایی
که در کنار کار دیپلماتیک برای انجام امورات ایرانیان خارج از کشور در داخل ایران
به آن احتیاج است. البته اگر این شخص کمی سواد سیاسی میداشت، متوجه میشد که با
این حرفاش بیشتر حماقت سیاسی خود را به معرض تماشا گذاشته است. «امانوئل مکرون»
هم حتما پیش خودش فکر کرده که بعد از بستن سفارتخانههای ایران میباید با
«معصومه» خانم تماس داشته باشد و به همین دلیل ترجیح داد تنها از «انقلاب زنان»
ایران حمایت و آن را تحسین کرده و برای آنان آرزوی موفقیت کند. وی اما اظهارنظری
در مورد دولتمندان آینده نکرد. در واقع این تقاضا تنها برای قطع روابط دیپلماتیک
نیست. علاوه بر «معصومه»، «حامد اسماعیلیون» و چندین مواجببگیر دولتهای غربی هم
چندی است که بر طبل جنگ و حمله نظامی به ایران میکوبند. آنها که همگی دل و دماغی
بعد از شکست مفتضحانه امریکا در افغانستان ندارند و نمیتوانند روی کمک امریکا
حساب کنند، دنبال شرکای دیگر ناتو میگردنند تا شاید آنها دستها را بالا زده و به
کمک این خارجنشینان «انقلابی» آمده و کار جمهوری اسلامی ایران را برای آنها یکسره
کنند. کشورهای غربی هم مانند آلمان و فرانسه در این اوضاع و احوال به شدت به گاز و
نفت ایران و سرمایه انسانی آن نیاز دارند. برای جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه بر
سر کار آمدن یک دولت طرفدار دموکراسی! غربی به انبوه زیادی از این مشکلات خاتمه میدهد.
به همین دلیل دیگر این جماعت جنگطلب پردهها را دریده و تقاضای مداخله آشکار به
ایران را دارد. نتایج حمله به کشور عراق و «صدام حسین»، به افغانستان و «طالبان»،
به لیبی و «قذافی» و به سوریه و «بشار اسد» همگی «دیکتاتور» امروزدر دنیا بر همگان
واضح است. پیشرفت و سازندگی در تمامی این کشورها دیگر در دستور کارشان نیست. آنها میبایست
اول خسارتهای ناشی از این جنگهای تحمیلی را جبران کنند. جنگ تحمیلی، که میتواند
با کمک کُردهای طرفدار اسرائیل در عراق و با کمک جداییطلبان کُرد در ایران،
آذربایجان مورد حمایت ترکیه، که عضو ناتو میباشد و تحریک گروههای تجزیهطلب در
خوزستان و بلوچستان بر علیه ایران صورت گیرد. در داخل هم بوسیله اخبار جعلی
خبرنگاران روزنامههای اصلاحطلبان زمینه این کار چیده میشود و در خارج از کشور
با بسیج ایرانیان به دور شعار «همه باهم» و پوپولیستی و بیمحتوای «زن زندگی
آزادی» برای سرنگونی رژیم و اینکه حکومت ملاها باید برود، سعی دارند افکار عمومی
این کشورها را برای تجزیه و جنگ داخلی و ویرانی ایران آماده سازند تا دیگر هیچ
جنبش مدافع صلحی به خود اجازه دهد بر علیه این جنگافروزی به خیابان بیاید. در
کشور آلمان روزی نیست که در مورد زنان ستمدیده! ایران اظهارنظری نشود. در اخبار
تلویزیون، در روزنامهها، در اخبار ورزشی، در شوهای سیاسی و انتقادی و «فمینیستی»،
همه و همه و احتمالا در کل اروپا برای «انقلاب زنان» در ایران حاضرند ویرانی ایران
را به جان بخرند. تنها مشکل اما ظاهرا زنان ایران در داخل کشورند که نیمی از آنها
محجبهاند و برای پیشرفت و سربلندی ایران بدون تبعیض و آزاد پای ایران ایستاده و
نیمی دیگر که با پافشاری به حق برای پایان دادن به مصوبه پوشش اجباری و دهها
قوانین ارتجاعی دیگر، که با نقش زن و موقعیت امروزی او همخوانی ندارد، میرزمند و
از هیچ فداکاری برای تحقق مطالبات خود دریغ نخواهند کرد. زنان ایران آگاهاند و میدانند
که تنها در یک ایران مستقل و آزاد و با کمک مردان سختکوش میتوان جامعهای بر
اساس عدالت اجتماعی ساخت که در آن تبعیض و سرکوب جایی نخواهد داشت. زنان ایران، که
با تودهنی به «فرح دیبا»ها و برندگان جایزههای صلح و دلقکان خوشرقص محافل سرمایه
نشان دادهاند، رهایی که آنها در پی آن هستند، از بیخ و بُن با مفهوم «آزادی»،
زنان خودفروخته و جاهطلب متفاوت است.
***
برگی
ازتاریخ
تجاوز به حقوق زنان در هر شکل محکوم است
خیابان ولی عصرتهران،
١٠ آبان ١٣۵٨
عکاس:
«مریم زندی»
راهپیمایی فعالان
حقوق زنان و بدنه زنان سازمانهای سیاسی چپ در اعتراض به قانون تعدد زوجات و حق
طلاق یک جانبه
در این تظاهرات اتحادیه انقلابی زنان ایران
(سپیده سرخ) فعالانه شرکت داشته، با محکوم کردن این قانون و سایر قوانین ارتجاعی و
زن ستیز اسلامی، پرچم برابری حقوق زن و مرد را برافراشت و اقدامات سرکوبگرانه و
ضد دمکراتیک غاصبان انقلاب را مغایر اهداف انقلاب بهمن ۵٧ و به نفع
امپریالیسم تحلیل کرد. این اتحادیه دمکراتیک و انقلابی تحت رهبری حزب کمونیست
کارگران و دهقانان ایران (توفان) قرار داشت که پس از سرکوب خونین سال ۶٠ و دستگیری بسیاری
از اعضا و رهبران آن و فضای اختناق آن زمان همچون سایر تشکلات دمکراتیک و سیاسی از
هم پاشید. علیرغم این اما تعدادی از نشریات، اعلامیههای این اتحادیه در آرشیو
موجودند و خدماتاش به مردم زحمتکش و بویژه نقش انکارناپذیر آن در ارتقاء سطح
آگاهی زنان در تاریخ مبارزه زنان ایران ثبت شده است.
در نشریه «سپیده سرخ» سال اول شماره ۱۰ در
مهرماه ۱۳۵۸ در مورحجاب اجباری و تعرض به حقوق زنان و در افشای رژیم جمهوری اسلامی
چنین آمد:
« ... اولین رهآورد شما برای زن ایرانی که سالها
در فقر و محرومیت زندگی کرده بود و سرانجام از زیر بار ستم قد راست کرده و بهپاخاسته
بود تا همراه خلقهای ستمدیده ایران حقاش را بستاند، حجاب اجباری بود و وقتی با
مقاومت زنان آزادیخواه ایران روبرو شدید، جوابتان چماق بود. در بهار آزادی برای
اولین بار چماق بر سر زن ایرانی فرود آمد و آنگاه عمومیت یافت. حقا که سالی که
نکوست از بهارش پیداست. پس از آن هر روز قدمی در راه به بند کشیدن زن ایرانی
برداشتید.
ورزش بانوان ممنوع،گویندگی بانوان در تلویزیون
قطبزاده ممنوع، قضاوت بانوان ممنوع، زنان را به جرم زن بودن از خیلی از ادارات و
کارخانهها و غیره بیرون کردید، مهد کودکها را بستید تا مادران نتوانند در خارج
از خانه به کار بهپردازند و گفتید زن همان برای پای منقل و دیزی و طشت رختشوئی
خلق شده، دبیرستانهای مختلط را جدا کردهاید و به جایشان دبیرستانهای پسرانه
ایجاد کردید، هنرستانهای حرفهای دختران را تعطیل کردید و در واقع حق تحصیل را هم
میخواهید از زن سلب نمائید. این دسته گل آخرتان هم واقعا گل سر سبد حقکشی و ستم
است و نمایانگر ماهیت عقبگرا و ارتجاعی شماست.
محمد رضا شاه جلاد، محمد رضا شاه خائن نیز باد در
غبغب میانداخت و میگفت که او به زن ایرانی آزادی اعطا کرده است. ولی اکتریت زنان
ایران در پنجههای فقر و بیسوادی و محرومیت از حقوق اولیه انسانی اسیر بودند و
همواره تحقیرمیشدند. شاه مخلوع هم وعده وزارت و وکالت و حتی بهشت میداد، ولی اگر
واقعا حق میخواستی جواب او، هم چون شما، چماق و گلوله و زندان و شکنجه و اعدام
بود. بدانید که سرنوشت شما هم بهتر از سرنوشت محمدرضا شاه نخواهد بود».
برگي ازتاريخ
سیزده آبان معروف بِه شنبه سرخ ؛ روز دانش آموز گرامي باد !
نشریه شنبه سرخ شماره ١٩ آبان ١٣۵٨
یکم: ١٣ آبان، روز دانشآموز است، یادآور حماسه خونین هزاران دانشآموزی است
که در ١٣٥٧ به حمایت از اعتصاب آموزگاران، به حمایت از اعتصاب هزاران نفر از
کارگران نفت خوزستان، کارگران و کارمندان شرکت ملی گاز ایران، اعتصاب کارگران و
کارمندان دخانیات، اعتصاب کادرپزشکی بیمارستانها، اعتصاب کارکنان آب تهران و به
حمایت و همبستگی از تظاهرات پُر شکوه مردم در سراسر ایران یکپارچه به میدان آمدند
و با پیوستن به دانشجویان انقلابی در مقابل دانشگاه تهران با نیروی گارد شاهنشاهی
رژیم منفور پهلوی قهرمانانه دست به نبرد زدند. در اثر یورش وحشیانه نیروی سرکوبگر،
دهها تن از دانشآموزان به خون درغلطیدند. در این روز تاریخی، جوانان انقلابی
میهن ما با تودههای رنج و کار پیمان خونین خویش را هر چه مستحکمتر ساختند. فریاد
رسای جوانان، که توفید:
«دانشگاه سنگر آزادی
است نه لانه جاسوسان»، رژیم سرسپرده شاه را به لرزه درآورد. پیآمد «حماسه شنبه
سرخ» جوانان انقلابی مجسمه شاه را در صحن دانشگاه تهران به خاک کشیدند. شعلههای
خشم تودههای ستمدیده جوانان از فراز دانشگاه هر چه مشتعلتر به آسمان زبانه کشید.
عکس درباریان طعمه آتش گشت و شور انقلابی به اوج رسید. تا سرانجام برغم تمامی
توطئهها، سرنیزهها، حبس و شکنجه و اعدام مخالفین و مبارزین انقلابی و کمونیست،
شاه با تاج و تخت فرسوده سلطنت به مزبله تاریخ راهی گشت.
با روی کار آمدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، ١٣
آبان، «حماسه شنبه سرخ»، به «حماسه مبارزه علیه استکبار جهانی، روز دانشجویان خط
امام، روز تسخیر سفارت آمریکا و روز تبعید خمینی بت شکن به !!ترکیه»، تبدیل گشت!
«اما رژيم بِه رغم تمام رياكاريها و تبليغات
دروغين موفق نشد اين روز تاريخي را مصادره كند. «شنبه سرخ» «پس از پيروزي انقلاب
بهمن بنام نشريه سراسري اتحاديه انقلابي دانشآموزان ايران ثبت گرديد كه نقش موثري
در مبارزه عليه رژيم اسلامي و ارتقا سطح آگاهي دانشآموزان ايفا كَرد و در همين
رابطه شماري از اعضا و رهبران اين اتحاديه توسط رژيم تبهكار جمهوري اسلامي
تيرباران شدند .
اكنون در چهل و چهارمین سالگرد شنبه سرخ روز ١٣
آبان، كودكان هنرمند کار، برای سکهای ناچیز تلخ ميخوانند و بسياري از آنها از
تحصيل محروماند.
يكي از عاجلترين نياز کودکان ايران آموزش و
پرورش رایگان و لغو كار براي كودكان قبل از رسيدن بِه سن قانوني و احترام بِه
قانون حمايت از كودكان و توافقنامه بينالمللي است. ليكن گوش رژيم سرمايهداري
جمهوري اسلامي بِه اين قوانين بدهكار نيست و خشنترين سياستها را نسبت بِه كودكان ايران روا ميدارد .
دوم: به مناسبت ١٣ آبان، روز دانشآموز، نشریه دانشآموزی به نام «شنبه
سرخ» نام نشریه اتحادیه دانشآموزان ایران چند ماه پس از بهار آزادی و در فضای
انقلابی تاسیس گردید، به سرعت رشد کرد و در دفاع از آزادی و دستآوردهای انقلاب
شکوهمند بهمن ۵٧ و آگاهی بخشیدن به دانشآموزان نقش ارزندهای ایفا نمود. نشریه شنبه
سرخ بطور مرتب انتشار مییافت و در قلوب بسیاری از دانشآموزان جای گرفته بود و هر
روز بر تیراژاش افزوده میشد. روزی نبود که اتحادیه دانشآموزان- شنبه سرخ مورد
هجوم وحشیانه تاریکاندیشان و چماقداران حزباللهی قرار نگیرد. بارها اعضای
اتحادیه شنبه سرخ بخاطر فعالیت خستگیناپذیر و آگاهیبخش و افشاگرانهشان از مدارس
اخراج و مورد آزار و اذیت و سرکوب قرار گرفتند. بعد از کودتای ٣٠ خرداد ۶٠ فرمان سلاخی
انقلابیون و ریشهکن کردن انقلاب توسط رهبر جمهوری اسلامی، خمینی جلاد و اصلاحطلبان
رنگارنگ کنونی آغاز شد و اعدامهای جنون آمیز جوانان، شکنجه و تجاوز به دختران
باکره قبل از تیرباران و سرکوب وحشیانه خانوادههای داغدار شرط بقای رژیم کثیف و
ضدبشری نظام اسلامی گردید. در این بین اعضای شنبه سرخ نیز از زیر تیغ سلاخی رژیم
اسلامی گذشتند و دهها تن از یاران و نونهالان این اتحادیه به جوخه اعدام سپرده
شدند. رفقا «نبی مفیدی» ١۴ ساله، «مهدی شیرخدا»، «داریوش اسفراینی»، «مسعود نائبیان»، «داریوش
انصاری» و دهها دانشآموز پُر امید دیگر اعضای اتحادیه شنبه سرخ یا به زندان
افتادند و یا بلافاصله در سالهای ۶٠ تا ۶٣ تیرباران شدند. رفیق «داریوش فاضلی» یکی از اعضای رهبری اتحادیه
دانش آموزان شنبه سرخ و مسئول کل تشکیلات مازندران بود که به جرم وفاداری به آرمان
کمونیستی و دفاع از کارگران و زحمتکشان در مهرماه ١٣۶٢ تیرباران شد. ما
یاد و خاطره رفیق «داریوش فاضلی» و دهها تن از اعضای جانباخته شنبه سرخ و هزاران
جوان و نوجوان دانشآموز مبارز و انقلابی را که توسط رژیم سرمایهداری جمهوری
اسلامی تیرباران شدند، گرامی میداریم و ایمان داریم که روزی مردم شریف ایران
انتقام خون این جوانان را با سرنگونی رژیم، محاکمه و مجازات عاملان و آمران این
کشتار بیرحمانه خواهد گرفت و جز این نیز نخواهد شد.
یاد رفقای جانباخته شنبه سرخ و همه جانباختگان
راه آزادی و استقلال و سوسياليسم گرامی باد!
***
برگی
ازتاریخ
به مناسبت صد وپنجمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر
در چنین روزی، ۷ نوامبر ۱۹۱۷، انقلاب اکتبر
سوسیالیستی در روسیه آغاز شد. در این روز کمیتههای اعتصابی، که بعدها «شورا» نام
گرفتند، توانستند تحت رهبری حزب بلشویک با شعار «همه قدرت به شوراها» قدرت سیاسی
را از دولت موقت بگیرند.
ویژگیهای این انقلاب، پیروزی وسپس سربرآوردن ضد
انقلاب احیای سرمایهداری:
یکم: انقلاب شکوهمند اکتبر شوروی، جهان سرمایه و تمامی نظم کهن را لرزاند
و به وحشت مرگ انداخت. پیروزیهای حزب بلشویک، تحت رهبری لنین و حکومت جوان شوروی،
منظره بینالمللی را دگرگون ساخت. امید امپریالیسم به پیروزی ضدانقلابیون داخلی
برآورده نشد. لشکرکشی چهارده دولت امپریالیستی و سرمایهداری علیه جمهوری جوان و
بنیانکن شوروی، بینتیجه ماند. ارتشهای متجاوز خارجی در جنگ با نیروی انقلابی
ارتش سرخ، یکی پس از دیگری شکست میخوردند و این شکستها آنها را به جنون
وامیداشت. برای مبارزه با نخستین کشور سوسیالیستی نقشههای طولانی و توسل به هر
سلاح مرگباری لازم میآمد. اما بهرغم تمام این توطئههای امپریالیستی و جنونآمیز
موفق به برانداختن حکومت شوروی نگشتند و دیکتاتوری پرولتاریا و ساختمان پیروزمند
سوسیالیسم به مدت سی سال به عظیمترین دستآوردهای بشری نائل آمد.
در صد و پنج سال پیش نظم نوینی در جهان پدید آمد.
نظمی که از نظر اقتصادی به استثمار انسان از انسان پایان میداد و از نظر سیاسی
طبقاتی را به قدرت میرسانید، که مورد بهرهکشی قرار گرفته و در زمره ستمکشان
بودند. در صدوپنج سال پیش تاریخ به مرتجعین، که زندگی در تجملات خویش را از
بدیهیات میدانستند، فرمان ایست داد و به زحمتکشان اعلام کرد، توقف ممنوع! دیگر
نمیشود به سبک و سیاق سابق مردم را به اسارت درآورد، مالکیت خصوصی را تقدیس کرد و
با جنگهای خانمانسوز میلیون انسان را آواره و بیچاره نمود. در صدوپنج سال پیش
بلشویکها در روسیه قدرت سیاسی را به کف آوردند و تنها به این اعتبار که قدرت
سیاسی اساس هر انقلاب و تحولی است؛ انقلابی که در روسیه صورت گرفت، یک انقلاب
سوسیالیستی بود.
قبل از پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه، عدهای
که خود را «مارکسیست» جا زده بودند و تفسیری غیرانقلابی و غیرطبقاتی از مارکسیسم
ارائه میدادند، بر این نظر بودند که باید از طریق پارلمانی قدرت سیاسی را به کف
آورد و به نظم پارلمانتاریسم بورژوائی گردن نهاد. آنها با استقرار دیکتاتوری
پرولتاریا به عنوان شرط هر تحول سوسیالیستی در کشور مخالف بودند و از این نظریه
مارکس و انگلس دفاع نمیکردند. آنها مارکسیسمی میخواستند که به دهان بورژوازی مزه
بدهد. لنین، مارکسیسم را با شرایط زمان خود انطباق داد و برای نخستینبار در مقابل
چشمان حیرتزده جهانیان نشان داد که پابرهنگان، بیچیزان، ستمکشان، انسانهائی که
هرگز به حساب نمیآمدند، هیچبودگان بهیکبار همه چیز شدهاند. مکتبی در جهان به
پیروزی رسیده است که انسانیت را بر اساس پول و سرمایه و تملک، محک نمیزند.
انقلاب اکتبر میآموزد که «لنینسم» چیزی جز تفسیر
انقلابی و تحول مارکسیسم در عصر زوال امپریالیسم نیست. لنینیسم ایدههای اساسی
مارکسیسم را، که دشمنان وی آنرا تحریف میکردند و به طاق نسیان میسپردند، از
منجلاب اپورتونیسم و سازش طبقاتی بیرون کشید، آنرا جلا داد و به همه نشان داد که
مارکسیستهای واقعی چه کسانی هستند .این است نقش تاریخی
انقلاب دورانساز و کبیر اکتبر..
دوم: دشمنان انقلاب، که نتوانستند در مقابل قدرت انقلاب مقاومت کنند، بعد
از آن به تحریف دستآوردهای انقلاب پرداخته و سعی کردند آن را بیاعتبار کنند.
مبارزه خروشچف با «کیش شخصیت استالین» و دروغهای وی در مورد بنیانگذار ساختمان
سوسیالیسم در شوروی، در حقیقت به زیر پرسش بردن جامعه سوسیالیستی و تفسیر لنینی از
ساختمان سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا بود. استالین، فرد نبود، مظهر دیکتاتوری
پرولتاریا و معمار ساختمان سوسیالیسم در طی سی سال بود. استالین بود که قوانین
اقتصاد سوسیالیستی را در شوروی با توجه به تجربه دیکتاتوری پرولتاریا، تدوین کرد و
تحت عنوان «مسایل اقتصاد سوسیالیستی» منتشر نمود. حمله به استالین، حمله به
سوسیالیسم، حمله به انقلاب اکتبر، حمله به مارکسیسم – لنینیسم بود و هست. این است
که رویزیونیستها، که در همدستی با خروشچف، لنینیسم را به دورافکندند و شمشیر
خویش را برای «زدودن کیش شخصیت استالین» از غلاف بیرون کشیدند، مشروعیت آن را
ندارند که از انقلاب اکتبر دفاع کنند. دفاع رویزیونیستها از انقلاب اکتبر، صرفاً
جنبه ظاهری و برای خاکپاشیدن به چشم فریبخوردگان است. بدون برخورد به دستآوردهای
سی ساله دوران دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه، بدون برخورد به جریانهای ضدانقلابی
تروتسکیستی و زینویفیستی و بوخارینیستی، بدون برخورد به نظریات ضدانقلابی خروشچف
و اصلاحات اقتصادی کاسیگین و برژنف ادعا در مورد حمایت از انقلاب اکتبر و تجلیل از
آن حرف پوچی است. تجلیل از انقلاب اکتبر آموزش از دستآوردهای آن و علل شکست آن و
بسیج کمونیستها برای مبارزه با رویزیونیستهای آشکار و پنهان است. بدون این
مبارزه ضد رویزیونیستی تجلیل از انقلاب اکتبر عبارتپردازی بیمحتوی برای رفع
تکلیف است.
زنده باد صدوپنجمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی
اکتبر !
***
بگذارید زمین زیر پای جنگافروزان بینالمللی
داغتر شود !
روسیه کشوریست پهناور، غنی و قدرتمند. مساحتی بیش از۲۰ میلیون کیلومتر مربع داردکه تقریبا دو و نیم برابرآمریکاست .روسیه فقط یکبار، آنهم از جانب شرق مورد هجوم و تاخت و تازِ دو سردار
نامی «چنگیزخان سوبوتای» و «جُبه نُویان»، قرارگرفت و به تصرف مغولان درآمد و این
اتفاق در دورانی رخ دادکه کشور روسیه یکپارچه و متحد نبود و به صورت امیرنشینهای
غیرمتحد و توسط «کِنیازها»ی ریز و درشت اداره میشد !
اما مهاجمان غربی، که همواره سودای تسلط بر این
کشور ثروتمند و رقیب قوی را در سر داشتند، هرگز نتوانستند روسیه را به زانو
درآورند و تصرف نماید. سوئدیها، فرانسویها در اوج قدرت «ناپولئون» و
آلمانها در زمان «هیتلر»،که قدرتمندترین ارتش جهان را در اختیار داشت هر یک در
عهد خود و با تمام قوا به روسیه تاختند ولی هر بار با شکست سختی مواجه گردیدند .
اینبار هم امپریالیسم آمریکا بنا بر سرشتِ
تجاوزکارانه و جنگطلبانه خود، و البته به دلایل گوناگونِ دیگر که توضیح آن در
حوصله این نوشتهِ مختصر نمیگنجد، با کمک نزدیک به چهل کشور «ناتویی» بار دیگر از
جانب غرب، کشور روسیه را مورد تهاجم همه جانبه قرار دادند،تا بلکه ملت و کشور
روسیه را تجزیه و بر منابع و ثروت آن دست یابند .
واضح است که جنگ غرب به رهبری آمریکا، علیه روسیه
جنگی تجاوزکارانه و غیرعادلانه است و دفاع روسیه از سرزمین مادری و تمامیت ارضیاش
در مقابل متجاوزان غربی، سوای ماهیت نظام حاکم بر آن، کاملا منطقی و مورد تایید
همه آزادیخواهان و عدالتخواهان جهان است !!
بگذارید بورژوازی سفید و سیاه و زرد در رسانههای
گفتاری و نوشتاریشان در جهان و به همراه چاکران رنگارنگ درگاهشان از«چپهای»
لوچ، بریده، واداده، پُرگو و مزدبگیرگرفته تا خرده بورژواهای «همه چیزدان» ولی بیسوادِ
تاریخی - سیاسی و «اصلاحطلبهای» مرفه و بیجَنم ، شباروز حقیقت را وارونه جلوه
دهند و سفید را سیاه بنمایانند !
بر روشنفکرانِ تیزهوش و عدالتخواهان جهان و
ایران، پیشاپیش عیان بودکه بازندهِ اصلی چنین جنگ تجاوزکارانه وآمریکا ساخته علیه
ملت روس، در درجه اول کشور «اوکراین» و سپس کشورهای اروپایی خواهند بود !
نشانههای اولیه شکست مهاجمان غربی را میتوان از
تظاهرات، اعتراضات و اعتصابات صدها هزار نفری در کشورهای عضو ناتو از جمله در
مولداوی، آلبانی، بلغارستان، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، یونان، آلمان، کره جنوبی و
ژاپن و مهاجرت میلیونها اوکرایینی از زادگاهشان، برشمرد !
تورم، گرانی، پایین بودن سطح دستمزدها، بحران
سوخت، بالارفتن قیمت بنزین، ارسال کمکهای میلیاردی و بویژه تجهیزات نظامی به
اوکرایین، که هزینههای آن تماما از جیب مردم زحمتکش اروپا پرداخت میشود، کارگران
و زحمتکشان اروپایی را وارد خیابانها نمود تا بر سرِ دولتمردان بیلیاقت، بیشخصیت
و سیاستمداران حلقه به گوش آمریکا فریاد بکشندکه شماها مشتی آدمهای حقیری هستیدکه
بازیچه دست امپریالیسم آمریکا شدهاید !
به نظر میآیدکه عنانِ اختیار از دستِ اصطلاحِ
مسخرهِ (جامعه جهانی) یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه وآلمان - این «جهان متمدن»،
«جهان دموکراسی و حقوق بشر»- که در اصل جهانی بیرحم، غارتگر، ریاکار و جنگافروزی
بیش نیستند و سرشتشان با استعمار و استثمار و بردگی و قتل و کشتار بومیان
آمریکایی و سیاهان آفریقایی عجین است، دارد خارج میشود !
جهان تک قطبی سر بر نشیب دارد.
اگرچه پس از درگذشت استالین کبیر، رویزیونیستها
در اتحاد شوروی حاکم شدند و شوروی را از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از هم
فروپاشاندند، ولی قدرت تسلیحاتی روسیه دست نخورده باقی ماند و این تسلیحات توسط
دانشمندان روسی هرچه بیشتر تکامل پیدا کردند و مدرنتر شدند. بر این اساس و با
توجه به اتحاد مردم روس و تقویت ملیگرایی در روسیه، با جرات میتوان گفت که
اینبار هم مهاجمان غربی متحمل شکست سنگینی خواهند شد !!
آمریکا در تاریخ حداکثر ۲۵۰ ساله خود، به مانند
اسرائیل، هیچگاه یک کشور با اصل و نسب نبوده و نیست. آمریکا، که بنا به گفته «جیمی
کارتر» ۲۳۰ سال از «تاریخاش» را در جنگ سپری کرده، همواره جایی برای کسب و کار
و تجارت دزدان و راهزنان و آدمکشانی نظیر «ژنرال کاستر»، «ترومن»، «بیل کلینتون»،
«دیک چنی»، «دونالد رامسفلد»، «جرج بوش (پدر و پسر)» و مافیاییهایی مثل «دون
کورلئونه»، «آل کاپون»، «دلینجر»، «جسی جیمز»، «بیلی کید»، «بوچ کاسیدی» و صدها
گروههای قاچاقچی و گانگستری و غیره بوده است !
حق به دست «شکسپیر» بوده که گفت :
«جهنم خالی ست،
تمام شیاطین همینجا،
روی زمیناند ….»
«عاشقان بقای وطن»
وطن ای واژه شوریده بر جان
اَیا ای محرم اسرارِ پنهان
وطن ای لالهزارِ غرقه در خون
اَیا ای سرزمین شعر و عِرفان
دلم در پیش تُست ای دشت پُر راز
وطن ای رود پُر مِهرِ سرافراز
درون ات شعله عُصیان و قهر است
زِ جهلِ دینفروشانِ پُر از آز
گسست آن پرچم «پندار» نیکات
شکست آن لوحهیِ «گفتار» نیکات
چرا رفتی به گمراهی در این دهر
چه شد آن گُلشن «کردار» نیکات
از آن ترسم که خونات بار دیگر
به دست سارقینِ خفته بر در
بریزد بر سرایِ آرزوها
تلاشات رَه برد بر شام دیگر
از آن ترسم که آتش برفروزد
میان شعله آمالات بسوزد
چو میدانم که باز آن دزد طرّار
طمع بر هستی و جانات بدوزد
تو دانی که در اشکِ غارتگران
زِ مهر و محبّت نباشد نشان
پس پردههایِ «حقوق بشر»
نهان گشته اَمیالِ ناپاکشان
بیا با خِرد راه خود پیشه کن
به علم و به حکمت تو اندیشه کن
به نجوایِ بیگانگان تن مَده
به نیرویِ خود تیشه بر ریشه کن
وطن ما همه در نوایِ تو ایم
به جان و به دل در سرایِ تو ایم
«چو ایران نباشد تن من مباد»
که ما عاشقان بقایِ تو ایم
داور
۲۰۲۲-۱۱-۱۲
***
دفاع ما از
مبارزه مردم و »دفاع آنها از مبارزه مردم»
وزرای امور خارجه آمریکا و
کانادا با محکوم کردن جانباختن «مهسا امینی» و اعتراضات مردم ایران، در کنفرانس
خبری در واشنگتن گفتند که اقدامات بیشتری علیه مقامات ایران به اجرا خواهند گذاشت. «آنتونی بلینکن» در این کنفرانس خبری مشترک در
واشنگتن گفت که دولت آمریکا علاوه بر اعمال تحریم بر مقامات تهران، مساله نقض حقوق
بشر توسط جمهوری اسلامی را در مجامع بینالمللی پیگیری میکند. او افزود: «ما همچنان به دنبال راههایی برای حمایت
از کسانی هستیم که در ایران به ابراز عقیده به صورت مسالمتآمیز میپردازند و
همچنین به دنبال اقدامات علیه افرادی هستیم که مسئول سرکوبگرانهترین نقض حقوق
بشر هستند».
وزیر امور خارجه کانادا هم در
این کنفرانس خبری، با اشاره به اقدام اتاوا در تحریم فرماندهان پلیس و گشت ارشاد،
و پیگیری پاسخگو کردن ایران در سرنگونی پرواز پی اس ۷۵۲ گفت:« دولت جاستین ترودو به دنبال محکومیت تهران در
مجمع عمومی سازمان ملل است».
«ملانی جولی»
افزود: «باید بگویم که گزینههای بسیاری روی میز است و ما کارهای زیادی انجام
دادهایم، اما باید کارهای بیشتری انجام دهیم و خواهیم داد». او تصریح کرد:«
کانادا قطعنامهای را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد داده که تضمین کننده
محکومیت گسترده نقض حقوق بشر در ایران است». همچنین «میشل تایلور»، نماینده آمریکا
در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در توئیتی از همراهی آمریکا با جامعه جهانی در
پاسخگو دانستن جمهوری اسلامی خبر داد و نوشت: امروز آمریکا به ۵۳ کشوری ملحق شد که ایران را به انجام تحقیقات سریع،
کامل، بیطرفانه و شفاف در مورد مرگ «مهسا امینی» دعوت کردند. جامعه بینالمللی
نباید تصاویر خشونت نیروهای امنیتی علیه معترضان مسالمتآمیز را نادیده بگیرد.
آمریکا در کنار مردم ایران ایستاده است.
حمایت امپریالیسم آمریکا از مبارزه مردم ایران و
سرمایهگذاری چند میلیارد دلاری رسانههای فارسی زبان شستشوی مغزی بسوی ایران نه
برای رهایی زن از قید ستم و استثمار، نه برای تحقق حقوق بشر و رفع نیازهای اولیه
زندگی در چهارچوب یک ایران دمکراتیک و مستقل بلکه برای انقیاد مجدد ایران و احیای
سلطه گذشته و تبدبل میهن ما به پایگاه نظامی خود برای حفظ سرکردگی در منطقه و
مقابله با رقبایی چون روسیه و چین و ممانعت از شکلگیری جاده ابریشم و ادامه سلطه
دلار در جهان است.
اگر جنبش اعتراضی و دمکراتیک ایران چه در داخل یا
خارج نخواهد علیه تحریم و مداخله آمریکا و سیاستهای گزینشی و ریاکارانهاش موضع
بگیرد، به آلت دست امپریالیسم بدل خواهد شد. هدف از سرنگونی رژیم سرمایهداری
جمهوری اسلامی باید روشن باشد، بدیلاش باید سالم و ملی باشد، برنامهاش باید
دمکراتیک و استقلالطلبانه باشد. در غیر اینصورت پشیزی نمیارزد. باید هوشیار بود و
از دنباله از شعارهای پوپولیستی و «همه با هم» پرهیز نمود. امپریالیسم آمریکا و
متحدینش امروز کمین کردند تا از آب گلالود برای مقاصد شومشان ماهی بگیرند. در
شرایطی که خیزش مردم فاقد هرگونه بدیل انقلابی و مترقی باشد، سرنگونی رژیم و
جایگزینی آن با رژیم سرمایهداری و سرکوبگر دیگر و مطیع اوامر امپریالیسم آمریکا
به نفع جنبش اعتراضی مردم نخواهد بود. در ثانی در شرایط خلاء سیاسی و فقدان یک
بدیل انقلابی بروز جنگ داخلی و تجزیه ایران نیز منتفی نیست.
***
پیروزی
«لولا» در برزیل پیروزی دمکراسی بر فاشسیسم است
روز یکشنبه ۳۰ اکتبر ، بیش از ۱۲۴ میلیون رأیدهنده
برای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری برزیل به پای صندوقهای رآی رفتند. «لولا
داسیلوا» از حزب کارگران برزیل با بیش از 60 میلیون رأی به عنوان رئیس جمهور
انتخاب شد و سومین دوره ریاست جمهوری خود را از اول ژانویه ۲۰۲۳ شروع خواهد کرد.
این بزرگترین رأی برای یک نامزد ریاست جمهوری در تاریخ برزیل است و اولین بار است
که رئیس جمهوری در برزیل (ژائیر بولسونارو) فقط یکبار انتخاب شده است. در دور اول انتخابات
که در ۲ اکتبر برگزار شد،
هیچ از دو رقیب انتخاباتی، «لولا» و «بولسونارو»، نتوانستند بیش از ۵۰٪ آرا را
بخود اختصاص دهند و انتخابات به دور دوم موکول شد. »«لولا» در دور دوم با
اخذ۵۰،۹۰٪ آرا «بولسونارو» را با ۴۹،۱۰٪
شکست داد.
در طول مبازات انتخاباتی
بویژه در دور دوم در روز ۳۰ اکتبر ، «بولسونارو» سعی کرد با ایجاد راهبندان در
بزرگراه ها از ورود هواداران «لولا» به مراکز رأیگیری ممانعت کند. پس از شکست
انتخاباتی «بولسونارو»، هواداران او از ارتش برزیل خواستند که بر علیه «لولا»
کودتا کنند.
«لولا داسیلوا»، چپگرائی
از حزب کارگران برزیل، است که برای سومینبار به ریاست جمهوری انتخاب میشود. او
نیز در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ برنده
انتخابات رئیس جمهوری بود. پس از برکناری «دولما روسف» از ریاست جمهوری برزیل،
پروندهای قطور با اتهامات پولشوئی و فساد اقتصادی و رشوه از یک شرکت نفتی بر علیه
«لولا» تشکیل شد و وزیر دادگستری «بولسونارو» او را به بیش از ۸ سال زندان محکوم
کرد. پس از یک سال و نیم زندان «لولا» با حکم یک قاضی دادگاه عالی فدرال برزیل در
مارس ۲۰۲۱ آزاد شد.
شعارهای اصلی انتخاباتی «لولا» کمک به فقرا و
فرودستان جامعه در بودجه کشور، افزایش پرداختها به خانوادههای فقیر، افزایش
سالانه حقوقهای اقشار مزدبگیر و کارگر بالاتر از نرخ تورم و تجدیدنظر در قوانین
مالیاتی به نفع جمعیت کمدرآمد و همچنین مشوقهای اشتغال بودند.
«لولا» همچنین «بولسونارو»
را به بخاطر سیاست ضدانسانیاش در مورد برخورد به نحوه پیشگیری کرونا، که منجر به
مرگ نزدیک به هفت صد هزار برزیلی شد، به نسلکشی متهم کرد. او گفت «انتخاب بولسونارو حاصل دروغ و صحنهسازی
است. در هیچ کارزاری به اندازه کارزار او این همه اخبار جعلی در کار نبود،
«بولسونارو» حتی در یک مناظره شرکت نکرد. به نظر من، مردم اشتباه کردند که به
«بولسونارو» رأی دادند، اما اینها جزء ریسکهای دموکراسی و فرآیند انتخابات است.
حالا قطبهای سیاسی در برزیل تغییر کرده، یعنی قطبها دیگر دو جناح چپ و راست
نیست، بلکه فاشیسم و دموکراسی است».
«لولا» در سخنرانی خود در جشن پیروزی انتخاباتی
خود گفت:
«مردم برزیل امروز نشان دادند که آنها خواهان
مطالبات بیشتری از حق استفاده از رأیگیری برای انتخاب کسی که زندگی آنها را
اداره کند، دارند. آنها خواهان شرکت فعال در تصمیمگیریهای دولت هستند. مردم
برزیل امروز نشان دادند که خواهان حقی بیش از اعتراض به گرسنگی خود هستند. شغلی در
کشور وجود ندارد، حقوقشان برای زندگی با عزت کافی نیست، دسترسی به بهداشت و آموزش
ندارند، سقفی برای زندگی و بزرگ کردن فرزندانشان در امنیت ندارند، هیچ چشمانداز
امیدبخشی برای آینده وجود ندارد.
حزب برادر ما، حزب کمونیست
انقلابی برزیل، در بیانیهای که در نشریه خود انتشار داده است، چنین آورده است:
«ما شادی بی حد خود را برای شکست دولت گرسنگی،
فلاکت، بیکاری، فساد ابراز میکنیم. پیروزی «لولا» یک پیروزی برای مردم برزیل،
برای مبارزات مردمی، علیه فاشیسم است. ما به همه کسانی که بر علیه «بولسونارو»، در
اعتصابها، در اشغالها در خیابانها حضور داشتند، چیزی که در زمان یک دولت نسلکش
هم ادامه داشت، درود میفرستیم. مردم در تظاهرات خیابانی توانستند کودتاهای فاشیستهای
حکومتی را شکست بدهند. باید توطئه بزرگ خرید آرای
توسط دولت و پایگاه پارلمانی آن را از طریق به اصطلاح «بودجه مخفی»، بیاد آورد.
باید به این نکته توجه کرد که «بولسونارو» تا ۳۱ دسامبر همچنان رئیس جمهور است و
لازم است که ما سازمانیافته به فعالیت خود ادامه دهیم، زیرا مبارزه طبقاتی همچنان
ادامه دارد. ما باید کل این جنبش بزرگ را، که بر فاشیسم یک شکست انتخاباتی تحمیل
کرده است، به یک جنبش بزرگ مردمی، ضد فاشیست تبدیل کنیم».
پیروزی «لولا داسیلوا» برای رهبران آمریکای لاتین از
چنان اهمیتی برخوردار است که موج ارسال پیامهای تبریک سیاستمداران سرشناس و روسای
جمهوری کلمبیا، بولیوی، مکزیک، آرژانتین، نیکاراگوئه، هندوراس، شیلی، پرو، جمهوری
دومینیکن، پاناما، اوروگوئه، اکوادور، کوبا، ونزوئلا، «اوو مورالس» رئیسجمهوری
سابق بولیوی و «کریستینا کرشنر» رئیسجمهوری سابق آرژانتین، «رافائل کورهآ» رئیسجمهوری
سابق اکوادور، «ساچا یورنتی» دبیر کل اتحادیه آلبا، «سانتیاگو کافیِرو» وزیر امور
خارجه آرژانتین به «لولا داسیلوا» و مردم برزیل،گرمابخش مبارزه مردم علیه فاشیسم و
سیاستهای نئولیرالیستی در این کشور است.
استقرار دوباره دولتهای مترقی و مستقل، از حاکم شدن
معادلات و سیاستهای جدیدی در منطقه آمریکای لاتین خبر میدهد که به احتمال زیاد
در تنظیم مجدد سیاست خارجی امپریالیسم آمریکا در قبال این منطقه، که همواره به
«حیاط خلوت» آمریکا شهره بوده است، تاثیرگذار خواهد بود. رصد تحولات اخیر آمریکای
لاتین، تحلیل گفتمان اظهارنظرهای «آندرس مانوئل لوپز اوبرادور» رئیسجمهوری مکزیک
در قبال جنگ اوکراین و همسو نشدن این کشور با تحریمهای غرب علیه روسیه، انتقادهای
تند «آلبرتو فرناندز» رئیسجمهوری آرژانتین از اقدام آمریکا در خط زدن خودسرانه
کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا از اجلاس اخیر سران قاره آمریکا، تحریم حضور در این
نشست توسط «سیومارا کاسترو» رئیسجمهوری هندوراس، تور ۱۱ روزه «نیکلاس مادورو» رئیسجمهوری ونزوئلا به کشورهای
اوراسیایی و آفریقایی به نشانه شکست تحریمها و موفقیت این کشور در خروج از پیله
تحمیلی انزوا و همچنین تصمیم «دانیل اورتگا»، رئیسجمهوری نیکاراگوئه برای استقرار
نظامیان روسیه در خاک این کشور کارائیب بدون توجه به تهدیدهای آمریکا، نمونههای
روشن از حقایقی است که جهان به سوی نظم چند قطبی در حال پیشروی است و شکست ابر
قدرت آمریکا در این مسیر تاریخی محتوم است.
***
ادبیات مارکسیستی به زبان ساده و مختصر
قانونمندی تکامل جامعه
قوانین تکامل جامعه مانند قوانین علوم طبیعی مبین
رابطه ضروری و پایدار میان پدیدهها و پروسههای اجتماعی است. قانون اجتماعی مانند
هر قانون علمی دیگر انعکاسدهنده آن رابطه میان پدیدهها و پروسههای اجتماعی است
که اولا از ماهیت پدیده برمیخیزد ثانیا عمومیت دارد، ثالثا ضرور و ناگزیر است،
رابعا پایدار است بدین معنی که هرگاه شرایط عینی بروز آن فراهم آید، تکرار میشود.
قانون اجتماعی وابستگی درونی، ماهوی و ضروری پدیده های اجتماعی و تکرار آنها را
نشان میدهد.
برای مثال قانون مبارزه طبقاتی را در جامعه
سرمایهداری در نظر میگیریم. در این جامعه وجود طبقات آنتاگونیست پرولتاریا و
بورژوازی پدیدهای تصادفی نیست، زیرا در هر کشوری که شیوه تولید سرمایهداری بروز
میکند، هر چه باشد خصوصیات تاریخی، ملی و فرهنگی مردم آن کشور، این طبقات ناگزیر
پدید میآیند و میان آنها مبارزه طبقاتی درمیگیرد. قانون مبارزه طبقه کارگر و
کارفرما از درون جامعه سرمایهداری بیرون میآید و از ماهیت آن سرچشمه میگیرد.
بدین ترتیب مبارزه طبقاتی رابطه ضروری، عام و تکرار شونده میان پدیده طبقاتی در
جامعه سرمایهداری است.
به همین قسم شیوه تولید سرمایهداری، نه بر سبیل
اتفاق، بلکه بنابر ضرورت و قانونمندی جای فئودالیسم را میگیرد، سوسیالیسم نیز بر
طبق قوانین اجتماعی حاکم بر جامعه سرمایهداری، ناگزیر به جای این جامعه مینشیند.
ضرورت قوانین اجتماعی و خصلت عینی آنها به این
معنی است که انسان نمیتواند آنها را لغو کند، از میان ببرد یا دگرگون سازد. انسان
میتواند آنها را کشف کند، بشناسد، در اعمال خود به حساب بگذارد و به سود جامعه
مورد استفاده قرار دهد.
ماتریالیسم تاریخی بر آنست که قوانین تکامل
اجتماعی جنبۀ تاریخی دارند، یعنی آنها را آغاز و انجامی است. بعضی از آنها با
پیدایش جامعه انسانی پیدا میشوند و ارزش و عمل خود را در سراسر جامعه انسانی حفظ
میکنند. اینها قوانینی هستند عام که شرایط زندگی جامعه را مستقل از دورانهای
مشخص آن، مستقل از ساختهای اقتصادی - اجتماعی دربرمیگیرند. چنین است مثلا این
قانون که هستی اجتماعی تعیین کننده شعور اجتماعی است یا بعبارت دیگر «طرز زندگی
انسانها هر طور که باشد، طرز تفکر آنها نیز همانطور است» (استالین).
برخی متعلق به آن دورانهائی از تکامل جامعهاند
که در آنها طبقات آنتاگونیستی (آشتیناپذیر) با یکدیگر در مبارزهاند. مانند قانون
مبارزه طبقاتی بمثابۀ نیروی محرکه تکامل تاریخی در جوامعی که طبقات آنتاگونیستی در
برابر هم قرار میگیرند. عمل این قانون با پیدایش طبقات در جامعه آغاز میگردد و
تازمانی که در جامعه طبقات آنتاگونیستی وجود دارند، این قانون به قوت خود باقی میماند.
بالاخره قوانینی یافت میشوند که اختصاص به یک ساخت اقتصادی - اجتماعی معین دارند
و در ساختهای دیگر مشاهده نمیشوند مانند قوانین خاص جامعه سرمایهداری.
قوانین عام از این جهت که دامنه عمل آنها وسیع و
زمان عمل آنها کم و بیش طولانی است، از قوانین خاص متمایز میگردند: مثلا اگر
قوانین خاص سرمایهداری فقط در دوران سرمایهداری و در آن کشورهائی که این ساخت
برقرار است، عمل میکنند، قوانین عام، شرایط زمانی و مکانی دامنهدارتری را دربرمیگیرند.
عامترین قوانین همانا قوانین ماتریالیسم دیالکتیک است که بر سراسر دنیای مادی اعم
از طبیعت یا اجتماع حاکماند. از اینجا روشن است که وجود قوانین خاص به هیچوجه عمل
قوانین عام را نفی نمیکند. در هیچ جا و هیچ زمینهای نمیتوان قوانین عام را از
قوانین خاص منفک و مجزا دانست.
شناخت قوانین تکامل جامعه به انسان امکان میدهد
که جهت حرکت جامعه را از پیش ببیند و بر تکامل جامعه به طور ثمربخش تاثیر بگذارد.
نیروی احزاب مارکسیست - لنینیست درست در این است که در فعالیت خود بر قوانین تکامل
اجتماعی، بر شناخت این قوانین و استفاده آگاهانه از آنها تکیه میکنند. در اینکه
تاریخ را انسانها میسازند، تردید نیست، ولی آنها میتوانند تاریخ را کورکورانه
بنا کنند یا قوانین تکامل جامعه را بشناسند و آگاهانه و متشکل به ساختن تاریخ
بپردازند.
شناخت قوانین تکامل جامعه به انسان امکان میدهد
که خود را از قید ضرورت تاریخی برهاند زیرا آزادی در اینست که انسان بتواند با
معرفت هر چه کاملتر در مسئلهای تصمیم بگیرد. هر اندازه معرفت انسان به قوانین
طبیعت و جامعه عمیقتر و همه جانبهتر باشد، آزادی وی از سلطه قوای طبیعت و جامعه
بیشتر است. با معرفت به قوانین، انسان نیروهای طبیعت و جامعه را زیر سلطه خود
درمیآورد و خود را از دنیای ضرورت بیرون میکشد و به دنیای آزادی میرساند.
همانطور که انگلس بیان میدارد:
«آزادی در عدم تابعیت
خیالی از قوانین طبیعت نیست، بلکه در شناخت این قوانین است و بر اساس این شناخت
امکان واداشتن طبیعت به اینکه بر طبق نقشه و برای نیل به هدفهای معینی عمل کنند».
«نیروهای اجتماعی تا زمانی که آنها را نشناختهایم و به حساب نمیگذاریم،
مانند نیروهای طبیعت کورکورانه، از روی قهر و به وجه مخرب عمل میکنند. اما همین
که آنها را شناختیم، عمل آنها جهت و تاثیر آنها را دانستیم، آنگاه دیگر مربوط به
خود ماست که آنها را هر چه بیشتر تحت اراده خود درآوریم و به کمک آنها به هدفهای
خود دست یابیم. این موضوع بویژه به نیروهای مولده عظیم معاصر مربوط میشود. همین
که سرشت آنها شناخته شد، آنها میتوانند در دست تولیدکنندگان مجتمع، از
فرمانروایانی اهریمنی به خدمتگذارانی رام و سربزیر تبدیل گردند. در اینجا همان
تفاوتی هست که میان نیروی مخرب الکتریسته در صاعقه توفان و الکتریسته رام شده در
چراغ برق است، همان تفاوتی که میان حریق و آتشی که در خدمت انسان است وجود دارد».
چنین است دیالکتیک ضرورت و آزادی و تاثیر متقابل
آنها بر یکدیگر. آنجا که ضرورت مطلق است از آزادی اثری نیست، هرچه ضرورت بیشتر
شناخته شود، به همان اندازه آزادی بیشتری بدست میآید. آزادی شناخت ضرورت است،
امکان استیلای برآن است.
شناخت قوانین عینی تکامل جامعه امکان میدهد که
تودهها آن راهی را در پیش گیرند که قوانین نشان میدهند. فعالیت تودهها در این
حال جامعه را به پیش خواهد بُرد و هیچ نیروئی قادر به جلوگیری از آن نیست. برعکس،
طبقات کهنه، که تکامل جامعه آنها را به زوال و نیستی میراند، پیوسته میکوشند راه
را بر تکامل اجتماع ببندند، با عمل قوانین اجتماعی به مقابله برخیزند، مانع عمل و
تاثیر آنها گردند. این مقاومت طبقات کهنه خود یکی از تظاهرات قوانین زندگی اجتماعی
است. این طبقات در واقع برخلاف جریان تکامل حرکت میکنند و بهمین جهت مساعی آنها
در حفظ خویش و متوقف ساختن حرکت جامعه به جائی نخواهد رسید. چنین بود در گذشته
سرنوشت فئودالها و اشراف که از نظام فئودالی دفاع میکردند، چنین است سرنوشت
بورژوازی که اکنون از نظام سرمایهداری دفاع میکند و در تلاش آن است که از
استقرار نظام سوسیالیستی، که ضرورت تاریخی آنرا ناگزیر ساخته، جلوگیرد.
ضرورت تاریخی البته از طریق فعالیت تودهها و در
پیشاپیش آنها، طبقه کارگر تحقق میپذیرد، مبارزه طبقاتی خود جزئی از آن ضرورت تاریخی
است که به استقرار سوسیالیسم میانجامد. کسانی که میان ضرورت تاریخی سوسیالیسم و
لزوم مبارزه بخاطر سوسیالیسم تضاد میبینند در واقع فعالیت انسانها و از آن جمله
مبارزۀ طبقاتی را از ضرورت تاریخی تفکیک میکنند. تودههای کارگر هر چه بیشتر به
ناگزیری سوسیالیسم پیبرند، بهتر متشکل میشوند و با شور و شوق بیشتری به مبارزه
میپردازند در نتیجه پیروزی آنها نزدیکتر میشود. برعکس، هرگاه آنها به این
ناگزیری واقف نباشند، فعالیت آنها خود رو و ضعیف است، دستخوش انواع افکار و اندیشههای
بورژوائی میگردند و به ناچار فرا رسیدن سوسیالیسم به تعویق میاوفتد.
***
پاسخ به یک پرسش در شبکه تلگرام
پرسش: ضمن سلام به دستاندرکاران تلگرام توفان، بنده
مطالب و اعتقادات شما را از طریق کانال دنبال میکنم. بسیاری از سازمانها
و احزاب سیاسی و رسانههای خارجی اعتراضات چند هفته اخیر ایران را انقلاب تعریف میکنند.
سئوالم این است آیا حزب شما تشابهی بین این جنبش اعتراضی با انقلاب بهمن میبیند،
آیا رژیم جمهوری اسلامی در سراشیب همان مسیری نیست که رژیم شاه طی کرده است. تعریف
شما از انقلاب اساسا چیست؟ خیلی ممنون میشم حتی بطور مختصر به سئوالم جواب دهید.
با تشکر. امضا محفوظ. تهران
پاسخ: با درود به شما که با این همه علاقه مسائل مهم سیاسی را دنبال میکنید
و یکی از همراهان کانال تلگرام توفان هستید.
«انقلاب» یعنی برآمد اکثریت اهالی جامعه در یک
وضعیت انقلابی که بالائیها دیگر مثل گذشته نمیتوانند حکومت کنند و پائینیها هم
حکومت را نمیخواهند و جامعه در یک بحران عمومی فرو رفته است. در یک کلام انقلاب
برآمد مردم برای تغییر و دگرگونی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یک نظام
اجتماعی است
.
البته مفهوم «انقلاب» با انقلابهای رنگی که توسط
امپریالیستها و بیگانگان هر کشوری هدایت میشود و معمولا نماد رنگی دارد یا کودتا
فرق دارد
.انقلاب در یک جامعه معمولا توسط آحاد یک جامعه
اعم مرد و زن و اقشار مختلف به پیروزی میرسد. انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب کبیر سوسیالیستی شوروی، انقلاب کبیر چین،
انقلاب ویتنام، کوبا، نیکاراگوئه و انقلاب ایران بهمن ۵۷.انقلاباتی هستند که در اثر رشد تضادهای سیاسی
و اقتصادی رخ داده و وجه مشترکهایی دارند که به اعم آنها به
صورت مختصر اشاره میکنیم :
یکم- ایدئولوژی
هر انقلابی دارای جهانبینی یا ایدئولوژی است و بدون چنین چشمانداز و جهانبینی امکان ندارد انقلابی
شکل بگیرد؛ باید مشخص شودکه چه حکومتی میخواهد تشکیل شود، حکومت سلطنتی، جمهوری
دمکراتیک سرمایهداری و لائیک و مستقل، جمهوری سکولار وابسته و یا جمهوری
سوسیالیستی که معمولا در شعارهای آنها مطرح میشود.
شعار «زن، زندگی، آزادی» یا «مرد، میهن، آبادی»
شعارهای احساساتی و بیمحتوا و پوپولیستی هستند که حتا راستترین نیروهای سرمایهداری
از آن دفاع میکنند. چنین شعارهایی بیشتر به انقلابات رنگی در برخی ممالک اروپای
شرق نزدیکاند تا انقلابات واقعی با شناسنامه مستقل و سیمای طبقاتی و ملی مشخص.
شعارها باید بر اساس مبانی ایدئولوژی یا جهانبینی طرح گردندو بدون چنین جهانبینی
اصولا انقلابی شکل نمیگیرد.
وقتی مواضع گردانندگان اعتراضات اخیر را بررسی میکنیم،
فرقه رجوی مجاهدین، اپوزیسیون طرفدار رضا پهلوی و سلطنت را قبول ندارد و بر عکس
حواریون پهلوی اپوزیسیون فرقه رجوی را قبول ندارند، بطوری که در فضای رسانهای با
همدیگر به جنگ و جدل میپردازند. این جریانات هنوز پیروز نشده خط و نشان برای
همدیگر میکشند و «مریم رجوی» گفته است حکومت آینده پادشاهی نیست و ر«ضا پهلوی»
نیز گفته است «قصد حکومت کردن ندارد، فقط میخواهد هماهنگکننده باشد»!!
ایدئولوژی و طرح و برنامه و بدیل سیاسی از اصلیترین
شرایط انقلاب است و یکی از دلایلی که اکثریت عظیم مردم همراهی با معترضان اخیر
نکردهاند، فقدان مبانی ایدئولوژی و برنامه و آلترناتیو سیاسی برای سرنگونی رژیم
است. چرا که انقلاب باید وضعیت را بهتر کند، به توده مردم امید به تحول مثبت سیاسی
دهد و نه اینکه ترس و بدترکردن اوضاع را نوید دهد. انقلاب باید دارای چشمانداز
روشن برای آینده باشد و بر این اساس مردم را دعوت به مداخله در سرنوشت جامعه
نماید.
دوم- رهبری انقلاب.
کسب قدرت سیاسی مسئله اصلی هر انقلاب است. هر
انقلابی باید رهبری داشته باشد که اکثریت اهالی جامعه تحت پرچم او گرد آید و متشکل
شود تا کشور به هرج و مرج گرفتار نگردد. فرقه رجوی یا «رضا پهلوی»، که وابسته به
بیگانگان هستند و سالها با دشمنان ایران نشست و برخاست داشتهاند یا رهبران گروههای
ناسیونال شوونیست و تجزیهطلب مانند «کومله» و «دمکرات» رهبران صالح و شایستهای
نیستند. مردم رهبرانی میخواهند در میان خودشان و از جنس خودشان باشند، نه وابسته
به بیگانه. مردم رهبری میخواهند که دارای سابقه مبارزه سیاسی و مردمی و ملی باشد،
ساده زیست و با صداقت و آگاه به مسائل روز و .... باشد، تا بتواند مورد مقبولیت
آحاد جامعه قرار گیرد .
سوم- از نظر اجتماعی .
وقتی انقلابی پیروز میشود که تمام اقشار آن
جامعه اعم از مرد، زن، پیر و جوان، کسبه، کارگر، کارمند و .... حضور فعال داشته
باشند با تعدادی دهه هشتادی یا نودی نمیشود انقلاب کرد. باید همه اقشار
جامعه با انسجام اجتماعی و یکپارچگی اجتماعی به میدان بیایند تا انقلاب شکل بگیرد .
چهارم- از نظر سیاسی .
یکی از شرایط انقلاب وضعیت سیاسی یک کشور در زمان
انقلاب است؛ تغییر دولتها به صورت گسترده به صورتی که معمولا عمر دولتها به چند
ماه طول نمیکشد، به صورت مثال در زمان شاه دولتهای «ازهاری»، «آموزگار» یا
«بختیار» با هر ترفندی نتوانستند رژیم شاهنشاهی را نجات بدهند و معمولا در زمان
وقوع انقلاب سرمداران از کشور متواری میشوند و کشور از کنترل آنها خارج میشود در
حالیکه ایران در چنین وضعیتی قرار ندارد. شاه یک گماشته غرب بود و فاقد هرگونه
اراده و استقلال سیاسی بود. وی تا آخرین لحظات انقلاب مردم در انتظار ارباباش بود
تا وی را از این بحران نجات دهد. در نتیجه یکی دانستن رژیم کنونی با رژیم شاه و
تشابهسازی شرایط ۵٧ با شورش بدون چشمانداز کنونی و از «انقلاب نوین فمینیستی» سخن
گفتن، یک طنز سیاسی است، عدم درک درست از وضعیت موجود و بدفهمی از مقوله انقلاب
است.
در انقلاب بهمن که جمعیت کشور در آن زمان ٣۴ میلیون نفر بود،
نزدیک به ١٣ میلیون نفر در طول یکسال به خیابانها آمدند، که عظیمترین انقلاب قرن
به لحاظ وسعت وکثرت تودهای نام گرفت.
در اعتراضات اخیر، که دوازده هفته ادامه داشته
است، حداکثر ۴٠ هزار نفر روزانه در سراسر ایران شرکت داشتند و این رقم به نسبت یک
جمعیت ٨۵ میلیون نفری که درآن هیچ اعتصاب عمومی و سراسری جدی که رژیم را فلج
کند، روی نداده، بسیار ناچیز است.
متاسفانه این اعتراضات، که در آغاز خوب شروع شده
بود، ولی در اثر نفوذ نیروهای مرموز و ناصالح در بین مردم و رسانههای ارتجاعی
برون مرزی، به انحراف رفت و به بن بست رسید. هر اعتراض و جنبشی که فاقد برنامه و
هدف و سازمان و تشکیلات مترقی باشد، شکستاش اجتنابناپذیر است؛ همانطور که در سال
٨٨، دی ٩۶ و آبان ٩٨ رخ داده است.
امید کاذب به مردم دادن و با هیاهو و هوچیگری و
کسب اطلاعات نادرست از شبکههای تلویزیونی بودار برونمرزی، نظیر «ایران
اینترناشنال»، «منوتو»، «بی بی سی» و« صدای آمریکا»... نمیتوان انقلاب کرد یا به
نتیجه مثبتی رسید. متاسفانه بسیاری از این جوانان فاقد مطالعه و شناخت صحیح از
شرایط کنونیاند و در توهمات خود غرقاند. رژیم با چنین اعتراضاتی سرنگون نمیشود،
حتا اگر به زعم عدهای چنین چیزی رخ دهد، از آنجا که این اعتراضات فاقد یک رهبری دانا
و کارکشته و مدبر است، جامعه دچار هرج و مرج و جنگ داخلی و تجزیه میشود. در یک
کلام وضعیت ما بهتر از لیبی و عراق و سوریه نخواهد شد.
قیاس رژیم کنونی با رژیم شاه و انقلاب بهمن
بسیاری را دچار اشتباه کرده است. در حال حاضر رژیم جمهوری اسلامی از نظر نظامی در سطح
بالایی قرار دارد، بطوری که قدرتهای بزرگ جهان به اقرار خودشان به فکر جنگ با
ایران نیافتاده و به پیشرفتهای نظامی ایران از جمله موشکی و پهبادی و دیگر سلاحهای
نظامی اقرار نموده و ضربههای متعددی چه به صورت رسمی و غیررسمی توسط ارتش و سپاه
و گروههای مشابه خوردند که از پاسخ دادن
عاجز ماندهاند.
یک نیروی سیاسی، که مدعی رهبری جنبش است، نمیتواند
با ذهنیگری و ندیدن توان و ظرفیت رژیم چه در رابطه با پایگاه اجتماعی، نیروی
نظامی، قدرت بسیج و.... از سرنگونی نظام توسط تظاهرات اعتراضی و پراکنده و بدون
دورنما و تشکل و بدون به میدان آوردن نود درصد خاموش جامعه سخن گوید. رژیم اگر حتی
بیست درصد جامعه را با خود داشته باشد، از پس سه درصد ناراضیان جامعه در خیابانها،
که فاقد تشکل وآگاهی و چشمانداز روشن هستند، برمیآید و سرنگون نخواهد شد. برای
سرنگونی رژیم باید تشکیلات داشت، مردم را متشکل کرد و سرانجام برای استقرار یک
حکومت نوین و مردمی، که در عالیترین شکل آن یک جمهوری سوسیالیستی است، خود را
آماده نبرد نهایی با نظام سرمایهداری حاکم کرد و نه فقط با رژیم آخوندی. باید از
درگیریهای زودرس، شعارهای هیجانی و ذهنی، که دلخوشکننده نیروهای خورده بورژا و
آنارشیست است، پرهیز نمود و با طرح مطالبات سیاسی و اقتصادی صحیح منطبق با شرایط
اجتماعی کنونی گام به گام توده میلیونی مردم را به میدان کشاند و سازمان داد. این
راهی است طولانی، اما جز این راهی برای کسب قدرت سیاسی و پیروزی متصور نیست.
برایتان پیروزی آرزومی کنیم. به مکاتبه خود با ما
ادامه دهید. پیروزباشید
***
گشت وگذاری
درفیسبوک، پاسخ به یک پرسش
پرسش: با درودهای بسیار، پرسشی دارم در مورد اینکه چرا شما در نشریات خود
به وفور ازکلمه «میهن» استفاده میکنید درحالی که کمونیستها و کارگران تعریف کارل
مارکس اساسا میهن ندارند! برای اینکه میهن سرمایهداری میهن کارگران نمیباشه و دفاع
از میهن تحت سیطره بورژوازی دفاع از سرمایهداری خودی است. آیا بهتر نیست به جای میهن از سرزمین سرمایهداری یا سوسیالیستی نام
ببرید؟ خیلی ممنون از پاسخی که به من ارسال میکنید. امضا محفوظ- بلژیک
پاسخ: دوست گرامی، ما بارها در این مورد و مقوله
«میهن» یا «وطن» سخن گفتهایم و متاسفانه شما گفته کارل مارکس در مورد «کارگران
میهن ندارند را اشتباه برداشت کردهاید. برداشت شما از این شعار یک برداشت نادرست
و جهانوطنی است و این یک انحراف به راست و در هر شرایطی توجیه امپریالیستها برای
تجاوز به کشورهاست. این یعنی خلع سلاح روحی طبقه کارگر در مقابل تجاوزات
امپریالیستی! «وطن» یا «میهن» یعنی یک محیط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی معین که
نیرومندترین عامل در مبارزه طبقاتی کارگران است و کارگران نمیتوانند نسبت به آن و
سرنوشتاش بیتفاوت باشند.کسی که عشق به میهناش دارد، نه عشق به گاو صندوق پول و
غارت ثروت میهن و خیانت به منافع زحمتکشان، میهن دوست است. چنین میهندوستی
انترناسیونالیست نیز میباشد.کسی که ادعا کند میهن خود را دوست ندارد، نمیتواند
دوست کارگران سایر کشورها را که میهنشان را دوست دارد، دوست داشته باشد و در
نتیجه نمیتواند انترناسیونالیست باشد. متاسفانه در این مورد انحرافات بسیاری در
بین سازمانهای سیاسی و یا مدعی چپ وجود دارد. پیروان «منصور حکمت» (پوبین رازانی)
به جای «میهندوستی» و «انترناسیونالیسم پرولتری» به «جهان وطنیسم» درغلتیدهاند و
از آنجا که موضوع میهن و میهندوستی برایشان محلی از اعراب ندارد، مشوق حمله
امپریالیستها به ایران هستند. این محافل چپنما و نوکر بیگانه در کنار فرقه رجوی
مجاهدین به عنوان عوامل امپریالیسم در ایران و منطقه عمل میکنند و نمیخواهند سر
در بدن میهن ما ایران باشد. و از همین رو موافق تحریم و تجاوز به ایران و ویرانی
میهن ما ایران هستند. تبلیغ بیوطنی به درجهای از ابتذال و خیانت منجر شده است که
این محافل حتا از کلمه «ملی» یا «تیم ملی» در هر عرصه از مبارزه ورزشی واکنش منفی
نشان میدهند.
مارکس و انگلس در
«مانیفست» به درستی اشاره کردهاند که: «مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی در آغاز،
اگر از لحاظ معنی و مضمون ملی نباشد، از لحاظ شکل و صورت ملی است. پرولتاریای هر
کشوری طبیعتا در ابتدا امر باید کار را با بورژوازی کشور خود یکسره نماید». به این
اعتبار مبارزه پرولتاریا اگرچه در مضمون انترناسیونالیستی است، اما در شکل ملی
وکنکرت است و باید ابتدا تکلیفاش را با بورژوازی خودی یک سره کند. مارکس و انگلس
در سالهای بعد از انتشار مانیفست بارها از مبارزه میهندوستان ایرلندی در دفاع
از وطنشان در مقابل انگلیس دفاع کردند، همینطور از میهندوستی مبارزان
لهستانیها. همه اینها خط بطلانی بر نظریه انحرافی «کارگران میهن ندارند، میباشد
لطفا آثار مارکس را با دقت بخوانید جز این نتیجهای نخواهید گرفت.
اثر تئوریک و ارزشمند لنین جزوه «یونیوس» در مورد جنگهای عادلانه و میهنی و جنگهای
غیرعادلانه نیز خط بطلانی بر نظرات ضد کمونیستی و پروامپریالیستی احزاب پیروان
«منصور حکمت» و دارودستههای شبه ترتسکیستی است که دفاع از میهن را به ریشخند میگیرند.
اشاره به جزوه «یونیوس» در اثبات طرح دفاع از میهن در یک جنگ تدافعی و عالانه است.
زمانی که رهبران انترناسیونال دوم نظیر «کائوتسکی»، «پلخانو و.... به مارکسیسم و انترناسیونال پرولتری خیانت ورزیده و راه سازش با ارتجاع را پیش گرفتند؛ وظیفه دفاع از مارکسیسم و انترناسیونالیسم پرولتری را در کنار لنین شخصیتهای برجسته سوسیال دمکراسی نظیر «روزا لوکزمبورگ» بر عهده گرفته و
سازشکاران را به زیر آتش حمله خود گرفتند. عمدهترین مسئله مورد مشاجره میان خائنین به
مارکسیسم و وفاداران به مشی پرولتری مسئله برخورد به جنگ
در آن دوران بود. «روزا لوکزمبورگ» در مبارزه خود با اپورتونیستها از جمله جزوهای
تحت عنوان «بحران سوسیال دمکراسی» انتشار داد. این جزوه عمدتا درباره تحلیل جنگ، رد نظریه خائنانه خصلت آزادیخواهانه ملی جنگهای امپریالیستی موجود و اثبات این مسئله که جنگ جهانی اول چه از طرف
آلمان و چه از طرف سایر نیروهای بزرگ امپریالیستی دامن زده شود، جنگی است
امپریالیستی، نگاشته شده است. لنین کبیر، که رهبری مبارزه
علیه رهبران اپورتونیست دوم را برعهده داشت جزوه فوق را با تیزبینی خاصی که منحصر
به اوست، بررسی کرده و در عین تایید آن به مثابه یک اثر برجسته مارکسیستی٬ انتقادات
سازندهای را در جزوهای به نام «درباره جزوه یونیوس» به رشته تحریر درآورد و
انحرافات روزا را در مورد جنگهای ملی و میهنی برشمرد.
لنین در این اثر خود در ضمن تایید و تاکید این مسئله که در یک
جنگ امپریالیستی امکان بروز و وقوع جنگهای ملی (یعنی جنگهای تحت ستم و یا تحت
اشغال علیه امپریالیسم) کاملا موجود است، آموزشهای گرانبهایی پیرامون جنگ
امپریالیستی و اینکه نیروهای انقلابی و بخصوص پرولتاریا چه برخوردی به آن خواهد داشت، به
جای گذارده است.
لنین در این جزوه با صراحت مسئله مرکزی سیاسی پرولتاریا را در
زمان جنگ امپریالیستی چنین بیان میدارد: «پرولتاریا مخالف دفاع از میهن در این
جنگ امپریالیستی است و این مخالفت با توجه به خصلت غارتگرانه، اسارتآور و ارتجاعی این
جنگ با توجه به امکان و ضرورت قرار دادن جنگ داخلی به خاطر سوسیالیسم در مقابل
آن (تبدیل آن به چنین جنگ داخلی) صورت میگیرد». لنین تاکید میکند که جنگهای ملی
کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره در دوران امپریالیسم نه تنها محتمل بلکه اجتناب
ناپذیراند. در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره (چین-ترکیه-ایران) تقریبا ١۰۰۰ ملیون انسان، یعنی بیش از نصف جمعیت کل روی زمین زندگی میکنند، جنبشهای آزادیبخش ملی در این کشورها یا بسیار پر قدرت و
یا در حال رشد بوده و به حد بلوغ نزدیک میشوند. هر جنگی ادامه سیاست است با وسائل
دیگر، ادامه سیاست رهائیبخش ملی در مستعمرات بالاجبار جنگهای ملی مستعمرات علیه امپریالیسم خواهد بود. چنین جنگهایی میتوانند به یک جنگ امپریالیستی قدرتهای
«معظم» امپریالیستی کنونی بیانجامند، اما میتوانند نیز به آن نیانجامند – این امر به بسیاری از شرایط بستگی دارد». دفاع از میهن در یک جنگ ملی و تدافعی به معنی میهندوستی و دفاع از منافع ستمدیدگان در مقابل ستمگران است. در اینجا طرح
شعار «کارگران میهن ندارند» خیانت به پرولتاریا و زحمتکشان
و به آلت دست امپریالیستها تبدیل شدن است. این نظریات جهانوطنی هستند و آلوده به
نظریات ترتسکیستی و شبه ترتسکیستی هستند. متاسفانه بسیاری از این قبیل احزاب از
مطالعات کلاسیک و تئوریک بی بهرهاند و عدهای هم آگاهانه بدان دامن میزنندتا راه
نفوذ صهیونیستهای اسرائیلی را در ایران برای تجزیه میهنمان هموار سازند.
به مکاتبه خود با ما ادامه دهید! برایتان موفقیت آرزو میکنیم