مقالات توفان الکترونیکی شماره ن ۱۹۴شریه
الکترونیکی حزب کارایران شهریور ماه ۱۴۰۱
آدرس تارنمای حزب کارایران
(توفان):
www.toufan.org
آدرس مرکزی ایمیل حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
***
دراین شماره می خوانید:
*افزايش ۳۸ درصدي حقوق بازنشستگان نتيجه پيکار متحد بازنشستگان
*مدارس غيرانتفاعي همان مدارس خصوصي براي کسب
حداکثر سود است
*در سوگ «سايه»
*علل افزايش خودکشي در بين کارگران
*پيرامون سيو چهارمين سالگرد قتل عام
زندانيان سياسي در تابستان و شهريور ۱۳۶۷
*هفتادوهفت سال از فاجعه بمباران اتمي هيروشيما
و ناکازاکي گذشت
*درجبهه نبرد طبقاتي.اخباروگزارشات کارگری
درمرداد ماه
*فساددرفولاد مبارکه وغارت اموال مردم، جامعه
را دربهت فروبرد
*بيانيه مفتضح موسوي در حصر،يک کارت سوخته!
*سخني پيرامون سرکوب اخير «بهائيان»در مازندران
*ياد آوري تاريخي بهمناسبت.شصت و نهمين
سالگرد کودتاي خائنانه و ضد ملي 28 مرداد
*بازداشت مجدد ليلا حسين زاده و آزاد گذاشتن
سرمايه داران گردن کلفت
*سخنان دوپهلو و قابل تاملِ وزير امورخارجه ايران بهآمريکا وغرب در ارتباط با برجام
*درحاشيه اعتراف نخ نما و پر تنافض سپيده رشنو
*سخني در مورد حمل سلاح گرم در آمريکا
*پشت پرده حقيقت محاکمه حميد نوري در دادگاه
استکهلم
*دو ياد داشت کوتاه در مورد هياهوي ترور
نافرجام سلمان رشدی
*اطلاعيه درحمایت از خلق فلسطین و محکومیت
اسرائیل دربمباران نواره غزه
*گفتگوي نشريه “اورنسل” با خالد برکت نويسنده
فلسطيني در مورد تحولات اخير
*ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
*جهان در حال پوستاندازي و آمريکا در حال افول است
*گشت وگذاري درفيسبوک، پاسخ به يک پرسش
*پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
***
افزایش ۳۸ درصدی حقوق بازنشستگان نتیجه پیکار متحد بازنشستگان
عقب نشینی
دولت در مقابل خواسته افزایش حقوق ۳۸ درصدی
بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی در نتیجه تجمعات اعتراضی گسترده آنها در سراسر
کشور ،دستاورد ارزشمندی است که نباید کم اهمیت شمرده شود.
تن دادن
دولت به این خواسته به حق و قانونی بازنشستگان در شرایطی که تورم و گرانی کمر شکن
ناشی از سو مدیریت و فساد سیستماتیک درون حاکمیت گریبان آنها را گرفته است ،نه از
روی عطوفت و ملایمت بلکه در نتیجه بیش از چند سال سازماندهی اعتراضات کانونهای
مختلف بازنشستگی در سراسر ایران محقق شد. تلاشی همه جانبه ،فراگیر و برنامه ریزی
شده که در مقاطعی با نیروی قهریه و سرکوب نیز مواجه گشت. ولی در نهایت با پشتکار و
پیگیری به ثمر نشست. دستاورد این حرکت را نباید صرفا به تسلیم دولت در مقابل
افزایش حقوق تنزل داد بلکه یکی از اساسی ترین جوانب این رخداد دستیابی به تجربهای
موفق از یک حرکت صنفی است .تجربهای که نمایانگر تمرکز و پافشاری افراد یک جامعه
مشترک المنافع بر روی یک خواسته مشخص با کمترین کجروی و انحراف در شعار و عمل است.
مشخصهای که لازمه هر گونه حرکت مطالبهگرانه صنفی و سندیکایی است . چه بسیار
مطالبات برحق کارگران که در هیاهوی شعارهای غیر مرتبط و چپ روانه و ذهنی در برخی
اعتراضات به محاق رفت و فعالین کارگری را به انفعال و سرخوردگی کشاند. انحرافی که
میتواند آفت هر حرکت اتحادیهای و صنفی باشد. البته این نگرش نافی طرح خواستهای
سیاسی نیست، در دنیای کنونی پدیده غیر سیاسی وجود ندارد، لیکن بلکه باید در نظر
داشت که هر تشکلی اهداف و وظایف مشخصی دارد که باید بدان عمل کند. در صورت گسترش و
به هم پیوستن این تشکلات دمکراتیک در حدی که پشتوانه تودهای به همراه آورد آنوقت
اگر تحت رهبری سازمان سیاسی واحدی قرار گیرد میتوان امید به تغییرات سیاسی بنیادی
و پایدار داشت.بطور مختصر:
یکم تجربه مهم و نخست این مبارزه این است که
بازنشستگان با اتحاد و همدلی و پیگیری سراسری برای تحقق مطالبات بحق و قانونی خود، موفق شدند
پایمال کنندگان حقوق حقه بازنشستگان را به عقب رانند.
در شرایطی
که هر گونه سازماندهی و تجمع برای احقاق حقوق ابتدایی با واکنش خشن و سرکوب
نیروهای امنیتی و انتظامی مواجه میگردد و هر مطالبهگری در عرصه مدنی، از سوی
حاکمیت بهاقدام علیه "امنیت ملی" تفسیر میشود، طرح و پیگیری خواست
افزایش حقوق از سوی بازنشستگان و حضور خیابانی آنها حرکتی جسورانه و قابل ستایش
است.حرکتی که بعد از چند ماه دولت را علیرغم میل
باطنی مجبور به تسلیم و عقب نشینی کرد.این را میتوان طلیعهای امید بخش برای رشد
و تعمیق اعتراضات کارگری ایران در پیوند با اعتراضات بازنشستگان و فرهنگیان مورد
ارزیابی قرار داد و امیدوار به دستاورد های آتی بود.
دوم اینکه بازنشستگان تنها با اتکا بهنیروی
اجتماعی جمعی خود و در همبستگی با سایر زحمتکشان ونه اتکا به نهادهای رسمی و تشکلهای
زرد حکومتی و وعده و وعید تو خالی، بلکه مطالبات خود را در کف خیابان
و در تجمعات و راهپیماییهای خیابانی در گرمای تابستان و سرمای زمستان فریاد زدند.
سوم اینکه کانونهای کنونی بازنشستگان هرگز نمایندگان
واقعی و منتخب بازنشستگان نیستند. بازنشستگان باید در یک روند دموکراتیک و با
اراده و انتخاب آزادانه نمایندگان واقعی خود را برگزینند علاوه بر اتحاد و تعمیق
همبستگی با سایر همسرنوشتان خود در جامعه ، به لزوم تشکل فراگیر و مستقل و تداوم
مبارزه برای مطالبات پایهای و همه جانبه خود بکوشند. این پیروزی را باید به
بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی تبریک گفت و ثمرات آنرا گرامی داشت.
مدارس غیرانتفاعی همان
مدارس خصوصی برای کسب حداکثر سود است
اخیرا وزیر آموزش و پرورش در مصاحبهای اذعان
کرد" نرخ شهریه مدارس غیر انتفاعی؛ از ٣ تا ٣٠ میلیون تومان است و شهریه
مدارس غیر دولتی بهنسبت هر سطح در تهران و شهرستانها تعیین و در مدارس نصب شده و
بیش از آن تخلف است.مردم موارد تخلف را گزارش کنند".
رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش ،احمد
محمودزاده نیز از اعلام شهریه مدارس غیردولتی خبر داد و سقف و کف شهریه دریافتی
مصوب در سه دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم را اعلام کرد وی در گفتو گو با ایسنا، در این باره اظهار کرد: امسال در نظر داشتیم رویکردهای تربیتی را در
تعیین شهریه مدنظر قرار دهیم، بههمین خاطر در کنار آیتمهایی چون امکانات،
تجهیزات و فضاهای آموزشی، حدود ۳۵ امتیاز از ۱۰۰ امتیاز را به فعالیتهای پرورشی و رویکردهای تربیتی مدارس اختصاص
دادیم
وی افزود: امسال "درصد افزایش" برای شهریه مدارس اعلام
نکردیم، بلکه شهریه هر مدرسه متناسب با عملکردش افزایش پیدا کرده است. طبیعتا اگر عملکرد مدرسهای در ایجاد زمینههای سخت
افزاری، امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی مناسب باشد مشمول افزایش بیشتری شده است. با موسسان در تهران و استانها جلسه داشتیم و در شورای نظارت بهجمع
بندی رسیدیم و با سازمان حمایت از مصرف کنندگان نیز طرح موضوع شده و شهریهها
نهایی شدند.
رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش با بیان
اینکه بر این اساس کمترین شهریه مصوب ثابت چهار میلیون تومان و بیشترین شهریه ۳۵ میلیون تومان خواهد بود که در سامانه مشارکتها برای هر مدرسه
مشخص شده است. سقف شهریه مصوب برای دوره متوسطه دوم، ۳۴ میلیون تومان، برای دوره متوسطه اول، ۳۳ میلیون تومان و برای دوره ابتدایی ۲۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است و شهریهای بالاتر از رقم اعلام
شده نخواهیم داشت.
محمودزاده ادامه داد: بار دیگر تاکید میکنم که شهریه اعلامی، شهریه ثابت است که میتواند به آن افزوده شود. البته این افزایش برای فوق برنامهها
باید از شورای نظارت منطقه و استان تاییدیه گرفته و مصوبه انجمن اولیاء و مربیان
مدرسه را نیز داشته باشد. هزینههایی چون ایاب و
ذهاب، تغذیه و لباس فرم جزو شهریه ثابت مدارس نیست.
جامعه امروز ایران، به شکلی ساختاری و
نهادی درگیر مناسبات نئولیبرالیی شده است. نمودهای مختلف چیرگی این مناسبات را میتوان
در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی مشاهده کرد، از جمله در عرصه آموزش که از اواخر
دهه ۶۰ تا کنون، به شکلی بسیار سریع، مناسبات کالایی بر
آن حکمفرما شده است.
آموزش، یکی از حوزههای زندگی اجتماعی بود که پس
از انقلاب ۵۷، به موجب قانون اساسی جدید، تا دوره متوسطه
رایگان اعلام شد. اما با سرکوب خونین انقلاب و سپس طرح تعدیل اقتصادی هاشمی
رفسنجانی ، آموزش عمومی رایگان هم رنگ باخت و ظهور مدارس غیرانتفاعی که همان
مدارسی خصوصی است، نمودی از مجموعه تغییراتی ساختاری بود که خبر از آغاز نوعی
تغییر رویکرد در شیوه اداره جامعه میداد، تغییر رویکردی که نتایج گوناگون مخرب و
ویرانگرآن را امروزه میتوان با نگاهی به دادههای موجود در باره آموزش مشاهده کرد.
طبق آمار رسمی فقط طی دولتهای نهم و دهم تعداد مراکز آموزش عالی کشور دو
برابر شده و از ۱۳۰۰ مرکز به ۲۴۶۸ مرکز رسیده است. از این تعداد تنها ۱۴۱ واحد
آموزشی دولتی هستند و بقیه ۲۳۲۷ واحد آموزشی انواعی از آموزشهای پولی را ارائه میدهند.
ضمن آنکه همان ۱۴۱ واحد آموزشی دولتی هم بخشی از دانشجویان را به صورت پولی پذیرش
میکنند. آمار رسمی وزارت علوم نشان میدهد فقط ۱۴ درصد از ۳ میلیون و ۸۰۰ هزار
دانشجوی کشور از آموزش رایگان برخوردارند و ۸۶ درصد بقیه در ازای دریافت آموزش پول
میدهند. در سطح آموزش عمومی نیز جمعیت دانشآموزانی که در مدارس غیردولتی مشغول
به تحصیل بوده و به نوعی در ازای دریافت خدمات عمومی همچون آموزش عمومی هزینه
پرداخت میکنند در سال ۱۳۹۳-۱۳۹۴ بالغ بر ۱۳۰۰۷۸۴ نفر تخمین زده شده است. علاوه بر
این نسبت دانشآموزان غیردولتی به کل دانشآموزان در سال ۱۳۸۹ ۷,۷۶ درصد بوده است
که این نسبت در سال ۱۳۹۴ به ۱۰,۴۵ درصد رسیده است. فقط در سال ۱۳۹۵ مدارس غیردولتی
رشدی ۸,۷ درصدی نسبت به سال قبل پیدا کرده است. همچنین مدیرکل مدارس و مراکز
غیردولتی وزارت آموزش و پرورش، حسن مسعودی بیان کرده است: «از ۱۰۹ هزار و ۳۶۶
مدرسه در کشور ۱۴۰ هزار و ۴۵۷ مدرسه غیردولتی است که سهم مدارس دولتی ۸۷ درصد و
مدارس غیردولتی ۱۳ درصد است.»
نئولیبرالیسم در هر پوششی، شامل مجموعه سیاستهای دولتهای طبقاتی است که میکوشد
تا ضوابط بازار را بر زندگی انسانی حاکم گرداند. منظور از ضوابط بازار در واقع
کالاییکردن همهی آن چیزهایی است که برای برآوردن نیازهای انسان لازم و ضروری
است؛ و هدف اصلی آن گشودن حوزههای جدید به روی انباشت سرمایه در قلمروهایی است که
تا به حال ممنوعالورود به شمار میآمدند. انواع خدمات عمومی (آب، مخابرات، حمل و
نقل)، تأمین رفاه اجتماعی (مسکن، آموزش، مراقبت بهداشتی، حقوق بازنشستگی)، نهادهای
عمومی (دانشگاهها، آزمایشگاههای تحقیقاتی، زندانها) و حتی جنگ (مثلاً مقاطعهکاران
خصوصی ارتش در کنار نیروهای مسلح در عراق) ….به بخش خصوصی واگذار شدهاند. از طرفی نیز تأثیر نئولیبرالیسم در آموزشِ عالی
و علم بهگونهای است که منطقِ رقابت، عمیقاً به سازوکار دانشگاهها نفوذ کرده
است. بر این اساس، مفهوم «علم» نیز معنای خاصی مییابد. اگر هدف آدمی از پندار،
گفتار و کردار را حفظ حیات و رفع نیازمندی بدانیم، قطعأ بخش بزرگی از آن، همانا
«علم» است. نتیجه علم عبارت از ایجاد سلطه بر طبیعت چونان فعالیتی لذتآور بوده و
لذت نیز در این شرایط جز در حیطه هماهنگی تعاملات نمادین اجتماعی، معنی و امکان
تحقق نمییابد. لذا بر پایهی این استدلال میتوان گفت پیدایش و پویش و پالایش
پندار، وجهی اجتماعی دارد. در این معنا از منظر ماتریالیسم تاریخی و نظریهای که
مارکس در باره جامعه و تحولات اجتماعی در انداخت، انسانها قدم در بخشی از ساختار
اجتماعی از پیش موجودی میگذارند که خود انتخاب نکردهاند و آگاهیشان به واسطه آنچه
در آن ساختار انجام میدهند و تجربه میکنند، شکل میگیرد. مطابق این رویکرد،
اگرچه امکان دارد انسانها به شناختی از ماهیت ساختار اجتماعی که در آن زندگی میکنند
نایل شوند، اما همیشه شکافی بین ساختار و مکانیسمهای جامعه و صورتهای معوج آنها
در ذهن افراد وجود خواهد داشت. نتیجه کردار اجتماعی فرد توسط جزئیات وضعیت اجتماعی
تعیین خواهد شد و نوعأ با مراد و مقصود وی کاملأ تفاوت خواهد داشت.
درسالهای اخیر در ایران و در ادامه سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی رفسنجانی که
برای جا انداختن همین روال از مفاهیمی نظیر رقابتی کردن آموزش، مدارس غیرانتفاعی
،ارتباط بازار کار و دانشگاه و ارتباط صنعت و دانشگاه مورد استفاده قرار گرفته
است.چیزی که نتیجه آن وضعیت وخیمی است که امروزه در مدارس و دانشگاه و آموزش عالی
در ایران به آن دچار شدهاند.بحران کنونی در آموزش نتیجه اعمال سیاست سرمایهدارانه
نئولیبرالی و طبقاتی کردن آموزش است.این سیاست ارتجاعی نتیجه عکس آن هدفی است که
انقلاب بهمن آموزش رایگان و همگانی را در برنامه خود قرارداده بود. خواست آموزش
رایگان و مبارزه برای متوقف کردن سیاستهای نئولیبرالی در مدارس و دانشگاهها خواست
همه نیروهای ترقی خواه و نهادهای مستقل فرهنگی است.
***
در سوگ «سایه»
قلب بزرگ و پر مهر امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به «سایه» پس از 94 سال از
تپش ایستاد و ملیونها ایرانی را در اندوهی ژرف فرو برد. بهراستی به زبان و قلم
وی نیاز بود تا در وصفش قلم زد.
«سایه» فرزند دورانی بود که جنبش کمونیستی و کارگری ایران به رهبری
حزب توده ایران که در آن دوران حزب طبقه کارگر ایران بود تمام زیر و بم جامعه
ایران را متحول ساخته و طبقه کارگر را به صورت انبوه بهمبارزه اجتماعی کشانده
بود. حزب توده ایران نخستین جریان اجتماعی در ایران بود که برضد شرکت استعماری نفت
انگلیس، طبقه کارگر را بهمیدان آورد که خواهان قطع دست این شرکت از منابع ملی
ایران و دست بنجل فروشان آمریکائی و انگلیسی از ایران بود. طبقه حاکمه ایران
تظاهرات کارگری را به گلوله میبست و کشتار میکرد. زندانهای ایران از مبارزان
تودهای پر بود. «سایه» در زمانی بهمیدان آمد که گرمای پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم
و تحکیم دنیای سوسیالیسم بر پوست و زندگی بشریت حس میشد. در این دوران بود که با
الهام از شرایط عینی استعدادهای وی درخشید.
طی 7 دۀ گذشته اشعار لطیف، زیبا، در عین حال مترقی و متعهد وی بهجنبش
مردم پیوسته نور تابید، جرات و شهامت بخشید و به آنها درس مقاومت و مبارزه داد.
«سایه» در اشعارش با بهچالش کشیدن حکام، به همه عرصهها نظیر
استثمار، فقر، رنج، سرکوب، ستم، مبارزه برای رهائی و دستیابی به زندگی بهتر میپردازد.
او در این راستا از واژههائی نظیر نور، سپیده و امید بهره میجوید. او آگاهانه و
به جا شهید را به سرو تشبیه کرده و در مصاحبهای میگوید: «منظور از سروِ دلاور،
انسانِ شهید است، خون هزاران سروُ دلاور به خاک ریخت و یا: «دلا این یادگار خون
سرو است». این حاکی از آن است که «سایه» این جسارت را داشت که با همان «حرفهای
گذشته در شعر کلاسیک» حرفهای دیگری بزند.
«سایه» دشمنِ استثمارگران، ستمپیشگان و زورگویان بود. او حتی بر ضد
امپریالیسم آمریکا نیز شعر میسرود. بیجهت نیست که اشعار «سایه» سالیان متمادی
است که در حافظۀ ما ایرانیان نقش بسته است.
ما در زیر به چند نمونه از اشعار این شاعر مترقی و ارزنده اشاره میکنیم:
شعر کاروان
«سایه» در جوانی عاشق دختر ارمنی به نام «گالیا» شد و این شعر را با
نام و به یاد او سرود. او در شعر کاروان به وضوح استثمار، فقر، رنج، ستم طبقاتی،
سرکوب، زورگوئی، مبارزه و حتی امید به انقلاب را به تصویر میکشد.
به این ابیات دقت کنید:
فقر و رنج:
«اما در این زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب...
هزار دختر بافنده این زمان
با چرک و خون زخم سرانگشتانشان
جان میکنند در قفس تنگ کارگاه...
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان...
مبارزه کارگران تودهای و سرکوب:
در دخمههای تیره و نمناک باغ شاه
در عزلت تبآور تبعیدگاه خارک
در هر کنار و گوشۀ این دوزخ سیاه...»
امید به انقلاب:
«روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پردۀ تاریک شب شکافت...
روزی که گونه و لب یاران همنبرد
رنگ نشاط و خندۀ گم گشته باز یافت
من نیز باز خواهم گردید آن زمان»
این شعر زیبا، رزمنده و اثر گذار را قریب به ۵ دهۀ پیش کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان
ایرانی در خارج از کشور به صورت کُر اجراء و آن را در صفحۀ گرامافون منتشر و
وسیعاً پخش کرد و منبعی برای جلب دانشجویان ایرانی به مبارزه شد.
شعر ذیل وی در اواخر دهه ۳۰ و آغاز دهه ۴۰ در میان دانشجویان مبارزان ایران ورد زبان بود.
«سایه» در شعر «بر سواد سنگ» به رژیم شاه میتازد و احساس عمومی مردم ایران را
بازگو میکند:
««با تمام نفرت دیوانهوار خویش»
فریاد میزند
«جلاد!
ننگت باد...»
بشنو ای جلاد
میرسد آخر روز دگرگون
زیر این باران خونین
سبز خواهد گشت بذر کین
آه هنگامی که خون از خشم سرکشد
در تنور قلبها میگیرد آتش
برق سر نیزه چه ناچیز است
بشنو ای جلاد...
هر طرف سر میکشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق
زاده میشود توفان...
و به کوه و دشت پیچیده ست
نام ننگین تو با هر مرده باد خلق کیفرخواه
و به جا مانده است از خون شهیدان
بر سواد سنگ فرش راه
نقش یک فریاد
ای جلاد
ننگت باد!»
علت اصلی نفرت نوکران آریامهر و همۀ همپالگان آنها در حمله کینهتوزانه
به «سایه» در چنین ادبیاتی نهفته است که چهره ارتجاع را برملا میکند و نه آنطور
که این گماشتگان درمانده جلوه میدهند: «خاطرات یاحقی و فرهنگ شریف که گویا به زعم
آنها «سایه با چکش استالین» به مصافشان رفته و آن ها را «خانهنشین کرده»»!!!
«سایه» در وصف مبارزه و فداکاری و شهامت در شعر «مرگ دیگر» لطیفانه و
ماهرانه میسراید:
«... مرگِ مردان ، مرگِ در میدان
وه چه شیرین است
رنج بردن
پا فشردن
در ره یک آرزو، مردانه مردن
وندر امید بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن...
آه اگر باید
زندگانی را به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پردۀ امید
من به جان و دل پذیرا میشوم این مرگ خونین را»
"شعر برای روزنبرگها" که «سایه» آن را بعد از کودتای شوم
28 مرداد سرود شعری است سراپا بر ضد امپریالیسم آمریکا.
بعد از جنگ جهانی دوم، در دورۀ اختناق مک کارتی در آمریکا که کمونیستکشی
در دستور روز قرار داشت از جمله یک زن و شوهر یهودی کمونیست به نامهای جولیوس و
اتل روزنبرگ به جرم «جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی» اعدام شدند. «سایه» که
پیوسته با دقت وقایع ایران و جهان را دنبال میکرد، در سوگ آنها- داهیانه شعر
«برای روزنبرگ ها» را سرود.
«خبر کوتاه بود
اعدامشان کردند
خروش دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم خستهاش از اشک پر
شد...
چرا اعدامشان کردند؟
عزیزم، دخترم
آنجا شگفتانگیز دنیائی است،
دروغ و دشمنی فرمانروائی میکند آنجا
طلا، این کیمیای خون انسانها
خدائی میکند آنجا
شگفتانگیز دنیائی که همچون قرنهای دور
هنوز از ننگ آزار سیاهان دامن آلودهست
در آنجا حق و انسان حرفهای پوچ و بیهودهست
در آنجا رهزنی، آدمکشی، خونریزی آزاد است
و دست و پای آزادی است در زنجیر
عزیزم، دخترم!
آنان
برای دشمنی با من
برای دشمنی با تو
برای دشمنی با راستی
اعدامشان کردند
و هنگامی که یاران
با سرود زندگی بر لب
به سوی مرگ میرفتند
امیدی آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند
به شوق زندگی آواز میخواندند
و تا پایان به راه روشن خود با وفا ماندند
عزیزم!
پاک کن از چهره اشکت را زجا برخیز!
تو در من زندهای، من در تو، ما هرگز نمیمیریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال میگیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا با همه شادی و بهروزی
عزیزم!
کار دنیا رو به آبادی است
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز
نوید روز آزادی است » (همه جا تکیه از ماست)
علت دشمنی اخلاف شاه و همۀ دلباختگان به غرب، اشعار ضد امپریالیسم
آمریکا و جانبداری «سایه» از کمونیسم و کمونیستها از کارگران ومبارزات خلق میباشد.
و بالاخره در پایان مایلیم به شعر ضدامپریالیستی و ضدارتجاعی «دیباچۀ
خون» از «سایه» اشاره کنیم، زیرا که «سایه» در این شعر به وضوح فلسفه زندگی خود را
به نمایش در آورده است. او در این شعر خود را در جنبشهای ضدارتجاعی و
ضدامپریالیستی و آنها را در خود میآمیزد.
«نه، هراسی نیست
من هزاران بار
تیر باران شدهام...
و هزاران بار
با شهیدان تمام تاریخ
خون جوشان مرا
به زمین ریختهاند
سرگذشت دل من
زندگی انسان است
که لبش دوختهاند (از جمله
فرخی یزدی ست- توفان)
زندهاش سوختهاند (از جمله کریمپور شیرازی- توفان)
و به دارش زدهاند
آه ای بابک خرم دین
تو لومومبا را میدیدی
و لومومبا میدید
مرگ خونین مرا در بولیوی
راز سر سبزی حلاج اینست
ریشه در خون شستن
باز از خون رستن
در ویتنام هزاران بار
زیر تیغ جلاد
زخم برداشتهام
وندر آن آتش و خون
باز چون پرچم فتح
قامت برافراشتهام
آه ای آزادی
دیرگاهی است که از اندونزی تا شیلی
خاک این دشت جگر سوخته با خون تو میآمیزد
دیرگاهی است که از پیکر مجروح فلسطین شب و روز
خون فرو میریزد (تو گوئی او برای امروز میسراید- توفان)
و هنوز از لبنان
دود بر میخیزد
سالها پیش مرا با کیوان کشتند (مرتضی کیوان شاعر عضو حزب توده است و
رابط سازمان افسری- توفان)
شاه هر روز مرا میکشت
و هنوز
دست شاهانه دراز است پی کشتن من
هم از آن دست پلید است که در خوزستان
در هویزه، بستان، سوسنگرد
این چنین در خون آغشته شدم ...
دست تاریخ، ظفرنامۀ انسان را
زیب دیباچۀ خون کرده است...
آری از مرگ هراسی نیست
نه، هراسی نیست...
دوستان گوش کنید
مگذارید شما را بکشند
مگذارید که من بار دگر
در شما کشته شوم»
این همه درایت، این همه پایمردی، این همه شهامت و ایمان به مبارزه
علیه امپریالیسم و ارتجاع به راستی قابل ستایش است.
آنگاه افراد بیخرد، عقبمانده و نادان با تاسی به آنتی کمونیستی سنتی
که در نهادشان نهفته و گوشها و چشمهاشان را از توانائی باز داشته است «سایه» را
«چکش» به دست کمونیستی میخوانند که گوئی دیکتاتورمآبانه به عرصه هنر و ادب ایران
حمله کرده و لطمه وارد آورده است!!!
خواستگاه اجتماعی ارائه دهندگان چنین نظریات با چنین نیات پلید،
ارتجاعی و عقبمانده از یک سو ناسیونالیسم راست افراطی، معتقد به سلطنت موروثی،
یعنی اعتقاد به نظریۀ عقبمانده و به غایت نژادپرستانه و پوسیدۀ «ژن برتر» و از سوی دیگر آکنده از خشم و کینهای
طبقاتی، ضدکمونیستی و ضدسوسیالیستی میباشد، زیرا که کمونیسم دشمن جهل و استثمار
است.
به دیگر سخن این جماعت ارتجاعی از سوئی دنبال آقازادۀ بیکارهای، که
هنوز از مامان جونش پول میگیره و زندگی میکند راه افتاده و با کرنش در بارگاه
امپریالیسم آمریکا خواب رجعت به گذشته را میبینند، و از سوی دیگر در شیپور
ضدکمونیستی و ضدسوسیالیستی جهانی میدمند. آنها بدون آنکه شناختی از کمونیسم یا
سوسیالیسم و کمتر از آن از رفیق استالین داشته باشند، سبعانه به هر چه که نام و
نشانی از کمونیسم داشته باشد میتازند. طبیعی است که در این میان به گذشته آموزنده
«سایه» بتازند و وی را از تیرهای زهرآگین خود بینصیب نسازند. آری «سایه» که در
سوگ کمونیست فرهیختهای چون مرتضی کیوان عضو حزب توده شعر پر مغز و پر امید «کیوان
ستاره بود» را سرود نمیتوانست مورد غضب خیل ضدکمونیستهای راست و «چپ» قرار نگیرد
و گرفت.
«ما از نژاد آتش بودیم...
عمری میان کورۀ بیداد سوختیم
او چون شراره رفت
من با شکیب خاکستر ماندم
کیوان ستاره شد...
تا امید روشنی را
با ما نگاه دارد...
تا شب گرفتگان
راه سپیده را بشناسند...
که بگوید
آنگاه آتش است...
وین شام تیره را بفروزد...
او در میان مردمک چشم ما نشست
تا این ودیعه را
روزی به صبحدم بسپاریم»
...ادامه در شماره بعد
در جبهه نبرد طبقاتی
اخبار، گزارشات و اعتراضات کارگری در مرداد
ماه ۱۴۰۱
مبارزات بازنشستگان برای افزایش ۳۸ درصدی حقوقها به اضافه
۵۱۵ هزار تومان، سر انجام تایید شد و مابه التفاوت افزایش حقوقها از اول سال را
نیز به مرور طی ماههای آینده پرداخت خواهند کرد. این پیروزی نتیجه ایستادگی،
مقاومت و اتحاد است ولی کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته برای رسیدن بهدستاوردهای
بهتر و بیشتر نیاز به تشکلات سراسری صنفی دارند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی
فرهنگیان نمونهای زنده و پیش روی کارگران است که میتواند مدلی موفق برای تمامی
اصناف باشد ولی برای مبارزهای کاراتر، اتحاد سندیکاهای اصناف مختلف در اتحادیهای
سراسری و واحد، نیاز مبرم مبارزات امروزه کارگران و زحمتکشان میباشد. با اتحاد
کارگران شاغل و بازنشسته تمامی اصناف، حتی فرهنگیان و دیگر زحمتکشان نیز به
دستاوردهای بهتر و قابل دسترس، در رابطه با خواستههای به حق خود خواهند رسید.
قدرت کارگران و زحمتکشان در تشکل متحد و سراسری است. تا سمبه پرزور نباشد، نتیجهای
به دست نخواهد آمد. مبارزات وقفه
ناپذیر کارگران و زحمتکشان در مرداد ماه پرتلاش ادامه یافت. در زیر به
گلچینی از وقایع مبارزاتی مرداد ماه نظری میاندازیم:
سرکوب و مقاومت
۱ مرداد
جمعی از ایرانیان ساکن در شهر استکهلم در سوئد، در حمایت از کارگران و معلمان
زندانی دست به تجمع زدند. در تجمع حمایتی از روز شنبه اول مرداد ماه در شهر
استکهلم سوئد، تجمعکنندگان در اعتراض به دستگیری فعالین کارگری و فرهنگی، ضمن
محکوم کردن بازداشت و فشار به معلمان و کارگران بازداشتی، خواهان آزادی فوری و بی
قید و شرط بازداشت شدگان شدند. این تجمع تا چند روز ادامه داشت.
۲ مرداد
رضا شهابی در چهل و دومین روز اعتصاب غذای خود، در ملاقات حضوری با خانوادهاش،
به اصرار بیش از حد خانواده و به درخواستهای مکرر سندیکای کارگران شرکتواحد و
پنج سندیکای کارگری فرانسوی و دلسوزان و حامیان طبقهکارگر پاسخ مثبت دادند و به
اعتصاب غذای خویش پایان داد. سندیکای کارگران شرکتواحد از پایان یافتن اعتصاب
غذای رضا شهابی بسیار استقبال کرد و خواستار رسیدگی فوری پزشکی در بیمارستانی خارج
از زندان به این فعال سندیکایی دربند شد و اظهار امیدواری کرد تا آقای سعیدی نیز
هرچه زودتر به اعتصاب غذایش پایان دهد. سندیکای کارگران شرکتواحد خواهان آزادی
فوری و بدون قید و شرط رضا شهابی، حسن سعیدی و دیگر فعالان کارگری و معلمی
بازداشتی شد.
۳ مرداد
بانو خدیجه پاک ضمیر همسر محمد حبیبی سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران موفق شد
ملاقاتی کوتاه در حیاط زندان اوین با همسرش داشته باشد. شورای هماهنگی و کانونهای
صنفی معلمان و بسیاری از نهادهای مدنی در سراسر کشور خواهان آزادی هر چه سریعتر
فعالان صنفی شدند.
سمانه عابدینی همسر جعفر ابراهیمی موفق شد با همسرش ملاقات کند. روحیه این
فعال صنفی معلمان بسیار عالی توصیف شده است. جعفر ابراهیمی در این ملاقات گفت که
سه چهار روزی هست که از انفرادی به اتاقهای چند نفره زندان اوین منتقل شده است.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ضمن اعتراض به این رویه غیر حقوقی در
پرونده کنشگران صنفی، تمدید قرار بازداشت و شرایط نگهداری بازرس شورایهماهنگی را
بر خلاف قوانین کشور و حقوق متهم میداند و با توجه به شرایط جسمی نامطلوب جعفر
ابراهیمی خواهان آزادی فوری او و دیگر کنشگران صنفی زندانی و محاکمه آنها در دادگاه
علنی مطابق اصل ۱۶۵ قانون اساسی است.
۸ مرداد
پنج تن از ماموران امنیتی با توسل به زور و شکستن در منزل آقای پیربداقی، جهت
اجرای حکم حبس، اقدام به بازداشت وی کردند. وی سپس در تماسی با خانواده خود از
انتقالش به بند قرنطینه زندان اوین خبر داده است. بازداشت این فعال کارگری در حالی
صورت گرفته که وی پیش از این احضاریهای از بابت اجرای حکم دریافت نکرده بود.
۹ مرداد
اسماعیل گرامی کارگر بازنشسته زندانی ۶۷ ساله در زندان دچار بیماری کرونا شد.
اسماعیل گرامی حدود شانزده ماه تحمل کیفر
کرده و حتی به مرخصی هم تاکنون نیامده است. سندیکای کارگران شرکتواحد ضمن محکوم
کردن چنین احکامی از سوی دادگاه انقلاب برای بازنشستگان معترض، خواستار آزادی
اسماعیل گرامی و تمامی بازنشستگان بازداشتی اخیر در اهواز شد.
حسن سعیدی از اعضای شناخته شده سندیکای کارگران شرکتواحد در سی و نهمین روز
اعتصاب غذایش، به دلیل بسته شدن پروندهاش به اعتصاب غذایش پایان داد و قرار شد به
بند عمومی زندان منتقل شود. سندیکای کارگران شرکتواحد ضمن ابراز خرسندی از پایان
یافتن اعتصاب غذای آقای سعیدی و شهابی، خواستار آزادی بیقید و شرط این دو فعال
سندیکایی و دیگر معلمان و فعالین کارگری دربند شد.
۱۵ مرداد
ریحانه انصارینژاد، فعال کارگری با وثیقهی یک میلیارد تومانی آزاد شد.
سندیکای کارگران شرکتواحد ضمن ابراز خرسندی از آزادی موقت این فعال کارگری خواهان
لغو اتهامات بیاساس علیه ایشان و دیگر فعالین کارگری و معلمی شد و همچنین
خواستار آزادی فوری و بیقید و شرط دو عضو زندانی سندیکا، رضا شهابی و حسن سعیدی،
و معلمان و فعالین در بند شد.
١٩ مرداد
هاله صفرزاده بطور مشروط آزاد شد. هاله صفرزاده به همراه همسرش عليرضا ثقفی در
بیستم اسفند در مراسم بزرگداشت «صمد شعبانی» دستگير شده بود.
۲۰ مرداد
بیش از ۱۳۰ اتحادیهکارگری از ۴۰ کشور طی
یک هفته اخیر نامههای اعتراضی به مقامات ارسال کردند. اتحادیههای کارگری عضو
فدراسیونجهانی کارگران حمل و نقل از هر گوشهای از جهان حمایت خود را از فعالین کارگری زندانی در ایران و اتحادیههای صنفیای که برای آزادی
آنها مبارزه میکنند، اعلام کردند. سندیکای کارگران شرکتواحد اتوبوسرانی
تهران و حومه مراتب قدردانی و سپاس صمیمانه خود را از حمایتهای صورت گرفته توسط فدراسیونجهانی کارگرانحمل ونقل و همکارانمان در اتحادیههای بخش حمل ونقل و دیگر بخشهای کارگری در تمامی کشورهای جهان را با انتشار اطلاعیهای اعلام داشت.
۲۶ مرداد
اسکندر لطفی سخنگوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با استقبال
گرم کنشگران صنفی با قید وثیقه آزاد شد.
شورای هماهنگی با تبریک آزادی این کنشگر صادق به همه فعالان صنفی کشور اعلام داشت
که در انتظار آزادی دیگر معلمانی که همراه سخنگوی شورای هماهنگی بازداشت شدند،
«رسولی بداقی، محمد حبیبی، جعفر ابراهیمی، و شعبان محمدی» میباشد.
۲۷ مرداد
اسکندر لطفی، سخنگوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی ایران و عضو هیئت مدیرهی
انجمن صنفی معلمان کردستان / مریوان، پس از آزادی از زندان اوین، در میان استقبال
و شادی غیر قابل وصف اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان / مریوان و فعالان مدنی شهر
مریوان، بهآغوش خانواده و دوستانش برگشت.
در روزهای اخیر حکم دادگاه برای ۲۱ نفر از کارگران شرکت آذرآب صادر شد،
کارگران این شرکت در این رابطه میگویند: چهار نفر تبرئه شدند و برای ۱۷ نفر حکم
تعلیقی (تعلیق تا یک سال) صادر شده است، این حکم ۳۰ ضربه شلاق و سه ماه زندان است
که قابل تبدیل به پول نقد است.
این حکم به اعتراضات خرداد ماه کارگران آذرآب بر میگردد، کارگران میگویند:
خوشبختانه حکم تعلیقی است و اکنون قابلیت اجرایی ندارد، قرار بود موضوع را دنبال
کنیم اما چون حکم تعلیقی دادهاند، فعلاً کاری نمیکنیم. کارگران آذرآب میگویند:
در ماههای اخیر دستمزد به موقع پرداخت شده اما اصلیترین مشکل، «عدم ثبات
مدیریتی» است، ما انتظار داریم یک مدیر ثابت به شرکت بیاید و برای مدتی طولانی
بماند تا کارها روی غلتک بیفتد و اوضاع مرتب شود.
۲۹ مرداد
لیلا حسین زاده فعال صنفی دانشجویی توسط ۱۰ تن از نیروهای امنیتی در مقابل
منزل خویش همراه با ضرب و شتم شدید بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال یافت.
مسعود نیکخواه و شعبان محمدی از اعضای هیات مدیره انجمن صنفی معلمان کردستان/
مریوان آزاد شدند.
سندیکای کارگران شرکتواحد با انتشار اطلاعیهای آزادی فعالین صنفی «اسکندر
لطفی، آنیشا اسداللهی، شعبان محمدی و مسعود نیکخواه» شاد باش گفت و به قرار وثیقههای
سنگین برای آزادی فعالین صنفی و کارگری اعتراض کرد و خواهان آزادی بدونقید و
شرط همه عزیزان در بند، از جمله دو عضو زندانی سندیکا رضا شهابی و حسن سعیدی، و
نیز کیوان مهتدی، رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی و دیگر فعالین کارگری و
معلمی زندانی که هدف پروندهسازیهای اخیر امنیتیها و صدا و سیما قرار گرفتهاند،
شد و خواهان لغو کامل اتهامات کذایی علیه آنها، شد.
معصومه عسکری، معلم بازنشسته و زندانی سیاسی محبوس در زندان کچویی کرج، توسط
زندانیان متهم بهجرائم خشن مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ایشان بدون رعایت اصل تفکیک
جرائم در زندان کچویی کرج نگهداری میشود.
۳۰ مرداد
شعبان محمدی و مسعود نیکخواه، دو عضو هیئت مدیرهی انجمن صنفی معلمان کردستان
مریوان، پس از آزادی از زندان اوین، در میان استقبال و شادی غیرقابل وصف اعضای
انجمن صنفی معلمان کردستان مریوان و فعالان مدنی شهر مریوان، به آغوش خانواده و
دوستانش برگشتند.
آنیشا اسدالهی موقتا با وثیقه دو میلیارد تومانی آزاد شد.
سندیکای کارگران شرکتواحد اتوبوسرانی تهران و حومه اعتراض خود را با انتشار
بیانیهای به بازداشت لیلا حسین زاده اعلام داشت. در این بیانیه آمده است: «...
جای بسی تاسف است که روز گذشته نسبت به آزادی موقت چهار فعال معلمی و صنفی
محتاطانه ابراز شادمانی کردیم در حالیکه در همان لحظات یکی از فعالین دانشجویی با
ضرب و شتم دستگیر میشد. بازداشت خشونتآمیز لیلا حسینزاده به بهانههای واهی و
پروندهسازی تکراری علیه ایشان قابل توجیه نبوده و بشدت محکوم است. لیلا حسینزاده
از نظر جسمانی قادر به تحمل حبس نیست و باید فوری آزاد شود.»
بازنشستگان
۲ مرداد
بازنشستگان اهوازی که با تظاهرات راهپیمایی هر روزه عرصه را بر مصوبه
غیرقانونی دولت و کانونهای بیخاصیت تنگ کرده بودند با هجوم به خانههایشان و
دستگیری حداقل ۱۰ نفر از کوشندگانشان روبرو شدند. فراخوان تجمع سراسری داده شده
بود، اما تجمع فقط در کرمانشاه، قزوین و تهران برگزار گردید. بازنشستگان تامیناجتماعی
کرمانشاه در مقابل اداره تامیناجتماعی، در اعتراض به شرایط اسفبار معیشت و زندگی
خود و فرزندانشان و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه دست به تجمع زدند. «تا حق خود
نگیریم از پا نمینشینیم!». در قزوین تعداد اندکی از بازنشستگان به مقابل تامیناجتماعی
آمدند که با نیروهای پلیس و ۲ اتوبوس برای حمل دستگیر شدگان روبرو شدند. و در
تهران با ورود خیل عظیم نیروهای پلیسها، لباس شخصیها و کماندوهای موتور سوار در
مقابل سازمان برنامه و بودجه و پارک بهارستان از تجمع بازنشستگان جلوگیری شد.
۸ مرداد
بازنشستگان تامیناجتماعی شهرهای اهواز، شوش و اراک در اعتراض به عدم اجرای
افزایش مصوب شورایعالی کار (افزایش دستمزد ۱۴۰۱) در مقابل ساختمان تامیناجتماعی
این شهرها دست به تجمع اعتراضی زدند. بازنشستگان اهوازی در شعارهایشان خواستار
آزادی بازنشستگان زندانی شدند.
۹ مرداد
بازنشستگان تامیناجتماعی در شهرهای کرمانشاه، تهران، اهواز و رشت تجمع کردند.
در رشت بیش از ۲۵۰ نفر متشکل با شعارهای «رزمنده دیروزیم شرمنده امروزیم»، «مخبر
بیاصل و نسب استعفا استعفا» و «نیروی انتظامی تشکر تشکر» تجمع اعتراضی خود را
برگزار کردند. هرچند که پس از ساعتی چند نفر از بازنشستگان به پلیس سیاسی احضار
شدند. در اهواز که بازنشستگان در مقابل استانداری تجمع کرده بودند با همراهی
کارگران فولاد و پرستاران و کادر پزشکی بیمارستان کرمی در اعتراض به مصوبه
غیرقانونی دولت و وضعیت بد معیشتی و گرانی روز افزون شعارهایی را دادند.
بازنشستگان شرکت مخابرات در شهرهای تهران، بجنورد، کرمانشاه، تبریز، کرج،
ارومیه در اعتراض به وضعیت بد معیشتی، بیمه درمانی و نادیده گرفتن قانون توسط
مدیران این شرکت در مقابل اداره مخابرات شهرهای خود تجمع کردند.
۱۹ مرداد
بازنشستگان تامیناجتماعی در شهرهای کرمانشاه، اراک، شوش، اهواز، رشت، شوشتر،
کرمان و ... در اعتراض به افزایش ۱۰ درصدی حقوق، عدم اجرای کامل همسانسازی و عدم
تحقق دیگر مطالباتشان دست به تجمع زدند. در شهر کرمانشاه مأموران امنیتی در ابتدای
این تجمع قصد جلوگیری از آن را داشتند که با مقاومت بازنشستگان روبهرو شدند.
نیروهای انتظامی سه نفر از بازنشستگان «خانم محمدی و آقایان کرجی و زنگنه» را
بازداشت کردند.
۲۳ مرداد
بازنشستگان تامیناجتماعی
در چند شهر از جمله تهران، بابل، قزوین، اراک، اردبیل، اهواز، کرمانشاه، رشت،
بجنورد، شوش، هفتتپه و کرخه تجمع اعتراضی برگزار کردند. آنها با حضور در برابر
ادارات تامیناجتماعی به عدم ابلاغ مصوبه دولت، دست به اعتراض کردند. تجمع
بازنشستگان بابلی در جهت دستیابی به احقاق حق و اجرای مصوبه شورایعالی کار و
اجرای اصل ۹۶ و۱۱۱ انجام پذیرفت، بازنشستگان با سخنرانیهای پی در پی و با صدای
بلند فریاد زدند که «تا حق خود نگیریم/ از پای نمینشینیم»، «تورم ۱۰۰ درصد /
افزایش ۱۰ درصد». در قزوین پلیس گارد ویژه بازنشستگان را قبل از رسیدن به تامیناجتماعی
هشدار باش داده و آنان را پراکنده کرد. در تهران پلیس در مقابل سازمان تامیناجتماعی
ایستاده بود و اجازه هیچگونه تجمعی را به بازنشستگان نمیداد.
۲۷ مرداد
مبارزات بازنشستگان بهثمر نشست. مبارک باد! افزایش ۳۸ درصدی حقوق بازنشستگان
سرانجام تایید شد. علی دهقانکیا، رئیس کانون بازنشستگان تأمیناجتماعی تهران گفت:
از اول شهریور حقوق این بازنشستگان ۳۸ درصد بهاضافه ۵۱۵ هزار تومان اجرایی میشود.
مابهالتفاوت افزایش حقوقها از اول سال به مرور طی ماههای آینده اجرایی میشود.
فرهنگیان
۴ مرداد
به دنبال فراخوان انجمن صنفی معلمان کردستان-
دیواندره برای برگزاری تجمع در اعتراض به ادامه بازداشت ۴ فعال صنفی معلمان این شهر«آقایان هیوا قریشی، امید شاه محمدی، پرویز احسنی و کاوه
محمدزاده»، با حضور گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی در
خیابانهای منتهی به اداره آموزش و پرورش فضا به شدت امنیتی شده بود. جمعی از معلمان و خانواده ۴ معلم بازداشت شده در مسیر
اداره آموزش و پرورش از سوی نیروهای انتظامی مورد خشونت کلامی قرار گرفتند و اجازه
برگزاری تجمع به آنها داده نشد. همچنین چند نفر از معلمان که موفق به دیدار با
رئیس اداره آموزش و پرورش شده بودند در هنگام خروج از ساختمان این اداره از سوی
نیروهای انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. همچنین نیروهای امنیتی ۳ معلم به نامهای
«محیالدین کریمیان، کوروش بابامرادی و اسعد علوی» را بازداشت و به مکانی نامعلوم
منتقل کردند.
۲۹ مرداد
کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در باره تحولات تازه در اجرای رتبهبندی
بیانیهای منتشر ساختند که در آن آمده است: «... کانون صنفی معلمان ایران معتقد
است که آموزش یک فرآیند انسانی است و با عدد و رقم و مترهای کمی قابل ارزیابی
نیست، و اگر هم بر اجرای رتبهبندی پافشاری کرده، هزینهها داده و همچنان دهها
نفر از اعضایش درگیر زندان و حکم و دادگاه و وثیقه و ... هستند تنها به این دلیل
بوده که این قانون میتوانسته اندکی از مشکلات عدیده همکاران را کم کند. از این رو
اگر قرار باشد همچنان مسئولان به بیاثر کردن بخش حقوقی آن ادامه دهند نه کانون و
نه معلمان سکوت نخواهند کرد و بهادامه اعتراضات مدنی خود برای بهبود معیشت و
منزلت ادامه خواهند داد. این گوی این میدان.»
نفت، گاز، پتروشیمی و نیروگاهها
۲۰ مرداد
گروه کثیری از پرسنل رسمی وزارت نفت شاغل در واحدهای ستادی و عملیاتی در بیش
از چهل مرکز کاری «واحد بهرهبرداری سرکان مالکوه، نفت و گاز غرب، اداره مهندسی
فرآیند پالایشگاه چهارم مجتمع گاز پارس جنوبی، ستاد مجتمع گاز پارس جنوبی عسلویه،
نفت و گاز گچساران، منطقه عملیاتی آغار دالان، پالایشگاه هفتم پارس جنوبی، شرکت
بهرهبرداری نفت و گاز شرق، خانگیران سرخس، بهره برداری فازهای ۲۰ و۲۱ مجتمع پارس
جنوبی عسلویه، شرکت بهرهبرداری نفت و گاز شرق منطقه عملیاتی خانگیران، کارگاه فاز
چهار و پنج پارس جنوبی، دکل ۸۵ اهواز پرسنل مناطق نفت خیز جنوب، واحد آتشنشانی
پالایشگاه اول پارسجنوبی، پالایشگاه چهارم پارسجنوبی، تاسیسات خط لوله سنندج،
سکوی نفتی سروش در فلات قاره، نفت و گاز غرب منطقه نفت شهر، پالایشگاه نهم پارسجنوبی،
واحد عملیات پیرا حفاری، فاز۲۰ و۲۱ پارسجنوبی، واحد بهرهبرداری بهرگان فلات
قاره، پالایشگاه گاز پارسیان، واحد بهرهبرداری غرب کارون شرکت نفت و گاز اروندان،
ایستگاه تزریق گاز شرکت بهرهبرداری نفت و گاز مارون، واحد بهرهبرداری مجتمع پارس
جنوبی پالایشگاه هشتم، کارگاه مرکزی پارسجنوبی، کارکنان آتشنشانی منطقه عملیاتی
نار و کنگان، شرکت بهرهبرداری نفت و گاز غرب منطقه چشمه خوش، منطقه عملیاتی تنگ
بیجار ایلام نفت و گاز غرب، پالایشگاه دوم پارسجنوبی، کارکنان سکوی نوروز شرکت
فلات قاره و شرکت بهرهبرداری نفت چشمه خوش.» دست به اعتراض گسترده زدند. این
اعتراضات با خواستهایی همچون : اجرای ماده ده قانون وظایف و اختیارات نفت، رسیدگی
به وضعیت بهداشت و درمان، معرفی و محاکمه غارتگران صندوق نفت، پایان دادن به
انتصابات امنیتی، سیاسی و جناحی، پرداخت بک پی حقوق جدول سال نود و هفت و بک پی
مالیات، برداشتن سقف پاداش بازنشستگی و توجه به واحدهای فرسوده و میادین مشترک نفت
و گاز صورت گرفت. پرسنل رسمی اعلام داشتهاند این اعتراضات را تا پایان مرداد ماه
در محل کار خود ادامه داده و سپس برای برگزاری تجمع بزرگ اعتراضی خود، تصمیمگیری
خواهند نمود.
۲۶ مرداد
اعتراض کارکنان رسمی نفت به عدم اجرای ماده ۱۰، هفتمین روز خود را به صورت
هماهنگ در مراکز کاری با در دست گرفتن پلاکارد و کاغذ نوشتههایی، پشت سر گذاشته
شد. کارکنان رسمی نفت نسبت به مشکلات معیشتی و دستمزدهای ناکافی و عدم اجرای
قوانین مصوب و ساعات کاری غیرعادلانه و مالیات زیاد و کیفیت پایین خدمات بهداشت و
درمان و … اعتراض دارند و خواهان اجرای کامل ماده ۱۰ قانون وظایف و اختیارات
کارکنان رسمی وزارت نفت هستند. اجرای ماده ۱۰ قانون وظایف کارکنان وزارت نفت،
کارکنان بخش عملیات وزارت نفت را از چارچوب قانون خدمات مدیریت کشوری مستثنی میکند.
همچنین کارکنان رسمی ضمن خواستهی اجرای فوری این قانون، خواستار پرداخت کل حقوق
معوقهی ناشی از اجرای ماده ۱۰ از سال ۱۳۹۳ تاکنون هستند.
کارگران دیگر
۳ مرداد
منصوره رنجبر سر پرستار بیمارستان پاستور نو مشهد که بهخاطر معوقات خود و
همکارانش در تجمع روز ۱۱ تیر شرکت کرده بود، در روز ۲۹ تیر در نامهای از سوی رئیس
بیمارستان، سوپروایزر این مجموعه از سمت خود عزل و از کار اخراج شد. در ویدیویی که
از او در فضای مجازی منتشر شده است او گفته است: هیچکس خبر ندارد ما در بیمارستان
چه میکشیم. وزارت بهداشت بابت کرونا هیچی به پرسنل نداد. او گفته است: «یک ماه با
حقوق ۷ میلیون و ۷۰۰ هزار تومانی من زندگی کنید. اول جواب ما را بدهید تا بتوانیم
جواب مریضها را بدهیم».
تعدادی از پرسنل و کارگران شرکت تولیپرس قزوین در مقابل استانداری، به تداوم
روند معوقات حقوقی و خطر بیکاری برای کارگران این شرکت اعتراض کردند. از اسفند سال
گذشته این شرکت بهعنوان یکی از زیر مجموعههای هلدینگ داروگر درگیر مشکلات
اقتصادی بوده و از آن تاریخ کارگران معوقات پرداختی و حقوقی دارند که هنوز وصول
نشده است. ضمن اینکه پیش از این کارگران در محوطه شرکت چندین بار اقدام به اجتماع
اعتراضی پیرامون وضعیت حقوقی خود کرده بودند. علت اعتراض و اجتماع کارگران تولیپرس
مقابل استانداری قزوین این است که صرفنظر از مشکلات قبلی، از ماه اخیر شرکت تصمیم
گرفته تا به دلیل آنچه رکود تولید مینامد، به کارگران «بیمه بیکاری» بهجای حقوق
پرداخت کند و مراجعه کارگران به اداره کار شهر و اداره کل تعاون، کار و رفاه استان
نیز بینتیجه بوده است.
۵ مرداد
کارگران فولاد برای پنجمین روز متوالی در مقابل استانداری خوزستان با مطالباتی
از جمله «بازگشت همکاران اخراجیشان بر سر کار و رفع فشارهای امنیتی نیروهای
حراست، راهاندازی خطوط تولید، باز کردن کارت تردد همکاران، پرداخت حق بدیآب و
هوا و اجرای طرح طبقهبندی» دست به تجمع و اعتصاب زدند.
۱۷ مرداد
دبیر کل کنفدراسیونجهانی اینداستریال و بهنمایندگی از طرف بیش از پنجاه
میلیون کارگر در صنایع معدن، انرژی و تولیدی در ۱۴۱ کشور، حمایت و همبستگی خود را
با کارگران فولاد اهواز، اعلام داشت.
مبارزه طبقات فرو دست از راهی پر فراز و نشیب و ناهموار میگذرد و برای رسیدن
به هدف مطلوب، علاوه بر استقامت و پیگیری به اتحاد، آگاهی و تشکل نیاز است.
چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!
علل افزایش خودکشی در بین کارگران
بحران معیشتی و تأخیر در پرداخت دستمزدها و
اخراج از کار اصلیترین دلیل اقدام بهخودکشی کارگرانِ جان بهلب رسیده است. طبق
اخبار رسمی کشور در طول ٧٠ روز اخیر ١٠ کارگر دست به خودکشی زدند.
در نخستین روز هفته جاری- هشتم مرداد- یک
کارگر قراردادی شرکت آب و فاضلاب در لاهیجان که از کار برکنار شده بود، در اعتراض
خودسوزی کرد. مدیرعامل آبفای لاهیجان گفت که پیمانکار این شرکت از دو ماه قبل این
کارگر را به دلیل آنچه که «بی تعهدی» عنوان کرد، اخراج کرده است. او دهمین کارگری
بود که از آغاز خرداد امسال اقدام بهخودکشی میکرد.
پیشتر یک کارگر به تنگآمده از فقر هم در
ایلام خود را آتش زده بود. «هه نگاو» که اخبار مربوط به نقضحقوق کارگران در
کردستان ایران را رصد میکند در هشتم مرداد نوشت: یک جوان سیساله ایلامی در محله
هانیوان بهدلیل مشکلات معیشتی در مقابل دیدگان مردم اقدام به خودسوزی کرد.
در ۲۸ خرداد نیز یک کارگر در شهر لنده استان
کهگیلویه و بویراحمد به دلیل ناتوانی در تأمین پول ودیعه برای اجاره مسکن بهزندگی
خود پایان داد.........
حسین راغفر، پژوهشگر فقر در ایران در پیوند
با این موضوع بهروزنامه اعتماد چنین گفت: اقدام بهخودسوزی یک نوع شورش و اعتراض
است به وضعیت موجود. او افزود:
«میتوان گفت كه اين انتخاب،ارتباط تنگاتنگی با
معيشت و زندگی مردم دارد و حتما سياستهای اقتصادی و نااميدی از آينده و يافتن مفر
خروج از اين بحران روحی روانی و معيشتی كه منشا بسياری از بحرانهاست عامل موثر در
اين انتخاب افراد بوده است. قطعا بسياری از مردانی كه دست بهخودسوزی میزنند نسبت
بهخانواده و نزديكانشان تعهداتی دارند كه خود را از اجرای اين تعهدات و تامين
نياز اوليه خانواده ناتوان ديدهاند و همزمان، با بر خوردهای بسيار غيرانسانی
كارفرما يا افرادی كه بر معيشت و زندگی آنها تاثير دارند، مواجه شده و خود را
ناتوان از احقاق حق خودشان ديدهاند كه دست بهخودسوزی زدهاند».
روشن است خودکشی این کارگران نتیجه فقر و فلاکت
و زورگوییهای سرمایهداری است که چنین شرایط غیرانسانی را به آنها و سایر کارگران
تحمیل کرده است. کارگری که ماهها حقوق دریافت نمیکند و کمرش در زیر بار زندگی خم
شده است، در قامت هیچ نوشتهای توصیف کردنی نیست. اما در هر حال راه چاره این درد
خودکشی نیست.
امروز مبارزه برای دریافت حقوقمعوقه،
اضافه دستمزد،بیمه بیکاری، بهبود محیط کار،مخالفت با خصوصیسازیها، امنیت شغلی و
حق قانونی تشکیل سندیکای مستقل و در یک کلام مبارزه علیه سیاستهای نئوليبرالي...
از جمله مطالبات روز و عاجلی هستند که کارگران میتوانند متحداً حول آنها متشکل
شوند و بخشی از حقوقشان را از حلقوم سرمایهداران بیوجدان، که جان همه زحمتکشان
را به لب رساندهاند، بیرون کشند.
کارگران برای رهایی از این جهنمی که نظام
سرمایهداری آفریده است، راهی جز مقاومت و مبارزه متحد و متشکل ندارند. همه
کارگران ایران دارای سرنوشت یکسانی هستند و در زیر فشار سرکوب و بیعدالتی حاکم بهسر
میبرند. مقاومت، مبارزه و اعتراض حق طبیعی همه کارگران است. لیکن این مبارزه و
مقاومت، اگرچه لازم و ضروری است، اما کافی نیست. کارگران به تشکیلات واحد صنفی
مستقل نیاز دارند و باید بکوشند، علیرغم همه موانع موجود، متشکل شوند. آنجا که
کارگران متحد و متشکل در مقابل کارفرما ایستادند موفقیتهائی کسب کردند و آنجا که
پراکنده و بدون تشکیلات بودند، اعتراضاتشان بهجایی نرسیده است.
***
سخنی پیرامون سرکوب اخیر «بهائیان»در مازندران
در این مقاله مختصر میخواهیم بدانیم به چه
دلیل«بهائیان» ،علیرغم سالها سرکوب ، دستگیری ، زندان ، مصادره اموال ، تخریب خانهها
،ممنوعیت در تحصیل و ممنوعیت در شغل و انواع و اقسام آزار و اذیتهای غیرانسانی از
طرف جمهوری اسلامی ایران ،هیچگونه اعتراضی ، تجمعی ،اعتصابی و راهپیماییِ خیابانی
از خود نشان نمیدهند و یا اعلامیههای اعتراضی و سیاسی علیه حاکمان اسلامی ایران
صادر و منتشر نمیکنند !؟
ابتدا بگوییم که بین «بابیگری» و«بهائیگری» ، از
نظر سیاسی و ایدئولوژی تفاوتهای اساسی وجود دارد و این دو در برخورد به سیاست
حُکام زمان خود ، دارای دو مرام و دو ایدئولوژی کاملا جدا ازهم هستند و لذا
بهیچوجه نباید آنها را یکی دانست . اولی ، جدای از تفکرات مذهبیشان ، جنبشی
اعتراضی و انقلابی علیه ظلم و بیداد قاجاریه بود که در این راه جانهای شیرینی را
بر سرِ آرمان خویش از دست دادند ، اما دومی ، یعنی "بهائیان"، دارای
مرامی منفعل ، سازشکار و ارتجاعی و همکار و همراه با قاجاریه ، روسیه تزاری و
بعدها انگلستان شدند !
چندین سال بعد از اعدام «محمدعلی باب»و سرکوب و
کشتار خونین قیام "بابیان"در شهرهای تهران و مازندران و زنجان و نیریز
وغیره ، در زمان سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر ،
میرزاحسینعلی بهاالله ، مدعی جانشینی سیدمحمدعلی باب شد و با خدعه و نیرنگ و ترور شخصیتهای
مبارز و ادامه دهندگان راه "بابیگری"، آیین«بهاالله»یا«بهائیگری»را
بنیان گذاشت !
نخستین اقدام میرزاحسینعلی بهاالله و پیروانش در
این مقصود،نابود کردن تمامی نسخهها، نوشتجات و کتابهای «بابیان» در سراسر ایران و
عراق و عثمانی بود تا بدین وسیله خصلت انقلابی بابیان را از ذهنها پاک کنند و
اخلاقیات "بهائیت" را جایگزین آن نمایند. گفتنی است که در این کار تا
حدود زیادی هم موفق شدند . "بهاالله" سپس دستور تالیف تاریخ جدید مطابق
نظریات خویش را صادر کرد و در پی سازش با ناصرالدین شاه برآمد . بدنبال سازش باشاه
قاجار ، دستور اکید صادر کرد که بهائیان حق دخالت در امور سیاسی را ندارند . بهعنوان
نمونه ، بهاالله در کتاب "آسمانیِ" "اقدس"خود در صفحه ۲۷ نوشت : «هیچکس نباید بر سلاطین و حکومتهای
وقت خود اعتراض کند و بهائیان باید با حکومت کاری نداشته باشند» .
لازم به توضیح نیست که این دستور به معنای عدمهمکاری
با حکومتها نبوده و میدانیم که بهائیان با رژیم پهلوی همکاری میکردند .
و یا در صفحه ۲۶۶ کتاب "گنجینه احکام" آمده :
«هر بهائی که در امور سیاسی مداخله نماید ، از صف
بهائیان اخراج میگردد». باز هم در همین کتاب و در صفحه ۳۶۸ میگوید :
"فرمان قطعی خداوند این است که باید از
حکومت اطاعت نمود و این مسئله هیچ تفسیر و تآویل بر نمیدارد .از جمله اطاعت این
است که هیچ کلمهای نباید بدون اجازه حکومت ، چاپ گردد ." !بهاالله همواره
«کشته شدن را بر کشتن»ترجیح میداد و به پیروانش توصیه میکرد !
بر اساس چنین دستورات و تعالیم میرزاحسینعلی
بهاالله و اعقابش است که بهائیان علیرغم ستم و مرارتهای که برآنان رفته و میرود
،در امور سیاسی دخالتی نمیکنند و دست به راه پیمایی و یا تجمعات اعتراضی نمیزنند
و شعارهای سیاسی ضدحکومتی سر نمیدهند و هیچ اعلامیه اعتراضی هم علیه حکومت وقت
صادر و منتشر نمیکنند!!
واقعیت این است که بهائیت توسط
امپریالیسم تقویت میشود. برخورد به پیروان بهائیتِ گریخته از ایران در بعد از
انقلاب، همانند برخورد به فراریان کنونی اوکرائین بود و ازحقوق ویژه در خارج از
کشور برخوردار بودند و هستند. بهائیون هرگز در اردوگاههای پناهندگان ایرانی حضور
نداشتند و به فوریت مشکلات اقامتی آنها در عرض دو روز حل میشد. مرکز مقدس بهائیان
در «عکا» در شهر حایفای اسرائیل قرار دارد و ثروتمندان بهائی میلیارها دلار
سالانه به اقتصاد اسرائیل یاری میرسانند و از مخالفان جنبش فلسطین و دوستان
صهیونیسم هستند و برای بقاء اسرائیل فعالیت دارند.
این که در کتب مقدس بهائیت منع
فعالیت سیاسی درج شده است، فقط مرکبی بر کاغذ است، زیرا مبارزه طبقاتی را با
ابلاغیه نمیتوان تعطیل کرد. این در حالی که همه بهائیان مومن مخالف رژیم جمهوری
اسلامی بوده و بر ضد این رژیم تبلیغ و فعالیت میکنند. دشمنان ایران نظیر
امپریالیسم و صهیونیسم متحدان بهایت محسوب میشوند و کوچکترین سندی وجود ندارد که
آنها از روی وجدان انسانی حاضر شده باشند نقض حقوقبشر در مورد قربانیان
امپریالیسم و صهیونیسم را محکوم کرده باشند. تکیه به این گفتهی اعتقادی آنها در
عمل، حمایت از حکومتهای ارتجاعی و ضدبشری حاکم بوده است.
در سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان
رفقائی از پیروان بهائیت به عضویت در آمده بودند که صمیمانه با نفی ماتریالیستی
دین از مارکسیسم لنینیسم دفاع میکردند و میکنند. برای آنها مردم ایران و منافع
زحمتکشان در درجه نخست قرار داشت و اعتقاد به بهائیت را متناقض با علم و
ماتریالیسم دیالکتیک میدانستند. این رفقای انقلابی همواره مورد پیگرد و کنترل
محافل متعصب بهائیت نیز قرار داشتند. محافل پر نفوذ بهائیت چون مراکز تفتیش عقاید
قرون وسطائی رفیقی را به جرم شرکت در تظاهرات ضد جنگ ویتنام به دادگاههای خصوصی
خویش کشاندند و وی را عاق کردند. عاق کردن همان تکفیر اسلامی است و سایر بهائیان
حق ندارند که با وی تماس داشته باشند و با وی وصلت نمایند. این عاق در درجه نخست
توسط خانواده آنها صورت میگیرد که گویای تفکر ارتجاعی و ضدبشری اعتقادات ارتجاعی
است زیرا که در غیر این صورت خودشان نیز مورد غضب و تکفیر قرار میگیرند. در همان
زمان صورتی از اسامی بهائیهای ساکن ایالت باواریا در آلمان به دست سازمان رسید که
مجمعی از همه ملیتها بود که به صورت «حزبی سری» فعالیت داشتند که بسیار شبههانگیز
بود.
وضعیت بهائیان در دوره قبل و پس از انقلاب
پس از شهریور٢٠، تبعید رضا شاه و روی کار آمدن محمدرضا شاه در ابتدا
تغییر خاصی در وضعیت حقوقی بهائیان به وجود نیامد. به دلیل ضعف حکومت مرکزی حملههای
گروههای اوباش زیر نفوذ روحانیون به بهائیان افزایش یافت.
در سالهای بعد از آن که ایران دستخوش رویارویی
جنبش ملی نفت تحت رهبری دکتر محمد مصدق با محمدرضا شاه و انگلیس بود، شاه تضعیف
شده برای محکم کردن پایههای قدرتش به پشتیبانی روحانیون مرتجع روی آورد.کودتای
خائنانه ٢٨ مرداد ٣٢ و همکاری با آیت الله کاشانی بر کسی پنهان نیست. در سال ۱۹۵۵ در حرکتی که به نظر میرسد هم برای به دست
آوردن دل علما بود و هم برای منحرف کردن توجه مردم از سیاستهای اتخاذی دولت
شاهنشاهی مانند پیوستن ایران به پیمان سنتو که شاخهای از پیمان نظامی ناتو بود با
هدف مبارزه باجنبشهای چپ و انقلابی شکل گرفته بود، ارتش شاه با تشویق روضهخوانی
نظیر محمد تقی فلسفی گنبدِ مرکز بهائیان در تهران (گنبد حظیرةالقدس (بهشت)،
ساختمان مرکز اداری بهائیان) را ویران کرد. آیتﷲ
حسینعلی منتظری نیز در این که در مبارزه و سرکوب بهائیت نقش مهمی ایفاء کرده در
خاطرات خود از آن به نیکی یاد میکند.
در این زمان علما و نمایندگان طرفدار آنان در
مجلس شورایملی از فرصت استفاده کردند تا بهائیت را ممنوع اعلام کنند، کسانی را
که آشکارا میگفتند بهائی هستند دستگیر و زندانی کنند و داراییهایشان را مصادره نمایند. در این دوره مغازهها و مزارع بهائیان و نیز
شماری از خود بهائیان مورد حمله اوباش قرار گرفتند.
در دهه ۱۹۵۰ همچنین انجمن حجتیه توسط شیخ محمد حلبی با
هدف مبارزه با رشد بهائيت شکل گرفت. برخی از اعضای این تشکیلات ضد بهائی بعدها در
دوره جمهوری اسلامی مسئولیتهای مهمی را بر عهده گرفتند.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برخی از بهائیان توانستند به نفوذ در
دربار و پیشرفتهای اجتماعی دست پیدا کنند، اگر چه آنها با محدودیتهای قانونی و
سختگیریهای پنهان اجتماعی روبرو بودند.در سال ۱۹۷۵ محمدرضا پهلوی از همه ایرانیها خواست که
عضو تنها حزب کشور "رستاخیز" شوند. این موضوع موجب ترس بهائیان شده بود
چون طبق اصلی که در طول تاریخ بدان رسیده بودند باید غیرسیاسی میماندند و اجازه
پیوستن به حزبی را نداشتند. در دهه ۱۹۷۰ بهائیان زیر نظر دستگاه امنیتی شاه ساواک
بودند. آنها نمیتوانستند آثار و نوشتههایشان را به صورت علنی به شکل کتاب منتشر
کنند.
چند تن ازبهائیان مثل هژبر یزدانی و حبیبالله
ثابت در دوره محمدرضا شاه به چهرههای قدرتمند و مهم اقتصادی کشور تبدیل شدند. در
نتیجه افکار عمومی میپنداشتند که همه بهائیان مرفه و سرمایهدار هستند،از سیاستهای
ارتجاعی کمپرادور شاه حمایت میکنند و به خانواده سلطنتی نزدیکاند. این باعث
ایجاد حس خشم نسبت به جامعه بهائی میشد. در واقعیت امر بسیاری از هموطنان بهائی
،روستایی، تاجر متوسط، پیشهور و کارگر بودند و جمعیتی سیصد تا چهارصد هزار نفری
را تشکیل میدادند. محفل ملی روحانی بهائیان، پیوستن آنان به احزاب سیاسی را ممنوع
کرده بود و بنابر این رفتار و تصمیمگیری سیاسی آنها موضوعی شخصی و خصوصی بود.
با روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی و اعلام رسمی دین اسلام با دولت بار دیگر
آزار و اذیت بهائیان در ایران شدت گرفت. جمهوری اسلامی نزدیک به دویست تن از
بهائیان فعال و سرشناس را به اتهاماتی چون نقض قوانین اسلامی، توطئه و جاسوسی برای
صیهونیسم و امپریالیسم جهانی اعدام کرد. بسیاری از اعضای محفلهای بهائی (شوراهای ۹ نفره در هر شهر یا روستا که با رأی مستقیم
بهائیان انتخاب میشوند و مسئولیت اداره امور جامعه بهائی را بر عهده دارند) را
ربود و تا امروز هم از سرنوشت آنان خبری در دست نیست. بسیاری دیگر را با حمله به
خانههایشان بازداشت و اعدام کرد. بعضی دیگر از آنان را به اتهامات یاد شده اذیت و
شکنجه و حبس کرد.
از آغاز روی کار آمدن جمهوری اسلامی چندین مورد
تخریب گورستانهای بهائیان و در آوردن اجساد مردگانشان در شهرهای مختلف دیده شده
و همچنین حمله به خانههای بهائیان، شعارنویسی بر دیوارهای شهر علیه آنان و آزار و
اذیتشان و تحقیر کودکان بهائی در مدارس و معابر به دلیل باورهای دینی والدینشان
مشاهده شده است......
امروز نیز هر بار که رژیم جمهوری
اسلامی میخواهد افکار را از نابسامانیهای اجتماعی منحرف کنند مبارزه با بهائیت
به ابزاری در دست آنها بدل میشود.
با اعتقادات حزب ما نخستین گام برای
محو هر گونه تبعیض دینی در ایران ،جدایی دین از نهاد دولت و برانداختن دین رسمی
است. دین باید برای دولت به امری خصوصی بدل گردد و این در حالی است که برخورد
کمونیست به ادیان یک امر اجتماعی و نه خصوصی است. احترام به حقوق دمکراتیک مردم و
برابری و آزادی مبانی همه ادیان تضمین کننده موجودیت ایران در مقابل دشمنان
خارجی است. تنها با چنین اقدام دمکراتیک و مترقی است که میتوان از نفوذ اجانب در
میان مردم ناراضی و تحت ستم ممانعت بهعمل آورد.راه دیگری متصور نیست.
فساد در فولاد مبارکه و غارت اموال مردم، جامعه
را در بهت فرو برد
خبر رسمی فساد «۹۲ هزار میلیارد تومانی در شرکت فولاد مبارکه»،
جدیدترین دستاورد اقتصاد نئولیبرالی ورانتی
جمهوری سرمایهداری اسلامی است که یکبار دیگر مردم ایران را در بهت فرو برد. بر اساس گزارش حدود ۳۰۰ صفحهای تحقیق و تفحص مجلس، در فاصله سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، دستکم ۹۰ «تخلف، انحراف، تحمیل خسارت و توزیع رانت» در شرکت
فولاد مبارکه اصفهان رخ داده است.
شایان ذکر است که گزارش مجلس بر این نکته تاکید
دارد که نه فقط شرکت فولاد مبارکه اصفهان بلکه زیرمجموعههای بزرگ آن نیزهرکدام به
مراکزی برای تولید رانت و فساد و دزدی تبدیل شدهاند. این گزارش شبکه بسیار پیچیده
این شرکت، سهامداران و همینطور شرکتهای تابعه آن را بستری برای رانت، پولشویی و
انتقال پول به زیرمجموعههای معاف از مالیات اشاره کرده است.
روز جمعه گذشته بخشهایی از این گزارش نظیر
پرداخت ۴۱۷ میلیون پول به پروژه بگیرهای توییتر، پرداخت ۲۲ میلیارد تومان به صدا و سیما، پرداخت یک میلیارد
و۴۴۰ میلیون تومان به دفاتر ائمهجمعه و همچنین ستاد
اقامه نماز جمعه، پرداخت ۹۵۰ میلیون
تومان برای حوزه علمیه و بنیاد غدیر یا اخذ ۱۴۷ میلیارد از پول فولاد مبارکه برای تاسیس یک شرکت
هواپیمایی شخصی و زیانده شدن باشگاه سپاهان اصفهان بهدلیل پرداخت پاداشهای کلان
بیش از سقف قانونی مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت.
واقعیت، اما این است که موارد مورد اشاره تخلف در
این گزارش بسیار بیشتر و مفصلتر از اینها بودند. به طورمثال گفته شده که "۷۳ درصد قراردادهای این شرکت با ترک تشریفات و عدم
رعایت قوانین و مقررات منعقد شده است."
تنها در یک رقم قرار داد پر ابهام احداث خط نورد
گرم ۲ مورد اشاره قرار گرفته که با یک شرکت چینی غیرمتخصص
و شریک داخلی ناتوان منعقد شده و نکته اینکه رقم این قرارداد ۲۰۰ میلیون یورو بالاتر از قیمت واقعی بوده. یعنی
همین یک مبلغ تخلف معادل ۶ هزار
میلیارد تومان بوده. جالبتر اینکه در ادامه باز هم به شکل غیرقانونی بخشی از کار
همین قرارداد به فردی مرتبط با مدیر سابق ایمیدرو واگذار شده است.
شرکت فولاد مبارکه اصفهان ۵ درصد تولید ناخالص صنعتی کشور را در اختیار خود
دارد و این یعنی آنکه اگر در بقیه آن ۹۵ درصد هم
حتی نیمی از مشابه این تخلفات واقع شده باشد، باید فاتحه نظام اداری و نظارتی این
حاکمیت را خواند.
در جریان تحقیق و تفحص شورای شهر پنجم پایتخت از
تخلفات شهرداری تهران در سالهای ۸۹ تا ۹۶ نیز یکی از سوالات اساسی این بود که چرا حتی یک
گزارش مربوط به سازمان بازرسی در قبال آن حجم بالای از تخلف که در طول ۷ سال واقع شده بود، وجود نداشت؟
چنین بیعملی و انفعالی از سوی نهادهای نظارتی
که وظیفه قانونی در جهت کشف و خنثیسازی مفاسد، حین ارتکاب را دارند هم نظام اداری
و اقتصادی کشور را آغشته به انواع مفاسد و تخلفات کرده و بستر رشد آن را فراهم
نموده و هم فلسفه وجودی همین نهادها را زیر سوال برده. از این جهت که برخی میپرسند
اگر قرار است سازمانهایی برای جلوگیری از فساد بودجه بگیرند، نیرو استخدام کنند،
قدرت قانونی داشته باشند، اما در نهایت نتیجه باز هم وقوع فساد در ابعاد چند ده
هزارمیلیاردی باشد، پس بودن و نبودن آنها چه فرقی میکند؟
همزمان
با انتشار گزارش مجلس از تخلفات فولاد مبارکه، رسانههای جریان حامی دولت در ایران
گوشزد میکنند که "این فساد در دوره دولت روحانی و اصلاحطلبان رخ داده و
ارتباطی به ابراهیم رئیسی و دولتش ندارد"، لیکن به این نیز اشاره نمیکنند که
همان زمان ابراهیم رئیسی، رییس دستگاه قضایی بوده و در شکلگیری و ادامه این روند
آلوده به فساد، نقش قوه قضاییه انکار ناپذیر است.
رقم
رسمی تخلفات رخ داده ۹۱هزارو
۸۷۳
میلیارد تومان عنوان شده است."این مبلغ، بیش از ۶ برابر کل مبلغ هزینه شده برای احیای دریاچه ارومیه از
سال ۱۳۹۲تا کنون،۴۶ براب ربودجه سازمان محیطزیست،۱۳ برابر بودجه کل استان خوزستان و بیش از ۶ برابر کل مبلغ فساد در بانک سرمایه است. معادل ارزی این
فساد با قیمت یوروی امروز معادل بیش از ۳
میلیارد یورو است؛ یک ونیم برابر بزرگتر از پرونده فساد بابک زنجانی". شایان
ذکراست بودجه مبارزه با کرونا در ایران یک میلیارد یورو بود.
روشن است مردم
ایران که در شرایط مصیبت بار اقتصادی زندگی میکنند خواهان محاکمه و مجازات این
جانوران بیوجدان هستند.غارت اموال و ثروت
فولاد مبارکه که در دوره «اصلاح طلبان» حکومتی و یا با همدستی بخشی از
اصولگرایان... در طی سال ها انجام شده است باید پاسخگو باشند. البته بررسی ابعاد مختلف گزارش ۳۰۰ صفحهای فساد در فولاد مبارکه نشان از فسادی
همه جانبه و فراجناحی دارد.افراد و نهادهای مختلف از همه جریانات سیاسی، از اصلاحطلب
و اعتدالی تا تندرو، از دفاتر ائمه جمعه تا سپاه استان، از روزنامه کیهان و خبرگزاری
فارس تا روزنامه دنیای اقتصاد و ابتکار، همه و همه در این فساد دخیل بودند.
این دزدی فقط یک دزدی ساده نیست یک دزدی مافیائی
و برنامه ریزی شده توسط مشتی دشمن قسم خورده مردم ایران است. محاکمه آنها نباید
فقط بر سرپول باشد. این دزدی ساختاری است و باید در درون نظام نه تنها بر
ضد دزدها بلکه بر ضد این ساختارها که یکی دوتا نیست صورت گیرد. باز هم روشن است
این دزدها، نشریاتی برای توجیه این فساد و غارت داشتهاند که از قبل آنها ارتزاق
کرده و به نفع آنها قلم میزده است. یعنی ما با یک جبهه پنهانی از راهزنان با دولت
پنهان برضد منافع ملی مردم ایران روبرو بودهایم. دادگاه این عده باید علنی بوده و
در صورت امکانات قضائی بهاشد مجازات محکوم شوند،و اموالشان مصادره شود و گرنه این
مبارزه جدی نیست و برای تسکین افکار عمومی است.این جنایتکاران در زمانی غارت میکردند
که حقوق کارگران و کارمندان و بازنشستگان را نمیدادند.همه این اوباش بخشی از
سربازان ارتش سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی بوده و هستند. امروز پس از بیش از
چهاردهه از حاکمیت جمهوریاسلامی که "وعده عدل و عدالت" داده بود میگذرد.
دزدی و فساد و رانتخواری چون هیولایی سراپای کل "نظام مقدس اسلامی" را
در خود فرو برده و تازمانی که این نظام سرمایهداری تجاری و دلال بر مسند قدرت است
د ربرهمین پاشنه خواهد چرخید.تنها با رها شدن از چنگال استبداد سرمایهداری و
سیاستهای نئولیبرالی حاکم و بر اساس مداخله و مشارکت وسیع توده مردم در تصمیمگیری
های جامعه، آزادیهای گسترده سیاسی، آزادی احزاب و بیان و تشکلها،اتحادیههای
مستقل کارگری،رسانههای دمکراتیک و در یک کلام مبارزه متحد کارگران و زحمتکشان و
عموم مردم در برابر خودکامگی و بهرهکشی است که میتوان از فساد و رانت خواری و
دزدی ممانعت بهعمل آورد و با پشتوانه ملی و مردمی در مقابل دشمنان خارجی
ایستاد.راه دیگری متصور نیست.
***
پیرامون سیو چهارمین سالگرد قتل عام زندانیان
سیاسی در تابستان و شهریور ۱۳۶۷ و سوء استفاده سیاسی از این کشتار توسط نیروهای
پارکابی امپریالیسم
خاوران سند جنایت
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی
سی و چهارمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان و شهر قتل
عام زندانیان سیاسی را پشت سر میگذاریم. در تابستان و شهریور ۶۷، رژیم
بربرمنش سرمایهداری جمهوری اسلامی برای ارعاب مردم و تثبیت حاکمیت سرمایهداری،
اجرا و ادامه سیاستهای ویرانگر نئولیبرالی عفریت مرگ را بر بالای سر زندانیان بهپرواز
بیاورد و با بیرحمی و شقاوتی غیرقابل توصیف هزاران انسان پرامید را در بیدادگاه
اسلامی تیرباران و یا به دار آویخت. رژیم
سرمایه داری جمهوریاسلامی همانطور که وزیر اطلاعات پیشین رژیم ،علی اکبر فلاحیان
،در مصاحبه تلویزیونی با دهباشی صریحا بیان کرد، بقای نظام را در پاکسازی زندانﻫﺎ
از زندانیان سیاسی و سرکوب و ارعاب" ضد انقلاب" میدید ،در غیر
اینصورت" دوام نمیآورد، فرو میپاشید"! اجرای "دکترین شوک"
برای مقررات زدایی و لخت کردن جامعه و کوچک کردن سفره کارگران و فرودستان جامعه
امری حیاتی برای نظام سرمایهداری بود.بر این اساس خمینی رهبر جمهوریاسلامی با یک
فرمان تبهکارانه چنگال خونین خویش را بر گلوی مخالفین و همۀ آزادیخواهان فرو برد
جنایتی آفرید که در تاریخ معاصر ایران کم نظیر است:
اول اینکه در این کشتار شوم، رفقا مهدی
مهرعلیان(هاشم)،حجت آلیان(کیومرث)،فرهاد مهری پاشاکی از اعضای حزب کارایران
(توفان) نیز هم چون خیل عظیمی از مبارزین دیگر بهشهادت رسیدند. این رفقا جان
تسلیم کردند اما تسلیم نشدند.در سی وسومین سالگرد فاجعه تابستان و شهریور ۶۷
یاد همه جانباختگان راه آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی را گرامی بداریم و آن را
بهسلاحی برای تشدید افشای بیامان رژیم خونریز و فاسد و به پیکار بر علیه
امپریالیسم و نوکرانش پیوند زنیم.تنها در اینصورت است که یاد همه جانباختگان ۶۰و۶۷
را برای رهایی میهن از چنگال دیوصفتان
میهن گرامی میداریم و راه شان را ادامه میدهیم.
دوم اینکه در سی وچهارمین سالگردکشتار زندانیان سیاسی عدهای با نقاب «اپوزیسیون برانداز و
انقلابی» و با سواستفاده از نام و تصویر
شهدا و برگزاری نمایشگاه عکس جانباختگان سازمانهای انقلابی و از جمله شهدای حزب
کارایران (توفان) در رابطه با «دادگاه» نمایشی و بودار حمید نوری یکی از قاتلان
کشتار سال ۶۷ در سوئد کارزاری را همانند "ایران
تریبونال" برای محاکمه سران رژیم توسط دادگاههای امپریالیستی به راه
انداختند.!!سردمداران اصلی این محافل امپریالیستی ،نظیر فرقه رجوی و سلطنتطلبان و
عناصر معلوم الحالی نظیر کاوه موسوی و ایرج مصداقی بیشرمانه بهدنبال تشدید تحریمهای اقتصادی و تجاوز نظامی به ایران هستند و
از الگوی «دادگاه» میلوسویچ و صدام حسین و....حمله به کشور لیبی الهام میگیرند....
سوم اینکه ما بارها طی
مقالات متعدد تحلیل کردهایم که این نمایشات و صحنهسازیهای یاران امپریالیسم و
صهیونیسم آنهم با نقاب «چپ و انقلابی» باید در متن سیاست عمومی امپریالیسم و
صهیونیسم که بر ضد منافع مردم ایران و نه جمهوری سرمایهداریاسلامی مورد قضاوت
قرار گیرد.
نقض همه حقوق
قانونی و به رسمیت شناخته شده بینالمللی ایران که کشوری ماندگار است، تحریم
غیرقانونی و ضد بشری مردم ما، ممانعت از ورود دارو به ایران حتی در زمان بیماری
همهگیر کرونا، خرابکاری در پیشرفتهای علمی ایران، تروریسم آشکار برضد دانشمندان
ایرانی و تحقیر هویت ایرانی در همه عرصهها، ساختن فیلمهای ضد ایرانی در کارخانههای
تبلیغاتی هولیوود بر ضد ایران، تهدید به بمباران آثار ملی و باستانی ایران توسط
دونالد ترامپ ربطی به وجود جمهوری اسلامی در ایران ندارد. این راهزنان جهانی تلاش
دارند از ایران یک تل خاکستر بهجای بگذارند. ایران و افغانستان دو حلقه مهم
ارتباط جاده ابریشم به اروپا هستند و شکستن این حلقه چه در رژیم کنونی ایران و چه
در رژیمهای آینده یکی از سیاستهای راهبردی امپریالیسم در این منطقه است. فراموش
نکنیم بهترین یاران امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه خاورمیانه عبارتند از داعش،
عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کشور اسرائیل، بحرین و... نظایر آنها که همه
آنها مرتجعتر و عقبماندهتر از جمهوریاسلامی ایران بوده و کارنامهای از جنایت
با خود به همراه دارند. هیچکدام از این «مبشران» حقوقبشر خواهان تشکیل یک دادگاه
بینالمللی برای محاکمه «محمد بن ارّه» نیستند. روشن است در سیاست عمومی
امپریالیسم جائی برای تحقق و احترام به حقوقبشر و حمایت از آن وجود ندارد. کینه
امپریالیسم و صهیونیسم نسبت به جمهوری سرمایهداریاسلامی تنها و تنها به این علت
است که این رژیم حاضر نیست مانند رژیم منفور محمد رضا پهلوی به سرسپرده وفادار
آنها بدل شده و اسرائیل جنایتکار را به رسمیت بشناسد.
ارزیابی از صحنهسازیهای
سوئد را باید در این متن قرارداد. «دادگاه استکهلم» دادگاهی برای اجرای عدالت نبود
و نیست، دادگاهی در خدمت مقاصد تبلیغاتی و تجاوزکارانه امپریالیستهاست و مبارزه
انقلابی بر ضد ارتجاع حاکم در ایران را مخدوش میکند. هیچ نیروی ایراندوست و
انقلابی نمیتواند بهعنوان دست دراز شده امپریالیسم و صهیونیسم عمل کند.
صحنه سازی سوئد به
یاری فرقه رجوی، رضا پهلوی، سازمانهای جاسوسی و برخی از محافل ظاهرا چپ سرهم شده
است و میخواهد خود را مدافع «خلق ایران» جا بزند و با سواستفاده از احساسات پاك
خانوادههای جانباختگان کشتار دهه ۶٠ و تابستان و
شهریور سال ۶٧ به مقاصد پلید
خود دست یابد. این دادگاهها دستشان به
خون ملتها آلوده است و مشروعیت محاکمه قاتلان و شکنجه گران را ندارند.
این جریانات منحرف و
حامی دادگاههای امپریالیستی حق استفاده از شهدای حزب ما را که بخاطر مبارزه علیه
رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی و مبارزه بر علیه امپریالیسم و برای استقرار سوسیالیسم
وحفظ یکپارچگی ایران جانباختهاند، ندارند. این یک سیاست تبهکارانه ومغایر با همه
اصول انسانی و حقوق بشر است كه عدهای با بیپرنسیپی و كاسبكارانه و با شیوههای
غیراخلاقی و ماكیاویالیستی تصاویر شهدای حزب ما را در جهت اهداف و منافع پست و
حقیر خود مورد بهره برداری قرار دهند. این محافل خودفروخته سیاسی كه با نقاب «چپ»
به میدان آمدهاند باید پاسخگوی اعمال زشت و خائنانه خود باشند.
در سی وچهارمین
سالگرد کشتار زندانیان سیاسی باردیگر تاكید می کنیم که فقط دادگاه خلق حق محاکمه و
مجازات جنایتکارانی نظیر نوری، رئیسی و خامنهای و همه کسانیکه دستشان به خون مردم
ایران آغشته است را دارد، دادگاهی که با سرنگونی انقلابی رژیم سرمایهداری و
جنایتکار جمهوری اسلامی و بدست توانای مردم ایران امکان پذیر است.
این دادگاه هم صاحبان قدرت درایران را محاکمه خواهد کرد و هم همدستان امپریالیستها
را که در خارج از کشور برضد مردم ایران با تبلیغ و توجیه سیاست تحریم، تهدید و
تجاوز به ایران فعال بوده وبا اخاذی از بیگانه به عمرآلوده خود ادامه میدهند.
***
برگي
از تاريخ
یاد
آوری تاریخی بهمناسبت شصت و نهمین سالگرد کودتای خائنانه و ضد ملی ٢٨ مرداد ٣٢
امروز
٢٨ مرداد است. ۶۹
سال پیش در چنین روزی کودتای خائنانه، ضدملی و امپریالیستی با مداخله سازمانهای
جاسوسی آمریکا و انگلیس در میهن ما بوقوع پیوست. در سراسر مدت استبداد
و خودکامگی سلطنت محمد رضا شاه، تا انقلاب عظيم دمکراتیک، ضد امپرياليستي و ضد استبدادي
بهمن که بدست تودههای میلیونی مردم، رژیم وابسته بهامپریالیسم را در ایران
سرنگون ساخت و سلطنت را برای همیشه در ایران به مزبله تاریخ سپرد، تبلیغ
میشد که این روز، "روز تاریخی
قیام ملی" مردم ایران بر ضد دولت خائن دکتر محمد مصدق بوده است. میدانها و خیابانها را به این نام
نامیدند. تاریخ ایران را جعل کردند و در مدارس و مناسبتهای عمومی تدریس کرده و جار
زدند، تصویر شاه را از در و دیوارها آویزان کرده و در سینماها به نمایش گذاردند،
مردم را مجبور کردند تا در مقابل تصویر شاه با نواختن سرود شاهنشاهی-که آنرا سرود
ملی ایران جا میزدند از جای برخیزند و بهحالت احترام خبردار بایستند. محمد رضا
شاه، گماشته امپریالیسم و نوکر کنسرسیوم جهانی نفت را شاه شاهان، خدایگان آریامهر
نام نهاده و با شعار "خدا، شاه، میهن" مقام وی را بالاتر از میهن ما ایران
قرار دادند. روزنامهها و کتابخانههای شاهنشاهی برپا کردند، جعلیات در مطبوعات
سانسور و خود فروخته منتشر کردند، آزادیخواهان را کشتند و به سینه دیوار گذاردند، ساواک
را به جان و مال ناموس مردم مسلط ساختند، حتی مجلس شورای ملی قلابی را تحمل نکرده،
آنرا مدتها تعطیل کردند و اراده و خودکامگی شخص شاه را بر سرنوشت مردم ایران حاکم
نمودند و... ولی نتوانستند کودتای خائنانه ٢٨ مرداد سال ٣٢ را به عنوان "قیام
ملی" جا بیندازند.آنها در حکومت بودند،همه امکانات را در اختیار داشتند،حمایت
امپریالیستهای "دموکرات" جهانی را در پشتسر داشتند، ولی نتوانستند داوری واقعبینانه و
انقلابی مردم ایران را در مورد ماهیت رژیم خود فروخته محمد رضا شاه پهلوی و رضا خان
مستبد و نوکر امپریالیسم انگلیس تغییر دهند.
اكنون
سلطنتطلبان تحت رهبري رضا پهلوي با سواستفاده از استبداد مذهبي و
مصيبت حاكم در ايران به مصداق اینکه مورچهها شاه دارند، زنبورها شاه دارند پس
چرا ما شاه نداشته باشیم در تلاشند که یک شکل حکومتی فرسوده و پوسیده تاریخی را از
گورتاریخ با یاری “سیا“ و“موساد“ بدر آورند و ملتی را وادار کنند که نسلها در نسلها
مخارج گزاف مشتی طفیلی بیمغز را که هنرشان در برپائی عشرتکدههای درباری است پرداخت
کنند. به اعتبار خویشاوندی خونی صرفنظر از درجه کیاست و یا سفاهتشان بر میلیونها
مردم حکم برانند و بر ریششان بخندند و مشتی روشنفکر خود فروخته با صله و درهمی
را در مدح پادشاهی بهخدمت بگیرند تا مردم کشورشان را شستشوی مغزی دهند و به آنها
بقبولانند که ایرانی جماعت “شاهدوست“ است و “نوکر صفت!
ننگ
بر دودمان پهلوی و همه اراذل و اوباش روشنفکری که برای آنها و برای احترام
به جهالت و نادانی و جعل تاریخ قلم زده، استعدادهای خویش را به کارمیگیرند تا
زمینه جنایات بعدی را فراهم کنند. آنهم تنها از بهر مزد حقیری که دریافت آن برای تبلیغ
نیایش بت حقارت است.
***
بیانیه مفتضح موسوی در حصر،یک کارت سوخته!
آنطور که در رسانههای داخلی منتشر گردید از قضا از مدتها
پیش، اقداماتی تسهیلگرانه برای رفع حصر دو تن از رهبران موسوم به «جنبش سبز، مهدی
کروبی و میرحسین موسوی در نظر گرفته شده بود، امّا بیانیهای که اخیرا تحت نام
موسوی انتشار یافته است بهنظر میرسد که هوادارانش در داخل و خارج ادامه حصر
میرحسین موسوی را ابزار بهتری برای خود میبینند و او را در مسیری سوق دادهاند که
نتیجه آن از پیش مشخص است.ادامه حصر....
میر حسین موسوی در بیانیه خود به یک موضع
گیری انحرافی توسل جست که تمام جبهه متحد ارتجاع منطقهای و رسانههای حامی آنها
را بهوجد آورد و برای وی دعای خیر خواندند و هورا کشیدند.
موسوی همصدا با رژیم صهیونیستی اسرائیل و
دولت وهابی و متجاوز عربستان بسیار روشن و بیپرده علیه مبارزه با داعش در سوریه و
همچنین کمک بهگروههای جنبش مقاومت در یمن علیه جنایت آلسعود و جنبش لبنان علیه
اسرائیل .. موضعگیری کرده و در کلیت خود مقاومت علیه داعش این پیاده نظام آمریکا
و اسرائیل و آلسعود و... را شوم و کجروی و «جرائم ننگین» خوانده است!!
موسوی با اتخاذ چنین سیاستی رسما به جبهه
ارتجاع منطقه و امپریالیسم پیوست و تکلیفش را کاملا روشن ساخت.
جناح «اصلاح طلب» رژیم مدتهاست از نفس
افتاده و بیانیه موسوی آخرین دست و پازدنهای جناح مغضوب لیبرال مذهبی است که با
کارت سوخته پیوستن بهجبهه اپوزیسیون برانداز امپریالیستی و بقایای هاشمی
رفسنجانی پیام اتحاد داد تا متحدا در
مقابل «حکومت موروثی جمهوریاسلامی» صف ارایی کنند!
امروز آن مبارزهای جوهر ترقیخواهی خواهد
داشت که علاوه بر نفی نظام سرمایهداری و مستبد جمهوریاسلامی و سیاستهای سرمایهدارانه
و نئولیبرال حاکم، بر علیه دشمنان خارجی ایران بطور مشخص نظیر امریکا و صهیونیسم
اسرائیل و وهابیسم آل سعود.... نیز جهتگیری نماید و صف خود را از همه ایران
ستیزان و نوکران استعمار منفک سازد. موسوی بابیانیه سیاسی خود این صف را در هم
ریخته و لکه ننگی بر دفتر تاریخ خود آنهم در حصر خانگی افزوده است.
***
باز داشت مجدد لیلا حسینزاده
و آزاد گذاشتن سرمایهداران گردن کلفت برای مکیدن خون مردم
لیلا حسینزاده دانشجوی
کارشناسی ارشد انسانشناسی دانشگاه تهران روز شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱ در مقابل منزلش بازداشت و به زندان اوین انتقال یافت. او
سال گذشته به پنج سال حبس محکوم شده بود ، اما به دلیل ابتلا به بیماری خود ایمنی
بهگواهی پزشکی قانونی حکم عدم تحمل کیفر دریافت نمود و با قید وثیقه آزاد شده
بود. بازداشت این فعال اجتماعی بدنبال
بازداشتهای متعدد دیگر در ایران است که نشان از آن دارد که اقشار مختلف دیگر تنها
به وعدههای دولتمردان جمهوریاسلامی ایران دلخوش نکرده و برای گرفتن به حق مطلبات
روزمره خود با تجمعات کوچک و بزرگ به خیابان ها میآیند. مردم ایران برای تحقق حق
آزادی اجتماعات و اعتراض به عملکرد هر دولتی در ایران همیشه جنگیده و در این راه
قربانیها دادهاند. اعتراض مردم به رژیم پهلوی برای دستگیریهای غیر قانونی ، بهزندان
انداختن فعالان سیاسی و اجتماعی و شکنجه و آزار آن ها در زندانهای رژیم ملعون
پهلوی به همین خاطر بود.
انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ نمونه بارز پیروزی آنها در برابر سرکوب آزادیهای
اجتماعی بود . امروز هم تمامی این مطالبات در چهار چوب مناسبات و قوانین جاری کشور
صورت میگیرد. در واقع یکی از وظائف دولت جمهوریاسلامی حتا در چهارچوب قانون
اساسیاش حمایت از کسانی است که این مشکلات را بیان کرده و خواستار رسیدگی به
جرایم اقتصادی میشوند. مشکلات بازنشستگان ، معلمان و پرستاران و بقیه دیگر افراد
زحمتکش بخش درمان بویژه در دوران کرونا ، کارگرانی که حاصل دسترنجشان برای سفرهای
پر خرج همسر و فک وفامیل رییسان دزد کارخانهها و برای خرید هدیههای پر قیمت خرج
میشود ، آری این مشکلات بر هیچکس پوشیده نیست. اما بجای رسیدگی قانونی به آن ظاهرا آسانتر است که معلم و فعال اجتماعی ،
کارگر و معترضان به دزدیهای عریان و آشکار این جماعت دروغگو، بازداشت گردند. اما
آیا افراد مسنتر در دولت کنونی جمهوریاسلامی به خاطر نمیآورند که دستگیری و
تعقیب مبارزان در دوران رژیم پهلوی ذرهای از اراده و تصمیم مردم آزاده و سخت کوش
ایران برای تحقق پایان دادن به تبعیض و بی عدالتی نکاست. براستی این مردم دلاور و
تیز هوش ایران سال هاست که برای سربلندی این مرز و بوم غیورانه میجنگد و با تمام
سختیها در مقابل دشمنان خارجی سر خم نکرده است. در دورانی که دولت حسن روحانی با
تایید رهبر و "نرمش قهرمانانهاش" کشور ایران را با قرارداد خائنانه
برجام با دولتهای غربی به حراج گذاشت ، سکههای طلا و ارز این کشور در اختیار
دوستان خودی داد، مردم ایران زیر فشار کمرشکن تحریم و فساد و رانت و دزدی داخلی و
تحمل تمام سختیها منتظر انتظاراتی از دولت بودند تا شاید فرجی شود.اما چنین
انتظاراتی از چنین حکومتی بیهوده است و اکنون شاهد بنبست کلیت نظام هستیم و
دورنمای روشنی در چهارچوب سیاستهای نئولیبرالی و ادامه سرکوبهای آزادیخواهان
متصور نخواهد بود.
جای لیلا حسینزاده و دیگر فعالان دستگیر شده در زندان
نیست. زندان جای دزدانی است که سالهاست زحمت و پولهای این مردم را
دزدیده و به خارج از کشور برده و منتظراند در اولین فرصت به مانند خاوریها راهی
کانادا شوند. جای این افراد که خون مردم را در شیشه کردهاند در زندان است نه جای
لیلا حسینزاده ها، سعید حسنزاده ها و رضا شهابی ها.
بازداشت لیلا حسینزاده را
قویا محکوم میکنیم و خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط او،همه فعالین کارگری،
فرهنگیان و سایر زندانیان سیاسی که خواهان خوشبختی و سعادت و سربلندی مردم ایران
هستند، میباشیم.
***
در حاشیه اعتراف نخ نما و پرتنافض سپیده رشنو
چند هفته پس از ابراز نگرانیهای گسترده از وضعیت
نامعلوم «سپیده رشنو»، زن معترض بهتذکر حجاب اجباری در اتوبوس، و به راه افتادن
#طوفان توئیتری با هشتگ «سپیده کجاست؟»، تلویزیون
صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران در
یک گزارش تصویری او را نشان داد.
در این گزارش که شامگاه شنبه، هفتم مرداد از
برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیمای جمهوریاسلامی پخش شد، در خلال
روایت یکطرفه از درگیری لفظی یک متذکر حجاب اجباری و «سپیده رشنو» در اتوبوس، برای
چند ثانیه خانم رشنو نیز در محلی استودیو مانند در حال بیان جملاتی که دلخواه
حکومت جمهوریاسلامی است، نشان داده میشود.
برای افکار عمومی ایران روشن است که ضابطان امنیتی
در پروندههای سیاسی با فشار امنیتی اعتراف گیری نموده و طبیعتا ذهنیت منفی به
اینگونه اعتراف گیریهای نخ نما مسبوق بهسابقه است و در باور عمومی نه تنها مردود
است بلکه اینگونه اعترافات خشم و انزجار مردم را از متولیان امور بیشتر میکند.
بر اساس گزارشها، «سپیده رشنو» از زمان بازداشت،
از دسترسی به وکیل و تماس با خانواده خود محروم بوده و همین موضوع بر دامنه نگرانیها
از وضعیت او افزوده بود.
انتشار ویدیوهای اعترافات اجباری از زندانیان
سیاسی و فعالین مدنی در رسانههای جمهوریاسلامی پیش از این بسیار سابقه دارد، اما
در پی افزایش اعتراضات سیاسی و اجتماعی اخیر، پخش این ویدیوها از اعترافات اجباری
شهروندان عادی نیز افزایش یافته است.
در شرایط اعمال خشن سیاستهای تعدیل اقتصادی /
نئولیبرالی، در شرایط تورم و گرانی کمرشکن ،بیکاری و فقر بیسابقه.... حکومت
جمهوریاسلامی بهجای پاسخ به خیل عظیم معضلات جامعه، ابلهانه موج شدید برخورد با
زنان «بد حجاب» را به راه انداخته، تا شاید افکار مردم ایران را منحرف سازد و
سیاستهای اقتصادی و ارتجاعی خود را که به مذاق صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی
خوش میآید، به پیش برد. این بگیر و بهبندهای وحشیانه و زن ستیزانه در خیابانها
توسط ماموران « امر به معروف و نهی از منکر» همه و همه قصدی جز ارعاب و زهر چشم
گرفتن از زنان دلیر و مبارز میهن ما و منحرف کردن افکار از معضلات واقعی و مبارزات
مردم ندارد.
چنین سیاستی ناشی از ضعف و استیصال رژیم جمهوریاسلامی
است که عملا زمینه مناسبی برای جولان دادن
رسانههای امپریالیستی و منحرف کردن جهت اصلی مبارزه مردم میباشد و بس!
رژیم جمهوریاسلامی فاقد هرگونه اعتبار و اعتماد
عمومی از طرف ملت است و اینگونه اعترافات نخ نما و اجباری جز افزایش تنفر و نفرت
مردم نسبت به حاکمان زورگو و فاسد اسلامی حاصلی نخواهد داشت.
دست رژیم سرمایه داری جمهوریاسلامی از زنان
ایران کوتاه!
***
سخنان دوپهلو و قابل تاملِ وزیر امورخارجه ایران
بهآمریکا وغرب در ارتباط با برجام
میدانیم که مذاکرات هستهای موسوم به
«برجام» از پاییز سال ۱۳۸۲ شروع و تاکنون، یعنی قریب به بیست سال ، در
جریان است ! در طول عمر ننگین جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران و در این مدت بیست
سال ، گذشته از بلایای سماوی و ارضی ، بلایایی اقتصادی و اجتماعی ناشی از دنبالهروی
از سیاستهای اقتصادی مملکت بر باددهِ صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و مضاف
برآن تحریمهای ضدانسانی و ضدبشری آمریکا و غرب و سیاستهای ضدایرانی و ضدمردمی
حاکمان رنگارنگِ اصلاحطلب و اصول گرا ، صدمات جبران ناپذیزی به اعصاب و روان و بهزندگی
و معیشت مردم وارد آورده است !
اینکه چه محافلی و چه کسانی در ایران چنین
بلایی سر ملت ما آوردند و با «نرمش قهرمانانه»باعث و بانی اینهمه خسران مالی (بیش
از ۲۰۰ میلیارد دلار) فقط در برنامه هستهای شدند و یا
با دزدی و فساد و پارتیبازی و دستگیری و زندان و سرکوب وحشیانه ، دار و ندار کشور
را به غارت بردند و زندگی اکثر ایرانیان را در این چهل واندی سال بهتباهی کشاندند
، حکایتی است که اکثر مردم ما میدانند آنچه را که باید بدانند .
حسین امیرعبدالهیان ، وزیر امورخارجه رژیماسلامی
ایران، به نقل از«پایگاه خبری انتخاب» ، پس ازنشست «شورای امنیت ملی» ، در آخرین
صحبت خود در بارهِ بستهِ پیشنهادی «جوزف بورل» ، کارگزار آمریکا و اروپا اظهارداشت :
«اگر آنها نظرات ما را در سه موضوع بهپذیرند ،
آمادگی داریم وارد مرحله توافق شویم . او گفت آمریکاییها
در دو موضوع بهصورت نسبی انعطافهایی را
بطور شفاعی نشان دادهاند که باید مکتوب و به متن تبدیل شود ! مسئله سوم موضوع
تضمینهاست که باید آمریکاییها انعطاف داشته باشند. اگر آنها انعطاف نشان ندهند ،
دنیا به آخر نمیرسد.آنها از «پلان B» صحبت میکنند ماهم «پلانB» خودراداریم» .
دقت کنید ! «اگر آنها نظرات ما را در سه
موضوع بپذیرند» ، توافق حاصل است . فعلا دو تا را در حرف پذیرفتن و سومی مانده !!!
کسی نمیداند نظراتِ «سه موضوع»شان چیهست
! مگر اینکه زیرکان و رندان حقیقتجو از لابلای پرت و پلاگویی هایشان به حقیقت
موضوع دست یابند . از نحوه سخن گفتن امیر عبدالهیان به نظرمیآید که وی از سلاله
«تجّار محترم» ، هیئت امنای «اتاق بازرگانی» و از چاکران درگاه غرب باشد ! او گفته
: «مجلس میگوید پیش نویس ایراداتی دارد ، خب بالاخره طرف مقابل هم مطالباتی دارد !
طرف مقابل شش کشورند و ملاحظاتی هم دارند» ! وی ادامه میدهد : «آمریکاییها پشت پرده
پیام میدهند ؛ در آستانه انتخابات کنگره هستیم ، مشکل بنزین داریم ، در حوزهِ
انرژی مشکل داریم و کمک کنید» ! با این سخنان معلوم نیست که ایشان «سلطان بانوی
وزیر اعظم هستند یا سلطان بانوی سلطان» . چون پنهان و آشکار برای «انعطاف» آمریکا
دلش غنج میرود و در سخنانش مدام کلمه«انعطاف» را تکرار میکند !
آقای امیر عبدالهیان ادامه میدهد،ولی نه
محکم و از سرِ قدرت ،که اگر آنها از«پلانB» صحبت میکنند ،
ماهم«پلانB» خود را داریم . لازم به توضیح است که در
سال ۱۳۹۲ و در زمان «اوباما» ، این کارگزار سیاهپوست
سرمایهداری کلان آمریکا ، اعلام شده بود در صورتی که استراتژی مهار ایران با شکست
مواجه شد ،«پلانB»برای مقابله با جمهوریاسلامی ایران ، (تو
بخوان ملت ایران) ، اجرا خواهد شد !
یکم ؛ حداکثر فشار اقتصادی در غالب تحریمها
دوم ؛ فشار شدید دیپلماتیک و انزوای سیاسی
ایران
سوم ؛خرابکاری صنعتی و حملات سایبری
چهارم ؛ حمله نظامی قاطع به ایران .
اما چنانچه پیداست جهان مدام در حال تغییر
است . دخالت مستقیم و«غیر مسقیم» آمریکا و اروپا در پشتیبانی از رژیم نئونازیسم
اوکراین ، سفر«نانسی پلوسی» و بعد از او سفر پنج نماینده دیگر آمریکایی به تایوان
برای ایجاد تنش با چین به قصد برون رفت از مشکلات داخلی و بینالمللی ، مشکلات
انرژی ، دو دستگی آشکار در دولتمردان آمریکا ، تصرف کنگره نمایندگان ، حمله «اف بی
آی» به اقامتگاه ترامپ، سیاستهای غلط و مخرب بایدن و غیره چنان اوضاع دولتمردان
مستقر در کاخ سفید را غمناک کرده که «پلانB» شان کاراییاش را از دست داده و بیم آن دارند که در پی«پلانB» کشورهای دیگر از جمله روسیه، چین ، ایران و
کشورهای آمریکای لاتین یکسره و بطور کامل
عنانِ تسلط بر جهان را از دست بدهند !
از آنجایی که ذات و سرشت امپراطوریهای در
حال افول، هرچه بیشتر به سمت درندهخویی گرایش دارد لذا در این جهان پر تلاطم که
مدام آوای وحش جنگ افروزان بینالمللی بهگوش میرسد،هر کشوری از جمله ایران اگر
«قبضهِ سیاه شمشیر را محکم به دست نگیرد ، لاجرم تیغهِ تیز آن به سوی او برخواهد
گشت»
پشت پرده حقیقت محاکمه حمید
نوری در دادگاه استکهلم
اعلامیه توضیحی فعالین حزب کارایران(توفان) در سوئد در مورد محاکمه حمید نوری
در استکهلم.این اعلامیه به چند روزنامه سوئد ارسال گردید و در هفتهنامه پرولتر
شماره ۳۲ ارگان مرکزی حزب کمونیست سوئد ،مارکسیست لنینیست منتشر گردید.ترجمه متن فارسی آن را در زیر میخوانید:
در نوامبر ۲۰۱۹، حمید نوری ۶۱ ساله، اهل
ایران، در آرلاندا دستگیر شد. سپس محاکمه او به اتهام مشارکت در جنایات علیه
قوانین بینالمللی و قتل در اعدامهای دسته جمعی در زندان گوهردشت ایران در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد.
حمید نوری در
دادگاه منطقه استکهلم به حبس ابد محکوم شد. او به اتهام جنایات علیه قوانین بینالمللی
و قتلی که در سال ۱۹۸۸ در ایران
مرتکب شده است، محکوم شده است. او همچنین با ممنوعیت بازگشت از سوئد اخراج میشود.اصولاً برگزاری این نوع محاکمه در سوئد اشتباه است. حمید
نوری یکی از ظالمان حاکم در تهران است. اگر او در سوئد مرتکب جرمی شده بود، مسلماً
در دادگاه سوئد محکوم میشد، اما او یک شهروند ایرانی است که در ایران مرتکب جرم
شده و بنابراین این مردم ایران هستند که باید او را محاکمه کنند.دادگاه استکهلم یک دادگاه امپریالیستی است و برای اجرای عدالت
نیست. این ابزار امپریالیسم غرب برای تحت فشار قرار دادن رژیم ایران در مذاکرات
جاری در مورد موضوع انرژی هستهای است. متاسفانه سوئد نوکر ناتو شده و در خدمت
منافع امپریالیسم آمریکاست.عاملان کشتارهای وحشیانه در دوره ۱۹۸۰-۱۹۸۸ باید در
دادگاه خلق ایران محاکمه شوند، زیرا ملت ایران نه میبخشد، نه فراموش میکند و نه
خیانت ملی را میپذیرد. اپوزیسیونی که خود را به قدرت های خارجی فروخته و ابزار
امپریالیست ها و دادگاههای این چنینی شده است، دشمن مردم ایران و موجودیت کل کشور
است.ده ها قاتل مثل حمید نوری در ایران و صدها نفر بدتر از آنها در تل آویو،
کرواسی، کوزوو، اوکراین، کلمبیا، برزیل، شیلی و در کاخ سفید وجود دارد. حمید نوری یک کارت سوخته
است، اما دیگران حضور دارند و
مشغول کارند، رشد میکنند و دیگران را میسوزانند. همانطور که گفته شد،
نوری در سوئد مرتکب قتل نشده و این خلاف قوانین بینالمللی است.این یک نقض آشکار
حقوقی و از توسعه طلبی
امپریالیسم سوئد بر میخیزد. این دادگاه ها ابزار استعمار و ستم هستند نه عدالت. آیا پلیس سوئد طبق اصل ابداع شده "حقوق بشر" می
تواند قاتلی مانند اردوغان رئیس جمهور ترکیه یا بنیامین نتانیاهو اسرائیل را
دستگیر کند؟ یا جورج بوش و تونی بلر که دستور بمباران عراق و افغانستان را صادر
کردند؟ فریب چنین بازیای
را نخوریم. از این پس، بخش ارتجاعی گروههای اپوزیسیون ایرانی قربانی فریب آنها میشود
تا از چنین دادگاه امپریالیستی حمایت و تشویق کنند."سازمام
مجاهدین " و سلطنت طلبان پشت تحریم های اقتصادی و مداخله نظامی در
ایران برای پاکسازی کشور ازشر روحانیت هستند! این افراد از آنچه در عراق،
افغانستان و لیبی رخ داده درس عبرت نگرفته اند."کسانی که از
تاریخ نیاموزند محکوم به تکرار آن هستند."
***
دو یاد داشت کوتاه در مورد
هیاهوی ترور نافرجام سلمان رشدی
(یکم) غرب ریاکار مدعی مبارزه با تروریسم است،
لیکن این مبارزه گزیشنی است. غرب مخالف افشاگری جولیان_آسانژ علیه کشتار مردم عراق
است. مخالف افشاگری تروریسم دولتی آمریکا در افغانستان و عراق و لیبی. است. چنین
ممالکی نمیتوانند مدعی صمیمی دفاع از سلمان رشدی باشند کسانی که کشتار و ترور
مردم عراق و افغانستان و لیبی و فلسطین ویمن. را محکوم نمیکنند و خواهان شکنجه و
سربه نیست کردن آزاد اندیشانی نظیر جولیان_آسانژ هستند، ،ریاکار و دروغگو هستند و
نمیتوانند حامی سلمان رشدی باشند. تروریسم خوب و بد ندارد!
تروریسم در همه اشکالش، چه ترور قاسم
سلیمانی ، چه ترور سلمان رشدی، و یا حمیدرضا چیتگر(بهمنی) و یا شاپور بختیار و
فریدون فرخزاد ویا ترور رهبران جنبش فلسطین... باید محکوم گردند. در غیر اینصورت
این عربده کشیها در محکومیت ترور نافرجام نویسنده کتاب آیههای شیطانی ریاکاری
محض است، پشیزی ارزش ندارد.
محکوم کردن ترور سلمان رشدی تنها با
محکومیت سایر ترورها معنی پیدا میکند.
شایان ذکر است که برخی از رسانههای داخلی
نظیر کیهان شریعتمداری احمقانه از این اقدام تروریستی دفاع کرده و جنایتی دیگر را
بر کارنامه جنابات خود افزوده است. فتوای قتل سلمان رشدی،حکم احمقانه و ریاکارانهای
از طرف خمینی برای بسیج هودارانش در داخل و مطرح ساختن خود در خارج در میان
جریانات شیعه بود که جز تنفر عمومی و انزوا حاصلی نداشته و بر ضد منافع ملی مردم
ایران بوده است.
(دوم) پلیس نیویورک اعلام کرده است فردی که با
چاقو سلمان رشدی، نویسنده هندی تبار را مجروح ساخته «هادی مطر» نام دارد که ۲۴ ساله و ساکن نیوجرسی است.
پلیس نیویورک در کنفرانس مطبوعاتی در خصوص
این حمله چنین گفت:
«علیرغم
حضور نیرویهای امنیتی ما درمحل حادثه این اتفاق افتاد ولی نیروهای ما توانستند بهموقع
عمل کنند.»
نیویورک پست نیز گزارش داده که تحقیقات اولیه حاکی از آن
است که «هادی مطر که سلمان رشدی را با چاقو زخمی کرده است همدل با حکومت ایران
بوده است!»
آنچه بنظر میرسدهرسه سناریوی هفته های
اخیر،از جنجال ربودن مسیح علینژاد تا طرح ترورجان بولتون و حمله اخیر به سلمان
رشدی سلسه اقدامات هدفمندی است که درست در آستانه توافق ایران و آمریکا بر سرحل
مسئله برجام رخ داده است!این کدام دست پنهان است که با توسل به چنین اقدامات
سازمان یافتهای سودای تشدید تضادها،شکست برجام و سرانجام جنگ مستقیم میان ایران و
آمریکا را در سردارد؟انگشت اتهام به ایران و زنده کردن پرونده مرده فتوای قتل
سلمان رشدی و اسلحه ایران هراسی،فشار بر رژیم را، رژیمی که فاقد حمایت داخلیست
برای دادن امتیاز مهیا میسازد.این قصه سر دراز دارد
***.
اطلاعیه
بمباران نوارغزه و کشتار بربرمنشانه مردم فلسطین،
جنایت علیه بشریت است، آن را قویا محکوم میکنیم
چند روزی است مناطق مختلف فلسطین، از جمله
نوار غزه، کرانه باختری روزهای خونینی را طی میکنند. این حوادث، که با حملات
ارتش متجاوز اسرائیل و محاصره کامل آن آغاز شد، بهدرگیری منجر شده است.
اکنون بمباران هوایی غزه بهشدت ادامه دارد
و تاکنون طبق آمار رسمی بیش از ۳۵ نفر کشته و صدها نفر زخمی شده اند.
این حملات بربرمنشانه با واکنش مقامات،
گروهها و سازمانهای مختلف فلسطینی مواجه شد. از جبهه خلق برای آزادی فلسطین
گرفته تا سازمان حماس و جبهه آزادیبخش فلسطین و سایر سازمانهای اسلامی و غیر
اسلامی در جبههای واحد این بربریت صهیونیستی را محکوم کردند و پرچم مقاومت را
برافراشتند. شاخههای نظامی جنبش مقاومت فلسطین در حملاتی، مناطق مختلف صهیونیستی
را در تیررس موشکهای خود هدف قرار دادند. اسرائیل نیز در راستای اقدامات تلافیجویانه،
مناطق مختلف نوار غزه را شب گذشته بمباران کرد و حداقل ۵ کودک فلسطینی جانباختند.
بمبارانهای بربرمنشانه وفاشیستی نوار غزه
در چند شب اخیر ادامه کشتار و تجاوزی است که قریب به هفتاد سال ادامه دارد. این
آدمکشی اسرائیل بار دیگر نشان میدهد که اسرائیل هرگز هوادار حتا دولت کوچک مستقل
فلسطینی نیست و در پی آن است که همه سرزمین فلسطین را درسته بهبلعد، مردم را
کشتار کند، بیخانمان نماید، بتاراند، تبعید کند و باقیمانده را در جامعه یهودی حل
نماید. این ایدئولوژی دولت اسرائیل است، ایدئولوژی صهیونیستی، نژادپرستانه و
فاشیستی که راهنمای عمل اوست.
تعرض گسترده اخیرتوسط هواپیماهای شکاری،
بمبافکنهای اسرائیلی جنایت علیه بشریت است.آدمکشان و تروریستهای صیهونیست بکلی
بیاعتنا نسبت به اعتراض خلقهای عرب و خشم مردم در سراسر جهان بار دیگر غزه را
بمباران میکنند. صیهونیستها،از سوئی کودکان را به قتل میرسانند، آگاهانه
زیربنای حیاتی مردم، پمپ آب و کارخانه برق و بیمارستان و مدرسه و مناطق مقدس مردم
را، که پناگاه آنهاست، بمباران و ویران میکنند، احساسات انسانی میلیونها نفر را
مورد تمسخر قرار میدهند، تروریسم دولتی بهکار میبرند و از طرف دیگر – بیشرمانه
– مدعیاند که گویا «مشغول مبارزه بر علیه تروریسم هستند»! و یا برای حفظ «ارزشهای
دنیای متمدن میجنگند»!! زهی بیشرمی!
حزب کار ایران (توفان) بمباران صهیونیستها به نوار غزه و کشتار
مردم فلسطین را قویاً محکوم میکند و این جنایت را ضدبشری میداند و معتقد است
مسئولین آنرا باید در یک دادگاه خلقی جهانی به محاکمه کشید.
حزب کار ایران (توفان) ازاعتراضات نیروهای مترقی جهان علیه
بمباران مردم فلسطین حمایت میکند و همگان را فرامیخواند حملات افسارگسیخته و
ضدبشری صهیونیستها را محکوم و از مبارزه ملت فلسطین برای رهایی ملی دفاع و ابراز
همبستگی نمایند.
نابود باد رژیم صهیونیستی اسرائیل، این
چماق بدست امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه!
زنده باد همبستگی بینالمللی با ملت فلسطین!
حزب کارایران (توفان)
۶ اوت ٢٠٢٢
***
گفتگوی نشریه "اورنسل" با خالد برکت نویسنده
فلسطینی در مورد تحولات اخیر
"کسانی که در اوکراین حق مقاومت را به رسمیت میشناسند
به مقاومت فلسطین ستم میکنند."
"نیروهای غرب و
ناتو مدعی اعتقاد به "حق مقاومت خلق" در اوکراین شدند، ولی همان نیروها
برای کریمینالیزه کردن مقاومت فلسطین و برای ستمگری از هیچ عملی فروگذار
نیستند."
غزه با تاریخ بیش از پنج هزار سال قدمت یکی از کهنترین
شهرهای دنیا، طی ۱۵ سال اخیر تحت محاصره
اسرائیل میباشد. شهر غزه فلسطین که در سال ۲۰۰۷ به بهانه پیروزی حماس در انتخابات به محاصره اسرائیل در
آمد بار دیگر با موشکهای اسرائیل تخریب شد.
آخرین بهانه اسرائیل فعالیت برای حمله سازمان جهاد اسلامی
به اسرائیل در غزه بود. علیرغم عدم هر گونه حملهای از سوی غزه، بلافاصله آمریکا
اعلام کرد که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. جهاد اسلامی با موشکهای دستی پاسخ
داد. از سوی اسرائیل اعلام شد که هیچگونه ضرر جدی رخ نداده است.
بسیاری از کشورهای عربی حتی به اندازه واکنشهای پیشین نیز
عکسالعملی نشان ندادند. رهبران کشورهای عربی و ترکیه، اغلب بهخاطر لزومت اعمال
سیاست نرمال گردانی پروسه رابطه با اسرائیل تنها به واکنشهای لفظی بسنده کردند.
یورشی که در ۵ آگوست آغاز شده بود در
تاریخ ۷ آگوست به دنبال آتش بس به
پایان رسید. ۴۴ فلسطینی به قتل رسید. ۱۴ تن از این افراد را کودکان تشکیل میدادند. در این حمله دو
تن از رهبران جهاد اسلامی نیز جان باختند.
در رابطه با آخرین حمله اسرائیل، خالد برکت نویسنده فلسطینی
و یکی از بنیانگذاران جنبش راه انقلابی آلترناتیو (مسار بدیل) اظهار داشت
"نیروهای غرب و ناتو مدعی اعتقاد به "حق مقاومت خلق" در اوکراین
شدند، ولی همان نیروها برای کریمینالیزه کردن مقاومت فلسطین و برای ستمگری از هیچ
عملی فروگذار نیستند."
برکت با اشاره به این که "ما نسل جوانی را میبینیم که
از رهایی تمامیت فلسطین دفاع میکنند و خواهان شکل دادن به آینده خویش هستند"
گفت "فراخوان ما جهت پیوستن این نسل جوان به نیروهای انقلابی چپ که مدافع
حقوق کارگری و حقوق زنان هستند و جهت سامان دادن به یک جبهه مشترک از استانبول تا
قاهره و ایجاد مجدد یک استراتژی واقعی میباشد."
مستمسک حمله اخیر اسرائیل سازمان جهاد اسلامی بود. نظرتان
در مورد زمان و دلیل این حمله چیست؟
در مورد زمان حمله باید بگویم که در ارتباط با اشغال قدس و
مسجدالاقصی میباشد. و همچنین مصادف است با انتخابات زودرس در اسرائیل و سردمداران
این کشور بارها این کار را تکرار کردهاند. جهت افزودن محبوبیت نزد افکار
عمومی به غزه حمله کردهاند. بطور مثال در سال 2008 ایهود آولمرت و همان کار
را نتانیاهو در 2014 انجام دادند. در حال حاضر حکومت ائتلافی در اسرائیل سرکار است
و بویژه لاپید (نخست وزیر) و گانتز (وزیر امور خارجه) با جلب پشتیبانی جناح راسترو
سود خواهند جست.
اسرائیل در عین حالی که از این بهانه جهت عرضه کلیه جنایات
بطور کل و جنایات جنگی بطور اخص استفاده میکند، ولی در واقع همه در سراسر جهان
دیدند که اسرائیل در پی اجرای سیاست ترور رهبران مقاومت در غزه و نوار غربی است.
آنها علاوه بر آن تهدید مبنی بر سوء قصد علیه رهبران فلسطین در خارج کشور را علنن
بیان میکنند.
ارزیابی شما در مورد این حمله که درست پس از بازدید بایدن
رئیس جمهور آمریکا از فلسطین جریان یافت و اظهارات وی مبنی براینکه هنوز از یک
فلسطین مستقل پشتیبانی میکنند چیست؟ جایگاه آینده فلسطین در سیاست منظقهای
آمریکا کجاست؟
اگر به اصطلاح "بیانیه قدس" که طی دیدار بایدن از
سوی آمریکا و اسرائیل به امضاء رسید بنگریم میبینیم که هدف اصلی آن کریمینالیزه
کردن هرگونه اعتصاب و مقاومت خلق و علیه اشغال میباشد. آمریکا بلافاصله پس از
حمله اسرائیل اعلام کرد که اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. این در حالی است که
اسرائیل نه تنها یک استعمارگر علیه خلق مستعمره شده که حق دفاع نداشته باشد است
بلکه او همچنان در نوار غزه آشکارا سیاست تجاوزگرانه خود را دنبال میکند. آمریکا
هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی از این جرایم علیه فلسطین پشتیبانی مینماید.
ما میدانیم که آمریکا در جنگ علیه خلق فلسطین که در زمینه تجهیزات نظامی از جمله
تکنولژی گنبد آهنین و هواپیماهای جنگنده از نظر مالی از اسرائیل حمایت میکند.
آمریکا همچنین در صحنه بینالمللی نیز حفاظ سیاسی تامین مینماید و این وضع در
سازمان ملل و اجلاس روز دوشنبه شورای امنیت به چشم میخورد.
مسئله مبارزه برای استقلال فلسطین و پشتیبانی بین آلمللی از
این مبارزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
مبارزه فلسطین در ۱۰۰ سال گذشته ادامه داشت و امروزه با مشکلات متعددی روبروست.
در حالی که مبارزه مردم فلسطین علیه استعمار و اشغال ادامه دارد آلترناتیف دیگری
جز دفاع از آمال و حقوق خود ندارند. امروزه خلق فلسطین، در زمانی که جهان از وضع
تک قطبی به سیستم جهان چند قطبی در حال گذار است با دشواریهای عدیدهای روبروست.
در ضمن طی ۱۰ سال اخیر، تلاطمات منظقهای
به بازگشت و مبارزه آزادیبخش مؤثر بوده است. بویژه از آنجا که مسئله فلسطین از سوی
هیئت حاکمه فلسطین در رامالله که به مثابه دست نشانده امپریالیسم آمریکا و
رژیمهای ارتجاعی منطقه به کرات غصب شده است، مشکلات ملی نیز وجود دارد. با این همه
مبارزه برای فلسطین در صحنه بینالمللی همچنان پیش میرود. ما شاهد برخی حرکتهای
سیاسی واقعی حامی فلسطین در دل کشورهای غربی هستیم. ما شاهد جنب و جوش و شرکت وسیع
و هر چه روزافزون فلسطینیهای دیاسپورا، دانشجویان فلسطینی، جنبش اعتصابی برای
آزادی زندانیان فلسطینی هستیم. امروز مشکل اساسی در مقابل فلسطینیها ایجاد جبهه
متحد ملی است.
جنگ اوکراین چه تاثیری بر روی فلسطین و اوضاع منطقه دارد؟
هر جنگی و یا هر برخوردی که بر زندگی انسانها در سراسر دنیا
و یا اقتصاد جهانی مؤثر باشد ناگزیر بطور مستقیم و یا غیرمستقیم بر خلق فلسطین نیز
تاثیر میگذارد. دلایل زیادی بر این امر وجود دارد. مهمترین نکته این است که
مبارزه فلسطین یک مبارزه بینالمللی است و تقریبا سراسر جهان بهنحوی از انحا در
این امر دخیل است. بطور مثال، ناتو و نیروهای غربی مدعی شدند که به "حق
مقاومت مردم" در اوکراین معتقد هستند ولی همان نیروها جهت کریمینالیزه کردن
مقاومت فلسطین و در جهت ستم از هیچ گونه امری فروگذار نکردند. هرچند که باور ندارم
که امروزه روسیه از سوی نیروهای مترقی رهبری میشود و علیرغم آنکه هیچگونه تخیل
واهی در مورد اوضاع کنونی روسیه ندارم ولی بر این باورم که در این برخورد نیروهای
امپریالیستی غربی به رهبری آمریکا آشکارا هدف فلج کردن اقتصاد روسیه و ایجاد
اغتشاش را دنبال میکنند. این جنگ و بسیج عمومی بر روی سراسر دنیای عرب و در این
رابطه بر روی فلسطین تاثیر میگذارد. در دراز مدت بر فلسطینیها هم تاثیر میکند،
زیرا اسرائیل گاز و منابع طبیعی فلسطین را تاراج میکند و منابعی را که از این
طریق میدزد را در راه بهبود سازی رابطه خود با اروپا به کار میبرد. ما در لبنان
شاهدیم که این تاراج بویژه فعالیتهای تاراجگرانه اسرائیل در لبنان و فلسطین چه
تاثیری بر روی منطقه دارد و چگونه خلقهای منطقه را تهدید مینماید.
امروزه در مقاومت فلسطین سازمانهای اسلامی بیشتر به چشم میخورد.
در اصل هم در دنیا و هم در فلسطین اینطور است. هم چنین شاهد کاهش تاثیر انقلابی و
چپ می باشیم. این امر چه تاثیری بر مبارزه فلسطین دارد؟
نقش سازمانهای فلسطینی که دارای تمایلات و گفتمانهای
اسلامی میباشند طی ۳۰ سال گذشته نه تنها در
فلسطین بلکه خواه از طریق اردوغانیسم و خواه از طریق ایران با محتویات و اشکال
مختلف سیاسی در سراسر منطقه افزایش یافت. به طور کل منطقه شاهد اعتلاء اسلام سیاسی
در منطقه شد. آنچه سازمانهای اسلامی فلسطین را متمایز میکند، شرکت آنها بهعنوان
بخشی از پلورالیسم یک ملت در جنبش آزادیبخش میباشد. علیرغم عقب رفت نیروهای چپ و
سکولار در فلسطین موجودیتشان پایان نیافته و یا نقش و تاثیر تاریخی خود را از دست
ندادهاند.
به طور مثال طی ماههای اخیر شاهد همکاری نیروهای چپ لائیک
با حماس بودیم. همچنین شاهدیم که گروههای اسلامی فلسطینی از گروههای جنایتکار
همچون داعش و دیگر مانیفستوهای عقب مانده افراطی کاملا متفاوت هستند. با این
اوصاف، به نظر من هر گونه مبارزه رهایی بخش ملی در راستای مقابله با استعمار،
بویژه علیه پروژه استعماری شهرکسازی در اسرائیل باید ایجاد یک جبهه مشترک ملی را
مد نظر قرار بدهد.
از سوی دیگر، اعتلاء این جنبشهای اسلامی همزمان با عقب رفت
جنبشهای چپ بود. این را نه تنها در فلسطین بلکه در ترکیه هم میتوانید ببینید.
اگر در ترکیه، در فلسطین یا هر نقطه دنیا علل عقب رفت چپ را بررسی بکنید به نتایج مشابه میرسید.
آنچه امروز نیروی های چپ نیازمند است تشکیل یک جبهه مشترک
خلق میباشد. و ما به عنوان مسار بدیل (راه انقلابی آلترناتیف) کوشش در ایجاد چنین
راه انقلابی مرکزی در منطقه داریم.
چه پیش بینی و فراخوانی در مورد اتفاقات احتمالی آینده
دارید؟
ما شاهد خواهیم بود که تعادل نیروهای جهانی و منطقهای بر
له مبارزه فلسطین و در کل بر له مبارزه خلقهای منطقه تغییر خواهد کرد. علت این
گفتارم تجربه ۱۲-۱۰ سال اخیر در زمینه کوشش
امپریالیستها در کنترل منابع و
دستیابی به هژمونی در منطقه میباشد. علاوه بر این، ما نسل جوانی را میبینیم که
از طریق وسایل ارتباط جمعی دارای اطلاعات و اشتراک در سطح بالاتری هستند، علنا از
آزادی تمامیت فلسطین دفاع میکنند و خواهان شکل بخشیدن به آینده خود میباشند.
فراخوان ما پیوستن این نسل جوان به نیروهای انقلابی چپ که
مدافع حقوق کارگری و حقوق زنان هستند جهت سامان دادن به یک جبهه مشترک از استانبول
تا قاهره و ایجاد مجدد یک استراتژی واقعی میباشد.
آیا میتوانید در مورد پیش بینی شما در تغییر تعادل نیروها
و تاثیر مثبت این تغییر در مبارزه خلقهای منطقه کمی بیشتر توضیح بدهید؟ از چه نوع
تغییری صحبت میکنید؟
ما شاهدیم که در کل جهان تعادل نیروها تغییر کرده است، از
هژمونی تک قطبی به دنیای چند قطبی گذار کرده ایم که در آن رجز خوانی امپریالیسم
آمریکا با مشکلاتی در رابطه با نیروهای مقابل روبرو شده است و این چنین وضعی بویژه
برای منطقه دارای اهمیت میباشد. زیرا ۱۲-۱۰سالی است که نیروهای امپریالیستی، بویژه ایالات متحده و
دولتهای اروپایی، با دامن زدن به تجزیههای داخلی و تشویق نیروهای ارتجاعی و
جنایتکار همچون داعش سعی در استمرار کنترل منابع منطقه داشتند. این کوششها در بعد
وسیعی با شکست مواجه شده اند و بار دیگر فرصتی پیش آمده تا قطب نمای منطقه در جهت
مقابله با امپریالیسم و صهیونیسم تغییر یابد.
نیروهایی که یارای واقعیت بخشیدن به دگرگونی واقعی اجتماعی
و اقتصادی در منطقه و خلقهای منطقه باشند رژیمهای مرتجع همکار و متفق
نیروهای امپریالیستی نیستند بلکه جنبشهای آزادیبخش علیه این نیروها میباشند.
***
برگی ازتاریخ
٧٧ سال از فاجعه بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی
گذشت
پرتاب بمب وحشتناک اتمی در شهرهای پُرجمعیت
«هیروشیما» و «ناکازاکی» و قربانیکردن هزاران نفر مردم غیرنظامی عکسالعمل
منزجرانه بورژوازی امپریالیستی آمریکا و انگلیس در مقابل پیروزی درخشان ارتش سرخ
در نبرد تاریخی و آزادیبخش «استالینگراد» بود. جنایتکاران امپریالیست میخواهند
چنین جنایات هولناکی را به عنوان آئینه تمامنمای تمدن بشری به خورد تاریخ دهند و
ماهیت جنایتکارانه آن را پردهپوشی نمایند.
در ٧٧ سال پیش در روزهای ۶ و ٩ اوت ١٩۴۵ امپریالیسم جنایتکار آمریکا بمبهای اتمی
خویش را، که قبلا در تاریخ ٢۶ ژوئیه در صحرای نیومکزیکو آماده و آزمایش
کرده بود، برای زهرچشمگرفتن از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی لنینی و استالینی،
برای سرکوب نهضت کارگری، برای ممانعت از اوج نهضتهای آزادیبخش و سرانجام برای
تأمین سرکردگی خویش در منطقه اقیانوس آرام به شهرهای «هیروشیما» و «ناکازاکی»
پرتاب کرد که حدود دویست هزار نفر در عرض یک ثانیه جان دادند. میلیونها خانه
ویران شد و هزاران نفر آواره شدند و نسلها در اثر تاثیرات اشعه رادیو آکتیو به
انواع و اقسام بیماریها دچار گشتند که پس از جنگ در بیمارستانهای «حقوق بشر»
آمریکائی به وضع آنها رسیدگی گردید تا نتایج تأثیرات انفجارات اتمی را بر روی بدن
آنها آزمایش کنند و آمادگی ارتش آمریکا را برای مقابله با صدمات ناشی از بمب اتم
مجهز گردانند. امپریالیسم آمریکا مانند امروز، که در مورد عراق و سایر کشورها دروغ
میگفت، در آن زمان نیز با ریاکاری در مورد لزوم پرتاب بمبهای اتمی مدعی بود که
پایاندادن هر چه زودتر بهجنگ از قربانیشدن افراد بیشتر جلوگیری میکند و در
واقع استفاده از بمب اتمی در خدمت نجات بشریت است.
دُم خروس این استدلال امپریالیستی از یقه
آنها بیرون زده است. اگر سادهلوحانه این شبه استدلال را بپذیریم، آنوقت این پرسش
هنوز بیجواب میماند که پرتاب بمب اتمی در ناکازاکی چه لزومی داشت. چرا پس از
پرتاب بمب اتمی در هیروشیما، که نتایج غیرقابل تصورش برای هر نوع تسلیمی کفایت میکرد،
منتظر عکسالعمل حکومت ژاپن نشدند و با پرتاب بمب دوم هزاران نفر دیگر را نیز
نابود ساختند. کجای این تناقض با خدمت بهبشریت خوانائی دارد!!؟
این ابر جنایتکار وحشی امروز ممالک
«نافرمان و شرور» جهان را تحریم و به تجاوز و بمباران اتمی تهدید میکند.
جنگی که اکنون در اوکراین جریان دارد دلیلش
مداخله آمریکا در امور داخلی این کشور ومحاصره روسیه و تجزیه این کشوراست. تنش
اخیر میان چین و آمریکا و خطر احتمالی بروز جنگ در این منطقه نیز دلیلش سفر
نماینده آمریکا به تایوان، مداخله در امور داخلی چین و تحریک هدفمند این کشور بهجنگ
برای حفظ نظم امپریالیستی موجود است.
این سیاست جنگ افروزانه و قلدرمنشانه نشانه
بربریت سرمایهداری بطور مشخص امپریالیسم آمریکا است و باید با بسیج تودههای مردم
با دورنمای سوسیالیسم به آن پاسخ گفت.تنها سوسیالیسم است که بشریت را از قید این
همه ستمگری و جنایت نجات میدهد و سلاحهای کشتار جمعی را به گورستان تاریخ میسپارد.
ما باید خواهان نابودی همه سلاحهای اتمی در جهان باشیم. باید در درجه اول خطرناکترین
دشمنان بشریت یعنی امپریالیستها و صهیونیستها را خلع سلاح کرد، تا خطر جنگ منتفی
گردد. این اقدام تنها با یک انقلاب اجتماعی ممکن است!
نابود باد امپریالیسم آمریکا، بزرگترین
دشمن بشریت، ناقض حقوقملل وحقوقبشر، بزرگترین تروریسم دولتی جهان و خطر عمده
برای صلح جهانی!
زنده باد سوسیالیسم، این پرچم رهایی بشریت!
#شنبه ۶اوت ٢٠٢٢ برابر با ١۵ مرداد ١۴٠١
#سخن هفته
***
جهان در حال پوستاندازی و آمریکا در حال افول است
"پاتریک لوکانِن" موئسس مجله
"آمریکن کانسرواتیو" در ۲۲ آگوست ۲۰۲۲ گزارشی از اوضاع سالهای اخیر آمریکا
انتشار داد که توجه و دقت بهآن لازم و ضروریست !
بهنوشته این مجله ، حمله ۳۰ مامور FBI به مِلک خصوصی دانالد ترامپ ، رئیسجمهور
قبلی آمریکا ، به هر بهانهای ، دارای چه توجیهی و به چه معناست ؟ حمله و تسخیر
کنگره نمایندگان آمریکا و کشته شدن عدهای ، چه چیزی را نشان میدهد؟ جنبش
"وال استریت را اِشغال کنید"، تظاهرات سیاهان با فراخوان "زندگی
سیاهان مهم است" ، تیراندازی هر روزه شهرها ، با حداقل چهار قربانی و غیره و
غیره ، آیا معنایی بجز شکاف عمیق طبقاتی و عدم اعتماد مردم آمریکا به نهادهای
اساسی دولت و سیاستهای نظام حاکم دارد !؟
بهنوشته همین مجله، "امروزه در کشور آمریکا
تورم ۸ درصدی است . تنها یک چهارم مردم آمریکا به
نهادهای دولتی باور دارند و تنها یک چهارم افکار عمومی آمریکا به رئیسجمهور"بایدن"
اعتماد دارند ! دلبستگی و اعتماد مردم به کنگره نمایندگان به ۷ درصد رسیده است ! این یعنی فقط یک نفر از
هر ۱۴ آمریکایی ! تنها یک ششم آمریکاییها به روزنامهها
و یک نُهم به اخبار کانالهای تلویزیونی باور دارند" !
حال با توجه به نکات بالا و مشاهده تضاد عمیق در
جامعه فعلی آمریکا ، چه چیزی و چه واقعهای میتواند اعتماد مردم را برگرداند و
آنها را دوباره متحدکند؟ آیا آمریکا به یک "پرل هاربر" و یا "یازده
سپتامبر" ساختگی دیگری نیازدارد ؟!
به هیچ وجه ! زمان چنین ترفندهایی سپری شده است . همانگونه که پیشتر از این
نوشتیم ، از آنجاییکه اقتصاد غالب در آمریکا اقتصاد "مجتمع صنعتی -
نظامی" و کارخانههای اسلحهسازی است ، سیاستمداران ایالات متحده برای برون
رفت از بحرانهای حل ناشدنی جامعه آمریکا ، ابلهانه ، چاره کار را جنگافروزی در
جهان میبینند . در این راستا کارخانههای تولید تجهیزات نظامی آمریکا از سالها قبل
برای حمله به روسیه بر روی پروژه اوکراین سرمایهگذاری کرده بودند که تا کنون بیش
از ده میلیارد دلار انواع تسلیحات نظامی به اوکراین ارسال کردند . حال میخواهندچنین
سیاستهای جنگ افروزانهای را هم با چین بر سر تایوان دنبال کنند .
اما به نظر میرسد در این کارزار، روسیه ، چین ،
ایران ، هند و کشورهای حوزهِ خلیجفارس و آفریقایی و آمریکایلاتین برای حذف
هژمونی آمریکا مصمم هستند. از گزارشات رسانهها پیداست که هم آمریکا و هم اروپا ،
در پروژه اوکراین از قبل شکست خوردند و بازندگان استراتژیک این جنگ خواهند بود
زیرا چنانکه از پیامدهای جنگ اوکراین مفهوم است ، افکار بخش عظیمی از مردم آمریکا
و اروپا و حتی جهان ، دیگر به "دموکراسی" و "حقوق بشر" دروغین
و مسخرهِ غرب اعتمادی ندارند . بر جهانیان عیان است که نهتنها آمریکا در حال پوستاندازی
است و دوران ابرقدرتیاش ، همچون امپراتوریهای تاریخِ گذشته ، رو به افول و زوال
است، بلکه آلمان و فرانسه و انگلیس هم روزگار خوشی ندارند ! بیرون انداختن دلقکی
بنام "بوریس جانسون" از پست نخستوزیری انگلیس ، باخت سنگین
"مکرون" در پارلمان فرانسه و سیاستهای دولت "اولاف شولتز"
معروف بهدولت "چراغ راهنمایی" مردم آلمان را سخت نگران تورم ناشی از
بالا رفتن قیمت سوخت و مشکلات نفت و گاز برای زمستان پیشِرو کرده است !
بگذارید زمین زیر پای متجاوزان و جنگافروزان بینالمللی
داغ و داغتر شود !!
***
سخنی در مورد حمل سلاحگرم در آمریکا
قدرت و نفوذ سفید پوستان ناسیونالیست در
حزب جمهوریخواهان آمریکا آنچنان زیاد است که نه تنها قادرند قوانین دلخواه خود را
بهکرسی نشانند، بلکه قادرند از تصویب هر قانون و یا رفرمی که باب میلشان نیست جلو
گیرند.
یکی از مواردی که رفورم در مورد آن تابو میباشد
مسئلهء حمل سلاحگرم است. بهدیده حامیان این قانون، حمل سلاحگرم تنها برای شکار، تفریح، و یا دفاع از خود نیست،
بلکه سمبل "آزادی"، میهنپرستی" و"مشخصه آمریکایی بودن است" !!
تنها چند روز بعد از قتل عام ٢۶ ماه می سال جاری در شهر "اوالد"
در ایالت تگزاس که در آن ١٩ کودک دانش آموز
و دو معلم به خاک و خون در غلتیدند و هنوز خونشان خشک نشده بود، هزاراننفر از
اعضای "اتحادیهملی حاملین تفنگ" (ان ار ای) گرد همآیی سالانه خود را
در شهر هوستن تشکیل دادند تا علیه تهدیدهای اجتماعی جهت محدودیتهای حمل سلاح
اعتراضاتی ترتیب دهند و برای "حقوق اساسی بشر در حمل سلاحگرم" مبارزه
کنند!! طبیعتا آقای ترامپ که عضو ان ار ای
میباشد نیز در آن حضور داشت. او در این نشست گفت: "این اتحادیه ستون
فقرات کشور آمریکا به شمار میآید. ما میبایست در همه مدارس پرسنل مسلح داشته
باشیم!" و در ادامه گفت " اگر آمریکا میتواند ۴٠ میلیارد دلار کمک به اوکراین اختصاص دهد
پس میبایست که برای حفظ جان کودکان ما نیز بودجه داشته باشد"!!
طبق آمار منتشر شده از طرف گروه تحقیقاتی
Smal Arms Survel
در کشور آمریکا ٣٩٣ میلیون اسلحه در دست مردم است. طبق آمار مرکز
ادارهء بهداشت تنها در سال ٢٠٢٠
۴۵٢٢٢ نفر در اثر اثابت
گلوله – چه خودکشی، چه حملهمسلحانه، چه سرقتمسلحانه، چه منازعات و...- جان خود
را از دست دادهاند. این نکته را هم اضافه کنیم که آمریکاییها در مجموع یک میلیون
بار در سال برای "دفاع از خود" از سلاحگرم استفاده میکنند!!
مخالفین محدودیت حمل سلاح چه در کنگره و چه
در ایالتها اطمینان دارند که به زودی هیاهوی محدودیت کنترل سلاحگرم، همانند
گذشته خواهد خوابید، زیرا که طرفداران حمل سلاح (بخوان کنسرنهای اسلحهسازی)
همیشه حرفشان به کرسی نشسته است.
سخنگویانی در گردهمایی «ان آر ای» با وقاحت
بیان داشتند که هدف دموکراتها،سوسیالیستها و کمونیستها اینست که "محافظین
قانون" را خلع سلاح کنند!!
#منبع هفته نامه "فرایتاگ"
***
ادبیات مارکسیستی به زبان ساده
تعریف دولت، چگونگی پیدایش آن، علائم آن
دولت
سازمان سیاسی طبقهای است که از لحاظ اقتصادی حاکم است، سازمانی است در دست طبقه
حاکمه برای سرکوب طبقات دیگر.
در
تمام مراحل تاریخ جامعه استثماری، طبقات استثمارگر اقلیت کوچکی را تشکیل میدادهاند،
اقلیتی که اکثریت عظیمی را استثمار میکرده است. این اقلیت برای استثمار اکثریت
باید وسیلهای، افزاری در دست داشته باشد که به کمک آن اکثریت را که علیه استثمار
و ستم طبقاتی برمیخیزد سرکوب کند و به تبعیت از اقلیت مجبور سازد. جامعهای که بر
شالوده استثمار اکثریت توسط اقلیت ناچیزی استوار است نمیتواند بدون چنین افزاری
زیست کند. این افزار همان دولت است. بنابر این دولت دستگاهی است که به کمک آن طبقهای طبقه یا
طبقات دیگر را به اسارت خود در میآورد، ماشینی است که طبقات محکوم را به اطاعت از
طبقه حاکم وامیدارد. وسائل اعمال قهر در این دستگاه ارتش است، پلیس است، سازمان
امنیت است، ارتش کارمندان دولتی است، قوه قضائیه است و غیره.
از
این تعریف به درستی برمیآید که دولت مقولهای تاریخی است یعنی نه در گذشتۀ جامعه
بشری همیشه وجود داشته و نه در آینده همیشه وجود خواهد داشت. دولت زمانی پدید آمد
که جامعه به طبقات تقسیم شد، طبقاتی که منافع آنها آشتیناپذیر بود.
انگلس
در اثر خود «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» از تحلیل تاریخی خود به این
نتیجه میرسد:
«دولت
محصول جامعه در پلۀ معینی از تکامل آن میباشد، وجود دولت اعترافی است به این که
جامعه در تضادهای لاینحلی که در درون خود دارد سردرگم شده، به نیروهای متضاد و
آشتیناپذیر تقسیم گشته است که رهائی یافتن از آن در قدرتش نیست و برای آن که این
نیروهای متضاد یعنی این طبقات دارای منافع اقتصادی متضاد، در جریان مبارزۀ بیثمر یکدیگر و خود جامعه را نبلعند
نیروئی لازم آمد که ظاهرا مافوق جامعه قرار گرفته باشد، نیروئی که از شدت برخوردها
بکاهد و آن را در دائره «نظم» محدود سازد. این نیروئی که از جامعه بیرون آمده ولی
خود را مافوق آن قرار میدهد و بطور روز افزون خود را از آن دور میکند، این نیرو
دولت است".
و
لنین میافزاید:
«دولت
محصول و مظهر آشتیناپذیر بودن تضادهای طبقاتی است. هرجا، هر زمان و تا آنجا که از
نظر عینی نتوان تضادهای طبقاتی را آشتی داد، در آنجا و در آن زمان و تا
آنجا است که دولت بوجود میآید و بالعکس. وجود دولت دال بر این است که تضادهای
طبقاتی آشتیناپذیراند».
بدین
ترتیب دولت ماشین خاصی برای انقیاد یک طبقه توسط طبقه دیگر است که دردرون خود
جامعه به دنبال تقسیم جامعه به طبقات لازم و پدید میآید . بنابراین آن نظری که
دولت را دستگاهی جدا از طبقات مافوق طبقات جامعه میداند از بیخ و بن نادرست است.
این نظر بر آنست که دولت به خاطر «حفظ نظم» و «تامین آرامش و امنیت» افراد جامعه
بوجود آمده است. یا آن که دولت به خاطر آنست که منافع متضاد و آشتیناپذیر طبقات
متخاصم را آشتی دهد و مبارزه طبقاتی راه اعتدال به پیماید. در تمام این نظریات
ماهیت طبقاتی دولت در پرده میماند و این درست آن چیزی است که طبقه حاکمه خواستار
آنست. اما آنچه در واقعیت مشهود میافتد اینست که سیاست دولت در هر زمینهای که
باشد به سود طبقه حاکمه و در جهت تامین منافع طبقه حاکمه و سرکوب تودههای زحمتکش
است.
در
جامعه اولیه، چنان که آمد، مالکیت خصوصی بر وسائل تولید وجود نداشت، از طبقات و
استثمار هم اثری نبود. گروه کوچک انسانهائی که به اشتراک، وسائل زندگی خویش را
فراهم میآوردند، هم دارای منافع مشترکی بودند و هم دارای منشاء مشترکی و منشاء
مشترک از این لحاظ که تمام افراد دودمان با یکدیگر قرابت خونی و نسبی داشتند، چند
دودمان که در جوار یکدیگر میزیستند تشکیل قبیله میدادند و چند قبیله تشکیل ایل.
همه افراد جامعه از حقوق مساوی برخوردار بودند. مناسبات افراد میان خود و نسبت به
کار مشترک را عادات و رسوم، سنن و عقاید مذهبی تنظیم میکرد.
در
راس هر دودمان شورائی مرکب از ریش سفیدان قرار داشت که آتوریته آنها و اجرای اوامر
آنها، ثمره احترام افراد به ارادۀ جمع بود که آنها را انتخاب کرده بود. قبیله و
ایل نیز از طرف شوراهائی اداره میشد که در آغاز مرکب بود از سران دودمانها و
بعدا مرکب از افرادی که در مجامع عمومی انتخاب میشدند. در کنار شورا یک فرمانده
نظامی نیز انتخاب میشد. وظائف شورا عبارت بود از سازمان دادن کار مشترک، نظارت بر
مخازن آب به ویژه در مناطق گرمسیر، حل اختلاف میان افراد دودمان یا میان دودمانها
و قبائل، اجرای رسوم مذهبی، دفاع در برابر تجاوز از خارج. برای دفاع در برابر تجاوز
بیگانه همه افراد در موقع لازم اسلحه میگرفتند و علیه دشمن میجنگیدند. نیروی
مسلحی در ورای مردم و جدا از مردم وجود نداشت، قدرت به تمامی در دست مردم بود. در
چنین جامعهای اجباری در کار نبود و دستگاهی نیز که وسیله اجبار باشد، یعنی دولت
وجود نداشت.
با
افزایش جمعیت، با پیدایش تقسیم اجتماعی کار و مالکیت خصوصی و مبادله، تقسیم افراد
بر حسب قرابت خونی بهمخورد، پیشهوران و بازرگانان در شهرها سکنی گرفتند و دیگر
اثری از دودمان، قبیله و ایل برجای نماند و نمیتوانست بماند. تقسیم اهالی برحسب
قرابت خونی و دودمان جای خود را به تقسیم اهالی برحسب زمین واگذار کرد. شورای
نمایندگان مردم دیگر مرکب از نمایندگان دودمان و قبیله و ایل نبود، بلکه نمایندگان
مردمی بود که در سرزمین معینی میزیستند. اختلاف و تمایز طبقاتی جای تساوی افراد
را گرفت.
بدین
ترتیب وحدت جامعۀ اشتراکی اولیه بر هم خورد، برابری افراد و حقوق برابر آنها جای
خود را به نابرابری واگذاشت. از این موقع است که برای حفظ و حراست ثروت و امتیازات
اقلیت حاکم از دستبرد توده، برای اجبار توده ها به تبعیت و اطاعت از طبقه حاکم
دستگاهی لازم آمد و این دستگاه چیزی جز دولت نیست.
قدرت
این دستگاه از آتوریته شخصی کارمندان آن، آنگونه که در جامعه اشتراکی اولیه مشهود
بود سرچشمه نمیگیرد، بلکه محصول ارگانهای مقتدری است که بدون آنها، این دستگاه
نمیتواند وظائف خود را انجام دهد. مهمترین این ارگانها عبارتند از ارتش منظم،
پلیس، ژاندارمری، دادگستری و زندان و غیره و غیره. اگر در گذشته قدرت از آن خلق و
اسلحه در دست خلق بود، اکنون این قدرت از خلق جدا میشود و به صورت ارتش و پلیس و
ژاندارمری دردست طبقۀ حاکمه متمرکز میگردد.
طبقات
استثمارگر پس از آنکه دولت را به مثابۀ افزار اسارت زحمتکشان بوجود آوردند، تمام
بار هزینه این دستگاه را نیز با وادار کردن اهالی به پرداخت مالیات، بر دوش آنان
گذاردند تودههای اسیر باید هزینۀ دستگاه عظیمی را بپردازند که به خاطر نگاهداری
آنها در زیر یوغ ستم و استثمار پدید آمده است.
انگلس
برای دولت دو علامت ذکر میکند: نخست وجود قدرت عمومی یعنی آن چنان قدرت اجتماعی
که از تودهها جدا است و در سازمانهائی مرکب از افراد مسلح تجسم مییابد و دیگر
تقسیم اهالی نه بر حسب قرابت خونی، بلکه بر حسب سرزمین که در آن بسرمیبرند
(استان، فرمانداری، شهرستان، برزن و غیره).
با
پیدایش و تحکیم مالکیت خصوصی بر وسائل تولید نابرابری افراد همواره فزونی میگیرد.
اگر در نظام اشتراکی اولیه انسانها حقوق اعضای جامعه را محترم میشمردند و
داوطلبانه تکالیف خود را در برابر جامعه انجام میدادند، در جامعه طبقاتی تمایل
طبقات اسیر به رهائی از استثمار و محو امتیازات استثمارگران امر مسلمی است. عادات
و رسوم، معتقدات مذهبی جامعۀ اشتراکی نه تنها در برابر این تمایل سدی نمیکشید،
بلکه آنرا مشروع جلوه میداد. اینجا است که طبقه حاکم به تدوین موازین حقوقی و
ایجاد تاسیسات متناسب با آنها دست میزند که مبین ارادهی ویاند و مراعات آنها را
با دست ارتش و پلیس و دادگاهها و زندانها برای همه به ویژه زحمتکشان اجباری میسازد.
بدین سان دولت پس از آنکه پدید میآید برای انجام وظائف خود بر موازین حقوقی تکیه
میزند. حقوق ارادۀ طبقه حاکم است که به صورت قانون تجلی میکند. حقوق و دولت با
یکدیگر ملازمه دارند. وضع قوانین بدون دستگاه دولتی، دستگاهی که مردم را به پیروی
از آنها وادارد کار عبث و بیهودهای است. بگفته لنین :
«حقوق
بدون دستگاهی که بتواند رعایت موازین حقوقی را تحمیل کند، هیچ است».
رابطۀ
ناگسستنی دولت و حقوق بازهم از اینجا معلوم میشود که تاسیسات حقوقی مانند دادگاهها
و تمام دستگاه قضائی، افزارهای قدرت دولتاند.
***
گشت وگذاری درفیسبوک، پاسخ به یک پرسش
پرسش: دوستان نشریه توفان چرا با سفر نماینده آمریکا به تایوان و
استقلال تایوان مخالفید ؟اگر موافق الحاق تایوان به چین هستید آیا موافق الحاق
ممالک جدا شده از ایران که در دوره روسیه صورت گرفت به ایران هم هستید؟ با تشکر از
شما
پاسخ : برای پاسخ به پرسشتان ناچاریم بطور مختصر
به برخی نکات مهم تاریخی و اهمیت ژئوپلیتیک تایوان و تغییر و تحولات جهان کنونی
اشاره کنیم تا بتوان به درک صحیحی ازعلل نزاعی که درگرفته
است نائل آمد:
یکم:آغاز جنگ بین چین مستعمره و ژاپن مهاجم در
سال ۱۸۹۵ موجب شکست چینیها و جزیره تایوان به دست ژاپنیها
افتاد......
دوم:دولت جمهوری چین در ۱۰ اکتبر ۱۹۱۱ در پی قیام ووچانگ تشکیل شد و در ۱ ژانویه ۱۹۱۲ رسمیت یافت و پس از پایان جنگ جهانی دوم
مجمعالجزایر تایوان و پنگو را از ژاپن باز پس گرفت و قانون اساسی جدیدی را در سال
۱۹۴۷ به تصویب رسانید. اما در پی انقلاب دمکراتیک
نوین تحت رهبری حزب کمونیست در این کشور و شکست در جنگ داخلی چین در سال ۱۹۴۹، کومینتانگ (حزب بورژوازی ملی چین)، حزب
حاکم کشور، تمامی سرزمین اصلی چین را به حزب کمونیست چین واگذار کرد. در نتیجه
رهبران کومینتانگ به ریاست چیانگ کایشک به جزیره تایوان گریخته و شهر تایپه را بهعنوان
پایتخت موقت دولت در تبعید این کشور برگزیدند و خود را همچنان به نمایندگی از
"جمهوری چین" حاکم مشروع سرزمین اصلی چین و مغولستان اعلام کردند.
سوم: با شروع جنگ جهانی دوم و به علت اینکه
تایوان تحت تسلط ژاپن بود، بمبافکنهای آمریکایی در طول جنگ به کرات این جزیره را
هدف بمبارانهای سنگین قرار دادند و هزاران مردم بیگناه را کشتند .
چهارم: پس از پایان جنگ جهانی دوم این جزیره از
ژاپن بازپس گرفتهشد و بخشی از «جمهوری چین» شد.در سال ۱۹۴۹ نیروهای ضدانقلابی چیانگ کایشک اداره
تایوان را به دست گرفتند. او۶۰۰ هزار تن از نیروهایش را در جزیره مستقر
ساخت. جمهوری تودهای چین تحت رهبری رفیق مائوتسه تونگ این اقدام چیانگ کایشک را
محکوم و اعلام کرد تایوان جزء لاینفکی از خاک چین است.
پنجم:اوایل دوران جنگ سرد، کشورهای غربی تحت
سرکردگی آمریکا و با استفاده از ابزار سازمان مللمتحد در صدد مشروع جلوه دادن این
جزیره برآمدند بهطوری که آن را تا سال ۱۹۷۱ به عضویت شورای امنیت سازمان مللمتحد در
آوردند اما در این سال بخاطر نیرومند شدن جمهوری تودهای چین از سازمان مزبور
اخراج شد و کرسی آن به دولت چین واگذار شد.
از آن زمان، تایوان در پی قطعنامه ۲۷۵۸ مجمععمومی سازمانملل متحد، بهخاطر
مناقشه بر سر «حاکمیت ملی» خود، دیگر عضو سازمان مللمتحد نیست و از اینکه نشانهای
ملی چون نام ملی، سرود ملی و پرچم آنکه نماینده دولت بودن تایوان باشد را در
رخدادهای بینالمللی مورد استفاده قرار دهد یا آنها را به نمایش بگذارد، منع شد.
ششم: امروز با توجه تغییر اوضاع جهانی و عروج
چین و افول ابرقدرت آمریکا و نظم جدیدی که در حال شکل گیری است آمریکا تلاش دارد تا با نفوذ در تایوان پیشروی
چین در شکلدهی نظم جدید را با مداخله در حوزه سرزمینی چین مختل و آن را باشکست
مواجه سازد...
دولت چین بر اساس اصل «چین واحد» یا اصل
«یک چین» تایوان را یکی از استانهای خود میداند و بطور شفاف اعلام کرد هر کشوری
که دارای روابط رسمی با پکن است حق ندارد با تایوان یا هنگ کنگ که جزئی از چین
هستند روابط رسمی داشته باشد.
هفتم:آنچه مشخص است، سیاست اعمالی بایدن در شرق
آسیا، سیاست مهار چین است و این سیاست با چاشنی «حق ملل
در تعیین سرنوشت خویش» و حمایت از «حقوقبشر وحقوق دمکراتيک» صورت میگیرد.در
حالی که آمریکا تایوان را بعنوان پایگاه نظامی و تحت نفوذ خود برای محاصره چین در
نظر دارد و استقلال تایوان در چنین شرایطی بعنوان جزیی از کل و منافع همه خلقهای
منطقه و صلح جهانی باید در نظر گرفته شود و اگر این جز با کل در تضاد قرار گیرد
باید از استقلال آن،از هرگونه تلاش و از جمله «همه پرسی» صرف نظر کرد. زیرا
استقلال و سلطه نظامی و سیاسی بر این جزیره میتواند به یک جنگ بزرگ و حتی جهانی
منجر شود و این به زیان کل بشریت است.
جوبایدن مثل اسلاف خود برای مهار چین متوسل
به دخالت در امور داخلی این کشور شده و در این باره از ظرفیتهای متحدین شرقی خود
یعنی ژاپن و کره جنوبی و کل متحدین ناتویی غربی
استفاده میکند.نیروهای مترقی در چنین شرایطی صرف نظر از هر تحلیلی که از
ماهیت چین کنونی دارند باید نوک حمله را بسوی امپریالیسم آمریکا نشانه گیرند که
سودای جنگ درسر دارد و برای حفظ نظم کهن بهسرکردگی خودش از هیج تلاش جنایتکارانهای
دریغ نخواهد کرد.
اما در مورد ممالک جدا شده از ایران که بهالحاق
روسیه تزاری در آمدند، به لحاظ تاریخی متعلق به ایران بوده و به زور انها را از
ایران جدا کردند.از این رو از منظرتاریخی ایران حق باز پسگیری
آنها را دارد. اما، برای تحلیل از هر شرایط مشخص باید مشخص صحبت کرد و توازان قوای
جهانی را در نظر گرفت و از منظر منافع عمومی کشور و صلح جهانی و پیشگیری از بروز
جنگهای بزرگ و ویرانگر مسئله را مورد بررسی قرارداد.
چین کنونی با چین ٨٠ سال پیش متفاوت است.مقایسه رابطه چین با تایوان و ایران با ممالک سابقا ایرانی، مقایسهای
معالفارق و انتزاعی است و نادرست است.
ایران کنونی حتا فاقد توان نظامی و اقتصادی
برای حفظ تمامیت کنونیاش است چهرسد به اینکه بخواهد بحرین یا تاجیکستان...را نیز
پسبگیرد. از طرفی ممالک جدا شده ایران این امکان را داشتند که با روی کارآمدن
حکومت نوین سوسیالیستی شوروی که حقملل در تعیین سرنوشت خلقها را به رسمیت شناخت
جدا شوند و به ایران به پیوندند.اما این خلقها صلاح خود دانستند در چهار چوب نظام
شوروی سوسیالیستی باقی بمانند زیرا این نظام را به نظام دیکتاتوری و فاسد وقت
ایران ترجیح دادند.اما در همان زمان فنلاند تصمیم گرفت از روسیه جداشود و حکومت
شوروی نیز آن را بهرسمیت شناخت.
امروز اوضاع کاملا تغییر کرده است. اتحاد
شوروی حدود سه دهه پیش بطور رسمی فروپاشید و تجزیه شد و ممالک سابق ایرانی... هر
یک دولت مستقل خود را تشکیل دادند و ربطی به فدراسیون روسیه کنونی ندارند. باید
دورههای متفاوت تاریخ روسیه و شوروی و پس از شوروی را از هم تمیز داد تا بتوان به طور
مشخص و کنکرت به مسائل پاسخ داد. موفق باشید.
***
پاسخ به یک پرسش در شبکه تلگرام
پرسش: دست اندرکاران محترم
حزب کار تا آنجا که من مطالعه کردم و شنیدم آیا همکاری اتحادجماهیر شوروی ورهبر آن
استالین پیمان با حکومت آلمان نازی ورهبرآن هیتلری عمل درستی بود، آیا این اقدام
به زیان چپ ها وکمونیستها نبود؟ پیشاپیش از اطلاعاتی که می دهید ممنونم. امضا
محفوظ
پاسخ: دوست عزیز، شوروی ورهبری بزرگش استالین
هرگزبا هیتلر وحکومت نازی همکاری نکرد، این دروغها را هرگز باور نکنید.
"پیمان
عدم تجاوزبا آلمان" یک تاکتیک صحیح دیپلماتیک درنبرد علیه دشمنان قسم خورده
سوسیالیسم وخلقهای جهان بودکه مدتی تجاوز فاشیسم هیتلری به شوروی راعقب انداخت
تاخلق قهرمان شوروی را آماده این نبرد افسانه ای نماید.رهبرخردمند شوروی رفیق
استالین پیشبینی کرده بود که آلمان سرانجام به اتحاد شوروی سوسیالیستی تجاوز خواهد
کرد.استالین این پیشبینی را نه ازسال ۱۹۳۹ بلکه از ۱۹۳۰-۱۹۳۳ با روی کارآمدن هیتلر
کرد وهشدار داد. وهمینطور هم شد. اما سازماندهی ارتش سرخ، کارگران وزحمتکشان که یک
دل ویک صدا بدورحزب کمونیست بعنوان قطبنمای این نبرد وفرماندهی ارتش سرخ چون تنی
واحد و متمرکز گردآمده بودند درمقابل ارتش نازیسم چون کوهی ایستادند وکاری کردند
کارستان وپوزه فاشیسم را به خاک مالیدند. پرواضح است حزب ودولت وفرمانده آن رفیق
استالین بدون حمایت آگاهانه وعمیق کارگران وزحمتکشان وهمه خلقهای شوروی
سوسیالیستی امکان پیروزی درمقابل عفریت دیوفاشیسم هیتلری را نداشتند.تاکتیک “پیمان
عدم تحاوز” با آلمان یک سیاست خردمندانه دیپلماتیک بودکه درانطباق کامل
با سیاستهای سوسیالیستی وانترناسیونالیستی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی
قرارداشت. سیاست پیمان عدم تجاوز با آلمان ادامه سیاست لنینی اتحاد
جماهیر شوروى درسال ١۹١۸ درنتیجهﻯ سیاست عداوت جویانهﻯ قدرتﻫﺎﻯ غربى است که
ناگذیر شد با آلمانیﻫﺎ قرارداد صلح برست لیتوفسک را منعقد کند٬ به همانگونه نیز
اتحاد جماهیر شوروى درسال ١۹٣۹، بیست سال پس ازصلح برست لیتوفسک به جهت همان سیاست
عداوت جویانهﻯ انگلستان و فرانسه ناگزیر شد٬پیمان با آلمان را ببندد. دفع
متجاوزین امپریالیست و بهره گرفتن از تضادهای اردوی دشمن برای حفظ سوسیالیسم
ودهنه زدن به امپریالیسم سیاست صحیحی لنینی بود که توسط رهبرکبیرآن دوران
استالین اجرا شد. همه مردم صلحدوست جهان مدیون چنین رهبری هستند که تحت
فرماندهی اوستون فقرات فاشیسم را درهم شکاند.جهت اطلاعات بیشتر
توصیه میکنیم "سند ارزشمند تحریف کنندگان تاریخ" را که درافشای
امپریالیستهای غربی است مطالعه کنید زیرا این سند بطور مبسوط به "پیمان عدم
تجاوز" می اندازد ومشت امپریالیستهای دروغگو را باز میکند.موفق وپیروز باشید .
***
چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است!