مقالات توفان الکترونیکی شماره ۱۸۸ نشریه الکترونیکی حزب
کارایران اسفندماه ۱۴۰۰
آدرسهای تارنماهای حزب کارایران
(توفان):
www.toufan.org
www.toufan.de
آدرس مرکزی ایمیل حزب
کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
***
دراین شماره می خوانید:
·
مسبب اصلي بحران اوکراين غرب به سرکردگي
امپرياليسم آمريکاست
·
سخن هفته :رابطه دلار
آمريکا و ادعاي آمريکا مبني بر حمله روسيه به اوکراين
·
مبارزه حق طلبانه وسراسري معلمان ايران خاموش
شدني نيست،ادامه دارد
·
سخني پيرامون لغو خدمت وظيفه عمومي
و ايجاد ارتش حرفه اي يا خصوصي سازي سازمان نظامي
·
دورتازه اعتراضات کارگران فولاد اهواز
·
سخني درمورد قتل فجيع مونا حيدري
·
فشارهاي خرد کننده بر مردم پس از چهل و سه سال انقلاب عظيم ايران
·
مدّعي گرنکند فهم سخن ، گو سَرو خِشت
·
برگي ازتاريخ
·
بيانيه جمعي از سنديکاهاي مستقل کارگري و ديگر
تشکلات مستقل کارگري، بازنشستگان و معلمان
·
در محکوميت صدور حکم ظالمانه براي جعفر
ابراهيمي و بازداشت شعبان محمدي
·
به مناسبت سي وهفتمين سالگرد اعدام جنايتکارانه
رفيق بابا پورسعادت
·
درجبهه نبردطبقاتيعضويت سوئد در ناتو يک خودکشي
استراتژيک است
·
تمايل خانم سانا مارين به عضويت در ناتو
·
مدعيان بيشرم حقوق بشر و حقوق ملل!
·
درباره «نظام وظيفه عمومي»ترورهاي برونمرزي جمهوري اسلامي ايران به روايت تصوير
·
استالين
·
چند ياداشت کوتاه سياسي
·
جنايت 60 ساله، 144413.4 ميليارد دلار زيان
محاصره اقتصادي آمريکا عليه کوبا
·
ميليونها
يمني در معرض مرگ و از دست دادن کمکهاي
حياتي
·
به مناسبت چهل و سومين سالگرد انقلاب ميليوني
بهمن 57
·
ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
·
گشت و گذاري درفيسبوک، پاسخ به يک پرسش
·
پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
***
مسبب
اصلی بحران اوکراین غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکاست
مردم دنیا درکجای جهان ایستاده اند؟
اگرنخواهیم اطالهِ کلام بکنیم، تعریف بسیارسادهِ «انقلاب صنعتی»،
اختراع وتولیدِ «ابزارتولید» است .انقلاب صنعتی درغرب سبب پیدایش نظم جدیدی بنام
سرمایه داری شد. نظام سرمایه داری گامی بس بلند درجهان بودکه درمدتی کوتاه پیشرفت
و دگرگونی های شگرفی بوجودآورد.
اما،رشدسرمایه داری که ازمتفکرین واندیشمندانی چون ولتر،
روسو،منتسکیو،ریکاردو وازمخترعین ومکتشفین بنامی همچون ادیسون ، جیمزوات ودیگران
وسیاستمداران برجسته ای چون آبراهام لینکلن ، بیسمارک وغیره شروع شده بود درتکامل
خویش به گندیدگی ، یعنی امپریالیسم ، رسید وبه مرتجع ترین وفاشیست ترین نیروهای
اجتماعی ختم شد. به عنوان نمونه آمریکا رامیتوان مثال زد. امپریالیسمی جنگ
افروزوکودتاگر، که باتکیه وپشتیبانی از«اسلام سیاسی» به نامهای اخوان المسلمین ،
القاعده ، سلفی ها ، داعش و وهابی ها وبه کمک دیکتاتورها وفاشیست هایی چون پینوشه
، باتیستا ، سوهارتو ، موسی چومبه ، ژنرال ویدلا و سیاستمداران جنایتکاری بنام
کلینتون و جرج بوش ، جهانی رابه خاک وخون وتباهی و ویرانی کشاندوهنوزهم سرِ
آن ندارد که دست ازجنگ افروزی وغارت ثروت کشورهای جهان دست برندارد .
درسال ۱۹۴۹،امپریالیست های غربی،سازمان آتلانتیک شمالی،به انگلیسی«Nato » وبه زبان فرانسوی«Otan» ،
راباهمکاری دوازده کشور ازجمله آمریکا ، فرانسه ، بریتانیا وکاناداوغیره
، ازترس ارتش سرخ شوروی سوسیالیستیِ زمان استالین بزرگ ، که پوزهِ
قدرتمندترین ماشین جنگی جهان یعنی فاشیسم هیتلری رابه خاک مالیده وبخش بزرگی
ازاروپا وجهان راآزادکرده بود ، پایه گذاری کردند .
پس ازدرگذشت رفیق استالین وروی کارآمدن دلقکی بنام خروشچف وحاکم شدن
رویزیونیسم برحزب ودولت اتحاد شوروی چرخشی کیفی درساختار سیاسی واقتصادی پدید آمد.
رویزیونیسم دشمن قسم خورده سوسیالیسم وکمونیسم است.رویزیونیست ها اقتصادبابرنامه
سوسیالیستی وبرپایه نیازانسان وجامعه رابه سمت سوددهی وبهره وری کالایی و رقابت
تسلیحاتی با غرب سوق دادند ولذا تاب نیاورد وسرانجام جامعه را به فسادوتباهی
کشاندند تاجاییکه بالآخره ازهم گسیخت وفروپاشید.
ظاهرابعدازفروپاشی رسمی شوروی«ناتو»میبایست نقش وجودی خودراازدست
میدادزیراکه دیگر«دشمن» قدرتمندی نبود. اما ساده اندیشی است اگرچنین توقعی
ازامپریالیسم داشته باشیم چونکه ذات وماهیت امپریالیسم تسلط کامل وبلامنازع برجهان
است . براین اساس «ناتو» راگسترش دادند واعضای آنرا به ۳۰ کشور رساندند .
تصمیم داشتند گرجستان واوکراین را هم عضوناتوکنند تابلکه روسیه ودرآینده چین وهمه
کشورهای «متمرّد» دیگررا تسلیم مطامع سیری ناپذیرخودکنند . ابتدا باهزینه ۵ میلیارددلاری
«انقلابی»، توبخوان کودتایی، دراوکراین براه انداختند وفاشیست های طرفدار«استفان
باندرا»، هم پیمان هیتلررا به قدرت رساندند و بدین طریق حدود ۶۰ هزارفاشیست
اوکرایینی، مستقیم وغیرمستقیم نبض حاکمیت رابدست گرفتند. هدف ازاین کودتا پس گرفتن
«کریمه» ، قتل عام خلق های دونتسک ولوگانسک وتضعیف وتجزیه روسیه بود.اما روسیه
قدرتمند ازنظرتسلیحاتی نمی توانست چنین اجازه ای به امپریالیست های ناتویی بدهد
زیراکه مسئله بر سرِ حیات ومماتِ خلق کریمه ، خلق های منطقه روس تبارِدنباس
(دونتسک ولوگانسک) وملت روسیه بودوهست.دراینجا سخن برسر دفاع علیه تجاوز، علیه
فاشیسم ودرگیریِ طبقاتی مابین خلق وضدخلق وحق حاکمیت کشورها وملت هاست نه جنگ بین
امپریالیست ها که عده ای موذیانه وشایدناآگاهانه به آن دامن میزنند! ما می گوئیم مسبب اصلی این جنگ
آمریکاست. استراتژی آنها حفظ و تقویت موقعیت هژمونیک خود در جهان است. در نتیجه،
سیاست جنگی آمریکا به این سمت می رود:
- تسخیر مناطق و کشورهایی که
قبلاً تحت نفوذ روسیه بودند و آنها را درناتو بگنجاند.
- روسیه را از نظر نظامی محاصره
کند، آن را از نظر اقتصادی تضعیف نماید تا نتواند به عنوان یک بازیگر قدرتمند
درعرصه منطقه ای و جهانی نقشی
ایفا کند.
این هم باید دانسته شود که روسیه قصد تصرف و اِشغال اوکراین و ضمیمه
آن به خاک خود را ندارد . تصرّف اوکراین برای روسیه نه تنها صرفه ای ندارد بلکه در
آن صورت، کشوردرب و داغان اوکراین قوز و سرباری برای رهبران مسکو و مردم روسیه
خواهد شد و مضافا اینکه در چنین حالتی، اِشغال و الحاق خاک اوکراین، ماهیت نزاع به
گونهِ دیگر رقم خواهد خورد.
مقابله روسیه درمقابل زیاده خواهی ونقشه های شوم آمریکا ، کانادا،
استرالیا که ازآن طرف کره زمین پشت مرزهای
روسیه نیرو پیاده کرده وبه حمایت ازدولت پوشالی «زلنسکی» برخاسته ونیروو تجهیزات
نظامی به اومی رسانندوهمچنین درمقابل بعضی کشورهای فرومایه وبی استخوان اروپایی
اقدامی مثبت ودر جهت تضعیف اهریمن ترین
قدرت امپریالیستی درراستای استقرارنظم چند قطبی درجهان است.قدرتی متجاوز وبیرحم و
ضد بشرکه ازنازیسم دراوکراین حمایت می کند.
سیاست مبارزه با تجاوز وحفظ صلح جهانی واحترام به حقوق ملل درعرصه
جهانی سیاست مترقی وصحیحی است که بایددرشرایط کنونی جهان ازآن دفاع کرد.اتخاذ این
سیاست که گویا امپریالیست امپریالیست است ویا ارتجاع ارتجاع
است ناشی ازتحلیل مشخص ازشرایط مشخص نیست.مخالفانِ چنین سیاستی
امروزباید درمقابل روسیه با پرچم پوتین
ستیزی وروسیه هراسی ودرصف متجاوزین ناتویی
وجریانات دست راستی و نئونازی های اوکرایینی به میدان آیند واز"نقض حقوق
ملل" وحمایت از حکومت نازیها درکی یف داد سخن گویند.همانگونه که مخالفان دولت
قانونی ومستقل بشارت اسد درجنگ تجاوز کارانه سوریه ،به دفاع بیشرمانه ازآدمخواران
داعش پرداختند.
مردم آزادیخواه، صلحدوست ،ضدامپریالیسم ومتمدن جهان درجبهه آزادی و
استقلال ودردنیای کرامت انسانی ایستاده اند وبه زیر بار زورگوئیهای جنگ افروزان
ریاکارغرب نخواهند رفت.« مدعی گرنکند فهم سخن
، گوسروخشت »
***
سخن هفته
درچه اوضاع واحوالی روسیه لوگانسک و دونتسک
را به رسمیت شناخت؟
به رسمیت شناختن مناطق خودمختار از سوی روسیه در بحبوحه افزایش تنش
بین این کشور و پیمان نظامی ناتو تحت رهبری
آمریکا
صورت گرفت. روسیه ائتلاف نظامی ناتو وتحریکات غرب را به تضعیف امنیت ملی خود از
طریق گسترش به سمت
شرق در اروپا متهم کرده است. روسیه مدعی است که بلوک غرب به رهبری آمریکا اوکراین را به دلیل
استقرار تجهیزات
نظامی
خود هدف قرار داده است و این غیرقابل قبول است.
آمریکا و متحدانش پیشنهاد منطقی روسیه برای تعلیق گسترش ناتو و کاهش
حضور نظامی آن در این قاره را رد کردند. در
عوض، آنها روسیه را به برنامه ریزی برای «جنگ تجاوزکارانه علیه اوکراین» متهم و به
تسلیح وتقویت حکومت اوکراین
ونیروهای نئوفاشیست ضد روس پرداختند.
حامیان ناتویی آمریکایی دولت اوکراین هواپیماهای مملو از تسلیحات مدرن
را به سمت اوکراین روانه کردند و ادعا کردند که این
سلاح ها
برای دفاع از کشور در برابر تجاوز روسیه مورد نیاز اوکراین هستند. روسیه بارها
اعلام کرد ظاهراً هدف از این
محمولهها تقویت قابلیتهای ارتش اوکراین در آمادهسازی برای حمله به
مناطق خودمختار بوده است.....
درچنین شرایطی نمایندگان دومای دولتی روسیه به اتفاق آرا توافقنامه با
دو جمهوری دونباس دونتسک و لوگانسک را تصویب
کردند. در جلسه روز سه شنبه، مجلس پارلمان روسیه ۴۰۰ نماینده به اتفاق
آرا به این توافقنامه رای مثبت داد.
پس از اینکه پوتین، رئیس
جمهور روسیه اعلامیه ای مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال جمهوری های خلق را امضا
کرد،
نمایندگان پارلمان روسیه به تصویب توافق نامه هایی مبنی بر همکاری
سیاسی و حمایت نظامی بین دو جمهوری جداشده دونباس،
دونتسک و لوگانسک، رأی دادند.
در جلسه روز سه شنبه دوما، پارلمان روسیه، به اتفاق آرا با ۴۰۰ نماینده به این
توافقنامه رای مثبت داد. در همان روز، پارلمان
های هر دو منطقه به طور همزمان «پیمان دوستی و همکاری با فدراسیون
روسیه» را تصویب کردند.
با توجه با به رسمیت شناختن این دو منطقه خود مختار توسط روسیه
اگر ضمانت های امنیتی که روسیه بر آن
پافشاری می کند،
عدم پیشروی ناتو و ممانعت از عضویت اوکراین درناتو، حاصل نگردد، گام
بعدی روسیه
استقرار موشکهای میانبرد و کوتاهبرد در این نوار مرزی خواهد بود
ازاین طریق روسیه می تواند پایگاه هایی که این کشور
را
تحریک و تهدید می کنند را مورد هدف قرار دهد..
روسیه با چنین سیاستی که جنبه دفاعی دارد سعی می کند غرب بویژه اروپا
را سر عقل آورد تا بیش ازاین به آلت دست آمریکا
نگردد. روسیه اعلام کرد هیچ عقب نشینی دیگری وجود ندارد و غرب تحت
رهبری آمریکا مسئول تنش وجنگ دراین منطقه
است وگذشت ونرمش بیش ازاین جایز نیست!
تحریک به جنگ بین روسیه و اوکراین، صرفا با هدف تحت فشار گذاشتن روسیه
از سوی ابر قدرت جنگ افروز آمریکاست.
در این بین، اروپا نیز از این جنگ بشدت آسیب خواهد دید، البته غیر از
انگلیس که به عنوان چهارمین اقتصاد اروپا، همه چیز
خود از
جمله پوند را از حوزه یورو و اروپا جدا کرده است
نواختن طبل جنگ، برای چندمین بار در پی نجات دلار در صحنه رقابت بینالمللی
است و آمریکا برای حفظ هژمونی خود بر
جهان
واروپا ازهیچ جنگ وجنایتی دریغ نخواهد کرد.
دلاری که بعد از جنگ دوم جهانی، مبنای مبادلات بینالمللی گردید؛ و پس
از جنگ اعراب و اسرائیل از فروپاشی نجات یافت؛ و
در ادامه، پس از راهاندازی جنگ در خاورمیانه و عراق، دوباره به اوج
رسید؛ اینک، برای چندمین بار سعی دارد تا با طرح
مسأله جنگ، خود را از سقوط نجات بخشد.
برگرفته ازکانال تلگرام توفان
دوشنبه 21 فوریه
***
رابطه دلارآمریکا وادعای آمریکا مبنی برحمله
روسیه به اوکراین
بعد از سال ۱۹۷۳ میلادی که پرزيدنت نيكسون با
ملك فيصل توافق نمود كه عربستان سعودی در قبال فروش نفت خام فقط دلار آمريكا را
قبول كند وهمچنین توافق اعضای اوپک در سال ۱۹۷۵ که قبول نمودند که فروش نفت
فقط با دلار انجام دهند که تاکنون نیز اجرا کردهاند. در حقیقت نفت خاورمیانه
درعمل پشتوانهی مهمی برای دلار آمریکا شد!
درحالیکه اگر کشورهای صادرکننده نفت، آنرا با پول ملی
خودشان میفروختند، ذخایر نفتیشان میتوانست به عنوان پشتوانهی پول ملیشان تلقی
شده، عامل رشد اقتصادشان گردد.
در نتیجه این توافق و تصمیم کشورهای تولیدکننده نفت و
گاز، نیاز به دلار آمریکا جهت خرید نفت افزایش یافت و منجر به چاپ بیشتر دلار بدون
پشتوانه از سوی آمریکا شد. این اتفاق، کمک مهمی به رشد اقتصادی آمریکا کرد.
همچنین، دلار تبدیل به ابزار مهمی برای آمریکاییها شد تا
با استفاده همزمان از ابزار مهم دیگری بنام "تحریم" بتوانند به کنترل
سایر کشورها بپردازد.
این روزها، شدیدا شیپور جنگ توسط آمریکا و کشورهای غربی
و رسانه های آنها به صدا درآمده است. اما واقعیت اصلی ماجرا چیست؟
پوتین، رئیس جمهور روسیه متوجه
یک نکته کلیدی شده است که دلار آمریکا فاقد پشتوانه واقعی بوده و ضروری است که
اقتصاد کشورش را از وابستگی به دلار خارج سازد. برای رهایی از این وابستگی، دست به
دو اقدام مهم زد:
اول اینکه، روسیه قریب به ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه در سایر
کشورها داشت و دراقدامی، شروع به تبدیل آن سرمایه به سایر ارزها یا منابع فیزیکی و
واقعی از جمله؛ خرید صنایع بزرگ و فلزات گرانبها کرد.
خارج کردن دلار از گردونه
اقتصاد به میزان ۶۰۰ میلیارد دلار، ضربه سهمگینی به دلار آمریکا میباشد.
در گام دوم، به اروپا، چین و سایر کشورها اعلام کرد که از این پس،
جهت صادرات نفت و گاز از دلار استفاده نخواهد کرد.
یعنی بزرگترین صادرکننده گاز
به اروپا، دیگر حاضر نیست مابهازاء نفت و گاز، دلار بگیرد بلکه مصرانه میخواهد که
این معاملات با ارز دیگری مانند روبل یا سایر ارزها انجام شود.
این اقدام روسیه، دومین ضربه
جدی به دلار و اقتصاد آمریکاست که خشم آمریکا را برانگیخته است.
لازم به گفتن است که تاکنون دو
نفر قبل از پوتین، شعاری مشابه را مطرح نمودند، ولی در عمل نتوانستند شعار خود را
عملی سازند :
اولی، دکتر مصدق در ایران بود که بلافاصله با کودتای
آمریکایی سرنگون شد؛
دومی، صدام حسین که ظرف مدت کوتاهی با حمله نظامی آمریکا به
بهانه تسلیحات کشتار جمعی، برای همیشه محو گردید.
اینک، پوتین با فهم کامل از
تبعات این مسأله، جسورانه و نه در قالب شعار بلکه در عمل، میخواهد دلار را از
مبادلات تجاری خویش خارج سازد.
بلافاصله، آمریکا در اقدامی تلافی جویانه مسأله پیوستن
اوکراین به ناتو و حمله قریبالوقوع روسیه به اوکراین را مطرح نمود و چند هزار
نیرو نیز در مرز روسیه مستقر نموده است.
روسیه وقتی متوجه این موضوع میشود، نیروهای خود را در
مرز اوکراین مستقر میکند، اما پوتین رسما اعلام نمود که قصد حمله به اوکراین را
ندارد.
با همین اقدام، آمریکا موفق شد که تسلیحات نظامی زیادی
در منطقه مستقر نماید.
از سوی دیگر، ارزش روبل روسیه را ۵ الی ۷ درصد کاهش دهد که موجب سردرگمی خریداران نفت و گاز
روسیه گردیده است(در صورت مبادله با روبل روسیه)
آمریکا سعی دارد با ایجاد نوسان در بازار انرژی به دلیل
واهمه از بروز جنگ در اروپا و کاهش ارزش روبل، علاوه بر ایجاد سردرگمی در بازار
نفت و گاز به دلیل کاهش و تغییر سریع ارزش روبل، روسیه را وادار به عقبنشینی
نماید. و شانتاژ حمله نظامی روسیه به اوکراین، بهترین وسیله برای رسیدن به این هدف
است.
لازم به گفتن است که به دلایل زیر، منطقی نیست که پوتین
به دنبال حمله به اوکراین و الحاق اوکراین به خاک روسیه باشد :
اولا، روسیه
وسیعترین کشور دنیاست و مساحت اوکراین کمتر از ۴ درصد خاک روسیه میشود و ایجاد چنین بحرانی برای روسیه
بخاطر این حجم از مساحت، عاقلانه و به صرفه نیست؛
ثانیا، اوکراین
در گذشته متعلق به اتحاد جماهیر شوروی بوده و رفرمیسم صورت گرفته در شوروی سابق،
با هدف جداسازی کشورهای عضو آن اتحادیه بود؛
ثالثا، اقتصاد
روسیه نسبت به اقتصاد اوکراین در سطح بالاتری است.
پیوستن اوکراین به خاک روسیه با قریب به ۴۰ میلیون نفر جمعیت، عایدی ویژه ای برای روسیه ندارد.
بنابراین، برای روسیه صرفه اقتصادی و سیاسی ندارد که به
خاک اوکراین حمله نظامی کند.
اما از سوی دیگر، تحریک به جنگ بین روسیه و اوکراین،
صرفا با هدف تحت فشار گذاشتن روسیه از سوی آمریکاست.
در این بین، اروپا نیز از این جنگ آسیب خواهد دید، البته
غیر از انگلیس که به عنوان چهارمین اقتصاد اروپا، همه چیز خود از جمله پوند را از
حوزه یورو و اروپا جدا کرده است.
با این وصف، ملاحظه میشود که نواختن طبل جنگ، برای
چندمین بار در پی نجات دلار در صحنه رقابت بینالمللی است.
دلاری که بعد از جنگ دوم جهانی، مبنای مبادلات بینالمللی
گردید؛ و پس از جنگ اعراب و اسرائیل از فروپاشی نجات یافت؛ و در ادامه، پس از راهاندازی
جنگ در خاورمیانه و عراق، دوباره به اوج رسید؛ اینک، برای چندمین بار سعی دارد تا
با طرح مسأله جنگ، خود را از سقوط نجات بخشد.
اینکه، چه میزان روسیه میتواند در این کارزار موفق عمل
کند، به تدبیر رهبران کرملین و اوکراین و همراهی مردم اوکراین و روسیه بستگی دارد.
در این جنگ، روسیه و اوکراین هیچ سودی نخواهند برد. اما
این نکته، مسجل است که قرار نیست جنگی بین روسیه و اوکراین صورت گیرد و لااقل،
روسیه هیچ برنامهای برای حمله نظامی به اوکراین ندارد، بلکه جنگ، شانتاژ بزرگی
است که آمریکا برای نجات دلار بدون پشتوانه خویش به راه انداخته است.
#نویسنده، ناشناس
***
مبارزه حق طلبانه وسراسری معلمان ایران
خاموش شدنی نیست،ادامه دارد
صبح سهشنبه سوم اسفندماه، هشتمین
تجمع سراسری معلمان در دهها شهر کشور برگزار شد. این
تجمع با فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان برای دومین بار در هفته اول
اسفند و هشتمین بار در طول پنج ماه اخیر برگزار شده است. معلمان در شهرستانهای
کرج، مشهد، کرمانشاه، بانه، بوکان، مریوان، سردشت، اندیمشک، رشت، اردبیل، خرمآباد،
تبریز، اصفهان،یزد، اراک، همدان، شیراز و چند شهر دیگر روبروی ادارات آموزش و
پرورش تجمع کردند و در تهران تجمع صنفی خود را در مقابل مجلس برگزار کردند. تجمع
سوم اسفند در مقایسه با تجمع سیام بهمن ماه، از پراکندگی و گستردگی بیشتری
برخوردار بود. ضمن آنکه با وجود برخوردهای امنیتی گسترده در برخی شهرستانها از
جمله کرج در تجمع چند روز گذشته؛ تعدادی از معلمان روز سه شنبه سوم اسفند در مقابل
آموزش وپرورش این شهر حضور پیدا کرده و مطالبات خود را مطرح کردهاند.
رژیم
سرمایه داری جمهوری اسلامی میگوید برای «مطالبات معلمان بودجه کافی ندارد»ولی
۱۵۱میلیارد تومان بودجه تبلیغات اسلامی ، ۳۰۵میلیارد تومان سازمان اوقاف
د،۶۹۶میلیارد تومان مرکز خدمات حوزه های علمیه ،۳۵۵میلیارد تومان یعنی روزی یک
میلیارد تومان مرکز حوزه های علمیه(طلاب غیر شاغل) ،۲۰۱میلیارد تومان جامعه المصطفیو۳۰۶میلیارد
تومان را به شورای عالی حوزه علمیه در بودجه سال۱۴۰۰ اختصاص داده است. این
ریاکاران فاسد اگر ۵ درصد از بودجه این نهادهای مذهبی وانگلی و کاخ نشینان را به
کاهند میتوانند به درد معلمان پاسخ گویند. اما اراده ای برای تحقق این امرازسوی
حاکمان مستبد دیده نمیشود و جزبازداشت و ضرب وشتم معلمان پاسخ دیگری ندارند!
معلمان نیزچاره ای جز ادامه پیکار متحد ندارند
وسرانجام رژیم را با رزم متحد خود وادار به عقب نشینی خواهند کرد.حق گرفتنی است
ونه دادنی!
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران در قطعنامه پایانی تجمع
سراسری معلمان در ۳ اسفند ماه ضمن پاسداشت روز دوم اسفند روز جهانی زبان مادری آورده است
که «زمینه ی اصلی رشد و تعالی آموزش و
پرورش و دانشگاه را سرمایه ی اقتصادی فراهم میکند ، بدون تامین بودجه ی کافی، این
دو نهاد هرگز نخواهند توانست به اهداف متعالی خود دست یابند» . این قطعنامه یادآور
شده است که بیش از ۱۴سال است حاکمیت قانون مدیریت خدمات کشوری را اجرا نمیکند، قانون رتبه
بندی معلمین ، قانون همسان سازی بازنشستگان به بازی گرفته شده است، معلمان روشنگر
را زندانی ، تبعید ، اخراج ، بازداشت ، سرکوب و تهدید میکند و دایره ی سرکوب
هرروز گسترده تر میشود. شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران تاکید کرده
است که همچنان بر عهد و پیمان خود با معلمان سرزمینش وفادار است و تا تحقق خواسته
هایش تمام توان خود را به کار میبندد.ایمان واثق دارد که آینده ایران در گرو جنبش
کنونی معلمان ایران رقم میخورد.
متن کامل این قطعنامه در زیر آمده است:
در آغاز جا دارد از روز دوم اسفند پاسداشت زبان مادری یاد کنیم.احترام
به زبان مادری، احترام به تنوع فرهنگ ها
و کثرت گرایی فرهنگی است و بستری است برای برابری همه ی انسان ها فارغ
از رنگ و زبان و نژاد خاص.
معلمان ارجمند و مردم فرهیخته ایران:
همان طور که خود آگاه هستید،اساس پیشرفت جوامع انسانی و ریشه ی انتقال
تمدن ، فرهنگ ، هنر و همه ی تجارب بشری به نسلهای آینده ، آموزش و پرورش و
دانشگاه است.
زمینه ی اصلی رشد و تعالی آموزش و پرورش و دانشگاه را سرمایه ی
اقتصادی فراهم میکند ، بدون تامین بودجه ی کافی، این دو نهاد هرگز نخواهند توانست
به اهداف متعالی خود دست یابند.
با افسوس فراوان مسئولین کشور هرگز این را باور ندارند ، خواسته یا
ناخواسته نمیخواهند آموزش پرورش و دانشگاه راهی به سوی رسیدن به اهداف والای خود
پیدا کنند.
ازاین رو شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران،یکبار دیگر با
ذکر نکاتی به حاکمان یادآوری میکند که مسیر رفته آنها جز تباهی دستاوردی نداشته و
برای آینده ایران باید به توصیه های آموزگارانه معلمان گردن بگذارند.
۱_تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان کشور در خطر
است.این نهاد سراسری بایستی محور توسعه کشور باشد ، و نیاز به بودجه ای دست کم چند
برابر مبلغی دارد که در بودجه ی سال گذشته مصوب شده است.
۲_بیش از ۱۴سال است حاکمیت قانون مدیریت خدمات
کشوری را اجرا نمی کند، قانون رتبه بندی معلمین ، قانون همسان سازی بازنشستگان به
بازی گرفته شده است، معلمان روشنگر را زندانی ، تبعید ، اخراج ، بازداشت ، سرکوب و
تهدید میکند، دایره ی سرکوب هرروز گسترده تر میشود ، معلمان نهضت سواد آموزی با
ماهانه ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان خدمت میکنند، معلمان خرید خدمات آموزشی مربیان پیش
دبستانی ، همکاران خدماتی استثمار میشوند ، پاداش پایان خدمت ۱۴۰۰ پرداخت نمیشود.
۳_حاکمیت به جای شنیدن صدای فرهنگیان ، که صدای
برابری خواهی و حق طلبی است ، تنها راه حل را در سرکوب فرهنگیان میداند.اسماعیل
عبدی یکی از شناخته ترین معلمان مبارز ایران بیش از هفت سال است که در زندان به سر
میبرد و اکنون در حال گذراندن حکم ده سال زندان دوم است.حکمی که جامعه معلمان به
هیچ وجه زیر بار آن نرفته اند و انتظار دارند، در دیوان عالی ملغی گردد.از سوی
دیگر روح الله مردانی در دلفان پس از اتمام تجمع ۳۰ بهمن به بدترین شکل مورد ضرب و
شتم قرار گرفته و راهی زندان شده است.از سوی دیگر هاشم خواستار از بنیانگذاران و
پیشکسوتان کنشگری صنفی علی رغم کهولت سن سالهاست که همراه دیگر معلم همشهریش محمد
حسین سپهری در زندان بدون مرخصی به سر میبرد.ما همچنین خواهان آزادی دیگر معلمان
زندانی آقایان: محمد تقی فلاحی،شعبان محمدی،لطیف روزیخواه،محمد رضا رمضانزاده،حسین
رمضانپور،یعقوب یزدانی،و خانم ها نصرت بهشتی،زینب،همرنگ،معصومه عسکری و عالیه
اقدام دوست هستیم.جامعه معلمان و کنشگران صنفی ضمن محکوم کردن این اقدامات غیر
قانونی و معلم ستیزانه اعلام میدارد فشارهایی از این دست و پرونده سازی و محاکمه
کنشگران صنفی بی تردید معلمان را به پیمودن راه کنونی تا رسیدن به ابعاد مختلف
عدالت و آزادی، مصرتر خواهد کرد.
۴_آموزش بدون کیفیت، بدون بازدهی و ناکارآمد است،
مدارس به بنگاه تجاری و درآمد زا برای حاکمیت تبدیل شده اند، تا آنجایی که بیشتر
فرهنگیان براین باورند که کودکان و نوجوانان این سرزمین با این شرایط بودجه و
امکانات آموزشی، فقط عمر خود را به بطالت میگذرانند.این وضعیت باید به وضعیت
مطلوب و استاندارد و در راستای اصل ۳۰ قانون اساسی تغییر یابد.
۵_شورای هماهنگی بار دیگر برای بیداری مسئولین و
آگاهی مردم شریف ایران روز سه شنبه ۳ اسفند را تجمع سراسری اعلام نموده است.ضمن
سپاس از همه معلمان کشور که برای یازدهمین بار از آغاز سال تحصیلی به دعوت شورای
هماهنگی لبیک گفته اند،اعلام میکنیم که صدای حق خواهی معلمان نه تنها با هیچ حربه
ای خاموش نمیشود، بلکه پژواک صدای معلمان آموزه ای برای فریاد دردمندانی است که
تنها راه رهایی از وضعیت اسف بار کنونی را مطالبه گری مستمر و خستگی ناپذیر میپندارند.شورای
هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران همچنان بر عهد و پیمان خود با معلمان
سرزمینش وفادار است و تا تحقق خواسته هایش تمام توان خود را به کار می بندد.ایمان
واثق داریم که آینده ایران در گرو جنبش کنونی معلمان ایران رقم می خورد.
کانال کارگری تلگرام" داوطلب " به چند نکته مهم
پیرامون تجمعات اخیر معلمان پرداخته که درزیرمیخوانید:
"تحلیل دقیق آنچه این روزها در اعتراضات صنفی معلمان میگذرد،
نیاز به گزارشدهی غیرجانبدارانه رسانههای منتسب به معلمان و اطلاعرسانی مستند
رسانههای خبری داخلی دارد. با این حال مجموع تصاویر و اطلاعات منتشر شده در کانالهای
مجازی معلمان نشان میدهد که همچنان مهمترین نقطه قوت اعتراضات میدانی معلمان،
هماهنگی منسجم تشکلها و فعالان صنفی برای برگزاری سراسری اعتراضات است. فارغ از
کمیت و کیفیت برگزاری این اعتراضات که از حیث پراکندگی و گستردگی کماکان شایسته
نقد جدی است؛ اینکه با هر فراخوانی در یک زمان خاص گروهی از معلمان در یک مکان
مشخص گرد هم جمع میشوند و به بیان خواستها و مطالبات خود میپردازند و کنشی
همدلانه را شکل میدهند، نقطه قوتی است که باید مورد توجه سایر جریانهای صنفی و
مدنی داخل کشور قرار گیرد. تشکیل و احیای 5 نهاد صنفی در بخشهای مختلف کشور ظرف ۶
ماه، نتیجه این کنشگری مستمر میدانی و تشریک مساعی میان فعالان و کنشگران صنفی است
که در صورت شناسایی دقیق الویتها و نزدیک شدن به خواستهای بدنه، نتایج آن در
آینده به سود جنبش معلمان خواهد بود.
علاوه بر این نقاط قوت که در عین
حال میتواند نقطه شروعی برای افزایش دانش و آگاهی و همچنین ایجاد ظرفیتهای جدید
کنشگری برای فعالان صنفی باشد، جریان مطالبهمحور معلمان با نقاط ضعف و چالشهایی
هم دست به گریبان است.
با تاکید بر ضرورت استفاده از چند
استراتژی همزمان و جایگزین در کنشگری، لزوم جمعگرایی و جلوگیری از تکروی در جریان
کنشهای صنفی و مدنی، پرهیز از افتادن در دام فراروایتهای رسانهای که یک جریان
صنفی را بزرگتر یا عمدتا غیر از آنچه هست، نشان میدهد و انعطافپذیری برای ایجاد
ائتلافهای فراگیر با سایر جریانهای صنفی و مدنی؛ تصاویر و گزارشهای دریافتی
همچنان نشان میدهد که جمع کثیری از معترضان حاضر در جریان کنش صنفی معلمان را ، معلمان بازنشسته تشکیل میدهند.
این نکته که امروز در پی افزایش مشکلات اقتصادی، از دست رفتن حداقلهای تامین
زندگی روزمره و بحران تامین اجتماعی؛ بازنشستگان در معرض انواع مشکلات و آسیبها
قرار دارند و در کلیه اعتراضات میدانی در صف اول حضور دارند، بر هیچکس پوشیده نیست
اما کمرنگ بودن حضور معلمان شاغل و جوان در اعتراضات اخیر، لزوم بازتعریف فعالیت
تشکیلاتی، کنشگری آگاهانه و حضور در میدان برای تحقق مطالباتی که جمع کثیری از
معلمان از به نتیجه رسیدن آن منتفع میشوند را، توجیه میکند. استفاده از تاکتیکها
و استراتژیهای خلاقانه در کنار اعتراضات میدانی و به اشتراک رسیدن در اصول و
ارزشها توسط تشکلهای صنفی فرهنگیان، میتواند ضمن جلب اعتماد، جمعیت خاموش بیشتری
از میان معلمان جوان را نسبت به کنشهای اعتراضی، خوشبین و همراه کند.
از طرفی پیوند دادن مطالبات خرد و
کلان (صنفی و مدنی)، تابع رعایت قواعدی است که کنشگری را به فرآیندی مستمر و نه
منقطع تبدیل میکند. اینکه در هر قطعنامه منتشر شده در پایان تجمعات اعتراضی،
تعدادی مطالبه به مطالبات محوری افزوده شود و در میان آنان چند مطالبه کلان مطرح
شود بدون اینکه هیچ یک از مطالبات قبلی، به نتیجه مطلوب رسیده باشد؛ به ناامیدی
اجتماعی دامن خواهد زد. تجربیات گذشته نشان داده که سرخوردگی و افزایش خشم، نتیجه
عدم تحقق مطالبات انباشته شدهای است که حاکمیت حاضر به پذیرش آنها نیست. در چنین
شرایطی یکی از در دسترسترین گزینهها، تغییر نگرش کنشگران صنفی به فعالیت
تشکیلاتی به مثابه یک پروژه و تقسیم اهداف به کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت است.
در واقع در سایه چنین تقسیمبندی، سازماندهندگان یک کنش صنفی ضمن اینکه خواهند
توانست از حداکثر ظرفیت برای تحقق مطالبات اولیه استفاده کنند؛ زمینه را برای بسیج
فراگیر نیروها در آینده نیز فراهم خواهند کرد. نباید از یاد برد که کنشگری یک
فرآیند مستمر است و قدرت خود را از به هم پیوستگی و آگاهی کنشگران خود میگیرد."
***
سخنی پیرامون لغو خدمت وظیفه عمومی و ایجاد ارتش حرفه ای
یا خصوصی سازی سازمان نظامی
به تازگی بحث پیرامون لغو نظام وظیفه عمومی و ایجاد سربازی حرفه ای
نقل محافل اجتماعی گشته است. لازم به یادآوری است که این مبحث سالیان متمادی است
که در جامعه ایران مورد گفتگو بوده ولی اکنون طرح آن در بین صاحب منصبان سیاسی و
نظامی در رسانه های رسمی حکومت از جمله صدا وسیما اهمیت ویژه ای به آن بخشیده ،از
اینرو که جریانهای مختلف سیاسی به آن پرداخته اند و جالب اینکه بسیاری از فعالین
مدعی عدالت طلبی نیز رویکرد مثبتی نسبت به این موضوع یعنی لغو نظام وظیفه عمومی
نشان داده اند.
بسیاری از طرفداران این برنامه در توجیه مواضع خود استدلالهایی مبتنی
بر بی عدالتی در شیوه سربازی اجباری کنونی مطرح میکنند و با طرح مشکلاتی از جمله
تلف شدن عمر سربازان و باز ماندنشان از ادامه تحصیل یا جذب شدن به بازار کار و یا
ناکامی در ازدواج به نا کارآمدی شیوه موجود انتقاد میکنند.
فارغ از اینکه آیا معایبی از این دست معلول نظام وظیفه عمومی است یا
ریشه در مسائل اساسی اداره جامعه دارد ،پاسخ به آنان مستلزم بحثی طولانی و همه
جانبه است که در این مجال اندک نمیگنجد و نیازمند نوشتاری مفصل است .اما ضرورتا
در این نوبت به تحلیل موضوع از حیث خصلت طبقاتی و امنیت ملی اشاره ای خواهیم داشت
باشد که سرفصلی بر پیگیری این بحث در آتیه قرار گیرد.
شیوه خدمت وظیفه فعلی جدا از تمام ایرادهایی که میتوان به آن وارد
کرد در ساختار خود: همگانی، فرا مذهبی و قومیتی ،فرا طبقاتی و به اعتبار همین
خصوصیات ملی است. به نحوی که با کمی اغماض نسبت به دو دوره فروش موقتی خدمت در دو
دهه گذشته میتوان گفت همه افراد ذکور کشور موظف به گذراندن این دوره در شرایطی
نسبتا یکسان میباشند و تفاوتی در شمول بین طبقات اجتماعی وجود ندارد. البته این
نافی نقض این ساختار از سوی طبقات ثروتمند و یا افراد ذی نفوذ در حکومت از طرق
مختلف نیست و روشن است که در یک جامعه سرمایه داری مانند ایران این معضلی است که
تمام ساختارهای عدالت اجتماعی را مورد تهدید قرار میدهد.
ویژگی دیگر شیوه کنونی دموکراتیک بودن آن است .در ابتدا شاید اینگونه
برداشت شود که خدمت در یک ساختار نظامی مستبد چگونه دارای خصلتی دموکراتیک است. در
پاسخ باید گفت:هنگامی که نوعی آموزش نظامی در بعد وسیع اجتماعی صورت میگیرد تبعات
آن در بین تمام طبقات و اقشار اجتماع بازتاب دارد و هر گونه کنش در شیوه اداره
واکنش اجتماعی را بر می انگیزد طوری که امکان چیرگی کامل فرماندهان نظامی را بر
سربازان تحت امر با انگیزه های شخصی یا گروهی سلب مینماید. سرباز در چنین ساختاری
برای تمکین نیاز به اغنا دارد نه به معنای اغنای فردی بلکه به نوعی اغنای اجتماعی
. این را میتوان در جریان تمرد سربازان در انقلاب ۵۷ به یاد آورد.
در بعد امنیت ملی نیز میتوان اینگونه نتیجه گرفت که از نظر ژئوپلیتیک
ایران با مرزهای طولانی در منطقه خاصی قرار گرفته و به نوعی همیشه در معرض خطرات
بالقوه از سوی قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای قرار داشته است. این شرایط وجود
منابع نیروی انسانی در دسترس و آموزش دیده با امکان بسیج ملی را ایجاب میکند که
صد البته با دلایل روشن یک نیروی محدود حرفه ای جواب گوی آن نیست. با توجه به این
موضوع انحلال خدمت وظیفه عمومی گامی در جهت خلع سلاح ایران تلقی میگردد وعواقب
سهمگین امنیتی دربر خواهد داشت.
توسل به توجیهاتی از قبیل اینکه بیشتر کشورهای توسعه یافته با این
اقدام توانسته اند نیروی نظامی کارآمد و با انگیزه در اختیار گیرند بدون در نظر
گرفتن تفاوت ها و یا ارزیابی صحیح از کارآمدی آنها در شرایط کنونی کاملا قیاس مع
الفارق است . اتفاقا از منظری کاملا متفاوت مثلا ارتشی مثل ایالات متحده نه تنها
کاملا غیر دموکراتیک و ماشینی اداره میشود بلکه تنها محملی برای استخدام مزدوران
آدم کشی است که تنها انگیزه شان کسب درآمد است و چون پول هم نمیتواند به تنهایی
برای به خطر انداختن جان آدمی در باتلاق جنگ ویتنام و عراق و افغانستان محرک واقع
شود با پروپاگاندا ارزشهای ناسیونالیستی را جایگزین این خلأ انگیزه میکنند.حال
اینکه امنیت آمریکا در کجای حمله و لشگر کشی به این کشورها تامین میگردد جای بسی
سوال است.
در حقیقت باید این تغییر رویکرد در سیاستهای نظامی ایران را ادامه
روند لیبرالیزاسیون اقتصادی قلمداد کرد به نحوی که آزاد سازی اقتصادی و عدم دخالت
اجتماعی در مالکیت ثروت امروز ظواهر خود را در ساختار نظامی متجلی میسازد و رفته
رفته از نیروی نظامی کشور نیز که به نوعی در مراحل حیات اجتماعی یک ملت میتوانست
با بسیج عمومی نقش دفاع از تمامیت ارضی کشور را ایجاد کند تنها یک دستگاه حافظ
منافع سرمایه داری باقی خواهد ماند.
البته سازمان وظیفه عمومی و دیگر سازمانهای دفاعی نیز مواضع مخالفی
در این روند اتخاد کرده اند ولی بنیانهای اقتصادی جامعه طی حداقل سه دهه گذشته
همه در پی اجرای الگوهای سازمان بینالمللی پول و بانک جهانی و روند آزاد سازی
نئولیبرالی دگرگون گشته اند طوری که علیرغم
تمام اختلافات سیاسی با کشورهای غربی ایران همواره مفتخر به تائید این دو سازمان
در اصلاحات اقتصادی انجام یافته بوده است. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت با
توجه به نفوذ محافل قدرت و ثروت برآمده از این سیاستها از یکسو که خواهان
برافتادن سربازی اجباری هستند و عدم انگیزه کافی در طبقه فرودست نسبت به حساسیت به
منافع ملی از دیگرسو ،شعارهای پوپولیستی مدافعان این تغییر مورد توجه جامعه و
جوانان قرار نگیرد.
به هر روی افشا کردن اغراض پشت پرده ماجرا که به زیان منافع ملی وخدمت به امپریالیسم است
،وظیفه ای اجتماعی است. تا جایی که همه طبقات و اقشار اجتماعی با آگاه شدن از آن
مستقیما درگیر بحث و گفتگو و درنهایت تأثیر گذاری شوند.
***
سخنی درمورد قتل فجیع مونا حیدری
قوانین زن ستیزانه ملغا باید
گردد!
ماجرای قتل مونا حیدری ، زن جوانی که در سن 17
سالگی به دست شوهرش به قتل رسید، جامعه ملتهب ایران را بار دیگر به تفکر واداشت.
جامعه ای که زیر بار سلطه سرمایه داری برای حق حیات وحقوق اولیه اش میرزمد
وخواهان برچیدن تمام قوانین زن ستیزانه اسلامی و قرون وسطایی هستند.
جامعه جوان وکنجکاو وپرسشگر ایران رویدادهای
ریزو درشت اجتماعی را به چالش میگیرد و
در پی راه حلی درخورزمان و جغرافیای معلوم
ایران است. به همین جهت واکنش ها به این قتل شنیع بسیار گسترده بوده است.حتا برخی
از روحانیت مفتخور و ضد زن را واداربه
اظهار نظر نمود. حجت الاسلام سید مصطفی محقق داماد ،یکی از دلایل وقوع چنین
فجایعی را وضعیت بد قانون گذاری در کشور دانست و برخی مواد قانون مجازات اسلامی را
به نقد کشید و محمد سلطان همتیار ، قاضی بازنشسته ووکیل پایه یک دادگستری چنین
پاسخ داد"که بعضی از مسائل را نمیشود به دین و مذهب بسط داد. مبانی فقهی
فروضات مختلفی هستند که در تحریرالوسیله حضرت امام ، درشرایع ، در لعمه ودرجواهر و
سایر کتب فقهی آمده است. حالا اگر عقلای قوم و آقایان فقها معتقد به این نیستند ،
میتوانند طرح مسئله کنند و در محافل علمی مورد بررسی قرار دهند و اگر لزومی به
وجود آنها نباشد حذف کنند".تسنیم 25 بهمن.
بدون هیچ شک وتردیدی قوانین عقب مانده کنونی، بیشترین آسیب ها را به
زنان جامعه ایرانی وارد میسازد و به هیچ عنوان نه با خواست ملت ، نه با عرف جامعه
و نه با نگرش امروزی زنان ایرانی همخوانی
ندارد .مبارزه زنان برای تغییر
قوانین ارتجاعی در اشکال مختلف ادامه دارد.
در خارج از کشور ارتجاع به اصطلاح حامی حقوق
زنان ایران ،" معصومه مکلا " ها ، این جیره خواران امپراتوری امریکا
باردیگر فرصت را غنیمت شمرده و ازاربابان خود تقاضای فروپاشی ایران را که نیمی
ازاین جامعه همین زنان هستند ، کردند. خشونت برعلیه زنان ومردسالاری که ریشه درفرهنگ عقب مانده و مالکیت
مالکیت خصوصی برابزار تولید دارد مختص زنان ایران ، قاره آسیا ویا قاره آفریقا ،
آنطور که ممالک " متمدن " میخواهند همه چیز را به دیگران نسبت دهند ،
نیست. درآلمان 198 زن درسال 2017 ، 207 زن در سال 2018 و 125 زن در سال 2019 و
درفرانسه 156 زن درسال 2019 ، 102 زن درسال 2020
و113 زن درسال 2021 به دست شوهران خود به قتل رسیدند. البته قاتلان این
زنان سر بریده آنها را بدور شهر نگردانیده و احتمالا آنها را در جنگل و یا در
زیرزمین خانه دفن کردند تا از مجازات فرار کنند.
در مورد
قتل فجیع مونا حیدری باید چند موضوع اساسی را مورد توجه و بحث قرارداد. نخست اینکه
این دختر بچه در سن 12 یا 13 سالگی با اجازه یک قاضی عقب مانده وضد زن بالغ تشخیص
داده شد. کودکی که در این سن میبایستی در مدرسه بیاموزد ، با ورزش جان و روح خود
را تقویت کرده و آینده اش در خیال تصور کند .اما او به ناگهان از این محیط کودکانه اش کنده شده و با کودک یا نوجوان دیگری
درگیر مشکلات زندگی زناشویی گشته است. در اینجاست که قانون باید مداخله کرده و
حداقل سن را برای ازدواج تعیین وروشن کند.
دراین مورد کانون صنفی معلمان ایران در بیانیه ای به چند نکته مهم اشاره کرده تا
بتوان از تکرار چنین فجایعی پیشگیری کرد. اول اینکه ممنوعیت ازدواج کودکان در این سن ، دوم اهمیت
دادن به آموزش های مدرن ، نوین و انسانی
که مانع از تداوم سنت هایی نظیر " غیرت و ناموس " که راه را برای دفاع
از جنا یتکاران باز می کند ،درنسلهای آینده شده و به مسئولیت معلمان در جهت آموزش
ارزشهای انسانی توجه بیشتری شود ودرآخر اشاره به نقش مهم زنان آگاه ایران اعم ازاینکه با حجاب و یا اینکه مخالف پوشش
اجباری باشند، اشاره می شود که دست در دست
همدیگر برای ساختن آینده ای بدون ظلم وستم و تبعیض و استثمار درهمه عرصه های
اجتماع فعالانه بکوشند. نکته مهم دیگری که
دراین رابطه نبایستی به آن کم بها داده شود ، وجود گروه های قاچاق دختران جوان به
بهانه های گوناگون به کشور های همسایه است . این قاچاقچیان درشبکه های اجتماعی به
دنبال قربانیان خود گشته و با قصه های ساختگی و اظهار علاقه به آنها دختران را به
ترک خانه ترغیب کرده و با شبکه مخوفی که در ایران دارند این دختران را فریب داده
،به خارج از کشور برده و برای مقاصد شوم خود از آنها بهره برداری میکنند. شخصی که
با مونا حیدری در تماس بوده ظاهرا بعد ازاین اقدام با خانواده او تماس گرفته و با
تهدید به اینکه در صورت نپرداختن پول عکس های او را درصفحات مجازی منتشر کرده ،
موفق به دریافت پول از خانواده وی میشود. در اینجا بار دیگر وظیفه رسانه ها و
ساختن فیلم و گزارشات واقعی با قربانیان
این جنایات با حفظ حریم خصوصی آنها ، بحث و مجادله در مجامع آموزشی و برخورد قاطع
و گسترده دولت برای شناسایی ، دستگیری و محاکمه این جنایتکاران بسیارحائزاهمیت
است. مسئولیت مرگ مونا حیدری ودیگرانی همچون مونا، با حاکمیت مرتجعی است که درتداوم ،
تثبیت و اجرای این قوانین عقب مانده اصرار
میورزد وعلاوه بر آن با گفتمان سازی حول ارزشهای عقب مانده همچون ناموس وغیرت،
به دفاع ازجنایتکاران میپردازد.باید این ساختار زن ستیزانه را برچید وبرابری حقوق
زن ومرد را در یک پیکارمتحد اجتماعی برجامعه حاکم گردانید.
درزیر بحشی از بیانیه کانون صنفی معلمان ایران
درمورد این قتل فجیع را میخوانید:
کانون صنفی معلمان ایران
بیانیه ای روز٢١ بهمن درمورد قتل شنیع و دلخراش مونا حیدری انتشار داده وبه
نکات مهمی دراین مورد، علل وپیشگیری از تکرارچنین فجایع هولناکی پرداخته است. در
بخشی ازاین بیانیه روشنگرانه چنین آمده است:
یکم. قتل مونا حیدری کودک همسر اهوازی بدون
بسترسازی قوانین زن ستیزانه کنونی امکان پذیر نیست .اینکه کودکی در سن دوازده
سالگی با اصرار خانواده و بدون اینکه از
حمایت های قانونی بهره مند شود تن به ازدواج اجباری میدهد ، سرآغاز وقایعی است که
در نهایت به چرخاندن سر بریده اش در کوچه و خیابان منجر میشود .
قوانین عقب مانده کنونی، بیشترین آسیب ها را به زنان جامعه ایرانی
وارد میسازد و به هیچ عنوان نه با خواست ملت ، نه با عرف جامعه و نه با نگرش امروزی زنان ایرانی همخوانی ندارد .
از طرف دیگر این قوانین زن ستیزانه فرصت لازم را برای برخی مردان روان
پریش فراهم میسازد که با آسودگی خاطر دست به جنایت علیه زنانی بزنند که به عنوان
خواهر ، مادر یا همسر ، نخواسته اند در چارچوب باورهای ارتجاعی و سنتی حاکم زندگی
کنند .
مسئولیت تداوم چنین قوانین عقب مانده ای مستقیما بر عهده کلیت حاکمیت
کنونی درایران است.
دوم. علاوه بر قوانین زن ستیز ، ریشه دیگر
تداوم چنین جنایاتی ، فرهنگ ارتجاعی و سنت
های زن ستیزانه در برخی مناطق ایران است .آنچه که بیش از هر چیز میتواند، مانع از
تداوم چنین فرهنگی در نسلهای بعدی شود ، آموزش های مدرن ، نوین و انسانی است
.دقیقا از همین رهگذر است که تشکلهای صنفی فرهنگیان سالهاست که نقد به آموزش
ایدئولوژیک را جزئی از مطالبات خود بر میشمارند .از همین زاویه مسئولیت معلمان در
جهت آموزش ارزشهای انسانی به کودکان مهم و تعیین کننده است .این مهم اگر چه
باوجود سیطره آموزش ایدئولوژیک در مدارس
ایران کاری دشوار و پر هزینه است ، با این وجود برای جلوگیری از تکرار فجایعی
همچون قتل مونا حیدری لازم و ضروری است.در نتیجه وظیفه معلمان و جامعه فرهنگیان در
جلوگیری از چنین فجایعی از این زاویه غیر قابل کتمان است.
سوم. معلمان زن در طی یک دهه اخیر نشان داده
اند که در صف مطالبه گری و حق خواهی پیشگام جنبش معلمان هستند.حضور گسترده زنان
معلم در فعالیت های صنفی ، دفاع از مطالبات زنان در جامعه ایرانی را به عنوان یکی
از وظایف تشکلهای صنفی فرهنگیان برجسته میسازد.در نتیجه کانون ها و انجمن های
صنفی معلمان، علاوه بر اینکه به لحاظ ماهیتی موظف به مقابله با هر نوع بی عدالتی
در جامعه هستند ، به لحاظ کارکردی باید نقش زنان معلم در انسجام بخشی و پیشروی
جنبش معلمان را در نظر گیرند. بر این اساس مقابله با ساختار های زن ستیزانه در
شرایط کنونی جامعه ایرانی از وظایف تشکلهای صنفی فرهنگیان است.
در پایان کانون صنفی معلمان ایران ضمن محکومیت قتل فجیع مونا حیدری ، کودک همسر اهوازی، و عرض تسلیت به
همه زنان ایرانی که در همه این سالها زیر فشار قوانین زن ستیزانه زندگی کرده اند
، اعلام میدارد که مسئولیت مرگ مونا حیدری و دیگرانی همچون مونا، با حاکمیتی است که در تداوم ،
تثبیت و اجرای این قوانین عقب مانده اصرار دا
رد و علاوه بر آن با گفتمان سازی حول ارزشهای ارتجاعی همچون ناموس و
غیرت، به دفاع ازجنایتکاران میپردازد »
***
دورتازه اعتراضات کارگران فولاد اهواز
به
گزارش وبسایت " داوطلب"؛ روز دوشنبه
۲۵ بهمن ماه، دومین روز از تجمع صنفی کارگران فولاد اهواز در مقابل استانداری این
شهر برگزار شد. این کارگران که از روز گذشته(۲۴ بهمن) ، به دنبال فراخوانی که در
گروهها و کانالهای مجازی از سوی جمعی از فعالان کارگری این مجموعه منتشر شده بود،
دور تازه تجمعات صنفی خود را آغاز کردهاند؛ با سردادن شعارهایی در خیابانهای
منتهی به استانداری راهپیمایی کردند. خواسته اصلی آنها تغییر ساختار مدیریتی و
تامین مواد اولیه برای تولید است، اما خواستههای دیگری نیز دارند. افزایش حقوق و
دستمزد و ارتقاء سطح معیشت، تامین قطعات و تجهیزات مورد نیاز خطوط تولیدی، تعیین
تکلیف کارگران قراردادی و پرداخت حق بدی آب و هوا از جمله این مطالبات است.
کارگران معترض میگویند؛
اگر به
خواستههای آنان رسیدگی نشود، به اعتراضات خود ادامه خواهند داد.
این
اولین بار نیست که کارگران گروه ملی فولاد در اعتراض به وضعیت مالکیت و رکود تولید
در این شرکت و همچنین عدم رسیدگی به مطالبات مزدی، تجمعات اعتراضی برپا میکنند
تقریبا از اواسط دهه ۹۰ که عواقب خصوصیسازی غیراصولی دامن بسیاری از صنایع بزرگ و
کوچک را گرفت، اوضاع تولید و روند رسیدگی به مطالبات کارگری در کارخانه فولاد
اهواز روبه وخامت رفت. این شرکت در سال ۱۳۸۸ توسط دولت وقت به بخش خصوصی(هولدینگ
آریا) واگذار شد و از سال ۱۳۹۰ با دستگیری مَهآفریدامیرخسروی (مدیرعامل و صاحب ۹۵
درصد از سهام گروه صنعتی فولاد ایران) و کشف اختلاس ۳ هزار میلیاردی تشکیلات وابسته
به او، در اختیار قوه قضائیه قرار گرفت. از اینجا بود که مطالبات مزدی کارگران
فولاد به تعویق افتاد و وضعیت تولید روزبه روز وخیمتر شد. به دنبال گسترده شدن اعتراضات کارگران، تقریبا در چنین روزهایی یعنی در
زمستان 95، این شرکت به عنوان طلب ناشی از بدهی گروه امیر منصور آریا به «بانک
ملی» واگذار شد و پس از آن مسولان استانی و مدیران این بانک وعده دادند که ضمن
آنکه به مطالبات و معوقات مزدی کارگران رسیدگی خواهند کرد، به فعالیتهای اقتصادی
این شرکت رونق خواهند بخشید. اما این وعدهها محقق نشد و این بانک هم که سوابق
مثبتی در زمینه تملک واحدهای تولیدی ندارد، نتوانست بهبودی در وضعیت این شرکت
ایجاد کند. از پاییز ۹۷ که یکی از گستردهترین اعتراضات صنفی کارگران فولاد
(همزمان با اعتراضات چند هفتهای کارگران نیشکر هفتتپه علیه خصوصیسازی) برگزار
شد؛ تا به امروز، این شرکت سه تغییر مدیریتی داشته و به گفته کارگران مشکلات آن
افزونتر شده است.
فقدان
سازماندهی تشکیلاتی در گروه ملی فولاد
چنانکه
اشاره شد، کارگران کارخانه فولاد اهواز از جمله اولین گروههایی بودند که در نیمه
دوم دهه ۹۰، علیه تبعات ناشی از خصوصیسازی اعتراضات صنفی برپا کردند و این
اعتراضات در مقاطعی ( پاییز ۹۷) با دستگیری و پروندهسازی برای دهها کارگر این
شرکت همراه شد. با وجود این، شیوه سازماندهی اعتراضات صنفی در این کارخانه همچنان
نامشخص است. گرچه نمایندگانی از میان کارگران وظیفه انتقال مشکلات و مطالبات پرسنل
را در جریان جلسات و گردهمآیی ها با مسئولین به عهده گرفتهاند، اما سازوکار
انتخاب این نمایندگان که در غالب کارگروههایی فعالیت میکنند نیز، روشن نیست.
بر
اساس گزارشها بیش از ۳ هزار کارگر در گروه ملی فولاد اهواز مشغول به کار هستند،
اما هنوز هیچ تشکل رسمی و یا مستقلی در این واحد صنعتی اعلام موجودیت نکرده است.
اینطور که از گزارشها برمیآید، خواست و اراده فعالان صنفی در گروه ملی فولاد، بر
ایجاد تشکل مستقل کارگری است و به همین دلیل در چندین بازه زمانی با اقداماتی تلاش
کردهاند، از برگزاری انتخابات تشکلهای حاکمیتی چون «شورای اسلامی کار» نیز جلوگیری کنند. همچنین در
سالهای گذشته طرح ایدهای موسوم به «اداره شورایی؟» به کمک کمیتههای کارگری و
تصمیمگیری از طریق برگزاری مجمع عمومی، از جمله راهکارهای برخی از فعالان صنفی
برای ایجاد یک تشکل مستقل کارگری در گروه ملی فولاد بود که به دلایل مختلفی به
نتیجه نرسید.
***
فشارهای خرد کننده بر مردم پس ازچهل وسه
سال انقلاب عظیم ایران
مدّعی گرنکند فهم سخن ، گو سَرو خِشت
به جرات میتوان گفت کمترملتی درجهان وجود دارد که به اندازهِ ملت
ستمدیده وزحمتکش ایران ، خصوصا از بعد از انقلاب ۵۷ وبه مدت چهل وسه سال
، تحت فشارهای خردکنندهِ سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، آموزشی ، درمانی ،
تحریم های خارجی و تهدید نظامی بوده باشد !
بانی تمامی این سیه روزی ها ، یکی قدرت بی رحم وفاسد داخلی به نام
جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران ودیگری امپریالیسم آمریکا بودند و هستند !
اولی مطابق باورهای دینی برای خود رسالت آسمانی قائل شد و از ابتدای
انقلاب آوای وحشِ مرگ بر «ضد ولایت فقیه» ومرگ برآزادیخواهان وهمه ایران دوستان
سرداد و یکّه تازمیدان شد . همچون متجاوزان صدراسلام ، اموال ودارایی های مردم را
تحت عنوان غنائم جنگی به تاراج بردند و فساد ودزدی راتا بطون جامعه گسترش دادند و
بیش ازشصت میلیون ایرانی رابه زیر خط فقرکشاندند .
دومی ، یعنی امپریالیسم آمریکا نیز به مانند متجاوزان تاریخ ، چون ،
چنگیز ، تیمور وهیتلر برای خود رسالت آسمانی قائل شد تا جهان رابه زیر سیطرهِ خود
در آورد و با شعار دروغین «صلح وآزادی » و «حقوق بشرودموکراسی» ازطریق جنگ وکودتا
و تحریم های ضدانسانی ، ایران وجهان راغارت نماید .
اما بر طبق قانون دیالکتیکی عمل وعکس العمل ، ایرانیان عدالتجو
وآزادیخواه درمبارزه وپیکار نابرابر با دشمنان مُلک وملت ، رشادت ها ، حماسه ها
ودلاوری های حیرت آوری به نمایش گذاشتند .
ملت بزرگ ایران گرچه علیرغم جانفشانیها هنوز«به آب چشمهِ خورشید دامن
ترنکردند» ولی هرگز دست نیاز به سوی نامردان و اجانب دراز ننمودند و برآن سرند که
روزی دامن آزادی را به کف آورند .
برای تسلیم مردم ایران به نیروهای سرکوبگرحاکم ، جدای از بگیروببندها
وکشتارها ، ازطریق کانال های تلویزیونی ورسانه های داخلی وائمه جمعه وجماعات ،
آنقدر دروغ گفتند و خدعه کردند وحقایق راازچشم مردم پنهان نمودند که نتوانستند حتی
حریف رسانه های مزدور برون مرزی وکسانی امثال «معصومه (مسیح) علی نژاد» ، این زن
خود فروخته وحقوق بگیر سازمان « سیا» بشوند و لذا دستور «جهادتبیین» میدهند ! سالهاست
دورازچشم مردم و دزدانه برسر موضوعِ «برجام» باغربی ها لاس میزنند ، سخنان دوپهلو
وغیرشفاف به خوردمردم میدهندوچون ازخلق بیشترازامپریالیستهای غرب میترسند ، بیم
آن میرود که بخاطر «اسلام عزیز» وحفظ رژیم ومنافع خویش ، تن به خواسته های غربیها
بدهند وتسلیم شوند ! کسی چه میداند؟!
ازجانب دیگر ، باز برای تسلیم مردم ایران به آمریکا ، دهها بلکه صدها
کانال های ماهواره ای ، رادیویی ودیگررسانههای برون مرزی که سردرآخور دلار ، یورو
و ریال عربستانی دارند ، بیست وچهارساعت ، به بهانه «مبارزه» علیه رژیم حاکم ، با
تبلیغات زهرآگین به ملت وبه استقلال ایران خیانت میکنند و تنها راه رهایی را در
مذاکره مستقیم با آمریکا وتسلیم خواسته های غرب میبینند ! توگویی که قبلا ودرزمان
«احمدی نژاد» وبعدا در دولت روحانی با آمریکا مستقیما مذاکره نکردند و به توافق
نرسیده بودند ! کروکورولال میشوند بگویند این دولت آمریکا و ترامپ بود که با پاره
کردن قرارداد از برجام بیرون رفت ! این جماعت ضدایرانی درکانالهای ماهواره ای به
طریقی آرزومند حمله نظامی آمریکا واسراییل وعربستان به ایران هستند تا از پشت تانک
های آنها به کشور بازگردند . مدام درمذمّت انقلاب عظیم ۵۷ وراجی میکنند و با
وقاحت تمام میلیونها انسان به پاخواسته علیه رژیم وابسته وغیرمشروع ومولود کودتای
آمریکایی وانگلیسی ۲۸ مرداد رابه سُخره میگیرندوبنا به ماهیت طبقاتی وبیگانه پرستی شان
قادر به درک تحولات تاریخی نیستند ! نمیفهمند که انقلاب ، علیرغم شکستش ، حداقل
دو دست آورد عظیم داشته است . یکی بیرون کردن دهها هزار مستشار آمریکایی وسرنگون
کردن رژیم سرسپرده وپوشالی پهلوی ودوم شناخت وپی بردن به ماهیت ارتجاعی وافکار
پوسیدهِ نیروهای مذهبیِ برخاسته ازسرداب های قرون واعصار .
دورنیست که نسل جدید درمبارزه علیه رژیم اسلامی با یاری وتجربهِ نسل
قدیم و انقلابیِ جان به دربرده ازگیر و دار ، طرحی نو دراندازند ودرآینده نزدیک
برای دین ومذهب ، که به دلیل سختی معیشت روزگاران وستم حکّام و بلایای طبیعی و
خصوصا بلایای اجتماعی در طی هزاران سال ، یکی ازسرسخت ترین ودیر پا ترین اندیشه
های بشری بوده است ، تره هم خوردنکنند و آنرا ازریشه براندازند .
«مدعی گر نکند فهم سخن ، گو سروخشت»
***
بیانیه جمعی از سندیکاهای مستقل کارگری و
دیگر تشکلات مستقل کارگری، بازنشستگان و معلمان در مورد تعیین مزد سال
تداوم نبردی سخت و نابرابر برای تعیین
حداقل مزد سال ۱۴۰۱
ماهها و هفتههای آخر هر سال زمان از سرگیری نبردی نابرابر، دشوار و
حیاتی به منظور تعیین حداقل مزد و افزایش سطح عمومی دیگر مزدها برای سال آینده
است. در یک سوی این نبرد میلیونها کارگر زن و مرد در رشتههای مختلف صنعت، خدمات
و کشاورزی قرار دارند که خواستار مزدی درخور در مقابل فروش نیروی کار خود هستند،
مزدی که پاسخگوی هزینههای روزافزون زندگی و تامین کننده نیازهای فزایندهی خود و
خانوادههایشان باشد. در طرف دیگر این نبرد، سرمایهداران و دولت حامی آنها و
عوامل وابسته به کارفرمایان و دولت که زیر عنوان دروغین «نماینده کارگران» در
«شورای عالی کار» قرار دارند که به شیوههای مختلف میکوشند تا آنجا که ممکن است
سطح مزدهای واقعی، یعنی قدرت خرید کارگران، را پایین نگاه دارند و سهم هرچه بیشتری
از تولید اجتماعی کارگران را به تصاحب سرمایه در آورند.
در ایران طی بیش از ۴۰ سال شاهد کاهش شدید و مستمر قدرت خرید کارگران و در همان حال انباشت
عظیم ثروت و سرمایهی سرمایهداران و افزایش نجومی درآمد طبقات دارا به طور کلی
بودهایم. علت اصلی این شکاف وسیع و روزافزون طبقاتی، استثمار کار توسط سرمایه است
که دستگاههای سیاسی، قضایی، اداری و انتظامی نظام سرمایهداری آنرا به پیش میبرند.
با توسل به اختناق و سرکوب از ایجاد تشکلهای مستقل کارگری که لازمه دفاع از حقوق
کارگران است جلوگیری میشود و برای اینکه اعتراضات کارگران کنترل شود، تشکلهای
کارگری فرمانبردار و عقیم مانند خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار و حضور نمایندگان
آنرا در شورای عالی کار پیشبینی و جایگزین کردهاند تا ضمن به تصویب رساندن
تصمیمات ضدکارگری نهاد قدرت، سوپاپ اطمینانی برای آنها باشند.
مزد ساعتی کارگران در ایران جزء پایینترین مزدها در جهان است. یک
عامل مهم دیگر که زندگی کارگران و اکثریت ٩٥ درصدی مردم را به تباهی میکشد، تورم
یعنی افزایش عمومی و مستمر قیمتها، بویژه قیمت کالاها و خدمات مصرفی توده مردم
است. عامل اصلی تورم در ایران، که اکثر اقتصاد دانان و حتی برخی از مقامات رسمی
نیز به آن اذعان دارند، سیاستهای پولی و مالی دولت و عملکرد نظام حاکم در عرصه
داخلی و خارجی است.
بر اساس آمارهای رسمی، طی ۴۲ سال گذشته شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی
عمومی تقریبا ۲٥٠٠ برابر شده است! اگر صرفا چند سال اخیر را در نظر بگیریم براساس
دادههای رسمی نرخ تورم در سال ٩٧، معادل ۳۱ و دو دهم درصد، در سال ٩٨، معادل ۴۱ و دو دهم درصد، و در
سال ٩٩ معادل ۳۶ و چهار دهم درصد بوده است. رقم تورم سال ۱۴۰۰ هنوز اعلام نشده است
اما طبق دادههای مرکز آمار، نرخ تورم در مهر ۱۴۰۰ برابر ۴۵ و چهاردهم درصد و در
آبان ماه ۱۴۰۰، برابر ۴۴ و چهاردهم درصد بوده است. بدینسان نرخ تورم رسمی برای سال ۱۴۰۰ رقمی در حدود ۴۵ درصد خواهد بود. در
سال جاری افزایش قیمت مواد خوراکی و آشامیدنی از ۶۰ درصد هم بیشتر بود.
هزینه مسکن بنا به اعتراف مقامات رسمی بیش از نیمی از درآمد خانوارهای فقیر و
متوسط را میبلعد. نرخ تورم مورد انتظار در سال ۱۴۰۱ با توجه به سیاستهای
ارزی و پولی دولت، حداقل به ۴۰ تا ۵۰ درصد خواهد رسید.
به رغم این ارقام وحشتناک که در دنیا کم نظیرند، در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ میانگین افزایش اسمی
حقوق کارکنان دولت معادل ۱٠ درصد در نظر گرفته شده است.
سقف مزد حداقل ماهیانه چهار و نیم میلیون تومان منظور شده که به زحمت هزینه زندگی
یک هفته خانوار متوسط را تأمین میکند. این سیاست دولت نه تنها دزدی نان از سفره
میلیونها کارکر زحمتکش شرکتهای دولتی، دستگاههای آموزشی و بهداشت و درمان و
دیگر مؤسسات عمومی است، بلکه در همان حال پیام و «سرمشقی» به بخش خصوصی و همچنین
به «شورای عالی کار» است که همین سیاست کاهش مطلق مزدهای واقعی را در مورد کارگران
و کارمندان بخش خصوصی به کار گیرند! ما طی سالهای گذشته سیاست کارفرمایان، دولت و
کسانی را که به دروغ نام نماینده کارگران در «شورای عالی کار» بر خود نهادهاند و
در واقع شریک جرم کارفرمایان و دولت در وخامت روزافزون زندگی کارگران هستند، نقد و
افشا کردهایم
]
ما همچنین در سالهای گذشته معیار و مبنایی برای حداقل مزد پیشنهاد
کردهایم که مورد تأیید و پشتیبانی شمار فزایندهای از تشکلهای کارگری و مدافعان
طبقۀ کارگر قرار گرفته است. از دید ما حداقل مزد کارگران در سراسر کشور نباید از
میانگین هزینه خانوار در کشور پایینتر باشد. براساس چنین معیاری ما در دی ماه سال
۱۳٩٩ مبلغ دوازده میلیون و پانصدهزار تومان در ماه را برای حداقل مزد
سال ۱۴۰۰ پیشنهاد کردیم. واقعیات زندگی، درستی پیشنهاد ما را نشان دادند!
اکنون نیز براساس همان معیار و با توجه به تورم افسار گسیختهی جاری، که نشانی از
توقف یا کاهش آن دیده نمیشود، اعلام میکنیم که مزد حداقل سال ۱۴۰۱ نباید از ۱۶ میلیون تومان در ماه
کمتر باشد.
ما به همه کارگران مزدی رشتههای مختلف صنعت، معدن، راه و ساختمان،
حمل و نقل، بندرها، شرکتهای کشت و صنعت و غیره، به همه معلمان زحمتکش و شریفی که
پیشتاز مبارزه برای حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود و ارتقای امر آموزش هستند،
به همه کارکنان بهداشت و درمان که صدها قربانی در انجام پیکار قهرمانانه خود به ضد
کرونا دادند، به همه کارکنان دفتری بخشهای عمومی و خصوصی، به تمام بازنشستگان و
به طور کلی به همه مزد و حقوق و مستمری بگیران پیشنهاد میکنیم. خواست حداقل مزد ۱۶ میلیون تومان در ماه
را به خواست محوری مبارزات خود در ماههای آینده تبدیل کنند. ما از دانشجویان
مبارز، روشنفکران پیشرو، روزنامهنگاران و دانشگاهیان متعهد دعوت میکنیم از
مبارزات کارگران برای افزایش مزد بر اساس حداقل دستمزد ۱۶ میلیون تومان در
ماه، پشتیبانی کنند. ما همه این نیروها را به ایجاد تشکلهای مستقل خود و مبارزه
متحدانه برای دسترسی به خواستهایشان دعوت میکنیم. ما همچنین خواستار مقاومت همه
کارگران علیه سیاستهای ضدکارگری مانند مزد منطقهای، مزد توافقی، حذف دستمزد حداقل
و برقراری نظام استاد- شاگردی هستیم.
ما به تمام کارگران، تشکلهای
کارگری و مدافعان منافع طبقۀ کارگر میگوییم که تغییر واقعی و بهبود اساسی زندگی
مادی و معنوی آنها در گرو تغییر اساسی روابط اقتصادی- اجتماعی، سیاسی و فرهنگی
حاکم است و چنین تغییری را هیچ کس به جای آنها انجام نخواهد داد. انجام چنین تغییر
بزرگی تنها در صورتی امکان پذیر است که میلیونها کارگر، متحد و متشکل شوند. اکنون
سرمایهداران و زمینداران بزرگ و حامیان آنها هم اهرمهای اقتصادی و قدرتهای
قضایی، قانونگذاری و اجرایی یعنی اداری، نظامی، انتظامی و امنیتی را در دست دارند
و برای حفظ موقعیت و امتیازات خود و فرودست نگاه داشتن کارگران از آنها بهره میگیرند.
طبقه کارگر در این نبرد نابرابر چیزی جز عده بزرگ جمعیت خود ندارد. اما عده زیاد
هنگامی کارآیی دارد که با هدف روشن و درست و به صورت متحدانه و سازمان یافته عمل
کند. راه چارهی کارگران اتحاد و تشکل است.
برای تغییر واقعی و بهبود اساسی با تکیه بر نیروی خود دست به کار شویم!
۱۷ دی ۱۴۰۰
- سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
- سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
- کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر
- گروه اتحاد بازنشستگان
- کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای
کارگری
- کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری ایران
***
در محکومیت صدور حکم ظالمانه برای جعفر
ابراهیمی و بازداشت شعبان محمدی
کانون صنفی معلمان ایران طی انتشار اطلاعیه
ای مورخ ۱۴۰۰/۱۱/۱۳ حکم ظالمانه برای جعفر ابراهیمی وبازداشت شعبان محمدی را محکوم کرده وچنین نوشته است:
" طی شش ماه گذشته شاهد تجمعات گسترده
معلمان شاغل و بازنشسته در اعتراض به تبعیض ، بی عدالتی و نا کارآمدی حاکم بر
سیستم اداری کشور بوده ایم. اعتراضاتی که به لحاظ گستردگی و تداوم، موجبات شگفتی
ناظران و تحلیلگران داخل و خارج از کشور شده است.
این اعتراضات که از گسترده ترین تجمعات
مدنی در طی یک دهه اخیر بوده است، مصداق آشکاری از فعالیت مدنی و مسالمت آمیز در
فضای اجتماعی کنونی ایران است.
با وجود انعکاس داخلی و جهانی این تجمعات و
ارائه روشن مطالبات از طریق بیانیهها و قطعنامههای تشکلهای صنفی فرهنگیان، تا
به امروز هیچ مقام مسئولی از دولت و مجلس پاسخ روشنی به جامعه فرهنگیان نداده است.
علاوه براین در تمام شش ماه گذشته، با
تداوم اعتراضات معلمان، شاهد افزایش فشارهای امنیتی بر معلمان و تلاش دستگاه قضایی
در جهت پرونده سازی برای فعالان صنفی معلم بوده ایم.
تازه ترین این موارد، صدور حکم ۴سال ونیم زندان برای جعفر ابراهیمی بازرس
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان است.
جعفر ابراهیمی که به باور معلمان و فعالان
صنفی یکی از صادق ترین و کوشاترین افراد در درون مجموعه تشکلهای صنفی فرهنگیان
است، از طرف دادگاه انقلاب کرج با چنین حکم ظالمانه ای مواجه شده است، چرا که در
دفاع از حقوق همکاران خود همواره ثابت قدم و کوشا بوده و لحظه ای از پای ننشسته
است.
این در حالی است که چپاولگران و اختلاسگران
امول مردم بدون هیچ گزند و فشاری، مشغول دست اندازی به ثروت های ملی هستند.
به راستی دفاع جعفر ابراهیمی از حقوق دانش
آموزان و کودکان و تلاش در جهت پیگیری مطالبات برحق فرهنگیان، نقض کننده کدام یک
از اصول قانون اساسی و جزائی است که باید بخاطر آن ۴سال ونیم را در پشت میله های زندان
بگذراند. ؟!
از طرف دیگر یک روز قبل از تجمع سراسری
فرهنگیان، شعبان محمدی عضو انجمن صنفی معلمان مریوان در منزل خود بازداشت می شود و
همچنان در بازداشت و زیر فشار بازجویی است.
ما به عنوان کانون صنفی معلمان ایران به
مسئولان قضایی اعلام میکنیم که اگر آنچه که تا به امروز جعفر ابراهیمی، شعبان
محمدی و اسماعیل عبدی و محمدتقی فلاحی انجام داده اند، جرم است، همه ما با افتخار
شریک فعالیت های این معلمان دلسوز هستیم.
ما به عنوان کانون صنفی معلمان ایران از
فرادستان امنیتی این پرسش اساسی را داریم که آیا نتیجه برخورد های امنیتی و سرکوب
معلمان در طی دو دهه اخیر نتیجه ای به جز گسترده تر شدن هرچه بیشتر اعتراضات
سراسری معلمان داشته است؟
چرا از رفتارهای عبث گذشته خود درس عبرت
نمیگیرید؟!
کانون صنفی معلمان ایران ضمن حمایت همه
جانبه از جعفر ابراهیمی بازرس شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان و محکومیت حکم
ظالمانه زندان برای ایشان، و همچنین محکومیت بازداشت شعبان محمدی عضو انجمن صنفی
معلمان مریوان به فرادستان حاکمیتی هشدار میدهد که در شرایط اسفناک اقتصادی و
معیشتی امروز معلمان، بازنشستگان و کارگران، بیش از این با فشارهای امنیتی و
پرونده سازی های قضایی موجبات خشم، درد و عصبانیت اقشار مختلف اجتماعی را فراهم
نکنند، چرا که در آن صورت آتش این خشم عمومی، دامن آنها را خواهد گرفت."
***
به مناسبت سی وهفتمین سالگرد اعدام
جنایتکارانه رفیق بابا پورسعادت
عضو کمیتهﯼ مرکزی و دفتر سیاسی و مسئول حزب
کارایران (توفان)
11 اسفند ماه ١٣۶٣ رفیق بابا پورسعادت
زندانی دورژیم تبهکار شاه وشیخ در شهر بجنورد توسط مزدوران جمهوری اسلامی تیرباران
شد.
نام رفیق بابا پورسعادت برای انقلابیون و کمونیستﻫﺎئی که در دوران شاه
زندانی بودند٬ نام آشنائیست. او یک مبارز انقلابی و یک مارکسیست ــ لنینیست ارزنده
بود که برای آرمان پرولتاریا٬ برای رفع نابرابریﻫﺎﯼ اجتماعی و محو طبقات استٽمارگر
مبارزه میکرد. تمام زندگی او در پیکار و مبارزه گذشت. او از دل زحمتکشان برخاسته
بود و تا آخر نیز به آنها وفادار ماند.
رفیق بابا در ٢ مهرماه ١٣٢١ در یکی از روستاهای اطراف بجنورد و در
خانوادهﺍﯼ زحمتکش به دنیا آمد. او با رنج و درد آشنا بود و با سختی و مشقت از
دوران کودکی خو گرفته بود. کار سخت و طاقت فرسا بدن ورزیدهﺍﯼ نیز نصیب او نموده
بود به طوری که رفیق قهرمان کشتی بجنورد و سپس خراسان گشت و در مسابقات قهرمانی
تیم ملی ایران نیز صاحب نام شد و از این رو مشهور خاص و عام در بجنورد گردید. همه
از بزرگ و کوچک او را می شناختند و به او احترام میگذاشتند.
رفیق بابا برای تحقق راه زحمتکشان ١٧ سال پیش هنگامیکه در شهر بجنورد
به حرفهﯼ معلمی (ورزش) اشتغال داشت٬ به سازمان مارکسیستی ــ لنینیستی توفان پیوست
و فعالیت گستردهﺍﯼ را در این شهر آغاز نمود. اما پس از مدت کوتاهی دستگیریﻫﺎ شروع
میشود و رفیق بابا دستگیر میگردد. لیکن سه ماه بیشتر در زندان باقی نمیماند.
ساواک علیرغم شکنجه و تهدیدات فراوان نمیتواند چیزی از او در بیاورد.
اما پس از چندی که مدارک دیگری دال بر فعالیت حتمی او به دست آمد٬ مجدداً در سال
٤٩ به همراه ٥۰ نفر از رفقای سازمان
مارکسیستی لنینیستی توفان دستگیر میگردد و پس از یک استقامت شجاعانه در
برابر شکنجهﻫﺎﯼ ساواک و پس از دفاع از آرمانﻫﺎﯼ انقلابی به ٥ سال زندان محکوم شد.
اما دژخیمان ساواک با پایان محکومیت او را آزاد نکردند٬ بابا دو سال دیگر را نیز
در اوین گذراند تا عاقبت با اوجگیری جنبش خلق همراه با سومین گروه
"آزادیﻫﺎ" به نیروی جنبش خلق از زندان آزاد گردید.
رفیق بابا در تیرماه ١٣۶٢ در تهران دستگیر گردید ٬ ٨ ماه اول اسارت را در بند ٣۰۰۰ اوین٬ در انفرادی و
تحت بازجوئی شدید قرار داشت و در این مدت ممنوعﺍلملاقات بود. در تاریخ ٣۰/٤/٦٢ به مشهد انتفال
یافت و دوباره ١٤ ماه تحت بازجوئی و شکنجه قرار گرفت. ٥ ماه نیز در زندان سپاه
مشهد تحت شکنجه و بازجوئی فشرده بود. در ١٩/١١/٦٣ به بجنورد انتقال یافت و عاقبت
در ساعت ٥/٨ شب ١١ اسفند ماه ٦٣ در کمیتهﯼ شهر که درست در مرکز شهر بجنورد قرار
دارد٬ با دو تیر یکی در قلب و دیگری در فک راست زندگی این بزرگ مرد جنبش کمونیستی
ایران پایان گرفت و قلب مهربان او از کار ایستاد. دو روز بعد جسد او در ٥ کیلومتری
شهردر بیابان به خاک سپرده شد
مرگ رفیق بابا نیز همچون زندگیش شرافتمندانه و با شکوه بود. قلب پاک و
مالامال از عشق به زحمتکشان و عشق به مارکسیسم ــ لنینیسم او از تپش ایستاد. او
پرچم شجاعت را بر قلهﻫﺎﯼ شهامت و انسانیت به اهتزاز در آورد و بدینسان استقامت
پرشکوه این فرزند دلاور خلق که نشانهﯼ استقامت بزرگ و تاریخی مردم قهرمان ماست٬ در
افسانهﻫﺎ جاری شد و به تاریخ جاودانه و جوشان مقاومت خلق پیوست.
یاد رفیق بابا پورسعادت گرامی باد!
یاد همه جانباختگان راه آزادی
، استقلال ،دمکراسی و سوسیالیسم گرامی باد!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!
حزب کارایران(توفان)
۱۱ اسفند ۱۴۰۰ خورشیدی
اخبار کارگری بهمن ماه
۱۴۰۰
***
درجبهه نبردطبقاتی
اخباروگزارشات
واعتراضات کارگری بهمن ماه۱۴۰۰
دور گردون گر دو روزی
بر مـراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال
دوران، غم مخور
حافظ
کارگران و زحمتکشان
ایران از زمان انقلاب مشروطه تا کنون دو انقلاب بزرگ را به خود دیده اند که در هر
دو انقلاب در مقابل سارقان و مصادره کنندگان انقلاب قرار گرفتند. دشمنان فریبکار و
سرکوبگر داخلی و خارجی از اجرای مطالبات مردم جان به لب رسیده با حیلهها و ابزار
سرکوب، با داغ و درفش و زندان، با سرنیزه و گلوله سربی، با ظاهر سازی مذهبی و یا
مدرن و سکولار، با سیاستهای نابکارانه و قانون های ضد مردمی، تا به حال ممانعت
بعمل آورده اند. نه شاهان و نه شیخ ها هیچکدام درقید و بند رسیدگی به مطالبات مردم
نبودهاند و نیستند. نه سرمایه دار داخلی و نه سرمایه داران امپریالیست به خواستههای
برحق زحمتکشان توجهی نکرده اند و توجه نخواهند کرد.
امروز بعد از چهل و سه
سال که از انقلاب بزرگ و پرشکوه بهمن میگذرد هنوز حاکمان سرمایه دار اسلامی
همانند پدر و پسر تاجدار حاضر نیستند که قدمی به نفع کارگران و زحمتکشان بردارند.
هنوز در تصویب و اجرای قوانینی که زحمتکشان را به حقوقشان می رساند، در جا میزنند
و در همان حال برای مردم عزیز ایران شمشیر را از رو میبندند.
ولی کارگران و زحمتکشان
دست از مبارزه برنخواهند داشت تا زمانی که طعم شیرین پیروزی را بچشند. هماکنون
کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، زنان، جوانان و … مداوما به مبارزه متشکل
دادخواهانه ادامه میدهند و هر روز با تجربهای بیشتر از قبل به پیش میروند.
تمامی کارگران و
زحمتکشان دریافتهاند که بدون تشکل و آگاهی نمیتوان به اهداف بلند انسانی رسید.
از این جهت است که تشکل یابی به مهمترین عمل مبارزه کنونی آحاد مردم عزیز ایران
تبدیل گشته است. بدون ایجاد تشکلات صنفی و سیاسی واحد و سراسری کارگران و زحمتکشان
امکان به پیروزی رسیدن در مقابل دشمن قدارومکار داخلی و خارجی وجود ندارد. مبارزات
کارگران و زحمتکشان در بهمن ماه نیز بدون وقفه ادامه یافت. در زیربه گلچینی از
وقایع مبارزاتی بهمن ماه نظری میاندازیم:
سرکوب و مقاومت
۱ بهمن
جمعی از دوستان و
فعالان صنفی با خانواده محمدتقی فلاحی دبیرکل کانون صنفی معلمان تهران دیدار کردند.
۲ بهمن
در ادامه پرونده سازی و
محکومیت هفت معلم خراسانی، حسین رمضانپور از اعضای هیات مدیره انجمنصنفی فرهنگیان
خراسانشمالی به اتهام واهی «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق پستهای
مجازی» برای گذران حبس شش ماهه و جریمه دو میلیون تومانی روانه زندان شد.
کیوان صمیمی که در اعتراض به قتل
تبهکارانهی بکتاش آبتین نامهای با عنوان «قتل شبه عمد» نوشته بود، به دلیل
انتشار این نامه از زندان اوین به زندان مرکزی کرج تبعید شد.
کانون نویسندگان ایران به دنبال
اعتصاب غذای خشک زندانیان سیاسی معترض به قتل بکتاش آبتین در اطلاعیه ای از این
فرزندان عزیز و دلاور ایران درخواست کرد که به اعتصاب غذای خود پایان دهند که عدهای
از آنان اعتصاب خشک خود را به اعتصاب تر تبدیل کردند. در اطلاعیه بعدی کانون در
این رابطه، آمده است: «... کانون نویسندگان ایران مسئولیت حفظ جان و سلامت اعتصابکنندگان
را بر عهدهی حکومت میداند و یادآوری میکند که بیتوجهی به شرایط جسمانی و
خواستههای آنان تکرار روندی است که به قتل بکتاش آبتین انجامید. تأکید بر این
نکته خاصه آن گاه اهمیت مییابد که ببینیم در اوضاع کنونی نیاز جنبش آزادیخواهی و
برابریطلبی مردم ایران به جانهای آزادیخواه و شجاعی که به ناحق به بند کشیده
شدهاند بسی بیش از آن است که در معرض خطر قرار گرفتن سلامت و جان آنها از سوی
زندانبانان جمهوری اسلامی را دید و دم بر نیاورد.»
۴ بهمن
خانواده گرامی زنده یاد بکتاش
آبتین با انتشار اطلاعیه ای از همدردی و همراهی کلیه همراهان تشکر نمودند. در این
اطلاعیه آمده است: "بدینوسیله از کلیه عزیزان و دوستانی که پس از جان باختن
زنده یاد بکتاش آبتین، به انحای مختلف نظیر حضور در مراسم تشییع پیکر ایشان، حضور
در مراسم یادبود و نیز حضور در منزل، ارسال پیامهای تسلیت و همدردی از طریق رسانههای
جمعی همچون شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی و نشریات و روزنامهها، از اقصی نقاط
ایران و جهان با خانواده داغدار، ابراز همدردی نمودند تشکر مینماییم. همچنین
وظیفه میدانیم تا مراتب امتنان و سپاسگزاری خود را از اعضای محترم کانون
نویسندگان ایران که از زمان اعزام دیرهنگام زنده یاد آبتین به بیمارستان، در کنار
خانواده بر بالین ایشان حضور یافته و در تمامی لحظات سخت و جانکاه آن دوران و پس
از جان باختن عزیزمان، در مراسم تشییع و ترحیم، همراه و یاور خانواده عزادار
بودند، اعلام نماییم."
۹ بهمن
سندیکای کارگران شرکت واحد با
انتشار بیانیه ای خواستار آزادی کیوان صمیمی شد. در این بیانیه آمده است: «...
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه تداوم حبس کیوان صمیمی و فشار
و آزار و اذیت به ایشان از طریق تبعید به زندانی دیگر را قویا محکوم میکند و
خواهان آزادی فوری و بیقید و شرط ایشان از زندان میباشد.»
مصطفی نیلی، وکیل مدافع کیوان صمیمی، طی یادداشتی در صفحه شخصی خود خبر از
تبعید موکلش از زندان رجاییشهر کرج به زندان سمنان داد.
۱۰ بهمن
آقای شعبان محمدی از اعضای انجمن
صنفی معلمان کردستان - مریوان توسط شماری چند از نیروهای امنیتی که خود را مامور
اطلاعات معرفی کرده بودند بازداشت شد.
۱۱بهمن
آقای محسن حسن پور، بازنشسته
فرهنگی و فعال صنفی در استان البرز بازداشت شد. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی
فرهنگیان ایران، علاوه بر محکوم نمودن هر نوع خشونت علیه معلمان، خواستار آزادی
هرچه سریعتر این پیشکسوت و بقیه معلمان زندانی شد.
فرهنگیان مریوان در دفاع از آقای
شعبان محمدی دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار آزادی بی قید و شرط ایشان شدند.
آقای جعفر ابراهیمی به
حکم ظالمانه چهار سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی
فرهنگیان ایران با انتشار اطلاعیه ای ضمن محکوم نمودن احکام ناعادلانه خواهان
تبرئه تمام فرهنگیان از اتهامات واهی شد و اعلام داشت که این احکام ظالمانه مانع
توقف جنبش معلمان نخواهد شد.
در دور جدید تحصن و تجمع معلمان از
۹ تا ۱۱ بهمن، هفت از معلمان بازداشت شدند. اسامی معلمان بازداشت شده عبارت است
از: «۱- شعبان محمدی در مریوان. ۲- جبار دوستی در مریوان. ۳- محمدعلی زحمتکش در
شیراز. ۴- اصغر امیرزادگان در شیراز. ۵- قهرمان حاتمی در شیراز. ۶- احمد حیدری در
تهران. ۷- داوودی در تهران. ۸- احمدی در تهران.»
آقایان علی اصغر امیرزادگان،
قهرمان حاتمی، احمد حیدری، سیدعباس احمدی، جبار دوستی، داودی و محمدعلی زحمتکش
آزاد شدند. این آزادی نتیجه تجمع معلمان مریوان در مقابل فرمانداری مریوان و
ایستادگی در مقابل فشار های امنیتی بود. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ضمن
محکومیت بازداشت و فشار امنیتی بر فعالین صنفی، خواهان آزادی شعبان محمدی عضو دیگر
انجمن صنفی معلمان مریوان و سایر معلمان در بند است.
تشکلات صنفی فرهنگیان، بازنشستگان،
کارگران و .. در بیانیه های جداگانه ای ضمن محکوم ساختن بازداشت و پرونده سازی و
زندانی کردن معلمان حق خواه خواهان پایان دادن به پرونده سازی ها و آزاد ساختن بی
قید و شرط فعالین صنفی و سیاسی شدند.
۱۳ بهمن
کیوان صمیمی موقتا از زندان آزاد
شد. سندیکای کارگران شرکت واحد تهران با انتشار اطلاعیه ای آزادی موقت آقای کیوان
صمیمی را به خانواده محترم ایشان، فعالین کارگری، معلمان، بازنشستگان، زنان و
دانشجویان تبریک گفت.
جمعی از اعضای انجمن صنفی معلمان
کردستان_مریوان با خانوادە معلم دربند شعبان محمدی دیدار کردند.
۱۴ بهمن
آقای جعفر ابراهیمی با انتشار نامه
سرگشاده ای از تمامی اشخاص و تشکیلاتی که از ایشان حمایت کردند تشکر نمود. در بخشی
از این نامه سرگشاده آمده است: «صدور حکم ۴ سال و ۶ ماه زندان برای من در زمانی که
جنبش معلمان ایران در اوج است تنها برای مرعوب کردن معلمان است اما مطالبات معلمان
بر یک بستر عینی و مادی شکل گرفته و با این احکام و بازداشتها به عقب بر نمیگردد.»
۱۸ بهمن
عالیه اقدام دوست، فعال کارگری و
زندانی سابق، به وسیله ی پلیس امنیت فومن به اتهام واهی تبلیغ علیه نظام در خانه
خودش بازداشت شد.
۱۹ بهمن
در ادامە سرکوب ها و فشار بر فعالین صنفی اداره اطلاعات
مریوان شعبان محمدی را به سنندج منتقل کرد. شورای هماهنگی همگام با انجمن صنفی
معلمان کردستان-مریوان ضمن محکومیت بازداشت فعالان صنفی بر آزادی بی قید و شرط
آقای محمدی تاکید دارد.
۲۱ بهمن
لطیف روزیخواه عضو هیأت مدیره
کانون صنفی فرهنگیان آذربایجان شرقی جهت اجرای حکم (۷ ماه حبس تعزیری) روانۀ زندان
جلفا شد.
۲۲ بهمن
خانوادهی بکتاش آبتین با
انتشار اطلاعیهای اعلام کرد که پنجشنبه،
۲۸ بهمن ماه به مناسبت چهلمین روز جان باختن آبتین مراسمی بر مزار او برگزار خواهد
کرد. کانون نویسندگان ایران اعلام داشت که در این مراسم در کنار خانوادهی بکتاش
آبتین حضور خواهد یافت و یاد او را گرامی خواهد داشت.
۲۷ بهمن
شورای هماهنگی با انتشار اطلاعیه
ای ادامه بازداشت شعبان محمدی را به شدت محکوم ساخت. در این اطلاعیه آمده است: «
با توجه به بیاطلاعی و اینکه بیم آن میرود این معلم تحت فشار و شکنجه باشد ما
نسبت به در خطر بودن سلامت و جان شعبان محمدی هشدار میدهیم و اعلام میکنیم هر
نوع فشار جهت اعتراف گیری و پروندهسازی محکوم است. معلمان ایران پاسخ این فشارها
را در تجمع سی بهمن خواهند داد.»
۲۸ بهمن
نیروهای امنیتی، انتظامی و لباسشخصی
با ضرب و جرح و بازداشت حاضران در مراسم چهلم روز قتل بکتاش آبتین، مراسم را به
خشونت کشیدند. اسامی شش تن از بازداشتشدگان، طبق اطلاعیه کانون نویسندگان به شرح
ذیل می باشد: «یاشار تبریزی، تینا یوسفتبار، کامبیز نوروززاده، مهریار ظفرمند،
لیلا میرغفاری و فریبرز ؟»
۳۰ بهمن
خانم مریم کبیری از فعالین صنفی
تهران که در ۲۳ دی ماه در پی تجمعات صنفی دستگیر شده بودند، پس از تحمل سختی و
ناملایمات بسیار، از زندان اوین آزاد شدند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان
ایران خواستار توقف احضار و پروندهسازی علیه معلمان و آزادی بدون قید و شرط تمام
معلمان دربند است.
نیروهای سرکوبگر امنیتی، پلیس و
لباس شخصی به تجمع فرهنگیان شاغل و بازنشسته استان البرز در شهر کرج حمله کرده و
تعدادی از معلمان معترض زن و مرد را بازداشت نمودند. در بین بازداشت شدگان اسامی
خانمها شبنم بهارفر، آزاده مختاری و آجرلو و آقایان جمشیدی، سالمی و شهریاری به
چشم میخورد. تعداد بازداشتها بالای ۱۵ نفر برآورد شد که تمام معلمان زن و مرد به
جز خانم شبنم بهارفر آزاد شدند. خانم بهارفر از معلمان نویسنده، کوشا و توانمند و
عضو کانون صنفی معلمان البرز است. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
خواستار آزادی بدون قید و شرط این فعال صنفی شد.
روح الله مردانی (رادا ) معلم و
فعال صنفی فرهنگیان جلوی اداره ی آموزش و پرورش شهرستان دلفان (لرستان) با ضرب و
شتم وحشیانه بازداشت و به زندان خرم آباد منتقل شد. شورای هماهنگی تشکل های صنفی
فرهنگیان ایران ضمن محکومیت شدید برخورد مذبوحانه با این فعال صنفی اعلام داشت که
معلمان کشور در تجمع ۳ اسفند با حمایت از رادا مردانی و دیگر معلمان زندانی پاسخ
قاطع خود را به این ظلم آشکار و تضییع
حقوق شهروندی خواهند داد. جمعی از فعالان صنفی سراسر کشور با
خانواده شعبان محمدی دیدار کردند.
فرهنگیان
۷ بهمن
تعداد ۸۱۵ تن از اعضای هیات علمی
۱۱ دانشگاه کشور، از جمله دانشگاه اراک، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه زابل،
دانشگاه صنعتی اراک، دانشگاه صنعتی بیرجند، دانشگاه صنعتی خواجه نصیر طوسی،
دانشگاه صنعتی خاتمالانبیاء، دانشگاه بهبهان، دانشگاه صنعتی شاهرود، دانشگاه
گناباد و دانشگاه نیشابور، با تجمع در محل کار خود و همچنین نوشتن نامه های
جداگانه نسبت به عدم اجرای صحیح قانون همسان سازی حقوق اعضای هیأت علمی اعتراض
کردند. آنها همچنین نسبت به کاهش حقوق دیماه خود معترضند و خواهان رسیدگی سریع به
این موضوع شدند.
۹ بهمن
با فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان، معلمان سراسر کشور همراه با تشکلات صنفی خود، بار دیگر دست به
اعتصاب سراسری زدند. این بار نیز تحصن در اعتراض به عدم اجرای همسانسازی
بازنشستگان، عدم اجرای کامل طرح رتبهبندی، عدم اجرای اصل سی قانون اساسی (آموزش
رایگان) و بازداشت معلمان و پروندهسازی علیه فعالان صنفی صورت گرفته است. طبق
گزارشات شورای هماهنگی، در بیش از ۲۰۰ شهر، منطقه و ناحیه آموزش و پرورش از جمله
شهرهای اصفهان، تهران، یزد، شیراز، همدان، زنجان، کرمانشاه، رشت، ایلام، یاسوج،
مشهد، کرمان، کرج، قزوین، خرمآباد، تبریز، اردبیل، ارومیه، ساری، گرگان، سمنان،
بجنورد، سقز، مریوان، دیواندره، خمینیشهر، قشم، لاهیجان، بندرانزلی، نورآباد
ممسنی، شوشتر، اشتهارد، مرودشت، اسلامآباد غرب، شاهینشهر، بناب، جفا، فیروزآباد،
تویسرکان، بوشهر، کامیاران، بابل، کردستان، سنندج، میاندرود، گچساران، بوکان، کیش،
نیشابور، الیگودرز، فریدونشهر، کارزین، فیروزه، ملارد، نجفآباد، ارسنجان، بیجار،
شهرکرد، فولادشهر، هرمزگان و لردگان شاهد تحصن بودند.
۱۰ بهمن
تحصن سراسری معلمان کشور بر اساس
فراخوان شورای هماهنگی فرهنگیان ایران دومین روز خود را در بیش از ۱۲۰ شهر با شکوه
فراوان پشت سر گذاشت.
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد
حمایت خود را از معلمان و فرهنگیان کشور اعلام داشت. در بخشی از بیانیه کارگران
فولاد آمده است: «ما کارگران گروه ملی صنعتی فولاد خواهان پایان دادن به بازداشت
ها و پرونده سازی علیه معلمان و سرکوب اعتراضات آنان بوده و بر آزادی فوری و بی
قید و شرط همه معلمان زندانی تاکید میکنیم.»
۱۱ بهمن
تجمع سراسری اعتراضی معلمان در
تهران و بیش از ۱۲۰ شهر دیگر در سراسر کشور بطور همزمان، در اعتراض به عدم اجرای
رتبه بندی و همسان سازی حقوق، برگزار گردید. در پایان تجمع در شهرهای مختلف
قطعنامه پایانی مشترکی خوانده و منتشر شد. در این قطعنامه آمده است: «... اجرای
حکم زندان محمدتقی فلاحی و حسین رمضانپور طی روزهای گذشته و بازداشت شعبان محمدی
عضو هیات مدیره انجمن صنفی معلمان مریوان در روز گذشته و پروندهسازی و احضار دهها
فعال صنفی از تهران تا مریوان نشان از آن دارد که جواب حاکمیت به مطالبات ، مشت
آهنین است. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ضمن اعتراض به ادامه دربند
بودن معلمان و خط سرکوب فعالان صنفی اعلام میکند که مرعوب این سرکوبها نخواهد شد
و بر عهد خود با معلمان وفادار است و فعالان صنفی برای تحقق عدالت و آزادی حاضر به
پرداخت هزینه هستند تا به جامعه و دانشآموزان خود درس حقطلبی بدهند. …. بدیهی
است اگر تا پایان بهمنماه تکلیف رتبهبندی بر اساس حداقل هشتاد درصد حقوق اعضای
هیات علمی دانشگاه مشخص نگردد و احکام جدید صادر نشود و از طرفی وضعیت همسان سازی
پیشکسوتان بازنشسته مشخص نگردد شورای هماهنگی به سمت اعتراضات گستردهتری خواهد
رفت و اقدام به تعطیلی کلاسها در اسفندماه خواهد نمود.»
سندیکای کارگران شرکت واحد ضمن
حمایت از مطالبات بحق معلمان، خواستار آزادی تمامی بازداشت شدگان و آزادی تمامی
معلمان دربند شد
۱۴ بهمن
معلمان و فعالین صنفی
انجمن صنفی معلمان کردستان / سنندج دومین مجمع عمومی خود را با حضور بیش از ۱۵۰۰
نفر برگزار کردند. با وجود اینکه نیروهای
امنیتی و انتظامی اجازه ندادند در مکانی که برای برگزاری مجمع هماهنگ شده بود جلسه
برگزار شود، فرهنگیان مجمع عمومی خود را برگزار کردند و اعضای هیئت مدیره و بازرسین انجمن را انتخاب کردند.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با انتشار بیانیه ای ضمن قدردانی از
حضور معلمان سنندج و کلاترزان، برای منتخبان آرزوی موفقیت در عرصه کنشگری صنفی کرد.
۱۶ بهمن
شبکه سراسری نمایندگان
محل کار انگلیس همبستگی خود را با مبارزات معلمان ایران اعلام داشت.
۱۷ بهمن
جمعی از فرهنگیان و
مردم مریوان در اعتراض به بازداشت شعبان محمدی، معلم و فعال صنفی، مقابل فرمانداری
دست به تجمع زدند.
۲۳ بهمن
حدود ۱۰۰ نفر از معلمان
حقالتدریس مشمول استخدام، با تجمع مقابل وزارت آموزش و پرورش، خواستار صدور احکام
استخدامیشان شدند.
۲۸ بهمن
مجمع عمومی معلمان
دیواندره در یکی از فضاهای سبز این شهرستان با شور و نشاط وصف ناپذیری برگزار
گردید و صدها نفر طی انتخاباتی کاملا آزاد و دموکراتیک هیات مدیره خود را از میان
همکاران مورد اعتماد خود برگزیدند.
۳۰ بهمن
بنابر فراخوان شورای
هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، فرهنگیان شاغل و بازنشسته در بیش از ۱۰۰
شهر به خیابان آمدند و خواستار تحقق مطالبات بر حق خود شدند. این تجمع به صورت
هماهنگ برگزار شد و در پایان، قطعنامه پایانی قرائت گردید. تجمع اعتراضی معلمان
کرج، توسط نیروهای امنیتی، پلیس و لباس شخصی ها مورد سرکوب شدید قرار گرفت و بیش
از ۱۵ معلم بازداشت شدند که همه بازداشت شدگان به جز خانم شبنم بهارفر آراد شدند.
در نورآباد لرستان نیز آقای رادا مردانی با ضرب و شتم وحشیانه دستگیر شدند. شورای
هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران با انتشار گزارش تجمع، سرکوب و برخوردهای
امنیتی را محکوم ساخت. در این گزارش آمده است: «... بیشک این برخوردها برای ایجاد
رعب و وحشت است اما همکاران آگاه ما میدانند برای تحقق مطالبات نباید مقهور این
جو امنیتی شوند. تجمع شنبه با تمام فشارها خوب و باشکوه بود. شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان ایران ضمن قدردانی از تمام معلمانِ در صحنه، از آن دسته از همکارانی
که بنا بر هر دلیل تاکنون پا به میدان نگذاشتهاند درخواست میکند تجمع سوم اسفند
را باشکوهتر از قبل برگزار نمایند.»
کانون صنفی فرهنگیان
البرز در محکومیت برخوردهای خشونت آمیز با فرهنگیان در تجمعات ۳۰ بهمن، بیانیه ای
منتشر کرد. در این بیانیه آمده است: «... ما تشکل عظیم جامعه ی فرهنگیان البرز؛ ضمن درخواست آزادی سریع و بی قید و شرط همکاران
ارجمند فرهنگی مان، اعلام می داریم و از
همه ی اقشار و صنوف و آحاد مردم و فرهنگیان و دانش آموزان و خانواده های محترم شان
می خواهیم؛ جهت تداوم مطالبه گری و احقاق حقوق قانونی معلمان، بر طبق اصل ۲۷ و ۳۰
قانون اساسی، حضوری پرشکوه، قاطع و تمام عیار در مقابل اداره کل آموزش و پرورش
استان البرز داشته باشند.
...»
معلمان استان بوشهر
دومین مجمع عمومی خود را همزمان با تجمع سراسری برگزار کردند و گامی دیگر به سمت
تشکلیابی برداشتند. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به منتخبان
معلمان تبریک گفت و موفقیت تمام معلمان به ویژه معلمان استان بوشهر و اعضای هیات
مدیره کانون صنفی معلمان استان بوشهر را آرزو کرد.
معلمان کارنامه سبز
مقابل ساختمان وزارت آموزش دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار رسیدگی به مطالبات
خود شدند.
بازنشستگان
۳ بهمن
جمعی از بازنشستگان و
مستمریبگیران صندوق بازنشستگی فولاد تهران، اصفهان، اهواز مقابل ساختمان این
صندوق در شهرهای خود تجمع اعتراضی برپا
کردند.
بازنشستگان تامین
اجتماعی رشت، مشهد و تبریز در مقابل سازمان تامین اجتماعی شهرهای خود، دست به تجمع
اعتراضی زدند.
۴ بهمن
بازنشستگان آموزش و
پرورش شهرهای کرمانشاه، داراب، سنندج، رشت، اردبیل، ممسنی، همدان، تهران و ... در
اعتراض به وضعیت نابسامان معیشتی و با خواست همسانسازی کامل و افزایش حقوقها
مقابل ساختمان صندوق بازنشستگی شهر های خود، دست به تجمع زدند. در پایان تجمع
قطعنامه ای از طرف تجمع کنندگان انتشار یافت که در بخشی از آن آمده است: «ما
پیشکسوتان آ پ امروز در این محل گرد آمده ایم تا با فریاد حق طلبانه ی خود به
کسانی که طی سالیان دراز با ادعای متولی بودن برای این قشر فرهیخته جز حق کشی و به
تاراج دادن سرمایه ی یک عمر زحمت و تلاش ما قدمی برنداشته اند بگوئیم، تا به دست
آوردن حق و حقوق پایمال شده ی خود از پای نخواهیم نشست»
بازنشستگان مخابرات
ایران از استانهای مختلف در اعتراض به عدم رسیدگی به مشکلات و مطالباتشان مقابل
ستاد اجرایی در تهران دست به تجمع زدند.
۸ بهمن
پنج تشکل مستقل
بازنشستگان ( پیرامون حضور در تجمعات اعتراضی بیانیه مشترکی منتشر کردند. در بخشی
از این بیانیه آمده است: «ما با اتحاد و اتکا به نیروی مستقل خویش پیگیر
مطالبات خود هستیم و برای دستیابی به
خواست های خود به برگزاری تجمع و اعتراض خیابانی ادامه می دهیم.
ما بازنشستگان با اراده
ای مصمم و حضوری فعال بویژه در احیای تجمعات مطالبه گرانه ی یکشنبه های اعتراضی که
تداعی کننده تلاش ما و یاران دربند ماست، جامعه عمل می پوشیم.»
۱۰ بهمن
بازنشستگان تامین
اجتماعی شهرهای قزوین، مشهد، کرمانشاه، خرم آباد، اهواز، رشت، تبریز، رشت، سقز، و
… در اعتراض به عدم اجرای همسان سازی در
سال جاری و وضعیت خراب معیشتی خود دست به تجمع زدند.
بازنشستگان فولاد
اصفهان در اعتراض به عدم اجرای همسان سازی در سال جاری و وضعیت خراب معیشتی خود
مقابل ساختمان صندوق در اصفهان تجمع نمودند.
۱۳ بهمن
جمعی از بازنشستگان سالهای۹۹ و۱۴۰۰ نیشکر هفت تپه در اعتراض به تاخیر و عدم
پرداخت سنوات شغلی مربوط خود تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۲۴ بهمن
بنابر دعوت ۳۱ تشکل
مستقل بازنشستگان، در تهران مقابل ساختمان مجلس و در شهرهای اراک، شوشتر، رشت،
مشهد، سنندج، اهواز، شوش، کرمانشاه، خرم آباد، اصفهان، بجنورد، قزوین، تبریز و …
مقابل ساختمان تأمین اجتماعی با حضور بازنشستگان
در اعتراض به سطح نازل حقوق و مستمریها، مشکلات بیمه تکمیلی و وضعیت بد
معیشتی تجمعات باشکوهی برگزار شد. بازنشستگان معترض برخی از مطالبات خود را افزایش
مستمری های دریافتی در موازات خط فقر، اجرای قانون همسان سازی حقوق، رفع مشکلات
بیمه تکمیلی، پرداخت پاداش آخر سال و همچنین محاسبه سوابق مشاغل سخت و زیان آور در
محاسبات متناسب سازی، عنوان کردند. یکی از شعارهای بازنشستگان در تجمع تبریز: «به
ستار خان قسم ما به تهران خواهیم آمد» بود. و همچنین
در تمامی تجمعات بازنشستگان خواستار آزادی اسماعیل گرامی و دیگر فعالین
صنفی زندانی شدند. در پایان تجمعات، قطعنامه پایانی تجمع سراسری بازنشستگان خوانده
شد. در بخشی از این قطعنامه آمده است: «ما بازنشستگان اعلام می داریم که کاسه
صبرمان از این همه بیداد، بی توجهی و شکاف طبقاتی لبریز شده و قصد باز ایستادن و
انفعال در این شرایط جهنمی را نداریم و برای برون رفت از این فلاکت روزافزون تا
حصول نتیجه، همصدا و منسجم علیه این تبعیض ویرانگر فریاد خواهیم زد.»
بازنشستگان فولاد در
اصفهان، اهواز و تهران در مقابل ساختمان صندوق تجمع و راهپیمایی اعتراضی برگزار
کردند.
۳۰ بهمن
بازنشستگان سال ۹۹ شرکت نیشکر هفت تپه در محوطه شرکت تجمع اعتراضی برگزار
کردند و خواستار رسیدگی به مطالباتشان شدند.
شرکت واحد
۳ بهمن
با توجه به آنکه دور
تازهای از فشارها و تماسهای تلفنی تهدید آمیز پلیس امنیت به اعضای سندیکای
کارگران شرکت واحد و برخی از خانوادهها آغاز شده است، سندیکای کارگران شرکت واحد
با انتشار اطلاعیه ای فشار و تهدید بر اعضای این سندیکا را محکوم ساخت و خطاب به
کارگران اعلام داشت: «که اعتراضات جمعی، از حقوق اولیه همه کارگران است و بدون
توجه به تهدیدها و پروندهسازیها و اقدامات فراقانونی حراست شرکت واحد و پلیس
امنیت با تاکید بر پرداخت مطالباتشان، اعتراضات جمعی را با اتحاد و همبستگی هر چه
بیشتر ادامه دهند.»
۶ بهمن
طی روز پنجم و ششم
بهمن، بیش از ده تن از اعضای سندیکا، با توجه باینکه از سوی شعبه دوم دادسرای
امنیت اوین، به پلیس امنیت احضار شده بودند، به پلیس امنیت مراجعه کردند. بازجویان
پلیس امنیت با فشار و تهدید اصرار داشته: دست از فعالیتهای سندیکایی بردارند، در
اعتراضات مشارکت ننمایند و با چند تن از اعضای پیشرو شناخته شده سندیکای کارگران
شرکت واحد ارتباط نداشته باشند. سندیکای کارگران شرکت واحد با انتشار بیانیه ای
موج اخیر فشارها و تهدیدها توسط نهادهای امنیتی قضایی علیه اعضای سندیکا را قویا
محکوم ساخت و از کارگران و رانندگان خواست تا حق بدیهی خود در داشتن سندیکای مستقل
کارگری و برگزاری اعتراضات جمعی را با قدرت پیگیری نمایند. در این بیانیه آمده
است: „...
هر چند این میزان از فشارها و تهدیدهای صورت گرفته مسیر ادامه اعتراضات را با
دشوارهایی مواجه میکند اما سندیکای کارگران شرکت واحد بنابر تجربیات گذشته اعلام
میکند، سندیکا در این موج فشار و تهدید هم توسط اعضایش حفظ خواهد شد و بنا بر
آگاهی از وضع موجود اعلام میکند در صورت عدم بازنگری در طرح طبقهبندی مشاغل و
عدم پرداخت دیگر مطالبات کارگران، اعتراضات ادامه خواهد داشت. ...“
۱۰ بهمن
مطابق احضاریههای شعبه
دو دادسرای اوین، آقایان حسن سعیدی، داود رضوی، رضا شهابی، ناصر محرمزاده، علی
قربانیان و محمد اصلاقی باید به پلیس امنیت مراجعه کنند. پیش از این نیز یازده تن
از دیگر کارگران و اعضای سندیکا، آقایان امیر تاخیری، عطا باباخانی، حسین کریمی
سبزوار، ابراهیم حیدری، وحید فریدونی، محمد قاسمی، بهروز عبرتی، شهرزاد گلپور، اسدالله سلیمانی و سید مجتبی
صادقی با احضاریههای مشابه در روزهای ۵ و ۶ بهمن به پلیس امنیت مراجعه کردند که
در بازجوییها برای عدم مشارکت در فعالیتهای سندیکایی، عدم شرکت در اعتراضات و
عدم ارتباط با آقایان حسن سعیدی، داود رضوی و رضا شهابی تحت فشار و تهدید قرار
گرفته بودند. سندیکای کارگران شرکت واحد با انتشار اطلاعیه ای، فشار و تهدید
کارگران و اعضای سندیکا، برای عدم فعالیت و متوقف شدن سندیکا و عدم مشارکت در
اعتراضات کارگران را قویا محکوم ساخت.
۱۱ بهمن
سندیکای کارگران هفت
تپه با انتشار بیانیه ای، تهدیدها، فشارها و امنیتی کردن فعالیت سندیکایی و تحت
فشار قرار دادن اعضا و فعالان سندیکای واحد را شدیدا محکوم ساخت. در این بیانیه
آمده است: «... ما در کنار اعضا و فعالین سندیکای واحد هستیم و با تمام توان از
حقوق کارگران و فعالیت آزاد و مستقل تشکلهای کارگری دفاع می کنیم.»
۱۲ بهمن
سندیکای کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی تهران ضمن محکوم کردن برخوردهای فرا قانونی نیروهای امنیتی و
تهدید بازخواست رانندگان حق طلب شرکت
واحد، خواستار رسیدگی به مطالبات و عملی کردن هر چه سریع تر خواسته های رانندگان
زحمتکش شد و اعلام داشت که در صورت عدم تحقق خواسته های رانندگان این اعتراضات به
اشکال مختلف ادامه خواهند داشت.
۳۰ بهمن
تعدادی از رانندگان بخش
خصوصی مقابل درب ورودی سامانه ۳، جنب اداره مرکزی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران در
اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت اسفبار شرایط اتوبوس ها و اوضاع معیشت شان دست به
تجمع زدند. « وعده وعید کافی/ سفره ما خالی!»
در پی افزایش اعتراضات
کارگران شرکت واحد و برگزاری تجمع مقابل شهرداری تهران و روشن کردن چراغ اتوبوسها
در طول روز به نشان اعتراض و کم کردن سرعت اتوبوسها تا ۳۰ کیلومتر، تعداد زیادی
از فعالین سندیکایی به دادسرای امنیت اوین و پلیس امنیت به قصد ایجاد فشار و ارعاب
به کارگران احضار شدند. سندیکای کارگران شرکت واحد با انتشار بیانیه ای ضمن محکوم
کردن فشار و ارعاب بر کارگران خطاب به شهردار تهران، اعضای شورای شهر و مدیریت شرکت
واحد اعلام داشت: «... بنا به تجربه گذشته، با روشهای سرکوبگری، صدای حقطلبانه
رانندگان و کارگران شرکت واحد را نمیتوانید خاموش کنید و اعتراضات تا رسیدن به
تمامی مطالبات ادامه خواهد یافت.»
نفت، گاز، پتروشیمی و
نیروگاه ها
۴ بهمن
جمعی از کارگران
پتروشیمی رازی در اعتراض به ممنوع الورود شدن تعدادی از کارگران دست از کار کشیدند
و مقابل حراست مجموعه دست به اعتراض زدند.
۵ بهمن
کارگران پتروشیمی
مروارید در فاز دو صنایع پتروشیمی عسلویه به دلیل عدم پرداخت پنج ماه حقوق توسط
پیمانکار، دست از کار کشیدند و در محل کارگاه تجمع کردند.
در پی ممنوعالورود شدن
۳ نفر دیگر از کارگران پتروشیمی رازی، کارگران مجدداً دست از کار کشیده و خواستار
ورود همکارانشان به شرکت شدند که مجدداً با عمل ضد کارگری کارفرما مواجه شدند و۵
نفر دیگر از کارگران نیز ممنوع الورود شدند. اسامی کارگرانی که ممنوع الورود شدند
به شرح زیر است: «۱- علی ساجدی نژاد. ۲- هادی سرهانی. ۳- احمد عساکره. ۴- سید هاشم
شبیبی. ۵- محمدرضا صالحی. ۶- علی البوغبیشیان. ۷- مهدی طبیعی. ۸- توفیق احمدی.».
یکی از خواستههای کارگران به رسمیت شناخته شدن نماینده کارگران از سوی کارفرما می
باشد.
۶ بهمن
بیش از ۱۸۰۰ نفر از
پرسنل پیمانکاری پالایشگاه تندگویان تهران در اعتراض به شرایط شغلی و معیشتی و
اجرایی نشدن طرح طبقه بندی مشاغل دست از کار کشیده و تجمع اعتراضی برگزار کردند.
مدیریت پتروشیمی ایلام
که قصد دارد برای ۱۵ روز کار فقط می خواهد ۱۵ روز حقوق بدهند و استراحت و مرخصی
کارگران را نادیده بگیرد موجب شد تا کارگران از این تصمیم خشمگین شده و دست به
اعتصاب بزنند. بعد از آن ۲۰ بیش از بیست نفر از کارگران در لیست اخراج کارفرما
قرار گرفتند.
در پتروشیمی رازی منطقه
ویژه سربندر که دومین روز اعتصاب را پشت سر میگذارد کارگران به دلیل عقب افتادن
حقوقشان دست به اعتصاب زده بودند که با اخراج و راه ندادن ۸ نفر از همکارانشان،
این اعتصاب چهره دیگری به خود گرفته و کارگران نه تنها خواهان پرداخت دستمزدشان در
سر هر ماه هستند بلکه خواهان به سرکار آمدن کارگران اخراجی نیز شدند.
۱۶ بهمن
کارگران تلمبه خانه خط
انتقال نفت گوره جاسک در اعتراض به ۶ ماه حقوق معوقه و اخراج خود، مقابل استانداری
هرمزگان دست به تجمع اعتراضی زدند.
۲۴ بهمن
گروهی از کارگران
مونتاژکار و داربست بند در پیمانکاری کیوانی در فاز ۲ پتروشیمی، در منطقه ویژه
اقتصادی و انرژی پارس جنوبی واقع در عسلویه که کار ساخت، حمل، نصب و پیش راه
اندازی مخازن کرویی پتروشیمی کیان را زیر نظر شرکت ماشین سازی اراک انجام میدهند،
دست از کار کشیدند.
۳۰بهمن
کارگران شرکتی و
پیمانکاری شرکت سکاف در پتروشیمی مهر کیمیا عسلویه به دلیل عقب افتادن حقوق هایشان
از آذرماه تا کنون دست به اعتصاب زدند.
کارگران دیگر
۱ بهمن
کارگران شرکت کشت و
صنعت نیشکر میانآب در شهرستان شوش، با تداوم اعتراضات خود، فعالیتهای شغلی خود
را متوقف کرده و برای چندمین روز اقدام به برگزاری تجمع کردند.
۲ بهمن
کارگران شهرداری یاسوج
در اعتراض نابسامانی پرداخت حقوق و مزایا و پرداخت نشدن ۵ ماه حقوق خود، مقابل
استانداری کهگیلویه و بویراحمد دست به تجمع زدند.
۳ بهمن
گروهی از کادر درمان
و بهداشت بدون سهمیه طرحی و ۸۹ روزه، در اعتراض به عدم تبدیل وضعیت استخدامی خود،
در مقابل مجلس دست به تجمع زدند.
کارگران شرکت کشت و
صنعت نیشکر میانآب در شهرستان شوش، با تداوم اعتراضات خود، فعالیتهای شغلی را
متوقف کرده و برای هشتمین روز متوالی با در دست داشتن نوشتههایی، در خصوص
بکارگیری نیروهای روزمزد با دستمزد روزانه ۹۰ هزار تومان بدون حق بیمه و همچنین
دخالت کارفرمایان در مسائل شخصی کارگران، در محوطه این مجتمع اقدام به برگزاری
تجمع کردند.
۴ بهمن
کارگران پروژه سد
شفارود رضوانشهر در اعتراض به عدم پرداخت حقوقهای معوقه خود بار دیگر در محوطه
این پروژه دست به تجمع زدند.
۵ بهمن
کارگران کارخانه لاستیک
بارز در کرمان، نسبت به سطح پایین حقوق دریافتی و مشکلات معیشتی، با توقف فعالیتهای
کاری خود در محوطه این مجتمع تولیدی، دست به اعتراض زدند و خواهان رسیدگی به
مطالبات خود شدند.
کارگران و استادکاران
ساختمانی با مطالبه حذف سهمیه بیمه
کارگران ساختمانی و تایید نهایی اصلاحیه ماده ۵ بیمه کارگران ساختمانی و بیمه شدن
تمامی کارگران و استادکاران ساختمانی که در نوبت بیمه هستند، مقابل مجلس دست به
تجمع اعتراضی زدند.
۶ بهمن
دستیاران بیمارستان فیروزگر و رسول اکرم در اعتراض به
عدم پرداخت حقوق و مطالبات خود با خروج از بخش های بیمارستانی و تجمع در محوطه
بیمارستانها دست به اعتصاب و تجمع زدند.
۷ بهمن
جمعی از کارگران شرکت
کشت و صنعت نیشکر میانآب واقع در شهرستان شوش، برای چندمین روز متوالی با تجمع در
مقابل درب دفتر امام جمعه شوش و سردادن شعارهای اعتراضی خواستار انعقاد قرارداد مستقیم با شرکت، پرداخت
پاداشهای بهرهبرداری، حق لباس، بروزرسانی طبقهبندی مشاغل، افزایش دستمزد و
اصلاح نحوه مدیریت این مجتمع شدند.
۹ بهمن
پرستاران و کادر بهداشت
و درمان شهرهای ایلام، مشهد، اصفهان، شیراز، پلدختر، اسد آباد و ... در اعتراض به
قراردادهای۸۹ روزه و شرایط نامناسب شغلی، دست به تجمع زدند و و خواستار تبدیل
وضعیت شغلی خود شدند. پرداخت فوقالعاده خاص با ضریب ۳ دیگر خواستهی کارکنان
بهداشت و درمان است؛ چرا که ضرایب کنونی پاسخگوی نیازهای معیشتی کارکنان نیست.
حدود ۲۰۰ نفر از
کارگران سالن ۱ شرکت قالبهای صنعتی سایپا واقع در کیلومتر ۱۴ جاده مخصوص، در
اعتراض به تأخیر در پرداخت حقوقها، و عدم افزایش دستمزد و کارانه و همچنین
انتصابات و استخدام فامیلی توسط مدیرعامل و نزدیکانشان دست به اعتصاب زدند. پس از
گذشت چند ساعت از شروع اعتصاب، کارفرما به شکل علیالحساب تنها نصف حقوق کارگران
را واریز کرد تا کارگران به سر کار بازگردند اما این اقدام کارگران اعتصابی را
بیشتر خشمگین کرده و خواهان واریز کل حقوقشان شدند.
۱۱ بهمن
کارگران شهرداری شوش به
دنبال عدم دریافت مطالبات کاری و حقوق معوقه چهار ماهه خود مقابل شهرداری و فرمانداری
دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار دریافت حقوق، مطالبات،تغییر وضعیت شغلی و طبقهبندی
شدند.
۱۲ بهمن
رزیدنتهای پزشکی علوم پزشکی زنجان در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و افزایش کمک
هزینه تحصیلی دست به تجمع اعتراضی زدند.
۱۳ بهمن
پرسنل و کارمندان
بیمارستان مهرگان مشهد در اعتراض به مشخص نبودن وضعیت کارشان با توجه به تعلیق شدن
بیمارستان و عدم دریافت حقوق مقابل این مرکز تجمع کردند.
جمعی از کارگران نگهبان
شاغل در پروژه ساخت قطار شهری اهواز، در اعتراض به ۱۵ ماه معوقات مزدی خود، در
مقابل ساختمان محل کارشان تجمع کردند.
۱۶ بهمن
پزشکان طرحی در مناطق محروم در اعتراض به وضعیت معیشتی و حقوق دریافتی خود،
برای سومین روز متوالی در اعتصاب به سر بردند.
جمعی از نیروهای اخراجی
مخابرات خوزستان با خواست بازگشت به کار و تبدیل وضعیت خود، مقابل شرکت مخابرات
منطقه خوزستان دست به تجمع زدند.
جمعی از کارگران پروژهای
شرکت ماشین سازی اراک شاغل در پتروشیمی کیان، در اعتراض به عدم دریافت حقوق خود و
عدم رسیدگی به مطالباتشان، در محل کار خود دست به اعتصاب زده و از ادامه فعالیتشان
خودداری کردند.
۱۷ بهمن
اعتراض کارگران شرکت
موتورسازان تراکتورسازی تبریز که از روز ۹ بهمن ماه شروع شده است، برای نهمین روز
ادامه یافت. مطالبات اصلی کارگران، افزایش حقوق، طبقه بندی مشاغل، افزایش بهره
وری، درخواست تشکیل شورای کار و تعیین
تکلیف و بازنشسته کردن همکاران عضو صندوق آینده ساز میباشد.
نیروهای شرکت توزیع برق
قم در اعتراض به قراردادها و با مطالبه تبدیل وضعیت خود تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۱۸ بهمن
جمعی از نیروهای
مخابرات استان اصفهان در اعتراض به حذف اثر انگشت و اخراجشان، مقابل اداره مخابرات
اصفهان، دست به تجمع زدند.
۲۰ بهمن
کارگران شرکت کاغذ سازی
کاغذ پارس در اعتراض به عدم رسیدگی به مطالباتشان مقابل درب فرمانداری شوش دست به
تجمع زدند.
۲۳ بهمن
بازنشستگان سال۹۹ و۱۴۰۰
نیشکر هفت تپه در اعتراض به پرداخت نشدن بخشی از سنوات شغلی خود پس از منع ورود
آنها به شرکت توسط حراست، اقدام به بستن درب بهره برداری نموده و سپس در مدیریت
شرکت تجمع کردند.
۲۴ بهمن
جمعی از کارگران سیمان
سپاهان اصفهان، در اعتراض به نبود امنیت
شغلی و دستمزدهای پایین برای دومین روز متوالی در محدوده محل کار خود دست به تجمع
زدند و همچنین و خواهان بازگشت به کار همکاران اخراجی خود شدند.
کارگران گروه ملی فولاد
اهواز طبق فراخوان قبلی در اعتراض به عدم رسیدگی و بی توجهی مسئولان استان و شرکت
به مطالباتشان مقابل ساختمان استانداری خوزستان دست به تجمع و راهپیمایی زدند.
کارگران گروه ملی فولاد اهواز اطلاعیه ای در ارتباط با تجمع خود منتشر ساختند که
در بخشی از آن آمده است: «نه وعده و وعید ها؛ نه تهدیدهای امنیتی و نه فریبکاری
های همیشگی شما باعث نخواهند شد که ما از خواسته های به حق خود پا پس بکشیم. این
را بدانید که با چشمانی باز و با دقت همه چیز را رصد میکنیم و تمامی ترفندها و
توطئه های شما را میشناسیم و آن را خنثی خواهیم کرد.». سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران، ضمن به رسمیت شناختن حق اعتصاب و اعتراض برای کارگران، حمایت خود را از تمامی مطالبات و خواسته
های به حق کارگران ملی فولاد اهواز، اعلام
داشت.
۲۵ بهمن
همزمان با تجمع کارگران
گروه ملی فولاد، کارگران شهرداری اهواز نیز مقابل ساختمان استانداری دست به تجمع
اعتراضی زدند. کارگران متحداً شعار سر دادند: «فولاد، شهرداری، اتحاد، اتحاد!»
کارگران شرکت نورد لوله
اهواز در اعتراض به اخراج سازی، مقابل استانداری خوزستان در اهواز برای بازگشت به
کار تجمع برگزار کردند و خواهان بازگشت به کار شدند.
کارگران شرکت کیان تایر
در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق و مطالبات خود دست به تجمع اعتراضی زدند.
۲۷ بهمن
کارگران فولاد اهواز
سومین روز تجمع اعتراضی خود را مقابل استانداری خوزستان در اهواز، در اعتراض به
وضعیت سخت معیشتی و مطالبات معوقه پشت سر گذاشتند. سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
حمایت خود را از مطالبات کارگران فولاد خوزستان اعلام داشت.
۳۰ بهمن
کارگران معدن زغالسنگ
البرز شرقی در معدن طرزه در دامغان به دلیل تغییر وضعیت شغلی خود از پیمانی به
شرکتی تجمع کردند.
هفت صد نفر از کارگران
معترض شرکت موتوژن تبریز پس از ۹ روز اعتصاب، نامه تسویه حساب و پایان کار دریافت
کردند و اخراج شدند. کارگران شرکت موتوژن تبریز در اعتراض به سطح پایین حقوق و
خواست یکسان سازی دریافتیها و عقد قرارداد مستقیم با شرکت اعتصاب کرده بودند.
دل من رای تو دارد سر
سودای تو دارد
مولانا
زمانی که اکثریت مردم
با فقر، بیکاری، تورم، گرانی و دیگر معضلات ساخته و پرداخته حاکمان دست به گریباناند
مبارزه برای بدست آوردن زندگی شایسته انسانی ادامه خواهد داشت. زمانی که زحمتکشان
بر روی دریایی از ثروت تمام نشدنی با دست خالی و شکم گرسنه روز را به شب میرسانند،
مبارزه ادامه دارد. ولی آنچه بیش از هر وسیلهای ما را به اهداف بزرگ و انسانی
نزدیک میکند اتحاد و یگانگی در تشکلی واحد می باشد.
این درد مشترک هرگز جدا
جدا درمان نمیشود!
***
عضویت سوئد در ناتو
یک خودکشی استراتژیک است
مقاله ای که از نظر خوانندگان گرامی میگذرد متن
ترجمه سوئدی است که رفقای هوادار حزب
کارایران(توفان) درسوئد انتشار داده وبه روزنامه های معتبر سوئدی ارسال
کرده اند.این مقاله به مضمون وهدف نامه وزیرامورخارجه روسیه به وزیر خارجه سوئد،
"ان لینده "میپردازد وتحریفات وجعلیات دولتمردان سوئد مبنی بر"
خطر روسیه" که برای شتاب بخشیدن به
عضویت این کشوردرناتو است را مورد نقد قرار میدهد.یکی ازاهداف آمریکا درشرایط
کنونی ازاین همه هیاهوودامن زدن به تنش وجنگ در اوکراین به منظورتقویت درونی ناتو
از یک سو و هموارساختن راه عضویت برخی ازممالک به ناتو است که درشرایط عادی امکان
تحققش میسر نخواهد بود، از سوی دیگراست:
"لاوروف وزیرامور خارجه
روسیه اخیرا نامه ای به وزیر امور خارجه سوئد نوشته وخاطرنشان کرده است که عضویت
سوئد در ناتو ناامنی درروسیه را افزایش میدهد، زیرا ناتو با استقرار پایگاههای
هوائی وتهاجمی وردیابهای موشکی درپشت مرزهای سوئد به روسیه نزدیک میشود و برای
ما ناامنی تولید میکند. واو درادامه خاطرنشان میکند که افزایش ناامنی درروسیه
منجر به اقدامات متقابل میشود که به نوبه خود به معنای افزایش ناامنی برای همه
است. امنیت یا برای همه و یا برای هیچکس."
این نامه پس ازاینکه سوئد به
مانور نظامی و آماده باش درجزیره "گوتلند" دست زد و ازاینطریق به
تبلیغات علیه خطر روسیه با هدف آماده ساختن ذهنی و روانی این کشوربرای عضویت در
ناتو توسل جست، به وزیر امور خارجه سوئد ارسال گردید.
انگیزه سوئد برای گشت زنی سربازان
در خیابان های "گوتلند" البته صرفاً نظامی نبود. اینکه روسیه به
"گوتلند" حمله کند بسیار بعید به نظر میرسد. از یک دوجین سرباز و چند
تانک دراین منطقه چه حاصل خواهد آمد؟
آیا چنین اقدام نظامی
"سیگنالی" به پوتین است که حواسش را جمع کند تا سوئد را به حال خودش
بگذارد؟. آیا پوتین تحت تأثیر تلاش های نیروهای مسلح در" گوتلند" قرار
میگیرد وحساب کارش را میکند؟
نه، این تلاش تلاشی آگاهانه برای
ایجاد ترس ونگرانی وجلب افکار عمومی سوئد برای عضویت در ناتو است. هدف ازاین اقدام
باوراندن مردم به اینکه وضعیت بسیارجدی
است و این خطر وجود دارد که روسیه به سوئد حمله کند - و بنابراین ما باید به ناتو
بپیوندیم!
این یک نقشه خائنانه وبه عبارت
دیگر یک خیانت ملی است که مردم سوئد را به
عضویت ناتو در آوریم.دراین حالت ما نه تنها آخرین قطرههای بی طرفی و استقلال سوئد
را فروخته ایم، بلکه همچنین سوئد را به یک هدف بالقوه وگوشت دم توپ وقوع یک جنگ
احتمالی بین ناتو و روسیه تبدیل کرده ایم.
اگر قرار است از استقلال سوئد و
امنیت "گوتلند "دفاع کنیم، باید ازاتحادهای جنگی پرهیز نمائیم، به
اصطلاح "دفاع عملیاتی یا ارتش حرفه ای" را کنار بگذاریم و دفاع اجباری
یا همان نظام وظیفه عمومی را دوباره احیا سازیم.
با این حال، برای چنین افکاری، کل
حاکمیت پروناتو سوئد کر و ناشنوا است!
اگر همه به خود اجازه دهند که
بدون توجه ومنطق وعقل بر این اصل تاکید کنند که هر کشوری درهرموقعیتی حق دارد
سیاست امنیتی مورد نظر خود را انتخاب کند آنوقت سوئد نیز مانند ناتو، نادیده گرفتن
احساس خطروعدم امنیت روسیه را انتخاب میکند و درعوض، بدون توجه به گشودگی به راهحلهای
سازنده صلح و نیازهای فوری اجتماعی، هزینههای مخرب عضویت درناتورا پرداخت میکند.
آنچه میتواند مانع چنین خطری
گردد این است که ناتو به وعده های خود برای حفظ فاصله ازمرزهای روسیه عمل کند وآن
را به رسمیت بشناسد واز مواضع تهاجمی
وتهدیدآمیز خود عقب نشینی کند. با چنین سیاستی میتوان به عادی سازی روابط دست زد
و از رقابت تسلیحاتی بیشترممانعت به عمل آورد.اگر ناتو قصد دارد روسیه را به زیر
بکشد که دراین صورت روسیه زیربار آن نخواهد رفت وطبعا از خود به دفاع خواهد
برخاست. ناتو درحال حاضر پانزده برابر قوی تر از روسیه است.
امروزسوئد صاحب توپ است. یا
تسلیحات و تنش را انتخاب می کند وعضو ناتو می شود یا با اتخاذ سیاست سنتی ودیرینه
وصلحجوی غیر متعهد خود،برای تحکیم وتداوم امنیت مردم کشورش کمر همت می بندد!
متأسفانه سیاست یک جانبه نگری کنونی سوئد ربطی به صلح و آزادی وبی طرفی ندارد.
سیاست کنونی سوئد یک خودکشی ناب استراتژیک است.
***
تمایل خانم سانا مارین به عضویت در ناتو
درفنلاند «حکومتی
کاملا زنانه» برقرار است كه كشور توسط ۵ زن اداره
ميشود که سن همه آنها زير ٣۵ سال است.جوانترین
نخست وزیر جهان، سانا مارین در سن ۳۴ سالگی
رهبری کشور فنلاند را به عهده گرفته است!
روشن است اينها
نماينده زنان كارگر وزحمتكش نيستند ، نماينده سرمايه داري فنلاند هستند وهمه
قوانين استثماری نظام سرمايه داری را آنهم در شكل هارترينش يعني نئوليبراليسم و با
زبان و پوشش زنانه اجرا میكنند ! هيچ يك ازاين زنان جوان علیه جنگ طلبی ناتو
نیستند، خواهان خروج دولت فنلاند از اتحاديه امپرياليستی اروپا نيستند و تمام
اوامر آنها را باتمام توانايی شان اجرا ميكنند دوره بعد امكان دارد پنج مرد سبيل
كلفت يا بي سبيل، سفيد پوست يا سياه پوست، هتروگرا یا همجنسگرا......جايگزين اين
زنان شوند .ولي در اصل ماجرا تغيير اساسی ايجاد نمیشود!همگي خادم نظام سرمايه
مالی و مجری اوامر سیستم سرمایه داری هستند!
نخستوزیر فنلاند در
رابطه با سازمان جنگ افروز ناتو وپیوستن به این سازمان درمصاحبه اخیرش گفت که
کشورش «برنامهای برای پیوستن به ناتو در آینده نزدیک ندارد، اما آمادگی دارد تا
در «صورت حمله روسیه به اوکراین، در کنار متحدان اروپایی خود و ایالات متحده
تحریمهای سختی را علیه مسکو وضع کند.»
سانا مارین، به
خبرگزاری رویترز گفت: این تاثیر بسیار مهمی خواهد داشت و تحریمها بسیار سخت
خواهند بود.
وی همچنین احتمال
ارائه درخواست کشورش برای عضویت درناتو حین نخستوزیری خودش را "بسیار محتمل"
خواند!
واقعیت این است نظام سرمایه داری برای پیشبرد سیاستهای
اقتصادی ونظامی اش به همه ابزارهای نرم وسخت اجتماعی وروانی ازجمله رنگ پوست
وجنسیت توسل میجوید تا به اهدافش برسد.
درنتیجه مبارزه علیه
تبعیض جنسیتی ومردسالاری بدون مبارزه علیه سرمایه داری جواب نمیدهد و درسطح باقی
ماندن است. مبارزه زنان مبارزه طبقاتی است که
دریک قطب کارگران و کلیه سلب مالکیت شدگان
وبی چیزان قراردارند ودرقطب دیگر صاحبان، سرمایه مالی و مالکان ابزار تولید
وثروت.جنسیت دراین رابطه طبقاتی نمیتواند نوید دهنده برابری زن ومرد باشد.زنانی
که دراین گونه مناسبات اجتماعی به قدرت میرسند باید همان نقش مردانه را درلباس
زنانه و لطافت جنسیتی ایفا نمابند. هیچ بعید نیست که درآینده اکتر رهبران ناتو زن
باشند ویا خانم سانای ٣۴ ساله سخنگوی ناتو
باشد تا ازاین طریق بخش وسیعی اززنان و جامعه مخالف جنگ ومیلیتاریسم خشونت
امپریالیستی را با سیمای زیبا و نرم ولطیف خودهمراه سازد فریب اینگونه برابریهای
دروغین زن را نباید خورد!
***
برگی از تاریخ
به مناسبت ١۴بهمن روز شهادت دکتر تقی ارانی
رفیق دکتر تقی ارانی،کمونیست بزرگ انقلابی
وچهرۀ تابناک جنبش کمونیستی ایران است. رفیق ارانی ، درچنین روزی، ١۴ بهمن درسال ۱۳۱۸ خورشیدی درجوانی و در اوج خلاقیت علمی
ومبارزه انقلابی برای رهایی ملت از یوغ ارتجاع وامپریالیسم ، بهدستور رضاخان قلدر
این نوکر انگلیس در زندان به قتل رسید.
«دکتر ارانی یعنی مقاومت درمقابل شدیدترین و
سیاهترین استبدادهای جهان، دکتر ارانی یعنی فکر روشن، یعنی سر نترس، یعنی از جان
گذشتگی، یعنی ایمان به موفقیت. مفهوم دکتر ارانی ناقض مفهوم رضاخان است. اگر
رضاخان را به معنای ستمگری و زورگویی و طمع و ظاهرسازی بگیریم، مفهوم ضد آن دکتر
ارانی یعنی رحم و محبت. یعنی مقاومت، یعنی سخاوت، یعنی معنا و حقیقت.»
«بزرگ علوی»
درزیر به بخشی از متن دفاع تاریخی دکتر تقی
ارانی دربیداد دادگاه پنجاه و سه نفر اشاره میکنیم ویاد این آموزگار کارگران
وزحمتکشان وقهرمان ملی ایران را گرامی میداریم.
"تنها قانونی که حامی منافع توده های
رنجبران باشد می تواند یک قانون مقدس باشد .چقدر برای یک جامعه ننگین است که طرفداری
رنجبران و حفظ حقوق آنان در آن اینقدر سخت مجازات میشود! چرا اینقدر از رنجبران
میترسید؟ چقدر زننده است که مأمورین شهربانی تا چشمشان به ورقهای که کلمهی
رنجبر دارد میافتد با سر و کله هجوم میآورند! جن از بسمالله به اندازهی
شهربانی تهران از رنجبر نمیترسد. مگر رنجبر تمام جزئیات حیات شما را تأمین نمیکند؟
مگر اکثریت ملت ایران به نسبت نه دهم رنجبر نیستند؟ مگر مخالفت با رنجبر مخالفت
با همان مشروطه و دموکراسی نیست؟ پس چرا تمام قوهی شهربانی صرف تعقیب طرفداران
رنجبر است؟ این نوع تعقیب و محاکمه واضح میکند شما نه فقط با توده مخالفید بلکه
نیز از آن سخت هراسانید. این تعقیب شدید غیر ترس ولرز علت دیگری نمیتواند داشته
باشد"
یاد این کمونیست برجسته وقهرمان ملی ایران
گرامی باد !
***
مدعیان بیشرم حقوق بشروحقوق ملل!
طبق گزارش «بی بی سی» دربیست سوم فوریه ۲۰۲۲ ، این جوان ۲۵ ساله سیاهپوست بنام
«احمدآربری» - عکس بالا - که درفوریه سال ۲۰۲۰ درایالت جورجیا ودرشهرساحلی «برانزویک»
مشغول دویدن بودکه سه نفرسفیدپوست نژادپرست اورا به خاطر رنگ پوستش ، به بهانه
اینکه سیاهان حق استفاده ازیک خیابان عمومی برای ورزش را ندارند ، به گلوله بستند
وکشتند
.
پلیس آمریکا درکشتارسیاهان ، دستِ درازتری ، نسبت به سفیدپوستان
سیویلِ نژادپرست دارد .
به گزارش «سی اِن اِن» ، درنتیجه بررسی هفته نامه پزشکی «لَنسِت» که
یکی ازمعتبرترین ومشهورترین نشریه پزشکی دنیاست ، پلیس آمریکا با زور وخشونت درعرض
۳۸ سال (۱۹۸۰ تا ۲۰۱۸)
۳۰۰۰۰ هزارآمریکایی ، اکثرا سیاهپوست ، را به قتل
رسانده است
.
آیا میتوان پلیس وارتش
امپریالیسم آمریکا را که درطی دو دهه میلیون ها مسلمان وغیرمسلمان را به
بهانه «حقوق بشر» ، «کمک های انسان دوستانه» درخاورمیانه وشمال آفریقا کشتار وبی
خانمان و آواره کرده است ، دولتی مدافع «دموکراسی » ، «حقوق» سیاهان و لاتین تبارها
و«حقوق بشر» دانست ؟! آیا امپریالیستهای آمریکایی ، کانادایی ، انگلیسی وناتویی ،
که در سرتاسرعمرننگین شان هرگز وهیچگاه ازحقوق هیچ ملتی دفاع نکرده اند وکارنامه
ای جز تجاوز وقتل وغارت کشورهای جهان را ندارند میتوان مدافع مردم افغانستان ،
ایران ، عراق ، لیبی ، سوریه ، کوبا ، ونزوئلا ، آفریقا واخیرا مردم اوکرائین
دانست؟! آیا دلشان برای مردم «کریمه» ویا «دونتسک ولوهانسک» ویا مسلمانان «اویغور»
چین و«چچن» روسیه میسوزد ؟!
به خواب است آنکه شناخت ازماهیت
امپریالیسم ندارد ونداندکه ذات وسرشت امپریالیستها باجنگ وغارت
واستعمارعجین شده است!
عقب ماندن آمریکا ازچین وروسیه ، انشقاق ودودستگی درحاکمیت ، ناامیدی
ویاس مردم آمریکا ازنمایندگان کنگره وتسخیرآن ، درصد پایین محبوبیت روئسای جمهور
آمریکا ، شکست درافغانستان ، عراق وسوریه وازدست دادن هژمونی جهانی ، امپریالیسم
آمریکا راکه هاربود هارتر کرد . برای فرارازاینهمه مشکلات درونی چاره ای جز اِعمال
سیاست فرافکنی ندارد . خودش که از جنگ رویا رو باروسیه واهمه دارد ، به دنبال جنگ
نیابتی است . میخواهد حدود ۶۰ هزارشبه نظامیان فاشیست اوکرائینی را مسلح کند وروس تبارهای کریمه
وشرق اوکرائین راقتل عام نماید وبدین وسیله ازصدورگازروسیه به اروپا جلوگیری کند .
زهی خیالات باطل . آیا سیاستمدارانی چنین مستحق فروپاشی وسقوط نیستند ؟! حتما
هستند .
***
به مناسبت چهل وسومین سالگرد انقلاب میلیونی بهمن 57
امروز22 بهمن است. چهل وسومین سالگرد انقلاب میلیونی و مردم که برعلیه سلطه دیکتاتوری
رژیم وابسته به امپریالیسم آمریکا ، فقروشکاف طبقاتی وسرکوب های سیاسی بود ونه
برای اسلام ورژیم قرون وسطایی . برای جمهوری دمکراتیک ورفاه و آزادی بود ونه برای
استبداد مذهبی و مخالفت با آزادی ودمکراسی وبرای زن ومرد و آزادی پوشش .این
انقلاب از سر سیری شکم نبود. چنین
تبلیغاتی از "روشنفکرانی بر می خیزد که به تمام آرمانهای پیشین خود پشت
پازدند وامروز به مجیزگویی رسانه های امپریالیستی وضد انقلابی مشغولند.
درچهل
وسومین سالگرد انقلاب بهمن باردیگربه علل بروزاین انقلاب مردمی و"دروازه تمدن رژیم شاه"
وراه خروج ازاوضاع بحرانی کنونی میپردازیم.بیان وضعیت مصیبت بارکنونی به هیچوجه
مشروعیتی برای حواریون نظم پوسیده سلطنتی که دل درگروامپریالیسم ومداخلات خارجی
وتشدید تحریمهای اقتصادی دارند نخواهد داشت . بطور مختصر:
با
کودتای ننگین 28 مرداد 32 شاه با وابسته نمودن کامل میهن ما به قدرتهای
امپریالیستی بویژه امپریالیسم امریکا درعرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامی
ایران به حیاط خلوت و منطقه نفوذ آمریکا و حافظ منافع آنها محسوب میشد.ایران به
یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شد و استعمار جمعی نتیجه مترتب بر کوتادی سیاه
وسرنگونی دولت ملی دکترمحمد مصدق بود.
رژیم شاه
بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا میکرد و منافع امریکا در منطقه
را تامین مینمود و براین اساس دراواسط دهه 1350 ایران به بزرگ ترین خریدار
تسلیحات آمریکایی تبدیل شد .از سال 1950 تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید
تجهیزات و خدمات نظامی ایران از آمریکا به حدود 50 میلیارد دلار رسید
تصویب
واجرای طرح کاپیتالیسیون ،مصونیت قضایی اتباع امریکایی در ایران ، ورود هزاران
متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها برارتش ، مداخله شاه درعمان و گسیل هزاران نیروی
نظامی در ظفار برای سرکوب انقلابیون وآزادیخوهان ضد استعمار و ارسال تجهیزات نظامی
از سوی شاه به مراکش ، اردن و .... برنامههایی بود که به دستورامپریالیسم آمریکا
و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت. امروزسلطنت طلبان در پاسخ به
این پرسش که چرا شاه درظفار اینهمه نیرو فرستاد تا نیروهای استقلال طلب و چپ
وسکولار را سرکوب کند، پاسخی ندارند ، سکوت میکنند وسکوت علامت رضاست!
شاه بطور
کلی سر سپرده آمریکا بود ودرخدمت منافع امپریالیستها عمل میکرد.مناسبات دولت شاه
و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت درعرصه دیپلماتیک بود. شاه مدیون امپریالیسم
آمریکا بود و بقاء خود را به این ابر قدرت گره زده بود.شاه هیچگاه تصور نمیکرد که
با وجود چنین حمایتی از غرب ودرراسش آمریکا ، توده ها به پا خیزند واو ورژیمش را
درهم کوبند.
تشدید
وژرفش بی عدالتی و تبعیض وسرکوب سیاسی درجامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد
کشورو تخریب ونابودی کشاورزی و ورود بی رویه کالاهای مصرفی وتشویق دهقانان به
مهاجرت از روستاها به شهرها , تک محصولی شدن اقتصاد میهن واتکاء به فروش نفت و
وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله سیاستهای نواستعماری بود که به
کشورما تحمیل شد. اصلاحات ارضی امپریالیستی ،آب کردن کالاهای مصرفی در بازار ایران
ونابودی کشاورزی نمیتواند مایه افتخار یک ایرانی میهندوست باشد.
شعار"
توسعه اقتصادی و فرهنگی" ودروازه تمدن شاه وجشنهای دوهزار وپانصد ساله
شیراز، توخالی و ارتجاعی بود.هزینه کردن 950 میلیون دلاربرای برگزاری چنین جشن
مبتذلی بیانگر ورشکستگی رژیمی است که درکشورش بنا بر آخرین آمار دردیماه ۱۳۵۷، یکماه قبل از انقلاب بهمن ۵۵ تا ۶٠ درصد
مردم در روستاها زندگی میکردند و فقط ٣ درصد مردم روستاها دارای برق و آب بودند.٩٧ درصد زنان روستایی
بیسواد بودند . در کل جامعه ایران ۶٠ درصد
بیسواد بودند واز
فقدان آموزش وتحصیل وبهداشت ومسکن دررنج بودند. !۴۵ درصد مردم زیر خط فقر بودند. این در حالی است که
در آن زمان حدود ۶ میلیون بشکه نفت تولید میشد! ایران در همان سالها
یکی از بزرگترین واردکننده سلاح و کالاهای بُنجل مصرفی از آمریکا بود.رژیمی که با ادعای "دروازه
تمدن" اما کتاب خواندن را ممنوع کرده بود وکتابخوان را به زندان پرتاب میکرد،
نتیجه ای جزاین نمی داشت که نیروهای اهریمنی قرون وسطایی از قعرتاریخ سربرآورند
وازاین آب گل آلود ماهی بگیرند وخود را بر مردم تحمیل کنند. دیدن عکس امام درماه
محصول همان فقر فرهنگی عظیمی بود که رژیم پهلوی آفرید.
درچهل وسومین سالگردانقلاب بهمن ،اعتراضات واعتصابات کارگران، معلمان،
بازنشستگان ،دانشجویان، مالباختگان،پرستاران،علیه فساد ،دزدی، رانتخواری، گرانی ، بیکاری ، بی حقوقی وبر علیه ضرب وشتم و شکنجه و نابسامانی نرخ ارز وبرعلیه بیتوجهای رژیم جمهوری اسلامی به مطالبات عاجل و دمكراتیك جامعه
ادامه دارد. این اعتراضات با این گستردگی ودرعین حال پراکندگی در شعارها و اهداف و دورنماهای متناقض، نشان میدهد که فقدان رهبری سیاسی، که چشم انداز روشنی به مردم
ارائه دهد، به شدت حس میشود. تشدید اعمال تحریمهای ضد بشری وغیر قانونی آمریکا علیه ایران بر شدت این بحران افزوده است .
رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی همچنان پاسخ نان ومعیشت
کارگر را با سرنیزه وشکنجه واعتراف گیری قرون وسطایی میدهد تا چند صباحی بر سریر قدرت باقی بماند.
انقلاب، قابله هرجامعه کهنهایست، که آبستن نظم نویني
باشد. اعتراضات
واعتصاباتی که در چند سال اخیر بویژه در دی ماه 96 و آبان 98 واعتصابات کارگران نفت
در سال 99 و اعتراضات مردم برای آب ومعیشت درپائیز امسال رژیم را بشدت به
چالش گرفت و ارکان حاکمیت را
به زیر پرسش برد.
نظام سرمایهداری
جمهوری اسلامی ایران امروز درچهل وسومین سالگرد انقلاب به حق مور تنفر عموم مردم
ایران است. نارضایی عمومی درایران بر کسی پنهان نیست وخود رژیم هم نیز آن را انکار
نمیکند.اما تاریخ نشان داده است که یک
رژیم بحران زده ونارضایی عمومی ویا
اعتراضات واعتصابات پراکنده وبدون رهبری
خود بخود سرنگون نمیشود.کارگران وزحمتکشان ایران به حزب سیاسی و
طبقاتی خود نیاز دارند، تا در مصاف با بورژوازی بهتوانند به موفقیت و پیروزی دست یابند. بر اساس این تجارب باید ترویج و تبلیغ کرد که طبقه کارگر به وحدت و تشکیلات
نیاز دارد، تا بهتواند جنبش اعتراضی مردم
را رهبری کند و به سرمنزل مقصود برساند. حزب ما،حزب کار ایران (توفان) بیحزبی و سرفرودآوردن در قبال اعتراضات خودجوش
و بیدورنما را نه تنها راه
حل خروج از بحران کنونی نمیداند، بل دنبالهروی از بورژوازی و شکست و بنبست سیاسی و به زیان منافع کارگران و
زحمتکشان ارزیابی میکند. برای تحقق مطالبات دموکراتیک
انقلاب بهمن، برای آزادی و حقوق اولیه و بنیانی کارگران وزحمتکشان و تودههای تحت
ستم، برای دفاع از ادامه و تضمین استقلال سیاسی ایران، انقلاب دیگری باید سامان
گیرد. انقلابی که رسالت پاسخ به این وظایف انجام نشده را داراست؛ یک انقلاب
سوسیالیستی به رهبری حزب واحد طبقه کارگر است. شکی نیست که راه حل نهایی جامعه سرمایهداری ایران حل تضاد کارو
سرمایه است، یعنی استقرار سوسیالیسم. این برنامه استراتژیک حزب ماست که به طور
روشن و شفاف در برنامه حزب تدوین و منتشر شده است. لیکن این امر به هیچ وجه مانع
همکاری حزب ما با گروهها و جریانات سیاسی بر سر مطالبات مشترک امروز یا فردا نمیباشد.
ما تاکنون با حفظ استقلال سیاسی خود در زمینههای مختلف همکاریهای مختلفی را در
ایران و خارج انجام دادهایم و امروز نیز طبق برنامه حداقل زیر با جریانات سیاسی
خواهان همکاری مشترک هستیم:
نخست اینکه باید از مبارزه
عادلانه مردم، بویژه کارگران و زحمتکشان برای کسب حقوق دمکراتیک و آزادیهای سیاسی
و عدالت اجتماعی مستقلانه دفاع کرد و با آن ابراز همسبتگی نمود و برای حفظ تمامیت
ایران و اتحاد همه آحاد ملت کمر همت بست.حزب ما رژیم ایران را سد
راه تحولات دموکراتیک در ایران دانسته و به این جهت خواهان سرنگونی این رژیم بدست
مردم ایران است.حزب ما از حق دموکراتیک و مساوی همه ملتها و دولتها صرفنظر
از نژاد، مذهب، رنگ پوست، ایدئولوژی و نوع حکومت آنها در مراجع جهانی حمایت میکنیم.ما
تهدید به تجاوز علیه ایران را مغایر موازین جهانی و منشور سازمان ملل میداندو با
آن مخالفت میکند واز حق حاکمیت ملی وتمامیت ارضی ملل دفاع میکند و جبهه ضد جنگ و
تحریم برعلیه امپریالیسم میرزمد. حزب ما
ازمبارزات طبقه کارگر ایران برای بهبود شرایط زندگی خویش حمایت می کند.
همه ایرانیانی که دل
درگرو مردم و ميهن دارند موظفاند درشرایط بحرانی کنونی در کنار هم در یک صف واحد
دمکراتیک وضد نیروهای امپریالیستی ومتجاوز گرد آیند ومتحداً برای استقرار ایرانی
آزاد وآباد ،دمکراتیک و مستقل پیکار نمایند. دراین صف نیروهایی نظیر سلطنتطلبان،
شورایگذار، فرقه رجوی واحزاب ناسیونال شوونیست تجزیهطلب کُرد وعرب و بلوچ
وآذری.... که سر درآخوراجانب دارند، جایی نخواهند داشت. باید صف دوستان و دشمنان
مردم را ازهم تمیز داد ودرمورد مداخلات ضدبشری قدرتهای امپریالیستی و ویرانی
ممالک عراق، لیبی، سوریه، افغانستان و یمن ...روشنگری کرد و مردم ایران را از تکرارچنین
سناریوهای فاجعهباری، که درقالب «حقوق بشرودمکراسی» صورت میگیرد، آگاه وبر علیه
اینگونه تبلیغات استعماری و مسموم مبارزه نمود. راه دیگری متصور نیست!
***
استالین
«درمورد کیش شخصیت وی»
(از مصاحبه با ل. فیوچتوانگر)
برگردان:
آمادور نویدی
چرچيل پس از جنگ جهانی دوم، پس
از آنکه دوره همکاریش با اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی به پایان رسيد نخستين
زمامدار دنيای سرمایه داری بود که لجام گسيخته به اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی
حمله ور شد و با نطقش درآمریکا و با استفاده از فرهنگ گوبلز نازی که شوروی را “پرده
آهنين“ خوانده بود فصل جدیدی را در مبارزه ضد کمونيستی آغاز کرد. این“جنگ سوم“
بنام جنگ سرد مشهور شد که سر انجام با بروز رویزیونيسم درحزب کمونيست اتحاد شوروی
و اتهام به رفيق استالين و اخراج بلشویکها به نفع امپریاليستها در این مرحله به
پایان رسيد.
چرچيل این دشمن سوگند خورده
کمونيسم در وصف رفيق استالين در سال١٩۵٩ به مناسبت هشتادمين سالگرد
تولدش سخنان زیر را در خاطراتش بهرشته تحریر در آورد. روشن بود که در ١٩۵٩ مدت هفت سال ازدرگذشت
استالين می گذشت و چرچيل نيز نيازی نداشت به “کيش شخصيت استالين“ دامن زند. وی نه
بادمجان دور قاب چين بود و نه شيفته سوسياليسم. آنچه وی را واداشت تا به شخصيت
والای استالين احترام بگذارد تقيد وی به واقعيت انکار ناپذیر بود. احترام به
استالين احترامی مصنوعی و تبليغاتی نبود، وی به علت نبوغ و سياست صحيح و پرولتریش
مورد احترام طبقه کارگر و مردم جهان بود.
سخن بر سر شخصيت برجسته و
والای استالين بود. وی یک رهبر استثنائی بشری در یک دوران استثنائی تاریخ بود. این
حقيقت را حتی دشمنان استالين ودشمنان سوسياليسم نيز درک کرده بودند. این است که
نمیشود چرچيل را متهم کرد که به “کيش شخصيت استالين“ دامن میزند و یا از روی ترس
و وحشت به استالين احترام میگذارد. خوب است از قلم چرچيل سخن بگوئيم.:
“برای روسيه سعادتی بزرگ بود
که در سالهای سخت ترین آزمونها،فرماندهی خردمند و تزلزل ناپذیر، یوسف
ویساریونویچ استالين روسيه رارهبری میکرد. وی شخصيتی برجسته، مورد تحسين زمان،
بيرحم چه در حين کار و چه هنگام گفتگو بود، شخصيتی که حتی مرا که در مجلس انگليس
تربيت شده ام یارای مقابله در برابرش نبود. این نيرو در استالين چنان عظيم بود که
وی همچون شخصيتی بيهمتا در ميان رهبران همه زمانها و همه خلقها بنظر میرسيد.
تاثير و نفوذ وی بر مردم فوق العاده بود. در روزهای برگزاری کنفرانس یالتا هنگامی
که او به سالن کنفرانس وارد می شد همگان گوئی همچون یک تيم از جا بر ميخاستيم و
شگفت آنکه بحالت خبردار میایستادیم. استالين دارای خردمندی ژرف، منطقی هوشمندانه،
فارغ از هرگونه هراس بود. او استادی بيهمتا در یافتن راه برون رفت از چاره
ناپذیرترین اوضاع بود. او انسانی بود که دشمن خویش را بدست دشمنان خویش نابود میکرد
و ما را که آشکارامپریاليست میناميد وادار مینمود که با امپریاليستها بجنگيم.او
روسيه را با خيش تحویل گرفت و آنرا با اسلحه برجای گذاشت. هر چههم که در باره
استالين بگویند، تاریخ و مردم چنين اشخاصی را از یاد نخواهند برد“.
مصاحبه ای که درزیر ازنظر
خوانند گرامی میگذرد توسط لیون فویشتوانگر یک داستان نویس
ونمایشنامهنویس یهودی اهل آلمان صورت گرفت .او از چهرههای مشهور ادبیات آلمانی
تبعید در دوران نازیسم همچون تئودور آدورنو، هانا آرنت، والتر بنیامین، برتولت
برشت، هرمان بروخ، روبرت موزیل، هاینریش مان، توماس مان و هرمان هسه بود.روح حاکم
براین مصاحبه مبین این امر است که رهبراتحاد شوروی انسانی با زندگی ساده، فروتن،
متین ودقیق درمورد کوچکترین مسائل سیاسی واجتماعی بود واز تعریف وتمجید وعلیه دامن
زدن به کیش شخصیت مبارزه میکرد و این شیوه های عقب مانده فرهنگی را بر نمیتابید. رفیق استالین درهمین مصاحبه
با زبانی ساده بیان داشت که مردم روسیه "از نظر فرهنگ عمومی هنوز عقبمانده
هستند، بنابراین، ابراز شورو شعف آنها اینگونه است. در اینجا قانون یا ممنوعیت
نمیتواند کاری ازپیش ببرد. شخص میتواند وارد موقعیت مسخره ای شود. و در باره این
واقعیت که برخی ازرفقای خارج از کشور از این امر ناراحت میشوند، کسی نمیتوانید
هیچکاری انجام دهد. فرهنگ را نمیتوان بلافاصله بدست آورد. ما دراین مورد کارهای
زیادی انجام داده ایم: برای نمونه، تنها، بین سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶، ما بیش
ازدوهزار مدرسه جدید درشهرها ساخته ایم. ما ازهرطریق ممکن سعس میکنیم تا سطح
فرهنگ مردم را بالا ببریم، اما نتیجه اش در۶-۵ سال آینده مشاهده خواهد شد. رشد فرهنگی
مردم آهسته به پیش میرود، ولی شورو شعف همراه با خشونت و زشتی رشد میکند".
این نشان می دهد که استالین با چه دید ژرفی به مسائل فرهنگی واجتماعی می نگریست
ورهنمودهای روشن ومشخصی برای پیشروی جامعه سوسیالیستی به رهبری حزب وتوده مردم
ارائه میداد. هیات تحریه توفان الکرونیکی ضمن تشکر ازرفیق آمادور نویدی که این
ترجمه ارزشمند را به دفتر حزب ارسال کرده است ، به چاپ آن مبادرت میکنیم ، به این
امید که درتنویر افکار وتقویت جنبش کمونیستی ایران کوشیده باشیم.
هیات
تحریریه
دی ماه
1400
***
در سال
۱۹۳۷، لئون فویشتوانگر به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مسافرت کرد، و با استالین
مصاحبه ای انجام داد. وی این مصاحبه را در کتابش «مسکو ۱۹۳۷» تعریف کرد. با این
وجود، متن نوشته اصلی این مصاحبه در آرشیو مخفی شد، و تا به امروز هرگز منتشر نشده
بود. ما گزیده ای از آنرا ترجمه کرده ایم که دیدگاه استالین را در باره این
امر(کیش شخصیت) نشان میدهد.
«… فویشتوانگر: من ۵
– ۴ هفته ایست که در اینجا هستم. یکی از اولین برداشت هایم این است که: بنظرم
برخی از اشکال ابراز احترام وعشق نسبت به شما اغراق آمیز و بیمزه است. شما شخصی
ساده و افتاده بنظر میآئید. آیا این اشکال بارغیرضروری بر روی دوش شماست؟»
استالین: من
کاملا با شما موافقم. وقتیکه اغراق تا اندازه ای تهوع آور باشد، ناخوشایندست.
مردم بخاطر چیزهای کوچک خوشحال میشوند. از صدها درود و سلام، من فقط به یکی دو
مورد جواب میدهم، و اجازه نمیدهم اغلب آنها منتشر شوند، بمحض اطلاع یافتن
درباره آنها، اجازه نمیدهم احوالپرسیهای بیش از حد مشتاقانه، منتشر شوند. نُه
دهم(۱۰/۹) از این احوالپرسی ها – واقعا بیمزه است و بمن احساس ناخوشایندی میدهند.
من ترجیح میدهم توجیه
نکنم – همانگونه که توجیه غیرممکن است – بلکه میخواهم به صورت انسانی توضیح دهم
که چنین کشش نامحدود لذت و خوشی زیاد دراطراف شخص من از کجا می آید. آشکارست که،
ما موفق شدیم در کشورمان مشکل بزرگی را حل کنیم، که نسلهایی از مردم ما قرنها
برای آن مبارزه کرده اند: مانند بابوویستها، هبرتیستها، انواع انقلابی های
فرانسوی، انگلیسی و آلمانی. مسلما، حل این وظیفه (که توده های کارگر و دهقانان آنرا
گرامی میدارند) – رهایی از استثمار- باعث شوروشوق شگرفی میشود. مردم از اینکه
موفق شده اند از شر استثمار رهایی یابند، بسیار خوشحال هستند. آنها واقعا نمیدانند
که با خوشحالی خود چه کنند.
رهایی از یوغ استثمار
امر بسیار بزرگی است، و توده ها این را به راه و روش خودشان جشن میگیرند. همه اینها
بمن نسبت داده میشود – که البته، قطعنا درست نیست، یکنفر چکار میتواند بکند؟ در
من معنای اشتراکی را میبینند و در اطرافم آتشی از شور و شعف روشن میکنند.
فویشتوانگر: من
بعنوان شخصی که با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی احساس همبستگی میکنم، میبینم و
احساس میکنم که احساس عشق و احترام نسبت به شما کاملا صمیمانه و ابتدایی است.
دقیقا بدین دلیلست که شما را خیلی دوست دارند و احترام میگذارند، ولی آیا شما با
سخنان خودتان نمیتوانید جلوی این اشکال از شور و شوق را بگیرید تا برخی از دوستان
خارج کشور را گیج نکند؟
استالین: من
چندین بار سعی کرده ام که اینکار را بکنم، اما هیچ چیزی کارساز نیست. اگر شما به
آنها بگوئید که این کار خوبی نیست، این امر کارساز نیست. مردم فکر میکنند که من
از روی شکسته نفسی کاذب حرف میزنم.
آنها
خواستند که بمناسبت ۵۵ سالگی تولدم جشنی برگزار کنند. من از طریق کمیته مرکزی حزب
کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) خواهان ممنوعیت آن شدم. شکایتها شروع شد، که من مانع
جشن گرفتن و ابراز احساسات آنها میشوم،واینکه این بمن مربوط نیست. سایرین گفتند
که من باعث افتراق میشوم. چگونه میتوان از این تجلی شوروشوق جلوگیری نمود؟ با
زور غیرممکنست. آزادی بیان وجود دارد. شما میتوانید بصورت دوستانه بپرسید.
این
تجلی بی فرهنگی خاصی است، که با گذشت زمان، این امر خسته کننده میشود. مشکل است
که مانع از ابراز خوشحالی مردم شد. اما شرم آورست که اقدامات سختگیرانه ای علیه
کارگران و دهقانان بکار گرفت.
پیروزیها بسیار مهم
هستند. درگذشته، ارباب و سرمایه دار، خدا بود، و کارگران و دهقانان آدم بحساب نمی
آمدند. حالا زنجیر بردگی از گُرده رنجبران برداشته شده است. یک پیروزی سترگ بدست
آمده است! اربابها برکنار شده اند، کارگران و دهقانان ارباب زندگی خود هستند. آنها
خوشحالند.
مردم
ما از نظر فرهنگ عمومی هنوز عقبمانده هستند، بنابراین، ابراز شورو شعف آنها اینگونه
است. در اینجا قانون یا ممنوعیت نمیتواند کاری ازپیش ببرد. شخص میتواند وارد
موقعیت مسخره ای شود. و در باره این واقعیت که برخی ازرفقای خارج از کشور از این
امر ناراحت می شوند، کسی نمیتوانید هیچکاری انجام دهد. فرهنگ را نمیتوان
بلافاصله بدست آورد. ما دراین مورد کارهای زیادی انجام داده ایم: برای نمونه،
تنها، بین سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶، ما بیش ازدوهزار مدرسه جدید درشهرها ساخته ایم. ما
ازهرطریق ممکن سعس میکنیم تا سطح فرهنگ مردم را بالا ببریم، اما نتیجه اش در۶-۵
سال آینده مشاهده خواهد شد. رشد فرهنگی مردم آهسته به پیش میرود، ولی شورو شعف
همراه با خشونت و زشتی رشد میکند.
فویشتوانگر: من نه
درباره احساس عشق و احترام کارگران و دهقانان به شما، بلکه مورد اتفاقات دیگر حرف
میزنم. مجسمه هایت در مکانهای مختلف که در معرض دید قرار دارند، زشت هستند و بد
ساخته شده اند. چرا در نمایشگاه برنامه ریزی مسکو، جایی که، با اینحال، و قبل از
هر چیزی درباره شما فکر میکنند – یک مجسمه نیم تنه بد از شما وجود دارد؟ چرا در
نمایشگاه ریمبراند، که با ذوق و سلیقه باز شد، یک مجسمه نیم تنه بد از شما وجود
دارد؟
استالین: این
سئوال طبیعی است. منظورم درباره توده های گسترده، و نه درباره بوروکراتهای
مؤسسات است. در ارتباط با بوروکراتها نمیتوان گفت که آنها ذوق و سلیقه ندارند.
آنها از این میترسند که اگر مجسمه نیم تنه استالین نباشد، بعدها یا روزنامه یا
رئیس با آنها بدخُلقی کند، یا بازدید کنندگان شگفتزده شوند. این محیطی از حرفه
ای هاست، شکلی ویژه از «دفاع از خود» بوروکراتهاست: تا مبادا کاری بکارشان داشته
باشند و به آنها برخورد شود، بنابراین، مجسمه نیم تنه ای از استالین باید وجود
داشته ودر معرض دید باشد.
عناصر
بیگانه، حرفه ایها، به هر حزبی که پیروز شود، می چسبند. آنها تلاش میکنند که
براساس قاعده تقلید از خودشان دفاع کنند – آنها نیم تنه هایم را به نمایش میگذارند،
و شعارهایی مینویسند که خودشان هم به آنها باور ندارند. در ارتباط با کیفیت
پائین نیم تنه هایم، اینکار از روی عمد انجام میشود(من میدانم که رخ میدهد)،
اما این امرهمچنین بدلیل عدم توانایی درانتخاب است. برای نمونه، من تصاویری از
خود و رفقایم را در تظاهرات اول ماه مه دیدم: شبیه شیاطین بودند. اما مردم با لذت
آنها را حمل میکنند ودرک نمیکنند که پُرتره ها خوب نیستند. کسی نمیتواند دستور
صادر کند که تصاویری خوب به نمایش بگذارند – خوب، به درک! برای انجام چنین کارهایی
وقت نیست، ما وظایف و نگرانیهای دیگری داریم که انجام دهیم، شما حتی به این نیم
تنه هایم نگاه نکنید…»
درباره
لئونفویشتوانگر:
لیون
فویشتوانگر یک داستان نویس و نمایشنامهنویس یهودی اهل آلمان بود. او از چهرههای
مشهور ادبیات آلمانی تبعید در دوران نازیسم همچون تئودور آدورنو، هانا آرنت، والتر
بنیامین، برتولت برشت، هرمان بروخ، روبرت موزیل، هاینریش مان، توماس مان و هرمان
هسه بود. فویشتوانگر رمان تبعید را در همین باره نوشت. ویکیپدیا
تاریخ تولد: ۷
ژوئیهٔ ۱۸۸۴، مونیخ، آلمان
فوت: ۲۱
دسامبر ۱۹۵۸، لس آنجلس، کالیفرنیا،
آمریکا
همسر: مارتا فویشتوانگر (ازدواج
۱۹۱۲–۱۹۵۸)
خواهر و برادر: لودویگ فویشتوانگر، مارتین فویشتوانگر
***
میلیونها یمنی درمعرض مرگ واز دست دادن کمکهای
حیاتی
درحالی که آتش حملات تجاوزکارانه هوایی به یمن
تشدید و شعلهورتر میشود، سازمان ملل اعلام کرد که فقدان «بیسابقه» منابع مالی
در حال کاستن از مقیاس برنامههای «انساندوستانه»
در یمن است. تشدید بمباران وحشیانه یمن توسط ائتلاف عربستان تحت حمایت آمریکا باعث
شده که ماه گذشته بیشترین تعداد قربانیان غیرنظامی در دست کم سه سال اخیر ثبت شود.
هانس گروندبرگ فرستاده ویژه سازمان ملل در یمن و مارتین گریفیتس معاون دبیرکل
سازمان ملل در امور «بشردوستانه» سهشنبه ۱۵ فوریه در جلسهای به
شورای امنیت سازمان ملل گفتند که ژانویه، ماه گذشته میلادی، نزدیک به دو سوم
برنامههای امدادرسان سازمان ملل بسته شده یا از مقیاس آنها کاسته شده، در حالیکه
مناطق جنگی چند برابر شده است. گروندبرگ گفت که بمباران ساختمان یک زندان به دست
ائتلاف عربی در ماه گذشته «بدترین حادثه از نظر تلفات غیرنظامیان در سه سال اخیر»
بوده است. بر اساس آمار سازمان ملل، بیش از ۶۵۰ غیرنظامی در ژانویه در بمبارانهای عربستان
کشته شده اند که بالاترین رقم دست کم درسه
سال اخیر است. سال گذشته برنامه «انساندوستانه»
برای یمن تنها ۲,۲۷ میلیارد دلار را از
تأمین مالی مورد نیازش که برابر ۳,۸۵ میلیارد دلار است،
دریافت کرد؛ کمترین سطح تأمین مالی از ۲۰۱۵، زمان آغاز تجاوز تا
کنون. گریفیتس هشدار داد که برنامه جهانی غذا در دسامبر وادار به کاهش جیرههای
غذایی هشت میلیون تن شده و از مارس «شاید آن هشت میلیون نفر هیچ غذایی گیرشان
نیاید ــ یا فقط جیره ناچیزی داشته باشند.» همچنین ۳,۶ میلیون تن ممکن است به خاطر نبود بودجه دسترسی
به آب آشامیدنی پاکیزه را از دست بدهند و همچنین برنامههای مربوط به کاهش خشونت
جنسیتی و سلامت باروری لغو شوند. پروازهای انساندوستانه در ماه بعد نیز اغلب شاید
لغو شوند.
اما سوای این کمک های ناچیز انسانی که درهر حال
باید صورت گیرد وبهتر از هیچ چیز است، باید برای پایان دادن به این نسل کشی،
عربستان سعودی را شدیدا محکوم و وادار به عقب نشینی کرد.عربستان مسئول اصلی کشتار
کنونی و ویرانی یمن است. این نسل کشی باید فورا پایان گیرد.
طبق آمار سازمان ملل بیش از ١۶ میلیون نفر در یمن با گرسنگی شدید روبرو هستند
، در حالی که ۵ میلیون نفر از قحطی
فاصله دارند ، این محصول جنگ عربستان سعودی است و نه بلایای طبیعی!
دست عربستان ازیمن کوتاه!
***
ترورهای برونمرزی جمهوری اسلامی ایران به
روایت تصویر
ترور شاپور بختیار
سه ماه و نیم بعد از ترور عبدالرحمان برومند، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر
دوره پهلوی و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران در ۱۵ مرداد ۱۳۷د در پاریس با
ضربات چاقو کشته شد. وی دو بار هدف ترور قرار گرفت و طبق اظهارات انیس نقاش،
تروریست لبنانی هر دو بار به دستور مقامات جمهوری اسلامی ایران و با استخدام
تروریستهایی حرفهای طرحریزی شده بود برونمرزی جمهوری اسلامی ایران به روایت
تصویر
ترور شاپور بختیار
سه ماه و نیم بعد از ترور حمان برومند، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر
دوره پهلوی و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در منز در پاریس
با ضربات چاقو کشته شد. وی دو بار هدف ترور قرار گرفت و طبق اظهارات انیس نقاش،
تروریستانیهر دو بار به دستور مقامات جمهوری اسلامی ایران و با استخدام تروریستهایی
حرفهای طرحریزی ده بوترور های برون مرزی وسانسوروتروررفیق حمید رضا چیتگر
(بهمنی) توسط تارنمای دویچه وله آلمان
"سه ماه و نیم بعد از ترور عبدالرحمان
برومند، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر دوره پهلوی و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی
ایران در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ در منزل خود در پاریس با ضربات چاقو کشته شد. وی دو بار
هدف ترور قرار گرفت و طبق اظهارات انیس نقاش، تروریست لبنانی هر دو بار به دستور
مقامات جمهوری اسلامی ایران و با استخدام تروریستهایی حرفهای طرحریزی شده بود.
اخیرا تارنمای فارسی زبان دویچه وله آلمان مقاله مفصلی مورخ دوم فوریه
2022درمورد" ترورهای برون مرزی جمهوری اسلامی وآدم ربایی مخالفان در ترکیه
"همراه با تصاویر جانباختگان اپوزیسییون منتشر کرد. اما آنچه باعث تاسف است
سانسور ترور رفیق حمید رضا چیتگر(بهمنی) عضو رهبری حزب کارایران(توفان) است که
جایی دراین مقاله یا گزارش دویچه وله ندارد. رفیق حمید رضا چیتگر(بهمنی) عضو رهبری
حزب کارایران(توفان) یکی از نخستین قربانیان ماشین ترورجمهوری اسلامی درخارج از
کشور است. وی در ١٩ ماه مه ١٩٨٧ توسط مزدوران «واواک» رژیم دروین پایتخت اطریش
بایک نقشه ازپیش طرح شده بصورت تبهکارانه ای به قتل رسید و پیکر متلاشی شده اش
دوماه بعد درآپارتمانی توسط پلیس شناسایی گردید. دویچه وله آلمان ترورهای جمهوری
اسلامی را بر اساس منافع امپریالیستی و تروریستی وضد کمونیستی دولت آلمان مورد
قضاوت قرارداده و تصویر رفیق حمید رضا چیتگر را ترور کرده ووقیحانه دست به
سانسورزده است. چنین سانسوری نمی تواند ازسر اشتباه ونادانی وبی اطلاعی رخ داده
باشد.دویچله وله ارگان رسمی دولت آلمان است و خبرنگارانی که به استخدام این رسانه
درآمده اند افراد با تجربه وکارکشته ای اند.بنابراین حذف وسانسور نام رفیق چیتگر،
یکی از رهبران برجسته جنبش کمونیستی ایران جز دشمنی با کمونیسم ویک اقدام آگاهانه
ضد کمونیستی در جهت منافع دولت امپریالیستی آلمان معنا نمی دهد وما آن را شدیدا
محکوم می کنیم.درچنین بزنگاههایی است که میتوان به عربده کشیهای "آزادی های
بی قید وشرط وبی طرفی" رسانه های بورژوایی بهتر پی برد.
***
جنایت ۶۰ ساله، ۱۴۴۴۱۳.۴ میلیارد دلار
زیان محاصره اقتصادی آمریکا علیه کوبا
دولت کوبا به مناسبت شصتمین سال «محاصره ی اقتصادی
جنایتکارانه» ی این کشور توسط آمریکا بیانیه ای منتشر کرده است. در این بیانیه
آمده است:
دولت انقلابی بیش از ۶۰ سال محاصره اقتصادی، تجاری و مالی که به طور رسمی توسط ایالات متحده
در ۳ فوریه ۱۹۶۲ تحمیل شد، را محکوم میکند. در آن روز، جان اف کندی، رئیس جمهور وقت،
اعلامیه ۳۴۴۷ را صادر کرد که بر اساس بند ۶۲۰ (الف) قانون کمک های خارجی، تجارت با
کشورمان را کاملاً «تحریم» کرد. این امر به اقدامات اقتصادی تهاجمی و یکجانبهای
که از زمان پیروزی انقلاب کوبا صورت میگرفت، وضعیت رسمی داد.
از آن لحظه به بعد، سیاست محاصره و خفقان اقتصادی به عنوان محور مرکزی
استراتژی آمریکا، با هدف محدود کردن حق مشروع کوبایی ها برای دفاع از حاکمیت خود و
ایجاد یک پروژه رهاییبخش خارج از سلطه امپریالیستی، تثبیت شد.
توجیه اصلی آمریکا در آن زمان برای این اقدام، روابط کوبا با کشورهای
سوسیالیستی بود که گویا ناقض “اصول نظام بین آمریکایی” و علیه امنیت آمریکا و نیمکره
بود. به مرور زمان بهانه ها تغییر کرده اند، اما اهداف ثابت مانده است.
دقیق ترین تعریف از اهداف واقعی سیاست در قبال کوبا قبلاً در یادداشت
معاون وزیر امور خارجه لستر دی. مالوری در ۶ آوریل ۱۹۶۰ آمده بود:
«برانگیختن ناامیدی و دلسردی از طریق نارضایتی و مشکلات اقتصادی (…) باعث تضعیف
زندگی اقتصادی، منابع پولی و مالی این کشور میشود، در نتیجه دستمزدهای اسمی و
واقعی کاهش مییابد و باعث گرسنگی، استیصال و سرنگونی دولت خواهد شد.
محاصره به پیچیدهترین، طولانیترین و غیرانسانیترین اقدام جنگ
اقتصادی که تاکنون علیه هر کشوری انجام شده، تبدیل شده است.این محاصره تأثیرات
محدود کننده ای برای توسعه اقتصادی کوبا دارد، زیرا هدف آن جلوگیری از روابط تجاری
با کشورهای ثالث، جلوگیری از عملیات بانکی و مالی تا حد امکان، محدود کردن سرمایهگذاری
خارجی و قطع همه منابع درآمد است.
این سیاست اساساً فراسرزمینی است، قوانین بینالمللی را نقض میکند و
به دنبال منزوی کردن کوبا از طریق فشار، باجگیری و تحریم و مجازات کسانی است که
با این کشور روابط اقتصادی، تجاری یا مالی دارند.این بیان عملی قرن بیست و یکم
دکترین مونرو است که آمریکای لاتین و دریای کارائیب را مالکانه به عنوان «حیاط
خلوت» خود در نظر می گیرد.
محاصره هرگز کوچکترین ذره ای مشروعیت یا توجیه اخلاقی نداشته است.
این نشان دهنده نقض گسترده، آشکار و سیستماتیک حقوق بشر همه کوبایی ها
است. این یک عمل نسل کشی در مفهوم کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل در مورد
پیشگیری و مجازات جنایت نسل کشی، تلقی میشود.
برای توجیه آن، دولت ایالات متحده مجبور به نشر اکاذیب است و برای
سرپوش گذاشتن بر تأثیر جنایتکارانه این محاصره، کمپینی را با بودجه واشنگتن ترویج
میکند که هدف آن ایجاد این تصور است که اثرات محاصره واقعی نیستند، این است که
آنها واقعاً به مردم آسیب نمیرسانند. که آنها مشکل مهمی برای توسعه و ثبات
اقتصادی ما ایجاد نمی کنند.این دروغی است که از طریق رسانه های قدرتمند در خدمت
امپریالیسم و از طریق شبکه های دیجیتال منتشر میشود تا افکار بسیاری از جمله برخی
از هموطنان ما را تحت تأثیر قرار دهد.
خسارت وارد شده در این شش دهه به قیمت فعلی از ۱۴۴۴۱۳.۴ میلیارد دلار فراتر رفته است.
از سال ۲۰۱۹، اقدامات قهری اقتصادی از نظر کیفیت حتی تهاجمی تر شده است.آمریکا با
اقدامات جنگی غیرمتعارف، که در زمان صلح غیراخلاقی است، تلاش میکند تا کوبا را از
ذخایر سوخت محروم کند.
به عنوان بخشی از مبارزه با کووید-۱۹، تشدید محاصره به
سطوح بیسابقهای از ظلم، جلوگیری از اهدای کمکهای همبستگی، تلاش برای ممانعت از
توسعه واکسنهای کوبایی و محدود کردن امکانات دسترسی به دارو و مایحتاج اولیه
رسیده است.در طول همهگیری و در طول این ۶۰ سال محاصره هزینهها و رنجهای انسانی بیاندازهای
را به همراه داشته است که چندین نسل ما از نزدیک آن را احساس کردهاند.
نقاط قوت نظام سوسیالیستی کوبا و اتحاد مردم این امکان را فراهم کرده
است که علیرغم محاصره، از فروپاشی اقتصادی و اجتماعی مطلوب آمریکا جلوگیری شود، بر
اساس شاخص های شناخته شده سازمان ملل، به توسعه انسانی برجسته دست یابیم و پیشرفت
غیرقابل انکاری را تضمین کنیم. عدالت اجتماعی و دستیابی به دگرگونی تدریجی ساختار
اقتصادی و تولیدی در جستجوی توسعه پایدار.این سوال پیش میآید که چه تعداد از
اقتصادهای کوچک و توسعه نیافته میتوانستند از تهاجم در چنین مقیاسی جان سالم به
در ببرند؟
این سیاست محاصره اقتصادی تقریباً به اتفاق آرا و به طور کلی رد شده
است.علاوه بر حمایت قاطع از قطعنامه تصویب شده هر ساله توسط مجمع عمومی سازمان ملل
متحد، فراخوان ها و اقدامات متعددی برای پایان دادن به این تحقیر انسان ها، سازمان
ها و نهادها به طور مداوم در سراسر جهان حتی در ایالات متحده انجام میشود.
سیزده رئیس جمهور از سال ۱۹۵۹ در کاخ سفید حکومت کرده اند.در همه موارد،
تمرکز با ظرایف خاصی، بر تحریک فروپاشی اقتصادی و نا پایداری پروژه انقلابی از
طریق اعمال شدید محاصره باقی ماند.ظاهراً ۶۰ سال برای درک این موضوع کافی نبوده و
نخواهد بود که اهداف آن ها را برآوروده کند.
دولت انقلابی به نمایندگی از مردم کوبا بار دیگر به شدت و با قدرت
خواستار پایان محاصره اقتصادی، تجاری و مالی تحمیل شده توسط ایالات متحده
است.مبارزه ی ما تا رفع کامل این سیاست غیرانسانی و غیرقانونی ادامه خواهد داشت.
هاوانا، ۳ فوریه ۲۰۲۲
چند یاداشت کوتاه
سیاسی
***
تبلیغات سراسر دروغ غرب درمورد اوکراین
در تبلیغات گفته میشود که آمریکا و اروپا به اوکراین سرباز نمیفرستند.
این دروغ محض است. مزدوران و اجیران آمریکائی به عنوان ارتش خصوصی در اوکراین حضور
دارند و درجبهه نازی ها میجنگند. باید این شاخک امپریالیسم غرب را دراوکراین برید
زیرا امکان تنفسی به بشریت میدهد. امپریالیسم آمریکا و غرب در دنیا متفوق هستند و
تضعیف آنها به نفع همه ممالکی است که خواهان استقلال و احترام به حقوقشان هستند.
باید همه یک صدا بگوئیم تجاوز به افغانستان، عراق، لیبی، یمن،
، فلسطین همه و همه تجاوز آشکار و نفض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی
این کشورها بود. امپریالیسم غرب جنایتکار با اشک تمساح برای اوکراین بیکباره یادش
آمده حقی همه به نام حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی وجود دارد. باید به این جانیان
گفت یک حق دیگری هم وجود دارد که نامش استفاده از انرژی هسته ای به صورت صلح آمیز
برای کشورها از جمله ایران است تا کی میخواهید به مردم و ممالک جهان زور بگوئید!
حکومت دست نشانده اوکراین هیچ اقدامی علیه نازی های خالکوبی شده که
درخیابانها رژه می رفتند و سلام هیتلری میدادند و آدمسوزی میکردند نکرده که هیچ
بلکه خود بخشی ازهمین نازیهاست. باید تا نابودی کامل این تفاله های بشریت ارتش
روسیه پیش رود و نازی های فراری را تا ورودشان به آلمان که از آنها حمایت میکرد
تعقیب کند. حال نوبت خلق آلمان است که این نازی ها را سرجای خودشان بنشاند و نه
اینکه از آنها رئیس جمهور و صدراعظم درست کند.
***
احتمال درگیری میان آمریکا و روسیه
یوگنی ساتانُفسکی، تحلیلگر روس یهودی تبار در یادداشتی درمجله «اوروآسیا پست» نوشت:
«آمریکا به صورت هدفمند سیاستی اتخاذ کرده که میتواند منجر به درگیری
با روسیه شود. روندهای سیاسی-نظامی کاملا در مسیر بحرانی قرار دارند. آمریکایی ها
از سویی ناوگان پهپادی ناتو در رومانی را تقویت میکنند و سوی دیگر از معاهده آسمان
های باز خارج شده اند. وی در ادامه افزود:
پنتاگون تلاش، میکند آمادگی درگیری نظامی با روسیه را به نمایش بگذارد، البته آنها
میخواهند درگیری با روسیه نیابتی باشد و با دست همپیمانان آغاز شود، از این رو
نیروهای خود را در اتحادیه اروپا تقویت میکنند. مسکو منتظر اقدامات تحریک آمیز
بیشتر امریکا در اوکراین، اقیانوس آرام، قطب شمال و دریای سیاه است.
آمریکا در مدت اخیر استقرار تسلیحات راهبردی در اوکراین و گرجستان را
افزایش داده و میخواهد از نفرت این دو کشور علیه روسیه استفاده کند. آنها به
بهانه برگزاری رزمایش هربار مقدار زیادی تسلیحات سنگین را وارد کشورهای اتحادیه
اروپا میکنند.»
امروز تمام رسانه های گروهی انحصاری غرب مشغول دروغ گفتن در مورد
اوکراین هستند و از نازی ها که در کیف در قدرت هستند دفاع میکنند. از تجربه
اوکراین برای ایران وسایر کشورها باید آموخت. هرگز نمیتوان به قول وقرار آمریکا و
اروپا اعتماد کرد!
به اوکراین تجاوز کرده اند این کشور را پاره پاره کرده اند و میخواهند
به دست نشانده خود بدل کنند ولی تقصیر را به گردن روسها بگذارند. آنها قرارداد
کیف را چند سال است که به زیر پا گذارده اند و حال عکسش را مدعی هستند چقدر بی شرم
و دروغگو هستند. میلیاردها دلار برای انقلاب مخملی و کودتای نازی ها وارد اوکراین
کرده اند و از اوکراین که هیچوقت دولت ملت نبوده است (استثناء در دوران شوروی
استالینی) میخواهند یک نیمه مستعمره و گوشت دم توپ در شرق اروپا بسازند.
***
٢١ فوریه (۲ اسفند) روز جهانی زبان مادری گرامی باد
طبق دستورالعمل سازمان یونسکو:
"هر کسی که نتواند زبان مادری خود را
بنویسد و بخواند بیسواد محسوب میشود"
یونسکو با انتشار پوستری به مناسبت روز جهانی زبان مادری، نوشت:
«اجازه دهید رازهایمان را به زبان مادری خود بیان کنیم»
زبان مادری، هویت انسان را شکل میدهد.
با هم برای حفظ تنوع زبانی و فرهنگی تلاش کنیم .
شعار امسال «استفاده از فناوری برای یادگیری چند زبانه:
«چالشها و فرصتها» است
درکشور ما ایران نیز با توجه به اقلیم های متنوع از حیث فرهنگی و زبانی پرداختن به این ضرورت از هر
زمانی بیش از پیش احساس میشود. حاکمیت سرکوبگرجمهوری اسلامی حتی اصل ۱۵ قانون اساسی را اجرا
نکرده و سال هاست آن را به محاق و فراموشی سپرده است.رفع این تبعیض زبانی به منزله
عمده ترین شکل ستم ملی درایران موجب تقويت
وحدت ویک پارچگی خلقهای ایران میگردد و انکار وبی توجه ای بدان آب به آسیاب
تجزیه طلبان ضد ایرانی ناسیونال شونیست که موردحمایت اجانب هستند، میریزد.
آمریکا نیمی از سپردههای بانک مرکزی افغانستان به مبلغ ٣ ونیم
میلیاردلار در ایالات متحده را به قربانیان ۱۱ سپتامبر میپردازد
جو بایدن، رئيس جمهوری آمریکا
طبق اظهارات اخیرش گفت «نیمی از داراییهای مسدود شده بانک مرکزی افغانستان
در موسسات مالی ایالات متحده را ضبط و آنرا بین بازماندگان حادثه ۱۱ سپتامبر میپردازد.»
وجوهی که در ایالات متحده نگهداری میشود معادل ۷ میلیارد دلار است که
پس از فروپاشی دولت مرکزی افغانستان در ماه اوت، از سوی واشنگتن مسدود شد. نیمی از
داراییهای باقیمانده شامل ۳ و نیم میلیارد دلار قرار است صرف «کمکهای بشردوستانه» در افغانستان
شود و نیم دیگر آن به بازماندگان حادثه ۱۱ سپتامبر تخصیص خواهد یافت.
امپریالیسم آمریکا پساز شکست وفرار مفتضحانه ازافغانستان نخستین
اقدامش مسدود کردن دارایی های افغانستان بود تا با تحریم وتشدید فقر وگرسنگی دادن به
مردم به حضور نامشروع وغیرقانونی بیست ساله اش درافغانستان را بعنوان «ناجی ملت
ومدافع حقوق زن» توجیه ومشروعیت بخشد.به عبارت روشنتر دولت آمریکا می کوشد با
تنبیه ومجازات مردم وایجاد ناامنی وهرج ومرج دراین کشور ومرزهای همسایگانش نظیر
چین وروسیه وایران و پاکستان به اهداف جنایتکارانه وتروریستی اش دست یابد.
اساسا حادثه ١١سپتامبر چه ربطی به ملت افغانستان دارد. درحالی که حتا
طبق اسناد محرمانه سازمان جاسوسی آمریکا همدستی سفارت عربستان با عملیات تروریستی
١١ سپتامبر منتفی نیست.
مسدود کردن دارایی مردم افغانستان اقدامی غیر قانونی وجنایت علیه
بشریت است وباید شدیدا محکوم گردد
بلوکه کردن ۷ میلیارد دلارازدارایی های مردم افغانستان توسط دولت آمریکا وفرمان
اجرایی اخیر «بایدن» مبنی براختصاص ۳/۵ میلیارددلار ازدارایی ها برای رسیدگی به«شکایات قربانیان حملات
تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱» وپرداخت غرامت به بازماندگان قربانیان ، بازتاب منفی واعتراضی بهمراه
داشت . دیده بان «حقوق بشر» نوشت : «طالبان ظالم و زن ستیز است اما چرامردم
افغانستان مجازات می شوند» ؟! «محمدنعیم» سخنگوی دفترسیاسی طالبان گفت این فرمان
رئیس جمهورآمریکابه نوعی دزدی پول مردم افغانستان است ودرتوئیتش نوشت:«این
بالاترین سطح انحطاط انسانی واخلاقی دولت آمریکارانشان میدهد .»
همه مردم دنیا میدانند که حمله «۱۱سپتامبر» هیچ ربطی به
مردم افغانستان نداشته ؟! حمله کنندگان به برج های دوقلو ، عربستانی بودندوحتی یک
افغانی هم دراین حمله شرکت نداشته است ! آدم به یاد این ضرب المثل می افتد که :
«گنه کرددربلخ آهنگری - به شوشترزدند گردن مسگری» !
این عمل آمریکا اگردزدی نیست پس چی هست ؟!
بلوکه کردن یا بالاکشیدن دارایی های کشورها ، به بهانه های واهی ،
کارمعمول آمریکا وانگلیس بودو هست . این دوکشور، بیش از چهاردهه است که میلیاردها
دلار پولهای پرداخت شده «شاه» برای پیش
خرید جنگنده های آمریکایی وتانکهای «چیفتن» انگلیسی را بلوکه کرده اند .
***
جشن خیابانی به مناسبت اخراج سفیر فرانسه
از مالی
ادیو لا فرانس - خداحافظ فرانسه
فراروشکست مفتضحانه فرانسه در کشور مالی که درقالب « مبارزه با
تروریسم» با بیش از ۵٠٠٠ هزار نیرو و هزاران نیروی کمکی امپریالیستی ناتویی و همسو با ناتو
دراین سرزمین جولان داده است موجب شادمانی مردمان این کشور گردید.
ما بارها تاکید کردهایم وبازهم تاکید میکنیم هیچ کشوری تحت نام «مبارزه با تروریسم و حقوق بشر» حق ندارد در
امور امورداخلی کشوردیگری به صورت خودسرانه وتفسیرهای من درآوردی دخالت وبه آن
حمله کند و بساط ننگین استعمار کهن یا نوین را مجددا درجهان برپا نماید .
سرنگونی ویاتغییرحکومت های کشورهابه عهده مردم همان کشورهاست ونه قوای
اشغالگر ومتجاوز خارجی !
شکستهای پی درپی امپریالیستها در افغانستان و لیبی ومالی و سومالی و
عراق ولیبی..... همه بیانگر این امر است که نقض حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها
منجر به مقاومت عمومی علیه قوای اشغالگر میگردد و شکست متجاوزان « سکولار ومدرن ومتمدن»
محتوم است!
درباره
"نظام وظیفه عمومی"
در سال های اخیر
ودررسانه های داخلی بویژه دررسانه های "اصلاح طلب "تلاش بسیار شده است
درقالب
"ناکارآمدی خدمت
وظیفه اجباری یا عمومی "به اختیاری شدن مقوله دفاع و سربازی تخصصی درکشور ویا
ارتش
حرفه ای به پردازند.
هیات
مرکزی حزب کارایران(توفان) مسئله "اصلاح" نظام وظیفه اجباری
ودشمنی تبلیغاتی با خدمت سربازی را به صورتی که دراین رسانه ها مطرح شده است موردارزیابی قرارداد وموج ساخته وپرداخته نئولیبرالیسم حامی
امپریالیسم درایران دانست وآن را مخالف منافع ملی ایران ارزیابی کرد.ایجاد ارتش
حرفه ای به جای نظام وظیفه عمومی اجباری درخدمت دشمنی با منافع ملی ایران است .
این تصمیم حزب در۷ فوریه ۲۰۲۲ برابربا ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ به تصویب رسید.حزب ما در این زمینه به انتشار تحلیل های خویش دست خواهد زد.
هیات
مرکزی حزب کارایران(توفان)
۷ فوریه ۲۰۲۲ برابربا ۱۸ بهمن۱۴۰۰
***
واژههای مارکسیستی به زبان ساده ومختصر
مفهوم زیربنا و روبنا
مناسبات اجتماعی میان انسانها به دو گروه عمده تقسیم میشود: مناسبات
اقتصادی، مادی و مناسبات ایدئولوژیکی.
مفاهیم زیربنا و روبنا، نمودار رابطه میان این دو گروه مناسبات اجتماعی، نشان
دهندۀ تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر، مبین منشاء و تکامل مناسبات ایدئولوژیکی مانند
مناسبات سیاسی، حقوق، مذهبی، هنری و غیره است. تئوری زیربنا و روبنا توضیح میدهد
که شیوۀ تولید در آخرین تحلیل تمام جهات زندگی اجتماعی، تمام تکامل فکری و سیاسی
جامعه را تعیین میکند، توضیح میدهد که با تغییر نظم اقتصادی و شکل مالکیت، شعور
انسانها، افکار اجتماعی آنها، تئوریها، نظریات، تاسیسات اجتماعی تغییر میپذیرند.
مارکس در اثر خود «18 برومر لوئی بناپارت» مینویسد:
«براساس اشکال مختلف مالکیت، بر اساس شرایط اجتماعی
زندگی، روبنای کاملی از احساسات، پندارها، شیوههای تفکر و جهان بینیهای مختلف و
مخصوص برپا میشود.»
زیر بنا عبارتست از مجموعۀ روابط اقتصادی که در جریان تولید میان انسانها
برقرار میگردد. در این میان آنچه که
اساسی است، همان اشکال مالکیت بر وسائل تولید است، وضع گروههای اجتماعی در تولید
و مناسبات آنها، و اشکال توزیع محصولات تابع اشکال مالکیت بر وسائل تولید وناشی از
آنست.
زیربنا یا مجموعۀ مناسبات اقتصادی مقدم است، عینی است یعنی مستقل از اراده و
شعور انسان وجود دارد. برروی این پایه مادی و متناسب با آن، روبنای جامعه شکل میگیرد
که محصول زیربنا و زائیدۀ آن است.
روبنا عبارتست از مجموعۀ افکار سیاسی، حقوقی، فلسفی، مذهبی، هنری و غیره و
تاسیسات سیاسی و حقوقی متناسب با آنها یعنی دستگاه دولتی، دستگاه قضائی، احزاب
سیاسی و کلیسا. انگلس مینویسد:
«ساختمان اقتصادی هر جامعه آن پایۀ واقعی را تشکیل میدهد
که در آخرین تحلیل و بر اساس آن باید مجموعه روبنای تاسیسات سیاسی و حقوقی و
همچنین شیوۀ تفکر مذهبی، فلسفی و دیگر شیوههای تفکر هریک از مراحل اجتماعی را
روشن ساخت».
پدیدههای روبنا تابع زیربنای اقتصادی جامعهاند. مانند دولت که به خاطر تامین
و پاسبانی مناقع طبقۀ حاکمه و سرکوب طبقات زحمتکش جامعه ایجاد میشود، یا مناسبات
حقوقی که مجموعۀ آنها در خدمت حفظ مالکیت طبقۀ حاکمه بر وسائل تولید و حفظ قدرت
سیاسی این طبقه است. نظریات مذهبی، فلسفی و هنری که در ظاهر به صورت پدیدههائی
مستقل از زیربنا تجلی میکنند هر یک طریق خاص تکامل خود را میپیماید. اجزاء
گوناگون روبنا برروی یکدیگر تاثیر میبخشند. نظریات فلسفی در تکامل خود تحت تاثیر
نظریات سیاسی، حقوقی، هنری، مذهبی و غیره قرار میگیرد و بنوبۀ خود بر هر یک از
آنها تاثیر میگذارد. نظریات فلسفی نه تنها برروی پیشرفت علوم، بلکه برروی تکامل
کلیه پدیدههای روبنا تاثیر میبخشد و بنوبۀ خود تحت تاثیر تکامل آنها واقع میشود.
قدر مسلم اینکه پدیدههای روبنا ناشی از زیربنای اقتصادی جامعه و انعکاس آنند.
روبنا مانند زیربنا خصلت گذرا و تاریخی دارد و با تغییر زیربنا تغییر میپذیرد.
روبنای معین (مثلا روبنای جامعه سرمایهداری) فقط در طول مرحله معینی از حیات
جامعه وجود دارد و تاثیر میبخشد، در آن مرحله که زیر بنای آن برقرار است و تکامل
مییابد. پس از آنکه در زیربنا تغییری روی داد و زیربنای جدیدی به جای زیربنای
کهنه نشست، آنگاه روبنا نیز دستخوش دگرگونی میگردد و بر پایه زیربنای نو و متناسب
با آن روبنای تازه بتدریج پدید میآید.
هر ساخت اجتماعی- اقتصادی دارای زیربنا و روبنای خاص خویش است. تغییر هر ساخت
با تغییر زیربنا آغاز میگردد. تغییر زیر بنای اقتصادی جامعه، چنانکه گفتیم،
براساس تضاد میان نیروهای مولد رشد یابنده و روابط تولید کهنه روی میدهد. از بین
رفتن روابط تولید کهنه و استقرار روابط تولید جدید، دیر یا زود در روبنای جامعه
تغییراتی پدید میآورد. چنانکه با پیدایش جامعه سرمایهداری روبنای این جامعه یعنی
ایدئولوژی بورژوائی و تاسیسات متناسب با آن جای ایدئولوژی فئودالی را گرفت، دولت
بورژوائی، حقوق بورژوائی، دموکراسی بورژوائی همراه با پارلمان، احزاب سیاسی،
ادبیات، هنر، فلسفه... بورژوائی بوجود آمد و تکامل یافت. روشن است که تغییر و
تکامل روبنا مانند تغییر زیربنا خود به خود دست نمیدهد، بلکه محصول فعالیت انسانها،
محصول مبارزه طبقاتی است.
پیدایش انحصارها در روبنای جامعه سرمایهداری نیز تحولاتی پدید آمد: خصلت
ارتجاعی بورژوازی در تمام جبههها اعم از جبهۀ سیاسی یا ایدئولوژیک شدت یافت،
دیکتاتوری پنهانی بورژوازی جای خود را به
دیکتاتوری تروریستی آشکار بورژوازی و رژیمهای فاشیستی واگذار کرد، آنچه را که
طبقۀ کارگر و دیگر زحمتکشان در زمینه حقوق دمکراتیک به دست آورده بودند از آنها
ربوده شد یا لااقل به شدت محدود گردید. شوینیسم، تئوری نژادی، کسموپلیتیسم (جهان
وطنی)، میلیتاریسم و دفاع از تجاوز و جنگ به خاطر تصرف سرزمینهای دیگران، در زمرۀ
ایدئولوژی دوران سرمایهداری انحصاری با امپریالیسم قرار گرفت.
زیربنا هر طور که باشد روبنا نیز همانطور خواهد بود: زیربنای جامعۀ سرمایهداری
مستلزم روبنای بورژوائی است وزیر بنای جامعۀ فئودالی مستلزم روبنای فئودالی و غیره.
روبنا مشتق از زیربنا و تابع آنست. برای آنکه روبنای نو جای روبنای کهنه را
بگیرد باید نخست تحولی در زیربنا صورت گیرد.
براساس دگرگونی روابط تولید یعنی براساس تغییر عمیق پایه اقتصادی، با سرعتی
کم و بیش زیاد تحولی در روبنا روی میدهد.
در هر ساخت اجتماعی آن طبقهای که اهرمهای اقتصاد را در دست خود متمرکز
ساخته، آن طبقهای که بر اقتصاد مسلط است، بر زندگی معنوی جامعه، بر ایدئولوژی
اجتماعی نیز تسلط دارد، زیرا بخش عمدۀ کسانی را که با کار فکری سروکار دارند به
خدمت میگیرد. در مدرسه و دانشگاه، خردسالان و جوانان را از همان اوان زندگی با
ایدئولوژی مسلط پرورش میدهد و به علاوه وسائل تبلیغاتی از مطبوعات گرفته تا رادیو
و تلویزیون با وسائل طبقۀ حاکمه میگردد که تودهها را تحت کنترل میگیرد و به
افکار آنها جهت میدهد. از اینجا است که روبنای مسلط در هر جامعه روبنای طبقهای
است که بر اقتصاد مسلط است. روبنای هر جمعه بنابراین دارای خصلت طبقاتی است.
برای آنکه روابط تولید نو که دردرون جامعۀ کهنه پدید آمده به روابط مسلط تبدیل
گردد (مثلا روابط تولید سرمایهداری در درون جامعۀ فئودالی) باید انقلاب اجتماعی
صورت گیرد. انقلاب اجتماعی به معنی نه تنها بسط و گسترش شیوۀ تولید نو و روابط
تولید نو است، بلکه به معنی سر آغاز تحول در روبنا است. تحول در روبنا از
برانداختن سلطۀ سیاسی طبقۀ کهنه و استقرار سیاسی طبقۀ انقلابی آغاز میگردد. سپس
تاسیسات سیاسی و حقوقی کهنه کم و بیش بر چیده میشود و بالاخره بتدریج روبنای طبقۀ
انقلابی نه بطور خودرو، نه بیکبار، بلکه بتدریج در طول زمان جای روبنای جامعۀ کهنه
را میگیرد. در مورد انقلاب سوسیالیستی شکل اقتصاد سوسیالیستی و روابط تولید
سوسیالیستی در بطن جامعۀ سرمایهداری پدید نمیآید زیرا برای این امر باید مالکیت
خصوصی بر وسائل تولید را از میان برداشت و برانداختن مالکیت خصوصی سرمایهداری و
ایجاد شکل اقتصاد سوسیالیستی بدون سرنگون ساختن قدرت بورژوازی، بدون تصرف قدرت
سیاسی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا امکان پذیر نیست.
تاثیر متقابل زیربنا و روبنا
ماتریالیسم تاریخی برآنست که شعور اجتماعی زائیده هستی اجتماعی، مولود زندگی
مادی جامعه است اما در عین حال برآنست که افکار، نظریات و تاسیسات مربوط به آنها
بر هستی اجتماعی، برزندگی مادی جامعه تاثیر فراوان دارد.
آنچه که مارکسیسم- لنینیسم بدان معتقد است اینست که در تکامل جامعه عامل
اقتصاد نقش تعیین کننده دارد ولی عامل اقتصاد تنها عامل نیست، ساختمان سیاسی و
حقوقی و دیگر عناصر روبنا که همه از زیربنای اقتصادی برمیخیزند بنوبۀ خود بر
تکامل اقتصاد تاثیر میبخشند.
اقتصاد در آخرین تحلیل تعیین کننده سیاست است ولی از آن نتیجه حاصل نمیآید که نقش سیاست فرعی و ناچیز
است. روبنای سیاسی بیان سلطۀ طبقۀ معین است و ناگزیر بیان سلطۀ روابط اقتصادی و
تولیدی معین. پرولتاریا برای آنکه وظائف اقتصادی خود را انجام دهد و به بنای جامعه
سوسیالیستی بپردازد باید نخست قدرت سیاسی را بدست گیرد، باید قبل از هر چیز قدرت سیاسی خود را نگاه
دارد و تحکیم کند. به عبارت دیگر پرولتاریا به تمام وظائف خویش و دردرجۀ اول وظائف
اقتصادی باید برخورد سیاسی داشته باشد یعنی بهر یک از وظائف خویش از دریچۀ تحکیم
قدرت سیاسی بنگرد در غیر اینصورت از عهدۀ انجام هیچ وظیفه ای بر نخواهد آمد. لنین
درست همین نکته را در نظر دارد وقتی مینویسد: «سیاست نمیتواند بر اقتصاد مقدم
نباشد. هرگونه استدلال دیگر فراموش کردن الفبای مارکسیسم است.»
شیوه تولید زندگی مادی، تعیین کنندۀ جریان سیاسی و معنوی زندگی بطور کلی است.
شعور انسانها نیست که هستی آنها را معین میکند بلکه، برعکس، هستی اجتماعی انسانها
است که شعور آنها را تعیین میکند
***
پاسخ به یک پرسش در شبکه تلگرام
پرسش:با سلام خدمت رفقای
ارجمند و زحمتکش توفان. پرسشم این است: آیا میتوان حزب کمونیست کارگران بود ولی
آزادی بیان در شکل فراکسیون داشت؟ اگر یک عضو حزب مخالف نظر اکثریت اعضای حزب بود،
چرا نباید حق داشته باشد، نظرش را در بیرون از حزب تبلیغ کند. گفته میشود که
اینکه نظریه حزب واحد نظریه استالینی بوده ربطی به مارکس نداشته است. ممنون میشوم
در حد امکان به صورت مختصر هم شده به من پاسخ دهید. سپاسگزارم. امضا محفوظ
پاسخ(2):درشماره گذشته توفان الکترونیکی شماره187
شرح دادیم که حزب واحد طبقه کارگر وسانترالیسم دمکراتیک
ابداع لنین واستالین نبود، بلکه نظر مارکس وانگلس بود که دربرنامه واساسنامه
"اتحادیه کمونیستها" فرموله شد.به بخش دوم این پاسخ نظر شما را جلب میکنیم.
آیا مارکس و انگلس که حزب را مدافع منافع
طبقه کارگر میدانستند کارگران را رهبری نمیکردند؟ قدر مسلم اینکه مارکس و انگلس
به حزب به مثابه ابزار انقلاب، ابزار آزادی طبقه کارگر مینگریستند، هدف فوری
کمونیستها را “تشکیل پرولتاریا به صورت طبقه، سرنگونی حاکمیت بورژوازی و تصرف
قدرت سیاسی توسط پرولتاریا“ میشمردند و لنین جز این نمیاندیشید.
اما انقلاب پرولتری را به حزب انقلابی
نیاز است و تا اواخر قرن 19 احزاب سوسیال دمکرات چنین خصلتی نداشتند. تا زمانی که
انگلس حیات داشت با اتوریته و مقام و منزلت خود احزاب را کم و بیش در چارچوب
مارکسیسم نگاه میداشت. اما همینکه او چشم از جهان فروبست، احزاب سوسیال دمکرات در
ورطه رویزیونیسم و اپورتونیسم در غلتیدند یکی از خصوصیات انترناسیونال دوم دوگانگی
عمل و حرف بود. انترناسیونال تصمیم به عدم شرکت در کابینه بورژوائی را گرفت ولی
برخی سوسیالیستها در ترکیب دولت وارد شدند، انترناسیونال تصویب بودجه های جنگی را
در پارلمانهای بورژوائی تحریم کرد ولی عده ای از نمایندگان احزاب سوسیال دموکرات در پارلمان به آن رای دادند.
انترناسیونال علیه سیاست مستعمراتی و بسود حق ملتها در تعیین سرنوشت خود اعلام
موضع نمود ولی هیچ تدبیر عملی برای مقابله با تجاوز امپریالیستی اتخاذ نکرد،
انترناسیونال و احزاب سوسیال-دموکرات اصل دیکتاتوری پرولتاریا را مسکوت گذاشتند و
غیره. دور شدن این احزاب به عرصه سیاست محدود نمیشد بلکه تئوری مارکس در تمام
زمینه های فلسفه، اقتصاد و سوسیالیسم علمی در جهت روی گردانیدن از مارکسیسم مورد
تجدید نظر قرار گرفت و این وظیفه ضد کارگری را برنشتاین، از رهبران حزب سوسیال-
دموکرات آلمان و انترناسیونال دوم انجام داد و بدین مناسبت پدر رویزیونیسم لقب
گرفت. در آستانه تشکیل انترناسیونال دوم جنبش کارگری در کشورهای سرمایه داری رو به
اعتلاء رفت: اعتصاب در کارخانه های ماروزف در روسیه، اعتصاب کارگران دردکازویل در
فرانسه، اعتصابات کارگران بندر در انگلستان، مبارزه سخت جنبش کارگران در آلمان که
به لغو “قانون استثنائی“ انجامید. روز اول ماه مه 1890 کارگران در بسیاری از
کشورها با مطالبات خود دست به تظاهرات زدند. در انگستان رهبری اپورتونیست
سندیکاهای کارگری (تریدیدنیون) مجبور شد موافقت خود را با هشت ساعت کار در روز
اعلام دارد. بدین ترتیب ورود به دوران امپریالیسم وظایف تازه ای در برابر
پرولتاریا و حزب آن قرار میداد از آنجمله تجدید سازمان و مجموعه کار حزب بر پایه
اسلوبی نوین و انقلابی، پرورش کارگران با روح مبارزه انقلابی برای تصرف قدرت
سیاسی، اتحاد محکم با جنبش های نجات بخش در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره. در
قبال این وظایف احزاب سوسیال-دموکرات ورشکستگی خود را نشان دادند. هیچ یک از احزاب
انترناسیونال دوم توان انجام این وظایف را نداشت، اپورتونیسم هر روز بیشتر این
احزاب را در کام خود فرو میبرد.
در چنین شرایطی لنین پایه های حزب نوئی را
ریخت، حزبی متمایز از احراب سازشکار سوسیال – دموکرات، حزبی که بر اساس مشی
انقلابی و با تاکید بر اصول و موازین سازمانی قادر است پرولتاریا را با روح
انقلابی پرورش دهد، برای یورش به دژ بورژوازی آماده کند و این یورش را با پیروزی
به انجام رسند. برای مقابله با چنین وظایفی است که لنین حزب طراز نوین خود
را بنیان نهاد و ازطریق آن برای نخستین بارسلطه بورژوازی را درهم شکست و پرولتاریا
را به قدرت رسانید. لنین در واقع دکترین مارکس را از صحنه تئوری به عرصه عمل واقعیت
کشانید.
برایتان آرزوی موفقیت داریم. با ما درتماس
باشید
***
گشت وگذاری درفیسبوک، پاسخ به یک پرسش
پرسش:رفقای زحمتکش توفان حزب کار ایران
با عرض سلام وارادت پرسشی دارم درمورد دعوای غرب با روسیه .اکنون
دراین
بین المللی منطقه وجهان ورشد تضادهای امپریالیستی چه تاکتیک وسیاستی منافع وامنیت
خلقهای اروپا را تامین میکند؟
ماهیت
رژیم روسیه را چه میبینید مگر اینها سرمایه داری ویا امپریالیستی نیستند، چرا یک
طرف را محکوم میکنید؟ آیا نمی توان این جنگ احتمالی راااز طریق انقلاب پاسخ
داد؟ارادتمند محمد زمانی
پاسخ:رفیق
گرامی، قبل از هرچیزاز نامه واحساس مسئولیتتان تشکر میکنیم.
متاسفانه باردیگر بادجنگ دوباره دراروپا میوزد. تبلیغات
جنگ روانی ونظامی ازسوی غرب تحت رهبری آمریکا بسیار شدید
است. دراوکراین و
اطراف آن همچنان بزرگترین تمرکز نیروهای مسلح از زمان جنگ جهانی دوم افزایش یافته
است. این
وضعیت نا آرام
وتنش میتواند به یک شیوع جنگی تبدیل شود
ودر کشورهای دیگرنیز گسترش یابد.
درمناقشه کنونی، تضادهای
امپریالیستی بین آمریکا و روسیه و چین ومتحدین این دوبلوک هر روز افزایش مییابد.طبیعتا
مبارزه برای بازارها و حوزه های نفوذ اقتصادی و سیاسی، برای
غارت منابع طبیعی، کنترل منابع انرژی، به ویژه گاز، و
صادرات سرمایه، برای تقسیم جدید جهان است. مبارزه ای که در
بحبوحه بحران اقتصادی و بیماری همه گیر تشدید شد و باعث
شکاف و بی ثباتی
بیشتر در روابط بین المللی شد.
درگیری موجود به طور ناگهانی و یک شبه به وجود نیامد. برای
دههها سیاست جنگی، گسترش ناتو و اتحادیه اروپا به شرق،
تحریمها و تحریکات، تغییر رژیم و درگیریهای محلی در
اوکراین وکودتا دراین کشور، مسابقه تسلیحاتی و استقرار موشک،
ملیگرایی تهاجمی و آموزش شبهنظامیان فاشیست و ابزاریسازی
بحران پناهندگان آماده شده است.
ما میگوئیم مسبب اصلی این جنگ آمریکاست. استراتژی آنها حفظ
و تقویت موقعیت هژمونیک خود در جهان است.
در نتیجه، سیاست جنگی آمریکا به این سمت است:
- تسخیر مناطق و کشورهایی که قبلاً
تحت نفوذ روسیه بودند و آنها را در ناتو بگنجاند.
- روسیه را از نظر نظامی محاصره
کند، آن را از نظر اقتصادی تضعیف نماید تا نتواند به عنوان یک بازیگر قدرتمند
درعرصه منطقه ای و جهانی نقشی ایفا کند.
تحریک به جنگ علیه روسیه ومسلح کردن دولت نئوفاشیست اوکراین با هدف
تحت فشار گذاشتن روسیه از سوی آمریکاست.
در این بین، اگر جنگی درگیرد اتحادیه اروپا نیز از این جنگ بشدت آسیب
خواهد دید، البته غیر از انگلیس که به عنوان چهارمین
اقتصاد اروپا، همه چیز خود از جمله پوند را از حوزه یورو و اروپا جدا
کرده است.
نواختن طبل جنگ، برای چندمین بار در پی نجات دلاردر صحنه رقابت بینالمللی
است و آمریکا برای حفظ هژمونی خود بر
جهان واروپا ازهیچ جنگ وجنایتی دریغ نخواهد کرد.
دلاری که بعد از جنگ دوم جهانی، مبنای مبادلات بینالمللی گردید؛ و پس
از جنگ اعراب و اسرائیل از فروپاشی نجات یافت؛ و
در ادامه، پس از راهاندازی جنگ در خاورمیانه و عراق، دوباره به اوج
رسید؛ اینک، برای چندمین بار سعی دارد تا با طرح
مسأله جنگ، خود را از سقوط نجات بخشد.پس میبینید این امپریالیسم
آمریکا وناتو است که به جنگ وتنش دامن میزند وبدنبال
تحکیم سرکردگی خود است و به سادگی به نظم جدید جهانی، دنیای چند قطبی
تن نمیدهد. درپاسخ به پرسشتان واینکه در شرایط
کنونی چه باید کردوتاکتیک
صحیح کدام است، مختصرا اشاره میکنیم:
اول :باید تاکید شود هیچ
کشوری حق ندارد در امور داخلی کشور دیگری به صورت خودسرانه وتفسیرهای من درآوردی
دخالت
وبه آن حمله کند و بساط
استعمار کهن یا نوین را مجددا درجهان برپا نماید
.
دوم: سرنگونی و یا تغییر
حکومتهای کشورها به عهده مردم همان کشورهاست ونه قوای اشغالگر ومتجاوز خارجی !
سوم: باید براساس استفاده
از شکافهای امپریالیستی بطور دقیق تحلیل شود که دُول روسیه وچین به رغم ماهیت
امپریالیستی درشرایط
کنونی جهان نمیتوانند خطربلاواسطه ای برای صلح جهانی باشند ، بلکه برعکس این
امپریالیسم
متجاوزغرب به سرکردگی
آمریکاست که باسیاستِ نظم نوین جهانی به میدان آمد و در پی جهانی کردن سرمایه به
هروسیله ای
متوسل میشود ، تهدید
وخطرمهمی برای صلح جهانی است وبه زیر بار نظم جدید جهانی نظم چند قطبی نمیرود.در
بحران
اوکراین این آمریکا
ودنبالچه اش اروپاست که بدنبال گسترش وتوسعه ناتو به تحریک ومیلیتاریسم میپردازند.
برای ممانعت از جنگ
وحفظ صلح درشرایط کنونی باید نوک حمله رابسوی جنگ افروزان ناتویی نشانه گرفت
وبااین تهاجم
لجام گسیخته مبارزه کرد .
چهارم:ایجاد جبهه ای برای
مبارزه با تجاوز وحفظ صلح جهانی واحترام به حقوق ملل درعرصه جهانی سیاست مترقی
وصحیحی
است که باید در شرایط
کنونی جهان ازآن دفاع کرد . اتخاذ این سیاست که گویا امپریالیست امپریالیست است
ویا ارتجاع ارتجاع
است ناشی ازتحلیل مشخص
ازشرایط مشخص نیست.
در پایان
این درست است که بگوئیم انقلاب به خطر جنگ پایان میدهد و یا کارگران و خلقها
باید قدرت را در دست بگیرند که
یک امر
آرمانی و دراز مدت است ولی به طور مشخص
امروز باید از توازن قوا حرکت کرد و مردم را به جبهه های ضد
جنگ و ضد
ناتو فراخواند وهر کمونیستی در کشورش باید بی طرفی کشورش را برای عدم شرکت در جنگ
بطلبد و مردم
کشورش را
به دور مبارزه صلح خواهی بسیج کند. این جبهه ضد جنگ بخت بسیج مردم را دارد و نه
شعار زود رس انقلاب
درشرایط
کنونی.برایتان
موفقیت آرزو داریم.