مقالات توفان الکترونیکی شماره ۱۸۴ نشریه الکترونیکی حزب کارایران
آبان ماه ۱۴۰۰
آدرسهای تارنماهای حزب کارایران (توفان):
www.toufan.org
www.toufan.de
آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
- چرابه خواستهاي به حقِ کارگران وبه معيشت
اکثريت عظيم مردم ايران توجهي نميشود ؟
- دستاورد پيگيري خستگيناپذير هفتتپهايها
- کدام جنبش نوين کارگري؟
- تجمع موفق سراسري شوراي هماهنگي تشکلهاي صنفي
فرهنگيان ايران و قطعنامه پاياني
- پشت پرده راهاندازي رشته تحصيلي «امر به معروف و نهي
ازمنکر» درايران
- پيام تسليت به مناسبت درگذشت دکتر ابوالحسن
بنيصدر، رئيس
جمهور سابق ايران
- در جبهه نبرد طبقاتي
- کابوس گذشته به سراغ ضدانقلاب رويزيونيسم
آمده است
- يادداشتي ا زيک رفيق زنداني سابق در مورد
مرگ «داوود رحماني»، يکي از قصابان تبهکار
- !حاج داوود رحماني «دژخيم قزلحصار» مرد
- پيرامون کنفرانس مطبوعاتي نماينده «شوراي
ملي مقاومت» در آمريکا و افشاي اماکن ساخت و توليد پهپاد
- «کالين پاول» دروغگوي مشهور جنگ جنايتکارانه
عليه عراق مرد
- چند يادداشت کوتاه و خواندني
- گوشهاي از تاريخ موسيقي ايران و نقش شجريان در
تکامل آن(2)
- ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
- گشت و گذاري در فيسبوک، پاسخ به يک پرسش
17. پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
***
چرابه خواستهای به حقِ کارگران وبه
معیشت اکثریت عظیم مردم ایران توجهی نمیشود ؟
طبق اصول ۱۰۷ و ۱۱۰ «قانون اساسی» جمهوری سرمایه داری
ایران ، آقای علی خامنه ای قدرتمندترین مقام سیاسی کشوراست .
بر قوای مجریه ، مقننه وقضائیه
ونیروهای نظامی ، انتظامی ، امنیتی کنترل کامل داردودرجزئی ترین مسائل مملکتی هم
باحکم حکومتی دخالت میکند ! چرابااینهمه اختیارات برای مشکلات معیشتی کارگران
وزحمتکشان ورفاه حال اکثریت عظیم جامعه که بنا به گزارش جدیدِ منبع پایش وزارت کار
: «ازهرسه ایرانی یک نفر درفقرمطلق زندگی میکند .» کاری انجام نمیدهد ؟!
درپاسخ ، مختصرا به چندنکته اشاره
میشود .
اول اینکه ازنظر طبقاتی ایشان «رهبر» رژیمی
بنام «جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران» است ! سرمایه داری نه ازنوع صنعتی ، مولّد
وسازنده بلکه ازنوع انگلی ، تجاری ، رباخواری ، دلالی ، رانتی ، مافیایی و
هزارفامیلی ! لذا طبیعتا بانیروهای ضدسرمایه داری و با کارگران وزحمتکشان و
آزادیخواهان و عدالتخواهان جامعه درتضادی آشتی ناپذیرقرارمیگیرد .
دوم اینکه ایشان ازآنجاییکه رهبرونمایندهِ
اسلام نوع ناب محمدی هم هستند لذا برای حفظ نظام و«اسلام عزیز» ، به هرچه شارلاتان
، دزد ، فاسد ، متملّق ، وآدمکش میدان داد تا اسلام را زنده نگهدارد ! زیراکه
مطابق اعتقادات شان ، «اسلام» ازتمامی دست آوردهای امروزی بشریت همچون دموکراسی ،
حقوق بشر ، آزادی ، تساوی حقوق زن ومرد ، برابری انسانها ، ملی گرایی وآزادی احزاب
بالاتروبرتراست !
سوم اینکه همه آخوندها وملّاها ، ازقوانین
ودستورات «آسمانی» پیروی واطاعت بی چون وچرا میکنند ولذا اقتصاد واحتیاجات مادی
ورفاه اجتماعی ، که شرط اساسی وبنیانی تکامل وپیشرفت جوامع انسانی است ، فقط
درچهارچوب قوانین ودستورات الهی قابل اجرا است !
نقل است که درزمان خلافت «معاویه»
، جماعتی فقیروبینوا دراعتراض به بیعدالتی ها درجلوی کاخ معاویه زبان به شِکوه
وشکایت گشودند . خلیفهِ زیرک ومکّار ضمن سخنانی ، آیه ۲۱ ازسورهِ حجر :« واِنْ مِنْ شیئی اِلّا عِندنا خزائنه وما تُنزِله اِلّا بقدرِ
معلوم .» یعنی اینکه ؛ «و هیچ چیزنیست مگرآنکه خزائن ِآن نزد ماست وماجزبه مقدار
معین فرونمیفرستیم » برای جماعت خواندوگفت ؛ اگرمن خلیفه ام ، تو کارگری ، آن یکی
زارع وآن دیگری فقیر ویا سپاهی ، طبق این آیه ، خواست ومشیّت الهی است که به مقداری
که صلاح بداند به هرکس میدهد . بدین ترتیب معاویه با شرح وتفسیر این آیه توانست
جماعت معترض را پراکنده سازد !
این موضوع درآیه ۲۷ «سوره شوری» روشن تروبه صورت دیگری
بیان شده که ترجمه دقیق فارسی آیه چنین است ؛ «اگرخداوند رزق بندگانش را توسعه دهد
، آنان دست به اعتراض وطغیان میزنند به همین دلیل به مقداری که صلاح بداند روزی
میدهد» .
به سخن دیگر «الله» مطابق این آیه
«شریفه» به عمد رزق بندگانش رازیاد نمیکند و اکثر مردم رادر تنگنای اقتصادی
وفقروتنگدستی قرارمیدهد تا مبادا طاغی ویا باغی شوند !؟
بنابرتوضیحات کاملامختصر فوق ،
باوجود سیستم ضدانسانیِ «سرمایه داری اسلامی» مستقردرایران ، جامعه ایرانی هرگزنمیتواند
دارای روح باشدواین رژیم اسلامی هیچگاه علاج درد و رنج دردمندان نخواهدبود .
بشریت مترقی وآگاه به این شناخت
بنیانی رسیده است که نظام سرمایه داری درکلّیت وذات خود ، درهرشکلی که باشد ،
سیستمی ضد انسان وضدطبیعت است . چونکه برای پول وثروت هرمانع وسدّی رانابود میکندودرنتیجه
باعث گسترش فقروآوارگی اکثریت مردم میشود .
اما سوسیالیسم ، بدیل سرمایه داری
، نظامی است که دشمن واقعی مالکیت خصوصی برابزارتولید ، کارخانه ها وزمین ، ودشمن
استثمارانسان ازانسان ، ستمگری ، مفتخوری ، زندگی انگلی وظلم وبیعدالتی است .
سوسیالیسم فقط باانقلاب قهرآمیز
وتحت رهبری حزب واحد طبقه کارگر مستقرخواهدشد .
سوسیالیسم پرچم رهایی بشریت است .
***
دستاورد پیگیری خستگیناپذیر هفتتپهایها:بازگشت
به کارکارگران و فعالان اخراجی هفتتپه
کارگران هفتتپه در اولین گردهمایی
پس ازبازگشت به کار، خواستاربازگشت به کار اسماعیل بخشی، فعال کارگری هفتتپه شدند و با اعلام
حمایت از وکیل پرونده خود، فرزانه زیلابی اعلام کردند که حکم یک سال حبس تعزیری او باید
لغو و پروندهاش مختومه شود.
کارگران هفتتپه با بوق ممتد
ماشین، بازگشت به کار محمد حنیفر و ایمان خضری را جشن گرفتند. این دو فعال کارگری،
که در شمار کارگران اخراجشده قرار گرفته بودند چند روز پیش با حکم قضایی به کار
خود برگردانده شدند و شنبه، ۲۴ مهرماه اولین روز کاری را پس از انفصال از خدمت جشن گرفتند.
هفته سوم مهرماه در تقویم کارگران
هفتتپه، میتواند هفته «دستاورد» نام بگیرد؛ چندین دور اعتصابات قبلی،
راهپیمایی و پیگیری ادامهدار قضایی و تجمعهای پیدرپی کارگران هفتتپه که فقط در
آخرین دور تجمعها بیش از دو هفته روبروی پلکان استانداری اهواز «بَست» نشسته
بودند بالاخره به ثمر نشست تا در مسیر دشوار پیگیری مطالبات جمعی کارگران، نیرویی تازه
به جنبش پیگیر هفتتپهایها تزریق کند.
تنها سه روز پیشتر، در روز ۲۱ مهرماه، قوه قضاییه حکم بیست سال
حبس قطعی برای مالکان جدید هفتتپه به دلیل «مشارکت در اخلال در نظام ارزی کشور» را اعلام
کرد. صدور این حکم و پوشش آن طی نشست خبری قوه قضاییه، نشان داد که هفتتپه در
برنامه پیگیر خود، توانسته جامعه را در دغدغه جمعی خود سهیم کند و ضمن تلاش بیشتر
برای استقلال هویت هفتتپه، قوه قضاییهی درگیر در مسائل جناحی و تسویه حسابهای
شخصی را وادار کند که به جای شانه خالی کردن همیشگی، این بار رسما در پیشگاه جامعه
به پاسخگویی تن دهد. در همان روز، ۱۵ کارگر اخراجی رسما به سر کار بازگردانده شدند که در میان آنان چهار کارگر دستگیر
شده قبلی نیز حضور داشتند. همچنین اعلام شد که بخشی از حقوق معوقه کارگران به حساب آنها
واریز میشود.
اما فعالان هفتتپه، که به نظر میرسد
آسیبسنجی را در دستور کار قرار دادهاند، ضمنا میدانند که این
دستاوردها، تنها محصولات جانبی پیگیریهای هدفمند و اعتراضات منسجم است و فهرست بلندی
از مطالبات جمعی هفتتپه نشان میدهد که آنها در هفتههای آینده احتمالا پیگیری خود
را با توانی بیشتر ادامه خواهند داد.
تنها یک هفته پیش، یکی از فعالان
مدنی هفتتپه در حساب شخصی خود نوشته بود که اگر خواستههای کارگران هفتتپه در
خوزستان محقق نشود، به تهران خواهند آمد و هشدار داده بود که «پایتخت، آماده باش.»!
کارگران هفتتپه همواره این درخواست را از مسئولان داشتهاند که دیگر برای
این شرکت مالک خصوصی تعریف نکنند و
ضمنا تاکید کرده بودند که «دولتیها را چه خوب چه بد قبول نداریم.»
فعالان هفتتپه در ابتدا پیشنهاد
کردند که مدیریت این کارخانه را بر عهده خودشان بگذارند که مورد قبول واقع
نشد. بنابراین کارگران به این نتیجه رسیدند که دولت دوباره سرپرستی شرکت را بر
عهده بگیرد تا با روی کار آمدن مدیرانی که کارگران در انتخاب آنها دخیل هستند، روند
تولید دوباره رونق بگیرد، چرا که این شرکت پتانسیل رشد دوباره را دارد.
در کنار بازگشت به کار کارگران
اخراجی که کارگران هفتتپه به خاطرش جشن گرفتند، و در کنار اعلام و اجرای
حکم صادر شده علیه اسدبیگی-رستمی در پرونده اختلاس، هنوز مطالبات زیر باقیست:
تعیین تکلیف فوری مدیریت شرکت و
شفافسازی نحوه و قیمت واگذاری شرکت به دولت و بانک، پرداخت فوری حقوقهای معوقه
و سایر مطالبات عرفی و قانونی، تسریع در انجام عملیات کشت و اُورهال – تعمیر
کارخانه-، تمدید قرارداد فصلیها و مختومه شدن پرونده فرزانه زیلابی وکیل کارگران، هنوز
در صدر مطالبات هفتتپهای هاست.
نویسنده:فائقه اشکوری -تارنمای داوطلب
***
کدام جنبش نوین کارگری؟
آقای جعفرعظیم زاده مسئول "اتحاد
آزاد کارگران ایران" در مطلبی درنقد آقای حسین اکبری فعال کارگری که در ادامه
مباحث کلاپ هاووس درسایت اخبارروز مورخ ٣١ شهریور ١۴٠٠ انتشار یافت درمورد «جنبش کارگری» اینطور توضیح میدهد :
« بطوری
که مدعی ام هیچگاه جنبش کارگری وطبقه کارگر ایران به اندازه امروز به لحاظ کمی و
کیفی و محتوای مطالبات سیاسی اقتصادی در“مرکز ثقل تحولات سیاسی واجتماعی” درایران
نبوده است.» وی می گوید: “مقصودم از نوین خواندن این جنبش ها همانطوری که عرض کردم
عمق و دامنه ومحتوای سیاسی و اقتصادی اجتماعی و سویه ها و کمیت و کیفیت نیروهای
اجتماعی آن هستند.»
آقای عظیم زاده درادامه برای قوت بخشیدن به استدلالش
ونوین خواندن نظراتش چنین اظهار نظر کرده است:
«اگر دردوره های پیشین و حتی تا
انقلاب ۵۷،
طبقه کارگر ایران به لحاظ محتوای فکری و مطالبات سیاسی اقتصادی و افق وسویه هایش
متاثرازمبارزات و اندیشه استعمارستیزی، غرب ستیزی، امپریالیزم ستیزی، احزاب سیاسی
موازی با اندیشه ومعادلات جهان دوقطبی، راه رشدغیرسرمایه داری، استقلال خواهی،قطع
وابستگی، به زیرکشیدن بورژوازی کمپرادوروشکل دهی به صنعتی سازی ملی بود امروز دیگر
این طبقه بدون چنین محتوای فکری و محتوای مطالبات سیاسی اقتصادی، به مثابه یک طبقه
اصلی و بزرگ اجتماعی مستقیما و معطوف به عمیق ترین و سر راست ترین شکلی ازتامین
منافع طبقاتی خویش، با ساختار سیاسی اقتصادی سرمایه داری حاکم برایران رو در رو
قرار گرفته است »
این سخنان متناقض ونادرست را میتوان چنین خلاصه کرد:
١-جعفرعظیم زاده از "جنبش
نوین کارگری" ازمنظر کمی وکیفی سخن میگوید .اماهر فعال کارگری کنجاو ومنصفی
این پرسش را طرح خواهد کرد آیا «جنبش کارگری» بخاطر اعتراضات گسترده اما پراکنده
وروزمره اش نوین است، آیا بخاطر اعتراضات کارگران نفت یاهفت تپه وهپکو ویا
اعتراضات بازنشستگان ومعلمان.... درسالهای اخیر نوین است؟ برما روشن نیست آقای
عظیم زاده باچه منطق وانگیزه ای واژه نوین را اقامه میکند. آیا
این کمیت اعتراضات واعتصابات کارگری با کمیت اعتصابات عظیم ملی کردن صنعت نفت یا
اعتصابات دهها هزار نفره کارگران در دوره انقلاب بهمن ۵٧
قابل قیاس است؟ خیر چنین قیاسی معالفارق است وبا واقعیت نمی خواند ونمی توان نام
نوین برآن نهاد.
آیا کیفیت مبارزات کارگران واعتصابات کارگری دهه اخیر
را میتوان نوین نامید؟ خیر! مبارزه کارگران فاقد تشکل توده ای ورهبری است.
کارگران هنوزدرشرایط تدافعی برای حقوق معوقه وخروج ازحداقل دستمزد بخور ونمیر
بردگی به سر میبرندو فاقد توانایی سازمانی برای به عقب راندن دولت حامی سرمایه
داران میباشند .هنوز هیچ اتحادیه مستقل ونیرومند کارگری پا نگرفته است و تشکلات
ضعیف کنونی دربحران وپراکندگی به سرمیبرند ولذا نمی توان از"جنبش نوین
کارگری" سخن گفت. اگر میبینیم جنبش کارگری درسالهای ٢٠-٣٠ قوی بود ونقش
عظیمی در جامعه ایفا کرد وبسیاری ازمطالباتش را برحاکمیت تحمیل نمود وحتی نقش
تعیین کننده ای درملی کردن صنعت نفت ایفا کرد، بخاطررهبری با کفایت کارگری وحضور
حزب واحد نیرومند
طبقه کارگردرصحنه َسیاسی ایران بود که کادرها و عناصرش درمیان کارگران ازنفوذ
معنوی غیرقابل انکاری برخوردار بودند. سازمان نیرومند کارگری شورای متحده مرکزی اتحادیه کارگران و
زحمتکشان ایران که ازادغام چند اتحادیه کارگری
تشکیل گردید توانست مهر خودرا برجامعه آن زمان بکوبد ونقش مهم وتاریخی درمبارزه
طبقاتی وملی ایفا نماید و مقوله سازمان وتشکیلات را درجامعه عقب مانده آن زمان جا
بیاندازد.
آقای عظیم زاده متاسفانه دررویاها وآرزوهای خودغرق
است ونمیتواند واقعیت های کنونی مبارزه کارگران را که فاقد تشکیلات ورهبری هستند
ببیند وبی توجه به فقدان چنین فاکتورهای مهمی از«نوین» بودن جنبش کارگری سخن میگوید.
٢-آقای
جعفر عظیم زاده به یکباره به صحرای کربلا زده به تقبیح مبارزه ضد استعماری وضد
امپریالیستی میپردازد.میگوید کارگران امروز دیگر
استعمار ستیز وامپریالیسم ستیز نیستند(نقل به معنی)!
بر ما روشن نیست چرا یک کارگرآگاه باید موافق
استعماروامپریالیسم باشد؟مگر کارگران درانقلاب 57 نمیبایست سلطه امپریالیسم
آمریکا را براندازند و پایگاههای نظامی آمریکا رابرچینند.مگر نمیبایست صدور نفت
ایران به حکومت های نژاد پرست وفاشیستی آفریقای جنوبی و اسرائیل را متوقف ودرب
سفارتخانه های آنها را تخته کنند؟
٣-آقای عظیم زاده متاسفانه
استقلال خواهی وقطع وابستگی را به ریشخند میگیرد ومیگوید ." استقلال خواهی،قطع
وابستگی، به زیر کشیدن بورژوازی کمپرادور و شکل دهی به صنعتی سازی ملی بود امروز
دیگر این طبقه بدون چنین محتوای فکری و محتوای مطالبات سیاسی اقتصادی، به مثابه یک
طبقه اصلی و بزرگ اجتماعی مستقیما و معطوف به عمیق ترین و سر راست ترین شکلی
ازتامین منافع طبقاتی خویش، با ساختار سیاسی اقتصادی سرمایه داری حاکم برایران رو
در رو قرار گرفته است ."...
برما روشن نیست چرا یک کارگر آگاه ومبارز باید مخالف
استقلال ملی یاسیاسی باشد؟.چرا باید مخالف
به زیرکشیدن بورژوازی کمپرادور، بورژازی کارگزارامپریالیسم باشد؟.این
اظهارات ترتسکیستی ومدرنیستی درشان یک کارگر آگاه نیست ونمیتواند باشد.
۴ -آقای عظیم زاده بدون توجه به عواقب اظهاراتش به
مخالفت با"ایجاد صنایع ملی وصنعتی کردن جامعه"
میپردازد
وصنایع ملی وملی بودن را به تمسخر میگیرد.بر ما معلوم روشن نیست چرا یک کارگر
آگاه باید مخالف صنایع ملی وموافق وابستگی به امپریالیسم باشد؟
۵
جعفرعظیم زاده درنقد نظرات آقای حسین اکبری هرگونه
مبارزه ضداستعماری ، ضد امپریالیستی ومبارزه طبقه کارگر در ممالک تحت سلطه را با
انگ «راه رشد غیر سرمایه داری ورویزیونیسم معاصر» درهم میریزد و روشن نمیکند که
وی چه میخواهد وبه دنبال باز کردن کدام گره درجامعه کارگری ایران است.وی از قضا
شناختی ازپدیده رویزیونیسم واحیای سرمایه داری در شوروی نداشته و یحتمل درک صحیحی
هم ازانقلاب اکتبر واستقرار ساختمان سوسیالیسم دریک کشورندارد.سخنان آقای عظیم
زاده کپی برداری ازجریانات سیاسی منحرفی است که سالهاست دستشان روشده ونقش
خرابکارانه ،کارگر ستیزی ووطنفروشانه شان افشا
شده است.به ریشخند گرفتن مبارزه ضد امپریالیستی به معنای عدم درک صحیح ازانحصارات
سرمایه داری وسرمایه مالی یعنی بالاترین مرحله سرمایه داری
است.
مایه تعجب است که آقای جعفر عظیم زاده با چنین درک
نازل وانحرافی از مسائل کارگری خودرا آگاه واز پیشروان این طبقه نیز جلوه میدهد!؟ رهنمایی که تویی ، توکه خود ره
ندانی!
متاسفانه طبقه کارگر ایران امروز بخاطر سرکوب وحشیانه
سیاسی توسط
جمهوری اسلامی ازیک سو و نفوذ عناصر بورژوا لیبرال وخرده بورژوازی آلوده به
آنارشیسم وآنارکوسندیکالیسم وحزب ستیزی ازسوی دیگر شدیدا رنج میبرد وتازمانی که
این پدیده های ضد کمونیستی که درهیبت مارکسیسم وچپ ظاهر شده اند به حاشیه رانده
نشوند، پیروزی طبقه کارگر ممکن نخواهد بود.
***
تجمع موفق سراسری شورای
هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران وقطعنامه پایانی
تجمع سراسری تشکلهای صنفی
فرهنگیان ایران روز پنجشنبه ۲۲ مهرماه بر اساس فراخوان تشکلهای صنفی معلمان در بیش از۲۰ استان و ۴۳ شهر برگزار شد. این تجمعات مقابل
ادارات آموزش و پرورش در مراکز استانها و شهرستانها و نیز مقابل سازمان برنامه و بودجه در تهران با موفقیت برگزارگردید.
از این تجمعات اعتراضی سراسری در
شبکههای اجتماعی تصاویر و ویدئوهای زیادی از دستکم ۴۳ شهر در استانهای یزد، قزوین، خوزستان، هرمزگان، البرز، کرمانشاه، کهگیلویه و
بویراحمد، بوشهر، کردستان، فارس، مازندران، تهران، لرستان، اصفهان، همدان، اردبیل،
مرکزی و… در شهرهای تهران؛ اصفهان، شیراز، خرم آباد، تبریز، کرمانشاه، بروجرد، پلدختر، ساری، مریوان، جلفا، قزوین، خرمشهر، ملایر،
بهبهان، سقز، جوانرود، سلسله، قم، زنجان، کرج، ممسنی، اراک، همدان، اندیمشک،
اردبیل، شیروان، فریدونکنار، ایلام، سنندج، اهواز، الیگودرز، یاسوج، بندرعباس،
داراب، کرمان، بوشهر، ایذه، بندرانزلی، جهرم، بجنورد، تاکستان، رشت و … منتشر شده
است.
معلمان شاغل و بازنشسته در دو ماه
اخیر در اعتراض به اجرا نشدن طرح رتبهبندی معلمان که کلیات آن خردادماه سال جاری
در مجلس به تصویب رسید، بارها تجمع کردهاند.
در صورت تصویب نهایی و اجرای طرح
رتبهبندی، مبنای حقوق و مزایای معلمان حداقل ۸۰ درصد اعضای هیات علمی دانشگاهها که همرتبه و همسابقهاند، خواهد شد.
لایحه رتبهبندی معلمان ۲۵ اسفند گذشته به مجلس ارائه شد و
با اینکه کلیات آن ۱۸ خرداد امسال به تصویب رسید، تصویب
جزییات آن به دلیل بحثها درباره بودجه مورد نیاز طول کشیده و هنوز در صحن بررسی
نشده است. محمد وحیدی، نماینده مجلس، روز ۲۱ مهر گفت که علت توقف لایحه رتبهبندی معلمان درخواست سازمان برنامه و بودجه
بوده است.
تعدادی از نمایندگان مجلس نیز
اعلام کردهاند که در صورت تصویب نهایی این طرح در امسال باید لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ تغییر کند.
تجمعکنندگان در تهران، مقابل سازمان برنامه و بودجه، خواستار آزاد شدن معلمان
زندانی بودند و شعار میدادند «معلم
زندانی آزاد باید گردد.»
بر اساس ویدئوهای منتشر شده در
شبکههای اجتماعی، معلمان در تجمعات خود شعار میدادند: «اجرای همترازی، بدون حقهبازی»
و «رتبهبندی حق ماست، نتیجه رنج ماست و معلم بیدار است، از تبعیض بیزاراست!
"تاحق خودنگیریم از پا نمی نشینیم".......
معلمان در دو ماه اخیر در اعتراض
به اجرا نشدن این طرح بارها تجمع کردهاند..
در زیر قطعنامه سراسری شورای صنفی
فرهنگیان که درتهران وسایر شهرها قرائت ومنتشر گردید را می خوانید:
متن کامل قطعنامه را در زیر
بخوانید:
ما امروز درحالی بنابر فراخوان
شورای هماهنگی، همسو با سایر فرهنگیان شاغل و بازنشسته کشور تجمع کردهایم که بیش
از هر زمان دیگر زندگی و معیشت معلمان در تنگناست، وضعیت آموزش فرزندان این سرزمین
به انحراف رفته است. تعلیم و تربیت فرزندان این سرزمین قربانی چپاول و غارت منابع ثروت این
کشو رشده است.
ما اینجا گرد آمده ایم که بگوییم لایحه
رتبهبندی بارگذاری شده در مجلس مورد قبول ما نیست و همانطور که درنامه ی شورای
هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به نمایندگان مجلس آمده است، خواستار تغییر
آن هستیم بایستی حقوق و مزایای هر فرهنگی حداقل هشتاد درصد حقوق و مزایای اعضای
هیئت علمی دانشگاه باشد. ما با افرایش ساعت کارموظف از ۲۴ ساعت به ۳۰ ساعت شدیدا مخالفیم.
همچنین ما در اینجا گرد هم آمده
ایم تا از حقوق بازنشستگان دفاع کنیم، ما خواستار اجرای کامل قانون مدیریت خدمات
کشوری هستیم و تاکید میکنیم همسانسازی بازنشستگان باید به صورت کامل اجراگردد و
بدهکاری دولت به آنان پرداخت شود.
ما درحالی برحق قانونی بازنشستگان
تاکید میکنیم که متاسفانه با توجه به نرخ روزافزون تورم، و کاهش ارزش پول، بازنشستگان سال ۹۹ هنوز پاداش پایان خدمت خود را
دریافت نکرده اند.
از دیگر خواستههای ما، دفاع
ازحقوق دانشآموزان با تاکید برآموزش رایگان، عادلانه و باکیفیت است. اسناندارد
تراکم هر کلاس ۱۶ دانش آموزاست، تهیه ی واکسن مورد
تایید سازمان بهداشت جهانی و توزیع ماسک و الکل، حق دانش آموزان است، بنابر گفته ی
مسئولان حداقل ۳ میلیون کودک از آموزش مجازی محروم
بودهاند از آنجایی که این محرومیت ناشی از عدم دسترسی به امکاناتی مانند تبلت و
گوشی هوشمند و اینترنت مناسب است ما خواهان تامین رایگان این ملزومات برای همه
ازجمله دانشآموزان مناطق محروم هستیم. از طرفی وظیفه دولت است که امکانات آموزش
مجازی را برای تمام معلمان فراهم نماید.
افسوس که درطی روزهای گذشته با
افزایش اعتراضات و تجمعات معلمان، نیروهای امنیتی و قضایی روند نادرست گذشته را
ادامه داده، اقدام به احضار، پروندهسازی، بازداشت و اخراج فعالان صنفی نموده اند
. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران ضمن محکوم نمودن این اقدامات غیر
مسئولانه ، خواهان توقف احضارها، بستهشدن پروندهها، آزادی معلمان دربند و بازگشت
به کار معلمان اخراجی است. مسیری که کانونهای صنفی و انجمنهای صنفی عضو شورای
هماهنگی و فعالان صنفی انتخاب نمودهاند ، مسیرمطالبهگری قانونی و برحق است.
از نظرما حاکمیت به جای بگیر و
ببندها و تهدیدها باید در قبال فرهنگیان شاغل و بازنشسته پاسخگو باشد و مطالبات
معلمان را محقق نماید و بداند این مطالبهگری متکی به فرد نیست و نمیتوان با
احضار، پرونده سازی، زندان و اخراج آن را متوقف نمود.
ما آمده ایم فریاد بزنیم که ستم بر
مردم و اقشار مختلف جامعه خلاف اخلاق انسانی بوده و پایدار نمی ماند، ظلم به زیان
همه ملت است، ماآمده ایم صدای بی
صدایان باشیم، مربیان پیش دبستانی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی امنیت
شغلی ندارند، برابر قانون اساسی
اشتغال حق همه ی شهروندان است. دست از استثمار معلمان خرید خدمات آموزشی بردارید، جو فعالیت های مسالمت آمیز و دلسورانه ی اصناف رابیش از این امنیتی
نکنید، آنان فقط درمقابل کاروخدمت خالصانه ی خود، مزد شایسته ی یک زندگی آبرومند
را می خواهند. اعتراض حق مردم است و سرکوب معترضین، جامعه رابه سمت خشونت می کشاند.
درپایان با سپاس ازهمه ی کسانی که
در فراخوانها، شورای هماهنگی را همراهی می کنند، ازهمه ی فرهنگیان، درخواست میکنیم
نسبت به حقوق خود بیتفاوت نباشند و پیگیرانه تا تحقق کامل همه ی مطالبات، کوشش
نمایند.
پیام مافرهنگیان، به مردم شریف
ایران این است که تعلیم و تربیت فرزندان شما سالهاست تعطیل شده است، دانش آموزان
شما به حال خود رها شده اند. دولت همواره جیب شما را خالی می کند و برای ارتقای
سطح علمی فرزندان شما هیچ تلاشی نمی کند.
پیام مابه دیگر اقشار واصناف این
است که تنهاراه رهایی از فقر و بدبختی و انحطاط اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی و برون
رفت از انزوای بین المللی همبستگی و همصدا یی است.
پایان سخن اینکه در صورت بی توجهی
حاکمیت به خواسته های فرهنگیان ، زمان و شیوه ی برگزاری اعتراضات گسترده تر در
فراخوان بعدی به آگاهی خواهد رسید.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی
فرهنگیان ایران
۲٢
مهر ۱۴۰۰
***
درجبهه
نبردطبقاتی
اخباروگزارشات
واعتراضات کارگری مهر ماه۱۴۰۰
درماهی که گذشت مبارزه کارگران برای دریافت حقوق معوقه،
علیه اخراج سازیها،علیه قراردادهای کوتاه مدت وشرایط کاری طاقتفرسا درکارخانه
های مختلف ایران ادامه داشته است.تجمعات سراسری معلمان درماه گذشته برای افزایش
حقوق ورتبه بندی وهمینطوربازنشستگان برای افزایش حقوق مطابق افزایش تورم وگرانی،
ودهها تجمع دیگربرگزار گردید.
مبارزه کارگران هنوزدرمرحله تدافعی وحول محور حقوق معوقه و
آزادی فعالین کارگری اززندان جریان دارد.
همانطور که بارها بدان پرداخته ایم مبارزه کارگران تنها
زمانی به پیروزی می رسد که درتشکلات حرفه ای خود متحد شوند.
آگاهی وتشکیلات واحد سراسری کارگری در قالب سندیکا یا اتحادیه رمز پیروزی کارگران
است. کارگران باید
یکدل ویکصدا و بازبان واحد درسندیکای خود متحد شوند وبه تقویت آن کمر همت بندند .
بدون چنین تشکیلاتی مبارزه کارگران شکننده است وکار فرما باحیل مختلف و تفرقه و
فرسایشی کردن اعتصابات وتجمعات ،آن را به حاشیه خواهد راند. شعارهای زودرس وطرح
چپروانه «اداره شورایی» نیز جززیان حاصلی ندارد. گام به گام باید با اتحاد وهمبستگی به جلوحرکت
کردوبا اعتماد به نفس به پیشروی ادامه داد.
درزیرمختصری از مبارزه
متنوع کارگران وزحمتکشان درمهرماه از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.توصیه می کنیم
این اخبار را با دقت بخوانید وبرای دوستان وآشنایان خود ارسال واز کمک و یاری به
کارگران دریغ نورزید:
اخبار سرکوب و مقاومت
۱ مهر
نه تشکل مستقل کارگران،
بازنشستگان، زنان و روزنامه نگاران با
انتشار بیانیه مشترکی حکم زندان، شلاق و جزای نقدی علیه «اسماعیل گرامی» را محکوم
ساختند. در این بیانیه آمده است: «همهی مردم دریافتهاند که برای بستن دهانها و
واداشتن آنها به سکوت و عدم مطالبهی خواستههای برحق، احکام ظالمانه به استناد
اتهامات ساختگی و رنگباخته مانند «تبلیغ علیه نظام» و یا «اجتماع و تبانی بهقصد
ارتکاب جرم علیه امنیت کشور»، دستگیر و محاکمه میشوند و ناروا به زندان و شکنجه
محکوم میگردند. … این چگونه امنیتی است که کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان،
نویسندگان و وکلا یعنی نیروهای مولد ارزش و فرهنگ آن را تهدید میکنند؟ ما امضا
کنندگان این بیانیه با اعتراض مجدد به همهی احکام صادره که تا کنون در نظام قضایی
کشور علیه تمامی فعالان صنفی، مدافعان حقوق اساسی مردم، نویسندگان، سایر زندانیان
سیاسی عقیدتی، مردم معترض و سایر روشنفکران روا شده است، خواهان آزادی بی قید و
شرط آنان هستیم.»
۴ مهر
عزیز قاسم زاده، عضو
هیات مدیره و سخنگوی کانون صنفی معلمان گیلان، بازداشت شد. شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان ایران، بازداشت غیرانسانی این فعال صنفی و هنرمند برجسته را محکوم
ساخت و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی معلمان زندانی شد.
۵
مهر
کانون
نویسندگان ایران در سالگرد به بند کشیده شدن سه تن از اعضای خود « رضا خندان
(مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن» اقدام به انتشار بیانیه ای کرد که در آن
آمده است: «... کانون نویسندگان ایران خواهان آزادی بی قید و شرط رضا خندان
(مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن است و ادامهی اجرای حکم این سه عضو کانون را
سرکوب آزادی بیان و اقدامی جنایتکارانه میداند.»
کنشگران
صنفی آموزش فارس دستگیری غلامرضاغلامی کندازی و مهدی فتحی را محکوم ساختند. در
بینیه ای بدین منظور آورده اند: «... کنشگران صنفی آموزش فارس ضمن محکومیت بازداشت
غیر قانونی غلامرضا غلامی کندازی و مهدی فتحی و بی خبری خانواده ی ایشان و جامعه ی
فرهنگیان از پرونده ی ایشان، خواستار آزادی بی قید و شرط غلامرضا غلامی کندازی و
مهدی فتحی و رفع اتهام و دلجویی از آنان و خانواده ی ایشان است.»
۶
مهر
کانون
صنفی فرهنگیان گیلان دستگیری آقای عزیز قاسم زاده عضو هیئت مدیره و سخنگوی کانون صنفی
فرهنگیان گیلان را محکوم ساخت. در اطلاعیه ای بیدین منظور آورده اند: «... کانون
صنفی فرهنگیان گیلان ضمن محکوم کردن بازداشتِ آقای قاسم زاده ، این معلم فرهیخته و
هنرمندِ محبوب ِ مردمی که همراه با خشونت و رفتارهای ناشایست بوده ، اعلام می دارد
که از مواضع و اهداف صنفی ایشان حمایت کرده و از نیروهای امنیتی می خواهد که از
این اعمال غیرقانونی دست بردارند و گفتگوی مسالمت آمیز و محترمانه را با تشکل ها و
نهادهای مدنی از جمله تشکل های صنفی فرهنگیان هموار نمایند. …»
سندیکای
کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه با
انتشار اطلاعیه مشترکی بازداشت فعالین
صنفی معلمان را محکوم ساختند. در این اطلاعیه آورده اند: «... سندیکای
کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و
حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، پرونده سازی، اخراج، تهدید، ارعاب و بازداشت
و زندانی کردن معلمان را قویا محکوم میکند و خواهان لغو تمامی احکام ظالمانهای
است که بر علیه فعالین صنفی معلمان صادر شده و خواستار آزادی بیقید و شرط تمامی معلمان در بند و دیگر
زندانیانی هستیم که برای داشتن معیشت بهتر و داشتن یک زندگی شایسته زندانی شدهاند.»
۷
مهر
کانون
صنفی معلمان تهران بازداشت عزیز قاسمزاده را محکوم ساخت. در بیانیه ای که در این
مورد منتشر شده است آمده است: «... کانون صنفی معلمان بازداشت غیرقانونی عزیز قاسمزاده
کنشگر صنفی و سخنگوی کانون صنفی فرهنگیان گیلان را محکوم نموده و روند رو به
گسترش این گونه برخوردها را تکرار روشهای سرکوبگرانه غلطی میداند که جز ایجاد
گسیختگی اجتماعی بیشتر، راه به جایی نخواهد برد.»
۱۳
مهر
محمد
حبیبی سخنگوی کانون صنفی معلمان تهران در آستانه روز جهانی معلم مجددا از آموزش و
پرورش اخراج شد. هیات تجدید نظر بررسی تخلفات
وزارت آموزش و پرورش با ارسال نامه ای به اداره آموزش و پرورش شهریار ، با
اعلام حکم قطعی ،رای به بازخرید اجباری و اخراج این معلم از آموزش و پرورش داد.
۱۶
مهر
اسماعیل
گرامی با انتشار اطلاعیه ای از زندان از حمله اراذل و اوباش به او و دیگر زندانیان
سیاسی خبر داد. در این اطلاعیه آمده است: «... اراذل و اوباش با ایجاد تشنج و
درگیری، ما زندانیان را مورد ضرب و شتم قراردادند و حتی با چاقو و شیشهی شکسته
تعدادی را به شدت زخمی کردند. در یک کلام باید گفته شود ما زندانیان امنیتی بند ۱۰
تیپ ۲ زندان تهران بزرگ هیچ گونه امنیت جانی نداریم.». اتحادیه آزاد کارگران ایران
با انتشار اطلاعیه ای ضرب و شتم زندانیان سیاسی را محکوم ساخت. در اطلاعیه آمده
است: «... این اتفاق یک حمله سازمان یافته برای تهدید و اقدام به قتل زندانیان
سیاسی است. این زندانیان پیشتر از عدم امنیت جانی خود به مسئولین زندان گزارش و
هشدار داده بودند. زندانیان سیاسی بخصوص شاپور احسانی راد، اسماعیل گرامی، اکبر
باقری، پویا قبادی و اکبر شیرازی باید فوراً و بدون قید و شرط آزاد گردند و مسئول
مستقیم هر اتفاقی که برای این زندانیان بیفتد، بالاترین مقامات قضایی و امنیتی
کشور خواهند بود.»
دانشجویان
پیشرو دانشگاه اصفهان با انتشار اطلاعیه ای حمله به زندانیان سیاسی توسط اشرار در
زندان را محکوم ساختند. در این اطلاعیه آمده است: «... اعلام میکنیم پشتیبان این
افراد هستیم و هیچگاه اجازه نخواهیم داد پرچم مبارزهای که توسط این انسانهای
شریف و آزادیخواه بلند شده، لحظهای روی زمین بماند. مسئولین حکومتی که چنین
اقداماتی را سازمان می دهند، باید در قبال این قبیل برخوردها در زندان محاکمه شوند.»
۱۸
مهر
غلامرضا
غلامی معلم و فعال صنفی فرهنگیان استان فارس با وثیقه ی هشتصد و پنجاه میلیون
تومانی از زندان عادل آباد شیراز آزاد شد.
۱۹
مهر
عزیز
قاسم زاده فعال صنفی معلمان و سخنگوی کانون صنفی فرهنگیان گیلان که در تاریخ ۴
مهرماه بازداشت شده بود، با قرار وثیقه از زندان رودسر آزاد شد.
۲۷
مهر
ماموران
زندان رجایی شهر کرج به دستور الله کرم عزیزی، رئیس زندان رجایی شهر کرج و به
بهانه اعتراض زندانیان به بازرسی بدنی، سهیل عربی و بهنام موسی وند، را با ضرب و
شتم به قرنطینه زندان منتقل کردند. این دو زندانی سیاسی در اعتراض به این اقدام
مسئولان دست به اعتصاب غذا زدند.
۲۸
مهر
عثمان اسماعیلی، کارگر نقاش و فعال
کارگری توسط نیروهای لباس شخصی در مقابل منزل مسکونی خود بازداشت شد. عثمان
اسماعیلی پیش از این نیز سابقه بازداشت و محکومیت داشته است. با گسترش اعتراضات
کارگری اعمال فشار بر فعالان کارگری، احضار و بازداشت آنها شدت گرفته است.
جمعی از فعالان کارگری دربارهی تماسها و تهدیدهای روز افزون بیانیه مشترکی را منتشر کردند. در
این بیانیه آمده است:«... روز گذشته (۲۷ مهرماه) ماموران ادارهی کل چپِ وزارت
اطلاعات در یک فاصلهی کوتاه به چند نفر از فعالان و حامیان طبقه کارگر از جمله
رهام یگانه، کامیار فکور، سروناز احمدی، عاطفه رنگریز، عسل محمدی و هیراد
پیربداقی تماس گرفتند و با لحن تهدید آمیز خواهان حضور در یک به اصطلاح «جلسه
دوستانه» برای روشن شدن برخی از «ابهامات» و «خط قرمزها» شدند. لازم به ذکر است که
این تماس ها چند ساعت بعد از برگزاری دادگاه کامیار فکور انجام گرفته و همچنین
رهام یگانه را علنا تهدید به «پلهی بعدی» روال امنیتی و بازداشت کردند. همین
اتفاق نیز برای امیرعباس آذرموند تنها چهار روز پس از آزادی از سوی اطلاعات سپاه
رخ داد. همچنین برخی از فعالان چپ، خانوادههای کشتهشدگان آبان، معترضان بهبهان و
دیگر فعالان اجتماعی هم طی همین روند «احضار تلفنی» دعوت به «جلسه» شدند. … ما به
عنوان امضا کنندگان این بیانه به هیچ وجه به سیاستهای ارعاب، بازداشت و تهدید از
طرف وزارت اطلاعات تن نخواهیم داد و در هیچ نوع جلسهای در مکان نامعلوم یا معلوم
شرکت نخواهیم کرد. با آرزوی رهایی از قید و بند استثمار و تبعیض! امضا کنندگان:
رهام یگانه، کامیار فکور، سروناز احمدی، عسل محمدی، هیراد پیربداقی، عاطفه
رنگریز، امیرعباس آذرموند»
هفت تپه
۶ مهر
کارگران نیشکر هفت تپه
و کارگران دفع آفات در اعتراض به برآورده نشدن خواستههایشان،
مجدداً دست به اعتصاب و تجمع زدند. نمایندگان کارگران در تجمع کارگران به سخنرانی
و بیان مطالبات کارگران پرداختند. از اهم خواستههای کارگران «تعیین تکلیف شرکت و
هیئت مدیره، برگشت بکار اخراجی های مطالبه گر، پرداخت مطالبات صنفی، تمدید قرارداد
کارگران فصلی، اعلام و اجرای حکم صادر شده علیه اسد بیگی-رستمی در پرونده اختلاس،
بستن درب دفتر شورای اسلامی و مختومه اعلام کردن پرونده ی خانم زیلابی وکیل کارگران هفت تپه» می باشد.
۷ مهر
سندیکای کارگران شرکت
واحد اتوبوسرانی تهران وحومه ضمن به رسمیت شناختن حق اعتصاب و اعتراض برای تمامی
کارگران، حمایت خود را از تمامی خواسته ها و مطالبات کارگران هفت تپه اعلام داشت.
کارگران اقدام به گل گرفتن در شورای به اصطلاح اسلامی کار نمودند. کارگران گفتند
که این شورا منحل شده و ضد کارگری است. تاکنون بارها بر علیه کارگران نامه نوشته و
صادر کردند. این شورا وقتش تمام شده و منقضی شده است. پیش از منقضی شدن نیز
نماینده ما کارگران نبود. آنها شعار میدادند: «شورای ضد کارگری نمیخواهیم، نمیخواهیم.»
۱۲
مهر
کارگران
معترض نیشکر هفت تپه در حمایت از خانم فرزانه زیلابی وکیل کارگران هفت تپه در
مقابل دادگستری شوش دست به تجمع اعتراضی زدند. سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران وحومه و دیگر تشکل های مستقل در بیانیه ها و اطلاعیه هایی محکومیت فرزانه زیلابی وکیل کارگران نیشکر هفت
تپه را محکوم کرده اند و خواستار منع تعقیب و لغو محکومیت این وکیل شجاع و آگاه
شده اند. سندیکای کارگران هفت تپه حمایت خود را از تمامی خواستههای کارگران اعلام
داشت و خواهان بسته شدن پرونده محکومیت وکیل مبارز کارگران هفت تپه خانم فرزانه
زیلابی شد. کارگران نیشکر هفت تپه پس از
تجمع در مقابل فرمانداری شوش، به صورت راهپیمایی به طرف دادگستری شوش حرکت کردند.
۱۷
مهر
جمعی از کارگران هفت
تپه از بخش های مختلف با انتشار نامه ای سرگشاده به مردم شوش، حر، شاوور، کرخه، دزفول، اندیمشک و
شوشتر واگذاری شرکت هفت تپه به تامین اجتماعی را، افشاء کرده و از این نقشه شوم
پرده برداشتند. در این نامه سرگشاده آمده است: «... این موضوع به هیچ وجه برای ما
قابل قبول نیست. دولت نئولیبرال رئیسی دقیقا همان برنامه های دولت روحانی را علیه
کارگران اجرا میکند. شرکت هفت تپه مثل گوشت قربانی بین نهادهای مختلف دست به دست
می شود و دولت رئیسی که سعی کرده بود از نام هفت تپه و پیروزی ما در خلع ید کردن
بخش خصوصی، برای تبلیغات خود سوءاستفاده کند اکنون دارد با شرکت ما به عنوان
کالایی که برای رفع بدهی استفاده میشود برخورد میکند ...»
۲۱
مهر
کارگران
شرکت هفت تپه شانزدهمین روز اعتصاب خود را با تجمع در مقابل اداره کار شوش در حالی
پشت سر گذاشتند که خبر محکومیت امید اسدبیگی و دارودسته فاسد اش که از خواسته های
کارگران است، رسانه ای شد. «١- امید اسد بیگی
به ٢٠ سال حبس، رد اموال،جزای نقدی و انفصال از خدمات دولتی محکوم شد. ٢-
محکومیت مهرداد رستمی به ٢٠ سال حبس، رد مال و جزای نقدی. ٣- دو نفر از متهمان هر
کدام به ١۵ سال حبس، سه نفر دیگر هر کدام به ١٠ سال و بیش از ١٧ نفر هر کدام به ۵
سال حبس محکوم شدند.». سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه حمایت
خود را از تمامی خواسته ها و مطالبات کارگران اعتصابی نیشکر هفت تپه اعلام داشت و
در اطلاعیه ای به مناسبت احکام دارودسته اسدبیگی آورده است: «... کارگران
نیشکر هفت تپه در شانزدهمین روز اعتصاب خود شاهد محکومیت های قطعی مدیریت بخش خصوصی کارخانه و دارودسته اش
به زندان های طویل مدت بودند، این دست
آورد و خلع ید بخش خصوصی و محکومیت اسدبیگی تنها از راه مبارزه و پیگیری مستمر
کارگران نیشکر هفت تپه بدست آمده است که ادامه این مبارزات می تواند کارگران را به
تمامی مطالبات وخواسته هایشان برساند. ...»
۲۴
مهر
با
حکم صادر شده توسط اداره کار شوش آقایان ایمان اخضری و محمد خنیفر به کار
بازگشتند. سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ضمن تبریک برای بازگشت به کار این دو
کارگر، خواهان بازگشت به کار اسماعیل بخشی و سالار بیژنی شد. گام های پیروزی با
اتحاد و همبستگی امکان پذیر است!
۲۷
مهر
بیست
و سومین روز اعتراضات کارگران هفت تپه با حضور کارگران فصلی و کارگران غیرنیشکری
برگزار شد که در محوطه شرکت راهپیمایی کردند. آنها با شعار «کارگر با غیرت، حمایت،
حمایت!»، خواستار حمایت سایر همکاران و پیوستن به تجمع اعتراضی کارگران شدند.
صنعت نفت، پتروشیمی و نیروگاه ها
۱ مهر
اعتصاب کارگران صنعت نفت
و گاز نود
و ششمین روز خود را سپری کرد. این اعتصاب در پالایشگاهها، صنایع پتروشیمی، نیروگاهها
و تأسیسات وابسته به این صنعت تحت کمپین ۲۰ـ۱۰ صورت گرفته است.
۳
مهر
کارگران
شرکت (آی جی
سی) شاغل در فاز ۱۴ عسلویه دوباره دست به اعتصاب زدند. اعتصاب
کارگران پروژه ای در اعتراض به خودداری پیمانکاران و کارفرمایان از اجرای وعدهها
و برآورده نشدن مطالبات کارگران میباشد.
کارگران پروژهای برق و
ابزار، شاغل در فاز٢ پالایشگاه آبادان پس از ترک محل کار خود،
دست به اعتصاب و تجمع زدند. تلاش مسئول بخشها برای جلب رضایت کارگران به دادن
وعده از طرف مقامات شرکت (آی
جی سی) بی نتیجه بود. کارگران
حاضر به بازگشت به محل کار خود نشدند.
کارگران بومی بخش امام
حسن شهرستان دیلم،
شاغل در منطقه نفتی بهرگان
وابسته به شرکت نفت فلات قاره، در اعتراض به تبعیض، چندین روز متوالی در محوطه شرکت تجمع کردند.لغو رویه
جدید پیمانهای این منطقه که فقط کارگران بومی (نه همه کارمندان بومی و غیربومی)
را مجبور به اشتغال بصورت روزکار دائم میکند، از جمله خواستههای کارگران می باشد.
کارگران پتروشیمی شاغل
در پالایشگاه گاز کنگان فاز ۱۴، در اعتراض به عملی نشدن خواستههایشان توسط مدیران این
پالایشگاه دست به اعتصاب زدند و محل کار را ترک کردند.
۴
مهر
در
ادامه اعتراضات کارگران صنعت نفت، کارگران حفظ و نگهداری مستغلات شهرک پردیس جم،
محل سکونت کارکنان شرکتهای پتروشیمی دست از کار کشیدند و در محل کار دست به تحصن
زدند. کارگران در مورد حذف غیرقانونی پاداشهای خود اعتراض دارند. آنها خواهان
برقراری عدالت در سطوح مختلف کارگری در مجموعه شهرک پردیس هستند.
۹
مهر
اعتصاب
دویست کارگر اجرایی و دفتری شرکت استیم پتروشیمی بوشهر، وارد دومین روز خود شد.
این کارگران بهدلیل رسمی نشدن مقررات کمپین از سوی مدیران شرکت از روز گذشته
دوباره وارد اعتصاب شدند.
۱۰
مهر
رانندگان منطقه عملیاتی
نار و کنگان در اعتراض به شرایط حقوقی و عدم اجرای طبقه بندی مشاغل دست از کار
کشیده و دست به تجمع زدند.
گروهی از رانندگان نقلیه
سبک و سنگین و اپراتورهای جرثقیل مجتمع پتروشیمی گچساران با خواست افزایش حقوق و
دریافت بموقع دستمزد در هر ماه دست به
اعتصاب زدند.
۱۱
مهر
کارگران
پالایشگاه گاز بید بلند ٢ در اعتراض به متحقق نشدن خواسته هایشان و وضعیت نابسامان
کاری و معیشتی خود در درون پالایشگاه دست به تجمع زدند.
کارگران
واحد ترابری شرکت بهرهبرداری نفت و گاز زاگرس جنوبی برای دومین روز در اعتراض به
وضعیت نابسامان شغلی و معیشتی خود مقابل ساختمان اداری مناطق عملیاتی پارسیان،
آغار و دلان تجمع برگزار کردند. خواست فوری این کارگران پیوستن مجدد به سامانه ساپنا (سامانه اطلاعات
پیمانکاران نیروی انسانی در کل صنعت نفت) و لغو طرح خویشفرمایی و حجمی شدن
قراردادهایشان است. با خروج آنها از سامانه ساپنا؛ آنها از بسیاری از مزایای
شغلی همانند طرح طبقهبندی مشاغل و سایر مزایای قانونی و عرفی که تمامی پرسنل
رسمی، قراردادی و سایر نیروهای پیمانکاری دریافت میکنند، محروم شدهاند. در دومین
روز تجمعات اعتراضات کارگران واحد ترابری مناطق عملیاتی پارسیان، آغاز و دلان
مسئولین شرکت بهره برداری نفت و گاز جنوبی جلسه ای برگزار شد. در این جلسه مقرر شد
که تا دو ماه آینده به مطالبات کارگران این سه منطقه گازی رسیدگی شود. همچنین در
این جلسه مقرر شد که کارفرما همه کارگران واحد ترابری این سه منطقه را به سامانه
ساپنا متصل کند و نیر طرح خویش فرمایی حذف
شود. بدین ترتیب کارگران واحد ترابری مناطق سه گانه پارسیان، اغاز و دلال با دادن
فرصتی دو ماهه موقتا به اعتصاب خود خاتمه دادند.
۱۲
مهر
نیروهای
ارکان ثالث شاغل در منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی از جمله هلدینگ خلیج فارس برای
دومین روز و با مطالبه برچیده شدن بساط پیمانکاران و قراردادهای مستقیم تجمع کردند.
در این روز کارگران در خیابان های بندر ماهشهر دست به راهپیمایی زدند. حذف
پیمانکاران یک خواست سراسری همه کارگران نفتی است.
۱۹
مهر
کارگران پروژهای شرکت ساپک در عسلویه در اعتراض به عدم
پرداخت حقوق ماه های مرداد و شهریور خود دست از کار کشیده و تجمع برپا کردند.
۲۴
مهر
جمعی
از کارگران بخش تعمیرات پتروشیمی فن آوران در اعتراض به عدم تحقق وعدههای مسئولین
شرکت و مشکلات معیشتی دست به تجمع زدند.
۲۷
مهر
جمع
بزرگی از کارگران پروژهای در شرکتهای مختلفی چون سازه پاد، پارس قدرت، کیان نصب
مستقر در سایت ١ پتروشیمی بوشهر بنا بر فراخوانی از قبل اعلام شده دوباره دست به
اعتصاب زدند.
کارگران
برخی فازهای پالایش در عسلویه به دلیل اینکه چند ماه حقوق نگرفتهاند و زمان مرخصی
آنها رسیده و جیبشان خالی است، دست به
تجمع زده و مسیر را بستند.
فرهنگیان
۱ مهر
اعتراضات
سراسری معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته در بیش از ۲۲ شهر، از جمله در شهرهای
تهران، سنندج، ملایر، زنجان، دیواندره، شاهرود، اردبیل، شهرکرد، ممسنی، مشهد،
همدان، کرمانشاه، قم، تبریز، آبادان، کرج، کوهدشت، اراک. رشت، ساری، قزوین، یزد و
... در اعتراض به عدم اجرای طرح رتبه
بندی بر اساس ۸۰ درصدی کادر علمی و همسانسازی
حقوق بازنشستگان، در برابر دفتر کل اداره آموزش و پرورش شهرهای مختلف برگزار
گردید. شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به مناسبت تجمع سراسری
فرهنگیان شاغل و بازنشسته قطعنامه ای صادر کرد که در آن آمده است: «در پایان شورای هماهنگی اعلام می
دارد، فریب وعدههای بی پشتوانه و تکراری مسئولان را نخورده و تا اعمال خواسته
های مطرح شده به پشتوانهِ قشر فرهیختهِ فرهنگیان محترم تا عملی شدن خواستههای
مطرح شده، این اعتراضات را ادامه خواهد داد و در فراخوانهای بعدی به استحضار
جامعهِ معلمان کشور و مردم عزیز ایران خواهد رساند.
فرهنگیان قم نیز دست به تجمع اعتراضی زدند. بیشتر تجمعکنندگان
را معلمان زن تشکیل میدادند. آنها با تجمع در برابر دفتر احمد امیرآبادی نماینده
مجلس از قم دست به اعتراض زدند. معلمان قم با امضا کردن طوماری بر اجرا خواستههای
خود تاکید کردند.
معلمان همدان در پایان تجمع خود با صدور قطعنامهای خواستههای خود را بیان کردند. در قطعنامه پایانی تجمع معلمان و فرهنگیان همدان آمده است: «...اگر اندک مایهای از
خرد در مسئولان این کشور باشد. باید بدانند در مدیریت این سرزمین ننگی بالاتر از
این نیست که معلمان و فرزندانشان و فرزندان این مملکت عموما در زیر خط فقر زندگی
میکنند.»
بیستمین روز تحصن معلمان
کارنامه سبز ادامه یافت. آنها در اعتراض به خودداری آموزش و پرورش از استخدامشان
در برابر این وزارتخانه تجمع کردند. در طی این ۲۰ روز تجمع، تاکنون هیچکدام
از مقامات و یا مسئولان این وزارتخانه حاضر به ملاقات با معلمان معترض نشدهاند. ماموران
نیروی انتظامی جلو درب وزارت آموزش و پرورش صف کشیدهاند. آنها از ورود معترضان به
داخل این وزارتخانه برای تماس مستقیم با مسئولان جلوگیری میکنند
۳
مهر
با
فراخوان شورای هماهنگی به صورت هماهنگ و همزمان فرهنگیان شاغل و بازنشسته با
مطالبات اصلی همسانسازیبازنشستگان و رتبهبندیشاغلان هشتاد درصد حقوقهیاتعلمی
در ۲۳ استان و بیش از ۴۵ شهر دست به تجمع زدند. این حرکات اعتراضی در استانهای
اردبیل، آذربایجانشرقی، کردستان، لرستان، قزوین، تهران، البرز، خوزستان، فارس،
کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، کرمان، یزد، اصفهان، خراسانشمالی، خراسانرضوی،
خراسان جنوبی، گیلان، مازندران، بوشهر، کرمانشاه و … برگزار گردید. شرکت کنندگان خواستار توقفپولیسازیآموزش
و آزادیمعلمانزندانی شدند. همزمان با این تجمع سراسری، مشروح لایحه رتبهبندی
منتشر شد که در لایحه جدید به جای اجرای کامل رتبهبندی بخشهایی از آن از جمله
ماده ۷ آن به ضرر معلمان تغییر کردهاست و
در بدو انتشار، معلمان به آن واکنش منفی و اعتراضی در فضای مجازی نشان دادند.
بدیهی است تا زمان تحقق کامل مطالبات، شورای هماهنگی و کانونهایصنفی و انجمنهای
صنفی عضو شورا، چون گذشته در کنار معلمان و همراه با آنان خواهند بود. کارگران
پیمانی صنعت نفت نیز از این حرکت اعتراضی حمایت نمودند. کارگران پیمانی در بیانیه
منتشره خود اعلام کردند: «ما از خواستهای معلمان حمایت و پشتیبانی میکنیم. تحصیل
رایگان حق مسلم کودکان ما است».
۷
مهر
شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان ایران پیرامون تجمع سراسری و بارگذاری لایحهرتبهبندی اقدام به صدور بیانیه ای کرد که در
آن آمده است: «... در این مرحله حساس که به خاطر پیگیریها و اعتراضات فرهنگیان،
اذهان عمومی و ارکان حاکمیت نسبت به خواست عدالتخواهانه ما حساس شدهاست و
نمایندگان مجلس لایحه رتبهبندی را بارگذاری نمودهاند اعلام میکنیم لایحه فعلی
با منافع فرهنگیان بازنشسته و شاغل در تضاد آشکار است و مواردی در آن قید شدهاست
که تامین کننده رتبهبندی بر اساس ۸۰ درصد حقوق هیات علمی نیست و ۶ ساعت اضافه
تدریس نیز به معلمان تحمیل میشود. ...»
8 مهر
جمعی
از معلمان و فرهنگیان استان قم و استان مرکزی مقابل ساختمان اداره کل آموزش و
پرورش استان های خود تجمع کردند.
سرایداران
و خدمتگزاران آموزش و پرورش شهرستان کیار در منطقه بلداجی شهرستان بروجن، در استان
چهارمحال و بختیاری در رابطه با حقوقهای پایین و وضعیت شغلی خود دست به اعتراض
زدند.
۱۱
مهر
تجمع
سراسری معلمان و فرهنگیان شاغل و بازنشسته در اعتراض به لایحه بارگذاری شده رتبهبندی،
در استان های فارس، تهران، اصفهان، گیلان ، زنجان ، لرستان ، کرمانشاه ،هرمزگان ،
خوزستان ، قزوین ، کرمان و … در تهران
مقابل مجلس و در دیگر استان ها مقابل اداره کل آموزش و پرورش استان ها برگزار شد.
جمعی
از معلمان شهرستان داراب مقابل اداره آموزش و پرورش شهرستان داراب تجمع اعتراضی
برگزار کردند.
۱۷ مهر
سازمان معلمان ایران
خواستار تجدید نظر در حکم اخراج محمد حبیبی شد. در بیانیه ای که بدین مناسبت منتشر
شده است آمده است: «... سازمان معلمان ایران بر این باور است که معلمان، نباید صرف
فعالیت مدنی و سیاسی، اجتماعی از هیچ یک از حقوق انسانی و شهروندی محروم و یا
مجازات شوند. ما ضمن درخواست آزادی آقای عزیز قاسم زاده، معلم و هنرمند تازه
دستگیر شده و همه معلمان زندانی، دو مجازات حبس و اخراج برای یک پرونده آقای محمد
حبیبی را ناعادلانه دانسته و محکوم می کنیم ...»
کانون صنفی معلمان
تهران درباره صدور حکم ناعادلانه اخراج برای محمد حبیبی بیانیه ای منتشر ساخت که
در آن آورده است: «... ما بار دیگر ضمن محکوم نمودن صدور این حکم ناعادلانه، اعلام
میکنیم چنین احکامی جز عمیقتر نمودن شکاف میان ملت و حکومتی که تصور و یا ادعای
صیانت از آن را دارند، حاصلی ندارد.»
۲۲ مهر
تجمعسراسری فرهنگیان
ایران با فراخوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در اعتراض به عدم
اجرای کامل رتبهبندی و عدم اجرای کامل همسانسازی بازنشستگان در بیش از ۵۰ شهر
کشور، از جمله «بروجرد، کرمانشاه، شیراز، پلدختر، ساری، اصفهان، مریوان، خرمشهر،
تهران، کرج، ملایر، قم، بهبهان، سقز و زیویه، جوانرود، سلسله، زنجان، نورآباد
ممسنی، اراک، همدان، قزوین، اندیمشک، خرم آباد، ایلام، شیروان، اردبیل،
فریدونکنار، سنندج، اهواز، الیگودرز، یاسوج، بندرعباس، داراب، بوشهر، کرمان،
تاکستان، تبریز، جهرم، جلفا، رشت، شیروان، بجنورد، انزلی، شهرکرد، مشهد، یزد،
دهگلان، بروجرد، بندرعباس، فسا، گله دار (فارس) و ...» برگزار شد. در پایان تجمع
سراسری فرهنگیان در بعضی از شهرها، قطعنامه مشترکی که از طرف شورای هماهنگی تشکلهای
صنفی فرهنگیان ایران صادر شده بود، خوانده شد. در این قطعنامه آمده است: «... ما
آمدهایم تا فریاد بزنیم که ستم بر مردم و اقشار مختلف جامعه خلاف اخلاق انسانی
بوده و پایدار نمیماند، ظلم به زیان همه ملت است، ما آمدهایم صدای بیصدایان
باشیم، مربیان پیشدبستانی و آموزشیاران نهضت سوادآموزی امنیت شغلی ندارند، برابر
قانون اساسی اشتغال حق همهی شهروندان است. دست از استثمار معلمان خرید خدمات
آموزشی بردارید، جو فعالیتهای مسالمتآمیز و دلسوزانهی اصناف را بیش از این
امنیتی نکنید، آنان فقط در مقابل کار و خدمت خالصانهی خود، مزد شایستهی یک زندگی
آبرومند را میخواهند. اعتراض حق مردم است و سرکوب معترضین، جامعه را به سمت خشونت
میکشاند. ...»
بازنشستگان
۳ مهر
بازنشستگان
شرکت هواپیمایی ملی ایران (هما) در اعتراض به وضعیت حقوقی خود دست به تجمع اعتراضی
زدند. کارکنان و بازنشستگان شرکت هواپیمایی، علاوه بر برکناری علیرضا برخور،
خواستار رسیدگی به حقوق عقبافتادهشان شدند.
۴ مهر
بازنشستگان فولاد اصفهان و خوزستان
در اعتراض به اجرایی نشدن همسانسازی حقوق و کم کردن ۲ میلیون تومان از حقوقشان
در شهرهای اصفهان و اهواز مقابل صندوق بازنشستگی دست به تجمع زدند.
۶ مهر
جمعی از بازنشستگان
وزارت بهداشت اهواز در اعتراض به عدم رسیدگی به خواست و مطالباتشان در ساختمان
علوم پزشکی این شهر دست به تجمع زدند. بازنشستگان سال ۹۹ بهداشت و درمان خواهان
همسان سازی حقوقها، پرداخت پاداش و فوقالعاده و دیگر مطالباتشان هستند.
تجمع اعتراضی سراسری
بازنشستگان بهداشت و درمان در استان های خوزستان، گلستان، مازندران، ارومیه، تبریز،
اصفهان، گیلان و.... برگزار شد. تجمع اعتراضی بازنشستگان وزارت بهداشت و درمان
گیلان در محوطه دانشگاه علوم پزشکی رشت برگزار شد. بازنشستگان خواهان همسانسازی
حقوقها و دیگر مطالبات معوقه شان هستند.
۱۱ مهر
بازنشستگان تامین
اجتماعی و معلمان، در تهران مقابل مجلس و در شهرستانها مقابل ادارات ذیربط دست به
تجمعات اعتراضی زدند. این تجمعات اعتراضی همزمان در شهرهای قزوین، رشت، شیراز،
اصفهان، اهواز، خرمشهر، خرم آباد، بندرعباس و ... در اعتراض به شرایط سخت معیشتی و
عدم اجرای مطالبات معوقه برگزار گردید.
بازنشستگان فولاد
اصفهان در اعتراض به اجرایی نشدن همسانسازی حقوق دست
به تجمع اعتراضی زدند.
۱۲ مهر
جمعی از بازنشستگان هما
در اعتراض به عدم پرداخت حقوق شهریور ماه و مخالفت با انتقال صندوق بازنشستگی
مقابل وزارت راه و شهرسازی و سازمان برنامه و بودجه تجمع کردند.
۱۸ مهر
بازنشستگان و مستمری
بگیران صندوق بازنشستگی فولاد خوزستان و اصفهان برای چهار مطالبه اصلی خود بار
دیگر در مقابل ساختمان این صندوق در شهرهای اهواز و اصفهان دست به تجمع اعتراضی
زدند.اجرای صحیح مصوبه متناسب سازی، انتقال به جدول ۷ قانون بودجه، درمان فولاد و
برقراری خدمات رفاهی مطابق تعهدات آیین نامه استخدامی فولاد محورهای اصلی مطالبات
معترضین است.
۲۰ مهر
بازنشستگان فرهنگی سال
۱۳۹۹ در برابر سازمان برنامه و بودجه، در اعتراض به پرداخت نشدن پاداش بازنشستگی
دست به تجمع زدند.
۲۵ مهر
بازنشستگان و مستمری
بگیران صندوق بازنشستگی فولاد خوزستان و اصفهان بار دیگر در مقابل ساختمان این
صندوق در شهرهای اهواز و اصفهان دست به تجمع اعتراضی زدند.
شرکت واحد
۲۲ مهر
سندیکای کارگران شرکت
واحد با انتشار بیانیه ای به تأثیر بازنگری در طرح طبقه بندی مشاغل و اجرای فوری
آن در شرکت واحد اشاره کرده و اجرای فوری آن را مطالبه کرد. در این بیانیه آمده
است: «... اجرای این طرح در این وضعیت
بحرانی نه تنها در حقوق بازنشستگی کارگران و رانندگان شاغل تاثیر گذار است، بلکه
در شرایط سخت معیشتی و گرانی افسار گسیخته میتواند گوشه ای از مشکلات معیشتی،
درمانی و آموزشی رانندگان و کارگران زحمت
کش و بازنشستگان را تامین کند. سندیکا تاکید میکند در صورت عدم فوری اجرای کامل
طرح طبقه بندی مشاغل، کارگران و رانندگان
شرکت واحد حق اعتراض را به اشکال مختلف برای خودشان محفوظ می دانند.»
سندیکای اتوبوسرانی
تهران وحومه با انتشار بیانیه ای حمایت خود را از تجمع اعتراضی فرهنگیان شاغل و
بازنشسته و مطالبات برحق آنان اعلام داشت. در این بیانیه آمده است: «... سندیکای
اتوبوسرانی تهران وحومه از تمامی مطالبات معلمان و فرهنگیان بازنشسته حمایت میکند
و اعتراض و اعتصاب را حق مسلم مزدبگیران میداند.»
۲۵ مهر
تعدادی از رانندگان
شرکت واحد اتوبوسرانی عضو تعاونی مسکن سپیدار ۲ و ۳ در مقابل قوه قضاییه در تهران تجمع کردند. رانندگان
شرکت واحد اتوبوسرانی همچنان در رؤیای خانهدار شدن به سر میبرند و اطلاع دقیقی
وجود ندارد که این پروژه و تحویل واحدهای مسکونی ۶۰ متری که قرار بود حدود ۱۰ سال
پیش اتفاق بیفتد و سرنوشت سرمایه این رانندگان چه شده است؟ داوود رضوی یکی از
نمایندگان رانندگان معترض در مصاحبه با خبرنگار جامعه ۲۴ گفت: «معلوم نیست با
سرمایه ما چه کردهاند! از قوه قضاییه کسی نیامده علت اعتراض ما را بپرسد؛ فقط
نیروهای یگان ویژه خبر شده اند». این تجمع در ساعت ۱۵ با مذاکره نمایندگان با
مقامات قضایی با وعده رسیدگی به پایان رسید
شهرداری
۱ مهر
کارگران شهرداری نیکشهر
در استان سیستان و بلوچستان در اعتراض به پرداخت نشدن چند ماه حقوق خود و عدم
رسیدگی به مطالباتشان، دست به اعتصاب زده و در محوطه شهرداری تجمع کردند.
۱۰ مهر
تعدادی از نیروهای
اخراج شده پاکبان شهرداری دوگنبدان مقابل درب شهرداری دست به تجمع اعتراضی زدند.
۱۴ مهر
جمعی از کارگران خدمات
شهری کیش نسبت به کم بودن دستمزد و مزایای خود، نبود نگهبان کافی در پارکها و
اماکن عمومی و کسر خسارت وارده به این اماکن از حقوق کارگران خدمات شهری، نبود
نگهبان کافی در پارکها و اماکن عمومی و کسر خسارت وارده به این اماکن از حقوق
کارگران خدمات شهری، نداشتن امنیت شغلی و … مقابل ساختمان سازمان منطقه آزاد کیش
تجمع کردند.
۱۷ مهر
کارگران شهرداری منطقه
۶ اهواز، به همراه اعضای خانواده خود در اعتراض به عدم دریافت حقوق تجمع کرده و
خیابان مقابل شهرداری را بستند.
۲۰ مهر
کارگران شهرداری اصفهان
در اعتراض به سطح پایین حقوقها و مشکلات معیشتی خود مقابل ساختمان شهرداری مرکزی
این شهر، در میدان دروازه دولت دست به تجمع زدند.
۲۲ مهر
جمعی از کارگران
شهرداری خرمشهر در اعتراض به عدم دریافت ۶ ماه مطالبات مزدی خود در این شهر تجمع
کردند.
۲۴ مهر
جمعی از کارگران اخراجی
شهرداری اهواز به تهران آمدند و با خواست بازگشت به کار، ابتدا مقابل مجلس و سپس مقابل
کاخ ریاست جمهوری تجمع اعتراضی برگزار کردند.
۲۶ مهر
کارکنان شرکت آب و
فاضلاب اهواز با تجمع مقابل شرکت آب و فاضلاب استان اعتراض خود را نسبت به عدم
دریافت چند ماهه حقوق اعلام کرده و خواستار لغو ادغام شرکت آبفا اهواز با خوزستان
شدند. ادغام آبفا اهواز نه تنها مشکلی را رفع نکرده بلکه باعث ایجاد بحران های
مختلفی برای شرکت آب و فاضلاب اهواز از جمله عدم دریافت به موقع حقوق و نیز کمتر
شدن کیفیت ارائه خدمات به شهروندان اهوازی شده است.
کارگران دیگر
۴ مهر
کارگران پیمانکاری شرکت راه سازی و
معدنی مبین در معدن میدوک شهربابک استان کرمان در اعتراض به اخراج و بازداشت ۴
کارگر از همکاران خود در برابر اداره کار و اداره اماکن شهربابک دست به تجمع
زدند. کارگران خواستار آزادی همکاران
بازداشت شده خود و رسیدگی به مطالباتشان شدند.
۶ مهر
کارگران
معادن خصوصی (سراپرده، چشمه پودنه، بابشکون، تونل ۶ و گلتوت) در شمال استان کرمان،
در اعتراض به مالیات کسر شده از حقوق کارگران که به حساب اداره مالیات واریز نشده
است و دریافت حقوق پایین، دست به اعتصاب زدند و در محل دوراهی مسجد ابوالفضل
دشتخاک زرند تجمع کردند و مسیر حمل زغال از معادن به سمت کارخانه زغالشویی را
مسدود کردند. کارگران تاکید کردند تا رسیدن به اهداف خود (همسان سازی حقوق و
مزایا، حق بیمه کارگری، اجرای طرح طبقه بندی) مطابق شرکت زغالسنگ کرمان ویا معدن
خمرود، به اعتصاب ادامه خواهند داد. از
اصلیترین خواستهای کارگران بازگرداندن مالکیت معدن از بخش خصوصی به دولت می باشد.
۷
مهر
رانندگان مسیرهای جاده
ساوه در اعتراض به نبود گاز مایع (آی
پی جی) دومین روز تجمع اعتراضی
خود، در
برابر فرمانداری رباط کریم را پشت سر گذاشتند. رانندگان چندین روز
است که به بهانه طرح الکترونیک از سوی مقامات این فرمانداری از دسترسی به گاز مایع
برای سوخت خودروهایشان، محروم شدهاند.
۱۰
مهر
جمعی
از کارگزاران مخابرات روستایی سراسر کشور مقابل ستاد اجرایی فرمان امام در تهران
در اعتراض به تبعیض در پرداختی ها، دست به تجمع اعتراضی زدند. خواسته اصلی و مهم
کارگزاران مخابرات روستایی رفع تبعیض، عدالت مزدی و همسانسازی حقوق و مزایا
همتراز با کارکنان رسمی شهری است به نوعی که این فاصله طبقاتی و تبعیض در پرداختی
ها برداشته شده و عدالت مزدی بطور کامل برقرار بشود.
۱۱ مهر
کارگران شرکتی معدن
زغال سنگ پابدانا در استان کرمان در ورودی محوطه دست به تجمع اعتراضی زدند.
کارگران از واگذاری تونلها و بخشهای مختلف پابدانا به شرکتهای خصوصی انتقاد
دارند و میگویند: بعد از واگذاریها، مزد و مزایای مزدی کارگران شروع به کاستی
گرفتن کرد.
۱۲ مهر
کارگران شرکت «معادن
زغال سنگ زرند کرمان» برای شش روز متوالی در اعتراض به پایین بودن دستمزد، نداشتن
حق بیمه کامل و قراردادهای کوتاه مدت در اعتصاب به سر می برند. نیروهای یگان ویژه
به شکل وحشیانه ای به کارگران و خانواده هایشان حمله کردند و زنان و کودکان
کارگران مجروح ساختند.
۱۴ مهر
کارگران شرکتهای
پیمانکاری معدن مس سونگون نسبت به سطح پایین دستمزدها و وضعیت نامناسب کاری و
معیشتی خود، از روز قبل در محوطه این مجتمع دست به اعتصاب و تجمع زدند و خواهان
افزایش دستمزد و حقوقها شدند. کارگران معدن سونگون با برپایی چادر در ورودی معدن
سونگون بزرگترین معدن مس خاورمیانه شب را در محل معدن در شهرستان ورزقان به سر
بردند و اعتراض خود را شبانهروز ادامه دادند. در دومین روز از اعتراض کارگران
وکیل کارگران که در جلسهی تهران حضور داشت به کارگران اعلام نمود که با خواستههای
کارگران موافقت شده است و قرار است مزایای حقوقی کارگران شرکتهای پیمانکاری،
همسان با مزایای کارکنان شرکت ملی مس ایران در حقوق مهرماه به بعد لحاظ گردد. در
این جلسه که با حضور مسئولین شرکت ملی مس ایران و نمایندگان شرکتهای پیمانکاری
شاغل در مجتمع مس سونگون برگزار شد، مصوب شد که مزایایی از جمله حق جذب، حق بدی آب
و هوا، ایاب و ذهاب و دیگر آیتمهای مزدی برای کارگران پیمانکاری نیز لحاظ گردیده
و طرح طبقه بندی مشاغل نیز اجرا گردد. با این تصمیم کارگران ساعت ۸ شب گذشته به
اعتصاب خود پایان دادند. کارگران اعتصابی همچنین اعلام کردهاند که چنانچه این
وعدهها در حقوقهای دریافتیشان اعمال نگردد مجدداً دست به اعتصاب خواهند زد
۱۸ مهر
کارگران معدن زغال سنگ
سرخس در اعتراض به معوقات مزدی خود دست به تجمع زدند. کارگران این معدن امسال هیچ
حقوقی دریافت نکرده اند!
۱۹ مهر
کارگران کارخانه سیمان
جوین خراسان رضوی برای دومین روز متوالی نسبت به عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و
بدعهدی کارفرما اعتراض کردند و دست از کار کشیدند.
۲۴ مهر
کارگران پروژه ساخت
تونل آزادراه منجیل به رشت به نشانه اعتراض به محقق نشدن وعده پرداخت مطالباتشان
از سوی کارفرما، بار دیگر دست از کار کشیدند.
کارگران معدنهای خصوصی
زرند در سومین هفتهی اعتصاب خود به همراه خانوادههایشان به کرمان رفتند و مقابل
استانداری دست به تجمع زدند. دو هزار کارگر معادن خصوصی شمال کرمان نسبت به افزایش
شدت کار، کم بودن دستمزد، شرایط نامناسب کاری، نابسامانی وضعیت بیمهای و
قراردادهای موقت معترض هستند.
۲۷ مهر
تجمع اعتراضی کارگران
«حدید مبتکران» در اعتراض به پرداخت نشدن
دو ماه حقوق خود، مقابل این شرکت تجمع کردند. گروه صنعتی حدید از بزرگترین
تولیدکنندگان صندلی برای خودروسازان داخلی از جمله ایرانخودرو است.
۲۹ مهر
کارگران کارخانه سبلان
در اعتراض به عدم پرداخت حقوق و حق بیمه ۳ ماهه خود، در مقابل ساختمان استانداری
اردبیل دست به تجمع زدند.
در حالی که هر روز کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته بیشتری در زیر فشار
روزافزون مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی به زیر ورطه هولناک «خط فقر» پرتاب می
شوند، طبقات حاکمه و حکومت سرکوبگرشان به سیاستهای نئولیبرالی و سرکوب سیستماتیزه
ادامه میدهند و خیال عقب نشینی و یا توقف ندارند. در چنین حالتی مبارزات کارگران
و زحمتکشان به ثمر نخواهد نشست مگر آنکه مبارزت متحد و متشکل صنفی و سیاسی سراسری،
تحت رهبری حزب واحد طبقه کارگر به پیش رود.
چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!
***
پشت پرده راهاندازی رشته تحصیلی
«امر به معروف و نهی ازمنکر» درایران
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
غافل در این خیال که اکسیر میکنند
خبر تصمیم به ایجاد رشته دانشگاهی
امر به معروف و نهی از منکردر مقاطع فوق لیسانس و دکترا از سوی دبیر ستاد امر به
معروف و نهی از منکر طی روزهاي اخیر موضوع بحث بسیاری از محافل و رسانه ها بود و
واکنشها به آن هنوز هم ادامه دارد.
با شنیدن عبارت امر به معروف و نهی
از منکر بسیاری به یاد برخورد نیروهای حزب الهی و یا گشتهای ارشاد در مواجهه با
به قول خودشان بد حجابی و بی حجابی می افتند .ولی با ورود به محتوای خبر که ابتدا
توسط خبرگزاری ایرنا منتشر شد در مییابیم که گوینده یعنی دبیر ستاد مذکور ضمن
پراهمیت شمردن مسئله حجاب و عفاف بر شئون دیگر فریضه امر به معروف و نهی از منکر
تاکید میورزد و با ذکر مثالهایی از جمله ترویج استفاده از ماسک در دوران پاندمی
کرونا ،عبور از پل عابر پیاده یا حتا نظارت بر اعمال مدیران و مسئولین با رویکرد
مطالبه گری سعی در مقبولیت بخشیدن به عبارت مذکور دارد.
آنچه در ابتدا به ذهن متبادر
میگردد این است که حاکمیت با وجود کارکردهای منفی این نهاد و نهادهای مشابه طی
چهار دهه گذشته چه اصراری بر زنده نگه داشتن آنها اینبار حتا در کسوت دانشگاهی
دارد.
پاسخ به این سوال از وجوه مختلف
قابل ارائه است .به طور مثال میتوان به اختصاص بودجه های قابل توجه به اینگونه
نهادها و توزیع رانت از این طریق به برخی افراد و تشکلهای مدافع حاکمیت اشاره
کرد.یا اینکه اینگونه نهادها را جمعیتهای حاضر یراقی که در مواقع بحران وبرای
سرکوب معترضان به یاری حاکمان شتافته و یا مجریان اختناق در بین نسل جوان بالاخص
زنان برشمرد.یا حتا در فقره اخیر اینگونه نتیجه گرفت که بانیان این رشته دانشگاهی
در پی ایجاد فرصتی برای اخذ مدارک معتبر دانشگاهی برای اعوان و انصار خویشند و میخواهند
از این طریق مشروعیتی علمی برای پیروان خود کسب کنند و بدین ترتیب شائبه ناکارآمدی
و کم سوادی را از آنان مرتفع سازند.
باید اذعان کرد که این برداشتها
حقایق غیر قابل انکاری را در بر دارند ولی نمیتوانند بیانگر انگیزه های کافی برای
پافشاری حاکمان بر ادامه حیات این نهادها باشند . چراکه تمامی این اغراض با توسل
به نهادها و عناوین دیگری همچون نیروهای بسیج مثلا برای سرکوب،نهادهای علمی تحقیقی
غیر کارآمد برای توزیع رانت و یا رشته های علوم فقه و حدیث برای اخذ مدارک
دانشگاهی قابل حصول است.
پس علت پافشاری حاکمیت بر حفظ و
احیا نهادی بر مبنای یک اصل فقهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر را باید دارایی
منشأ ای مهمتر دانست.
زیربنا و خاستگاه این طرز فکر در
بنیان نهادن جامعه ای بر اساس اصول و مبانی دینی است. آنچه بنیان گذاران و نظریه
پردازان جمهوری اسلامی از ابتدا بر آن تاکید میورزیدند .اینجاست که بر آوردن چنین
آرزویی در تضاد با مفاهیم و پدیده های نو نیازمند باز تعریف مجدد است همانطور که
اشخاصی چون مهندس بازرگان سعی در انطباق آیات قرآن با پدیده های نو مانند شکافت
هسته اتم داشتند و یا دیگرانی راه مبارزه با فقر و معضلات اقتصادی را در احیای
زکات و صدقه یا ایجاد کمیته امداد میدانستند ،امروز نیز برسیاق گذشته اصرار بر
ایجاد نهادی تخصصی در زمینه امر به معروف و نهی از منکر دارند .چه بسا از این طریق
موفق به برافراشتن عَلَم اصلاح جامعه و حاکمیت گردند . غافل از اینکه این مهم در
دنیای امروز با توجه به سیر تحولات تاریخی معاصر و مطرح گشتن مکاتب فلسفی واقع گرا
و در پی آن ترویج و آزمایش مدلهای اجتماعی نوین ، تجلی های مدرن پیدا کرده و به
هیچ وجه نمیتوان با وصله پینه کردن قبای مندرس ادیان به آن رنگ تجدد زد .حتا اگر
به هزار کرسی دانشگاهی و مدرک دهان پرکن دکترا و فوق دکترا تزئینش کنند. تلاشی
مذبوحانه در توجیه الزام بازگشت به سنتهای دینی برای اصلاح امور که دارای تضادی
ماهوی با مفاهیم مدرن است. تاریخ تکامل اجتماعی مردابی ایستا و بی تحرک نیست که
شرایط زیست یکسان در تمامی ادوار را رقم زند بلکه رود خروشان و پر تلاطمی است که
در طول مسیر حرکتش بنا بر الزامات زیربناهای اجتماعی روبناهای جدید می آفریند . هر
آنچه کهنه و ناکارآمد از سنت گذشته را در بستر خود هضم میکند و بنا بر اقتضائات
خود مدنیت،قانون و مقررات، اخلاق و فلسفه نو می آفریند.
اگر چه در نگاهی ساده اینطور به
نظر میرسد که حاکمان امروز ایران توانسته اند با صرف هزینههای هنگفت تبلیغاتی
،فشار و سرکوب اجتماعی مانع سیر تحولات تاریخی در چهار دهه گذشته گردند ولی نباید
از نظر دور داشت که این زمان اندک در مقایسه با گام بلند تاریخ بسیار ناچیز است و
در نگاهی عمیقتر به خوبی درمییابیم که حتا این تدابیر نیز نه تنها مانع از تحول
جامعه ایران در این سالها نگشته بلکه به سان محکی بر بی عیاری مفرغ حاکمان دینی
صحه گذاشته است. بی تردید اقدام اخیر نیز به مانند بسیاری از اقدامات مشابه قبلی واکنشهای
اجتماعی مختلفی در پی خواهد داشت و جامعه ایران بالاخص دانشگاهیان
،روشنفکران،جوانان و زنان در داخل و خارج از ایران با آن برخورد مقتضی خواهند کرد
و این موضوع هم در کنار موضوعات ریز ودرشت دیگر در بستر جامعه در حال جوشش ایران
پاسخ خواهد گرفت.
***
پیام تسلیت به مناسبت درگذشت
دکترابوالحسن بنیصدررئیس جمهور سابق ایران
با کمال تاسف روز شنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۰ دکتر ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهورایران در سن ۸۸ سالگی در
بیمارستان سالیتر پاریس پس از یک
دوره طولانی بیماری درگذشت.
دکتر بنیصدر روزدوم فروردین ۱۳۱۲ در استان همدان به دنیا آمد. پدرش
از روحانیون با نفوذ همدان بود. آقای بنیصدر دردانشگاه تهران، اقتصاد و حقوق
اسلامی خواند. از پیروان احسان نراقی بود، و نماینده دانشجویان دانشکده حقوق
دانشگاه تهران درکنگره جبهه ملی ایران درسال ۱۳۴۱ و مسئول سازمان دانشجویان جبهه ملی در دانشگاه تهران بود و با همین عنوان نیز
به عضویت کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور درآمد. دو
بار به دلیل فعالیتهای سیاسی بازداشت و زندانی شد.
در سال ۱۳۴۲ به پاریس رفت و از دانشگاه سوربن دکترا گرفت. در سالهای پیش ازانقلاب بهمن ۱۳۵۷، به عنوان یک فعال ملی مذهبی
برعلیه رژیم استبدادی و وابسته شاه مبارزه کرد. آقای بنیصدر درآستانه پیروزی
انقلاب به ایران بازگشت و به عضویت «شورای انقلاب» درامد. ایشان سرپرستی دووزارتخانه
دارایی و امور خارجه در دولت موقت مهدی بازرگان را به عهده گرفت، دراولین انتخابات
ریاست جمهوری ایران با به دست آوردن ۷۶ درصد آرا، به سمت ریاست جمهوری ایران رسید. آقای بنیصدر از آغاز ریاست
جمهوری خود با روحانیت به رهبری آیتالله خمینی درگیری پیدا کرد و زیر بار شیوه
تحکمآمیز وی نرفت.
اختلافات دکتر بنیصدر با خمینی
وحزب جمهوری اسلامی برسرشیوه حکومت و تناقضات قانون اساسی و افشاگری درخشان اوعلیه
« انحصار طلبی و چماقداری» سرانجام مورد غضب روحانیت مرتجع و همدستان آنها حزب
توده ایران و سازمان فدائیان اکثریت قرارگرفت که کاررا به کودتا و عزل او کشاندند
و در تابستان سال ۱۳۶۰ مجبور به خروج از ایران شد. دکتر
بنیصدر که در ابتدا با «سازمان مجاهدین خلق» در چهار چوب «شورای ملی مقاومت»
همکاری میکرد، پس ازچرخش ماهوی این سازمان و همکاری فرقه رجوی با رژیم متجاوز بعث
عراق و نیروهای امپریالیستی، راهش را از این سازمان جدا کرد و بر اصول «آزادی و
استقلال و جمهوریت» مبارزهاش را علیه رژیم استبدادی و ارتجاعی جمهوری اسلامی ادامه
داد و هرگز تحریم و تجاوز نظامی به ایران
را برنتابید و تا پایان عمر به آرمانش وفادار ماند.
حزب كارايران(توفان) ضمن حفظ
انتقادات به بخشي از عملكردهاي آقاي بني صدر و تفاوتهاي تاكتيكي و ماهوي درامر
مبارزه عليه رژيم سرمايه داري جمهوري اسلامي اما همواره از مبارزه ايشان برعليه
سلطه ديكتاتوري مذهبي ،نقض آزادي بيان واحزاب واجتماعات وبرعليه مداخلات خارجي و
براي حفظ استقلال وتماميت ارضي ايران حمايت كرده ودريك جبهه قرار داشته اند.
حزب کارایران (توفان) این ضایعه را
به خانواده و یاران دکتر بنیصدر و جنبش ضداستبدادی وملی ایران، به رهروان راه
آزادی و استقلال و جمهوری ایران تسلیت می گوید و برایشان صبر و آرامش آرزومیکند
حزب کارایران (توفان)
شنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۰
www.toufan.org
***
یادداشتی
به مناسب درگذشت دکترابوالحسن بنیصدر
کابوس گذشته به سراغ ضدانقلاب رویزیونیسم آمده است
برخی هستند که فکر میکنند چنانچه بر اشتباهات
گذشته خویش تل خاکی از فراموشی بریزند تاریخ نیز آن را فراموش خواهد کرد و یا
گزینش این سبک کار، آنها را از پاسخ منطقی در مقابل توده مردم نجات خواهد داد.
مشکل این عده در جائی برملا میشود که تاریخ در سطوح دیگری تکرار شده و آنها نمیتوانند
گریبان خویش را از کفاره ارتکاب اعمالی که در گذشته مرتکب شده اند،، خلاص کنند.
این وضعیت بعد ازدرگذشت نخستین رئیس جمهورتاریخ ایران آقای دکترابوالحسن بنیصدر
پدید آمده است.
نفرت از بنیصدر امرغیرقابل انتظاری نبود. هرکس
درمبارزه سیاسی شرکت میکند دوست و دشمن برای خویش میتراشد. در مورد بنیصدر ولی
وضع طوری شده که دو جبهه در مقابل هم قرار گرفتهاند و همه مخالفان عدیده بنیصدر
که به نظر نمیرسید با یکدیگر وحدتی داشته باشند در یک صف ایستاده و به جعل تاریخ
مشغولند.
دارودسته ایرانفروشان سلطنتطلب که ازانقلاب
ایران صدمه فراوان خورده و به دامان اربابشان به غرب فرار کرده و خروارها ثروت این
مردم را دزدیدند در این جبههاند.
دارودسته پیروان شاپور بختیارکه دراوج انقلاب
ایران به دستوراربابش برای منحرف کردن انقلابی که در آن مردم میلیونی دست به سلاح
میبردند وخواهان زدوده شدن لکه ننگ تاریخ از دامان انقلاب ایران بودند، به میدان
آمد تا دست غریق را بگیرد و مانع فروپاشی سلطنت گردد، ولی با شعار «ما میگیم شاه
نمیخایم، نخست وزیر عوض میشه» مردم قهرمان ایران روبرو شد و فرار کرد و به زبالهدان
تاریخ سپرده شد.
دارودسته ولایت مطلقه فقیه مافیای رفسنجانی،
بهشتی، مصباح یزدی، خاتمی، روحانی و... که ناچارند بر کتمان خودکامگی و استبداد
جمهوری اسلامی، برای کتمان خونریزی و فساد دستگاه حاکمه به «خودشیفتگی» و
«خودپسندی» بنیصدر تکیه کنند که حاضر نشد بیعت با امام را برای استقرار ابدی
جمهوری اسلامی بپذیرد و با این استدلال مضحک به میدان آمدند که بنیصدر را خمینی
منصوب کرد و بعد نیز وی را از مقامش معزول نمود. این اعتراف مضحک نشانه بیاعتباری
تمامیت جمهوری اسلامی است که جمهوریت را در خدمت نظام ولی فقیه به خاک سپرد.
دسته دیگر تودهایهای وارداتی هستند که ازهمان
روز ورود به ایران در پی توسعه نفوذ سوسیال امپریالیسم شوروی درایران بودند و به
عنوان عامل انقیاد ملی درایران عمل میکردند و در تمام خونریزیهای رژیم جمهوری
اسلامی از همان بدو امر واوج سرکوب خونین سازمانها واحزاب سیاسی یعنی سالهای 1360
و نه آنگونه که جار میزنند سال 1367 شرکت داشتند و استبداد را تائید میکردند،
هرگونه صدای آزادیخواهی را همراه با کمیتهچیها بشدت سرکوب مینمودند و دستگاه
جاسوسی آنها در کنار دستگاههای امنیتی ایران برای شکار انقلابیون فعال بودند.
آنها از جنبش زهرا خانم و ماشاﷲ قصاب، چماقداران حزبﷲ، کمیتهچیها و سایر عوامل
سرکوب که به نیروهای انقلابی و دموکرات در میتینگها و یا جلوی دانشگاه حمله میکردند،
حمایت مینمودند و مخالفان را با تبلیغات کثیف به اصطلاح مبارزه با «مائوئیسم»
آمریکائی، جلوی گرگها و گرازهایِ سرکوب پرتاب میکردند. تودهایهای ولائی همه
اعتراضات دموکراتیک را دسیسه آمریکا جلوه میدادند. آنها حتی ایرج اسکندری را که
از همقطاران خودشان بود و به نقض دفاع از دموکراسی و مبارزه دموکراتیک اشاره میکرد
مورد تعرض و توهین قرار دادند و عذرش را از ایران خواستند. آنها دشمن بنیصدر و
همه آن نیروهائی در ایران بودند که مبارزه بر ضد امپریالیسم آمریکا را با مبارزه
دموکراتیک، که تضمینی برای جلب حمایت مردم از انقلاب بود، پیوند میزدند. حزب توده
ایران با الهام از منافع شوروی و نه مصالح انقلاب ایران، دشمن دموکراسی در ایران
بود. آنها فقط مسرور بودند که پای آمریکا در ایران قطع شده است و این همان رویائی
بود که شوروی در پی آن بود. خود این دارودسته نیز فقط به جرم جاسوسی و تدارک کودتا
به سبک و سیاق افغانستان برای شوروی به جلوی دادگاه رفتند و نه به جرم مخالفت با
رژیم جمهوری اسلامی. آنها تا روز آخر هوادار جمهوری اسلامی بودند و از سرکوب این
دستگاه حمایت میکردند. بنیصدر و نظایر آنها که هوادار استقلال ایران از دست غرب
و شرق بودند مانند خواری در چشم حزب توده ایران بودند و به این جهت عمال تودهای
ازسازمان چریکها گرفته تا تجزیهطلبان تا همه دشمنان انقلاب ایران به بنیصدر
اتهام جاسوسی برای آمریکا را میزدند و تا امروز هم بیشرمانه میزنند تا ماهیت
خیانت خویش و همدستی خود با روسها بر ضد منافع ملی ایران را کتمان کنند.
سازمان مجاهدین خلق که روزی در کنار بنیصدر
بودند وهمراه با وی در ایران جبهه مبارزه مشترک ملی و ضد استبدادی و دموکراتیک را
متحدا به پیش میبردند با خروج از ایران و رویآوری به دشمنان ایران از جمله صدام
حسین، اخاذی از آنها و تبدیل شدن سازمان قهرمان مجاهدین خلق به فرقه رجوی و آلت
دست شدن آنها توسط سیا، موساد، عربستان سعودی و استخبارات عراق که تا به امروز نیز
ادامه دارد، به دشمنان ایران بدل شده و بنیصدر حاضر نشد با این فرقه مستبد و نوکر
اجنبی در شورای ملی مقاومت علیرغم دارا بودن قدرت مالی و عددی، همکاری کند.
دراین کُروطنفروشان بخشی ازفدائیان، فرقه
رجوی، ناسیونال شونیستهای کرد، حزب اسرائیلی کمونیست کارگری ایران و حتی هواداران
شاپور بختیاروهمه جاسوسان سیا نیز شرکت دارند.
بنیصدر خودپرست وخودشیفته بود ولی این
صفات نکوهیده را باید در متن مبارزه اجتماعی و در فضای انقلاب ایران مورد بررسی
قرار داد و نه به عنوان آموزگاران اخلاق بعد از انقلاب.
این خودپرستی وخودپسندی وی را نه به
نوکرخمینی بدل کرد ونه به نوکر فرقه رجوی، ولی وی «نوکر» توجه به منافع ملی ایران
باقی ماند. وی برخلاف همه دشمنان ایران میهنش را دوست داشت وبا تحریم ایران،
گرسنگی دادن به مردم ایران، مسدود کردن اموال ایران وتجاوز امپریالیسم وصهیونیسم
به ایران مخالف بود. وی ازتمامیت ارضی ایران دفاع میکرد و دوست خلق فلسطین بود و
این فرق ماهوی رانسبت به دارودسته حزب توده ایران که اکنون درعراق وافغانستان
بیشتر به سمت آمریکا سیرمیکند ورهبران این سازمانهای سیاسی خودفروخته و جاسوس
اپوزیسیون که زبان انتقادشان درازاست، نشان میدهد.
بنیصدر دستش مانند شاپوربختیار، اویسی،
مدنی، رضا پهلوی، شریعتمداری، آهی، منصور حکمت، رهبران کرد نظیر مهتدی در جیب
سازمانهای جاسوسی نبود که حسابهای بانکی خویش را از پول اجنبی برای خیانت ملی
انباشته کند. بنیصدر فاسد نبود که کیسههای دلار را از ایران با خودش مانند رضا
پهلوی به پاریس ببرد.
آری این عوامل هستند که باید به ما درس
بدهند تا ما بتوانیم در مورد بنیصدر یک داوری عادلانه بکنیم. این نقاط تعیین
کننده زندگی بنیصدر در بزنگاههای تاریخ ایران هستند. تودهای همدست و عامل شوروی
بیآبرو شد و در تاریخ ایران مُرد، ولی بنیصدر در تاریخ ایران با تمام نقاط ضعفش
نفرت عمومی را به همراه ندارد.
ببینید همدستی با استبداد، کار حزب توده
ایران و همه عمال دنبالهروی وی را به کجا کشانده است که بیش از چهل سال بعد از
انقلاب نیز ناچارند برگذشته ننگین حمایت خویش از استبداد ولایت فقیه پرده ساتر
بکشند و با حمله به بنیصدر توسط عمال خویش تلاش نمایند که از این کارزار سربلند
بیرون آیند.
البته بنیصدر
بُت نبود و وی را باید در مجموع مورد داوری قرار داد. شخص وی بیعیب و نقص نبود.
ما انسانهای بیعیب و نقص در دنیای طبقاتی هرگز نداریم.
بنی صدر
از روز نخست که در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد، دست راستی بود چه در دوران
دانشجوئی که نماینده دانشجویان جبهه ملی ایران بود و چه در زمان تحصیل در اروپا و
عضویت در کنفدراسیون جهانی و کسب مقام دبیری این سازمان. در ایران با بیژن جزنی که
رهبری مبارزه دانشجویان چپ را به عهده داشت مبارزه میکرد و در خارج نیز با هر کس
که کمونیست بود، سر ستیز داشت. این البته ویژگیِ همه جبهه ملیها و نهضت آزادیها
بود. جبهه ملی ایران از زمان مصدق نظر خوبی نسبت به غرب داشت و آمریکا را مظهر
«دنیای آزاد» می دانست، ولی صرفا اعتقاد به این نظر سند کافی برای تعیین ماهیت
جبهه ملی ایران نبود. هیچگاه نمیشد بر این اساس مدعی شد که جبهه ملی ایران جاسوس
سازمان سیا است. زیرا جبهه ملی ایران ویژگیهای دیگری نیز داشت که موجب یک داوری
همه جانبه مثبت را فراهم میکرد. بنی صدر در کنفدراسیون جهانی مخالف دفاع بیقید
و شرط از زندانیان سیاسی بود و فقط حامی دفاع از زندانی سیاسی غیرکمونیست و مسلمان
بود. به همین جهت حاضر نشد از گروه پرویز نیکخواه- کاشانی- منصوری و... معروف به
«متهمین کاخ مرمر» دفاع کند. البته این نظریه را تا روز آخر حفظ نکرد، ولی لکه
تاریکی بر دامان مبارزه سیاسی وی است.
بنیصدر
مذهبی بود و آن را پنهان نمیکرد و به شدت ضد کمونیست. وی در ایران مدعی شد که از
موی زنان اشعهای ساطع میشود که مردان را تحریک میکند ولذا حجاب اسلامی که از
جانب امام پیشنهاد شده است از نظر «علمی» قابل توجیه است. وی تلاش داشت میان
روشنائی علم و ظلمت دین پیوند بزند. روشن است که بنیصدر واقف بود که مردم را در
خدمت اسلام فریب میدهد. بگذریم از اینکه خانواده خودش در اروپا حجاب اسلامی
نداشتند. وقتی بحث زدن ریش و آویختن کراوات به گردن برای رفتن سر کار طرح بود، وی
درخدمت ریشوها قرار گرفت که با پیشانی کبره بسته خود را عاشق اسلام جا میزدند. وی
میگفت کراوات متعلق به دوران جنگ صلیبی و نشانه اسارت استعمارگران است. وی در
سرکوب مردم کرد و ترکمن شرکت داشت و با انقلاب فرهنگیش در دانشگاه به پاکسازی
نیروهای مترقی دست زد. وی به شدت ضد شوروی بود، چه آن زمان که شوروی لنینی -
استالینی سوسیالیستی بود و چه زمانی که شوروی سوسیال امپریالیستی تجاوزگر شد. وی
با روش عوامفریبانه «اقتصاد توحیدی» را خلق کرده بود تا با نظریات عدالتجویانه
سوسیالیسم مبارزه کند و راه وسطی میان سوسیالیسم و سرمایهداری به تصور خودش
اختراع نماید و مانع شود که تئوری «اقتصاد مال خر است» خمینی که بند را به آب داده
بود جا بیفتد. بنیصدر همانگونه که گفته شد خود شیفته و خودخواه بود ولی این همه
بنیصدر نیست. بنیصدر مانند همه انسانها مملو از جنبههای گوناگون بود و در
تحولات ایران سیر تاریخی روشنی را پشت سر گذاشت. وی را باید در تکامل این سیر
تاریخی ارزیابی کرد. این فقط بخشی از بنیصدر است که نتایج اجتماعیش در مقابل نقش
دیگر وی در ایران جنبه فرعی دارد. بنیصدر زیر بار ولایت فقیه و چماقداران حزب
جمهوری اسلامی که در پی انحصارطلبی بودند، نرفت و نشریه انقلاب اسلامی را به زبان
اپوزیسیون مذهبی دموکرات بدل کرده بود. کمیتهچیهای چماقدار را افشاء کرد و مقابل
سرکوبگری ولایت فقیه ایستاد و این زمانی بود که حزب روسی توده از این چماقداران
حمایت می کرد. وقتی این چماقداران در میدان آزادی به میتینگ فدائیان حمله کردند و
مردم را مضروب نمودند، حزب توده به جای محکومیت چاقوکشان و چماقداران به دروغ در
نشریات خویش نوشت که «مائوئیست»ها با کامیون و چماق به میدان آزادی آمدند و مردم
را مضروب کردند. این نشانه خیانت ملی و جاسوسی برای بیگانه بود و نه اعتقاد به
منافع مبارزه ملی و دموکراتیک خلق ایران. بنیصدر مخالف آن بود و خودخواهی و
خودشیفتگیش به حدی نبود که نوکری خمینی و حزب جمهوری اسلامی را بپذیرد و به مقامات
بالا برسد. اخلاق نکوهیده را باید در متن رویدادهای اجتماعی مورد بررسی قرار داد و
نه به عنوان امری برای خود که آنوقت عوامفریبی خواهد بود. بنیصدر با نشریه انقلاب
اسلامی با مافیای رفسنجانی به مبارزه برخاست و جانش را برای این منظور به خطر
انداخت و مجبور به مهاجرت از ایران شد.
البته بنی
صدر حتی در نشریه انقلاب اسلامی به کنایه و در دشمنی با کمونیسم از حکومت
«ملاتاریا» در کنایه به مقوله دیکتاتوری پرولتاریا سخن می راند و مرز خویش را با
کمونیستها همیشه حفظ کرد، ولی یک ارزیابی علمی نشان میدهد که وی در نقاط عطف
تاریخ علیرغم همه نقاط ضعفش در جانب درست قرار گرفت. مشتی از این کسانی که سیل
اتهام را به سمت بنیصدر ونفی مبارزه ملی وضد استبدادی او گشودهاند ضد ایرانی و
خواهان تجزیه ایران هستند. همدست آمریکا و اسرائیلاند و تلاش آنها بر این است که
نقاط تعیین کننده و ماهوی زندگی بنیصدر را که تسلیم دشمنان تاریخی ایران از
امپریالیسم تا صهیونیسم نشد، مخدوش کنند. مبارزه با بنیصدر برای دشمنان ایران
تنها به معنی حمایت از استبداد ولایت فقیه، ایرانفروشی به روس یا آمریکا بود و نه
پاک و دور ماندن از آلودگی به دلارهای عربی، عبری وآمریکائی وهلندی.
هرگز
فراموش نکنیم که درشرایط کنونی میهن ما ارزش یک نمونه بنیصدر به یک خروار
چپنماهای اسرائیلی هوادار تجاوز به ایران، تحریم ایران، حامیان تجاوزواشغال
افغانستان وعراق،لیبی، لبنان و فلسطین و مدافعان داعش درسوریه ووهابیستها در یمن
که مورد نفرت مردم ایران بوده وهستند، میارزد.نقاط برجسته وتسلیم ناپذیری دکتربنی
صدردرمقابل استبداد ولایت فقیه واستعمارواجانب قابل تقدیر واحترام است.
***
یادداشتی ازیک رفیق زندانی سابق
درمورد مرگ داوود رحمانی
یکی ازقصابان تبهکارجمهوری اسلامی
در پی مرگ داود
رحمانی، جلاد زندان قزلحصار کرج در سال های ۶۰ تا ۶۳، شماری از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ به روایت اقدامات جنایتکارانه او
در شکنجه زندانیان پرداختند و او را یکی از ابداعکنندگان «شکنجه تابوت» معرفی
کردند.
در اعلامیه ترحیم داود
رحمانی اعلام شده که او روز چهارشنبه ۲۸ مهر دربهشت زهرای تهران دفن شده است. در این اعلامیه او «مظهر حسن خلق و
مهربانی» خوانده شده است!! چه وقاحت و رذالتی!
داودرحمانی، معروف به
«حاج داود»، پیش ازانقلاب بهمن ۵۷ آهنگری داشت، و پس از انقلاب نیز بعد ازریاست زندان قزلحصار، در بازار تهران
فعالیت میکرد.
برخی اززندانیان سیاسی
او را ابداعکننده برخی ازشیوههای
وحشیانه شکنجه، از جمله «قبر»، «تابوت»، «قیامت»، «قفس» و «جعبه»، خواندهاند.
در این شکنجهها،
زندانی در میان تختههای نئوپان به طول دو متر و عرض و ارتفاع حدود ۸۰ سانتیمتر محصور میشد و چشمبند
بر چشم، بدون هیچ گونه تماسی با سایر زندانیان باید مدتها بدون هیچ صدا و حرکتی
در آن فضای محدود مینشست.
برخی زندانیان سابق
نیز گفتهاند که با دستور اوچندین ماه بدون ارتباط با دیگر زندانیان در یک دستشویی
محبوس میشدند.یادداشت زیرازرفیقی است که درسال های ۶۰ درزندان
جمهوری اسلامی گرفتار بوده وازنزدیک با شکنجه ها وسایه سیاه حاج داوود ودارودسته
اش آشنا وخاطرات تلخ وتکان دهنده ای ازاین دوره ازحیات سیاسی خودهمراه با مقاومت
وایستادگی دارد:
داوود رحمانی مُرد.
این جمله کوتاه برای بسیاری تنها خبری است خوشحال کننده. خبری است که شاید مرهمی
با شد بر دل داغ دیده شان، زیرا که عزیزی را در زمان قدرقدرتی این حیوان، در
قزلحصار از دست داده اند و یا حتی بدتر، که عزیز بیماری
را که نتیجه اعمال غیر قابل تصور شکنجه سیستماتیزه حاج داوود و دارودسته اش بوده
است، سال ها تیمار کرده اند، عزیزی که اگر زنده مانده باشد، هرگزسلامتی خودرا
بازنمییابد. اما برای بسیاری حاج داوود کابوس ماندگاری است حتی پس از مرگ این جلاد
خونخوار. راستی مگر حاج داوود چه کرد؟
حاج داوود زندانبان
نبود و حتی شکنجه گری از خیل شکنجه گران خبیث معمول در زندان ها نیز نبود. حاج
داوود یک لات بی سروپایی بود که در طول زندگی، سرخوردگی های فراوانی را با خود به
همراه داشت تا زمانی که حاکم قدر قدرت قزلحصار شد. درزندان دهه ۶۰، حاج داوود برای خوش آمد جلادانی
چون لاجوردی و گیلانی و کلیت حاکمیت ملایان و بازاریان، و شاید بیشتر برای ارضای
خوی حیوانی خود سیستم شکنجه به ارث رسیده از ساواک را تحت آموزشهای لاجوردی،
مبتکرانه گسترش داد و هدف این شکنجه سیستماتیک را نیز، نه به دست آوردن اطلاعات،
بلکه نابود کردن روح و روان زندانی قرار داده بود.حاج داوود شاگرد لاجوردی بود ولی
شاگردی که خود به استادی، در رذالت و وحشیگری رسید!
در مورد آنچه در زندان
های ایران و خصوصا زندان های تهران و کرج گذشته است بسیار گفته و نوشته اند. در
این نوشته میخواهم کابوس چند ساله آن دوران را که هنوز گاه بیگاه رعشه بر روح و
روان بسیاری از زندانیان سابق میاندازد، بسیار کوتاه بازگو کنم.
حاج داوود که در زندگی
معمولی خود چیزی نبود جز لمپنی که دلخوشی اش، لات بازی و ادعای گردن کلفتی بود واز
نظر شخصیتی حتی درمیان امثال خود نیز محلی از اعراب نداشت ولی به دلیل زندگی در
محله دولاب، با افراد بازاری و مذهبی قدرت یافته، «همانند بسیاری از لات و لوت های
تهران که به کمیته ها پیوسته بودند» رابطه پیدا کرد. و با توجه به نیاز حکومت
ملایان و بازاریان به خشونت و بیرحمی، برای سرکوب و استقرار پایه های قدرت خود،
همانند خلخالی، گیلانی، هادی غفاری و … درصحنه سرکوب ظاهر شد و مدتی بر جسم و جان
و روح و روان هزاران زندانی سیاسی حاکم گردید تا آنان را تهی وله شده تحویل دهد.
حاج داوود که درابتدا
به پیروی از لاجوردی از شکنجه فیزیکی استفاده میکرد، در ادامه با استفاده از
روشهای بازجویی ساواک برای خرد کردن شخصیت زندانیان از مصاحبه تلویزیونی سود جست و
آرام آرام به تجربیات حیوانی خود اضافه کرد. آنها را نه تنها به کار گرفت بلکه
همراه با تیم شکنجه مستقر دراوین و قزلحصار، مبتکر شکنجه های ددمنشانه غیر قابل
تصور نیز شد.
بدترین شکنجه ای که در
دهه شصت علیه فرزندان خلق به کار گرفتند، قطع کردن ارتباط زندانی با دنیای اطراف
به غیر از شکنجه گرش بود. در این نوع شکنجه فرد زندانی را روزها، هفته ها و حتی
ماه ها در حالت ایستاده و یا چمباتمه و یا خوابیده نگه می داشتند در حالی که هیچ
صدایی نمیشنید جز فحش های رکیک و توهین آمیز که گاه و بی گاه با مشت و لگد نثارش
می شد. گاه فرد زندانی را چندین روز بی خواب نگه میداشتند. و یا در زمانی طولانی
برایش نوار قرآن پخش میکردند. برای خوردن غذا و یا رفتن به دستشویی در حالی که
کتک و فحش حواله زندانی میشد، زندانی زمانی کوتاه برای فراغت مییافت. گاه بی گاه
از شکستن و خورد شدن دیگر زندانیان برایش گفته میشد و پایان یافتن این شکنجه جسمی
و روحی طاقت فرسا را منوط به اقرار به آن چیزی میکردند که واقعیت نبود. زندانی میبایست
قبول میکرد، به هرزگی و زشتی، به تمام آنچه که از نظر او و مبارزان راه آزادی به
فرهنگ مبتذل و لمپن ها مربوط میشد. میبایست خود را انکار میکرد تا از شرایطی که
به گفته حاج داوود «نود درصد» از جهنم بود خلاص میشد.
حاج داوود زندان را دانشگاه
میخواند «دانشگاه انسان ساز!» و خودرا اسیرزندانیان! به جای «خدا» مینشست و قصد
تنبیه افراد «گناهکار»! را داشت.زندان را به جهنم تشبیه میکرد ومیگفت که میخواهد
با تبدیل زندان به جهنم زندانیان، آنان را «آدم» کند تا گرفتار آتش جهنم نشوند.
حاج داوود میخواست
تا زندانی را «آسیب پذیر» کند تا «انسانیت و شخصیت» را ازاو بستاند، تا تهی و
بیآزار، نامقاوم و بی هدف گردد. قصد او به بندگی کشاندن زندانی بود تا طبقات حاکم
و حکومت گران مستبد و سرکوبگر با آسایش در بهشت روی زمین زندگی کنند. حاج داوود و
لاجوردی و شماری ازاین جلادان با چنگالهای خونینشان بدون محاکمه در دادگاه خلق دفن
شدند و رژیم تبهکار جمهوری اسلامی از خدماتشان تجلیل به عمل آورد. اما روزی فرا
خواهد رسید که با انقلاب مردم وسرنگونی نظام نکبت وشکنجه جمهوری اسلامی ومحاکمه
ومجازات سران جنایتکارش، انتقام طبقاتی همه جانباختگان سیاسی راخواهیم گرفت.
مازیار
زندانی دهه شصت
***
!حاج داوود رحمانی
«دژخیم قزلحصار» مرد
خاطره ای کوتاه از یک رفیق زندانی سابق
نام حاج
داوود ولاجوردی با جنایتهای دهشتناک دهه ۶۰ درایران
گره خورده و یادآورشکنجه های قرون وسطایی وغیر قابل تصوراست.ولی درعین حال یاد آور
مقاومت وتحمل سنگین ترین و وحشیانه ترین اعمال جانیان نظام "مقدس
اسلامی" از سوی مردان وزنان دلاورسرزمین ایران است. کسانی که در آن دوران
سیاه درشکنجه گاه های تهران بودهاند خاطرات تلخ وفراوانی راازاین جانیان به یاد
دارند. خاطراتی از خصوصیات حیوانی امثال حاج داوود ولاجوردی وخاطراتی ازمقاومت
زنان ومردان ایران. اگر چه هنوز نظام سرمایه داری اسلامی بر مسند قدرت است اما
مبارزه جسورانه کارگران، زحمتکشان، معلمان، بازنشستگان ودانشجویان علیه نظام قرون
وسطایی نیز تا رسیدن به پیروزی ادامه دارد وخاموش شدنی نیست.
یکی
ازخاطرات خنده دارمربوط به روزی است که "حاج داوود برای سرکشی به بند آمده
بود که یکی از زندانیان که زندانی هردو نظام
پهلوی وجمهوری اسلامی بود از حاج داوود خواست که او را به بهداری بفرستند
زیرا که داروهایش تمام شده بود و حال روحی اش خوب نیست. حاج داوود بعد از شنیدن
حرفهای این زندانی با آن صدای نتراشیده اش برای خوشمزگی از فردزندانی پرسید که از
کجا میداند حالش بد است و زندانی در پاسخ گفت چون مدت زیادی از دوره بیماریش میگذرد
متوجه تغییرات روحیش میشود و حاج داوود که انتظار پاسخی خارج ازعرف را نداشت به
خوشمزگی خود ادامه داد و پرسید فقط حال خودت رو متوجه میشی یا حال دیگران را نیز
میفهمی؟ و زندانی پاسخ داد حال دیگران را نیز میفهمم. در این موقع حاج داوود
سؤال کرد خوب حال من چطوره؟ و زندانی پاسخ داد حاجی تو حالت خیلی بده باید تو رو
با زنجیر ببندند. حاج داوود که انتظار شنیدن این واقعیت را نداشت برای اینکه کم
نیاورد به مسئول بند گفت اورا زود ببرند پیش دکتر حالش خیلی بده.
وقتی زندانی
از بهداری برگشت رو به بقیه زندانیان کرد و گفت خوشتون اومد؟ فکر کرد من چون حالم
بد شده این حرف رو زدم ولی حالم کاملاً خوب بود."
حاج داوود
ها میآیند و میروند، ولی مبارزه مردم تا رسیدن به پیروزی ادامه دارد و تاریخ
ازاین قصابان بی رحم به زشتی یاد خواهد کرد.
***
پیرامون کنفرانس مطبوعاتی نماینده
«شورای ملی مقاومت»
درآمریکا وافشای اماکن ساخت و
تولید پهپاددرایران
نزدیک به دویست کشورِ کوچک ، متوسط وبزرگ ، بسان
آدمهای فقیر ومتوسط وپولدار ، درروی کره زمین وجوددارد . همه این کشورها با
نظام سرمایه داری اداره میشوند . حاکمیت در همه آنهادست بورژواژی با القاب
مختلف وتمامی آنها استثمارگرند . همه رژیمهای جهان هم برای حفظ مال وثروت شان
انواع واقسام سلاح و نیروهای سرکوبگر دراختیاردارند . کشورهایی هم که به درجه
امپریالیسم رسیده اند ، برای کسب ثروت هرچه بیشتر ، نه تنها میلیونها کارگر
خودی رااستثماروسرکوب میکنند بلکه کشورهای ضعیف تررا استعماروباانواع ترفندها ،
ازجمله تجاوزوجنگ واِشغال نظامی غارت میکنند . به عنوان نمونه میتوان از
امپریالیسم آمریکا نام برد که ازبعداز جنگ دوم جهانی حدود شصت کشور را با
توطئه ، خرابکاری ، کودتا وجنگ ازپای درآورد !
اما بعضی ازکشورها ، جدا ازماهیت رژیم های شان ، مثل
برخی آدمها و بهردلیلی ، زیربار زور نمیروند وتسلیم نمیشوند . سعی میکنندمستقل
باشندودرمقابله باتجاوزدشمن خارجی خودرامسلّح نمایند . این عمل فی النفسه درست است
چراکه ازاستقلال ، تمامیت ارضی دفاع وازتجزیه کشور جلوگیری مینمایند .
میدانیم که هدف راهبردی صهیونیستهای اسراییلی و
امپریالیست های ناتویی به ریاست آمریکا تجزیه وتسلط کامل برکشورهای جهان ازجمله
ایران است . دراین راستا ودرفقدان سازمان های انقلابی وجبهه ی قوی ضدامپریالیستی ،
اگرایران ازنظرتسلیحاتی آنچنان قوی باشدکه بتواند جلوی تجاوز هردشمنی رابگیرد
وازتمامیت ارضی واستقلال ایران دفاع نماید چه بهتر . اینجا سخن برسر استقلال وحفظ
سرزمین است ونه حمایت ازرژیمهای فاسدوضدمردمی . زیرا که فرق اساسی است بین سرزمین
ایران و جمهوری سرمایه داری اسلامی حاکم برایران !
آقای علیرضاجعفرزاده معاون ونماینده «شورای ملی
مقاومت» ، بابیشرمی تمام ، درکنفرانس مطبوعاتی با «فاکس نیوز» آمریکا ، دست به
«افشای» اماکنِ ساخت ، تولید و نگهداری پهپادها درایران می زند !
سازمان مجاهدین رجوی سالها قبل هم درمورد مراکز غنی
سازی اورانیوم ، برای امپریالیستهای خونخوار جاسوسی کرده بودند . هدف اصلی شان
انتقام گیری ازملّایان حاکم است . دراین راه دست به هرحیله ودروغی میزنند واز هرکس
وناکسی یاری میطلبند !
خودرا دنباله روان مجاهدین مشروطیت نظیر ستارخان ،
پیرو دکترمحمد مصدق وادامه دهندگان راه بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران
مانند بدیع زادگان ، حنیف نژاد وسعید محسن میدانند !
مبارزه وپیکارعلیه امپریالیسم کجا وتسلیم وجاسوسی
برای بیگانگان ودشمنان ملت کجا ؟!
«. . . چراغ مرده کجا ؟ شمع آفتاب کجا ؟ »
توجیه شان این است که سیاست داخلی رژیم اسلامی ایران
سرکوبگرانه وضدمردمی است . فساد وگرانی وبیکاری وفقر امان مردم رابریده است . خب !
بحثی برسراین سخنان نیست زیرا کم وبیش همه براین باورند . همه نیروهای مترقی
وانقلابی ومیهندوست هم برهمین نظرند .
اما سخن برسرآن است که چه بایدکرد !
آیا باید باکارمداوم ، با حوصله ، باسازماندهی
وتشکیلات منسجم وبا تکیه به مردم وباقهر انقلابی بنیان رژیم ضدمردمی راازریشه
برکند ویا بایددست به دامن دشمنان مردم یعنی امپریالیستهای جنایتکار ، توطئه گر ،
کودتاگر ، جنگ افروزوغارتگر زد ؟! امپریالیستهایی که بانوچه های ریزودرشتشان
درسرتاسرگیتی هزاران بار آدمکش ترازداعش والقاعده و وهابی ها وغیره اند .
آخوندی بالای منبر هرچه ازکربلا گفت کسی گریه نکرد .
گفت به عربی بگم شایدتاثیرگذارباشد . به عربی مصیبت خواند بازکسی گریه نکرد .
دوستش پای منبربود محکم زد تو سرش که فلان فلان شده توکه عربی بلدی چراگریه نمی
کنی ؟!
رهبران کنونی سازمان باید بدانند زمانیکه دست «کمک»
بسوی دشمنان خلقهای جهان درازمیکنند دیگه کسی برای مصیبت شان گریه نخواهدکرد .
***
«کالین پاول»
دروغگوی مشهور جنگ جنایتکارانه علیه عراق مرد
پاول، اولین وزیر خارجه سیاهپوست آمریکا بود که در
چند دولت جمهوریخواه در شکلگیری سیاست خارجی «نظم نوین» کاخ سفید در اواخر قرن
بیستم و اوایل قرن بیستویکم نقش مهمی در تجاوز وکشتارمردم جهان داشت.
پاول از اکتبر ۱۹۸۹
تا سپتامبر ۱۹۹۳،
دوازدهمین رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا بود. در این مدت ، او در ۲۸
بحران آمریکا، از جمله حمله به پاناما در سال ۱۹۸۹ و
عملیات طوفان صحرا در جنگ خلیج فارس علیه عراق در ۱۹۹۰-۱۹۹۱
نقش داشت.
پاول در پنجم فوریه ۲۰۰۳
به عنوان وزیر خارجه در جلسه عمومی شورای امنیت سازمان ملل متحد سخنرانی و به دفاع
از حمله جنایتکارانه آمریکا و متحدانش به عراق صحبت کرد. پاول در این جلسه در توجیه
حمله به عراق با نشاندادن ویالی از یک ماده سفید رنگ و با استناد به منابع گمنام،
مدعی شد: «هیچ شکی وجود ندارد که صدام دارای سلاحهای بیولوژیکی است و توانایی
تولید سریع و انبوه آنها را دارد».
پاول در ۱۳
سپتامبر ۲۰۰۴،
به کمیته امور دولتی سنا احضار شد و در آنجا اذعان کرد منابعی که بسیاری از
اطلاعات سخنرانی سازمان ملل را در اختیار او قرار داده بودند، «اشتباه» بودند و
«بعید است» که ذخایر سلاحهای کشتار جمعی در عراق پیدا شود.
او همچنین ده سال بعد از دروغهایی که در سازمان ملل
گفت، در کتابی بهنوشته خودش، اعتراف کرد که آن اظهارات، «لکه ننگی» در کارنامه
شغلیاش است و مدعی شد که مأموران سازمان سیا (آژانس اطلاعات مرکزی) او را به
اشتباه انداخته بودند.
این اعتراف به دروغگویی مقابل چشمان میلیونها نفر در
حالی است که همان ادعاهای کذب شعله جنگی را شعلهور کرد که ۸
سال طول کشید و حدود ۲۰۰ هزار غیرنظامی را به کام مرگ کشاند.
این البته تنها دروغ پاول نبود و او درباره ایران نیز
مدعی شده بود: «من فکر میکنم ایرانیها به وضوح مصمم به داشتن برنامه هستهای
هستند. و ما باید فرض کنیم که آنها با داشتن برنامه هستهای، توانایی و ارادهای
برای تولید سلاح هستهای خواهند داشت».
کالین پاول چه سیاهپوست، چه سفید پوست.و سوای جنسبت،
او وزیر امور خارجه امپریالیسم آمریکا بود ودرجهت منافع انحصارات آمریکایی و صنایع
جنگی آگاهانه دروغ گفت واین دروغ فقط محدود به یک شخص ویا «اشتباه»یک فرد نمی شود،
بلکه شامل کلیت کاخ سفید وپنتاگون تحت رهبری جرج بوش و چنی و پاول وسایر
جنایتکاران که نماینده بزرگترین دولت تروریستی جهان هستند، میشود وباید بعنوان
جنایتکاران جنگی دردادگاه بین المللی محاکمه ومجازات شوند.خلق عراق وسایر خلقهای
جهان هرگز این قاتلان خونخوار را نخواهند بخشید. پاول مردو تاریخ ازاین جنایتکار
به زشتی یادخواهد کرد.
***
چند یادداشت کوتاه وخواندنی
مرجع تقلید ۹۶ ساله دارای حس نشاط یک چهل ساله
نوری همدانی از مراجع تقلید درسخنرانی اخیر خود گفته است:
«بنده ۹۶ سال سن دارم و از ۸۰ سال قبل ورزش را ترک نکرده ام و امروز هر چیزی
که دارم از استمرار در ورزش است. بنده بدلیل پایبندی و استمرار بر ورزش هم اکنون
از نظر فشارهای قلبی و عروقی نشاط یک جوان ۴۰ ساله را در خود احساس میکنم و پزشکان نیز اخیرا
بر این مساله صحه گذاشتهاند. بنده در برخی امور مانند کوهنوردی حاضر هستم با برخی
جوانان امروزی مسابقه بگذارم».این درحالی است که هزاران جوان درمیهن ما
بخاطر فقر وفشار زندگی سنشان حتا به ۴٠ سال هم نمیرسد ودراثر سکته مغزی وقلبی ویا
خودکشی بدرود حیات میگویند. زنده یاد احمد کسروی سخن گزنده ای درپاسخ به امثال
شیخ همدانی دارد که نقلش به دل مینشیند « آخوندها دسته ای هستند در این کشور که
مفت میخورند و تنها کاری که از دست شان بر میآید ایستادگی در برابر پیشرفت است؛
آنها نه بافنده اند، نه ریسنده اند، نه سازنده اند، نه کارنده اند، نه دوزنده اند
و نه میخرند و نه میفروشند. در یک جمله هیچ کاره اند. روحانی حرفه ای به غیر از
دروغگویی، شیادی، فریب دادن مردمان و گدایی بلد نیست؛ این جماعتِ مفت خور مرده
پرست و خرافاتی با افکار پوسیدهشان، هر سال مردگان هزاران سال پیش را از قبر
بیرون کشیده و برای در آوردنِ اشک مردم دوباره ایشان را کشته و روانه گورستان میکنند.
این طایفه بی هنر و بی علم جلوی هر گونه پیشرفت و ترقی ایستاده و مانع رسیدن
مردمان به جوامع دموکرات سکولار ومدرن هستند و نان شان را از راهِ در جهل، خرافات
و عقب ماندگی نگاه داشتن مردم در میآورند، به راستی جماعتی بی ذوق و بی مصرف تر
از روحانیون، در تمامِ تاریخ به چشم نمیخورد. «
***
خواست محاکمه
ومجازات«بولسونارو» رئیس جمهور برزیل
صدهاهزار برزیلی در صدوپنجاه شهر برزیل به خیابانها
آمدند وضمن دادن شعارعلیه فساد ، فقر وگرسنگی ، خواهان برکناری «بولسونارو» ، رئیس
جمهور دست راستی ومدافع سرسخت سیاست «اقتصاد بازار آزاد» (نئولیبرالیستی) شدند .
مردم برزیل در تظاهرات شان ، همانند تمامی مردمان
زحمتکش جهان ، خشم شان را ازاقتصاد خصوصی سازی نظام سرمایه داری فریادزدند. یکی
ازمعترضان به خبرگزاری فرانسه گفت : «این رئیس جمهور که دراینجا حضوردارد ،
نمایندهِ همه چیز عقب مانده درجهان است . گرسنگی ، فقر وفساد وجوددارد .» «ژائیر
بولسونارو» به کمک وپشتیبانی محافل دست راستی وبورژوازی وابسته به امپریالیسم
آمریکا که «لولا داسیلوا» ، رئیس جمهور ملی ومترقی سابق را باتوطئه وافترا به
زندان انداخته بودند ، قدرت سیاسی رادر برزیل به دست آورد .
در زمان ریاست جمهوری «بولسونارو» ، که مخالف
واکسیناسیون بیماری کرونا بود وهنوز هم هست ، بیش از ۶۰۰
هزارنفرازمردم عمدتا فقیرِ برزیل جانشان را براثر «کرونا»ازدست دادند .
***
فقط یک و نیم درصد کشورهای فقیر واکسینه
شدهاند
اتحاد مردم برای واکسن« شامل آکسفام، اکشناِید و عفو
بینالملل، در گزارش خود اعلام کرد کشورهای ثروتمند تنها یک هفتم تعهد ارسال واکسن
به کشورهای فقیر را عملی کردهاند. در این گزارش آمده است که فقط ۲۶۱
میلیون دُز واکسن (۱۴ درصد) از مجموع نزدیک به ۲
میلیارد واکسن تعهد شده، ارسال شده است و کمتر از ۱ و
نیم درصد جمعیت این کشورها بهطور کامل در برابر کرونا ایمن شدهاند.
انگلستان کمتر از ۱۰درصد
تعهد ۱۰۰
میلیون واکسن خود را ارسال کرده و ایالاتمتحده حدود ۱۶
درصد تعهد یک میلیارد و ۱۰۰ میلیونی واکسن خود را به انجام رسانده است.
حدود ۱۰
درصد از کارکنان بخش بهداشت و درمان آفریقا واکسن زدهاند و این آمار برای کارکنان
این بخش در کشورهای ثروتمند حدود ۸۰
درصد است. لمبرت معتقد است جهان میتوانست از بروز این بیعدالتی جلوگیری کند.
یکی از مشاوران بهداشت آکسفام گفت: "در حالی که
کشورهایی مانند بریتانیا نگران تامین دوز واكسن كافي، تا زمانی که انحصار فروش را
به چالش میکشند، این معاملات، بسیاری از کشورهای فقیر را در شرایط نامساعدی قرار
خواهد داد. مهمتر از همه، تا زمانی که شرکتها دانش خود را بدون حق انحصاری در
اختیار قرار ندهند، هرگز قادر به توليد واكسن در مقیاس مورد نیاز نخواهیم بود. ما
به واکسن مردمی احتیاج داریم، نه واکسن سودآور.
***
جدیدترین رنکینگ ثروتمندان جهان
ایلان ماسک مالک کمپانی تسلا با ۲۲۰
میلیارد دلار ثروتمندین فرد دنیاست. ثروت وی به تنهایی ۲
برابر تولید ناخالص ملی کشور کنگو است.
جف بزوس مالک آمازون با ۲۰۰
میلیارد دلار دومین فرد ثروتمند دنیاست. ثروت وی به تنهایی ۲
برابر تولید ناخالص ملی کشور کنیا است.
طبق گزارش آکسفام، ثروت تنها ۲۶
نفر از ثروتمندترین جهان معادل داراییهای نیمی از دیگر ساکنان کره زمین است! این
همان سیاهه دنیای سرمایهداری است که بارها از آن سخن گفتهایم.
علل اينهمه انباشت ثروت در دست عده اَي قليل در جهان
را میتوان با دوجهان بینی وافق متضاد مورد تحلیل وقضاوت قرار داد.یکی با تقدس
مالکیت خصوصی برابزار تولید ونظام سرمایه داری وقانون جنگل؛ "هوش ذاتی ، هرکه
زور وهوشش بیشتر بامش بیشتر!"؛ دیگری براساس ارزیابی تاریخی ومناسبات تولیدی
واین که انسان زاده محیط خویش است وفقر ومصیبت و شکاف طبقاتی وگرسنگی وجنگ.نه
محصول هوش وزرنگی این فرد یا آن فرد بلکه محصول نظم سرمایه داری ومناسبات زوری است
که حاصلش تولید فقر برای اکثریت اهالی جامعه و ثروت در دست عده قلیلی که بربریت را
به ارمغان میآورد.
پاسخ به این شكل از مالكيت و بربریت جهاني ; جهان
مالکیت اشتراکی برافزار تولید ،جهان "یکی برای همه ,همه برای یکی"،جهان
صلح ودوستی وبرابری ، جهانی که اکثریت قاطع اهالی جامعه صاحب براختیار وسرنوشت
خویش است.شق سومی وجود ندارد. سوسیالیسم يا بربريت
***
اردوغان، پانترکیسم و رویای
امپراتوري
خزعبلات و یاوه هایی که این سالها «اردوغان» و «علیف»
و برخی رسانه های ترکیه و جمهوری باکو در مورد ایران و آذربایجان و ترک زبانان
ایرانی بر زبان میآورند، محصول امروز و دیروز نیست و ریشه تاریخی دارد و از زمان
فروپاشی عثمانی در میان برخی از سردمداران ترکیه و مبلغان پانترکیسم وجود داشته
است.
«پان تورانیسم یا پان ترکسیم در
اواخر نوزدهم میلادی و هنگام مواجهه افسران و روشنفکران امپراطوری عثمانی با فرهنگ
آلمانی در آلمان آغاز شد و بعد به تدریج توسط بعضی از روشنفکران ترک دنبال شد، ولی
آغازگر این ایدئولوژی و اولین تئوریسین آن یک استاد [یهودی] مجار به نام «وام
وامبریب» (Vam Vamberyb) کارمند وزارت امور خارجه
انگلیس و مشاور سلطان عثمانی بود»
«پان تورانیسم یک ایدئولوژی
نژادگرایانه همچون صهیونیسم، فاشیسم و نازیسم است که پیام آن برتری فرهنگ و تاریخ
ترک زبانان بر دیگر ملتهای جهان است. شواهد تاریخی نشان میدهد این ایدئولوژی از
ابتدا به عنوان یکی از ابزارهای دست استعمارگران انگلیسی برای ایجاد تفرقه در میان
ساکنان خاورمیانه [به مانند جنگ سنی و شیعه و سایر مذاهب و..] ساخته و پرداخته شده
است»
به عنوان مثال پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی
عثمانی دو نفر از چهره های مرموز پانترکیسم به نامهای سلیمان نظیف و روشنی بیگ
شروع به بیان خزعبلاتی در مورد تاریخ و فرهنگ و نژاد ترک زبانان ایرانی کردند که
با پاسخ برخی از روشنفکران ایرانی مواجه شد.
یکی ازآن کسانی که جواب روشنی بیگ را داد «دکتر تقی
ارانی» از روشنفکران تبریزی بود، او در مجله ی «نامه فرنگستان » به یاوه گویی های
سلیماننظیف و روشنیبیگ این گونه جواب داد:
« از مدتی پیش به این طرف
روزنامه های ترکیه عثمانی مقداری از صفحات انتشارات خود را صرف فحاشی به ایران و
ایرانیان نموده است و از وقاحتی که مخصوص ملل بی تمدن است خودداری نمیکنند.
پیداست آذربایجان چنانچه از نامش پیدا و آشکار است. مظهر آتش مقدسی است که روشنایی
و حرارت فکر ایرانی را در ادوار مختلف به عالمیان نشان داده است. این ناحیه از ایران
از زمانهای قدیم مسکن اقوام ایرانی بوده و یکی از مهمترین مهدهای تمدن ایرانی
بوده است. زرتشت قدیمی ترین قانون گذار اخلاق و تهذیب جامعه ی بشری از این سرزمین
برخاسته است. اگرچه امروز از آتشکده های قدیمی ایران در آذربایجان و قفقاز جز آثار
کمی نمانده است اما هنوز هم قلب هر آذربایجانی یک آتشکده است ولی میدانیم اشخاص
مطلع و فکور به یاوه سرائی های امثال روشنی بیگ توجه نخواهند کرد:
شب پره گر نور آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد.»
کاظم زاده ایرانشهر از دیگر روشنفکران تبریزی هم در
شماره سوم مجله ایرانشهر خطاب به سلیماننظیف و روشنی بیگ نوشت:
« امروز جراید استامبول هر از
گاهی بر ضد حیثیت و شرافت ایران مقاله هایی نشر میکنند که هیچ دشمن خونی با این
عبارت تحقیرآمیز و فتنه انگیز مرتکب این جنایت نمیشود. البته نوشته ها و اراجیف
سلیمان نظیف و روشنی بیگ یک فضاحت و بدگوئی و تهمت و افترا و دشنام را درباره ی
ایرانیان و تحریکات خود را در میان آذربایجانی ها به درجه آخر رسانیده است. این
آقایان گاهی اهالی آذربایجان و خراسان و بسیاری از نواحی ایران را ترک نژاد گفته و
برای جدا کردن آن نواحی از دست ایران خودشان را مهربان تر از مادر نشان میدهند و
گاه گاهی اکراد را هم ترک میشمارند و گاهی خودپرستی را به جائی رسانده اند که
زرتشت را منسوب به قوم مغول و چنگیز میشمارند.»
عارف قزوینی هم این ابیات را در جواب روشنی بیگ سروده
است:
چه آذرها بجان ازعشق آذربایجان دارم
من این آتش خریدارش بجانم تا که جان دارم
پرستشگاه ام این آتش بود گو هستیم سوزد
که اش ز آتشکده ی زردشت در این دودمان دارم
به بی پروائی من کس در این آتش نمیسوزد
مرا پروانه چون پروانه کی پروای جان دارم
مرا قومیت از زرتشت و گشتاسب بود محکم
به پیشانی باز این فخر از پیشینیان دارم
بکن تَرک زبان ترک کز تاریخ خونینیش
من از خون لاله گون کوی ارس دشت مغان دارم
رها کن یادگار دوره ی ننگین چنگیزی
برادر کشته گی با دوره ی چنگیزیان دارم
علی را «روشنی بیگ» دیده در تاریکی از کوری
بگو از کوری جهل آی بیرون، تا عیان دارم
منابع استفاده شده:
۱-وب سایت تحلیلی خبری آذری ها
۲- معرفی کتاب «پانترکیسم ایران را هدف می گیرد» محمدرضا
توکلی صابری
/فرهادقنبری سردبیر کانال تلگرام خرمگس
***
«اسرائیل '۱/۵ میلیارد دلار بودجه برای حمله به
تاسیسات هستهای ایران' اختصاص داده است
کانال ۱۲
تلویزیون اسرائیل میگوید دولت این کشور ۱/۵
میلیارد دلار به تقویت قابلیت حمله به تاسیسات هستهای ایران اختصاص داده است. بنا
به این گزارش، یک میلیارد دلار در بودجه امسال درنظر گرفته شده است و نیم میلیارد
دلار در بودجه سال آینده.
این بودجه صرف بهبود هواپیماها، گردآوری اطلاعات از
جمله با ماهواره و تسلیحات خاص میشود»
ایران همواره تاکید کرده قصد
ساخت بمب اتمی ندارد و برنامه هستهایش صلحآمیز و برای تولید انرژی و تحقیقات
است. کاظم غریبآبادی نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی چند روز پیش
بشدت از این نهاد انتقاد کرد که تمام تمرکزش را به برنامه هستهای ایران معطوف
کرده اما برنامه هستهای اسرائیل را نادیده میگیرد.
رافائل گروسی دبیرکل آژانس بینالمللی
انرژِی اتمی اخیرا در پاسخ به پرسشی مشابه گفته بود اسرائیل پیمان منع گسترش سلاحهای
هستهای را امضا نکرده است.به بیان دیگر ایران نیز میتواند از پیمان منع گسترش
سلاحهای هستهای خارج شود ودبیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی حق بازرسی تاسیسات
ایران را ندارد!!
همه کس دانسته است که رژیم صهیونیستی ومتجاوز اسرائیل
خود دارای بیش از ۳۰۰
کلاهک اتمی است وبرهمین اساس نه عضو سازمان انرژی اتمی است ونه «عضو پیمان منع
گسترش اتمی » وتاکنون به هیچ یک از مراجع بین المللی اجازه بازرسی به اسرائیل را
نداده است. ازاین رو اعلان علنی افزایش بودجه برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران
یک اقدام تروريستی ونقض آشکار حقوق بین الملل وتمامیت ارضی ایران است وباید بشدت
محکوم گردد. عواقب این حمله احتمالی، بروز جنگ وتبعات فاجعه بار انسانی ومحیط
زیستی چنین اقدامی به گردن حکومت قلدر ومتجاوز اسرائیل است که هیچ یک ازقوانین بین
المللی و قطعنامه های سازمان ملل متحد را بر نمیتابد وبه تنش، جنگ، اشغالگری و
تجاوز به سایر ملل ادامه میدهد.
***
گوشهای از تاریخ موسیقی ایران و نقش
شجریان در تکامل آن(2)
نقش شجریان در احیای موسیقی ردیف
او خود میگوید: «نه قمر بود و نه درویشخان و
نه صبا. من و لطفی که شاگردان استاد برومند و دیگران بودیم، ردیف را پیش او
آموختیم». به جرأت میتوان گفت که یکی از مهمترین دورههای موسیقی کلاسیک ایران
در نیم قرن اخیر، دوره همکاری شجریان و لطفی بود. در اوایل دهه ۵۰ شمسی وقتی توجه
به موسیقی ردیفی ایران کم شده بود، هنرمندان «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی»، که
«شجریان» و «لطفی» خود از اعضای آن بودند، اقدام به احیای مجدد این شاخه تعیین
کننده موسیقی ایرانی ورزیدند. این دو هنرمند برجسته و توانا در عمل، ساز و آواز
ایران را متحول ساختند. در واقع میتوان گفت که بدون «شجریان» و همکاری ارزنده او
با «لطفی» موسیقی ردیفی ایران هرگز جایگاه امروزی را نمیداشت. در ۴۰ سال گذشته آوازخوان فعالی مانند «شجریان»
نداشتیم. در حقیقت میتوان ادعا کرد که گفتمان غالب در آواز ایران طی این دوران متعلق
به «شجریان» بوده است. دهههای ۵۰ و ۶۰ دوران شکوفائی موسیقی ایرانی بود. طی این
سالها بود که «لطفی»، «ابتهاج»، «علیزاده» و «شهرام ناظری» در کنار «شجریان»،
گروههائی چون «شیدا» و «عارف» را تشکیل دادند و به تولید آثاری اجتماعی منطبق با
شرایط تاریخی آن زمان پرداختند. «شجریان» که «ردیف» را در واقع مانند چهار عمل
اصلی ریاضیات در موسیقی آموخته بود، راه را برای خلاقیت بیبدیل خود گشود.
در تابستان ۱۳۵۸ - چند ماه بعد از پیروزی انقلاب
بهمن - خمینی پخش موسیقی از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را ممنوع اعلام کرد. او
موسیقی را به تریاک تشبیه کرد و معتقد بود که موسیقی مردم را احمق و مغز آنها را
غیر فعال میکند!! در سالهای اول انقلاب لحن موسیقی حماسی گشت و قطعات بیشتر
فُرم سرود به خود گرفتند. موسیقی از ضرب آهنگهای ساده و بزمی که بیشتر در ریتمهای
«سه ضربی»، «چهار چهارم» و «شش هشتم» بود، دور شد و به ریتمهای پیچیدهتری مانند
ضربآهنگهای «لنگ»، «۷ ضربی» و «۵ ضربی»، که حال و هوای حماسی به آهنگها میداد،
نزدیک شد. سرودهای مُهیّج و اثرگذار و پاسخگوی جوّ موجود. باوجود فتوای متحجرانه
و مقررات سختگیرانه حاکم، آهنگ «نینوا»ی «علیزاده»، «یادگار دوست» «ناظری»، «شب
نورد» (تفنگم را بده تا ره بجویم) و «همراه شو عزیز» از «شجریان» و ... نقش مهمی
در شکستن جو ارتجاعی حاکم بر موسیقی ایران ایفا کردند. از همان دوران بود که
اِجراها و کلاسهای تدریس موسیقی خانگی رواج یافت. اما ممنوعیت برای نمایش آلات
موسیقی در تلویزیون کماکان باقی ماند.
پس از پایان جنگ میان ایران و عراق موسیقی
«ردیفی» به تدریج جای موسیقی «رزمی» را گرفت. زان پس بود که گرفتن مجوز برای
خوانندگانی چون «شجریان» روز به روز مشکلتر شد و در عوض به گروههای «رِپ» و
«پاپ» با سبک خوانندگان «لوسآنجلسی» میدادن دادند. این گروهها، که به راحتی آب
خوردن مجوز میگرفتند، عملاً عرصه را بر موسیقی کلاسیک تنگتر کردند. در عرصه
«رِپ» عناصری چون «تتلو» ظهور کردند که بعدها تبدیل به سوگولی نظام آخوندسالاری
شد. «فرهاد فخرالدینی» در آن زمان با بوجودآوردن «ارکستر ملی» در حفظ و اشاعه
موسیقی کلاسیک ملی قدم به میدان گذارد.
برگردیم به نقش «شجریان» در موسیقی ایران.
«شجریان» که از سال ۱۳۴۶ به تهران رفته بود و با «احمد عبادی» جهت آموختن ردیف
آشنا شده بود، در سال ۱۳۵۰ با «فرامرز پایور» آشنا شد و یادگیری سنتور و «ردیف
آوازی» را پیش او ادامه داد. بعد از آن با «نورعلیخان برومند» آشنا شد و شیوه
«آوازی» «سید حسین طاهرزاده» را آموخت. در سال ۱۳۵۲ نزد «عبدالله دوامی» به آموزش
«ردیف آوازی» ادامه داد. همان سال بود که «شجریان» به همراه هنرمندانی چون «محمد
رضا لطفی»، «ناصر فرهنگفر»، «حسین علیزاده»، «جلال ذوالنون» و «داوود گنجهای»
به عضویت «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی» درآمد. «شجریان» اولین خوانندهای بود
که «شعر نو» را وارد آواز ایران کرد. تصنیف «داروک» با شعر «نیمایوشیج» و آهنگ
«لطفی» اولین اثر او با «شعر نو» بود. اجرای زنده «راست پنجگانه» در جشن هنر شیراز
به همراه «محمدرضا لطفی» و «ناصر فرهنگفر»، که بعداً به صورت آلبوم درآمد، مورد
استقبال قرار گرفت. در آن زمان «راست پنجگاه» به ندرت اجرا میشد و این دستگاه
عملاً در حال فراموشی بود. زیرا که ردیفسازان مقدار زیادی از «گوشه»ها را که در
دستگاههای ششگانه نیستند، در دستگاه «راست پنجگاه» قرار داده بودند. این دستگاه
در واقع برای مرحله عالی موسیقی ایرانی تدوین شده بود، تا نوازندگان و خوانندگان
برتر با رموز «مرکب نوازی» و «مرکبخوانی» (یعنی هنگام اجرای یک آهنگ از یک دستگاه
به دستگاه دیگر رفتن و برگشتن) آشنا شوند. به همین دلیل «راست پنجگاه» کمتر از
تمام دستگاههای دیگر اجرا میشد. اما «شجریان» استاد این دستگاه بود. او از طریق
این دستگاه «مرکبخوانی» را که خود استاد بیبدیل آن بود، ترویج داد.
اجرای جشن هنر شیراز، که در بالا به آن اشاره
رفت، در دستگاه «راست پنجگاه» بود. اصولاً در این دستگاه امکان «پرده گردانی» به
تمام دستگاههای دیگر موجود است و راه را برای «مرکبخوانی» و «مرکب نوازی» هموار
میکند. این «شجریان» بود که با مهارت کمنظیر برای اولین بار در شیراز موفق به
اجرای آن شد . شاید بتوان گفت که محرک اصلی او برای شرکت در جشن هنر شیراز اجرای
بینظیر این دستگاه بود. «شجریان» در سال ۱۳۵۷ همکاری خود را با سازمانهای دولتی،
نظیر رادیو قطع کرد. به گفته او «در آن موقع آنجا با روحیات من نمیخواند. سیاست
پخش از رادیو تلویزیون را، من حس میکردم کاباره دارد تعیین میکند و ابتذال
فرهنگی است».
«هوشنگ ابتهاج» نیز پس از واقعه ۱۷ شهریور به
عنوان اعتراض از رادیو استعفا داد و با «محمد رضا لطفی» کانون «چاوش» را بنیان
نهاد. بیشتر اعضای «چاوش» همان اعضای گروههای «شهدا» و «عارف» بودند که در بالا
اشاره رفت. «محمد رضا شجریان» و «شهرام ناظری» هم در چند آلبوم مشترک و جداگانه
آلبومهائی با محتوای انقلابی و میهنی آفریدند. از جمله آلبومهای مشترک «شجریان»
با «ناظری» میتوان به «چاوش ۲» حاوی آهنگهای «برادر نو جَوُنه» و «آن زمان که
بِنهادم» اشاره کرد. آهنگ مشهور «سپیده» (ایران و ای سرای امید)، که در البوم
«چاوش ۶» اجرا شده بود، نیز با صدای «شجریان» است.
«شجریان» در عین حال به تحقیق «ردیفهای آوازی»
پرداخت و به آموزش شاگردانش همت گماشت. «دعای ربنا»، که او در سال ۱۳۵۸ در دستگاه
سه گاه خواند - خارج از محتوای مذهبیاش – یکی از زیباترین آوازهای او در دستگاه
سه گاه بشمار میآید که گوش آدمی را - جدا از هر دین و مذهبی – نوازش میدهد.
در سالهای ۱۳۶۰ «شجریان» همکاری وسیعی را با
داماد خود «مشکاتیان» آغاز کرد که با اهمیتترین محصول این همکاری آهنگهای
«قاصدک» و «بیداد» بودند که بخاطر محتوای اجتماعی – سیاسی – اعتراضی آن مورد
استقبال وسیع مردم قرار گرفت. «شجریان» در مصاحبهای با «بی بی سی» در خصوص آهنگ
«بیداد» میگوید: «این اثر بیانگر اعتراض ما به آن شرایط و پیگیری وعدههای عملینشده
حکومت بود».
گروه
چهار نفره «محمد رضا شجریان»، «حسین علیزاده»، «کیهان کلهر» و «همایون شجریان» در
زمستان ۱۳۸۲ جهت کمک به زلزلهزدگان بم در تهران در چهار نوبت کنسرتی تحت نام
«همنوا با بم» اجرا کردند. «شجریان» کل درآمد حاصل از این کنسرتها و فروش «دی وی
دی» «همنوا با هم» را به تأسیس «باغ هنر بم» اختصاص داد. گرچه کارهای ساختمانی
«باغ هنر بم» به پایان رسیده است، ولی هنوز آمفیتأتر، استودیو ضبط صدا و کتابخانه
تکمیل نشده است. دوستداران شجریان و خانواده او در شرف تکمیل آن هستند. فاز اول
این پروژه با حضور خانواده شجریان و استاد حسین علیزاده در ۱۳ دیماه ۱۳۹۷ افتتاح
شد. در فاز نخست ۴۲۰۰ متر مربع از ساختمان کامل شده است. این پروژه دارای۱۰ کلاس
تجسمی، ۴ آتلیه، یک آمفی تأتر ۱۰۰ نفره، اطاق تمرین بزرگ، استودیو ضبط، کتابخانه و
آرشیو است. فعلاً به علت شیوع کرونا و کمبود بعضی تجهیزات کلاسها دایر نیستند.
در مراسم افتتاحیه «استاد علیزاده» گفت: «شجریان
که اکنون به علت بیماری اینجا حضور ندارد، ولی دلش اینجاست. به خاطر دارم که میگفت:
«این شهر (بم) باید پُر از امید و نغمه شود تا مردم دلشان زنده شود».
«علیزاده» در همان جلسه افتتاحیه پیشنهاد داد تا
این پروژه به دانشگاه تبدیل شود و اظهار داشت خودم هم متعهد میشوم در بخش آموزشی
آن شرکت داشته باشم. و در خاتمه گفت: «صدا و خاطرات شجریان همیشه جاودانه خواهد
ماند».
پس از انتخابات دوره دهم رئیس جمهوری، «استاد
شجریان» در نامهای به «عزتالله ضرغامی» نوشت که از پخش آثار او خودداری کند. به
جز «رَبَنا» که آن را به ملت ایران تقدیم کردهام. اما صدا و سیما پس از شکایت
رسمی شجریان از صدا و سیما «ربنا» را هم دیگر پخش نکرد. «شجریان» در عین حال در
مصاحبهای با «بی بی سی» اظهار داشت «در شرایطی که مردم در بُهت و حیرت هستند و به
گفته آقای احمدی نژاد، «خس و خاشاک» به حرکت درآمدند، صدای من در صدا و سیما جائی
ندارد. صدای من صدای «خس و خاشاک» است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود».
آهنگ «زبان آتش» را «شجریان» در حمایت از اعتراضات مردم در سال ۱۳۸۸، خودش ساخت و
«مجید درخشانی» نیز آن را تنظیم کرد. شعر این آهنگ از «فریدون مشیری» بود. از همان
زمان نیز دولت جمهوری اسلامی اعلام کرد که «شجریان» قانوناً دیگر اجازه برگزاری
کنسرت ندارد. زان پس کنسرتهای او تنها در خارج از کشور برگزار شد.
در خصوص «شجریان» و مردم هر چه بگویم کم
گفتهام. در تظاهرات سال ۱۳۸۸ او با بخشی از مردم، که شعار «مرگ بر دیکتاتور» را
سر داده بودند، همصدا شد و مورد خشم و غضب بیشتر حکومت قرار گرفت. «شجریان» در
پایان هر کنسرتی به درخواست مردم آهنگ جاودانه «مرغ سحر» ساخته «مرتضی نیداوود»
را اجرا میکرد و مردم هم او را همراهی میکردند. «مرغ سحر» در واقع فریاد رسائی
بود بر علیه «ظلم و ظالم». به گفته خود او: «وقتی مردم با من همراهی میکنند و ظلم
و ظالم را فریاد میکنند، نشانه اعتراض آنها به وضعیت کنونی است». او میگفت:
«همراهی با مردم، در رفتار، گفتار و کردار باید باشد. وجدان جامعه بیدار است. باید
با مردم باشیم». موسیقی را برای مردم ارائه میکنم، برای وزیر و وکیل و رئیس جمهور
من موسیقی ارائه نمیکنم. موسیقی برای انسانها و انسانیت است». «به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان، نه زمان را درد کسی است، نه کسی را درد زمان، بهار مردمیها طی
شد، زمان مهربانی دی شد، آه از این دم سردیها خدایا»
به قول خود او: «وقتی مردم دردی دارند، من باید
از درد دل آنها بگویم... کار من اجتماعی است. من از درد اجتماع میگویم».
شجریان در جائی اظهار میدارد: «موسیقی باعث آشنائی است، اما تنها علت نیست. توسط
موسیقی با مردم ارتباط برقرار میشود و مردم آدم را میشناسند. بعد رفتار و گفتار
و کردار هم در اینجا خواهد آمد».
«شجریان» در مورد «علیرضا افتخاری»، که در یکی
از کنسرتهایش یکباره از صحنه پائین میآید و «احمدینژاد» را که در ردیف اول تماشاچیان
نشسته بود، درآغوش میگیرد و میبوسد و مردم به همین دلیل زان پس او را تحریم
کردند، میگوید: «یکی از هنرمندان که صدای خوبی داشت و خوب میخواند و شهرت خوبی
داشت، یک اشتباه اجتماعی کرد که به نظر من از سر سادگی و ندانمکاریاش بود،
یکدفعه مردم او را کنارش گذاشتند... جامعه آگاه است، وجدان جامعه بیدار است، جامعه
مو را از ماست میکشد، جامعه کوچکترین اشتباه و ریاکاری را بزرگ میکند و دروغگوئی
و اشتباه را نشان میدهد. من سعی کردم اشتباه نکنم و با مردم باشم، چون موسیقی را
برای مردم ارائه میکنم.... موسیقی برای مردم است، برای انسانها. باید انسان
ها را در اولویت قرار داد. موسیقی برای انسانیت است». شجریان مستقیم حساب
حاکمیت را از انسان و انسانیت جدا میکند. «شجریان» هیچگاه از تلاش برای درهمشکستن
ممنوعیت تکخوانی زنان ایران بازنایستاد. او پیوسته معتقد بود که «حذف صدای زن
موجب ضربهخوردن موسیقی و آسیب زنان در موسیقی ایران است». و در جای دیگر میگوید:
«بخشی از صدای موسیقی ، صدای زن است، یک ساز تار ۶ سیم دارد، اگر یکی را برداری
موسیقی ناقص میشود».
گرچه جمهوری اسلامی آموزش موسیقی را برای زنان
تحریم کرده بود، ولی «شجریان» علاوه بر دخترش «مژگان شجریان»، «معصومه مهرعلی»،
«افسانه رثائی»، «اعظم غلامی»، «فریبا داوودی» و دیگران را تعلیم داد.
نکته دیگری که در اینجا مایلم به آن اشاره کنم،
این است که بدخواهان وصیت «شجریان» را در مورد خاکسپاریاش در شهر توس در جوار
فردوسی حماسهسرا، به «ریاکاری» او نسبت میدهند! واقعیت این است که علاوه بر
اینکه «شجریان» در مشهد به دنیا آمده و در توس و حوالی آن سالها مشغول تدریس بوده
است، علاقه او به فردوسی هم موضوعی نیست که پس از فوتاش مطرح شده باشد. گرچه
«شجریان» در آثارش از اشعار «فردوسی» استفاده نکرد و به سراغ «حافظ»، «سعدی»،
«مولانا»، «عطار» و خیام و در سالهای اخیر اشعار «اخوان ثالث»، «فریدون مشیری»،
«شفیعی کدکنی» و «ابتهاج» رفت، اما خود را همیشه وامدار «فردوسی» میدانست. او در
جمع دوستان و خبرنگاران درباره علاقهاش به «فردوسی» چنین بیان میدارد: «یکی از
بدهکاریهای من به فردوسی بوده است که هیچ وقت نتوانستم این بدهکاری را به انجام
برسانم. چون فردوسی نوع سرایشاش به گونهای است که با نوع آواز خواندن ما و فُرم
آهنگسازی ما جور درنمیآید. اشعار فردوسی خیلی سخت است و مردم ما هم خیلی راحت ارتباط
برقرار نمیکنند»... «در اشعار فردوسی داستان و مسائل دیگر دیده میشود و کاملاً
شکلاش با غزل فرق میکند. برای همین من نتوانستم به سراِغاش بروم... من خود را
وامدار او میدانم. فردوسی زبان ما را نجات داده است. او زبان و هویت ما را حفظ
کرد و همه ما به این مرد بزرگ بدهکاریم. در حقیقت شیوه کار آوازی من به گونهای
بوده است که هیچگاه نتوانستم از این مرد بزرگ استفاده کنم». «همایون شجریان» اما
برای اولین بار آهنگ «سیمرغ» (شرح حال زال و رودابه از شاهنامه فردوسی) ساخته
«حمید متبسم» را در سال ۱۳۹۰ اجرا کرد.
***
در پایان مایلم با بخشهائی از نامه «استاد
کیهان کلهر»، کمانچهنواز برجسته ایرانی، که از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ به همراه «استاد
حسین علیزاده» و «همایون شجریان» با «استاد شجریان» همکاری داشت، این نوشته را به
پایان ببرم.
«بعید و دور میبینم کس دیگری به بلندای مَسندی
که او بر آن تکیه زده برسد. مَسندی که از اَرکاناش طی هجوم و تاخت و تاز
یونانیان، اعراب، مغولان، جاهلان و متعصبان از گذشته تا امروز بارها لرزیده، اما
هنوز پا برجاست، مَسندی که بر قلبهای مردم این خاک استوار است... از او بیاموزیم
پشتکار و هدفمندی و روحیه تحقیق، جستن راه برای فراتر رفتن از شرایط موجود را.....
وفاداری به مردم را، از او سرسختی و ایستادگی در برابر ظلم و زشتی و دروغ و فریب
را بیاموزیم... مهمترین رسالت او زنده داشتن «موسیقی و آواز» بود در کنار معدود
معاصراناش. او وارث و عصاره طاهرزاده، ضلی، قمر، اقبال، سید علی اصغر کردستانی،
ادیب، تاج و بنان، که هر کدام در زمان خود این مشعل را روشن نگاهداشته بودند.
بود. به من بگوئید تاریخ کدام فرهنگ دنیا، فقط طی دو قرن، توانسته دو نابغه در
آواز، مانند قمرالملوک وزیر و محمد رضا شجریان را به دنیا هدیه کند. دو نماد
اثرگذار اجتماعی در تصمیمگیریها و انتخاب مواضع درست و ایستادن در کنار مردم.
روزگاری که قمر به قصد کنسرت مسافر رشت میشود، کیلومترها مانده به شهر روستائیان،
که از قضا دست پُری هم نداشتند، کنار جاده دامهایشان را پیش پای قمر قربانی میکردهاند.
[قمر از نادر خوانندگانی بود که درآمدش را بین فقرا تقسیم میکرد و تا پایان زندگیاش
در کمال تنگدستی زیست و از دنیا رفت – عارف]. به هر طریق و هر نشان، پیامبر همدلی
و اتحاد باشیم، نه یادآور نفاق. کاری به از ما بهتران و بالانشینان ندارم، خودمان
را میگویم، ما مردم سرزمین سختیهائیم، مردمی هنوز جنگزده، هنوز سیلزده، هنوز
زلزلهزده، مردم کویر و قنات، مردم کوهستانهای صعب و خشن، مردم شمال و جنوبی در
خطر همیشگی تاخت و تاز، که تنها به زنجیر فرهنگ به هم پیوستهایم و این پیوستگی جز
به لبخند و مهر و عشق و غمخواری نمیپاید». «هزار چشم داشتم و هزار چشمه اشک
روان، این داغ که بر قلبم نشسته را سرد نتوانستم کرد».
نقش ارامنه در موسیقی اصیل (سنتی) ایران
«امیر حسین آریانپور»، جامعهشناس و فرهنگنویس
معتقد است: «ارامنه در موسیقی ایرانی نقش پُررنگی داشتند. همه ما به همراه ارامنه
جزئی از خاک ایرانیم».
نقش ارامنه در گسترش موسیقی کلاسیک ما بسیار پر
رنگ است. اگر در کشور ما امروز موسیقی اصیل (سنتی) وجود دارد، تا حدودی آن را
مدیون ارامنه هستیم. زمانی که مسلمان در ایران بعد از حمله اعراب از موهبت موسیقی
محروم بودند، ارامنه در حفظ آن کوشیدند. ارامنه بیشتر روحیه «میترائیسم» داشتند و
برای آنها موسیقی مهم بود، علاوه بر این آنها هزاران قطعه موسیقی در کلیساهایشان
اجرا میشود. آنها هفتهای ۷ بار در کلیسا موسیقی اجرا میکنند. ارامنه معتقد
بودند که موسیقی خشونت را از بین میبرد. زمانی که ارامنه باشگاهی در چهار راه
یوسفآباد تهران داشتند، ارامنه آنجا کنسرت میگذاشتند. حتی ایرانیان غیر ارمنی
نیز از آن کلوب برای اجرای کنسرت استفاده میکردند. در آن کلوب هنرمندانی چون «ملک
اصلانیان»، «فاطمه صبا»، «اِوِلین باغچهبان»، «مُنیر وکیلی» و برخی دیگر کنسرت میدادند.
در ایران «روبیک گریگوریان»، «امانوئل ملک اصلانیان» و «بوریس چکناواریان» در عرصه
موسیقی بسیار تأثیرگذار بودند. زمانی اکثر معلمهای هنرستان موسیقی ارمنی بودند.
از جمله خانم «هاکوپیان»، «حقنظریان خسروی» که در عین حال رئیس هنرستان موسیقی
بود. «بوریس چکناواریان» نیز در هنرستان موسیقی تدریس میکرد.
موسیقی ارامنه در ایران حدود ۱۰۰ سال متأثر از
موسیقی «دستگاهی» ما بود. البته آنها از سازهای «بادی» نیز استفاده میکردند. حتی
امروز در آهنگهای «چکناواریان» – رهبر ارکستر سمفونیک و اُپرای تهران – که تعداد
آنها به ۷۵ میرسد، تأثیر موسیقی ملی ایران به خوبی مشهود است. او با ترتیبدادن
نمایشگاهی از سازهای ملی، تصدی «صدای خانه ملت» را عهده دار شد. خوش دست ترین تار
ایرانی را «یوهانس آبکاریان» یا «یحیا تارساز» ساخته است که به تار «یحیا» مشهور
است. هر نوازنده تاری که صاحب تار «یحیا»ست به خود میبالد.
نقش یهودیان در موسیقی اصیل (سنتی) ایران
موسیقیهای باستان ایران در جائی ضبط و یا ثبت
نشده است. در میان ایرانیان یهودیان که از ۱۷۰۰ سال پیش به سرزمین ما آمدند با این
موسیقی آشنا بودند. منباب مثال در اوایل سال ۱۹۰۳ یک فرانسوی که از شیراز دیدن
کرده بود، گزارش میدهد: «در شیراز ۵ تا ۶ هزار یهودی زندگی میکنند که ۶۰۰ نفر
آنان موسیقیدان، نوازنده و خواننده هستند». نمونه دیگر «مرتضی خان نیداوود» است
که یهودی بود. او بیشترین «گوشه»های موسیقی ایرانی را از بَر بود. لازم به ذکر
است که آهنگ معروف «مرع سحر» را که «قمرالملوک وزیری» برای اولینبار خواند،
«مرتضی خان نیداوود» بر روی شعر «ملکالشعرا بهار» ساخته است. همچنین «موسی نیداوود»
ردیفدان، نصرالله زرین پنجه آهنگ ساز مشهور، «دردشتی» خواننده معروف، «موسی خان
کاشی» کمانچه نواز چیره دست و ... جملگی از شهروندان یهودی ما بودند که خدمات
بزرگی در عرصه موسیقی انجام دادند. اگر موسیقیدانان یهودی نبودند موسیقی در دست
«بنگاههای شادمانی» میماند.
یهودیان ایران فرهنگشان، بویژه در عرصه موسیقی
ایرانی بود. حتی در زورخانهها هم همان آهنگهای مسلمانان زورخانه مسلمانان را مینواختند.
آهنگهای شاد «مبارک باد» و «تولدت مبارک» ساخته یهودیان است. باستانیبودن موسیقی
«کنیسائی» و «نیمه کنیسائی» را از آنجا میتوان تشخیص داد که بخشهائی از موسیقی
«دستگاهی» ایرانی در آنها شنیده میشود. در برخی از ترانههای فولکوریک یهودیان
مانند «گیپا» یا ترانه «حمام رفتن داماد» و یا «ختنه سوران» نیز از موسیقی دستگاهی
نشأت گرفتهاند. نمونه دیگر ترانه «شُدی جانان» که در شب عروسی میخوانند، دقیقاً
در مایه افشاری است. برخی دیگر از ترانهها در مایه دشتی و یا همایون هستند. در
حقیقت نواهای آهنگهائی که یهودیان میسرایند و میخوانند از دستگاههای ۱۲ گانه
موسیقی ایرانی سیراب میشوند.
بدون تردید میتوان گفت که یهودیان نیز به سهم
خود پاسدار، ناقل، حامل و حافظ موسیقی ایرانی بودند.پایان
------
منابع: ویکیپدیا، «امیر حسین آریانپور»، آوای
جاوید.
***
گزارشی
درمورد مراسم تجلیل ازرفیق رئول
درگرامیداشت یاد یک کمونیست برجسته
یک سال پیش ، در 16 اکتبر 2020 ، رفیق
رائول مارکو رهبرحزب کمونیست اسپانیا (
مارکسیست لنینیست) در گذشت. رفیق رائول کمونیستی آبدیده ، انترناسیونالیستی پایدار ، و
نقش عمده در بینانگزاری حزب داشت. در سال گذشته ، به دلیل خطر همه گیری
کرونا و محدودیت های سفر ، هیچ مراسمی برگزار نشد. در اولین سالگرد درگذشت او ،
رفقای حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست-لنینیست) (PCE/ML) از رفقا و دوستان و احزاب برادر او دعوت کردند
که در برنامه بزرگداشت یاد او در 16 اکتبر 2021 شرکت کنند.
صبح روز شنبه ، 16 اکتبر ، رفقایی از اسپانیا و سراسر جهان در تجمع
با شکوهی گرد میآیند تا خاطره رفیق رائول را گرامی بدارند و از کار و
مبارزه خستگی ناپذیر او ستایش نمایند. این روز ادای احترام به رفیق رائول در
گورستان مدنی مادرید آغاز میشود ، جایی که با دفن خاکسترش در قبر رفیق النا اودنا
، اولین همراه او در بینانگزاری حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست) در
سال 1964 ، این دو رفیق رزمنده بهم میپیوندند.
این مراسم ادای احترام ، خانواده وی ، رفقا ، سازمان جوانان حزب
، نمایندگان احزاب و سازمانهای متشکل در کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای
مارکسیست لنینیست (CIPOML) دوستان
، واعضای سازمانهای دیگر را گرد
هم می آورد. جوانان شرکت
کننده در این مراسم با همراهی دو نوازنده چندین شعر زیبائی را که رفیق رائول دوست
داشت میخوانند. در پایان این بخش از مراسم ، با خواندن سرود انترناسیونال همگی از او خداحافظی میکنند.
در ساعت 11:30 صبح در آتنا مرکز مادرید ، یک مراسم پر جنب و جوش و رزمنده ، با شرکت رفقای رائول و نمایندگان احزاب و
سازمانهای مارکسیست لنینیست ، آغاز می شود. چند نویسنده و شاعر از توانائی های
رفیق رائول سخن میراندند. لولا وال از زندگی و مبارزه مشترک با رائول برای یک اسپانیای سوسیالیستی
گزارش میدهد. رفیق میگوئل پاسترانا از حزب کمونیست اسپانیا ( مارکسیست لنینیست) ،
بر نقش سیاسی برجسته ای که رائول در هیئت مدیره انجمن مدیریت آتنئوس ، این مکان
عالی فرهنگی نیروهای مترقی و ضد فاشیست ، ایفا کرد ، تأکید میکند .رفیق پابلو میراندا از حزب کمونیست
مارکسیست-لنینیست اکوادور ، به نمایندگی از کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای
مارکسیست-لنینیستی (ICMLPO)
، نقش برجسته رفیق رائول مارکو را به عنوان یک
انترناسیونالیست در تأسیس و تقویت کنفرانس بین المللی ICMLPO ارائه میکند. سخنرانیهای کوتاهی توسط
حزب کمونیست کارگران فرانسه (PCOF) حزب کار (EMEP) ترکیه، پلاتفرم کمونیستی ایتالیا ، سازمان برای تشکیل
حزب کمونیست کارگران آلمان و بسیاری از کشورهای دیگر و همچنین سازمانهای مترقی
انجام میشود. در نهایت ، رفیق خوان رومرو
از دبیرخانه حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست) صحبت میکند. او از رفیق رائول نه تنها به
عنوان یک رزمنده حزبی ، بلکه به عنوان
فردی که از رفقای خود مراقبت میکرد قدردانی میکند.
این ادای احترام با قطعات
مختلف کلاسیک روی پیانو بزرگ کنسرت ،
قطعاتی که رفیق رائول به طور خاص آنها را دوست داشت ، همراه میشود.
حزب کار ایران (توفان ) پیام همبستگی به این مراسم ارسال کرد
که ترجمه فارسی آنرا در زیر میخوانید.
رفقای گرامی!
رفیق رائول یک انترناسیونالیست
دراندیشه و عمل بود. برای رفقای حزب کار ایران (توفان)، که برای انجام وظائف
انترناسیونالیستی خود در کشورسوسیالیستی آلبانی کار میکردند، از حضور رفیق رائول
و بیان نظرات او در مورد تقویت ساختمان سوسیالیسم در آلبانی خاطرات بسیار زیبائی
بجا مانده است.
حزب کار ایران (توفان) به مناسبت درگذشت رفیق
رائول مارکو (2020 - 1936) عمیقترین تسلیتهای خود را به رفقای حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست -
لنینیست) ابراز میدارد.
رفیق رائول در دوران جوانی به جنبش کمونیستی
پیوست، در دهه 1960 بر علیه رویزیونیستهای خروشچفی مبارزه کرد، و حزب کمونیست
اسپانیا (مارکسیست - لننیست) را در سال 1964 به همراه چندین رفیق بنیان گذاشت.
رفیق رائول به اشکال مخفی و علنی برعلیه
رژیم فاشیستی فرانکو دست به مبارزه زد و در سال 1971 جبهه انقلابی و دمکراتیک ضد
فاشیست را بنا نهاد. او نقش عمدهای در شکلگیری کنفرانس بینالمللی احزاب و
سازمانهای مارکسیست - لنینیست ایفا نمود و آثار تئوریک متعددی در مورد مسائل جنبش
کمونیستی بینالمللی به چاپ رساند.
رفیق رائول مارکو تمام زندگی خود را وقف مبارزه
برای آرمان طبقه کارگر و تودهها و برای انفلاب و سوسیالیسم در اسپانیا کرد. او
پرچم انترناسیونالیسم پرولتری را بر افراشته نگهداشت و بطور خستگیناپذیر به کار
خود برای پیشبرد و تقویت کنفرانس بینالمللی احزاب برادر ادامه داد.
در حالی که درگذشت رفیق رائول مارکو ما را در
اندوهی عمیق فروبرده است، آموزشها، آثار ارزشمند وی، و مبارزهاش برای رهائی طبقه
کارگر الهام بخش فعالیت ماست. ما پرچم مبارزهاش را برافراشته نگه خواهیم داشت.
پرشکوه باد خاطره درخشان رفیق رائول!
حزب کار ایران (توفان)
17 اکتبر 2020
***
ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
بازهم
در مورد ماتریالیسم تاریخی
ماتریالیسم تاریخی عینی بودن را با
روحیه انقلابی پیوند میدهد عامل عینی را با عامل ذهنی در میآمیزد.
ماتریالیسم تاریخی نشان میدهد که
جامعه با وجود آنکه بغرنجترین و پیچیدهترین بخش دنیای مادی است معذالک مانند بخشهای
طبیعت قابل شناخت است و میتوان آنرا با شیوه علمی بررسی کرد، قوانین حرکت و تکامل
آنرا دریافت.
البته جامعه مانند طبیعت دارای انواع
گوناگون پدیدهها و پروسهها است که هر کدام موضوع علم خاصی را تشکیل میدهد.
چنانکه علم اقتصاد سیاسی قوانین پیدایش و تکامل شیوههای مختلف تولید و جانشین شدن
یک شیوه تولید را با شیوه دیگر برسی میکند، علم حقوق قوانین پیدایش و تکامل اشکال
دولت و حقوق را مورد مطالعه قرار میدهد، علم زیبا شناسی از هنر و قوانین تکامل
آن، از روابط هنر با واقعیت و نقش هنر در اجتماع گفتگو میکند، موضوع علم تاریخ
تشریح و توضیح وقایع تاریخی مشخصی در این یا آن کشور در توالی زمانی آنها است و
غیره.
ماتریالیسم تاریخی، برخلاف علوم
اجتماعی، به مطالعه قوانین خاص این یا آن شکل پدیدهها و مناسبات اجتماعی مانند
پدیدهها و مناسبات اقتصادی، هنری، حقوقی و غیره نمیپردازد، بلکه جامعه را بمثابه
مجموعهای واحد در کلیه روابط و جهات درونی آن و تاثیر متقابل این جهات برروی
یکدیگر در نظر میگیرد و عامترین قوانین تکامل جامعه را بدست میدهد. موضوع
ماتریالیسم تاریخی مطالعه این یا آن کشور، این یا آن خلق نیست، بلکه جامعه انسانی
بطور کلی است. ماتریالیسم تاریخی معرفت به وجوه مشترک و قوانین عام زندگی اجتماعی
و تکامل کلیه خلقها است.
برای مثال قانون مبارزه طبقاتی را در
جامعه سرمایهداری در نظر میگیریم. در این جامعه وجود طبقات آنتاگونیست پرولتاریا
و بورژوازی پدیدهای تصادفی نیست زیرا در هر کشوری که شیوه تولید سرمایهداری بروز
میکند، هر چه باشد خصوصیات تاریخی، ملی و فرهنگی مردم آن کشور، این طبقات ناگزیر
پدید میآیند و میان آنها مبارزه طبقاتی در میگیرد. قانون مبارزه طبقه کارگر و
کارفرما از درون جامعه سرمایهداری بیرون میآید، از ماهیت آن سرچشمه میگیرد.
بدین ترتیب مبارزه طبقاتی رابطه ضروری، عام و تکرار شونده میان پدیده طبقاتی در
جامعه سرمایهداری است.
بهمین قسم شیوه تولید سرمایهداری، نه
بر سبیل اتفاق، بلکه بنا بر ضرورت و قانونمندی جای فئودالیسم را میگیرد،
سوسیالیسم نیز بر طبق قوانین اجتماعی حاکم بر جامعه سرمایهداری، ناگزیر بجای این
جامعه مینشیند.
ماتریالیسم تاریخی بر آنست که قوانین
تکامل اجتماعی جنبۀ تاریخی دارند یعنی آنها را آغاز و انجامی است. بعضی از آنها با
پیدایش جامعه انسانی پیدا میشوند و ارزش و عمل خود را در سراسر جامعه انسانی حفظ
میکنند. هستی اجتماعی تعیین کننده شعور اجتماعی است یا بعبارت دیگر «طرز زندگی
انسانها هر طور که باشد طرز تفکر آنها نیز همانطور است» (استالین).
قانون مبارزه طبقاتی بمثابۀ نیروی
محرکه تکامل تاریخی در جوامعی که طبقات آنتاگونیستی در برابر هم قرار میگیرند.
عمل این قانون با پیدایش طبقات در جامعه آغاز میگردد و تازمانی که در جامعه طبقات
آنتاگونیستی وجود دارند این قانون بقوت خود باقی میماند.
شناخت قوانین تکامل جامعه به انسان
امکان میدهد که جهت حرکت جامعه ر از پیش به بیند و بر تکامل جامعه بطور ثمربخش
تاثیر بگذارد. در اینکه تاریخ را انسانها میسازند تردید نیست، ولی آنها میتوانند
تاریخ را کورکورانه بنا کنند یا قوانین تکامل جامعه را بشناسند و آگاهانه و متشکل
به ساختن تاریخ بپردازند.
شناخت قوانین تکامل جامعه به انسان
امکان میدهد که خود را از قید ضرورت تاریخی برهاند زیرا آزادی در اینست که انسان
بتواند با معرفت هر چه کاملتر در مسئلهای تصمیم بگیرد.هر اندازه معرفت انسان به
قوانین طبیعت و جامعه عمیقتر و همه جانبهتر باشد آزادی وی از سلطه قوای
طبیعت و جامعه بیشتر است. با معرفت به قوانین، انسان نیروهای طبیعت و جامعه را زیر
سلطه خود درمیآورد و خود را از دنیای ضرورت بیرون میکشد و به دنیای آزادی میرساند.
همانطور که انگلس بیان میدارد:
«آزادی در عدم تابعیت خیالی از قوانین
طبیعت نیست، بلکه در شناخت این قوانین است و بر اساس این شناخت امکان واداشتن
طبیعت به اینکه بر طبق نقشه و برای نیل به هدفهای معینی عمل کنند».
«نیروهای اجتماعی تا زمانی که آنها را
نشناختهایم و بحساب نمیگذاریم مانند نیروهای طبیعت کورکورانه، از روی قهر و بوجه
مخرب عمل میکنند. اما همین که آنها را شناختیم، عمل آنها جهت و تاثیر آنها را
دانستیم، آنگاه دیگر مربوط به خود ما است که آنها را هر چه بیشتر تحت اراده خود
درآوریم و به کمک آنها به هدفهای خود دست یابیم. این موضوع بویژه به نیروهای
مولده عظیم معاصر مربوط میشود... همین که سرشت آنها شناخته شد آنها میتوانند
دردست تولید کنندگان مجتمع، از فرمانروایانی اهریمنی به خدمتگذارانی رام و سربزیر
تبدیل گردند. در اینجا همان تفاوتی هست که میان نیروی مخرب الکتریسته در صاعقه
توفان و الکتریسته رام شده در دستگاه تلگراف و چراغ برق است، همان تفاوتی که میان
حریق و آتشی که در خدمت انسان است وجود دارد».
چنین است دیالکتیک ضرورت و آزادی و
تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر. آنجا که ضرورت مطلق است از آزادی اثری نیست، هرچه
ضرورت بیشتر شناخته شود بهمان اندازه آزادی بیشتری بدست میآید. آزادی، شناخت
ضرورت است، امکان استیلای برآنست.
شناخت قوانین عینی تکامل جامعه امکان
میدهد که تودهها آن راهی را در پیش گیرند که قوانین نشان میدهند. فعالیت تودهها
در اینحال جامعه را به پیش خواهد برد و هیچ نیروئی قادر به جلوگیری از آن نیست.
برعکس، طبقات کهنه که تکامل جامعه آنها را به زوال و نیستی میراند پیوسته میکوشند
راه را بر تکامل اجتماع به بندند، با عمل قوانین اجتماعی به مقابله برخیزند، مانع
عمل و تاثیر آنها گردند. این مقاومت طبقات کهنه خود یکی از تظاهرات قوانین زندگی
اجتماعی است. این طبقات در واقع بر خلاف جریان تکامل حرکت میکنند و بهمین جهت
مساعی آنها در حفظ خویش و متوقف ساختن حرکت جامعه بجائی نخواهد رسید. چنین بود در
گذشته سرنوشت فئودالها و اشراف که از نظام فئودالی دفاع میکردند، چنین است
سرنوشت بورژوازی که اکنون از نظام سرمایه داری دفاع میکند و در تلاش آنست که از
استقرار نظام سوسیالیستی که ضرورت تاریخی آنرا ناگزیر ساخته جلوگیرد.
***
گشت و گذاری در فيسبوک،
پاسخ به يک پرسش
پرسش: با سلام سئوالی داشتم در باره ماهیت جامعه چین. مطابق اسنادی که
جمهوری خلق چین به مناسبت صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست انتشارداده بیان داشته
که چین در سالهای 60 هیچگاه سوسیالیستی نبوده و مائوهم انقلاب چین را سوسیالیستی
ندانسته بلکه اعلام داشته که انقلاب ماهیتش ملی و دمکراتیک بود.بنظرم تا زمانیکه
دریک کشور پایه های مادی وفنی و فرهنگی آماده نباشد آن کشورعقب مانده است و نمی
تواند سوسیالیسم را پیاده کند.آیا فکر نمی کنید کشورچین دردوسه دهه اخیر با صنعتی
کردن جامعه وارد فاز سوسیالیستی شده است؟
پاسخ: دوست عزیز، چنین درکی از ماهیت انقلاب چین درسال 1949 ویا
ساختمان سوسیالیسم در دهه 60 میلادی نادرست است و یک درک اکونومیستی از انقلاب چین
و قلب ماهیت واقعی چین کنونی است! برای پاسخ به پرسش شما و روشن کردن برخی نکات
مهم تحولات چین بطور فشرده به موارد زیر اشاره میکنیم به این امید که به پرسشتان
پاسخ درخورتوجه ای داده باشیم.
مرحله انقلاب چین، دمکراتيک و ضد امپرياليستی یا ملی بود.حل مستله ارضی و
برانداختن سلطه امپریالیسم پيش شرط گذار به انقلاب سوسياليستی بود . انقلاب ارضی و
انقلاب ملی بايد بمثابه يک پروسه واحد در نظر گرفته شده وپيش برده میشد ؛ با در
نظر گرفتن اينکه در مراحل مختلف انقلاب از اين دو ( انفلاب ارضی و انقلاب ملی) يکی
سبت به ديگری بر جستگی پيدا می کند. درهر شرايطی مبارزه بخاطر سيادت پرولتاريا ،
مبارزه جهث استحکام وحدت کارگران و دهقانان بعنوان ستون اساسی جبهه متحد که از
نيروهای ملی و ضد فئو دالی تشکيل می گردید؛ ضروری بود . زيرا بدون تامين هژمونی
حزب پرولتاريا پيروزی نهایی در انقلاب دموکراتيک ممکن نخواهد بود. ماهیت انقلاب
چین دمکراتیک نوین/دمکراسی نوین بود زیرا تحت رهبری حزب کمونیست قرار داشت.انقلاب
دمکراتیک نوین چینیکی ازاشکال انقلاب پرولتاریایی بود.
-حزب کمونیست تحت رهبری رفیق مائوتسه دون بعد از کسب قدرت
سياسی درسال ١٩۴٩ ، تضاد اساسی در داخل چين را تضاد بين پرولتاريا و
بورژوازی تعين نمود." گزارش به دومين پلنوم کميته مرکزی جلد چهارم اثار مائو." و يا در رابطه با تضاد بورژوازی
ملی با پرولتاريا در سال ١٩۵٢ چنين بيان داشت:" با سرنگونی طبقه مالکين
ارضی و طبقه سرمايه داران بروکرات ، تضاد پرولتاريا و بوژوازی ملی عمده است. " اين بدين معنی است که دو
تضاد اساسی جامعه چين يعنی تضاد با امپرياليسم و تضاد با فئوداليسم از طريق انقلاب
ملی و انقلاب دهقانی حل شد و جامعه چين به مرحله دوم انقلاب يعنی مرحله انقلاب
سوسياليستی گام گذارد سرمايه های بزرگ داخلی و خارجی ملی شد و در اختيار دولت قرار
گرفت که بخش دولتی اقتصاد را تشکيل داد. از آنجاکه در دولت چين قدرت در دست
پرولتاريا به رهبری حزب کمونیست بود، بخش دولتی اقتصاد خصلت سوسياليستی داشت و به
دولت امکان می داد که شريانهای حياتی اقتصادکشور را در دست گيرد. اما ارزش توليدات
اين بخش فقط ده درصد ارزش کل توليدات اقتصاد ملی بود ، زيرا اقتصاد کشور پس از ٢۵ سال جنگ داخلی و جنگ با امپرياليسم بکلی ويران
شده بود. از اين رو بخش خصوصی اقتصاد و توليد خصوصی اجتناب ناپذير بود. اما اين
توليد خصوصی بعلت وجود ديکتاتوری پرولتاريا نمی توانست عنان گسيخته رشد يابد و
کشوررا به راه سرمايه داری و ديکتاتوری بورژوازی سوق دهد. مائو درآن زمان سرمايه
داری محدود و سپس امحاء آن را در گذار به سوسياليسم دردستور کار داشت وبدرستی
معتقد بود که سلب مالکيت از سرمايه داری بايد گام به گام صورت گيرد. پس از انقلاب
ارضی در مناطق آزاد شده که ظرف نخستين سالهای ١٩۵٠ بپايان رسيد، تشکيل کئوپراتيوهای دهقانی و
پيشه وری به مرحله عمل در آمد که خود دارای خصلت سوسياليستی بود ، زيرا به مالکيت
خصوصی دهقان بر زمين خاتمه بخشيد و ما لکيت اجتماعی را برقرار کرد. حيات
کولاکها/بورژوازی روستا با يپدايش تعاونی های کشاورزی ديری نپائيدو به آن خاتمه
بخشيد و اين تعاونی ها در سال ١٩۵۵ در سراسر کشور بطور عمده بپايان رسيد. انقلاب چین تحت رهبری حزب
کمونیست با حل وظایف دمکراتیک وارد مرحله سوسیالیستی شد وتحولات سوسیالیستی یکی پس
از دیگری به تشدید تضاد ومبارزه طبقاتی با بورژوازی منجر شد. رشد نیروهای مولده ونقش آگاه انسان بر روابط
اقتصادی و برنامه ریزی برای نیاز انسان ونه سود اساس ماهیت تحولات انقلاب
سوسیالیستی را تعریف می کرد و نه رشد صنعت به مانند ممالک سرمایه داری دراثر رشد نیروهای مولده
درچین سوسیالیستی وتشدید تضادهای طبقاتی سرانجام درسال ١٩٧۶ بخاطر اشتباهات و
ضعفهای رهبری حزب جناحی تحت رهبری ضد انقلابی دنگ سیا پینگ دست به کودتا وتصفیه
میزند وبا کسب قدرت سیاسی وبرانداختن دیکتاتوری پرولتاریا ماهیت حزب ودولت را
تغییر میدهد و راه احیای سرمایه داری را پیش می گیرد ونتیجه اش امروز اظهرالمنشمس است هیچ
انسان دانای کمونیستی نمی تواند ماهیت سرمایه داری نوخاسته چین را درشرایط کنونی آنهم
با ماهیت انجصاری آن یعنی امپریالیستی کتمان کند. هرگونه ارزیابی سوسیالیستی
ازجامعه چین کنونی یک نظریه رویزیونیستی وضد دیکتاتوری پرولتاریاست وبااصول ومبانی
کمونیستی مغایرت دارد. موفق باشید.
***
پاسخ به يک پرسش در
شبکه تلگرام
پرسش:
دوستان محترم توفان، اخیرا کتابی بنام " شبی در تهران" توسط" فیلیپ
کپلان" یکی ازمقامات عالی رتبه سفارت آمریکا درایران به انگلیسی منتشر شده که
دراین کتاب گفته می شود یکی ازافسران ارشد سازمان اطلاعات آمریکا یک سال قبل از
سرنگونی شاه به فیلیپ کپلان خبر می دهد که وی عازم ایران است تا طرح سرنگونی شاه
را اجرا کند".آیا این به معنای این نیست که سرنگونی شاه از مدتها قبل توسط
آمریکا برنامه ریزی شده است؟
پاسخ:دوست
عزیز، ما اطلاعی از انتشار چنین کتابی نداریم.اما کتب مشابهی با چنین مضمونی
درسالهای اخیر منتشر شده که شدیدا آلوده به تئوری توطئه وبرای تخطئه کردن انقلاب
ایران بوده است.اینگونه تحلیل ها بیشتر درشبکه های تلویزیونی سلطنت طلب
تبلیغ میشود تا ثابت کنند شاه" مستقل وملی" بوده و بر ضد منافع غرب
وآمریکا عمل می کرده است وبه همین دلیل وی را برانداختند!!؟
چنین تحلیل هایی نادرست است واین محافل همچنان پس از
42 سال از انقلاب درتوهمند وهمه چیز را با تئوری توطئه "کارکار دایی جان
ناپلئون" است توضیح
می دهند!
حتمن می دانید که آمریکا تا آخرین روزهای حضور شاه
درایران ازاوحمایت کرد، ازکشتار١٧ شهریور وهمه سرکوبگریهای حکومت پهلوی حمایت کردو
پشتش را خالی نکردند.... اما سرانجام وقتی دیدند موج توفنده انقلاب به این آسانی
فروکش نمی کند وشاه هیچ پشتوانه معنوی درایران ندارد ازحمایت خود دست کشیدند وبا
خمینی وارد مذاکره شدند. خمینی هم با زیرکی به غرب وعده داد "اگرازحمایت شاه
وسلطنت دست بکشید ما فروش نفت وتجارت را با شما ادامه می دهیم ومنافعتان را تامین
میکنیم" ( نقل به معنی) »
اما دیدیم وقتی خمینی قدرت را گرفت درمقابل آمریکا
ایستاد، سفارت را اشغال کرد وریشه نفوذ آمریکا درایران را برچید.40 هزار مستشار
نظامی آمریکایی پا به فرار گذاشتند.بعد از اشغال سفارت آمریکا
توسط" دانشجویان خط امام" ایران مورد تحریم قرارگرفت حتا طرح
کودتا برای رژیم تدارک دیده شد.... وامروز حکومت جمهوری اسلامی ایران با چین وروسیه
همکاری می کند.توافقنامه 25 ساله اقتصادی را با چین امضا می کند وعضو پیمان
شانگهای می شود...... همین امر نشان می دهد که انقلاب بهمن و سرنگونی حکومت شاه
توطئه آمریکا نبوده بلکه نتیجه مبارزه مردم بود که تمام محاسبات غرب را درهم ریخت..
اساسا چه دلیلی داشت که شاه را که مطیع فرمان غرب
بود، متحد شان درمنطقه وجهان بود وبخش بزرگی ازپول نفت را صرف خرید اسلحه از
آمریکا میکرد... سرنگونش کنند وخمینی را بر سر کار آورند که متحد چین
"کمونیست"،روسیه، کوبا و کره شمالی وونزوئلا وسوریه... شود. این نظرات
وکتابها با منطق وعقل
سلیم
نمی خوانند.
حال چرا سطنت طلبان چنین می گویند؟
بخاطر اینکه ثابت کنند شاه مستقل بوده ومخالف غرب
ومنافع آنها را به خطر انداخته بود؟؟؟
چنین سخنانی نادرست وغیر علمی اند وعدم شناخت صحیح از
تضادهای اجتماعی ،تحولات تاریخی وانقلاباتی است که خارج از اراده افراد رخ می
دهد.انقلاب ایران نتیجه رشد تضادهایی بود
که پس از دوکوتای ضد ملی انگلیسی 1299 وآمریکایی 28 مرداد 32 شکل گرفت وسرانجام به
انقلاب بهمن 57 و سرنگونی دودمان پهلوی منجر شد. موفق باشید