دو یاد داشت کوتاه
ترس از انفجارعمومی و تاکتیک عقب نشینی رژیم
رژیم کودتاچی سید علی خامنه ای در بد مخمصه ای گیر کرده است. کودچیان با برنامه ای ازپیش آماده شده و با توسل به شیوه دروغ "هراندازه بزرگتر وفریب مردم سهلتر" به میدان آمدند و نتایج دلخواه خود را تحویل مردم دادند. آراء احمدی نژاد به حدی بزرگ و شگفت آور تنظیم شد که حتا مرغ پخته را به خنده آورد. تقلب انتخاباتی آنقدر آشکار و وقیحانه صورت گرفت که نتوانست حتا نا آگاهترین عناصر جامعه را بفریبد چه رسد به توده روشنفکرو آگاه شهرنشین را. مردم نتنها به زیر بار این تقلب بزرگ نرفت بلکه این عمل رندانه و کودتاگرانه را بشدت محکوم کرد و با تظاهرات عظیم میلیونی خود مشت محکمی بردهان باند تبهکار خامنه ای- احمدی نژاد کوبید و نشان داد اینبار به سادگی عقب نخواهد نشست. مردم ، بویژه پسران و دختران قهرمان در نبردی نابرابر خیابانها را به اشغال خود درآوردند و هر چه در توان داشتند درمقابل نیروهای سرکوبگر و جنایتکارولی فقیه بکارگرفتند وشجاعانه برای آزادی رزمیدند. رژیم کودتا اگرچه بیرحمانه به کشتار مردم غیر مسلح دست زد و هزاران نفر را به زندان انداخت ووحشیانه ترین شکنجه ها را بر جوانان روا داشت لیکن درعین حال نیز ضربات سختی بر پیکرش وارد آمد وطلسم قدرقدرتی اش را شکست و تمام کثافات و چرک وخون سی ساله نظام جمهوری اسلامی را درابعاد وسیع ملی و بین المللی رسوا ساخت و بقول ولی فقیه " آبروی نظام را برد". کودتاچیان هرگز خوابش راهم نمی دیدند که اعتراضات مردمی با چنین موج میلیونی درمقابلشان بایستد وحتا بخشی ازیاران اصولگرا و اصلاح طلب نظام مانند میر حسین موسوی ومهدی کروبی به صفوف معترضین رانده شوند و به افشای رهبر و مافیای قدرت بپردازند. رژیم که همواره چون تنی واحد عمل میکرد ودر مقابل دشمنان خود می جنگید اینباراما چند شقه شده ودربن بست عمیقی گرفتار آمده است. شکاف حکومتی و نزاع بین جناحها هرروز ژرفتر میگردد وآینده ای تاریک و هولناکی برای رژیم ترسیم نموده است. رژیم بجزتکیه به سر نیزه و سرکوب و شکنجه و اعدام و دادگاههای نمایشی حرفی برای گفتن ندارد. رژیم کودتا درانزوای مطلق بسر می برد و از همه سو خود را درمحاصره می بیند. باند کودتا چی حاکم حتا یاران اصلاح طلب هواخواه قانون اساسی جمهوری اسلامی را برنمی تابد وآنها را با شکنجه و" تعزیراسلامی" به اعتراف توطئه و انقلاب مخملی و همکاری با اجنبی وا می دارد. هرروز خبر ازقتل و شکنجه جوانان به گوش میرسد. هرروز شاهد تجمع اعتراضی مادران و پدران درمقابل زندان اوین هستیم. هرروز از مفقود شدگان سخن میرود. هرروزاز فجایع زندان کهریزک سخن میرود. هرروز ازحمله به کوی دانشگاه وضرب وشتم دانشجویان وهرروز ازتجاوز جنسی به دختران و گورهای پنهان و دسته جمعی دربهشت زهرا سخن میرود. خشم مردم ازاین همه توحش و بربریت رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر لباس شخصی و بسیجی و پاسدارهرروزمتراکمترمیشود و احتمال انفجار عمومی ایران رژیم را به وحشت مرگ انداخته است.
درچنین شرایطی است که رهبرجمهوری اسلامی سید علی خامنه ای به میدان می آید و ازحمله نیروی امنیتی به کوی دانشگاه تهران پس از انتخابات کذایی ریاست جمهوری اسلامی به عنوان یک " یک تخلف" بزرگ نام می برد و از"برخورد قاطع با جنایات صورت گرفته" سخن می گوید. درچنین شرایطی است که ولی فقیه ادعای دست نشاندگی و وابستگی جنبش اعتراضی به بیگانگان را نادرست اعلام میکند . درچنین شرایطی است که فرمان تعطیلی زندان کهریزک را میدهد و از" استاندارد نبودن" آن سخن می گوید. درچنین شرایط بحرانی است که سرانجام زمزمه های تغییر دادستان منفور تهران سعید مرتضوی به حقیقت می پیوند و از پست دادستانی کل برکنار میگردد ورئیس جدید قوه قضائیه نیز به جای هاشمی شاهرودی می نشیند... والی آخر.
حال آیااین جابجایی مهره ها و این قبیل" برخورد قاطع کردنها" با عاملین کوی دانشگاه و شکنجه گران زندان کهریزک و احتمالا قربانی کردن عناصری از نیروی شکنجه و سرکوب می توان آتشفشان خشم مردم را فرونشاند و اوضاع را آرام کرد؟ آیا روحیه مبارزاتی و آگاهی مردم ایران درشرایط کنونی همان است که قبل از کودتای وقیح 22 خرداد بوده است؟ شک نیست این جابجائی مهره های رژیم و باطل دانستن سرنخ جنبش اعتراضی مردم به خارج، یک عقب نشینی است و این در شرایط ضعف و بحران همه جانبه رژیم کودتا است که رهبر را وادار نموده بخاطر مصلحت و حفظ نظام از زیاده رویها سخن گوید حتا برای عاملین حمله به کوی دانشگاه خط و نشان کشد و قول برخورد قاطعانه با متخلفین را دهد. اما نگاه مردم مصیبت کشیده وداغدار ایران به اوضاع کنونی ایران و بیانات سیدعلی خامنه ای این مرکزسرطان و منشاءتمام فتنه های اخیر چیزدیگری است. مردم، فریب این قبیل دغلکاریها را نخواهد خورد وبه تاکتیک ولی فقیه برای آرام کردن اوضاع خواهد خندید. مردم با این قبیل ترفندها و تاکتیکهای موذیانه رژیم شناخت و آگاهی دارد و میفهمد که عربده کشیهای ولی فقیه برای اغوای معترضین و آرام کردن انهاست. توده ها هوشیار و آگاهند و می دانند که عاملین و آمرین قتلها و شکنجه های وحشیانه و تجاوز به زنان خود سید علی خامنه ای است ووی بوده است که درنماز جمعه تهران رسما فرمان قتل عام مردم معترض درخیابانها را صادر کرد. ازاین رو تا زمانی که در برهمین پاشنه بچرخد واین مرکز سرطان و فساد و تبهکاری پابرجاست سرکوب و تجاوز به حقوق ملت ادامه خواهد داشت .عقب نشینی های اخیر سید علی خامنه ای ناشی ازوحشت از انفجار عمومی درایران است که وی راوادارساخته تا به ظاهر به دلجویی از مردم بپردازد و تناقضگوییهای نظام را آشکارا برملا کند. لیکن این آب ریخته شده را دیگرنمیشود جمع کرد. مردم درخلال این دوماه اخیربه نیروی عظیم خویش پی برده و بدنبال فرصتی است تا با سازماندهی و تشکیلات وآمادگی لازم سردیود استبداد و تباهی را بر سنگ کوبد و یک بار برای همیشه خود را از شرکلیت نظام سرمایه داری وفاشیستی جمهوری اسلامی رها سازد. راهی جزاین راه برای نجات مردم ایران متصور نیست.
* * * *
ماهیت اختلاف جناحهای رژیم
جنبش اعتراضی 22 خرداد جنبشی خودجوش اما متاثر از جناح اصلاح طلب بود. این جنبش در کلیتش فاقد رهبری بود. رهبران سبز مذهبی با همان ماهیت سیّدی آن حتی از همان روز نخست از کل جنبش عقب بودند و از تحول و پیشرفت جنبش ترسیدند و عقب نشستند. پیکارشان ، پیکاری درچهار چوب نظام و برای حفظ و نجات نظام اسلامی بوده است.درمورد اپوزیسیون خودی در ایران نیز چنین است. آنها به دوعلت به جان هم افتاده اند. یکی اینکه بر سر غارت اموال عمومی و تقسیم پول نفت و مقام و منصبهای نان و آبدار با هم به توافقی نرسیده اند و دارو دسته های مصباح یزدی و خامنه ای و محمد یزدی و محسنی اژه ای و مهدوی کنی و طبسی و... همه چیز را صاحب شده میان اعوان و انصار خویش تقسیم کرده اند و سر بقیه بی کلاه مانده است و احساس عدم امنیت می کنند، آنها یک مافیای قدرت پدید آورده اند که بر هیچ قانونی، جز قانون زور و گردن کلفتی و چپاول و خودسری متکی نیست. پایگاه اجتماعی آنها بطور عمده تجار سنتی بازار، یعنی بورژوازی تجاری سنتی، همراه با بروکراتها و اوباشان خرده بورژوازی لومپنی است که عصای دست آنها بوده و در بعد از انقلاب به آلاف و الوفی رسیده و مقاهای مهمی را اشغال کرده اند. این طفیلیها از سرنگونی این رژیم چون همه چیز خود را از دست می دهند بسیار باک دارند. در مقابل سایر بورژوازی ایران بطور عمده بورژوازی غیر تجاری، بورژوازی صنعتی و تکنوکراتها و روشنفکران متعلق به طبقه آنها هستند که دستشان از منافع نفت و اعتبارات دولتی کوتاه است. بشدت به علت سیاستهای سرشار از ماجراجوئی و بی برنامگی جناح حاکم ضرر می بینند، فاقد امنیت قضائی هستند. سرمایه شان مانند گوشت قربانی می تواند مورد چپاول ارگانهای قدرت قرار گیرد. این عده علیرغم اینکه حامی نظام سرمایه داری اند و از نظر مالی از اقشار مرفه جامعه محسوب می شوند ولی از اوضاع انفجاری بشدت ناراضی اند. با روش حکومتی دستاربندان دینی موافق نیستند. حتی حاضرند که در عمل دین را از حکومت، مانند زمان شاه با قرائت جدید و تا همان حدود “جدا“ کنند، آنها بر سر حفظ کل نظام و شیوه های سرکوب و مصالحه با جناح حاکم توافقی ندارند. آنها ترجیح می دهند سیاست نان قندی و شلاق را اجراء کنند و نه فقط سیاست شلاق را بکار گیرند. آنها می فهمند که سیاست حاکم سیاست فقدان امنیت برای بخشی از سرمایه داران است. سرمایه داری امنیت سرمایه را می طلبد و سرنوشت سرمایه را نمی شود بجای قانون در دست خودسری چهارتا اوباش قرار داد که هر روز سرمایه داران باید بیکی از سازهایشان برقصند. بورژوازی سنتی بازار و بروکراتهای دولتی همراه با اوباشان مافیائی خود از این وضع، بیشتر و بهتر سود می برند و تمایلشان به سرکوب شدید مردم چرخش دارد.
جنبشی که در پائین درگرفته دست ردی به این نظام بی در و پیکرِ مافیائی، بی حساب و کتاب، جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی در همه شرکت کنندگان یکسان نیست. هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش بر می گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است. اگر طوری باشد که همیشه باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرد، این بازی تا ابد ادامه دارد و تا لحظه ایکه مردم ندانند که چه می خواهند و رهبری خویش را بدست یک سازمان رهبری کننده انقلابی که مورد اعتماد آنها قرار گرفته باشد، نسپارند از این مهلکه جان سالم بدر نمی برند. حزب ما باید این مسایل را صبورانه وهمه جانبه برای توده های مردم روشن کند. استقرارآزادی و تحقق حقوق دمکراتیک درایران تنها با سرنگونی و درهم شکستن ماشین سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی است واین نخستین گام برای رهایی از دیو استبداد است.
نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 38 شهریور ماه 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org
ترس از انفجارعمومی و تاکتیک عقب نشینی رژیم
رژیم کودتاچی سید علی خامنه ای در بد مخمصه ای گیر کرده است. کودچیان با برنامه ای ازپیش آماده شده و با توسل به شیوه دروغ "هراندازه بزرگتر وفریب مردم سهلتر" به میدان آمدند و نتایج دلخواه خود را تحویل مردم دادند. آراء احمدی نژاد به حدی بزرگ و شگفت آور تنظیم شد که حتا مرغ پخته را به خنده آورد. تقلب انتخاباتی آنقدر آشکار و وقیحانه صورت گرفت که نتوانست حتا نا آگاهترین عناصر جامعه را بفریبد چه رسد به توده روشنفکرو آگاه شهرنشین را. مردم نتنها به زیر بار این تقلب بزرگ نرفت بلکه این عمل رندانه و کودتاگرانه را بشدت محکوم کرد و با تظاهرات عظیم میلیونی خود مشت محکمی بردهان باند تبهکار خامنه ای- احمدی نژاد کوبید و نشان داد اینبار به سادگی عقب نخواهد نشست. مردم ، بویژه پسران و دختران قهرمان در نبردی نابرابر خیابانها را به اشغال خود درآوردند و هر چه در توان داشتند درمقابل نیروهای سرکوبگر و جنایتکارولی فقیه بکارگرفتند وشجاعانه برای آزادی رزمیدند. رژیم کودتا اگرچه بیرحمانه به کشتار مردم غیر مسلح دست زد و هزاران نفر را به زندان انداخت ووحشیانه ترین شکنجه ها را بر جوانان روا داشت لیکن درعین حال نیز ضربات سختی بر پیکرش وارد آمد وطلسم قدرقدرتی اش را شکست و تمام کثافات و چرک وخون سی ساله نظام جمهوری اسلامی را درابعاد وسیع ملی و بین المللی رسوا ساخت و بقول ولی فقیه " آبروی نظام را برد". کودتاچیان هرگز خوابش راهم نمی دیدند که اعتراضات مردمی با چنین موج میلیونی درمقابلشان بایستد وحتا بخشی ازیاران اصولگرا و اصلاح طلب نظام مانند میر حسین موسوی ومهدی کروبی به صفوف معترضین رانده شوند و به افشای رهبر و مافیای قدرت بپردازند. رژیم که همواره چون تنی واحد عمل میکرد ودر مقابل دشمنان خود می جنگید اینباراما چند شقه شده ودربن بست عمیقی گرفتار آمده است. شکاف حکومتی و نزاع بین جناحها هرروز ژرفتر میگردد وآینده ای تاریک و هولناکی برای رژیم ترسیم نموده است. رژیم بجزتکیه به سر نیزه و سرکوب و شکنجه و اعدام و دادگاههای نمایشی حرفی برای گفتن ندارد. رژیم کودتا درانزوای مطلق بسر می برد و از همه سو خود را درمحاصره می بیند. باند کودتا چی حاکم حتا یاران اصلاح طلب هواخواه قانون اساسی جمهوری اسلامی را برنمی تابد وآنها را با شکنجه و" تعزیراسلامی" به اعتراف توطئه و انقلاب مخملی و همکاری با اجنبی وا می دارد. هرروز خبر ازقتل و شکنجه جوانان به گوش میرسد. هرروز شاهد تجمع اعتراضی مادران و پدران درمقابل زندان اوین هستیم. هرروز از مفقود شدگان سخن میرود. هرروزاز فجایع زندان کهریزک سخن میرود. هرروز ازحمله به کوی دانشگاه وضرب وشتم دانشجویان وهرروز ازتجاوز جنسی به دختران و گورهای پنهان و دسته جمعی دربهشت زهرا سخن میرود. خشم مردم ازاین همه توحش و بربریت رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر لباس شخصی و بسیجی و پاسدارهرروزمتراکمترمیشود و احتمال انفجار عمومی ایران رژیم را به وحشت مرگ انداخته است.
درچنین شرایطی است که رهبرجمهوری اسلامی سید علی خامنه ای به میدان می آید و ازحمله نیروی امنیتی به کوی دانشگاه تهران پس از انتخابات کذایی ریاست جمهوری اسلامی به عنوان یک " یک تخلف" بزرگ نام می برد و از"برخورد قاطع با جنایات صورت گرفته" سخن می گوید. درچنین شرایطی است که ولی فقیه ادعای دست نشاندگی و وابستگی جنبش اعتراضی به بیگانگان را نادرست اعلام میکند . درچنین شرایطی است که فرمان تعطیلی زندان کهریزک را میدهد و از" استاندارد نبودن" آن سخن می گوید. درچنین شرایط بحرانی است که سرانجام زمزمه های تغییر دادستان منفور تهران سعید مرتضوی به حقیقت می پیوند و از پست دادستانی کل برکنار میگردد ورئیس جدید قوه قضائیه نیز به جای هاشمی شاهرودی می نشیند... والی آخر.
حال آیااین جابجایی مهره ها و این قبیل" برخورد قاطع کردنها" با عاملین کوی دانشگاه و شکنجه گران زندان کهریزک و احتمالا قربانی کردن عناصری از نیروی شکنجه و سرکوب می توان آتشفشان خشم مردم را فرونشاند و اوضاع را آرام کرد؟ آیا روحیه مبارزاتی و آگاهی مردم ایران درشرایط کنونی همان است که قبل از کودتای وقیح 22 خرداد بوده است؟ شک نیست این جابجائی مهره های رژیم و باطل دانستن سرنخ جنبش اعتراضی مردم به خارج، یک عقب نشینی است و این در شرایط ضعف و بحران همه جانبه رژیم کودتا است که رهبر را وادار نموده بخاطر مصلحت و حفظ نظام از زیاده رویها سخن گوید حتا برای عاملین حمله به کوی دانشگاه خط و نشان کشد و قول برخورد قاطعانه با متخلفین را دهد. اما نگاه مردم مصیبت کشیده وداغدار ایران به اوضاع کنونی ایران و بیانات سیدعلی خامنه ای این مرکزسرطان و منشاءتمام فتنه های اخیر چیزدیگری است. مردم، فریب این قبیل دغلکاریها را نخواهد خورد وبه تاکتیک ولی فقیه برای آرام کردن اوضاع خواهد خندید. مردم با این قبیل ترفندها و تاکتیکهای موذیانه رژیم شناخت و آگاهی دارد و میفهمد که عربده کشیهای ولی فقیه برای اغوای معترضین و آرام کردن انهاست. توده ها هوشیار و آگاهند و می دانند که عاملین و آمرین قتلها و شکنجه های وحشیانه و تجاوز به زنان خود سید علی خامنه ای است ووی بوده است که درنماز جمعه تهران رسما فرمان قتل عام مردم معترض درخیابانها را صادر کرد. ازاین رو تا زمانی که در برهمین پاشنه بچرخد واین مرکز سرطان و فساد و تبهکاری پابرجاست سرکوب و تجاوز به حقوق ملت ادامه خواهد داشت .عقب نشینی های اخیر سید علی خامنه ای ناشی ازوحشت از انفجار عمومی درایران است که وی راوادارساخته تا به ظاهر به دلجویی از مردم بپردازد و تناقضگوییهای نظام را آشکارا برملا کند. لیکن این آب ریخته شده را دیگرنمیشود جمع کرد. مردم درخلال این دوماه اخیربه نیروی عظیم خویش پی برده و بدنبال فرصتی است تا با سازماندهی و تشکیلات وآمادگی لازم سردیود استبداد و تباهی را بر سنگ کوبد و یک بار برای همیشه خود را از شرکلیت نظام سرمایه داری وفاشیستی جمهوری اسلامی رها سازد. راهی جزاین راه برای نجات مردم ایران متصور نیست.
* * * *
ماهیت اختلاف جناحهای رژیم
جنبش اعتراضی 22 خرداد جنبشی خودجوش اما متاثر از جناح اصلاح طلب بود. این جنبش در کلیتش فاقد رهبری بود. رهبران سبز مذهبی با همان ماهیت سیّدی آن حتی از همان روز نخست از کل جنبش عقب بودند و از تحول و پیشرفت جنبش ترسیدند و عقب نشستند. پیکارشان ، پیکاری درچهار چوب نظام و برای حفظ و نجات نظام اسلامی بوده است.درمورد اپوزیسیون خودی در ایران نیز چنین است. آنها به دوعلت به جان هم افتاده اند. یکی اینکه بر سر غارت اموال عمومی و تقسیم پول نفت و مقام و منصبهای نان و آبدار با هم به توافقی نرسیده اند و دارو دسته های مصباح یزدی و خامنه ای و محمد یزدی و محسنی اژه ای و مهدوی کنی و طبسی و... همه چیز را صاحب شده میان اعوان و انصار خویش تقسیم کرده اند و سر بقیه بی کلاه مانده است و احساس عدم امنیت می کنند، آنها یک مافیای قدرت پدید آورده اند که بر هیچ قانونی، جز قانون زور و گردن کلفتی و چپاول و خودسری متکی نیست. پایگاه اجتماعی آنها بطور عمده تجار سنتی بازار، یعنی بورژوازی تجاری سنتی، همراه با بروکراتها و اوباشان خرده بورژوازی لومپنی است که عصای دست آنها بوده و در بعد از انقلاب به آلاف و الوفی رسیده و مقاهای مهمی را اشغال کرده اند. این طفیلیها از سرنگونی این رژیم چون همه چیز خود را از دست می دهند بسیار باک دارند. در مقابل سایر بورژوازی ایران بطور عمده بورژوازی غیر تجاری، بورژوازی صنعتی و تکنوکراتها و روشنفکران متعلق به طبقه آنها هستند که دستشان از منافع نفت و اعتبارات دولتی کوتاه است. بشدت به علت سیاستهای سرشار از ماجراجوئی و بی برنامگی جناح حاکم ضرر می بینند، فاقد امنیت قضائی هستند. سرمایه شان مانند گوشت قربانی می تواند مورد چپاول ارگانهای قدرت قرار گیرد. این عده علیرغم اینکه حامی نظام سرمایه داری اند و از نظر مالی از اقشار مرفه جامعه محسوب می شوند ولی از اوضاع انفجاری بشدت ناراضی اند. با روش حکومتی دستاربندان دینی موافق نیستند. حتی حاضرند که در عمل دین را از حکومت، مانند زمان شاه با قرائت جدید و تا همان حدود “جدا“ کنند، آنها بر سر حفظ کل نظام و شیوه های سرکوب و مصالحه با جناح حاکم توافقی ندارند. آنها ترجیح می دهند سیاست نان قندی و شلاق را اجراء کنند و نه فقط سیاست شلاق را بکار گیرند. آنها می فهمند که سیاست حاکم سیاست فقدان امنیت برای بخشی از سرمایه داران است. سرمایه داری امنیت سرمایه را می طلبد و سرنوشت سرمایه را نمی شود بجای قانون در دست خودسری چهارتا اوباش قرار داد که هر روز سرمایه داران باید بیکی از سازهایشان برقصند. بورژوازی سنتی بازار و بروکراتهای دولتی همراه با اوباشان مافیائی خود از این وضع، بیشتر و بهتر سود می برند و تمایلشان به سرکوب شدید مردم چرخش دارد.
جنبشی که در پائین درگرفته دست ردی به این نظام بی در و پیکرِ مافیائی، بی حساب و کتاب، جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی در همه شرکت کنندگان یکسان نیست. هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش بر می گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است. اگر طوری باشد که همیشه باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرد، این بازی تا ابد ادامه دارد و تا لحظه ایکه مردم ندانند که چه می خواهند و رهبری خویش را بدست یک سازمان رهبری کننده انقلابی که مورد اعتماد آنها قرار گرفته باشد، نسپارند از این مهلکه جان سالم بدر نمی برند. حزب ما باید این مسایل را صبورانه وهمه جانبه برای توده های مردم روشن کند. استقرارآزادی و تحقق حقوق دمکراتیک درایران تنها با سرنگونی و درهم شکستن ماشین سرکوب و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی است واین نخستین گام برای رهایی از دیو استبداد است.
نقل ازتوفان الکترونیکی شماره 38 شهریور ماه 1388 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org