دوران
جدید ترامپ وتشدید تضادهای درون جبهه غرب
به عنوان مثال، الحاق تگزاس در
سال 1845، جنگ با مکزیک، که از طریق آن ایالات متحده کالیفرنیا را ضمیمه کشور خود
ساخت و یا دکترین مونرو که در واشنگتن برای توجیه مداخلهگری وحشیانه امپریالیسم
آمریکا در آمریکای لاتین مورد استفاده قرار گرفت.
ترامپ که روی سخنش با دولت
دانمارک بود گفت: "ما خواهان واگذاری داوطلبانه گرینلند به ایالات متحده هستیم،
زیرا برای امنیت ملی به آن نیاز داریم."(!!!)
بیانیه او با صراحت و واقعیت
تکان دهنده ای، حتی به متحدین غربی اش نشان می دهد که همکاری بین المللی برای امپریالیسم
آمریکا پشیزی ارزشی ندارد. ونشان می دهد آنجا که پای منافع - حتی زورگویانه - آنها
در میان باشد، اصول و هنجارهای مورد توافق خود آنها نیز به زیر پا گذارده می شود.
اهداف ترامپ در رابطه با سلطه
بلامنازع بر کشور های دیگر، الگوهای فکری و رفتاری استعماری امپریالیسم را احیا می
کند. امپریالیسم آمريکا عملا در پی اعمال قانون جنگل (قانون قوی ترین ها) است.
به این ترتیب دولت های
"قدرتمند" از موقعیت خود برای بهره برداری از کشورهای ضعیف تر و تصرف
قلمرو و منابع آنها استفاده می کنند.متحدان غربی امپریالیسم آمریکا اکنون به وضوح شاهدند که
ترامپ به عنوان نماینده امپریالیسم آمریکا به عنوان "متحد طبیعی" نه
تنها کوچکترین امیدی به وجود نمیآورد، نه تنها به حل مشکلات جهانی کمک نمی کند
بلکه میخواهد به عنوان «رهبر جهان آزاد» - که خود به کذب مدعی آن است - هر کاری
که از دستش بر میآید برای آغاز یک دوره جدید انجام دهد. یعنی دوره هارتر شدن
هرچه بیشتر امپریالیسم جنگ افروز آمريکا
برای حفظ سلطه تاکنونی به مثابه قدرت اول
جهان، تا در تغییر جهان تک قطبی به جهان چندقطبی خلل وارد کند.
پیام او اینست که اصل حاکمیت
دولت و تمامیت ارضی - پایه و اساس "حقوق بین الملل مدرن" - در نهایت بی
ارزش است.ترامپ نشان می دهد که پیگیری بی حد و حصر به معنای واقعی کلمه برای
منافع امپریالیسم آمریکا مشروع است. درپس
زمینه بحرانها و درگیریهای کنونی نظیر جنگ اوکراین، جنگ غزه، وضعیت ناپایدار سوریه
و...اظهارات ترامپ برای "متحدان طبیعی اش کاملاً عجیب به نظر میرسد و نوید
خوبی ندارند!
حتی اگر ترامپ در«روز اول» پس
از روی کار آمدنش، تصمیم به پایان دادن به جنگ اوکراین بگیرد، مذاکرات صرفاً بر اساس
منافع امپریالیسم آمریکا انجام خواهد شد. پیام ترامپ در سایر مناطق درگیری نیز با
صدای بلند و واضح شنیده خواهد شد. به عنوان مثال در تایوان جهت تطمیع، تحریک و تهدید
چین تا سرحد جنگ، جنگی که می تواند به جنگ
سوم جهانی بیانجامد پیش خواهد رفت.
آیا اروپا قادر است که با این
روش سلطه جویانه "برادر بزرگترش" آمریکا، که مخالف همه قوانین بین المللی
است - و ممکن است روزی گریبان خودش را بگیرد-
عرض اندام کند؟
اینکه
آیا اتحادیه اروپا میتواند در زمانی که نیروهای دست راستی رادیکال متمایل به
ترامپ در کشورهای اروپایی به سرعت و بطور فزاینده ای در حال رشد و افزایش قدرت
هستند، به این مهم دست یابد، بسیاربعیدبه نظرمی رسد. اگر اتحادیه اروپا نتواند از آنها دفاع کند،
در نهایت باید منتظر فروپاشی خود باشد.