مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۰۰نشریه الکترونیکی حزب کارایران اسفند ماه ۱۴۰۱
آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):
www.toufan.org
آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)
toufan@toufan.org
آدرس کانال تلگرام توفان
***
دراین شماره می خوانید:
عادي سازي جنايت و تطهير يک جنايتکار
برخي ازمحافل «چپ» هوادارطبقه کارگر فرقي ميان وظايف يک حزب کمونيست
به مناسبت چهل وچهارمين سالگردانقلاب ميليوني بهمن ۵۷
آب که سر بالا رود ، قورباغه ابوعطا مي خواند»
اقتصاد سياسي شوکهاي قيمت ارز
يک کيلو گوشت: نيم ميليون تومان
بيکاري ۳ ميليون و ۳۰۰ هزار نفر از شاغلين ۱۴۰۰ در ۱۴۰۱
ممانعت ازتجمع صنفي کارگران پيمانکاري پالايشگاههاي گاز عسلويه توسط
«ايراني ايراني است»!!؟
درآستانه روز جهاني زن و افشاي زنان خودفروخته اي که به ريسمان قدرتهاي
در جبهه نبرد طبقاتي
سخني پيرامون نظام سرمايه داري وضرورت سوسياليسم بعنوان تنها پرچم رهايي بشريت
سخني در مورد مصوبه «مولدسازي» داراييهاي دولت و پيامدهاي آن
بهمناسبت هشتادمين سالگرد پيروزي در نبرد استالينگراد .
اروپا و آمريکا و بازوي نظامياش، ناتو فعالانه از .
در حاشيه کنفرانس امنيتي مونيخ ۲۰۲۳
فراخوان بهطبقه کارگر و مردم جهان در کمک به زلزلهزدگان ترکيه و سوريه
زلزله ترکيه تبلوري از فساد و مدرنيزاسيون تقلبي
به ياد رفقا مهدي اقتدارمنش و محمد جواد عرفانيان!
برگي از تاريخ: به مناسبت ١۴ بهمن روز شهادت دکتر تقی ارانی
برگي از تاريخ: ٢٩ بهمن سالگرد شهادت رفقا خسروگلسرخی و کرامت دانشیان است
تحليلي تاريخي از ريشههاي بحران اوکراين
ارزش پول ملي چقدرآب رفت؟
ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
گشت وگذاري در فيسبوک،پاسخ به يک پرسش
پاسخ به يک پرسش در شبکه تلگرام
***
عادی سازی جنایت وتطهیر یک جنایتکار
تکامل حیوان به انسان، یک جهش وپیشرفت برای بشریت بود وباید بدان افتخار کرد. اما، بازگشت انسان به حیوان وحیوانیت وبربریت، پس رفت وبازگشت به توحش است واین مایه شرمساری انسان است ونه افتخار.
اخیرا با آفتابی شدن سه بازجو وشکنجه گر ساواک، ثابتی، فراستی و رسولی درصف تظاهرات حواریون رضا نیم پهلوی آبرویی برای «حقوق بشرخواهی و آزادیخواهی» این"شاهزاده"باقی نگذاشته است.
پردیس ثابتی، دختر این مقام شکنجه گر و قاتل درحکومت پهلوی، عکسی از خود و پدر۸۶ سالهاش درتجمع اپوزیسیون ارتجاعی درایالات متحده منتشر کرد. پس ازانقلاب سال ۱۳۵۷ عکسهای انگشت شماری از پرویز ثابتی منتشر شده بود.
اما انتشاراین عکس واکنشهای شدیدی رادرشبکههای اجتماعی درپی داشت وگروهی ازاپوزیسیون به اقدامات ساواک،درشکنجه وقتل مخالفین، در زمان قدرت اواشاره کرده وبه افشاگری دست زدند.
امروزه تشکیل دادگاه ومحاکمه افرادی که مرتکب جنایت شدند، سیاستی گزینشی دول امپریالیستی است تا درپرده باصطلاح دفاع ازحقوق بشر، ناقضان حقوق بشر رامجازات نمایند! پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک که دستش بخون بسیاری ازمبارزین آن زمان آغشته است، بازداشت ومحاکمه نخواهد شد،زیرا منافع سیاسی غرب پشت آن پنهان است و دادخواهی واحترام به حقوق بشر محلی از اعراب ندارد. فقط مشتی فریبخورده و خودفروخته سیاسی باور به اجرای عدالت و دادگاههای برون مرزی تحت رهبری ونظارت امپریالیسم غرب دارند. تریبونال لندن و دادگاه حمید نوری دراستکهلم نمونههای ازاین دستند.
امروز عده ای میخواهند پرویزثابتی را که بصورت حیوانی به مخالفین رژیم شاه شکنجه میداد وآنها را به قتل میرساند، تطهیر کنند که بعله! آدمها تغییر میکنند وقابل بخششند!!؟؟
انسان زمانی قابل بخشش است که به رفتار وکردار ضد انسانی اش با شجاعت اعتراف کند و دلایلش را روشن سازد تا برای آیندگان درس و آموزشی شود که به تکرارچنین شیوههایی توسل نجویند! درغیر اینصورت، توجیه جنایت، عادی سازی آن و تطهیر جنایتکاران است و جز این نیست!
حضور پرویز ثابتی در تظاهرات روز شنبه ١١ فوریه لس آنجلس تصادفی نبود بلکه طرحی از قبل برنامه ریزی شده بود تا با سوء استفاده ازفضای عمومی و بلبشوی "انقلاب زنانه زن زندگی آزادی" وظاهر شدن رضا پهلوی در تلویزیون "منو وتو" و تبلیغ"من وکالت می دهم" ثابتی جلاد را نیز به میدان آورند وبه قبح زدایی زندان وشکنجه دوره منفور پهلوی به پردازند. ازمدتها قبل نویسنده، سلطنت طلب وهوادار فاشیسم آریامهری ،عرفان قانعی فرد در گفتگویی با پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» با هدف شستشوی مغزی افکار عمومی نسل جوان وتطهیر شکنجه وسرکوب دوران ستم شاهی در رسانههای برون مرزی طلبکارانه ظاهر شد و از زبان ثابتی ازضرورت «امنیت ملی» ومبازه "علیه خشونت وتروریسم" در دوره اعلیحضرت سخن گفت.
طبیعی است که اوضاع اسفناک کنونی، سرکوب واختناق وفقر اقتصادی وشکاف طبقاتی درایران ملت را عاصی کرده واین بزرگترین خدمتی بوده که تا دوباره این دد صفتان درباری وشکنجه گران ساواکی پس ازچهاردهه از انقلاب ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی بهمن ماه آفتابی شوند...
کوششهای مذبوحانه برای تبرئه پرویز ثابتی وسایر شکنجه گران ساواک بی فایده است، تاریخ در قضاوتش درمورد این حیوان ضد بشر بی رحم است و نام او همواره، مترادف و همزادِ «کمیتهی مشترک»، «اتاق تمشیت»، شکنجه، نالههای جگرخراش قربانیان، بازجوییهای بی پایان و کابل، صندلی مشبک و شوک برقی...خواهد بود و ملت نه آن را فراموش می کند ونه می بخشند.
***
برخی از محافل "چپ" هوادار طبقه کارگر فرقی میان وظایف یک حزب کمونیست وسندیکا قائل نیستند. حرف حساب این محافل چیست؟
این محافل میگویند -نقل به معنی- "کارگران باید دراتحادیههای کارگری جمع شوند و بر ضد نظام سرمایه داری مبارزه کنند و با سیاست انقلابی این نظام را سرنگون کرده ونظام مورد نظر خود را که باید نظامی"سوسیالیستی" ودمکراسی را تامین کند مستقر نمایند. کارگران حق دارند در اتحادیههای گوناگون فعال بوده و سازمانهای سیاسی گوناگون ایجاد کرده و برای سرنگونی نظام حاکم مبارزه کرده و حکومتی را مستقر سازند که یک "حکومت پلورالیستی کارگری" باشد. البته اینکه این حکومت "پلورالیستی کارگری" چه صیغه ایست و در مغازه کدام عطاری یافت میشود سکوت میکنند. بنظر آنها طبقه کارگر به حزب نیاز ندارد و خودش باید خودش را از طریق اتحادیههای کارگری آزاد کند."
این تئوریهای ورشکسته و ضد حزبی که محصول تفکرات تروتسکیستی و منشویکی است که درخلال سالهای اخیر بشدت رشد کرده و به مبارزه طبقه کارگر صدمه زده است. این محافل درضمن خودرا چپ و کمونیست نیز مینامند ولی حزبیت و وجود حزب طبقه کارگر را نفی میکنند و تمام آن زمین صافی را که برای تهاجم ایدئولوژیک امپریالیسم لازم است فراهم میسازند.خوب است که در این زمینه بیشتر تعمق کنیم.
این محافل "چپ" کارگریها اساسا درک نمیکنند که اتحادیه کارگری چیست؟ حزب طبقه کارگر کدام است؟ چه تفاوتی میان مبارزه حرفه ای و مبارزه سیاسی وجود دارد؟ وظایف اتحادیه کارگری و وظایف حزب طبقه کارگر کدامند؟
از سالهای 1290 تا 1304 نخستین اتحادیههای کارگری در ایران پا گرفتند. اتحادیه کارگران چاپخانههای تهران در سالهای 1297 پدید آمد. در آن هنگام هنوز "حزب کمونیست ایران" که نخستین کنگره اش در بندر انزلی در سال 1299 برگذار شد تاسیس نشده بود. تاریخ اتحادیههای کارگری و جنبش کارگری مقدمتر از جنبش کمونیستی است. این واقعیت تنها به ایران ربط ندارد در سراسر تاریخ رشد سامان سرمایه داری چنین بوده است. مارکسیسم و کمونیسم قبل از اتحادیههای کارگری بوجود نیآمدند، بلکه بعد از آن و از جمله بر زمینه همین تجارب جنبش کارگری پا گرفتند. این که وظایف اتحادیه کارگری را به صرف تقدم تاریخی آن، به گردن حزب طبقه کارگر بگذاریم و یا برعکس، یک تحریف تاریخی و ضد علمیاست.
لنین اتحادیههای کارگری را مکتب آموزش طبقه کارگر میدانست. این نخستین مرحله مبارزه کارگران است که به خاطر منافع حرفه ای خویش که بلاواسطه با آن در تماس هستند، تمایل به همکاری و اتحاد را در خود میبینند. زیرا در این هماهنگی، در این اتحاد، کارگران به نیروی خویش پی برده و میتوانند به آگاهی عمومیسیاسی دموکراتیک و مبارزه برای تحقق خواستهای محقانه خویش پی ببرند. کارگران در سه عرصه، عرصه اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک با سرمایه داران مبارزه میکنند. عرصه اقتصادی آغاز این مبارزه است و از نظر تاریخی بسیار زودتر از مبارزه ایدئولوژیک که لازمه اش وجود حزب طبقه کارگر است آغاز میگردد.
اتحادیه کارگری محل تجمع کارگران است که متاسفانه نمیتواند اکثریت قریب به اتفاق چه برسد به همه کارگران را در بر بگیرد، اساس تشکل آنها اعتقادات ایدئولوژیک نیست، ایمان به همکاری برای بهبود شرایط معیشتی خود آنهاست. در اتحادیه کارگری همانقدر میتوان کمونیست بود که مذهبی و یا حتی هوادار حکومت وقت بود. اتحادیه کارگری وظیفه اش ساماندهی به ساده ترین شکل مبارزه کارگری است که جنبه اقتصادی دارد. اتحادیه کارگری ماهیتا محل تجمع همه کارگران به صرف کارگر بودن است. آنها بر اساس منافع صنفی خود بدور هم جمع میشوند و هر چه تعداد این کارگران که آمادگی دارند برای منافع صنفی خود مشترکا مبارزه کنند، بیشتر باشد آن اتحادیه کارگری قدرتمندتر و با نفوذ تر است.
هدف اتحادیه کارگری مبارزه برای کسب قدرت سیاسی و استقرار "سوسیالیسم" و یا "سوسیالیسم کارگری" و یا سوسیالیسم دموکراتیک" و... نیست. کسب قدرت سیاسی وظیفه و کار حزب طبقه کارگر در رهبری مبارزات زحمتکشان است که بر مبنای ایدئولوژیک، سیاسی مشخص و اصول سازمانی لنینی بوجود آمده است و مغز و ستاد فرماندهی طبقه کارگر در همه عرصهها و از جمله در عرصه مبارزه سندیکائی و یا سایر عرصههای مبارزه صنفی، دموکراتیک و... میباشد. اتحادیه کارگری نه از نظر سازمانی و نه از نظر ایدئولوژیک قادر نیست به رهبر مبارزات سیاسی طبقه کارگر بدل شود. حتی در دوران سوسیالیسم نیز نمیشود همه طبقه کارگر را در اتحادیههای کارگری متشکل ساخت، چه برسد به دوران تسلط ارتجاع سرمایه داری. این است که نیروهای انقلابی و بویژه کمونیستها باید تلاش کنند که از توسعه اتحادیههای مستقل کارگری که مستقل از دولتهای حاکم هستند و دست نشانده این دولتها مانند "شوراهای اسلامیکارگران" در ایران نیستند حمایت کرده، آنها را تقویت کنند. کارگران در این اتحادیهها برای مطالبات صنفی خود مبارزه میکنند. مخاطب آنها سرمایه داران هستند. کارگران خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار، تعیین حداقل دستمزد، حق بازنشستگی، بیمههای درمانی و اجتماعی، حق اعتصاب و مرخصی با استفاده از دستمزد کامل، حق تشکل، تساوی دستمزد زنان کارگر با مردان کارگر در مقابل کار مساوی، مرخصی در زمان بارداری با استفاده حقوق و... هستند. اتحادیه کارگری تنها برای بهبود شرایط زندگی کارگران مبارزه میکند و نه برای سرنگونی حکومت وقت. اتحادیه کارگری برای آن است که در چارچوب مناسبات حاکم و از جمله در چارچوب مناسبات سرمایه داری حاکم، برای بهبود شرایط زندگی خود یعنی برای بهبود شرایط استثمار و بهره کشی از طبقه کارگر مبارزه کند. اتحادیه کارگری برای سرنگونی نظام سرمایه داری نبوده و نیست. اعتصابات کارگری به عنوان ابزار فشار طبقه کارگر به سرمایه داران برای سرنگونی نظام سرمایه داری نیست، برای وادار کردن سرمایه داران به عقب نشینی و دادن امتیازات بیشتر به طبقه کارگر است. طبقه کارگر در این مبارزه است که انعطاف را یاد گرفته و شیوه عقب نشینی و تعرض در مبارزه را میآموزد. در این مبارزه است که طبقه کارگر صیقل مییابد و آموزش میبیند. اعتصاب کردن توسط کارگران یعنی در زمانی حساب شده به سازش با طبقه سرمایه دار دست زدن. اعتصاب یعنی انعطاف در مبارزه صنفی و سرانجام به مصالحه و آشتی با سرمایه دار رسیدن. مهم ولی این است که در این بستر، اتحادیه کارگری با سرمایه ای که گذارده و به بسیجی که موفق شده است، تا به چه حد از خواستهای ماهیتا قابل تحقق خود را بدست میآورد. این یک مسئله وابسته به توازن قواست. شکست یا پیروزی در یک مبارزه صنفی را بر این اساس تعیین میکنند. با یک اعتصاب کارگری نمیشود نظام سرمایه داری و یا حتی امپریالیسم را سرنگون کرد. فقط مجانین میتوانند چنین تصوری از مبارزه طبقه کارگر داشته و چنین انتظارات غیر واقعی از اهداف و ماهیت اتحادیههای کارگری داشته و آنرا برای مردم تبلیغ کنند. لنین حتی در دوران پیروزی سوسیالیسم در شوروی که دیکتاتوری پرولتاریا در زیر رهبری حزب طبقه کارگر مستقر شده است، چنین انتظاراتی از اتحادیه کارگری نداشت. وی تائید میکرد که:
"به هیچ وجه نباید از اعضاء اتحادیه، پیروی از نظریات سیاسی را خواستار شد؛ در این مورد و نیز در مورد رابطه مذهب، اتحادیهها باید غیر حزبی باشند. از اعضاء اتحادیه در یک کشور پرولتری باید، تنها درک انضباط رفیقانه و ضرورت اتحاد نیروهای کارگری برای دفاع از مصالح زحمتکشان و کمک به قدرت حاکمه زحمتکشان، یعنی حکومت شوروی را خواستار بود."(در باره نقش و وظایف اتحادیهها-منتخبات لنین به فارسی جلد دوم قسمت دوم).
عده ای که مخالف حزبیت، مخالف طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا و مخالف برپائی جامعه سوسیالیستی واقعی هستند، از در عقب وارد میشوند و مخالفت خویش را با سوسیالیسم نه صمیمانه، بلکه ریاکارانه و آنهم در زیر نقاب "چپ" به این نحو بیان میکنند، که کارگران به حزب نیازی ندارند. کارگران به رهبری نیازی ندارند، بزعم آنها برای جنگیدن نیازی به ارتش و ستاد فرماندهی نیست، کافی است در عرصههای گوناگونِ کارِ صنفی، اتحادیههای گوناگون بوجود آیند، نظیر اتحادیه: صنف خبازان، اتحادیه صنف کفاشان، نقاشان، اتحادیه صنف رانندگان شرکت واحد، اتحادیه صنف... که از سرمایه داران مستقل بوده و بر ضد آنها و برای برچیدن نظام سرمایه داری بسیج شوند. این اتحادیهها باید خواستهای خویش را روز به روز افزایش دهند تا منجر به سرنگونی نظام سرمایه داری و سرمایه داران شود. این اتحادیههای متعدد که بیان "پلورالیسم سوسیالیستی" هستند سوسیالیسم را مستقر میکنند!!!؟؟؟. این عده وظایف مبارزه مطالباتی طبقه کارگر را که باید در چارچوب نظام سرمایه داری مبارزه کند، از وی میگیرند و میطلبند که آنها نظام را بر چینند و وظیفه حزب را که هدفش کسب قدرت سیاسی است، به عهده گیرند. این عده در عمل با این سیاست چپروانه هم به اتحادیههای کارگری و هم به حزب طبقه کارگر صدمه میزنند و در خدمت سرمایه داران کاری میکنند که کارگران هیچگاه نتوانند از ابزار مناسب برای بسیج همرنجان و همرزمان خود که در سطوح متفاوت رشد فکری و آمادگی ذهنی هستند برای هدف واحد استفاده کند و در یک جبهه قرار گیرند.چنین سیاست خرابکارانه ای بنفع بورژوازی وبه زیان وحدت طبقه کارگر درمبارزه با سرمایه داران است وجزاین نیست. بدون مبارزه پیگیر علیه این محافل "چپ" کارگرزده وحزب ستیز وتقویت حزبیت پیروزی بر بورژوازی میسر نیست.فرجان این محافل "چپ"کارگری با چپ روی کودکانه ای که سالهاست پیشه کرده اند جز راست روی وگرد آمدن در برلن به زیر پرچم اپوزیسیون ضد انقلابی و پیمان نظامی ناتو با شعار محوری و پوپولیستی زن، زندگی، آزادی نیست.
***
به مناسبت چهل وچهارمین سالگردانقلاب میلیونی بهمن ۵٧
درسهای اعتراضات اخیروسروصدای اپوزیسیون ارتجاعی
امروز شنبه ٢٢ بهمن است. چهل وچهارمین سالگرد انقلاب میلیونی مردم ایران برعلیه سلطه دیکتاتوری رژیم وابسته به امپریالیسم آمریکا، فقروشکاف طبقاتی وسرکوبهای سیاسی و برای استقرارجمهوری ورفاه و آزادی.
این انقلاب از سر سیری شکم نبود، آنطور که ضد انقلاب مغلوب تبلیغ میکنند.چنین تبلیغاتی از "روشنفکرانی بر میخیزد که به تمام آرمانهای پیشین خود پشت پازدند وامروز به مجیزگویی رسانههای امپریالیستی و تبلیغ"انقلاب فمینیستی زن زندگی آزادی" مشغولند.سرنگونی رژِیم شاهنشاهی درچنین روزی ، ٢٢ بهمن، روزجشن محرومان جامعه وعزای بقایای خاندان پهلوی ومزدوران اجانب است.
درچهل وجهارمین سالگردانقلاب بهمن باردیگر به علل بروز این انقلاب مردمی و "دروازه تمدن رژیم شاه"وراه خروج از اوضاع بحرانی کنونی میپردازیم. بیان وضعیت مصیبت بار کنونی به هیچوجه مشروعیتی برای حواریون نظم پوسیده سلطنتی که دل در گرو امپریالیسم ومداخلات خارجی و تشدید تحریمهای اقتصادی دارند نخواهد داشت . بطور مختصر:
یکم با کودتای ننگین ٢٨ مرداد ٣٢ شاه با وابسته نمودن کامل میهن ما به قدرتهای امپریالیستی بویژه امپریالیسم امریکا درعرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی ونظامیایران به حیاط خلوت و منطقه نفوذ آمریکا و حافظ منافع آنها محسوب میشد.ایران به یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شد و استعمار جمعی نتیجه مترتب بر کوتادی سیاه و سرنگونی دولت ملی دکترمحمد مصدق بود.
دوم رژیم شاه بر اساس دکترین نیکسون ،نقش ژاندارم منطقه را ایفا میکرد و منافع آمریکا در منطقه را تامین مینمود و براین اساس دراواسط دهه ١٣۵٠ ایران به بزرگ ترین خریدار تسلیحات آمریکایی تبدیل شد .از سال ١٩۵٠ تا زمان سقوط شاه ارزش قراردادهای خرید تجهیزات و خدمات نظامیایران از آمریکا به حدود ۵٠ میلیارد دلار رسید
سوم تصویب و اجرای طرح کاپیتولاسیون ،مصونیت قضایی اتباع امریکایی درایران ، ورود هزاران متخصص نظامی آمریکایی و سلطه آنها برارتش، مداخله شاه در عمان و گسیل هزاران نیروی نظامی در ظفار برای سرکوب انقلابیون وآزادیخوهان ضد استعمار و ارسال تجهیزات نظامیاز سوی شاه به مراکش،اردن و.... برنامههایی بود که به دستورامپریالیسم آمریکا و در راستای منافع بین المللی این کشور تحقق یافت. امروزسلطنت طلبان در پاسخ به این پرسش که چرا شاه درظفار اینهمه نیرو فرستاد تا نیروهای استقلال طلب،چپ و سکولار را سرکوب کند، پاسخی ندارند ،جزفحاشی ودریدگی !
چهارم شاه فاقد اراده واستقلال بود. بطور کلی سر سپرده آمریکا بود و در خدمت منافع امپریالیستها عمل میکرد.مناسبات دولت شاه و دولت آمریکا فراتر از رابطه دو دولت در عرصه دیپلماتیک بود. شاه مدیون امپریالیسم آمریکا بود و بقاء خود را به این ابر قدرت گره زده بود.شاه هیچگاه تصور نمیکرد که با وجود چنین حمایتی از غرب ودر راسش آمریکا ، تودهها به پا خیزند واو و رژیمش را درهم کوبند.
پنجم تشدید و ژرفش بی عدالتی و تبعیض و سرکوب سیاسی در جامعه وشکاف طبقاتی و ضربه به اقتصاد کشور و تخریب و نابودی کشاورزی و ورود بی رویه کالاهای مصرفی و تشویق دهقانان به مهاجرت از روستاها به شهرها، تک محصولی شدن اقتصاد میهن و اتکاء به فروش نفت و وابستگی شدید اقتصادی به آمریکا نیز از جمله سیاستهای نواستعماری بود که به کشورما تحمیل شد. اصلاحات ارضی امپریالیستی، آب کردن کالاهای مصرفی در بازار ایران و نابودی کشاورزی نمیتواند مایه افتخار یک ایرانی میهندوست باشد.
ششم شعار" توسعه اقتصادی و فرهنگی" ودروازه تمدن شاه و جشنهای دوهزار وپانصد ساله شیراز ، توخالی و ارتجاعی بود.هزینه کردن ٩۵٠ میلیون دلاربرای برگزاری چنین جشن مبتذلی بیانگر ورشکستگی رژیمیاست که درکشورش بنا بر آخرین آمار در دیماه ۱۳۵۷، یکماه قبل از انقلاب بهمن ۶٠ درصد مردم درروستاها زندگی میکردند و «اسدالله علم»،وزیر دربار شاه درخاطرات خود درجلد۴، ص۶۵ در مورد وضعیت امکانات بهداشتی و رفاهی در روستاهای ایران چنین میگوید:
«جلسه هیئت امناء خانههای فرهنگ روستایی بود. وقتی جویا شدم که در دَهات چقدربرق و آب آشامیدنی داریم، معلوم شد ١% ایران آب آشامیدنی تمیز و ۴% دهات ایران برق دارند»
٩٧ درصد زنان روستایی بیسواد بودند. درکل جامعه ایران ۶٠ درصد بیسواد بودند و از فقدان آموزش و تحصیل و بهداشت و مسکن دررنج بودند. ۴۵ درصد مردم زیر خط فقر بودند. این درحالی است که در آن زمان دراواخر حکومت شاه حدود ۶ میلیون بشکه نفت تولید وبه فروش میرسید.! ایران درهمان سالها یکی از بزرگترین واردکننده سلاح و کالاهای بُنجل مصرفی از آمریکا بود.رژیمیکه با ادعای "دروازه تمدن" اما کتاب خواندن را ممنوع کرده بود وکتابخوان را به زندان پرتاب میکرد، نتیجه ای جزاین نمیداشت که نیروهای اهریمنی قرون وسطایی از قعر تاریخ سر برآورند وازاین آب گل آلود ماهی بگیرند وخود را بر مردم تحمیل کنند. دیدن عکس امام درماه محصول همان فقر فرهنگی عظیمیبود که رژیم پهلوی آفرید.
اکنون درچهل و چهارمین سالگرد انقلاب خشم فروخته جوانان و به ویژه زنان ایران که از شهریورماه بار دیگر سر باز کرد و سراپای جامعه ایران را به نحو انفجاری فرا گرفت رژیم را بشدت در بحران فرو برد .
این خشم که با انگیزه اعتراض به قتل مهسا امینی دربازداشتگاه وزرا، توسط ماموران گشت ارشاد و یا عوامل امر به معروف و نهی از منکر آغاز شد، ریشههای بنیانی خود را در وضعیت اقتصادی ایران دارد که محصول حاکمیت اقتصادی نئولیبرالیسم، با یاری اصلاحطلبان و مافیای رفسنجانی میباشد.این سیاست غارت اموال عمومی که سرمنشاء فساد، رانتخواری، دزدی و راهزنی ثروتهای ملی ایران است وبه شکل خصوصیسازیِ اموال عمومی با توصیههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول است،وابستگی به بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول را سبب گشته که در مغایرت کامل با پیوستن به سازمان همکاری شانگهای قرار دارد. باید این سیاست استعماری حاکم درایران با دست مردم ایران و نه نیروی بیگانه تغییر کند درغیر این صورت ممکن نیست، فقر و فاقه از بین برود، کارگران، آموزگاران و اقشار فرودست جامعه و لایههای متوسط خرده بورژوازی، بتوانند نفس راحتی بکشند. نئولیبرالیسم اقتصادی، سیاستهای تعدیل اقتصادی دشمن مردم ایران است و حاکمان بر اقتصاد کشور از این سیاست تا کنون پیروی کرده و هنوز هم میکنند.
این شرایط وخیم اقتصادی که در عین حال محصول تحریمهای جنایتکارانه و ضد بشری امپریالیستی نیز میباشد، در کنار سرکوب حقوق انسانی مردم ایران و به ویژه زنان ایران که دائما مورد تحقیر و تبعیض قرار دارند، وضعیتی انفجاری در جامعه ایجاد کرده است. رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی اگرچه در زمینه گشت ارشاد عقب نشینی کرده اما حاضر نیست از سیاست قلدر منشانه و ضد انسانی پوشش اجباری دست بردارد و به کرامت زنان و مردان ایران احترام بگذارد، بلکه تلاش دارد با زبان قلدری با مردم سخن براند.
رژیم دراثر بیاعتنائی مزمن نسبت به حقوق و مطالبات مشروع مردم، بذر شورشی را که حکومت با سیاستهای خویش در این مدت کاشته بود باروَر ساخت و وضعیتی را به وجود آورد که ما امروز با آن روبرو هستیم و چشم طمع نابکاران، اجانب و ستون پنجم آنها در ایران را، به سمت سوء استفاده از میهن ما معطوف ساخته است.
کشور ما ایران که کشور ثروتمند و از جایگاه مهم ژئوپلیتیکی برخوردار است مورد لطف و
علاقه قدرتهای امپریالیستی و غارتگر جهان به ویژه آمریکا، اسرائیل و پیمان تجاوزکار ناتو نیست. کشور ما مورد نفرت دول پارهای ممالک همجوار است که با حمایت قدرتهای بزرگ امپریالیستی برای نابودی ایران تلاش وافر میکنند. دول عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، جمهوری آذربایجان در زمره این ممالکاند. هیچ کشوری در منطقه خواهان ایرانی مستقل، امن و قدرتمند نیست و آنها مرتب با توسل به جنگ ترکیبی و تروریستی، تشویق به خشونت و ایجاد جنگ داخلی تلاش وافر دارند از ایران سوریه دیگری بسازند که بتوانند به راحتی ثروتهای ایران را غارت کنند. آنها از همه اقدامات داعشی و انتحاری و خشونتطلبی در ایران دفاع کرده و این اقدامات را مورد حمایت قرار میدهند.
بیثباتی و فقدان امنیت، برای برهم زدن طرحهای اقتصادی ایران از جمله «ساختن جاده ابریشم، دالان شرق به غرب و جنوب به شمال وتخریب در سیاست راهبردی ژئوپلیتیکی گردش به شرق، هدف اصلی امپریالیسم غرب و ناتو است.
همین واقعیت خصلت دوران کنونی و منظره جدید سیاسی جهان که تنزل تسلط دلار و امپریالیسم آمریکا به منزله رهبر دنیای تکقطبی را به دنبال دارد و به چند قطبی شدن جهان منجر خواهد شد، خشم ناتو را برانگیخته است زیرا برای آنها بقاء ایران مستقل از نظر سیاسی، قدرتمند و ثروتمند مسئله مرگ و زندگی است و تخریب و نابودی ایران در دستور کارشان قرار گرفته وبا تمام قدرت تبلیغاتی، مالی، نظامی، جاسوسی، فرهنگی، خرابکاری، تروریستی و... تلاش میکنند از هر نارضائی و مطالبات عادلانه مردم ایران که پاسخ شایسته خود را نگرفته است برای مقاصد شوم خود سوءاستفاده کنند و ما امروز شاهد محصول خرابکاریهای سازمان دیده آنها هستیم.
اعتراضات اخیر که بعد از چندی مورد دستبرد نیروهای امپریالیستی قرار گرفت واز مسیر اولیه و دمکراتیکش خارج گشت طبقه کارگر ایران حاضر نشد به حمایت ازاین حرکت اجتماعی که نسبت به خواستهای طبقه کارگر بیگانه بود برخیزد. این حرکت اعتراضی به طور عمده درهمان بسترلایههای متوسط بورژوازی و خورده بورژوازی باقی ماند و تنها از کارگران میخواست که اعتصاب عمومیوسراسری کنند تا فرقه رجوی، تجزیهطلبان، اصلاحطلبان غربگرا وسلطنت طلبان به نیات شوم خویش نایل شوند. این تلاش درهم شکست. البته افرادی بودند که با خرابکاری تلاش کردند شعار «زن، زندگی، آزادی» را به شعار طبقه کارگر بدل کنند و یا آنها را بسیج نموده تا "حکومت شورائی" درایران مستقر سازند ولی این اقدامات مضحک با شکست روبرو شد و طبقه کارگر ایران علیرغم عدم وجود رهبری راستین و آگاه به این خفت ایرانستیزانه تن در نداد. شعارطبقه کارگر ایران در شرایط کنونی ، آزادی سیاسی، اجتماعی و اتحادیههای صنفی کارگری و بهبود شرایط زندگی اوست. زندگی طبقه کارگر ایران شعارپوپولیستی وهمه باهم «زن، زندگی و آزادی» نیست. زنان کارگر پیوند طبقاتی با مردان کارگر دارند و دست در دست هم به پیروزی نائل خواهند شد. این شعار ارتجاعی، شعار همان رنگین کمانان است که در پی محو مبارزه طبقاتی در ایران بوده و با به اصطلاح «انقلاب زنانه» میخواهند همه چیز را به ابتذال بکشانند.
اعتراضات اخیر نشان داد که همه جنبشهای فاقد رهبری سرکوب میشوند. برای پیروزی در مبارزه طبقاتی و در انقلاب اجتماعی به نیروی رهبریکننده و عامل آگاه سیاسی و یا شرایط ذهنی نیاز است. جنبش مردم برای اینکه پیروز شود، باید ستاد فرماندهی در این نبرد داشته باشد. در نبردی که میان طبقات فرودست و حاکمان درمیگیرد، مردم نیز میبایستی در این جنگ سرداران ورهبران عملی و نظری خود را داشته باشند. توده بیرهبر ویا رهبران بیسپاه هرگز قادربه پیروزی نیستند. آنها که به نفی رهبری سیاسی و فرماندهی واحد میپردازند ومروج آنارشیسم، آشوب ولیبرالیسم هستند، دشمنان مردماند و جنبش را به شکست میکشانند. خیزش اخیر، صرفنظر ازهسته عادلانهای که درآغاز داشت، یک حرکت خودجوش و بیدورنما بوده، مُسکن احساسات و فاقد چشماندازاست و به راحتی آلت دست جریانهای ضدانقلابی سلطنتطلب و فرقه تروریست وخرابکار رجوی و تجزیهطلبان قومی نیز قرارمیگیرد. برای دشمنان ایران کسب حقوق مطالباتی زنان مطرح نیست، جان مردم ایران ارزشی ندارد، سوءاستفاده و افزایش عداد قربانیان دررسانههای سه قلوی لندنی وشورش کور و فاقد برنامه و بی هدف فقط میتواند به بنبست برسد و به یأس بدل شود و نمیتواند مورد ترغیب و تشویق نیروهای آگاه سیاسی و با مسئولیت باشد.
بزرگترین درس اعتراضات اخیر،همانند جنبشهای خردادماه ۸۸، دیماه ۹۶ وآبانماه ۹۸ این است که برای غلبه نهایی بر رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی و درهم شکستن ماشین سرکوب آن، به حزب انقلابی واحد طبقه کارگر نیاز است. توده مردم ودررأس آن طبقه کارگر بدون حزب نیرومندش گوشت دم توپ بورژوازی است. طبقه کارگر بدون سازماندهی و رهبری حزبی ماهیتاً کمونیستی قادر به آزادی خویش وسایر ستمدیدگان نیست ونخواهد بود. تنها با رهبریت درست است که شعارها و مطالبات جنبش با توجه به توان و درجه آمادگی جامعه و ارزیابی تناسب قوای طبقاتی امکان پیروزی، جلب اکثریت و تحقق دارند. توسل به مطالبات غیر قابل تحقق درشرایط نامناسب فقط ضدانقلاب و دشمنان خارجی ایران را تقویت میکند که خواهان تحریم و تجزیه و پاره پاره کردن ایران هستند.باید صف دوستان ودشمنان مردم را از هم تمیز داد و در مورد مداخلات ضدبشری قدرتهای امپریالیستی و ویرانی ممالکی نظیر عراق، لیبی، سوریه، افغانستان و یمن … روشنگری کرد و مردم ایران را از تکرارچنین سناریوهای فاجعهباری، که درقالب «حقوق بشرودمکراسی» صورت میگیرد، آگاه وبر علیه اینگونه تبلیغات استعماری و مسموم مبارزه نمود. راه دیگری متصور نیست!
حزب کارایران(توفان)
٢٢ بهمن ١۴٠١
www.toufan.org
***
اقتصاد سیاسی شوکهای قیمت ارز
مقاله ای که میخوانید ازکانال تلگرامی آقای احسان سلطانی، اقتصاددان مقیم ایران است.ما این مقاله را بخاطر اهمیت آن درشرایط کنونی، انتشار میدهیم.
دراین مقاله از«سرمایهداری لاشخوری» نام برده میشود. «سرمایه داری لاشخوری» همان سرمایه داری دلال تجاری بوروکراتیک است که ازطریق اتاق بازرگانی وباندهای مافیایی، سیاستهای بانک جهانی وصندوق بین المللی پول را اجرا میکند و بر منابع عمومی چنگ انداخته است.حکومت جمهوری اسلامی نماینده این طبقه سرمایه داری است و بند نافش به نئولیبرالیسم خانمان برانداز وصل است. حل بحران معیشتی مردم درچنین چهارچوبی متصور نخواهد بود:
یکم: کارگزاران یک حزب سیاسی نیست، کارگزاران یک جناح اقتصادی رانتی قدرتمند است که سرمایه داری لاشخوری (Crony Capitalism) را رهبری میکند. این جناح که ۲۴ سال مستقیما اداره اقتصاد را بر عهده داشته، چنان ریشه در ارکان اقتصادی دوانده که تا حد قابل توجهی در دولت سیزدهم نیز اداره اقتصاد را در اختیار دارد.
دوم:) جناح سرمایه داری لاشخوری تحت رهبری و هدایت کارگزاران شامل طیف وسیعی از تکنوکراتها و بوروکراتها، بانکها و بنگاههای خصولتی (و حتی خصوصی، اما وابسته)، دلالان و سفته بازان فعال در بازارهای مسکن، بورس، ارز و ...، رانتیهای مستقر در اتاقهای بازرگانی و ایادی مزدور رسانهای زرد و اقتصادخواندههای وابسته است.
سوم: اقتصادخواندههای خود نخبه پندار کارگزارانی فقط خلق تیتر بلدند، «سرکوب ارزی»، «ارزپاشی» و «قیمت گذاری دستوری». این جماعت کم سواد و کم مایه هنوز یک مقاله علمی درباره چگونگی و چرایی شوکهای قیمت ارز و قیمت حقیقی ارز و این که شوکهای قیمت ارز چه دستاوردی داشته است، منتشر نکرده اند.
چهارم: هنر این جماعت رذل و خودفروش (با ابزار مخرب شوکهای قیمت ارز) فقط این است که کمر طبقه متوسط که ستون توسعه است را بشکنند، مردم را به خاک سیاه بنشانند و فقر و فلاکت را بیشتر کنند. این خیانتها نیازی به اقتصاددان ندارد، نیاز به یک مشت دزد و شارلاتان و یک دولت کارگزار غارتیها دارد
پنجم: چنان به راحتی از بالا رفتن قیمت دلار صحبت میکنند، گویا دارد قیمت خرمهره بالا میرود. تبعات مخرب شوکهای قیمت ارز یکی دو تا نیست، میلیونها ایرانی را مفلس کرده است. خانواده ای که ۵ سال پیش با پول خود میتوانست یک خانه بخرد، الان با آن پول همان خانه را حتی نمیتواند اجاره (رهن) کند
ششم: مصیبت و دغدغه ۳۰ میلیون ایرانی اجاره نشین (اغلب حقوق بگیر) و میلیونها نفر اهل کسب و کار این است که با شوک ۷۰ درصدی افزایش قیمت دلار و به تبع آن صعود متناسب قیمت و اجاره خانه و محل کار و در سوی دیگر افزایش ۲۰-۳۰ درصدی دستمزدها، در سال بعد چه کنند؟ البته از قرار معلوم، گویا حاکمیت هیچ مسئولیتی ندارد.
هفتم: برنامه و همه تلاش سرمایه داری لاشخوری و همراه آن حاکمیت این است که میانگین دستمزد مردم ایران از فقیرترین کشورهای جهان (۱۵۰ دلار در ماه) بیشتر نشود. لیدر کارگزاران (سرمایه داری لاشخوری) که حامی شوکهای قیمت ارز است، یکی از معترضین جدی افزایش حداقل دستمزدها (به ۱۸۰ دلار) در سال جاری بود.
هشتم: کارگزاران خودنخبه پندار همواره خود را در مقام مشاوره و هدایت دولتها (حاکمیت) دیده اند.
خروجی مشاوره (وعملکرد) اینها در ۳۳ سال گذشته چیست:
۱) منابع و ثروتهای ملی را بین خواص تقسیم کنید، کم آمد، مردم را غارت کنید.
۲) سهم ما و سرمایه داری لاشخوری را حفظ کنید تا از شما حمایت کنیم.
۳) سهم سرمایه داری لاشخوری را از اقتصاد (با شوکهای قیمتی، انحصارها، رانتها و …) بالا ببرید و سهم مردم را از اقتصاد (با سرکوب دستمزدها، اعمال محدودیتها و …) کاهش دهید، تا بتوانید بمانید.
۴) چون منابع و ثروتهای ملی محدودیت دارد. با مالیات تورمی (افزایش قیمت ارز و به تبع آن همه چیز) و سرکوب دستمزدها مردم را غارت کنید تا منافع خواص حفظ و هر چه بیشتر شود.
نهم: کارگزاران که خود بخشی از مشکل هستند، چگونه میتوانند مشکلات کشور را حل کنند؟ بخش اعظم معضل تورم (شوکهای قیمت ارز) ناشی از فساد و ناکارآمدی سیستم اقتصادی کشور (اعم از دولت و بخشهای به اصطلاح خصولتی و خصوصی و …) است که با غارت مردم با مالیات تورمی میخواهد به حیات خود ادامه دهد.
دهم: هر چند در هر صورت مسئولیت همه چیز با حاکمیت است، اما شریک و ذینفع اصلی سرمایه داری لاشخوری است که بر سر سفره نشسته، اما خود را در پشت صحنه پنهان کرده و نقش اپوزیسیون و منتقد و معترض را (برای حفظ منافع نامشروع خود) بازی میکند. آیا حاکمیت خواهد توانست تا خود را از باتلاق سرمایه داری لاشخوری نجات دهد؟
***
یک کیلو گوشت: نیم میلیون تومان
دلایل افزایش قیمتها کدامند؟
اثرات حذف ارز ترجیحی در آغاز سال حالا بیشتر از قبل بر معیشت نمایان است: گوشت بیشتر از ۱۰۰ درصد گران شده و به تبع آن از سفره خانوادههای بیشتری رخت بربسته است.
وعده دولت مبنی بر کنترل قیمت گوشت قرمز در بازار مصرف مانند دیگر وعدههایش بیثمر بود. گوشت گرم بستهبندی در فروشگاههای زنجیرهای در فاصله یک ماه حداقل ۲۰ درصد گران شده است.نتیجه سیاسیت آزادسازی قیمتها و حذف ارز کالاهای اساسی پس از نزدیک به ۱۰ ماه در روند صعودی بدون توقف قیمت گوشت قرمز نمایان شده است. بر بنیاد گزارش رسانههای داخلی ایران، قیمت گوشت قرمز در دی ماه حداقل ۱۵ درصد افزایش یافت و در سه هفته نخست بهمن ۲۰ درصد تا در فاصله کمتر از دو ماه هر یک کیلوگرم گوشت قرمز گرم ۳۵ درصد گران شود.
«دیدهبان ایران» صبح ۲۳ بهمن در یک گزارش میدانی قیمت ارزانترین گوشت بستهبندی موجود در فروشگاهها را ۲۱۷ هزار تومان اعلام کرد و نوشت: «قلوهگاه یکی از ارزانترین قسمتهای گوسفند است و چربی بالایی دارد. بسته یک کیلویی آن را برند رالاگ در فروشگاههای زنجیرهای ۲۱۷ هزار تومان میفروشد».
قیمت گوشت قرمز با کیفیت در برخی فروشگاههای زنجیرهای بیش از۵۰۰ هزار تومان است. به عنوان یک نمونه «بسته نیمکیلویی گوشت قیمهای مهیاپروتئین به ۲۵۷ رسیده است که در مقایسه با یک ماه قبل افزایش ۲۰ درصدی را نشان میدهد و نسبت به بهمن ۱۴۰۰ افزایش بیش از دو برابری را.قیمت یک کیلوگرم فیله، ران و سردست هم در فروشگاههای زنجیرهای ۴۹۵ هزار تا ۵۲۶ هزار تومان گزارش شده که در مقایسه با یک ماه قبل حدود ۶۰ هزار تومان گران شده است.
گرانی گوشت به روایت مسئولان دولتی تنها یک دلیل دارد: کاهش عرضه دام. دامداران و «کارشناسان» اما سیاستهای دولت را عامل گرانی میدانند و میگویند نهادههای دامی کمیاب و گران شده و به تبع آن تولید نیز کمتر و قیمتها هم افزایشی. اصغر ملکی، رئیس اتحادیه گوشت گوسفندی ۲۱ آذر کمبود دام و گرانی نهادههای دامی را عامل گرانی دانسته و گفته بود با واردات گوشت منجمد بازار کنترل خواهد شد. سه ماه پس از سخنان او اما قیمت برخی از محصولات دامی ۵۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش یافته است.
حذف ارز ترجیحی مسبب گرانی است
جمهوری اسلامی پس از بحران ارزی سال ۱۳۹۷ بخش دیگری از سیاست آزادسازی قیمتها را تحت نام «هدفمندی درست یارانه» با محدودکردن تخصیص ارز به کالاهای وارداتی پیش برد. این سیاست در نخستین فصل امسال با حذف کامل ارز ترجیحی تکمیل شد. نهادههای دامی از جمله کالاهایی مشمول ارز ترجیحی بودند که به صورت مستقیم به تولید مواد غذایی و معیشت مردم ارتباط دارند.
قیمت نهادههای دامی بر بنیاد گزارش رسانههای دولتی تا ۷۰ درصد افزایش یافته است. دامداران اما میگویند برای خرید نهاده دامی و علوفه باید دو برابر سال قبل هزینه کنند.
قیمت علوفه داخلی به دلیل تداوم خشکسالی طی سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است. تامین نشدن حقآبه کشاورزان از یک سو بسیاری از کشاورزان را بیکار و حاشیهنشین کرده است و از سوی دیگر دامداران را با افزایش هزینه روبهرو. علاوه بر این دولت هم برای کسب درآمد ارزی در چند ماه نخست دام زنده به کشورهای همسایه صادر کرد. حالا اما به گفته مشاور وزیر جهادکشاورزی صادرات دام زنده با دستور وزیر متوقف شده است.
گوشت از سفره مزدبگیران حذف شده است
تا قبل از افزایش بیش از ۳۵۰ درصدی قیمت گوشت در یک بازه زمانی چهار ساله هم شواهد آماری بیانگر کاهش چشمگیر خرید گوشت در سبد مصرف مزدبگیران بود. امسال اما کاهش مصرف شتاب بیشتری گرفته است.
آمارهای دولتی سرانه مصرف گوشت قرمز در سال ۱۳۹۰ را حدود ۱۳ کیلوگرم گزارش کردهاند. این رقم بر اساس اعلام مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی به شش کیلوم گرم در سال ۱۴۰۰ رسیده است. هنوز امار دقیقی از سرانه گوشت قرمز در سال جاری منتشر نشده است اما روند صعودی قیمت کالاهای ضروری، به ویژه مواد غذایی و مسکن طی ده ماه گذشته به طور حتم مصرف گوشت را هم تحت تاثیر قرار داده است.
فعالان کارگری سرانه مصرف گوشت در سال جاری را حدود چهار کیلو و ۵۰۰ گرم برآورد کردهاند. از آنجا که این رقم میانگین مصرف کل جامعه است، احتمال اینکه مصرف اقشار کمدرآمد کمتر از میانگین کشوری باشد، بسیار زیاد است.
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران برآورد کرده است در سال ۱۴۰۰ بالغ بر ۳۱٬۵ درصد از جمعیت ایران توان تامین هزینه معیشت خود را ندارند و خط فقر در تهران به ۱۴ میلیون تومان رسیده است. کارشناسان مستقل و فعالان کارگری رقم خط فقر را بزرگتر از ۲۰ میلیون برآورد کردهاند.
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم تایید کرده است سرانه دریافت کالری ایران طی سالهای اخیر به نقطه کمینه رسیده و بخشی از جمعیت کشور در خطر گرسنگی قرار دارد./کانال اقتصاد کسب وکار و بازارها
***
بیکاری ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از شاغلین ۱۴۰۰ در ۱۴۰۱
چشم انداز روشنی برای کاهش نرخ بیکاری نیست
گرانی در ایران بیداد میکند. کالاها و خدمات با قدرتی مهارناپذیر جامعه را درمینوردد و سفرۀ زحمتکشان را با شتابی زیاد میروبد وخالی میکند. دراین اثنا، بیکاری گسترده بهویژه در میان جوانان و تحصیلکردگان دانشگاهی، تعطیلی هزاران واحد تولیدی، عمیقتر شدن دره عظیم فقر و ثروت، تورم فزاینده، و سرکوب تلاشهای زحمتکشان برای تشکلیابی و اعتراض به وضع موجود، به زیستن میلیونها ایرانی در زیر خط فقر منجر شده است. مبارزه با آزادسازیِ قیمتها و باز گذاشتن دست بازار خصوصی، به محرومیت و فقیرتر شدن زحمتکشان جامعه منجر شده است….
مردم میهن ما روزگار دردناک و غمانگیزی را سپری میکنند. قیمت کالاها و ارزاق عمومی سر بهآسمان کشیده است و تورم با سیری شتابناک افزایش مییابد. بدیهی است که تورم موجب بالا رفتن قیمتها و کاهش قدرت خرید زحمتکشان میگردد.
بررسیها نشان میدهد نزدیک به ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از کسانی که در پاییز سال گذشته شاغل بوده اند، در پاییز امسال دیگر دارای شغل نبوده و بیکار شده و یا از جمعیت فعال اقتصادی خارج شدهاند.
به گزارش اکو ایران، کل جمعیت حاضر در سن کار(۱۵ ساله و بیشتر) در پاییز امسال ۶۳ میلیون و ۸۸۶ هزار نفر برآورد شده که از این تعداد حدود ۲۶ میلیون و ۲۰۷ هزار نفر تمایل به کار کردن دارند، بر این اساس نرخ مشارکت اقتصادی در پاییز امسال ۴۱ درصد بوده است.
بررسیها نشان میدهد ۲ میلیون و ۱۳۶ هزار نفر از کسانی که در پاییز امسال جویای شغل بوده اند نتوانسته برای خود شغلی دست و پا کنند، به عبارت دیگر نرخ بیکاری در پاییز ۸.۲ درصد بوده است. نرخ بیکاری در پاییز سال گذشته ۸.۹ درصد بوده که این امر نشان از کاهش این شاخص در پاییز امسال دارد.
کل جمعیت شاغل ایران در پاییز سال گذشته ۲۳ میلیون و ۵۳۵ هزار نفر بوده است. بر اساس آمارها ۲۰ میلیون و ۲۴۰ هزار نفر از این افراد هنوز شاغل هستند، به بیان ساده تر ۸۶ درصد کسانی که در پاییز سال گذشته شاغل بوده اند در پاییز امسال نیز همچنان دارای شغل بودند. همچنین ۲.۹ درصد از کسانی که در پاییز سال گذشته شاغل بوده در پاییز امسال بیکار شده و نتوانسته برای خود شغلی پیدا کند، جمعیت این گروه ۶۸۲ هزار نفر برآورد شده است.
۱۱.۱ درصد کسانی که در پاییز سال قبل دارای شغل بوده اند، در پاییز امسال از جمعیت فعال اقتصادی خارج شده اند، به عبارت دیگر بالغ بر ۱۱ درصد شاغلین سال گذشته در پاییز امسال دیگر متقاضی شغل نیستند. تعداد این گروه نیز ۲ میلیون و ۶۱۲ هزار نفر بوده است.(چنانچه فرد بیکار طی یک ماه دیگر جویای کار نباشد و به دنبال کار نگردد، از جمعیت فعال اقتصادی خارج میشود)این خروج از بازار کار میتواند به دلایل مختلفی رخ داده باشد، بازنشستگی و عدم تمایل به کار کردن از جمله دلایل آن است. همچنین ممکن است درصدی از این گروه در این بازه زمانی یک ساله بیکار شده و به دلیل ناامیدی از پیدا کردن شغل دیگر به دنبال شغل نمیگردد و از بازار کار خارج شده است. به طور کلی میتوان گفت که حدود ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار نفری که در پاییز ۱۴۰۰ شاغل بوده اند، در پاییز سال جاری دیگر شغلی نداشته اند. اقتصاد دانان سرمایه داری مدافع نظام بازار، دخالت دولتها را عامل افزایش بیکاری معرفی میکنند! سخنگویان ایرانیِ نئولیبرالیسم مدعیاند که وجود قوانینی مثل «قوانین کار و همین حداقلهای تامین اجتماعی کارگران در ایران و جهان و ممنوعیتهای حقوقیِ کارفرمایان برای اخراج نیروی کار و ... موجب شده است که استخدام نیروی کار جدید در بنگاهها و شرکتهای خصوصی کاهش یابد. از دیدگاه آنان، اگر دولتها برای جذب آرای مردم اقدام به دخالت در بازار کار به نفع مردم نکنند، شرایط اشتغال در بلند مدت! بهبود خواهد یافت. البته «جان مینارد کینز» به خوبی پوچی این نظریه را تشخیص داده و خطاب به این افراد گفته بود: ("در بلند مدت همهی ما مرده ایم!").ولی این دسته اقتصاد دانان به ما جواب نمیدهند که این چه «نظام طبیعی» و «نظم خود انگیخته»ای است که دولتها برای جذب حداقل آرا و کسب رضایت اکثریت، همواره باید بر خلاف قواعدش عمل کنند؟!
برای مهار بیکاری نیاز به مداخله دولت برای کنترل تولید و بازار است.مهمتر از آن نیاز به تشکل طبقه کارگر و به رسمیت شناختن اتحادیههای مستقل کارگری برای مشارکت در سرنوشت جامعه است. بدون چنین نظارتی امکان مهار بیکاری نیست. دریک چشم انداز تاریخی سوسیالیسم راه حل نهابی الغای بیکاری درجامعه است. جامعه ای که درآن نیاز انسان درمرکز توجه قرار میگیرد ونه سود!
***
ممانعت ازتجمع صنفی کارگران پیمانکاری پالایشگاههای گاز عسلویه توسط نیروهای امنیتی رامحکوم میکنیم
دوشنبه یکم اسفند۱۴۰۱، کارگران پیمانکاری (ارکان ثالث) شاغل در پالایشگاههای گاز پارس جنوبی ازقبل اعلام کرده بودند که در اعتراض به عدم رسیدگی به خواستههایشان در مقابل ستاد مجتمع گاز پارس جنوبی در عسلویه دست به تجمع صنفی خواهند زد. اما نیروهای امنیتی وانتظامی با مستقر شدن درمحل،مانع از تجمع این کارگران شدند.
شایان ذکر این است که شب گذشته علیرضا میرغفاری ازمسئولین کانون انجمنهای صنفی عسلویه توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده و برای تعدادی دیگر نیزاحضاریه صادر شده است.
کارگران ارکان ثالث شاغل در پالایشگاههای گازپارس جنوبی خواستار اجرای کامل طرح طبقهبندی مشاغل، ساماندهی وضعیت نامناسب رانندگان استیجاری و اجرای طرح جبران خدمات برای آنان،اجرای طرح تردد۲ به ۲ به صورت کامل برای همه واحدها، ساماندهی وضعیت خدمات رفاهی کمپها و خوابگاهها و دیگرمطالباتشان هستند.
کانون انجمنهای صنفی کارگران پارس جنوبی که نمایندگی ۱۴ هزارکارگر شاغل دراین منطقه را بر عهده دارد در روزهای گذشته با انتشار اطلاعیههای متعددی درپی بیپاسخ ماندن مکاتبات و فرآیندهای پیگیری مطالبات صنفی، از کارگران خواسته بود راس ساعت ۷ صبح امروز روبروی ستاد مجتمع گاز پارس جنوبی در عسلویه تجمع صنفی برپا کنند. با وجود این که در اطلاعیههای منتشر شده از سوی این انجمن بر غیر سیاسی و مسالمتآمیز بودن تجمعات و جلوگیری از هرگونه بهرهبرداری سیاسی از آن تاکید شده بود، نیروهای امنیتی و انتظامی صبح همین روز با مستقر شدن در محل، مانع از تجمع این کارگران شدند.
در اطلاعیه شماره ۳ این کانون نیز با اشاره به عدم تحقق مطالبات با وجود پیگیریهای متعدد به لیستی از این مطالبات اشاره شده است. از جمله:
۱- اجرای صحیح و کامل طرح طبقه بندی مشاغل:
*تشکیل کمیته دائمی طبقهبندی مشاغل
*اجرای رتبه بندی سنواتی در طرح
*تفکیک پست از شغل
*اجرای گروههای شغلی بیستگانه
*محاسبه فوقالعاده ها به تبع شغل
*انجام کاربینی و ارزشیابی شغل در محل کار به طور کامل و جامع
۲- ساماندهی وضعیت نامناسب رانندگان خودروهای استیجاری و اجرای طرح جبران خدمات برای آنان
۳- تردد ۲ به ۲ کارگران بخصوص کارگران واحدهای اداری و پشتیبانی
۴- ساماندهی وضعیت خدمات رفاهی بخصوص کمپ ها و خوابگاه ها
حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی که با نقاب حمایت از مستضعفان بر سر کار آمد از قدرت لایزال طبقه کارگر آگاهست و قدرت تشکلیابی آن را عاملی برای متزلزل کردن پایههای اقتصادی و ارکان سیاسی خود می داند. رژیم با شم طبقاتی خوداز خطرشکل گیری وسازمانیابی کارگری ایران واهمه دارد و در پی آن بوده وهست که با سرکوب وایجاد تفرقه درمیان طبقه کارگر مانع سازمانهای صنفی خویش شوند. هراس رژیم از ممانعت ازبرگزاری چنین تجمع صنفی نشان ازضعف و درماندگی اش دارد که هیچ گونه تجمعی را برنمی تابد و با خشونت و سرکوب بدنبال اجرای سیاستهای نئولیبرالی است. کارگران راهی جز ادامه مبارزه ندارند، راهی جز اتحاد و تشکل وآگاهی برای پیشرویشان نیست.
***
آب که سربالارود ، قورباغه ابوعطا می خواند"
سخنی کوتاه درمورد هیاهوی مردگان سیاسی
ضرب المثل های معنادار ومشهوری ، چه به شعر و چه به مَثَل، درزبان فارسی وجودداردکه به چندنمونه اشاره میکنیم.
"نه هرکه چهره برافروخت ، دلبری داند
نه هرکه آینه سازد ، سکندری داند
نه هر که طرفِ کُلَه کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند " (حافظ)
"ماه درخشنده چو پنهان شود
شب پره بازیگر میدان شود"
"درحوضی که ماهی نیست ، قورباغه سپه سالار است"
"آب که سربالارود ، قورباغه ابوعطا می خواند"
معنی ومفهوم اشعاروضرب المثلهای فوق ، به گفته "عطّار" برای "جویندگان گوهر دریای کُنهِ تو(عشق) - دروادیِ یقین وگمان ، ازتوبی خبر"، چنان آشکاراست که "سامان سخن گفتن نیست"!
اماازسرِ کنجکاوی ، حیف است که به دومورد درخصوص نکات بالا اشاره نشود.
یکم اینکه، معنی ازشعر و مَثَل های بالا دلالت دارد به آدمهای بی مایهای که ازروی نادانی و جهالت ، می خواهند اظهارفضل کنند !
دوم اینکه ، زمانی که انسانهای لایق وشایسته به حاشیه رانده میشوند و بهم ریختگی و هرج و مرج حاکم است و هیچ چیز و هیچکس سرِجای واقعی خودش نیست ، شب پره بازیگر میدان و قورباغه "ابوعطا" می خواند !
این هشت چهرهِ مضحک وحقیر و ناشناس برای میلیونها کارگر کارخانه و روزمزد بگیران و زحمتکشانِ شالیکار و گندمکار و معدنکار و "سروته شناس" برای دولتمردانِ کشورهای غربی و بازیگران عرصهِ سیاست و بخصوص برای ماموران سازمانهای جاسوسی واطلاعاتی غرب و اسراییل و عربستان ؛ یکی کودتا زاده، یکی "سیا"ساخته ، آن یکی هالیوودزاده، وآندگر تجزیه طلبِ اسراییل زاده و . . . مردم ایران باتاریخ چندهزارساله وآبدیده چون فولاد را چه فرض کردند؟! خیلی باید گستاخ و فرومایه باشند که به بهانه رژیم اسلامی تبهکار و خونریز حاکم ، برای ملت تعیین وتکلیف کنند ؟!!
بایدخطاب به اینهاگفت :
"ای مگس عرصهِ سیمرغ نه جولانگه تست
عِرض خودمی بری و زحمت ما می داری ."
***
"ایرانی ایرانی است"!!؟
نه به "همه باهم"!
چقدر مضحک و در عین حال سفیهانه است وقتی بگوییم:
"ایرانی ایرانی است، همه مخالفین ایرانی اند، از محافل تجزیه طلبان کرد و بلوچ و آذری، گرفته تا فرقه مجاهدین ، محسن سازگارا و علیرضا نوری زاده و رضا نیم پهلوی، معصومه علینژاد و حامد اسماعیلیون .... همه ایرانی اند، همه فرزندان ایرانند، باید متحد شد، دشمن یکی است، آنهم فقط رژیم آخوندی است.زنده باد زن زندگی آزادی!!"
چنین طرز تفکری فاقد دورنما و مضمون روشن طبقاتی است، اگر خیانت نباشد، ناشی از جهالت و نادانیست. ما ایرانی میهندوست، پاکدامن وفدا کار، آزادیخواه وضد اجنبی، ضد تجاوز نظامی به ایران و ضد تحریم اقتصادی داریم. ایرانی جاسوس، ضد میهن، حامی تجاوز به ایران وبه خاک و خون کشیدن وطنمان نیز داریم. همانطورکه عراقیها، افغانیها، لیبییاییها ... کوباییها.. نیز داشته و دارند.
ما ایرانیان باشرف و ازخودگذشته ای داشته و داریم که هویت تاریخی ماهستند، نظیر بابک خرمدین، مزدک،... ستارخان، باقرخان ، حیدرخان، وارطانها، گلسرخیها، فاضلیها، پویانها، حنیف نژادها، سپاس آشتیانیها، بابا پور سعادتها.. .... و هزاران ایرانی میهندوست و آزاده دیگر. درعین حال ایرانیانی نظیر رضا خان قلدر عامل انگلیس، فرزندش محمدرضا شاه عامل آمریکا... و هزاران دزد و بی وجدان و شکنجه گر ساوامایی، ساواکی و آدمکش ایرانی داشته و داریم.... لذا، ایرانی ایرانی نیست . ایرانی پاک و با وجدان داریم، ایرانی دروغگو و بی وجدان نیز داریم.
ازاین رو مبارزه علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی مردم ستیز حاکم جدا از مبارزه علیه دشمنان سوگند خورده و جاسوسان و خودفروختگان ایرانی که با اجانب همکاری میکنند نیست.ایرانیان جاسوس مایه ننگ اند. ایرانیان وطندوست، آزاده و ضد اجانب، مایه افتخار.
حال عده ای ساده اندیش میگویند آقا دست ازاین مرزبندیها بردارید و تفرقه نیاندازید!!
به این دوستان باید گفت راه عاشقان میهن راه جدا شدن ازاین صف است. جدان شدن صف مردم از صف نامردمان وطنفروش!
***
درآستانه روز جهانی زن و افشای زنان خودفروخته ای که به ریسمان قدرتهای خارجی آویزان شده اند
کلارا زتکین، سوسیالیست آلمانی درسال 1910 در دومین انترناسیونال زنان سوسیالیست در کپنهاگ پیشنهاد روزی به نام روز زن را به کنفرانس داد. در آن سالها زنان بسیاری برای احقاق حقوق برابر و بویژه برای داشتن حق رای در خیابانها بودند. بعد از پیروزی انقلاب بزرگ اکتبر ( 1917میلادی ) در روسیه و بوجود آمدن کشور شوراها، روز 8 مارس بعنوان روز زن نامگزاری شد. از آن زمان تا کنون هر ساله در بسیاری از کشورهای جهان زنان مبارز به اختلافات طبقاتی و اجتماعی موجود اعتراض کرده و خواهان رسیدگی و پایان دادن به مشکلات ویژه زنان درعرصههای مختلف جامعه میشوند.
زنان مبارز ایران امسال هم برای رسیدن به مطالبات بر حق خود به استقبال روز زن خواهند رفت. بیکاری و گرانی، عدم امنیت شغلی و نابرابر بودن مزد برای کار زن در مقایسه با مردان مشکلات عدیده ای هستند که زنان مجرد و یا متاهل، بویژه زنان سرپرست خانواده را آزار میدهد. زنانی که در انقلاب 57 پا به پای مردان برای ایرانی آزاد وآباد رشادت و از خود گذشتگی نشان دادند. امروز زنان در کارخانه و بر سر مزارع، در مراکز پزشکی و مدارس، در ورزش و هنر و بویژه در موسسات دانش بنیان در عرصه علوم و تحقیقات یعنی در تمامیعرصههای اجتماع با قابلیت، خوش میدرخشند، اما از برابری محرومند ومورد تبعیض وستم قرار دارند.
حق پوشش اختیاری بعنوان یک حق طبیعی که بخش بزرگی از جامعه ایران بر سر آن توافق دارد، هنوز از لحاظ قانونی به مورد اجرا گذاشته نشده و رژیم آن را به رسمیت نمیشناسد. همین سیاست عقب مانده و زن ستیز حکومت جمهوری اسلامی سبب شده تا نیروهایی در زیر پرچم شعار بدون محتوای " زن زندگی آزادی " مبارزات زنان ایران را به بیراه کشانده و بعنوان حقوق بگیران دولتهای غربی به وظایف نوکری خود عمل کنند. مزدورترین آنها معصومه علینژاد قمی مکلا این مار بد خط و خال پمپئو است که سعی میکند با چکمه بوسی مالکان و سرمایه داران اعتراضات زنان در ایران را به جای "انقلاب" زنانه جا بزند. یک روز به دست بوس مکرون میرود و فردا سر از نشست جنگ افروزان ( ناتو ) سر در میآورد تا ارتجاع بین المللی را برای حمله به ایران وتخریب سرزمین این مردمان سخت کوش آماده کند. این زن جنگ افروز با صدای بلند خواهان حمله به ایران بمانند حمله به لیبی میشود. او ولی نمیگوید که بعد از این حمله و کشتن قذافی این کشور چگونه نابود گشت و در لیبی چگونه مردان جوان را در قفس کرده و آنها را بعنوان برده در بازار فروختند. اما حمله به ایران و ریختن بمب بر سر این مردم عملی است که مریم معمار صادقی، مدیر آموزشکده توانا آن را خواست مردم ایران تلقی کرد و آن را موهبتی دانست که به رهایی مردم از جمهوری اسلامی ایران خواهد انجامید.
اما نقش همکاران شهناز تهرانی در این مدت بشدت برجسته شده است. نازنین بنیادی که تا بحال در نقشهای درجه سه هالیود نقش بازی کرده است وبه پاچه لیسی دست اندرکاران ضد زن که ماجراهای (می توMeToo) آنها بر همه آشکار شد، مشغول است به یکباره عنوان فعال حقوق زنان به او داده میشود ولی خوشبختانه چون مثل قمی کلا نمیتواند با صدای بلند اراجیف تحویل دهد ساکت مینشیند و فقط لبخند میزند و دلارهایش را در خیال خرج میکند. او چند روز پیش به سفیر سویس در ایران اعتراض کرد که چرا با چادر در یکی از مراسم مذهبی در ایران حضور یافته است و نوشت در شرایطی که زنان در ایران مشغول مبارزه هستند این کار نباید انجام بگیرد. بله در حقیقت در زمانی که زنان سخت کوش ایران درایران برای بر طرف کردن مشکلات اقتصادی خود هستند، این جماعت با پوشیدن لباسهای گران قیمت خود در اروپا مشغول خوش گذرانی هستند.
نفر بعدی گلشیفته فراهانی دوست یار قار زلنسکی، دلقک کهنه کارسابق و رئیس جمهورفعلی اوکراین ( گویا هر دو شیفته صلح ) که امسال بعنوان ژوری در فستیوال برلین هنر نوکری و پاچه خواری را به تمام معنی به نمایش گذاشت. او در حالی که اشک "تمساح" در چشمانش حلقه زده بود، از حاضران در این فستیوال خواست که از انقلاب "زن زندگی آزادی" حمایت کنند وزمینه را برای حمله به ایران و نابودی آن از طریق سینما آماده کرده و به جهانیان نشان دهند که ناتو و شرکا بعد از نابودی افغانستان، عراق و لیبی و یمن اینبار به کمک آنها احتیاج دارند. او که خود بعنوان اشراف زاده مشهور شد نشان داد که برای یافتن بازی در فیلم باید اول برادریش را ثابت کند . وی با برهنه شدن برای یک تبلیغ که زنان را در موضوع سرطان سینه هشدار میداد، نشان داد که برای پذیرفتن نقشهای دیگر هم مسئله ای ندارد. او البته در ویدیوی مسخره ای که در پشتیبانی از نیم پهلوی و کارمندان ساواکش که با قمی مکلا و نازنین بنیادی و حامد اسماعیلیون جلسه راه اندازی اتوبوس ورشکستگان سیاسی را داشتند، مدعی شد که سیاسی نیست. اما در همان اول متذکر شد که دمکراسی بی دمکراسی. هیچکس در این مرحله حق ندارد به فردای بعد از " انقلاب" این ضد انقلابیون اعتراض کند. اما او آنقدر کودن است که نمیفهمد فراخوان برای سرنگونی رژیم ایران یک مطالبه سیاسی است.
یاسمن طباطبایی هنرپیشه ایرانی تبار دیگری بود که در یک مصاحبه تلویزیونی ادعا کرد که ایرانیها هر روز در ایران مورد تعرض جنسی قرار میگیرند و شکنجه میشوند. ظاهرا در جمهوری اسلامی ایران مردم هر روز قبل از صبح شکنجه شده و بعد سرکار میروند، شبها هم عده ای به مسجد رفته و دیگران به فستیوال فجر میروند وبه همگی آنها بعد از آن تعرض جنسی میشود. برای تشکر هم میلیونها نفر برای تظاهرات 22 بهمن به خیابان میآیند.
نفر بعدی " زهر" امیر آبادی است که بعد از فیلم اسلام هراس عنکبوت سیاه اینبار در نقش یک بازجو هنر بی قابلیت خود را بنمایش میگذارد. روزنامه و تلویزیون آلمان هم در باره این هنرمندان چنان سخن گفتند که گویی هنوز هیچ هنر پیشه و هنرمند دیگری زاده نشده و به گرد پای این جماعت حلقه بگوش نمیرسند. بقولی سنگ مفت و گنجیشک مفت.
البته زندگی در اروپا گران است و این مدافعان "زن زندگی آزادی" باید هرچه از کیف کشی دارند را رو کنند تا برای نقشهای آینده به دعوت گرفته شوند. اما هیچ یک این مزدوران اشاره ای به وضعیت زنان زحمتکش ایران و جهان نکرده ونمیکنند که ساعتها باید کار کنند و با مزد قلیل زندگی راحت و آسوده این لاشخوران را فراهم سازند و خود و فرزندانشان گرسنه بخوابند. هیچکس سخنی از زنان افغانستانی، عراقی و یمنی… که در اثر جنگ افروزی صاحبان سرمایه و کارخانههای اسلحه سازی غرب کشته و زخمیمیشوند نگفته ونمیگوید. نامی هم از شیرین ابو قرابه خبر نگار امریکایی فلسطینی برده نشد که ناجوانمردانه به دست سربازان اسرائیلی کشته شد. فستیوال بظاهر سیاسی برلن امسال به فیلمهایی در مورد جنگ در اوکراین پرداخت، اما جنگ در فلسطین و یمن مهم نبود.
اما زنان ایران میتوانند و باید در سالروز زن، هشتم مارس نشان دهند که در پس فریادهای آزادی خواهی و شعار گمراه کننده "زن زندگی آزادی" این مارهای خوش خط وخال نیت جنگ طلبانه آنها را دریافته و یک صدا برای مقابله با آنان و برای حق کار واعتراض به بیعدالتی در ایران بجنگند. زنان ایران با چادر و روسری یا بدون آن صدای خود را بلند خواهند کرد و دست در دست هم این ارتجاع سیاه رابه محاکمه خواهند کشید.
***
درجبهه نبرد طبقاتی
اخبار، گزارشات و اعتراضات کارگری دربهمن ماه ۱۴۰۱
کارگران نفت با اعتصاب سراسری خود نیرویی دو صد چندان به مبارزات مردمی بخشیدند و انقلاب بهمن ۵۷ به پیروزی رسید، ولی از آنجاییکه کارگران و زحمتکشان، مسلح به تشکیلات سیاسی خود نبودند، نتوانستند به عنوان یک طبقه بر انقلاب تأثیر گذاشته و رهبری آن را در دست گیرند. بورژوازی تجاری و روحانیت با غصب رهبری انقلاب، از همان فردای پیروزی دست به کار شدند تا دستآوردهای انقلاب را نابود سازند. یکی از بزرگترین دستآوردهای انقلاب بیرون انداختن آمریکا و ملی کردن اموال امپریالیستها و بورژوازی کمپرادور بود که در کنار اموال ملی دیگر، چون نفت، جنگلها و معادن، در اختیار و تحت مالکیت عموم درآمد. حکومت سرمایه داری اسلامی از همان ابتدا با سرکوب آزادیهای دموکراتیک و سنگ اندازی در مقابل قانون کار و تشکلات مستقل کارگری، سنگ بنای دشمنی با منافع مردم و دستآوردهای انقلاب را گذاشت و از بعد از جنگ تا کنون، یک به یک دستآوردهای دو انقلاب مشروطه و بهمن، مبارزات ملی و مردمی دولت مصدق و مبارزات کارگری و زحمتکشان را از بین برده و میبرد. اکنون ۴۴ سال بعد از انقلاب بهمن، نئولیبرالهای داخلی سعی در پرچمداری خصوصی سازی و بی حقوق سازی مردم رکورد دار جهانی اند، زیرا که در هیچ کشوری سابقه ندارد که تا بدین حد درغارت اموال عمومی تحت نام خصوصی سازی و یا مولد سازی پیش رفته باشند و یا کمتر کشوری وجود دارد که تا بدین حد در مقابل تشکلات کارگری و حقوق حقه کارگران دست به سرکوب زده باشد.
اگر مشکل کارگران و زحمتکشان ایران تنها دشمنی با رژیم سرکوبگر وغارتگر سرمایه داری اسلامی بود،فقط با یک دشمن روبرو بودیم. ولی مردم ایران درمقابل دشمنان خارجی وامپریالیستی نیزقراردارند که با تحریم و تهدید و …فشار مضاعفی را بر مردم وارد میسازند. امپریالیستهای غربی که تسلط خود بر جهان را در حال نابودی میبینند به نقش کشور ما در جهان چند قطبی آگاهند و برای حفظ آقایی خود قصد تکه پاره کردن و ناامن سازی ایران را دارند. و برای انجام این امر اهریمنانه خود به هر راه و نقشه ای متوسل میشوند، از جمله اجیر کردن سازمانهای راست و چپ موجود و همچنین سازمان سازی و البته رهبر سازی!
کارگران و زحمتکشان نمیتوانند در مقابل دشمنان خارجی و داخلی پیروز شوند اگر نتوانند اندیشههای مخرب، سازمانهای منحرف و یا مزدور را از خود برانند. واقعیت آن است که هیچ دژی به اشغال درنخواهد آمد اگر از درون خیانتی صورت نگیرد. کارگران و زحمتکشان شاغل و بازنشسته بدون مبارزه همزمان با امپریالیسم و بورژوازی داخلی نمیتوانند به پیروزی برسند و برای رسیدن به این پیروزی میبایست صفوف خود را از منحرفان پاک کنند.
در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب مردمی بهمن جا دارد اشاره کوتاهی به مطالباتی تحت نام «منشور مطالبات حداقلی» با امضای "۲۰ تشکل" بکنیم که درقالب جنبش انحرافی "زن زندگی آزادی " وسکوت در مقابل تحریم و مداخلات امپریالیستی فرموله شده و از همین رو مورد استقبال رسانههای ارتجاعی پرو غرب قرار گرفته است. البته تعدادی از این تشکلها اساساً وجود خارجی ندارند و یا فقط نامی در تلگرام و یا اینترنت دارند و تعدادی نیز تشکلاتی صنفی هستند که دچار خطای بزرگی شده ودر نقش احزاب و سازمانهای سیاسی ظاهر گشته اند. متأسفانه سازمانهای منحرف سیاسی چپ و راست نیز، این منشور انحرافی را تأیید نموده وبه پخش آن مبادرت کرده اند.
ما بار دیگر سازمانهای صنفی کارگران، فرهنگیان و … را به فعالیت اصولی و وظایفشان دعوت میکنیم و آن عده که تمایل به فعالیت سیاسی نیز دارند را به پیوستن در سازمانهای مترقی سیاسی که اهدافشان با تشکلات صنفی متفاوت است فرا میخوانیم. وظیفه یک سازمان و یا حزب سیاسی کسب قدرت سیاسی است و عدم تفکیک این امر با اهداف و برنامه اتحادیههای صنفی، ضربات جبران ناپذیری به مبارزه طبقه کارگر برای سازماندهی خود میزند.
برخی ازاعتراضات کارگری در بهمن ماه به قرار زیرند :
شهرداری
۲بهمن
جمعی از کارگران شرکتی شاغل در مجموعه شهرداریهای خوزستان، نسبت به عدم تحقق وضعیت استخدامی خود در مقابل ساختمان استانداری واقع در اهواز، دست به تجمع اعتراضی زدند.
کارگران خدماتی شهرداری یاسوج به علت پرداخت نشدن حقوق و بیمه خود از شهریور ماه امسال تاکنون، مقابل شورای شهر یاسوج تجمع اعتراضی برگزار کردند. یکی از کارگران شهرداری حاضر در این تجمع بیان کرد: ما گرسنه ایم و تجمع ما تنها برای مطالبه حقوقمان است.
۱۸ بهمن
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با انتشار بیانیه ای با مردم ترکیه و سوریه و بازماندگان قربانیان اظهار همدردی نمود. در این بیانیه آمده است: «... سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه تسلیت صمیمانه وهمدردی عمیق خود را با قربانیان این فاجعه و مردم آسیب دیده در ترکیه و سوریه و نیز با همکارانمان در اتحادیه کارگرانحمل و نقل ترکیه و دیگر کارگران و تشکلات کارگری و مردمی در ترکیه و سوریه اعلام میکند.»
جمعی از کارگران شرکتی شهرداریهای خوزستان برای دومین بار نسبت به بی توجهای مسئولان به وضعیت استخدامی این کارگران،به همراه خانوادههایشان مقابل ساختمان استانداری دست به تجمع اعتراضی زدند. این کارگران در تشریح مشکلات خود گفتند: حدود ۲۰۰ نفر از کارگران شرکتی تحصیلکرده شهرداریهای مختلف استان خوزستان هستیم که بر اساس بخشنامه سال گذشته وزارت کشور و سازمان شهرداریها مشمول تبدیل وضعیت استخدامی از شرکتی به قرارداد مستقیم همانند سایر شهرداریهای کشورشدهایم. استانداری با استناد به رایی که ۲۲ شهریور ماه سال جاری (۱۴۰۱) از سوی هیات عمومی دیوان عدالت اداری با شکایت یکی از شاکیان خصوصی در استان گیلان صادر شده است، از تبدیل وضعیت استخدامی ما کارگران مشمول این طرح خودداری میکند. کارگران تاکید کردند: طبق ماده ۴ قانون آیین دادرسی و ماده ۱۳ دیوان عدالت اداری اثر ابطال مصوبات از زمان صدور رای هیات عمومی است این در حالی است که همه ما ۲۰۰ کارگر قبل از صدور این رای مراحل قانونی استخدامی خود را پشت سر گذاشته و باید تبدیل وضعیت میشدیم.
۲۴ بهمن
گروهی از کارگران شهرداری ایلام نسبت به عدم پرداخت معوقات مزدی از اردیبهشت ماه تا کنون، در ادامه پیگیری مطالبات مزدی خود دست به تجمع اعتراضی زدند. کارگران طی ماههای گذشته برای پیگیری مطالبات صنفی خود به چند نهاد دولتی و غیردولتی مراجعه کرده اند اما هیچ نتیجه ای حاصل نشده است.
۳۰ بهمن
تعداد زیادی از کارگران شهرداری یاسوج در اعتراض به عدم پرداخت هشت ماه حقوق معوقهشان مقابل استانداری کهگیلویه و بویراحمد تجمع کردند. یکی از کارگران آتش نشانی شهرداری یاسوج هم، پرداخت نشدن حقوق خود و سایر کارگران شهرداری را تأسف بار خواند و ادامه داد: در تجمع امروز همه ما کارگران شهرداری از وضعیت پرداخت حقوقها ناراضی هستیم. یک پاکبان معترض هم از ناامیدی خود و همکارانش از شهرداری یاسوج خبر داد و اظهار داشت: هشت ماه است که حقوقی نگرفته ایم و هیچ اُمیدی هم نداریم چراکه مسئولان شهرداری پاسخگوی ما نیستند. حدود ۴۰۰ کارگر در شرکتهای مختلف تحت نظارت شهرداری یاسوج مشغول به کارند.
بازنشستگان
۲ بهمن
جمعی از بازنشستگان تامین اجتماعی شوش، کرخه و هفت تپه نسبت به عدم اجرای باقیمانده ۲۵ درصد متناسبسازی و میزان ناچیز مستمریهای خود، مقابل ساختمان سازمان تامین اجتماعی در شهرستان شوش تجمع اعتراضی برگزار زدند. علاوه بر اجرای ۲۵ درصد متناسبسازی سال۱۴۰۰، اجرای متناسبسازی سال ۱۴۰۱، پرداخت عیدی کارگری، اجرای ماده ۸۹ تامین اجتماعی و درمان رایگان، اجرای انتخابات کانون بازنشستگان شهرستان و عدم واگذاری بانک رفاه در قالب اصل ۴۴ به بخش خصوصی، از دیگر خواستههای بازنشستگان میباشد.
۳ بهمن
بازنشستگان مخابرات در استانهای تهران، اصفهان، یزد، چهارمحال و بختیاری ،کردستان، کرمانشاه، اردبیل، لرستان، گیلان و مشهد نسبت به عدم اجرای آیین نامه ۸۹، افزایش سهم بیمه تکمیلی بازنشستگان و عدم پرداختِ رفاهیات و سهم خواروبار از دی ماه سال ۱۴۰۰ تا کنون، دست به تجمع اعتراضی زدند. قبلا بازنشستگان ۲۰ درصد سهم بیمه تکمیلی پرداخت میکردند و ۸۰ درصد باقی را شرکت میداد اما الان این سهم ۵۰.۵۰ شده است.
۱۰ بهمن
بازنشستگان مخابرات در استانهای کرمانشاه، خراسان رضوی، گیلان، ایلام، آذربایجان غربی، چهارمحال و بختیاری، لرستان، تهران، خوزستان، کردستان و اصفهان در اعتراض به مشکلات معیشتی و مطالبات معوقه در مقابل اداره مرکزی مخابرات استان مربوطه دست به تجمع زدند. اعتراض این بازنشستگان به مطالبات قانونی و مصوب شده ای است که سالهاست مسکوت مانده و شرکت مخابرات از پرداخت آنها سرباز میزند. تعویق بیست ماهه در پرداخت مطالبات از بیمه تکمیلی نیز از دیگر مشکلاتی است که این گروه از بازنشستگان به آن معترض هستند.
جمعی از بازنشستگان مس سرچشمه نسبت به انتقال صندوق مس بدون رضایت سهامداران به زیرمجموعه وزارت رفاه مقابل دفتر شرکت ملی صنایع مس ایران در خیابان ولیعصر در تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند. در شهر کرمان نیز بازنشستگان مقابل دفتر اصلی کارخانه دست به تجمع اعتراضی زدند.
۱۲ بهمن
اتحاد سراسری بازنشستگان ایران در باره تعیین حداقل دستمزد ۱۴۰۲ بیانیه ای منتشر ساخت و در آن مطالبات برحق کارگران شاغل و بازنشسته را آورد. در این بیانیه آمده است: «... شنیدهها حاکی از آنست که در پشت درهای بسته سیاستگذاریهایی در راستای نوعی اعمال شیوهی غیر متعارف و غیرقانونی برای تعیین حداقل دستمزد از جمله تغییر در ساختار شورای عالی کار بازهم به سود دو نهاد کارفرمایی و دولتی و مغایر ماده ۴۱ قانون کار در جریان است. … ما ضمن محکوم کردن اینگونه سیاستهای ضدکارگری در گذشته و به خاطر همین بی توجهی به نظرات کارگران و بازنشستگان و احتمال بالای اعمال نظرات یکجانبه دولت و کارفرمایان پیش ازآنکه باز هم به روشِمعمولِ مسئولان گرفتاریهایی شبیه آنچه در سال جاری برای کارگران شاغل و بازنشسته وجود داشت نشویم ، ضروری میدانیم نظر و خواسته و مطالبه خود را به گوش دولت و جامعه برسانیم. ...»
۱۶ بهمن
بیش از ٢٠ نفر از بازنشستگان تهرانی در مقابل درب ورودی کانون بازنشستگان تهران دست به تجمع اعتراضی زدند. مطالبات بازنشستگان از جمله: اجرای ٢٥ درصد همسان سازی سال ١٣٩٩، افزایش مستمری مطابق رشد تورم واقعی، درمان مناسب و پرداخت عیدی مطابق شاغلان سازمان تامین اجتماعی، اعتراض برای خصوصی شدن بانک رفاه کارگران، پرداخت بدهیهای دولت به سازمان تامین اجتماعی، اعتراض به پولی شدن دارو در بیمارستانهای ملکی تامین اجتماعی، اجرای همسان سازی سال ۱۴۰۱ ، تحقق درمان کارآمد رایگان طبق قانون و میباشد.
۱۷ بهمن
جمعی از بازنشستگان مخابرات استان خوزستان، مقابل ساختمان مخابرات خوزستان در شهر اهواز، دست به تجمع اعتراضی زدند و مطالبات بر حق خود بر اساس آئین نامه استخدامی و پرسنلی مصوب سال ۸۹ را خواستار شدند.
۲۳ بهمن
بازنشستگان تامین اجتماعی در شهرهای شوشتر، شوش، اهواز، کرمان و … مقابل سازمان تامین اجتماعی شهر خود، دست به تجمع اعتراضی زدند. بازنشستگان خواستههای خود را اجرای ۲۵ درصد همسان سازی، پرداخت عیدی برابر با کارگران شاغل، افزایش دستمزد به میزان تورم، برقراری مستمری بالاتر از خط فقر، ارائه خدمات درمانی رایگان بدون نیاز به بیمهی تکمیلی و افزایش سطح تسهیلات ارائه شده به بازنشستگان عنوان کردند.
۲۴ بهمن
بازنشستگان مخابرات در استانهای اصفهان، تهران، ایلام، کرمانشاه، گیلان، خراسان رضوی، زنجان، خوزستان و… نسبت به عدم اجرای مفاد اداری و رفاهی آیین نامه استخدامی و پرسنلی ۸۹ تجمع اعتراضی برگزار کردند. از دیگر خواستههای این بازنشستگان، اجرای بیکم و کاست بیمه تکمیلی درمان طبق تعهدات داده شده در زمان واگذاری و خصوصیسازی در حد منزلت و کرامت بازنشستگان است.
۲۵ بهمن
جمعی از بازنشستگان کشوری و لشگری استان قزوین نسبت به عدم اجرای همسان سازی حقوقها، مقابل صندوق بازنشستگی قزوین دست به تجمع اعتراضی زدند.
جمعی از بازنشستگان استان البرز نسبت به عدم اجرای همسان سازی حقوقها، مقابل صندوق بازنشستگی البرز دست به تجمع اعتراضی زدند.
۲۶ بهمن
کارگران بازنشسته سهامدار فرش گیلان در انتقاد به وضعیت نامشخص ۵/۷ درصد از سهام این واحد تولیدی خود در رشت برای چندمین بار دست به اعتراض صنفی زدند.
۳۰ بهمن
جمعی از بازنشستگان تامین اجتماعی شهرهای کرمانشاه، شوش، اهواز، شوشتر و ... نسبت به وضعیت نامناسب معیشتی و عدم رسیدگی به مشکلاتشان دست به تجمع اعتراضی زدند. در شهر اهواز بازنشستگان علاوه بر تجمع در سطح شهر راهپیمایی کردند.
کارگران دیگر
۳ بهمن
گروهی از کارکنان شیفت کار توزیع و بهرهبرداری برق کشور از نقاط مختلف به تهران آمده و نسبت به عدم پرداخت دستمزد کافی، عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، سختی کار، جمعهکاری، حق جذب و عنوان شغلی مقابل ساختمان وزارت نیرو تجمع اعتراضی برگزار کردند. به گفته کارگران: ما کار کارگری انجام میدهیم اما قراردادهایمان کارمندی است به همین دلیل نسبت به همکاران «کارگر» خود از دستمزد کمتری برخورداریم و از مزایای شغلی که آنها دریافت میکنند، محروم هستیم.
۴ بهمن
گروهی از کارگران شرکتی و قراردادی شاغل در نهادهای دولتی با خواست اجرای طرح ساماندهی کارکنان دولت و امنیت شغلی مقابل مجلس تجمع اعتراضی برگزار کردند. طرح ساماندهی استخدام کارگران شرکتی و قراردادی مدتهاست در مجلس در دست بررسی است. تصویب طرح با مخالفت رئیس سازمان امور استخدامی روبرو شده است. به گفتهی معترضان، برخی مدیران دولتی حامی منافع پیمانکاران هستند و در تصویب و اجرای طرح کارشکنی میکنند.
۱۶ بهمن
کارگران شرکت فولاد کاویان اهواز نسبت به خلف وعده و عدم اجرای قانون رتبه بندی دست به اعتصاب و تجمع اعتراضی زدند. مدیران این شرکت ۱۰۰۰ نفره که ۷۰% کارگرانش پیمانی هستند، در یک سال و نیم گذشته بارها وعده اجرای رتبهبندی داده ولی به گفتههای خود عمل نکردهاند.
۱۷ بهمن
کارگران کارخانه فولاد آریا واقع در اردستان (استان اصفهان) در اعتراض به عدم پرداخت مطالباتشان اعتصاب کرده و در محوطه کارخانه دست به تجمع زدند. به گفته این کارگران، جدا از معوقات مزدی، فاقد امنیت شغلی هستند و در آذرماه سال جاری کارفرما ۴۹ نفر از کارگران را از کار بیکار کرده است. در جریان این تجمع، محمدهادی احمدی طباء (فرماندار اردستان) به همراه اعضای شورای تأمین و دیگر روسای ادارات مسئول در کارخانه حاضر شدند. فرماندار اردستان گفت: در جلسهای که با مسئولان کارخانه داشتیم مقرر شده امروز حقوق آبانماه کارگران پرداخت و تا پایان بهمن معوقات و حقوق کارگران تا پایان دیماه پرداخت شود و با توجه به اخراج تعدادی از کارگران این کارخانه، به مدیران کارخانه بار دیگر تذکر دادیم کارگران تعدیل شده چند روز گذشته با اولویت نیروهای بومی باید مشغول کار شوند.
۲۰ بهمن
کارگران یزدتایر نسبت به وضعیت بد معیشتی و دستمزدهای پایین، دست به تجمع اعتراضی زدند. کارگران میگویند: حقوقمان کفاف هزینههای زندگی را نمیدهد و تامین ابتداییترین نیازهای زندگی هم برایمان دشوار است. این کارگران که بسیاری از آنها کارگر پیمانکاری هستند، به دستمزدهای پایین با وجود سابقهی کار بالا اعتراض دارند. این کارگران میگویند قبلا هر سه ماه یکبار بهرهوری پرداخت میکردند اما حدود ۴ سال است که این بهرهوری را هم قطع کردهاند. آنها که از کار با پیمانکار شکایت دارند خواهان بستنِ قرارداد مستقیم با شرکت هستند.
۲۴ بهمن
جمعی از کارگران قراردادموقت نفت مقابل دفتر مرکزی شرکت نفت در خیابان حافظ تهران تجمع کردند و خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند. این کارگران، از پرداخت عیدی کارمندی پایان سال انتقاد کردند و گفتند: «چرا تمام سال کارگریم اما عیدی پایان سال، کارمندی است؟ باید مشمول پرداخت عیدی کارگری (حداقل دو پایه حقوق و حداکثر سه پایه حقوق کارگری) شویم، پرداخت عیدی کارمندی به کارگران نفت، اجحاف است، امیدواریم مدیریت منابع انسانی نفت به این مساله توجه کند و دستور پرداخت عیدی کارگری را صادر نماید.»
۲۵ بهمن
کارگران معدن مس تختگنبد سیرجان در پنجمین روز از اعتصاب خود نسبت به وضعیت بد معیشتی و دستمزدهای پایین خود، مقابل فرمانداری سیرجان و همچنین در محوطه معدن دست به تجمع زدند. مجتبی قدیمی (دادستان جدید سیرجان) در جمع کارگران حاضر شد و قول پیگیری مطالبات آنها را داد.
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران با انتشار اطلاعیه ای در باره موضوع تعیین حداقل دستمزد ١٤٠٢ و شیوه ضد کارگری مربوط به آن، سیاستهای نئولیبرالی ضد کارگری را محکوم ساخت. در این اطلاعیه آمده است: «... متاسفانه توازون قوا بین زحمتکشان و اجرا کنندگان سیاستهای ضد کارگری نئولیبرالیستی به ضرر طبقه کارگر رقم خورده و این گرفتن قدرت خرید از زحمتکشان فقط با سرکوب سندیکاهای کارگری و کوشندگان بازنشستگان و فعالان مدنی و احزاب مترقی امکان پذیر شده است. تا زمانی که مذاکره کنندگان به طبقه کارگر و سندیکاهای کارگری تکیه نکنند و وظایف نمایندگی خود را در چارچوب زمین بازی مافیای لانه کرده در دولت تعریف کنند، هر ساله بازنده این جلسات خواهند بود و خانوادههای کارگری را محکوم به گرسنگی بیشتر خواهند کرد.»
سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران با انتشار اطلاعیه ای، تاسف عمیق خود را از وقوع زلزله به تشکلات کارگری و زحمتکشان ترکیه اعلام داشت.
۲۶ بهمن
کارگران مجتمع کشتیسازی و صنایع فراساحلی ایران واقع در بندرعباس نسبت به عدم دریافت مطالبات معوقه و شرایط نامناسب معیشتی اعتصاب کرده و دست به تجمع اعتراضی زدند.
کارگران معدن کروم عاشورا منطقه آبدشت صوغان شهرستان اُرزوئیه نسبت به سطح نازل دستمزد، عدم اجرای طرح طبقهبندی مشاغل و شرایط سخت کاری دست از کار کشیدند و در این واحد معدنی در استان کرمان تجمع کردند. این کارگران حدود ۲۰۰ نفرند و در عمق ۷۰۰ متری کار میکنند و علیرغم کاری سخت دستمزد اندکی میگیرند و به همین دلیل تجمع و اعتراضی انجام دادند.
۳۰ بهمن
جمعی از کارگران حراست پروژه قطار شهری اهواز (شرکت پیمانکاری کیسون) نسبت به عدم دریافت ۱۸ ماه حقوق و عدم دریافت ۲ سال عیدی و داشتن شرایط بد معیشتی دست از کار کشیدند و در این واحد معدنی در استان کرمان تجمع کردند و خواستار رسیدگی بازرسان اداره کار به وضعیت مطالبات معوقه خود شدند.
چاره زحمتکشان وحدت و تشکیلات است
***
سخنی پیرامون نظام سرمایه داری وضرورت سوسیالیسم بعنوان تنها پرچم رهایی بشریت
سیستم سرمایه داری به نظامیگفته میشودکه اقلیتی سرمایه دار، برنیروهای مولده مثل ابزارکار و تولید و انسانِ مولد مالکیت وتسلط دارند و یگانه هدفشان، کسب هرچه بیشترسود است که پایانی برآن متصوّر نیست! طبقه سرمایه دار در تحقق این منظور، هرموجود و هرشیئی رادر کره زمین به کالای قابل خرید و فروش تبدیل میکند و انسان و طبیعت راچه باجنگ وچه با رشوه و چه ازطریق کودتا وترور و توطئه مسخّر خویش کرده و در یک کلام برای انباشت سرمایه، زمین و زمان را در می نوردد !
نظام سرمایه داری وشکل بالاتر و وحشی تر آن یعنی "امپریالیسم"؛ انسانیت، اخلاقیات، فرهنگ، سنّت، خانواده، وجدان، عدالت، دوستی، رفاقت، شرف، راستی، درستی، عشق، وفاداری، میهندوستی، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، حاکمیت ملی واستقلال کشورها و هرپدیده و مفهوم پسندیدهِ دیگر را در پای سود و پول قربانی مینماید! طبقه سرمایه دار، به عنوان طبقه، هرگزبدون رشوه دهی ورشوه گیری و بدون فساد و دروغ، نمیتواند پایداربماند!
به گفتهِ "کارل مارکس"درچنین سیستمی:
"پول! وفاداری رابه خیانت، عشق رابه نفرت، نفرت رابه عشق، فضیلت رابه رذالت، رذالت را به فضیلت، بنده را به ارباب ارباب را به بنده، یاوه را به عقل و عقل را به یاوه بدل میکند ."
اما نظام سوسیالیستی، بدیل سرمایه داری و درتضاد کامل باچنین سیستم ضدبشری است .
درسوسیالیسم برعکسِ سرمایه داری، مالکیت بر ابزار تولید ونیروهای مولده مثل کارخانهها زمینها جنگلها معادن بانکها، صنایع ثروتهای رو و زیرزمین موئسسات تولیدی خدماتی بازرگانی و حمل ونقل خصوصی و در دست اقلیت سرمایه دار نیست بلکه در دست تولیدکنندگان وزحمتکشان واقعی و در مالکیت اکثریت زحمتکشان جامعه و اشتراکی است.
درسوسیالیسم، برعکس سرمایه داری، روابط وکار براساس بهره کشی واستثمار انسان از انسان نیست . به عبارتی اقلیتی مفتخور و تن پرور بنام سرمایهدار حاصل دسترنج میلیونها کارگر و کارمند و زحمتکشان رابا قلدری به جیب نمیزند بلکه "کار" به دلیل رهایی ازاستثمار، به امری درجهت رفاه، سازندگی ونیاز جامعه بدل میشود .
درسوسیالیسم، برعکس سرمایه داری که پول وثروت نقش اساسی وتعیین کننده درجایگاه و"منزلت" آدمها دارد؛ راستی درستی مناعت طبع ایثار عشق نوعدوستی همدردی، همبستگی، اتحاد، وفاداری احساس وظیفه، جمع گرایی میهندوستی عدالتخواهی، استقلال طلبی قناعت کوشایی رفع نواقص خود پرهیزازلاف زنی وخودستایی وفای به عهدو از خودگذشتگی نیروهای محرکهِ قویای هستند که در رشد فکری، فرهنگی هنری علمی، اقتصادی جامعه نقش بنیادینی در ارتقا آگاهی وشناخت علمیانسانها نسبت به جهان پیرامون خود ایفامیکنند .
باتوجه به مقدمه مختصرفوق درمییابیم که درجهان، بطورکلی فقط دو ایدئولوژی و دو مرام وجود دارد. ایدئولوژی پرولتری(کارگری) وایدئولوژی غیرپرولتری .
ایدئولوژی غیرپرولتری همان مسلک سیاسی واجتماعی است که درحال حاضربرشئونات امروزی بشریت تسلط دارد و سالها بلکه قرنهاست که با انواع و اقسام ترفندها و ریاکاریها و تجاوزات وجنگ افروزیها و سرکوب به غارت و چپاول ثروت و استثمار و استعمار جهان مشغول است. ایدئولوژی غیرکارگری اگرچه خود را بانامهای گوناگون و فریبنده عرضه میکند مثل؛ "جمهوریخواهان" "دموکراتها" دموکرات مسیحی جمهوری اسلامی، حزب لیکود(استحکام)، "سوسیال دموکرات"، سوسیال مسیحی، ناسیونال سوسیالیسم، محافظه کار، حزب"کارگر"، لیبرال دموکرات، ملی گرا، حزب سبزها، حزب "سوسیالیستها"، پادشاهی مشروطهِ پادشاهی عدالت وتوسعه، اصول گرا، اصلاح طلب، سکولار، دموکراتیک و غیره ولی دراصل و درماهیت همان نظم سرمایه داری وبه عبارت بهتر همان گرگ درلباس میش است!
اینکه گفته میشود نظام سرمایه برعکس سوسیالیسم فاقد ایدئولوژی است، یکسره حرفی پوچ وسخنی یاوه است!
ایدئولوژی سرمایه داری درحوزهِ اقتصاد "لیبرالیسم" بود که در پنج دهه اخیر و تقریبا بعد از کودتای سال ۱۹۷۳ درشیلی به "نئولیبرالیسم" دگردیسی پیداکرد درعرصه سیاسی هم ایدئولوژی سرمایه داری علیرغم تبلیغات دروغین اش چیزی جز"دیکتاتوری بورژوایی"یعنی دیکتاتوری اقلیت سرمایه دار بر اکثریت عظیم جامعه نیست."دیکتاتوری بورژوازی" رادرسرکوب خشن جنبشهای سال ۶۸ میلادی واعتراضات جلیقه زردها واستعمار کشورها، در فرانسه "متمدن"، سرکوب خونین جنبش "وال استریت را اِشغال کنید"ویا خیزش وتجمعات سیاهان علیه نژادپرستی وسرکوب اعتراضات آمریکاییهای مخالف جنگِ ویتنام در دهه ۶۰ و۷۰ وبمباران اتمیژاپن تجاوز به کشور یوگسلاوی، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، سودان، سومالی و غیره توسط بورژوازی آمریکای "مهددموکراسی" راه اندازی دو جنگ جهانیِ اروپائیان "متمدن وباغ وگلستان" کشتارمردم ونیروهای انقلابی توسط بورژوازی درآمریکای لاتین قتل عام حدود ۱/۵میلیون نفر در اواسط دهه ۶۰ میلادی در اندونزی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ وسرکوب معترضین وانقلابیون توسط بورژوازی حاکم در دوره پهلوی سرکوب وحشیانه بورژوازی اسلامیدرسالهای ۸۸ ۹۶ ۹۸ و ۱۴۰۱ ودهها وصدهامورد دیگردرجهان رامیتوان مشاهده کرد!
ایدئولوژی پرولتری(کارگری) برعکس ایدئولوژی سرمایه داری فقط با یک نام آنهم"مارکسیسم - لنینیسم"شناخته میشود . این ایدئولوژی میتواند در برانداختن استثمار و استعمار و سلب مالکیت خصوصی ازصاحبانِ سرمایه نقش انقلابی و رادیکال رابازی کند .
اگر بورژوازی برای اِعمال قدرت وتثبیت هژمونی خویش براکثریت جامعه و در دفاع از منافع خود ازدیکتاتوری بورژوایی استفاده میکند دولت سوسیالیستی هم میتواندوباید در دفاع از اکثریت کارگران و زحمتکشان جامعه بااِعمال دیکتاتوری کارگری تحت رهبری حزب مارکسیست - لنینیست ودر گذاربه مرحله بالاتر(کمونیسم)، درجهت سلب مالکیت خصوصی از اقلیت سرمایه دار و مالکان و صاحبان صنایع و معادن و بانکها و گروهها و نیروهای مفتخور و انگل جامعه اعم از سرمایه داران، روحانیونِ خرافه پرور، دلالان و واسطه گران، محتکران کالا مروجین فساد و فحشا، اشاعه دهندگان فرهنگ جهل وخرافات توزیع کنندگان موادمخدر، افکار و اندیشههای نژاد پرستانه و ضد زن مزدوران و جاسوسان بیگانگان و درهم شکستن مقاومت نیروهای استثمارگر بورژوازی به کارگیرد و در برابر تجاوزات امپریالیستها و دشمنان سوسیالیسم بایستد و به مرور زمان و در نهایت در جهت ازبین بردن طبقات و زوال دولت گام بردارد. ازآنجائیکه "قاعدهِ کلی درموردهمه ارتجاعیون یکی است وآن اینکه تا آنها را سرکوب نکنی خود به خودازبین نمیروند." بنابراین اِعمال دیکتاتوری کارگری تا آن زمان و تامحو طبقات مرتجع، هم لازم و هم ضروری است .
براساس گفته دکترتقی ارانی کمونیست برجسته ایران که به دستوررضاخان درزندان کشته شد : "فقط آن قانونی مقدس است که حافظ منافع اکثریت جامعه باشد."
لذابایدگفت ؛ فقط "دیکتاتوری پرولتاریا" دردوران گذار مقدس است که منافع اکثریت جامعه رانمایندگی میکند .
زنده بادسوسیالیسم ازنوع لنینی استالینی .زنده باددیکتاتوری پرولتاریا .
***
سخنی در مورد مصوبه "مولدسازی" داراییهای دولت و پیامدهای آن
اخیرا مصوبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا مبنی بر مولدسازی داراییهای دولت در جلسه شصتوهفتم شورای هماهنگی سران قوا تصویب شد. این شورا مصوب کرد که داراییها و اموال مازاد دولت تحتنظر هیات عالی مولدسازی، مرکب از ۷ عضو واگذار شود. اعضای این هیات را معاون اول رئیسجمهور، وزیر امور اقتصادی و دارایی، وزیر کشور، وزیر راه و شهرسازی، رئیس سازمان بودجه و برنامه، یک نماینده از طرف رئیس مجلس و یک نماینده از طرف رئیس قوهقضائیه تشکیل میدهند. دبیرخانه و مجری مصوبات این هیات، وزارت امور اقتصادی و دارایی است که با تفویض وزیر اقتصاد، سازمان خصوصیسازی مسئول تشکیل دبیرخانه شده است.
در واقع بر اساس این مصوبه شورای عالی سران قوا هیاتی هفتنفره به ریاست معاون اول رئیس جمهور مسئول واگذاری یا مولدسازی اموال مازاد دولتی شده است. همچنین بر اساس این مصوبه، شناسایی، تشخیص مازاد بودن، روش ارزشگذاری و تعیین شیوه واگذاری این اموال از جمله اختیارات این هیات است. همچنین تمام قوانین جاری کشور در این حوزه بهمدت دو سال متوقف میشود. اما رئیس سازمان خصوصیسازی در خصوص این مصوبه اخیرا گفته است که: مصوبه محرمانه نیست و منتشر شده است، همه فرآیند بهصورت شفاف و زیر ذرهبین مردم و رسانهها خواهد بود!
990 ملک و دارایی راکد دولت در لیست مولدسازی
در همین حال روز پنجشنبه ۶ بهمن ماه، وزیر اقتصاد، سیداحسان خاندوزی، که اکنون سمت دبیر هیات عالی مولدسازی داراییهای دولت را نیز برعهده دارد، با اشاره به برگزاری سومین نشست این هیات گفت: بر اساس مصوبه هیات عالی مولدسازی ۹۹۰ ملک و دارایی راکد دولت، در مسیر مولدسازی قرار گرفت که از این تعداد ۴۷۰ دارایی (اموال غیرمنقول) راکد وزارت جهاد کشاورزی که مازاد تشخیص داده شد، برای راه اندازی ۶۳۱ پروژه نیمه تمام جهادکشاورزی، و همچنین تعداد ۵۲۰ دارایی (اموال غیرمنقول) راکد وزارت آموزش و پرورش که مازاد تشخیص داده شد، برای راه اندازی ۱۶۴۹ پروژه نیمه تمام ساخت مراکز آموزشی برای انجام تهاتر به تصویب هیات عالی مولدسازی رسید.
وزیر اقتصاد هم چنین خبر داده است: تعداد ۴۷۰ دارایی (اموال غیرمنقول) معرفی شده از سوی وزارت جهاد کشاورزی با تایید وزارت امور اقتصادی و دارایی در اجرای ماده (۸) آیین نامه اجرایی و با رعایت تبصره دو آن، مازاد تشخیص داده و مقرر شد بر اساس تبصره (۲) ماده (۶) آیین نامه اجرایی، وزارت جهادکشاورزی با نظارت و تأیید وزارت امور اقتصادی و دارایی، نسبت به انجام فرایند مولدسازی به قیمت مرجع کارشناسی اقدام کند.
در همین حال حسین قربانزاده، رئیس سازمان خصوصیسازی نیز این مصوبه را فصل جدیدی از خارج کردن اموال راکد و منجمد دولتی دانست و با ردّ مطالبی از قبیل غیرشفاف بودن فرآیند مولدسازی گفت: همه امورات مولدسازی از مرحله شناسایی داراییها، تشخیص دارایی مازاد، ارزش افزایی داراییها، قیمت گذاری و روش واگذاری و مولدسازی آنها بصورت شفاف زیر ذره بین رسانهها و مردم خواهد بود.
اختیارات بسیار بدون پیگرد و تعقیب
باید توجه کرد که یکی از این بندها، تفویض اختیارات بسیار زیاد به این هیات عالی را در بردارد و مصونیت آنها از هرگونه تعقیب و پیگرد قضایی است. حالا در بند ۲ ماده ۱۴ آییننامه اجرایی مولدسازی داراییهای دولت آمده که «اعضای هیأت نسبت به تصمیمات خود در موضوع مصوبه از هرگونه تعقیب و پیگرد قضایی مصون هستند. همچنین مجریان تصمیمات هیأت که در مصوبات مورد خطاب قرار گرفتهاند و یا انجام تصمیمات هیأت در فرآیند شناسایی، تشخیص مازاد، آمادهسازی و مستندسازی، ارزشافزایی، ارزشیابی، فروش و مولدسازی، متوقف بر اقدامات آنهاست، در چارچوب مصوبات هیأت از همین مصونیت برخوردارند.»
همچنین باید توجه کرد که در ماده ۱۸ این آییننامه آمده: «عدم اجرای تکالیف مقرر در این آییننامه و ایجاد هرگونه ممانعت در اجرای تصمیمات هیأت جهت مولدسازی داراییهای دولت توسط اشخاص، تخلف تلقی شده و مرتکبین، حسب مورد به تنبیهات موضوع ماده ۹ قانون رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان دولت توسط مرجع ذیصالح و مجازات مقرر در ماده ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی بدون تعویق و تعلیق و تخفیف محکوم خواهند شد.»
این بند باعث خواهد شد افرادی که حتی به لحاظ قانونی مخالف رویه مولدسازی باشند و از اجرای آن استنکاف کنند، با مجازات روبه رو شوند و همین امر مشخص میکند که تا چه اندازه این مصوبه برای شورای اقتصادی سران قوا، حیاتی و مهم است.
از سوی دیگر هر چند که واگذاری داراییهای دولت قرار است این بار تحت لوای مولدسازی صورت گیرد، اما به اعتقاد بخش بزرگی از منتقدان این اقدام مشابه تجربه شکستخورده خصوصیسازی در سالیان گذشته است.
از اواسط دهه ۸۰ و با ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی و خلع ید دولت از بسیاری از دارایی عمومی، بسیاری از داراییهای دولت و واحدهای تولیدی به سمت اضمحلال و نابودی حرکت کرد و بنابراین با این تجربه شکستخورده، سوال این است که آیا باید انتظار تکرار این پروژه آزمودهشده را داشت. از این منظر وقتی جهتگیریها، اهداف و سمت و سو یکی است، نمیتوان با ایجاد عناوین جدید و استفاده از اسامی متفاوت نتیجهای غیر از آنچه که در گذشته تجربه شد را متصور بود؛ تجربهای که به تاراج داراییهای ملی منجر شد.
شکست ۹۵ درصدی مولدسازی داراییهای دولت در سالهای گذشته
از سوی دیگر بد نیست نگاهی به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در اسفند ۱۴۰۰ انداخت. در این گزارش شکست طرح مولدسازی ۹۵ درصد برآورد شده بود.
در گزارش مزبور مرکز پژوهشهای مجلس تحت عنوان «بررسی فروش و مولدسازی اموال دولت در لایحه ۱۴۰۱» به وضعیت ۱۰ سال اخیر سیاست مولدسازی اموال دولت پرداخته شده است.
در بخشی از گزارش آمده بود: «در لایحه بودجه ۱۴۰۱ دولت قریب به ۳۳ هزار میلیارد تومان منابع از این محل پیشبینی کرده است که حدود ۲۶ هزار میلیارد تومان در بخش منابع عمومی و باقی آن در بخش درآمدهای اختصاصی دستگاهها قرار دارد. در چند سال اخیر، بیشآوردی منابع حاصل از این بخش موجبشده درصد تحقق پایینی مشاهده شود، بهطوری که در پنج سال اخیر (از سال ۱۳۹۶ تا انتهای ۹ ماهه اول سال ۱۴۰۰)، جمعا حدود ۴۳۰۰ میلیارد تومان منابع عمومی از محل فروش و واگذاری اموال دولت تحقق یافته که بیش از ۷۰ درصد از این رقم مربوط به عملکرد سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ است»
آمارهای ارائهشده از سوی بازوی پژوهشی مجلس نشان میدهد: «دولت از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ در مجموع حدود ۱۰۵ هزار و ۵۷۰ میلیارد تومان از اموال خود را در بودجه سالانه پیشبینی کرده تا به فروش برسد، اما گزارشهای خزانهداری کل کشور و تفریغ بودجه سالانه نشان میدهد در این مدت فقط ۵ هزار و ۵۳۸ میلیارد تومان از این اموال به فروش رسیده که معادل ۵.۲ درصد از کل اموالی است که قرار بوده فروخته شود.»
از سوی دیگر گفتنی است در ۹ ماهه اول سال ۱۴۰۰، تنها حدود ۱۴۰۰ میلیارد تومان از منابع پیشبینی شده این بخش محقق شد یعنی عملکرد در این بخش حدود ۴ درصد (نسبت به نُه دوازدهم) است.
همچنین بنا به گزارش روزنامه فرهیختگان، برآوردهای مراکز پژوهشی دولتی نشان میدهد ارزش داراییهای شمارششده دولت در ایران تا پایان سال ۱۳۹۷ حدود ۵۰۰۰ هزار میلیارد تومان و ارزش کل داراییهای فهرستشده و نشده دولت حدود ۱۸۰۰۰ هزار میلیارد تومان است.
مرتضی افقه، اقتصاددان و استاد دانشگاه اما درباره این مصوبه مولدسازی از اموال دولتی گفته است: «این داراییهایی که متعلق به دولت است، حکم درآمدهای نفتی را دارد چون جزو سرمایهگذاریهای عمرانی هستند. بنابراین همان انتقاداتی که به فروش نفت مطرح میشود مبنی براینکه متعلق به نسلهای بعدی است و نباید صرف هزینههای جاری شود بلکه باید صرف سرمایهگذاری و هزینههای عمرانی شود، قابل تعمیم به بحث فروش اموال دولتی است چراکه از فروش منابع نفتی این داراییها برای دولت ایجاد شده است. بر این اساس اگر قرار است این اموال به فروش برسند و صرف هزینههای جاری شود، قابل نقد است. به خصوص اینکه بخش قابل توجهی از این درآمدها؛ چه از مالیات باشد و چه از فروش اموال دولتی، صرف ردیفهای انبوهی از هزینهها میشود که هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمیکند.»
در همین رابطه، دکترحسین راغفر، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه در مورد مصوب مولدسازی در گفتگو با نشریه امتداد اظهار داشت
" مصوبه مولدسازی داراییهای دولت به نوعی، اعلام رسمی ورشکستی اقتصاد کشور است. این اعلام ورشکستگی، همچنین شامل سیاستها شکست خورده اقتصادی پس از جنگ تحمیلی تا کنون نیز بوده که امروز، نتایج آن را اینگونه شاهد هستیم.
مصوبه مولدسازی داراییهای دولت تعریف همان فرمول است که میگوید؛ فساد مساوی با انحصار بعلاوه صلاحدید، منهای پاسخگویی. مصوبه اخیر در خصوص مولدسازی داراییهای دولت، دقیقا شکل عملی همین فرمول بوده که آقایان آن را طراحی کرده و شکل موجه قانونی به آن بخشیدهاند. هیئت عالی مولد سازی را باید نماینده گروههای خاص بدانیم تا نمایندگان منافع مردم
به موجب این مصوبه، انحصار تعیین داراییهای دولت در اختیار هفت نفر بوده که این نفرات، نمایندگان حکومت بوده و بخشهای مختلف حکومت را نمایندگی میکنند. همچنین این آقایان را باید نمایندگان گروههای خاص بدانیم تا نمایندگان منافع مردم. آقایان با مصونیتی قضائی به هیچ کس پاسخگو نخواهند بود. این نفرات، هم قدرت انحصاری تشخیص داراییهایی مازاد دولت را دارند، هم قدرت انحصاری ارزشگذاری و قیمتگذاری به آنها داده شده است. ضمن اینکه این داراییها را به چه کسی و چگونه بفروشند نیز به این افراد واگذار شده و با مصونیتی قضائی به هیچ کس هم پاسخگو نخواهند بود.
خصوصیسازی در ایران، یعنی اختصاصیسازی منابع عمومی و تخصیص آن به دوستان و رفقا!"
خلاصه کنیم: "سیاست های تعدیل اقتصادی" که همان نئولیبرالی بوده و خصوصیسازیهای افسارگسیخته و کوچک شدن دولت، دیگر رسوا شده است .لذا همانهایی که برای خودشان «مصونیت قضایی» دستوپا کردهاند تا بتوانند هر چه خواستند را به هر کسی و به هر قیمتی بفروشند و خیالشان راحت باشد که به هیچکس و هیچجا نباید پاسخ بگویند، نام این سیاست را عوض کردهاند: بهجای خصوصیسازی میگویند مولدسازی بجای مدارس خصوصی، می گویند مدارس غیر انتفاعی، بجای دانشگاه خصوصی،می گویند دانشگاه آزاد....
خصوصیسازی در ایران بعد از پایان جنگ، در همهی دولتهای اصولگرا واصلاح طلب و همهی شرایط پیش رفته است. خصوصیسازان اغلب از بحرانها هم برای خود فرصت ساختهاند.شوک درمانی فردمنی در هر شرایط خاص سیاسی با مشتهای آهنین به اجرا در آمده است. در اعتراضات خیابانی شهریورماه در ایران و ادامه آن که از مسیر طبیعیاش خارج شده بود فرآیند «خصوصیسازی» داراییهای دولت، نه تنها متوقف نشد بلکه با شدت و سرعتی بیسابقه پیش رفت. واگذاریهای مهمی صورت گرفت، تصمیماتی نو گرفته شد و مصوبات جدیدی تهیه و ابلاغ شد. چنین سیاستی جز تداوم اجرای سیاستهای نولیبرالی در ساختار مافیایی نظام سرمایهداری ایران نیست وجزبه تنش سیاسی و گسترش فقر و اختلاف طبقاتی نمیانجامد.
***
بهمناسبت هشتادمین سالگرد پیروزی در نبرد استالینگراد .
بهدنبال قدرتگیری و روی کارآمدن نئونازیها و نئوفاشیستها در اوکراین در سال ۲۰۱۴ به کمک و یاری آمریکا و "ناتو" و با هزینه پنج میلیارددلار ، سیاست نسل کشی روس تبارهای شرق اوکراین در دستور کار فاشیستهای اوکرایینی قرار گرفت و به مدت هشت سال بیش از پانزده هزارتن از مردم روس زبانِ "دُنباس" را قتلعام کردند . در ادامهِ سیاستهای جنگ افروزانهِ آمریکا و هم پیمانان ناتوییاش و با ارسال انواع مهمات و سلاحهای جنگی و کمکهای دهها میلیارد دلاری به اوکراین و گسترش "ناتو" تا مرز روسیه ، همچون اسلاف خود ، ناپولئون و هیتلر ، در پی تسلط و تجزیه و نابودی روسیه برآمدند . تجاوز و تهدید امپریالیستهای غربی ، نسل جدید و جوان روسیه را در اندیشه فرو برد و یاد و خاطره بیش از۲۵ میلیون نفر از جانباختگان حزب بلشویک و مردم روسیه در حمله فاشیستهای آلمانی به اتحادجماهیر شورویسوسیالیستی و دفاع قهرمانانه و در نهایت شکست کامل آلمان نازی و پیروزیِ ارتش سرخ شوروی بهرهبری فرمانده عالی آن "استالین کبیر" ، خصوصا در نبرد خونین و جاودانهِ استالینگراد در ذهنشان تداعی شد . این امر موجب براه افتادن موجی از نارضایتیها و انتقادها نسبت به عملکرد رهبران و حاکمان فرومایه و بیکفایتِ پس از استالین شد که در نهایت کشور اتحادشوروی را فرو پاشاندند و حدود ۶۰ درصد مردم روسیه را به فقر و گرسنگی کشاندند .
این موج انتقادات جدید ، حاکمانِ مبتلا به رویزیونیستِ خروشچفی ، امثال"سرگئی استپاشین" ، نخستوزیر سابق روسیه را بر آن داشت تا در ظاهر هم شده ، در همراهی از گرایش و علاقهمندی نسل جوان به استالین کبیر ، بهتمجید و تحسین استالین در شکست فاشیسم ، خصوصا در نبرد استالینگراد ، زبان بگشایند !
آقای"سرگئی استپاشین" میگوید : "نبرد استالینگراد ، نبردی جاودانه بود و هست و خواهد ماند . برای همیشه ."
بر این اساس پیشنهاد تغییر مجد دنام "ولگوگراد" به نام قبلی "استالینگراد" را میدهد .
لابد تا قبل از تحمیل جنگ به مردم روسیه از طریق اوکراین ، بهرعم وی و بهگفته سلف خائنش "نیکیتاخروشچف" : "نقش رهبری استالین در جنگ جهانی دوم چیزی در مقولهِ خیانت بود" . و یا در سخنرانی معروفِ خروشچف در بیستمین گنگره حزب کمونیست شوروی در فوریه سال ۱۹۵۶ "حق" با خروشچف بود که با وقاحت تمام گفت : "استالین عملیات نظامی را با نگاه کردن به نقشه بزرگ کره زمین بروی دیوار هدایت میکرد"! و یا استالین"جنایاتی بهمراتب دهشتناکتر از تزار مرتکب شد ." اینگونه سخنان بیشرمانه از دهان خائنی به اسم "نیکیتاخروشچف"بیرون میآمد که از دستورالعمل صادره از "آدولف هیتلر" رهبر فاشیستهای آلمان در سال ۱۹۴۱ ، اطلاع کافی داشته است ! این فرمان هیتلر بهقدر کافی و به روشنی تمام ، درجه خیانت خروشچف به استالین ، به حزب بلشویک ، به لنینیسم و به آزادیخواهان جهان و بشریت آگاه و به احزاب کمونیستی جهان را بیش از پیش آشکار و عیان میسازد .
در سوم مارس سال ۱۹۴۱ ، یعنی نزدیک به یک سال قبل از حمله همه جانبه آلمان نازی به اتحادشوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و با رمز"بارباروسا" ، آدولف هیتلر فرمان زیر را صادر کرد : "مشخصه اصلی جنگ ما برعلیه روسیه این است که ما باید تمامی ساختار و شکل حکومتی آنها را از بین ببریم . این نبرد ، نبردی است بین دو ایدئولوژی ، بین دو تفکر نژادی . بههمین خاطر ، این بار میباید جنگ را با قاطعیتی بینظیر و در طی نبردی بیامان بهپیش ببریم . در این مرحله از جنگ ، جایی برای افکار و عواطف بشردوستانه وجود ندارد . ایدئولوژی شورایی در تقابل و در تضادمستقیم با ایدئولوژی ناسیونالسوسیالیسم (نازیسم) قرار دارد . بههمین خاطر دولت شوراها میباید از بین رفته و از نقشه جهان پاک گردد . سربازان آلمانی که در طی این جنگ اَعمال و رفتار خلاف قوانین بینالمللی مرتکب شوند ، بخشوده خواهند شد ."
پایان نقل قول .
آیا ارتش هیتلر (وِرماخت) ، قویترین ارتش آن روز جهان با همراهی و کمک سرمایهداری جهانی ، توانستند دولت و ایدئولوژی شورایی و حزب بلشویک را تا زمان زنده بودن و رهبریت استالین بزرگ بر اتحاد جماهیرشورویسوسیالیستی ، از سال ۱۹۲۴ تا سال ۱۹۵۳ ، از "نقشه جهان پاک نمایند" ؟! چهکسی بهجز خروشچف و رهبران بعدی نظیر برژنف ، آندروپوف ، چرنینکو ، گورباچف و یلتسین با دروغ و دغلکاری توانستند برنامه هیتلر مبنی بر حذف سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا را ، به شکل و روشی دیگر ، ادامه دهند و اتحادشوروی و ایدئولوژی شورایی و حزب بلشویک را از نقشه جهان پاک نمایند ؟!
هشت سال پس از درگذشت استالین یعنی سال ۱۹۶۱ ، سالی که خروشچف دبیراول کمیتهِ مرکزی حزب "کمونیست" شوروی شده بود ، "تاریخ شش جلدی جنگ کبیرمیهنی" زیر نظر او منتشر شد . در جلدسوم ، فصلی مشتمل بر ۷۳ صفحه به شکست نیروهای نازیسم در استالینگراد اختصاص دارد . در این ۷۳ صفحه ابدا نامی از استالین بهعنوان فرمانده کل ارتش سرخ در استالینگراد برده نمیشود !
در پاراگرافی از این "تاریخ شش جلدی" چنین آمده :
"در ۶ اکتبر ، فرماندهِ جبهه استالینگراد ، سرلشگر "آندره یرمنکو" و یکی از اعضای شورای نظامی جبهه "سپهبدنیکیتاخروشچف" ، پیشنهادات خود را در مورد سازماندهی عملیات و انجام حمله ، به ستاد ارسال کردند." پایان نقل قول .
به عبارتی ، نویسندگان این کتاب میخواهند بگویند که در نبرد استالینگراد فرمانده اصلی جبهه "سپهبد خروشچف" بوده که نبض عملیات را در دست داشته و برای ضدحمله و آرایش و استقرار نیروها مدام در حال تلاش بوده است و استالین در این جلسات و در این عملیات حضور و نقشی نداشته است !؟
اما ریاکاری و دغلکاری رویزیونیستها در خاطراتِ شخصی سرلشگر"آندره یرمنکو"زیر عنوان"نبرد استالینگراد"عیان میشود . یرمنکو در خاطراتش مینویسد :
"در سپتامبر ۱۹۴۲ ، در پایان مذاکراتِ ما با استالین ، من به مسئله تدارک یک ضدحمله تاکیدکردم . من به فرمانده کل قوا ، رفیق استالین گفتم ؛ آیا وقت آن نیست که برای استقرار مجدد ، هم در شمال و هم در جنوب آماده شویم؟ استالین در پاسخ گفت ؛ بسیارخوب رفیق یرمنکو ، بیایید روی موضوع آمادهسازی مجددا فکرکنیم . "
پایان نقل قول از مقالهِ نقش استالین در نبرد استالینگراد نوشتهِ "ایوان نیکیچوک" عضوکانون نویسندگان روسیه ترجمهِ
ا . م . شیری .
میدانیم که رویزیونیستهای خائن پس از درگذشت استالین بزرگ ، قدرت سیاسی را از طریق توطئه و کودتا به چنگ آوردند و بلافاصله از ضد انقلابیون شوروی و اروپای شرقی اعاده "حیثیت" کردند و فاشیستهای دارودسته "استپان باندرا" را از زندانهای ارتش سرخ آزاد نمودند . مجسمههای استالین و کمی دیرتر لنین را سرنگون و با خاک یکسان کردند . تغییر گام به گام رویزیونیسم و تسلط کامل بر سیاست و اقتصاد کشور شوراها و بریدن کامل از سوسیالیسم و پیوستن به جرگه سرمایهداری جهانی و در نهایت فروپاشی "اتحادشوروی" ، چنان ضربه سهمگینی بر احزاب کارگری جهان وارد نمود که چنین کاری هیچگاه ازعهده امپریالیستهای متجاوز بر نمیآمد . تاریخ به وضوح نشان داد که رویزیونیستها در از هم گسیختگی و تزلزل و پراکندگی نیروهای چپ در جهان چه نقش خائنانهای را ایفا کردند . سخنرانی خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست چنان آشفتگی و حیرتی در احزاب کمونیستی جهان بوجود آورد و چنان طوفانی از اخراج ، ارتداد و انشعاب برپا کرد که هنوز هم جنبش چپ پس از گذشت ۶۷ سال نتوانست کمر راست کند .
رویزیونیستها ، تروتسکیستها ، بورژوازی و دشمنان استالین پس از گذشت ۷۰ سال هنوز سندی و نوشتهای در آثار و سخنان این مرد بزرگ پیدا نکردند که نشان از عدول وی از آموزههای مارکسیسم-لنینیسم باشد . فقط از طریق تهمت ، دروغ و جعل سند سعی در پنهان کردن نام و یاد او میکنند !
نبرد استالینگراد و پیروزی بر فاشیسم ، حقانیت سوسیالیسم و رهبر بیهمتای آن استالین را به اثبات رساند و جاودانه کرد !!
افتخار ابدی بر استالین باد .
***
اروپا و آمریکا و بازوی نظامیاش، ناتو فعالانه از کودتای مسلحانه غیرقانونی در اوکراین در ٢٠١۴ حمایت کردند. بحران کنونی ادامه چنین سیاست مداخله جویانه و فاشیستی است
یک سال از آغاز نبرد روسیه علیه متجاوزين ناتویی که پست رئیس جمهور دلقک اوکراین سنگر گرفتهاند میگذرد. این جنگ مداخله جویانه برای حفظ هژمونی آمریکا و نظم تک قطبی جهان که از سال ٢٠١۴ آغاز گردید امروز با شکست روبرو شده است.
نوامبر سال ۲۰۱۳ ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهور منتخب وقت اوکراین گفتوگوها برای امضای توافق تجاری و سیاسی با اتحادیه اروپا را تعلیق میکند و مخالفت خود را برای عضویت در ناتو ابراز میدارد و این بهانهای میشود برای آغاز اعتراضات ضد دولتی طرفداران حامی اتحادیه اروپا و ناتو که اغلب در غرب این کشور ساکن هستند.
با بالا گرفتن اعتراضات که دهها کشته برجا میگذارد و در خطر قرار گرفتن جان رئیسجمهور، یانوکوویچ ۲۲ فوریه سال ۲۰۱۴ مجبور به فرار از کشور میشود و با فرار او معترضان دولت را در دست میگیرند و پارلمان در همان روز وی را خلع میکند.
یانوکوویچ این اقدام را غیرقانونی میخواند و از روسیه درخواست کمک میکند و مسکو هم این اقدام را در حالی که مقامات دولتی و مخالفان در اوکراین به توافق دست یافته بودند، کودتایی علیه قانون اساسی میخواند و دولت موقت را به رسمیت نمیشناسد. در ادامه، این بحران وارد مرحله جدیدی میشود و ساکنان مناطق شرقی و جنوبی و شبهجزیره کریمه که رئیسجمهور منتخب خود را عزل شده میبینند و مخالف نفوذ غرب در کشورشان هستند، شروع به اعتراض و مخالفت با دولت موقت مرکزی میکنند که در نهایت وضعیت کریمه در جنوب اوکراین به همهپرسی گذاشته میشود و اکثریت رای به استقلال از اوکراین و الحاق به روسیه میدهند.
از آن تاریخ به بعد، علیرغم آن که بیش از ۹۰ درصد ساکنان کریمه به پیوستن به روسیه رای دادند، آمریکا و غرب به این بهانه و برای عقب راندن مسکو، انواع تحریمهای اقتصادی را علیه این کشور وضع کردهاند.
این همان مداخله و جنگی علیه روسیه بود که آغاز شد. رئیسجمهور وقت اوکراین یانوکوویچ قبلاً همه خواستههای مخالفان را پذیرفته بود، حتا پذیرفته بود که استعفا دهد. در این صورت چه نیازی به خشونت و حمله مسلحانه و کشتار مردم بود؟ یانوکوویچ خواهان رابطه تجاری و دیپلماتیک با روسیه و غرب بود بدون عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا. بحران اوکراین که سرانجام به جنگ انجامید ادامه سیاست مداخله جوبانه و فاشیستی غرب بهسرکردگی آمریکاست.
شکست ارتش اوکراین و مزدوران چندملیتی ناتو در برابر ارتش روسیه در طول یکسال گذشته با وجود کمکهای بیسابقه و غیرقابل باور غرب موجب شده تا در آستانه دومین سال شروع نبرد سرنوشتساز قرن، کشورهای غربی بهویژه آنهایی که دشمنی و کینه بیشتری نسبت به روسها دارند تلاش کنند تا سیل جدیدی از تسلیحات و تجهیزات را روانه اوکراین کنند، شاید این تسلیحات و تجهیزات جدید بتواند بهانههای رئیس جمهور گماشته و دلقک این کشور را بریده و کورسوی امیدی برای متعادل کردن میدان نبرد ایجاد کند. نبردی که در دوازدهمین ماه خود با وجود هجمه سیاسی، اقتصادی، نظامی و تبلیغاتی غرب باعث عقب راندن ارتش روسیه نشده است.
حقیقت آن است که زلنسکی چندی پیش مدعی شده بود که اگر ۳۰۰ دستگاه تانک در اختیار داشته باشد، میتواند کریمه را اشغال کند! حالا کشورهای اروپایی و آمریکا در یک کمک تسلیحاتی خیرخواهانه گفتند که میلیاردها دلار تجهیزات جدید را روانه اوکراین خواهند کرد! دولت آمریکا اخیرا اعلام کرد جدیدترین بسته تسلیحاتی به مبلغ دو و نیم میلیارد دلار (تقریباً یک چهارم بودجه نظامی ایران) را برای کمک به عناصر ناتو اوکراین خواهد فرستاد. وزیر امور خارجه آمریکا همزمان با اعلام قیمت دلاری این بسته کمکهای خیرخواهانه از ارسال صدها دستگاه خودروی زرهی از نوع استریکر به اوکراین خبر داده بود تا شاید دروغها و بلوفهای زلنسکی در مورد حمله به شبه جزیره کریمه درست از آب در بیاید....
جنگی که در اوکراین در جریان است، جنگی میان نزدیک به ٣٠ کشور تحت رهبری امپریالیسم آمریکا، ارتش نئونازی آزوف و دولت مرکزی از یک سو و ازسوی دیگر کشور روسیه است که برای امنیت و تمامیت ارضی اش میجنگد. دفاع و نبرد روسیه علیه جبهه ناتو و نئونازیها نبردی مشروع و عادلانه است، زیرا جهان را بسوی نظمی چند قطبی رهنمون خواهد ساخت. شکست ناتو تحت رهبری آمریکا در این جنگ بنفع خلقهای جهان ،بنفع نیروهای ضد فاشیست و ضد امپریالیست و صلح جهانی است. شکست جبهه ناتو محتوم است این شکست دیر یا زود رسما رقم خواهد خورد و جز این نیز نخواهد بود.
***
درحاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۲۳
اینهمه هیاهو برای هیچ!
پنجاه و نهمین کنفرانس عمدتا سه روزه مونیخ در سال ۲۰۲۳ با حضور سران بیش از ۴۰ کشور و هیئتهای نمایندگی ارشد ۹۰ دولت در روزهای ۱۷ تا ۱۹ فوریه برگزار گردید، بیشتر بهدلیل دیدارهایی که در حاشیه برگزاری کنفرانس انجام شد ، مورد توجه قرار گرفت.
موضوعهای مختلفی سبب شدند تا کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۲۳ در روزها و هفتههای اخیر در کانون مباحث قرار بگیرد؛ نخست، پایان ریاست ۱۴ ساله ولفگانگ ایشینگر و آغاز ریاست کریستوف هویسگن بر این کنفرانسی با رویکردهای بحث برانگیز در میانه بحرانهای متعدد، دوم، ورود بحران اوکراین به دومین سال خود و سوم، عدم دعوت از مقامهای رسمی ایران و روسیه.
رئیس جدید کنفرانس امنیتی مونیخ پس از طرح اتهامها و ادعاهایی در باره ایران و روسیه بهویژه در رابطه با بحران اوکراین اعلام کرد که از نمایندگان رسمی این دو کشور در کنفرانس ۲۰۲۳ دعوت نشده است.
همزمان با کنفرانس امنیتی مونیخ مانور نظامی ٣ کشور روسیه و چین، همراه با افریقای جنونی یک مانور نظامی در اقیانوس هند برگزار گردید. برای این مانور ناو "دریاسالار گورشکوف" روسی پیش از برگزاری رزمایش وارد بندر دوربان شد. این ناو مجهز به موشکهای کروز مافوق صوت "زیرکن" است که قادر به انجام حملات دقیق علیه هر هدف دشمن در دریا و زمین است. وزارت دفاع آفریقای جنوبی نیز خبر برگزاری این مانور را تائید و اعلام کرد.
این رزمایش همزمان با برپائی کنفرانس امنیتی مونیخ برگزار شده که روسیه به آن دعوت نگردید و هدایت کنندگان کنفرانس بطور مداخله جویانه چند تن را بهعنوان اپوزیسیون دولت روسیه به کنفرانس بردهاند. مشابه اقدامی که علیه ایران کردند.رضا نیم پهلوی، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی.... بهعنوان نمایندگان اپوزیسیون و«مدعی کسب قدرت سیاسی و رهایی ملت ایران» در مقابل اربابانشان به سخنرانی و چاپلوسی پرداختند.این مزدوران خواهان« حمایت همه جانبه دول آزاد غرب» از«انقلاب زن زندگی آزادی» شدند!!
شایان ذکراست کشورهای غربی در سالهای فعالیت و برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ تلاش داشتند تا این نشست را بهعنوان عرصهای موثر برای گفتوگو میان طرفهای متخاصم در سطح جهان معرفی کنند، اما آن چه مشخص است با وجود روند فزاینده تقسیم جهان به بلوکهای متخاصم و نیاز بیش از پیش بهمذاکره و گفتوگو ناکارآمدی این کنفرانس را بیش از هر زمانی آشکار کرده است.
برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ در حالی مدعی تلاش برای حل و فصل بحران اوکراین شدهاند که حتی از مواجهه با یکی از طرفین این بحران خودداری کردند؛ ضمن این که کنفرانس سال گذشته نیز که فقط چند روز پیش از آغاز جنگ اوکراین برگزار شد، نتوانست مانعی در رقم خوردن این جنگ ایجاد کند.
برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ برای زیر سوال نرفتن توانمندیهای ادعایی این گردهمایی سالانه که از آن بهعنوان پلتفرم منحصر به فرد برای بحثهای سطح بالا درباره بزرگترین چالشهای سیاست خارجی و امنیتی معاصر یاد میکردند، صورت مسئلهها را از طرق مختلف پاک میکنند تا فرصت چاره اندیشی برای مشکلات درونی پیش گفته را داشته باشد.
شیوههای مذبوحانه غرب برای این امر، بزرگ کردن هیئت آمریکایی شرکت کننده، تلاش برای اعمال فشار بر سران آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین جهت همکاری برای انزوای برخی از کشورها، … هستند.
در میانه همه چالشهای کشورهای غربی برای برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ، نکتهای که نباید مورد غفلت واقع شود، انتقادهای حقوق بشری به سازمان دهندگان و مدافعان این کنفرانس است؛ چراکه کشورهای غربی که نقش مهمی برای خود در کنفرانس امنیتی مونیخ قائل هستند، اصلیترین بازیگران میادین نبرددرجهان، بزرگترین شرکت کنندگان در مسابقه فروش تسلیحات، عمدهترین ناقضان حقوق بشر به بهانه امنیت و پرنقشترین عاملان تهدیدهای امنیتی هستند.
اگنس کالامارد، دبیرکل عفو بینالملل در آستانه آغاز کنفرانس امنیتی مونیخ تاکید کرد:
«کنفرانس امنیتی مونیخ باید آماده پاسخگویی به پرسشهای دشوار در مورد ناکامی چند دههای در حمایت از قوانین بینالمللی باشد؛ سران شرکت کننده باید بدانند که منافع تعریف شده محدود و سیاستهای شکست خورده آنها چرخه جنایات گسترده، درگیریها ورنجهای انسانی را تشدید کرده است.» کنفرانس امنیتی مونیخ هیاهویی برای هیچ بود!
***
فراخوان بهطبقه کارگر و مردم جهان در کمک به زلزلهزدگان ترکیه و سوریه
با همبستگی و در مواجهه با فاجعه زلزله درکنارمردم ترکیه و سوریه باشیم!
در ساعات اولیه 6 فوریه، یک زلزله قوی ده استان جنوب شرقی ترکیه و حتی شهرهای سوریه را در هم ریخت. بیش از دههزار ساختمان ویران یا آسیب دیدند و دهها هزار نفر در زیر ساختمانهای فرو ریخته باقی ماندهاند. هم اکنون تعداد تلفات ناشی از ویرانی از سیزده هزار نفر فراتر رفته است. متأسفانه این تعداد در روزهای آینده افزایش خواهد یافت. تا کنون حتی پنج درصد از مخروبهها آوار برداری نشده است.
شواهد نشان میدهند که است که دولت یک نفره بریاست اردوغان که تنها به دنبال حفظ قدرت خود است، دست به هیچ اقدامی جهت مقاوم سازی شهرها در مقابل زلزله نزده بود. تقریبا نیمی از خاک ترکیه منطقه زلزله خیزاست و دانشمندان مدت هاست که در مورد احتمال وقوع زلزله در منطقهای که امروز فاجعه در آن رخ داده است به دولت هشدار دادهاند. راههای منتهی به منطقه زلزلهزده به دلیل بارش برف و ازدحام ترافیک بسته شده بودند. پس از سه روز هنوز تیمهای امدادی و خودروهای کافی بهمنطقه نرسیده بودند. در شهرها و شهرکهای بسیاری و به ویژه در روستاها که هیچ گروه امدادی به آنجا نرسیده بود، مردم زلزلهزده با سرنوشت نا معلوم کاملا تنها گذاشته شده بودند. در حالی که در برخی مناطق برف و باران میبارد و دمای هوا زیر صفر است، بازماندگان زلزله هنوزپس از 3 روز از سرپناه و گرما محروم بوده و گرسنه و بدون غذا هستند. ارتباط تلفنی نا منظم و یا اصلاوجود ندارد.
با توجه بهگذشت زمان و وضعیت هوا ، امکان نجات افراد زنده زیر آوارمانده ضعیف و ضعیفتر میشود.
دولت بهبهانه زلزله، در ده استان کشور اعلام وضعیت اضطراری کرد. باید توجه داشت که تجربه وضعیت اضطراری قبلی نشان داده است که نیت اعلام وضعیت فوقالعاده ، مورد هدف قراردادن مخالفان اردوغان است و نه تامین نیازهای مردم. جای تعجب نخواهد بود که این بار نیز حالت اضطراری برای سرکوب صدای مردمی که از دولت به دلیل عدم دریافت کمک خشمگین هستند،بکار گرفته شود.
مردم ترکیه به همبستگی و کمک بینالمللی نیاز دارند. دولت ترکیه تحویل کمکها را در دست خود متمرکز و منحصر کرده است و به کسی اجازه کمک خارج از کنترل خود را نمیدهد و به دلیل شهرتش به فساد قابل اعتماد نیست. بنابراین، کمک به مردم باید در قالب کمکهای جنسی باشد و به سازمانهای غیردولتی تحویل داده شود . زلزلهزدگان نیازمند به پوشاک مقاوم در برابر سرما، مواد بهداشتی، پناه گاهای موقتی، چادرهای ضخیم و همچنین کمکهای مالی هستند.
ما بهعنوان کمیته هماهنگی، تسلیت خود را به طبقه کارگر و زحمتکشان ترکیه برای تلفات جانی زلزله ابراز میداریم. و برای مجروحان آرزوی سلامتی داریم. ما احساس همبستگی خود را به حزب خواهر، حزبکار ترکیه –امپ- که مقر ایالتی آن در مالاتیا و اسکندرون ویران شده و متحمل خسارات جانی و مالی شدهاند ابراز میداریم.
کمیته هماهنگی
کنفرانس بینالمللی احزاب و سازمانهای مارکسیست لنینیت
8 فوریه 2023
احزاب برادر متشکل در کنفرانس بینالمللی احزاب و سازمانهای مارکسیست- لنینیست :
حزب کارگران تونس
حزب کار ترکیه -امپ
حزب کمونیست کارگران دانمارک
حزب کمونیست کارگران فرانسه
تشکیلات برای بازسازی حزب کمونیست کارگران آلمان
پلاتفرم کمونیستی نروژ
تشکیلات برای احیای حزب کمونیست یونان
حزب کمونیست پرولتاریای ایتالیا – پلاتفرم کمونیستی
حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست- لنینیست)
دمکراسی انقلابی هندوستان
حزب کمونیست کار دومینیکن
حزب کمونیست مکزیک (مارکسیست- لنینیست)
حزب کمونیست کلمبیا (مارکسیست- لنینیست)
حزب کمونیست انقلابی ولتا ( بورکینو فاسو)
حزب کمونیست انقلابی شیلی
حزب کار ایران (توفان)
حزب کمونیست اکوادور (مارکسیست- لنینیست)
حزب کمونیست انقلابی برزیل
حزب کمونیست ونزوئلا (مارکسیست- لنینیست)
حزب کمونیست بنین
حزب کمونیست آلبانی
حزب کمونیست توگو
حزب کار آمریکا
جبهه کارگران پاکستان
راه دمکراتیک مراکش
اتحاد انفلابی کار صربستان
ترجمه و تکثیر از حزب کارایران(توفان)
***
زلزله ترکیه تبلوری از فساد و مدرنیزاسیون تقلبی
تمدن و مدنیت و توسعه و پیشرفت با ظاهرسازی تحقق نمییابد. فرهنگ و منش و عقلانیت ویژه میخواهد. آنچه در ترکیه میبینیم در دیگر کشورهای منطقه نیز قابل رؤیت است: در ایران عصر پهلوی و عصر جمهوریاسلامی، در جمهوریآذربایجان، در پاکستان، در عربستان و الخ. توسعه با ساخت و ساز حاصل نمیشود. توسعه با مدیریت نمایشی تحقق نمییابد. در منطقهی موسوم به خاورمیانه نمایش و تبلیغات حکومتی پوشش اصلی فساد جاری و گسترده در نظامهای سیاسی است.
توسعه نیازمند نوعی عقلانیت و مدیریت عقلانی است که با حاکمیت قانون و رفتار مدنی و تسلط قواعد مدنی و رعایت استانداردهای علمی و عقلانی و جولان خرد انتقادی در مدیریت کشور تحقق مییابد. ظاهرسازی و تبلیغات و مانور رسانهای و پروپاگاندای سیاسی و نمایش، توسعه را محقق نمیکنند.
یک زلزله در ترکیه نشان داد که این همه تبلیغات از اسطورهی کشورداری ترکها چهقدر پوچ بوده است و چه فسادی بر مناسبات اجتماعی و سیاسی در این کشور حاکم بوده است.
اگر همان زلزله در تهران بیاید با ما چه خواهد کرد؟ و چهطور وضع پوچ و سست و پوشالی جهان ایرانی ما را برملا خواهد ساخت؟
زلزله چهرهی نمایشی حکومت ترکیه را لجنمال کرده است. این همه نمایش و تبلیغات فرو ریخته است. چهرهی عریان فسادی که در زیر پوست شهر و اجتماع جریان داشته رو شده است. ابعاد ستمی را که بر استانهای کرد و دیگر مردمان محروم ترکیه رفته است را برملا و فاش ساخته است. میزان فساد در حوزهی مهندسی ساختمان چنان زیاد بوده که دیگر با بگیر و ببند رسانهها از سوی حکومت هم قابل کتمان نیست و موضوع جهانی شده است.
پلیس ترکیه پس از زلزله مرگبار این کشورتحقیقاتی در باره ساختمانهایی آغاز کرده که گمان میرود بدون رعایت استانداردها و ضوابط ایمنی ساخته شده بودند. در جریان این تحقیقات صدها حکم بازداشت صادر شده است.
با وجود مقررات سختگیرانهای که پس از زمین لرزههای قبلی وضع شده بود، هزاران ساختمان در جنوب شرقی ترکیه فروریختند.اکنون در پی اعلام دادستانی، پلیس در استانبول پیمانکار یک مجتمع ساختمانی را که در شهر غازیعینتاب فروریخت بازداشت کرد.وزارت دادگستری ترکیه به ده استان آسیب دیده دستور داده تا بخش تحقیقاتی مرتبط با جنایات زلزله را تشکیل دهند.دادگستری از این بخش ویژه خواست تا با اقدامات فوری ضمن جمعآوری شواهد، اقدامات پیشگیرانهای را صورت دهند تا از فرار متهمان یا از بین بردن شواهد جلوگیری کنند.
***
به ياد رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفانيان!
اين دو رفيق حزبي در چنین روزی ، ٢١ بهمن ١٣٥٧ در راه پیروزی انقلاب جان باختند.
موجیم که آسودگی ما عدم ماست ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
تاریخ بشری همواره حاکی از مبارزات زحمتکشان و خلقهای ستمدیده میباشد. آنجا که زور هست، مبارزه هست. آنجا که بندی است، تلاشی است برای رهایی از بند. تاریخ میهنمان ایران نیز گواه صادقی بر این حکم میباشد. دیدیم که چگونه تودههای محروم و تحت ستم ارتجاع محمد رضا شاهی را سرنگون نموده و به زباله دانی تاریخ فرستادند. همان ارتجاعی که فرزندان صادق این خاک و بوم را سالها به بند میکشید، شکنجه مینمود و به قتل میرسانید. پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم فاسد و جنایتکار پهلوی به آسانی کسب نشد. تودههای ستمدیده آزادی خویش را را در قبال خون خویش خریدند، خون هزاران جوانان جانباخته گواه بر همین امر است. و از این جملهاند دو رفیق محمد جواد عرفانیان و مهدی اقتدارمنش که قهرمانانه در راه کسب آزادی و استقلال جنگیدند و با افتخار در راه آزادی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان از زنجیرهای استثمار خون خویش داده و جان باختند.
رفقا مهدی و جواد دوعضو رزمنده و از جان گذشته حزب کارایران(توفان) ،کارگر کارخانه جنرال صنعتی بودند و هنگام تصرف پادگان نیروی هوایی شاهنشاهی نزدیک مهرآباد در روز ٢١ بهمن ۵٧ زیر آتش مسلسل رژیم جنایتکار پهلوی جان باختند.شجاعت این رفقا در تسخیر این پادگان که در پیشاپیش مردم ایران حرکت میکردند تحسین برانگیز و مایه افتخارحزب ما و مردم ایران است.
لوحه بلند هزاران جانباخته راه آزادی به ما یاد آور میشود که مبارزه با دشمنان بیرحم طبقاتی نظیر رژیمهای درنده پهلوی و جمهوریاسلامی امری آشتی ناپذیر است. تا زمانیکه چنین رژیمهایی در ایران حکومت میکنند هیچ قانونی که مردم را از زجر و شکنجه و کشتار مصون بدارد موجود نخواهد بود. یگانه راه رهائی مردم ایران انقلاب و استقرار سوسیالیسم است. جز این راهی برای نجات مردم ایران متصور نیست.
یاد رفقا مهدی اقتدارمنش و محمد جواد عرفا نیان و همه شهدای راه آزادی را گرامی میداریم!
در راهی که با خون آنها ترسیم شده است به پیش برویم!
یادشان گرامی باد!
***
برگی از تاریخ
به مناسبت ١۴ بهمن روز شهادت دکتر تقی ارانی
رفیق دکتر تقی ارانی،کمونیست بزرگ انقلابی و چهرۀ تابناک جنبش کمونیستی ایران است. رفیق ارانی ، در چنین روزی، ١۴ بهمن در سال ۱۳۱۸ خورشیدی در جوانی و در اوج خلاقیت علمی و مبارزه انقلابی برای رهایی ملت از یوغ ارتجاع و امپریالیسم ، بهدستور رضاخان قلدر این نوکر انگلیس در زندان به قتل رسید.
« دکتر ارانی یعنی مقاومت در مقابل شدیدترین و سیاهترین استبدادهای جهان، دکتر ارانی یعنی فکر روشن، یعنی سر نترس، یعنی از جان گذشتگی، یعنی ایمان به موفقیت. مفهوم دکتر ارانی ناقض مفهوم رضاخان است. اگر رضاخان را به معنای ستمگری و زورگویی و طمع و ظاهرسازی بگیریم، مفهوم ضد آن دکتر ارانی یعنی رحم و محبت. یعنی مقاومت، یعنی سخاوت، یعنی معنا و حقیقت.»
«بزرگ علوی»
در زیر به بخشی از متن دفاع تاریخی دکتر تقی_ارانی در بیداد گاه پنجاه و سه نفر اشاره میکنیم و یاد این آموزگار کارگران و زحمتکشان و قهرمان ملی ایران را گرامی میداریم.
"تنها قانونی که حامی منافع تودههای رنجبران باشد میتواند یک قانون مقدس باشد .
چقدر برای یک جامعه ننگین است که طرفداری رنجبران و حفظ حقوق آنان در آن اینقدر سخت مجازات میشود! چرا اینقدر از رنجبران میترسید؟ چقدر زننده است که مأمورین شهربانی تا چشمشان به ورقهای که کلمهی رنجبر دارد میافتد با سر و کله هجوم میآورند! جن از بسمالله بهاندازهی شهربانی تهران از رنجبر نمیترسد. مگر رنجبر تمام جزئیات حیات شما را تأمین نمیکند؟ مگر اکثریت ملت ایران به نسبت نهدهم رنجبر نیستند؟ مگر مخالفت با رنجبر مخالفت با همان مشروطه و دموکراسی نیست؟ پس چرا تمام قوهی شهربانی صرف تعقیب طرفداران رنجبر است؟ این نوع تعقیب و محاکمه واضح میکند شما نه فقط با توده مخالفید بلکه نیز از آن سخت هراسانید. این تعقیب شدید غیر ترس و لرز علت دیگری نمیتواند داشته باشد"
یاد این کمونیست برجسته و قهرمان ملی ایران گرامی باد!
***
تحلیلی تاریخی از ریشههای بحران اوکراین
به بهانه دیدارجو بایدن با زلینسکی در کییف
تجزیه و نابودی کشور ثروتمند و پهناور روسیه همواره از اهداف دولتمردان غربِ وحشی بود و هست ! از زمانیکه کارگران و دهقانان روس از طریق حزب بلشویک به رهبری"لنین" قدرت سیاسی را به دست گرفتند و ضربه کاری بر پیکر نظام سرمایهداری وارد کردند و در ادامهِ راه تحت رهبری "استالین"مالکیت خصوصی و استثمار انسان از انسان را از ریشه برانداختند و نظام سوسیالیستی را به مدت سی سال مستقرکردند ، خشم جهانِ سرمایهداری نسبت به اتحادشوروی و خلاصی از دست"کمونیسم" صدچندان فزونی گرفت !
نخستین بار"توماس و ودرو ویلسون" بیست وهشتمین رئیسجمهور دموکرات آمریکا، از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۱، دوماه بعد از استقرار دولت اتحادشوروی ، در مجلس سنای آمریکا گفت :
"روسیه باید به ۲۰ قسمت تقسیم شود و هر قسمت به یک سرزمین خصوصی تبدیل گردد ."
این آرزوی"ویلسون" بعد از درگذشت استالین بزرگ و قدرتگیری رویزیونیستهای دارودسته خائن خروشچف ، برآورده شد و رویزیونیستها بعد از۳۰ واندی سال حاکمیت ، شوروی را از درون فروپاشاندند و ۱۵ کشور ریزودرشت را از آن جدا کردند !
تاریخ به وضوع نشان داد که بزرگترین ضربه به سوسیالیسم، به استالین، رهبرکبیر حزب بلشویک و به حیثیت و اعتبار اتحادجماهیرشوروی سوسیالیسی به دست رهبران رویزیونیست، از خروشچف تاگورباچف ، صورت گرفته است . حال چرا متفکرین و اندیشه ورزانی نظیر "هری مگداف"، "پل سوئیزی"، یرواندآبراهامیان و مرتضی محیط و . . . در این باره سخنی نمیگویند و در نوشتهها و سخنرانی هایشان به چنین رویداد شومی حتی اشارهای هم نمیکنند ، زیرکان دانند .
اخیرا "هری مگداف و پل سوئیزی" در مقالهِ "توهم پایان جنگ سرد" ، ترجمهِ فرشیدواحدیان ، نوشتندکه :
"تحمیل یک مسابقه تسلیحاتی بی پایان بر اتحادشوروی از طرف ایالاتمتحده آمریکا سببِ از پا در آمدن اقتصاد و احیای سرمایهداری و در نهایت فروپاشی شوروی گردیده است" ! در این مقاله اشارهای به قدرت گیری رویزیونیسم و احیای تروتسکیسم و اعاده حیثیت از ضدکمونیستها نمیشود !؟
در روز ۸ دسامبر سال ۱۹۹۱ ، "یلتسین"، پیش نویس سندی را امضا کرد که در آن اعلام شده بود : "اتحادجماهیرشوروی دیگر بهعنوان یک موضوع تحت قوانین بینالمللی و بهعنوان یک واقعیتِ ژئوپلتیک وجود ندارد . "
فروپاشی "شوروی" ، فرصت و بهشت جدیدی را برای امپریالیستهای غربی و الیگارشهای داخلی بوجود آورد که توانستند تا سرحد جنون شیره ملت روسیه را بمکند و ۶۰ درصد مردم را به فقر و گرسنگی بکشانند !
روسیه در دوران "پوتین" تا حدودی قد راست کرد و جان تازهای گرفت. اما امپریالیستهای "ناتویی" بهرهبری آمریکایِ "جوبایدن" ، ابلهانه برسر آنند که توصیه "وودرو ویلسون"را به اجرا بگذارند و روسیه را نه ۲۰ قسمت بلکه به گفته "گونتررفلینگر" ، عضوپارلمان اتریش ، به "۳۴ قسمت" تقسیم کنند !
"آنا فوتیگا"وزیرامورخارجهِ اسبق لهستان در نشست ۳۱ ژانویه ۲۰۲۳ بروکسل مدعی شد :
"نفت ، گاز، آلومینیوم ، اورانیوم ، الماس ، گندم ، طلا و غیره در روسیه وجود ندارد بلکه این منابعِ غنی مال تاتارستان ، سیبری ، چرکس ، باشقیرستان ، اورال و جاهای دیگر روسیه هستند ، لذا ما باید براین مناطق ثروتمند روسیه تمرکز کنیم... تجزیه آخرین امپراتوری استعماری (روسیه) در اروپا اجتناب ناپذیر است ."
آوای وحش از هر طرف، در آمریکا و اروپا ، برای تسلط بر جهان و غارت ثروتهای آن سر داده میشود اما به نظرمیآید که این آوای بهظاهر ترسناک بیشتر شبیه زوزه شغالان در برخورد با "خرس" قوی و هولناک است که در سالهای نه چندان دور پوزه "ناپولئون بناپارت" و" آدولف هیتلر" را به خاک مالیده بود ! اگر دو قدرتمندترین امپراتوری اروپا نتوانستند روسیه و اتحادشوروی را به زانو در بیاورند ، مطمئنا آمریکا هم ، چنانکه در خاورمیانه و شمال آفریقا نشان داد ، "هیچ غلطی نمیتواند بکند !"
اما آمریکای مارخورده و اژدها شده ، بنابر سرشت جنگ افروزیش ، بسیار موذیانه و ظاهرا بدون دخالت مستقیم ، فاشیستهای اوکراینی را در سال ۲۰۱۴ به قدرت رساند و به کمک "ولودیمیرزلنسکی" ، بازیگر و کمدینی که در سال ۲۰۱۹ با وعده پایان دادن کشتار روستبارهای شرق اوکراین و گفتگو با پوتین در حل مناقشات دو کشور، که خواست مردم اوکراین بود ، با رای بالای ۷۰ درصد به ریاست جمهوری رسیده بود ، بی اعتنا به رنج و اندوه و آوارگی میلیونها اوکرایینی ، اوکراین را به سکویی برای تجاوزبه روسیه بدل کرد تا بدینوسیله هم افکار مردم آمریکا را از بحرانهای عمیق اقتصادی و سیاسی منحرف کند و هم منافع کلان سرمایهداران و مجتمع نظامی - صنعتی را برای انتخاب دوباره برای ریاست جمهوری تامین و راضی نماید ! عکس فوق "چرچیل زلنسکی"، "چه گِوارا"ی اوکراین را نشان میدهدکه به معنی واقعی کلمه عینهو آدمی توسری خورده ، دلقک ، نوکرصفت و آلت دستِ ارباب "جوبایدن" در انتظار بازهم بیشتر کمک تسلیحاتی، در اصل برای قربانی کردن و آوارگی بیشترمردم اوکراین و در جهت مطامع آمریکای جنایتکار ، شق ورق ایستاده است !
بقول آینشتاین :
"نهایت فرومایگیست اگر رفتار آدمی محدود به "ترس از تنبیه" یا امید به پاداش باشد "
***
برگی از تاریخ
٢٩ بهمن سالگرد شهادت رفقا خسروگلسرخی و کرامت دانشیان است
دفاعیات شجاعانه گلسرخی و کرامت دانشیان در بیدادگاه شاه بهعنوان دو میهندوست انقلابی و کمونیست که نهایتاً اعدام آنها، ستایش بسیاری در سطح جامعه، حتی در بین افرادی که خط فکری سیاسی آنها را نمیپسندیدند، به ارمغان آورد.
خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان که در بیدادگاه به تعبیر خود، به جای دفاع از خویش به دفاع از خلق پرداختند و تاریخ را شاهد گرفتند، در نهایت در بامداد ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ به دست ماموران رژیم خائن شاه تیرباران شدند.تیرباران این دو انقلابی اندیشمند تحت نظارت پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک يعني رئیس کل سازمان اعدام و شکنجه آریامهری که اینروزها پس از ۴۴ سال در تظاهرات ضد انقلاب مغلوب در آمریکا آفتابی شده است، صورت گرفت.
یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد!
***
ارزش پول ملی چقدرآب رفت؟
اولین بار در مرداد سال ۸۷ بود که بانک مرکزی ایران چک ۱۰۰ هزار تومانی به عنوان درشتترین اسکناس اقتصاد ایران رونمایی کرد. در آن زمان قیمت دلار در بازار آزاد ۹۷۰ تومان بود، یعنی بزرگترین اسکناسی که دولت روانه بازارکرده بود بیش از ۱۰۰ دلار ارزش داشت.
حال امروز در اول اسفند ۱۴۰۱، یعنی ۱۴ سال بعد از رونمایی از بزرگترین اسکناس اقتصاد ایران، هنوزاسکناس درشتتری وارد بازار نشده و نرخ ارز در بازار غیر رسمی هم به حدود ۵۰ هزارتومان رسیده است.این یعنی ارزش بزرگترین اسکناس اقتصاد ایران حالا به تنها ۲ دلار رسیده است.
شوکهای قیمت ارز ابزار کلیدی واصلی دولت، بنگاه ها و بانک های خصوصی بورسی و رانتخواری وسایر ذینفعان برای کسب درآمد با اخذ مالیات تورمی از جیب مردم است.شوکهای قیمت ارز برای پرداخت هزینه های ناکارآمدی، فساد، دزدی، ویژه خواری و رانت خواری از جیب مردم صورت میگیرد.
دراقتصاد ایران بیش از ۴ سال است که شوکهای قیمت ارز نه تنها عامل خلق تورم، بلکه عامل محرک خلق نقدینگی نیز شده است. کاهش ارزش پول ملی،مربوط است به افزایش تورم، وابسته بودن اقتصاد ایران به دلار و سرکوب افزایش دستمزد وجز این نیست. حکومت ازیک سو حرفا مدافع چرخش به شرق و بریدن از غرب است واز طرف دیگرعملا بندنافش به دلار وصل است و در این بن بست دست وپا می زند.
***
ادبيات مارکسيستي به زبان مختصر و ساده
ساخت اقتصادی- اجتماعی
پدیدههای گوناگون جامعه مانند نیروهای مولد، روابط تولید، اقتصاد، سیاست، ایدئولوژی بطور تصادفی با یکدیگر جمع نمیشوند مثلا نیروهای مولد جامعه سرمایهداری هرگز ممکن نیست با روابط تولید فئودالی یا ایدئولوژی جامعۀ مبتنی بر بردگی همراه باشد، برعکس هرگاه نیروهای مولد خصلت سرمایهداری داشته باشند، روابط تولید، ایدئولوژی و اقتصاد نیز لزوما دارای چنین خصلتی خواهند بود.
هر جامعه بر حسب خصلت نیروهای مولد و درجه تکامل آنها دارای روابط تولید معینی است. روابط تولید هر جامعهای دارای اهمیت خاصی است زیرا بر اساس این روابط است که ایدئولوژی جامعه شکل میگیرد. هر جامعه، در واقع، مانند بنائی است که پی آن یا زیربنای آن را روابط تولید تشکیل میدهد و برروی آن و متناسب با آن روابط دیگر اجتماعی بنا میشود.
معذالک تشبیه جامعه به بنا هنوز نمیتواند تصور کاملی از جامعه به دست دهد، جامعه مانند ارگانیسم زندهای است که بر اثر نیروهای درونی آن پیوسته در حال تکامل است. مجموعه زیربنا و آنچه که برروی آن بنا میشود، مجموعهای که دائما در حال تحول و تکامل است، ساخت اقتصادی اجتماعی نامیده میشود.
هر ساخت مرحله معینی از تکامل تاریخی جامعه است، مرحلهای که تمام جنبههای زندگی اجتماعی را در برمیگیرد. ساخت، یک نوع نظام اجتماعی معینی است که دارای شیوۀ تولید معین، و در نتیجه روابط تولید معین و بر اساس این روابط ایدئولوژی و تاسیسات اجتماعی معین است. تاریخ جامعه انسانی از آغاز تاکنون پنج ساخت اقتصادی- اجتماعی میشناسد: جامعه اشتراکی اولیه، بردگی، فئودالیسم، سرمایهداری و سوسیالیسم.
مفهوم ساخت اقتصادی- اجتماعی از مفاهیم مهم ماتریالیسم تاریخی است و نشان میدهد که چگونه خلقها همه بطور عمده راه تکامل معینی را میپیمایند، چگونه جامعه انسانی از ساخت اشتراکی اولیه آغاز میشود و پس از گذار از ساختهای معین به سوسیالیسم و کمونیسم میرسد. مفهوم ساخت اقتصادی- اجتماعی امکان میدهد که تاریخ به صورت علم درآید و در آن دورهبندی علمی صورت گیرد. توالی ساختها، مراحل مختلف تکامل جامعه را از یکدیگر متمایز میگرداند به عبارت دیگر تکامل جامعه، تکامل و توالی ساختهای گوناگون اقتصادی- اجتماعی است.
هر ساخت بر طبق قوانین خاص خود تکامل مییابد و سرانجام جای خود را به ساخت عالیتری میسپارد. قوانین تکامل یک ساخت معین در همه جا یکسان است زیرا خطوط کلی هر ساخت در همه جا یکی است. اما اگر قوانین هر ساخت در همه جا یکسان است نتایج عمل این قوانین بر حسب شرایط تاریخی مشخص هر کشور فرق میکند. چنانکه سرمایهداری در هر کشور دارای ویژه گیهای خویش است، در انگلستان، فرانسه، آلمان سرمایهداری دارای چهرههای گوناگونی است، تنوع این چهرهها در اشکال سیاسی اداره کشور ( سلطنت مشروطه، جمهوری پارلمانی، جمهوری که در آن رئیس جمهور رئیس قوه مجریه نیز هست) و در اشکال اقتصادی (سازمانهای بانکها، سندیکاها، تراستها و غیره) تظاهر میکند ولی سرمایهداری به مثابه ساخت اقتصادی- اجتماعی در همه جا یکسان است. مفهوم ساخت معیاری به دست میدهد برای آنکه علیرغم ویژهگیها به مرحله تکامل تاریخی کشورها پیببریم.
هر ساخت جدید از نیروهای مولد نشات میگیرد که به استثنای سوسیالیسم، در درون ساخت قدیم نطفه میبندد. چنانکه نطفههای سرمایهداری در درون جامعه فئودال پدید میآید. گذار از یک ساخت به ساخت عالیتر از راه انقلاب دست میدهد.
***
گشت وگذاری در فیسبوک،پاسخ به یک پرسش
پرسش: رفقای گرامی و زحمتکش توفان، ضمن سلام وخسته نباشید پرسشی دارم درمورد " سوسیالیسم واقعا موجود" گذشته در باره سیاست صلحخواهی این کشور. حزب شما معتقد است شوروی با روی کارآمدن خروشچف پس از درگذشت استالین دیگراز صلح دفاع نکرد بجای مبارزه با صلح با آمریکا به زد وبند پرداخت.مخالفت اصولی شما با سیاست صلح شوروی چه می باشد؟آیا فکرنمی کنید سیاست حزب شما دراین رابطه چپ روانه بود؟ با احترام.امضا.طاهر الف-تهران
پاسخ بخش اول این پرسش در شماره 199 منتشر شده است.اینک به بخش دوم آن توجه فرمائید!
پاسخ: چقدر این کلمات شرم آور و در خدمت گمراهی مردم جهان است که ایشان نسبت به امپریالیسم این دشمن غدار بشریت تغییر کند. مگر می شود برای امنیت جهان با امپریالیستها همدستی کرد؟ امپریالیستها خود بزرگترین عامل تشنج و جنگ در جهان هستند. خروشچف از آن جهت در فکر تبانی با امپریالیسم بود، از آن جهت افکار را از ماهیت جنگ طلبانه امپریالیسم دور می کرد که خودش شوروی سوسیالیستی را به سوی کشوری امپریالیستی و متجاوز سوق می داد و بیعتی بود که بین آنها باید برای حفظ امنیت خودشان در قبال اعتراض و انقلاب خلقها تبانی می شد. همانطور که خروشچف مجیز آیزنهاور و کندی را می گفت بلندگوهای تبلیغاتی بورژوازی خروشچف را "بهترین دوست غرب در مسکو"(مجله فرهنگی تایمز 9 مارس 1963)دانسته و بر این اعتقاد بودند که "برای جهان آزاد، رفیق خروشچف بمثابه بهترین نخست وزیر روسها بشمار می رود... این پشتیبانی ها طبیعی بود، چرا که روش "دفاع" خروشچف از صلح و همزیستی مسالمت آمیز راه تامین صلح واقعی و دفاع از آرمان پرولتاریا نبود بلکه راه همکاری و سازش بود. مارکسیسم لنینیسم می آموزد که تنها راه جلوگیری از جنگ، بسیج توده ها، تشدید مبارزه طبقاتی به منظور انقلاب و نابودی امپریالیسم است. به قول رفیق استالین:" برای امکان ناپذیر کردن جنگ باید امپریالیسم را نابود ساخت(مسائل اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی 1952).
لنین نیز بدرستی و با اندیشه های ژرف خود در تحلیلی از امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایه داری این ماهیت جنگ طلبانه امپریالیسم را افشاء کرده است و ادامه دهنده راه لنین علیرغم مهملات بیشماری که ضد مارکسیستها در مورد کنفرانس "یالتا" و "پتسدام" انتشار می دهند، در مورد پاسیفیسم امپریالیستها همواره این اعتقاد را داشت که آنها تنها یک هدف دارند و آنهم تدارک جنگ است.
"آنها تنها یک هدف دارند و آنهم فریب دادن مردم با جملات پر طمطراق در باره صلح است تا بتوانند جنگ نوینی را تدارک ببینند. "(کلیات آثار جلد 6). و یا "بسیاری معتقدند پاسیفیسم امپریالیسم وسیله صلح می باشد. این اندیشه غلط است. پا سیفیسم امپریالیسم وسیله تدارک جنگ و استتار این تدارک بوسیله الفاظ ریاکارانه در پیرامون صلح می باشد. بدون این پاسیفیسم و جامعه ملل که آلت دست امپریالیستهاست، تدارک جنگ در شرایط کنونی غیر ممکن است."(کلیات جلد 11).
کائوتسکی نیز در برخورد به جنگ همان موضعی را بیان می کند که بعدها شاگردان او و در راس آن خروشچف بیان داشته است. کائوتسکی می گفت:" در حال حاضر آمریکا نیرومندترین کشور در جهان می باشد و اگر این کشور در جامعه ملل و یا به اتفاق آن برای جلوگیری از جنگ اقدام کند، جامعه ملل را به سازمان مقاومت ناپذیری مبدل می سازد(سوسیالیسم و جنگ). و ده سال قبل از بروز جنگ جهانی دوم می افزاید:" اگر اکنون کسی باز هم خطر جنگ امپریالیستی را تصویر کند، آنوقت او بجای در نظر گرفتن عصر ما بر همان نسخه های سنتی متکی گردیده است" (مسئله دفاع و حزب سوسیال دموکرات). وقتی کسی این جملات را می خواند نمی تواند از خنده روده بر نشود.
زیاد راه دوری نرفته ایم اگر اشاره کنیم که امپریالیسم آمریکا یا توسط سازمان ملل متحد و یا قلدرمنشانه توسط نیروی خود و متحدان نزدیکش جنگ خلیج فارس و تجاوز به عراق و یوگسلاوی راه انداخته است. امپریالیسم امریکا با تجاوز به کره آنرا به دو بخش تقسیم کرد، ویتنام را به خون کشید و در کامبوج ژنرال "لون نول" کودتاچی را بر سر کار آورد که امروزه کسی از جنایاتش در کامبوج برای تبریه جنایات آمریکا و تجاوز ویتنام به آنجا صحبتی هم نمی کند. سیاهه اعمال تجاوزکارانه و جنایتکارانه قوی ترین ابر قدرت تاریخ در اندونزی، ویتنام، ایران، ترکیه، کنگو، آفریقای جنوبی، شیلی، آرژانتین، گواتمالا، جمهوری دومینیکن، گرانادا، کوبا، بولیوی، پاناما و ... طولانی است و جای حاشا برای رفرمیستها، رویزیونیستها، پاسیفیستها، کائوتسکیستها باقی نمی گذارد تا برای امپریالیسم آمریکا کارنامه صلح طلبی صادر کنند . واقعیت تبهکاری امپریالیسم دیگر قابل انکار نیست حتی اگر کار به جایی برسد که همه اپروتونیستهای جهان از استعمال واژه امپریالیسم طفره روند. استالین در رد چنین نظرات غافل کننده ای که توسط چنین خائنینی در جنبش کارگری اشاعه می یافت نوشت:"در اینجا مهمتر از همه این امر است که سوسیال دمکراسی بزرگترین شایع کننده پاسیفیسم امپریالیستی در میان طبقه کارگر است، یعنی تکیه گاه عمده سرمایه داری در میان طبقه کارگر در امر تدارک جنگ نوین و مداخله می باشد". (کلیات جلد 11).
بی جهت نبود که رفقای آلبانی و چین در مقابل این تئوریهای پوسیده رویزیونیستی قد برافراشتند و در جهت پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم کوشیدند. آنها از جمله نوشتند:"عقیده مبنی بر اینکه بدون از بین بردن ریشه های اجتماعی جنگها در شرایطی که امپریالیسم و طبقات استثمارگر وجود دارند هم اکنون امکان از بین بردن کامل و همگانی وسایل جنگ و حذف همه جنگها از آنجمله جنگهای عادلانه از زندگی اجتماعی وجود دارد، نادرست است و با آموزش مارکسیستی لنینیستی در باره مبارزه طبقاتی دولت و انقلاب مباینت دارد. در مبارزه طبقاتی ما می توانیم و باید بوجه شایسته ای بشر دوستی را مورد استفاده قرار دهیم. اما بدین سبب نباید از موضع اساسی مارکسیسم لنینیسم دور شویم"(از نطق دن سیائو پین در جلسه مشاوره نمایندگان احزاب کمونیستی و کارگری، مسکو، سال 1960 در آن موقعی که وی هنوز در مواضع کمونیستی قرار داشت).
رفقای چینی سپس افزودند:"اشخاصی یافت می شوند که معتقدند که در شرایطی که هنوز امپریالیسم و سیستم بهره کشی انسان از انسان وجود دارد می توان از طریق "خلع سلاح عمومی"، "جهان بدون سلاح، بدون ارتش، بدون جنگ" را تحقق بخشید. این پندار کاملا تحقق ناپذیری است". "اگر به حق خلع سلاح همگانی و کامل به مثابه راه اساسی مبارزه برای صلح جهانی بنگرند، این پندار را شایع کنند که امپریالیستها می توانند داوطلبانه سلاح بر زمین نهند و بکوشند که تحت پرچم خلع سلاح مبارزه انقلابی خلقها و ملتهای ستمدیده را از بین ببرند، این بدان معناست که عمدا خلقهای جهان را فریب داده و در اجرای سیاست تجاوز و جنگ به امپریالیسم خدمت نمایند".(از نامه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین مورخ 14 ژوئن سال 1963). و یا "لازم است خاطر نشان شود که مدافعین خلع سلاح همگانی و کامل با موعظه این نظر که امپریالیستها می توانند کاملا خود را خلع سلاح کنند و داوطلبانه سلاح بر زمین نهند، می خواهند که خلقها و ملتهای ستمدیده نیز سلاح خود را که برای دفاع از تجاوز امپریالیستی مورد استفاده قرار می دهند، تسلیم نمایند".(از نطق لیلئوچن چی در جلسه شورای جهانی صلح ورشو، 28 نوامبر 1963). و یا "بطوریکه گفتیم امپریالیسم هرگز بخلع سلاح همگانی و کامل تن نخواهد داد و تنها مشغول ازدیاد همگانی و کامل تسلیحات است"(از نطق گوچیان در چهارمین دوره اجلاسیه شورای سازمان همبستگی خلقهای آسیا و آفریقا، الجزیره، 23 مارس سال 1963).
آیا گذشت 36 سال پس از 1963 کافی نیست که نشان دهد که مارکسیست لنینیستها در مواضع درست قرار داشتند و رویزیونیستها که در زمان استالین خود را مخفی کرده بودند و پس از درگذشت وی زمام امور را بدست گرفتند تا به چه حد به خیانت دست زده اند. اگر خیانت رویزیونیستها را بزرگترین خیانت تاریخ بنامیم سخنی به خطا نگفته ایم. خوب است کمونیستهائی که فریب خورده اند بخود آیند و با نفی رویزیونیسم به شاهراه بزرگ مبارزه کمونیستها بپیوندند
***
پاسخ به یک پرسش در شبکه تلگرام
پرسش: با سلام به رفیقان پرتلاش وزحمتکش توفان،در هفته های اخیر۲۰ تشکل صنفی و مدنی ایران، با امضای منشوری دوازه ماده ای برنامه ی حداقلی خود برای ادامه ی اعتراضات را اعلام کردند وخواهان تحولاتی در جامعه شدند.برخی از گروه های چپ ازاین منشور دفاع کردند وآنرا مثبت دانستن. نظر حزب شما درمورد این منشور چیست؟ پیشاپیش از پاسختان تشکر می کنم. امضا طاهر- تهران
پاسخ:سپاس از نامه وهمینطور منشوری را که به ما ارسال کرده اید! متاسفانه این منشور که با امضای بیست تشکل صنفی ومدنی منتشر شده است دارای چند انحراف اساسی است ودرپیوستن به" انقلاب زن زندگی آزادی" ومقبولیت نیروهای راست امپریالیستی و رسانه های وابسته به آن تنظیم شده است:
یکم اینکه ماهیت و سابقه فعالیت امضا کنندگان این تشکل ها منهای شورای هماهنگی صنفی فرهنگیان بر ما روشن نیست. معلوم نیست اساسا آیا چنین تشکل هایی درعرصه عملی وحقیقی وجودارند یا فقط رهبران تک نفره میدان نبرد "انقلاب" مجازی هستند.
دوم اینکه محتوای برنامه حداقلی این منشور با شکل سازمانی آن خوانایی ندارد و اینان برنامه حزب سیاسی واتحادیه های صنفی را درهم آمیخته اند. این محافل "صنفی ومدنی" اساسا درک نمی کنند که اتحادیه کارگری وصنفی چیست؟ چه تفاوتی میان مبارزه حرفه ای و مبارزه سیاسی وجود دارد؟ وظایف اتحادیه کارگری و وظایف حزب طبقه کارگر کدامند؟
اتحادیه کارگری محل تجمع کارگران است، اساس تشکل آنها اعتقادات ایدئولوژیک نیست، ایمان به همکاری برای بهبود شرایط معیشتی خود آنهاست. در اتحادیه کارگری همانقدر می توان کمونیست بود که مذهبی و یا حتی هوادار حکومت وقت بود. اتحادیه کارگری وظیفه اش ساماندهی به ساده ترین شکل مبارزه کارگری است که جنبه اقتصادی دارد. اتحادیه کارگری ماهیتا محل تجمع همه کارگران به صرف کارگر بودن است. آنها بر اساس منافع صنفی خود بدور هم جمع می شوند و هر چه تعداد این کارگران که آمادگی دارند برای منافع صنفی خود مشترکا مبارزه کنند، بیشتر باشد آن اتحادیه کارگری قدرتمندتر و با نفوذ تر است.
هدف اتحادیه کارگری مبارزه برای کسب قدرت سیاسی و استقرار "سوسیالیسم" و یا "سوسیالیسم کارگری" و یا سوسیالیسم دموکراتیک" و الغای مالکیت خصوصی برابزار تولید ولغواستثمار نیست... نیست. کسب قدرت سیاسی وظیفه حزب سیاسی طبقه کارگر در رهبری مبارزات زحمتکشان است که بر مبنای ایدئولوژیک، سیاسی مشخص و اصول سازمانی لنینی بوجود آمده است و مغز و ستاد فرماندهی طبقه کارگر در همه عرصه ها و از جمله در عرصه مبارزه سندیکائی و یا سایر عرصه های مبارزه صنفی، دموکراتیک و... می باشد. اتحادیه کارگری نه از نظر سازمانی و نه از نظر ایدئولوژیک قادر نیست به رهبر مبارزات سیاسی طبقه کارگر بدل شود.
سوم اینکه انحراف اساسی این "تشکلات صنفی ومدنی" فقط درشکل انحرافی آن محدود نمی شود بلکه برنامه ای را که ارائه می دهند یک برنامه "حداقلی" سیاسی حزبی است که سایه روشن های سرنگونی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ،" مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند...".، لغواستثمار وبرنامه سیاست خارجی را درآن مشاهده می کنید. این منشور فقط دریک بند، بند ششم به حقوق صنفی کارگران پرداخته است" تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.". پس می بینید که این منشور ربطی به حقوق صنفی ومدنی کارگران و مزدبگبران درچهارچوب نظام سرمایه حاکم ندارد واهداف سیاسی اش چون دم خروس اززیر دوازده بند کشدار، مبهم وقابل تفسیرآن بیرون زده است.
چهارم اینکه تدوین کنندگان این منشور با توجه به تحولات اخیر ایران وتحت پرچم "همه باهم و پوپولیستی انقلاب زن زندگی، آزادی" به میدان آمده اند تا اینطور القا کنند که اینان نمایندگان واقعی جنبش کارگری ایرانند و برای" تداوم انقلاب اجتماعی" ایران درصحنه عمل حضور دارند ومدعی کسب قدرت سیاسی اند. تدوین کنندگان این منشور آگاهانه از موضع گیری علیه مداخلات خارجی وتشدید تحریمهای اقتصادی ایران اجتناب می کنند وهم صدا با رسانه های برون مرزی راه حل برون رفت از بحران کنونی ایران را " عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی. " می دانند.چنین فرمولبندی مبین این امر است که:
یکم اینکه رژیم ایران ، رژیم عادی نیست ومسبب بحران وجنگ در منطقه است
دوم اینکه جامعه جهانی باید از پیشروی ایران برای دستیابی به سلاح اتمی ممانعت به عمل آورد
سوم اینکه ایران باید با رژیم متجاوز و صهیونیستی اسرائیل رابطه سیاسی برقرارکند
با توجه به چنین مواضع بودار وارتجاعی است که رسانه های امپریالیستی بی بی سی ، منو و تو، سعودی اینترناشنال، صدای آمریکا و رادیو فرداد و رادیوو زمانه ....همگی یک صدا به تبلیغ این " ۲۰ تشکل صنفی و مدنی " که نه ماهیت کارگری دارند و نه پایگاه اجتماعی می پردازند.عدم موضع گیری علیه مداخلات امپریالیستی درایران وعلیه جنگ هیبریدی وتحرکات نواستعماری و بدیل های دست ساخت سازمان های جاسوسی آمریکا واسرائیل آن پاشنه آشیلی است که تدوین کنندگان این منشور درقبالش سکوت کرده وتعریف" همه باهمی" درقالب جنبش کارگری برای داغ نگاه داشتن تنور" انقلاب زن زندگی آزادی" ،ارائه داده اند. معلوم نیست اینان چه تشکلات کارگری اند که فاقد هرگونه روح همبستگی کارگری با کارگران و زحمتکشسان وهمه مردم تحت ستم یمن و فلسطین ولبنان وسوریه ولیبی ....اند.چنین سکوت معنا داری جزاین نیست که این تشکلات ظاهرا کارگری در نزاعی که برسر نظم کنونی جهان درگرفته است خودرا درکنار غرب تعریف می کنند و صحه بر مداخلات نظامی ومجازات های اقتصادی برای تغییر رژیمهای یاغی می گذارند.
با توجه به توضیحات مختصر فوق چنین منشوری که جز سردرگمی وگرایش به امپریالیسم غرب ازآن نمی تراود نمی تواند موردحمایت حزب ما باشد، آن را بعنوان ابزاری دردست بورژوازی امپریالیستی برای سوار شدن برموج اعتراضات مردم وتفرقه وآشوب وانقلاب مخملی درایران مورد ارزیابی قرار می دهد.برایتان موفقیت آرزومی کنیم.به مکاتبه خود با ما ادامه دهید
زنده باد روز جهانی زن، روزهمبستگی سراسر جهان علیه ستم وتبعیض!