قتل عام تابستان67 سند جنایت تمامیت نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی است
بیست و دومین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی را پشت سر می گذاریم. در تابستان 67، رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به رهبری خمینی جلاد که پس از هشت سال جنگ خانمان سوز مجبور به سرکشیدن جام زهر گردید و رسماً شکست را پذیرفت، برای ارعاب و دوختن دهان مردم و تثبیت حاکمیت مافوق ارتجاعی خویش عفریت مرگ را بر بالای سر زندانیان به پرواز درآورد و با بیرحمی و شقاوتی غیرقابل توصیف هزاران انسان پر امید را در بیدادگاه اسلامی تیرباران و یا به دار آویخت. چنان حمام خونی به پا داشت که در تاریخ معاصر ایران کم نظیر است. رژیم بقای منحوس خویش را در پاکسازی زندانﻫﺎ از زندانیان سیاسی و سرکوب و ارعاب جامعه می دید و چنگال خونین خویش را بر گلوی مخالفین و همۀ آزادیخواهان فرو برد. خمینی خون آشام صریحاً فرمان داد:
» در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهﻫﺎ در هر صورت كه حكم سريع تر انجام گردد همان مورد نظر است.« (نقل از جواب به سؤال پسر خمینی)
دراین کشتارشوم، رفقا مهدی مهرعلیان(هاشم)،حجت آلیان(کیومرث)،فرهاد مهری پاشاکی از اعضای رزمندۀ حزب کار ایران (توفان) نیز هم چون خیل عظیمی از مبارزین دیگربه شهادت رسیدند. این رفقا جان تسلیم کردند اما تسلیم نشدند.خاوران سند جنایت تمامی دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی است و اصلاح طلبان از قدرت رانده شده نظیر موسوی و کروبی و نظایر این فرصت طلبان نیز دستشان به خون آزادیخواهان آغشته است و باید حساب پس دهند. مردم ایران مسببین قتل عام زندانیان سیاسی تابستان و شهریور 67، کشتار و سربه نیست کردن مبارزین آزادیخواه از آغاز روی کارآمدن ارتجاع اسلامی، چه در کردستان، چه در دانشگاهﻫﺎﻯ ایران، چه در ترکمن صحرا و... را هرگز نخواهد بخشید و برای محاکمۀ کل نظام جمهوری اسلامی بی تابی می کند.
در بیست ودومین سالگرد فاجعه تابستان 67 یاد همه جانباختگان راه آزادی و عدالت اجتماعی را گرامی بداریم و آن را به سلاحی برای تشدید مبارزه و افشای بی امان رژیم اراذل و اوباش جمهوری اسلامی به رهبری خامنهﺍی و احمدی نژاد تبدیل کنیم. در زیر نامه خمینی جلاد که صریحاً فرمان قتل عام زندانیان دربند بود را ملاحظه فرمائید تا پی ببرید که اصلاح طلبان امروزی که مدعی آزادیخواهیﺍند در آن زمان چه نقش کثیف و ضد بشری ایفا کردند و با امام جنایتکارشان چه خونﻫﺎ که نریختند. ننگشان باد!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
یاد تمامی جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را گرامی میداریم!
حزب کارایران(توفان)
مرداد ماه 1389
نامۀ خمینی جلاد و کشتار زندانیان سیاسی
رحم بر محاربين ساده انديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و كينۀ انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند... سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد.از آنجا كه منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گويند از روى حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پيدا كردهﺍند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگﻫﺎﻯ كلاسيك آنها در شمال و غرب و جنوب كشور با همكاريﻫﺎﻯ حزب بعث عراق و نيز جاسوسى آنان براى صدام عليۀ ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با استكبار جهانى و ضربات ناجوانمردانۀ آنان از ابتداى تشكيل نظام جمهورى اسلامى تا كنون، كسانى كه در زندانﻫﺎﻯ سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى كرده و مى كنند محارب و محكوم به اعدام مى باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رأى اكثريت آقايان حجتﺍلاسلام نيرى دامت افاضاته (قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى (دادستان تهران) و نمايندهﺍى از وزارت اطلاعات مى باشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همين طور در زندانﻫﺎﻯ مراكز استان كشور رأى اكثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نمايندۀ وزارت اطلاعات لازمﺍلاتباع مى باشد،. ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا مى باشد
والسلام.روحﺍلله الموسوى الخمينى
» پدر بزرگوار حضرت امام مدظلهالعالى
پس از عرض سلام، آيت الله موسوىﺍردبيلى در مورد حكم اخير حضرتعالى دربارۀ منافقين ابهاماتى داشتهﺍند كه تلفنى در سه سؤال مطرح كردند:
۱- آيا اين حكم مربوط به آنهاست كه در زندانﻫﺎ بودهﺍند و محاكمه شدهﺍند و محكوم به اعدام گشتهﺍند ولى تغيير موضع ندادهﺍند و هنوز هم حكم در مورد آنها اجرا نشده است، يا آنهائى كه حتى محاكمه هم نشدهﺍند محكوم به اعدامند؟
۲- آيا منافقين كه محكوم به زندان محدود شدهﺍند و مقدارى از زندانشان را هم كشيدهﺍند ولى بر سر موضع نفاق مى باشند محكوم به اعدام مى باشند؟
۳- در مورد رسيدگى به وضع منافقين آيا پروندهﻫﺎﻯ منافقينى كه در شهرستانﻫﺎئى كه خود استقلال قضائى دارند و تابع مركز استان نيستند بايد به مركز استان ارسال گردد يا خود مى توانند مستقلاً عمل كنند؟ «
فرزند شما احمد
» در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهﻫﺎ در هر صورت كه حكم سريع تر انجام گردد همان مورد نظر است. «
روح الله الموسوى خمینی "
نقل از توفان الکترونیکی شماره 49 نشریه الکترونیکی حزب کارایران(توفان) مرداد ماه 1389
www.toufan.org
کمونیستﻫﺎ و مقاومت در زندان
به مناسبت قتل عام زندانیان سیاسی در سالﻫﺎﻯ 60 و 67 خورشیدی
کشتار عظیم انقلابیون، کمونیستﻫﺎ و همهﻯ مخالفین در سالﻫﺎﻯ 60 و 67 سند جنایت رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی است و بی شک وی را در کنار آلمان نازی و تمام رژیمﻫﺎﻯ فاشیستی و آدمکش و بربرمنش جهان قرار می دهد. باید تمامی این آدمخواران ضد بشر را که در این کشتارها شرکت داشتند و دستشان به خون جوانان پر امید میهن آغشته است در یک دادگاه علنی محاکمه و مجازات نمود. در این کشتارها همهﻯ جناحﻫﺎﻯ رژیم از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرا مسئول و مسببﺍند و مردم ایران هرگز این جنایتکاران را نخواهند بخشید. در این قتل عام و شکنجهﻫﺎﻯ وحشیانه اما مقاومت مبارزین انقلابی و کمونیستﻫﺎ نیز حماسه آفرین است و باید برجسته گردد و به نسل جوان که این روزها درگیر مبارزه با رژیم جمهوری اسلامیست و جهانیان که از کم و کیف اوضاع دهشتناک درون زندانﻫﺎ بیخبرند معرفی شود. ما موظفیم مقاومت قهرمانانهﻯ رفقای توفانی و سایر نیروهای انقلابی و مبارز را که در زندانﻫﺎﻯ قیرگون و قرون وسطائی جمهوری اسلامی حماسه آفریدند و سر دادند اما شکنجه را به هیچ گرفتند برجسته کنیم و به تبلیغ روحیۀ مقاومت در زندان بپردازیم. به همین مناسبت و به بهانهﻯ کشتار سالﻫﺎﻯ 60 و 67 در این شماره از توفان الکترونیکی بخشی ازمقالهﻯ توفان ارگان مرکزی حزب کار ایران را که در گذشته تحت نام کمونیستﻫﺎ و مقاومت در زندان انتشار یافت مجدداً به چاپ می رسانیم تا الهام بخش مبارزین نسل جوان باشد.
*****
.......همان طور که بارها تحلیل کردهﺍیم کمونیستﻫﺎ همواره مُبلغ مقاومتﺍند و مقاومت را درمقابل ارتجاع تبلیغ می کنند. کمونیستﻫﺎ به نقاط قدرت انسانﻫﺎ تکیه می کنند و به آنﻫﺎ برجستگی می بخشند. کمونیستﻫﺎ البته هرگز حزب سیاسی و طبقاتی خویش را بر اساس مقاومت مطلق اعضاء بنا نمی کنند،آنﻫﺎ بنای سازمان و اصول پنهانکاری را طوری می ریزند که در اثر لو رفتن افراد، کم ترین صدمه به تشکیلات بخورد. لیکن آنها اعضاء حزب را با شرط مقاومت در مقابل درندگی دشمن می پذیرند و نه آن که به این تئوری متوسل شوند که ضعف هم اشکالی ندارد، گوشت را نمی شود با چاقو در انداخت، اگر ضعف اجباری نشان دادی اشکالی ندارد و حتی برخی تا جائی پیش می روند که مقاومت را به سخره گرفته به کنایه آن را "انقلابی گری" گذشته جلوه می دهند. آنﻫﺎ مدعی می شوند که از هیچ کس نمی توان توقع داشت که در راه آزادی جانش را بدهد و سپس با بی خردی اعجاب آوری مدعیﺍند و اگر کسی چنین تقاضائی را بکند این اوج غرور و بی خردی رهروان است. وقتی ما این سخنان را می شنویم و می خوانیم از خود می پرسیم که آیا ملتی که حاضر نباشد در راه آزادی جان دهد آیا اساساً مستحق آزادی می باشد. فرخی یزدی شاعر انقلابی ایران به درستی چنین سرود:
هرگز دل ما ز خصم در بیم نشد
در بیم ز صاحبان دیهیم نشد
ای جان به فدای آن کس که پیش دشمن تسلیم نمود جان و تسلیم نشد.
و فرخی یزدی در زندان رضا شاه جان داد تا ما بتوانیم راه وی را ادامه دهیم. طبیعی است که این خون فرخیﻫﺎست که می جوشد و نسلی را از نیروی خویش سیراب می کند و به پیش می راند. این نیروی سنت انقلابی است که در همهﻯ ملتﻫﺎ وجود داشته و دارد و باید همه داشته باشد!
چگونه می شود این منطق مسخره و بی مسئولیت را پذیرفت که ما چون با قهرمان پروری مخالفیم پس هر فرد اسیری حق دارد همهﻯ رفقای خود را زیر شکنجه لو دهد و نه تنها دهﻫﺎ خانواده را بی خانمان کرده بلکه به حزب خود و جنبش آزادی طلبانهﻯ مردم میهنش پشت نماید. با این منطق از جنبشﻫﺎ چیزی باقی نخواهد ماند ملتی که چنین فکر کند شایسته آزادی نیست. این توجیهات روحیهﻯ مقاومت و زشتی خیانت را منتفی می کند. در حالی که باید تناسب را در برخورد با اعضائی که مقاومت نکردهﺍند حفظ کرد هرگز نباید از اصل پافشاری بر مقاومت چشم پوشید. تنها تبلیغ این روحیه و پرورش اعضاء با این روحیه راه درست حزبیت است.
طبیعتاً وقتی دشمن با ضعف و یا شکستن مقاومت مبارزان احساس شادی می کند و می خواهد به همه نشان دهد که در محراب و منبر آنها جای هیچ گونه مقاومتی نیست تا روحیهﻫﺎ را درهم شکند، وظیفهﻯ ما این نیست که رفقائی را که ضعف نشان دادهﺍند مورد حمله قرار دهیم. ما باید حساب خائنین را از آنها که فقط ضعف نشان دادهﺍند جدا کرده ولی در درجهﻯ اول رژیم ددمنش حاکم را اعم از اسلامی و یا شاهنشاهی مورد حمله و افشاء قرار دهیم. ما باید فشارهای غیر انسانی در زندانﻫﺎ را وسیلهﺍی کنیم تا رژیم اختناق را در همهﻯ عرصهﻫﺎ به سان رژیمی ددمنش، غیرانسانی، بیمار و قرون وسطائی محکوم گردانیم. توطئهﻯ وی را با تبلیغات وسیع متقابل خنثی کنیم و در عین تبلیغ روحیهﻯ مقاومت به توجیه ضعف دست نزنیم و رژیم را آماج حملهﻯ خود قرار دهیم. این به نظر ما راه درست برخورد با این پدیده است کنند. روشن است میان مبارزانی که مقاومت می کنند و همهﻯ این فشارها را برای ایده آلی که دارند به جان می خرند و آنان که به هر دلیل درهم می شکنند فرق است و نمی توان علامت تساوی میان آنها گذاشت.
شکنجهﻯ انسانﻫﺎ هیچ افتخاری برای رژیم جمهوری اسلامی نمی آورد و به همین جهت نیز است که شکنجهﻯ مبارزین را انکار می کنند و می خواهند آن را نشان کار اقناعی خود جلوه دهند. آنجا نیز که دیگر جای انکاری برای آنﻫﺎ باقی نمی ماند از تعزیر اسلامی سخن می گویند که گویا جز لاینفک فرهنگ مسلمانان بوده و باید از طرف جهانیان به رسمیت شناخته شود.
معلوم نیست که چرا اقناع این حضرات فقط در اثر فشار و شکنجه و آزار و تهدید صورت می گیرد و با داغ و درفش همراه است. همین امر نشانهﻯ بیهودگی تئوریﻫﺎ و پوچ بودن نظریات آنهاست که در هزارهﻯ هفتم قدرت اقناع کسی را ندارد.
ولی مردم ایران قهرمانان خود را می سازند و علیرغم میل پارهﺍی ضد انقلابیون اپوزیسیون، به ویژه در خارج از کشور، این کار را در آینده نیزخواهند کرد. این مردم ایرانند که از آنها که در زندانﻫﺎ مقاومت کردهﺍند پرچم می سازند و قهرمان می پرورند، زیرا در مقاومت آنها، مقاومت خود را، امید به پیروزی خود را، ضعف دشمن را، شکست وی را در مقابل مقاومت مردم می بینند که مرگ را به هیچ می گیرند. احمقانه است اگر تصور کنیم که رفیق قدرت فاضلی جان داد تا قهرمان شود؟ گلسرخی و دانشنیان جان دادند تا ادا و اطوار انقلابی در آورند. چقدر یک مغز باید کوچک باشد که عمق و بزرگی احساسات مردم ایران را درک نکند.
ملتﻫﺎی جهان در مبارزهﻯ خود برای زندگی بهتر همواره با دشمنان آزادی و استقلال، با بهره کشان و همدستان آنها مبارزه کردهﺍند و در این مبارزه سرنوشت مبارزان از شباهتﻫﺎی فراوانی برخوردار است. آنﻫﺎ نیز چون ما تکیه بر سنتﻫﺎی انقلابی مردمشان می گذارند تا الهام بخش نسل جوان باشد.
نقل از توفان الکترونیکی شماره 48 نشریه الکترونیکی حزب کارایران(توفان) تیرماه 1389
www.toufan.org