۶ تیر ۱۳۸۹



بیانیه کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای کمونیست مارکسیست-لنینیست(ICMLPO)

برعلیه بربریت دولت فاشیستی اسرائیل!
همبستگی با خلق فلسطین!


باید تعرض سبعانه ارتش هیتلری صهیونیسم به "شناورهای آزادی" را بطور صریح و قاطع محکوم و رد کرد و از جانب عموم جامعه تقبیح شود. کشور اسرائیل با همدستی ساکت کشورهائی که اشتباها دمکراتیک نام گرفته اند بطور سیستماتیک دست به نسل کشی فلسطینیان زده است ، جمعیت یک و نیم میلیونی غزه را در نواری بطول 40 کیلومتر و عرض 6 کیلومتر درگرسنگی کامل قرارداده ، و اجازه ورود هیچ نوع کمک های انسانی و ما یحتاج عمومی مانند غذا ، دارو ، لوازم التحریر ، مصالح ساختمانی برای بازسازی مساکن بمباران شده توسط اسرائیل و ... را بآن نمیدهد.
"شناور های آزادی" چندین تن کمکهای اولیه با خود حمل میکردند که کشور اسرائیل با ارتش خون آشام خود از ورود آنها به غزه جلوگیری نمود. این کشور نه به قطعنامه های سازمان ملل و نه به توافقات و موازین بین المللی احترام میگذارد بلکه تنها منطق زور و حمایت امپریالیسم آمریکا و متحدینش را درکیسه خود دارد
شناور "ماوی مرمره" از ترکیه که بر فراز آن نیز پرچم ترکیه در اهتزاز بود مورد تجاوز قایقهای نظامی و کماندوهای ویژه در بالگرد های ارتش اسرائیل قرار گرفت و سرنشینان آن که از کشورهای مختلف جهان برای رساندن کمهای انسانی عازم نوار غزه بودند به گلوله بسته شدند. این عملیات نظامی بر علیه سرنشینان غیر نظامی و غیر مسلح شناور کمکهای انسانی که با بیان همبستگی با مردم فلسطین برای صلح و عدالت مبارزه میکنند ،صورت گرفت. دولت تل آویو در کمال وقاحت ادعا کرد که سربازان اسرائیلی بر علیه سرنشینان مسلح شناور مرمره و در "دفاع از خود" عمل نمودند. سلاح های توقیف شده توسط کماندو های اسرائیلی عبارتند از پیچ گوشتی ، چاقوی کوچک سوئیسی ، ابزارهای مورد نیاز در شناور ها چکش ، یک جفت تایر ، و امثالهم میباشند. این تجاوز در آبهای بین المللی صورت گرفت و یا بعبارت دیگر ، این عمل یک راهزنی دریائی در عین اهانت بیحد و مرز یه قوتنین بین المللی بود و ناتو که کشور ترکیه عضو آن است فقط به اظها رتاسف نسبت به حادثه بسنده نمود، درست مانند سازمان ملل که در آن آمریکا قطعنامه محکومیت اسرائیل را وتو نمود. امپریالیسم آمریکا بعنوان حامی و حافظ اصلی اسرائیل بار دیگر از محکومیت این کشور فاشیستی جلوگیری نمود.
خشم و نفرت و انزجار بر ضد این عمل فاشیستی در سراسر جهان برانگیخته شد و مردم در بسیاری کشور ها بویژه در اروپا ، فرانسه ، آلمان ، ایتالیا ، اسپانیا ، بلژیک ، پرتغال، .. و بطور رزمنده در ترکیه دست به تظاهرات زدند.دولت ها که در مقابل این انزجار عمومی قرار گرفتند با ریاکاری مجبور به اتخاذ صرفا موضع " محکوم نموده و خواستار توضیح هستیم" شدند در حالی که کشور صهیونیستی اسرائیل باید از نهاد های جهانی اخراج شود و توافقات امتیازدار بین اتحادیه اروپا و اسرائیل ملغی گردند.
حتی تا امروز 2 ژوئن 2010 ، تعداد کشته شدگان و زخمی ها در این عملیات نظامی هنوز مخفی نگه داشته شده اند. سفیر اسرائیل در اسپانیا با وقاحت تمام و بی تفاوتی نسبت به جان انسانها و تکرار ترجیع بند "دفاع از خود" گفت که " فقط یک دوجین از میان بیش از 700 سر نشین شناور مرمره کشته شده اند که این در صد بسیار کوچکی است".
اوباما رئیش جمهور آمریکا از حزب دمکرات که این روزها بر طبل جنگ بر علیه ایران و کره شمالی میکوبد و محاصره اقتصادی کوبا و جنگ در عراق و افغانستان را همچنان ادامه میدهد فقط به اظهار تاسف از این حادثه بسنده نموده است. همین و فقط همین!
بی عملی نسبت به تجاوزات و جنایات کشور اسرائیل تا کنون این کشور فاشیستی را از مجازات مصون داشته است. زمان آن رسیده است که به این وضعیت پایان داده شود. کشور فاشیستی و ارتجاعی و نژاد پرست اشرائیل باید برای جنایاتش محکوم شده و با آن مبارزه شود. فلسطینیان حق دارند که کشور مستقل خود را با مرزهای جغرافیائی امن تشکیل دهند ، سرزمینهای اشغال شده توسط صهیونیستها را پس بگیرند و برای خسارات وارده تقاضای غرامت کنند.
ما باید همبستگی خود با خلق فلسطین را افزایش دهیم و همزمان بر علیه صهیونیسم و حامیان و حافظان آن مبارزه کنیم . اسرائیل دارای چهارمین ارتش قدرتمند جهان است و زراد خانه ای از سلاح های اتمی و کشتار دسته حمعی را در دست دارد که نه تنها برای خاورمیانه بلکه برای جهان بشکه باروتی شده اند.
کنفرانس بین المللی احزاب و سازمانهای کمونیست مارکسیست-لنینیست همبستگی خود را با مردم فلسطین و مبارزه بر حق آنها ابراز میدارد و آنرا در در عمل مشخص بیان میدارد. ما همبستگی خود را با قربانیان راهزنی اخیر اسرائیل ابراز میداریم.
زنده باد مبارزه مردم فلسطین!
بر علیه امپریالیسم و ارتجاع ، مبارزه ای تا سر انجام!
2 ژوئن 2010

ترجمه وتکثیر ازحزب کارایران(توفان)

۴ تیر ۱۳۸۹

همکاری سلطنت طلبان و حزب کمونیست کارگری درلندن

همکاری حزب کمونیست کارگری که نه کمونیست است و نه کارگری با سلطنت طلبان مزدور پدیده جدیدی نیست. رهبر مرحوم این حزب منصور حکمت سالها قبل از مرگش با تدوین تز سناریوی سیاه و سفید، همکاری و ائتلاف با ارتجاع سلطنتی و عوامل امپریالیست را تئوریزه نمود و به خورد هواداران حزب اللهی اش داد. حزب کارایران(توفان) نخستین تشکل سیاسی در ایران بود که شجاعانه پرده از ماهیت کثیف این حزب درید و با انتشار صدها مقاله تحلیلی ارزشمند سیاستهای امپریالیسم و صهیونیسم درایران و منطقه را افشا ساخت. آنچه امروز درلندن در سالروز جانباختن ندا آقاسلطان شاهد همکاری مزدوران امپریالیسم و صهیونیسم هستیم نتیجه طبیعی سیاستی است که امروز میوه داده و آئینه تمام عیار سیاست نواستعماری حزب کمونیست کارگری است که با کمک های مالی اسرائیل به انجام وظیفه درایران و منطقه مشغول است.حزب کارایران همواره براین اصول پای فشرده است که مبارزره علیه جمهوری اسلامی بدون مرزبندی با صهیونیسم و امپریالیسم و عوامل ریز ودرشتشان درایران و منطقه کژراهه است و ثمری نخواهد داشت.شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی خود به خود امر مترقی نیست همانطور که سرنگونی رژیم صدام حسین توسط آمریکا امر مترقی نبود و جز مصیبت بیشتر حاصلی نداشت. مبارزه علیه رژیم اسلامی برای آزادی و پیوند این مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم باید آویزه گوش تمامی آزادیخواهان و عدالت جویان ایران باشد و تنها دراین صورت است که پیکارمردم ایران به سرمنزل مقصود خواهد رسید.
نقل از فیس بوک حزب کارایران(توفان) جمعه 25 ژوئن
ظفرسرخ
لطفا به فیلم تظاهرات لندن و صف متحد سلطنت طلبان رضا خانی و حکمتیاران کارگری توجه کنید!
http://www.youtube.com/watch?v=REdafSKbb4c

۲۸ خرداد ۱۳۸۹


بیانیه کانون مدافعان در مورد دستگیری های جدید فعالان کارگری

پس از دستگیری علیرضا اخوان و سعید ترابیان، خبر دستگیری رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده نگرانی هایی را در مورد این بازداشت ها بوجود آورده است. برای این دستگیری ها تا به حال هیچگونه دلیل مشخصی اعلام نشده است .
کانون مدافعان حقوق کارگر این دستگیری را محکوم کرده و خواهان آزادی بی قید وشرط کلیه فعالین کارگری از جمله رضا شهابی ، سعید ترابیان، علی اخوان، منصور اسالو، ابراهیم مددی و... و کلیه زندانیان سیاسی است.
کانون مدافعان حقوق کارگر
خرداد 86

۲۳ خرداد ۱۳۸۹



بیانیه سندیکای هفت تپه، اتحادیه آزاد و انجمن صنفی برق و فلز کرمانشاه در باره بازداشت سعید ترابیان

از نظر ما بازداشت سعید ترابیان و علیرضا اخوان در شرایطی که هر روزه بر ابعاد عدم پرداخت بموقع دستمزد کارگران و بیکاری سازی های آنان و تحمیل فقر و فلاکت بر میلیونها خانواده کارگری افزوده میشود چیزی جز ادامه سیاست افزایش فشار بر فعالین و رهبران کارگری برای به سکوت کشاندن آنان نیست...
بیانیه سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه در باره بازداشت سعید ترابیان و علیرضا اخوان

...................................
ساعت 9 صبح روز چهارشنبه نوزدهم خرداد ماه چهار نفر از مامورین امنیتی بدون نشان دادن حکمی وارد منزل سعید ترابیان شدند و پس از بیش از سه ساعت تفتیش منزل وی، نامبرده را با خود به نقطه نامعلومی منتقل کردند.
بازداشت سعید ترابیان بدون نشان دادن حکم و تفتیش منزل وی بمدت سه ساعت در حالی صورت گرفته است که حدود یک هفته پیش در سیزدهم خرداد ماه مامورین امنیتی با همین شیوه اقدام به بازداشت علی رضا اخوان از همکاران کانون مدافعان حقوق کارگر کرده اند.
از نظر ما بازداشت سعید ترابیان و علیرضا اخوان در شرایطی که هر روزه بر ابعاد عدم پرداخت بموقع دستمزد کارگران و بیکاری سازی های آنان و تحمیل فقر و فلاکت بر میلیونها خانواده کارگری افزوده میشود چیزی جز ادامه سیاست افزایش فشار بر فعالین و رهبران کارگری برای به سکوت کشاندن آنان نیست.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه با محکوم کردن بازداشت سعید ترابیان و علیرضا اخوان و تداوم زندان منصور اسالو و ابراهیم مددی، خواهان پایان دادن به بازداشت و تعقیب قضائی همه رهبران و فعالین کارگری و آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی کارگران زندانی و انسانهای حق طلب از زندان است.

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه

21 خرداد ماه 89

۲۲ خرداد ۱۳۸۹


مجموعه فیلمهایی از اعتراضات مردمی دریکسال اخیر

۲۰ خرداد ۱۳۸۹



یکسال ازقیام مردم گذشت

افتخار براین مردم باد!

یکسال ازکودتای انتخاباتی و تقلب بزرگ مافیای جمهوری اسلامی میگذرد. حزب ما بدرستی این مضحکه انتخاباتی را تحریم کرد.چون اساس برگزاری این انتخابات مخدوش بود. چون اساسا انتخاباتی در بین نبود ومردم نمی توانستند با اراده آزاد میان نامزدهای مورد علاقه خویش کسی را انتخاب کنند. نامزدهای انتخاباتی همگی منتصب رژیم و هوادار نظام بودند. آنها از مردم دعوت می کردند که برای مشروعیت بخشیدن به رژیم به پای صندوقهای رای بروند. مردمی که در هفته های قبل از انتخابات با برخورداری از فضای باز سیاسی طعم دموکراسی تحمیلی به رژیم را می چشیدند و ناظر مناظره های شخصی و افشاءگرانه نامزدهای انتخاباتی بودند که پته های همدیگر را روی آب می ریزند، آن چنان به صندوقهای رای هجوم آوردند و “مشروعیتی“ را برای رژیم فراهم کردند که از گلوی رژیم پائین نرفت. آنها باران می خواستند ولی سیل آمد و سیل را امکان مهار نبود. برخورد تضادها چنان شد که مشروعیتی که رژیم در پی آن بود بلای جانش شد، استخوانی شد در حلقوم وی. این انتخابات نه تنها مشروعیتی برای رژیم فراهم نکرد هیچ به تتمه آبروی وی نیز در ایران و جهان خسارت جبران ناپذیر وارد آورد.
کارگران و زحمتکشان از همان بدو امرشوق وتمایلی برای شرکت در انتخابات نشان ندادند. اتحادیه های کارگری غیر رسمی خواهان تحریم انتخابات شدند. حدود 7 میلیون نفر بنا بر آمار خود رژیم در این تحریم شرکت داشتند. ولی با وجود این اکثریت مردم به امید واهی تغییر در انتخابات شرکت کردند و بدنبال تئوری “بد بهتر است از بدتر“ راه افتادند تا بدون رهبری و افق روشن از تضادهای میان حاکمیت سود ببرند. حضور زنان و جوانان که از تضییقات احمدی نژاد دل پری داشتند در انتخابات چشمگیر بود. تقلب در انتخابات که درحقیقت تقلب در انتصابات بود کاخ توهم جوانان را درهم ریخت و سوار بر تضادهای درونی جناحهای گوناگون حاکمیت جنبشی پا گرفت که کسی تصور آنرا در ذهن خویش نیز خطور نمی داد. اینکه احمدی نژاد بهر صورت بر سر کار می آمد، اینکه رژیم استبدادی مذهبی بهر قیمت خود را برای این کارزار آماده کرده بود از همان روز نخست آشکار بود ولی اینکه درجه مقاومت مردم جان به لب رسیده تا به این حد قدرتمند بوده و از رهبری اصلاح طلب خویش نیز جلو می زند به مخیله کسی هم خطور نمی کرد. رژیم خود نیز غافلگیر شد و برای حفظ ظاهر چندین بار ساعتهای اخذ رای را تمدید کردند. صفهای طویل مردم در حالیکه دستبندهای سبز حمل می کردند خود بیان نتیجه انتخاب قبل از اعلام رسمی آن بود. همه می دانستند که جناح میرحسین موسوی که خود پاره ای از پیکره رژیم است رای می آورد و احمدی نژاد بخت بزرگی ندارد.
این جنبش مرکب از دانشجویان، جوانان طبقات متوسط و مرفه، زنان، کارمندان، دانشگاهیان، تکنوکراتها، روشنفکران، آموزگاران بود. در یک کلام می توان از اقشار بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی مرفه سخن گفت. طبیعتا بخشی از بورژوازی تجاری و اقشار کلان سرمایه داران که مورد تضییقات این رژیم اند و مستقیما در حاکمیت دست ندارند و از فقدان امنیت سرمایه هایشان رنج می برند جنبش را مورد حمایت ضمنی قرار می دادند، جناحی از حاکمیت و روحانیون نیز در کنار میرحسین موسوی و فشار از پائین قرار داشتند. شرکت کنندگان در جنبش، انتخابات آزاد، تساوی حقوق زن و مرد، آزادیهای فردی را درخواست می کردند و بر ضد ارتشاء و دزدیهای اعتراض می نمودند و در عین حال با روحیه سرشار از میهنپرستی به میدان آمده بودند. ترکیب این طبقات تنها شامل نیروهای مترقی نبود، نیروهای ارتجاعی و نان به نرخ روز خورها نیز مانند هر جنبش اجتماعی در آن از منظر خویش شرکت داشتند. ولی این خواستها در واقع خواستهای بورژوا دموکراتیک بودند و رهبری فکری جنبش عملا در دست اندیشه های طبقات غیر پرولتری قرار داشت. غیر از این نیز نمی شود زیرا ما یا با ایدئولوژی سوسیالیسم روبرو هستیم و یا با لیبرالیسم بورژوائی. در شرایط فقدان هواداران سازمان یافته و قدرتمند سوسیالیسم که مهار جنبش را به کف بگیرند و آنرا به راه انقلاب رهنمائی کنند، میدان برای افکار غیر پرولتری، برای افکار بورژوائی که از سابقه بیشتری برخوردار بوده، دارای سنت تاریخی قدرتمندتری است و در تار و پود مردم در طی قرنها نفوذ کرده است باز است. این جنبش سعی نمی کرد خود را با طبقه کارگر با طرح شعارهای آنها پیوند زند، سعی نمی کرد طبقات فقیر جامعه را نیز به سمت خویش جلب کند، می خواست به صورت مسالمت آمیز با طرح خواستهای بورژوازی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی تحت سرپرستی همان رهبران سازشکار به موفقیت دست پیدا کند. شکست جنبش از همان ابتداء روشن بود. زیرا جنبش فاقد دورنما بود و دل در گرو محبت ولی فقیه گذارده بود. جنبش با رهبری سازشکارانه اش می خواست چاره درمان درد را از ولی فقیه بپرسد، از کسی که خود علت بحران است ومرکز دسیسه و توطئه. وقتی ولی فقیه کار را یکسره کرد و بی طرفی ظاهری خویش را کنار گذارد و جانب احمدی نژاد را گرفت، رهبران سازشکار و جنبش مردم نمی دانستند که چه باید بکنند. آنها به بعدش فکر نکرده بودند. آنها فکر نکرده بودند که اگر ولی فقیه خواستِ ابطال انتخابات تقلبی و یا بازشماری صندوقهای دست خورده را رد کرد، چه باید بکنند. آنها برای یک قیام که حقشان را از ولی فقیه به زور کسب کنند آمادگی نداشتند. کسی که برای انتخاب میان بد و بدتر به میدان می آید نمی تواند از این دایره شیطانی خارج شود.
این جنبش به علت ماهیت بورژوائی اش نتوانست طبقه کارگر و زحمتکشان را جلب کرده به خیابانها بیاورد، کارخانجات را به تعطیل بکشاند، شعار اعتصاب عمومی را طرح کرده و زمینه عملی آنرا مهیا نماید.
اکثریت شرکت کنندگان در جنبش در تهران بودند و آنهم از اهالی و ساکنین مرکز شهر به بالا. شهرستانها تنها در آغاز جنبش با تهرانی ها همکاری کردند ولی در ادامه کار، حمایت آنها نه عملی بلکه معنوی بود. جنبش مردم در تهران تنها ماند. شاهدین حاضر در نمایشات اعتراضی گزارش می دادند که در مناطق جنوبی شهر تهران خبری نیست و این حرکت همه شهر را در بر نگرفته است. شبها مردم با آموزش از همان سنتهای انقلاب بهمن با شعار اﷲ اکبر بر پشت بامها می رفتند و فریاد اعتراض و همدردی و همبستگی سر می دادند ولی این فریاد ها تنها مناطق بالای شهر را در بر می گرفت.
این فقط طبقه حاکمه نبود که غافلگیر شده بود، رهبران سازش کار اپوزیسیون نیز از موج اعتراض مردم جا خورده بودند. خود مردم نیز انتظار چنین اعتراض گسترده و خودجوشی را نداشتند. سنتهای مبارزه خیابانی مجددا پا می گرفت. شعارهای مردم که در ابتدای کار برای بازپس گرفتن رای و یا اعتراض به تقلب بود همراه با مقاومت هیات حاکمه رنگ افراطی بخود گرفت و تا مرگ بر دیکتاتور و آتش زدن تصاویر رهبران مذهبی ارتقاء پیدا کرد. رهبران سازشکار مردم را فرا می خواندند که در چارچوب قانون اساسی باقی بمانند و مطالبات خویش را به صورت مسالمت آمیز مطرح کنند ولی چگونه می شود با مسالمت رفتار کرد زمانیکه گلوله های بسیجی ها و چماقداران صدها نفر را درو می کند. چگونه می شود با کسانی که فقط با زبان گلوله سخن می گویند از زبان قانون اساسی خودشان سخن راند. آنها قانون اساسی خودشان را نیز رعایت نمی کنند.
جنبش عملا از رهبری سازشکار جلوتر رفت و در میدان بی دورنمائی خویش گم شد.

جنبش 22 خرداد طبیعتا از تضاد درون جناحهای گوناگون حاکمیت نیز بهره برد. این جنبش تضادهای درون حاکمیت را تشدید کرد و نقاب بی طرفی ولی فقیه را درید. گرچه که بزرگان قوم در سرکوبی جنبش و حفظ نظام جمهوری اسلامی متفق القول بودند و هستند ولی اختلاف بر سر چگونگی ادامه حکومت و روشهائی که باید اتخاذ کنند، اختلاف بر سر قطبهای مافیائی که ثروت ملی را غارت می کنند باقی مانده و این تضادها تشدید هم شده است. رژیم جامعه را از راس تا پا بدو شقه تبدیل کرد و در مقابل هم قرار داد. این جراحت به سادگی درمان نمی پذیرد. جنبش 22 خرداد در یک نبرد نابرابر ونفس گیر شکست خورد ولی پایان یک آغاز نیست، آغاز یک پایان است.
لنین می گفت:
“برای انقلاب کردن کافی نیست که توده های استثمارشونده و ستمکش به عدم امکان زندگی به شیوه سابق پی ببرند و تغییر آن را طلب نمایند، برای انقلاب ضروری است که استثمارگران نتوانند به شیوه سابق زندگی و حکومت کنند. فقط آنهنگامی که “پائینی ها“ نظام کهنه را نخواهند و “بالائیها“ نتوانند به شیوه سابق ادامه دهند، فقط آن هنگام انقلاب می تواند پیروز گردد“(بیماری کودکی کمونیسم به فارسی ص 496).
انقلاب در عین حال بیک بحران ملی عمومی نیاز دارد، که مردم را به خیابانها کشیده و آماده جانبازی کند. تئوری لنینی انقلاب در شکل معیوب آن هم اکنون در جامعه ایران بازتاب یافته است. توده های مردم به همان قیاس لنینی یعنی “پائینی ها“ در اکثریت خود “پائینی ها“ نیستند و “بالائیها“ نیز علیرغم اختلافات و درگیری هایشان که چشمگیر بوده و ملا ها را در مقابل هم قرار داده است فاقد توانائی برای ادامه تسلط خویش نمی باشند. ولی بهر صورت تکانی در جامعه بوجود آمده که نطفه های این نظریه را می توان در پائین و در بالا مشاهده نمود. جامعه ایران دیگر جامعه قبل از 22 خرداد نیست. در این مدت “حرمتهائی“ شکسته که ترمیم آنها از جانب حاکمیت امکان ندارد. مردم به نیروی قدرت توده ای و همبستگی و تداوم کار پی برده اند. این مردم در این مدت کوتاه همان آموزشی را گرفتند که پدران آنها در انقلاب قبلی در آن آموزش دیدیند. ایران دارای دو نسل انقلابی شده است. این جنبش کلاسی ابتدائی برای عبور به مرحله بعدی انقلاب ایران است. خلق به این کلاس و تجربه اندوزی نیار داشت تا بتواند انقلاب بعدی را عمیقتر و گسترده تر به پیش برد.
وظیفه کمونیستها شرکت فعال در جنبش است با تلاش بخاطر کسب رهبری و یا حتی ممانعت از اینکه جنبش به خسارت جبران ناپذیر دچار شود. این ما هستیم که باید بکوشیم ضربات را به حداقل برسانیم تا به جنبش کمترین صدمه بخورد. نمی شود از دور شاهد صحنه بود و مدعی شد که ما فقط از جنبشهائی دفاع می کنیم که کمونیستی و انقلابی بوده و از قبل امکان پیروزیشان قطعی باشد. چنین جنبشهائی هرگز رهبری کمونیستی پیدا نخواهند کرد. مارکس مخالف طغیان کمون پاریس بود زیرا آنرا زودرس به حساب می آورد. ولی وقتی جنبش آغاز شد از این جنبش به حمایت برخواست و سپس علل شکست جنبش را جمعبندی کرد که دستآوردهای آن تا به امروز راهنمای راه جنبش کمونیستی جهانی است.

در چنین جنبشهایی باید فعالانه شرکت کردو شعارهای صحیح و انقلابی را جا انداخت و یک گام آن را به جلو برد.وقتی ارتجاع سلطنت طلب و یا قربانیان تبلیغات صهیونیستها که مردم را بر ضد مردم مبارز عرب و فلسطین تحریک می کنند و با شعارهای ارتجاعی به میدان می آیند تا از آب گل آلود ماهی گرفته و حتی برای تجاوز به ایران و یافتن همدست در ایران زمینه سازی فکری نمایند ما باید روشن کنیم که : “مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین“. اینگونه شعارهاست که جهت مترقی مبارزه مردم را از نظریات ارتجاعی که مانند میکروب آنرا درون جنبش پخش می کنند متمایز می گرداند. ما باید بطورصریح وروشن تحریم های اقتصادی علیه ایران را محکوم کنیم و به افشای حامیان امپریالیست و سیاست ارتجاعی و ضد بشری عراقیزه کردن ایران بپردازیم. باید دائما گوشزد کنیم ما مخالف تحریم و تجاوز به ایران هستیم و امرسرنگونی رژیم جنایت پیشه و قصاب جمهوری اسلامی وظیفه انقلابی مردم ایران است و نه قدرتهای امپریالیستی درراس آن امپریالیست جنایتکار آمریکا .

حزب کار ایران (توفان) بارها تجارب مبارزه قهرمانانه مردم را جمعبندی نموده و این آموزشها را برای جنبش توده ای بعدی که در راه است عمیقا تحلیل کرده است. اگر چه رژیم جمهوری اسلامی عفریت ترس و وحشت را در جامعه ایران مستقر ساخته است و سرکوبها را بعد از شکست جنبش گسترش داده ، لیکن ارکان این رژیم مذهبی و خدائی ترک بر داشته ومشروعیتش برهم خورده است. مردم میهن ما طالب مرگ دیکتاتور و خامنه ای شدند و عکسهای آنها را پاره کردند. دیگر این رژیم بعد از 22 خرداد رژیم قبل از 22 خرداد نیست. شبهه ها، تردیدها، دو دلی ها برهم خورد. شمارش معکوس در ایران مدتهاست آغاز شده است. خامنه ای ممکن است قبل از مرگ در اثر سرطان بدست مردم اعدام شود و در کنار رفسنجانی و مصباح یزدی دفن گردد. نسل جدید نسل فرزندان انقلاب است. مردم ما چندین انقلاب را در آسیا و در جهان پشت سر گذارده اند و باین راحتی تسلیم نمی شوند . حقیقتا که افتخار بر این مردم.

جنبش 22 خرداد در آستانه تجربه اندوزی و خیزش مجدد درمقابل دشمن بیرحم وضد بشری جمهوری اسلامیست. این جنبش باید قهر انقلابی وتوده ای را برای سرنگونی رژیم در دستور کار خود قرار دهد. جنبش دمکراتیک باید تحت رهبری تشکیلات انقلابی قرار گیرد. بدون سازمان و حزب جنبش را نمی توان رهبری کرد. کمونیستها باید حزب طبقه کارگر را تقویت کنند و به میان مردم برده و با آنها پیوند برقرار کنند.حزب کار ایران(توفان) مبلغ و مروج این نظریه مارکسیستی-لنینیستی است.

یاد جانباختگان راه آزادی گرامی باد!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی و سوسیالیسم!
حزب کارایران(توفان)

http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org
خرداد ماه هزار و سیصد وهشتاد ونه
ژوئن دهزار وده

۱۸ خرداد ۱۳۸۹


تنها عمال اسرائیل می توانند مدعی شوند که تضاد میان مردم فلسطین با اسرائیل فاقد ماهیت ملی بوده و تنها یک تضاد مذهبی میان اسلام و یهودیت است. نهضت فلسطین یک نهضت ملی برای آزادی سرزمین فلسطین از دست اشغالگران است. بسیاری از فلسطینیها دارای مذهب مسیحی اند ولی در مبارزه انقلابی نفرت خویش را از اشغال سرزمین فلسطین ابراز می کنند. مبارزه ای که در فلسطین علیه اشغالگران در گرفته است یک نزاع مذهبی نیست نزاعی برای آزادی ملی است. وقتی که قشون نژاد پرست اسرائیلیها بعد از مدتها محاصره اقتصادیِ ناموفق، به نوار غزه حمله کرد و به کشتار مردم عادی دست زده و مدارس و بیمارستانها را نابود نموده و با بمب فسفری مردم عادی را به قتل رساند همه دیگر می دانستند که ما با یک پاکسازی قومی روبرو هستیم. تنها بی وجدانها و فاشیستها می توانستند دست روی دست بگذارند و مدعی شوند که این مبارزه به ما مربوط نیست. تنها دارودسته های پیروان منصور حکمت و چپنماهای سوپر انقلابی ایرانی می توانستند مدعی شوند که ما طرف هیچکدام را نمی گیریم ما طرفدار “جبهه سوم“ هستیم.

۱۶ خرداد ۱۳۸۹


فیلمی از انقلابات و قیامهای شکوهمند مردم ایران از گذشته تا امروز

یکسال از قیام مردم ایران علیه رژیم جنون وجنایت جمهوری اسلامی گذشت.
این فیلم را نگاه کنید!
http://www.youtube.com/watch?v=BczTVI99gnI

۱۵ خرداد ۱۳۸۹




همکاری با اسرائیل جنایت علیه بشریت است

نوار غزه در محاصره غیرقانونی دولت نژاد پرست اسرائیل است. رژیم مصر و همه رژیمهای امپریالیستی نوکر امریکا از محاصره غیرقانونی و غیر انسانی نوار غزه حمایت می کنند. دولت نژاد پرست، تروریست و فاشیست اسرائیل قصد دارد همه مردم فلسطین را به قتل برساند. در اینجا سخن نه بر سر مجازات جمعی یک ملت سخن بر سر کشتار جمعی مردم فلسطین و مصادره سرزمینهای آنها است. در اینجا پای جنایت هولناک علیه بشریت مطرح است. همه این “دموکراسیهای“ غربی و شرقی با خونسردی بر این جنایت، بر این فاجعه انسانی نظاره می کنند و دم بر نمی آورند. آنها همدست یک تروریسم دولتی صهیونیستی هستند. اینجاست که دست همه این “دولتهای مبارزه با تروریسم“ رو می شود. همه آنها همدست تروریستها و به طور مصلحتی خواهان تحقق حقوق بشرند. حقوق بشر در دست آنها ابزار سیاسی برای تحمیل زورگوئی است. در این جاست که بار دیگر این پند در گوش آدم طنین می اندازد:
رو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است.
گناه مردم فلسطین چیست؟ گناه نابخشودنی آنها این است که در یک انتخابات دموکراتیک و زیر نظر سازمانهای بین المللی از سازمان حماس که از خواستهای سیاسی مردم فلسطین و از منافع ملی خویش دفاع می کند و حاضر نیست مانند محمود عباس به آمال ملی مردم فلسطین خیانت کند، حمایت کرده اند. مردم فلسطین با شرکت در انتخابات و بیان اراده قاطع خویش دسیسه ای را که امپریالیستها با تحلیل نادرست خود چیده بودند برهم زدند و این تحلیل نادرست برای امپریالیستها بسیار گران تمام شد زیرا از این ببعد سازمان حماس عملا مشروعیت یافته بود. شکست کودتای محمود عباس با یاری سازمان موساد بر ضد حکومت قانونی حماس بر محبوبیت سازمان حماس افزود و دارودسته محمود عباس را که حتی پول و اسلحه پلیسش را از اسرائیل می گیرد بکلی بی اعتبار کرد. دسیسه امپریالیستها و صهیونیستها دقیقا به عکس خود بدل شد. امپریالیستها و صهیونیستها به مردم فلسطین دیکته می کنند که یا تسلیم زورگوئی ما شوید و به شرافت و غرور خود تف بیاندازید و نوکری اسرائیل را بپذیرید و یا ما همه شما را از دم تیغ بیدریغ می گذرانیم. به شما آنقدر گرسنگی و تشنگی می دهیم تا نابود شوید. یک سرباز اسرائیلی متعلق به سازمان “سکوت را بشکنیم“ در گزارش این سازمان در 18/07/2009 از قول فرمانده خود گفت: “جمله ای بویژه مرا تکان داد. وی گفت:“ظرفیت بیمارستانها در نوار غزه پر شده است. خوشبختانه فلسطینیها به این علت سریعتر می میرند“. برخی تکان خوردند، ولی سایرین واکنشی نشان ندادند“. این سیاست رسمی صهیونیستی در برخورد به فلسطینیهاست. ولی ملت قهرمان فلسطین حاضر نشد تسلیم شود و به مقابله با صهیونیستهای اسرائیل پرداخت. مردم فلسطین به خواستهای سیاسی که حماس طرح کرده بود وفادار ماند زیرا حماس علیرغم ایدئولوژی ارتجاعی از خواستهای سیاسی ملی مردم فلسطین دفاع می کند. تنها عمال اسرائیل می توانند مدعی شوند که تضاد میان مردم فلسطین با اسرائیل فاقد ماهیت ملی بوده و تنها یک تضاد مذهبی میان اسلام و یهودیت است. نهضت فلسطین یک نهضت ملی برای آزادی سرزمین فلسطین از دست اشغالگران است. بسیاری از فلسطینیها دارای مذهب مسیحی اند ولی در مبارزه انقلابی نفرت خویش را از اشغال سرزمین فلسطین ابراز می کنند. مبارزه ای که در فلسطین علیه اشغالگران در گرفته است یک نزاع مذهبی نیست نزاعی برای آزادی ملی است. وقتی که قشون نژاد پرست اسرائیلیها بعد از مدتها محاصره اقتصادیِ ناموفق، به نوار غزه حمله کرد و به کشتار مردم عادی دست زده و مدارس و بیمارستانها را نابود نموده و با بمب فسفری مردم عادی را به قتل رساند همه دیگر می دانستند که ما با یک پاکسازی قومی روبرو هستیم. تنها بی وجدانها و فاشیستها می توانستند دست روی دست بگذارند و مدعی شوند که این مبارزه به ما مربوط نیست. تنها دارودسته های پیروان منصور حکمت و چپنماهای سوپر انقلابی ایرانی می توانستند مدعی شوند که ما طرف هیچکدام را نمی گیریم ما طرفدار “جبهه سوم“ هستیم. کدام جبهه سوم؟ چنین جبهه سومی وجود ندارد. همه نیروهای انقلابی فلسطینی، کمونیستها، لامذهبها و مذهبیها متحدا در یک جبهه علیه پاکسازی قومی می رزمند. سخن بر سر بود و نبود یک ملت است. همه ایرانی های “جبهه سومی“ متحد بالقوه اسرائیل بودند و هستند. آنها به جای حمایت از ملتی که برای آزادی و بقاء خویش می رزمد و به سرکردگی سازمان حماس به علت وجود همینگونه خیانتکاران پر مدعا و بی عمل گردن نهاده است، لبه تیز حمله خویش را بر ضد حماس قرار داده اند و برکشتار بربرمنشانه صهیونیستهای نژادپرست اسرائیلی مهر تائید می زنند. آنها برای جنایات اسرائیل افکار عمومی فراهم می کنند و در میان ایرانیان خودفروخته تبلیغ می کنند. برخورد آنها مانند برخورد حزب اللهی هاست که انسانها را به مومن و کافر تقسیم کرده و خواهان کشتار همه کفار هستند. انسانیت در قاموس آنها حرف مفت است. آنها هوادار کمونیسم نیستند زیرا کمونیستها بهترین انسانها و از سرشت ویژه اند. آنها یار و یاور فاشیستها هستند که با همان تفکر حزب اللهی به مسایل مبارزه طبقاتی می نگرند. حزب ما خواهان تشدید این تضادهاست زیرا تشدید این تضادها است که همراه با سیر تحولاتی که ما از قبل مسیر آنرا پیشگوئی کرده ایم دست این فرصت طلبان را باز می کند و مانع می شود با مانورهای اپورتونیستی و عبارات بی محتوی دیپلماتیک از پشتیبانی از مبارزه مشخص مردم فلسطین سرباز زنند.
ایلان پاپه Ilan Pappe یک پژوهشگر و تاریخ نگار و کمونیست یهودی در مورد ماهیت سیاست صهیونیستها در فلسطین که هرگز خواهان صلح نیستند و در پی پاکسازی قومی هستند نوشت:“... آدمهائی نظیر بن گوریون در یاداشتهای روزانه خویش چه نوشتند؟ “: اینجا پر از اجانب اند“. انسانهائی که آنها را پذیرفتند برای آنها اجانب بودند. اگر کسی این را بفهمد طرز تفکر صهیونیستی را فهمیده است. در پس آن چنین برخوردی پنهان است: من این آدمها را نمی خواهم، زیرا آنها اجنبی هستند و چیزی را تصاحب کرده اند که متعلق به ماست. فلسطینی ها بیگانه و اشغالگرند و ما آنها را بیرون خواهیم کرد. اگر کسی این را بفهمد درک می کند که چقدر سخت است با فلسطینی ها وارد مذاکره شود.“
انسانیت ولی نمی تواند در مقابل این همه توحش سکوت کند و باید سکوت خویش را با مبارزه پیگیر بشکند. عده ای افراد و سازمانهای بشردوست که وجدانشان از اینهمه جنایت معذب بود و ریاکاری امپریالیستها و “دموکراسیهای شرق و غرب“ را می دیدند مصمم شدند کشتیهای مملو از آذوقه به نوار غزه بفرستند.
مطبوعات ایران با نقل از خبرگزاری فرانسه نوشتند: “چند مقام فرانسوی که مقدمات این اقدام را فراهم کردند به خبرنگاران گفتند، کشتی ها از سواحل کشورهای یونان، ترکیه، سوئد، ایرلند و الجزایر حرکت کردند و قرار است فردا پنجشنبه در مقابل شهر "لیماسول" در جنوب قبرس گرد هم آیند. این کشتی ها سپس عازم غزه خواهند شد و روز جمعه یا شنبه به سواحل آن خواهند رسید.
"فرانسواز کاستو" نماینده سوسیالیت پارلمان فرانسه در یک نشست مطبوعاتی گفت: در کشتی ما سوسیالیست ها، دمکراتها و طرفداران محیط زیست حضور دارند، آنها موافق گرایش های سیاسی حماس نیستند اما خواهان ارائه کمک به ملت فلسطین هستند.
از جمله این نمایندگان از مجلس اعیان انگلیس و هنرمندان نیز در کشتی عازم غزه حضور دارند.
این کشتی ها محموله هایی به وزن پنج هزار تن شامل دارو، سیمان و لوازم التحریر به همراه دارند.
با ابتکار عمل یک سازمان غیر دولتی نزدیک به حزب عدالت و توسعه ترکیه نیز سه کشتی سواحل این کشور را به سوی غزه ترک کردند،همچنین سه کشتی دیگر سواحل یونان را ترک کردند.
"میشل سیبونی" سخنگوی اتحادیه یهودیان برای صلح در فرانسه گفت: به دلیل محاصره نوار غزه از سوی اسرائیل این منطقه برای یک و نیم میلیون فلسطینی به یک پادگان تبدیل شده است.
“الیما بومدین“ عضو مجلس سنای فرانسه که از طرفداران محیط زیست است نیز این سئوال را مطرح کرد که چگونه می توان به رژیمی که قصاب است و 1400 نفر را به قتل رسانده جایزه داد؟ منظور وی پذیرش عضویت رژیم صهیونیستی در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی قرار است فردا پنجشنبه در نشست این سازمان در پاریس حضور یابد.“
واکنش رژیم فاشیستی اسرائیل چه بود؟ کماندوهای ویژه اسرائیلی در یک حمله نظامی راهزنانه در آبهای بین المللی، برخلاف همه موازین و حقوق بین المللی به یک کشتی غیر مسلح وحشیانه هجوم آورند و 19 نفر سرنشینان آن را به قتل رساندند. آنها مدعی شدند که تیراندازی آنها اقدامی برای دفاع از خود !! بوده است. کدام دفاع از خود. کسی به ناوگان اسرائیلی ها حمله نکرده بود که موجب شود آنها به دفاع از خود بپردازند. تجاوزگران همه اسرائیلی بودند که با بالگردهای نظامی و ناوهای جنگی به کشتیهای آذوقه حمله می کردند. آنها بی شرمانه مدعی شدند که سرنشینان کشتی به چوب و چماق و کارد و تیرکمان مجهز بوده اند و کماندوهای تعلیم دیده اسرائیلی برای دفاع از جان خود در مقابل چماق و تیروکمان و چاقوی آشپزخانه مجبور شده اند آنها را بکشند. برای اسرائیل بسیار آسان است که توسط کماندوهای خویش سلاحهای ساخت ایران و یا چین و روسیه و کره شمالی را به عرصه کشتی ببرد و با صحنه سازی و فیلمبرداری و جعل سند مانند آموزگار و اربابش بزرگش جرج بوش مدعی شود که همه اینها جاسوسان ایران اند. مگر همین اسرائیلیها نبودند که در چند ماه پیش با هجوم بیک کشتی باربری در آبهای بین المللی مدعی شدند که ایران برای حزب اﷲ لبنان اسلحه ارسال می کرده و آنها با مصادره کشتی مانع تحویل محمولات نظامی شده اند؟ این دروغ شاخدار بقدری وقیحانه بود که همه مطبوعات ممالک امپریالیستی از این همه تحریک آشکار به خشم آمده بر روی این کثافتکاری سرپوش گذاشتند. هیچکدام از این ممالک حاضر نشدند اسرائیل را برای این عمل راهزنانه دریائی و عوامفریبی محکوم کنند و یا اقدام ریاکارانه اش را تائید نمایند. اسرائیل در این مرتبه در واقع به تکرار دروغ قبلی خویش مبادرت ورزیده است.
آش صهیونیستی بقدری شور بود که حتی ممالک اروپائی و آمریکا مجبور شدند آنرا محکوم کرده و در شورای امنیت به محکومیت این عمل جنایتکارنه رای دهند. ولی رای بی پشتوانه به چه درد می خورد. چطور است که محکومیت ایران بخاطر پافشاری بر حق مسلم مردم ایران تهدیدات نظامی و تحریم اقتصادی را بدنبال می آورد ولی جنایات اسرائیل و محکومیت وی در شورای امنیت کوچکترین عواقبی برای دولت صهیونیستی ندارد؟
دول امپریالیستی با این مانور خود در پی آن هستند که با وقت گذرانی واقعه را بدست فراموشی بسپارند و از همان جائی آغاز کنند که بپایان رساندند. دولت آلمان حتی حاضر نشد جنایات اسرائیل را محکوم کند. انتقاد آنها به اسرائیل تنها این بود که اقدام آنها نامتناسب بوده است. اگر امروز دول امپریالیستی انتقادکی می کنند ناشی از دو جنبه است. نخست اینکه اتباع اروپائی، شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و چهره های سرشناس از ممالک گوناگون در میان سرنشینان کشتیها بوده اند و براحتی نمی شود بر کشتار مردم ممالک خود چشم ببندند و همه آنها را “تروریست“ خطاب کنند و قتلشان را واجب بدانند. اگر در این کشتیها ایرانی ها، افغانها، عربها، ترکها، پاکستانی ها و یا مردم مسلمان بودند فورا مهر تروریست را بر پیشانی آنها زده بودند و از “واکنش طبیعی اسرائیل برای حفظ امنیتش“ حمایت می کردند. برای آنها مهم نبود که این اقدام راهزنانه، مغایر همه قوانین بین المللی و اقدامی ضد بشری است برای آنها مهم بود که از سرپل امپریالیسم در منطقه دفاع کنند. ما می طلبیم که بانیان این کشتار وحشیانه به سرنشینان یک کشتی آذوقه در آبهای بین المللی معرفی و در دادگاه کیفری جهانی محاکمه شوند.
جنبه دیگر این اقدام بسیار عمیقتر از آن است که در ظاهر به نظر می آید. امپریالیستها به سرکردگی آمریکا احساس می کنند که لجاجت صهیونیستی در فلسطین و سرسختی بنیادگرایان مذهبی در اسرائیل در پذیرش راه حل “دو دولت“ در فلسطین و سرباز زدن آنها در از سرگیری مذاکرات با فلسطینیها منطقه را به مرز انفجار رسانده است. این سیاست صهیونیستی به آنجا منجر شده که نه تنها اسلامیستها قدرت بگیرند، نه تنها دولتهائی نظیر جمهوری اسلامی قدرت گرفته امکان مانور داشته باشند، بلکه حکومتهای متمایل به آمریکا نیز پایه های خویش را از دست داده میان مردم ممالکشان بشدت منزوی شوند. زورگوئی قلدرها در دنیا خشم مردم جهان را شدت بخشیده و دو روئی امپریالیستها را در نزد مردم جهان برملا کرده است. دیگر مانورهای “بشردوستانه“ و “دلسوزانه“ آنها اثری ندارد و در سراسر دنیا در میان مردم به جوک بدل شده است. مردم جهان می بینند که همه چیز بر مبنای زورگوئی و قلدری می چرخد و ممالک جهان با یکدیگر دارای تساوی حقوقی نیستند. آنها می بینند که تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی آنها هر لحظه در خطر است و ارگانهای بین المللی که باید حافظین این حقوق باشند آلت فعل امپریالیستها هستند. آنها بمب اتمی واقعی اسرائیل را می بینند و شاهد خونسردی امپریالیستها هستند در حالیکه همه جا از بمب اتمی موهومی ایران و هوچی بازی بر سر آن سخن می رود. این بازی مسخره را نمی شود برای مدت طولانی ادامه داد. نمی توان مردم جهان را احمق و ساده لوح فرض کرد. نتایج این سیاست امروز برضد امپریالیستها سربرافراشته است و آنها را در میان مردم جهان به انزوا کشانده است. این است که امپریالیستها قصد دارند اسرائیل را گوشمالی دهند، به اسرائیل فشار آورند تا در همان کادری حرکت کند که منافع مجموعه سامانه امپریالیستی را حفظ می کند. بنظر نمی رسد که بدون رضایت امپریالیستها، بدون فشار ممالک عربی به آنها بویژه به آمریکا و به فرانسه که مناسبات حسنه با ممالک عربی دارد کسی موفق شود برای نوار غزه 8 کشتی کرایه کند و از بنادر گوناگون با هماهنگی حرکت نماید و آذوقه جمع آوری کند. مسلما آنها به این ابتکار مردم انسان دوست و معترض به جنایات اسرائیل میدان داده اند. در این واقعه منافع کاملا متضاد و متفاوتی فصل مشترک پیدا کرده اند. این اقدام بهر صورت مثبت و ضربه ای کاری به صهیونیستهاست. امپریالیستها به این چشم پوشی مجبور بوده اند زیرا که در غیر این صورت مهار مسایل از دستشان خارج می شد و همیشه در مقابل اعمال واقع شده اسرائیلیها قرار می گرفتند. اسرائیلیها فکر می کردند همان طور که در عرصه داخلی با سیاست خانه سازی و دیوار کشی جهانیان را در مقابل عمل انجام شده قرار می دهند در عرصه سیاست خارجی نیز می توانند سرخود عمل کنند بدون اینکه از عواقب آن ترسی بخود راه دهند. تهدید حمله به ایران و مانورهای نظامی آنها و اعلام اینکه سرخود به چنین کاری دست می زنند نمی تواند در ممالک امپریالیستی ایجاد واهمه نکند. یک سیاست ماجراجویانه، دسیسه گرا و تحریک آمیز می تواند منطقه را به آتش و خون بکشد که عواقب آن بر کسی روشن نیست. گوشمالی اسرائیل در خدمت منافع راهبردی امپریالیستهاست. ولی برخورد فاشیستی اسرائیل برای همه ناگهانی و غیر قابل محاسبه بود. شدت عملی که اسرائیل به صورت تحریک آمیز و با زور دروغ و دغل بکار گرفت افکار عمومی مردم جهان را به هیجان در آورد. میلیونها مردم جهان به خیابانها ریخته و بر ضد صهیونیستهای اسرائیلی به تظاهرات پرداختند. این تظاهرات میلیونی در سراسر جهان حتی محمود عباس دست نشانده را نیز وادار کرد که از مبارزات مردم فلسطین حمایت کند. ضربه ایکه در عرصه سیاست خارجی به اسرائیل خورد قابل ترمیم نیست. ترکیه در روابط خود با اسرائیل تجدید نظر کرد. ترکیه پایگاه مهمی برای اسرائیل بود. ترکیه به مرکز دسیسه و جاسوسی و توطئه صهیونیستها بدل شده بود. این فشار در داخل اسرائیل به دولت آن آنها را وادار کرد به عقب نشینی تن در دهند. تتمه آبروی اسرائیل نیز برباد رفت.
در مرز مصر حلقه محاصره بطور موقت شکست. شکست حلقه محاصره نوار غزه ادامه خواهد یافت. صهیونیستها دیگر قادر نخواهند بود اراده مردم فلسطین را بیاری محمود عباس درهم شکنند. مقاومت مردم در نوار غزه چه بخواهیم و چه نخواهیم به رهبری سازمان حماس، مواضع حماس را تقویت خواهد کرد و زیر پای محمود عباس را جارو می کند. اسرائیل با سیاست آدمکشانه خویش قادر نخواهد شد به مردم فلسطین گرسنگی و تشنگی دهد و آنها را به مرگ تدریجی محکوم نماید. هم اکنون موج عظیمی از حمایت مردم جهان و دول جهان از مبارزه مردم فلسطین برخاسته است. مردم جهان بدنبال “جبهه موهومی سوم“ نیستند. آنها شرط پایان محاصره نوار غزه را سلب اختیار از سازمان منتخب حماس قرار نداده اند زیرا در آن صورت در کنار اسرائیل و امپریالیستها خواهند بود. شکست محاصره نوار غزه، شکست تئوریهای پوچ و ارتجاعی “جبهه سوم“ و حمایت از مبارزه غیر مشخص و نامرئی “مردم فلسطین“ می باشد. مردم جهان از واقعیت ها حرکت می کنند و نه از ذهنیات و مهمل بافی های تئوریک و دیپلماتیک مغزهای مالیخولیائی برای فرار از موضعگیریهای مشخص، مردم جهان می روند تا مشکلات را حل کنند و نه اینکه راه فرار تئوریک برای آسودگی وجدان و بیعملی خویش پیدا کنند. شکست محاصره نوار غزه به بهائی سخت برای امپریالیستها و صهیونیستها تمام می شود و مبارزه مردم فلسطین را ارتقاء خواهد داد. رفقا و هواداران حزب ما باید در تمام این اعتراضات بر ضد آدمکشی صهیونیستها شرکت کنند و فریب کسانی را نخورند که مردم را از شرکت در این نمایشات اعتراضی به این بهانه که به نفع حماس تمام خواهد شد منع می کنند. این جریانها چه بخواهند و چه نخواهند ستون پنجم صهیونیسم در ایران هستند. هنر آنها تنها این است که در زمان تجاوز احتمالی آمریکا به ایران در جانب آمریکائیها و اسرائیلیها قرار بگیرند. در اینجا سخن بر سر دو سیاست راهبردی در جهان امروز است. یا باید به مبارزه طبقاتی وفادار ماند به حقوق ملتها احترام گذارد، از حق حاکمیت و تمامیت ارضی آنها حمایت کرد و از مبارزه ملی و ضد امپریالیستی آنها دفاع نمود و یا باید در کنار امپریالیستها با تئوریهای منصور حکمتی “به من چه ولش کن“، و یا “بی طرفی در جنگ گلادیتورها “ قرار گرفت، راه دیگری نیست. سیر حوادث تا کنون صحت نظریات حزب ما را نشان داده و از این ببعد نیز نشان خواهد داد. مسلح به مارکسیسم لنینیسم بودن این مزایا را نیز دارد.


حزب کارایران(توفان)
خرداد هزار وسیصد وهشتاد ونه
سوم ژوئن دوهزار وده
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۱ خرداد ۱۳۸۹



حمله تروریستی و جنایتکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل

به کاروان حمل آذوقه برای مردم فلسطین را محکوم میکنیم

بامداد امروز، دوشنبه سی ویکم ماه مه ،کماندوهای اسرائیلی� با حمله راهزنانه به عرشه یک کشتی ترکیه ای حامل پانصد سرنشین که به قصد شکستن محاصره اقتصادی نوار غزه عازم این منطقه بودند ، 20 نفر را وحشیانه به قتل رساندند ودهها نفر در اثر این اقدام بربرمنشانه مجروح شدند. اقدام جسورانه و بشردوستانه بیش از پانصد نفر از 40� کشورمختلف علیه محاصره مرگبار اقتصادی مردم فلسطین در نوار غزه تحسین برانگیز است. بیش از� 1000 تن مواد غذایی، دارو، سیمان، لوازم اولیه زیر ساختی نظیر پمپ آب ، وسائل الکترونیکی...� ازجمله کمکهایی است که برای مردم غزه جمعآوری شده است. هدف شناورهای صلحدوست شکستن محاصره نوارغزه ووادار نمودن دولت اشغالگر،نژادپرست وفاشیست اسرائیل به عقب نشینی واجازه رفت وآمد آزاد دراین بخش از سرزمین های فلسطینی بوده است.
حمله اسرائیل به کاروان صلح، خشم ونفرت جهانیان را برانگیخته است. حتا متحدین اروپایی صهیونیستها نیز مجبور گشتند این اقدام وحشیانه را محکوم نمایند.موجی از تظاهرات در کشورهای اروپایی ، ممالک عربی ، درترکیه ، آمریکای لاتین.... علیه اسرائیل برپا گردید و تحریم اقتصادی ولغو مناسبات دیپلماتیک با رژیم نژادپرست و اشغالگر صهیونیستی فریاد زده شد. مضحک اینجاست که اسرائیل بازهم به دروغ متوسل شد و علت حمله به کشتی های صلح را خنثی ساختن"توطئه� سازمان تروریستی حماس " توجیه کرد و ناشیانه با نشان دادن چند چاقو و تیرکمان و قلاب سنگ در مقابل دوربین، "از خشونت "واهداف غیر بشردوستانه" این کاروان حمل آذوقه سخن گفت. این جنایتکاران نازی چه بیشرمانه میکوشند با حربه "آنتی سمیت" اعمال جنون آمیز و ضد انسانی خود را توجیه نمایندوگویا سلاحی جزسلاح کشتار مردم بیدفاع فلسطین، اشغالگری، تروریسم دولتی و دروغ� و اغوا مردم نمی شناسند. اسرائیل این غده سرطانی ، چماق دست امپریالیسم آمریکا �درمنطقه خاورمیانه است و با وجود چنین �رژیم جنگ افروز و نژاد پرستی ،مردم منطقه رنگ صلح را نخواهند دید.
حزب کارایران(توفان)� ضمن محکوم کردن این حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل به شناورهای بشردوست و شجاع که� برای شکستن حلقه محاصره اقتصادی نوارغزه جان خود را فدای همبستگی و همدردی با ملت تحت ستم فلسطین نمودند درود میفرستد وبیشک نام این جانباختگان در تاریخ� ملل بر علیه صهیونیسم و امپریالیسم �ثبت و الهامبخش همه آزادیخواهان و صلحدوستان جهان خواهد بود.
حزب کارایران(توفان) تحریم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی ، هنری ، ورزشی...� رژیم صهیونیستی اسرائیل را می طلبد وتنها از این طریق است که می توان رژیم اشغالگر و آدمخوار اسرائیل را به عقب نشینی واداشت و بطور موثر با ملت فلسطین اعلام همبستگی کرد.
کشتار شناوران صلحدوست ننگی بر پیشانی صهیونیستهای اسرائیل است!
مرگ بر متجاوزین تروریست اسرائیل!
زنده باد ملت فلسطین که برای حق تعیین سرنوشت میجنگد!
حزب کارایران(توفان)
�دوشنبه سی ویکم مه دوهزار وده
www.toufan.org
toufan@toufan.org