۲۳ آبان ۱۴۰۳

پاسخ به یک پرسش

 

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

پرسش: با درود به دوستان زحمتکش توفان. من نشریات شما را بخصوص صفحات پرسش و پاسخ توفان الکترونیکی را می‌خوانم. برایم بسیار جالب و مفیدند. پرسشی دارم در مورد تعریف امپریالیسم از دوره لنین تاکنون و تعریف «امپریالیست ‌ستیزی وچپ‌های سنتی ومحورمقاومتی» که به حزب شما  و چند جریان دیگر نسبت داده می‌شود. ممنون می‌شوم مختصرا نظر حزب‌تان را روشن‌تر در اینباره برایم بنویسید. موفق باشید. امضا.نروژ. حشمت اسدی.

پاسخ:

 یکم، موضوع تمرکز سرمایه و تکامل آن به انحصار و مقوله امپریالیسم و تجاوزات امپریالیستی به کشورها و تشدید تضادهای درونی این پدیده در قرن 19 و ادامه آن تاکنون همچنان مسئله روز است ونمی‌توان چنین واقعیتی را کتمان کرد. آنها که درک صحیحی از مقوله امپریالیسم، حقوق ملل و دول و حق تعیین سرنوشت‌ خلق‌ها به دست خودشان ندارند، تاکنون نفهمیده‌اند دلیل گسیل ده‌ها هزار سرباز و بیش از 800 پایگاه نظامی غرب در سراسر جهان با چه هدف و نیتی صورت گرفته است. متاسفانه هنوز پاره‌ای از احزاب و سازمان‌های سیاسی به ظاهر چپ نفهمیدند دلایل سیاسی اقتصادی حملات نظامی به عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن و تحریم‌های اقتصادی و تهدیدات نظامی به ایران چیست و امپریالیست‌ها در سودای چه هستند. دول امپریالیستی غرب با توسل به الفاظی نظیر «دمکراسی» و«حقوق بشر»این تجاوزات را همواره توجیه کرده‌اند. اما واقعیت چیز دیگری بود. این گروه‌ها نه درک درست از کاپیتالیسم دارند و نه مرحله انحصاری آن، امپریالیسم، را درست فهمیده‌اند.

لنین دقیق‌ترین وعلمی‌ترین تعریف از امپریالیسم را در کتاب‌اش «امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری» چنین فرموله کرد:

«... 1- تمرکز توليد و سرمايه، که به آنچنان مرحله عالى تکامل رسيده که انحصارهائى را که در زندگى اقتصادى نقش قاطعى بازى می‌کنند، بوجود آورده است

٢) درهم‌آميختن سرمايه بانکى با سرمايه صنعتى و ايجاد اليگارشى مالى بر اساس اين «سرمايه مالى»

٣) صدور سرمايه، که از صدور کالا متمايز است، اهميتى بسيار جدى کسب مي‌نمايد؛

٤) اتحاديه‌هاى انحصارى بين‌المللى سرمايه‌دارانى که جهان را تقسيم نموده‌اند، پديد مي‌آيد؛

٥) تقسيم ارضى جهان از طرف بزرگ‌ترين دول سرمايه‌دارى به پايان مي‌رسد.....».

 

امپرياليسم آن مرحله از تکامل سرمايه‌دارى است که در آن انحصارها و سرمايه مالى سيادت بدست آورده، صدور سرمايه اهميت فوق‌العاده‌اى کسب نموده و تقسيم جهان از طرف تراست‌هاى بين‌المللى آغاز گرديده و تقسيم تمام اراضى جهان از طرف بزرگ‌ترين کشورهاى سرمايه‌دارى به پايان رسيده است. امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايه‌دارى است. ماهیت امپریالیسم هیچ تغییری نکرده و تعریف لنینی از این مقوله کاملا صحیح و جهانشمول است.

امپریالیسم جهانی و در رأس آن امپریالیسم آمریکا به عنوان عمده‌ترین دشمن بشریت علاوه بر صاحب بودن 40 درصد بودجه نظامی جهان، انواع و اقسام ترفند‌ها از تحمیل سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی و مطابق الگوهای بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، کنترل شنود تمام مردم جهان و حتا متحدین نزدیک‌اش، تا لشگرکشی نظامی مستقیم و آشکار برای سلطه هرچه بیشتر بر کشورها، عقب نگاه داشته شده و یا مستقل و دمکراتیک و یا در حال توسعه به‌کارمی‌گیرد. سلطه امپریالیسم بر کشورهای مورد تجاوز نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورده و نمی‌آورد، بلکه مانع از تکامل طبیعی آنان می‌گردد و این ممالک را به نومستعمره خود بدل می‌سازد. تبعات این وضعیت فقر و فلاکت اقشار وسیع‌تری از مردم این کشورها، عقب‌ماندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان به همراه هزاران مشکل ریز و درشت و مهاجرت‌های میلیونی و غیر و می‌باشد.....

بدین رو مبارزه با امپریالیسم برای نیروهای انقلابی بطور مشخص مارکسیست – لنینیست‌های جهان به خصوص در ممالک توسعه نیافته با ثروتی غنی و اهمیت استراتژیک از اهمیت اساسی برخوردار است. در کشورهائی نظیر میهنمان ایران، که هم ‌اینک در معرض تحریم اقتصادی و تهدید نظامی از طرف صهیونیست‌ها و امپریالیسم آمریکا و اروپا  قرار دارند، مبارزه ضدامپریالیستی به عنوان عفریت خارجی و ناقض حقوق ملل حائز اهمیت است. در چنین شرایطی پیکار برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر نمی‌تواند منفک از مبارزه ضدامپریالیستی باشد. مبارزه برای آزادی و حقوق دمکراتیک، اگر منجر به همسوئی و همخوابگی با امپریالیسم، این عفریت خارجی گردد، راهی جز به سراب و ناکجا آباد نخواهد برد. آنها که از تجاوز به عراق، لیبی، افغانستان و سوریه در لفافه‌های مختلف دفاع کرده‌اند، عوامل امپریالیست‌اند، حتا اگر نام «چپ» را با خود حمل کنند.

ازنظر حزب ما تعریف لنینی امپریالیسم علی‌رغم بیش از صد سال گذشت از انتشار این اثر ارزشمند، علی‌رغم تحولات عظیم تکنولوژی در سطح جهان و اشکال مختلف جنگ روانی و رسانه‌ای و هیبریدی و افزایش اتمی‌شدن بسیاری از کشورها، اما ماهیتا همان ویژگی‌هائی را دارد که لنین در کتاب‌اش برشمرده است. لنین ماهیت امپریالیسم را در انحصار و سرمایه مالی و سیادت مطلق آن در جهان و مخالفت با هرنوع دمکراسی ممالک قاره‌ای عقب نگاه داشته شده و ناقض استقلال ملی تعریف کرده است. لنین به درستی تأکید کرد که سرمایه مالی سیادت می‌خواهد و نه آزادی و تا زمانی که چنین هیولائی در جهان هستی وجود دارد جنبش‌های ملی برای کسب استقلال ملی، که یک امر سیاسی است، وجودخواهد داشت.

دوم،واژه «امپریالیست‌ستیزی» که پاره‌ای چپ‌های تواب که به پست‌مدرنیست ورفرمیست درغلطیدند وحامی امپریالیسم و موافق سلطه انحصارات غرب در ممالک توسعه نیافته در جهان‌اند، اطلاق می‌شود. این «چپ» افق و آرمانی جز دفاع از سرمایه‌داری ندارد و با نقل‌قول‌هائی از دوران اواخر انترناسیونال دوم و رهبران رویزیونیست آن، که به دفاع از استعمار در هندوستان و سایر ممالک پرداخته بودند، الهام می‌گیرد. این «چپ» سازش طبقاتی را در قالب الگوی سوسیال دمکراسی و نظام پارلمانتاریستی موعظه می‌کند و ربطی به مارکسیسم، مبارزه طبقاتی و انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا ندارد. این چپ دشمن کمونیسم و هوادار امپریالیسم است. در این رابطه می‌توان به سردمدار این خط ارتجاعی در ایران، که در هیبت «کمونیست کارگری»، تحت رهبری «منصور حکمت» که تئوریزه‌کننده خط سازش با امپریالیسم و بر همین اساس توجیه‌کننده همکاری با صهیونیسم اسرائیل بوده و هست، اشاره کرد. این جریان بیش از چهار دهه است که مقام امپریالیسم و جایگاه اقتصادی و سیاسی آن را انکار کرده و بسیاری از گروه‌ها را به انحراف برده است. این حزب از امپریالیست‌های غربی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و جنایات جنگی ناتو در لیبی و سایر نقاط جهان حمایت کرده است. این حزب اسرائیلی از طرح سرنگونی حكومت جمهوری اسلامي توسط غرب حمایت می‌کند و مخالف سیاست حمایت از تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران و مبارزه علیه صهیونیسم و امپریالیسم است. این حزب و پاره‌ای دیگر از جریانات مشابه در بحبوحه بمباران نوار غزه شعار مبارز علیه «دو قطب ارتجاعی حماس و اسراییل»!! را صلا می‌دهند و عملا در کنار ارتش صهیونیستی و متجاوز اسرائیل قرار دارند و بر علیه ملت تحت ستم فلسطین، که چون تنی واحد در مقابل عفریت صهیونیسم مقاومت می‌کنند، لجن می‌پاشند و علیه آن عمل می‌کنند.

دراین رابطه شما را به دو جلد کتاب تحلیلی حزب کار ایران (توفان) در مورد «ماهیت حزب کمونیست کارگری ایران» رجوع می‌دهیم. این کتاب را که شامل مقالات تحلیلی و اسناد غیرقابل انکار در 450 صفحه است، می‌توانید در لینک زیر تهیه و مطالعه فرمائید. این دو جلد کتاب پرده از دفاع‌طلبی این جریان از امپریالیسم و صهیونیسم برمی‌دارد.

.http://toufan.org/Ketabkhaneh/H%20kk%20Hekmat%20jeld%201.pdf

 

سوم، «چپ محورمقاومتی» کیست و این واژه به چه معناست؟ محور مقاومت یا جبهه مقاومت عنوانی برای اشاره به یک ائتلاف منطقه‌ای شامل نیروهای دولتی و غیردولتی، که در کشورهای ایران، سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین فعالیت می‌کنند، تعریف می‌شود. اهداف این جبهه مقاومت مبارزه با اشغال‌گری اسرائیل و دفاع از فلسطین، لبنان، یمن، عراق و مقابله با نفوذ سلطه غرب به‌ ویژه آمریکا در منطقه خاورمیانه، مبارزه با گروه‌هائی نظیر داعش، بیان شده است.

این جبهه مقاومت یا محور مقاومت در مقابل «محورشر» که امپریالیسم آمریکا، اسرائیل و انگلیس و کشورهای مشابه باشند، پس ازحمله نظامی به عراق و خطر تجاوز به ایران و ممانعت از این حمله احتمالی به ایران و در نتیجه  با حمایت جمهوری اسلامی از این جنبش‌های ضداستعماری به عنوان نیروهای بازدارنده و سپر دفاعی، شکل گرفته است.

از راهبردهای اصلی محور مقاومت، افزایش توان نظامی برای مقابله با تهدید‌هایی است که موجودیت این کشورها را تهدید می‌کند.تقویت جایگاه حزب‌الله لبنان و جنبش مقاومت فلسطین و یمن و گروه حشد شعبی و جریانات مشابه برای محدودکردن توسعه‌طلبی‌های رژیم صهیونیستی اسرائیل و شکل‌گیری نظمی جدید در این منطقه و گرایش به همکاری با روسیه و چین و حمایت از راه ابریشم سیاست‌های این جبهه را تعریف می‌کند.

نیروهای محور مقاومت برای پوشش فعالیت‌ها و اهداف خود اقدام به تأسیس شبکه‌ها و خبرگزاری‌هائی از جمله «شبکه المنار»، «شبکه المیادین»، «شبکه المسیرة»، «شبکه الفرات»، کرده‌اند. حالا با این توضیح مختصر به این اشاره می‌کنیم آیا کمونیست‌ها باید علیه ستمگری و سلطه امپریالیسم و صهیونیسم بجنگند و در مبارزه ملی، که ماهیت عمومی و بورژوائی دارد و وظیفه‌اش حل بلاواسطه تضاد کار و سرمایه نیست، شرکت کنند تا مهر خود را برای جنبش‌ها بکوبند یا باید در کنار امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها علیه این جنبش‌های استقلال‌طلبانه عمل کنند؟ برای کمونیست‌ها اتخاذ سیاست عملی برای حل مسائل سیاسی ارجح است، نه ایدئولوژی. مسئله ملی، یک مسئله سیاسی است و نیروهای مذهبی در اشکال اسلامی، شیعه و سنی، مسیحی و کنفسیوس و... سکولار و غیرسکولار در کنار هم برای اهداف مشترکی می‌جنگند. طبیعی است در فقدان نیروهای کمونیستی و یا ضعف آنها نیروهای خورده بورژوازی و بورژوازی و اساسا غیرپرولتری در رأس جنبش‌های ملی قرار گیرند. اما در ماهیت امر، در مبارزه علیه امپریالیسم و استعمار و برای کسب استقلال ملی، که همان حق تعیین سرنوشت باشد، تغییری ایجاد نمی‌کند. مبارزه ملت الجزایر تحت رهبری نیروهای اسلامی به انجام رسید و این امر سبب نگردید تا کمونیست‌های الجزایری خود را از این جبهه انقلابی کنار بکشند و علیه آن شعار مرگ دهند و با امپریالیسم فرانسه همساز شوند. امروز نیز ما با چنین شرایطی روبرو هستیم  که رهبری جنبش آزادیبخش فلسطین و لبنان و یمن در دست نیروهای اسلامی است که علیه امپریالیسم و صهیونیسم می‌جنگند و کمونیست‌های این کشورها نظیر «جبهه خلق برای آزادی فلسطین»، «حزب کمونیست لبنان» و «چپ‌های انقلابی یمن» با حماس و حزب‌الله و حوثی‌ها همکاری سیاسی می‌کنند و در کنار هم علیه دشمن مشترک می‌جنگند. کمونیست‌ها باید با فداکاری در این جنبش‌ها شرکت کنند و با صبر و حوصله اعتماد توده‌ها را بدست آورند و در یک نبرد طولانی و پرفراز و نشیب رهبری را در دست گیرند و با حل مسئله ملی و با توجه به توازن قوای طبقاتی به تضادهای داخلی پاسخ گویند و راه را برای سوسیالیسم هموار سازند. چنین است دورنمای فعالیت کمونیست‌ها و تعریف‌شان از جبهه مقاومت علیه امپریالیسم و صهیونیسم. آنها که از «چپ محور مقاومتی» به عنوان ابزاری علیه کمونیست‌ها توسل می‌جویند، جریانات ترتسکسیتی و شبه ترتسکیستی و موافق امپریالیسم و سرنگونی رژیم‌های ایران و سوریه و... در پارکابی قدرت‌های استعماری هستند همانطور که در أفغانستان، عراق و لیبی شاهدش بودیم. اینان از جنبش‌های فلسطین و یمن و لبنان حمایت نمی‌کنند و همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه‌اند.

امید که توضیحات ما تا همین اندازه کافی باشد و برایتان مفید افتد. باز هم برایمان بنویسید و نظرات خود را با طرح و پیشنهادات خود ارائه دهید. پیروز باشید.

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 220  1403

 

http://www.toufan.org/Toufan%20eletroniki/T-E-220.pdf

http://www.toufan.org/Maghalat%20jadid/MaghalatT%20ele%20220.htm

۱۳ آبان ۱۴۰۳

مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۲۰ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

 مقالات توفان الکترونیکی شماره ۲۲۰ نشریه الکترونیکی حزب کارایران

آبان ماه ۱۴۰۳

 آدرس تارنمای حزب کارایران (توفان):

www.toufan.org

آدرس مرکزی ایمیل حزب کارایران(توفان)

toufan@toufan.org

آدرس کانال تلگرام توفان

https://t.me/totoufan

دراین شماره می خوانید:

حمله تجاوزکارانه اسرائیل به ایران و اشاره به چند نکته مهم راهبردی

حمایت بی‌شرمانه اتحادیه اروپا از ادعای امارات در بارۀ جزایر سه گانه ایران

منتظرالسلطنه از هول حلیم در دیگ افتاد!

با ادامه نسل‌کشی در غزه و کشتار مردم در لبنان و خطر حمله نظامی به ایران صف‌بندی‌های سیاسی شفاف‌تر می‌شوند

جنگ غزه، فاجعه محیط‌زیستی در پس یک تراژدی بشری

خودسوزی یک کارگر به دلیل تعلیق از کار

در جبهه نبرد طبقاتی.مروری بر اخبار و گزارشات کارگری مهرماه ۱۴۰۳

بیانیه مطبوعاتی جبهه خلق در مورد حمله نظامی اسرائیل به ایران

حمله هوائی و تبهکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل به ایران را شدیداً محکوم می‌کنیم

اطلاعیه روابط خارجی حزب کار ایران (توفان)

سیاست درست وانقلابی در قبال جنگ کدام است؟

حملات جنون‌آمیز و ضد‌بشری به لبنان، ناشی از استیصال و درماندگی رژیم متجاوز و صهیونستی اسرائیل است

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

گشت وگذار درفیسبوک . پاسخ به یک پرسش

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

***

حمله تجاوزکارانه اسرائیل به ایران و اشاره به چند نکته مهم راهبردی

حمله تجاوزکارانه اسرائیل، که به آن نام عملیات «روزهای پاسخ» داده‌اند، واکنش گسترده بین‌المللی را به همراه داشته است. کشورهای منطقه و متحدان ایران تقریباً یکصدا این حمله را محکوم کردند. عربستان، قطر، عراق، اقلیم کردستان عراق، پاکستان، افغانستان، کوبا، ونزوئلا، بولیوی، مکزیک، نیکاراگوئه، لبنان و بسیاری از ممالک آفریقائی .... حمله اسرائیل را محکوم کردند. بسیاری از این کشورها از احتمال گسترش درگیری به مناطق دیگر، یا تبدیل شدن به جنگی تمام‌عیار، اظهار نگرانی کردند. کشورهای غربی از جمله بریتانیا، فرانسه و آلمان حمله اسرائیل را محکوم نکردند و از ایران خواستند که از پاسخ دادن به این حمله تلافی‌جویانه خودداری کند و به این روند پایان دهند. «جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا، هم اعلام کرد که حمله اسرائیل پایان روند پاسخ‌گوئی‌های متقابل دو کشور باشد.

با توجه به این حمله نظامی ارتش صهیونیستی، که نقض کامل حق حاکمیت ایران و پاسخ متقابل ایران به این تجاوز مشروع، تدافعی و عادلانه است، به نکات مهم زیر اشاره می‌کنیم:

یکم: رژیم متجاوز و ‌صهیونیستی اسرائیل پس از چند هفته جنگ تبلیغاتی و روانی سرانجام در بامداد 5 آبان با هدف نفوذ به فضای سرزمینی ایران تلاش کرد با سه موج حمله راهی برای ورود موشک‌های خود به داخل کشور ایجاد کند. البته سد نسبتا محکم پدافندی ایران، توانست هر سه موج را با وجود خسارت‌هائی، که ابعاد آن هنوز به درستی اعلام نشده است، ناکام بگذارد. جانباختن 4 تن از افسران پدافند ایران و یک‌ نفر غیرنظامی نیز تاکنون از طرف حکومت ایران تأیید شده است. با این حال این عملیات اسرائیل در مقایسه با حمله موشکی ایران، «وعده صادق 2»، که کاملاً کوبنده بود و انعکاس رسانه‌ای قابل توجهی در سطح منطقه و جهان یافت، به هیچوجه همسطح نبود و از این همه هیاهو، که رسانه‌های مزدور تبلیغ کردند، فقط از کوه موش زائید.

ارتش اسرائیل در تدارک این حمله، که نقض آشکار حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران است، از حمایت کامل امپریالیسم آمریکا برخوردار بود و نمی‌توان آن را کتمان کرد. این اولین باری بود که اسرائیل پس از سال‌ها سکوت راهبردی در باره ترورهای جنایت‌کارانه مهندسان هسته‌ای و اقدامات خرابکارانه خود در خاک ایران، علناً به انجام یک عملیات نظامی در داخل ایران اعتراف کرد. همچنین از زمان جنگ با عراق در دهه 1980، این یک حمله نادر توسط نیروی هوائی خارجی در ایران بود.

دوم: در نهایت اینکه حمله اسرائیل آنچه انتظار می‌رفت نبود، به طوری که حتی صدای متحدان این رژیم را نیز درآورد. واشینگتن‌پُست در گزارشی به این نکته اشاره کرد که «اقدام اسرائیل علیه ایران به هیچ عنوان شباهتی با ادعاهای اسرائیل قبل از حمله به این کشور نداشت». «یائیر لاپید»، رهبر صهیونیست جریان اپوزیسیون اسرائیل و نخست‌وزیر سابق این رژیم، نیز تاکید کرده که «حمله اسرائیل به ایران به شدت ضعیف بود».

«تالی گوتلیو»، عضو کِنست (پارلمان اسرائیل) و هم‌حزبی «نتانیاهو»، در موضع‌گیری تأکید می‌کند که «اقدام اسرائیل علیه ایران مایه تأسف بود. ایرانی‌ها ما را با خاک یکسان می‌کنند، اما واکنش ما به آن‌ها در چنین سطح ضعیفی است». «روعی کایس»، خبرنگار شبکه اسرائیلی «کان» نیز حمله اسرائیل را به سخره گرفته و آن را حتی در سطحی ندیده که مقام‌های ارشد ایرانی به آن واکنش نشان دهند.

سوم: با این حال حمله اسرائیل، که در سه موج انجام شد و حدود چهار ساعت پس از اولین گزارش‌ها ارتش اسرائیل پایان آن را اعلام کرد، اما نشان داد که می‌تواند چند ساعت بر آسمان منطقه مسلط باشد و به اهدافی در گستره وسیعی از ایران حمله کند. تایمز اسرائیل گزارش داد که نیروی هوائی این کشور با «ده‌ها هواپیمای جنگنده، سوخت‌رسان و تجسسی» در عملیاتی در ۱۶۰۰ کیلومتری اسرائیل شرکت کردند.

مشخص نیست که آیا جنگنده‌های اسرائیل وارد حریم هوائی ایران شده‌اند یا از آسمان یکی از کشورهای همسایه از جمله عراق به سوی اهداف‌شان در ایران شلیک کرده‌اند.کوتاه‌ترین فاصله بین مرز اسرائیل و مرز ایران حدود هزار کیلومتر است. اگر از تهران زمینی به ماهشهر، محل کشته شدن یک نظامی ایرانی، سفر کنید، باید مسافتی نزدیک ۹۰۰ کیلومتر را طی کنید. ایران اعلام کرده است پدافند هوائی‌ کشور در دفع حملات موثر بوده است، تصاویری هم از آتشباری پدافند هوائی در تاریکی شب منتشر شده است اما تاکنون تصویری یا شواهدی منتشر نشده که نشان دهد پدافند ایران توانسته به هیچ هواپیما یا موشک اسرائیلی ضربه‌ای بزند. اگر چنین تصویری در دست است، باید به اطلاع عموم برسد. پنهانکاری در این مورد و یا اطلاع‌رسانی غلط و دیرهنگام دست‌آویزی برای اسرائیل و رسانه‌های مربوطه علیه مردم ایران می‌شود.

 

چهارم: رژیم متجاوز اسرائیل که درگیر جنگ در چند جبهه با «محور مقاومت» است، در صدد گسترش مینیاتوری درگیری‌هاست، تا علاوه بر سالم‌ماندن، بتواند اضلاع این جبهه را از ورود همزمان به درگیری با خود منصرف کند. هدف آمریکا و اسرائیل از پیش از حمله «طوفان‌الاقصی 7 اکتبر»، سرکوب مرحله‌ای و غیرهم‌زمان محور مقاومت بود؛ به این ترتیب که ابتدا مقاومت در غزه سرکوب شود و سپس لبنان و سوریه هدف قرار گرفته و در نهایت مقاومت عراق تضعیف شود و بعد به سراغ ایران بیایند. حالا که با «7 اکتبر» اجرای این طرح با چالش روبه‌رو شد، آمریکا و رژیم اسرائیل درصدد پیگیری مجدد هدف پیشین خودند؛ آنها امیدوارند زد و خوردها در گستره منطقه باعث شود اضلاع «محور مقاومت» در ایران، عراق و یمن، پشتیبانی مستقیم خود را از لبنان و فلسطین رها کنند. با منصرف شدن اضلاع «محور مقاومت» از پشتیبانی مستقیم از غزه و لبنان، فضائی برای افزایش تحرک رژیم ایران در این دو منطقه ایجاد می‌شود. اما تعلل و «صبر انقلابی طولانی» حمله به اسرائیل و اقدام دیرهنگام «وعده صادق 2» نشان داد که رژیم اراده قاطع و جدّی برای مقابله با اسرائیل و آمریکا ندارد. ضربات سنگین اخیر در لبنان و ترورهای مکرر در غزه، لبنان و سوریه را باید در ضعف رژیم جمهوری اسلامی، که نقش رهبری این جبهه را در دست دارد، مورد بررسی قرار داد. آیا اگر ایران بلافاصله پس از ترور «اسماعیل هنیه» در تهران اقدامی کوبنده‌تر از «صادق 2» با همکاری مشترک جنبش لبنان و یمن و عراق علیه اسرائیل انجام می‌داد، وضعیت حزب‌الله لبنان و یا حتی سازمان فلسطین در سطح امروز می‌بود؟

 

پنجم:حمله تجاوزکارانه اسرائیل به ایران تمام نشده و در اشکال مختلف و در شکل «جنگ هیبریدی» و ترور رهبران جنبش ادامه خواهد داشت. دشمن قوی است و باید آن را جدی گرفت. دشمن فقط رژیم صهیونیستی اسرائیل نیست که در چند جبهه می‌جنگد. دشمن اصلی و کارگردان ریاکار و جنگ‌افروز، امپریالیسم آمریکاست که تمام مخارج جنگی، فنی، تبلیغاتی و دیپلماتیک اسرائیل را تأمین می کند. دشمن ایران، پیمان نظامی ناتو و اتحادیه اروپا و هم‌پیمانان این جبهه هستند که در این جنگ شرکت دارند و نقش‌های مختلفی ایفا می‌کنند و برای ممانعت از شکست اسرائیل با تمام قوا فعال‌اند. از اینرو اختلاف فن‌آوری، اختلاف تکنولوژی، اختلاف تبلیغاتی و کنترل افکار عمومی نکات مهم و قوت دشمن متجاوز است و باید آنها را در نبرد نابرابری که در منطقه در جریان است در مد نظر قرار داد.

 

ششم: اکنون برای ایران مهم‌تر از هر چیز باید تقویت جبهه داخلی باشد.«رهبر» جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیرش ضمن اشاره به حمله اسرائیل به ایران بر نقش امنیت بسیار تأکید کرد و گفت:

«راه تأمین امنیت قدرت است. ایران قوی است که می‌تواند از خود دفاع کند. قطعاً یکی از برترین نیازهای هر کشوری، هر جامعه‌ای امنیت است. اگر امنیّت در جامعه نباشد، هیچ چیز نیست. نه اقتصاد هست، نه علم هست، نه پیشرفت هست، نه خانواده هست. امنیّت در واقع زیربنای همه‌ وسیله‌ها و راه‌های پیشرفت یک ملت و یک کشور است».

اما «رهبر» جمهوری اسلامی فراموش می‌کند امنیت ملی ایران امنیت شهروندان نیز است و نه تنها امنیت آب و خاک، زیرا اگر برای مردم و صاحبان اصلی این آب و خاک امنیتی برای بقاء و ادامه زندگی وجود نداشته باشد و به عنوان برده، شهروند بی‌حقوق و سرکوب‌شده زندگی کنند، غرور ملی ملت مورد تجاوز تبلیغات ضد ملی قرار می‌گیرد. مبارزه برای امنیت ملی با امنیت زحمتکشان، که نان، کار، مسکن و رفاه را دربرمی‌گیرد، جدائی‌ناپذیر است باید به آن توجه جدی مبذول داشت. تکیه به امنیت ملی ایران و قوی شدن، زمانی موثر خواهد افتاد که با مبارزه علیه سیاست‌های سرمایه‌دارانه نئولیبرالیسم همراه باشد. بدون برچیدن بساط بانک‌های غارت‌گر خصوصی و خاتمه دادن به سیاست خصوصی‌سازی و ممانعت از نابودی نظام آموزشی و بهداشت از طریق خصوصی‌سازی سرمایه‌های غارت‌گر امکان تأمین امنیت ملی در عرصه داخلی و به طریق اولی خارجی وجود ندارد. این سخن که «امنیت خوب است، باید قوی بود» دیگر بُرائی تبلیغاتی برای حکومت ندارد و در عمل دروازه‌های دژ ایران را برای ورود قوای اشغالگر باز می‌گذارد. ایران از درون اشغال می‌شود و امنیت‌اش از میان می‌رود. بی‌تفاوتی مردم نسبت به مسئله فلسطین و مخالفت بخش بزرگی از مردم در حمایت و همبستگی با لبنان و غزه را باید در سیاست مخرب و هار اقتصاد نئولیبرالی و افزایش شکاف طبقاتی و تبعیض، ظلم، ستم و نارضایتی عمومی در چند دهه اخیر دید که جان ملت را به لب رسانده است. نفوذ سازمان جاسوسی اسرائیل در ایران، شکاف حاکمیت و نفوذ جناح غرب‌گرا در تمام عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی و از طرفی سرکوب اتحادیه‌های کارگری و نیروهای مترقی و انقلابی و کمونیست‌ها شرایطی را ایجاد کرد که ما امروز شاهدش هستیم. با شعارهای بی‌پشتوانه و فقط با نیروی محدود دولتی و یا موشک هایپورسونیک و «پهپاد شاهد» و حتی داشتن سلاح اتمی نمی‌توان به جنگ دشمنانی رفت که بر کشور ما در زمینه‌های برشمرده برتری دارند. بدون تقویت جبهه داخلی و تقویت امنیت معیشتی توده مردم و آرامش و آگاهی در جبهه داخلی نمی‌توان به پیروزی بر دشمن مکار با سابقه طولانی استعماری نائل آمد.

***

حمایت بی‌شرمانه اتحادیه اروپا از ادعای امارات در بارۀ جزایر سه گانه ایران

اتحادیه اروپا، که از ادعای پوچ امارات متحده عربی در مورد مالکیت بر جزایر سه گانه ایران دفاع می‌کند، به دنبال نادیده گرفتن تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ایران است!

این جزایر متعلق به ایران بوده، هست و خواهد بود. امروز اتحادیه امپریالیستی اروپا در دفاع از اسرائیل و کشور امارات به میدان آمده تا از آب گل آلود و شرایط بحرانی منطقه ماهی بگیرد.

اتحادیه اروپا و اعضای آن برای اولین‌بار و در تغییری بزرگ در سیاست خود، از آنچه حاکمیت امارات بر سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک خوانده‌اند، حمایت و ادعای ابوظبی در اینباره را بی‌شرمانه تأیید کردند. اتحادیه اروپا همچنین برای نخستین‌بار، برای ایران از کلمه «اشغالگر» این سه جزیره استفاده کرده و خواستار پایان آن شده است. تعبیری که سابقه ندارد و از تندشدن موضع اتحادیه و فشار بر ایران حکایت دارد. این موضوع در بیانیه پایانی نشست مشترک سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس آمده است که روز چهارشنبه، شانزده اکتبر، در بروکسل بلژیک برگزار شد. ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا و ۶ کشور جنوب خلیج فارس عضو شورای همکاری هستند.

روسیه و چین و همینطور آمریکا تاکنون تنها این سه جزیره را «محل اختلاف میان ایران و امارات» دانسته‌اند و از «تلاش‌های امارات برای حل این مسئله از راه‌های مسالمت‌آمیز شامل گفت‌و‌گوی دوجانبه یا ارجاع به دادگاه بین‌المللی/داوری بین‌المللی حمایت کرده‌اند». به بیان دیگر این سه - روسیه چین و امریکا- حاکمیت ایران یا امارات بر سه جزیره را تأیید نکرده‌اند، بلکه حاکمیت بر سه جزیره را محل اختلاف دانسته‌اند!!

جزایر سه گانه «ابوموسی»، «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» بخش لاینفک ایران بوده و خواهد ماند و استفاده از مفاهیم و گزاره‌های استعماری یا تکرار ادعاهای گمراه‌کننده و تفرقه‌افکنانه در مورد این بخش مهم از سرزمین ایران هیج تغییری در واقعیت امر ایجاد نمی‌کند. ایران سوای اینکه چه شکل حکومتی در رأس کار است، جزایر یادشده را به عنوان یک حق قانونی و تاریخی جزء جداناشدنی از سرزمین ایران دانسته و ضمن احترام به اصول منشور ملل متحد و رعایت اصل حُسن همجواری، حاکمیت ملی و صلاحیت‌های حاکمیتی خود را باید در قبال جزایر ایرانی مورد نظر اعمال کند. بیانیه اتحادیه اروپا و همینطور زمزمه در لیست تروریستی قراردادن سپاه، نشان از آن دارد که اتحادیه اروپا خود را برای جنگ احتمالی بزرگ منطقه‌ای و حمله اسرائیل به ایران آماده می‌کند.

قبل از این، اتحادیه اروپا و اعضای آن، از حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه حمایت نمی‌کردند، بلکه تنها حاکمیت بر این سه جزیره را محل اختلاف میان ایران و امارات می‌دانستند و از تلاش‌های امارات برای حل مسالمت‌آمیز این اختلاف از طریق مذاکرات دوجانبه یا دادگاه بین‌المللی یا داوری بین‌المللی حمایت می‌کردند.

بیانیه چه می‌گوید؟

در بیانیه پایانی نشست مشترک سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج فارس یک بخش درباره ایران است که شامل موارد مختلف مربوط به ایران از جمله جزایر سه گانه را شامل می‌شود.

این بیانیه از ایران می‌خواهد «به قوانین بین‌المللی از جمله منشور سازمان ملل متحد بر اساس احترام به حاکمیت و امنیت منطقه‌ای و عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر و خودداری از استفاده از زور یا تهدید، متعهد باشد».

بیانیه از ایران می‌خواهد به آنچه که «اشغال جزایر سه گانه امارات شامل ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک» توصیف شده پایان دهد، زیرا نقض حاکمیت دولت امارات و مبانی منشور سازمان ملل متحد است.

این بیانیه همچنین بر اهمیت مشارکت دیپلماتیک با ایران برای کاهش تنش منطقه‌ای و تضمین ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران تأکید می‌کند.

بیانیه از ایران می‌خواهد گسترش موشک‌های بالستیک و هواپیماهای بدون سرنشین و هر نوع فناوری تهدیدکننده امنیت منطقه و خارج از آن را متوقف کند.

بیانیه از ایران می‌خواهد به کاهش تنش منطقه‌ای ادامه دهد و تأکید می‌کند همچنان به راه حل دیپلماتیک برای مسئله هسته‌ای ایران پایبند هستیم.

 

انگیزه اصلی اتحادیه اروپا برای صدور این بیانیه مداخله‌آمیز علیه ایران، نوعی فشار و جنگ روانی به خاطر حمایت از روسیه در جنگ اوکراین است. علی‌رغم تکذیب رسمی ایران، اتحادیه اروپا ایران را متهم به ارسال موشک بالستیک به روسیه کرده است. تو گوئی اتحادیه امپریالیستی اروپا و ناتو به اوکراین میلیاردها دلار سلاح صادر نکرده‌اند!!

به همین دلیل علاوه بر تحریم خطوط هوائی ایران این چنین بیانیه بی‌شرمانه‌ای علیه ایران صادر کرده است. این بیانیه هشداری صریح و حاوی این پیام است که اروپا با تغییر رویکرد در قبال ایران تصمیم گرفته است، سطح تقابل با ایران را علاوه بر سطوح هنجاری و مواردی مانند تحریم‌ها بالاتر برده و حاضر شده است در هرگونه تقابل احتمالی منطقه‌ای، علیه ایران وارد عمل شود. از طرفی ایران می‌داند شکست ناتو و غرب در اوکراین به نفع اوست و صدور موشک‌های مدرن بر تقویت روسیه و به تضعیف نیروهای مهاجم غرب می‌انجامد.

به طور کلی سیاست ارتجاعی اتحادیۀ اروپا علیه ایران در شرایطی صورت می‌گیرد که جهان امپریالیستی غرب و درأس آن آمریکا،موقعیت بیش ازپانصد سال نظم استعماری خود را درمسیر گذاراز جهان تک ‌قطبی به جهان چندقطبی در حرکت  می بیند و از اینرو چنین نظم جدیدی علی‌رغم حفظ نظام استثماری به نفع او نمی‌تواند باشد لذا به هر وسیله‌ای توسل می‌جوید تا این روند را متوقف و نابود سازد. رشد غول‌آسای قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی چین، پیشرفت طرح جادۀ ابریشم، گسترش بریکس و پیمان شانگهای، استقلال‌طلبی کشورهائی، که زمانی در جبهه نظم تک‌قطب جهان بودند، آرام آرام تغییر جهت دادند و به جبهه‌ای روی آوردند که آینده بهتری را برایشان ترسیم می‌کند.

قیام قهرمانانه «7 اکتبر، طوفان‌الاقصی» و برهم‌خوردن طرح ارتجاعی «ابراهیم» و حمایت ایران از آن موجب حملات شدیدتر اروپا و آمریکا علیه ایران گشته است. حمایت بی‌شرمانه اتحادیه اروپا از طرح  کشور امارات متحده عربی و جزایر سه گانه را باید در بستر چنین تحولات جهانی مورد تبیین قرار داد.

ایران با انتشار بیانیه‌ای به درستی اعلام کرده است: «از نظر ایران، روشن است که مسیر همکاریِ با احترام، که از سوی ما در ملاقات‌های مختلف، از جمله در نیویورک به آنها پیشنهاد شد، اکنون با تمایل اروپا برای «تقابل» پاسخ داده شده است - از طریق تحریم پروازهای مسافری و ایراد اتهام عبث «اشغالگری» به ایران! جزایر سه‌گانه همیشه متعلق به ایران بوده‌اند و تا ابد نیز چنین خواهد بود. دوران سیاست خبیثانه «تفرقه بینداز و حکومت کن» اروپائی‌ها در منطقه ما مدت‌های مدیدی است که به سر رسیده است».

اتحادیه بی‌شرم اروپا بهتر است ازاین ماجراجوئی و سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کُن دست بردارد و به اعتراضات میلیونی یکسال اخیر در محکومیت نسل‌کشی مردم غزه و احترام به حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین و پایان دادن به اشغال فاشیستی و استعماری این سرزمین بپردازد و نه جزایری که متعلق به ایران بوده، هست و خواهد ماند.

***

منتظرالسلطنه ازهول حلیم در دیگ افتاد!

«اغلب به من می‌گفتند که در مبارزه برای میهنم راه به جائی نمی‌برم. چون نه تشکیلات و نهادهای یک دولت را دارم و به ‌یقین نه بودجه کافی و نه ارتشی. اما اکنون من چنین ارتشی دارم؛ هم‌میهنان فوق‌العاده شجاعم»

عبارت بالا بخشی از سخنرانی منتظرالسلطنه، «رضا‌پهلوی» در بنیاد ریچارد نیکسون در اول مهر ماه ۱۴۰۳ است. در پس این اظهارات فریبنده، البته عناصر فراوانی از ریاکاری و دروغ و خیانت ملی نهفته است. برای اثبات این ادعا کافی است مروری گذرا بر خط مشی و عملکرد «رضاپهلوی» و هم‌مسلکان ایشان داشته باشیم. بر هیچ اهل سیاستی پوشیده نیست که خانواده پهلوی در تمام مدت بیش از چهار دهه حضورشان در فرنگ بدون داشتن هیچ شغل رسمی به سبک زندگی شاهانه و مجلل خود ادامه داده‌اند و با وجود اعوان و انصار مواجب‌بگیر فراوانی که در طول این مدت حدود نیم قرن همراه خود داشته با مشکل مالی خاصی مواجه نگردیده‌اند. برخی از این مواجب بگیران را می‌توان در دستگاه‌های رسانه‌ای پر کار و دروغ‌گوی سلطنت‌طلبان به چهره و نام به خاطر آورد و البته بسیاری از آنها نیز به صورت کم‌تر‌شناخته شده در استخدام ایشان هستند. جدا از منشأ و منبع عظیم این ثروت افسانه‌ای، که قادر است هزینه‌های هنگفت بازماندگان پادشاهی را حدود نیم قرن بپردازد، کمک‌های مالی دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای غربی، اسرائیل و عربستان سعودی نیز کمک شایسته‌ای به فعالیت‌های وی برای اهداف به اصطلاح میهن‌پرستانه ایشان بوده‌اند. با این حساب ادعای نداشتن بودجه کافی در سخنان ایشان مزورانه و عوام‌فریبانه به نظر می‌رسد. فراموش نکنیم در طول بیش از چهار دهه گذشته سلطنت‌طلبان اجنبی‌پرست و در رأس آنها رضا نیم‌پهلوی همواره در قالب‌های مختلفی همچون پروژه «ققنوس»، «شورای مقاومت» و اخیرا «منشور مهسا» با صرف هزینه‌های کلان در پی کار تشکیلاتی و سازماندهی بوده‌اند و در برخی عملیات تروریستی همانند بمب‌گذاری در هیئت عزاداری در شیراز با کمک و همکاری سازمان‌هائی نظیر موساد نیز توانائی خود را برای ترور و ایجاد آشوب در داخل کشور نیز به رخ کشیده‌اند. با این حساب با طرح ادعای عدم بهره‌مندی از تشکیلات سازمانی نمی‌توان فیگور چهره‌ای ملی و فراگروهی به خود گرفت. اگرچه فضیلتی نیز در چنین خودنمایی‌ای نیست. چرا که نوع نگرش، عملکرد و موضع‌گیری در مورد رخدادهای مرتبط با ایران و جهان است که ارزش هر گروه، فرد و احتمالا سازمان متبوع‌اش را تعیین می‌کند، نه تظاهرات فروتنانه‌ای که عناصر نخوت و خودبزرگ‌بینی در تار و پود آن موج می‌زند. این در حالی است که قاطبه سلطنت‌طلبان، به خصوص شخص «رضاپهلوی» همواره در بزنگاه‌های تاریخی تنش‌های بين ایران و نیروهای خارجی نظیر آمریکا و اسرائیل، که میهن ما به حمله نظامی تهدید شده در کنار متخاصم ایستاده و به امید اینکه بتوانند همچون اسلاف‌شان در پی دخالت نظامی خارجی تکیه بر اریکه قدرت زنند خيانت را بر میهن دوستی ترجیح داده و به نرمالیزه کردن ایده جنگ امپریالست‌ها به بهانه آزادی میهن همت ورزیده‌اند تا جائی که مورد نکوهش برخی از هم‌مسلکان قدیمی خود نظیر «اردشیر زاهدی» قرار گرفته‌اند. ادعای میهن‌دوستی و تکیه بر مردم میهن به عنوان ارتش شخصی در کنار تصاویر عبادت مقابل دیوار نُدبه در اورشلیم در حالی که کیپوت یهودی بر سر شاهزاده است، طنزی تلخ را به ذهن متبادر می‌سازد. شاید مراد وی از ارتش هم‌میهنان اشاره به گروهی از معترضان به نظام مذهبی روحانی حاکم بر ایران است که از سر لجاجت با نظام شعار «روحت شاد رضا شاه» در برخی تجمعات اعتراضی سرمی‌دهند و به قولی از بغض علی به دامن معاویه غلطیده‌اند. البته لازم به دانش سیاسی و اجتماعی ویژه‌ای نیست تا بتوان فهمید تفسیر به رأی این رخداد لجبازانه در برخی اعتراضات اعتبار خاصی به آبروی ریخته سلطنت مخلوع پهلوی نمی‌بخشد. سلطنتی که به دست اکثریت ملت ایران و با پرداخت هزینه‌های کلان از جان و مال مردم در پی انقلابی شکوهمند به زیر کشیده شد و موجبات فرار مفتضحانه خاندان پهلوی را فراهم کرد. کوتاه سخن اینکه خاندان کودتا زاده پهلوی، که اولین‌اش در پی کودتای انگلیسی به قدرت رسید و دومین‌اش به مدد کودتای انگلیسی - آمریکایی قوام یافت به عادت مألوف چشم امید به قدرت نظامی خارجی بسته و هر از چندگاهی در پی افزایش تنش بین ایران و دولت‌های امپریالیستی، به خصوص آمریکا و سگ دست آموزش اسرائیل، شاهزاده هم دُمی به معنای اثبات سرسپردگی تکان می‌دهد. موضع‌گیری اخیر وی نیز در پی رخدادهای جنگ غزه و لبنان و کشتار بربرمنشانه مردم غزه توسط رژیم تروریست اشغالگر و بالا رفتن سطح درگیری با ایران را می‌بایست در این راستا تفسیر کرد. غافل از اینکه در شرایط بین‌المللی فعلی که جهان در حال تحول به نظامی چند قطبی است و ایران نیز با وجود بحران‌های فراوانی که با آن روبروست، لااقل از لحاظ نظامی در شرایط بسیار قوی‌تری از چند دهه پیش قرار دارد. چنین امیدواری خواب و خیالی بیش نیست .در پایان به نقل قولی از «دکتر ناصر زرافشان»، نويسنده، مترجم و روشنفکر چپ ایرانی اشاره می‌کنیم و مطلب را به پایان می‌بریم. وی در یکی از مصاحبه‌هایش به درستی می‌گوید: «هیچ ملتی بالاآورده خود را دوباره نمی‌بلعد»

***

با ادامه نسل‌کشی در غزه و کشتار مردم در لبنان و خطر حمله نظامی به ایران صف‌بندی‌های سیاسی شفاف‌تر می‌شوند

با تشدید درگیری‌ها در منطقه میان رژیم صهیونیستی اسرائیل و جنبش‌های رهائی‌بخش احتمال گشوده‌شدن جبهه‌های جدیدی از درگیری‌های نظامی در منطقه افزایش یافته است.

پاره‌ای از گروه‌های سیاسی و نهادهای مدنی ریاکار ظاهراً هم از حقوق بشر دفاع می‌کنند، هم از حق آزادی بیان و قلم وهم علیه استبداد ولایت فقیه. این گروه‌ها باردیگر با بالاگرفتن خطر حمله نظامی به ایران، به میدان آمده‌اند و به جنگ «نه می‌گویند»، «به جمهوری اسلامی نه می گویند»! و یا اینکه پاره‌ای از چپ‌های شبه ترتسکیست نیز، به جنگ «نه می‌گویند» و ریاکارانه فریاد می‌کشند: «این جنگ ما نیست!» و. اینکه «جنگ ما، جنگ توده کارگر علیه نظم سرمایه جمهوری اسلامی است»!!

قبل ازتفسیر این حکم برائت برای جنایت این نکته را یادآدوری کنیم که هواداران این نظریه‌ موذیانه در هیچکدام از نمایشات اعتراضی در جهان شرکت نکرده‌اند و مردم را از شرکت در اعتراضات به بهانه حضورمسلمانان، سازمان‌های مقاومت فلسطینی و در رأس آن سازمان فلسطینی حماس منع می‌کردند و همچنان می‌کنند. تمام غائله‌گران «زن زندگی آزادی» اینبار با پرچم رسمی حمایت از اسرائیل به میدان آمدند. هواداران این نظریه «مبارزه دو قطب ارتجاعی»، فرصت‌طلبانه طبیعتاً در عرصه پرگوئی و حرافی و رنگ عوض کردن می‌توانند بر صفحه کاغذ جولان دهند، ولی در عمل، که معیار حقیقت است، باید روشن کنند که در تظاهرات حمایت از اسرائیل شرکت می‌کنند و یا در پشتیبانی از تظاهرات میلیونی مردم جهان در تایید مبارزه مردم فلسطین و افشاء نقش دروغ‌های صهیونیسم اسرائیل. این عده در حمایت از اعتراضات مردم و طبقه کارگر جهان از فلسطین شرکت نکردند و درکنار صهیونیسم باقی ماندند و پاره‌‌ای از همین تئوریسین‌های مزدور حتی در کنار پرچم اسرائیل و اوکراین قرار گرفتند.

از منظرحزب ما »7 اکتبر» نقطه عطفی در افشاء اپوزیسیون مزدور و اسرائیلی در میان ایرانیان، تجزیه‌طلبان، فرقه‌رجوی، پهلوی‌چی‌ها، چپ‌های ضدکمونیست، ضد کارگرانی که خود را به البسه کارگری ملبس کرده‌اند، یاران غائله زن زندگی آزادی، همدستان نازی‌های اوکراین، سازمان‌های ساختگی «حمایت از حقوق بشر»، «کانون‌های ادبی و فرهنگی» و... بود. از این تاریخ کسی نمی‌تواند چهره خود را در پشت 21 هزار کودک فلسطینی کشته شده پنهان کند و از «جنایات حماس» و «حق دفاع از خود» اشغالگر و متجاوز به دفاع برخیزد. یاران غائله زن زندگی آزادی دم‌های خود را روی کول‌شان گذاردند و مخفی شدند. حتی یک گروه از آنها نیز حاضر نشد از مبارزه مردم فلسطین دفاع کند و همه آنها در کنار ارباب‌شان اسرائیل ایستادند. در میان اپوزیسیون نیز این شکاف عمیق ایجاد شد و صف بی‌شرف‌ها و درنده‌خوها از صف انسان‌های شریف جدا گردید و هر روز این گسست بیش‌تر می‌شود. اپوزیسیون مزدور اسرائیل، که آرزوی نابودی سازمان فلسطینی حماس را درسرمی‌پروراند عملا خواهان تکرار همان سناریو در ایران است و سال‌هاست در عرصه دروغ و دغل، فقدان اخلاقیات، بی‌پرنسیپی، جعل اخبار و شایعات، آمادگی ذهنی را برای تجاوز به ایران و ویران کردن زیرساخت میهن فراهم می‌آورد. بنابر این همانطور که شاهدیم ماهیت نزاعی که درگرفته است، جنگی میان میهن‌دوستان واقعی و ایران‌ستیزان منحرف و مزدور است.

همه آن منحرفان و مزدورانی که از نزاع دو قطب ارتجاعی، اسلام سیاسی و اسرائیل، پان‌اسلامیسم و سکولاریسم اسرائیل سخن می‌رانند و از مبارزات موهومی خلق فلسطین به رهبری رهبران موهومی برای فریب مردم سخن می‌رانند، حتی یک نفر از آنها در عمل، که معیار یافتن حقیقت است، در نمایشات اعتراضی میلیونی سراسر جهان شرکت نکرد و برعکس مرتب خود را پشت کمین‌گاه «به ما مربوط نیست»، «به ضرر مردم دو طرف» است، «حماس دست ساخت موساد است»، «اسرائیل از قبل آگاه بود. طوفان‌الاقصی در راه است اما عمدا جلویش را نگرفتند»!! و... برضد مبارزه خلق فلسطین برای رهائی ملی به رهبری سازمان حماس، در اتحاد با سایر سازمان‌های مقاومت فلسطین پنهان نمودند.

       ما در زیر اسنادی را در افشاء این اپوزیسیون مزدور جمع‌آوری کرده‌ایم و دراختیار عموم قرار می‌دهیم.

برای هرعقل سلیمی این پرسش مطرح می‌گردد که چرا گروهای سیاسی در مقابل کوه اجساد کودکان فلسطینی و قتل و ترور رهبران جنبش مقاومت فلسطین و لبنان، «اسماعیل هنیه»، «حسن‌نصرالله» و «یحیی سنوار» و جبهه خلق برای آزادی فلسطین با خونسردی به نظاره نشستند و در مبارزه میلیون‌ها نفر در سراسر جهان علیه صهیونیسم و نسل‌کشی اخلال و خرابکاری کردند و هنوز هم می‌کنند. زیرا اینان با حمله به جنبش مقاومت فلسطین و در این کشتار شنیع و حیوانی رویا‌های خود در تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران و روی‌کارآوردن یک جبهه هوادار غرب‌ و یا یک «حکومت شورائی کارگری» را می‌بینند!؟ ما در زیر به چند سند شریفانه و مردمی و مخالف تجاوز و کشتار اشاره می‌کنیم، تا این صف‌بندی را از هم اکنون روشن سازیم:

هدف از صدور این بیانیه چیست؟

در نقد یک بیانه ارتجاعی

اخیراً بیانیه صهیونیسم‌پسندی از طرف چند صدنفر از «دانشگاهیان، هنرمندان، نویسندگان و کنشگران سیاسی و مدنی برای صلح، آزادی و دموکراسی جنگ در خاورمیانه را متوقف کنید!

نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی ایران!»، منتشر شده است. «رضا فانی‌یزدی»، تحلیل‌گر و فعال سیاسی جمهوری‌خواه نقدی قابل تقدیر بر این بیانیه ارتجاعی نوشته است که در زیر می‌خوانید:

«آنچه در این بیانیه (نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی) به قصد فراموش شده، این است که این جنگ‌ کثیفی را که اسرائیلی‌ها از همان ابتدای اشغال سرزمین‌های فلسطینی به‌راه‌انداخته‌اند ندیده و توجه نمی‌کند که این جنگی دو‌طرفه نیست و دو طرف جنگی ندارد. این جنگ کثیف و اقدامی جنایتکارانه است که یک‌طرف آن مردم‌ مظلوم و بی‌دفاع فلسطینی هستند که چندین دهه قربانی شده و سازمان‌هائی که نمایندگی این مردم را دارند و مجبور به مقاومت می‌شوند و آنها نیز قربانی تجاوز و اشغالگری هستند و حق دارند در مقابل متجاوز به هر شکلی مقاومت کنند و طرف دیگر دولتی فاشیستی و متجاوز و اشغالگر است که چندین دهه است که به هر شکل و بهانه‌ای به کشتار مردم دست زده و حامیان گردن کلفت غربی او نیز در تمام این دوران تاریخی تمام قد در کنار او ایستاده و از او حمایت می‌کنند.

زبان این بیانیه متأسفانه نان به نرخ روز خوردن و همراه شدن با رسانه‌های مسلط غربی است همان زبانی ‌که رسما از مداخله و کشتار ناتو در دیگر کشورها در گذشته حمایت کرده و در آینده نیز کشتار و ویرانی توسط نیروهای ناتو و هم‌پیمانان آنها از جمله حمله احتمالی اسرائیل به ایران را حمایت خواهد کرد.

دیدن بعضی از اسامی برایم تعجب‌آور بود که با چه توجیهی امضا خود را در کنار افرادی گذاشته‌اند که در گذشته وقیحانه در بیانیه‌ای در دورانی که ناتو آماده تجاوز به لیبی بود، خواهان حمله نظامی به لیبی شدند.

البته این شاید تمام قضیه نباشد، به نظر می‌رسد کمی هم محافظه‌کاری از ترس دستگاه‌های امنیتی در غرب و حفظ شغل ‌مقام و امنیت فردی نیز این روزها به این ‌نوع رفتارها دامن زده و در آینده شاید بیش‌تر شاهد چنین رفتارهائی باشیم.

این بیانیه‌ها بیش‌تر شباهت به بیانیه‌های بی‌خاصیتی دارد که با محکومیت طرفین و البته از ابتدا تا به انتهای آن با تأید بیش‌تر بر نقش ایران و حماس و حزب‌الله و دیگر نیروهای مقاومت در جنگی که اسرائیل به‌راه‌انداخته است به جای محکومیت جنایتکار، قربانیان این فاجعه بشری را هدف گرفته‌اند.

درهرپاراگراف در این بیانیه از همان ابتدا تلاش شده با طرح تروریسم حماس و نقش بنیادگرائی و برجسته کردن جنگ‌طلبی نیروهای مقاومت به‌ گونه‌ای تصویرسازی شود که در پس پرده چنین فضاسازی‌هائی تصویر جنایتکار اصلی پنهان شده و تصویر قربانی پررنگ‌تر دیده شود. ضمن اینکه باید یادآور شد که جمهوری اسلامی یک‌طرف این جنگ‌ نبوده و نیست.

یکسال از این جنگ لعنتی علیه مردم در غزه گذشته است و بیش‌تر از دو هفته است که مردم‌ لبنان نیز در آتش جنگی، که اسرائیل آغاز کرده است، می‌سوزند. ده‌ها هزار نفر در غزه و هزاران نفر در لبنان قربانی بمباران‌های وحشیانه اسرائیل شده‌اند. ایران برخلاف انتظار بسیار خویشتنداری کرده و فقط با پاسخ‌های حساب‌شده سعی در بازدارندگی داشته است. تأسف‌آور است که دوستان ما بعد از این همه کشتار و جنایت در این فاجعه بشری قربانی و‌ جنایتکار جنگی را در کنار هم محکوم کرده و نام این بیانیه را نه به جنگ گذاشته‌اند. امروز اگر کسی با حداقل وجدان و احساس انسانی به غزه و بیروت نگاه کند و این همه جنایت و تخریب را همزمان به پای حماس و جمهوری اسلامی و اسرائیل بنویسد، نه می‌توان به وجدان حقوق بشری او باور کرد و نه به شعار «نه به جنگ او» وقتی جای جنایتکار و قربانی را عوض‌ می‌کند.

اگر به دنبال بازتاب این‌ متن در میان مردم منطقه هستید، بروید سراغ مردم در غزه و لبنان و همین متن را برای آنها ترجمه کنید، ببینید چگونه تف و لعنت‌تان می‌کنند. آنها امضاکنندگان چنین بیانیه‌هائی را تف‌ولعنت می‌کنند چون نمی‌توانند این همه بی‌انصافی در قضاوت را نسبت به خود و جنایتکاری چون «نتان‌یاهو» ببینند. شما خودتان را جای آن مردم مجروح و در به در و دریده شده در کمپ‌های زیر بمب و آتش اسرائیلی‌ها بگذارید، آنوقت به این بیانیه نگاه کنید و ببینید مشتی انسان، که در رفاه و آسایش در اروپا و امریکا نشسته‌اند، به آنها که تنها حامیان شما هستند، تروریست می‌گویند و آنها را هم‌وزن جنایتکاری چون «نتان‌یاهو» قلمداد می‌کنند، به چه چشمی نگاه می‌کنند؟

از قدیم‌گفتند یک‌ سوزن به خودت بزن، بعد یک‌ جوالدوز به دیگری.

این بیانیه‌ها و تفسیرهای بی‌خاصیت رسانه‌های مسلط در غرب خاک پاشیدن به چشم مردمی است که روزانه زیر بمب‌های جنایتکاران اسرائیلی قربانی شده و خون گریه می‌کنند».

***

فراخوان جمعی: علیه نظم «نوین» تحمیلی بر خاورمیانه

‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏این فراخوان با امضای جمع گسترده‌ای از دانشجویان، زنان مبارز، هنرمندان و افرادی از اپوزیسیون داخل و خارج کشور علیه نسل‌کشی در غزه و کشتار مردم لنبان و علیه حمله احتمالی اسرائیل و قدرت‌های امپریالیستی غرب به ایران تدوین و منتشر شده است. ما در اینجا بخشی از این بیانیه را منتشر می‌کنیم:

«عصر ما طی یکسال گذشته ناباورانه یک کودک‌کشی‌ هولناک را به خود دیده است و گویی پایانی هم برای آن پیدا نیست. ساده‌دلیِ قساوت‌باری است این تصور که پیامدهای فاجعه‌ای در این مقیاس گریبان همگان را نگیرد و سرنوشتِ سیاره را رقم نزند. تنها سایه‌‌ی سیاه یا برای برخی آفتابِ روشنی‌بخشِ جنگ نیست که سخن‌گویان به زبان این نوشته را نگران کرده است، فهرست مسائل آینده‌ی نزدیک شامل این مداخل‌ است:‌ گسترش وسیع تکنولوژی‌های جدیدِ کشتار و سلطه پس از آزمایشگاه فلسطین، سرکوب‌گرتر شدن دولت‌ها درون‌ و حوالی مرزها از پیِ فعالیتِ نظامیِ خشونت‌بار خارجی‌شان، برون‌ْدادِ سرسام‌آور گازهای ناشی از فعالیت‌های صنعتی-نظامی و تشدید گرمایش جهانی بر اثر بمباران، افزایش بیماری‌های همه‌گیر و در یک کلام شدت‌گرفتنِ تخریبِ جلوه‌های حیات انسانی، حیوانی و گیاهی به‌ قصدِ جلوگیری از سکونتِ مردمی بومی. ماحصلِ این همه البته تروماهای بی‌پایانی است که تکرار خشونت در آینده را تقریباً ناگزیر می‌سازد. روشن است دیر یا زود شعله‌های آتشِ این خشونت در دیگر شهرها و سیاست‌های ملّی و منطقه‌ای زبانه خواهد کشید. شبح غزه تا نسل‌ها ما را رها نخواهد کرد.

ما جمعی متکثر از ایرانیانِ داخل و خارج کشور -که خیل جامعه‌ی دانشگاهی، دانش‌پژوهان، فعالان سیاسی و اجتماعی و هنرمندان را تشکیل می‌دهیم- از تجاوز نسل‌کشانه‌ی اسرائیل به مردم فلسطین در باریکه‌ی غزه، آپارتاید سرکوب‌گر درکرانه‌ی باختری‌ِ اشغالی، قشون‌کشی به خاک لبنان، حملات به یمن و سوریه و هر گونه اقدام نظامی علیه ایران تحت هر عنوانی اعلام انزجار می‌کنیم و آن‌را جلوه‌‌ای آشکار از خشونت گسترده، فرا‌قانونی و افسارگسيخته علیه شرایط زیستِ جمعی مردمان در منطقه‌ می‌دانیم، خشونتی تحت حمایت کامل مادی و معنوی دولت‌های غربی و درهم‌تنیده با گردش جهانی سرمایه. گفتارها و شواهد گویای آن است که ایران از اهداف بعدیِ تخاصم اسرائیل تحت عنوان «نظم نوین» خواهد بود. این بیانیه حامل هشداری اضطراری‌ علیه بی‌تفاوتی در قبال تبعات جنایت‌های نظام‌مند بر هم‌زیست‌های جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی ماست.

«نظم نوین» -نامی که اسرائیل بر عملیات ترور حسن نصرالله و البته همه‌ی مردمان و زندگان در بلوک مسکونی اطراف نهاد- عنوانی است که هیتلر برای رؤیای حزب نازی آلمان برگزیده بود:

 نظامِ جدیدی که قرار بود نازی‌ها را حاکم مطلق اروپا سازد و همه‌ی «ناپاکی»‌های اروپا (یهودیان، اسلاوها، کولی‌ها) را بزداید، با اخراج، به‌بردگی‌گرفتن و نهایتاً قتل‌عام نظام‌مند. شاید تنها تفاوت این نام‌گذاری با قرینه‌ی تاریخی‌اش این است که اسرائیل دیر، بسیار دیرتر از نازی‌ها، علناً به ماهیت فاشیستی خود اذعان کرد زیرا تا امروز کوشیده بود برتری‌جویی نژادپرستانه‌ی خود را زیر نشان «دفاع» و «تمدن علیه بربریت» و «بازپس‌گیری ارض موعود از چنگ اشغال‌گران بریتانیایی و عرب» معرفی کند. اين نظم «نوین» که در زبان سیاسی امروز نمود یافته به‌واقع نظمی کهن است که از سال ۱۹۴۸ بدین‌سو در منطقه در حال بسط و شکل‌گیری بوده است. جنبشِ اساساً اروپاییِ صهیونیسم که سال‌ها پیش‌تر پا گرفته بود از بحران‌ها و تنش‌های بعد از جنگ جهانی دوم و جهانِ بعد از هولوکاستِ آلمان نازی بهره گرفت، چنان‌که قبلاً، با فروپاشی امپراتوری عثمانی و مرزکشی‌های دلبخواهی سرزمین‌های شام، از تحت‌الحمایگی بریتانیا بر فلسطین برای زمینه‌سازیِ تحقق پروژه‌ی سکنی‌گزینی‌ِ استعماری بهره برده بود. به‌گفته‌ی مورخ اسرائیلی، شلومو سند، یهود‌ستیزیِ اروپایی یهودیان را در خاورمیانه «استفراغ» کرد و صهیونیست‌ها خود را قانع کردند که سردمداران و پاسدارانِ متعالیِ تمدنِ غرب در شرق هستند. دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ با «نکبتِ» تخریب صدها دهکده، کشتار، اخراج، و تصرف خانه‌های بیش از هفتصد هزار فلسطینی با حمایت غرب تأسیس شد. زمان زیادی طول نکشید تا رؤیای نظم نوین هر بار در واکنش به دستاوردهای جنبش‌های مردمی در منطقه بسط پیدا کند: ١٩٥٣کودتای بریتانیا و آمریکا علیه دولت دموکراتیک مصدق در ایران، ۱۹۵۶ حمله‌ی بریتانیا و فرانسه و اسرائیل به مصر در پاسخ به ملی‌سازی کانال سوئز، ۱۹۵۷ حمایت مالی آمریکا و بریتانیا از پادشاه اردن، ۱۹۵۸ دخالت سازمان سیا در انتخابات دموکراتیک لبنان علیه جبهه‌ی ملی آزادی لبنان، ۱۹۶۷ حمله‌ی اسرائیل به اراضی فلسطین و سوریه و مصر و اشغال بخشی از آن، ۱۹۷۳ حمله‌ی اعراب به اسرائیل برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی، ۱۹۷۵ آغاز جنگ داخلی لبنان با حمله‌ی فالانژهای (تندروهای مسیحی) تحت حمایت اسرائیل به پناهندگان فلسطینی در لبنان، ۱۹۷۸ حمایت آمریکا از سادات در مصر و امضای صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، ۱۹۷۹ انقلابِ ایران علیه اداره‌ی کشور توسط نماینده‌ی آمریکا، ۱۹۸۰ حمله‌ی عراق به ایران با حمایت غرب، ۱۹۸۲ حمله‌ی اسرائیل به لبنان، قتل‌عام‌های صبرا و شتیلا و اشغال جنوب لبنان و بیروت، ۱۹۹۱ حمله‌ی موشکی صدام به اسرائیل و جنگ اول آمریکا با عراق، ۱۹۹۲ آغاز تحریم مرگبار عراق، ۲۰۰۱ حمله‌ی آمریکا و متحدانش به افغانستان، ۲۰۰۳ حمله‌ی آمریکا و متحدانش به عراق، ۲۰۰۶ حمله‌ی اسرائیل به لبنان و آغاز تحریم‌های فلج‌کننده‌ی ایران، ۲۰۱۱ حمله‌ی آمریکا و متحدانش به لیبی، ۲۰۱۳ پیدایش داعش در ویرانه‌های جنگ عراق: گروهی که با همه‌ی مردمان منطقه جنگید به جز با اسرائیل، ۲۰۱۴ کودتای نظامی در مصر با پشتوانه‌ی آمریکا، ۲۰۱۵ ورود عربستان و  آمریکا به جنگ یمن و سوریه، ۲۰۲۰ اقدام جنگی آمریکا علیه ایران با ترور قاسم سلیمانی، ۲۰۲۳ حمله‌ی حماس به اسرائیل و آغاز نسل‌کشی در غزه به‌ دست اسرائیل و آمریکا، ۲۰۲۴ حمله‌ی اسرائیل به کنسول‌گری ایران در دمشق، ترور اسماعیل هنیه در تهران و بمباران لبنان، سوریه، یمن و تجاوز نظامی اسرائیل به خاک لبنان....»

***

۲۶مهرماه ۱۴۰۳ در تاریخ هرگز فراموش نخواهد شد

کمونیست های فلسطینی در سوگ سنوار!

این مقاله از دکتر «محمد قرگوزلو»، مقیم ایران، منتشر شده است؛ ضمن محکوم کردن قتل جنایتکارانه رهبر حماس، «سنوار»، شجاعت و مقاومت و پایداری او را ستود و نبرد بی‌باکانه او را در مقابل دشمن تا بُن‌دندان مسلح، الهام‌بخش میلیون‌ها فلسطینی و میلیون‌ها انسان در منطقه و جهان تحلیل کرد. در بخشی از این مقاله چنین آمد:

«جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین مراتب سوگواری خود را نسبت به شهادت رهبر و فعال برجسته‌ی ملی یحیا سنوار فرمانده جنبش حماس و بنیانگذار شاخه‌های نظامی الاقصا و یکی از سرسخت‌ترین نمادهای مبارزه‌ی خلق فلسطین اعلام می‌دارد».

جبهه‌ی خلق همچنین ضمن چاپ پوستری از تصویر بزرگ «یحیی ابراهیم حسن السنوار/ أبو ابراهیم» از او به عنوان «مهندس عملیات دلاورانه طوفان‌الاقصا» نام بُرد.

«یحیا سنوار با خون خود زیباترین مفاهیم فداکاری را مصور کرد و به دفاع از خلق فلسطین برخاست. او همراه و پشتیبان ستمدیده‌گان فلسطینی و لبنانی در مقابل تجاوز دشمن صهیونیستی بود. ما به شدت تأکید می‌کنیم که اندوه فقدان او فقط بر عزم و اراده‌ی راسخ ما به منظور تداوم راه شهدا و ادامه‌ی نبرد تا آخرین قطره‌ی خون‌مان خواهد افزود. کما اینکه در غیاب او مصمم‌تر از همیشه و تا پای جان برای آزادی کامل خاک فلسطین و رهائی تمام سرزمین‌های اشغالی عربی در لبنان و سوریه و گرفتن انتقام خون رهبران و شهیدان‌مان به مبارزه ادامه خواهیم داد.»

«به خاک‌افتادن تراژیک یحیا سنوار موج غیرمنتظره‌ائی از واکنش‌های مختلف را برانگیخت. سطح و حجم این موضوع به مراتب گسترده‌تر از واقعه‌ی ترور اسماعیل هنیه در تهران یا کشته شدن حسن نصرالله در ضاحیه‌ی بیروت بود. با توجه به اینکه سنوار از لحاظ تشکیلاتی و سابقه‌ی فعالیت سیاسی نظامی از نامبرده‌گان پائین‌تر بود، اما قتل او از هر منظر مهم‌تر جلوه کرد. این برای نخستین‌بار طی سال‌های بعد از انتفاضه‌ی دوم (۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ تا ۸ فوریه ۲۰۰۵) بود که مساله‌ی فلسطین با خون یحیا سنوار یک دو قطبی کاملاً مشهود را ایجاد کرد. تو گوئی: شهری بود که ناگهان به خاموشی فرو رفت. جنگلی بود که با تمام درختانش سوخت و خاکستر شد. تکیه‌گاه گسترده و پناهگاه امنی بود که به تمامی فروریخت. زمینی بود که دهان گشود و قاره‌ئی را با خود به اعماق تاریکی برد. گلستانی بود که ارغوان و نسترن‌اش را در معرض بادهای سمی پرپر شده دید. امیدی که به یاس گرائید. نیز ضربه‌ئی بود که کل سازه‌های «نظام جهانی نو» را درهم‌شکست. نیز موشکی بود که «نظم نوین جهانی» ناتو ساخته را در ابعادی فراتر از ۱۱ سپتامبر داغان کرد. تعرضی به قامت انسان و انسانیت بود که غم و داغ تمام مبارزان به خون غلتیده‌ی ضداشغال – از ویتنام و الجزایر و لیبی و مصر و سوریه و اردن و عراق و افغانستان تا اوگاندا و غنا و اتیوپی – را زنده کرد. و جالب اینکه فاعلیت این واقعه‌ی تاریخی در خرابه‌های تل‌السلطان رفح به عهده‌ی پلشت‌ترین و هارترین و خبیث‌ترین و خونریزترین جناح فاشیست سرمایه‌داری متفعن معاصر گذاشته شده بود. و جالب‌تر اینکه این موجود تبهکار ناخودآگاه و برای نمایش اقتدار و قدرت خود دوربین را به عمق فاجعه برد تا صحنه‌ی شگفت‌ناک‌ترین واقعه‌ی اتفاقیه دوران ما در حافظه‌ی تاریخ دو گانه‌ی رو به زوال و زاینده‌ی آینده ثبت شود. صحنه‌ئی که انحطاط و در همان حال شکوه مبارزه‌ی بشریت سرگردان را نشان می‌داد. بشریتی که در حال فرورفتن در گنداب بویناک سرمایه‌داری فاشیستی آخرالزمانی بود و در مقابل خود میخک سرخی را می‌دید که از اعماق مرداب روئیده است. چند ثانیه از مرگ انسانی که قربانیِ ۷۷ سال جنایات قصابانی با کُنده‌های خونین و ساطوری به دست بود. قاتلانی که فقط ظرف یکسال گذشته بیش از ۴۳ هزار انسان غیرنظامی را ذبح کرده‌اند و صدها هزار تن و جان شیفته را با زخم‌هائی هولناک به زیر آوارها کوبیده‌اند. واقعیت این است که جهان امروز بیش از همیشه به یک سلاخ‌خانه‌ی بی در و پیکر تبدیل شده است».

***

درود بر یحیی سنوار قهرمان خلق فلسطین

مقاله‌ای خواندنی از «مسعود امیدی»، تحلیلگر مسائل سیاسی در مورد جانباختن «یحیی سنوار»، رهبر جنبش مقاومت فلسطین:

«نمی‌توان انسان‌دوست بود، آزادی‌خواه بود، مدافع صلح و حق حاکمیت ملت‌ها بود، مدافع دموکراسی بود، دشمن نژادپرستی صهیونیستی و فاشیسم و نئوفاشیسم امپریالیستی بود، مخالف نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی بود، نمی‌توان انسان و    شرافتمند بود و برای یحیی سنوار قهرمان خلق فلسطین، که در سنگر مبارزه با نژادپرستی صهیونیسم (و مدافع جنایتکار و وقیح آن امپریالیسم و به ویژه امپریالیسم آمریکا) جانباخت، متاثر و اندوه‌گین نشد!

او نماد ایستادگی و رزم پایدار و خستگی‌ناپذیر خلق قهرمان فلسطین بود. اگر زمانی عرفات، جرج حبش، نایف حواتمه، لیلا خالد و ... نمادها و رهبران مبارزه شجاعانه و دلاورانه خلق قهرمان فلسطین علیه جانیان صهیونیست و حامیان غربی آن بودند، روند تحولات شرایط را به گونه‌ای رقم زد که امروز اسماعیل هنیه‌ها، حسن نصرالله‌ها و یحیی سنوارها در جایگاه رهبران و قهرمانان این خلق مبارز قرار گرفتند.

می‌توان با نگاه و رویکرد ایدئولوژیک و آرمانی آن‌ها و با برخی مواضع و جهت‌گیری‌های سیاسی آن‌ها مخالف بود، اما نمی‌توان به احترام شجاعت، فداکاری و پیکار خستگی‌ناپذیر و قهرمانانه آن‌ها در دفاع از آرمان خلق فلسطین از جا برنخاست و برایشان درود نفرستاد!

یحیی سنوار به نوعی حامل پرچمی است که چند دهه قبل در دست چه‌گواراها، لومومباها، آلنده‌ها و بسیاری از رهبران مبارز و جان‌باخته خلق‌های مبارز برای استقلال و حاکمیت ملی و علیه نژادپرستی و استعمار و امپریالیسم بود.

بر اساس داده‌ها و اطلاعات معتبر، نزدیک به ۱۹۰ هزار انسان طی یک سال گذشته به صورت مستقیم و غیرمستقیم در غزه توسط نژادپرستان صهیونیست و با حمایت مستقیم و آشکار آمریکا و سایر حامیان غربی آن کشته شده‌اند که بیش‌تر آن‌ها را هم زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. بسیاری در زیر آوارها مدفون شده‌اند و ...

گرسنگی در غزه بیداد می‌کند، غزه با بمباران‌های خارج از تصور، شخم زده شده است. دو میلیون انسان در شرایط وحشتناک آوارگی و فقر گرفتارند. در هیچ جا، در پناهگاه‌ها و مدارس و بیمارستان‌ها و ... در امان نیستند. در همه جا مورد بمباران قرار می‌گیرند.

نمی‌توان انسان و شرافتمند بود و در سوگ تک تک این قربانیان دچار اندوه و کینه و خشم نسبت به رژیم نژادپرست اسرائیل و حامیان آن نشد!

نفرت‌انگیز است رویکردی که از روز نخست پس از عملیات ۷ اکتبر با ژستی ریاکارانه و فریبنده و حقوق بشری تلاش کرد تا جانی و قربانی را در دو کفه یک ترازو بگذارد و هر دو را محکوم کند و برای کشته‌شدگان اشغالگر عملیات ۷ اکتبر همانگونه دل بسوزاند که برای ده‌ها هزار نفر قربانی تجاوزگری و نژادپرستی صهیونیسم! این گونه موضع‌گیری، نشانی از اخلاق و شرافت را بازتاب نمی‌دهد. 

در شرایطی که سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی سترون شده‌اند، و در شرایطی که رژیم نژادپرست اسرائیل آشکارا تمام قطع‌نامه‌ها و توافق‌نامه‌های حقوقی و بین‌المللی، از جمله توافقنامه‌ای را که بر اساس آن ۸۰ درصد از سرزمین تاریخی فلسطین را از آن خود کرد، زیرپا می‌گذارد و با هیچ عقوبتی مواجه نمی‌شود و جهان نیز تنها نظاره‌گر این وضعیت و نژادپرستی در زندان و شکنجه‌گاه روباز جهان در غزه بود، تردیدی نیست که خلق قهرمان فلسطین و رهبران مبارز آن بر اساس موازین حقوق بین‌الملل و عقل سلیم و شرافت انسانی و ... مجازند برای دفاع از خود دست به هر اقدامی از جمله آنچه در ۷ اکتبر رخ داد، بزنند!

جان‌باختن تک تک فرزندان، کودکان زنان و مردان و مبارزان و رهبران خلق قهرمان فلسطین در غزه، کرانه باختری، مردم و مبارزان لبنان و ... تاثربرانگیز است. ترور اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران، ترور ناجوانمردانه حسن نصر‌الله در بیروت با بمب سنگر شکن آمریکایی و ... بسیار تاثربرانگیز و برانگیزاننده خشم و کینه نسبت به نژادپرستی صهیونیسم و امپریالیسم بوده است. اما قتل یحیی سنوار که تا آخرین لحظه در سنگر مبارزه رودرو با این جانیان رخ داد، از نوع دیگری است، با تاثراتی بسیار عمیق‌تر و ...

او هزینه پایبندی به آرمان‌های خود را با زندگی و مبارزه خود، با دهه‌ها زندان، مبارزه و سرانجام ایستادگی تا آخرین نفس در برابر رژیم و نظامیان وحشی و نژادپرست اسرائیل و حامیان امپریالیست آن پرداخت.

باید به احترامش برخاست.

بی‌شک نام یحیی سنوار به عنوان نماد مبارزه و قهرمان خلق دلاور و رزمنده فلسطین، ماندگار و جاودانه است!"

***

نه به جنگ، شعار صنفی است!

این بیانیه توسط سندیکای کارگران فلزکارمکانیک ایران منتشر شده است و مخالفت خود را با هرگونه حمله نظامی علیه ایران ابراز داشته است. جهت‌گیری صل‌خواهانه و ضدتجاوز نظامی به ایران و اتحاد و همبستگی همه کارگران ایران ضمن مبارزه برای حقوق صنفی خود محتوای این بیانیه سندیکای کارگران فلزکار مکانیک را بازتاب می‌دهد:

«چندی است با بحرانی‌تر‌شدن فضای سیاسی کشور، موضوع نه به جنگ افروزی و محکوم نمودن حمله به کشورمان، منجر به بحث‌هائی در میان بازنشستگان فعال گردیده است. دوستانی عنوان می‌کنند این شعار سیاسی است و ربطی به مسایل صنفی ندارد و بهتر است کار صنفی را با کار سیاسی مخلوط نکنیم.

تعریف از کار صنفی فقط افزایش دستمزد، مستمری، بهبود درمان، اعتصاب و اعتراض و جمع شدن در خیابان، خلاصه نمی‌شود، بلکه هر موضوعی که در زندگی زحمتکشان اثرگذار است، چه منفی و چه مثبت، به آنان ربط دارد و موضع‌گیری زحمتکشان را می‌طلبد. آیا جنگ و صلح در زندگی زحمتکشان اثر منفی و مثبت ندارد؟ و نباید آن را سر لوحه کار مطالباتی قرار داد؟؟

با حمله به ایران بی‌تردید زندگی فرزندان‌مان و همه ما تحت تأثیر قماری که محافل سرمایه‌داری جهانی برای آن کیسه‌ها دوخته‌اند، به خطر خواهد افتاد و بسیاری جان‌شان را از دست خواهند داد. ویران‌شدن زیرساخت‌های داروئی، نیروگاهی، پالایشگاهی در زندگی همه ما تاثیرگذار خواهد بود. برای مثال در آن شرایط داروهائی که زحمتکشان مصرف می‌کنند توسط دلالان به پستوها خواهد رفت و زندگی بسیاری از جمله بازنشستگان و زندگی بیماران خاص به مخاطره خواهد افتاد. ما که امروز به دنبال بهبود وضعیت درمانی خود هستیم، باید چند قدم عقب‌نشینی کنیم. آیا باز هم جنگ و یا صلح نباید مورد توجه بازنشستگان مطالبه‌گر باشد؟ به تاریخ رجوع کنیم و از آن بیاموزیم.

از سال ۱۳۲۰ و با حضور شورای متحده مرکزی زحمتکشان، کارگران در مسایلی که به زندگی آنان مربوط بود، دخالت کردند، از مبارزه با استعمار انگلیس در صنایع نفت، مبارزه با مالکان و خان‌های انسان‌نما، تا حضور در ملی کردن صنعت نفت. سال ۱۳۲۵ در جشن روز کارگر در آبادان یکی از زنان سخنران عضو شورای متحده آبادان خواستار ملی شدن صنعت نفت شد. (منبع: ایران بین دو انقلاب نوشته آبراهامیان) روز ۳۰ تیر حضور کارگران برای به زیر کشیدن قوام‌السطنه و روی کار آوردن دکتر مصدق برای نخست وزیری. تظاهرات سندیکاهای کارگری در مخالفت با ورود هریمن آمریکایی به ایران. اما از همه جالب‌تر موضع‌گیری سندیکای کارگران کفاش در مخالفت با جدایی بحرین از ایران با فشار انگلیس بود که طی بیانیه‌ای این عمل رژیم شاهنشاهی محکوم شد (گفتگو با جواد مهران گهر عضو هیات مدیره سندیکای کارگران کفاش تهران). از بستن شیرهای نفت توسط سندیکای کارگران شرکت نفت در سال ۵۷ و سقوط رژیم پهلوی، که همه در جریان هستند، اشاره‌ای نمی‌کنم.

دوستان بازنشسته، یک سندیکالیست واقعی و یک مطالبه‌گر کف خیابان فقط به دنبال بهبود مسایل حقوقی نیست، بلکه هر امری که با زندگی و مرگ ما و خانواده‌هایمان در ارتباط باشد، باید موضع‌گیری کند و مبارزه برای صلح و محکوم کردن حمله نظامی به ایران در کنار دیگر خواسته‌های معیشتی و درمانی و کوتاه کردن دست مافیا از صندوق‌های بازنشستگی باید برایمان مهم باشد».

***

سنوار عروج انسانیت بود

بیانیه «سازمان تدارک کمونیستی» در محکومیت جنایت امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها در به شهادت رساندن «یحیی سنوار» رئیس دفتر سیاسی حماس:

«آنچه در ۲۶ مهر ماه در ویرانه‌های غزه واقع شد، اتفاقی ساده نبود، واقعه‌ای منحصر به یک جنگ نبود، حماسه‌ای محدود به ملت قهرمان فلسطین و مردم شریف و مقاوم غزه نبود. آنچه واقع شد فراتر از تمام اینها بود. این واقعه‌ای بود به معنای واقعی کلمه تاریخی-جهانی. امری برای تمام بشریت، جوانه نظم جهان آینده بود در دل مرداب متعفنی که سرمایه‌داری بشر را در آن غرق کرده است. و چه مکار است تاریخ که رسالت اعلام بشارت زایش این جهان نو را بر عهده خون‌خوارترین، کثیف‌ترین، متعفن‌ترین و تهوع‌انگیزترین موجود این مرداب قرار داد. آنچه در آن ساختمان تل‌السلطان رفح ویران واقع شد، برای لحظه‌ای لنز جهان را برگرداند تا تصویر واقعیت آنچنان که هست در برابر چشمان جهانیان آشکار شود و نه آنچنان که نمایاندند. تمام جهان دید که اخلاق در کدام سوی جدال قرار دارد و رذالت در کدام سو. و این را خود آن هیولا در لحظه‌ای از شعف شهوت‌وار خونخواری که دندان خویش را در گلوی قربانی فرو کرده باشد، به جهانیان نشان داد. و این آن چیزی بود که پایان حماسی سنوار را به آغاز نمادین جهان آینده بدل نمود.

تاریخ معاصر اتفاقا به تصاویری نیاز داشت که از رفح به جهان مخابره شد. نه لحظات مرگ قهرمانانه سالوادور آلنده در دوربین ثبت شده بود و نه جان‌باختن پزشک و سردار توده‌های محروم جهان، ارنستو چه گوارا و نه مرگ شاعرانه امیر پرویز پویان و غسان کنفانی و ویکتور خارا و میلیون‌ها انسان دیگری که بپاخاستند و بهای دفاع از حرمت انسانی خویش و انسانیت انسان را با جان خویش پرداختند. در همین فلسطین هم نه تصویری از لحظات جان باختن هنیه در دست بود و نه از مرگ تلخ سید حسن نصرالله و یارانش. هیولای کشتار باعث شده بود تا جهانیان روز و شب تصاویر جان باختن کودکان و زنان و مردان بیگناه زیر آوار بمب‌ها و رگبار گلوله‌ها و در میان شعله‌های آتش شاهد باشد. این پلشت اما قهرمانانی را مسئول مرگ آنان نشان می‌داد که مدعی بود در گوشه‌ای از جهان پنهان شده‌اند و غیرنظامیان را به سلاخی می‌فرستند. ماشین مرگبار هیولای فاشیستی صهیونیستی نه تنها توده‌های بی‌دفاع را سلاخی می‌کرد و جانشان را می‌ستاند، بلکه همچنین به کمک دستگاه اهریمنی رسانه‌های جهان تهوع‌انگیز «آزاد» آرمان‌شان و آرزوهایشان را نیز به لجن می‌کشید. لحظات مرگ با شکوه سنوار لحظات اعلام پایان این وضعیت بود.

به همان اندازه که تصاویر فروپاشی برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک در سپتامبر سال ۲۰۰۱ اعلام آغاز دوران به غایت خونبار و سیاه جهان تحت سیادت مطلقه امپریالیستی غرب بود، به همان اندازه تصاویر رزم حماسی آن مرد در آن بنای ویران پایان این دوران سیادت را بشارت داد. مرد ناتوان زخم‌خورده از جنگ و پوشیده از غباری که دست خود را از دست داد، اما عزم خود را نه. تصاویر حماسه‌ای که آفرید برای همیشه در اذهان توده‌های محرومین در سرتاسر جهان حک شده است. او برج‌فرازان جهان محرومان بود. درود بر شرافت این انسان بزرگ که نماد شرافت انسانیت بود. سنوار تجسم واقعی این حکم بود که غزه گره‌گاه خونبار سرمایه‌داری معاصر است و فلسطین امروز نه فقط برای نجات خود، بلکه برای نجات جهان مبارزه می‌کند. در برابر عظمت این مردم قهرمان و فرزندانش، تنها می‌توان سر تعظیم فرود آورد. به سازمان مذهبی حماس باید تبریک گفت که چنین رهبرانی را از دل خود بیرون داده است.

به عنوان کمونیست، به عنوان مبارزانی پیگیر برای دستیابی به جهانی رها شده از چنگال خونین ستمگری سرمایه‌داری،‌ کلاه خود را به احترام سنوار از سربرمی‌داریم و اعلام می‌کنیم که استوار و بی‌تزلزل در کنار مقاومت شکوهمند مردم فلسطین و لبنان خواهیم ایستاد و هر جا که با دشمنان آنان روبرو شویم قاطعانه به مقابله خواهیم پرداخت.

درود برمردم قهرمان غزه، درود بر مردم شریف جنوب لبنان، درود بر تمامی رزمندگان در صفوف مختلف مقاومت فلسطین.

سازمان تدارک کمونیستی

۲۷ مهر ۱۴۰۳

بیانیه مطبوعاتی دفتر سیاسی جبهه خلق برای آزادی فلسطین  درمورد شهادت یحیی السنوار

جبهه خلق برای آزادی فلسطین برعکس چپ‌های هپروتی و منحرف ایران، که سازمان حماس را بخاطر افکار مذهبی محکوم می‌کنند و ارتجاعی می‌نامند، با سازمان همکاری سیاسی و نظامی نزدیکی دارد و علیه قوای متجاوز متحد عمل می‌کنند. جبهه خلق که بنیان‌گزارش «رفیق جرج حبش» است از کمونیسم دفاع می‌کند اما در اتحاد سیاسی با حماس و سایر سازمان‌های مشابه نه برحسب ایدئولوژی مشترک، بلکه سیاست مشترک علیه متجاوزین صهیونیست فعالیت می‌کنند. این جبهه در مورد قتل یحیی سنوار چنین نوشته است:

«جبهه خلق برای آزادی فلسطین عزادار رهبر و سازمانده بزرگ ملی، شهید یحیی السنوار، «ابو ابراهیم» رئیس جنبش حماس، معمار حماسه طوفان‌الاقصی و یکی از برجسته‌ترین نمادهای مبارزه فلسطینی‌ها در جهان، است.

جبهه خلق برای آزادی فلسطین، با سربلندی و افتخار بسیار، به نمایندگی از دبیرکل و معاون وی، برای قهرمان و شهید فلسطینی، رهبر بزرگ ملی، مبارز، مقاوم، اسیر آزاده، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس، شهید مبارز یحیی السنوار «ابو ابراهیم» معمار حماسه طوفان الاقصی و قهرمان نبرد سیف القدس، که در درگیری قهرمانانه در رفح، در جنوب نوار غزه به همراه چند تن از همرزمانش با پیوستن به کاروان شهدای بزرگ ملت و آرمان عادلانه فلسطین و عزت و آزادی خلق عرب به شهادت رسید، عزادار است.

فلسطین و آرمان مبارزه خلق فلسطین، جناح‌های مقاومت و کل ملت، رهبر بزرگی را از دست دادند که هرگز عقب‌نشینی نکرد. او عمر خود را در بحبوحه مقاومت و دفاع سرسختانه از حقوق مردم و سرزمین‌اش سپری کرد، او در زندگی خود نمونه‌ای استثنائی از یک مبارز متعهد به دغدغه‌های مردم‌اش را به نمایش گذاشت و شهادت وی در خط مقدم دفاع از فلسطین، او را به عنوان یک رهبر شکست‌ناپذیر در یاد و خاطره خلق جاودانه کرد. او در راه پیروزی یا شهادتی که در پرافتخارترین مناصب به عنوان رزمنده مدافع خلق خود به دست آورد، درنگ نکرد.

شهید بزرگوار با مجاهدت و مواضع خود نمادی از استواری، اراده، صلابت و شخصیت آهنینی بود که تسلیم و شکست را نمی‌شناخت. او نقشی پیشگام در توسعه مقاومت داشت. او به همراه گروهی از فعالان جناح‌های مختلف در رهبری جنبش زندانیان در سال‌های طولانی حبس مشارکت مؤثری داشت و مبارزات قهرمانانه‌ای را علیه مسئولان زندان انجام داد و پس از آزادی همواره بر وحدت صفوف مقاومت در برابر اشغالگری تأکید داشت.

شهید، شایستگی و شجاعت خود را در رهبری نظامی و سیاسی مقاومت به نمایش گذاشت. او از هیچ یک از اصول و منافع ملی عقب‌نشینی نکرد و صدای او در دفاع از اسرا و آرمان فلسطین بلند، و در مواضع خود ثابت قدم، و از اهمیت وحدت ملی و مقاومت مشترک آگاه بود. جبهه خلق تسلیت صمیمانه خود را به خانواده شهید فرمانده «ابوابراهیم» و برادران جنبش حماس ابراز می‌دارد و تاکید می‌کند که خون رهبران قهرمان هدر نخواهد رفت و شهادت رهبر «سنوار» هیزم تازه‌ای بر آتش مقاومت است و خون پاک او گواه خواهد بود که این قوم شکست‌ناپذیر است، و هر زمان که دشمن بخواهد شعله مبارزه خلق را خاموش کند، عزم او بیش‌تر می‌شود. و آنگاه که دشمن گمان کند که با ترور رهبر، مقاومت را از بین می‌برد، ده‌ها رهبر جدید از خون او متولد می‌شوند، محکم‌تر و مصمم‌تر. تجربه ثابت کرده است که شهادت رهبران این روند را متوقف نمی‌کند، بلکه آن را تثبیت می‌کند و صحنه‌های تقابل را شعله‌ور می‌سازد. و این چیزی است که اتفاق خواهد افتاد.

شهیدان سربلند و جاودانه‌اند و پیروزی فلسطین اجتناب‌ناپذیر است.

جبهه خلق برای آزادی فلسطین

دفتر سیاسی

۱۸ اکتبر ۲۰۲۴

ترجمه و تکثیر از حزب کار ایران (توفان)

***

یک سال بعد از «طوفان الاقصی» ایران، محور مقاومت

و اسرائیل کجا ایستاده‌اند؟ خاورمیانه آبستن چه تحولاتی است؟

شانزدهم مهرماه ۱۴۰۳

مقاله بسیار ارزشمند تحلیلی در مورد سالگرد «طوفان‌الاقصی»، علل آن و تاثیرات جهانی ژئوپلیتیک و نقش ایران به عنوان یکی از اعضا محور مقاومت و آینده این درگیری‌ها در منطقه. نویسنده این مقاله تحلیلی «نوید م» است که نگاه صحیحی به ریشه جنگ آزادی‌بخش فلسطین علیه متجاوزین صهیونیست دارد. وی با تحلیل همه‌جانبه از جنبش‌های مقاومت رهای‌بخش فلسطین و لبنان و یمن علیه صهیونیسم و امپریالیسم حمایت می‌کند و مخالفت خود را علیه بیانیه‌های مبهم و دو پهلو و هم‌سنگ قراردادن قربانی و متجاوز و آنها که در «دو قطب» می‌خواهند بجنگند، اعلام می‌دارد. بخشی از این مقاله ارزنده را می‌خوانید:

«در یکسال پس از «طوفان‌الاقصی»، غزه با بمب‌های امریکائی، با خاک یکسان شده و ۴۲ هزار نفر کشته بر جای گذارده است. نزدیک به صدهزار نفر زخمی شده‌اند و پیکر حدود هشت‌هزار نفر هنوز زیر آوار ویرانه‌هاست. شصت‌ درصد از کشته‌ها و زخمی‌ها زنان و کودکان‌اند.

باز گشت اسرائیل به نقطه صفر، در یکسالگی طوفان‌الاقصی

صهیونیست‌ها امروز،درسالگرد هفتم اکتبر، به کشتارهای وحشتناکی در غزه و جنوب لبنان دست زدند. اما موشک‌های قسام امروز، برای اولین‌بار به تل‌آویو بزرگ اصابت کرد، خرابی و تلفات بالائی به بار آورد و ترس و وحشت را بر این شهر مستولی ساخت. موشک‌های بالستیک یمنی هم عملیات قسام را کامل کرد. حزب‌الله هم موشک‌های زیادی با بردهای مختلف به مستعمره‌های صهیونی شلیک کرد و خرابی و تلفات به بار آورد.

مقاومت جانانه فلسطین و لبنان ادامه دارد، اسرائیل لاف برنده شدن در جنگ را می‌زند. صهیونیست‌ها می‌خواهند پیروزی‌های تاکتیکی خود را در جنگ موفقیتی استراتژیک جلوه دهند. اما هرگز موفق به این کار نخواهند شد. اسرائیل به هیچ‌کدام از اهداف اعلامی خود، یعنی نابودی حماس و آزادی گروگان‌ها دست نیافته است. راهبرد اسرائیل هم‌چنان، دمار و کشتار است و هیچ امکانی برای برون‌رفت از این بن‌بست ندارد.

نتانیاهو تصمیم داشت، در سالگرد هفتم اکتبر پیروزی نهائی خود را، بر حماس در غزه اعلام کند، اما وقایع و رویدادها مطابق میل‌اش پیش نرفت. چرا که نه تنها، یکسال پس از عملیات هفتم اکتبر گروگان‌های اسرائیلی هم‌چنان در دست حماس‌اند، بلکه حماس و دیگر مبارزان و مقاومین فلسطینی هم‌چنان در این باریکه فعال هستند و نظامیان اسرائیلی را گه‌گاه در کمین خود گرفتار می‌کنند.

موشک‌های القسام روز هفتم اکتبر ۲۰۲۴ گنبد کذائی آهنین را سوراخ کردند و به تل‌آویو رسیدند و نقاطی را به آتش کشیدند و آژیرهای خطر را در سراسر تل‌آویو به صدا درآوردند. این یعنی صهیونیست‌ها از به خاک و خون کشیدن مردم غزه طرفی نبسته‌اند و هیچ امنیتی برای خود به ارمغان نیاورده‌اند و پس از یکسال کشتار و ویرانی باز به نقطه صفر بازگشته‌اند.

اسراییل امروز نا امن‌تر از همیشه است. پانصدهزار نفر از ساکنان اسرائیل آواره شده‌اند. ده‌ها هزار نفر از اسرائیل طی یکسال اخیر مهاجرت کرده‌اند. اسرائیل و رژیم حاکم بر آن میان دولت‌ها و ملت‌های جهان بیش از پیش منفور شده است. خصوصاً میان ملت‌های منطقه.

بن‌بست کشندۀ جنگ یکسالۀ اسرائیل در غزه (شهری که دیگر هیچ هدف مهمی برای هدف قراردادن در آن وجود ندارد) صهیونیست‌ها را برای بن‌بست شکنی در این جنگ بی‌انتها به حمله هوائی به لبنان واداشت.

جبهه لبنان و سوریه و موشک‌های ایران

اسرائیل در ماه‌های اخیر، برای فلج کردن شبکه مقاومت ضد صهیونیستی منطقه و قطع شریان‌های حیاتی آن، دست به یک سلسه ترورهای زنجیره‌ای هدفمند، در لبنان و سوریه زد و تعدادی از مستشاران نظامی ایران و فرمانده‌هان ارشد حزب‌الله وحماس را به شهادت رساند. اوج این شرارت‌ها، حمله به کنسول‌گری ایران در دمشق در یکم آوریل سال جاری بود، که دو هفته بعد با عملیات موشکی وعده صادق یک، جواب سهمگینی دریافت کرد و پاسخی به ایران نداد. اما ترور هنیه در تهران و به تعویق افتادن پاسخ ایران به اسرائیل، با خدعه دیپلماتیک امریکائی‌ها و پیام اردنی‌ها و عمانی‌ها و مصری‌ها و قطری‌ها، اسرائیلی‌ها را جری‌تر ساخت و سطح بازدارندگی آنها را در برابر ایران ارتقا داد. با احیای اعتماد به نفس ژنرال‌های اسرائیلی، ترورهای هدفمند با انفجار پیجرها در لبنان ادامه یافت و نقطه اوج آن، هدف قرار دادن مقر مرکزی حزب‌الله و کشتن حسن‌نصرالله و بیش از بیست نفر از اعضای موثر این حزب با بمب‌های سنگرشکن اهدائی امریکا بود. بعد از ترور حسن‌نصرالله، رجزخوانی‌های نتانیاهو و تیم آدمکش آن ادامه یافت تا آنجا که وعده تغییر نقشه ژئوپلتیک منطقه، از دهان ژنرال‌های اسرائیلی تکرار شد و نتانیاهو آدمخوار وعده آزادی تهران را به اپوزیسیون خود فروخته و مزدور ایرانی داد!

اما این خوشی رژیم صهیونی- امریکائی دیری نپایید و ایران اینبار، در آستانه هفتم اکتبر، موشک‌های پیشرفته‌تر خود را در قالب وعده صادق دو، بر مراکز نظامی و جاسوسی اسرائیل فرو بارید و به اعتراف ناظران مستقل و حتی خود اسرائیل بسیاری از این موشک‌ها به هدف اصابت کرد و بازدارنگی خدشه‌دار شده ایران بعد از ترور هنیه ترمیم شد.

آنان که حجم دهشت و ویرانی و کشتار در غزه و لبنان و کرانه باختری را نمی‌بینند و لاجرم مقاومت مشروع مردم فلسطین و لبنان در برابر تجاوز را هم در نظر نمی‌گیرند و دو طرف جنگ اسرائیل در غزه و لبنان را، هم‌سنگ می‌انگارند و با تاریخ‌زدائی از تشکیل دولت یهودی اسرائیل در سرزمین آبا و اجدادی فلسطینیان، رخداد هفتم اکتبر و نسل‌کشی متعاقب آن را، به جنگ بنیادگرایان یهودی و مسلمان فرو‌می‌کاهند، دچار« کوری» غیرقابل علاج شده‌اند، نوعی کوری تاریخی که با تأسی از نویسنده بزرگ پرتغالی«خوزه سارامگو» در رمان معروف کوری، می‌توانم این کوری تاریخی را نوعی «سفیدبینی» ابلهانه و غیرقابل علاج، از سمت شیفتگان امپراطوری امریکا بدانم. سفید‌شوئی جنایات هفتادساله صهیونیست‌ها در منطقه ما و هیولاانگاری از جنبش مقاومت فلسطین، با این نوع کوری سفیدبینانه، سیاهه‌ی بلند جنایات امریکا و صهیونیسم طی یکسال اخیر در غزه، باید به پای حماس نوشته شود.

پس از غرش موشک‌های ایران به سمت تل‌آویو، تب صدور بیانیه برای صلح در فضای مجازی هم بالا گرفت. گوئی تاکنون جنگ و کشتار در کار نبوده است و این موشک‌های ایران است که اوضاع را خراب می‌کند! طی یکسال اخیر ده‌ها میلیون انسان در سراسر جهان در محکومیت نسل‌کشی اسرائیل به خیابان آمدند، هزاران بیانیه در محکومیت جنگ در سراسر جهان صادر شد، اما آب از آب تکان نخورد و کشتار فلسطینیان با شدت بیش‌تر ادامه یافت.

پربسامدشدن این بیانیه و انذارها پس از غرش موشک‌ها از سمت ایران چه معنی می‌دهد؟ موشک‌های ایران، که پس از ترور سید حسن‌نصرالله در بیروت و کشتار ۲۰۰۰ نفر از مردم لبنان و ویرانی ضاحیه به سمت اسرائیل شلیک شد، موشک‌هائی برای صلح و برقراری موازنه و بازدارندگی بود و نه با هدف گسترش جنگ، گزافه نیست اگر، (نگارنده‌ی این سطور به جنگ‌طلبی متهم نشود) که بگویم، در این وانفسائی که نتانیاهو و تیم وحشی‌اش افسار گسیخته است، این غرش موشک‌هاست که می‌تواند صهیونیست‌ها را به پذیرش نوعی موازنه و برقراری آتش‌بس وادار کند نه بیانیه‌ها و امضاها. بیانیه‌ها و امضاهائی که بیش‌تر برای دلخوشی در فضای مجازی منتشر می‌شود و در زمین سخت واقعیت تأثیری ندارد. خویشتن‌داری و صبر استراتژیک ایران در چند دهه اخیر در برابر توطئه‌های امپریالیسم و صهیونیسم شهره خاص و عام است، اما در تقاطع‌های استراتژیک و پیچ‌های تند تاریخی، خویشتن‌داری و صبر استراتژیک، برای ایران بازدارندگی به‌بار‌نمی‌آورد.

توپ کاهش تنش و برقراری آتش‌بس و نهایتا برقرای صلح در منطقه غرب آسیا، اکنون در زمین امریکا و متحدانش است، نه در زمین ایران...»

***

جنگ غزه، فاجعه محیط‌زیستی در پس یک تراژدی بشری

 

سرمایه‌داران ودول امپریالیستی غرب در طی چند سده برای تولید هرچه بیش‌تر و کسب سود به استفاده بی‌رویه از منابع رو و زیرزمینی پرداخته و به واسطه کاربُرد سوخت فسیلی تأثیرات مخرب بسیاری بر محیط زیست کره خاکی ما و بخصوص بر محیط زیست در کشورهای مستعمره باقی گذاشته‌اند. پیامد فعالیت‌های مخرب کشورهای امپریالیستی بر محیط‌زیست به واسطه مصرف بی‌رویه سوخت فسیلی برای تولید سود هرچه بیش‌تر شامل «گرم شدن کره زمین و در نتیجه سوراخ شدن لایه اوزون، آلودگی اقیانوس‌ها و نابودی بسیاری از گونه‌ها و جانوران آبزی، انقراض گسترده و از میان رفتن تنوع‌زیستی در میان گونه‌های مختلف حیوانات وحشی، آلودگی آب‌های رو و زیرزمینی و نابودی جنگل‌ها و بیابان‌زائی» است.

با ورود صهیونیست‌ها توسط دول غربی به فلسطین، این مزدوران ضدبشر برای نابودی ملت فلسطین، برای پاکسازی قومی، نسل‌کشی و مجبور ساختن فلسطینی‌ها به ترک سرزمین آبا و اجدادی خود به انواع فشارهای فاشیستی روی آوردند، «کشتار، راندن به زور اسلحه، آزار و اذیت نژادپرستانه، نابودی خانه و کاشانه فلسطینیان و حتی نابودسازی محیط‌زیست مردم بومی فلسطین» از جمله راه‌هائی بود که برای غصب سرزمین فلسطین بکار بردند.

تا قبل از ۷ اکتبر و حمله طوفان‌الاقصی صهیونیست‌ها برای نابودی ملت فلسطین علاوه بر کشتار و اخراج مرحله به مرحله فلسطینیان تلاش بسیاری نیز برای از بین بردن محیط‌زیست فلسطینیان از جمله در غزه داشت. قبل از ۷ اکتبر نیز محیط زیست غزه بسیار مخاطره آمیز بود. سال‌ها «بمباران غزه توسط اسرائیل، محدودیت‌های واردات از اسرائیل و مصر، کمبود مزمن برق و نبود امکانات در ساخت تأسیسات ضروری، عدم دسترسی کافی به آب پاک، وجود تنها سه خط لوله آب از اسرائیل به غزه و آلوده و غیر ایمن بودن ۹۷ درصد آب آشامیدنی از لحاظ بهداشتی، شکننده‌بودن زیرساخت‌های مدیریت پسماند و آب از قبل که منجر به سوزاندن بی‌رویه زباله در محل‌های دفن و در نتیجه آلودگی هوا و خاک و آب‌های زیرزمینی ناشی از نشت زباله می‌شد». همگی به نابودی محیط‌زیست فلسطینیان در غزه منجر می‌شد.

و هم‌اکنون در حالی که کمی بیش از «یکسال از جنگ غزه می‌گذرد و در این یکسال نزدیک به ۵۰ هزار نفر انسان کشته شده است. در پس این تراژدی عظیم انسانی، جنگ غزه فاجعه‌ای محیط‌زیستی را شکل داده است که حیات مردم غزه را تهدید می‌کند. مرگ و میر ناشی از آلودگی‌ها در غزه در غبار تعداد کشته‌شدگان مستقیم بمب‌ها و خمپاره‌ها و گلوله‌ها گم شده است». نابودسازی محیط‌زیست به عنوان سلاحی در دست اسرائیل علیه فلسطینی‌ها در غزه و سرزمین اشغال شده فلسطین، در طول هشت دهه بکار رفته است. «نبود آب و برق، سیل فاجعه‌بار در مناطق متراکم شهری، ناامنی غذائی که با افزایش شدید دما و کاهش بارندگی، تأثیر طولانی مدت مواد شیمیائی سمی تشدید می‌شود». اینها همان چیزی است که شرایط خطرناکی را در آینده نزدیک برای غزه بوجود خواهد آورد. صدمات محیط‌زیستی بی‌شمار جنگ به دلیل مقدار زیاد گرد و غبار سمی منتشر شده توسط بمباران ساختمان‌ها، خرابی مدیریت پسماند، و تخریب تاسیسات تصفیه آب و گسترش بیماری‌های ناشی از آب آلوده، فلسطینی‌های غزه را با شدیدترین تهدیدها مواجه ساخته است.

صهیونیست‌ها با کشف اخیر ویروس فلج اطفال در فاضلاب غزه، قبل از اینکه با یک کمپین واکسیناسیون برای کودکان زیر ۱۰ سال فلسطینی موافقت کنند، اقدام به ارسال واکسن‌های تقویت کننده فلج اطفال برای سربازان اسرائیلی کرد. وضعیت محیط زیست غزه در حال حاضر به شدت نگران کننده است، زیرا تا آوریل، ۳۷ میلیون تن آوار ناشی از تخریب ساختمان‌ها در سراسر نوار غزه تولید شده بود. هنگامی که ساختمان‌ها آسیب می‌بینند یا فرو می‌ریزند، ابرهائی از دود مضر، گرد و غبار سمی و دود وارد محیط می‌شوند. همچنین در غزه، آزبست (پشم شیشه) که به شکل گرد و غبار بسیار سرطان زاست، معمولاً در ساخت و ساز استفاده می‌شود که خطر ابتلا به سرطان را از طریق استنشاق افزایش می‌دهد.

ارتش اسرائیل همچنین از فسفر سفید، یک سلاح آتش‌زا، که بسیار سمی است، استفاده کرده است. در نتیجه، مردم غزه با وخیم‌ترین خطرات بهداشتی روبرو هستند، و البته تمام موجودات زنده در منطقه همچنان از پیامدهای آن برای سال‌های آینده رنج خواهند برد.

از ۷ اکتبر تاکنون، ده‌ها هزار تن زباله خانگی در خیابان‌ها و محل‌های دفن‌ غیررسمی انباشته شده است که باعث و بانی آلودگی خاک و آب‌های زیرزمینی شده است و همچنین رشد بیش از حد جلبک‌ها در امتداد ساحل را باعث شده که محیط زندگی آبزیان را به خطر انداخته است. و وجود زباله همچنین باعث جذب حیواناتی مانند موش‌ها شده است که می‌توانند بیماری‌ها را به انسان منتقل کنند. دما و رطوبت بالا در فصل تابستان در غزه نیز شرایط مناسبی را برای رشد و تکثیر باکتری‌ها ایجاد کرده است. و تمام این‌ها در حالی است که با بمباران مداوم بیمارستان‌ها و مراکز درمانی و بهداشتی غزه، فلسطینی‌ها از زمان شروع جنگ نتوانسته‌اند به مراقبت‌های مناسب بهداشتی و درمانی دست پیدا کنند و به همین دلیل بعید نیست که ما در آینده شاهد اپیدمی‌های خطرناک در غزه و سرتاسر فلسطین باشیم.

آلاینده‌هائی که شامل مواد رادیواکتیو و سرطان‌زا، فلزات سنگین، آفت‌کش‌ها و سایر مواد شیمیائی هستند، هم از طریق استفاده از مهمات نظامی و هم در اثر تخریب ساختمان‌ها منتشر می‌شوند، در محیط‌زیست باقی می‌مانند و تهدیدی برای همه اشکال حیات از جمله حیوانات، پوشش گیاهی، خاک، هوا و منابع آب می‌باشد و اکوسیستم‌ها را به خطر می‌اندازند. یکی از اکوسیستم‌هائی که به ویژه توسط روان‌آب زباله‌های سمی تهدید می‌شود، وادی غزه است که ذخیره‌گاه طبیعی بخشی از سیستم رودخانه‌ای در نوار غزه است که در انتها به دریا می‌ریزد.

آب غزه مدت‌هاست توسط اسرائیل کنترل می‌شود، وضعیت از قبل بسیار شکننده بود، اما با جنگ به شدت بدتر شده است. زیرساخت‌های آسیب‌دیده یا تخریب شده شامل چاه‌های آب آشامیدنی، شبکه‌های آب مانند پمپ‌ها و برج‌ها، تأسیسات بهداشتی، شبکه‌های فاضلاب، کارخانه‌های آب‌شیرین‌کن، خروجی‌های فاضلاب و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب هستند و کمبود سوخت باعث شده است که هر پنج تصفیه‌خانه فاضلاب غزه و اکثر ۶۵ ایستگاه پمپاژ فاضلاب آن غیرقابل استفاده شوند. هم اکنون مردم مجبور به مصرف آب شور و آلوده و استفاده از آن برای پخت و پز، نظافت و بهداشت فردی می‌شوند و پیامدهای بهداشتی نوشیدن آب آلوده به ویژه برای کودکان که ۴۷ درصد از جمعیت غزه را تشکیل می‌دهند، فاجعه‌بار است. خطر ابتلا به وبا، تیفوئید، فلج اطفال و سایر بیماری‌های مرتبط با آب به طور قابل توجهی افزایش یافته است.

حتی اگر امروز جنگ پایان یابد، برآوردها نشان می‌دهد که علاوه بر آنچه در زمان جنگ به نابودی محیط‌زیست آسیب رسانده است، ۳۰ میلیون تن گازهای گلخانه‌ای در طول ساخت و ساز برای بازسازی پس از جنگ در غزه برای بازسازی ۱۰۰۰۰۰ ساختمان ویران‌شده، تولید می‌شود، که نتیجه فعالیت‌هائی مانند تولید بتن و فولاد، حمل و نقل مواد، عملیات ماشین آلات و …است. برای پایان دادن به جنایات صهیونیست‌ها و اربابان آنگلوساکسون آنها، تنها راه ادامه نبرد طوفان‌الاقصی تا پیروزی است.

 

منبع گزارش را در لینک زیر ملاحظه فرمائید

https://www.envnew.ir/?p=2480

***

خودسوزی یک کارگر به دلیل تعلیق از کار

به گزارش «ایلنا»، «فالح سعدی» کارگر نی‌بُر فصلی واحد کشاورزی مجتمع کشت‌وصنعت هفت تپه که روز ۱۹ مهر ماه به دلیل اختلاف با کارفرمای واحد خود، اقدام به خودسوزی کرد، حوالی ظهر (۲۱ مهر ماه) در بیمارستان طالقانی اهواز جان باخت .

طبق گفته یکی از همکاران وی، «فالح سعدی» با چهار فرزند با مشکلات معیشتی ناشی از فصلی بودن شغل خود دست و پنجه نرم می‌کرد و در زمان خودسوزی، مشکلاتی با مسئول واحد خود در بخش کشاورزی مجتمع کشت‌وصنعت هفت تپه داشته است.

این کارگر درباره جزئیات این حادثه گفت: از قرار معلوم آقای فالح سعدی در روز حادثه از سوی مسئول واحد برای ده روز تعلیق از کار شده بود. او زمانی که دلیل این اقدام را جویا می‌شود، از پاسخ او قانع‌ نمی‌شود و در نتیجه یک نزاع لفظی، با کشیدن بنزین از موتورسیکلت و ریخت آن روی بدن خود، اقدام به خودسوزی می‌کند.

روشن است خودکشی این کارگر و سایر کارگران نتیجه فقر و فلاکت و زورگوئی‌های سرمایه‌داران تحت حمایت نظام سرمایه‌داری جمهوری اسلامی است که چنین شرایط غیرانسانی را به آنها و سایر کارگران تحمیل کرده است. کارگری که ماه‌ها حقوق دریافت نمی‌کند و کمرش در زیر بار زندگی خم شده است و یا اخراج از کار تعلیق می‌شود در قامت هیچ نوشته‌ای توصیف‌کردنی نیست، باید به شدت محکوم گردد. اما در هر حال راه چاره این درد خودکشی نیست.

امروز پیکار علیه اخراج کارگران، پیکار برای دریافت حقوق معوقه، اضافه دستمزد، بیمه بیکاری، بهبود محیط کار، مخالفت با خصوصی‌سازی‌ها، امنیت شغلی و حق قانونی تشکیل سندیکای مستقل و در یک کلام مبارزه علیه سیاست‌های نئوليبرالي... از جمله مطالبات روز و عاجلی هستند که کارگران می‌توانند متحداً حول آنها متشکل شوند و بخشی از حقوق‌شان را از حلقوم سرمایه‌داران بی‌وجدان، که جان همه زحمتکشان را به لب رسانده‌اند، بیرون کشند.

کارگران برای رهائی از این جهنمی که نظام سرمایه‌داری آفریده است، راهی جز مقاومت و مبارزه متحد و متشکل ندارند. همه کارگران ایران دارای سرنوشت یکسانی هستند و در زیر فشار سرکوب و بی‌عدالتی حاکم به‌سر‌می‌برند. مقاومت، مبارزه و اعتراض حق طبیعی همه کارگران است. لیکن این مبارزه و مقاومت، اگرچه لازم و ضروری است، اما کافی نیست. کارگران به تشکیلات واحد صنفی مستقل نیاز دارند و باید بکوشند، علی‌رغم همه موانع موجود، متشکل شوند. آنجا که کارگران متحد و متشکل در مقابل کارفرما ایستادند موفقیت‌هائی کسب کردند و آنجا که پراکنده و بدون تشکیلات بودند، اعتراضات‌شان به‌جائی نرسیده است.

***

در جبهه نبرد طبقاتی

مروری بر اخبار و گزارشات کارگری مهرماه ۱۴۰۳

مهر ماه اگر همیشه با رفتن کودکان به مدرسه و آغاز راهی پر تلاش، بعد از تابستان گرم آغاز می‌شد، اما امسال با مرگ کارگران معدن و تنها ماندن دانش‌آموزانی در طبس آغاز شد. در حالی که خطر وجود یک جنگ فراگیر در منطقه وجود دارد، کشور درگیر مسائلی است که حکم پاشنه آشیل را برای ایران دارد. باز بودن دست سرمایه‌داران و مسئولان در«اخراج کارگران، عدم پرداخت و یا به تعویق انداختن چند ماهه حقوق، عیدی و مزایای مزدی، نابودی امنیت شغلی، معیشتی، ایمنی محیط کار، و پرتاب اکثریت کارگران و زحمتکشان به دره فقر و ...» شرایط خطرناکی را بوجود آورده است که گذر از آن وابسته به تغییر سیاست در برخورد با زحمتکشان را نیاز دارد. مسئولان جمهوری اسلامی، که تا به حال نخواسته‌اند به سرعقل بیایند و گشایشی در زندگی کارگران و زحمتکشان ایجاد کنند، در صورت وقوع جنگ با پشت جبهه ضعیفی روبرو خواهند شد. می‌بایست به سیاست‌های نئولیبرالی، که مساوی است با بی‌حقوقی کامل کارگران، پایان داده شود، تا امکان مانور امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها از بین برود یا تضعیف گردد. امکان ایجاد تشکلات کارگری می‌تواند در زمان جنگ به بسیج کارگران و مردم میهن‌دوست علیه دشمن خارجی کمک کند.

محدودساختن الیگارش‌های اتاق بازرگانی فضای تنفسی برای مردم ایجاد خواهد کرد و به مبارزه علیه دشمن خارجی یاری خواهد رساند. ممانعت از افزایش ارزش دلار در مقابل ریال و افزایش حقوق‌ها اگرچه به نارضایتی سرمایه‌داران نئولیبرال منجر خواهد شد، ولی رضایت کارگران و زحمتکشان را فراهم خواهد آورد و امنیت مرزها را دو صد چندان خواهد کرد. پایان دادن به ‌خصوصی‌سازی‌ها، بویژه در حوزه «آموزش و پرورش» و «بهداشت و درمان» کمک به قوت بخشیدن به پشت جبهه جنگ است و به مرحله عمل گذاشتن آن اگرچه بعید است، ولی عاقلانه‌ترین سیاستی خواهد بود که مسئولان می‌توانند در پیش بگیرند.

ولی با تأسف جمهوری سرمایه‌داری اسلامی از عقلانیت به دور است و کارگران و زحمتکشان خود می‌بایست با مبارزه پیگیر و آگاهانه در این جهت پیکار کنند و با ایجاد تشکلات مستقل خود مسئولان حکومتی و سرمایه‌داران را به عقب‌نشینی وادارند، تا مطالبات برحق خود را بدست آورند و میهن خود را از شر تمامی دشمنان داخلی و خارجی نجات دهند. کارگران شاغل و بازنشسته و دیگر زحمتکشان در مهر ماه به مبارزات خود ادامه دادند و برگ‌های زرین دیگری به دفتر مبارزاتی خود افزودند. در ادامه به بررسی بخشی از این رخدادهای مبارزاتی در ماه گذشته می‌پردازیم.

نفت، گاز و پتروشیمی

کارگران و کارکنان رسمی، پیمانی، ارکان ثالث و شاغل در صنعت نفت، گاز و پتروشیمی در جای جای ایران، در شرکت‌ها و مجتمع‌های صنعتی، پژوهشی، استخراج، پالایش و … («پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی»، «نفت فلات قاره ایران»، «نفت و گاز پارس»، «سکوی‌های  عملیاتی»، «پالایشگاه‌ها»، «پژوهش و فناوری پتروشیمی»، «مناطق نفت‌خیز جنوب»، «نفت گچساران»، «عسلویه»، «پارس جنوبی») همچون ماه‌های گذشته در طول مهرماه نیز در روزهای مختلف به طور سراسری و یا تنها در یک محل کار، دست از کار کشیدند و تجمع کردند و یا در اعتراض به حقوق غصب شده خود و همکاران‌شان تنها به تجمع اعتراضی دست زدند و خواستار رسیدگی مسئولان به مطالبات خود شدند. عدم پاسخگوئی به مطالبات کارگران در صنعت نفت و گاز نیز همچون دیگر بخش‌های عرصه تولید، توزیع، آموزش و … باعث شده است انبوهی از مطالبات بر زمین‌مانده در اعتراضات کارگران طرح و فریاد زده شود که از اهم این مطالبات می‌توان به «حذف کسورات حقوق، پرداخت کامل سنوات بازنشستگی، اجرای کامل مفاد ماده۱۰، پرداخت بک پی ماده ۱۰، واریز مابه‌التفاوت کسورات بازنشستگی و …» در رابطه با کارگران رسمی و «بازگشت به کار حجت رضایی، نماینده اخراجی کارگران (خوشبختانه در روز دوم آبانماه ایشان به کار بازگشت)، اجرای طرح طبقه‌بندی مشاغل برای تمام کارگران، تغییر شرایط تردد و دستمزد رانندگان استیجاری، اجرای بدون تبعیض ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت و ...» برای کارگران ارکان ثالث و پیمانی) اشاره کرد.

کارگران رسمی اولین تجمع سراسری خود را در مهرماه در دومین روز ماه برگزار، و آخرین تجمع خود را نیز در آخرین روز ماه برگزار کردند و با ادامه آن در اولین روز آبان، مبارزات خود را پی گرفتند، و کارگران ارکان ثالث و پیمانی در ماهشهر با ادامه اعتراض خود، که روزهای پایانی شهریور آغاز کرده بودند، مبارزه خود را در مهر ماه ادامه دادند، و کارگران پیمانی پالایشگاه‌ها پارس جنوبی «عسلویه» با پی‌گرفتن تجمعات متوالی خود در سه شنبه‌های هر هفته، از هشتمین تا دوازدهمین تجمع خود را نیز در مهر ماه برگزار کردند.

از دیگر حرکات اعتراضی قابل توجه، شرکت کارگران و کارکنان رسمی صنعت نفت، ساکن در شهرک مسکونی جم در بوشهر است که همراه با اعضای خانواده خود در تجمعات حاضر شدند.

اگر چه در میان بعضی از کارگران، تشکل‌هائی برای هماهنگی و پیش‌بردن اعتراضات وجود دارد و آینده روشن و خوبی را در مقابل کارگران مبارز قرار می‌دهد، ولی نبود سندیکاهای مستقل کارگری و عدم ارتباط و هماهنگی کامل توسط یک اتحادیه سراسری، باعث شده است تا موفقیت و پیروزی کارگران در رابطه با تمامی مطالبات در دسترس نباشد و تا رسیدن به خواست‌های محقانه کارگران راه دور و دراز مبارزاتی در پیش باشد و این خود وظیفه کارگران پیشرو را برای بوجود آوردن تشکلات مستقل و سراسری، به امری برای امروز تبدیل کرده است!

فرهنگیان

آغاز فصل پاییز و شروع ماه مهر، عجین شده است با نگرانی خانواده‌ها به خاطر مشکل تهیه لوازم تحریر، کتب‌ درسی و کیف و کفش و لباس دانش‌آموزان. علاوه بر تمام مشکلات خانواده‌ها، که ناشی از گرانی و مخارج کمرشکن است، معضل دیگر، مشکلات مدارس و آموزگاران است که نتیجه سیاست‌های نئولیبرالی و خصوصی‌سازی آموزش و پرورش است. معلمان و دیگر فرهنگیان نیز همچون دیگر زحمتکشان این مرز پرگهر! سال‌هاست که گرفتار عدم وجود امنیت شغلی و معیشتی هستند و به همین دلیل برای به دست‌آوردن «قراردادهای دائمی» و «حقوق‌های بالای خط فقر» به رزم بی‌امانی روی آورده‌اند. در مهر ماه امسال نیز فرهنگیان برای مجانی‌بودن آموزش و پرورش برای دانش‌آموزان و همچنین برای بدست آوردن «مقام درخور» فرهنگیان برای خود، به تجمعات اعتراضی دست زدند، تا بلکه گوش شنوائی بیابند.

در این ماه «کارنامه سبزها»، «آموزش‌دهندگان نهضت سوادآموزی»، «دانشجویان دانشگاه آزاد» و «بازنشستگان فرهنگی» مقابل نهاد ریاست جمهوری و مقابل وزارت آموزش و پرورش در روزهای مختلف، تجمعات اعتراضی برگزار کردند که متأسفانه به دلیل پراکندگی نیروها و نبود تشکلی با برنامه صدای فرهنگیان به گوش مسئولان فرو نرفت و مطالبات‌شان کماکان بر زمین ماند.

پرستاران و کادر درمان

بهداشت و درمان یک جامعه برای ایجاد و حفظ سلامتی آحاد جامعه لازم است و به همین دلیل نیازمند یک سیستم سالم برای هدایت و اجرای برنامه‌های عمومی سلامت و درمان است. ولی از آنجا که سیاست‌ها و برنامه‌های رژیم سرمایه‌داری اسلامی، جز برای سود هرچه بیش‌تر در نظر گرفته نشده، تماماً در خدمت سودآوری مشتی نئولیبرال، که همچون انگلی از خون جامعه ارتزاق می‌کنند، درآمده است.

پرستاران و دیگر کادر درمان کشور علی‌رغم جانفشانی در راه ایجاد و حفظ سلامت مردم، با قراردادهای کوتاه‌مدت و حقوق‌های چند برابر زیر خط فقر دست و پنجه نرم می‌کنند و بواسطه نداشتن امنیت شغلی و معیشتی تحت فشار مضاعف روحی قرار گرفته‌اند.

فشارهای اقتصادی و روحی ناشی از محیط کار و زندگی در شرایط فقر رو به تزاید، امان‌شان را بریده و آن‌ها را برای بدست آوردن یک زندگی شایسته به کف خیابان کشانده است. در مهر ماه نیز پرستاران، کادر درمان و دانشجویان رشته‌های علوم بهداشت و پزشکی در ادامه تجمعات گذشته خود در شهرهای یزد، تهران، زنجان، مشهد و … در بیمارستان‌ها، دانشگاه‌ها، مقابل وزارت بهداشت و یا استانداری‌ها دست به تجمع زده و خواستار رفع تبعیض‌ها، افزایش پرداختی تعرفه‌گذاری، حقوق، مزایا، پرداخت معوقات، تامین نیروی انسانی، ممنوعیت اضافه کار اجباری و رسیدگی به دیگر مطالبات خود شدند.

 

کارگران صنوف دیگر

با خصوصی‌سازی و دادن مجوز به کارفرمایان در ناایمن‌سازی محیط کار، بعد از نابودی امنیت شغلی، معیشتی و بواسطه آنها نابودی امنیت روحی و روانی، امنیت جانی را نیز از کارگران گرفته و آمار مصدومیت و مرگ کارگران را بیش از پیش کرده‌اند. ده‌ها کشته و مصدوم در یکی از کارگاه‌های شرکت زغال سنگ «معدنجو در طبس»، بار دیگر باطل بودن سیاست‌های ضد کارگری سرمایه‌داران نئولیبرال را مقابل دید همگان گرفت و نشان داد که مشکل بزرگ سیاست‌گذاری در نظام مقدس!، طرح و اجرای سیاست‌های ضدانقلابی نئولیبرالی است. بی‌توجهی کارفرمایان و مسئولان نسبت به جان کارگران، در تمامی گروهای کارگری، خصوصا معدن و ساختمان‌سازی، سبب مرگ و مصدومیت کارگران می‌شود. ولی این اتفاق ناگوار (که نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود، اگر کارگران با اتحاد خود نتوانند مسئولان را به رعایت اصول ایمنی در کارگاه‌ها مجبور سازند)، موجب اتحاد کارگران شاغل و بازنشسته در اقصی نقاط کشور شد و علاوه بر همدردی با بازماندگان کارگران طبس، مطالبه ایمن‌سازی محیط کار را به خواسته‌ای عمومی در بین کارگران تبدیل ساخت.

در روزهای مختلف مهرماه «کارگران معدن در «طزره»، «زرند» و «بافق»، کارکنان مخابرات تبریز، اپراتور‌های برق در شیراز و تهران، کارگران فولاد اهواز، کارگران شهرداری در مریوان، ایذه، مکران و خاش، کارگران کارخانه سیمان لامرد، کارگران شرکت مادکوش در بندرعباس و کارگران پیمانکاری شرکت آسفالت توس» در اعتراض به مطالبات پاسخ داده نشده خود، (تبعیض در حقوق و مزایا، تاخیر در پرداخت حقوق ماهانه و مطالبات معوقه، حقوق‌های زیر خط فقر، عدم دریافت‌کارانه یا پاداش تولید، نداشتن امنیت شغلی، خواست حذف پیمانکاران و بستن قرارداد مستقیم، مشکلات مربوط به بیمه، سختی کار، محروم بودن از بازنشستگی پیش از موعد، بی‌توجهی به مطالبات، مطالبه بازگشت به کار کارگران اخراجی، ایجاد کار برای بیکاران، حذف اضافه کار اجباری و ...) دست به اعتصاب، تجمع و راهپیمائی در محیط کار و یا مقابل وزارتخانه‌ها، مجلس، استانداری‌ها و یا مقابل دفاتر نمایندگان مجلس و دیگر ساختمان‌های دولتی زدند و خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند.

بازنشستگان

بازنشستگان تأمین اجتماعی، معدن و فولاد، مخابرات و … در زمانی که می‌بایست با آسودگی خیال به استراحت بپردازند و با داشتن اندوخته‌ای هر چند کم، با سربلندی در میان اطرافیان و فرزندان و خود زندگی کنند، با تنی رنجور در خیابان به جنگ پامال‌کنندگان منافع ایران و ایرانی، رفته‌اند.

بازنشستگان، که از بی‌توجهی به مطالبات خود و ظلم و اجحاف در حق خود خشمگین‌اند، مقاوم و پی‌گیر برای بدست آوردن مطالبات خود در استان‌های اصفهان، خوزستان، مازندران، تهران، کرمانشاه، کرمان، گیلان، کردستان، لرستان، خراسان رضوی، زنجان، اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی، فارس، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، هرمزگان  و … در روزهای یکشنبه، دوشنبه و سه‌شنبه تمام هفته‌ها تجمعات باشکوهی برگزار کرده و خواستار «صدور احکام متناسب‌سازی، بهبود خدمات رفاهی، تامین درمان رایگان و مستمری‌های بالای خط فقر و ...» شدند. بازنشستگان راهی جز ادامه اعتراضات خود در کف خیابان ندارند زیرا که مسئولان جز به چپاول نمی‌اندیشند.

مبارزه را پایانی نیست تا آن زمان که تمامی زحمتکشان متحد و متشکل تحت رهبری طبقه کارگر و حزب پیشتازش به زندگی شایسته و انسانی دست یابند.

چاره کارگران و زحمتکشان وحدت و تشکیلات است!

***

بیانیه مطبوعاتی جبهه خلق در مورد حمله نظامی اسرائیل به ایران

جبهه خلق: تجاوز صهیونیست‌ها به ایران جنایتی جدید و بخشی از تجاوزات استعماری علیه خلق‌هاست.

-          جبهه خلق تأکید می‌کند که تجاوز صهیونیست‌ها به ایران جنایتی جدید و بخشی از زمینه‌سازی تجاوزات همه‌جانبه استعمار علیه خلق‌های منطقه است و همبستگی کامل خود با ایران، مردم و رهبری آن و حمایت خود را از حق کامل ایران برای دفاع از خود و مجازات رژیم صهیونیستی اعلام می‌دارد.

 

-          جبهه خلق تأکید می‌کند که این تجاوز، که با هماهنگی و مشارکت ایالات متحده آمریکا انجام شده است، با تأکید بر اینکه ایران حضور و جایگاه خود را به عنوان یک عامل بازدارنده مقابل دشمن جنایتکار در دفاع از خلق خود و خلق‌های منطقه ثابت کرده است، در رسیدن به اهداف‌اش شکست خواهد خورد.

-          نتانیاهو جنایتکار جنگی با گسترش دامنه جنایات خود در منطقه به دنبال راه اندازی این تجاوز و سپس اغراق در نتایج آن برای جلب رضایت افکار عمومی صهیونیست‌ها و خودنمائی بود، به ویژه پس از اعترافات اشغالگران و متحدان‌شان به اینکه موفق به تضعیف جناح‌های محور مقاومت و ادامه مواضع ایران در حمایت مستمر از مقاومت در غزه و لبنان نشده‌اند.

-          این اشغال با خون بی گناهان و بی دفاعان نوار غزه و جنوب لبنان قوام می‌یابد و با خون آنها می‌کوشد ضعف واقعی در توان بازدارندگی خود و معادلات جدید ایجاد شده توسط محور مقاومت را جبران کند.

-          جبهه خلق معتقد است که نظام استعماری متوجه شده است که کوتاه‌ترین راه برای جلوگیری از تشدید همه‌جانبه در منطقه، توقف تجاوز به غزه و لبنان و عقب‌نشینی همه‌جانبه از نوار غزه است. با توجه به ناکامی رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف خود، در شکستن اراده جناح‌های مقاومت، که بر ادامه نبرد برای حمایت از غزه اصرار دارند، با شکست روبرو شده است.

-          جبهه خلق بر حمایت همه جانبه خود از ایران و جناح‌های محور مقاومت در مواجهه با تجاوزات جاری تأکید می‌کند و توانائی و آمادگی همیشگی آن‌ها را برای پاسخ‌گوئی به هر گونه تجاوزی در مقابله با اشغالگران صهیونیست را و هر کس از آن حمایت کند، می‌ستاید.

جبهه خلق برای آزادی فلسطین

اداره مرکزی اطلاعات

۲۶ اکتبر ۲۰۲۴

***

حمله هوائی و تبهکارانه رژیم صهیونیستی اسرائیل به ایران را شدیداً محکوم می‌کنیم

اطلاعیه روابط خارجی حزب کار ایران (توفان)

ارسال به کنفرانس بین‌المللی احزاب برادر

سرانجام بامداد امروز ٢۶ اکتبر، رژیم صهیونیستی و جنگ افروز اسرائیل پس از هفته‌ها تعلل و اما و اگرها و جنگ روانی، حمله هوائی را با تایید و همکاری امپریالیسم جنایتکار آمریکا در اقدامی تنش‌زا، نقاطی از مراکز نظامی در استان‌های تهران، خوزستان و ایلام را آغاز کرده است.

اگرچه تا کنون از کم و کیف این حمله و خسارت وارده به ایران اطلاع دقیقی در دست نیست، اما این حمله تروریستی را، که می‌تواند آغاز یک جنگ بزرگ منطقه‌ای و خانمان‌سوز باشد، حمله‌ای غیر‌قانونی و نقض حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران می‌دانیم و آن را به شدت محکوم می‌کنیم .

این حمله در راستای تضعیف نبرد عادلانه ضدصهیونیستی و ضدتجاوزکارانه جبهه مقاومت، در لبنان، فلسطین و یمن صورت گرفته و می‌گیرد و آن را به شدت محکوم می‌کنیم .

جنگی که اسرائیل مدت‌هاست علیه ایران در اشکال مختلف آغاز کرده است، جنگی تهاجمی، غیرقانونی، غیرعادلانه و راهزنانه و ناقض تمام قوانین بین‌المللی و در چهارچوب منافع امپریالیستی و نظم ارتجاعی و استعماری صورت گرفته و حزب ما آن را شدیداً محکوم می‌کند.

پاسخ نظامی ایران به رژیم صهیونیستی اسرائیل، جنگی تدافعی، مشروع و عادلانه و دفاع از تمامیت ارضی و حق حاکمیت ملی ایران و در چهارچوب قوانین بین‌المللی قابل قبول و دفاع از خود تعریف می‌شود.

دست رژیم صهیونیستی اسرائیل از ایران و منطقه کوتاه!

نه به تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی اسرائیل به ایران!

روابط خارجی حزب کار ایران (توفان)

٢۶ اکتبر ٢٠٢۴

***

 

سیاست درست وانقلابی در قبال جنگ کدام است؟

 

 کمونیست‌ها وهر انسان وطن‌دوست و آزادی‌طلب، میان جنگ‌های رهائی‌بخش ملی، که برای رهائی و استقلال مردم و سرزمین خویش از زیر ستم و اِشغال بیگانگان استعمارگر پیکار می‌کنند، با جنگ‌هائی که امپریالیست‌ها وم تجاوزان برای تصرف زمین وغارت ثروت و منابع کشورهای دیگر به راه می‌اندازند، تفاوت بنیانی قائل‌اند و با همان حرارتی که از اولی دفاع می‌کنند، علیه دومی اعتراض و به هر طریقی به مبارزه برمی‌خیزند .

کمونیست‌ها فی‌نفسه با هر جنگی و صرفاً به خاطر جنگ، مخالفت نمی‌کنند. معیار و محک آنها این است که آیا جنگ از جانب خلق‌های تحت ستم صورت می‌گیرد یا از جانب جنگ‌افروزان غارت‌گر، آیا ماهیت جنگ، که ادامه سیاست با زبان اسلحه است، از طرف کدامیک از طرفین درگیر در جنگ قانونی، رهائی‌بخش و عادلانه و یا غیرقانونی و غیرعادلانه و تجاوزگرانه است. در بستر چنین تحلیل درست و انقلابی است که در دفاع از عدالت و آزادی و بر علیه ظلم و اسارت، حکم صادر می‌کنند. آنهائی که هر نوع جنگی را فی‌نفسه و قطع‌نظر از انگیزه و سیاست حاکم بر جنگ، آن را محکوم می‌نمایند و از دیدگاه «انساندوستی و صلح» علیه جنگ موعظه می‌کنند، آگاهانه و یا از روی نادانی در سمت و به نفع متجاوز گام برمی‌دارند !

تاریخ نشان داده است که امپریالیست‌های غربی و در رأس همه آنهاامپریالسم آمریکا‌، این بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن بشریت، علاوه بر دو جنگ جهانی اول و دوم، انواع جنگ‌های بی‌حد و حصر و لاینقطع دیگر را در قاره آسیا، افریقا وآ مریکای لاتین به ملل و کشورهای جهان تحمیل کرده‌اند.

به عنوان نمونه بیش از یکسال است که امپریالیسم آمریکا با کمک‌های مالی و با پیشرفته‌ترین سلاح‌ها، سگ هار و وحشی خود، اسراییل، را به جنگ فلسطینیان در باریکه غزه با هدف پاکسازی قومی و یا اهداف به ظاهر پنهانی دیگر گسیل نموده، بلکه باقیمانده سرزمین فلسطین به وسعت حدود۳۶۰ کیلومتر مربع را به بقیه خاک غصبی اسرائیل بیفزاید.

این تجاوز و این کشتار در غزه را دیگر نمی‌توان جنگ میان دو کشور نامید. این جنگی است تحمیلی، فاشیستی و نابودگر علیه مردمی بی‌سلاح، بی‌پناه و بی‌گناه که بی‌وقفه در طی ۷۵ سال سرکوب و کشتار شدند و ارتش فاشیست اسرائیل در طی این سال‌ها ۸۰ درصد از زمین‌هایشان را به عُنف اِشغال نمود و اینک بعد از یکسال بمباران و موشک‌باران و قتل ده‌ها هزار نفر به مرحله آچمز رسیده است. زیرا که اسرائیل، سگ هار آمریکا و با کمک صاحب‌اش، به اهداف‌شان دست پیدا نکردند. نه توانستند گروگان‌ها را آزاد کنند، نه حماس و دیگر مبارزان فلسطینی را نابود کنند و نه ملت فلسطین را از پای درآورند و دست از پا درازتر بی‌تکلیف ماندند و در باتلاق غزه بر سر یکدیگر فریاد می‌کشند و تلفات می‌دهند .

وجدان بشریت و دیالکتیک تاریخ حکم می‌کند که باید متجاوز را با هر وسیله و با هر سلاحی از سرزمین مادری و از خانه و کاشانه بیرون کرد. در این کارزار و در این جنگ یکطرفه، سکوت، پاسیوبودن و از «هومانیسم» سخن راندن نوعی خیانت و به نفع متجاوز است! اما وقیح‌ترین و دغلکارترین مردمان، کسانی هستند که با لفاظی‌های «چپ» در دفاع از سگان هار و آدمکشان بین‌المللی، اراجیف و چرندیاتی را در نشریات و سخنان‌شان به هم می‌بافند که اوج خیانت و وطن‌فروشی‌شان را به نمایش می‌گذارند. جماعتی تحت نام «حزب کمونیست کارگری ایران» به رهبری «حمید تقوائی»، فرقه خائن «مریم رجوی»، دارودسته «رضاپهلوی» کودتازاده، انواع پیروان «منصور حکمت»، «چپ»های واداده و ضدکمونیست و تروتسکیست‌های خائن !

بدون شک تاریخ و بشریت آگاه لعنت ابدی را نثارشان خواهد نمود!!

درود و افتخار ابدی بر مبارزان راه آزادی، استقلال و سوسیالیسم در سراسر جهان باد!

 

***

حملات جنون‌آمیز و ضد‌بشری به لبنان، ناشی از استیصال و درماندگی رژیم متجاوز و صهیونستی اسرائیل است

رژیم صهیونیستی و تبهکار اسرائیل علاوه بر نسل‌کشی و جنایات گسترده در غزه و لبنان، حمله به اردوگاه آوارگان و مناطق مسکونی در غزه و لبنان، در حال اقدام به ارتکاب جنایات جدیدی است. ارتش متجاوز اسرائیل اخیراً حمله به بانک‌های لبنانی را به بهانه تأمین مالی حزب‌الله در دستور کار قرار داده‌اند. افزون بر آن نیمه شب یکشنبه و در آستانه سفر «هوکشتاین»، نماینده ویژه «بایدن» به لبنان، جنگنده‌های صهیونیستی اقدام به بمباران مناطقی در حوالی فرودگاه بیروت نمودند، تا نشان دهند مرزی برای جنایت قائل نیستند. تصاویر منتشر شده از حمله جنگنده‌های اسرائیلی به حوالی فرودگاه بیروت تداعی‌گر فیلم‌های جنون‌آمیز ارتش نازی در جنگ جهانی دوم است. در یکی از این تصاویر و در زمان فرود یک هواپیمای مسافری در فرودگاه بیروت، دود و آتش ناشی از حملات صهیونیست‌ها به آسمان بلند شده است. این در حالی است که مطابق قوانین بین‌المللی حمله به فرودگاه‌های مسافری و غیرنظامی ممنوع است. معاهده ایکائو (سازمان بین‌المللی هواپیمائی) دولت‌ها را از هدف گرفتن و به خطر انداختن جان مسافران هواپیماهای غیرنظامی منع کرده است. در مجمع عمومی ایکائو در سال ١٩٨۴ بندی تحت عنوان ماده سه افزوده شد که در آن به صراحت دولت‌ها را ملزم کرد از به‌کار گرفتن اسلحه علیه هواپیماهای مسافری و به خطر انداختن امنیت و جان مسافران این هواپیماها پرهیز کنند. علاوه بر آن قوانین بین‌المللی بشردوستانه (IHL) حمله‌ به اشیاء غیرنظامی را ممنوع اعلام کرده است، زیرا قوانین بشردوستانه را نقض می‌کند.

اکنون رژیم متجاوز اسرائیل در حالی‌که دم از پیگیری مذاکرات آتش‌بس می‌زند و «آموس هوشکتاین»، نماینده ویژه «بایدن» با ادعای پیگیری آتش‌بس و پایان حملات به بیروت وارد لبنان می‌شود، دست به حمله علیه فرودگاه بیروت زدند. این حمله این پیام را ارسال می‌کند که رژیم اسرائیل برای جنایات خود ابایی از نقض تمام معاهدات بین‌المللی ندارد. انجام این حمله کمتر از ٢۴ ساعت مانده به ورود نماینده ویژه بایدن به لبنان، همچنین می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که صهیونیست‌ها از حمایت آمریکا از خود با انجام هر جنایتی مطمئن هستند و تردیدی در این رابطه ندارند. افزون بر آن بعید نیست «نتانیاهو» با این کار علاوه بر تحت فشار گذاشتن دولت لبنان برای وادار کردن حزب‌الله به پذیرش قطعنامه ١٧٠١، عقب‌نشینی و خلع سلاح، درصدد ارسال این پیام باشد که آمریکائی‌ها باید دنباله‌رو حرکات وی باشند و در میانجی‌گری‌های ظاهری هیچ وعده‌ای برای تعیین خطوط قرمز جهت محدود کردن این رژیم به لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها ندهند.

این جنایات، که از سر استیصال و درماندگی است، هیچ پیروزی نظامی برای اشغالگران نازی صهیونیستی اسرائیل به ارمغان نخواهد آورد، همانطور که در تجاوزات ارتش اسرائیل در ١٩٨٢ و ٢٠٠۶ به لبنان  نیاورده است. شکست از آن صهیونیست‌های متجاوز است! دست‌ها از لبنان کوتاه !

 ***

ادامه اعتراض جهانی به تداوم نسل‌کشی درغزه و کشتارمردم لبنان، بسیج افکار عمومی مردم جهان یک ضرورت تعطیل‌ناپذیر

درحالی که نسل‌کشی اسرائیل در غزه پس از یکسال همچنان ادامه دارد وبمباران لبنان و کشتار مردم بی‌گناه ابعاد فاجعه‌باری یافته است، هزاران زن و مردِ معترض با گرایشات مختلف سیاسی و تطورات اتنیکی و مذهبی در سراسر جهان با برگزاری اکسیون‌های گوناگون در شهرهای مختلف دنیا به میدان آمدند تا به تداوم نسل‌کشی مذکور، که عمدتا با سلاح‌های آمریکائی و آلمانی و اروپایی انجام می‌گیرد، اعتراض کنند. آنها در ملبورنِ استرالیا، در شهرهای سوئد، گوتنبرگِ، مالمو، نورشوپینگ، وستروس، لین شوپینگ استکهلم، بارسلونا و تاراگونا در اسپانیا، زوله و اوترخت در هلند، کپنهاگ، پایتخت دانمارک، لندن، سوالول و لیدز در بریتانیا، چند شهر کانادا، نروژ و شماری از شهر‌های آمریکا شامل منیاپولیس، مینه سوتا، فیلادلفیا، پنسلوانیا، شیکاگو، الینویز، شهر نیویورک، الیزابت، نیوجرسی، یوجین در ایالت اورگن، اوکلند و سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا، سنت آنتونیو در ایالت تگزاس، واشنگتن دی سی و در شهرهای فرانکفورت، دوسلدورف، برلن، کلن، بن و چند شهر دیگر تظاهرات کردند در پاکستان و هندوستان و اندونزی، ترکیه، فیلیپین، آرژانتین، برزیل... ، و در بسیاری از شهرها با ابتکارات جدیدی نظیر نمایش خیابانی، تحصن و تئاتر، بستن جاده‌ها، راه آهن و یا پل‌ها را و در داخل یا خارج ادارات دولتی و یا ادارات شرکت‌های سازنده و فروشنده اسلحه به اسرائیل تحصن کرده و یا از بار کردن سلاح‌ها و کالاهای ممنوعه و تحت تحریم عازم اسرائیل خودداری کردند. شرکت‌کنندگان در آن اکسیون‌ها بخشی از میلیون‌ها نفری هستند که در یکسال اخیر علی‌رغم اخراج از کار، خشونت پلیس اتهاماتی نظیر ضدیهود بودن و نظایر آنها از اعتراض و تظاهرات علیه نسل کشی اسرائیل، دولت آمریکا و ناتو دست بر نداشتند. از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، عملیات انقلابی «طوفان‌الاقصی» نیروهای مسلح اسرائیل تاکنون و طبق آمار وزارت بهداشت در غزه  بیش از 42 هزار نفر را قتلعام کرده‌اند. آمار جان‌باختگان در لبنان طبق وزارت بهداشت این کشور به بیش از 2800 نفر افزایش یافته است.هر چند آمارها واقعی بیش‌تر از این است که اشاره رفته است. بعضی از اعضای ناتو، نظیر دولت آمریکا با دادن میلیاردها دلار و ۶۶ در صد سلاح، دولت متمایل به فاشیسمِ آلمان با دادن ۳۰ درصد و دولت دست راستی ایتالیا با دادن ۵ درصد اسلحه به اسرائیل در این نسل‌کشی سهیم بوده و هستند. بر طبق گزارش سازمان حقوق بشری «نظارت اروپا – مدیترانه» حدودا ۱۲ هزار نفر نشانی از آنها نیست، زیر آوارها مفقودند، یا در زندان‌ها و بازداشتگاه‌های رژیم صهیونیستی اسرائیل اسیر و یا در آنجا کشته شده‌اند. طبق گزارش منتشره در طول یکسال اخیر در 25 هزار شهر جهان تظاهرات علیه نسل‌کشی در غزه صورت گرفته است.

فعالین حزب کار ایران (توفان) در شهرهای آلمان و سوئد و فنلاند و در چند شهر دیگر اروپائی علیه نسل‌کشی در غزه و برای آتش‌بس فوری در تظاهرات‌ها دوشادوش نیروهای انقلابی و چپ و صلح‌دوست شرکت کردند و در برخی از شهرها ضمن سخنرانی‌هائی همبستگی خود را با خلق فلسطین و لبنان ابراز داشتند. در زیر دو سخنرانی اخیر رفقای حزب کار ایران (توفان) را در تظاهرات شهر لین شوپینگ سوئد منتشر می‌کنیم.

متن سخنرانی رفیق هوادار حزب کار ایران (توفان) در تظاهرات ضدصهیونیستی و در همبستگی با مردم غزه و لبنان

جمعه 4 اکتبر 2024

رفقای عزیز، دوستان عزیز و دوستان عزیز فلسطینی

 

به گفته گزارشگر فلسطین سازمان ملل، دولت تروریستی اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی شده است. دادستان‌های دادگاه کیفری بین‌المللی خواستار صدور حکم بازداشت علیه نتانیاهو به دلیل جنایت علیه بشریت شده‌اند. پرونده‌ای علیه اسرائیل به دلیل نسل‌کشی در دیوان بین‌المللی دادگستری ادامه دارد. اخیراً دادگاه در پرونده دیگری مشخص کرده است که اسرائیل آپارتاید را اعمال می‌کند - چیزی که عفو بین‌الملل قبلاً نشان داده است - و اشغال غزه و کرانه باختری توسط اسرائیل ناقض قوانین بین‌المللی است. اما چرا هیچ کس برای امکان‌پذیرساختن این تصمیمات صحیح و منصفانه دخالت نمی‌کند؟ پاسخ این است که ایالات متحده با تمام قوا و با تکیه با ابزارهائی که دارد از کشور تروریستی اسرائیل محافظت می‌کند.

ایالات متحده، که تأمین‌کننده اصلی صدور سلاح به اسرائیل است و با این سلاح‌های مرگبار مردم لبنان و فلسطین بمباران می‌شوند، روز سه‌شنبه در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک با حضور «جو بایدن»، رئیس‌جمهور آمریکا، در این اجلاس خواستار آتش‌بس در غزه و راه ‌حل دیپلماتیک در لبنان شد. اما او به نقش آمریکا در این قتلعام‌ها اشاره‌ای نکرد.

اکنون 12 ماه از زمانی که مقاومت فلسطین دیوار محاصره شده غزه را فرو ریخت و به ضد حمله علیه رژیم اشغالگر اسرائیل پرداخت، می گذرد. از آن زمان تاکنون، اسرائیل با سبعیت تمام و با شقاوتی که تاریخ بشر کم‌تر به خود دیده، جان بیش از 42000 فلسطینی را گرفته است.

مجموع بمب‌هائی که اسرائیل بر سر مردم غزه پرتاب کرده است، از کل بمب‌های لندن، درسدن، هیروشیما و ناکازاکی در طول جنگ جهانی دوم بیش‌تر است! لطفا به آمار زیر توجه کنید!

 

لندن: 20000 تن ،1940-1944

هیروشیما و ناکازاکی15.000  تن، 1945

درسدن: 3900 تن، 1945

غزه: 85000 تن در 10 ماه!

 

رفقای عزیز، دوستان عزیز فلسطینی

وقتی صهیونیست‌ها و حامیان آنها با عصبانیت می‌گویند که ما صلح‌طلبان و ضدصهیونیست‌ها قصد داریم «اسرائیل را محو کنیم و یهودیان را نابود کنیم یا آنها را به دریا بیندازیم»، این یک استعاره عمدا گمراه‌کننده است برای ارتباط مواضع ما با مرام نابود کننده «نازی‌ها« و نسل‌کشی یهودیان در طول جنگ جهانی دوم در اروپا.
آنچه مهم است، جایگزینی کشور متجاوز غیرقانونی و نژادپرست اسرائیل در فلسطین با یک کشور دمکراتیک فلسطینی، که در آن همه ساکنان این کشور، یهودیان، عرب‌ها، مسلمانان و مسیحیان... باید به عنوان شهروندانی با حقوق برابر با آزادی‌ها و حقوق مدنی یکسان زندگی کنند.

در سوئد، رسانه‌ها دست دراز شده و گسترده سیاست حاکم هستند. همزمان با کشته‌شدن بیش از 42000 فلسطینی توسط دولت استعمارگر اسرائیل، رسانه‌ها هدفمند با  «تروریست» خواندن سازمان حماس و حزب‌الله هزاران نفری که با فلسطینی‌های اشغالی همبستگی نشان می‌دهند، متهم به حمایت از تروریسم شوند. در سوئد، طبق نظر بورژوازی و کل دستگاه حاکمیت، ما باید از جنبش مقاومت فاصله بگیریم. نه از دولتی که مرتکب نسل‌کشی می‌شود، بلکه از سوی مردمی که جسورانه از خود در برابر صهیونیسم، اشغالگری و فاشیسم دفاع می‌کند.

حق مقاومت در برابر اشغال و نسل‌کشی بدیهی است. همبستگی من با مردم فلسطین به همان اندازه آشکار است. من در مبارزه با امپریالیسم، صهیونیسم و اشغالگری با قامتی استوار در کنار مردم ستمدیده ایستاده‌ام.

دوستان عزیز!

امروز بزرگترین تهدید برای صلح و امنیت در خاورمیانه بدون شک قدرت اشغالگر اسرائیل است که به جرم نسل‌کشی در غزه محکوم شده و بدون رعایت قوانین بین‌المللی همچنان به بمباران اهداف غیرنظامی، بیمارستان‌ها، مدارس و حتی مقرهای سازمان ملل در غزه و لبنان ادامه می‌دهد.

به نظر من آتش‌بس پایدار در غزه و احترام به حقوق مردم فلسطین برای رهائی ملی، اساس صلح و ثبات در خاورمیانه است.

سکوت نکنیم! ما باید جرئت کنیم به اعتراض علیه نسل‌کشی غزه و ترور و اشغال لبنان ادامه دهیم و فریاد خود را در حمایت از زنان و کودکان بلند کنیم و خواستار آتش‌بس فوری و تحریم دولت تروریستی اسرائیل شویم!

جمعه  4 اکتبر. لینشوپینگ سوئد

نسل‌کشی در غزه را متوقف کنید!

بمباران لبنان را محکوم کنید!

نابود باد صهیونیسم!

زنده باد فلسطین!

***

سخنرانی در دفاع از فلسطین و محکومیت اسرائیل وحامیان‌اش در غرب

لین پوپینگ سوئد. جمعه 18 اکتبر 2024

 

دوستان عزیز، رفقای عزیز، دوستان عزیز فلسطینی

ما فعالان صلح و میلیون‌ها نفر در سراسر جهان خواستار آتش‌بس در غزه و صلح در فلسطین هستیم، اما دولت تروریستی اسرائیل به جنگ و نسل‌کشی در غزه با کمک امپریالیسم آمریکا ادامه می‌دهد.

جنگ به این معنی است که از فناوری مدرن برای کشتن کودکان و بیماران استفاده می‌شود. رهبران جهان امروز بین عدم مداخله برای توقف جنگ وحشیانه و وحشیانه تجاوزکارانه در غزه در نوسان هستند. بدون اینکه کشورهای به اصطلاح متمدن به اسرائیل چراغ سبز نشان دهند یا حتی سلاح بفرستند. برای ادامه نسل‌کشی

جنگ تجاوزکارانه اسرائیل به غزه بیش‌ترین کلمات جستجو شده در سوئد در سال‌های 2023 و 2024 است که همیشه چیزی است. اما ما صلح‌طلبان و ضدامپریالیست‌ها و ضدصهیونیست‌ها هرگز نباید از مبارزه برای صلح و عدالت دست برداریم و باید ادامه دهیمپس از تقریبا یکسال حملات وحشیانه به غزه محاصره شده، جائی که بیش از 42000 فلسطینی توسط اسرائیل کشته شده‌اند و اکثریت قریب به اتفاق زنان و کودکان هستند.

دوستان عزیز

اکتبر 2023 کشورهای جهان را مجبور کرد که دوباره درباره موضوع فلسطین صحبت کنند، موضوعی که بسیاری از طرف‌ها در سال‌های اخیر سعی کرده‌اند آن را فراموش کنند. هیچ کس نمی‌تواند منکر حقوق مردم فلسطین و حق آنها برای درخواست کشور مستقل خود پس از 7 اکتبر شود. وجود کشور فلسطین به واقعیت تبدیل شده است.

دوستان عزیز فلسطینی!

آخرین مناظره رهبر حزب در 13 اکتبر حدود 15 دقیقه به درگیری فلسطین-ایرسارل اختصاص داشت. اما 14 دقیقه در مورد اهمیت مبارزه با یهودستیزی بحث شد و بقیه زمان مربوط به 7 اکتبر و محکومیت حماس و تمام گروه‌های مقاومت فلسطینی بود که با قدرت اشغالگر اسرائیل می‌جنگند. محکومیت اسرائیل و نسل‌کشی غزه و درخواست برای تحریم دولت آپارتاید در این بحث غایب بود.

وقتی صهیونیست‌ها و حامیان آنها با عصبانیت می‌گویند که ما صلح‌طلبان و ضدصهیونیست‌ها قصد داریم «اسرائیل را از بین ببریم و یهودیان را نابود کنیم»، این یک استعاره عمدا گمراه کننده برای ارتباط با «نازیستی یهودیان» در طول جنگ جهانی . دوم در اروپاستاما آنچه مهم است جایگزینی دولت متجاوز فاشیست و نژادپرست اسرائیل در فلسطین با یک کشور فلسطینی دموکراتیک با تنوع است که در آن همه ساکنان این کشور، یهودی، عرب، مسلمان و مسیحی باید به عنوان شهروندانی برابر با آزادی‌ها و حقوق مدنی یکسان زندگی کنند. امروز هیچکس به یک طرح حقوقی دو دولتی برای کشور اشغالی مانند فلسطین اعتقاد ندارد. همه‌پرسی در سراسر فلسطین و پایان دولت صهیونیستی و نژادپرست راه‌حلی مسالمت‌آمیز برای مناقشه صد ساله است.

دوستان عزیز، دوستان عزیز فلسطینی!

ما فعالان صلح باید جرأت کنیم به اعتراض به نسل‌کشی غزه ادامه دهیم و صدای زنان و کودکان را بلند کنیم و خواهان تحریم کشور تروریستی اسرائیل و آتش بس فوری باشیم، باید بمباران لبنان را محکوم کنیم و خواستار پایان جنگ باشیم

نسل کشی در غزه را متوقف کنید!

زنده باد همبستگی با فلسطین!

زنده باد فلسطین

***

بیانیه مطبوعاتی «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» در مورد شهادت «یحیی السنوار»

جبهه خلق برای آزادی فلسطین عزادار رهبر و سازمان‌ده بزرگ ملی، شهید یحیی السنوار، «ابو ابراهیم» رئیس جنبش حماس، معمار حماسه طوفان‌الاقصی و یکی از برجسته‌ترین نمادهای مبارزه فلسطینی‌ها در جهان است.

جبهه خلق برای آزادی فلسطین، با سربلندی و افتخار بسیار، به نمایندگی از دبیرکل و معاون وی، برای قهرمان و شهید فلسطینی، رهبر بزرگ ملی، مبارز، مقاوم، اسیر آزاده، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس، شهید مبارز یحیی‌السنوار «ابو ابراهیم» معمار حماسه طوفان‌الاقصی و قهرمان نبرد سیف القدس، که در درگیری قهرمانانه در رفح، در جنوب نوار غزه به همراه چند تن از همرزمان‌اش با پیوستن به کاروان شهدای بزرگ ملت و آرمان عادلانه فلسطین و عزت و آزادی خلق عرب به شهادت رسید، عزادار است.

فلسطین و آرمان مبارزه خلق فلسطین، جناح‌های مقاومت و کل ملت، رهبر بزرگی را از دست دادند که هرگز عقب‌نشینی نکرد. او عمر خود را در بحبوحه مقاومت و دفاع سرسختانه از حقوق مردم و سرزمین‌اش سپری کرد، او در زندگی خود نمونه‌ای استثنائی از یک مبارز متعهد به دغدغه‌های مردمش را به نمایش گذاشت و شهادت وی در خط مقدم دفاع از فلسطین، او را به عنوان یک رهبر شکست‌ناپذیر در یاد و خاطره خلق جاودانه کرد. او در راه پیروزی یا شهادتی که در پرافتخارترین مناصب به عنوان رزمنده مدافع خلق خود به دست آورد، درنگ نکرد.

شهید بزرگوار با مجاهدت و مواضع خود نمادی از استواری، اراده، صلابت و شخصیت آهنینی بود که تسلیم و شکست را نمی‌شناخت. او نقشی پیشگام در توسعه مقاومت داشت. او به همراه گروهی از فعالان جناح‌های مختلف در رهبری جنبش زندانیان در سال‌های طولانی حبس مشارکت مؤثری داشت و مبارزات قهرمانانه‌ای را علیه مسئولان زندان انجام داد و پس از آزادی همواره بر وحدت صفوف مقاومت در برابر اشغالگری تأکید داشت.

شهید شایستگی و شجاعت خود را در رهبری نظامی و سیاسی مقاومت به نمایش گذاشت. او از هیچیک از اصول و منافع ملی عقب‌نشینی نکرد و صدای او در دفاع از اسرا و آرمان فلسطین بلند، و در مواضع خود ثابت قدم، و از اهمیت وحدت ملی و مقاومت مشترک آگاه بود.

جبهه خلق تسلیت صمیمانه خود را به خانواده شهید فرمانده «ابوابراهیم» و برادران جنبش حماس ابراز می‌دارد و تاکید می کند که خون رهبران قهرمان هدر نخواهد رفت و شهادت رهبر «سنوار» هیزم تازه‌ای بر آتش مقاومت است و خون پاک او گواه خواهد بود که این قوم شکست‌ناپذیر است، و هر زمان که دشمن بخواهد شعله مبارزه خلق را خاموش کند، عزم او بیش‌تر می‌شود. و آنگاه که دشمن گمان کند که با ترور رهبر، مقاومت را از بین می‌برد، ده‌ها رهبر جدید از خون او متولد می‌شوند، محکم‌تر و مصمم‌تر. تجربه ثابت کرده است که شهادت رهبران این روند را متوقف نمی‌کند، بلکه آن را تثبیت می‌کند و صحنه‌های تقابل را شعله‌ور می‌سازد. و این چیزی است که اتفاق خواهد افتاد.

شهیدان سربلند و جاودانه‌اند و پیروزی فلسطین اجتناب‌ناپذیر است

جبهه خلق برای آزادی فلسطین

دفتر سیاسی

۱۸ اکتبر ۲۰۲۴

ترجمه و تکثیر از حزب کار ایران (توفان)

***

 

ادبیات مارکسیستی به زبان ساده ومختصر

لنین در مورد رویزیونیسم و کسب قدرت توسط پارلمان

 

به سخنان لنین در باره رویزیونیست‌ها گوش فرا دهید:

«فقط بخت‌برگشتگان و ابلهان ‌می‌توانند تصور کنند که پرلتاریا از راه شرکت در انتخاباتی که در زیر یوغ بورژوازی، در زیر یوغ بردگی مزدوری انجام‌می‌گیرد، ابتدا اکثریت را به چنگ آورد و فقط پس از آن قدرت را تصرف کند. این نهایت سفاهت و ریاکاری است، این جانشین کردن مبارزه طبقاتی و انقلاب با آرائی است که در رژیم کهنه در زیر قدرت کهنه ابراز ‌می‌شود».

تناقص رویزیونیسم با مارکسیسم – لنینیسم کاملا آشکار است. رویزیونیسم نیز آن را به وضوح‌ می‌بیند و برای توجیه آن به این نکته متشبث‌ می‌‌شود که این حکم لنین اگر در گذشته درست بوده، اکنون که اوضاع و احوال جهان دگرگونه شده، دیگر نمی‌‌تواند ملاک اعتبار باشد، یا به گفته «تولیاتی» (مارس ۱۹۶۵) «آنچه که ما امروز انجام ‌می‌دهیم در سی سال پیش نه ممکن بود و نه درست و بطوری که مادر آن زمان‌ می‌گفتیم اپورتونیسم محض بود».

رویزیونیست‌ها برای توجیه انحرافات متعدد و گوناکون خود از مارکسیسم – لنینیسم، یک حربه عمده دارند: «تغییر اوضاع جهان». تغییر اوضاع جهان آنچنان عاملی است که به کمک آن هرگونه سخن نامعقولی را‌ می‌توان معقول جلوه داد، آنچنان عاملی است که آنچه که «در سی سال پیش اپورتونیسم محض بود» امروز عین مارکسیسم – لنینیسم است.

در اینجا دو پرسش در برابر ما قرار‌ می‌گیرد: تخست آنکه آیا واقعاً اوضاع جهان پس از جنگ دوم جهانی دگرگون شده است؟ دوم اینکه آیا اصول مارکسیسم – لنینیسم از ارزش و اعبتار افتاده است و آیا با تغییر اوضاع جهان اپورتونیسم گذشته به مارکسیسم – لنینیسم مبدل گردیده است؟

پاسخ سؤال اول روشن است. مارکسیست – لنینیست‌ها بر آنند که پس از جنگ دوم جهانی شرایط تاریخی تازه‌ای پدید آمده، شرایطی که برای آزادی طبقه کارگر و خلق‌های ستمدیده امکانات وسیع‌تر و مؤثرتری ایجاد کرده است. شرایط تازه تاریخی طبقه کارگر و خلق‌های ستم‌دیده را بر آن‌ می‌دارد که با استفاده از امکانات و با توسل به مبارزه انقلابی، برای سرنگون ساختن امپریالیسم و ارتجاع از راه قهر به کوشش بیش‌تری برخیزند. اما درست در همین شرایط تاریخی مساعد رویزیونیسم «گذار مسالمت آ‌میزِ» انقلاب را به پیش‌می‌کشد و آن را منطبق با اوضاع و احوال جلوه ‌می‌دهند.

درپاسخ پرسش دوم باید گفت که اصول مارکسیسم – لنینیسم و بویژه آنچه که در اینجا مورد بحث ماست، یعنی انقلاب قهرآ‌میز در شرایط تاریخی تازه، همچنان نیرو و قدرت خود را حفظ کرده است.

چرا مارکسیسم – لنینیسم «گذار مسالمت‌آ‌میز» انقلاب پرلتاریائی را امکان‌ناپذیر‌ می‌داند؟ صاف و ساده برای اینکه طبقات حاکمه هیچ‌گاه با رضا و رغبت از منافع خویش چشم نمی‌پوشند، از مسند قدرت پائین نمی‌آیند، باید آن‌ها را به زور پایین آورد. طبقات حاکمه برای حفظ و نگهداری قدرت و تأ‌مین منافع خود دستگاه دولتی عظیمی فراهم آورده‌اند که ارتش و پلیس عناصر اصلی آن است. پارلمان فقط نمای دیکتاتوری بورژوازی است. برای «گذار مسالمت‌آ‌میز» انقلاب، رویزیونیسم بر دموکراسی بورژوائی تکیه‌ می‌زند و آن را ضامن پیروزی خویش ‌می‌شمرد. اما طبقات حاکمه تا آنجا مراعات دموکراسی را در دستور روز ‌می‌‌گذارند که از این مقوله خطری منافع و قدرت آنها را تهدید نکند. به محض آنکه موقعیت طبقات حاکمه در مخاطره افتد، از دموکراسی اثری هم باقی نمی‌ماند.

معذالک در «دنیای آزاد» طبقات حاکمه تمام کوشش خود را بکار‌ می‌‌برد که برای فریب توده‌های مردم ظاهر دموکراتیک را حفظ کند و در این صورت برای جلوگیری از پیشرفت نیروهای انقلابی تا سرحد امکان به مانور‌های گوناگون مانند اعلام بطلان انتخابات و انحلال پارلمان و تجدیدنظر در قانون انتخابات و قانون اساسی، انحلال احزاب طبقه کارگر و غیره دست‌می‌زنند ولی در آنجا که دیگر کار با مانورها فیصله نمی‌یابد، آنگاه ظاهر دموکراسی را قربانی‌می‌کنند، سیمای دیکتاتوری خود را‌ می‌نمایانند و با زور و قهر به سرکوب انقلاب ‌می‌پردازند. با این ترتیب روشن است که چرا مارکسیسم – لنینیسم «گذار مسالمت‌آ‌میز» را از راه پارلمان و بطور کلی انقلاب را از راه مسالمت‌آ‌میز غیرممکن‌ می‌شمرد.

شاید با «تغییر اوضاع جهان»، طبقه حاکمه از تقویت دستگاه دولتی و پلیس، از دست زدن به مانور برای جلوگیری از پیشرفت نیروهای انقلابی، از سرکوب این نیروها دست کشیده است؟ اما واقعیات درست خلاف این را نشان ‌می‌دهد. در دنیای پس از جنگ در همه جا امپریالیسم و ارتجاع نیروهای انتظا‌می و قوای قهریه خود را تقویت‌ می‌کند، بودجه‌های نظا‌می را پیوسته بالا می‌برد، بر تعداد افراد ارتش و پلیس‌ می‌افزاید وسائل تازه و تازه‌تری برای سرکوب خلق اختراع‌ می‌کند، تسلیحات ارتش و پلیس را تکمیل‌ می‌نماید، برای مبارزه با نیروهای انقلابی سازمان‌های نوئی برپامی‌دارد، به انواع حیل و وسائل توسل‌ می‌جوید و غیره و غیره. آخر چگونه ممکن است طبقات حاکمه با چنین نیروئی،‌ بدون مقاومت به پرلتاریا امکان دهند که قدرت را از کف آن‌ها برباید و منافع حیاتی آن‌ها را پایمال کند. آیا تقویت نیروهای قهریه از جانب طبقات حاکمه برای آنست که به نیروهای انقلابی امکان دهد از راه «مسالمت‌آ‌میز» قدرت حاکمه را بدست آورند؟ یک آن فرض کنیم که حزب کمونیست توانست اکثریت کرسی‌های پارلمان را بدست آورد، آیا بورژوازی به بطلان انتخابات توسل نخواهد جست؟ و در صورتی که در خارج از پارلمان جنبش توده‌ای نیرومندی از نتیجه انتخابات پشتیبانی کند آیا بورژوازی به سرکوب جنبش نخواهد پرداخت.

مثال مشخصی بیاوریم:

در فرانسه حزب کمونیست براثر مبارزه قهرمانانه خود علیه اشغالگران فاشیست نفوذ و اعتبار فوق‌العاده‌ای یافت،‌ در تدوین قانون اساسی نقش مهمی بازی کرد، در انتخاباتی که در ۱۹۴۶ انجام شد، توانست ۱۸۲ کرسی پارلمان را در اختیار خود درآورد،‌ در دولتی که «دوگل» تشکیل داد، حزب کمونیست نیز شرکت داشت. اما همینکه بورژوازی فرانسه موقعیت خود را تا حدودی مستحکم ساخت، با فشار و پشتیبانی امپریالیسم آمریکا کمونیست‌ها را از دولت راند. در سال ۱۹۵۱ در قانون انتخابات دست برد که بر اثر آن تعداد کرسی‌های پارلمانی حزب کمونیست از ۱۸۲ به ۱۰۳ پایین آمد. در انتخابات ۱۹۵۶ حزب کمونیست باز تعداد کرسی‌های خود را در پارلمان افزایش داد و به ۱۵۰ رسانید. اما بورژوازی انحصاری فرانسه در ۱۹۵۸ دوباره در قانون انتخابات تغییراتی وارد کرد و در نتیجه تعداد کرسی‌های حزب کمونیست فقط به ده کرسی رسید یعنی به یکبار ۱۴۰ کرسی از دست داد. در انتخابات بعد تعداد کرسی‌ها از نو افزایش یافت ولی از تحصیل اکثریت در پارلمان هنوز بسیار دور است و هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که بورژوازی در صورت لزوم مانور تازه و تازه‌تری در پیش نخواهد گرفت. حوادثی که در ماه مه امسال در فرانسه گذشت نشان داد که نیروهای پلیس با چه قصاوتی نیروهای انقلابی را که خواهان تغییر عمیق در نظام اجتماعی و اقتصادی بودند، سرکوب کرد. در همان حال رئیس جمهور،‌ ارتش فرانسه را تجهیز کرد تا در صورت لزوم برای حفظ و حراست بورژوازی انحصاری وارد عمل شود.

نمونه فرانسه به هیچوجه استثنائی نیست. برعکس تظاهر بارز پدیده عا‌می است که در تمام کشورهای سرمایه‌داری متعلق به «دنیای آزاد» به چشم‌ می‌خورد، کشورهائی که سنت دموکراسی در آن‌ها سابقه کهن دارد.

آیا وضع در کشورهای منطفه توفان‌ها غیر از این است؟ روشن است که در این کشورها وضع از این هم دهشت‌بارتر است. اگرچه کشور ما از لحاظ شدت فشار و اختناق، از لحاظ شدت اعمال قهر بر مردم یکی از کشورهای نادر است، ولی کشورهای دیگر تفاوت ماهوی با کشور ما ندارند. در مورد این کشورها این واقعیت را نیز باید اضافه کرد که هرگاه نیروی طبقات حاکمه از طرف توده‌های مردم در مخاطره افتد، امپریالیسم حا‌می این طبقات و بویژه امپریالیسم آمریکا به کمک آن‌ها ‌می‌‌شتابد و به صدور ضدانقلاب ‌می‌‌پردازد و در صورت لزوم از مداخله مستقیم نیز پروائی ندارد. دوران پس از جنگ سرشار از این تجاوات امپریالیسم به کشورهای منطقه توفان‌هاست که تجاوز کنونی آن به ویتنام در زمره آنهاست. کشور ما نیز از صدور ضد انقلاب بی‌بهره نمانده است. کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ که از جانب امپریالیسم آمریکا و انگلستان صورت گرفت چیزی جز استقرار ضدانقلاب نبود.

***

گشت وگذاردرفیسبوک . پاسخ به یک پرسش

 

پرسش: با سلام، من نوشته‌ها و بحث‌های حزب شما را از طریق تلگرام و فیسبوک، بخصوص در چند ماه اخیر دنبال کردم. سئوالم این است چرا با شعار «نه جنگ و نه به استبداد و دیکتاتوری» مخالفید و جنگ را از طرف ایران  تدافعی می‌بینید. من که از دوره جنگ ایران و عراق چیزی به یاد ندارم. مگر آن جنگ برای رژیم آخوندی یک نعمت الهی نبود و با استفاده از آن همه گروها را حذف کرد. آن جنگ چه ارتباطی به منافع مردم ایران داشت. آیا فکر نمی‌کنید اگر جنگی آغاز شود و باعث تضعیف رژیم شود، به نفع ملت ایران است؟ با تشکر.م الف . استرالیا

پاسخ: با درود وتشکر ازپرسش‌تان. نزاعی که در منطقه جریان دارد، جنگ جنبش مقاومت فلسطین، همه سازمان‌های فلسطینی، همه سازمان‌های میهن‌دوست لبنانی و یمنی و عراقی و سوریه علیه اسرائیل و آمریکا جنگی تدافعی برای استقلال و تمامیت ارضی خود است.

ایران نیز از این جنبش‌ها حمایت می‌کند، این حمایت سوای هرگونه انگیزه‌ای دارای بار مثبت و امری تدافعی است. این اسرائیل متجاوز است که به حریم ایران دست درازی کرده است. سفارت ایران در دمشق را بمباران کرد، مهندسین هسته‌ای ایران را ترور کرد، نماینده فلسطین در تهران را ترور کرد..... این اقدامات با حمایت آمریکا صورت گرفته و می‌گیرد و نقض حقوق ملل و حق حاکمیت ملی ایران است و دفاع ایران در مقابل این تعرض نظامی، مشروع و عادلانه است. از اینرو باید حمله را علیه نیروی متجاوز و زورگو متمرکز کرد و نه قربانی و همسنگ‌کردن قربانی و متجاوز. باید شعاری داد که ممانعت از حمله نیروی متجاوز باشد. شعار «نه به جنگ و نه به دیکتاتوری و استبداد» و یا «نه به جمهوری اسلامی» هم به لحاظ سیاسی و هم تاکتیکی اشتباه و به به نفع نیروی متجاوز است.

اگر رژیم اسرائیل متجاوز است و جنگ‌اش توسعه‌طلبانه و ناقض حقوق بین‌الملل و حق حاکمیت ملی آنوقت باید شعار «نه به اسرائیل متجاوز» را طرح کنیم و ضربه را بر دشمن ملل منطقه، که مانع اصلی استقرار صلح و همزیستی و احترام به قوانین بین‌المللی است، فرود آوریم. «زنده باد جنگ عادلانه فلسطین و لبنان.علیه اشغالگران استعمارگر، علیه نسل‌کشی در غزه، علیه متجاوزان اسرائیل» و «دست‌ها از ایران کوتاه» شعارهای صحیح و معقولی‌اند که برای بسیج افکار عمومی و متوقف کردن جنگ و خونریزی کارساز و انقلابی‌اند.

مبارزه مردم ایران برای تحقق مطالبات‌شان علیه حاکمیت سرمایه‌داری محفوظ است، اما این مبارزه طوری باید دوام و قوام یابد که دشمنان خارجی و درنده‌ای چون رژیم صهیونیستی اسرائیل و امپریالیسم آمریکا و زورگوئی‌های آنها فراموش نشود و در دام تبلیغات دشمنان مردم ایران گرفتار نشویم.

متاسفانه پاره‌ای از نیروهای ضدایرانی و منحرف و مرتجع مردم ناراضی و ناآگاه را تشویق به سردادن شعار ارتجاعی «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران و یا دشمن ما همین‌جاست دروغ میگن آمریکاست» می‌کنند. این گروه‌ها  دست درازشده امپریالیسم و صهیونیسم در ایران‌اند باید علیه‌شان مبارزه کرد.

فراموش نباید کرد که بمباران عراق، افغانستان و لیبی و اشغال بخشی از خاک سوریه توسط آمریکا و ترکیه و بمباران ممتد اسرائیل در جنوب دمشق جنگ تجاوزکارانه علیه این ملل بوده و همین سناریوی خطرناک در مورد ایران نیز در شکل دیگری می‌تواند در دستور کار این جنایتکاران بین‌المللی باشد. نزاع کنونی در منطقه را باید در کادر کلان‌تر نظم منطقه‌ای و جهانی و ژئوپلیتیکی دید و نه یک پدیده انتزاعی جنگ اسرائیل علیه غزه و ایران!

هر ایرانی میهن‌دوستی باید تحریم‌های غیرقانونی اقتصادی علیه ایران را محکوم کند، هرگونه مداخله نظامی را محکوم و تاکید نماید  که این مردم ایران هستند که باید خودشان سرنوشت خود را تعیین کنند و نه نیروی خارجی. اینهاست آن نکاتی که باید مورد توجه قرار گیرند تا در دام ارتجاع جهانی درنغلطیم و مستقلا از مردم و تمامیت ارضی ایران دفاع کنیم و هر تغییر و تحول انقلابی و مترقی در پیکار علیه رژیم سرمایه‌داری را در یک پروسه طولانی و با سازماندهی مستقل زحمتکشان برای استقرار یک حکومت انقلابی و چه بهتر سوسیالیستی فراهم آوریم. اگر این مسائل را در نظر نگیریم آنوقت در دام فرقه رجوی و سازمان‌های چپ اندرقیچی مانند اپوزیسیون دوره صدام حسین و در پارکابی ماشین جنگی امپریالیسم و صهیونیسم انجام وظیفه خواهیم کرد و این جز خیانت ملی معنا نمی‌دهد.

تاکید می‌کنیم «شعار نه به جنگ ،نه به جمهوری اسلامی»، «نه به حماس، نه به حزب الله» شعار ارتجاعی و اسرائیلی است. جاهلان سیاسی که در شیپور نه به جنگ بی‌آزار می‌دمند، در مقابل نسل‌کشی در غزه  و بمباران لبنان و حملات تروریستی اسرائیل و آمریکا به ایران منفعل و به نفع اسرائیل عمل می‌کنند و فاقد هرگونه چشم‌انداز سیاسی برای کاهش درد و آلام مردم و بهبود شرایط زندگی آنها هستند. این گروه‌ها مبارزه‌شان علیه جمهوری اسلامی هم تاکتیک است و هم استراتژیک، نه به نیروی اندک خود توجه دارند و نه وقعی به توازن قوای ملی و طبقاتی می‌افکنند و نه طرح و برنامه‌ای در شرایط وقوع جنگ و یا پس از آن دارند. نمی‌توان این همه بدیهیات را ندید و ادعای کمونیست بودن و مینهدوستی وترقی خواهی هم کرد. مخالفت و دشمنی با رژیم جمهوری اسلامی و یا سرنگونی آن الزاما به معنای انقلابی بودن نیست. فرقه رجوی و رضا پهلوی و پیروان حزب اسرائیلی منصور حکمت و نتانیاهو هم دشمن جمهوری اسلامي و خواهان سرنگونی آن‌اند.

در مورد جنگ عراق، یا صحیح‌تر تجاوز ارتش عراق به خاک ایران دو نظر در آن دوره وجود داشت. پاره‌ای از گروه‌های «چپ»جنگ را از هر دو طرف غیرعادلانه ارزیابی کردند و تاکتیک‌شان با الگو‌برداری از جنگ جهانی اول و سیاست بلشویک‌ها جنگ داخلی و سرنگونی رژیم بود. این شیوه‌ای دگماتیک و بدون توجه به این اصل لنینی «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» که باید دید در چه زمانی و در چه مکانی و در چه شرایطی و با چه انگیزه‌هائی و... عملی صورت گرفته است، به ضرب نقل قول‌های بی سر و ته از لنین و استالین جنگ تجاوزکارانه صدام حسین علیه ایران را جنگی میان دو قطب ارتجاع توصیف کردند، که باید آنرا به جنگ داخلی بدل کرد!؟ به نظر آنها جنگ از جانب ایران عادلانه نبود. درحالی که باید افزود که جنگ ایران و عراق در مرحله اول که ایران قربانی تجاوز سیاست‌های شونیستی عراق و دسیسه‌های آمریکا بود، مقاومت‌اش عادلانه محسوب می‌شد. ولی در مرحله دوم که می‌خواست از راه کربلا، قدس را آزاد کند و به کشور عراق تجاوز نمود، ماهیت این جنگ ارتجاعی و غیرعادلانه شد و سرانجام نیز با نوشیدن جام زهر خمینی، به پایان رسید.

ولی جنگ داخلی از جانب نیروهای هوادار جنگ داخلی از جمله دار و دسته منصور حکمت گروه سهند که به مبارزان کمونیست تغییر نام دادند و «سازمان پیکار در راه آزای طبقه کارگر» و چند گروه دیگر هیچوقت انجام نشد. معلوم نشد که چرا آنها به وعده خود عمل نکردند. معلوم نبود که این شعار غیر عملی، برای آنها صرفا یک بحث دانشگاهی بوده و یا اینکه یک رهنمود عملی برای توده‌های مردم و اعضاء خودشان به حساب می‌آمد، تا بر اساس آن رهنمودها، مبارزه عملی طبقه کارگر شکل بگیرد؟ هواداران این شعار هرگز نیز به میدان نیامدند تا جنگ داخلی را راه بیاندازند و یا نمایشات اعتراضی در میان طبقه کارگر برای نرفتن به جبهه برپا کنند. این شعار به همان راحتی که باد شده بود، بزودی ترکید و نشان داد که مطرح کنندگانش، خود نیز آنرا زیاد جدی نمی‌گرفتند و به غیر عملی بودن آن اذعان داشتند وگرنه باید کاری کارستان می کردند و ایران را نجات داده و سوسیالیسم را مستقر می‌ساختند. ذکر و خیر نیروهای آن روز مانند امروز، سرهم بندی کردن مشتی مسایلی بود که نفهمیده بودند و می‌خواستند بنام مارکسیسم - لنینیسم بخورد جنبش دهند. ما امروز نیز با بقایای همه این گروه‌ها و با همین تفکر انحرافی و شبه ترتسکیستی و در شرایط به مراتب خطرناک‌تری قرار داریم و تبلیغ چنین شعارهای انحرافی و ارتجاعی فقط به نفع نیروهای متجاوز به ایران خواهد بود، همانطور که در عراق و افغانستان و لیبی شاهدش بودیم.

برایتان آرزوی موفقیت می‌کنیم. پیروز باشید

***

پاسخ به یک پرسش در کانال تلگرام

پرسش: با درود به دوستان زحمتکش توفان. من نشریات شما را بخصوص صفحات پرسش و پاسخ توفان الکترونیکی را می‌خوانم. برایم بسیار جالب و مفیدند. پرسشی دارم در مورد تعریف امپریالیسم از دوره لنین تاکنون و تعریف «امپریالیست ‌ستیزی وچپ‌های سنتی ومحورمقاومتی» که به حزب شما  و چند جریان دیگر نسبت داده می‌شود. ممنون می‌شوم مختصرا نظر حزب‌تان را روشن‌تر در اینباره برایم بنویسید. موفق باشید. امضا.نروژ. حشمت اسدی.

پاسخ:

 یکم، موضوع تمرکز سرمایه و تکامل آن به انحصار و مقوله امپریالیسم و تجاوزات امپریالیستی به کشورها و تشدید تضادهای درونی این پدیده در قرن 19 و ادامه آن تاکنون همچنان مسئله روز است ونمی‌توان چنین واقعیتی را کتمان کرد. آنها که درک صحیحی از مقوله امپریالیسم، حقوق ملل و دول و حق تعیین سرنوشت‌ خلق‌ها به دست خودشان ندارند، تاکنون نفهمیده‌اند دلیل گسیل ده‌ها هزار سرباز و بیش از 800 پایگاه نظامی غرب در سراسر جهان با چه هدف و نیتی صورت گرفته است. متاسفانه هنوز پاره‌ای از احزاب و سازمان‌های سیاسی به ظاهر چپ نفهمیدند دلایل سیاسی اقتصادی حملات نظامی به عراق، افغانستان، لیبی، سوریه، فلسطین، لبنان و یمن و تحریم‌های اقتصادی و تهدیدات نظامی به ایران چیست و امپریالیست‌ها در سودای چه هستند. دول امپریالیستی غرب با توسل به الفاظی نظیر «دمکراسی» و«حقوق بشر»این تجاوزات را همواره توجیه کرده‌اند. اما واقعیت چیز دیگری بود. این گروه‌ها نه درک درست از کاپیتالیسم دارند و نه مرحله انحصاری آن، امپریالیسم، را درست فهمیده‌اند.

لنین دقیق‌ترین وعلمی‌ترین تعریف از امپریالیسم را در کتاب‌اش «امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایه‌داری» چنین فرموله کرد:

«... 1- تمرکز توليد و سرمايه، که به آنچنان مرحله عالى تکامل رسيده که انحصارهائى را که در زندگى اقتصادى نقش قاطعى بازى می‌کنند، بوجود آورده است

٢) درهم‌آميختن سرمايه بانکى با سرمايه صنعتى و ايجاد اليگارشى مالى بر اساس اين «سرمايه مالى»

٣) صدور سرمايه، که از صدور کالا متمايز است، اهميتى بسيار جدى کسب مي‌نمايد؛

٤) اتحاديه‌هاى انحصارى بين‌المللى سرمايه‌دارانى که جهان را تقسيم نموده‌اند، پديد مي‌آيد؛

٥) تقسيم ارضى جهان از طرف بزرگ‌ترين دول سرمايه‌دارى به پايان مي‌رسد.....».

 

امپرياليسم آن مرحله از تکامل سرمايه‌دارى است که در آن انحصارها و سرمايه مالى سيادت بدست آورده، صدور سرمايه اهميت فوق‌العاده‌اى کسب نموده و تقسيم جهان از طرف تراست‌هاى بين‌المللى آغاز گرديده و تقسيم تمام اراضى جهان از طرف بزرگ‌ترين کشورهاى سرمايه‌دارى به پايان رسيده است. امپرياليسم، بالاترين مرحله سرمايه‌دارى است. ماهیت امپریالیسم هیچ تغییری نکرده و تعریف لنینی از این مقوله کاملا صحیح و جهانشمول است.

امپریالیسم جهانی و در رأس آن امپریالیسم آمریکا به عنوان عمده‌ترین دشمن بشریت علاوه بر صاحب بودن 40 درصد بودجه نظامی جهان، انواع و اقسام ترفند‌ها از تحمیل سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی و مطابق الگوهای بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، کنترل شنود تمام مردم جهان و حتا متحدین نزدیک‌اش، تا لشگرکشی نظامی مستقیم و آشکار برای سلطه هرچه بیشتر بر کشورها، عقب نگاه داشته شده و یا مستقل و دمکراتیک و یا در حال توسعه به‌کارمی‌گیرد. سلطه امپریالیسم بر کشورهای مورد تجاوز نه تنها نتیجه مثبتی به بار نیاورده و نمی‌آورد، بلکه مانع از تکامل طبیعی آنان می‌گردد و این ممالک را به نومستعمره خود بدل می‌سازد. تبعات این وضعیت فقر و فلاکت اقشار وسیع‌تری از مردم این کشورها، عقب‌ماندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنان به همراه هزاران مشکل ریز و درشت و مهاجرت‌های میلیونی و غیر و می‌باشد.....

بدین رو مبارزه با امپریالیسم برای نیروهای انقلابی بطور مشخص مارکسیست – لنینیست‌های جهان به خصوص در ممالک توسعه نیافته با ثروتی غنی و اهمیت استراتژیک از اهمیت اساسی برخوردار است. در کشورهائی نظیر میهنمان ایران، که هم ‌اینک در معرض تحریم اقتصادی و تهدید نظامی از طرف صهیونیست‌ها و امپریالیسم آمریکا و اروپا  قرار دارند، مبارزه ضدامپریالیستی به عنوان عفریت خارجی و ناقض حقوق ملل حائز اهمیت است. در چنین شرایطی پیکار برای استقرار دمکراسی و حقوق بشر نمی‌تواند منفک از مبارزه ضدامپریالیستی باشد. مبارزه برای آزادی و حقوق دمکراتیک، اگر منجر به همسوئی و همخوابگی با امپریالیسم، این عفریت خارجی گردد، راهی جز به سراب و ناکجا آباد نخواهد برد. آنها که از تجاوز به عراق، لیبی، افغانستان و سوریه در لفافه‌های مختلف دفاع کرده‌اند، عوامل امپریالیست‌اند، حتا اگر نام «چپ» را با خود حمل کنند.

ازنظر حزب ما تعریف لنینی امپریالیسم علی‌رغم بیش از صد سال گذشت از انتشار این اثر ارزشمند، علی‌رغم تحولات عظیم تکنولوژی در سطح جهان و اشکال مختلف جنگ روانی و رسانه‌ای و هیبریدی و افزایش اتمی‌شدن بسیاری از کشورها، اما ماهیتا همان ویژگی‌هائی را دارد که لنین در کتاب‌اش برشمرده است. لنین ماهیت امپریالیسم را در انحصار و سرمایه مالی و سیادت مطلق آن در جهان و مخالفت با هرنوع دمکراسی ممالک قاره‌ای عقب نگاه داشته شده و ناقض استقلال ملی تعریف کرده است. لنین به درستی تأکید کرد که سرمایه مالی سیادت می‌خواهد و نه آزادی و تا زمانی که چنین هیولائی در جهان هستی وجود دارد جنبش‌های ملی برای کسب استقلال ملی، که یک امر سیاسی است، وجودخواهد داشت.

دوم،واژه «امپریالیست‌ستیزی» که پاره‌ای چپ‌های تواب که به پست‌مدرنیست ورفرمیست درغلطیدند وحامی امپریالیسم و موافق سلطه انحصارات غرب در ممالک توسعه نیافته در جهان‌اند، اطلاق می‌شود. این «چپ» افق و آرمانی جز دفاع از سرمایه‌داری ندارد و با نقل‌قول‌هائی از دوران اواخر انترناسیونال دوم و رهبران رویزیونیست آن، که به دفاع از استعمار در هندوستان و سایر ممالک پرداخته بودند، الهام می‌گیرد. این «چپ» سازش طبقاتی را در قالب الگوی سوسیال دمکراسی و نظام پارلمانتاریستی موعظه می‌کند و ربطی به مارکسیسم، مبارزه طبقاتی و انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا ندارد. این چپ دشمن کمونیسم و هوادار امپریالیسم است. در این رابطه می‌توان به سردمدار این خط ارتجاعی در ایران، که در هیبت «کمونیست کارگری»، تحت رهبری «منصور حکمت» که تئوریزه‌کننده خط سازش با امپریالیسم و بر همین اساس توجیه‌کننده همکاری با صهیونیسم اسرائیل بوده و هست، اشاره کرد. این جریان بیش از چهار دهه است که مقام امپریالیسم و جایگاه اقتصادی و سیاسی آن را انکار کرده و بسیاری از گروه‌ها را به انحراف برده است. این حزب از امپریالیست‌های غربی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و جنایات جنگی ناتو در لیبی و سایر نقاط جهان حمایت کرده است. این حزب اسرائیلی از طرح سرنگونی حكومت جمهوری اسلامي توسط غرب حمایت می‌کند و مخالف سیاست حمایت از تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران و مبارزه علیه صهیونیسم و امپریالیسم است. این حزب و پاره‌ای دیگر از جریانات مشابه در بحبوحه بمباران نوار غزه شعار مبارز علیه «دو قطب ارتجاعی حماس و اسراییل»!! را صلا می‌دهند و عملا در کنار ارتش صهیونیستی و متجاوز اسرائیل قرار دارند و بر علیه ملت تحت ستم فلسطین، که چون تنی واحد در مقابل عفریت صهیونیسم مقاومت می‌کنند، لجن می‌پاشند و علیه آن عمل می‌کنند.

دراین رابطه شما را به دو جلد کتاب تحلیلی حزب کار ایران (توفان) در مورد «ماهیت حزب کمونیست کارگری ایران» رجوع می‌دهیم. این کتاب را که شامل مقالات تحلیلی و اسناد غیرقابل انکار در 450 صفحه است، می‌توانید در لینک زیر تهیه و مطالعه فرمائید. این دو جلد کتاب پرده از دفاع‌طلبی این جریان از امپریالیسم و صهیونیسم برمی‌دارد.

.http://toufan.org/Ketabkhaneh/H%20kk%20Hekmat%20jeld%201.pdf

 

سوم، «چپ محورمقاومتی» کیست و این واژه به چه معناست؟ محور مقاومت یا جبهه مقاومت عنوانی برای اشاره به یک ائتلاف منطقه‌ای شامل نیروهای دولتی و غیردولتی، که در کشورهای ایران، سوریه، عراق، لبنان، یمن و فلسطین فعالیت می‌کنند، تعریف می‌شود. اهداف این جبهه مقاومت مبارزه با اشغال‌گری اسرائیل و دفاع از فلسطین، لبنان، یمن، عراق و مقابله با نفوذ سلطه غرب به‌ ویژه آمریکا در منطقه خاورمیانه، مبارزه با گروه‌هائی نظیر داعش، بیان شده است.

این جبهه مقاومت یا محور مقاومت در مقابل «محورشر» که امپریالیسم آمریکا، اسرائیل و انگلیس و کشورهای مشابه باشند، پس ازحمله نظامی به عراق و خطر تجاوز به ایران و ممانعت از این حمله احتمالی به ایران و در نتیجه  با حمایت جمهوری اسلامی از این جنبش‌های ضداستعماری به عنوان نیروهای بازدارنده و سپر دفاعی، شکل گرفته است.

از راهبردهای اصلی محور مقاومت، افزایش توان نظامی برای مقابله با تهدید‌هایی است که موجودیت این کشورها را تهدید می‌کند.تقویت جایگاه حزب‌الله لبنان و جنبش مقاومت فلسطین و یمن و گروه حشد شعبی و جریانات مشابه برای محدودکردن توسعه‌طلبی‌های رژیم صهیونیستی اسرائیل و شکل‌گیری نظمی جدید در این منطقه و گرایش به همکاری با روسیه و چین و حمایت از راه ابریشم سیاست‌های این جبهه را تعریف می‌کند.

نیروهای محور مقاومت برای پوشش فعالیت‌ها و اهداف خود اقدام به تأسیس شبکه‌ها و خبرگزاری‌هائی از جمله «شبکه المنار»، «شبکه المیادین»، «شبکه المسیرة»، «شبکه الفرات»، کرده‌اند. حالا با این توضیح مختصر به این اشاره می‌کنیم آیا کمونیست‌ها باید علیه ستمگری و سلطه امپریالیسم و صهیونیسم بجنگند و در مبارزه ملی، که ماهیت عمومی و بورژوائی دارد و وظیفه‌اش حل بلاواسطه تضاد کار و سرمایه نیست، شرکت کنند تا مهر خود را برای جنبش‌ها بکوبند یا باید در کنار امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها علیه این جنبش‌های استقلال‌طلبانه عمل کنند؟ برای کمونیست‌ها اتخاذ سیاست عملی برای حل مسائل سیاسی ارجح است، نه ایدئولوژی. مسئله ملی، یک مسئله سیاسی است و نیروهای مذهبی در اشکال اسلامی، شیعه و سنی، مسیحی و کنفسیوس و... سکولار و غیرسکولار در کنار هم برای اهداف مشترکی می‌جنگند. طبیعی است در فقدان نیروهای کمونیستی و یا ضعف آنها نیروهای خورده بورژوازی و بورژوازی و اساسا غیرپرولتری در رأس جنبش‌های ملی قرار گیرند. اما در ماهیت امر، در مبارزه علیه امپریالیسم و استعمار و برای کسب استقلال ملی، که همان حق تعیین سرنوشت باشد، تغییری ایجاد نمی‌کند. مبارزه ملت الجزایر تحت رهبری نیروهای اسلامی به انجام رسید و این امر سبب نگردید تا کمونیست‌های الجزایری خود را از این جبهه انقلابی کنار بکشند و علیه آن شعار مرگ دهند و با امپریالیسم فرانسه همساز شوند. امروز نیز ما با چنین شرایطی روبرو هستیم  که رهبری جنبش آزادیبخش فلسطین و لبنان و یمن در دست نیروهای اسلامی است که علیه امپریالیسم و صهیونیسم می‌جنگند و کمونیست‌های این کشورها نظیر «جبهه خلق برای آزادی فلسطین»، «حزب کمونیست لبنان» و «چپ‌های انقلابی یمن» با حماس و حزب‌الله و حوثی‌ها همکاری سیاسی می‌کنند و در کنار هم علیه دشمن مشترک می‌جنگند. کمونیست‌ها باید با فداکاری در این جنبش‌ها شرکت کنند و با صبر و حوصله اعتماد توده‌ها را بدست آورند و در یک نبرد طولانی و پرفراز و نشیب رهبری را در دست گیرند و با حل مسئله ملی و با توجه به توازن قوای طبقاتی به تضادهای داخلی پاسخ گویند و راه را برای سوسیالیسم هموار سازند. چنین است دورنمای فعالیت کمونیست‌ها و تعریف‌شان از جبهه مقاومت علیه امپریالیسم و صهیونیسم. آنها که از «چپ محور مقاومتی» به عنوان ابزاری علیه کمونیست‌ها توسل می‌جویند، جریانات ترتسکسیتی و شبه ترتسکیستی و موافق امپریالیسم و سرنگونی رژیم‌های ایران و سوریه و... در پارکابی قدرت‌های استعماری هستند همانطور که در أفغانستان، عراق و لیبی شاهدش بودیم. اینان از جنبش‌های فلسطین و یمن و لبنان حمایت نمی‌کنند و همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه‌اند.

امید که توضیحات ما تا همین اندازه کافی باشد و برایتان مفید افتد. باز هم برایمان بنویسید و نظرات خود را با طرح و پیشنهادات خود ارائه دهید. پیروز باشید.

***

 

 

 

اپوزیسیونی که مرزبندی روشن با امپریالیسم و صهیونیسم ندارد دست دراز شده آ نهاست