۶ تیر ۱۳۹۱


درحاشیه کارزار تریبونال لندن

تریبونالی که پایش درمقابل تحریم جنایتکارانه اقتصادی و تجاوز ضد بشری نظامی به ایران بلنگد، تریبونال مردمی نیست

"دادگاه جمهوری اسلامی ایران به جرم جنایت علیه بشریت" تحت نام «کارزار مردمی ایران تریبونال» از روز هیجدهم تا بیست و دوم ژوئن» در لندن برگزار شد و هدفش  را از این  دادگاه  محاکمه رژیم جمهوری اسلامی بخاطر قتل عامهای وحشیانه در سالهای 60 و 67 و بطور کل کشتار مخالفین رژیم در طول سی سال اعلام داشته است. این دادگاه از سویی کوشیده است خود را "دادگاه راسل" که دادگاهی برای محکومیت جنایت امپریالیست آمریکا در ویتنام بوده جلوه دهد و از همین رو همه سازمانها، احزاب  و شخصیتهای سیاسی را به حمایت از این کارزار سیاسی دعوت نموده است.

درهمین رابطه برخی از سازمانها و احزاب و فعالین سیاسی در تارنماهای مختلف به اظهار نظر پرداخته ضمن خط کشی روشن با رژیم منفور جمهوری اسلامی و محکوم کردن تمام جنایات سی و سه ساله اخیر در ایران به انحراف و افشای ماهیت این تریبونال نیز پرداخته و با اعلام موضع روشن علیه تحریم جنایتکارانه اقتصادی و خطر تجاوز احتمالی به ایران به پیوند مبارزه دمکراتیک با مبارزه ضد امپریالیستی تاکید ورزیده اند. هئیت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) از جمله سازمانهائی است که  مسئولانه طی انتشار بیانیه ای تحت عنوان "درباره تریبونال لندن، درجستجوی حقیقت یا بازی در بساط دیگران؟! مورخ 29 خرداد 1391 بطور مفصل به افشای دست اندرکاران این کارزار پرداخت و جسورانه اعلام داشت سرنگونی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی باید از طریق انقلاب مردم ایران به سرانجام برسد و نه از طریق "دخالتهای بشردوستانه ی" قدرتهای جهانخوار. حزب ما از این موضع گیری روشن و مسئولانه سازمان کارگران انقلابی ایران(راه کارگر) دفاع می کند و آن را در خدمت به مردم ایران و منطقه و همه آزادیخوان و دمکرات و نیروهای مستقل و مترقی ارزیابی می نماید.

 حزب ما بارها تاکید کرده است که نیروهای انقلابی میهن ما باید با تجزیه و تحلیل از سیاستﻫﺎﻯ امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه، نیات و هدف تبلیغات آنها را پیدا کرده و آن را افشاء سازند. نمی توان به خاطر تنفر به حق از رژیم  استبدادی و جنایتکار جمهوری اسلامی، چشم را بر واقعییات روز بست، درخت را دید اما جنگل را ندید و مواضع ژورنالیستی، مبهم و شک برانگیز در قبال اوضاع ایران و منطقه اتخاذ کرد. برخورد صریح و روشن و شفاف در قبال نقش امپریالیسم آمریکا و تشدید رقابتﻫﺎﻯ امپریالیستی بر سر مواد خام و انرژی، اشغال کشورهای افغانستان و عراق و لیبی و توطئه علیه خلق سوریه، ادامۀ کشتار خلق فلسطین، تحریم ضد بشری و غیر قانونی و قلدرمنشانه اقتصادی علیه مردم ایران و آغاز جنگ فرسایشی و احتمال تجاوز نظامی به میهن ما و....مسائل مهمی هستند که تنها در پرتو درک صحیح از ماهیت امپریالیسم و شناخت دیالکتیکی از تضادهای جاری در جهان می توان بدانها پاسخ علمی داد. باید نظر نیروهای مردمی را در ایران به این حقیقت جلب کرد که امپریالیستﻫﺎ و صهیونیستﻫﺎ تلاش دارند تحت نام "دفاع" از حقوق دمکراتیک مردم ایران و دامن زدن به  نفاق قومی و ملی وتجزیه طلبی، مردم را از پیشروی برای تحقق حقوق دمکراتیک و عدالت اجتماعی دریک ایران مستقل و آزاد و دموکراتیک بازدارند. همانطور که در عراق و دیگر کشورها بازداشته اند و مبارزات برحق مردم را به کجراه کشانده اند.

 حزب ما بارها تاکید کرده است که تحریمﻫﺎﻯ جنایتکارانه اقتصادی و تهدید اتمی باراک اوباما علیه مردم ایران و از طرفی حمایت همه جانبه از اسرائیل صهیونیست که صاحب سلاح اتمی است و خاک چند کشور را به اشغال خود در آورده،  موضوع مهمی است که همه گروهها و جریانات دمکرات و مستقل و میهندوست باید بدان  توجه کنند و درمقال جهانخواران امپریالیست که قصد پاره پاره کردن کشورما را دارند بایستند و نقاب از چهره نوکرانشان بدرند و به همه کسانیکه به بازیچه دست آنها و پارکابی دشمنان خلقها در زورگوئی به ایران تبدیل شده اند، بپردازند.



راه مبارزه با این انحرافات و جدا کردن سره از ناسره تکیه مقتضی بر مبارزۀ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی و توجه به ارتباط بلاواسطۀ جنبش دموکراتیک با مبارزۀ ضد امپریالیستی است. راه خنثی کردن تحریکات و دسیسهﻫﺎﻯ امپریالیستی، پیوند جنبش دموکراتیک عمومی مردم با جنبش کارگری از طریق طرح خواستﻫﺎﻯ کارگران است. راه مقابله با دسیسۀ دشمن، توجه به صحت اخباری که باید توزیع شود، مضمون شعارها و اعلامیهﻫﺎئی است که گروهﻫﺎ و شخصیتﻫﺎ می دهند و امتناع از موضع گیری علیه امپریالیسم و صهیونیسم آب ریختن به آسیاب جهانخواران بین المللی است. مبارزان  آزادیخواه وضد رژیم خارج از کشور باید از همکاری با مراکز بی هویت و مشکوک خودداری کنند. مراکزی که اتفاقاً از امکانات تبلیغاتی و مالی فراوانی برخوردارند و مانند قارچ از زمین روئیدهﺍند و دارای هیچ پیشینۀ سیاسی نیستند، باید به زیر ذره بین گرفته شوند.

حزب ما بنابراین اصول و پرنسیپهای فوق یکی از اولین نیروهای سیاسی بوده است که به افشای بی امان جریاناتی که درقبال  سیاست کمک مالی هفتاد میلیون دلاری امپریالیست آمریکا به اپوزیسیون ایران موذیانه سکوت پیشه  کرده و با توجیه  و ترفند استفاده از "تضادهای اردوی دشمنان" جهت براندازی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی،  به جاده صاف کنان معنوی امپریالیست تبدیل شده اند، پرداخته و هیچگاه منافع کوتاه مدت را فدای منافع دراز مدت و اصول انقلابی  خود نکرده است. دهها مقاله تحلیلی درمورد نقش امپریالیسم در ایران و منطقه و سازمانهای غیر دولتی و افشای عوامل صهیونیسم و برخی ازجریانات منحرف سیاسی که تمام اصول انقلابی گذشته خود را فدای دلار و یا یوروی امپریالیستها کرده اند دلیلی برمدعای ماست.

  بیانیه راه کارگر روینده و امید بخش است. به امید پیکارهای مشترک تمامی نیروهای انقلابی ضد رژیم و ضد صهیونیست و ضد امپریالیست. قسمتهائی از اطلاعیه سازمان راه کارگر دربار‌ه‌ی این  تریبونال را در زیر می خوانید:

 «...... سرپرست تیم دادستانی این دادگاه «پیام اخوان» از گردانندگان مرکز «اسناد حقوق بشر ایران» است. مرکز اسناد حقوق بشر ایران نهادی است که بخش اصلی بودجه آن توسط دولت‌های آمریکا و کانادا و نیز نهادهای وابسته به ‌طبقه حاکم آمریکا تامین می‌شود. این نهادها و نهادهای مشابه علیرغم ادعای بی‌طرفی سیاسی از ابزارهای پیش‌برد سیاست‌های جهان‌خوارانه دولت آمریکا بوده و ربطی به ‌منافع مردم ایران ندارند.»

 پیام اخوان همچنین مشاور حقوقی اول دفتر دادستانی دادگاه لاهه در محاکمات میلوشویچ و رواندا از سال ۱۹۹۴ تا سال ۲۰۰۰ بود. تردیدی در جنایاتی که اسلوبودان ميلوشويچ و سایر همدستان صرب وی در یوگسلاوی مرتکب شدند، وجود ندارد. اما غایب بزرگ در این محاکمات، سران قدرت‌هائی بودند که شرایط تجزیه یوگسلاوی را فراهم کرده و جنگ داخلی در این کشور میان ملیت‌های گوناگون را برای پیشبرد سیاست‌های جهانخوارانه‌ی خود و تجزیه یوگسلاوی کارگردانی کردند. آیا امثال جورج بوش و تونی بلر و شرکاء به ‌خاطر محاصره ده ساله‌ی عراق که قتل صدها هزار کودک عراقی در پی داشت و سپس تجاوز به خاک عراق و قتل‌عام صدها هزار نفر دیگر برای تسلط بر ثروت‌های نفتی این کشور و یا رسوائی‌هائی نظیر جنایات زندان ابوغریب ... نباید در دادگاه‌های مشابه محاکمه می‌شدند؟ آیا این نوع دادگاه که تنها شکست خوردگان سیاست‌های پلیس جهانی را به ‌محاکمه می کشد در خدمت دادخواهی واقعی و برقراری عدالت است یا برای دست‌یابی به‌هدف‌های مورد نظر فاتحان نظم جهانی حاکم!»

 آیا بودجه دولتی که کودتای سیاه سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق را سازماندهی کرده؛ اولین تجربه دمکراسی سیاسی درخاورمیانه را به‌خاطر تسلط بر منابع نفتی ایران نابود ساخته؛ حافظ همه دیکتاتوری‌های خونریز و فاسد خاورمیانه است؛ علیه هر خیزش مترقی برای آزادی و برابری بوده و هست؛ نقش مستقیم در حمایت از استبداد سلطنت پهلوی و اعدام هزاران کمونیست و آزادی خواه در کشورمان داشته؛ به‌خاطر چنگ انداختن بر منابع نفتی لیبی تحت نام «مداخله بشردوستانه» کشور لیبی را به‌ سرزمین سوخته تبدیل می‌کند، می‌تواند در راه مبارزه برای دمکراسی در ایران به ‌کار افتد؟ پاسخ روشن است. این بودجه در خدمت تغییر رژیم از بالا و منجمد کردن حرکت مردم برای تحمیل یک رژیم وابسته هزینه می‌شود. آیا سیاست دولت آمریکا در خاورمیانه جز تبدیل دیکتاتوری‌های متمرد به‌ دیکتاتوری‌های خودی است؟ آیا حقوق بشر ادعائی دولت آمریکا -‌که ما آن را به‌ خوبی در زندان‌های ابوغریب و گوانتامو دیده‌ایم- جز وسیله‌ای برای پیشبرد سیاست‌های امپریالیستی است؟»

...... راسل متفکری بود با مواضع بسیار روشن در برابر جنایات امپریالیسم آمریکا. اما اکنون همانطور که در بالا اشاره کردیم رئیس تیم دادستانی تریبونال، یکی از برگزیدگان و نورچشمی‌های سرمایه جهانی است و متاسفانه توانسته است اتحاد نیروهای طرفدار آمریکا با برخی نیروهای مدعی چپ و سوسیالیسم را سازمان دهد. این واقعیت که گردانندگان این تریبونال حاضر نیستند تحت هیچ عنوانی علیه تحریم‌های ویرانگر که گلوی مردم ایران را در چنگال خود می‌فشارد و تهدیدهای جنگی آمریکا و متحدش اسرائیل موضع‌گیری کنند، نشان دهنده پلاتفرم این اتحاد نامقدس و سیاست ائئلافی آن‌ها می‌باشد. تحریم‌های فراگیر و تهدید جنگی اکنون دو بازوی اصلی پیشبرد سیاست امپریالیسم آمریکا برای تغییر رژیم در ایران و جایگزین کردن رژیمی وابسته به ‌خود در کشورما به ‌جای فاشیسم مذهبی حاکم است.»

......... آن‌چه تازگی دارد این است که بخشی از نیروهای به ‌اصطلاح چپ رادیکال با طفره رفتن از اتخاذ سیاست روشن و شفاف علیه رئوس اصلی سیاست‌های آمریکا با نیروهای وابسته به ‌نهادها و سیاست‌های آمریکا وارد ائتلاف شده و دادستانی این محاکمه را به‌آن‌ها واگذار کرده‌اند. «سازمان اقلیت»، «کمیته مرکزی راه کارگر» و «حزب کمونیست کارگری» از جمله‌ی این نیروها هستند که علناً با صرفنظر کردن از مواضع روشن ضدامپریالیستی، به ‌همکاران این پروژه تبدیل شده‌اند. سازمان ما با تاکید بر سنت پیکارجویانه‌ی ضدامپریالیستی چپ ایران، این انحراف را محکوم می‌کند و از فعالین این سازمان‌ها می‌خواهد که رهبران‌شان را دربرابر سیاست‌های اتخاذ شده وادار به‌پاسخگوئی کنند. این بخش از چپ ایران خط قرمز استقلال و عدم ائتلاف با نیروهای طرفدار سیاست‌های آمریکا را به‌ کناری نهاده و در حقیقت سنت پیکارجویانه هزاران مبارز انقلابی چپ جان‌باخته و پیکارجوی رادیکال کشورمان را پایمال کرده‌اند. ما این انحراف غیرقابل چشم‌پوشی را قویاً محکوم ساخته و دلائل مضحکی را که این نیروها برای توجیه سیاست‌های خود اقامه می‌کنند را مردود می‌دانیم.»

می‌توان با تحلیل‌های مندرج در این بیانیه زاویه داشت. اما در یک نکته تردیدی نیست و آن جهت‌گیری اصولی و شجاعانه‌ی بیانیه در امتناع از تبدیل شدن به ‌ابزاری در دست صاحبان سرمایه‌های جهانی است. این تداوم همان مقاومتی است که نسل به‌خاک افتاده‌ی زندانیان دهه‌ی سیاه شصت جان‌شان را بر سر آن نهادند. این مقاومتی است که امروز هم با امتناع از فروش آرمان‌ها در بازار «آزاد»ی خود را نشان می‌دهد.

موضع‌گیری سازمان راه‌کارگر نیز بر بستر درخشش آن دسته از بازماندگان کشتارهای دهه‌ی شصت قرار دارد که با غیبت‌شان در این نمایش مضحک و سالوسانه به‌زیبایی درخشیدند. آن دسته از سلحشوران مقاومت در زندان‌ها که امروز نیز نشان می‌دهند که نه فقط در مقابل شکنجه و تهدید اعدام مقاومت کردند، بلکه در برابر وسوسه‌ی تبدیل شدن به‌«شخصیت» نیز مقاومت می‌کنند. دست‌اندرکاران تریبونال ـ‌شاید‌ـ گمان نمی‌کردند که کسانی هم بتوانند در مقابل این رشوه‌ی «شیرین» مقاومت کنند. اما همه‌ی آن بازماندگانی که از این معرکه دور ماندند و همه‌ی آن‌هایی که برعلیه آن ایستادند و عطای فکل لکه و کراوات در مقابل تریبونال محترم را به ‌لقای آن بخشیدند، نشان دادند که چگونه می‌توان آرمان‌های به‌ خاک افتادگان را در ایستادگی امروز ـ‌ که ساختن فردا را بشارت می‌دهد‌ـ پاس داشت. این صفی از رزمندگانی است که با هرتفاوتی، در حراست از میراث انقلابی نسل مبارزان دهه‌ی شصت متحدانه ایستاده‌اند. غیبت چهره‌های درخشان مقاومت در تریبونال به‌همان اندازه که اعتبار دروغین آن را به‌چالش کشید، به‌ همان اندازه نیز ایستادگی خود آن‌ها را برجسته نمود. از وحید صمدی تا وزیر فتحی و از همایون ایوانی تا محمود خلیلی و شهاب شکوهی و فرخ قهرمانی و فریده ثابتی و ستاره عباسی و مژده ارسی و بهزاد دشتبانی و سیاوش محمودی و همه‌ی دیگرانی که پا به ‌این معرکه‌‌ نگذاشتند، همه و همه اعتباری را به‌ میان کشیدند که نه تنها حقیقی است، بلکه بخشی از سنگ بنای آینده روشن جامعه‌ی ایران نیز خواهد بود.

این تریبونال هم مثل واقعه‌سازی‌های دیگر به‌ پایان می‌رسد. اما آن‌چه از آن برای انقلاب اجتماعی آینده ایران برجا می‌ماند، نه در درون آن، بلکه در بیرون آن شکل گرفته است. نه با شرکت در آن، بلکه با امتناع از شرکت در آن و این روینده و امید بخش است.»

حزب کار ایران(توفان) اضافه می کند که این فیل هوا کردن امپریالیستی- صهیونیستی، این تبلیغات دشمنان واقعی و ریاکار حقوق بشر در جهان، بخشی از جنگ روانی امپریالیستها، برای اپوزیسیون سازی ایرانی، آنهم نه با نام "کنگره ملی عراق"، نه با نام "ارتش آزاد سوریه"، بلکه با یک نام "ایرانی و قومی" است. این سر و صدا ریاکارانه در وضعیت کنونی مورد نیاز امپریالیستهاست تا صدای اعتراض مردم جهان در زورگوئی به ایران و تحریم اقتصادی جنایتکارانه مردم ایران را تحت الشعاع قرار داده و افکار عمومی را از جنایاتی که در منطقه در حال اجراست، منحرف سازد. بخش اعظم این اپوزیسیونِ همدست تریبونال در خدمت این سیاست و در پا رکابی امپریالیستها فعال است و مدتهاست از کیسه مالی دلار آمریکائی، پوند انگلیسی و یورو هلندی تامین معاش می کند.

تشدید مبارزه طبقاتی و تکیه بر این اصل که مبارزه برای سرنگونی رژیم ددمنش جمهوری اسلامی، نه تنها باید با تکیه بر نیروی لایزال مردم ایران تحقق پذیرد، بلکه باید همواره بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم و دسیسه های آنها نیز مبارزه نماید، یک امر روشن و شفاف انقلابی برای تعیین جبهه انقلاب و ضد انقلاب، جبهه مبارزان انقلابی و همدستان امپریالیسم و صهیونیسم در ایران است.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!

دست امپریالیستها از ایران و منطقه کوتاه باد!

زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!

حزب کارایران(توفان)

5 تیر 1391 برابر با 25 ژوئن 2012

www.toufan.org


۲۶ خرداد ۱۳۹۱

سخنی پیرامون منافع ملی ایران و تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه



مبارزه با رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، نباید مبارزه با ایران باشد. غنی سازی اورانیوم حق مسلم مردم ایران است و به ماهیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز ربط ندارد. کشورهای جهان صرفنظر از اینکه چه نوع حکومتهائی بر آنها حاکمند، از حقوق برابر در عرصه جهانی، در نشستهای بین المللی و مجامع عمومی برخوردارند و باید این حقوق از همه جانب و از همه جوانب مورد احترام و حمایت قرار گیرند.

تنها کشورهای قلدر و زورگو در جهان هستند، که این اصل اساسی منشور ملل متحد را برسمیت نشناخته و حقوق کشورهای تحت سلطه، ضعیفتر و نامطیع را به زیر پا می گذارند. این کشورهای متجاوز برای تامین منافع استیلاگرانه خویش، در حالیکه دستانشان تا آرنج به خون آلوده است، از اسلحه حقوق بشر برای پیشیرد مقاصد شوم خود و انحراف افکار عمومی بهره می برند. ایران از جمله چنین کشورهائی است که قربانی چنین سیاستی است و رژیم حاکم بر ایران نیز با نقض مستمر حقوق بشر در همه زمینه ها، با تقویت استبداد آشکار و خودکامگی ولی فقیه، زمینه چنین سوء استفاده هائی را فراهم می کند.

امپریالیستها و صهیونیستها کوشیدند و می کوشند که ممالکی نظیر ایران و سوریه و در سابق لیبی را از همه حقوق قانونی خود محروم کنند، استدلالی که آنها برای فریب افکار عمومی بیاری ایادی خود در جهان و در این ممالک مطرح می کنند، مستبد بودن و نادیده گرفتن حقوق بشر از جانب این کشورهاست. در حالیکه رژیمهائی نظیر کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی و... از رژیم ایران به مراتب مستبدتر و عقب مانده تر و ارتجاعی ترند. آنها حتی نیازی نمی بینند که این روش دورویانه خویش را توجیه کنند. هیلاری کلینتون یک بار در مصاحبه با بی بی سی به صراحت به این تناقض اشاره کرد، ولی آنرا موجه و ناشی از منافع امنیتی آمریکا دانست.

عده ای که از نظر سیاسی عقب مانده و تفکرشان ارتجاعی است، با نقابهای "انقلابی" و حتی ماوراء انقلابی، خود را در جلوی کارزار تبلیغاتی امپریالیستها و صهیونیستها قرار می دهند، به اسب گاری آنها بدل شده و عربده می کشند، که هر پیشرفت و موفقیتی که نصیب کشور ایران شود، تنها به صرف بر مسند قدرت بودن رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، که یک رژیم ارتجاعی و مستبد است، باید محکوم و بدور انداخته شود. هر موفقیت ورزشی باید تخریب شود، هر موفقیت هنری و ادبی و فرهنگی باید به سخره گرفته شود و محکوم گردد، هر موفقیت علمی باید تکذیب شده و یا بی اهمیت جلوه داده شود. این عده که در تخریب ایران و نه جمهوری اسلامی فعالند، در واقع نه به کشورشان و نه به مردم کشورشان اهمیت می دهند و نه علاقه ای نسبت به آنها در سینه دارند. آنها سخنگویان بیگانگان هستند. آنها حتی ارزیابی روشنی از امکانات مردم وطنشان و روحیات و فرهنگ آنها ندارند. دستآوردهای مردم ایران در هر زمینه ای برای آنها، دستآوردها جمهوری اسلامی جا زده می شود. این عده شاید در اثر جهالت و سفاهتشان نمی دانند، که با این کارشان برای جمهوری اسلامی امتیاز جلب می کنند و برای این رژیم تبلیغ می کنند. پیشرفتهای ایران علیرغم فشارها و سرکوبهای جمهوری اسلامی در تمام عرصه های علمی و فرهنگی و ادبی و هنری و نظایر آنها وجود داشته، بدست آمده و در آینده هم وجود خواهد داشت. رژیمی که از همان بدو پیدایشش مخالف دانشگاهها بوده و با انجام انقلاب فرهنگی ارتجاعی اسلامی، دانشگاهها را به پادگان بدل کرده و در آنها نماز میت برگذار می کند، این رژیم هوادار علم و دانش و پژوهش و پیشرفت نیست. این رژیم در پی ساختن امامزاده و چاه جمکران است تا با توسل به معجزات آنان کشورداری کند. پیشرفت با ماهیت رژیم جمهوری اسلامی در تناقض است. در حالی که آخوندها در اتومبیلهای ضد گلوله آمد و رفت می کنند، دانشمندان اتمی ایران در ماشینهای معمولی هستند، که بدست تروریستهای دست پرورده موساد با حمایت سازمان مجاهدین خلق به قتل می رسند.

تحریکات امپریالیستی درمورد جزایر سه گانه محکوم است

امروز با یاری عربستان سعودی و شیخ نشینهای عربی کرانه خلیج فارس، تحریکات وسیعی در تخریب سوریه و دست اندازی به منافع ملی ایران در منطقه صورت گرفته است. این منافع ملی ما همواره منافع ملی ایران باقی می ماند، چه جمهوری اسلامی بر سر کار باشد و چه نباشد. اینکه نام خلیج فارس از نظر تاریخی خلیج فارس بوده است و می ماند، اینکه سه جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به ایران تعلق دارد، هرگز ربطی به جمهوری اسلامی و یا هر حکومت حاکم بر ایران ندارد. فقط دشمنان ایران و عمال بیگانه هستند که با جعل مفهوم میهنپرستی و "انترناسیونالیسم" تلاش می کنند برای تجاوز عربستان سعودی و امپریالیسم در ایران افکار عمومی تهیه کنند. امروز جستجوگر گوگل نام خلیج فارس را در نقشه جغرافیا حذف کرده است. آیا این اقدام اتفاقی صورت گرفته است؟ طبیعتا چنین نیست.

وقتی مسئول رادیو بی بی سی از مسئول گوگل در این مورد پرسش کرد، وی مدعی شد که "قرار نیست هر بخشی از آب های جهان در نقشه گوگل نام داشته باشد". در مقابل پرسش مجدد که برخی از این محلهای بی نام را در نقشه گوگل نام ببرد، مسئولان گوگل حرفی برای زدن نداشتند. روشن است که خلیج فارس یک "لکه" معمولی بر روی کره زمین نیست. هزاران سال سابقه تاریخی دارد و تحریکات امروزی که صورت می گیرد صرفا جنبه سیاسی و سلطه جویانه دارد.

عربستان سعودی و شیخ نشینهای امارات متحده عربی که با مقاومت مردمشان بر ضد مستبدان حاکم روبرو شده اند، با واهمه فراوان تلاش می کنند به جای تحقق خواستهای مردم کشورشان، جنبشهای آنها را وابسته به ایران و حضور شیعیان در کشورشان جلوه دهند و آنها را سرکوب کنند. دامن زدن به جنگ شیعه و سنی یکی از شگردهای آنان است که با یاری آمریکا در عراق به رهبری نگروپونته سفیر سابق آمریکا در عراق، شروع کردند و امروز عربستان سعودی جایش را گرفته است. موج بزرگی از تبلیغات ارتجاعی را، در ممالک عربی برای تحریک علیه ایرانی ها به راه انداخته اند و با هزینه کردن مبالغ گزاف و چرب کردن سبیل سازمانها علمی، سیاسی و شرکتهای انتفاعی... تلاش می کنند، تا تاریخ جهان را تحریف کنند. وقتی گوگل حاضر می شود در ازای رشوه گیری نام خلیج فارس را از شبکه اینترنت حذف کند، ملاحظه کنید با سایر حقایق تاریخی چگونه برخورد می کنند.

این کنسرنهای جهانی با یاری ارتجاع جهانی، تاریخ جهان را بر اساس منافع مالی خود می نویسند. این اقدامات عربستان سعودی که از بمب گذاریهایش با یاری قطر و یاری تسلیحاتی عظیم امپریالیستها، در منطقه، در پاکستان و عراق و سوریه و لیبی و شروع شده است، در همدستی با امپریالیسم در جهت نقض منافع ملی ایران در منطقه است. این مسلمانان دو آتشه در مورد جعل مرزهای اسرائیل در نقشه جغرافیای گوگل حرفی نمی زنند و اشغال سرزمینهای فلسطینی را می پذیرند، ولی حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند، تا نام خلیج فارس تغییر کند، تا زمینه ای برای اقدامات بعدی باشد که در آینده تغییرات اساسی تری به نفع امپریالیسم آمریکا در خلیج فارس به نفع آنها ایجاد نمایند. آنها تلاش دارند همه را بر ضد ایران بشورانند. این امر اساسا ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، ایران با توانائی های معنوی، مردمی، علمی، فنی، تاریخی، جمعیتی، فرهنگی و امکانات عظیم انسانی که دارد، طبیعتا قدرتی بالقوه در منطقه است و این امر مورد خوش آیند همسایگان ایران، از ترکیه گرفته تا عربستان سعودی نیست. اگر جمهوری اسلامی هم بر سر کار نباشد، این مخالفت با اشکال دیگر با ایران ادامه دارد، برای آنها خلیج فارس، خلیج عربی است، خوزستان بخشی از عراق بوده و سه جزیره ایرانی خلیج فارس متعلق به امارات ساخته و پرداخته دست استعمار است. در این کُر ارتجاعی همه گروه های تجزیه طلب کُرد و آذری که مورد حمایت امپریالیستها و صهیونیستها برای تجزیه ایران هستند، دخالت آشکار دارند. آنها مدعی اند که ادعاهای شیوخ عرب به ما مربوط نیست. آنها بهر صورت نسبت به واژه "فارس" حساسیت دارند. با منطق آنها یک "فارس" کمتر بهتر. آنها ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایران هستند و خودشان را پشت "ستم ملی" پنهان کرده اند. این تلاشها با رنگ کمتر، از زمانی که شاه بر سر کار بود صورت می پذیرفت. تضادهای آن روزها در کادر نوکری از امپریالیسم آمریکا دامنه بروزش کمتر بود و تاثیر این سر و صدای جهانی امروز را نداشت. عربستان سعودی به جزایر سه گانه ایران چشم دوخته است، زیرا این جزایر نه تنها از نظر راهبردی اهمیت فراوان دارند و کنترل نقل و انتقالات را در خلیج فارس زیر نظر خواهند داشت، سواحل آنها می نیز تواند چه از نظر توریستی و چه از نظر وجود ذخایر نفت و گاز که در این مناطق بسیار فراوان است، مورد بهره برداری قرار گیرد.

دولت متجاوز و گرگ صفت اوباما، سفر احمدی نژاد را که چه خوب و یا چه بد، بهر صورت رئیس جمهوری قانونی، چه تقلبی و چه غیر تقلبی ایران است، به جزیره ابوموسی محکوم کرده است. بی شرمی امپریالیست آمریکا حد و مرزی ندارد. احمدی نژاد حتی اگر فاسدترین و جنایتکارترین عنصر ایرانی باشد، حق دارد به عنوان یک ایرانی به هر گوشه کشورش سفر کند. اوباما با این اظهار نظر بی شرمانه اش که اپوزیسیون خودفروخته ایران در موردش سکوت کرده است، تلویحا اعلام می کند، که جزایر سه گانه به امارات متحده عربی و عربستان سعودی تعلق دارند و امپریالیست آمریکا برای تسلط بر این جزایر ایرانی، در سمت امارات ایستاده است. آمریکا به امارات می گوید، که باید به روی حمایت تسلیحاتی، تبلیغاتی، حقوقی و سیاسی وی حساب کند و تا می تواند، علیه ایران تحریک نماید. امپریالیست آمریکا با فراهم کردن تسلیحات لازم و اعزام خلبانهای آمریکائی که حتما تابعیت امارات را می پذیرند، می خواهد به تجزیه ایران بپردازد. اوباما از طرح مسئله سه جزیره در دادگاه لاهه سخن می راند. هیچ کشوری حاضر نیست که در دادگاهی شرکت کند که در مورد منافع ملی و حق حاکمیتش تصمیم بگیرد. البته اساس این خیانت به رژیم محمد رضا شاه بر می گردد که با یک زد و بند استبدادی و بدون شرکت دادن مردم در بحث ها، با استقرار سانسور، بحرین استان چهاردهم ایران را به امپریالیستها بخشید و حق حاکمیت ملی و تاریخی ایران را بر سه جزیره، بعد ازخروج انگلیسها از خلیج فارس، مستقر ساخت. شاه خودفروخته اقدامی نکرد تا در دوران حکومتش، از نفوذ خویش در آن دوران، برای تثبیت مالکیت ایران بر این جزایر در عرصه های جهانی استفاده کند.

دفاع از تمامیت ارضی ایران، ربطی به ماهیت سیاسی رژیم ندارد

اینکه اپوزیسیون سیاسی ایران باید از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران دفاع کند، ربطی به ماهیت رژیم حاکم در ایران ندارد. این اپوزیسیون خودفروخته در تمام عرصه های خودفروشی، چه در مورد جدائی از ایران و تجزیه ایران، و چه در عرصه غنی سازی اورانیوم که حق مسلم مردم ایران است، و چه در زمینه اشغال سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، توسط امپریالیستها و یا تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم به ایران و یا تحریم مواد غذائی و داروئی مردم ایران و محکوم کردن آنها به گرسنگی، با تئوریهای پوچ و من در آوردی، در سمت امپریالیستها ایستاده است و برای آنها دست می زند. بهانه این اپوزیسیون خودفروخته این است، که رژیم جمهوری اسلامی استبدادی و مذهبی است و در سرکوب مخالفان از هیچ جنایتی رویگردان نیست. این اپوزیسیون رنگهای گوناگون بخود می زند، ولی در ماهیت امر همه آنها چه بخواهند و چه نخواهند، در کنار امپریالیستها ایستاده اند. برخی خود را "انترناسیونالیست" جا می زنند و بر ضد میهنپرستی می نویسند، تا تجزیه ایران و اشغال جزایر سه گانه را توسط امپریالیستها بی اهمیت جلوه دهند. خنده دار است که این "انترناسیونالیستها" که خود را "کمونیست" جا می زنند، تا نیروهای سالم کمونیست را فریب دهند، یک دل و یک زبان از تمامیت ارضی اسرائیل و میهنپرستی صهیونیستی دفاع کرده و سرزمینهای اشغالی فلسطین را بخشی از خاک اسرائیل می دانند. قلمبدستان مزدور آنها فقط بر ضد میهنپرستی ملتهای در بند و ممالک زیر سلطه قلمفرسائی می کنند، برخی اسلام ستیزی را عمده می کنند، زیرا که در این صورت مبارزه ضد امپریالیستی تحت الشعاع مبارزه ضد مذهبی قرار گرفته و همه اپوزیسیون بالقوه ضد رژیمی را، در صورت حاد شدن خطر اشغال، در کنار امپریالیستها قرار می دهد. "حزب کمونیست کارگری ایران" و همه مریدان منصور حکمت از زمره این افراد هستند. آنها اسلام ستیزی و بی وطنی را بر فرق خود نوشته اند. در حالیکه جنگ فرسایشی در ایران در جریان است و تهدید به اشغال جزایر ایرانی در دستور کار است، عمال خودفروخته آنها راه می افتند و تبلیغ می کنند، که باید جنبش لختی ها براه انداخت. زیرا با لخت شدن گویا اسلام سرنگون می شود. آنها "انترناسیونالیست" اند، زیرا از لخت و عور شدن دختران مصری و همدردی دختران لخت اسرائیلی با آنها حمایت می کنند و خودشان نیز فرمان لخت شدن دختران ایرانی را صادر می کنند و تقویم لختی ها چاپ می کنند و آنرا به شرط عضویت در حزبشان بدل می سازند. کنگره حزب این لختیها و مبانی وحدتشان واقعا تماشائی است. اعضاء حزب لخت و عورهای منصور حکمت با تبلیغ این نظریات زن ستیزانه و مبتذل که زنان را مانند همه تبلیغات نیازمندیهای عمومی سرمایه داری، به کالا بدل می کند، افکار عمومی را از مسایل مهم جامعه ایران، منحرف می سازند و مانند خود جمهوری اسلامی که همه مشکلات جهان را مشکل جنسیتی جلوه می دهند، آنها نیز در همان عرصه با رژیم جمهوری اسلامی به رقابت می پردازند. کارزارهای آنها صرفا برای منحرف کردن افکار است، تا کسی به سخنان اوباما که دخالت آشکار در امور داخلی ایران بوده و صدور فرمان تجاوز محسوب می شود، توجه نکند. برای آنها مهم نیست که خلیج فارس خلیج عربی شود و سه جزیره به مالکیت امارات در آیند، مهم این است که یک رژیم مذهبی اسلامی صدمه بخورد و به زعم آنها تضعیف شود. این عده فقط نقش جاسوسی خویش را کم اهمیت جلوه می دهند، زیرا روشن است که رژیم جمهوری اسلامی در ایران نمی تواند تا ابد بر سر کار بماند، ولی ایران و خلیج فارس و جزایر سه گانه تا کره زمین باقی است، در این منطقه ماندنی هستند.

سازمان مجاهدین خلق البته به لخت و عور شدن متوسل نمی شود، ماموریت وی در عرصه دیگریست. آنها برعکس بر این نظرند که خواهران مجاهد باید رعایت حجاب اسلامی را بکنند و با برادران اسلامی دست ندهند. خانم رجوی بنام مریم نیز یک لحظه در ملاء عام روسری خود را از سرش بر نمی دارد تا مبادا، "خدائی نکرده"، اشعه ای که از موهایش ساطع می شود، برادران را از نظر جنسی تحریک کند. این سازمان که زمانی بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم می رزمید، بیکباره با وحی مُنزَل متوجه شده است، که کارش تا کنون بیهوده بوده و نه امپریالیسمی در جهان وجود دارد و نه صهیونیسمی. بناگهان همه امپریالیستها تغییر ماهیت داده اند. گانگسترها دیگر گانگستر نیستند. همه رژیمهای جنایتکار و ضد بشر بیکباره، به متحد این سازمان بدل شده اند. مدتهاست که منابع امنیتی در جهان با اسناد و مدارک مستند اعلام کرده اند، که اعضاء این سازمان با سازمانهای امنیتی آمریکا همکاری تنگاتنگ داشته و برای آنها در ایران به ترور مشغول بوده و جاسوسی می کنند. حتی دو قلم جاسوسی آنها را خودشان با افتخار!!؟؟ اعتراف کرده اند. این عده مانند پاره ای از سلطنت طلبان شاه اللهی و مزدور سازمان سیا و دارودسته حمید تقوائی جانشین خلف منصور حکمت، به صراحت بیان می کنند که امروزه باید در کنار آمریکا و اسرائیل به ایران حمله کرد و رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون ساخت. این عوامفریبان نمی گویند که حمله به ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد، برای ویرانی ایران و اسارت ایران صورت می گیرد. تجاوز آشکار به ایران توسط مبشران آزادی نیست، توسط استعمارگران آزموده و جنایتکار است که ما دست پخت آنها در کره ، هندوچین، عراق و افغانستان و لیبی و امروز در سوریه می بینیم. امپریالیست اگر روزی قادر شود بر ایران چیره گردد، طبیعی است که نوکران خود را بر سر کار می آورد و قراردادهای استعماری به مردم ایران تحمیل کرده و پایگاههای نظامی در ایران مستقر ساخته و منابع طبیعی ایران را بدون حساب و کتاب می دزدد و می برد و به کسی هم حساب پس نمی دهد. چقدر باید کسی ذلیل و کور باشد، چقدر باید کسی به ننگ خیانت تن داده باشد که چشمش را بر این حقایق زنده ببندد و نفهمد که ایران رژیم جمهوری اسلامی نیست. ایران ماندنی و رژیم جمهوری اسلامی رفتنی است.

برخی مضحک تر از همه آنها می خواهند، در صورت اشغال جزایر سه گانه با کشتیها و ناو هواپیمابر ارتشهای موهومی خودشان، هم علیه رژیم جمهوری اسلامی یک تنه بجنگند و هم اعراب متجاوز و امپریالیست آمریکا و انگلیس و فرانسه را از سه جزیره بیرون بریزند. این عده مظهر سردرگمی در ایرانند و در عمل، زمینه لازم برای جنگ روانی امپریالیستی را در ایران فراهم می کنند. آنها توصیه می کنند که بر ضد تجاوز نباید مقاومت کرد، زیرا بی فایده است و این امر به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود، پس بهتر است همه ما در روز تجاوز خانه نشین شویم و به حفظ نیروهای خود بپردازیم. اگردر تبلیغات آنها کنکاش کنید، در تمام زمینه هائی که منافع ملی ایران مطرح است، در سمت امپریالیسم قرار می گیرند. این سمتگیری امپریالیستی را با البسه مندرس می پوشانند و شعارهای بی محتوی انقلابی سر می دهند، ولی حاضر نیستند سخنان اوباما را محکوم کرده و بر این اصل مهر تائید بزنند که مسئولان رژیم ایران حق دارند، به هر نقطه ایران که بخواهند سفر کنند. اگر کسانی باشند که باید زبان انتقاد داشته باشند، مردم ایران هستند و نه شیوخ خلیج فارس و آقای اوباما که از آن سر دنیا به بحرین آمده است. آنها مدافع اصولیت نیستند، بر اساس مصلت گروهی داوری می کنند. ولی شورای مصلحت آنها به مردم ایران خدمت نمی کند.

اینکه بیکباره موجی پیدید آمده که نام خلیج فارس را حذف می کند، به امارات اسلحه می فرستد و ادعاهای مالکیت امارات را بر جزایر ایرانی تائید می کند و... هیچکدام اتفاقی نیست. جستجوگر گوگل زیر سلطه صهیونیستهاست. ما در توفانهای گذشته فاش ساختیم که چنانچه شما اطلاعاتی در مورد بمب اتمی اسرائیل بخواهید و در گوگل به جستجوی آن بپردازید، بجای دریافت اطلاعات واقعی، شما را به بمب موهومی ایران که نه به بار است و نه به دار حواله می دهند.

خطاب به نیروهای میهندوست و انقلابی

روی سخن ما با همه ایرانی های میهندوست است. نیرویهای انقلابی در ایران و نه خود فروختگان و فریب خوردگان و سردرگمان از قماش بالا، باید به این تفاوت ماهوی توجه کنند وگرنه به آلتی در دست تبلیغات امپریالیستها بدل می شوند و بسیاری از آنها متاسفانه شده اند. امروز ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم تلاش می کند، در میان نیروهای چپ سرباز گیری کند. کافی است شما به موضعگیریهای آنها توجه کنید، برایشان مهم نیست که نام خلیج فارس چه باشد، جزایر سه گانه متعلق به ایران باشند و یا نباشند، ایران حق مسلمی برای غنی سازی اورانیوم داشته باشد یا نداشته باشد، قطعنامه های غیر قانونی در شورای امنیت علیه ایران را تصویب کنند یا نکنند، صهیونیستها و امپریالیستها مغایر منشور ملل متحد ایران را به تجاوز و جنگ و قتل عام مردم تهدید کنند یا نکنند، ایران را با مصوبه کنگره آمریکا بطور یکجانبه و غیر قانونی و قلدرمنشانه، تحریم کنند یا نکنند. این اپوزیسیون خود فروخته و به ظاهر "چپ" سرنوشت ایران برایش بی تفاوت است. آنها با برافراشتن یک پرچم قلابی انقلابی و سنگرگیری در پس جنایات جمهوری اسلامی به هر خیانتی تن در می دهند. این عده جاده صاف کن معنوی تجاوزکاران به ایران هستند.

امروز دیگر روزی فرا رسیده است که باید این تضادها را تشدید کرد تا معلوم شود کی در کجا ایستاده است. نکاتی که حزب ما در بالا بر شمرد ملاکهائی برای تمیز سره از ناسره هستند. امروز نیز مسئله اتخاذ موضع دقیق در مورد این همه مسایل مطروحه، در مقابل ما قرارگرفته است. یا با مردم ایران بر ضد تجاوز و تحریم علیه سرزمین ما، یا با مردم ایران برای دفاع از دستآوردها و منافع ملی ایران و یا ایستادن در کنار امپریالیسم و صهیونیسم به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی ایران. راه دیگری وجود ندارد. مردم ایران از کشورشان بهر قیمت دفاع خواهند کرد.

بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱ ژوئن ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)

صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org



۲۲ خرداد ۱۳۹۱

گرانی افسار گسیخته


اقتصاد ایران به برکت رژیم تبهکارسرمایهﺪاری جمهوری اسلامی مصائب مردم میهن ما از اندازه بیرون است، آنها امنیت ندارند، وضع آموزش و بهداشت اسفناک است، مسکن ندارند و اجاره خانه سرسام آور است، از بی حقوقی و خودسریﻫﺎﻯ مافیای رژیم رنج می برند و سالﻫﺎست که از گرانی به ستوه آمدهﺍند و اکنون طبق آخرین گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، " قیمت مواد خوراکی در یک سال منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه امسال از ۳،۷ تا ۵،۲۴۵ درصد در ایران افزایش یافته است. لبنیات به‌طور نمونه، در عرض یک سال ۳،۴۸ درصد و سبزیجات ۱۰۰ درصد گران شده است.همچنین در یک سال گذشته قیمت میوه ۵،۵۵ و گوشت قرمز ۶،۴۹ درصد افزایش یافته است.برنج، حبوبات، گوشت قرمز‌، گوشت مرغ، چای، سبزی‌های تازه، روغن و میوه از دیگر اقلامی هستند که بهای آن‌ها، افزایش نشان می ‌دهد. آمارهای اقتصادی بانک مرکزی در ماه‌های ابتدائی سال ۹۱ پس از حدود یک ‌سال سکوت این نهاد اقتصادی، در انتشار آمار اعلام شده‌اند.

در هفته‌های اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود به ‌دنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانه‌ها، پرداخت یارانه‌ها بی‌تأثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش و شکاف طبقاتی افزایش یافته است.

طبق برآورد رسمی بانک مرکزی، در دو سال گذشته افزایش حقوق کارمندان و کارگران ایرانی کمتر از نرخ تورم بوده است و این مسئله موجب کاهش سطح رفاهی آن‌ها شده است."( دویچه وله فارسی/ اقتصاد

 
همان طور که ذکر شده است قیمت کالاها به ویژه کالاهای مورد نیاز عمومی مانند گوشت، حبوبات، میوه و سبزیجات، قند و شکر، و لبنیات ... به طور سرسامﺁوری بالا می رود درحالی که دستمزد کارگران و زحمتکشان، حقوق آموزگاران و کارمندان جزء دولت در سطح نازلی باقی مانده است. مردم ما به زحمت گذران زندگی خود و خانوادهﻯ خود را سرهم می کنند و اکنون در چنان تنگنائی قرارگرفتهﺍند که حتا تهیهﻯ نان خالی و سکونت در یک اطاق کوچک نیز از توانائی آنان بیرون است.

رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی یک رژیم مافیائی است و تا دلتان بخواهد دروغ می گوید و هیچ پاسخی برای نیازمندیﻫﺎﻯ ابتدائی مردم ندارد جز به کار گرفتن زور و سرکوب و حفظ امنیت برای آقازادهﻫﺎ و سرمایهﺪاران گردن کلفت. افزایش قیمتﻫﺎ در درجهﻯ نخست ناشی از آزمندی بی حساب و کتاب مشتی سرمایهﺪار انگل و سودجو به تحصیل سود هر چه بیشتر است و رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به رهبری احمدی نژاد و خامنهﺍﻯ نه می خواهد و نه می تواند جلوی سود جوئی طبقاتی را که خود در زمرهﻯ آنها و نماینده و مدافع منافع آنها است بگیرد. برای مبارزه با گرانی باید تولید داخلی را افزایش داد و از واردات بی بند و بار جلو گرفت. رژیم درهای مملکت را به سوی واردات خارجی کاملاً گشوده است و بورژوازی دلال ایران که انحصار بازار را در ید قدرت خود دارد با تبانی با مقامات مسئول و آیتﺍللهﻫﺎﻯ رنگارنگ اجناس را احتکار می کند تا آنها را بازهم گران تر بفروشد. برای رژیمی که فساد سراپای آن را فراگرفته است و تمام مسئولین امر از ولی فقیه گرفته تا احمدی نژاد و سرداران آدمکش سپاه پاسداران تا آیتﺍللهﻫﺎ و حاجی جبارهای مرده خور کوچه بازاری و مزدوران بسیجی و جیره خوار در اندیشهﻯ چاپیدن مردمند، قیمت کالاها و توزیع محصولات نمی تواند به سود مردم باشد. اوضاع گرانی و فشار بر مردم آنقدر زیاد است که حتا روحانیت مفتخور را توان کتمان آن نیست و لب به انتقاد گشودند. غلامعلی نعیم آبادی، امام جمعهﻯ بندرعباس در ۵ خرداد ۱۳۹۱ گفته است: » سرعت گرانی از سرعت فانتوم بیشتر شده است .»

ابراهیم امینی امام جمعه قم نیز در مراسم نماز جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۱، گرانی موجود را "افسارگسیخته" خوانده و گفته است: « حتما برخی اشتباهات اقتصادی وجود دارد که این گرانیﮬﺎ به وجود آمدهﺍند .»

واقعیت این است که کلیت نظام سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی مسبب گرانی افسارگیسخته است و این رژیم ضد مردمی هر چه بیشتر بر مسند قدرت باقی بماند بلای بیشتری به ارمغان می آورد. همهﻯ راهﻫﺎﻯ رهائی مردم شریف ایران از سرنگونی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی به دست مردم میهن ما می گذرد و برای تحقق این امر راهی جز تشکیلات و اتکا به نیروی خویش وجود ندارد.چارهﻯ رنجبران وحدت و تشکیلات است.

توفان الکترونیکی نشریه الکترونیکی حزب کارایران شماره71خرداد ماه 1391 ژوئن 2012








۱۵ خرداد ۱۳۹۱

همه مشکلات گردانندگان رژیم، ظاهرا بر محور مسایل جنسی می گردد


ایران در محاصره اقتصادی امپریالیستها قرار دارد. ایران در محاصره نظامی امپریالیستها قرار دارد، ایران در محاصره فرهنگی و تبلیغاتی امپریالیستها قرار دارد، ایران از اعزام تروریست و جاسوس موساد و یا ایرانی تبارهای موسادی رنج می برد، ایران از خودفروختگی ایرانیان خودفروخته و یا سازمانهای سیاسی خود فروخته که از اجانب برای فراهم کردن زمینه اسارت فکری مردم ایران پول می گیرند، رنج می برد، ایران از تبلیغات وطنفروشانه مشتی ضد کمونیست، کمونیست نما، رنج می برد، ایران از دست مشتی ایرانی خود فروخته که گویا همه مشکلات جهان را ناشی از حضور اسلام در جهان می دانند، رنج می برد و ایران از صدها بلاهای آسمانی و زمینی دیگر نیز رنج می برد.

ما در اینجا از رنجی که ایران ما با استقرار جمهوری اسلامی در آن پدید آمده است، که به نقض مستمر حقوق بشر، به نقض آزادیهای دموکراتیک، به نقض شخصیت و کرامت انسانی و... منجر شده است، سخن نمی رانیم. ما از رنج مادران و خانواده هائی که حتی نمی دانند گور فرزندانشان کجاست، سخن نمی رانیم. ما از کشوری سخن نمی رانیم که آدمکشان حرفه ای و دارو دسته های مافیائی در ماشینهای ضد گلوله به غارت اموال عمومی مشغولند و هر کدامشان با دارا بودن تابعیت دوگانه بعد از چپاول و دزدی ثروتهای ملی به خارج فرار می کنند. ما از ایرانی سخن می رانیم، که همه این مشکلات و نتایج فجایع را بر دوش خود تحمل می کند. در چنین ایرانی مشتی بیمار روانی، مشتی آدمهائی که به عقده حقارت گرفتار آمده اند و در بحران روحی و جنسی به سر می برند، بر ارکان قدرت دست انداخته و مدعی اند، که همه مشکلات جامعه ما را باید بر اساس توضیح المسایل جنسی و بر محور مسایل و کشش جنسی میان زن و مرد حل کرد. وقتی آنها از جنسیت سخن می رانند، سخن آنها فقط درک فیزیکی آنها است و نه وجود دو فرصت، دو استعداد، دو گنجینه، دو منبع ثروت و معنویت، دو وجود لازم و ملزوم برای پیشرفت اجتماع، برای ادبیات، برای معنویات برای علوم و برای بقاء یک جامعه انسانی... در مغز این دیوانه ها و درنده خوهای جنسی، گویا هیچ مشکلی در ایران و جهان به جز واقعیت وجود آلت تناسلی زن و مرد موجود نیست و گویا همه مشکلات جهان بر محور این مسئله می گردد. آنها برای تئوری گردش جهان، روی دست گالیله بلند شده اند. یک کاریکاتوریست معروف آدمی را به تصویر آورده بود، که همه اجزای بدنش به شکل آدم بود، بجز سرش. به جای سر برای این اندام انسان نما، یک آلت تناسلی مرد ترسیم کرده بود. انسان نمائی که بجای مغز، آلت تناسلی اش کار می کند، مغزش در حد و اندازه یک آلت تناسلی فعل و انفعال دارد و اندیشه هایش از حد آن خارج نمی شود. این کاریکاتوریست گویا از آخوندهای جمهوری اسلامی الهام گرفته بود.

طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها نیز از این تفکر عالمانه نشات می گیرد. "... علی کریمی فیروزجایی عضو کمیسیون آموزش مجلس امروز دوشنبه 30 خرداد ماه [90] در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان کرد که وزیر علوم، تحقیقات و فناوری بر عملی شدن تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از مهر ماه سال جاری و با آغاز سال تحصیلی تاکید دارد. وی اضافه کرد: بحث تفکیک جنسیتی مورد موافقت اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است و با آغاز سال تحصیلی از مهرماه، تفکیک جنسیتی در دانشگاههای کشور صورت میگیرد. این نماینده مجلس افزود: در این خصوص تمام سلفسرویسها، اتوبوس ها، فضاهای تازه تاسیس و حتی کلاس های درسی تفکیک جنسیتی خواهند شد. [...] به باور کریمی، حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورددانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود و این سیاستی است که خانواده ها، مجلس، روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند." آقای کریمی عضو کمیسیون آموزش مجلس است و در بیانات بی سر و ته اش کوچکترین استدلالی نیست، که چرا باید دانشجویان را بر اساس جنسیت در دانشگاهها از هم جدا کرد. وی معتقد است: "حتیالامکان باید از اختلاط بی‌مورد دانشجویان دختر و پسر جلوگیری شود"(تکیه از توفان). اینکه بی مورد به چه مفهوم است و چه کسی مورد داشتن و یا مورد نداشتن را تعیین می کند، سخنی از زبان ایشان خارج نمی شود. با این تفسیر راه هرگونه اعمال خودسری و فشار در عرصه دانشگاه باز است. البته آقای کریمی وظیفه تفسیر بی مورد بودن اختلاط را بر عهده مراجع تقلید گذارده است. وی می گوید: "این سیاستی است که ... روحانیت و علاقهمندان به نظام و مراجع تقلید بر روی اجرای آن تاکید دارند".

برای اینکه ببینید چه فاجعه ای از نظر حداقل اقتصادی و از نظر جنبه عملی در پیش است به گفته زیر توجه کنید:

"سعدالله نصیری قیداری دیگر عضو و سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس در گفتگو با خبرگزاری مهر به شرح کامل ماجرای بررسی تفکیک جنسیتی در این کمیسیون اشاره کرد و گفت: وزیر علوم در انتهای جلسه هفته گذشته کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که در ارتباط با بررسی دانشگاه ایرانیان برگزار شده بود به سوال یکی از اعضای این کمیسیون در خصوص تفکیک جنسیتی اینگونه پاسخ داد که "اگر تعداد دانشجویانی در یک کلاس به 60 نفر برسد و ما این کلاس را در موارد ممکن به دو گروه دختر و پسر تقسیم کنیم، آیا اشکالی دارد؟" که اعضای کمیسیون با گفتن یک "نه" جواب مثبت به سوال وزیر علوم دادند. [...] این عضو کمیسیون آموزش مجلس در پاسخ به سوال خبرنگار مهر که اگر تعداد دانشجویان یک کلاس کمتر از این تعداد بود تکلیف چیست تاکید کرد: منظور وزیر علوم این نبود که کلاسها از اول مهر ماه به طور کامل تفکیک شود بلکه تنها کلاسهایی که با تعداد بالای دانشجویان برگزار می شود نظر وزیرعلوم بود و اگر کلاسی باشد که در آن به طور مثال 5 دانشجوی دختر و 40 دانشجوی پسر وجود دارد اصلاً نمی توان تفکیک انجام داد زیرا کلاسی با 5 دانشجو را به هیچ عنوان نمی توان برگزار کرد و تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد."

ولی اگر تفکیک جنسیتی در این مواقع معنا ندارد، یعنی مراجع تقلید در مواقعی حرفهای بی ربط می زنند. از نظر جنبه عملی، وضعیت به صورتی مضحک در می آید، که یا باید از آموزش دختران جلو گرفت و یا باید برای یک دختر دانشجو، چند استاد زن استخدام کرد و یک عمارت زنانه بنا نهاد. مشتی مفتخور نشسته اند و برای اقدامات غیر عملی تئوری درست کرده و مصوبات می گذرانند.

اصلا معلوم نیست که این تفکیک جنسیتی بر چه اساسی صورت می گیرد. فتوای مرجع تقلید است و یا جنبه قرآنی دارد؟ و اگر جنبه قرآنی دارد چرا این تفکیک در سطح کل جامعه انجام نمی شود؟ چرا زنان از یک طرف خیابان و مردان از طرف دیگر حرکت نمی کنند؟ جامعه ایکه زنان و مردانش را که به زندگی مشترک و طبیعی با یکدیگر "محکومند" با قهر و سرکوب از هم جدا کند، این جامعه با ایجاد شکاف و دوگانگی مصنوعی از همان بدو تولد انسانها، اساس زندگی مشترک یک خانواده را بر هم می زند. اگر قرار باشد زن و مرد قبل از ازدواج و آشنائی، موفق به دیدار و تماس و اختلاط با هم نشوند، چگونه می توانند تصور یک زندگی با سعادت و موفق آینده را داشته باشند. جامعه ایکه بر اساس این "تابوها" برپا شود، نمی تواند یک جامعه آزاد و سالم باشد. رژیم جمهوری اسلامی در پی آن است که از شیرخوارگاه ها دختر و پسر را از هم جدا کند، جامعه را با درک بیمارگونه خویش تجزیه کند و آنهم نه بر اساس مدارک و شواهد علمی و یا حتی دینی، بلکه بر اساس مزاج متلون مراجع تقلید.

«آیت‌الله ‌علم‌الهدی(امامجمعه مشهد) دلیل تفکیک دختران از پسران را بیاری واژه عربی صیانت که نگهداری و حفظ باشد، توضیح داده است. وی می گوید: "طرح "تفکیکجنسیتی در دانشگاه‌ها" به طرح "صیانت از خواهران"‌ تغییرکند"." تو گوئی مشکل بر سر واژه است.‌

"آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در گفت‌وگو با فارس در مشهد در ارتباط با طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌های کشور و اجرایی‌شدن این طرح اظهار داشت: در حال حاضر این طرح در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها مورد بررسی قرار گرفته است که بر این اساس هفته آینده این طرح به تصویب قطعی می‌رسد. [...]این مسئله به عنوان نخستین موضوع در شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها در حال بررسی است که با قطعی‌شدن این طرح در شورای اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها و شورای انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها موظف به اجرای این طرح در دانشگاه‌ها هستند.

این عضو خبرگان رهبری در ادامه به عنوان این طرح، با عنوان تفکیک جنسیتی انتقاد کرد و گفت: این عنوان برای اجرای این طرح مناسب نیست، چرا که ما انسان هستیم و نام‌گذاشتن این طرح با این عنوان مناسب نیست. [...] بر این اساس باید عنوان‌ طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها به طرح صیانت از خواهران در دانشگاه‌ها تغییر کند."

این عالم بی علم، نمی گوید که محافظت از خانمها، در مقابل کیست؟ باید خانمها از دست آقایان محافظت شوند؟ مگر زنی که کبیر است نیازی به قیم دارد؟ مگر نگاه آقایان به خانمها چگونه است، که دل این عالم بی علم به شور افتاده است؟. این نوع بیانِ این عضو مجلس خبرگان تنها توهین به آقایان نیست، توهین به خانمها نیز هست.

تئوریسینهای دینی البته در قالب سخنان کلی و "مودبانه" و در واقع برای فرار از کنه مطلب و دور زدن نوع تفکرشان که از بیانش شرم دارند، به این نوع عبارات زیر متوسل می شوند: "... ما میخواهیم کرامت انسانی را در دستگاهها بالا ببریم، ما میخواهیم جوانان و دانشپژوهانمان در محیطهای دانشگاهی احساس امنیت اخلاقی داشته باشند، ما میخواهیم دانشگاههایمان محل پرورش ایمان و تقوا باشد، ما با علم و تحصیل دختران مخالف نیستیم، بلکه با بیاخلاقی مخالفیم و ...". به مصداق ضرب المثل "کافر همه را به کیش خود پندارد" نوع درک و دید آخوندی را از جنس زن، به همه جامعه تسری می دهد و همان درکی را القاء می کند که خودش "شرم" دارد بر سر زبان آورد. وی جامعه بی آخوند را جامعه "سدوم و گمورا" می بیند و برای انسان به عنوان انسان ارزشی قایل نیست. آخوند می خواهد در زندگی خصوصی همه دخالت کند و نوع و روش زندگی هر کس را آخوند تعیین کند. در جامعه دینی زندگی خصوصی معنا و مفهوم ندارد. این همان نوع درکی است که کاریکاتوریست نامبرده ترسیم کرده بود. عباراتی نظیر "صیانت از خواهران"، "کرامت انسانی"، "امنیت اخلاقی"، "پرورش ایمان و تقوا"، "بی اخلاقی" ریاکاری آخوندهاست، زیرا وقتی در زندان کهریزک به دختران و پسران مردم تا سرحد مرگ تجاوز کردند و جسدشان را سوزاندند از این "امنیت اخلاق" سخنی نبود. مشکل آخوندها نه کرامت است، نه انسانیت، نه اخلاق و نه ایمان و تقوا. وقتی ولی فقیه و رئیس جمهور دروغ می گویند نه اخلاق دارند و نه ایمان و نه تقوا. وقتی آخوندهای بیمارصفت از روابط جنسی و طبیعی انسانها هیولائی می سازند که باید از ترس آن در دانشگاهها را بست، مشکل آخوندها ترس از دانشگاه هاست و نه از روابط جنسی. وقتی عمال رژیم در لباس دیپلماتیک نیز به اطفال دست درازی می کنند و در این عرصه تجاوز جنسی را افتخار اسلام محسوب می کنند، نمی توان از ترس آنها از آمیزش جنسی سخن گفت. آنها می خواهند جلوی تحصیل دختران سرزمینمان را که اینک اکثریت دانشجویان را تشکیل می دهند، بگیرند. مادرانِ تحصیل کرده، فرزندان فهمیده به اجتماع تحویل می دهند و رژیم جمهوری اسلامی بر جهالت بنا می کند و نه بر دانائی. آنها خود را فقط پشت آمیزش جنسی پنهان کرده اند.



بر گرفته ازتوفان شماره 7۱۴ خرداد ماه ۱۳۹۱ ژوئن ۲۰۱۲، ارگان مرکزی حزب کارایران(توفان)



صفحه حزب کار ایران (توفان) در شبکه جهانی اینترنت. www.toufan.org

نشانی پست الکترونیکی(ایمیل). toufan@toufan.org