۶ اسفند ۱۳۸۹


عربده کشیهای رژیم نشانه وحشت اواز مردم است

توفانی که در کشورهای عربی وزیدن گرفت وارکان رژیمهای فاسد و دیکتاتوری تونس، مصر، لیبی، یمن، مراکش ، اردن، بحرین را به لرزه در آورد، جمهوری آدمخوار اسلامی را نیز بی نصیب نگذاشته است. مردم قهرمان ایران با الهام ازاین مبارزات و برای ابراز همبستگی با خلقهای تونس و مصر و سایر خلقهای بپاخاسته عرب در 25 بهمن به میدان آمدند و با فریاد مرگ بر سید علی خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور و دهها شعار ضد حکومتی خشم ونفرت خویش را نسبت به رژیم مافیائی و جنایت پیشه جمهور اسلامی ابراز داشتند. اعتراضات با شکوه مردم که در شماری از شهر های ایران انجام گرفت رژیم را به جنون واداشت و او را دچار سرگیجه وسراسیمگی کرد.این اعتراضات جسورانه بعد از 18 ماه از تظاهرات 22 خرداد و سرکوب خونین آن و عربده کشیهای "پیروزمندانه" رژیم همراه با اعدامهای پی درپی و نفرت انگیز، بازداشتهای خودسرانه دانشجویان و کارگران و تشدید سرکوب مخالفان ... نشان از اشتیاق و اراده مردم ایران برای برانداختن نظام فاسد و دروغگو و مافیائی جمهوری اسلامی است که این بار مصمم تر از گذشته به میدان آمد و افسانه ثبات و قدر قدرتی رژیم را درهم شکاند. اعتراضات مردم جان به لب رسیده ایران اینبار اما همسو با موج عظیم اعتراضات عمومی و ضد استبدادی و ضد ارتجاعی کشورهای عربی انجام گرفت و رژیم را درعرصه داخلی و بین المللی رسوا تر از هر زمان ساخت. رژیم خامنه ای که با پرچم دروغین دفاع از خلق مصر و تونس به میدان آمد در مقابل مردم ایران کاملا خلع سلاح گردید وبا شلیک گلوله و گازشک آور بسوی مردم آزادیخواه ایران و قتل دوجوان مبارز، محمد مختاری و صانع ژاله بار دیگر نشان داد که چنین رژیمی فقط با تظاهرات خیابانی آنهم در این ابعادو در کادر سیاست مماشات جویانه وعدم توسل به قهر عقب نخواهد نشست.رژیم درنده و سفاک جمهوری اسلامی برای حفظ بقای انگلی اش از هیچ جنایت و قتل و ریاکاری دریغ نخواهد ورزید وفقط با اعدام این رژیم کثیف و ضد بشری است که می توان ازتکرار اینهمه فجایع و خونریزی جلوگیری کرد.

رژیم خامنه ای از سر استیصال و درماندگی، دوجابناخته روز 25 بهمن ، مختاری و صانع ژاله را وقیحانه هوادار نظام تبلیغ نمود که توسط معترضان به قتل رسیده اند. رژیم به این بهانه فشار را بر کروبی و موسوی و جناح اصلاح طلب افزود و با گسیل چماقداران و چاقوکشان به خیابانها و حتا درون مجلس وشعار کروبی و موسوی اعدام باید گردند و حصر خانگی انها ضعف و زبونی خود را به نمایش گذاشت. اینچنین عربده کشیدنها ودندان نشان دادنها، نشانه قدرت باند حاکم نیست بلکه ناشی از ضعف و درماندگی اوست. رژیم که می پنداشت با این فریاد ها و قمه کشیها دیگر کسی جرئت به میدان آمدن را نخواهد داشت باردیگر مردم ایران بوِیژه پسران و دختران جوان و شجاع ایران ، یکشنبه اول اسفند ماه در چندین شهر ازجمله درتهران، اصفهان، مشهد، رشت، مهاباد، سنندج، شیراز و تبریز به میدان آمدند ضمن گرامیداشت خاطره محمد مختاری و صانع ژاله قدرت و رزمندگی خویش را به تبهکاران جمهوری اسلامی نشان دادند.
واقعیت این است که نارضایتی در بین مردم هر روز گسترده تر می گردد و درهر کوی و برزنی از جنایت و دزدی و فساد نظام اسلامی سخن می رود. هرروز خبری از مبارزات جوانان و اعتصاب کارگران به گوش می رسد. روزی از شیراز خبر می رسد که دانشجویان دختر و پسر دوشادوش هم در حیاط دانشگاه این سنگر آزادی، فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر این دولت مردم فریب سردادند. روز دیگر خبر از تجمع مادران داغدار در پارک لالۀ تهران به گوش می رسد. روزی از اعتصاب کارگران ایران خودرو لوله سازی اهواز و اعتراضات کارگران هفت تپه و روز دیگر خبر اعتصاب دانشجویان نوشیروان بابل و مشهد و تبریزعلم و صنعت و ...گزارش میشود. رژِیم سرمایهﺩاری مافیائی اسلامی از این همه اعتراض و عمومی شدن شعار "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر خامنهﺍﻯ" به هراس مرگ افتاده و به همه جا قشون می فرستد، برای هر کسی قداره می کشد، زبان مردم را می برد، دستﻫﺎﻯ آنها را می بندد، دست به تجاوز جنسی می زند، جوانان را درملاء عام اعدام می کند، حتا به یاران نزدیک خود و معتقدین به نظام جمهوری اسلامی نیز رحم نمی کند، به جرئت می توان گفت که نفرت مردم نسبت به رژیم امنیتی ــ نظامی احمدی نژاد ــ خامنهﺍﻯ، بد بینی آنها نسبت به آن چه گفته می شود و تبلیغ می گردد هیچ گاه به اندازۀ امروز نبوده است. پیکار قهرمانانۀ مردم ایران رژیم جمهوری اسلامی را به سراسیمگی انداخته است و حلقوم وی را می فشارد. موج مبارزات مردم ایران اینبار هم به خارج از کشور سرایت کرده و عرصه را بر رژیم و مزدورانش تنگ کرده است.عربده کشیﻫﺎﻯ رژیم و تهدید و ترور مخالفین دیگر کارساز نیست و نیروهای مترقی و میهن دوست با عزمی راسخ وهمسو با مبارزات مردم ایران به افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی می پردازند. ما گفته ایم که اوضاع ایران آتش زیر خاکستر است وهر لحظه امکان دارد از کوچکترین جرقه ای حریق برخیزد. گفته ایم ،جنبشی که در پائین درگرفته است درکلیتش جنبش خرد در مقابل جهالت است. این جنبش حتی بعلت این طیف عظیم نابسامانی و نارضائی بخشی از طبقات حاکمه را نیز در بر گرفته است. طبیعتا درجه تحول و خواست پیشروی درهمه شرکت کنندگان یکسان نیست.هر چه جنبش رادیکالتر شود ترکیب جنبش تغییر می کند. عناصر وابسته به طبقات مرفه و بالای شهری به خانه های خویش برمی گردند. ولی خواستهای مردم خواستهای به حقی است و باید از آنها حمایت کرد و به مرد م با حوصله نشان داد که تحقق این خواستهای انسانی، مدنی، سیاسی تنها بر ویرانه های رژیم جمهوری اسلامی امکان پذیر است. هرگونه مبارزه ای در چارچوب بقاء رژیم جمهوری اسلامی تکرار وضعیت کنونی است و فرجامی جز شکست نخواهد داشت.مبارزات مردم ایران علیۀ رژیم جمهوری اسلامی بسیار امید بخش است. باید امید داشت که این مبارزات به مرحلۀ نوینی، مرحلۀ به میدان آمدن کارگران واعتصابات عمومی و سرانجام مقاومت قهرآمیز علیۀ ارتجاع داخلی بیانجامد. باید علیۀ توهمات سیاسی و منحرفین رفرمیست که به اصلاح رژیم چشم دوختهﺍند، مبارزه کرد و بر پاکیزگی جنبش دمکراتیک مردم و تفکیک ناپذیر بودن آن از پیکار ضد امپریالیستی و ضد استعماری و سرنگونی تمامیت نظام سرمایهﺩاری و ضد بشری جمهوری اسلامی تأکید ورزید.

سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی! زنده باد سوسیالیسم این پرچم رهائی بشریت!
زنده باد همبستگی بین المللی!

حزب کارایران(توفان)
یکشنبه اول اسفند 1389
www.toufan.org

۳۰ بهمن ۱۳۸۹

زنده باد انقلاب مردم مصر
گریه نوکر آمریکا و فراراو از ایران
فرار مبارک نوکر آمریکا از مصر

طنز تاریخ، دو انقلاب در 22 بهمن، انقلاب ایران و انقلاب مصر

طنز تاریخ بسیار آموزنده است. در روز 22 بهمن 1357 انقلاب شکوهمند بهمن تومار رژیم سلطنت را درهم نوردید و یک رژیم دزد، غارتگر، مستبد و نوکر امپریالیسم و صهیونیسم را از ایران اخراج کرد. انقلاب ایران سلطنت را در تاریخ ایران برای همیشه منقرض نمود و دست امپریالیستها و صهیونیستها را از تعیین سرنوشت سیاسی مردم ایران کوتاه کرد. در ایران روز فرار شاه را میلیونها مردم ایران با پایکوبی جشن گرفتند و این روز روز همه پرسی از مردم ایران برای انقراض سلطنت بود. این روز روزی است که ضد انقلاب مغلوب در ایران آنرا برسمیت نمی شناسد. این روز روز بیان قاطع نظر اکثریت شکننده مردم ایران است که ضد انقلاب ایران حاضر نیست نظر اکثریت مردم ایران را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. روزی که شاه رفت 30 میلیون در ایران جشن گرفتند ولی ضد انقلاب مغلوب با بی شرمی آنرا نمی پذیرد و به رای تاریخی مردم ایران گردن نمی نهد و مدعی است تنها تصمیمی را قبول دارد که منافع آنها را تامین کند. ضد انقلاب مغلوب ایران ضد دموکرات و مستبد و ریاکار باقی مانده است و فکر می کند با جعل تاریخ به مدد مشتی روشنفکر خود فروخته قادر است مسیر تاریخ ایران را عوض کند.
انقلاب ایران دستآوردهای فراوانی داشت علیرغم اینکه روحانیت بیاری تشکل مورد حمایت شاه، سنتهای مذهبی مورد حمایت شاه، توانائی مالی و روابط جهانی، همدستی رویزیونیستها با آنها و تسلیم ارتش در سر بزنگاه بدستور آمریکا به خمینی موفق به کسب رهبری انقلاب شد و انقلاب را به کژراهه کشاند و با شکست روبرو ساخت، ولی همین انقلاب شکوهمند در ایران تاثیرات عظیمی از خود چه در داخل ایران و جهان و چه در منطقه باقی گذارد که تاثیرات آن تا به امروز نیز مشهود است. دسیسه های امپریالیسم و صهیونیسم بر ضد ایران از جنگ تحمیلی گرفته تا تهدید به جنگ و محاصره اقتصادی و قلدری برای نقض حقوق مسلم مردم ایران تا به مردم منطقه درس عبرت دهند تا هرگز به انقلاب دست نزنند تا کنون با شکست مطلق روبرو شده است. آنچه را که امپریالیسم از خارج نتوانسته با موفقیت عملی کند ارتجاع در حکومت با سرکوب مردم و نقض حقوق انسانها و سرکوب خواستهای دموکراتیک آنها و نادیده گرفتن این واقعیت که حاکمیت ملی ناشی از نیروی ملت است و نه استبداد ولی فقیه، تمام عرصه های لازم برای مثمر ثمر نمودن دسیسه های امپریالیسم و صهیونیسم جهانی را فراهم می آورد. حکومتی که به مردمش متکی نباشد هرگز قادر نخواهد بود در مقابل دسیسه های دشمنان مردم ما با موفقیت عمل کند. این است که بار دیگر این تجربه تاریخ ثابت می گردد که مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم بدون مبارزه پیگیر برای تحقق دموکراسی بی آینده و ناموفق است. بدون حضور مردم در صحنه و شرکت آنها در روند مبارزه اجتماعی که ناشی از وجود دموکراسی در کشور است امکان ندارد بتوان یک جبهه محکم در مقابل امپریالیستها بنا نهاد. درهم شکستن حاکمیت ایران به یک مسئله زمانی تبدیل شده است.
انقلاب ایران شکست خورد ولی انقلاب ادامه دارد و هنوز طبقه مرتجع حاکم نتوانسته است حرکت انقلابی مردم ما را که به خاطر آرمانهای دموکراتیک و انسانی خویش به میدان آمدند و به تحقق آنها دست نیافتند مهار کند. روند انقلاب ایران که از زمان مشروطیت آغاز شده است تا دست یافتن مردم به خواستهایشان ادامه خواهد یافت. انقلاب ایران شکست خورد زیرا نتوانست به همه خواستهای خود دست یابد ولی نیروهای مترقی و انقلابی ایران مهر خویش را بر انقلاب کوبیدند و مانع شدند که روحانیت ارتجاعی بتواند علیرغم همه سرکوبها و جنایاتش صدای بر حق مردم ایران را خفه کند. ایران بیش از سی سال است که در شرایط اضطراری زندگی می کند. ایران بیش از سی و دو سال است که حکومت نظامی مخفی را تحمل می کند ولی هرگز حاکمیت روحانیت و مافیای سرمایه داری کنونی نتوانسته است آمال انقلابی مردم ایران را که آنها بخاطر آن در 22 بهمن 1357 به خیابان آمدند از آنها بگیرند. مبارزه مردم ایران منجر به تفرقه در درون حاکمیت سیاه ارتجاعی سرمایه داری برای ادامه بقا خودشان شده است. همین اصلاحگران کنونی نتیجه فرعی مبارزه انقلابی مردم ایران هستند. این تجربه انقلابی باز به اثبات رسید که اصلاحات همواره محصول فرعی انقلاب است. در روند مبارزه انقلابی است که بخشی از حاکمیت حاضر می شود به اصلاحات گردن نهد. از قدیم گفته اند به مرگ بگیر تا به تب راضی شود. هیچ حاکمیتی با رضا و رغبت به اصلاحات تن در نمی دهد.
انقلاب 22 بهمن 1357 چهره ایران و منطقه را دگرگون ساخت. امنیت اسرائیل و صدور بی مانع جریان نفت از عربستان سعودی به آمریکا را به خطر انداخت. به رشد جنبشهای ضد امپریالیستی و صهیونیستی در جهان منجر شد و کرسیهای مرتجعین را در منطقه لرزان ساخت. شکست انقلاب شکوهمند بهمن ایران مانند شکست انقلاب مشروطیت ایران پایان مبارزه مردم ایران نبود و نیست و این مبارزه برای تحقق خواستهای تاریخی مردم ما با نیرو و قدرت بیشتری به پیش می رود. انقلاب ایران تنها موقتا شکست خورده است ولی انقلاب ادامه دارد.
در 22 بهمن 1389 یعنی 32 سال بعد از انقلاب ایران، فرعون مصر، حسنی مبارک با فرار مبارک خود، سنگینی وجود نامبارکش را از سر مردم مصر برداشت. در 32 سال بعد از انقلاب ایران هیات حاکمه مصر که به خاندان شاه فراری و مورد نفرت مردم ایران پناه داده بود و ضدیت خویش را با انقلاب مردم ایران به نمایش گذارد حال خود آماج مبارزه انقلابی مردم مصر قرار گرفته و فراری شد. انقلاب مردم مصر هنوز سرکوب نشده است و ادامه دارد ولی هر چه بر آن بگذرد یک چیز روشن است که استبداد حسنی مبارک این فرعون مصر این نوکر امپریالیسم و صهیونیسم به پایان رسید و مردم مصر این وجود منفور را که در منطقه منافع اقلیتی ثروتمند و صهیونیستها و امپریالیستها را تامین می کرد اخراج کردند بطوریکه ارتجاع مصر و جهان وحشت دارند بیان کنند که این عنصر منفور به کجا پناه برده است و در خدمت کدام امیر مرتجع عرب است. آیا وی در امارات متحده عربی است و یا در عربستان سعودی هنوز بر افکار عمومی روشن نیست.
جنبش مردم مصر به قدرت جنبش مردم ایران نبود. ریشه آنرا باید در ضعف سنتهای مبارزه دموکراتیک و مبارزه کمونیستهای مصر در گذشته و ترکیب طبقاتی جامعه مصر جستجو کرد. کمونیستهای مصر به که رویزیونیسم روی آورده و خود را به توصیه روسها در جنبش سوسیالیستی ناصری منحل کردند کوچکترین نقشی در مصر ندارند. در مصر جنبش نیروهای اپوزیسیون به عمق و گستردگی مبارزه اپوزیسیون ایران نبود. در مصر نیروهای مذهبی بیشتر مورد سرکوب قرار گرفته و از آن انسجامی که هواداران آیت ﷲ خمینی برخوردار بودند بهره نمی بردند. آنها دارای یک رهبری متمرکز و مقتدر و پرنفوذ با جذبه و جاذبه نظیر آیت ﷲ خمینی نبودند که در مراحل قطعی جنبش حرف آخر را بر زبان آورد. پراکندگی اپوزیسیون، بی دورنمائی آنها، فقدان برنامه سیاسی و تنها بسنده کردن به اینکه مبارک باید برود و عدم تغییر به موقع شعارها کار آنها را برای راهنمائی مبارزه توده ای در مقابل مانور حاکمیت به بن بست می کشانید. فقدان حزب و حزبیت تاثیرات مرگبار خود را نمایان ساخت.
ارتش مصر با یاری اسرائیل و آمریکا به یک عقب نشینی منظم دست زد. در عین برداشتن شلاق شتر سواران و چاقوکشها، نان قندی بی طرفی ارتش را بدست گرفت تا در مردم ایجاد اعتماد نسبت به ارتش بنماید. موش و گربه بازی مبارک برای کسب فرصت و سوق دادن همه سیلاب انقلاب برای افتادن به مجرای سرنگونی شخص مبارک با موفقیت در جریان بود تا ارتش به عنوان ناجی به یک کودتای سرد دست زده و قدرت را همانگونه که بود بدون شکسته شدن ماشین دولتی حفظ کند و روند عقب نشینی منظم را در دست بگیرد. مبارک مانند شاه صدای انقلاب را با تاخیر شنید ولی تجربه شاه به وی و اربابانش یاد داده بود که این عقب نشینی منظم را برای فریب مردم و کاستن از فشار سیل انقلاب چگونه به پیش برد. حاکمیت با مانورهای خویش تمام هدف انقلاب را در برکناری شخص رئیس جمهور خلاصه کرد و آمرانه اعلام کرد که مردم! شما به خواستهای خود رسیده اید بقیه وظایف را ما به عهده می گیریم. پس به خانه های خود برگردید. وعده های ارتش طبیعتا قابل اعتماد نیست. وقتی ارتش در شرایطی که میلیونها انسان در خیابانند و هر لحظه خطر انفجار وجود دارد حاضر به تسلیم نشد چگونه ممکن است وقتی آبها از آسیاب ریخت و مردم به خانه های خود برگشتند و فضای انقلابی سرد شد ارتش به وعده های خود عمل کند و تسلیم خواست مردم شود. قدرت خیابان به بی قدرتی در خانه ها بدل می شود. در ایران سپهبد نصیری خائن بهر صورت اعدام شد ولی در اینجا عمرسلیمان که در مصر موجودی به مراتب منفورتر از نصیری در ایران است هنوز بر سر کار باقی مانده است. وی مهره مورد اعتماد اسرائیل و مسئول سرکوب و شکنجه همه مخالفین مبارک بوده است. در همکاری وی با آمریکا همین بس که "تروریستهای" گوانتانامو را به مصر می فرستادند تا آقای عمر سلیمان از آنها به نفع آمریکا با حضور مامورین سیا اعتراف بگیرد زیرا شکنجه دادن در آمریکا قدغن است و به صلاح حقوق بشر نیست.
خوشخیالی و اعتماد بی حد و حصر به ارتش توسط مردم مصر را باید در بی تجربگی سیاسی و در فقدان رهبری با کیاست و متمرکز در جنبش انقلابی مردم مصر دانست. باید در آن دانست که آنها بدرستی درک نکرده اند پایان دیکتاتوری فردی حسنی مبارک پایان دیکتاتوری و سلطه طبقه حاکمه و امپریالیسم و صهیونیسم در مصر نیست. آنها هنوز درک نکرده اند که تا پیروزی نهائی و شکستن ماشین دولتی باید در خیابانها ماند و مردم را بسیج کرد و سطح آگاهی آنها را افزایش داد و حتی با سازماندهی به فکر تسلیح مردم بر آمد و آماده شد تا قهر ضد انقلابی را با قهر انقلابی پاسخ داد. دقیقا آن کاری که مردم ایران در روز 22 بهمن انجام دادند و خمینی مخالف آن بود. همه این مشکلات ناشی از فقدان سازمانهای سیاسی با تجربه و کارآمد و بویژه حزب طبقه کارگر است که با دانش سیاسی و اجتماعی خویش و با استفاده از تجربه مبارزات انقلابی سایر خلقها دست مانورهای طبقه حاکمه را بخواند و خویش را با طرح شعارهای نادرست و یا عدم تغییر به موقع آنها و ارتقاء آنها به بن بست نکشاند.
در حالی که در آغاز انقلاب در مصر، در سفارت اسرائیل بسته شد و کارگران کانال سوئز به میدان آمدند و کمر ارتجاع حاکم را شکاندند و خط انتقال گاز به اسرائیل را در صحرای سینا منفجر کردند، پس از نخستین پیروزی مردم و عقب نشینی موذیانه و تاکتیکی هیات حاکمه سخن از حفظ قرار داد صلح با اسرائیل و برسمیت شناختن قراردادهای جهانی می رود.
بیاد بیاوریم که هرگز پیمان صلحی میان مردم مصر و دولت اسرائیل بسته نشده است. هرگز مجلس منتخب مردم در مصر حتی مجلسهای فرمایشی مصر به زیر پای این پیمان امضاء نگذارده است. این پیمان پیمان انور سادات و با مناحم بگین تروریست معروف است. تکیه تبلیغاتی بر پیمانی که هرگز پیمانی نبوده است بخشی از تبلیغات ایدئولوژیک ارتجاع جهانی برای فریب ملت قهرمان مصر است.
انقلاب مصر در حالت برزخ بسر می برد. اقلیتی که دست ارتجاع را خوانده است حاضر نیست میدان آزادی را تا تحقق همه خواستهای مردم مصر ترک کند. آنها خواهان آنند که با حضور خود در میدان مشعل این مبارزه را روشن نگاه دارند و به مردم مصر هشدار دهند که همیشه ناظر صحنه باشند و به اظهار نظر مردم در میدان توجه کنند.
ارتجاع در مصر توانسته است با توجه به واقعیتهای عینی جامعه مصر و توازن قوای طبقاتی از حالت تدافعی بدر آمده و بیک خیز ضد انقلابی دست زند. آنها از ترس و به "موقع" در آستانه اعتصابات کارگران و کارمندان و امکان سرایت اعتصاب به همه عرصه های زندگی اقتصادی و اداری برگ استعفای مبارک را رو کردند تا انگیزه اصلی انقلاب تحت الشعاع شور و شوق انقلابی قرار گرفته و در فریادهای آن گم شود. ولی هنوز حرف آخر زده نشده است. ارتش هم مجبور است دست به عصا راه رود. آتش فشان انقلاب هنوز می خروشد و ظرفیتش به انتها نرسیده است.
انقلاب مردم مصر آن زور و شتابی را ندارد که انقلاب ایران داشت. تعداد جانباختگان انقلاب صدها نفر است و تعداد واقعی آنها را دولت پنهان می کند. هزاران نفر تظاهرکنندگان در زندانها بسر می برند و تکلیف آنها روشن نیست. دستگاه ارتش و سازمان امنیت و پلیس و لباس شخصی های شعبان بی مخی هنوز برپا هستند و صدمه ای به آنها نخورده است. انقلاب مصر قادر نشده است مانند انقلاب ایران ماشین دولتی هیات حاکمه را درهم بشکند.
تبلیغات امپریالیستها در مورد فیس بوک نویسان که ماهیت طبقاتیشان هنوز بروشنی معلوم نیست و جایگاه اجتماعی خویش را نیافته اند و می توانند مخلوطی از خوب و بد باشند، بیشتر به آن خاطر است که از طریق ابزارهائی که خودشان در دست دارند با امکانات وسیعشان در جنبش تاثیر گذارده و در آن اخلال کنند و افکار عمومی باب طبع خویش را در آن بوجود آورده و یا جنبش را در شرایطی که برای آنها نامناسب است به تفرقه بکشانند. جنبش فیس بوک یک جنبش برای غلبه برمغزها و ساختن افکار عمومی است. این عرصه نیز عرصه یک مباره ایدئولوژیک است. فیس بوک نباید جای سازماندهی حزبی را بگیرد. طبیعتا فیس بوکهائی که از مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم طفره می روند و فقط بر ضد حسنی مبارک لشگر کشی می کنند در واقع در همان مسیری سیر می کنند که در سناریوی تنظیم شده از طرف ارتش، جایگاه خاصی برای آنها در نظر گرفته شده است. مسلما از هم اکنون صدها فیس بوک با نام مستعار که اسرائیلیها با زبان عربی می گردانند برای تاثیر در جنبش مصر بوجود خواهد آمد. تا به بهانه مبارزه علیه اسلام سیاسی و بسیج مردم برای مبارزه با اخوان المسلمین جهت اصلی مبارزه را علیه رژیم وابسته به امپریالیسم و صهیونیسم منحرف کنند.
ولی علیرغم این وضعیت ناپایدار انقلاب مردم مصر دستآوردهای مهمی داشته است. سرنگونی مبارک با 70 میلیارد دلار پول دزدی، یک دستآورد بزرگ مردم مصر است. آنها حال یک زمینه مبارزه افشاء گرانه برای بازپس گرفتن این ثروتها را خواهند داشت که البته هرگز پرداخت نخواهد شد. مگر دزدی های شاه بازپرداخت شد که مال مبارک و یا بن علی پرداخت شود؟ ولی همین مبارزه افشاءگرانه مردم، هیات حاکمه مصر و ممالک امپریالیستی را بشدت تحت فشار گذارده و اعمال متناقض و ریاکارانه آنها به ارتقاء سطح آگاهی توده های مصری منجر می شود. آنها می بینند که امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع بومی با یکدیگر همدستند.
مردم مصر یک زمینه بزرگ مبارزه افشاءگرانه دیگری نیزصاحب شده اند. خبرگزاریها اعلام کرده اند که دولت مصر در پی غنی سازی اورانیوم بوده و این اقدام مورد تائید آمریکا و اسرائیل قرار داشته است. حال با حقوقی که مردم مصر کسب کرده اند زمزمه های مخالفت امپریالیستها و صهیونیستها با این حق مسلم مردم مصر آغاز شده است. اسرائیل به صراحت نگرانی خویش را از دستیابی مصریها به این فن آوری اعلام کرد و ارتش خویش را در بخش جنوبی اسرائیل تقویت نمود. بزودی ممالک غیر متعهد جهان مجبور می شوند جبهه محکمی در مقابل این زورگوئیهای امپریالیستها و صهیونیستها تشکیل دهند و اسناد ریاکاری امپریالیستها را بر صحنه بریزند.
مردم مصر در جریان هفته ها مبارزه خیابانی موفق شده اند که قسما آزادیهای دموکراتیک را به ارتجاع مصر تحمیل کنند. مجلس دست نشانده که مورد حمایت مبارک و همه کشورهای غربی بود منحل اعلام شد، دیوار سانسور شکسته می شود. آزادی فعالیت سیاسی و انتخابات آزاد باید تضمین شود. اتحادیه های کارگری باید آزادانه به فعالیت بپردازند. مردم مصر قادر خواهند شد حمایت خویش را از مبارزه مردم فلسطین ابراز دارند و خواهان قطع رابطه با اسرائیل و شکستن دیوار نوار غزه گردند.
مردم مصر می بینند که دنیای غرب که دم از دموکراسی و حقوق بشر می زد تا چه حد ریاکار است و از دیکتاتور خون آشامی نظیر مبارک با چنگ و دندان تا به امروز حمایت می کرده است. آنها می فهمند که حقوق بشر تنها یک ابزار سیاسی ریاکارانه در دست امپریالیستها و صهیونیستهاست تا با آن مقاصد شوم خویش را به پیش برند. آنها که رژیم مبارک و سرکوبهای ضد بشری وی را تائید می کردند و برکشتار قومی فلسطینیها صحه می گذارند نمی توانند یکشبه دوستان مردم مصر باشند. آنها می فهمند که غرب هنوز هم در پی منافع خویش است و می خواهد سلطه خود را از راههای دیگر ادامه دهد. امپریالیستها و صهیونیستها خواهان کنترل کانال سوئز و امنیت اسرائیل به عنوان سرپل امپریالیسم در منطقه هستند. این دستآوردها را به سرعت نمی توان از مردم مصر باز پس گرفت. این دستآوردها برای نسل کنونی و بعدی مصر باقی می ماند. عرصه جدید پیکار مردم تاسیس احزاب سیاسی، اتحادیه های کارگری، رفع سانسور، کسب آزادی برقراری نمایشات و اعتصابات و... است. ایجاد یک جبهه برای دموکراسی و تعمیق آن همراه با یک سیاست خارجی مستقل ابزاری برای ادامه انقلاب است. انقلاب مصر ممکن است ناکام شود ولی تاثیراتش در منطقه قابل برگشت نیست. کشورهای عربی بعد از انقلاب تونس و مصر همان کشورهای قبلی نیستند. میلیونها نفر در اردن، یمن، الجزیره به حمایت از مردم مصر و تغییرات اساسی در کشورشان بپا خواسته اند. میلیونها نفر سیاسی شده اند و به نیروی لایزال خویش پی برده اند. میلیونها نفر دانسته اند که ما بیشماریم و رمز پیروزی را باید در اتحاد نیروهای مترقی و توده های خلق بجویند. این تجارب با بحث بوجود نمی آید، نتیجه شرکت در روند انقلاب است و به نیروی مادی در جامعه بدل می شود و نسل به نسل منتقل می گردد.
فرار مبارک موجی ازهمبستگی و جشن و سرور در سوریه، لبنان، فلسطین، اردن و یمن، بحرین و ایران ایجاد کرد. مردم ایران نیز ضمن ابراز همبستگی و حمایت از انقلاب مردم تونس و مصر روز دوشنبه 25 بهمن در تهران و اصفهان علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دست به تظاهرات زدند و با فریاد زندانی سیاسی آزاد باید گردد و خامنه ای حیا کن مبارکو نگاه کن، چه تهران چه قاهره دیکتاتور باید بره، چه قاهره چه تهران مرگ بر ظالمان، سید علی بیچاره جنبش هنوز بیداره و.. دهها شعار دیگر چماقداران و اوباشان پاسدار و بسیجی و لباس شخصی را به چالش گرفتند.
سلطه قدافی و سلطان مراکش نیزمتزلزل است. عربستان سعودی و امارات باید در روشهای اعمال دیکتاتوری خویش تجدید نظر کنند. اسرائیل و امریکا دیگر نمی توانند مانند سابق با سیاست قلدرمنشانه و ضد بشری خویش در سرکوب جنبش فلسطین و تکیه به جاسوسی بنام محمود عباس یکه تازی کنند. منطقه خاورمیانه بعد از انقلاب خلقهای تونس و مصر و جنبش های ضد ارتجاعی و ضد استعماری که در دیگر کشورهای منطقه بپا شده است دیگر خاورمیانه سابق نخواهد بود. نسیم آزادی وزیدن گرفت توفان است که بناهای ظلم را خراب می کند.

حزب کارایران(توفان)
بهمن 1389
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۵ بهمن ۱۳۸۹

خامنه ای حیا کن مبارکو نگاه کن


چند فیلم و گزارش درمورد تظاهرات 25 بهمن را همراه با شعار مرگ بر خامنه ای، زندانی سباسی آزاد باید گردد و خامنه ای حیا کن مبارکو نگاه کن ...ملاحظه فرمائید



۲۳ بهمن ۱۳۸۹



40 درصدي فروش نان در نانوايي ها بعد از حذف يارانه ها

جمعه, 22 بهمن 1389 .ایران کارگر
ايران كارگرنانوايان تهراني مي گويند: مشکل نانوايان درحال حاضر اين است که قيمت ها بالا رفته است ولي با افزايش قيمت نان کيفيت نان هيچ تغييري نکرده است. در تلويزيون مي گويند کيفيت نان تغيير کرده ولي ما نانوايان مي دانيم که کيفيت هيچ تغييري نکرده است زيرا که آردي که به نانوايي ها دولت مي دهد همان آرد قبلي است و کيفيت آن هيچ تغييري نکرده است. درحال حاضر نانواها پول نان را از دست مردم مي گيرند و همان پول را مي دهند براي خريد آرد .به اين ترتيب پولي در جيب نانوا نمي رود. درحال حاضر فروش نان در نانوايي ها 40 درصد نسبت به قبل ازحذف يارانه ها و گران شدن نان افت پيدا کرده است.يک نانوا در جنوب شهر تهران مي گويد: قبلا آرد را دولت به ما کيلويي 45 تومان مي داد و نان را 200 تومان مي داديم در آن وضعيت نانوا حقوق کارگرانش را با توجه به تورم به زور تآمين مي کرد. بعداز حذف يارانه ها آرد ي که دولت به ما مي دهد کيلويي 300 تومان شده است. قيمت نان هم شده است 400 تومان حالا ببينيد چه مشکلاتي براي نانواها ايجاد کرده است .يکي ديگر از مشکلات نانوايي ها با دولت نحوه خريد آرد است که قبل از حذف يارانه ها نانوايي هاي آزاد پز, آرد را خودشان با کيفيت خوب ازکارخانه مي خريدند و نان با کيفيت بسيار خوب به مشتري مي دادند اما الان کسي نمي تواند خودش به کارخانه برود و آرد مورد نظر خود را خريد کند .الان آرد را براي نانوايان مي آورند و تحويل ميدهد کسي قدرت انتخاب آرد را ندارد. هر کيفيتي باشد نانوا بايستي با آن نان درست کند.يک نانواي ديگر در مرکز تهران مي گويد: قبض گازبرايم آمده بود براي دو ماه 475000 تومان ؛ ا ز اين مبلغ 425000 تومان دولت يارانه داده بود وحدود 50000 تومان را هم ما مي داديم. حال اگر از همين ماه براي ما بدون يارانه قبض برق بيايد براي پرد اخت هزينه آن چه کنيم واقعآ سرسام آور و فاجعه است

مبارک فرار کرد اما نظام نامبارکش هنوز پابرجاست
خبر استعفای حسنی مبارک توسط معاونش موجی از شادی در سراسر مصر آفرید . این اگرچه تازه آغاز کاراست اما تا همینجا یک پیروزی و پیشروی برای مردم مصر و منطقه محسوب میشود. یکی از بزرگترین وارتجاعی ترین دیکتاتورهاوسرسپرده امپریالیست آمریکاومتحد اسرائیل صهیونیست درمنطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پا به فرار گذاشت. مبارک تمام تلاش خود را بکارگرفت تا برمسند قدرت باقی بماند و به همان شیوه سابق حکومت کند، اما مردم مصر متحد و یکپارچه از خواست برکناری وی کوتاه نیامدند و سرانجام با به میدان آمدن کارگران، اعتصاب بیش از 6000 نفر ارکارگران کانال سوئز و اعتصاب هزاران نفر ازپزشکان و پرستاران و کارمندان بیمارستانهای قاهره ....وی را وادار ساختند تا رسمن استعفا دهد. امپریالیست آمریکا که از مدتها پیش به عمق جنبش انقلابی مصر پی برده بود زیرکانه با خواست مردم همراه شد و برکناری مبارک را دردستور کارخود قرارداد. رفتار آمریکا با مبارک و محمد رضا شاه بعنوان نوکران حلقه بگوش باید برای بقایای رژیم پهلوی بسیار آموزنده باشد . تا همین دیروز آمریکا و اتحادیه اروپا از مبارک بعنوان رهبر ممالک عربی و شخصیتی با هوش و کاردان از وی دفاع میکردند و برکشتار و شکنجه مبارزین سرپوش میگذاشتند لیکن اکنون این روباه صفتان رنگ عوض کرده، نوکرشان را چون قاب دستمال کنار گذاشتند و مورد بی مهری قراردادند. این سرنوشت همه دیکتاتورهای گماشته اجنبی است که با مردمشان بیگانه اند. اما برکناری حسنی مبارک و سپردن قدرت به شورای ارتش و حفظ تمام دستگاه سرکوب رژیم بدین معناست که نظام سرکوب و شکنجه و نو استعماری همچنان پا برجاست و آمریکا قصد دارد با تغیراتی جزئی مانع پیشروی و رادیکالیزه شدن انقلاب مردم مصر گردد. جنبش انقلابی مصر برای پیروزی نهائی باید کل نظام فاسد و نو مستعمره را هدف قراردهد و مسلح شدن توده ها و تشکیل انجمنها و کمیته ها و شوراهای انقلابی تضمینی بر ادامه انقلاب و خنثا ساختن تحرکات ضد انقلابی است . پیروزی نهائی انقلاب زمانی تامین میگردد که رهبری این انقلاب در دست یک حزب پرتوان مارکسیست لنینیستی قرار گیرد. تنها دراین صورت است که می توان مردم مصر را از ظلمت نظام سرمایه داری و نو استعماری رها ساخت
زنده باد انقلاب خلق مصر!
نابود باد امپریالیسم و صهیونیسم و عمال داخلیشان درمصر
جمعه 22 بهمن برابر با 11 فوریه
سخن هفته
نقل ازفیس بوک حزب کارایران(توفان)
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۸ بهمن ۱۳۸۹


توفان بر فراز کشورهای عربی
وریاکاری امپریالیستها و صهیونیستها و عمال ایرانی آنها

توفانی که در تونس وزید و تومار رژیم بن علی زین العا بدین را درهم پیچید و موجب فرار او از کشور شد به کشور مصر و سپس به یمن و اردن و.. سرایت کرد و ارکان رژیمهای دیکتاتوری و ارتجاعی را به لرزه درآورد. این جنبشها تا همینجا دست آوردهای مهمی داشته و موجب شور و تحرک انقلابی در آفریقا و آسیا گشته و خلقها را درموضعی تعرضی در مقابل رژیمهای ارتجاعی، امپریالیستها بویژه امپریالیست آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل در منطقه خاورمیانه قرارداده است. توفانی که بپا شده است ریشه در فقر عمومی، بیکاری افسارگسیخته، اختلافات شدید طبقاتی و سرکوب های وحشیانه سیاسی دارد. طبق برآورد آمارهای رسمی، درآمد سالانه مردم درتونس 3500 دلار، درمصر حدود 1700 دلار و در یمن 2300 دلار است. نیمی از جمعیت 83 میلیونی مردم مصر با درآمدی حدود دودلار در روز زندگی می کنند. نزدیک به نیمی از مردم 20 میلیونی در قاهره در زاغه ها و فقیر نشینهای حاشیه پایتخت زیست می کنند و درآمد آنها زیر یک دلار برآورد شده است. کشور یمن که هشتاد درصد درآمد آن را نفت و گاز تشکیل می دهد، یکی از فقیر ترین کشورهای عربی است. شایان ذکر است که صندوق بین المللی پول در سال 1991 تحولات نئولیبرالی اقتصادی را در کشورهای تونس و مصر از طریق رژیمهای حاکم پیاده کرده و حاصل آن جز افزایش سرسام آور کالاهای مورد نیاز مردم، خصوصی سازیها، صرفه جوئیهای اقتصادی، رشد بیکاری و شکاف عظیم طبقاتی نبوده است. صندوق بین المللی پول بارها از الگوی "موفق" کشورهای مصر و تونس سخن گفته است. این "الگوی موفق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی" همه تحت هدایت رژیمهای وابسته و نیمه مستعمره مصر و تونس و... صورت پذیرفته است. این رژیمها سالهاست که به اوامر و دیکته امپریالیست آمریکا و همینطور اتحادیه اروپا کمر همت بسته اند و به عنوان خادمان امپریالیسم انجام وظیفه کرده اند. اختلاف طبقاتی به اندازه ای دراین ممالک رشد کرد که دیگر زندگی برای توده زحمتکش غیرقابل تحمل گردید ولذا تلنگری لازم بود تا توفان آغازیدن کند. خود آتش زنی جوان تونسی جرقه ای بود که به حریقی در تونس، مصر، یمن ، اردن و.. تبدیل گردد.

توفانی که بر فراز کشورهای آفریقای شمالی و خاورمیانه به پرواز درآمد نه تنها تمامی رژیمهای منطقه را تکان داد، بلکه امپریالیستها بویژه امپریالیست آمریکا را به وحشت مرگ انداخت. اهمیت استراتژیک مصر در شاخ آفریقا و خاورمیانه بعنوان متحد قابل اتکاء و پایدار امپریالیست آمریکا و رژیم صهیونیستی اسرائیل بویژه در سرکوب خلق فلسطین غیر قابل کتمان است. از این رو اکنون امپریالیست آمریکا چون ماری زخم خورده به فکر چاره است تا با طرحهای ارتجاعی مانع تداوم و عمق گرفتن نهضت انقلابی مردم گردد. کنترل تغییرات اوضاع و حفظ ارتش و سازمان اطلاعات و از سوئی اجرای اصلاحاتی جزئی در بالا ازجمله تاکتیک آمریکا در شرایط کنونی است. حمایت از البرادعی و پیشنهاد یک حکومت ائتلافی با سران رژیم مبارک یکی از طرحها و مانورهای سیاسی آمریکا برای برون رفت از بحران فعلی است. امریکا با استفاده از تجارب موفق خود درخرابکاری در نهضت اندونزی و فیلیپین که سرانجام مانع نضج گیری و تکامل جنبش گردید می خواهد با همان شیوه و دخالتهای آشکار و پنهان جنبش انقلابی مردم در مصر و تونس، یمن و.. را به انحراف ببرد. ازین رو وظیفه ای بس سنگین بر دوش نیروهای مترقی و استقلال طلب و بوِیژه کمونیستهای این کشورهاست که هشیارانه عمل کنند و جنبش دمکراتیک و عدالتجویانه را در پیوند با مبارزه علیه امپریالیستها و ابزارهای نو استعماری آنها صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بی پیش برند. درتونس حزب کمونیست کارگران با اتخاذ سیاستی خردمندانه بر وحدت نیروهای انقلابی و ترقی خواه و مبارزه علیه سیاستهای امپریالیستی و ویرانگر نئولیبرالی و همینطور قطع رابطه دیپلماتیک با رژیم نژاد پرست و صهیونیستی اسرائیل تاکید کرده و این سیاست در برنامه جبهه 14 ژانویه که متشکل از چند حزب و گروه سیاسی است به روشنی منعکس شده است.
مبارزات قهرمانانه مردم مصر و سایر مردم عرب بیشک بر ضد رژیم جمهوری اسلامی هم هست. بی دلیل نیست که سید علی خامنه ای درنماز جمعه اخیر و از سر ترس دچار هذیان گوئی شد و مردم مصر را به استقرار نظام جمهوری اسلامی تشویق نمود. این درحالیست که جنبش دمکراتیک و عدالتجویانه مردم مصر همانند جنبش دمکراتیک مردم ایران در22 خرداد 88 هیچ نشانی از مطالبات مذهبی ندارد. این جنبش با فریاد نان، آزادی و عدالت اجتماعی آغاز شده است. لیکن برخورد حاکمیت جمهوری اسلامی و رژیم مبارک در سرکوب توده های به ستوه آمده بسیار شبیه بهم است. اگر دارودسته اوباش مبارک با قمه و شتر و اسب به میدان آمدند و با کشتار دهها نفر و هزاران زخمی مذبوحانه کوشیدند تا آتش خشم مردم را خاموش سازند، رژیم شاه در ایران با چاقوکشان شعبان بی مخ به میدان آمد و رژیم جمهوری اسلامی نیز با بسیج موتور سواران و لباس شخصیهای قمه بدست و تیر اندازی از بالای بام و ایجاد رعب و وحشت و قتل و شکنجه کوشید به اهداف رذیلانه اش برسد. این دو رژیم درسرکوب و پستی و خیانت به ملت همزاد یکدیگرند، ماهیتشان ضد بشری و بربرمنشانه است. در پاسخ به اراجیف سید علی خامنه ای و خواست استقرار جمهوری اسلامی در مصر یکی ازسخنگویان اخوان المسلمین فورا اعلام داشت که "حکومت آینده مصر اسلامی نخواهد بود، نهضت مصر به همه مردم مصر تعلق دارد". در همین رابطه تنی چند از افراد اسلامی در تونس نیز سخن گفتند که خواهان ادغام دین با دولت نیستند و انقلاب تونس به همه ملت تعلق دارد. سخنانان خامنه ای در نماز جمعه و دعوت از مردم مصر به استقرار نظام اسلامی ناشی از ترس او از بروز انفجار مشابه درایران است و جز این نیست.

آما آنهائی که دراشکال مختلف قیام برحق مردم مصر را با مارک اسلام سیاسی تخریب می کنند و مدام بر طبل اینکه اگر "اسلامیستها بر سر کارآیند..." می کوبند. یا نادانند و یا از نیروهای امپریالیستی و صهیونیستی خط می گیرند زیرا در عمل مردم را به پذیرش رژیم مبارک دعوت می کنند. نقش خائنانه آنها این است که اساسا برای حق تعیین سرنوشت ملتها بدست خودشان اعتقادی ندارند. آنها تنها با آن حق سرنوشتی موافقند که منافع اسرائیل و آمریکا و طبقه حاکمه ارتجاعی این ممالک را تامین کنند. آنها با حق تامین منافع ما موافقند و بدورغ و ریاکاری خود را هوادار انتخابات آزاد جا می زنند. ریاکاری آنها در همین عبارت معلوم می شود که خود را مدافع "آزادیهای بی قید وشرط" جا می زنند ولی وقتی پای منافع ملتها به میان می آید از حمایت از آنها سرباز می زنند. جنبش انقلابی که در طی یک ماه اخیر آغاز شده است در کلییتش یک نهضت خودجوش است، هنوز دارای رهبری نیست. دیکتاتوری سی ساله در مصر و بیست و سه سال دیکتاتوری در تونس اجازه سازماندهی به مردم و تشکلات سیاسی را نداده است. ازاین رو نیروهای انقلابی باید برای پیروزی، در انقلاب مردم فعالانه شرکت کنند و به مردم آموزش سیاسی دهند. باید در روند انقلاب شعارهای صحیح را طرح و تلاش نمایند که رهبری مبارزه را کسب کنند. هر کس خانه نشین شود و بگوید رهبری دست اسلامی هاست من ترجیح می دهم حسنی مبارک سرکار بماند خائن به مردم خودش و مردم منطقه است. پیروزی همیشه با مبارزه همراه است. خانه نشینها هرگز کاری ازشان ساخته نیست. انقلاب در ممالک عربی ضربه هولناکی به اسرائیل و امپریالیسم در منطقه است. جنبش فلسطین اوج می گیرد. تجاوز اسرائیل به لبنان منتفی می شود. صهیونیستها باید حساب کار خودشان را بکنند و آمریکائیها باید گورشان را از عراق و افغانستان بکنند و بروند. منطقه بهمریخته است و این بنفع مردم منطقه است. دوستان و عمال اسرائیل و تمام رسانه های غربی مردم را از هیولای اسلام در این ممالک می ترسانند تا از این مبارزات حمایت نکنند. بر نیروهای انقلابی و بویژه کمونیستهاست که به افشای عمال اسرائیلی چه در ایران و چه در جهان که مرتب می گویند مشکل جهان اسلام سیاسی است بپردازند. نیروهای انقلابی و دموکرات و مترقی باید از مبارزه مردم عرب دفاع کنند. از هم اکنون امپریالیستها دست بکار شده اند قهرمانان نجات قلابی نظیر البرادعی برای مصریها و یا برای تونسی ها که رهبری جنبش در دست نیروهای دموکراتیک است بسازند تا صدمه ای به اسرائیل و سیاست راهبردی امپریالیستها وارد نشود. باید خلقهای عرب هشیار باشند پیروزی آنها پیروز ملتهای ایران و عربستان سعودی هم هست. مارکسیست لنینیستها باید دراین نبرد عظیم طبقاتی پیشاپیش جنبش حرکت نمایند و با رهبری صحیح آن را به سرانجام برسانند. تنها دراین صورت است که جنبسش به پیروزی نهائی نائل خواهد آمد.
نکته دیگری که مبارزه قهرمانانه ملتهای عرب بر ملا کرد ریاکاری امپریالیستها و صهیونیستهاست. کسانیکه تا دیروز از این رژیم های آدمخوار حمایت می کردند و برایشان سنگ تمام می گذاردند و برای حقوق بشر ارزشی قایل نبودند و قلدری صهیونیستها را در قتل عام مردم فلسطین تائید می کردند و در محاصره 5/1 میلیون فلسطینی به جرم گزینش حماس در یک انتخابات آزاد شرکت داشتند بیکباره این نوکران خویش را دیکتاتور می نامند و بیکباره از نقض حقوق بشر سخن می رانند توگوئی که آنها خوابنما شده اند. این ریاکاری نه از آن جهت است که آنها هوادار حقوق بشر و دموکراسی شده اند. خیر! آنها برای فریب مردم عرب و ملتهای غرب سعی می کنند با ملتهای عرب هم آوا شوند و مجددا راه را برای تثبیت آدمخواران هموار نمایند.
آنها بویژه در مصر با کمک مبارک چاقوکشان را به میدان آوردند تا مبارزین را سرکوب کنند. ارتش بی تفاوت به مسئله برخورد می کند. پس از اینکه هجوم مردم ادامه یافت و این تاکتیک ننگین با شکست روبرو شد به ارتش دستور دادند نقش میانجی و عامل صلح و قهرمان نجات ملی را ایفاء کند که عاملی برای جلوگیری از هرج و مرج است. ارتش مصر سراپا آمریکائی است. هزاران نفر سسران آن در آمریکا دوره دیده و با سران ارتش آمریکا در تماسند . هر روز نیز از آمریکا تخاذ تصمیم می کنند. ارتش مصر وظیفه اش در شرایط کنونی فریب دادن مردم است تا حاکمیت بتواند سر فرصت از گیجی بدر آمده جلوی رشد جنبش را گرفته و با کنترل جنبش را توسط عوامل خویش به کجراه برد. سران صهیونیست با این تصمیمات همدهان مبارک هستند. این تجربیات نشان می دهد که مبارزه خلقهای خاورمیانه و از جمله ایران آکر بخواهد به نتیجه برسد باید نه تنها علیه رژیمهای مستبد حاکم بلکه علیه امپریالیسم و صهیونیسم نیز مبارزه کند و گرنه امپریالیستها و صهیونیستها جنبش را به بیراهه می کشند. در ایران نیز از هم اکنون عمال آنها فعالند و می خواهند آمریکا و اسرائیل را از زیر ضربه مبارزین نجات دهند. آنها مزورانه خود را پشت مبارزه با جنایات جمهوری اسلامی پنهان می کنند و نمی گذارند مردم میهن ما از مبارزات مردم این ممالک حمایت کنند. آنها برای همدردی با مردم سایر ممالک وقت ندارند ولی از همه جهان می خواهند که مبارزه مردم ایران را بر ضد جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار دهند. وقتی مچ آنها را می گیرید عربده می کشند که ما ایرانی هستیم و باید علیه مستبدین خودمان بجنگیم و در امور داخلی سایر ممالک دخالت نکنیم. همین سیاست نقاب عوامفریبی آنها را می درد و دستشان را رو می کند. هر مدعی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی الزاما انقلابی نیست می تواند عامل آمریکا و اسرائیل هم باشد این است که ایرانیان میهنپرست، انقلابی، دموکرات و کمونیستها باید مواظب این جاسوسان باشند.

زنده باد مبارزات قهرمانانه خلقهای عرب علیه ارتجاع و امپریالیسم و صهیونیسم

حزب کارایران(توفان)
بهمن ماه 1389
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۵ بهمن ۱۳۸۹



فیلم حمله مزدوران لباس شخصی های رژیم مبارک

فیلم حمله مزدوران لباس شخصی های رژیم مبارک را که دست کمی از لباس شخصی های مزدور و جیره خواران رژیم خامنه ای ندارند نگاه کنید. ماهیت لباس شخصیها و امنیتی ها، باجگیران، قوادان و چاقوکشان و شعبان بی مخها پهلوی چی و رژیم خامنه ای چه در ایران و چه در مصر یکیست


http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=28115


۱۲ بهمن ۱۳۸۹



به یاد رفیق قدرت فاضلی

بمناسبت بیست و هفتمین سالگرد جانباختن رفیق قدرت فاضلی
عضو کمیته مرکزی و دفتر سیاسی حزب کار ایران(توفان)

رفیق قدرت فاضلی مارکسیست لنینیست برجسته و خسته گی ناپذیر عضو رهبری حزب کارایران در بیست وهفت سال پیش دردی ماه 1362 درزیر شکنجه های وحشیانه جلادان جمهوری اسلامی حماسه آفرید و ایستاده جان باخت . ما بدین مناسبت اعلامیه حزب در که دربهمن 1362 درایران انتشار یافت و همینطور زندگینامه این رفیق را باردیگر انتشار میدهیم و یاد این رفیق قهرمان حزب را گرامی میداریم. پیکر متلاشی و درهم کوبیده و شکنجه شده رفیق قدرت فاضلی توسط جلادان جمهوری اسلامی درکنار هزاران اعدامی دیگر در گلزارخاوران دفن شد.
یاد همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی باد!
ننگ ونفرت بر رژیم جمهوری اسلامی باد!
هئیت تحریریه
دی ماه 1389

"سردار بزرگ خلق٬ مبارز خستگی ناپذیر راه آزادی طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان و انقلابی حرفه ای و کمونیست مومن٬ رفیق قدرت الله فاضلی (اسفند) یکی از اعضای برجسته کمیته مرکزی حزب کار ایران در زیر وحشیانه ترین شکنجه های جمهوری اسلامی که یکسال و چند ماه بطول انجامید٬ بشهادت رسید.
قلبی از طپش ایستاد که مالامال از عشق به طبقه کارگر٬ سوسیالیسم و کمونیسم و نفرت از بورژوازی٬ سرمایه داری و امپریالیسم بود. چشمانی از دیدن بازماند که در خواب و در بیداری در ورای پستیها و رذالتها٬ ذلتها و حقارتهایی که زندگی را آلوده اند و به رغم خواست حافظان این جهان کهنه و تقدیس کنندگان این رذالتها و حقارتها دور نمایی جز کمونیسم را نظاره نکرد.
گامهایی از رفتن بازماند که مقصدی به جز سعادت و نیکبختی٬ آزادی و سروری زحمتکشان و سوسیالیسم٬ رهایی و تعالی ابدی انسان و کمونیسم در پیش رو نداشت.
دستهایی از کار کردن بازماند که جز برای افراشتن هر چه با شکوهتر پرچم طبقه کارگر و تحکیم ستاد رهبری آن و کوشش در جهت واژگونی دنیای کهن٬ دنیای پوسیدگیهای مقدس و مقدسات پوسیده و بنای جهان نو و زندگی نوین٬ آن زندگی که انسان رنج کشیده در طی قرون استحقاق آن را یافته٬ بکار دیگری نپرداخت.
رفیق اسفند ما را ترک کرد.مردم زحمتکش محمود آباد بیاد خواهند آورد که "قدرت" این بچه سربزیر و محبوب٬ این قلب پاک و بی ریا و این روح بلند و در عین حال افتاده و فروتن٬ چگونه در دامان آنها متولد شد٬ رشد کرد٬ قد کشید و در آخر ایستاده مرد......." گوشه ای ازبیانیه کمیته مرکزی حزب کارایران(توفان) بهمن 1362


**************
قهرمانی٬ درخشانترین تجلیات روح انسانی است که بدون شک از طبیعت انسانهایی مایه میگیرد که از تعلق خویش به توده های خلق و از تعلق خویش به جامعه انسانی و ایده آلهای با شکوه آن اهمیت قائلند. از اینرو آگاهانه تمام نیروی خویش را که از قدرت لایزال خلق مایه میگیرد وقف مبارزه در این راه آرمان نموده و به قهرمانان فناناپذیر تاریخ مبدل میشوند.
"یک مرد بزرگ در حقیقت متقدم است زیرا دورتر از دیگران را میبیند٬ قویتر از دیگران اراده میکند. او وظایف تاریخی را که جریان گذشته تکامل فکری جامعه در دستور روز قرار داده است حل مینماید٬ نیازمندیهای اجتماعی نوین را که تکامل مناسبات اجتماعی گذشته بوجود آورده اند٬ نشان میدهد و ابتکار ارضای این نیازمندیها را در دست میگیرد. او قهرمانیست٬ قهرمان نه به این معنی که جلوی جریان طبیعی حوادٽ را میگیرد و یا میتواند آنرا به مجرای دیگری بیاندازد٬ بلکه به این معنی که فعالیت او بیان آگاهانه و آزادنه جریان طبیعی و ضروری و ناآگاهانه است".

رفیق ما قدرت٬ در زمره این مردان نامی جنبش انقلابی است.او در سال ١٣٢٧ در خانواده ای زحمتکش بدنیا آمد و در طی دوران تحصیل خویش در تماس نزدیک با مردم زحمتکش و دهقانان تهیدست و محروم مازندارن مکتب مبارزه را آموخت و اولین آزمون آنرا در اعتصابات سال ١٣٤٨ دانشجویان دانشکده علم و صنعت ایران (هنرسرایعالی سابق) گذراند.
او در این اعتصابات به همراه فدایی شهید "سنجری" و تنی چند از رفقایی که بعدها به حزب کار ایران پیوستند٬ نظیر رفیق شهید جان برار روحی و ........ این اعتصابات را که به برکناری ریاست دانشگاه (هنربخش) منجر گردید٬ با شایستگی تمام رهبری نموده و اعتصاب را تا تامین حداکٽر خواستهای مطرح شده آن پیش برد.
رفیق قدرت فاضلی پس از پایان دوره دانشگاه و اخذ مهندسی مکانیک به کارزار مبارزه طبقاتی توده های رنج و کار روی آورده و با اندوخته علمی خویش تمامی زندگی غرور آفرین خود را وقف رهایی مردمی نمود که بند بند وجودش به آنها تعلق داشت. مدتها در اطراف زاهدان و درروستاهای سیستان و بلوچستان بدین منظور گذراند. در آنجا بود که برای اولین بار با سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان آشنا شد (١٣٥٢) و متعاقب آن در رابطه با رفقای سازمان که در پوشش "اکیپ تحقیقاتی سازمان برنامه" به تحقئقات روستایی اشتغال داشت٬ قرار گرفت و به همراه آنها تمامی هم خویش را صرف شناخت و تجزیه و تحلیل مناسبات حاکم بر روستاهای ایران نمود که اولین ٽمره تلاش آنها تدوین رساله معروف "مقدمه ای بر تحلیل مناسبات اجتماعی و طبقات" بود که بعدها (دیماه ١٣٥٧) توسط حزب ما به چاپ رسید.
فعالیت رفیق در زاهدان عاقبت ماموران ساواک را جلب نموده و به دستگیری رفیق منجر میگردد. آدمکشان رژیم پهلوی او را تحت شکنجه ای سخت قرار میدهند ولیکن او محکمتر و کار کشته تر از آن بود که آدمکشان پهلوی بتوانند از او چیزی در آورند. شکنجه ها نتیجه ای نداد و چون از او مدرکی بدست نیامد٬ اجبارا به آزادیش رضایت میدهند٬ اما از آن پس تحت کنترل قرار میگیرد و از آنجایی که دیگر قادر به ادامه فعالیت در زاهدان نبود به مازندارن میاید و در آنجا در مدت کوتاهی موفق میشود که با تلاش شبانه روزی خود در جهت ترویج مارکسیسم – لنینیسم اولین حوزه سازمان را در مازندارن بوجود آورد و این حوزه بعدها به یکی از پایه های اساسی گسترش حزب در مازندارن و گیلان مبدل گشت. به همت رفیق قدرت٬ بنیان کمیته "احمد قاسمی" سازمان مارکسیست – لنینسیتی توفان پی ریخته شد. (این کمیته بعد از اولین کنگره و تا تشکیل "حزب کمونیست کارگران و دهقانان ایران" به حزب پیوست و بدین طریق در آن شرایط بحرانی به ستون حاب به ستون اصلی حزب مبدل گشت).
همزمان با شروع فعالیت حزبی رفیق٬ جنبش اعتراضی مردم بر علیه رژیم شاه اوج تازه ای گرفت و رفقای مازندارن به رهبری رفیق قدرت در این برآمدهای توده ای نقش فعالی داشته و در پیشاپیش آن حرکت میکردند. نقش فعال رفیق در اعتصاب و تحصن معروف معلمین بابل و چند شهر مازندارن٬ نقش ارزنده وتاریخی او در جریان "جمهوری دمکراتیک خلق آمل" (لازم به توضیح است که چند ماه قبل از انقلاب بهمن٬ شهر آمل در دست مردم قهرمان آن قرار گرفت و آنها خود راسا خود کنترل و اختیار شهر را بدست گرفتند و نام حاکمیت خویش را نیز "جمهوری دمکراتیک خلق" نهاده بودند. رفیق قدرت در آن هنگام به همراه سایر انقلابیون یکی از سازماندهندگان این جنبش بود که توسط حوزه های حزبی متعددی که در آن مقطع در کنترل و هدایت خویش داشت٬ توانست نفش ارزنده ای در این جریان ایفا نماید) و همچنین فعالیت خستگی ناپذیر رفیق در آستانه انقلاب در جنبش دهقانی مازندارن که منجر به تقسیم زمین فئودالهای چندین روستای محمودآباد٬ آمل٬ بابل و ............. برقراری شورای دهقانی گردید٬ نمونه هایی از فعالیت مستمر توده ای او میباشد. به ابتکار این رفیق٬ در شرایط مخفی و پلیسی رژیم پهلوی اولین چاپخانه مخفی حزب بوجود آمد که با تجدید چاپ برخی از آٽار ارزنده و فناناپذیر سازمان٬ قدمهای موٽری در اشاعه مارکسیسم – لنینیسم و مقابله با تئوریهای انحرافی و رویزیونیستی برداشته شد. از آن پس چاپ ارگان نیز بعهده او قرار گرفت و تا روز قیام این وظیفه سنگین به دوش او بود. او در حقیقت موتور محرک حزب ما بود. از هر انگشت او هنری میبارید و تمام مشکلات در کف با کفایت او آسان مینمود. غیر ممکن برای او وجود نداشت. در امر سازماندهی نیز نمونه بود٬ هر جا مشکلی پیش میامد این رفیق مشگل گشا بود. هر شاخه ای که نیاز به تقویت و گسترش داشت او حاضر بود. نمونه این قدرت سازماندهی که در حزبمان زبانزد شد٬ مسئله گیلان بود. پس از انقلاب٬ اواخر سال ١٣٥٨ مسئولیت گیلان به او واگذار شد و در مدت کمی حزب ما به همت و درایت این رفیق در آنجا نیز چون مازندارن از رشد چشمگیری برخوردار شد. او یک دم آرام و قرار نداست٬ صبح در ساری و آمل٬ ظهر در محمود آباد و چالوس٬ عصر در لاهیجان و آستانه و شب همان روز در رشت بود. همه زندگی این رفیق حزب و سازمان بود٬ او برای خود زندگی نمیشناخت٬ زندگی او زندگی حزبی بود. علاوه بر شخصیت زبده حزبی٬ او جذابیت دیگری نیز داست که ویژگی خاصی به او میبخشید٬آنهم چهره دوست داشتنی و سخنان دلنشین او بود که در همان نخستین ساعات آشنایی همه را شیفته خود میکرد٬ گویی که دوستی دیرینه و قابل اعتماد است ومیتوان با او هر مطلبی را در میان گذاشت. با شخصیت و متواضع بود که رنگ تفرعن و خودپسندی در او دیده نمیشد٬ انسان در کنار او اعتماد به نفس میافت و هرگز از محاورت با او خسته نمیشد٬ شکیبا و حلیم بود و این خصائص از او علاوه بر رهبری ارزنده٬ انسانی بزرگ و دلنشین نیز ساخته بود.
رفیق قدرت را همه مردم محمود آباد و روستائیان اطراف٬ همه انقلابیون مازندارن و بخصوص آمل و بابل خوب میشناختند. این استاد انستیتو تکنولوژی بابل٬ بخاطر خصائل بزرگ انسانی اش٬ بخاطر روح بزرگ و انقلابیش٬ محبوب همه دانشجویان بود.
رفیق قدرت در جریان قیام ٢٢ بهمن در جریان انهدام ابزارهای سرکوب رژیم شاه و تصرف کلانتری ها و ژاندارمری های منطقه مازندان شرکت فعال داشت و پس از آن اسلحه های بدست آمده به تهران آمد تا به قیام مردم تهران بپیوندد. رفیق در جریان این قیام چون تمامی فعالیتهای انقلابی خویش نقش چمشگیری داشت. اما حاصل کار انقلابیون را دزد غارتگر جماران به یغما برد و پاداش این رشادتها و قهرمانیها٬ زندان٬ شکنجه٬ سرب داغ و طناب دار بود که به فرمان ضحاک زمان٬ خمینی جلاد نصیب آنها شد.
فعالیت رفیق قدرت لحظه ای متوقف نشد. او برای تعمیق انقلاب٬ شب و روز پیکار کرد و در این پیکار مقدس بود که خشم و کین ارتجاع را نسبت به خود برافروخت.چماق بدستان رژیم خمینی قصد جان او را کردند و بخانه پدری رفیق در محمودآباد یورش آوردند٬ ولیکن موفق نمیشوند و او بیاری مردم محل از این خطر مرگ میگریزد. اما از آن پس (١٣٥٩) و قبل از آنکه چنگال خونین رژیم تمامی آسمان ایران را بپوشاند دیگر از دیدن شهر زادگاه خویش محروم گردید و به آنجا پا نگذاشت. دشمنان قسم خورده و جلادان رژیم خمینی بار دیگر و متعاقب حمله محمود آباد در بابل قصد جان او را میکنند. اما اینبار نیز قبل از اینکه به آرزوی رذیلانه خویش توفیق یابند٬ توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق از جریان این توطئه با خبر شده و شب قبل از حمله پاسدارن به منزل مسکونیش فراری شده و به تهران میاید و از آن پس ناچارا زندگی مخفی اختیار میکند. اما زندگی مخفی که طبعا فعالیت هر مبارزی را بر طبق قواعد و روندهای خاص خویش کاهش میدهد٬ نتوانست ذره ای از فعالیت رفیق کم کند٬ بخصوص در شرایطی که حزب توسط دشمنانی از داخل نیز مورد هجوم قرار گرفت تا در هم شکسته و به آستانبوسی ارتجاع کشانده شود. این رفیق پرچم مبارزه بر علیه این خطوط انحرافی را بر افراشت و توانست با فعالیت خستگی ناپذیر خود حزب را از این بحران و از این ضربه مرگبار داخلی نجات بخشد. بخش مهمی از موفقیتهای حزب در این مقطع و پس از اخراج خلیل (دبیر کل سابق حزب) نتیجه فعالیت این رفیق و اصول و مسئولیت شناسی و بینش عمیق مارکسیستی – لنینیستی او بوده است.
رفیق قدرت در کنگره دوم حزب که در فروردین ٦۰ برگزار شد٬ به اتفاق آراء به عضویت کمیته مرکزی حزبمان در آمد و بدین طریق جای حقیقی و شایسته خود را در حزب بدست آورد با الهام از آموزشهای مارکس٬ انگلس و استالین به یکی از رهبران کارآمد و الهام بخش حزب کار ایران تبدیل گردید. به همت رفیق قدرت و رفقای دیگری از کمیته مرکزی که همگی منتخب کنگره دوم حزب بودند٬ حزب توانست به ضعف رهبری گذشته که در راس آن عنصر نالایقی چون خلیل قرار داشت پی برده و به عمر او و دار و دسته اش در حزب خاتمه بخشد. رفیق قدرت در طول تاریخ فعالیت خویش بارها با نفوذ تئوریهای انحرافی دست و پنجه نرم نمود و با افشای این قبیل تئوریها٬ مبلغین آنها را رسوا و بی اعتبار نمود.مبارزه او بر علیه نظریات انحرافی اپورتونیستهای راست که در حزبمان خانه کرده و توسط خلیل هدایت میشدند٬ یکی از درخشانترین این مبارزات بود.
رفیق قدرت در آذر ماه سال ٦١ در یورش وسیع دژخیمان به حزبمان به همراهی رفیق بابا پورسعادت و رفقای دیگر دستگیر شد و از آن پس به صورتی مداوم تحت شکنجه های حیوانی رژیم قرار داشت تا به زانو در آید و "و دیو فرشته بخواند"٬ اما کسی که به مردم تعلق داشته٬ از تجربیات آنها فیض گرفته و اراده آنها را در خود داشته باشد٬ در مقابل این شکنجه ها تسلیم نمیشود زیرا احساس او به مردم زحمتکش شان و منزلت او را در درونش بالا میبرد و او را به ارزش مقاومت و تسلیم ناپذیری خویش واقف میگرداند. و چنین بود که رفیق قدرت ما که همیشه برای زحمتکشان زیسته و لحظه ای از آنها جدا نبود٬ چون کوه در مقابل این شکنجه ها ایستاد و سرخم نکرد. کسی که تمام عمرش٬ از همان کودکی با کینه به دشمنان خلق پرورش یافته باشد چگونه میتوانست غیر از این باشد!
یکی از رفقایی که در ماه آخر عمر افتخارآفرین رفیق اسفندیار در کنارش بود درباره او چنین میگفت:
وزن رفیق به ٥۰ کیلو رسیده بود (توضیح اینکه وزن این رفیق قبل اززندان بین ١۰۰ تا ١١۰ کیلو بوده است). از او فقط استخوانی خالی مانده بود. شکنجه گران او را هر صبح زود از بند میبردند و ساعت یک یا دو بعد از ظهر از شکنجه گاه میاوردند و بعد از آوردن او به بند او را به داخل سلول پرتاب میکردند و یک دو سه برگ کاغذ همراه با خود برای او پرتاب میکردند و میگفتند هر چه میدانی بنویس. او ففط آنقدر توان داشت که کاغذ و خود کار را در گوشه ای جمع کند. هم بند او میگفت رژیم او را تحریم غذایی کرده بود. بندهای دود و بر دزدکی آب کمپوت برایش میفرستادند که زندانبانها فهمیده و همه آنها را به بازجویی مجدد بردند و به سلولهای انفرادی انداختند.
از آنجائیکه به رفیق قدرت٬ مدتی هیچ غذایی نداده بودند٬ بدن او هم دیگر نمیتوانست غدایی بپذیرد و بنابراین استفراغ میکرد. کار هر روزه بود که سپاه او ارا صبح زود میبرد و مٽل یک کارمند٬ منتهی شکنجه شده و آش و لاش به سلول برمیگرداندند. او هرگز توان حرف زدن نداشت ولی لبخند او هرگز از چهره اش محو نمیشد (توضیح اینکه لبخند دلنشین رفیق بین رفقا زبانزد بود – ما نیز همواره چهره بشاش رفیق را با این لبخند بیاد داریم.)
زندانیان از این لبخند رفیق در شگفت بودند و به او میگفتند تو با این وضع و با اینکه نای حرف زدن نداری چرا میخندی؟!
ولی او کماکان میخندید و تحت بدترین شرایط که شکنجه های حیوانی روح بلند او را میازرد٬ عجز و لابه نکرد و روحیه نباخت. هم بند او میگفت٬ در آخرین روزهای زندگی او را مٽل همیشه صبح زود بردند و آنروز دیگر برنگشت.گویا زیر شکنجه جان داد. او چیزی نگفت٬ فقط نزدیک به یک متر طول کاغذ سفید با چند خودکار که کلمه ای روی آن نوشته نشده بود٬ گوشه ای بند چمع شده بود. همه روزه کاغذها را روی هم میگذاشت.
آری٬ اسفند سردار سر نداد. او شهادت را هم مانند سرباز توده ای (هوشنگ انوشه) با خنده به آغوش کشید.
درود بر او."
عشق رفیق قدرت به توده های زحمتکش ایران٬ عشق او را به مارکسیسم – لنینیسم و اندیشه رهایی بشریت که همواره چون خورشید تابان در آسمان افکارش میدرخشید٬ اساس ایمانی را در او پی ریخت که اینچنین دشمنان در مقابل استحکام خدشه ناپذیر و اراده پولادین او به زانو در آمدند و با ١٣ ماه شکنجه نتوانستند لب از لب او بگشایند. او نشان داد که مقاومت مطلق بوده و میتوان گوشت و پوست و استخوان را با نیروی اراده و ایمان بر آهن و آتش و شلاق پیروز گرداند و در اٽبات این قضیه تاریخی با نٽار خون پاک خویش به رهروان خلق درس پایداری و استقامت آموخت و جاودانه در تاریخ سراسر حماسه و مقاومت ایران ٽبت گردانید. اگر چه "قدرتها" شهید میشوند ولی دفتر عشقشان بسته نمیشود٬ خون آنان روشنایی بیشتری به راه راستین آنان بخشیده و خود راهنمایی مبارزاتی است که رهرو این راه ستاره بارانند.
بیشک وجود رفیق قدرت فاضلی خود اٽبات زنده ای است که نشان میدهد٬ حزبی که اساس فعالیت و ایدئولوژیش٬ ایدئولوژی ظفرمند مارکسیسم – لنینیسم باشد٬ حزبی که با چنین رهبران لایق و شایسته ای که در مکتب حیدر عمواوغلی ها٬ ارانیها و قاسمیها آموزش دیده اند٬ پیش میرود٬ عاقبت نه چندان دوری پیروزی را به چنگ آورده و پرچم سرخ رهایی زحمتکشان را در میهن خونبار ما برمیافروزد.
رفیق قدرت شاگردان زیادی برای حزب کار ایران تربیت نمود٬ شاگردانی که براه معلم خویش وفادار بوده و تا آخرین قطره خون پاکشان برای اعتلای مارلسیسم – لنینیسم و برای گسترش حزب کار ایران از پای ننشستند و رفیق "جان برار روحی" داماد و یار قدیمی دوران تحصیل رفیق قدرت از آن جمله بود که در اولین یورش ارتجاع در تابستان ٦۰ توسط رژیم خمینی تیرباران شد. نمونه دیگری از این شاگردان وفاداری که راه استاد را پیمود٬ رفیق داریوش فاضلی برادر رفیق قدرت میباشد که در شهریور ماه ٦١ و چند ماه قبل از شهادت معلم خویش و پس از شکنجه های بسیار توسط دژخیمان اعدام میشود.
رفیق قدرت در سال ١٣٥٨ با یکی از رفقای حزبی ازدواج نمود که ٽمره آن کودک خردسالیست که چند ماه قبل از شهادت پدر قهرمانش در زندان مخوف اوین قدم به دنیای "در بند" نهاد. همسر قدرت که بهمراه وی دستگیر شده بود٬ در شرایط سخت بارداریش در مقابل چشمان رفیق قدرت تحت بدترین شکنجه های حیوانی قرار گرفت تا بدینوسیله عزم راسخ رفیق را در هم شکنند و به پایبوسی ارتجاع بکشانند. اما این اقدامات حیوانی رژیم نتوانست اراده تزلزل ناپذیر رفیق را در هم بشکند٬ او به راه خلق وفادار ماند و در مقابل دژخیم سرفرود نیاورد. خواهر رفیق (همسر رفیق شهید جان برار) نیز همراه کودک خردسال خویش "روزبه" در دست جلادان خمینی اسیر بوده و بدینطریق اعضای خانواده رفیق یا تیرباران شده اند و یا در زندانهای رژیم خمینی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند.
اما با هیچ توطئه ای نه با زندان٬ نه با شکنجه و نه با اعدام نمیتوان سیل مبارزات خلق را مسدود نمود و جلوی حرکات تاریخ ایستاد. همانگونه که تاریخ مبارزات گذشته مردم ما و بخصوص تاریخ مبارزه بر علیه رژیم پهلوی نشان داده ا ست٬ با وجود هزاران هزار ستاره ای که از آسمان بزیر میکشند و سیل خون پاکی که روان میکنند نمیتوان مبارزه را خاموش ساخت و شب مطلق را حاکم نمود. مباررزه خلقها تا سرنگونی رژیمهای مرتجع ادامه داشته و علیرغم افت و خیز و پیروزی و شکست٬ عاقبت پیروزی محتوم خلقها فرا رسیده و دست انتفام خلق قاتلین فرزندان قهرمانشان را کیفر شایسته خواهد داد.
شعر زیر توسط یکی از هوادارن حزب به مناسبت شهادت رفیق قدرت فاضلی (اسفند) سروده شده است.

یک امشب من در این سلول سنگها بر تو میهمانم
که فردا جوخه آتش فرستد پیش یارانم
همان جوخه که نامردان به نامردی بنا کردند
بر ان حکمی که نامردان به نامردی ادا کردند
گناهم چیست؟ جرمم چیست نمیدانم٬ نمیدانم
گمان دارم که جرم من فقط این است که انسانم
نبینی در وجود من تو هیچ سازش و تسلیم
که من در عرصه پیکار همچون شیر جولانم
نگذارم که دژخیمان مکند خون این مردم
که هم یار مظلومان و خصم جان میرانم
مپنداری که من از کرده های خود پشیمانم
کنم صد بار جانم را فدای خلق ایرانم
اگر فردا سپیده دم بگردیدیم تیرباران
بدان این را که من جزئی از حزب کار توفانم




پیام کمیته مرکزی حزب
به مناسبت شهادت رفیق قدرت فاضلی
بهمن ماه 1362


سردار بزرگ خلق٬ مبارز خستگی ناپذیر راه آزادی طبقه کارگر و کلیه زحمتکشان و انقلابی حرفه ای و کمونیست مومن٬ رفیق قدرت الله فاضلی (اسفند) یکی از اعضای برجسته کمیته مرکزی حزب کار ایران در زیر وحشیانه ترین شکنجه های جمهوری اسلامی که یکسال و چند ماه بطول انجامید٬ بشهادت رسید.
قلبی از طپش ایستاد که مالامال از عشق به طبقه کارگر٬ سوسیالیسم و کمونیسم و نفرت از بورژوازی٬ سرمایه داری و امپریالیسم بود. چشمانی از دیدن بازماند که در خواب و در بیداری در ورای پستیها و رذالتها٬ ذلتها و حقارتهایی که زندگی را آلوده اند و به رغم خواست حافظان این جهان کهنه و تقدیس کنندگان این رذالتها و حقارتها دور نمایی جز کمونیسم را نظاره نکرد.
گامهایی از رفتن بازماند که مقصدی به جز سعادت و نیکبختی٬ آزادی و سروری زحمتکشان و سوسیالیسم٬ رهایی و تعالی ابدی انسان و کمونیسم در پیش رو نداشت.
دستهایی از کار کردن بازماند که جز برای افراشتن هر چه با شکوهتر پرچم طبقه کارگر و تحکیم ستاد رهبری آن و کوشش در جهت واژگونی دنیای کهن٬ دنیای پوسیدگیهای مقدس و مقدسات پوسیده و بنای جهان نو و زندگی نوین٬ آن زندگی که انسان رنج کشیده در طی قرون استحقاق آن را یافته٬ بکار دیگری نپرداخت.
رفیق اسفند ما را ترک کرد.مردم زحمتکش محمود آباد بیاد خواهند آورد که "قدرت" این بچه سربزیر و محبوب٬ این قلب پاک و بی ریا و این روح بلند و در عین حال افتاده و فروتن٬ چگونه در دامان آنها متولد شد٬ رشد کرد٬ قد کشید و در آخر ایستاده مرد.
٣٥ سال زندگی او با همه کوتاهی٬ داسان بلندی بوده از رنجها و شادیها٬ امیدها و آرزوها٬ کامیابیها و ناکامیهای طبقاتیش. روح بلند او آیینه تمام نمایی بود از خصائل روحی پرولتاریا٬ نفرت از ستم در همه اشکال آن٬ بیزاری از رذالتهایی که جامعه طبقاتی و استٽمار فرد از فرد موجد آنهاست٬ پستیهائیکه روح بشر را به حیوانیت میکشاند و عشق بی پایان به آزادی و کمال و علو شخصیت انسان که جز به آزادی پرولتاریا و زحمتکشان امکانپذیر نیست. روحی سرشار از مبارزه جویی و استقامت٬ اصولیت و سرسختی در دفاع از آرمانهای والای سوسیالیسم و کمونیسم٬ شهامت و از خود گذشتگی و در یک کلام همه خصائل روحی انسان نوین یعنی پرولتاریا.
رفیق اسفند ما را ترک کرد. اما حزب او٬ حزبی که خود زندگیش را وقف رشد و تکامل آن کرده بود٬ باقی است٬ وبا الهام از خاطره تابناک او راه پرافتخارش را ادامه میدهد. اگر جلادان رژیم خلافت توانستند او را بکشند٬ چه باک! روح او که در کمونیسم خلاصه میشود٬ مرگ نمیشناسد و همچنان حزبش و رفقایش و طبقه اش پرولتاریا را به فرداهایی روشنتر به سوسیالیسم و کمونیسم فرامیخوانند. خون او در رگهای همه کمونیستها انقلابیون دمکرات٬ کارگران و دهقانان در جریان است. بگذار ارتجاع خیال کند آنرا به زمین ریخته است٬ آرزوها و آمال او همانا بهروزی و آزادی زحمتکشان از همه قیود کهن بود٬ چون شعله هایی سرکش در قلب همه زحمتکشان زبانه میکشد. بگذار ارتجاع خیال کند او را کشته است٬ میلیونها قلب و میلیونها روح را نمیتوان کشت.
ما ضمن تسلیت به خانواده گرامی رفیق شهید٬ به رفقای حزبی٬ به مردم ایران و خصوصا به مردم قهرمان محمود آباد که بصورت یکپارچه و با بستن مغازه ها در تشییع جنازه رفیق شرکت نموده وبدین وسیله کینه عمیق خویش را نسبت به رژیم جلاد خمینی نشان دادند٬ به خون سرخ او٬ به آرمانهای او و به خاطره تابناکش سوگند میخوریم که لحظه ای از ادامه راهش باز نایستیم و انتقام خون او و هزاران هزار شهید دیگر٬ انتقام انبوه محرومیتها و تحقیر شدگی محرومین و تحقیر شدگان٬ کارگران و دهقانان و کلیه زحمتکشان را از رژیم ضحاک خمینی بگیریم.
نابودی نظام کهن٬ ارتجاع هار و امپریالیسم و برپایی سوسیالیسم خونبهای "اسفندها" و میلیونها میلیون "اسفند" است. آن روز فرا خواهد رسید٬ رفیق اسفند اینرا با خون خویش ضمانت کرده است.

یادش گرامی و راهش پررهرو باد!
مرگ بر رژیم خون آشام خمینی!
زنده باد کمونیسم!
زنده باد حزب کار ایران (توفان)!


کمیته مرکزی حزب کار ایران(توفان) – بهمن ٦٢
برگرفته از کتاب مرغان پرکشیده توفان، یاد نامه ای از شهدای حزب کارایرا(توفان) بهار1364
بنقل از توفان الکترونیک شماره 54 نشریه الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org
www.rahe.toufan.org