۷ مرداد ۱۳۸۹


جنایت بیشمار امپریالیست آمریکا علیه بشریت در افغانستان
https://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20100726/maghaleh982

۶ مرداد ۱۳۸۹


جنایت مقدس، فیلمی درافشای تروریسم دولتی جمهوری اسلامی

رفیق حمید رضا چیتگرمعروف به حمید بهمنی عضو دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب کارایران توفان یکی از قربانیان تروریسم دولتی جمهوری اسلامیست که در سال 87 میلادی دروین بطور وحشیانه ای ترور شد. عکس رفیق را که درحال سخنرانیست مشاهده میکنید. این سخنرانی در ماه مه 1987 در استکهلم پیرامون رفیق استالین و دیکتاتوری پرولتاریا با حضوربیش از 250 نفر از ایرانیان علاقمند صورت گرفت.
یادش گرامی باد!

ننگ ونفرت بر نظام سرمایه داری جمهوری فاشیستی اسلامی باد!

۲۸ تیر ۱۳۸۹


عملیات نفرت انگیز و تروریستی در زاهدان محکوم است

در شامگاه بیست وچهار تیرماه هشتاد ونه انفجارخونین وتروریستی در مقابل مسجد جامع زاهدان صدها تن را مجروح و حداقل سی نفر را بکام مرگ کشانید.گروه جندالله بلافاصله مسئولیت این عملیات کور و جنایتکارانه را بعهده گرفت و آن را پاسخی به اعدام رهبر سیاسی عقیدتی اش، عبد المالک ریگی که در سی خرداد ماه سال جاری توسط رژیم بربرمنش جمهوری اسلامی بدارآویخته شد، اعلام نمود. حزب ما بارها درمورد سازمانهایی نظیر جندالله درایران و منطقه نظر داده است و نقش امپریالیسم بویژه امپریالیسم آمریکا و حمایت مالی و سیاسی وی از چنین جریانات ارتجاعی و ناسیونالیستی را برملا نموده است. سازمان جندالله سالها مورد پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم آمریکا برای تجزیه ایران بوده و ازطریق خاک پاکستان و حمایت سازمان اطلاعات این کشور عملیات نظامی برای تجزیه ایران سازماندهی می کرده است. طرح تجاوز نظامی و تهدید و بمباران ایران بارها بطور جدی درپنتاگون مورد بحث قرارگرفت وبه تبع آن سیاست حمایت مالی و نظامی از جبهه های رنگارنگ مخالف رژیم به عنوان اهرم فشار مرزی برجمهوری اسلامی ازجمله اقداماتی بود که به تصویب رسید و در رسانه های غربی نیزمنعکس گردید. سیمورهرش روزنامه‌نگار منتقد آمریکائی نیز بارها درمقالاتش از حمایت «ایالات متحده آمریکا از عملیات جندالله علیه رژیم ایران » نام برد و اهداف آمریکا را برشمرد. دلارهای آمریکایی ووعده حکومت خودمختار و آنهم الگوی کردی-عراقی آن درمنطقه، سازمان جندالله و برخی دیگر از جبهه ها و سازمانهایی که درک نادرستی از حل مسئله ملی داشتند و تکیه به امپریالیسم و نیروهای خارجی را تنها راه تحقق حقوق دمکراتیک خود ارزیابی می کردند به آلت دست امپریالیسم و نظم نوین منطقه ای آن تبدیل نمود.
امپریالیسم آمریکا از یک سو سیاست گرسنگی دادن به مردم ایران را درقالب تحریمهای غیرقانونی به پیش میبرد و از سوی دیگر با صدور اعلامیه ای از عملیات جنایتکارانه و تروریستی زاهدان با نفرت و زشتی یاد میکند. روشن نیست اگر سازمان جندالله یک سازمان تروریستی و عملش محکوم است پس چرا به وی حمایت مالی شده است، چرا بودجه رسمی برای حمایت مالی ازچنین سازمانهایی به تصویب رسیده است. آیا کسانی جز مزدوران و ابلهان سیاسی به محکومیت ترور زاهدان توسط وزیر امورخارجه آمریکا باوردارند؟
امپریالیسم آمریکا برای حفظ سرکردگی خود در منطقه و کنترل تام و تمام منابع ملی ایران برنامه های شومی در سرداردوبرای تحقق چنین هدف غارتگرانه ای به تکخالهای متنوعی متوسل میگردد. حمایت از سازمانها و احزاب ناسیونال شوینیست و ازاین طریق اهرم فشارمرزی و ایجاد بی ثباتی و تزلزل یکی از کارتهای امپریالیسم آمریکا در ایران است وچنین سیاست جنایتکارانه ای نمی تواند مورد پذیرش نیروهای مستقل ومردمی و آزادیخواه قرارگیرد.
امپریالیسم آمریکا ازنارضایتی گسترده ای که درایران جاری است نهایت سوء استفاده را برای پیشبرد سیاستهایش میکند و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نیز با کشتار و سرکوب مخالفین و عدم پاسخ به حقوق دمکراتیک مردم بهترین بستر برای نفوذ اجنبی و حرکات خرابکارنه امپریالیستی درایران است. برای مقابله با توطئه های امپریالیستی باید به مردم تکیه کرد و به مسئله نان و مسکن و آزادی پاسخ داد. رژیمی که پاسخ این مطالبات انسانی و طبیعی را با گلوله و زندان و شکنجه دهد به امپریالیسم و استعمار خدمت میکند و زمینه ساز فجایع بیشمار درایران خواهد بود.
حزب ما عملیات تروریستی درزاهدان را قویا محکوم میکندو چنین اقدامات جنایتکارانه ای را به نفع ارتجاع و امپریالیسم ارزیابی می نماید. راه رستگاری همه خلقهای ایران راه اتحاد و همبستگی درپیکار با رژیم جمهوری اسلامی است و این پیکار جدا از مبارزه با امپریالیسم در منطقه نیست. تنها با اتکا به نیروی خویش و استقرار ایرانی دمکراتیک و آزاد از استبداد و ظلم و زوراست که می توان به نابرابریهای طبقاتی، تبعیضات ملی و قومی و مذهبی پایان داد. هرگونه تلاشی برای به انحراف بردن مبارزات دمکراتیک و عمومی مردم که درحال رشد و اعتلا می باشد، خدمت به ارتجاع است و باید درمقابل آن ایستاد. راهی جز این راه برای تحقق حقوق دمکراتیک مردم ایران متصور نیست.

زنده باد وحدت و یگانگی خلقهای ایران علیه ارتجاع و امپریالیسم!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی و سوسیالیسم!
حزب کارایران(توفان)
تیرماه هزار و سیصد هشتاد ونه
ژوئیه دوهزار وده
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۲ تیر ۱۳۸۹


به یاد احمد شاملو در دهمین سالگرد خاموشی اش
Created 2010-07-13 16:28
گنجینۀ صداها
ده سال از خاموشی احمد شاملو هنرمند و روشنفکر برجسته می گذرد. با مروری کوتاه برزندگی اووگوش دادن به صدایش از او یاد می کنیم.
احمد شاملو علاوه بردرخشش در هنر شعر، در دیگر عرصه های آفرینش و خلاقیت ادبی و فرهنگی نیز فعال بود و از خود کارنامه ای بسیار پربرگ و بار برجای گذاشت.
احمد شاملو (الف. بامداد) ، یکی از بلند آوازه ترین شاعران معاصر ایران، در روز بیست و یکم آذر ماه هزار و سیصد و چهار خورشیدی در تهران پای به عرصۀ هستی گذاشت و در روز دوم مرداد ماه هزار و سیصد و هفتادونه خورشیدی در بیمارستانی درهمان شهرچشم از جهان فروپوشید.
احمد شاملو علاوه بردرخشش در هنر شعر، در دیگر عرصه های آفرینش و خلاقیت ادبی و فرهنگی نیز فعال بود و از خود کارنامه ای بسیار پربرگ و بار برجای گذاشت. ترجمۀ آثاری از زبان فرانسه اعم از رمان وداستان کوتاه و نمایشنامه و شعر، سردبیری نشریات متعدد، ضبط و پخش اشعاری از بزرگترین شاعران زبان فارسی چون مولانا، حافظ، خیام ونیما باصدائی گرم ودرسطحی وسیع، تصحیح چند متن از ادبیات کلاسیک ایران ازجمله تصحیحی از دیوان حافظ – تصحیحی جنجال برانگیز که انتقاد گستردۀ حافظ شناسان و طرفداران حافظ را در پی داشت- از دیگر عرصه های فعالیت های ادبی و فرهنگی اوست.
احمد شاملو در بیش از نیم قرن کوشش وتلاش فرهنگی ، به موازات آنچه که برشمردیم ، به گردآوری "کتاب کوچه" – جامع لغات، اصطلاحات، تعبیرات، ضرب المثل های فارسی- نیز با پشتکاری یگانه سرگرم بود ودر این راه از یاری همسر و همراه زندگیش خانم آیدا سرکیسیان در مقیاسی گسترده بهره مند بود. ازاین مجموعۀ عظیم بیش ازده جلد منتشر شده و درجلد یازدهم به حرف "ج" رسیده ایم. بدین ترتیب کل مجموعه در حدود چهل جلد را در بر خواهد گرفت.
هژده دفتر شعر، بیش از بیست ترجمه از آثار شعر و نثر نویسندگان و شاعرانی از سراسر جهان، ده قصه برای کودکان و سردبیری سیزده نشریۀ ادبی و فرهنگی و چند فیلم مستند کارنامۀ نیم قرن حضور مداوم احمد شاملو در صحنۀ هنری، ادبی و فرهنگی ایران است.
بخشی از اشعار او به زبان های مختلف از جمله انگلیسی، فرانسه، آلمانی، سوئدی، اسپانیولی، ارمنی، ترکی و کردی ترجمه شده است. افزون برا ین تا به امروز دستکم بیست کتاب در نقد و بررسی شعر او در ایران به چاپ رسیده است.
"هوای تازه"، "باغ آینه"، "ابراهیم در آتش"، "آیدا"، "درخت و خنجر وخاطره" ، "آیدا در آینه" و" ترانه های کوچک غربت" از جمله دفترهای شعرشاملوست.
درمیان ترجمه های او می توان به "مرگ کسب و کار من است" از روبر مرل، نویسندۀ فرانسوی ،" پابرهنه ها" از زاهاریا استانکو، نویسندۀ رومانیائی، و" دن آرام" از میخائیل شولوخوف نویسندۀ روسی یاد کرد."غزل غزل های سلیمان" و "همچون کوچه ای بی انتها" – "گزیده ای از شعر شاعران جهان"- از نمونه های تلاش او در عرصۀ معرفی شعر جهان به فارسی زبانان است.
درارتباط با حضور او در پهنۀ روزنامه نگاری ایران از جمله می توان به سردبیری نشریاتی چون کتاب هفته، سردبیری چپ خواندنیها (در مقابل سردبیر راست) و سردبیری کتاب جمعه اشاره کرد.
در تجلیل ازاحمد شاملو و تلاش او در راه "آزادی و حرمت انسان" و دلمشغولی همیشگی او برای عدالت اجتماعی جوایزی در ایران و خارج از کشور به او اهدا شده است. جایزۀ "فروغ فرخزاد" ، جایزۀ "بیان آزاد" سازمان دیده بان حقوق بشر در نیویورک و جایزِۀ "استیگ داگرمن" در سوئد از جملۀ این جایزه هاست.
درسال هزاروسیصد و هفتاد وهشت درپی اهداء جایزۀ استیگ داگرمن به احمد شاملو بااین شاعر برجسته گفتگوی کوتاهی داشتیم. گوش کنید:
پس از در گذشت احمد شاملو در دوم مرداد هزار و سیصد و هفتاد و نه ، همکارمان ایران زندیه با خانم آیدا سرکیسیان همسر شاعر به گفتگو نشست. از نظر احمد شاملو در بارۀ آیدا آگاه شدید ، از شما دعوت می کنیم به حرف های آیدا سرکیسیان در مورد شاملو گوش بسپارید.
بدون تردید برجسته ترین و درخشان ترین ساخت آفرینندگی و خلاقیت احمد شاملو در قلمرو شعر او قابل رؤیت است. برای نهادن پایانی دلپذیر وسرشار از "حس و حال" (در معنای متعالی آن)براین یادواره، به شعر "قناری" با صدای گرم و ماندگار شاعر گوش می سپاریم.

برگرفته از رادیو فارسی زبان فرانسه


ابتکار جديد در کسب ”اعتراف”

زمان شاه مخالفين را دستگير می کردند، شکنجه می نمودند، از آنها با زور شکنجه اعتراف می گرفتند و وادارشان می کردند در تلويزيون شاهنشاهی حضور بيابند و توبه کنند. مجله عبرت منتشر می کردند، توبه نامه ها را در روزنامه های مملکت منتشر می کردند، دادگاههای سربسته نظامی برپا می کردند که بر اساس اين اعترافات زير شکنجه، متهمين را محکوم می کردند و به قتل می رساندند و يا به جبسهای طولانی محکوم می نمودند. رژيم پهلوی از اين کار سودی نبرد و همان شکنجه گران و آدمکشان هم اکنون مشاورين مدعی بی تاج و تخت پادشاهی ايرانند و آرزوی بازگشت به ايران را با تکيه بر موساد و سيا دارند. رژيم جمهوری اسلامی شکنجه های رژيم پهلوی را نه تنها بدور نيفکند، نه تنها از گذشته درسی نيآموخت بلکه آنرا با عامل نوين روانی تکميل کرد و نام شکنجه را با تعزير تعويض نمود و در قانون اساسی خويش عمل شکنجه را به قصد اخذ اعتراف ممنوع اعلام کرد و در عمل کار شاه را تکامل بخشيد. در زمان رژيم پهلوی اگر سه زندان بود در زمان رژيم جمهوری اسلامی کسی از زندانهای مخفی خبر ندارد و تعداد آنرا نمی داند. مانند آمريکائيها که در همه جهان زندانهای مخفی دارند، آدمربائی می کنند و مردم را به عنوان تروريست و مفسد فی الارض و محارب با خدا می کشند. جمهوری اسلامی هرگز به قانون اساسی خويش احترام نگذاشت و نمی گذارد. حال کشوری پيدا شده که روی دست جمهوری اسلامی زده است. و آن اسرائيل است. اسرائيل اين روش را تکميل کرده است. روش اسرائيل تکيه بر نتايج است. آنها کار را بسيار ساده کرده اند. بخودشان زحمت شکنجه نمی دهند. آنها اين پرسش را طرح می کنند که هدف از شکنجه چيست مگر نه آنست که ما می خواهيم اطلاعات مورد پسندمان را از زبان شکنجه شدگان بشنويم؟ مگر نه آنست که ما می خواهيم امضاء آنها را در پای اسناد مورد نظر خود بگذاريم، مگر نه آن است که ما می خواهيم به اين بهانه همه مخالفين را قلع و قمع کنيم؟ پس چرا اينقدر به خود زحمت بدهيم. آنها آنچه را که خود می خواهند به عنوان اسناد و اعترافات منتشر می کنند و آنرا به پای ”متهم” می نويسند و با فشار ماشينهای تبليغاتی آنرا جا می اندازند. آنها در تجاوز راهزنانه خويش در آبهای بين المللی به کشتی آذوقه برای نوار غزه همين روش را بکار بردند. آنها در تجاوز اخير خود با نشانه گيری هدفمند بنا به اعترافات خودشان 9 نفر را با ادعای دروغين ”دفاع از خود” به قتل رساندند. مطبوعات از 20 نفر کشته سخن می راندند که بيکباره سکوت کردند. شهود حاضر در محل، تائيد می کنند که کماندوهای اسرائيلی با هدف کشتار، 9 نفر را عملا با نشانه گيری اعدام کردند. ولی اسرائيليها بدروغ مدعی می شوند که همه آنها مسلح بودند و به سربازان اسرائيلی حمله ور شده و برای آنها راهی باقی نمانده بوده است تا آنها را به قتل برسانند. مقامات اسرائيلی مدعی می شوند که اين عده با هدف کشته شدن و شهيد گرديدن در کشتيها سوار شده بودند. اگر آنها به قتل رسيده اند تقصيری متوجه اسرائيلی ها نيست مقتولين خود مقصرند زيرا با نيت شهيد شدن به کشتيها سوار شده بودند. دليل آنها از جمله اين است که اين عده از خانواده های خويش در هنگام سوار شدن بر کشتی خداحافظی کرده بودند. همين روشرا اسرائيليها در تمام تجاوزات خويش در فلسطين و لبنان انجام داده اند و می دهند. آنها هزاران نفر افراد غير نظامی را با بمب خوشه ای و فسفری می کشند و مدعی می شوند که ”تروريستها” از مردم غير نظامی به عنوان سپر بلا استفاده می کنند و تقصيری از بابت کشتار مردم عادی متوجه اسرائيليها نيست. با تبليغات شرم آور اسرائيليها اين مردم عادی هستند که خود را جلوی گلوله های اسرائيلی می اندازند وگرنه هدف تيراندازی اسرائيليها و يا تجاوز و بمب افکنی آنها کشتار مردم نيست. مقامات اسرائيلی مدعی می شوند که سرنشينان کشتی در کنار تبر و تير و کمان و چاقوهای آشپزخانه و چوب، دارای سلاحهای گرم بوده اند. البته اسرائيليها قادر نشدند حتی يکی از اين سلاحهای گرم را به نمايش بگذارند ولی ادعا کردند که سرنشينان کشتی سلاحهای گرم خويش را قبل از تصرف کماندوهای اسرائيلی به دريا انداختند و نابود کردند. برای افراد ناباور استدلال می کنند که اگر باور نداريد برويد ته دريا و اين سلاحها را پيدا کنيد. مقامات اسرائيلی مدعی می شوند که سرنشينان کشتی فاقد ورقه شناسائی بوده اند به اين جهت نمی شود هويت آنها را تعيين کرد و طبيعتا نام کشته شدگان را منتشر نمود و يا نام بازداشت شدگان را برملا کرد. آنها مدعی می شوند در جيب سرنشينان بجای ورقه هويت پاکتهائی مملو از پول بوده اند که در داخل هر کدام از اين پاکتها هزاران دلار و يورو موجود بوده است. از اسناد ديگری که اسرائيليها ارائه می دهند ادعاهای سازمانهای جاسوسی است که گويا اين افراد با سازمانهای تروريستی همکاری می کرده اند و آنها را در بازجوئيهای خويش اعتراف کرده اند. چه سندی در تائيد اين ادعا وجود دارد معلوم نيست. آنها مدعی اند که از سرنشينان کشتی ماوی مرمره کمپيوترهای بدست آورده اند که در آن تمام مدارک همکاری آنها با گروهای تروريستی نشان داده می شود. اين کمپيوترها کجا هستند، چه افرادی اعتراف کرده اند و... معلوم نيست. روش اسرائيليها جالب است. اعترافات را خود می نويسند و با تبليغات گوشخراش جار می زنند. رئيس دادگاه نيز اسرائيلی است و اسناد جعلی را تائيد می کند. در دادگاههائی که اخيرا رژيم جمهوری اسلامی در ايران بر ضد سران جنبش سبز و ياران موسوی و کروبی تشکيل داده بود با فشار متهمين را مجبور کرد که به نفع جمهوری اسلامی شهادت دهند. اسرائيل اساسا به تشکيل دادگاه نيز نيازی ندارد. ”اعترافات” را آنطور که خودش دلش می خواهد می نويسد و سپس منتشر می کند. رسانه های جهانی هوادار اسرائيل اين ”اعترافات” را منتشر می کنند و سخنان ”متهمين” که اين ”اعترافات” ساختگی است، گوش شنوائی در رسانه های گروهی دموکراسيهای غربی پيدا نمی کند. اين هم نوع جديدی از سند سازی جعلی است. ما با اين نوع سند سازی در دنيای دموکراسيهای غربی روبرو هستيم. اگر تا ديروز بايد جرم متهم را ثابت می کردند و سپس وی را محکوم می نمودند از امروز هر متهمی خودش بايد ثابت کند که گناهکار نيست. ديگر اصل بر برائت نيست بلکه با الهام از مذهب و قرون وسطی اصل بر گناهکار بودن همه مردم است مگر اينکه عکسش ثابت شود. اين اصل را فقط جمهوری اسلامی قبول ندارد سازمان بين المللی انرژی هسته ای نيز پذيرفته است. اينکه ايران فاقد بمب اتم بوده و يا در پی ساختمان آن نيست وظيفه ايست که بايد از جانب ايران به اثبات برسد و نه اينکه آژانس که وظيفه مراقبت و پژوهش را دارد آنرا ثابت کند. امپرياليستها و صهيونيستها دنيا را واژگون کرده اند بايد دنيا را بر سر جای خود قرار داد.


نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارايران شماره 124 تير ماه 1389


۱۵ تیر ۱۳۸۹


به یاد رفیق جانباخته و رزمندۀ توفانی جانبرار روحی

رفیق جانبرار روحی در تابستان 1360 به جرم دفاع پیگیر از کارگران و زحمتکشان به خاطر اعتقاد راسخ به مارکسیسم لنینیسم به عنوان یگانه ایدئولوژی رهائی بشریت از قید خرافات مذهبی، سرمایهﺪاری و امپریالیسم توسط شب پرستان آدمخوار جمهوری سرمایهﺪاری اسلامی تیرباران گردید. اکنون که بیست و نه سال از این جنایت هولناک و ضد بشری می گذرد، یک بار دیگر یادنامۀ رفیق را که درهمان سال شصت در ایران توسط حزب ما انتشار یافته است، منتشر می کنیم و یاد این رفیق جانباخته که تمام هستیﺍش را در راه سعادت و خوشبختی کارگران و زحمتکشان و همۀ ستمدیدگان فدا کرد، گرامی می داریم. اعدام ناجوانمردانۀ رفیق جانبرار و دهﻫﺎ رفیق دیگر٬ پرچم خونین حزب کار ایران را خونین تر ساخت و عزم ما را در امر رهائی زحمتکشان از یوغ ستم و استٽمار برای ایرانی آباد و آزاد و شکوفان استوارتر نمود.
یاد رفیق جانبرار و همۀ رزمندگان راه طبقۀ کارگر و آزادی گرامی باد!

جانبرارروحی یار و یاور زحمتکشان

« رفیق جان برار در تاریخ ٧ تیرماه ١٣٦۰ هنگامی که با تنها فرزندش از خانه بیرون می آمد٬ در شهر محمود آباد دستگیر می شود. پاسداران و مرتجعین شهر بی شرمانه برای او پرونده می سازند و اعلان می کنند که او را در بابلسر در حین فرار و با مود منفجره دستگیر کردهﺍند. رفیق از ٥۰ روز که در زندان بابل بود با توطئۀ ساواکیﻫﺎ و مرتجعینی چون قنبری٬ موسوی٬ رحمانی و ......گویا به بهشهر برده شد و بدون حتی محاکمۀ فرمایشی در ٢٧ مرداد ماه ٦۰ تیرباران می شود. خبر اعدام رفیق٬ همۀ مردم زحمتکش و آزادۀ شهر و روستا را متاٽر ساخت و علیرغم این که رژیم تعهد گرفته بود که هیچ مراسمی برگزار نگردد٬ اما مردم ساعتﻫﺎ برای ورود جنازۀ رفیق به شهر منتظر می مانند. پاسداران مسلح و مرتجعین محلی، شهر را محاصره کرده و حکومت نظامی را دو چندان می کنند و وقیحانه از دفن رفیق در گورستان شهر جلوگیری به عمل آورده و بالاخره مجبور می شوند پیکر له شدۀ رفیق جان برار را در حیاط خانهﺍش دفن کنند که این خود کینه و نفرت مردم را از این همه جنایات برانگیخت.روستائیان و مردم شهر و همۀ آنهائی که زندگی سراسر مبارزۀ این رفیق را می شناختند از سایۀ شوم اختناق پاسداران مسلح و فالانژها نهراسیده و به خانۀ رفیق می آمدند و احساس همدردی می کردند. رفیق جان برار در سال ١٣٢٧ در یک خانوادۀ دهقانی در شهر محمود آباد به دنیا آمد. بعد از اخذ دیپلم وارد دانشکدۀ علم و صنعت شد و در رشتۀ مهندسی مکانیک فارغﺍلتحصیل گشت. بعد از مدتی در شرکت نفت اهواز به عنوان دبیر هنرستان مشغول به کار شد. مدت ٥ سالی که در هنرستان تدریس می کرد٬ لحظهﺍﻯ از آگاه کردن هنر جویان غافل نبود و از اینرو بارها ساواک او را تعقیب و آزار کرد. در سال ١٣٥٦ در اٽر فشار ساواک از کار خود استعفا کرد و به زادگاهش برگشت. او بعد از چندی در هنرستان آمل مشغول تدریس شد. در اینجا هم پیوسته هنرجویان را تشویق به مبارزه علیۀ رژیم مزدور شاه می کرد و بین آنها مخفیانه کتاب پخش می نمود. به همین خاطر چهرهﺍﻯ دوست داشتنی در بین معلمان و محصلین بود. رفیق از سالﻫﺎ قبل تشکیلات "توفان" را به خوبی می شناخت و آرزوی قلبیش این بود که روزی به آن بپیوندد و سرانجام در اوایل سال ٥٧ رفیق جانبرار روحی به حزب پیشتاز طبقۀ کارگر٬ به حزب کار ایران (حزب کمونیست کارگران و دهقانان سابق) پیوست. رفیق پس از پیوستن به صفوف حزب با شور و شعفی وصف ناپذیر به اجرای وظایف حزبی که همان آزادی طبقۀ کارگر و زحمتکشان ایران است٬ همت گماشت. با اوج گرفتن مبارزات خلق قهرمان علیۀ رژیم مزدور شاه٬ بنا به رهنمود حزب٬ رفیق جانبرار برای آگاه و متشکل کردن دهقانان به روستاهای اطراف محمود آباد رفت و با تشکیل کمیتۀ تحقیق و نشاء به کمک دهقانان شتافت. همه جا با صبر و حوصله که از خصوصیات بارز این رفیق بود برای دهقانان صحبت می کرد و در متشکل شدن دهقانان و تشکیل شورا و مصادرۀ زمینﻫﺎﻯ فئودالی و افشای ستمی که از سوی فئودالﻫﺎ و سرمایهﺪاران بر دهقانان می رفت٬ نقش به سزائی داشت. تلاشﻫﺎﻯ رفیق بی ٽمر نماند. در چندین روستا شورا به وجود آمد و در چندین مورد هم دهقانان به حقوق خود دست یافتند.رفیق جانبرار در زمان حکومت نظامی بختیار به ایجاد کتابخانه که در نوع خود اولین کتابخانۀ شهر محمود آباد بود همت گماشت. اما واپسگرایان و مرتجعین بعد از انقلاب، مغول وار آن را به آتش کشیدند و خود او مدتﻫﺎ تحت تعقیب پاسداران و فالانژهای شهر بود. رفیق بر طبق رهنمودهای حزبش مبارزه را علیۀ امپریالیسم و رویزیونیسم و ایادی آنها و هم چنین برای دفاع از دستاورهای انقلاب بهمن سرسختانه به پیش برد.رفیق خود را در غم و شادی روستائیان شریک می کرد و کمک و همدردی با آنها را وظیفۀ خود می دانست به طوری که در کار نشاء و وجین به روستاهای مختلف می رفت و چه روزهای پیاپی خستگی ناپذیر دوشادوش دهقانان کار می کرد و حتی تا آخرین سال زندگیش در نشاء و وجین کمک به دهقانان را دریغ نداشت. روستائیان محمود آباد به خوبی او را می شناختند. همه او را دوست داشتند و از سادگی و مهربانی و از عشق عظیم او به خودشان صحبت می کردند. اعدام ناجوانمردانۀ رفیق جانبرار٬ پرچم خونین حزب طبقۀ کارگر٬ حزب کار ایران را خونین تر ساخت و عزم ما را در امر رهائی زحمتکشان از یوغ ستم و استٽمار برای ایرانی آباد و آزاد٬ استوارتر ساخت.

«تو آوای ما٬ ره در گذر کنبرو گرد جهان سیر و سفر کن
ببین بر زخم عالم مرهم ما
ببین بر گیتی پرچم ماکه موج است
و خونین است و افشان
چو مشعل روشن و دائم فروزان


مردم و شهادت رفیق جانبرار روحی(گزارشی از رفقای محمود آباد)

« درتاریخ ٢٧ مرداد ٦۰ گلی از توفان خلق برچیده شد. آری در سحرگاه ٢٧ مرداد شهید جان برار روحی (این شاگرد والای رفیق قدرت فاضلی) جانش را فدای خلق و آرمان والای خود کرد و تا آخرین لحظه مقاومت و ایستادگی از خود نشان داد و لب فروبست و اسرار خلق را برای دشمن بازگو نکرد و پرچم حزبش را با افتخار بالا نگاه داشت.رفیق جان برار درباره مردادهای زندگیش، چنین می گفت: "همۀ مردادهای بعد از انقلاب را یا در حال جنگ و ستیز و یا در حال فرار از دست مرتجعین به سر بردم". و بالاخره در مرداد ماه بود که گلولهﻫﺎﻯ ارتجاع قلب قهرمانمان را شکافت و قلبی را که عمری در راه آرمان والای زحمتکشان و پیروزی آنان می تپید٬ از جمع مردم گرفت.خبر اعدام روز بعد در روزنامهﻫﺎ چاپ شد و به گوش ما رسید. به دنبال جسد به شهر بهشهر رفتند و حدود ساعت ٥/٨ شب بود که جسد شکنجه شدۀ رفیقمان را آوردند و از خانوادۀ شهید تعهد گرفتند که هیچ گونه مراسمی برگزار نکنند و در گورستان مسلمین دفن نشود و تصمیم بر این شد که شهید در حیاط خانهﺍش دفن شود. مردم از هر نقطه در حیاط خانۀ شهید اجتماع کردند. با این که گفته بودند که کسی نباید در آنجا اجتماع کند ولی در حیاط جائی برای ایستادن نبود. زن و مرد گریه می کردند و بر سر و روی خود می کوفتند و هر یک از شهید و کارهایش صحبت می کردند. رفیق را بر زمین گذاشتند و مردم هر یک بر سر و رویش بوسه می زدند و خاطرات خوشی را که از او به یاد داشتند بازگو می کردند. از مهربانیش٬ از فداکاریش٬ از شجاعتش و از رفتار درست و با وقارش صحبت می کردند. رفیق را شبانه دفن کردند. مردم در سر کوچهﻫﺎ و دم در خانهﻫﺎ از او صحبت و ناله و زاری می کردند٬ انگار عزیزترین فرد خود را از دست داده بودند. با یک دیگر در این مورد صحبت می کردند که او چکار کرده که او را کشتهﺍند؟ نه جنایتی مرتکب شده٬ نه دزدی کرده و نه هیچ کار خلاف دیگری انجام داده. ما جز مهربانی، خوبی و محبت چیز دیگری از او ندیدهﺍیم. همسایگان رفیق برای او لباس سیاه پوشیده بودند٬ با این که از طرف سپاهیان جلاد گفته بودند هیچ گونه مراسمی نباید برای شهید گرفته شود و با همۀ شایعاتی که سرسپردگان انحصارطلبان در سطح شهر پخش کرده بودند مبنی بر این که دم در خانه شهید پاسدار هست و اسمتان را می نویسد٬ مردم دسته دسته هر روز برمزارش می آمدند و از پاکی و صداقتش سخن به میان می آوردند. می آمدند و عکسی از او می خواستند تا یادگاری برای خود نگهدارند. حتی از دورافتاده ترین دهات به خانۀ شهید می آمدند و از خوبیﻫﺎیش تعریف می کردند. زنی می گفت: "روزی گاوم را دزدیده بودند٬ او با من برخورد کرد و وقتی دید که من ناراحت هستم برایم گاو دیگری خرید و آورد". شخص دیگری می گفت: "من خانه سازی داشتم و او از نظر مالی خیلی به من کمک کرد تا خانهﺍم را درست کردم". زنی آه و ناله کنان میگفت: "من دوماه اجاره خانهﺍم عقب افتاده بود و پولی برای پرداخت آن نداشتم و با این که آشنائی با او (رفیق) نداشتم ولی او به من کمک کرد تا اجارهﺍم را پرداخت کنم".افراد زیادی می آمدند و می گفتند: "در زمین ما برای نشا و وجین می آمد و به ما کمک می کرد". دیگری می گفت: "من به بیماری سختی مبتلا بودم و او به من کمک کرد و مرا برای درمان به دکتر رساند".........همۀ این مسائل بازگو کنندۀ عشق بی اندازۀ او به خلق بود٬ عشق به زحمتکشانی بود که تمام طول زندگی خود را با درد و رنج گذارنده بودند٬ عشق به مردمی که به خاطر آنها جان خود را فدا کرد. در میان سپاه در مورد کسانی که می آمدند و می گفتند که شهید جان برار برای ما کاری انجام داده است و از خوبیﻫﺎیش و فداکاریﻫﺎیش تعریف و تمجید می کردند٬ میگفتند: "اینان (مردم) اجیر شده هستند و پول می گیرند و وظیفه دارند که برای این شخص تبلیغ کنند". آنها با این وسیله سعی در تحریک مردم داشتند که دیگر مردم برای رفیق جان برار تبلیغ نکنند. اینان (سپاه و .........) با هر وسیلهﺍﻯ و امکانی سعی داشتند رفیق را در میان مردم بد جلوه دهند ولی زهی خیال باطل! که رفیقمان آن چنان کارهایش در دل مردم نشسته است که این دست و پا زدنﻫﺎﻯ رژیم هیچ سودی ندارد«

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 48 نشریه الکترونیکی حزب کارایران

۱۱ تیر ۱۳۸۹


زیر پا گذاردن تعهدات جهانی توسط امپریالیستها


قطعنامه تحریم غیر قانونی ایران بر خلاف ادعای همدستان امپریالیستها و دشمنان مردم ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی نیست علیه مردم ایران است. امپریالیستها با گردن کلفتی و جاهل مسلکی، با تهدید و ارعاب مردم ممالک کوچک را به کشتار جمعی محکوم می کنند. آنها همین کار را با کوبای انقلابی کردند، با کره شمالی می کنند ، با نیکاراگوئه انقلابی کردند، با اتحاد جماهیر شوروی آنروزی که سوسیالیستی بود کردند، با کشور عراق کردند، با نوار غزه می کنند و امروز نیز نوبت به ایران افتاده است. یا باید به نوکری امپریالیستها تن در داد و ایران را مانند زمان شاه به جولانگاه امپریالیسم بدل کرد و یا امپریالیستها از مردم ایران بر اساس همان قانون قصاص چشم در مقابل چشم، دندان در مقابل دندان انتقام می گیرند. حزب کار ایران(توفان) تحریم اقتصادی ایران را یک عمل غیرقانونی، و ضد انسانی ارزیابی کرده و آنرا قویا محکوم می کند. حزب ما از حق تعیین سرنوشت مردم ایران بدست خودشان و نه بدست امپریالیستها دفاع می کند و حقوق مردم ایران را حقوق اقلیت حاکم بر ایران نمی داند. ایران و مردم آن پابرجا مانده اند و باز می مانند و این رژیمها هستند که میرا و رفتنی اند و رژیم جمهوری اسلامی تافته جدا بافته ای نیست. شورای امنیت سازمان ملل متحد با فشار و زورگوئی آمریکا بر اعضاء این شورا و زد و بند با چین و روسیه علیرغم مخالفت برزیل و ترکیه و رای ممتنع لبنان ایران را به صورت غیرقانونی محکوم کرد و تحریمهای جدیدی را علیه مردم ایران به تصویب رسانید. آمریکا می خواهد مانند اسرائیل که به مردم فلسطین در نوار غزه گرسنگی می دهد به مردم ایران نیز گرسنگی دهد تا به خیال خودش با ایجاد نارضائی عمومی در ایران، زمینه تغییر رژیم را فراهم آورد. این تحریمها برخلاف آنچه که ادعا می شود که گویا بر ضد رژیم جمهوری اسلامی است، برضد مردم ایران و برضد منافع کشور ماست. امپریالیستها با این اقدام پیمانهای جهانی را از مضمون خود تهی کرده و شورای امنیت سازمان ملل را به ابزاری بدل کرده اند تا پیمانهای جهانی را با فشار آمریکا و با رای خود پس از تصویت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بی اعتبار کنند.120 کشور جهان حمایت خود را از ایران در مورد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای اعلام کردند. این حمایت در عین حال حمایت از یک اصلی است که برای همه ممالک جهان اعتبار دارد. کشورهائی که حق ایران را برسمیت می شناسند در واقع از حقوق خود نیز دفاع می کنند و می فهمند که آمریکائیها قصد دارند این حقوق قانونی را که برای همه این ممالک معتبر است نه تنها برای ایران بلکه در خدمت انحصاری کردن تولید انرژی هسته ای در جهان برای همه ممالک دنیا لگد مال نمایند.بارها دولت ترکیه و برزیل به این حق مسلم ایران تکیه کرده و اقدامات زورگویانه امپریالیستها را غیرقابل قبول دانستند.مطبوعات مدافع منافع آمریکا می نویسند: “شورای امنیت سازمان ملل تاکنون طی شش قطعنامه و از آن چهار قطعنامه تحریمی از ایران خواسته با تعلیق غنی سازی اورانیوم صحت صلح آمیز بودن فعالیت های اتمی خود را به جامعه جهانی ثابت کند“.طرح چنین خواستی به این مفهوم است که ایران برای اثبات اهداف صلح آمیزش باید از حق مسلم خود که حق غنی سازی اورانیوم است و در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای عنوان شده است و مورد تائید همه این ممالک قلدر نیز به صورت ظاهر بوده است صرفنظر کند. در حالیکه این ممالک دروغگو و غیر قابل اعتماد چنین خواستی را از ایران طلب می کنند در عین حال به موازات آن مدعی می شوند که آنها حق ایران را در غنی سازی اورانیوم برای مقاصد صلح آمیز به رسمیت می شناسند. سیاست امپریالیستها سیاست ریاکارانه و یک بام و دو هواست. برسمیت شناختن حق مسلم ایران در تلغیظ اورانیوم به مفهوم مجاز بودن غنی سازی اورانیوم و برسمیت شناختن این حق است. حقی که نتوان از آن استفاده کرد حق نیست کلاه برداری است.در این قطعنامه غیرقانونی مفادی به چشم می خورد که به بهترین نحوی ثابت می کند که اهداف شوم امپریالیستها فقط جلوگیری از غنی سازی اورانیوم در ایران نیست. آنها قصد دارند توان نظامی و اقتصادی ایران را آن چنان تضعیف کنند تا تمام زمینه ها برای خرابکاری در ایران، تجزیه ایران، تجاوز به ایران و تلاش برای برپائی یک انقلاب مخملی و نظایر آنها و به قول خودشان ایجاد نارضائی عمومی فراهم شود.به همه کشورها دستور داده اند که تمام محمولاتی را که به مقصد ایران صادر می شوند بازرسی کنند. هر آنچه مربوط به صنایع اتمی، کالاهای دو منظوره، موشکی و یا نظامی است توقیف و یا نابود نمایند و خسارتی نیز به ایران از بابت نابودی اموالش نپردازند. این عمل یک راهزنی جهانی و زورگوئی غیر قابل تحمل و اعلام صریح جنگ به ایران است. این کشورها می توانند کالاهای ایران را ضبط کرده و مدعی شوند که آنها را نابود کرده اند. شورای امنیت راه دزدی و راهزنی به همه ممالک را یاد می دهد. بنا بر این قطعنامه ممالک جهان حق دارند در آبهای آزاد جلوی آزادی کشتیهای ایرانی را بگیرند و با تفسیر و ادعاهای دروغین خویش هرنوع کالائی را که به مقصد ایران می رود به بهانه کالاهای ممنوعه و یا دو منظوره نابود کنند. دولت فاشیستی اسرائیل از ورود سیمان به نوار غزه که بخشی از خاک فلسطین است و نه اسرائیل به صورت غیرقانونی به عنوان اینکه سیمان یک کالای دو منظوره است و با آن می توان سکوی پرتاب موشک ساخت جلوگیری می کند. آنها از ورود آهن به نوار غزه جلوگیری می کنند و مدعی می شوند که از آهن می شود سلاح نظامی تهیه کرد. اینکه کالاهای دو منظوره چه کالاهائی هستند تعریف حقوقی ندارد، فقط تعریف سیاسی-نظامی دارد و راه خودسری و زورگوئی را باز می کند. همین خوابی را که اسرائیل در مورد نوار غزه دیده است در مورد ایران متحقق می کنند. البته روشن است که همه ممالک جهان دارای امکانات و توانائیهایئی نیستند که کشتیهای ایران را در آبهای آزاد جهان مورد بازرسی و توقیف و نابودی قرار دهند. بسیاری از ممالک اساسا منافعی در این مسئله ندارند ولی این تصمیم غیرقانونی این حق ویژه و فاشیستی را به ممالک امپریالیستی نظیر آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلستان، ایتالیا، استرالیا، کانادا، روسیه و... می دهد که با ناوگان دریائی خویش به راهزنی دریائی بپردازند و منافع ملی ما را در آبهای آزاد جهان، در کانال سوئز، در دریای سیاه، در سواحل عدن، در تنگه سوماترا و... لگد مال کنند.اوباما در پی تصویب این قطعنامه غیرقانونی گفت: “این قطعنامه شدیدترین تحریمها را علیه ایران اعمال خواهد کرد و حاوی پیام آشکار و بدون ابهامی در خصوص توافق و تعهد جامعه جهانی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی است، تحریمهای جدید برنامه هسته ای و موشکی و برای نخستین بار برنامه ی متعارف نظامی ایران را نیز هدف قرار داده است“.وی به دروغ مدعی شد: “ایران تنها عضو و متعهد به ان. پی. تی. است که هنوز نتوانسته صحت صلح آمیز بودن فعالیتهای اتمی اش را به آژانس بین المللی انرژی اتمی، ثابت کند.“. پیام آقای اوباما روشن است. آقای اوباما مردم فریب است زیرا باید بیاد بیاورد که این امپریالیست آمریکا بوده است که برای مقاصد جنگ طلبانه دو بار بمب اتمی را بکار برده و صدها هزار نفر را خاکستر کرده است. این امپریالیست فرانسه و آمریکا و اسرائیل بوده اند که ایران را به جنگ سوم و حتی در صورت لزوم به استفاده از بمب اتمی تهدید کرده اند. و این در حالی است که ایران کسی را به نابودی با بمب موهومی اتمی که به پایش می نویسند تهدید نکرده است. و باز همین آقای اوباما با لحن تهدید آمیزی می گوید: “دولت ایران باید متوجه شود که امنیت واقعی از طریق سلاح هسته ای به دست نمی آید بلکه تهران از طریق تعهد به قوانین بین المللی و ثابت کردن نیت صلح آمیز خود می تواند به امنیت واقعی برسد.“. حرفهای پوچ آقای اوباما و رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا را می توان ادامه داد. حرفهائی که تنها سیاهه ای از اتهامات غیر قابل اثبات است که به دنبال هم آورده می شوند. به این سخنرانی آقای اوباما توجه کنید. جالب اینکه با دروغ حق مسلم ایران در زمینه غنی سازی اورانیوم را “جلوگیری از گسترش سلاحهای اتمی“ جا می زند. هنوز برادری را ثابت نکرده برابری را می طلبد. این ادعا را کسانی می کنند که در زمان جرج دبلیو بوش با دولت هندوستان پیمانهای تقویت فن آوری هسته ای امضاء کرده اند، پاکستان و اسرائیل اتمی که هیچکدام قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء نکرده اند صمیمیترین متحد آنهایند و به آنها برای رفع ابهام در صنایع نظامی هسته ای شان ابدا فشاری وارد نمی آورند. سخنان اوباما همان سخنان اپوزیسیون خائن ایران است که بجای دفاع از حق مسلم مردم ایران به دروغ متوسل شده و از بمب اتمی آخوندها سخن می راند تا خلط مبحث کند. این شستشوی مغزی دادن در خدمت منافع صهیونیسم جهانی است و با اشاره آنها انجام می شود. این نوع تبلیغات بی پایه و بی سند تنها فرار از بحث واقعی و اتخاذ تصمیم صریح بوده و راه فرار را برای بزدلان سیاسی باز می گذارد. دولت روسیه که بعد از انتخابات تقلبی در ایران و اعتراضات میلیونی مردم فورا احمدی نژاد را به مسکو دعوت کرد و حمایت خویش را از وی اعلام نمود حال روشن می شود که در حقیقت قصد داشت زهر چشمی از آمریکا بگیرد و سقف درخواستهای خویش را در نزد اوباما افزایش دهد. روسیه مانند همیشه با زدو بند با آمریکا به تعهداتی که نسبت به ایران داشت عمل نکرد. روسیه با ایران پیمانی امضاء کرده بود که به موجب آن به ایران موشکهای روسی اس 300 تحویل دهد. این موشکها صرفا جنبه تدافعی داشته و برای حفاظت از حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران مورد نیاز بود. دولت آمریکا و اسرائیل به دولت روسیه فشار آوردند که از تحویل این سلاحها به ایران خودداری کند. در آن زمان استدلال روسها این بود که ما باید به تعهدات خودمان احترام بگذاریم و قراردادی را که با ایران بسته ایم اجراء کنیم و تاکید می کردند که این موشکها صرفا جنبه دفاعی دارد و امنیت هیچ کشوری را به خطر نمی اندازند. در هنگام تصویب قطعنامه تشدید تحریمها علیه ایران سخنی از تحویل موشکهای اس 300 به ایران مطرح نشد. گرچه در این قطعنامه ورود کالاهائی که در صنایع موشکی به کار می رود به ایران ممنوع اعلام شده ولی دولت روسیه با به نعل و به میخ زدن مدعی شد که چون قرارداد با ایران قبل از تحریم اقتصادی اخیر بسته شده شامل قراردادهای گذشته که اعتبار خویش را حفظ کرده اند نمی شود. ولی اخیرا دولت روسیه حرف خود را پس گرفته و از تحویل سلاحهای به ایران خود داری کرده است. این اقدام روسیه که در همدستی با امپریالیست آمریکا صورت می گیرد گویای آن است که قراردادهای بین المللی چنانچه فشار و زور بدنبالش نباشد ارزش اجرائی ندارد. از این گذشته روسیه با این اظهارات ضد و نقیض خویش راه مصالحه با آمریکا و تحت فشار گذاشتن ایران را باز می گذارد. آنها به حسب وضعیت سیاسی در آینده نزدیک می توانند با اشاره به این گفتار ضد نقیض مدعی شوند که می خواهند موشکهای اس 300 را به ایران تحویل دهند زیرا نفس تحریمها شامل قراردادهای منعقده در قبل از تحریم نمی شود. همین یک نمونه نشان می دهد که دولتهای بزرگ جهان به تعهدات خویش عمل نمی کنند و این در حالی است که دیگران را متهم می کنند که به تعهدات جهانی احترام نمی گذارند. دولتی که برپایه پیمان موجود با ایران موظف بوده موشکهای اس 300 را به ایران تحویل دهد و از تحویل آن سرباز می زند چگونه می تواند دولت مورد اعتمادی باشد بطوریکه ایران خود را متعهد گرداند 1200 کیلوگرم اورانیوم غنی شده خویش را برای تبدیل به میله های سوخت هسته ای در اختیار وی قرار دهد و اعتماد داشته باشد که آنها را به صورت میله های سوخت بی کم و کاست پس می گیرد؟قدری در متن قطعنامه ضد ایرانی دقیق شویم. در این قطعنامه صدور کالاهای نظامی از قبیل تانک و سلاحهای متعارف نظامی به ایران نیز ممنوع شده است. می توان مدعی شد که صدور اورانیوم به ایران و یا تقویت صنایع موشکی که می تواند در آینده نه چندان نزدیک کلاهکهای اتمی حمل کند با مجموعه استدلالات عوامفریبانه امپریالیستها مبنی بر اینکه ایران در پی ساختن بمب اتمی است در تناقض قرار نمی گیرد ولی ارسال تانک و توپ به ایران چگونه امنیت آمریکا را به خطر می اندازد و چه ربطی به غنی سازی اورانیوم دارد؟متن قطعنامه افشاءگر آن است که هدف آمریکا و اسرائیل اساسا مسئله غنی سازی اورانیوم در ایران نیست. دولت ترکیه افشاء کرد که تماس آنها با ایران توسط درخواست کتبی آقای اوباما و با توافق کامل با آمریکا صورت گرفته است. دولت برزیل نیز پادرمیانی خویش را در جهت همان سیاستی می دانست که آمریکائی ها پیشنهاد کرده بودند و با آنها در این باره صحبت کرده بود. ولی زمانیکه ایران برخلاف انتظار امپریالیستها با تبادل اورانیوم موافقت کرد بیکباره آمریکائی ها به زیر همه آن چیزهائی زدند که با ترکیه و برزیل و در آژانس انرژی اتمی به توافق رسیده بودند. آمریکائیها انتظار نداشتند که ایران به اصل تبادل اورانیوم تن در دهد و می خواستند با این مانور فشارهای غیرقانونی خویش را بر ایران توجیه کرده و افزایش دهند. توافق تهران آمریکا را بی آبرو کرد و مجبور نمود دست خود را رو کند.حقیقت این است که امپریالیست آمریکا مشکل دیگری دارد و با مجموعه سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی موافق نیست. آنها تنها با یک تغییر اساسی در کلیت سیاست خارجی ایران سر توافق دارند. ایران باید سیاستش را در مورد اسرائیل و فلسطین و عراق و افغانستان، در آمریکای جنوبی و آفریقا در خدمت منافع آمریکا و اسرائیل تغییر دهد. مسئله انرژی هسته ای تنها بهانه ای برای تبلیغات در دست آمریکاست. تغییر این سیاست آن نیست که مثلا ایران در امور داخلی عراق دخالت نکند و در این عرصه با آمریکا همکاری کند، خواست آمریکائی ها همانطور که بارها اعلام کرده اند این است که ایران در مبارزه ضد “تروریسم“ شرکت فعال داشته باشد و با آمریکائیها در سرکوب مبارزه مردم عراق فعالانه دخالت کند. آمریکا به گماشته نیاز دارد.اینکه ارسال سلاحهای متعارف به ایران ممنوع شده است باک آن می رود که ایران این سلاحها را در اختیار مردم فلسطین و لبنان قرار دهد. ولی فراموش نکنیم و امپریالیست جنایتکار را بشناسیم. کسی که انگشتش را به امپریالیسم بدهد دستش را هم خواهد داد. کسی که کمر خم کرد و به رکوع رفت باید به سجود هم برود.امپریالیستها به این هم قناعت نکرده اند اتحادیه اروپا می خواهد جدا از تصمیم سازمان ملل تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کند. پدیده جالبی است و امپریالیستها آنرا بسیار طبیعی جلوه می دهند. در حالی که این کار اصلا طبیعی و قانونی نیست.اتحادیه اروپا در واقع خودش را به یک سازمان ملل متحد جدیدی تبدیل می کند که بر بالای سر سازمان ملل کنونی است. هر چه را شورای امنیت نتوانست به تصویب برساند اتحادیه اروپا خودش به تصویب می رساند و بدان عمل می کند. آیا در جامعه جهانی می شود عده ای از ممالک پاره ای دیگر را بدون مبنای حقوقی محاصره اقتصادی کنند و نظرات سیاسی خود را به آنها تحمیل نمایند؟ طبیعتا این کار فاقد مبنای حقوقی است و ارزش جهانی نخواهد داشت ولی اینجا سخن بر سر سیاست است و نه حقوق و سیاست امپریالیستها بر این قرار دارد که مردم ایران را تحت فشار بگذارند. جالب این است که جامعه جهانی به این تصمیم اروپا اعتراضی ندارد. آنها به محاصره غزه نیز اعتراض نداشتند و سالها کشتار قومی مردم را در آنجا تحمل کردند و می کنند.مشکل اساسی که کشور ما با آن روبروست صرفا دسیسه و فشارهای امپریالیستها نیست. این فشارها همیشه بوده و در آینده نیز خواهد بود. امپریالیستها از آمریکا و روسیه گرفته تا اروپا و سایرین در پی غارت جهان و تامین منافع سرمایه داری جهانی اند. مشکل میهن ما رژیم ضد مردمی حاکم بر آن است. نه با رجز خوانی و نه با رشوه دادن نمی شود به مقابله با امپریالیسم رفت. باید ماهیت امپریالیست را شناخت تا بتوان بر دشمن غلبه کرد. این رمز پیروزی در هر جنگی است. بدون شناخت دشمن امکان پیروزی موجود نیست. برای حفظ منافع ملی و مقابله با امپریالیسم باید توده های مردم را بسیج کرد، آنها را آگاه نمود و با شفافیت در سیاست رفتار کرد تا اعتماد مردم برای مقاومت جلب گردد و توانائی مقاومت در میان آنها با آگاهی به ماهیت دسیسه های امپریالیستی فراهم آید. برای تامین این وضعیت باید آزادیهای دموکراتیک برسمیت شناخته شده و در جامعه متحقق شوند، باید احزاب و سازمانهای سیاسی آزاد شوند و حق فعالیت اجتماعی داشته باشند، باید حقوق بشر برسمیت شناخته شود و تساوی حقوق زن و مرد بر قرار گردد، باید اتحادیه های کارگری و صنفی آزاد باشند و مطبوعات حقایق را به میان مردم برند. مردمیکه تا کنون چند انقلاب و جنگ و کودتا را به پشت سر گذارده و تجارب گرانبهائی در این دورانها کسب کرده اند و با سینه های سپر کرده به جلوی گلوله می روند تا بهای کسب آزادی و دموکراسی را بپردازند، مسلما تکیه گاه محکمی برای استقلال، آزادی و تمامیت ارضی ایران خواهند بود. رژیمی که به مردم تکیه نکند، ریاکاری کند، دروغ بگوید به عقب مانده ترین اقشار و احساسات زنگارگرفته مذهبی تکیه کند، سرکوب و شکنجه و اعدام را در دستور روز کار خود قرار دهد و سی سال در ایران حکومت نظامی برقرار کند و از مردمش بترسد و قوای مملکت را ناشی از ملت نداند و ناشی از مالیخولیای ولی فقیه بداند که امر الهی را اجراء می کند، نمی تواند برای مدت طولانی دوام بیآورد. بدون پایگاه مردمی نمی توان به جنگ امپریالیستها رفت. تنها نیروی خلق یک نیروی لایزال است و کسی را امکان غلبه بر آن نیست. دفاع از حقوق مسلم مردم ایران زمانی یک دفاع واقعبینانه، عمیق و از صمیم قلب است که با حضور آگاهانه مردم باشد و از حمایت عمومی برخوردار باشد. وگرنه چگونه می توان بدون مردم، علیه مردم از حقوق مسلم آنها دفاع کرد. این دفاع با بن بست روبرو می شود. رژیمی که از بسیج مردم بترسد نمی تواند در عمل از حق مسلم آنها دفاع کند. این حقیقت را امپریالیستها نیز می دانند این است که بر نارضائی عمومی مردم سرمایه گذاری می کنند. این آخرین هشدار است.
نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 124 تیر ماه 1389