۱۱ فروردین ۱۳۸۸

اعلام موجوديت و فراخوان
"كميته ي دفاع از كارگران هفت تپه"

كارگران و مردم آزاديخواه ايران و جهان!


كارگران نيشكر هفت تپه پس از ماه ها رنج و تلاش اكنون زير بيشترين فشارها قرار دارند. اين كارگران مطابق آن چه در مقاوله نامه هاي ٩٨ و٨٧ سازمان جهاني كاربدان تصريح شده، اقدام به ايجاد تشكل مستقل خود نموده اند و در آبان ماه ٨٧ در مجمع عمومي "سنديكاي كارگران نيشكر هفت تپه" را ايجاد و نمايندگان خود را انتخاب كردند.
همبستگي كارگران در هفت تپه منجر به پرداخت حقوق هاي معوقه، افزايش ٧٠ هزار تومان به حقوق كليه ي كاركنان، در دستور كار قرار گرفتن استخدام رسمي بخش وسيعي از كارگران هفت تپه، جلوگيري از فروش زمين و خصوصي سازي كارخانه شد و...
در نيمه ي دوم سال ٨٧ نمايندگان كارگران هفت تپه بارها مورد تهديد قرار گرفتند و بازداشت و دادگاهي شدند ودر اسفند ماه ٨٧ دوباره هفت تن از اعضاي هيئت مديره ي سنديكا آقايان، فريدون نيكوفرد، جليل احمدي، نجات دهلي، رضا رخشان، قربان عليپور، محمد حيدري مهر و رحيم بسحاق، دستگير و تحت فشار قرار گرفتند و در نهايت هم با قرار كفالت آزاد شدند .همچنین احكامي نيز براي نمايندگان كارگران صادر شده است.علي نجاتي رئيس هيئت مديره ي سنديكا نيز از ١٨ اسفند ماه تا كنون در مكان نامعلومي در بازداشت به سر مي برد.

كارگران !

صحبت از بيكارسازي تعداد زيادي از كارگران، وا گذاري كارخانه به بخش خصوصي و سپس تغيير كشت زمين هاي كشاورزي و به عبارتی نابودی نیشکرهفت تپه مي شود. همه ي اين ها بدين معناست كه نظام سرمايه داري علاوه بر فشار هاي غير انساني به نمايندگان كارگران هفت تپه، زندگي حدود ٤ هزاركارگر و خانواده هایشان را نيز براي هميشه در معرض نابودي قرار داده است.
ما میدانیم که با گسترش بحران سرما یه داری، بیکارسازی و اخراج کارگران در آینده در سطح وسیعی ادامه خواهد داشت و امنیت شغلی کارگران را تهدید میکند و لزوم همبستگی کارگران هر چه بیشتر احساس میشود . حمایت از کارگران هفت تپه حمایت ازخود ماست .

در اين ارتباط ، ما امضا کنندگان،ضمن اعتراض به این سرکوب ها، آمادگي خود را براي حمايت مؤثر و همه جانبه از حقوق كارگران هفت تپه برای پايان دادن به هر گونه پيگرد و محاكمه ي اعضاي هيئت مديره ي سنديكا و آزادي علي نجاتي رئيس هيئت مديره ي سنديكاي كارگران هفت تپه اعلام داشته و با تشكيل " كميته ي دفاع از كارگران هفت تپه" اعلام مي كنيم از اين پس، به هر طريق ممكن اعم از اطلاع رساني اخبار كارگري هفت تپه، ترغيب تشكل هاي داخلی و جهاني كارگري، نهادها و فعالين حقوق بشر وهر گونه اعتراض ، دعوت از کارگران ... براي توقف فضاي سركوب و ارعاب نسبت به فعالين كارگري و احقاق و تثبيت حقوق و مطالبات كارگران در هفت تپه اقدام خواهيم كرد. ما از كليه ي افراد ،کارگران،زنان ،معلمان،نویسندگان، تشكل ها و فعالان كارگري و اجتماعی و دانشجویان مي خواهيم با عضویت ،حمایت ومشاركت در اين حركت انساني و طبقاتي به حمايت از كارگران نيشكر هفت تپه برخيزند.


كميته ي دفاع از كارگران هفت تپه
١٠/١/١٣٨٨

komitedefa7.blogfa.com

افراد و تشكل ها براي عضويت و اعلام نام خود براي عضويت در اين كميته به اين آدرس پيام بفرستند وبا پیشنهادات و برنامه ها و اعلام امکانات ِخود،مارا یاری کنند
k.d.7tapeh@gmail.com
اسامی افراد ی که اعلام آمادگی برای عضویت و حمایت کرده اند، به ترتیب الفبایی :
محمد اولیایی فرد(وکیل اعضای هیئت مدیره ی سندیکای کارگران هفت تپه)- ابراهیم امدادی-مهرداد امین وزیری-نازی اسکویی- یاشار امینی- مجید اشرف نژاد- علی رضا اخوان- علی امینی - مهدی الهیاری- مریم آموسا- ابوطالب باقری- زهرا بدشت- شادمان بنی بشر- صدرا پیرحیاتی- علیرضا ثقفی- ویکتوریا جمشیدی- نسرین چنگیزیان- خالد حسینی- مجید حمیدی- پرویز حاج میرزایی- بهروز خباز- علیرضا خباز- لیلا خلیلی- عین الله خادمی- رضا دهقان- محمد کریم دلفان- فریبرز رئیس دانا- فرزانه راجی- سمیه رشیدی- سوسن رازانی- ناصر زرافشان- علی سالم- مسعود سلیم پور- بهزاد سهرابی- مهدی سروقدی- هاجر سعیدی- فخری شادفر- فاطمه شاه نظری- مریم شیرازی- هاله صفرزداه- بیژن صباغ- غلامعلی صفایی- ایلقار صمدزاده- کامران طاهباز- بیتا طاهباز- علیرضا عسگری- غلام حسین عابد- میلاد عمرانی- وحید علیقلی پور- فتانه عباسی- پویش عزیزالدین- حسین غلامی- موسی فرهمند- فرامرز فطرتی- فرشید فرهادی- شیما فرزاد منش- سیروس فتحی- فواد فتحی- وفا قادری- مینا قربانی- پرویز قره باغی- یوسف قنداق ساز- سعید کیوان- صالح کیاماری- صدیق کبیری- افسر کریمی- سودابه کریمی- اکبر معصوم بیگی- نسترن موسوی- مریم محسنی- مجید ملکی- سعید مقدم- جهانگیر محمود ویسی- شهربانو مقدم- مازیار مهرپور- امید میرکی- مونا محمدزاده- شایسته ناصری- داریوش نوید- خانواده ی علی نجاتی- فردین نگهدار- پریسا نصرآبادی- روان نیکخو- کنور نوری- کژال نصرالهی- میترا همایونی- سودابه یاری...


به دنبال شکست در برابر عربستان علی دایی از سرمربی گری تیم ملی برکنار شد

جمهوریت: " من با اون بالایی لابی کرده ام" علی دایی با این جمله سکان هدایت فوتبال را به دست گرفت. اینبار اما لابی با آن بالایی هم برای نجات فوتبال ایران از تحقیر کافی نبود چرا که فوتبال ورزش است و علاوه بر توکل، تسبیح چرخاندن، شانس، اقبال و شور و حرارت و تعصب در قرن جدید به کمی دانش، تجربه و هوشیاری هم نیازمند است. ما همچون همیشه در باد گل های اتفاقی و پیروزی های میلیمتری و تساوی های بادآورده خوابیدیم تا باز هم شبی تلخ در فوتبال مان رقم بخورد. زنگ خطر برای ما پیش از این ها به صدا در آمده بود. زمانی که موقعیت های مسلم گل رقبا با بخت و اقبال و رشادت دروازبان ایران به ثمر نمی نشست و ما تسبیح در دست می چرخاندیم و تساوی ها را با افتخار جشن می گرفتیم. زنگ خطر زمانی به صدا در آمد که بارها و بارها لیگ فوتبال کشور را به سبب تمامیت خواهی مربی تیم ملی تعطیل کردیم تا اردوهای بی حاصل و مسابقه های تدارکاتی کم ثمری با امثال گالیسیا اسپانیا برگزار کنیم. حاصل آن همه سفرهای پیاپی به اقصی نقاط دنیا، خستگی و بی رمقی مشهود رضایی، کعبی، حسینی، عقیلی، کاظمی، اشجاری بود. تا تیم ما از دقیقه ٧٠ به بعد از نفس افتاده، سیطره حریف بر بازی را به نظاره بنشیند.
***
از علی دایی در باب انتخاب مربی تیم ملی پرسیده بودند و جواب شنیده بودند که "هر کس لابی قوی تری داشته باشد مربی خواهد شد." هفته بعد که دایی سرمربی تیم ملی شد، سراغ لابی قوی تر را گرفتند و پاسخ شنیدند که "من با اون بالایی لابی کرده ام" این لابی در حالی روی داد که مذاکرات نهایی با افشین قطبی به سرانجام رسیده بود. او حتی باشگاهش را برای هدایت تیم ملی مجاب کرده بود و مقامات ارشد فدراسیون تبریکات فائقه را هم تقدیم قطبی کرده بودند... در طی این مدت از زمان لابی با آن بالایی تا به امروز که در پایتخت کشورمان تاریخ را تغییر دادیم و برای نخستین بار در خاک مان مغلوب عربستان شدیم زمان درازی نگذشته است. زمانی که علی دایی دقایقی طولانی نای برخواستن از نیمکت شکست خورده ایران را نداشت. در حالی که اندک تماشاگران باقی مانده در ورزشگاه تیم عربستان را در حین خروج از زمین مسابقه تشویق می کردند! در میان بهت همه ایران از محمود احمدی نژاد و لشگر همراهش؛ سعیدلو و جوانفکر و علی آبادی گرفته تا میلیون ها تماشاگر تلویزیون... علی دایی می تواند بار دیگر نگاهی به پشت سر بیاندازد. تمام منتقدان، مفسران، پیشکسوتان، نویسندگان و حتی گاه افکار عمومی توطئه گرانی بودند که می خواستند زیرآب این لابی را بزنند. از دوران بازیگری دایی روال همین بوده است. در پشت هر انتقادی از نگاه علی دایی یک توطئه و برنامه کثیف پنهان شده است. دایی باید ٨ سال پیش زمان جام جهانی ٢٠٠٢ از تیم ملی خداحافظی می کرد تا مهاجم های آماده آن روزها پشت خط بدون تعویض او معطل و باطل نشوند. او باید سال ها بعد و با کوله باری از تجربه و آرامش و سعه صدر بر مسند تیم ملی می نشست. زمانی که محبوب تر و مقبول تر از امروز باشد تا در عرض ٣٥ دقیقه فریاد تشویق علی کریمی در فضای ورزشگاه طنین انداز نشود. تا رسانه ها بر هر تصمیم او خرده وارد نکنند. تا نه همچون امروز که کسی از شنیدن شایعه برکناری او ناراحت و غمگین نباشد.

*** برای سازمان ورزش دولت نهم اینک تنها همان افتخار به میلیون ها متر مربع ساخت و ساز ورزش باقی مانده است. در ظرف ٤ سال مدیریت دولت نهم بر ورزش ایران و تبلیغات فراوان بر سر تحولات زیربنایی در ورزش، در کارنامه نجات ایران امروز نشانه ای برای افتخار دیده نمی شود؟ المپیک کابوس شد، کشتی ناباورانه شکست خورد و فوتبال پیش چشم رئیس جمهور کشورمان تحقیر شد. اینک علی آبادی و کفاشیان باز هم با برکناری یک مربی خود را از اصابت ترکش های این شکست پنهان می کنند. برکناری علی دایی شاید کمی از خشم هواداران فوتبال از این شکست ناباورانه بکاهد و اوضاع را آرام کند اما علامت های سوال در برابر عملکرد مدیران ورزش کشور را باقی خواهد گذاشت. پس از آن هم هیاهو و بلاتکلیفی فوتبال در دوران کمیته انتقالی و مطرح شدن آن همه نام کوچک و بزرگ برای هدایت فوتبال ایران، اینک تیم ما شانس صعود خود را به حداقل رسانده و مربی خود را هم برکنار شده می بینید. واقعا مربی جدید توان نجات تیم ملی را خواهد داشت؟ *** یکصد هزار تماشاگر و میلیون ها ایرانی مشتاق فوتبال شبی تلخ را پشت سر گذاشتند. شبی که همچون همیشه یک طرف آن رقیب دیرآشنای مان بود. رقیبی که با تیمی به مراتب ضعیف تر و جوان تر و کم تجربه تر از دوره های پیش باز هم منطق فوتبال را بر بخت و اقبال و شناس و لابی با آن بالایی، دیکته کرد. انصاف حکم می کند که به احترام تیم عربستان از جا بلند شویم که با جوانان خود بسیار بهتر، منطقی تر و هوشمندانه تر از ما بازی کرد و جریان بازی را به بخت و اقبال و اتفاقات نسپرد. ما همان تیم بودیم. همان تیم دهه ٧٠ و یا شاید دهه ٦٠! همان تیمی که دل به خلاقیت ها می بندد و ارسال بلند از تمام نقاط زمین. از علی پروین تا به حال جز در مقاطعی کوتاه در سبک فوتبال ما چه تفاوتی روی داده است؟ آیا زمان آن نرسیده که خود را با فوتبال روز جهان کمی و فقط کمی هماهنگ کنیم. چطور مربی زیرک عربستان از هیچ همه چیز می سازد و تیم جوان را هوشیارانه رهبری می کند و ما هنوز با بازیکنانی در کلاس جهانی همچون نکونام، مهدوی کیا و شجاعی تنها به ارسال از راه دور دلخوش هستیم. وقت تحول کی فرا می رسد؟ آیا دور باطل فوتبال ما با بازگشت مایلی کهن ادامه خواهد یافت؟

۹ فروردین ۱۳۸۸

صحنه ای از تظاهرات شکوهمند ضد سرمایه داری درلندن شنبه 28 مارس 2009
مصادره یک امر طبقاتی است
بر گرفته ازتوفان شماره 109 فروردین ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
آقای مادوف در وال استریت سر هزاران نفر را کلاه گذارده است. مقدار کلاه ایشان 50 میلیارد دلار یعنی بیش از بودجه دولتی ده ها کشور آفریقائی است. روش آقای مادوف امر پنهانی نبوده است. آن را فقط پنهان می کرده اند. امپریالیست آمریکا که بر سر هر کوچه و بازاری برای دستگیری “تروریستها“ دوربین کار گذارده و بانکهای اطلاعاتی برای نظارت بر زندگی میلیونها مردم ایجاد کرده و تلفنها و پست الکترونیکی آنها را کنترل نموده و اخبار را به روش “دموکراتیک“ سانسور می کند، ظاهرا نتوانسته طی این مدت مدید چهره واقعی آقای مادوف را برملا کند. آخر چاقو دسته خودش را نمی برد. این ماشین کنترل برای کنترل مادوف ها نیست. زیرا آقای مادوف از خودی ها بوده است. اگر قرار باشد در شهر مست ها را بگیرند باید همه این حضرات را بگیرند.
کارشناس حرفه ای مدافع سامانه غارتگر سرمایه داری به شما تسلی می دهند که نگران نباشید، زیرا این فاجعه سرمایه داری امر خوبی است و برای یک خانه تکانی قبل از عید است و عناصر ناسالم سرمایه داری را بیرون می ریزد و از آن یک بدن سالم تحویل جامعه می دهد. البته معنای حرف آنها این است که بسوزید و بسازید و امید داشته باشید که نسل بعدی خوب زندگی کند. وعده زندگی بهتر آنها برای مردم امروزی نیست برای مردم فرضی آینده است. راه حلی هم آنها برای درمان بیمار پیشنهاد نمی کنند زیرا این طور وانمود می کنند که این بحرانها هر بار ویژگی خویش را دارد و نمی شود به راه حلهای قبلی توسل جست. ولی کار آقای مادوف تکرار مکررات است. در مورد شگرد کلاهبرداری ایشان ما نمونه های فراوانی داریم. در آلبانی پس از آنکه امپریالیستها حاکم شدند و نوکران خویش را بر سر کار آوردند، در تحت توجهات “سالی بریشا“ی دزد، رئیس جمهور آمریکائی وقت آلبانی، شرکتهای مضاربه ای بوجود آمدند و خون مردم آلبانی را می کیدند و کشور را به قعر ورشکستگی پرتاب کردند، بطوریکه مردم به برآمد مسلحانه دست زدند. در ایران این شرکتهای مضاربه ای با تکیه بر تجربه آلبانی به همان راه رفتند. به مردم وعده سودهای کلان دادند و پولهای آنها را دریافت کرده از پول نفر بعدی بهره نفر قبلی را پرداخت نموده و مبالغ هنگفتی، جنایتکارانه به جیب زدند و سرانجام پس از اینکه دیگر قادر نشدند سر مردم را کلاه بگذارند و یک داوطلب آماده آخری برای کسب پول به دام بیاندازند، توری که پهن کرده بودند سوراخ شد و تمام نظام کلاهبرداری آنها درهم شکست. همین روش شناخته شده جهانی را آقای مادرف در آمریکا در تحت توجهات وال استریت اجراء کرد و سر صدها هزار نفر را کلاه گذارد. کار به جائی رسید که با این شیوه کلاهبرداری پای بنیادهای خیریه را نیز به دام شبکه خویش کشید و شیره جانشان را مکید و پولهای دریافتی را به یاری همسر فداکارش به حسابهای پنهانی منتقل کرد و و یا بنام زنش نگهداری کرد تا مصونیت حقوقی داشته باشد. آخر در نظام سرمایه داری مصادره ممنوع است و مالکیت خصوصی محترم است. حال آقای مادرف را دستگیر کرده و همسراشان را برای احترام به قانون آزاد گذارده اند و از پولهای به زبان و گروگان گرفته شده در این میان خبری نیست.
کاری که آقای مادرف با پوشش شرکتش انجام داده همه بانکها و شرکتهای کلاهبرداری سرمایه داری رسما مرتکب می شوند و قانونا کسی جلو دار آنها نیست. آنها در بازی های برد و باخت بر سر ثروت مردم قمار کرده اند و آنها را بر باد داده اند و تازه نازشستی هم می گیرند. اساس نظام آنها بر این استوار است که کسب سود حداکثر یک امر خصوصی است، لیکن پای ضرر که به میان می آید، جبران خسارت حداکثر سرمایه داری یک امر عمومی است. مردم باید با مالیات خویش خسارت وارد شده به سرمایه داران “محترم“ را بدهند. پرداخت خسارت به سرمایه داران آنطور که تصور می کنید به این مفهوم نیست که مردم صاحب آن چیزی می شوند که بهایش را پرداخت کرده اند. خیر! مردم تنها بهای خسارت را می دهند تا چپاولگران آنها مجددا بر سر پا بایستند تا آنها را مجددا چپاول کنند. افکار عمومی این منطق “ضد سرمایه داری“ را نمی فهمند. تا کنون به مردم می گفتند که شما در مقابل پرداخت بهای جنس مالک جنس می شوید، ولی حالا بیکباره عکس آن را ادعا کرده و صادق می دانند. آری حال جنسی به بازار آمده که شما علیرغم پرداخت بهای آن صاحب آن نیستید و نمی شوید. چاقوی دیگران را تیز می کنید تا سر شما را دوباره ببرند. سرمایه داری به وعده های خویش نیز احترام نمی گذارد. روانشناسان و ماشین عظیم تبلیغاتی سرمایه داری راه می افتد تا مردم را قانع کند، منافع آنها در از خود گذشتگی آنها و فربه کردن دیگران است، زیرا که گویا این فربه کردن دیگران به منافع نظام خدمت می کند. بی توجهی به منافع نظام عواقب بس مخربتر در برداشته و فاجعه آمیز است. این شستشوی مغزی مردم باید یک توجیه تئوریک برای غارت ثروت آنها باشد. حال آنکه فاجعه درِ خانه همه آنها را زده است و برای کسی که پولی ندارد که تغذیه کند چه فرق می کند یک میلیون نداشته باشد و یا یک میلیارد.
وظیفه این غارت قانونی را سیاستمداران نظام سرمایه داری که سرمایه داران آنها برای چنین روزهائی پروار کرده بودند به عهده می گیرند تا با تبلیغات و راهکارهای خلاف قانون نظام سرمایه داری را نجات دهند. آنها به عنوان یک نیروی مدافع سرمایه داری، متمرکز و فعال که قوای سه گانه را در انحصار خود دارد، در مقابل اکثریت پراکنده، غیر فعال و مخالف می ایستد و دروغهای خویش را بر فقر و فلاکت مردم به پیش می برد.
به خاطر بیآوریم که امپریالیسم آمریکا پولهای ایران در آمریکا را بعد از انقلاب ضبط کرد و بالا کشید. به خاطر آوریم که امپریالیست آمریکا ثروت ملت عراق را غارت کرد و از همه مردم عراق سلب مالکیت نمود. بانکهای عراق را غارت کرد و طلاهای مردم را به آمریکا منتقل نمود. به خاطر آوریم که زمانیکه امپریالیست آمریکا با مارکوس رئیس جمهور سابق فیلیپین چپ افتاد و وی را بیاری سایر دست نشاندگانش توسط “انقلاب مخملی“ سرنگون کرد صورت حسابهای وی را در بانکهای سوئیس برملا کرد و ثروتش را مصادره نمود. به خاطر آوریم که امپریالیست آمریکا با برداشتن مهر بزرگ “تروریسم“ هر سازمان، گروه، شرکت و کشوری... را که در کادر سیاست و مصالح روز وی نمی گنجید متهم به “تروریسم“ کرد و ثروت “متهمین“ را مصاره نمود. معلوم نیست به چه دلیل ثروت این تروریستهای اقتصادی را مصادره نمی کند؟ مصادره امپریالیستی وقتی منطبق بر منافع سیاسی آنها باشد ظاهرا نه مغایرتی با قوانین اساسی دارند و نه تقدس مالکیت خصوصی را ملوث می کنند ونه موجودیت نظام را به خطر می اندازند و نه سنت و اصلی برای مصادره های بعدی می آفرینند. خدشه ناپذیری مالکیت خصوصی بیکباره ماهیت طبقاتی خویش را نشان می دهد. مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را زمانی می توان موقتا شکست که مصالح عالی سرمایه داری و سیاست وی آنرا توجیه کند در غیر این صورت باید از آن چون ناموس نظام سرمایه داری دفاع نمود.
برای دولت امکان پذیر است و تجربه هم نشان داده است که می تواند علیرغم تقدس مالکیت خصوصی به مصادره دست زند. این سنت بارها توسط امپریالیستها شکسته است. استعمارگران همه اموال و ثروتهای مردم ممالک تحت سلطه را مصادره کرده اند و هنوز نیر می کنند. پس چرا اکنون ساکت نشسته و نظاره گر ادامه بیماری نظام سرمایه داری هستند؟ دلیل آن را باید در چند امر جستجو کرد. بنظر ما یکی اینکه آنها به علت حفظ اسرار خصوصی سرمایه داری از دامنه حقه بازی آنها و صدماتی که به کل نظام زده اند و در هرج و مرج تولید ماروخیستی رفتار کرده اند همه جانبه خبر ندارند. عمق بحران را به علت این پنهانکاری و عدم شفافیت نمی شناسند. سرمایه داران که رقیب همدیگر هستند نیز حاضر نیستند دست خود را رو کنند زیرا نه تنها با مردم روبرو می شوند، بلکه رقیب سرمایه دار را نیز که تا کنون کمین کرده و مترصد بلعیدن آنها بوده است آویزان گردن خود خواهند داشت. این ورشکستگان به تقصیر هنوز نیز بلوف زده و قمار می کنند تا زمان بخرند تا شاید بتوانند فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشند. در پشت شرکتها و بانکها و بیمه ها و صنایع بزرگ طبیعتا دولتهای ملی این سرمایه ها ایستاده اند و هر کدام می خواهند بار بحران سرمایه داری “ملی“ خویش را بدوش همسایه تا دیروز “متحد و دوست“ خود بیاندازند. از ورود مصائب جهانی شدن سرمایه باید با بستن مرزهای جغرافیائی به ممالک “ملی“ جلوگیری کنند و حتی اگر این اقدامات به ضرر کل نظام و سرمایه داری رقیب(متحد دیروز-توفان) تمام شود به علت کوته بینی از آن گریزی ندارند. آنها می ترسند نام مصادره را رسما بر زبان آورند و تقدس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را به زیر پرسش برند، زیرا در اینجا نقش دولت برجسته می شود، دولتی که تا دیروز به عنوان سرمایه دارِ بد، مورد انتقاد شدید ایدئولوگهای “بانک جهانی“، “صندوق بین المللی پول“ و “سازمان تجارت جهانی“ بود و باید موتور حرکت خصوصی سازیها را راه اندازی می کرد. دخالت دولت با بار منفی همیشه مترادف سوسیالیسم جا زده می شد. حال بحران از راه رسیده است، فاجعه در مقابل ماست، نقش دولت برجسته شده است، سرمایه دار به این دولت کارگزارش برای سرکوب مردم و غارت مالیاتها و ثروت آنها نیاز دارد. سرمایه داری به این دولتی که زندگی خصوصی همه مردم را با کنترل شفاف کرده ولی برای شفافیت قمار سرمایه داران گامی بر نمی دارد نیاز دارد. حال دولت به عنوان مسیح و ناجی به میدان می آید. ولی این به میدان آمدن تمام تبلیغات دولت را در مورد سوسیالیسم و اقتصاد با برنامه در شرایط بحران جهانی کنونی و تکرار فجایع غیر قابل انکار، در هم می ریزد. تئوریهای کارل مارکس آموزگار بزرگ کمونیسم زنده می شود و فعلیت می یابد. سرمایه داری از مبارزه مردم نیز می ترسد این است که تکه تکه از ابعدا فاجعه پرده بر می دارد تا چشم و گوش و ذهن مردم را آماده مرگ تدریجی بکند. تمام آن آلات و ادوات کنترل بیکباره تنها بر ضد مردم بکار می رود و سرمایه داری از این کنترل جان سالم بدر خواهد برد. همه آن واژه های بزرگ “امنیت“ به حفظ امنیت سرمایه داری بدل می شود و و همانطور که انتظار می رفت گرزی برای سرکوب مبارزه مردم خواهد بود. چهره کریه “دموکراسی بورژوائی“ که برای خلع سلاح روحی زحمتکشان بود بیکباره بیرون می افتد. مادوف ها جان سالم بدر می برند چون با تمام نظام خویشاوندند و دولت مالکیت حصوصی آنها را تقدیس کرده و به رسمیت می شناسد.
عمق بحران هنوز پنهان است و پنهان نگهداشته می شود. دولت در پی تدارک عواقب سیاسی مترتب بر بحران در جامعه است. فاشیسم باید برای سرکوب جنبش کارگری تقویت شود. فاشیسم پاسخ سیاسی سرمایه داری در این مبارزه طبقاتی به مردم است تا بتواند با غارت اموال عمومی بیماری خویش را درمان کرده و جان سالم بدر برد. خیانت رویزیونیستها و فقدان احزاب کمونیست انقلابی برای رهبری نارضائی و مبارزات مردم زمینه پرورش جنبش فاشیستی را که از بالا سازمان داده می شود آماده می کند. سرمایه داری که غافلگیر شده است به زمان نیاز دارد تا جنبش دست راستی ها را تقویت کند. در عرصه سیاسی زمان هنوز برای اعتراف به عمق فاجعه نرسیده است. فاجعه در پیش است و این فاجعه ها تا سامانه سرمایه داری منهدم نشود و بر ویرانه آن سوسیالیسم مستقر نگردد ادامه دارد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 109 فروردین ماه 1388 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۶ فروردین ۱۳۸۸

ادامه بازجویی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در تعطیلات نوروز

تعدادی از دانشجویان دربند دانشگاه امیرکبیر با تماس تلفنی با خانواده هایشان از ادامه بازجویی ها و فشارهای غیرانسانی خبر دادند. طی روزهای اخیر در حالی 3 نفر از دانشجویان با خانواده های خود تماس گرفتند که به گفته خانواده های آنان، این دانشجویان به هنگام صحبت کردن دچار مشکل بوده و از فشارهای بسیار زیاد بر خود همراه با آزار و اذیت، ابراز ناراحتی می کردند. به گفته دانشجویان از آنجائیکه هر 9 دانشجوی بازداشت شده پلی تکنیک در سلول های انفرادی به سر می برند، تنها بازجویان بر آنها نظارت داشته و به برخی از آنها اجازه تماس تلفنی می دهند. همچین یکی از دانشجویان از ادامه بازجویی ها به روش های غیرانسانی همراه با آزار جسمی و روحی خبر داد. وی گفته است در تمامی روزهای گذشته علیرغم تعطیلات بازجویی ها ادامه داشته است. این در حالی است که از وضعیت تعدادی از دانشجویان همچون عباس حکیم زاده و مهدی مشایخی که پس از اعتراضات صورت گرفته به دفن شهید در دانشگاه امیرکبیر بازداشت شدند، هیچ گونه اطلاعی در دسترس نیست. در حالی که یک ماه از بازداشت حکیم زاده، مشایخی، مصطفوی و قصابان می گذرد، عباس حکیم زاده هیچ گونه تماسی نداشته است و از وضعیت وی هیچ اطلاعی در دسترس نیست. همچین مهدی مشایخی که به وی اجازه داده شده بود در روزهای اول بازداشت، با خانواده خود تماس بگیرد و وضعیت خود را اعلام کند، پس از آن هیچ گونه تماسی نداشته و وضعیت سلامتی وی نیز در ابهام است. احمد قصابان نیز طی روزهای گذشته برای اولین بار با خانواده خود تماس گرفته و علیرغم ابراز ناراحتی و مشکل وی در صحبت کردن، گفته است که از وی خواسته شده است تا بگوید حالش خوب است.

نقل از پایگاه خبری امیر کبیر

۵ فروردین ۱۳۸۸

برگرفته از توفان الکترونیکی شماره 31 اسفند ماه 87
برآمد مبارزۀ طبقاتی در فرانسه

به دنبال فراخوان مشترک چندین سندیکای کارگری و حمایت احزاب و سازمانﻫﺎﻯ کمونیست و انقلابی از آن، از جمله حزب برادر ما، حزب کمونیست کارگران فرانسه، روز پنجشبه ٢٩ ژانویه سال جاری میلادی ــ ماه گذشته ــ قریب ٣ میلیون نفر از مردم فرانسه در ٧٠ شهر مختلف، از کارگران و کارمندان شاغل در بخش دولتی و خصوصی گرفته تا کاسب و دست فروش، خانه دار و بازنشسته، دانش آموز و دانشجو، استاد و محقق، وکیل دعاوی و قاضی دادگستری، مربی مهد کودک، معلم مدرسه و... همگی دست از کار کشیدند، خشم خود را نسبت به تعطیل پی در پی واحدهای تولیدی و بازرگانی، بیکاری، کاهش دستمزدها، افزایش سرسام آور قیمتﻫﺎ... بروز داده و تا غروب راهپیمائی کردند، هم زمان بر سر سارکوزی و شرکاء، برعلیۀ اصلاحات جاری دولت به سود سرمایهﺩاران "وطنی" فریاد کشیدند. فقط در شهر پاریس، بیش از ٣٠٠٠٠٠ نفر در این اعتصاب یکروزه، در این کارزار آشکار طبقاتی شرکت داشتند. جنبشی نیرومند تمام شهرها و شهرکﻫﺎ، دهات و قصبات دور و نزدیک فرانسه را دربر گرفته بود. مارسی بیش از ١٠٠٠٠٠ نفر، بوردو ٤٠٠٠٠، استراسبورگ ٥٠٠٠٠، تولوز ٦٠٠٠٠ لیل و نانت و نیس و بورژ و گرونوبل و...
دیری است که امپراتوری فرتوت فرانسه با معضل عدم تحرک اقتصادی روبروست. سابقۀ رشد نازل اقتصادی، مشکلات مالی و صنعتی، کسری بودجه و کسری بازرگانی و... در فرانسه جدید نیست. از قضا کمیسیون آتالی در ماه اوت سال ٢٠٠٧ میلادی تشکیل شد تا برای تنزل نرخ رشد اقتصادی در فرانسه "راه حلی" پیدا کند، که مدتها پیش از ٥% به ١,7% کاهش یافته بود. آمارهای رسمی از ٢٥٠٠٠٠٠ میلیون بیکار + ٦٠٠٠٠٠ شغل فرضی و ١٠٠٠٠٠٠ میلیون فقیر و خانه بدوش خبر می دادند. پس بیکاری مزمن، کاهش مستمر دستمزدها، افزایش مداوم فقر و خانه بدوشی... در فرانسه اصلاً تازگی ندارد.
شواهدی هست مبنی بر این که بناپارتیسم، با برآمد اقتصادی نسبتاً نیرومند کشورهائی مثل چین و هندوستان و کره جنوبی و روسیه و برزیل و... بیش از پیش دچار پسرفت شد. اما برای جبران مافات، مثل این که سیاست "ملایم" شیراک برای واگذاری گام به گام بنگاهﻫﺎﻯ دولتی به بخش خصوصی، برای تقلیل آرام خدمات "زائد" اجتماعی، برای تعطیل نوبتی مدارس و بیمارستانﻫﺎﻯ "غیر" لازم، اخراج معلم و پزشک و پرستار "اضافی" و... در مسیر تنزل ارزش کار و کاهش هزینۀ تولید، کفایت نکرد. بورژوازی خیلی بیشتر می خواست. بناپارتیسم اصلاً منکر حق و حقوق کارگران بود، دستاوردهای اجتماعی مردم را به کلی مردود می دانست. پس گروهﻫﺎﻯ ممتاز، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات..... رفته رفته از "گلیسم" فاصله گرفته و به منظور اختناق کامل جنبش کارگری، به خاطر یک تسویه حساب قطعی با دستاوردهای اجتماعی مردم، با سارکوزی و شرکاء پیمان بستند.
سارکوزی ــ به عنوان نامزد ریاست جمهوری ــ وانمود می کرد که گویا پاسخ تمام مشکلات آنی و آتی را در آستین دارد! این طور جلوه میداد که می تواند با یک "اشارۀ ابرو" رشد اقتصادی ایجاد کند! با یک "بشکن" اشتغال کامل به وجود آورده و بیکاری را بر طرف نماید! قرار بود که به همین سبک و سیاق قدرت خرید مردم را بالا ببرد، مشکل مسکن را حل کرده و همه را صاحب خانه کند و... مهملاتی خر رنگ کن از این دست. تا این که مردک بر خر مراد سوار شد، به یاری گروهﻫﺎﻯ ممتاز، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات خودی، بنگاه الیزه را فتح کرد. و در اولین اقدام "قانونی" خود به عنوان رئیس جمهور فرانسه، مبلغی معادل پانزده میلیارد اُیورو از پس انداز مردم فرانسه را ــ بلاعوض ــ پیشکش همین حضرات کرد، قدرت رقابتی جنابان را کلی بالا برد. این ولخرجی طبقاتی خشم مردم را برانگیخت. با اعتراض فزایندۀ سندیکاهای کارگری، احزاب و گروهﻫﺎ و سازمانﻫﺎﻯ مخالف روبرو گردید، که خواهان رشد اقتصادی برای ایجاد اشتغال، مسکن و افزایش قدرت خرید مردم بودند. سارکوزی در پاسخ به همۀ این اعتراضات پراکنده، با وقاحت تمام گفت که صندوق دولت "خالی" است!
چندی بعد انحصار با یک بحران مالی و "نا" گهانی روبرو شد. نسیه خوری امپریالیسم آمریکا باعث گردید که شرکت سهامی "وال استریت" ورشکست شد. بانکﻫﺎﻯ ریز و درشت، کمپانیﻫﺎﻯ غول پیکر بیمه، بنگاهﻫﺎﻯ عریض و طویل مالی و مستغلاتی... یکی پس از دیگری از پا درآمدند. اقتصاد اعتباری متداول، بزعم سفارشیﻫﺎ گویا بر اثر غفلت مدیران "نا" وارد! قربانی نوعی معاملات فرضی شد و گردش واقعی سرمایه در سطح ملی و بین المللی را به کلی فلج کرد.
امروز بناپارتیسم، که از پیش با محدودیت بازار فروش، با کاهش مواد خام و انرژی... با بحران اضافه تولید روبرو بود و کسریﻫﺎﻯ خود را ــ با استفاده از اهرم قدرت سیاسی ــ از کیسۀ مردم جبران میکرد، آمده و مظلوم نمائی میکند، بهانۀ جدیدی به دست آورده و به منظور تخلیۀ اجناس باد کردۀ خویش در انبارهای داخلی و خارجی، بنام "قانون"! با توسل به انواع حقه بازیﻫﺎﻯ پارلمانی و قضائی و... بیش از پیش ظرفیت تولید را کاهش می دهد، یا در بسیاری موارد، واحدهای تولیدی و بازرگانی "غیر" سود آور را به کلی تعطیل میکند. به علاوه، از ولخرجیﻫﺎﻯ قدیمی و جدید، از اصلاحات جاری و ضربتی دولت برای کاهش هرچه بیشتر پرداختﻫﺎﻯ "زائد" و خدمات "غیر" لازم و... نیز بهره می برد. ولی کارگران، جز بیکاری، کاهش مستمر دستمزد و... سهمی ندارند. کارمندان در بخش دولتی و خصوصی، حتی شمار قابل توجهی در شهربانی و ژاندارمری و ارتش نیز، نگران آیندۀ نا روشن خود شدهﺍند. طی دو ماه گذشته، تعداد بیکاران در فرانسه ١٠٠٠٠٠ نفر افزایش پیدا کرد. در یک چنین شرایطی، حتی کارگران و کارمندان شاغل هم در امان نیستند. قیمتﻫﺎ نیز، به نسبت رشد بیکاری و تنزل دستمزد و قدرت خرید مردم، افزایشی سرسام آور دارد. از اجارۀ مسکن گرفته تا خورد و خوراک و پوشاک و... اما سارکوزی، انگار نه انگار! اصلاً کاری با این مشکلات "پیش پا افتادۀ" مردم ندارد. طبق معمول، فقط به فکر نجات بانکداران، سلاطین مالی و مستغلاتی است. و به خاطر "عظمت" فرانسه، در همین یکی دو هفتۀ اخیر، بیش از ٤٢٨ میلیارد اُیورو، از صندوق "خالی" دولت! باز هم بلاعوض، برایشان خرج کرده است.
تقلب سارکوزی و شرکاء برای ماستمالی کردن حقایق جاری و تاریخی، چیزی را عوض نمی کند. آفتاب عمر نظام فقر آفرین سرمایهﺩاری به لب بام رسیده است. رفته رفته توهمات فرو می ریزند. نمایش با شکوه ٢٩ ژانویه نشان داد که اعتماد مردم فرانسه نسبت به جنبش کارگری بالا گرفته، حکایت از برآمد مبارزۀ طبقاتی در این کشور داشت. به شدت سرمایهﺩاران فرنگستان را به وحشت انداخت. بیخود نبود که سارکوزی ــ مثل محمد رضا شاه خائن در آستانۀ انقلاب بهمن ــ خشم کارگران، اعتراض مردم را موجه خوانده و گفت که برای مذاکره با سندکاهای کارگری در روز هیجدهم ماه فوریه آمادگی دارد. شکست این مذاکره، قابل پیش بینی بود. به همین خاطر سندیکاها ــ پیش از مذاکره ــ از مردم خواستند که خود را برای یک اعتصاب سراسری و تظاهراتی دیگر برای روز نوزدهم ماه مارس آماده کنند. تقابل کار و سرمایه، مبارزۀ طبقاتی که شاخ و دم ندارد...
همه می دانند که دنیای "آزاد" اصلاً رو به سامان نیست. همه می بینند که اقتصاد رقابتی، شیوۀ سرمایهﺩاری تولید به بن بست رسیده، با خود در تناقضی آشکار قرار گرفته است. بورژوازی دیگر نمی تواند مبادلۀ "کار و سرمایه" برای ایجاد اضافه ارزش، یعنی شرط لازم برای دوام هستی خود را تضمین کند. تمرکز عمودی "ثروت" و توسعۀ عرضی "فقر" در بستر مالکیت خصوصی هیولائی بی قواره و منحط خلق کرده که بازآفرینی زیست جمعی انسانﻫﺎ را اجازه نمی دهد. باید سر این مار سمی را نشانه گرفت. باید با بورژوازی و امپریالیسم تسویه حساب کرد. طبقۀ کارگر فرانسه استاد راه گشائیست...
نقل از توفان الکترونیکی شماره 31 ، اسفند 1387 ارگان الکترونیکی حزب کارایران

www.toufan.org
toufan@toufan.org

برگرفته از توفان ارگان مرکزی حزب کارایران شماره 108 اسفند 1387
توافقنامه امنیتی آمریکا با عراق حقه بازی است
مصاحبه با عونی القلمجی سخنگوی اتحادیه میهنپرستان عراق


توجه به مصاحبه مبارزین عراقی که دست رویزیونیستهای خائن را رو کرده اند اهمیت فراوان دارد. حزب کار ایران(توفان) تائید می کند که رویزیونیسم یعنی خیانت به طبقه کارگر و خیانت به منافع ملی کشور. حزب کار ایران(توفان) اعلام می کند همه آن دارودسته هائی که موافق توافقنامه امنیتی میان دولت دست نشانده عراق و امپریالیسم آمریکا هستند نوکران استعمارند و به اسارت ملت عراق تن داده و از عراق یک کشور مستعمره و وابسته ساخته اند.
حزب کار ایران(توفان) بر این نظر است که تنها شعار صحیح، خروج بی قید شرط قوای اشغالگر از عراق است. این قوای اشغالگر باید غرامت جنایات خویش در عراق را بپردازد. آن گروهها ایرانی که مخالف خروج بی قید و شرط اشغالگران از خاک عراق اند، دشمنان مردم ایران و دشمنان مردم منطقه اند. آنها دوستان معنوی امپریالیستها و اشغالگرانند. این دارو دسته ها عمال ستون پنجم امپریالیسم و صهیونیسم در ایرانی هستند که مورد تجاوز امپریالیستها قرار گرفته باشد.

تائید اشغال و ادامه اشغال عراق تحت هر بهانه ایکه باشد و یا حمایت از خروج بی قید و شرط جنایتکاران اشغالگر از عراق شروطی هستند که ماهیت نیروهای انقلابی و ضد انقلابی در ایران را آشکار می کنند.

“پرسش: نظرتان در مورد توافقنامه خروج سربازان آمریکائی چیست؟

پاسخ: این قرارداد حقه بازی است. در آن بندی هست که به موجب آن آمریکا عراق را تا آخر سال 2011 ترک می کند. لیکن این بند زمانی معتبر است که امنیت عراق قطعی باشد.
بند دیگری می گوید: قبل از خروج سربازان آمریکائی باید دولت عراق در وضعیتی باشد که بتواند دفاع از کشور را در مقابل عوامل خارجی و داخلی بعهده گیرد. رژیم عراق باید بنابر این توانائی آنرا داشته باشد از عراق در مقابل ایران، ترکیه و غیره و در مقابل مقاومت در داخل کشور دفاع کند. اما اگر سربازان آمریکائی از عراق بروند حکومت کنونی از خودش هم نمی تواند دفاع کند. باین جهت این قرارداد حقه بازی است.
پرسش: نظرتان در مورد سیاست باراک اوباما در مورد اشغال عراق چیست؟


پاسخ: اوباما وزیر قبلی دفاع را نگاه می دارد، این بدان معناست که وی خروج سربازان آمریکائی را قبول ندارد. اوباما در حزب دموکراتش دارای 23 نماینده حاضر در کنگره است که قبل از جنگ بر ضد جنگ عراق رای دادند. 173 عضو دیگر از تائید خودداری کردند. اوباما هیچکدام از آنها را برای دولتش انتخاب نکرده است. وی کسانی را انتخاب کرده که حامی جنگ بودند. حال چگونه می تواند مدعی شود که وی ضد جنگ عمل خواهد کرد؟
پرسش: واکنش جنبش مقاومت در عراق در مورد این قرارداد چیست؟

پاسخ: آنها طبیعتا مخالفند. جنبش مقاومت مبارزه اش را علیه اشغالگران آمریکائی ادامه می دهد. رسانه ها مدعی اند که جنبش مقاومت تضعیف شده است. ولی این واقعیت ندارد. معذالک از سه چهار ماه است که حمله به سربازان آمریکائی کاهش یافته است. دلیلش این است که سربازان آمریکائی به علت کارزار انتخاباتی خود را از درگیری عقب کشیده تا مرده جنگی در رسانه های آمریکائی وجود نداشته باشد. آنها در پایگاههای نظامی خویش مخفی شده اند.
پرسش: حزب رویزیونیست کمونیست عراق ولی این قرارداد را امضاء کرده است.


پاسخ: بخشی از حزب کمونیست مشکلی برای امضاء قرارداد ندارد. آنها ناله می کنند که ما نمی توانیم از روند سیاسی پایان اشغال خود را کنار بکشیم. در واقع آنها موضوع اصلی را تحریف می کنند. این قرارداد موجب می شود که عراق به آمریکا تعلق داشته باشد. خلق عراق همه گروههائی را که قرارداد را امضاء کرده اند خائن می داند.



پرسش: در رسانه های بورژوائی مقاومت مساوی ترور بنیادگرایان اسلامی نظیر القاعده قرارداده می شود...

پاسخ: قبل از شروع جنگ آمریکائیها مدعی شدند که مردم عراق از آنها با دسته گل استقبال می کنند. اما زمانیکه مردم بر ضد آنها برخاستند مدعی شدند که آنها سربازان صدام حسین اند. بعدا مدعی شدند که آنها ایرانی اند، سپس ادعا کردند گروههای خارجی اند از جمله القاعده و غیره... تمام این ادعاها تنها در خدمت آنند که مدعی شوند که مقاومت از جانب عراقی ها نیست.
پرسش: دست چه کسی در این بمبگذاریها علیه مردم در کار است؟


پاسخ: حتی مردم عراق هم این پرسش را طرح می کنند که اینها چه کسانی هستند که چنین ضد مردم عراق اند؟
هیچکس نظرش این نیست که این، کار اتحادیه مقاومت میهنپرستان عراق است. این جبهه علاقه ای ندارد مردم عراق را مجروح کند. ما با مردم زندگی می کنیم و مردم ما را حمایت می کنند. در پس این سوء قصدها آمریکائیها، ایرانیها و سازمان امنیت اسرائیل و گروههای مسلح شبه نظامی دولتی عراق هستند. آنها از نام جنبش مقاومت سوء استفاده می کنند. این بخشی از تاکتیک آمریکائی هاست که چنین سوء استفاده هائی را سازماندهی کنند. آنها مثلا به عراقیها فرمان می دهند اتومبیلی را که قبلا بدون اطلاع راننده در آن مواد انفجاری کار گذاشته اند منتقل کنند.

ما از مصاحبه شما متشکریم و برای جنبش مقاومت موفقیت فراوان آرزو می کنیم و از صمیم قلب از آن حمایت می کنیم. (نقل از پرچم سرخ ارگان حزب مارکسیست لنینیست آلمان).“

بر گرفته ازتوفان شماره 108 اسفند ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org

۲۸ اسفند ۱۳۸۷




شادباش نوروزی حزب کارایران(توفان)
نوروزتان پیروزباد!

باردیگربهارو نوروز تازه ای فرا میرسد. نوروزی که در اثر 30 سال سیاستهای رژیم مستبد و سرمایه داری جمهوری اسلامی، اکثریت مردم شریف وزحمتکش ایران نمی توانند جامه نو برتن کنند و خود را با نو نوارکردن طبیعت هماهنگ سازند. بازهم سالی نو و نوروز تازه ای که سفره اکثریت مردم ایران ازبرکت رژیم مافیایی و غارتگر جمهوری اسلامی خالی تر ازگذشته است ووضعیت اقتصادی مردم نه تنها به بهبودی نگرائید بلکه بیش از پیش رو به وخامت رفت. همین چند روز گذشته بود که شورای عالی کار، حداقل دستمزد کارگران برای سال 88 را 274 هزار و 500 تومان تعیین نمود. محمد جهرمی، وزیر ضد کارگرجمهوری اسلامی گفته است که «این مبلغ بر اساس نرخ تورمی 25 درصد تعیین شده است». درصورتی که نرخ کالاهای مورد نیاز مردم 45 تا 50 درصد افزایش یافته و حسین راغفر، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه درهمین رابطه درمصاحبه ای به خبرگزاری فارس گفت که مطابق حداقل حقوق تعیین شده برای سال 88 « خط فقر مطلق برای یک خانواده پنج نفره درتهران بالاتر از 850 هزار تومان خواهد بود.»
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و تشکل اتحاد آزاد کارگران ایران سه روز قبل از تعیین دستمزد سال 88 با انتشار بیانیه مشترکی همراه با اشاره به طومار امضای بیش از دهزار کارگر و با یک بر آورد منطقی و منصفانه و قابل فهم حداقل دستمزد را یک میلیون تا یک میلیون و پانصد هزارتومان ارزیابی نمودند. طومار اعتراضی و حق طلبانه کارگران سه روز قبل از تعیین دستمزدها برای سال 88، تحویل دفتردبیر شورای عالی کار، نظری جلالی داده شد. اما کوگوش شنوا. دولت سرمایه داری ایران نیز همانند همه دول سرمایه داری جهان ماهیتا بیرحم و ارتجاعی و ضد کارگری است. دولت "مهرورز"آقای محمود آحمدی نژاد نماینده جناحی از سرمایه داری غارتگر و مافیای گندیده حاکم است و تمام هم و غمش دفاع از منافع همین طبقه انگلی و مفتخور بوده و خواهد بود. وعده ووعید پول نفت که قراربود برسر سفره زحمتکشان آید، به جیب مشتی آقازاده و زالوصفتان پس مانده ریخته شد. بجای تحقق وعده عیدی و پاداش به کارگران به اخراج و عدم پرداخت حقوق معوقه کارگران دست زد. پاسخ خواسته های عادلانه کارگران نیشکر هفت تپه را اخیرا با بازداشت رئیس هئیت مدیره سندیکا، علی نجاتی دادند ووی و دهها کارگر دیگر اکنون درآستانه سال نودرزندان مخوف جمهوری اسلامی بسر میبرند ودرمقابل شکنجه های جسمی و روحی مزدوران رژیم مقاومت میکنند.
در سالی که گذشت کارگران، زحمتکشان، فرهنگیان و توده دانشجو برای احقاق حقوق خود در اشکال مختلف رژیم جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند و اجازه ندادند لقمه چرب غارت شده بدون ترس و به راحتی در حلقوم این مرتجعین پایین رود. پیکار بی امان کارگران درکارخانجات مختلف ازجمله لاستیک سازی البرز، نیشکرهفت تپه،لوله سازی اهواز،ذوب آهن اصفهان.... مبارزه متحد آموزگاران ، پرستاران، دانشجویان، زنان و جوانان ادامه یافته و فریاد نان، آزادی و عدالت اجتماعی روشن تر وبلند ترازهرزمان نواخته شد وارکان پوسیده رژیم را به لرزه درآورد. ما ایقان داریم که مبارزه کارگران و زحمتکشان درسال 88 متحد تر و قاطعانه تر ادامه خواهد یافت واین پیام پیکارجویانه و حق طلبانه را می توان از ورای مبارزات معلمان و تشکلات کارگری و نهادی های دانشجویی مشاهده کرد. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران ،تشکل آتحاد آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه دربیانیه مشترک مورخ 25 اسفند ماه به روشنی وشجاعانه بانگ اعتراض علیه سیاست ارتجاعی شورای عالی کاربلند کردند واعلام نمودند: « باید درمقابل تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر آستین ها را بیش ازبیش بالازد،نباید به مرگ تدریجی ازگرسنگی تن سپرد، نباید اجازه داد هرطوری که صاحبان سرمایه میخواهند نیروی کار ما به حراج گذاشته شود و سهم ما از تولید کوهی از ثروت و نعمت درجامعه فقر روز افزون باشد..... افزایش حداقل دستمزدها تنها درگرو و خواست ما کارگران درصفی متحد و یکپارچه است، باید تا روز اول ماه مه با امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها، این روز را به روز اعتراض علیه دستمزدهای زیر خط فقر تبدیل کنیم.»
کارگران، معلمان، پرستاران و عموم زحمتکشان درمقابل زورگوییها و سیاستهای فقرآفرین و ارتجاعی حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی ساکت نخواهندنشست و بردامنه اعتراضات خود خواهندافزود.

مردم ایران امید وروشنایی به بهبودی وضعیت معیشتی خود درچهارچوب رژیم جمهوری اسلامی نمی بینند و چاره ای جز تشدید مبارزه علیه رژیم فاشیستی حامی سرمایه ندارند. راه نجات مردم ایران اعم از کارگران، زحمتکشان، معلمان، زنان و دانشجویان...راه برانداختن قهرآمیزرژیم جمهوری اسلامی با تمام جناحهای رنگارنگش است.این سی امین نوروزی است که ملاهای مفتخور و ارتجاعی بر مردم ایران تباه میگردانند. ننگشان باد!
تنها با سوسیالیسم است که می توان به همه این ناهنجاری ها پاسخ داد و نوروزی برپا نمود که برازنده بهاروهماهنگ با آن است.نوروزسوسیالیستی ایران ازسرپنجه کارگران قهرمان ایران و همه زحمتکشان دربند طلوع خواهد کرد، نوروزی که ازظلم و ستم و استثمارآثاری نیست.
حزب ما فرارسیدن بهاروسال نورا به همه مردم شریف ایران تهنیت میگوید و برایشان درپیکار علیه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی ، علیه توطئه های امپریالیسم درمنطقه و مرتجعین رنگارنگ پیروزی آرزومند است.


نوروزتان پیروزباد!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری و تاریک اندیش جمهوری اسلامی!
دست امپریالیستها ازایران و منطقه کوتاه باد!
حزب کارایران(توفان)
اسفند ماه 1387
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۲۷ اسفند ۱۳۸۷

بازداشت علی نجاتی رئیس هئیت مدیره سندیکای
کارگران نیشکر هفت تپه را قویا محکوم می کنیم
علی نجاتی رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکرهفت تپه درتاریخ ١٣٨٧/١٢/١٨در منزل خود توسط مزدوران رژیم جمهوری اسلامی دستگیر و همچنان درزندان بسر می برد. جمهوری اسلامی، علی نجاتی این نماینده منتخب کارگران نیشکر هفت تپه را بجرم دفاع از حقوق طبیعی کارگران و تاسیس سندیکای مستقل کارگری دستگیر نمود تا ازاین طریق عزم و اراده پولادین کارگران برای کسب حقوق حقه خویش را درهم شکند. زهی خیال باطل !
این نخستین بار نیست که رژیم ضد کارگری سرمایه داری جمهوری اسلامی دست به بازداشت و آزار و اذیت و پرونده سازی علیه فعالین کارگری و مخالفین خود می زند. رژیم جمهوری اسلامی از روی ضعف و استیصال و برای زهرچشم گرفتن از مبارزین کارگری و خانه نشین کردن آنها به ترور و ارعاب متوسل میگردد تا ازاین طریق مانع رشد جنبش و تشکیل اتحادیه های مستقل کارگری گردد. جمهوری اسلامی همچنان که تا کنون عمل کرده است بقای منحوس خویش را درسرکوب وحشیانه و ضد انسانی کارگران و زحمتکشان می بیند.
حزب ما ضمن محکوم کردن این اقدام جنایتکارانه و ضد بشری جمهوری اسلامی خواهان آزادی فوری و بی قید وشرط علی نجاتی و تمامی فعالین کارگری اززندان است . تنها درسایه تشدید مبارزه و پیکار بی امان و متحدانه کارگران است که می توان توطئه های رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی علیه فعالین کارگری و نیروهای ترقی خواه را درهم شکست.رژیمی که پاسخ نان ، کار، آزادی بیان و تشکل کارگران را با چنین شیوه های فاشیستی و سرکوبگرانه دهد فرجامی جزمرگ و نیستی در انتظارش نخواهد بود.

آزادی فوری علی نجاتی و همه فعالین کارگری!
مرگ بر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی!
حزب کارایران(توفان)
21 اسفند 1387
www.toufan.org

۲۶ اسفند ۱۳۸۷

دستمزد 274500 تومانی تحمیل گرسنگی مطلق بر میلیونها خانواده کارگری است
با پیوستن به صف مبارزه برای افزایش حداقل دستمزدها از حق حیات انسانی خود به دفاع بر خیزیم

بر اساس مصوبه شورایعالی کار حداقل دستمزد کارگران برای سال آینده 2745000 تعیین و اعلام شد. تصویب چنین دستمزدی تحمیل آشکار فقر و گرسنگی مطلق بر ما کارگران و خانواده هایمان است، این مبلغ حتی پایین تر از اجاره بهای یک منزل مسکونی در مراکز استانی کشور است و بی تردید تصویب کنندگان چنین دستمزدی از این موضع آگاهی کامل دارند.
نمایندگان دولت و کسانی که تحت نام نماینده های کارگران در شورایعالی عالی کار حضور دارند خود اقرار میکنند خط فقر 800 هزار تومان است و آنوقت حداقل دستمزد را 274500 تومان تعیین میکنند و به این ترتییب بی آنکه ذره ای وجدان شان بدرد آید، چشم در چشم ما اعلام میکنند فقر و فلاکت و مرگ تدریجی از گرسنگی تنها سهم کارگران و خانواده هایشان از زندگی است.
نمایندگان سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اتحادیه آزاد کارگران ایران سه روز قبل از تصویب و اعلام حداقل دستمزدها، طوماری را حول خواست افزایش حداقل دستمزدها که به امضا حدود پانزده هزار کارگر رسیده بود تحویل دبیر شورایعالی کار، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت دادند و همانجا اعلام کردند این امضاها با توجه به امکانات بسیار محدود سازماندهندگان خواست افزایش حداقل دستمزدها جمع آوری شده است و از آنجا که تمامی کارگران در شرایط معیشتی بسیار مصیبت باری قرار دارند، خواست افزایش حداقل دستمزدها، خواست تمامی کارگران و عموم مزد بگیران است و حداقل دستمزد ماهانه با توجه به افت شدید قدرت خرید کارگران در طی سی سال گذشته، نباید کمتر از یک میلیون تومان در ماه باشد.
اما علیرغم انتقال این مسئله به شورایعالی کار، نماینده های مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت و همچنین اشراف کامل خود این نهادها بر اینکه در تمامی مراکز استانی کشور فقط اجاره بهای ماهیانه منازل مسکونی بالای 275 هزار تومان است با این حال چنین مبلغی را به عنوان حداقل دستمزد کارگران به تصویب رساندند و با این مصوبه نشان دادند فقر و فلاکت کارگران و مستولی شدن بیش از پیش گرسنگی مطلق بر زندگی میلیونها خانواده کارگری مسئله اینان به عنوان تصمیم گیرندگان و اداره کنندگان جامعه نیست.

کارگران، معلمان، پرستاران و عموم زحمتکشان
باید در مقابل تحمیل دستمزدهای زیر خط فقر آستین ها را بیش از پیش بالا زد، نباید به مرگ تدریجی از گرسنگی تن سپرد، نباید اجازه داد هر طوری که صاحبان سرمایه میخواهند نیروی کار ما به حراج گذاشته شود و سهم ما از تولید کوهی از ثروت ونعمت در جامعه فقر روز افزون باشد. برخورداری از یک زندگی انسانی حق مسلم ماست و این چیزی است که هیچ کس آنرا به میل خود به ما هدیه نخواهد کرد.
افزایش حداقل دستمزدها تنها در گرو اراده و خواست ما کارگران در صفی متحد و یکپارچه است، باید تا روز اول ماه مه با امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها ، این روز را به روز اعتراض علیه دستمزدهای زیر خط فقر تبدیل کرد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه همدوش با کارگران امضا کننده طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها اعلام میدارند دستمزد 274500 تومانی لگد مال کردن حرمت انسانی کارگران و محکوم کردن خانواده های آنان به مرگ تدریجی از گرسنگی است و بدینوسیله ضمن اعتراض شدید به تصویب چنین دستمزدی، اعتراض به آن و مبارزه برای تجدید نظر اساسی در میزان حداقل دستمزدها را حق مسلم کارگران میدانند و عموم کارگران، معلمان، پرستاران و سایرزحمتکشان را به امضای طومار خواست افزایش حداقل دستمزدها فرا میخوانند و از آنان میخواهند با ملحق شدن به صف مبارزه برای افزایش حداقل دستمزدها، این خواست را همدوش با کارگران امضا کننده طومار، به یک خواست اصلی و قابل تحقق در روز اول ماه مه امسال تبدیل کنند.

25 اسفند ماه 1387
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
انجمن صتفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه

تجمع و اعتصاب غذای کارگران ذوب آهن
آينده : با پايان اعتصاب غذاي پراکنده کارگران ذوب آهن اصفهان، اين شركت همچنان با بحران مالي مواجه است. به گزارش خبرنگار «آینده» نهم اسفند ماه، یعنی یک روز قبل از آغاز اعتصاب، کارگران ذوب آهن با انتشار اطلاعیه ای نسبت به اعتصاب هشدار داده و علل اعتصاب را بر شمرده بودند.در این اطلاعیه آمده بود: « فولادمردان عزیز توجه داشته باشید که مجتمع فولاد مبارکه و ذوب آهن اصفهان هر دو زیرمجموعه شرکت ملی فولاد می باشند و پرسنل رسمی هر دو شرکت تقریبا هم اندازه اند. وجود زحمت کشانی به نام شرکتی ها باعث شده که این دو مجتمع با سودآوری تمام در راه تولید گام برداشته و طرح های توسعه را نیز اجرا نمایند. حال سوال این است : چگونه است که پرسنل مجتمع فولاد مبارکه که در همسایگی ما هستند از امکانات چندین برابر ما بهره مندند؟ چگونه است که همه کارکنان مجتمع هماهنگ شده وبا اعتصاب غذا به همه مطالبات خود رسیده اند؟ در حالی که شاغلین در ذوب آهن با وجود محیطی کثیف تر و وسایل (تجهیزات) قدیمی و فرسوده و آمار بالای کشته رسمی و شرکتی و آمار روزافزون تولید که سبب فخر مدیران است مورد ظلم مدیران هستند. پرسنل باشرف وبا غیرت همگی هم قسم شده اند تا به حقوق حقه خود دست نیافته اند از تاریخ 10/12/87 لغایت 25/12/87 اعتصاب غذا نموده و هیچ وعده غذایی از کارخانه را استفاده نکنند و در صورتی که به مطالبات خود دست نیافتند مجددا از تاریخ 1/2/88 اعتصاب غذا را ادامه خواهند داد.» در جريان اين اعتصاب غذا كمتر از نيمي از كاركنان شركت ذوب آهن مشاركت داشتند كه با حضور در سالن غذاخوري از صرف غذا خودداري كردند.اعتصاب غداي كاركنان در حالي صورت مي گيرد كه ذوب آهن اصفهان با بحران مالي ناشي از ركودجهاني و كاهش قيمت فولاد مواجه است و بدهي هاي اين شركت به 700ميليارد تومان رسيده است . گفتنی است پیش از این، 12 آذرماه سال جاری برخی از کارگران بازنشسته و کارگران قراردادی ذوب آهن اصفهان درمقابل اين مجتمع دست به تجمع زدند و اتوبان اصفهان - شهر کرد را مسدود کردند. شرکت کنندگان در این حرکت اعتراضی خواهان افزايش حقوق بازنشستگی و همسان سازی حقوق خود با ساير بازنشستگان بودند. کارگران قراردادی نيز بين ٣ تا ٧ ماه دستمزد خود را طلب می‌کردند كه تجمع سرانجام با پافشاری کارگران و حضور فرماندار در ميان آنها و قول رسيدگی به خواسته هايشان پايان يافت.
یک چپگرا در ال سالوادور رئیس جمهور شد
مائوریسیو فونس که در گذشته یک چریک مارکسیست بود، در انتخابات ریاست جمهوری ال سالوادور به پیروزی رسیده است.
رودریگو آویلا، نامزد حزب حاکم در این کشور شکست در این انتخابات را پذیرفته است. طی هجده سال گذشته حزب حاکم در کلیه انتخابات به پیروزی رسیده بود.

فرد پیروز در این انتخابات توانست 51 درصد آرا را به دست بیاورد.
آقای فونس اولین رئیس جمهوری چپگرای ال سالوادور از زمان پایان یافتن جنگ داخلی در این کشور در سال 1992 است.
او گفته است که فصل جدیدی برای صلح در این کشور آغاز شده است. آقای فونس، روز پیروزی را شادترین روز زندگی اش نامیده و گفته که مردم این کشور با رای به او، راه امید و تغییر را برگزیدند.
مخالفان به او لقب عروسک دست نشانده هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا را داده اند. آقای فونس گفته است که به تمام موسسات دموکراتیک کشور احترام می گذارد و خواهان روابط خوب با آمریکا است.
آقای فونس که قبلا یک روزنامه نگار تلویزیونی بود، در قیام های مسلحانه چریک های چپگرا مشارکت نداشته است.
در آمریکای لاتین طی سال های اخیر رهبران چپگرا یکی پس از دیگری به قدرت رسیده اند.
آقای فونس عضو جبهه آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی است که توسط چریک های مارکسیست تاسیس شد.
جنگ داخلی در ال سالوادور به کمک سازمان ملل پایان یافت. طی دو دهه بیش از هفتاد هزار نفر از مردم این کشور کشته شدند.

BBC

۲۳ اسفند ۱۳۸۷

خط فقر: ۸۵۰ هزار تومان، حداقل حقوق کارگران: ۲۷۰ هزار تومان
شورای عالی کار ، حداقل دستمزد کارگران را برای سال ۸۸ ، ۲۷۴ هزار و ۵۰۰ تومان تعیین کرد. وزیرکار می‌گوید این مبلغ بر اساس نرخ تورمی ۲۵ درصد تعیین شده، ولی کارگران معتقدند نرخ کالاها و نیازهای اساسی بیش از دو برابر شده است.
در حالی که طبق اعلام نظر رسمی کارشناسان، خط فقر برای تهران و شهرهای بزرگ ۸۵۰ هزار تومان تعیین شده، وزیر کار و امور اجتماعی اعلام کرد حداقل دستمزد کارگران در سال ۸۸، ۲۷۴ هزار و ۵۰۰ تومان خواهد بود.

محمد جهرمی، وزیر کار، پس از جلسه شورای عالی کار در روز چهارشنبه بیست و یکم اسفند ماه به خبرنگاران گفت، این میزان با توجه به نرخ تورم ۲۵ درصدی تصویب شده و بر همین اساس دستمزدها هم ۲۵ درصد افزایش یافته است. این در حالی است که حسین راغفر، کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه، در همان روز به خبرگزاری فارس گفت نرخ تورم ۳۵ درصد است و بر همین اساس در سال ۸۸ خط فقر مطلق برای یک خانواده پنج نفره در تهران بالاتر از ۸۵۰ هزار تومان خواهد بود.

سال گذشته هنگامی که شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران را ۲۱۹ هزار تومان تعیین کرد، کارگران نسبت به تعیین این مبلغ اعتراض کردند. امسال نیز سندیکای شرکت واحد و چند نهاد مستقل کارگری دیگر، یک طومار ۱۵ هزار امضایی تهیه کردند و چند روز قبل از جلسه شورای عالی کار، نمایندگان خود را به همراه این طومار به دفتر این شورا فرستادند.

سعید ترابیان، عضو سندیکای کارگران شرکت واحد، در مورد دیدار نمایندگان کارگران با اعضای شورای عالی کار و دستمزدها چنین می‌گوید: «این طومار امضاها را ما دقیقا دو سه روز قبل از تعیین دستمزد سال ۸۸ خدمت دبیر شورای عالی دستمزدها آقای نظری جلالی بردیم، که در دفترشان موفق به زیارت ایشان نشدیم. ولی با مدیر دفترشان صحبت کردیم و ایشان اعلام کردند که نظرات ما و طومار امضاها را خدمت آقای نظری جلالی می‌رسانند و قول دادند که اگر امکانش باشد ترتیبی می‌دهند تا نماینده‌ی این ۱۵هزار کارگری که طومار را امضا کردند و خواهان حداقل دستمزد عادلانه برای کارگران هستند، بتوانند در جلسه شورای عالی کار حضور داشته باشند، که متاسفانه با مخالفت آقای نظری جلالی، که معاونت وزیر کار را هم به‌عهده دارند و دبیر کمیته‌ی دستمزدها هم هستند، روبرو شد و ایشان موافقت نکردند که نماینده‌های این ۱۵هزار کارگر در این جلسه حضور داشته باشند.»
این در حالی است که محمد جهرمی وزیر کار پس از پایان جلسه شورای عالی کار به خبرنگاران گفت: «خوشبختانه مجموعه کارگرانی که در این جلسه حضور داشتند، با تفاهم خوبی جلسه را ترک کردند، هرچند کارگران و کارفرمایان سایر بخش‌ها نمی‌توانند رضایت کامل داشته باشند، زیرا مشکلات تولیدی و کارگری وجود دارد.»

سعید ترابیان به نرخ تورم موجود در کشور و خط فقر اعلام‌شده توسط مسئولان اشاره کرده و می‌گوید: «برحسب تورم و گرانی‌ای که در کشور هست، بخاطر این که اکثریت کارگران اجاره نشین هستند و مبالغ کرایه‌هایی که هست، و طبق گفته‌ی خود مسئولین که ۶۰۰هزارتومان و ۷۰۰هزارتومان زیر خط فقر است، ما نظرمان برای حداقل دستمزد روی مبلغ یک میلیون تومان بود که خیلی دور از انتظار نیست.»

مسئولان وزارت رفاه که قانونا موظف به اعلام عمومی میزان خط فقر هستند، در چند روز گذشته و در آستانه زمان تعیین حداقل دستمزد برای کارگران، از اعلام این رقم خودداری کرده‌اند. وزارت رفاه به خبرنگار روزنامه سرمایه که خواستار اعلام رسمی خط فقر شده بود گفته است: «آمار خط فقر در نیمه اول هر سال برای برنامه‌ریزی به مسئولان کشور اعلام می‌شود، اما اعلان عمومی آن به درد کسی نمی‌خورد.»

سعید ترابیان، عضو سندیکای کارگران شرکت واحد، می‌گوید کاری به آمار رسمی و غیر رسمی ندارد و تنها بر پایه مشاهدات خودش معتقد است که تعیین حداقل دستمزد ۲۷۰ هزار تومانی برای کارگران، آنان را به پایین تر از خط فقر سوق مید‌هد. ترابیان در این باره می‌افزاید: «اگر به صورت خیلی عادی هم ما ملاحظه بکنیم، گوشتی را که پارسال یک خانوار می‌توانست کیلویی ۵ یا ۶ هزارتومان بخرد، امسال به ۱۰هزار تومان رسیده. کرایه‌خانه‌ها دوبرابر شده است، واقعا بی‌معنی است که بخواهند حقوق کارگر را فقط ۲۵درصد اضافه کنند. کارگر با ۲۷۵ هزارتومان چه طور می‌تواند یک خانه اجاره ‌کند، وقتی کمترین اجاره بها در تهران و حتا حاشیه‌ی تهران ۳۰۰ـ ۲۵۰ هزارتومان است. متاسفانه با این مبلغی که توسط این آقایان تعیین شده، به هیچ عنوان کارگرها نه به اجاره‌خانه و نه به خورد و خوراک و پوشاک می‌رسند. واقعا اگر به گفته‌ی خود مسئولین، خط فقر ۶۰۰ هزارتومان باشد، دیگر باید اسمی پیدا کنیم که آنها را از فقیر، فقیرتر حساب کنیم. چون دیگر واقعا ما فقیر هم محسوب نمی‌شویم، از فقیر هم یک درجه پایین‌تر محسوب می‌شویم.»
میترا شجاعی
Radio Alman

۲۱ اسفند ۱۳۸۷

بازداشت علی نجاتی را محکوم می کنیم
علی نجاتی عضو و رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در تاریخ ١٣٨٧/١٢/١٨در منزل شخصی خود دستگیر و تاکنون در بازداشت به سر می برد
اتهام علی نجاتی دفاع از حقوق صنفی کارگران نیشکر هفت تپه و ایجاد سندیکای مستقل کارگری می باشد .
اعمال هرگون فشار ، بازداشت ،احضار و پرونده سازی علیه فعالین سندیکایی همواره به عنوان تنها راه به تمکین واداشتن مبارزاتشان می باشد .
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بازداشت علی نجاتی رئیس هیئت مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه را قویا" محکوم می کند و خواستار آزادی بی قید و شرط ایشان می باشد
سندیکای کارگران شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران و حومه
١٣٨٧/١٢/٢٠

۲۰ اسفند ۱۳۸۷

انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم :
فیلمی تاریخی از برگزاری هشت مارس 79 میلادی برابر با 17 اسفند 57 خورشیدی درتهران



بیانیه سندیکای کارگران شرکت واحد و اتحادیه آزاد کارگران ایران
1387/12/19 ساعت 14:15:41
حداقل دستمزد کارگران نباید کمتر از یک میلیون تومان در ماه باشد

بیش از ده هزار امضا توسط جمعی از کارگران فراخوان دهنده طومار خواست افزایش دستمزدها تحویل شورای عالی کار، مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت شد.
در همین حال تصمیم گیری در مورد افزایش حداقل دستمزدها طبق روال هر ساله و بر اساس نرخ تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی در جریان است.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اتحادیه آزاد کارگران ایران همدوش با سایر سازماندهندگان طومار افزایش دستمزدها و به نمایندگی از سوی آنان و بیش از ده هزار کارگری که تا به امروز طومار خواست افزایش دستمزدها را امضا کرده اند بدینوسیله اعلام میدارند:
از آنجا که در طول 8 سال جنگ ایران و عراق هزینه های زندگی صدها برابر شد و حداقل دستمزد کارگران هیچ افزایشی پیدا نکرد و با در نظر داشت اینکه حداقل دستمزد کارگران بر اساس نرخ تورم دو ماه پایانی هر سال تعیین میشود و نرخ تورم همیشه در سال پیش رو بیش از سال قبل بوده است و همچنین
از آنجا که نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی همیشه نصف نرخ تورم واقعی موجود در جامعه بوده است و بر اساس پیش بینی های اقتصاددانان و اجرای بخشی از سیاستهای معطوف به طرح تحول اقتصادی، هزینه های زندگی در سال آینده به طور سرسام آوری افزایش پیدا خواهد کرد.
لذا: سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اتحادیه آزاد کارگران ایران اعلام میدارند بر اساس هر گونه کارشناسی علمی و منصفانه هم اینک حداقل دستمزد کارگران باید یک میلیون و پانصد هزارتومان باشد.
در این راستا و برای تامین یک زندگی انسانی برای کارگران، ما به عنوان قدم اول برای جبران فقر و فلاکتی که بر کارگران ایران تحمیل شده است اعلام میداریم:
حداقل دستمزدی که طی روزهای آینده در شورای عالی کار به تصویب میرسد نباید کم تر از یک میلیون تومان در ماه باشد و ما بدینوسیله به نمایندگی از بیش از ده هزار کارگری که تا کنون طومار خواست افزایش دستمزدها را امضا کرده اند از کسانی که در شورایعالی کار بدون حضور نماینده های واقعی کارگران برای نیروی کار آنان نرخ تعیین میکنند مصرانه میخواهیم نیروی کار ما کارگران را مانند سالهای گذشته به حراج نگذارند و بر خواست کارگران برای تعیین حداقل دستمزد به مبلغ یک میلیون تومان تن در دهند.
اتحادیه آزاد کارگران ایران و سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه یقین دارند و پیش بینی میکنند چنانچه حداقل دستمزد کارگران طبق روال سالهای گذشته تعیین شود و به خواست ما کارگران برای افزایش حداقل دستمزدها به یک میلیون تومان توجهی نشود، کارگران در مقابل این رویکرد از سوی شورایعالی کار ساکت نخواهند نشست و بر دامنه اعتراضات خود نسبت به سطح دستمزدها خواهند افزود.
ما همینجا ضمن تاکید مجدد بر خواست خود در مورد افزایش دستمزدها، عموم کارگران در سراسر کشور را فرا میخوانیم به مبارزه برای افزایش دستمزدها بپیوندند و متحدانه خواهان افزایش حداقل دستمزدها به یک میلیون تومان در ماه شوند.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
اتحادیه آزاد کارگران ایران
18 اسفند ماه
87

۱۹ اسفند ۱۳۸۷


شالیکارانی که فقر درو می‌کنند

کاشت برنج در شمال ایران، بر عهده زنان است. آنها در فصل نشا، ساعاتی طولانی را با قامتی خمیده در آب وگل سپری می‌کنند و تأمینی از نظر بیمه و قوانین کار ندارند. این شرایط، یادآور مقوله زنانه شدن فقر در ایران است.

زهره اسدپور، فعال مدنی از رشت درگفتگو با دویچه‌وله از مشکلات و نیازهای کارگران زن شمالی می‌گوید:
دویچه وله: زنان شمالی به نان‌آوری و کار زیاد شهرت دارند. مشکلات آنها چیست؟
زهره اسدپور: می‌دانید که تولید برنج، صرفا بر عهده زنان است. ما در مصاحبه‌هایی که با زنان شالیکار داشتیم، متوجه شدیم که به خاطر مشکلات اقتصادی، دیگر زنان شهرنشین هم در فصل نشا به این کار مشغول می‌شوند. این‌ها روزمزد هستند، تمام روز را خمیده در آب و گل کار می‌کنند. زالو به پایشان می‌چسبد و متوجه نمی‌شوند. ذات کار طوری است که این‌ها نباید جوراب یا کفش بپوشند. زالو که از پایشان جدا می‌شود، نصف روز از زخم خون می‌آید و اینها وقت ندارند به زخم نگاه کنند. اگر حواس‌شان به زخم‌شان برود، به کم کاری و عقب افتادن از کار متهم می‌شوند و فردا کارشان را به کس دیگری می‌دهند. این‌ها بیمه ندارند، مزایای دیگر قانون کار را ندارند. زنان بچه‌دارمجبور می‌شوند کودکان شیرخوار خود را جایی بگذارند چون نمی‌توانند آنها را در آب و گل پشت خود ببندند. ما اینجا مردانی را داریم که از دوران نوزادی معتاد بوده‌اند چون مادران کارگرشان مجبور بوده‌اند به آنها تریاک بدهند تا خودشان به کار برسند.
در فصل بهار که فصل نشاکاری است، می‌توان جاهای مشخصی را پیدا کرد که زنان در آنجا جمع می‌شوند تا خود را برای کار عرضه کنند. منظره‌ای واقعا غیرانسانی است. عده‌ای می‌آیند، آنها را برانداز می‌ـكنند و قوی‌ترها را انتخاب می‌کنند. قیافه زنان مسن‌تر و ضعیف‌تر واقعا دلخراش است.
طبق آمارهای رسمی، خط فقر حدود ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان است اما زنان فروشنده با حقوق ماهی ۵۰ هزار تومان، از ۹ صبح تا ۹ شب کار می‌کنند. یعنی با یک پانزدهم خط فقر، ۱۲ ساعت کار می‌کنند. بسیاری زنان تحصیل‌کرده شمالی، الان کار نشاکاری یا فروشندگی می‌کنند. بعضی از آنها از فرط ناچاری می‌روند کارگر خانگی می‌شوند. کاری که نگاه بسیار کم منزلتی به آن می‌شود. این پدیده از نظر ما، نمونه‌ای است از زنانه شدن فقر در ایران.
اطلاعاتی که می‌دهید تنها مربوط به زنان شمال است یا سراسری است؟
بحث فروشندگی و میزان حقوقی که گفتم مشخصا اطلاعات شمال و رشت است اما در تمام کشور، از این زنان فروشنده هستند که دستمزد خیلی کم دارند و تامین شغلی ندارند. اساسا میزان استثمار زنان بستگی به این دارد که نرخ بیکاری در شهری تا چه اندازه بالا و چقدر وضعیت اقتصادی یک استان و منطقه بد باشد.
آیا خشونت‌های ناموسی هم در خطه‌ی شمال دیده می‌شوند؟
در همه جای ایران بهرحال خشونت خانگی هست اما مسئله خشونت‌های ناموسی در شمال خیلی خیلی اندک است. برای ما اما مشکل این خشونت‌ها در کردستان خیلی مهم است و برای همین از چند ماه قبل تصمیم گرفتیم برای اعلام همبستگی با کمپین مبارزه با خشونت‌های ناموسی در کردستان، هدیه‌ای به فعالان کرد بدهیم. به مناسبت هشتم مارس، تابلوی چهل‌تکه‌ای به خانم پروین ذبیحی که پایه‌گذار این کمپین در کردستان است، تقدیم کردیم. هر تکه از این تابلو توسط یکی از زنان یا مردان هنرمند رشت تهیه شده بود. این مراسم را ما در دفتر سازمان ادوار تحکیم وحدت رشت برگزار کردیم.
دستاوردهای دیگر این مراسم چه بود؟
در مورد مسائل جنبش زنان و تاریخچه آن صحبت شد. در باره انواع خشونت در ایران صحبت شد که چه موضوع مبرمی است. پیشنهاد شد شبکه‌ای برای آموزش و فرهنگ‌سازی برای خانم‌ها و آقایان در این زمینه ایجاد شود.
مهیندخت مصباح

۱۸ اسفند ۱۳۸۷


جلوگیری از برگزاری مراسم روز زن در تهران

رادیو آلمان
مراسم گرامیداشت روز جهانی زن که قرار بود با حضور حقوقدانان و فعالان حقوق زن در تالار ورشو در تهران تشکیل شود، با دخالت ماموران انتظامی به هم خورد. قرار بود این مراسم از ساعت ۱۴ تا ۱۷ روز یکشنبه هشتم مارس برگزار شود.
کمیته آموزش و پژوهش کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری، قصد برگزاری این مراسم را با نام "زنان اکنون" داشت. این کمیته، برگزاری روز زن را در چارچوب طرح ظرفیت سازی ملی برای ارتقای حقوق بشر و دسترسی بیشتر به عدالت اعلام کرده بود. قرار بود چندین گزارش ‌حقوقی از مسائل و مشکلات زنان ایرانی در این مراسم ارائه گردد. ماموران انتظامی از ساعت ۱۳:۳۰ جلوی در تالار ایستاده بودند و از ورود افراد به سالن جلوگیری می‌کردند.

محمد مصطفایی وکیل دادگستری به دویچه‌وله گفت: «اعلام کردند که شما مجوز ندارید در حالیکه ما مجوز داشتیم و روابط عمومی شهرداری اجازه داده بود و همه کارهای لازم را انجام داده بودیم.»

به نقل از محمد مصطفایی، برخورد خشونت‌آمیز یا بازداشتی در حین دور کردن مردم از محل مراسم اتفاق نیافتاده است. مصطفایی از این‌که یک گردهمایی حقوقی و آموزشی به ظن طرح مسائل سیاسی به هم خورده است، ابراز تاسف کرد.

راهپیمایی روز زن در لندن ، تقبیح خشونت مردانه
هزاران نفر از زنان و کودکان لندن در آستانه روز جهانی زن (هشتم مارس) راهپیمایی گسترده ای را در خیابان های مرکزی این شهر برگزار کردند.
شرکت کنندگان در این راهپیمایی که توسط تشکلی مستقل به نام "Million Women Rise" برگزار شد، خشونت مردان علیه زنان و کودکان را تقبیح کردند و همبستگی خود را با قربانیان اینگونه سوء رفتار اعلام نمودند.
تشکل "Million Women Rise" (معادل "خیزش یک میلیون زن") خود را "ائتلافی از زنان مستقل و نمایندگان بخش امور داوطلبانه و اجتماعی زنان" معرفی می کند که با هدف سازماندهی یک تظاهرات ملی علیه خشونت مردانه گرهم آمده اند.
از سال 1975 که از سوی سازمان ملل متحد سال جهانی زن نام گرفت، روز هشتم مارس به عنوان روز جهانی زن شناخته شد و دو سال پس از آن صدور قطعنامه ای از طرف سازمان ملل متحد به این عنوان ("روز حقوق زن و صلح جهانی") رسمیت داد.
در بسیاری از کشورهای جهان به مناسبت این روز مراسم ویژه ای برگزار می گردد و از آن به عنوان موقعیتی استفاده می شود تا تغییرات به وجود آمده در راه دستیابی زنان به برابری، صلح و پیشرفت مورد بررسی قرار گیرد.

BBC

۱۴ اسفند ۱۳۸۷




هشتم مارس روزجهانی زن گرامی باد!
میزان آزادی زن درجامعه معیار آزادی جامعه است


عکس فوق صحنه ای از تظاهرات شکوهمند 8 مارس، روز جهانی زن درتهران( سال 1357 )است.

بار دیگر هشتم مارس فرا میرسد. این روز تاریخی روز همبستگی زنان سراسر جهان در پیکار به خاطر رهائی از قیود ارتجاعی و قرون وسطائی و نیل به تساوی حقوق با مردان است. از زمانی که زنان روز همبستگی خود را بنیان نهادند بیش از یک قرن سال میگذرد. در طول این مدت زنان با مبارزات خویش توانستهﺍند در وضع اجتماعی خویش تغییرات بسیاری به وجود آورند. درجهان سرمایهﺩاری و امپریالیستی علیرغم تبلیغات فراوان، اما از برابری زنان و مردان خبری نیست و زنان اولین قربانیان بحران و رکود اقتصادی هستند. بحران مالی اخیر که تمام جهان سرمایهﺩاری را درهم پیچیده و پوسیدگی و گندیدگی درونی این نظام را بار دیگر برملا کرده است، موقعیت زنان در این جوامع را در زمینهﻫﺎئی چون بهداشت و خدمات پزشکی، آموزش و پرورش، کار و حرفه، حقوق مدنی و جایگاه اجتماعی و سیاسی مورد تعرض قرارخواهد داد و شکاف نابرابریﻫﺎ را ژرف تر خواهد نمود. تعرض به حقوق زنان درجوامع پیشرفتۀ صنعتی از ماهیت نظام سرمایهﺩاری برمی خیزد و تنها با بر انداختن جامعۀ طبقاتی میتوان به این وضع پایان بخشید. آزادی زنان و تساوی کامل آنان با مردان جز با دست طبقۀ کارگر، جز درجامعۀ سوسیالیستی و درجریان ساختمان سوسیالیسم امکان پذیر نخواهد بود. فقط درجامعۀ سوسیالیستی است که زنان امکان می یابند کلیۀ استعدادهای جسمی و روحی خود را به کاراندازند و در پروسۀ تولید اجتماعی فعالانه شرکت جویند. بیهوده نیست که رهائی زنان از هرگونه قید اجتماعی و تساوی حقوق آنان درتمام شئون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یکی از اصول مرامی احزاب مارکسیستی لنینیستی جهان و جزو لاینفک مبارزۀ این احزاب است.
امروز درشرایطی به استقبال روز جهانی زن می رویم که موقعیت زنان دربرخی کشورها به خاطر جنگ و تجاوز امپریالیستی بسیار اسفناک بوده ونه تنها پیشرفتی نداشته بلکه سرنوشت زنان را به وخامت کشانیده است. بمباران وحشیانۀ فلسطین در نوار غزه که نیمی از قربانیان زن و کودک بوده، ادامۀ اشغال عراق، افغانستان... وضعیت زنان را وخیم تر کرده و بزرگ ترین قربانیان این تجاوزگری زنان و کودکان می باشند.
زنان ایران نیمی از سکنۀ کشورند اما نیمی محروم تر و رنجکش تر. زنان مانند مردان از کلیۀ بلایای اجتماعی و اقتصادی ناشی از سلطۀ ارتجاعی رژیم اسلامی در رنجﺍند. اما میان زنان و مردان عدم تساوی شدیدی به چشم میخورد. زنان دریک رشته ازحقوق سیاسی و اجتماعی و حقوقی که مردان از آن برخوردارند، محرومند. زنان ایران نه تنها در معرض نابرابری و تبعیض طبقاتی و پی آمدهای اجتماعی مترتب از آن قرار دارند، بلکه از آن نظر شایان توجه خاصی هستند که در سیستم و نظامی زندگی می کنند که بر تفکیک جنسیتی و یا آپارتاید جنسی استواراست. ستون ها و ارکان این آپارتاید جنسی برقانون گزاری کشور، برشرع اسلامی، بر نظام ولایت فقیه و برفرهنگ و سنتﻫﺎﻯ به شدت واپسگرای فئودالی و مرد سالاری بنا گردیده است.
هنوز از طلیعۀ بهار آزادی بهاری که نشکفته به خزان گرائید چند صباحی نگذشته بود که زنان ما، مورد اولین حملات فاشیستی خودکامگان قرارگرفتند. طرح اجباری کردن حجاب و روسری و شعار "روسری یا توسری" به خوبی پرده در واقعیت ننگین عقب مانده و قرون وسطائی جمهوری اسلامی دربارۀ زن بود. اعلامیهﻫﺎﻯ دیواری و برنامهﻫﺎﻯ مستهجن رادیو و تلویزیون که مذبوحانه برای درهم کوبیدن موج بر حق تظاهرات زنان ترتیب داده بودند بیش از پیش دروغ بزرگ برابری زن و مرد درجامعۀ اسلامی پس از انقلاب را افشا کرد. این دید که زن" بالقوه" سرچشمۀ گناه و فساد درجامعه و در نهایت به باد رفته ارزشﻫﺎﻯ دینی و اخلاقی آن می تواند باشد و درنتیجه باید هویت وحقوق انسانی زن راصریحاً انکارکرد و در کفن سیاهش پیچید را، اسلام از یهودیان و مسیحیان به عاریه گرفته است. دشمنی ادیان چه یهودی و چه مسیحی و چه اسلام با زن تاریخ طولانی دارد. در دعای صبحگاهی مردان یهود ادا می شود: " شکرخدا را، پروردگار ما و پروردگار عالم را که مرا هم چون زن نیافرید."
اما شرکت میلیونﻫﺎ زن در انقلاب بهمن 57 که با هدف استقرار حکومتی ملی، آزاد و دموکراتیک و تساوی حقوق زن با مردان بود اگر چه به اهدافش نرسید لیکن به چنان تغییراتی در واحد خانوادهﻫﺎﻯ سنتی منجر شد که دیگر امکان ندارد جامعۀ ایران را بدون فعالیت زنان و شرکت وسیعشان در تمام عرصهﻫﺎﻯ فعالیت اجتماعی تصور کرد. زن ایرانی را دیگر نمی شود به پستوی خانهﻫﺎ منتقل کرد. همین تأثیر عظیم انقلاب بود که امروز اکثر دانشجویان ایرانی را زنان تشکیل می دهند و این در جهان بی همتاست. همین شرکت عظیم زنان در انقلاب است که آنها را امروز در صف اول در مقابل اقدامات ضد دموکراتیک و سرکوبگرانۀ رژیم جمهوری اسلامی قرار می دهد. نیروی عظیم انباشتۀ انقلابی زنان با دیو ارتجاع زن ستیز سر آشتی ندارند.
حزب ما قاطعانه از تساوی حقوق زنان و مردان دفاع میکند و برای لغو کلیۀ قوانین ارتجاعی مذهبی و غیر مذهبی، لغو هرگونه تبعیض ومحدودیت برحسب جنسیت، آزادی پوشش، آزادی ازدواج و انتخاب همسر و ازدواج غیر مذهبی، لغو کلیۀ قوانینی که به بهانۀ ناموس، ارتکاب جنایت علیۀ زنان را توجیه می کنند، ممنوعیت فحشاء به طور کلی و فحشاء مذهبی به نام صیغه گری، آزادی سقط جنین و به رسمیت شناختن این حق برای زنان از هیچ گونه تلاشی دریغ نمی ورزد و پیگیرانه درجهت تحقق آن، که با برافکندن رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی میسر است، گام برمی دارد.
حزب کارایران(توفان) به زنان دلیر و مبارز ایران درود می فرستد و یقین دارد که زنان تحت ستم ایران نقش شایستۀ خود را در برانداحتن رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی و زدودن تمامی قید و بندهای سرمایهﺩاری و ماقبل سرمایهﺩاری با سربلندی ایفا خواهند کرد و جز این نیز نخواهد بود.

زنده باد پیکار متحد زنان سراسرجهان علیه سرمایهﺩاری و امپریالیسم!
سرنگون باد رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!
فرخنده باد 8 مارس روز جهانی زن!

حزب کارایران(توفان)
اسفند ماه 1387

www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۱ اسفند ۱۳۸۷



به بهانه سی سا لگی انقلاب بهمن
وبیست و چهارمین سالگرد اعدام جنایتکارانه
رفیق بابا پور سعادت عضو رهبری و مسئول حزب کارایران

گوشه هایی از زندگی مبارزاتی و پر فراز و نشیب رفیق بابا


رژیم جنایتکارجمهوری اسلامی بشدت ازانتقال تجربیات مبارزاتی انقلابیون و کمونیستهای نسل گذشته بوِیژه رهبران کمونیست به نسل جوان حساس است و با تمام قوا میکوشد تا آنها رااز تاریخ گذشته جنبش انقلابی و کمونیستی ایران در بیخبری نگاه دارد. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی برای بقای منحوس خویش با هزینه کردن پول نفت و سرمایه گذاری عظیم و بکارگیری خودفروختگان "چپ" برای تحریف و دروغ و بی اعتبارکردن گذشته جنبش کمونیستی از هیچ کوشش ضدانقلابی دریغ نورزیده و دراین مورد نیز دست رژیم منفور پهلوی را نیز ازپشت بسته است. حزب ما با توجه به این امروبه یمن ارتباطات الکترونیکی قصد دارد به مناسبتهای مختلف به معرفی گوشه هایی ازتاریخ مبارزاتی جانباختگان توفانی بپردازد و جوانان را با این تجربیات خونبار انقلابی آشنا سازد. بدون انتقال تجربیات انقلابی نسل گذشته به نسل جوان و پیوند با آن، پیروزی برارتجاع را ناممکن میسازد. نوشته زیر برگرفته از کتاب جانباختگان توفانی است که درسال 1364 انتشاریافته و این مجموعه اکنون دردست تکمیل شدن است و بزودی تجدید چاپ و دراختیار عموم قرارخواهدگرفت.این یاد واره، سند جنایت دو رژیم ارتجاعی و ضد مردمی سلطنت پهلوی و جمهوری اسلامی است که بقایشان درگروکشتار نیروهای مترقی، انقلابیون و کمونیستها بوده و می باشد. آنچه در زیر میخوانید توسط کمیته مرکزی حزب کارایران(توفان) در اسفند 1363 بمناسبت اعدام رفیق بابا عضو رهبری و مسئول حزب کارایران انتشاریافت و ما اکنون به چاپ گوشه هایی از آن مبادرت میورزیم:

رفیق بابا پورسعادت برای انقلابیون و کمونیستهایی که در دوران شاه زندانی بودند٬ نام آشنائیست. او یک مبارز انقلابی و یک مارکسیست – لنینیست ارزنده بود که برای آرمان پرولتاریا٬ برای رفع نابرابری های اجتماعی و محو طبقات استٽمارگر مبارزه میکرد. تمام زندگی او در پیکار و مبارزه گذشت. او از دل زحمتکشان برخاسته بود و تا آخر نیز به آنها وفادار ماند.
رفیق بابا در ٢ مهرماه ١٣٢١ در یکی از روستاهای اطراف بجنورد و در خانواده ای زحمتکش بدنیا آمد. او با رنج و درد آشنا بود و با سختی و مشقت از دوران کودکی خو گرفته بود. کار سخت و طاقت فرسا بدن ورزیده ای نیز نصیب او نموده بود بطوریکه رفیق قهرمان کشتی بجنورد و سپس خراسان گشت و در مسابقات قهرمانی یتم ملی ایران نیز صاحب نام شد و از اینرو مشهور خاص و عام در بجنورد گردید. همه از بزرگ و کوچک او را میشناختند و به او احترام میگذاشتند.
رفیق بابا برای تحقق راه زحمتکشان ١٧ سال پیش(1346) هنگامیکه در شهر بجنورد به حرفه معلمی (ورزش) اشتغال داشت٬ به سازمان مارکسیستی – لنینیستی توفان پیوست و فعالیت گسترده ای را در این شهر آغاز نمود. اما پس از مدت کوتاهی دستگیری ها شروع میشود و رفیق بابا دستگیر میگردد. لیکن سه ماه بیشتر در زندان باقی نمیماند.
ساواک علیرغم شکنجه و تهدیدات فراوان نمیتواند چیزی از او در بیاورد. اما پس از چندی که مدارک دیگری دال بر فعالیت حتمی او بدست آمد٬ مجددا در سال ٤٩ به همراه ٥۰ نفر از رفقای سازمان توفان دستگیر میگردد و پس از یک استقامت شجاعانه در برابر شکنجه های ساواک و پس از دفاع از آرمانهای انقلابی به ٥ سال زندان محکوم شد. اما دژخیمان ساواک با پایان محکومیت او را آزاد نکردند٬ بابا دو سال دیگر را نیز در اوین گذراند تا عاقبت با اوجگیری جنبش خلق همراه با سومین گروه "آزادیها" به نیروی جنبش خلق از زندان آزاد گردید.
دوران زندان رفیق در این سالها بسیار درخشان و غرور آفرین است. فشارهای زندان ذره ای از روحیه مبارزه جویانه او کم نکرد. او در زندان نیز پر کار و فعال بود و در میان زندانیان از محبوبیت خاصی برخوردار بود. سادگی و بی پالایشی او زبانزد همه بود. هر جا که اختلافی وجود داشت او حاکم و قاضی بود. در اوج بحران زندان (سال ٥٦) زندانیان ترجیح میدادند که او رئیس کمون باشد.
زمانی که مردم ورزش دوست و مبارزه جوی بجنورد از دسیگیری رفیق با خبر میشوند٬ با خانواده او احساس همدردی کرده و بزودی این قهرمان ورزش شهر به قهرمان مقاومت و انقلاب بدل شده و حاکم بر دلها و روح آنها میگردد. بر مبنای چنین گرایشی بود که بهترین فرزندان این مردم پس از آزادی وی بدورش حلقه زدند٬ رفقا نادر و بهرام رازی٬ یدالله و اصغر پهلوان و دهها کمونیست دیگر چون شمع بدور وجود او گشتند. علاقه مردم به رفیق تنها مختص به مردم شهر بجنورد نبود. اما او در میان روستائیان نیز محبوبیت خاصی داشت و آنها او را پشتیبان خود میدانستند و فرسنگها راه به شهر میامدند و سراغ او را از مردم شهر میگرفتند. اغلب به جلوی مدرسه او رفته و مشکل خود را با وی در میان میگذاشتند. مشکلاتی که عمدتا مربوط به دستگاه اداری نظیر اداره کشاورزی٬ژاندارمری٬ اداره آبیاری و ......... بود. او ناجی و حلال مشکلات این زحمتکشان بود.
رفیق بابا که شکنجه و زندان رژیم شاه نتوانست بر اراده مبارزاتی او خللی وارد کند٬ پس از آزادی نیز دمی از مبارزه باز نایستاد. بعد از آزادی از زندان شاه٬ بهنگام بازگشت به شهر زادگاهش٬ رفیق بابا با استقبال پرشکوه مردم بجنورد مواجه گردید٬ بطوریکه مردم او را روی دست بلند کرده و به شانه خود حمل نمودند.
بزودی روشنفکران بجنورد و روسیائیان اطراف بدور او حلقه زدند و درعرض مدت کوتاهی یکی از قویترین شاخه های حزبی ما را در بجنورد بوجود آورد. اتحادیه معلمین و محصلین بجنورد پا گرفت و اغلب معلمین و دانش آموزان به این اتحادیه تمایل نشان دادند. اتحادیه های صنفی با رهبری این رفیق در بجنورد شکل گرفت. همان اتحادیه ای که توانست در ١١ اردیبهشت ٦۰ جهت بزرگداشت روز جهانی کارگر٬ بزرگترین تظاهرات کارگری را در بجنورد سازمان دهد.
رفیق بابا در ٢۰ خرداد ٦۰ تظاهرات با شکوه مردم بجنورد بر علیه رژیم خمینی و برای دفاع از آزادی را رهبری میکند که طی آن قادر میشوند حزب اللهی ها و پاسداران را از شهر فراری دهند. پس از چندی پاسداران با نیروی تازه نفس به شهر برمیگردند و این بار تظاهرات را به خون میکشند که در نتیجه آن چندین نفر کشته و زخمی میشوند.
شهدای آن روز عبارت بودند از سعید سربدار و پرویز یزدانی. رادیو یلویزیون استان خراسان در آن روز برای پوشاندن جنایات وحشیانه پاسداران کوشش نمودند که آن را به حزب منتسب نمایند و با اعلام این مسئله پاسداران را بیشتر بر علیه حزب تحریک کردند. آنها قصد جان بابا را نمودند ولی رفیق نادر رازی با هوشیاری٬ چند لحظه قبل از یورش پاسداران به منزل رفیق٬ به اصرار او را از شهر خارج میکند. از آن پس رفیق زندگی مخفی خود را آغاز میکند و با آنکه تحت پیگرد شدید پاسدارن رژیم جمهوری اسلامی قرار داشت٬ با تمام کوشش به سازماندهی و مرمت تشکیلات حزب میپردازد.
در دهمین پلنوم حزب در تابستان ٦١ رفیق بابا به مقام مسئول حزب انتخاب گردید.
١٦ ماه زندگی مخفی بابا در تهران توام با فعالیتی مستمر برعلیه رژیم و همراه با شناسنامه و اوراق جعلی به همراه خطرات بیشماری که حتی در یک مورد نیز به دستگیری موقت او انجامید٬ بدون آنکه موجب شناسایی او وی شود٬ دوران با شکوهی از مبارزات حزب ما و رفیق باباست. در این دوارن که رفیق بابا عمده ترین وظایف کمیته مرکزی حزب را در دست گرفت و در پیشاپیش حزب٬ مرحله جدیدی از مبارزه حزب ما را گشود.
متاسفانه نقش برجسته رفیق در بالاترین مقام حزب و بعنوان مسئول حزب چند ماهی بیش بطول نیانجامید٬ زیرا وی در تاریخ ١٦ آذر ماه در تهران در محاصره دژخیمان رژیم قرار گرفت و پس از تلاشی ناموفق برای فرار از محاصره٬ هنگامیکه در اٽر شلیک گلوله های پاسداران٬ دو تیر به کتف و ران وی اصابت نموده بود٬ دستگیر گردید. گلوله کتف وی را خارج میکنند ولیکن گلوله ران تا آخر با وی بود. او به جلادان اوین گفته بود:
"حال که قرار است مرا بکشید٬ دیگر لزومی ندارد که گلوله رانم را در آورید".
و از آن پس رفیق فلج گردید و به کمک زندانیان دیگر راه میرفت. دژخیمان از اینکه بابا را زنده دستگیر کرده بودند از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدند٬ به این خیال واهی که شاید از طریق او حزب کار ایران را کشف و متلاشی نمایند.
بدین منظور علیرغم جراحات سختش او را تحت شکنجه های حیوانی قرار دادند٬ اما اراده او از آهن و شلاق و پولاد سختتر بود. طبیعی بود که کسی چون رفیق بابا که وجودش با وجود خلق پیوند یافته و نیرو و ایمان گرفته٬ در مقابل شکنجه تسلیم نشود. او با پایمردی و استواری تمام شکنجه ها را تحمل نمود و کلامی نگشود و اسرار خلق را در سینه پر عطوفت خود نهان داشت. مقاومت قهرمانانه رفیق بابا ٽمره فرهنگ مارکسیستی او و ٽمره عشق او به پرولتاریا بود. در نظر رفیق بابا مبارزه برای آرمانهای بشری عالیترین لذت بود. او مشعل این عشق را که در طی قرون از دستی به دست دیگر سپرده شده بود در دست گرفت و آنرا فرا روی خویش قرار داد. این تصادفی نبود نسلی که رفیق بابا پرورش داد از بهترین کمونیستها و مومنترین رفقای حزب بودند که هر یک با هدایت استاد خویش قله مقاومت و فداکاری را طی نمودند و در راه آن قهرمانانه جان باختند.
رفیق بابا در سیاهچال مخوف رژیم خمینی نیز نمونه شجاعت و پایمردی بود. او در زندانیان دیگر روح میدمید و آنها را به استقامت و مبارزه تعغیب مینمود. چندی نگذشت که نام رفیق توفانی٬ این "پدر" زندانیان سیاسی در همه اوین بر زبانها جاری گشت.
رفیق بابا٬ ٨ ماه اول اسارت را در بند ٣۰۰۰ اوین٬ در انفرادی و تحت بازجویی شدید قرار داشت و در این مدت ممنوع الملاقات بود. در تاریخ ٣۰/٤/٦٢ به مشهد انتفال یافت و دوباره ١٤ ماه تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. ٥ ماه نیز در زندان سپاه مشهد تحت شکنجه و بازجویی فشرده بود. در ١٩/١١/٦٣ به بجنورد انتقال یافت و عاقبت در ساعت ٥/٨ شب ١١ اسفند ماه ٦٣ در کمیته شهر که درست در مرکز شهر بجنورد قرار داد٬ با دو تیر یکی در قلب و دیگری در فک راست زندگی این بزرگ مرد جنبش کمونیستی ایران پایان گرفت و قلب مهربان او از کار ایستاد. دو روز بعد جسد او در ٥ کیلومتری شهر در بیابانها به خاک سپرده شد. به گفته شاهدان عینی رفیق هنگام اعدام گفته بود:
چشهایم را نبندید تا کینه را در
چشمهای من و من ترس را
در چشمهای شما ببینم
او با شعار زنده باد خلق و با آرمان حزب خود زندگی را وداع گفت و بدین ترتیب این انسان شریف و ارزشمند٬ این اسطوره مقاومت و شهامت و این مبارز خستگی ناپذیر پس از تحمل ٢٨ ماه شکنجه قرون وسطایی رژیم خمینی٬ مخفیانه اعدام گردید.
مرگ او نیز همچون زندگیش شرافتمندانه و با شکوه بود. قلب پاک و مالامال از عشق به زحمتکشان و عشق به مارکسیسم – لینیسم او از تپش ایستاد. او پرچم شجاعت را بر قله های شهامت و انسانیت به اهتزاز در آورد و بدینسان استقامت پرشکوه این فرزند دلاور خلق که نشانه استقامت بزرگ و تاریخی مردم قهرمان ماست٬ در افسانه ها جاری شد و به تاریخ جاودانه و جوشان مقاومت خلق پیوست.
رفیق بابا به راستی فرزند خلق بود. عشق و فداکاری او در راه خلق بی پاسخ نماند. پس از شهادت رفیق مردم بجنورد به خروش آمدند و کینه و نفرت خود را از این اقدام جنایتکارانه رژیم نشان دادند. تمامی شهر عزادار بود. همه جا از قهرمانی و شهامت وی صحبت بود. مردم بجنورد پهلوانشان را از دست داده بودند. رژیم وحشت زده از خشم و غضب مردم گفته بود که آب مردم شهر را در صورت ادامه عزادای برای بابا قطع خواهند کرد. مردم نیز حتی تا استکانهای خانه خود را پر از آب کردند ولی یک لحظه نیز از سخن گفتن درباره این مرد بزرگ باز نایستادند. مجلس سوگواری بزرگی نیز برگزار گردید که همه خشم و نفرت از جنایت خمینی بود. علاذقه مردم شهر بجنورد و همه کسانی که رفیق بابا را میشناختند به وی بی دلیل نبود. او از دل مردم برخاسته بود و در مکتب زندگی طاقت فرسای زحمتکشان فقیر آموزش یافت٬ از مارکسیسم – لنینیسم الهام گرفت و تا آخر نیز به مردم٬ زحمتکشان و به مارکسیسم – لنینیسم وفادار ماند. از دم گرم او روح جانبخش مبارزه برمیخواست و در سختترین شرایط او به همه دلگرمی و امید میداد.
رفیق بابا در سال ٤٢ ازدواج نمود که ٽمره آن ٣ فرزند بود: کیوان ١٧ ساله٬ کودک خردسالی بود که از همان کودکی از محبت پدر محروم ماند٬ به مدرسه نرفته بود که پدر راهی زندان شد و خود شد و خود به هنگامیکه ١٤ سال بیش نداشت به همراه پدر دستگیر و به ١۰ سال زندان محکوم گردید. نازلی کودک ٤ ساله بهمراه کاوه شیرخواره که در همان هفته اول تولد به همراه مادر دردمند خود دستگیر شدند و ماهها در سیاهچالهای رژیم خمینی زندانی شدند.
رفیق بابا از آن انقلابیون برجسته ای است که توان ایدئولوژیک را با توان سازماندهی در آمیخیت. او با آشنایی با درد و رنج و آمال و آرزوی مردم زحمتکش راهی را برگزید که راه سعادت تودهای خلق است – راه ظفر نمون مارکسیسم – لنینیسم. وفاداری رفیق به مارکسیسم – لنینسیم٬ عشق او به زحمتکشان و پرولتاریا٬ از او یک انقلابی پرشور و یک رهبر اندیشمند و خستگی ناپذیر ساخت. او چهره تابناک و نیرومندی بود که به خلق تعلق داشت و آگاهانه تمام نیروی خود را وقف مبارزه در راه نیکبختی آنان کرد.
او با اندیشه های تابناک خویش و با خاطره پرشکوهی که از زندگی پر از مبارزه و مقاومت خود بجای گذاشته در میان خلق٬ فنا پذیر خواهد ماند.
عشق به مردم و فدا شدن درراه آرمان بزرگ زحمتکشان همواره مورد ستایس و تکریم انسانهاست. کسی که در حیطه سجایای طبیعی شخصیت انسانی٬ مظهر عشق٬ قهرمانی و شرف٬ به عالیترین مرحله انسانی میرسد٬ سزاوار است که مورد تکریم واقع شود.
رفیق بابا گل سر سبد حزبمان بود که پرپر شد. او گوهر تابناک حزبمان بود که خاموش گشت. گر چه از دست دادن رفیقی چون بابا برای حزبمان دلخراش٬ کمرشکن وفاجعه آمیز است٬ اما اندیشه او٬ اراده او و روح مبارزه جویانه او در حزب ما و در قلب تک تک رفقای ما جاری است.
مرگ با افتخار آفرین رفقایی چون رفیق قدرت فاضلی٬ رفیق منصور مختاری و رفیق بابا پور سعادت نه تنها ذره ای خلل در اراده پیکارجویانه حزب وارد نمیکند٬ بلکه الهام بخش و محرک مبارزه بی امان و وققه ناپذیر ماست. کمونیستهای ارزنده ای که در مکتب این رفقا تربیت شده اند٬ کمونیستهایی که نمونه معلمین خویش بوده و روح و درایت آنها را در خود دارند. امروزه با داشتن چنین رفقایی است که حزب علیرغم همه ضرباتی که متحمل شده است٬ علیرغم از داست دادن سردارانی چنین بزرگ٬ در صحنه پیکار ایران در مقابل یورشهای وحشیانه رژیم خمینی تاب آورده و دمی از مبارزه باز نایستاده است.
ما با خاطره غرور آفرین رفیق بابا پیمان میبندیم که بی تزلزل و وفادارانه و با صفوفی فشرده و مستحکم مشعلی را که او با سرخی خون خود جلایی دیگر داد٬ همواره فروزان نگاه داریم٬ و بار دیگر سوگندی را که رفیق بابا پس از شهادت رفیق ابراهیم دادجو ادا کرده بود تکرار میکنیم:
"سوگند به خون پاک شما٬ به مکتب
سرخ و خونین شما٬ با تداوم
راه سرختان تا برپایی ایرانی
آباد و آزاد به مبارزه ادامه دهیم".
نقل از توفان الکترونیکی شماره 31 ، اسفند 1387 ارگان الکترونیکی حزب کارایران
www.toufan.org