۱۰ تیر ۱۳۸۷


اعتصاب غذاي کارگران ايران خودرو
1387/04/1017:13
تغيير مدت شيفت هاي کار کارگران از دو هفته به يک هفته, پايين بودن حق بهره وري و ساير مزاياي نقدي جنبي کارگران و سختي کار کارگران خط تزيينات از جمله دلايل اين اعتصاب است.
کارگران کارخانه ايران خودرو از صبح امروز در راستاي پيگيري مطالبات صنفي خود دست به اعتصاب غذا زده اند و در ساعت غدا از حضور در غذاخوري شرکت خودداري کرده اند.به گزارش دسترنج, تغيير مدت شيفت هاي کار کارگران از دو هفته به يک هفته, پايين بودن حق بهره وري و ساير مزاياي نقدي جنبي کارگران و سختي کار کارگران خط تزيينات از جمله دلايل اين اعتصاب است.بنا بر اين گزارش از ظهر امروز کارگران بخشهاي مختلف ايران خودرو بدون نتيجه به گفته هاي مديران و سرپرستان خود در ساعت ناهار به جاي مراجعه به غذاخوري در محل کار خود به استراحت مشغول شدند.هرچند اين کارگران قصد دارند تا زمان برآورده شدن خواسته هاي خود به اين حرکت اعتراضي ادامه دهند اما برخي احتمال مي دهند که اين اعتصاب جرياني است که از سوي مديريت ايران خودرو به منظور تعديل نيرو صورت گرفته باشد.

انتقال غلام رضا غلام حسيني به زندان اوين


در تاريخ 1387/4/4 مراسمي به مناسبت گراميداشت روز زن از طرف شهرداري تهران و شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه در سالن آزادي برگزار مي شد ، آقاي غلام رضا غلام حسيني عضو سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه كه بعد از اعتراضات صنفي سال 1384 از كار بي كار شده، با وجود داشتن حكم بازگشت به كار از سوي هيئت حل اختلاف اداره كار جلوي كارشان گرفته شده بود براي ديدار با شهردار تهران و مديريت و رساندن پيام مظلوميت خود به ايشان ، در اين مراسم حاضر مي شود كه از طرف حراست شركت واحد از حضور ايشان جلوگيري به عمل مي آيد . وبعد از هماهنگي با مامورين از سالن آزادي به پايگاه پليس امنيت گيشا و روز بعد ( چهارشنبه 1387/4/5 ) به دادسراي انقلاب اسلامي منتقل شده و در آخر ساعت 15 با حكم قرار بازداشت موقت به زندان اوين منتقل شد.
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه138/4/5

۷ تیر ۱۳۸۷

بر سر دو راهی تصمیم

کمونیستها انسانهای والائی هستند. کمونیستها انسانهای ویژه ای هستند که از مصالح خاص برش یافته اند. کمونیستها زندگی خویش را وقف انسانها، وقف جامعه کرده اند. کمونیستها برای آینده و برای آیندگان زنده اند و پیکار می کنند. کمونیستها به منافع خصوصی چشم ندارند و برای منافع عمومی و اشتراکی می رزمند. پیکار کمونیستها بدون چشمداشت است، حسابگرانه نیست و برای خودشان خانه ای در آخرت نمی خرند تا از ترس افسانه جهنم و بهشت خود را به رعایت موازین اجتماعی پیش یافته مجبور بنمایند. این محسنات کمونیستها به هر صورت ایجاد مسئولیت می کند و کمونیستها باید به اهمیت این مسئولیت خویش واقف باشند.
باین جهت کمونیستها باید به مارکسیسم لنینیسم وفادار باشند و برای پاکیزگی آن، برای اینکه مردم به این مشعل راه آینده نظر داشته باشند و بدنبال نور آن بیایند مبارزه کنند. مبارزه برای پاکیزگی مارکسیسم از افکار و تفاله ها و پس مانده های رویزیونیستی، تروتسکیستی، کائوتسکیستی، گواریستی، مارگلیستی، مبارزه با افکار ضد حزبی و لیبرالی و... باید از سرشت کمونیستی برخیزد.
مبارزه برای پاکیزگی مارکسیسم لنینیسم یک مبارزه اساسی و پر اهمیت است. این مبارزه تا زمانیکه مبارزه طبقاتی و طبیعتا مبارزه ایدئولوژیک وجود دارد همواره خواهد بود و باید بدان دامن زد. این امر یک عرصه مهم پیکار طبقاتی است. زیرا در این عرصه است که کمونیستها می فهمند که چه می خواهند، به کدام سمت می روند و دسیسه های دشمنان طبقاتی کدام است و با چه دامهای آنها و چگونه باید مبارزه کنند. در اینجاست که کمونیستها باید قاطعانه برخورد کنند. در اینجاست که کمونیستها باید نشان دهند که از سرشت ویژه اند و از مصالح خاص برش یافته اند و نمی توانند با ریاکاری، با کاسبکاری، با روحیه لیبرالی به مسایل برخورد کنند، زیرا که آنها در قبال جان مردم و سرنوشت طبقه کارگر احساس مسئولیت می کنند و نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت بمانند.
کمونیستهائی هستند که علیرغم دانائی به این مسایل هنوز در برخورد های خویش کمونیستی رفتار نمی کنند. همیشه جانب “احتیاط“ را رعایت می کنند، همیشه طوری نظر می دهند و یا عمل می کنند که “عاطفه“ های سایر رفقا جریحه دار نشود و یا پیوندهای “دوستی“ بر بالای مصالح مبارزه طبقاتی قرار گیرد. آنها از مبارزه ترس دارند و نمی فهمند که اعمال سیاست “مرگ یکبار و شیون یکبار“ درمانبخش بوده و پس از آن است که می شود براحتی زندگی پاکیزه ای را از سرگذراند و مارکسیسم لنینیسم را پیاده کرد.
همین مسئله تجاوز استعمارگران را به عراق در نظر بگیرید. حزب توده ایران و حزب توده عراق که هر دو رویزیونیستی هستند عملا از تجاوز استعمارگران به عراق حمایت می کنند. فشار احزاب برادرشان به آنها و فشار نیروهای انقلابی در میان عراقیها و ایرانیها طبیعتا این دو جریان منحرف را به تناقض گوئی و دو دوده بازی دچار ساخته است. حزب توده ایران با ریاکاری بجای بیان روشن نظریات خویش و مبارزه برای پیشبرد این نظریات مرتبا به نظریات حزب کمونیست عراق توسل می جوید و یا رهبران منحرف و بی اعتباری را در میان فلسطینیها پیدا می کند که سخنان بی سر وته و بی مایه ای به میان می کشند و حزب توده ایران از زبان آنها سخن می گوید. این روش راه را برای فرار و دو دوزه بازی باز می گذارد و مانع می شود که کسی بتواند مچ آنها را سر بزنگاه بگیرد. این روش یک روش اپورتونیستی است. البته فرض کنیم که یک جریان سیاسی در این شکل مبارزه به درجه استادی اعظم رسیده باشد ولی در مورد نقش اجتماعی و رهبری مبارزه مردم چه فکر کرده است؟ مگر با دو دوزه بازی و ریاکاری می شود در مبارزه اجتماعی سرکردگی مبارزه مردم را کسب کرد؟ کسی که نتواند رهنمود روشن دهد هرگز نمی تواند مردم را به شاهراه پیروزی هدایت کند. کسی که با ریاکاری مردم را به گمراهی می کشد جنایتکار و شارلاتان سیاسی است و اساسا در مخیله اش نیز نمی گنجد که مبارزه مردم را برای کسب قدرت سیاسی رهبری کند. موضعگیریهای وی انقلابی و رهائی بخش نیست، حسابگرانه و برای بستن دهان منتقدین است. حزبی که باین روش توسل می جوید طبیعتا کمونیستی نیست، قانقاریای اپورتونیسم و رویزیونیسم سراپای وجودش را فرا گرفته است. با قانقاریا نمی شود با عطوفت برخورد کرد و رعایت حال رفقا را نمود. پای قانقاریائی را باید قطع کرد.
به حزب کمونیست کارگری ایران نظر افکنید با تجاوز آمریکا به عراق موافق است. منصور حکمت بدستور آمریکا و اسرائیل تئوریهای مربوط به مبارزه “اسلام سیاسی و میلیتاریسم آمریکا“ را که گویا مضمون مبارزه جهان کنونی را تعیین می کنند خلق کرده است و دارو دسته های هوادار وی در عمل نیز بدون دو دوزه بازی از منافع امپریالیستها و صهیونیستها در تمام جهان و بویژه در عراق حمایت می کنند. در تمام جبهه های مبارزه با مسلمانان همراه با فاشیستها و نیروهای امنیتی در حرکت اند. و با پشت کار فعالیت می کنند. آنها صمیمانه همدست اسرائیل و امپریالیسم هستند. از واژه امپریالیسم مانند جن از بسم اﷲ می ترسند. خوب است که حزب توده ایران صمیمیت ضد انقلابی را از این دارو دسته یاد بگیرد. در حالیکه پیروان نظریات ارتجاعی و صهیونیستی منصور حکمت نمایندگان واقعی استعمار نوین در منطقه هستند و رهبری را از حزب توده ایران گرفته اند، در حالیکه حزب کار ایران(توفان) نماینده نیروهای انقلابی و ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی در میان ایرانیان است حزب توده سرگردان بدنبال پیروان منصور حکمت کورمال کورمال روان است و خزعبلات آنها را نشخوار می کند.
در اینجا سخن بر سر ماهیت و شناخت از امپریالیسم است. سخن بر سر درک از حقوق دموکراتیک ملل و دول است، سخن بر سر مبارزه با نژادپرستی و توحش غربی است، سخن بر سر ماهیت جنبش رهائیبخش در عراق است، سخن بر سر انسانیت و حقوق مدنیست که امپریالیستها آنرا از مردم سلب کرده اند. سخن بر سر گوانتانامو و ابوغریب است. سخن بر سر مفهوم مبارزه با تروریسم از زبان امپریالیسم است. سخن بر سر قلدری و زورگوئی و تهدید خلقهای منطقه و سرنوشت آنها توسط صهیونیسم جهانی است. پذیرش تجاوز امپریالیستها به عراق یعنی بازگشت به قرن نوزدهم. یعنی صحه گذاردن به استعمار کهن و سیاست نظم نوین جهانی است. در این نبرد تعیین کننده ای که در گرفته است نمی شود دو دوزه بازی کرد. باید بر سر یک سلسله از اصول نظر داد. امروز سیاستی توسط امپریالیستها به جهان تحمیل می شود که سیاست اتفاقی و هوا و هوسی نیست، یک سیاست راهبردی دیرپا و جهانی است. نمی شود چشمها را بر آن بست و مدعی شد که انشاءاﷲ گربه است. کمونیستها باید بدانند که این شتری است که در خانه همه ممالک خواهد خوابید. بویژه ممالک ضعیف که دارای منابع مواد اولیه و بویژه انرژی هستند. پس باید مردم را برای چنین روزی آماده کنند و باید رهبری مبارزه مردم را از هم امروز به کف آورند.
شما با مشتی ایرانیان ضد انقلابی روبرو می شوید که دعا می کنند که امریکائیها خاک عراق راترک نکنند. در حالیکه در داخل هیات حاکمه آمریکا همین بحث در جریان است و بخشی از آنها خواهان ترک سربازان آمریکائی از عراق هستند ایرانیان ضد انقلاب کاسه های داغتر از آش اند و می خواهند که سربازان آمریکائی و متحدین آنها و مزدوران خصوصی در داخل عراق باقی مانده و همین وضع کنونی را حفظ کنند. مشکل آنها مقتدی صدر است و نه جرج بوش و نه ابو غریب و نه شکنجه گری آمریکا و غارت نفت و موزه های عراق، کشتار مردم عراق برای آنها اهمیت ندارند. مسلمانان را می شود کشت. چشمشان کور صاحب نفت نمی شدند.
وقتی شما شعار خروج بی قید و شرط تجاوزکاران را از خاک عراق طرح می کنید آنها با موذیگری و دو روئی از زیر اتخاذ موضع در می روند. حزب ما بارها اعلام کرده است که مخالفت با این شعار دفاع از فاشیسم و آدمکشی و تجاوزگری و استعمار در جهان است. کسی که مدافع این شعار نباشد کمونیست که سهل است دموکرات هم نیست. باین جهت این شعار بیک شعار مرکزی بدل می شود و پرچمی برای مبارزه میان کمونیستها و ضد کمونیستها و یا کمونیست نماهاست.
کمونیستهائی هستند که به اهمیت این تفاوتها و ماهیت این سیاستها پی نبرده اند. در کنار رفقا بودن را به وقوف به واقعیتها و حقایق ترجیح می دهند و در عمل هم به رفیق و هم به خود و هم به خلقشان خیانت می کنند. کمونیستی که از سرشت ویژه است نمی تواند شاهد آن باشد که هر ساعت اصولش به زیر پا گذارده می شود و وی در پی جلب رضایت رفقاست. تشدید این مبارزه سر انجام جای هر کس را در مبارزه اجتماعی معین می کند و سره را از ناسره تشخیص می دهد.
یا خطر تجاوز به ایران را در نظر بگیرید. آن کمونیست نماهائی که از تجاوز امپریالیست آمریکا به ایران حمایت می کردند و می خواستند در پا رکابی امپریالیستها به ایران حمله کننند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند!!!؟؟؟ همه شان همان کسانی هستند که در جبهه قتل عام مسلمانان در کنار صهیونیستها و امپریالیستها ایستاده اند. آنها از اشغال عراق همانقدر دفاع می کنند که از اشغال ایران. البته برای فریب مردم و خالی نبودن عریضه مدعی می شوند که در صورت تجاوز آمریکا به ایران آنها همه فن حریف اند و در تمام جبهه ها یک تنه با همه می جنگند. هم اکنون خطر تجاوز بلاواسطه امپریالیست آمریکا بسیار کاهش یافته است و بنظر می رسد که امپریالیست آمریکا به یاری ممالک عربی در پی استفاده از سیاست “ویتنامیزه“ کردن جنگ است. ظاهرا باید آن کمونیستهای “انقلابی و دو آتشه“ در رهبری لشگر بی سپاهشان با در نظر گرفتن کاهش نیروی دشمن تکلیف خود را با رژیم جمهوری اسلامی یکسره کنند. انتظار شما بیهوده است. خبر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بگوش نمی رسد و معلوم نیست این قهرمانان “سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی“ در کدام سوراخ موش قایم شده اند و با ارتش بی سپاه خود قدرت سیاسی را به کف نمی گیرند. ظاهرا باید چنین باشد که آنها به کسب قدرت سیاسی با به تاخیر افتادن تجاوز آمریکا نزدیکتر شده اند چون از مجموع نیروی دشمن کاسته شده است و آنها برتری نیرو کسب کرده اند. بی عملی آنها را فقط می توان با این نظریه توضیح داد که آنها می خواسته اند در پا رکابی امپریالیست آمریکا به ایران حمله کنند. آنها انقلابی نبودند و نیستند، انقلابی نما بودند.
جالب این است که شکست این سیاست نادرست و همدستی با امپریالیستها و صهیونیستها و خرابکاری در جنبش ضد جنگ همراه با تروتسکیستهای خائن شرافت هیچکدام از آنها را لکه دار نکرده است و غیرت هیچکدام از آنها را به جوش نیآورده است. آنها هنوز خود را کمونیست جا می زنند و می خواهند با زیر پا گذاردن همه اصول در کنار رفقا باشند. طبیعتا این عناصر کمونیست نیستند چه برسد به اینکه از سرشت ویژه باشند.
در اتحاد جماهیر شوروی لنینی استالینی سوسیالیسم ساخته شد و با بروز خروشچفیسم رویزیونیسم مدرن بتدریج جای خویش را باز کرد و کار را به گورباچف، یلتسین و پوتین رسانید. بقول رفقای آلبانی “یخ سه زرعی یکشبه بسته نمی شود“. فروپاشی امپراتوری رویزیونیستها از همان بدو تولدش در دامان خروشچف آغاز شد. ضد کمونیستها راه افتاده اند و تبلیغ می کنند که سوسیالیسم قابل تحقق نیست. سرنوشت شوروی یک سرنوشت محتوم است. این تفکر که با اشاره به جمهوری توده ای چین نظریه خویش را تائید شده می یابد قید سوسیالیسم را زده و عملا رضایت می دهد که سرمایه داری جاودانی است. اوضاع جهان همین است که هست و مردم جهان باید این سرنوشت را بپذیرند. تو گوئی سرنوشتها از قبل تعیین شده اند.
کمونیستها ولی می گویند مبارزه طبقاتی موتور حرکت تاریخ است. این موتور همواره باید روشن باشد و نمی شود مانند دوران خروشچف آنرا از کار انداخت. مبارزه طبقاتی را باید با هشیاری، آگاهی و پشتکار به پیش برد. تحولات اجتماعی بدون عامل مهم این تحولات که انسان باشد و انسان آگاه سیاسی باشد قابل تصور و توضیح نیست. نمی شود در خانه زیر کرسی لم داد و مدعی شد که سوسیالیسم خود بخود به پیش میرود. سویالیسم محصول مبارزه است و باید برای تکامل و تحقق آن دائما رزمید. در درون صفوف کمونیستها همیشه دشمنان طبقاتی رسوخ می کنند و یا تسلیم ایدئولوژی دشمن شده و بدام ارتجاع می افتند. این لشگر مایوس و حتی انقلابی نما می تواند به سوسیالیسم و کمونیسم ضربات جبران ناپذیر وارد کند. تکیه بر اصولیت انقلابی، مبارزه پیگیر و انقلابی و مستمر خطر غلبه دشمن را به حداقل می رساند. تا طبقات در جهان وجود دارد این خطر که سوسیالیسم در مقابل سرمایه داری مجبور به عقب نشینی شود مرتفع نیست. هم اکنون یا در زمینه تجاوز آمریکا به عراق و یا در زمینه خطر تجاوز امپریالیسم به ایران و یا در مورد مسئله اتمی ایران و یا در مورد مسئله فلسطین و یا مبارزه با باصطلاح تروریسم ساخته امپریالیستها و نظایر آنها بحث داغی میان کمونیستها و ضد کمونیستها که خود کمونیست جا می زنند در گرفته است. این مبارزه مبارزه ای ایدئولوژیک است که خطر بروز آن همیشه وجود خواهد داشت. تجربه مبارزه با رویزیونیسم نشان می دهد که کمونیستها باید این دملهای چرکین را ببرند و بدور افکنند، باید نقاب از چهره این ضد انقلابیهای بی وطن بر دارند و چهره آنها را برای توده های مردم روشن کنند و گرنه از دامن همین عناصر است که باز یلتسین ها زاده می شوند و پوتین ها بوجود می آیند. کمونیستهائی که نمی توانند تصمیم قاطع بگیرند و بر سر دو راهی ایستاده اند نظیر همان کسانی هستند که نمی فهمیدند که خروشچف کمونیست نیست ضد کمونیست است و در پی آن است که پایه سوسیالیسم را نابود کند. این عدم اتخاذ تصمیم، این ناباوریها، این دو دلیها، این سرگردانیهای تئوریک، ایدئولوژیک فقط و فقط به نفع ضد کمونیستها تمام می شود. کمونیستها باید با تشدید مبارزه روشنائی خلق کنند و مانع شوند که بی عملی آنها، رعایت حال رفقا، عاطفه های شخصی، برهم زدن رابطه های آرام دوستی و نظایر این انگیزه های لیبرالی را تقویت کند و مردم را به گمراهی برد. عاطفه هائی ارزش دارد که در پرتو عشق به مردم و مبارزه برای رهائی بشریت پدید آمده باشد. آن کمونیستی از سرشت ویژه است و از مصالح خاص برش یافته است که از اصولیت انقلابی با استواری دفاع می کند و مبارزه طبقاتی را به پیش می برد و تلاش می کند که مارکسیسم لنینیسم را همواره پاکیزه نگهدارد.
*****
بر گرفته ازتوفان شماره 99 خرداد ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
www.toufan.org
toufan@toufan.org

۳ تیر ۱۳۸۷




بنابه گزارشات رسیده از شوش، صبح امروز کارگران نیشکر هفت تپه همرا با تعداد از خانواده های خود در محوطه صنعتی شرکت تجمع نمودند. و با سر دادن شعارهایی مانند حقوق ماهیانه حق مسلم ماست/ معیشت و زندگی حق مسلم ماست/ کارگر می میرد ذلت نمی پذیرد/ زیودار مزدور از شرکت اخراج باید گردد/ شفیعی حیا کن هفت تپه را رها کن و شعارهای دیگر به سمت دفتر حراست شرکت حرکت کردند. کارگران دفتر حراست را در محاصره خود در آورده اند و اقدام به اجرا در آوردن یکی دیگر از خواسته های خود که اخراج زیودار از شرکت بود شدند. از ابتدای اعتصاب و اعتراضات زیودار از ترس کارگران در شرکت حاضر نمی شد و امروز برای اولین بار بود که در دفتر حراست شرکت حاضر می شد که با تجمع بیش از 1000 نفر از کارگران درمقابل دفتر اقدام به بیرون کردن او از شرکت نمودند. زیودار از ترس کارگران به درون دفتر رفته و دربهای آن را قفل کرده است. زیودار رئیس حراست از عوامل وزارت اطلاعات در شرکت نیشکر هفت تپه می باشد.او در دستگیری ، جاسوسی، پرونده سازی ، علیه فعالین کارگری دروزارت اطلاعات نقش اساسی بازی می کند. همچنین به نیروهای حراست دستور داده است که از مزارع نیشکر حفاظت به عمل نیاورند و باعث شده که تعدادی از مزارع نیشکر را از بین ببرد.
نیروی انتظامی شوش برای خارج کردن زیودار از شرکت با کارگران در حال مذاکره می باشد و به آنها قول داده است که او دیگر به حراست شرکت باز نخواهد گشت . با بیرون کردن زیودار از شرکت کارگران نیشکر هفت تپه به یکی دیگر از خواسته های خود جامه عمل پوشاندن.
بنابه گفته کارگران روز گذشته چند هلیکوپتر از نیروهای سپاه اقدام به آوردن نیروهای گارد به ویژه به این شهر نموده اند و این نیروها را در مدارس شهر مستقر کرده اند و در حال حاضر اکثر این نیروها در مدارس اطراف فرمانداری مستقر شده اند.
کار گران قصد دارند که در روزهای آینده با خانواده های خود اقدام به اعتراضات گسترده نمایند و نیروهای سرکوبگر شروع به تقویت نیروهای خود در سطح شهر زده اند.
خواسته های کارگران اعتصاب کننده نیشکر هفت تپه به قرار زیر می باشد:
حق داشتن سندیکای مستقل کارگری
پرداخت حقوق معوقه 3 ماه اخیر
پایان دادن به پرونده سازیها و احضار فعالین کارگری به دادگاه انقلاب
برکناری مدیر عامل شرکت یعقوب شفیعی و همچنین اعضای هیئت مدیره این شرکت
برکناری رئیس حراست شرکت فردی بنام زیوداری که در سرکوب، جاسوسی و پرونده سازی علیه کارگران نقش مستقیم دارد
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، از خواسته های کارگران حمایت می نماید و از تمامی سندیکاهای کارگری و همچنین سازمان جهانی کار خواستار حمایت از کارگران ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
30 خرداد 1387 برابر با 19 ژون 2008

هشتمین تجمع اعتراضی فرهنگیان بازنشسته نسبت به عدم پرداخت پاداش پایان خدمت در محل سازمان آموزش وپرورش مشهد در ساعت 9 صبح شنبه دوم تیر ماه به مدت دوساعت برگزار شد. تجمع کنندگان ضمن اعتراض به عدم اجرای تعهدات مدیر سازمان ، نماینده مجلس آ قای آریان منش باشعار وزیر بی لیاقت استعفا استعفا ، مدیر بی لیاقت استعفا، در راهروی ساختمان های یک ودو وسه وحیاط اداره از مسئولین خواستند تا تاریخ 3 تیرماه به تعهد خود عمل کنند. در غیر این صورت راه پیمائی اعتراضی از مقابل سازمان تا استانداری صورت خواهد گرفت معلمان مجددا امروز سوم تیر ماه به تجمع خود ادامه دادند.
کانون مدافعان خقوق کارگر

اعتراضات کارگران "کوير تاير" و تهديد مديريت
1387/04/0316:32
با وجود گذشت يک سال از اعتراضات شديد کارگران کارخانه کوير تاير بيرجند و اخراج عده‌اي از کارگران بخاطر اين تحرکات، هنوز مديريت زير بار تعهدات قانوني نرفته و حقوق حقه کارگران را پرداخت نمي‌کند.
يکي از کارگران کوير تاير با بيان اين مطلب به دسترنج گفت: کم کردن اضافه کار، افزايش ساعت کار کارخانه، تشکيل شوراي اسلامي کار کارخانه و رعايت قوانين کارهاي سخت و زيان آور از جمله خواسته‌هاي کارگران است که مديريت طي اين چند سال با آن مخالف بوده است.او با اشاره به اينکه عملکرد مديريت و اقدامات غيرقانوني او در وهله اول به چرخه توليد و اقتصاد کشور لطمه زده است، گفت: مديريت با اخراج عده‌اي از فعالان کارگري اين کارخانه سعي بر تهديد کليه کارگران به اخراج در صورت اقدامات حق خواهانه در داخل کارخانه دارد.

۲۸ خرداد ۱۳۸۷



کارگران صنایع مخابراتی راه دور ایران استاندار را غافلگیر کردند
1387/03/2713:46
بیش از 1200 کارگر کارخانه صنایع مخابراتی راه دور ایران صبح امروز با تجمع ناگهانی خود مسوولان استان فارس را غافلگیر کردند.
به گزارش دسترنج، این کارگران در اعتراض به پرداخت نشدن مطالبات معوقه خود و وضعیت نامعلوم کارخانه مقابل استانداری تجمع کرده بودند.کارگران صنایع مخابراتی راه دور ایران که تا ظهر امروز به تجمع خود در مقابل استانداری ادامه دادند، اعلام کردند که چناچه تا فردا مطالبات آنها پرداخت نشود دوباره تجمع خواهند کرد.کارخانه صنایع مخابراتی راه دور ایران که ۱۲۰۰ کارگر دارد از سال گذشته تاکنون به دلایل نامعلوم تعطیل شده است، و به گفته کارگران مدیریت آن قصد تعطیلی این کارخانه را دارد.به گفته کارگران احتمال تعطیلی این کارخانه در حالی مطرح است که این کارخانه در پروژه ساخت کارت های هوشمند سوخت پیمانکار اصلی بود. به همین دلیل کارگران خواهان بررسی وضعیت کارخانه هستند.


فضای دانشگاه زنجان ملتهب است: دانشگاه در محاصره گارد ویژه
اخبار رسیده از دانشگاه زنجان حکایت از آن دارد که مسئولین دانشگاه به برآورده کردن مطالبات به حق دانشجویان وارد فاز تهدید آن ها شده اند. طبق اخبار رسیده روز گذشته مسئولین دانشگاه زنجان طبق نامه ای که به رویت دانشجویان رسانده اند، مدعی شده اند حکم اخراج نزدیک به 20 نفر از فعالین دانشجویی به سبب افشای رسوایی اخلاقی معاون دانشجویی این دانشگاه توسط وزارت علوم صادر شده است. همچنین صبح امروز خبر رسید که نیروهای امنیتی، نیروای انتظامی و گارد ویژه اطراف دانشگاه را محاصره کرده اند و بیم بازداشت گسترده دانشجویان می رود. دانشگاه زنجان همچنان در وضعیت ملتهبی به سر می برد. رئیس دانشگاه جهت قطع ارتباط دانشجویان معترض با محیط بیرون، اینترنت دانشگاه را قطع کرده است. تلفن های همراه نیز در دانشگاه زنجان دچار اختلال شده است. در همین رابطه داداش‌پور، مدیر کل روابط عمومی وزارت علوم، روز گذشته با تمجید از ریاست دانشگاه زنجان وی را یکی از "روسای خوب" دانشگاه های کشور دانسته و ضمن تهدید دانشجویان گفت: "از نظر وزارت علوم امتحانات باید در برنامه زمانی خود برگزار شود و برخی از افرادی که از برگزاری امتحانات جلوگیری می‌کنند، به دنبال تشنج آفرینی در دانشگاهها هستند که با آنها برخورد قانونی لازم صورت می‌گیرد." این درحالیست که حتی بسیج دانشگاه زنجان نیز خواستار برخورد با معاون متخلف شده و گفته است: "بارها درباره عملکرد معاونت دانشجویی تذکر داده بودیم. ما همچنان خواستار رسیدگی به این فاجعه تاسف انگیز هستیم تا بار دیگر کسی آبروی دانشگاه و دانشجو و حتی انسانیت را ملعبه دست خود نکند‏.‏" با این حال وزارت علوم مطابق با روال گذشته به جای پاسخگویی به مشکل به وجود آمده به فراکنی اقدام کرده و سعی دارد دانشجویان را مقصر جلوه دهد. در این سناریوی تکراری، روزنامه کیهان، سایت رجانیوز و سایت فارس نیوز نیز به مدد وزارت علوم و مسئولین دانشگاه زنجان آمده و سعی دارند با فرافکنی صورت مساله را مخدوش کرده و به مقابله با دانشجویان بپردازند.
نقل از وبسایت خبری دانشگاه امیر کبیر

۲۶ خرداد ۱۳۸۷



فعالان حقوق بشر در ايران
به نام آزادي
اعتراضات دانشجویان زنجان ادامه دارد

بغض فروخفته دانشگاه زنجان شکست، تحصن ادامه داردبعد از سه سال تحمل بي شرمي مدعيان عدالت، دانشجويان دانشگاه زنجان نگذاشتند به اسم دين بار ديگر مسولان مستبد دانشگاه به يک دانشجوي دختر تعرض کنند.اين بار نوبت معاونت دانشجويي دانشگاه زنجان ( دکتر مددي) ، همان کسي که چند روز پيش به عنوان دبير هيات نظارت حکم انحلال انجمن اسلامي دانشگاه زنجان را امضا کرد، بود تا يک دختر دانشجو را تحت فشار قرار دهد تا به وي تجاوز کند و در حالي که هنوز جوهر امضا حکم انحلال انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه زنجان خشک نشده به خيال اين که در دانشگاه هيچ ديده بان مدني وجود ندارد و هيچ صداي مخالفي باقي نمانده يک دختر بي پناه را مورد اذيت و آزار قرار دهد. اما در ساعت 7 عصرروز شنبه 25/3/87 عده اي از دانشجويان دانشگاه به اتاق معاونت دانشجويي رفتند و نگذاشتند معاونت دانشجويي به خواسته پليد خود برسد. و تجمع سه هزار نفري دانشجويان در جلوي ساختمان مرکزي دانشگاه گواهي بر اين مطلب بود که دانشگاه هنوز زنده است. در اين تجمع که تا پاسي از شب نيز ادادمه داشت دانشجويان دختر و پسر دانشگاه زنجان به محض حاضر شدن رياست دانشگاه در جمع دانشجويان يکصدا استعفاي کادر رياست دانشگاه را خواستار شدند.عده اي زيادي از دانشجويان دانشگاه زنجان شب را در سالن ورزش دانشگاه سپري کردند تا صبح با اضافه شدن باقي دانشجويان به جمع متحصنين، تحصن تا رسيدن به خواسته هاي دانشجويان که توسط شوراي متحصنين اعلام خواهد شد ادامه پيدا کند. ضمناً امتحانات يکشنبه و دوشنبه دانشگاه زنجان لغو شد.اين چندمين بار است که مسولان مدعي صالحات، با سواستفاده از فضاي خفقان بوجود آورده اينچنين محيط پاک دانشگاه را آلوده به فساد مي کنند.انجمن اسلامي دانشگاه زنجان از تمام انجمن هاي اسلامي دانشگاههاي سراسر کشور و تمام تشکل ها و نهاد هاي مدني درون و بيرون دانشگاه مي خواهد که با حمايت خود از اين تحصن کمک نمايند تا دست مسولين مستبد آلوده به فساد از دانشگاه، مهد آزادي، کوتاه شود.-تصاوير و ويدئو مربوطه در لينکهاي مروبطه قابل روئيت است .


اطلاعيه شماره يک شوراي متحصنين دانشگاه زنجان پيرامون مسائل رخ داده اخير

متاسفانه صحن مقدس دانشگاه بار ديگر شاهد هتک حرمت دانشجويي و توهين به کل مجموعه دانشجو و دانشگاه بود. عصر روز شنبه 25 خرداد 87، معاونت دانشجويي فرهنگي دانشگاه زنجان، در هنگام تعرض به يکي از دانشجويان دختر دانشگاه توسط عده اي از دانشجويان هوشيار دانشگاه غافل گير شد و در پي اين واقعه کليه دانشجويان بيدار دانشگاه زنجان بي درنگ و به صورت خود جوش با اقدام آغازين خوابگاه برادران اقدام به آغاز تجمع کردند و پس از همراه شدن دانشجويان دختر، در مقابل ساختمان مرکزي متحصن شدند. سپس با حضور رئيس دانشگاه متحصنين به سوي سالن ورزشي دانشگاه حرکت کردند و با حضور رئيس و معاونين او در سالن ورزشي دانشگاه، دانشجويان خواسته هاي خود را مطرح کردند که اين خواسته ها توسط شوراي متحصنين به شرح زير تبيين شد:(طبيعي است که اين خواسته ها در خواست هاي اوليه بوده و دانشجويان محق هستند به اين خواسته ها بيافزايند و يا از آن ها بکاهند.)1-لغو کليه امتحانات دانشگاه زنجان تا زمان اجراي کليه درخواست هاي دانشجويان2-مخفي ماندن هويت دختر قرباني اين حادثه غير اخلاقي و عدم پيگرد قانوني، چه در دانشگاه و چه در مراجع قضايي ديگر3-برکناري بي قيد شرط دکتر مددي، معاونت دانشجويي فرهنگي دانشگاه4-برکناري هيئت رئيسه دانشگاه به خصوص رئيس دانشگاه5-پايان گرفتن برخورد هاي حراست با دانشجويان در محيط دانشگاه و خوابگاه ها و تعويض رئيس حراست6-بررسي مجدد همه ي پرونده هاي کميته انضباطي در دوره دبيري آقاي مددي ( لازم به ذکر است که دکتر مددي دبير کميته انضباطي دانشگاه زنجان بوده است.)7-به هيچ عنوان برخوردي با متحصنين چه در طول دوران تحصن و چه بعد از آن صورت نگيرد8-پايان گرفتن برخورد ها با تشکل ها، کانون ها و نشريات دانشجويي و قوميتيضمنا تحصن تا تحقق کامل تمام خواسته هاي دانشجويان ادامه مي يابد

۲۲ خرداد ۱۳۸۷




گذاشتن برق زیر ناخن ها ، شوک الکتریکی و ساعتهای متمادی بازجوئی همراه با بی خوابی از موارد شکنجه اسالو به دلیل فعالیت سندیکائی

اسانلو خواستار رسیدگی به نقض حقوق بشر در ایران شدراديو فردا ، بهروز کارونی : منصور اسانلو، رییس هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، در نامه ای خواستار رسیدگی تشکل ها و سازمان های اجتماعی داخلی و خارجی به موارد نقض حقوق بشر در ایران شده است. آقای اسانلو که در تیر ماه سال گذشته بازداشت و به اتهام علیه امنیت ملی به پنج سال زندان محکوم شد، در این نامه از ضرب و شتم خود در زندان از زمان بازداشت سخن گفته است. وی در این نامه که خطاب به تشکل های کارگری درایران و اتحادیه های بین المللی و همچنین سایر سازمان های اجتماعی به رشته نگارش آمده، نوشته است که از همان لحظه ربوده شدن توسط لباس شخصی ها مورد شدیدترین ضرب و شتم و هتاکی و فحاشی قرار گرفت. منصور اسانلو اضافه کرده است که به رغم درخواستش برای اعزام به پزشکی قانونی جهت تعیین آسیب های وارد آمده و همچنین پیگیری این موضوع توسط مقامات، تا روز ۱۶ خرداد، زمان نگارش این نامه، هیچ اقدامی در این جهت انجام نگرفته است. به گفته این فعال کارگر زندانی، « زندانیان کاملا بی پناه و دست از دنیا جدا در زندان هستند. هر گونه رفتار قانونی و غیرقانونی از سوی مسئولین زندانی با قدرتی کاملا یک سویه نسبت به آنها اعمال می شود. یکی از مشکلات زندانیان بی توجهی مسئولین به نامه هایی است که آنها برای مراجع مختلف می نویسند.» وی اشاره کرده است که شکایتش در این خصوص در ۲۶ اسفند سال گذشته دردادگاه رسیدگی به تخلفات کارکان دولت ثبت شده است. پیش از این نامه، سایر فعالان اجتماعی و سیاسی نیز که زندانی شده اند، از شکنجه های جسمی و روانی در زندان ها سخن گفته اند. اما بحث شکنجه همواره با تکذیب جمهوری اسلامی مواجه می شده است. مهدی کوهستانی نژاد، مسئول آسیا و اقیانوسیه کنگره کار کانادا، در پاسخ به این پرسش که بحث شکنجه آقای اسانلو تا چه اندازه جدی است، به رادیو فردا گفت:«پیش از این نیز این فعال کارگر زندانی در بازداشت های قبلی تحت بدرفتاری و ضرب و شتم قرار گرفته بود.»او افزود:«در گزارش فدراسیون جهانی کارگران حمل و نقل و کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های کارگری به سازمان بین المللی کار، آی ال او، در ارتباط با شکنجه هایی که علیه او انجام شده، آمده است که یکی از دلایل اصلی ناراحتی هایی که آقای اسانلو در قلب، کمر و چشم خود پیدا کرده است، به سه سال و نیم گذشته باز می گردد، یعنی عوارض کتک خوردن ها و شکنجه هایی است که بر وی اعمال شده است.» آقای کوهستانی نژاد همچنین به این پرسش که چه مواردی از شکنجه در شکایت نامه این دو اتحادیه های بین المللی کارگری مطرح شده است، پاسخ داد:«گذاشتن برق زیر ناخن ها، شوک الکتریکی و ساعت های متمادی بازجویی همراه با بی خوابی از این موارد بوده اند که در آن شکایت نامه مطرح شده اند.» گفتنی است که نامه اتحادیه های بین المللی کارگری در مورد شکنجه آقای اسانلو که در خارج از ایران، در رسانه ها منعکس شد، تاکنون با سکوت جمهوری اسلامی همراه بوده است. در همین حال، پس از حدود ۱۱ ماهی که از بازداشت آقای اسانلو می گذرد، برخی گزارش ها از اعمال فشار بر وی جهت همکاری با مقام های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی حکایت دارند. مادر رییس زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه پیش از این، در گفت و گو با رادیو فردا، با تایید این موضوع گفته بود:«پیش قاضی رفتم و گفتم که پسرم را که زندانی کرده اید، بیگناه است. او به من گفت که پسرتان باید با ما همکاری کند تا آزادش کنیم. بعد، من پیش منصور رفتم و پرسیدم که چه باید کرد؟ او هم گفت به هر کسی که زنگ زد، بگویید که من بیگناه هستم و هیچ جرمی مرتکب نشده ام.» به گفته خانم اسانلو، «منصور اسانلو گفته است که چون با آنان همکاری نمی کند، او را محکوم به پنج سال زندان کرده اند.»«تشکیل دادگاه های غیر علنی» در نامه منصور اسانلو به سازمان های اجتماعی در ایران و جهان همچنین به موارد دیگری از نقض حقوق بشر در ارتباط با برخورد قضایی و امنیتی با فعالان کارگر اشاره شده است. رییس زندانی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه نوشته است:«هیچیک از دادگاه های اعضای سندیکا به صورت علنی و با حضور هیات منصفه، خبرنگاران و مردم برگزار نشده و در پشت در بسته شبیه به اتاق های بازجویی بند ۲۰۹ اطلاعات بوده است.» وی اضافه کرده است:«دولت سعی می کند با انواع روش های تهدیدآمیز و ایجاد رعب و وحشت برای فعالان کارگری، تلاش های آنان را متوقف و به سازمان های جهانی اعلام کند که شهر در امن و امان است و هیچ کارگری، هیچ خواسته سندیکایی ندارد.» منصور اسانلو در این نامه که در دوره معلجه اش در بیمارستان لبافی نژاد تهران نوشته، ضمن اشاره به برخی دیگر از مسایل، همچون تشکیل ایجاد تشکل های کارگری دولتی و جا زدن آنها به عنوان تشکل های آزاد و مستقل در سازمان های سه جانبه گرایی مانند سازمان بین المللی کار، از تمامی سازمانها و نهادهای کارگری، کارفرمایی مستقل در ایران و جهان خواسته است با همکاری نهادهای حقوق بشری از جمله شورای دفاع از حقوق بشر جهانی، «به این بیدادگری ها رسیدگی و حقوق بشری ما، ایرانیان، به خصوص کارگران و زندانیان، را طرح و دفاع کنند.» وی در پایان نامه خود نوشته است:«بی توجهی نهادهای بین المللی به نقض حقوق بشر در ایران که اصلی ترین آن حقوق طبقه کارگر است (به دلیل بیشترین گستردگی که در جامعه دارد)، به پایمال شدن هرچه بیشتر حقوق اولیه ما، کارگران و خانواده های مان، می انجامد.»

مقاومت دانشجویان تربیت معلم به نتیجه رسید


مقاومت دانشجویان تربیت معلم به نتیجه رسید:
موافقت مدیریت دانشگاه با کلیه مطالبات دانشجویانسه شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۷ امیرکبیر:

مقاومت دانشجویان دانشگاه تربیت معلم به نتیجه رسیده و دانشگاه تمامی خواسته های دانشجویان را پذیرفت. روزگذشته در حالی نماینده وزارت علوم به دانشگاه تربیت معلم آمده تا با همراهی مسئولین دانشگاه با نمایندگان دانشجویان متحصن تربیت معلم مذاکره کنند که یازده روز از شروع تحصن دانشجویان می گذشت.در این مذاکرات که از صبح روز گذشته تا ساعت ۱۰ شب ادامه داشت دانشجویان با تمامی خواسته های خود رسیدند. برکناری معاونت دانشجویی دانشگاه، برکناری معاونت فرهنگی دانشگاه، عذرخواهی کتبی مسئول حراست دانشگاه که خانواده های دانشجویان را تهدید کرده بود، استاندارد سازی خوابگاهها، بهبود کیفیت غذا و رعایت بهداشت، بازگرداندن سالن مطالعه مرکزی به دانشجویان، عدم احضار دانشجویان متحصن به کمیته انضباطی و تعویق امتحانات پایان ترم خواسته های دانشجویان تربیت معلم بود.به گزارش خبرنامه امیرکبیر، مسئولین دانشگاه ۶ مورد از خواسته های دانشجویان را تا عصر روز گذشته پذیرفتند ولی از پذیرش خواسته تعویق امتحانات و لغو احکام انضباطی خودداری می کردند که در نهایت جلسه دانشجویان بدون رسیدن به توافق نهایی در ساعت ۶ بعد از ظهر به پایان رسید و دانشجویان گفتند به تحصن خود ادامه خواهند داد. در نهایت در ساعت ۱۰ شب گذشته دانشگاه خواسته تعویق امتحانات را نیز پذیرفته و امتحانات پایان ترم تا یکشنبه هفته آینده به تعویق افتاد. همچنین رئیس دانشگاه که به هیچ وجه حاضر به پذیرش لغو احکام انضباطی صادر شده برای ۸ دانشجو نبود، سرانجام مجبور به تسلیم در برابر خواسته دانشجویان شد و احکام انضباطی این دانشجویان نیز لغو شد. از صبح روز گذشته نیز ارتباط تلفن همراه تا محدوده چند کیلومتری دانشگاه تربیت معلم قطع شده بود.لازم به یادآوری است تحصن گسترده دانشجویان تربیت معلم که با حضور بیش از ۳۵۰۰ دانشجوی طی روزهای متوالی و همراه با اعتصاب غذای بیش از ۱۲۰ دانشجو برگزار شد از روز شنبه هفته گذشته آغاز شده بود. امروز تریبون آزاد پایانی این تجمع برگزار خواهد شد.

۲۱ خرداد ۱۳۸۷

هراس از اعتصاب و افزایش نیروهای انتظامی


هراس از اعتصاب و افزایش نیروهای انتظامی
1387/03/2118:07
به منظور پیشگیری از تجمع کارگران نیشکر هفت تپه در مقابل فرمانداری شوش، حضور عوامل انتظامی در نقاط مختلف شهر شوش بیشتر شده است.
گفته می شود به منظور پیشگیری از تجمع کارگران نیشکر هفت تپه در مقابل فرمانداری شوش، حضور عوامل انتظامی در نقاط مختلف شهر شوش بیشتر شده است.به گزارش دسترنج، یکی از کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه گفت: در پی برآورده نشدن خواسته های قانونی کارگران نیشکر هفت تپه، کارگران این کارخانه قصد داشتند به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری شوش تجمع کنند.این کارگر گفت: به همین دلیل از صبح امروز عوامل انتظامی بیشتر از روزهای گذشته در نقاط مختلف مستقر شدند تا از تجمع احتمالی و سایر حرکت های اعتراضی کارگران جلوگیری شود.کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه که تعداد آنها از ۳ تا ۴ هزار نفر گزارش شده است، پیش از این نیز در اعتراض به پرداخت نشدن ۳ ماه حقوق و مزایا دست از کار کشیده بودند و به مدت چندین روز همراه اعضای خانواده های خود در مقابل فرمانداری شوش تجمع کرده بودند.این تجمع که تا ابتدای خردادماه ادامه داشت سرانجام با وعده تشکیل نهاد صنفی کارگری در این کارخانه و وعده های یکی از مقامات انتظامی مبنی بر تحقق خواسته های کارگران به پایان رسید.به گفته یکی از کارگران، این مقام انتظامی با حضور در جمع تجمع کنندگان از کارگران خواسته بود از مقابل فرمانداری به محل کار خود بازگردند تا ظرف یک هفته به مشکلات آنها رسیدگی شود.این کارگر گفت: با وجود گذشت نزدیک به یک هفته از این مسئله هنوز هیچ اقدامی در خصوص پرداخت مطالبات معوقه کارگران نیشکر هفت تپه و تشکیل نهاد مستقل صنفی برای این کارگران صورت نگرفته است.کارخانه نیشکر هفت تپه که یکی از بزرگترین کارخانه های صنعت نیشکر در ایران است به دلیل واردات بیش از اندازه شکر با بحران جدی کارگری روبرو شده است.چندی پیش نیز در جریان اعتراض های صنفی کارگران این کارخانه، تعدادی از کارگران توسط عوامل انتظامی بازداشت شدند که نحستین جلسه دادگاه این کارگران چند هفته پیش برگزار شد.

۱۹ خرداد ۱۳۸۷

تبریک سندیکای کارگران شرکت واحد برای آرادی کارگران بازداشت شده اول ماه مه ترکیه





تبريک سندیکای کارگران شرکت واحد برای آزادی کارگران بازداشت شده اول ماه مه ترکيه

اعضای سندیکای کارگری تومتیز ترکیه پس از برگزاری دادگاه در تاریخ 17/3/1387 تبرئه و از زندان آزاد شدند .تمامی اعضای دستگیر شده سندیکای کارگری تومتیز در ترکیه که در جریان برگزاری مراسم اول ماه مه دستگیر و به زندانی در شهر آنکارا منتقل شده بودند بعد از برگزاری اولین جلسه داد گاه در شهر آنکارا تبرئه و آزاد شدند .سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه برگزاری مراسم روز جهانی کارگران را حق مسلم همه کارگران می داند و این حکم عادلانه را به تمامی کارگران ایران و جهان تبریک می گوید و امیدواریم هر چه زودتر شاهد آزادی آقای منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکا ی کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران که به خاطر دفاع از حقوق کارگران دستگیر و به 5 سال زندان محکوم شده است باشیم .
با امید به گسترش صلح و عدالت در جهان
سندیکای کارگران شرکت واحداتوبوسرانی تهران و حومه

۱۸ خرداد ۱۳۸۷

گزارشی از نه روز تحصن و اعتراض در دانشگاه تربیت معلم


گزارشی از نه روز تحصن و اعتراض در دانشگاه تربیت معلم
شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۷ خبرنامه امیرکبیر: تحصن و اعتراضات دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران از پنج شنبه گذشته و به دلیل کیفیت نامناسب غذا، مشکلات آموزشی و صنفی و فشارهای وارده از طرف حراست دانشگاه، آغاز شد ولی به دلیل بی توجهی مسئولین دانشجویان از روز شنبه در پردیس کرج متحصن شدند و امروز (شنبه) نهمین روزی است که این دانشجویان در تحصن به سر می برند و تا کنون بیش از ۴۰ تن از آنها به بهداری مراجعه کرده اند.

در طول این مدت مسئولین دانشگاه نیز با استفاده از تعطیلات فشار را بر دانشجویان بیشتر کرده و با اقداماتی نظیر ایجاد اختلال در سیستم های موبایل و اینترنت دانشگاه، قطع آب آشامیدنی، تماس با خانواده های دانشجویان و تهدید آنان، صدور حکم کمیته انظباطی برای ۸ دانشجو سعی داشتند تحصن دانشجویان هر چه سریعتر پایان یابد.

همچنین فرماندار کرج نیز یکبار کوشید با مذاکره با دانشجویان این تحصن پایان یابد که دانشجویان دانشجویان با “هو” کردن و اعتراض به فرماندار، خواستار خروج وی از دانشگاه شده و اعلام داشتند اعتراضات دانشجویان ارتباطی با فرمانداری نداشته و دانشجویان فقط بامسئولین دانشگاه مذاکره می کنند. همچنین رئیس دانشگاه با حضور در جمع دانشجویان بسیجی قصد ایجاد تفرقه در بین دانشجویان را داشت که این اقدام وی با شکست مواجه شد. ..........
همچنین روز گذشته دانشجویان تربیت معلم تمامی غذاهای خود را جمع آوری کرده و توسط دانشجویان به روستاهای اطراف فرستادند. شب گذشته نیز در حالیکه قرار بود مطابق جمعه شب ها، شام سلف سرویس دانشجویان دانشگاه تربیت معلم ماکارونی باشد، مسئولین دانشگاه با تغییر شام به جوجه کباب سعی کردند دانشجویان را به پایان تحصن تشویق کنند ولی دانشجویان شام شب گذشته را نیز جمع آوری کرده تا بین مردم فقیر در خیابانهای اطراف پخش کنند.

پایان موفقیت آمیز اعتصاب 30 روزه کارگران کوره های آجرپزی


پایان موفقیت آمیز اعتصاب 30 روزه کارگران کوره های آجرپزی

با توافق 3 نماينده كارگري و 38 مالك كارخانه، قيمت هزار خشت خام از 12500 تومان به 14 هزار تومان رسيده و مورد تاييد طرفين قرار گرفت.به گزارش خبرنگار دسترنج، روز گذشته با توافق 3 نماينده كارگري و 38 مالك كارخانه، قيمت هزار خشت خام از 12500 تومان به 14 هزار تومان رسيده و مورد تاييد طرفين قرار گرفت.بنا بر اين گزارش بيش از 3 هزار كارگر معترض، با اين توافق و با پايان اعتصاب 30 روزه ‎‏بر سر كار خود بازگشتند.گفتني است كارگران شاغل در كوره پزخانه ها روزانه بيش از 17 ساعت كار كرده و در نهايت طي اين مدت 14 هزار تومان دستمزد مي گيرند.

۱۶ خرداد ۱۳۸۷

دروغهای یک رئیس جمهور دروغگو


دروغهای یک رئیس جمهور دروغگو

اخیرا آقای جرج بوش رئیس جمهور بی اعتبار آمریکا مصاحبه ای با صدای آمریکا که یک موسسه تبلیغاتی وابسته به سازمان جاسوسی آمریکاست ترتیب داده است که تفسیر آن خالی از فایده نیست.
خانم ستاره درخشش از ایشان در مورد پیامشان به مردم ایران که دچار مشکلات اقتصادی و محرومیت از آزادی در آستانه سال نو هستند می پرسند و آقای جرج بوش تلاش می کند حساب حاکمیت ایران را از مردم ایران جدا کند و بین آنها تفاوت بگذارد. به وی آموخته اند که توهین و تحقیر ایرانیها نتایج معکوس داشته است و باید آمریکا را سیاست تازه ای بیاید. این سیاست هم می تواند آراء ایرانیان مقیم آمریکا را در انتخابات آینده ریاست جمهوری به نفع جرج بوش و حزبش جلب کند و هم در ایران چهره “انسانی“ و حق به جانب به امپریالیست خونخوار آمریکا بدهد. جرج بوش می گوید: “... اما مردم ایران برای ما غرور آفرین هستند، و ما می خواهیم این مردم در یک جامعه آزاد زندگی کنند. ما بر این باوریم که آزادی حق همه افراد بشر است و هر چه جهان آزادتر باشد. بنابراین پیام من به ملت ایران این است: خواهش می کنم از شعارهایی که می گوید آمریکا شما را دوست ندارد دلسرد و نومید نشوید، زیرا ما شما را دوست داریم و برای شما عزت و احترام قائلیم“.
تا قبل از این پیام نوروزی جرج بوش که در مقابل پیام نوروزی ملاها بسیار سیاستمدارانه تر و موذیانه تر بود باید بخاطر آورد که امپریالیست آمریکا با انتشار کتاب “بدون دخترم هرگز“، با تهیه چندین فیلم سینمائی ضد ایرانی و نه ضد رژیم جمهوری اسلامی از جمله فیلم “سیصد“ در صنایع امپریالیستی و ایدئولوژی سازی هالیووود، با تبلیغات کتاب نژادپرستانه ساموئل هانتیگتون، با تحریم اقتصادی مردم ایران و گرسنگی دادن به آنها، با نقض حقوق روشن و قانونی مردم ایران، با تهدید بکار گیری بمب اتمی و راه انداختن جنگ جهانی سوم علیه ایران، با تلاش برای تجزیه ایران و دادن کمک مالی به جریانهای وابسته تجزیه طلب، با پخش اکاذیب و جعلیات در مورد مردم ایران دشمنی خویش را به مردم ایران ثابت کرده است. همین آمریکا با ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران و کشتار بیش از 300 نفر ایرانی بر خلاف همه موازین جهانی و انسانی درجه بربریت و ضد بشری خویش را به ثبوت رسانید. امپریالیست آمریکا با کودتای خائنانه 28 مرداد سال 1332 با دخالت مستقیم در سرنگونی دولت قانونی و ملی دکتر مصدق خنجری زهرآگین بر ضد آزادی و استقلال ایران نشان داده است که برای مردم ایران هرگز عزت و احترامی قایل نیست. آنها دلشان برای دزدیدن نفت ایران لک زده است. دولتی که آزادی را حق همه ابناء بشر می داند نمی بایست در گذشته از رژیم جنایتکار و خائن پهلوی حمایت می کرد. همین رژیم آمریکا به جنایاتی در کره شمالی، ویتنام، عراق، افغانستان، شیلی، ایران و... دست زده است که قلم از نگارش آن عاجز است. آنها تا بامروز هزاران انسان عراقی را در زندانهای ابوغریب به بند کشیده و شکنجه می کنند. ما از زندان گوانتانامو و زندانهای مخفی آمریکا بر عرصه های کشتی سخن نمی رانیم.
یک لحظه سرنوشت غم انگیز مردم فلسطین را در نظر بگیرید. مردمی که امپریالیسم و صهیونیسم آنها را به مرگ محکوم کرده و هر روز صدها نفر از آنها قربانی می گیرند. این سرنوشت غم انگیز مورد تائید جرج بوش است و در سفر اخیرش به خاورمیانه سرکوب مردم فلسطین را توسط صهیونیستها مورد تائید قرار داد. آیا چنین جانوری می تواند نام انسان بر خود بگذارد و برای ایرانی دل بسوزاند.
چنین جانوری بیکباره قیافه “انسانی“ بخود می گیرد و برای مردم ایران دل می سوزاند. طبیعتا کیهان وابسته لندنی که سخنگوی فارسی زبان غیر رسمی وزارت جنگ آمریکاست وظیفه غسل تعمید دادن جرج بوش را بعهده گرفته و در عرصه تبرئه این جانور پیشقدم است.
تا اینجا ظاهرا جرج بوش پیامش به مردم ایران است. پیامی سراسر ریاکارانه و مملو از دروغ.
در بخش بعدی نظر خویش را ظاهرا در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران بیان می کند تا تفاوتی میان مردم و رژیم گذارده باشد. وی از رژیم ایران می خواهد که از “غنی سازی اورانیوم دست بردارد“ و انها را یکدنده خوانده و می گوید: “... از جهتی نمی گذارند مردم ایران به حقوق خود پی ببرند، و از جهتی دیگر مردم عراق را نیز با جاه طلبی های خود پریشان و گیج کرده اند“.
در این اظهار نظر دو دروغ جدید نهفته است. نخست اینکه انصراف ایران از غنی کردن اورانیوم به نفع امپریالیستهاست و یک خیانت روشن ملی است. دوم اینکه وضعیت دهشتناک عراق که منجر به کشتار 600 هزار عراقی و 4 تا 6 میلیون آوراه عراقی شده است نه ناشی از جاه طلبیهای رژیم ایران بلکه ناشی از تجاوز یک عده بربر وحشی به عراق است. جرج بوش جای علت و معلول را با هم با موذیگری عوض می کند. مردم عراق داشتند حتی در زیر پرچم دیکتاتوری صدام حسین به زندگی روزانه عادی خویش ادامه می داند. استعمارگران مدرن این حق طبیعی را از آنها سلب کرده اند. امنیت را از بین برده اند. به جان و مال و ناموس آنها تجاوز می کنند. منابع طبیعی ثروت آنها را غارت می نمایند. موذیانه و ریاکارانه است که کابوسی را که امپریالیستها در عراق به وجود آورده اند به گردن نیروهای خارجی دیگر از جمله جمهوری اسلامی ایران انداخت. علت العلل همه نابسامانیها و آشفتگیهای عراق حضور نیروهای بربرمنش تجاوزگر در عراق است. آنها باید بدون قید و شرط خاک عراق را ترک کنند. کشیدن پای جمهوری اسلامی در این میان خلط مبحث است. نقش کثیف جمهوری اسلامی اتفاقا در تائید رژیمی است که آمریکائیها آنرا در عراق به روی کار آورده اند. جرج بوش با دروغ جدید دروغ قبلی را تقویت می کند.
جرج بوش بیکباره مدعی می شود که حق ایران در غنی سازی اورانیوم را برسمیت می شناسد. وی می گوید: “من علنا گفته ام، و به آن باور دارم که مردم ایران باید بدانند که ایران حق دارد نیروی هسته ای غیر نظامی تولید کند، و من به نیروی هسته ای غیر نظامی اعتقاد دارم“. آقای جرج بوش علنا تا کنون عکسش را می گفت و هرگز این حق ایران را در غنی سازی اورانیوم که در پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای منعکس شده است برسمیت نمی شناخت. شگفت انگیز است که با چه وقاحتی رنگ عوض می کند. حال تغییر نظر خود را با دروغ بخورد افکار عمومی می دهد و طوری جلوه می دهد که تو گوئی این وی بوده است که از حقوق مسلم مردم ایران در آموزش فنآوری هسته ای و غنی سازی اورانیوم دفاع می کرده است.
وی در توضیح دروغهای بالا اضافه می کند: “بنابر این پیشنهاد روسیه دائر بر عقد قرارداد و تامین سوخت به طور مداوم به حل مساله کمک خواهد کرد، و ایران دیگر نیازی ندارد که اورانیوم را غنی سازی کند، زیرا سوخت مورد نیاز برای رآکتور آن تامین خواهد شد و مردم ازنیروی برق ارزان برخوردار خواهند شد و من از این طرح پشتیبانی می کنم“.
جرج بوش ادعائی را که در دو سطر بالاتر کرده بود پس می گیرد. وی حق ایران را ظاهرا برسمیت می شناسد ولی این برسمیت شناختن به مفهوم استفاده از این حق در عمل نیست. ایران حق دارد ولی نباید از این حق استفاده کند بلکه باید خود را به روسیه وابسته نماید. ایران حق دارد نیروگاه هسته ای بخرد ولی سوخت آنرا باید از امپریالیستها تهیه کرده و وابسته به آنها باشد. هر وقت امپریالیستها میله های سوخت را به ایران دادند می تواند از نیروی برق ارزان استفاده کند و هروقت نداند باید درب نیروگاه هسته ای را بعنوان ساختمان کلنگی ببندد. آمریکائیها ظاهرا با روسیه به توافقهای پشت پرده رسیده اند و قرارشان این است که ایران از نظر تامین سوخت هسته ای به انحصار امپریالیست روسیه وابسته شود. امپریالیستها مایل نیستند ممالک جهان ازنظر تامین انرژی از حیطه نظارت آنها بدر آیند. آنها هم برای کنترل بهای نفت و هم برای تامین بهای انرژی در آتیه به انحصار ساختمان نیروگاههای هسته ای و تامین سوخت آن نیاز دارند. از هم اکنون این بازار میان آنها یعنی آمریکا، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و انگلیس تقسیم شده است. کسان دیگر حق ورود به این بازار انحصاری را ندارند. انصراف از غنی کردن اورانیوم در ایران تنها یک معنا دارد که ایران تا ابد وابسته به غارتگران جهانی باشد. موافقت جرج بوش با تحویل سوخت از روسیه به ایران بهترین گواه برای وابستگی ایران در آینده خواهد بود. تجربه همین چند ده سال اخیر نشان می دهد که ریش و قیچی در دست روسهاست و آنها همواره در اتمام ساختمان نیروگاه اتمی و تحویل سوخت به ایران اخلال کرده اند. ایران هرگز توانائی آنرا در آینده نخواهد داشت که برای عدم تحویل میله های سوخت از جانب روسیه به مراجع بین المللی شکایت کند و یا روسیه را از نظر سیاسی تحت فشار قرار دهد. منافع ملی ایران صرفنظر از اینکه چه حکومتی در ایران بر سر کار باشد ایجاب می کند که خودش بر روی پای خودش بایستد و برای این منظور باید از تضادهای موجود جهانی و شرایط مساعد سیاسی استفاده کند. امپریالیست آمریکا میلیاردها دلار اموال ایران را در آمریکا بطور غیر قانونی مصادره کرده است و از این گنج باد آورده کیسه مشتی ایرانیان خودفروخته و اتباع آمریکائی را پر می کند. اقدام آمریکا زورگوئی و آمرانه است. فرانسه قرار داد تحویل اورانیوم غنی شده را از کارخانه اوردیف به ایران که شریک و سهامدار این کارخانه در زمان رژیم سابق بوده است زیرپا گذارده است. آلمان برخلاف قراردادش با ایران از ساختمان نیروگاه هسته ای بوشهر خودداری کرده است و... بر این اقدامات غیر قانونی، زورگویانه و مغایر قراردادهای جهانی می توان موارد بیشتری افزود. در هیچیک از این موارد دولت ایران صرفنظر از ماهیت آن قادر نیست بدون توانائی نظامی و قدرت سیاسی و نفوذ اقتصادی به حقوق خود دست پیدا کند. مگر محاصره کوبا و نیکاراگوئه در زمان انقلاب ساندنیستی غیر قانونی و مغایر پیمانهای جهانی نبود؟ مگر اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیستهای اسرائیلی غیر قانونی و مغایر منشور سازمان ملل متحد نیست؟ روشن است که اساس روابط جهانی بر منافع سرمایه انحصاری و مصالح سیاسی آنها بنا شده است. این حقایق نشان می دهد که پیمانهای جهانی تا لحظه ایکه دولتی توانائی پیشبرد سیاست خویش را ندارد فقط ورق پاره ای بیش نیست. مگر ایران بدون توان نظامی و قدرت اقتصادی و حمایت دیپلماتیک در عرصه جهانی قادر است به حقوق خویش در دریای مازنداران(خزر) دست پیدا کند؟ هرگز!
این است که تمام این پیمانهای جهانی بی پشتوانه است. در سابق کشورهای جهان می توانستند با تکیه بر بلوک بندیهای جهانی و استفاده از این تضادها امکان تنفس نسبی برای خویش به دست آوردند. هر اردوگاه امپریالیستی حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ممالک را بعنوان یک اصل خدشه ناپذیر از ترس رقیبش برسمیت می شناخت. در کادر این زورآزمائی برای دسته بندیهای موجود در جهان مشکل بود که بدون مقاومت، اصطکاک، استهلاک، بگیر و بستان بتوانند مقاصد و نیات معینی را از پیش ببرند. منظره سیاسی جهان ما بطور کلی فرق کرده است. وعده های پوچ بهر صورت فاقد ارزش است. سخنان جرج بوش برای وعده های پوچ روسیه حکم قاقالی لی و یا لالائی را برای مردم ایران دارد. یا ما قادر خواهیم بود با اتکاء به نیروی خودمان و با استفاده از تضادهای سیاسی و تکیه به نیروی مردم کشورمان به حداقل امکانات ادامه بقاء دست پیدا کنیم و یا نابودی ملتهائی نظیر ملتهای ما قطعی است. در این مبارزه سخن بر سر بود و نبود، سخن بر سر سیاست آتی ممالکی نظیر ایران است. ما با یک سیاست راهبردی در جهان که در مرکز آن تامین و تسلط و مصادره منابع انرژی قرار دارد قرار گرفته ایم. دلسوزیهای جرج بوش برای مردم ایران دلسوزیهای یک گرگ است.
جرج بوش مرتب برای توجیه سیاست استعماری خویش به “عدم اعتمادی“ که نسبت به رژیم جمهوری اسلامی در جهان دارد اشاره می کند و این ابزار را در دست گرفته است تا حقوق مردم ایران را نقض کند. ما می پرسیم وجود سوء ظن و بی اعتمادی به رژیم جمهوری اسلامی صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند و یا دروغگوئی و تجاوزکاری و جنایات وحشیانه امپریالیستها در فلسطین، لبنان، افغانستان و عراق؟ خطر موهومی جمهوری اسلامی بیشتر فعلیت دارد یا خطر واقعی مزدوران و اجیران آمریکائی در عراق که به 600 هزار قربانی منجر شده است؟ آیا می توان به جرج بوش که نماینده دروغگوی امپریالیست حیله گر و ریاکار آمریکاست اعتماد کرد. باین پرسشها فقط نوکران آمریکا و ازجمله نوکران ایرانی آنها پاسخ مثبت می دهند. خلق ایران علیرغم دشمنی برحقی که نسبت به جمهوری اسلامی دارد در دلسوزیهای جرج بوش ذره ای از صمیمیت نمی یابد.
جرج بوش در مقابل پرسشگر که نظر وی را در مورد تحریمهای اقتصادی بر ضد ایران می خواهد عبارات زیر را بیان می کند: “... من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند. والبته، هر زمان که دولتی قادر به تامین نیازهای مردم خود نباشد. ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم. اما هر زمان که دولتی از تامین نیازهای مردمش ناتوان می شود، به ویژه در جامعه غیر آزاد و غیر شفاف ، همیشه به دنبال کسی است که مسئولیت ناتوانی خود را، بر عهده او بیاندازد. تعجبی ندارد که زمامداران ایران آمریکا را مسئول مشکلاتی می دانند که خودشان بوجود آورده اند. پس، مردم ایران باید درک کننند که بخش بزرگی از وضعیتی که در حال حاضر بر ایران حاکم است یا مولود سوء مدیریت دولت ایران است یا معلول انزوائی است که رفتار و تصمیمهای دولت ایران در روابط خارجی، آن را بوجود آورده است، از قبیل اینکه دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند. این گونه اظهارات غیرمسئولانه است، و اعتبار ایران را تا اندازه زیادی از بین می برد“.
در این گفتار ضد ونقیض تنها یک نکته درست وجود دارد و آن اینکه بخشی از نابسامانیهای اقتصادی ایران ناشی از سوء مدیریت دولت ایران است. خوانندگان خوب است به این دروغ که با کمال بی شرمی گفته می شود توجه کنند: “ دولت ایران اعلام کرده است که می خواهد کشورهای دیگر را با سلاح هسته ای نابود کند“. دولت ایران کجا و کی چنین ادعائی کرده است؟ نام آن کشورهای دیگر که ایران می خواهد آنها را بمباران هسته ای کند کدامند؟ از کی تا بحال ایران این همه بمب اتمی دارد؟. جرج بوش با دروغگوئی در پی ایجاد افکار عمومی است تا فضائی آکنده از جنگ طلبی و فشار علیه ایران تولید نماید. آنکس که ایران را با بمباران اتمی تهدید کرد، رئیس جمهور فرانسه و شخص آقای جرج بوش بودند. آنکس که می خواست بر سر ایران جنگ جهانی سوم راه بیاندازد نامش جرج بوش بود و هست. پرسشگر کیهان لندنی نیز تلاشی نمی کند تا این دروغها را بر ملا کند.
امپریالیست آمریکا با یاری سایر امپریالیستها، با رشوه دهی و تحت فشار گذاردن سایر دول کوشید با قطعنامه غیر قانونی جدید به مردم ایران گرسنگی دهد. اقتصاد ایران را ویران سازد و و به خیال خود از این طریق رژیم جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد. همین کار را این جنایتکاران با مردم فلسطین می کنند تا آنها تسلیم اسرائیل شوند. امپریالیستها بر این باورند که با تحت فشار گذاردن مردم و گرسنگی دادن به آنها موج نارضایتی آنچنان بالا می گیرد که رژیم ملاها با یک طغیان عمومی که ظاهرا رهبریش نیز بدست آمریکائیها می افتد سرنگون گردیده و رژیم مورد نظر آمریکائیها به روی کار می آید. در این محاسبات قربانی واقعی مردم ایران هستند و نه رژیم ملایان که بر خر مراد سوارند. این خر سواری از دید امپریالیستها با آن همه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسان مزدور و یا ایدئولوژیک خویش پنهان نیست. پس علت این تحت فشار گذاردنها برای چیست؟ برای این است که با این فشارها رژیم ایران را تهدید کرده و امتیازات بیشتری از آنها بگیرند. هم رژیم ملاها و هم امپریالیستها مردم میهن ما را قربانی این رقابت و تبانی می کنند. وقتی جرج بوش می گوید: “من نگران مادری هستم که می خواهد فرزند خود را در یک محیط پر از امید بزرگ کند، ما نگران وضعیت انسانها در آن سرزمین هستیم“ بی اختیار به آدمی چندش دست می دهد. قاتل ده ها هزار مادر افغانی و عراقی و فلسطینی و لبنانی و ایرانی بیکباره دلش برای مادران ایران می سوزد. در همین چندی قبل ممنوع کردند که دانشجویان ایرانی در رشته های معینی از علوم به تحصیل بپردازند. پاره ای از دانشگاههای جهان از جمله در هلند زیر بار این تهدید و ممنوعیت نرفته به استقلال دانشگاهی خویش استناد کردند. ولی جرج بوش ومشاورینش که دلشان بیکباره برای فرزندان ایران نگران شده است دانشگاههای جهان را تحت فشار می گذارند تا منابع علوم را از دسترس ایرانیها دور کنند. جرج بوش خودش در این مصاحبه عکس رفتارش را بیان کرده است. وی مدعی است: “من نگران فرزندی هستم که تلاش می کند به دانش خود بیافزاید تا از استعداد های خدادادی خود استفاده کند“. عبارت وی در واقع به این مفهوم است که وی نگران آن است که دانشجویان ایرانی در طلب دانش به اطلاعاتی دست پیدا کنند که خوشآیند امپریالیستها نباشند. جرج بوش مظهر مجسم ریاکاری و دروغگوئی است و این چیز جدیدی نیست. همه روسای جمهور آمریکا حیله گر و مکار بوده اند. تمام رهبران ئنیای سرمایه داری مکار، ریاکار و حیله گرند.
گفتگوی اخیر جرج بوش با صدای آمریکا برای تحمیق افکار عمومی و فریب مردم ایران است. ولی این حنا در ایران رنگی ندارد. مردم ایران برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به همدستی با امپریالیستها نیازی ندارند. هرگونه مماشات با امپریالیستها از جانب هر نیروئی که باشد موجب بی اعتباری آن نیرو می گردد.

بر گرفته ازتوفان شماره 98 اردیبهشت ماه 1387 ارگان مرکزی حزب کارایران
http://www.toufan.org/
toufan@toufan.org





تریبون آزاد بیش از 3000 دانشجوی تربیت معلم دردانشگاه تربیت معلم حصارک کرج
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از تربیت معلم حصارک کرج ، دانشجویان از ساعت 21:00 امشب در مقابل خوابگاه اقدام به برگزاری تریبون آزاد نمودند . در تریبون آزاد امشب بیش از 3000 دانشجو شرکت دارند. دانشجویان با سر دادن شعارهایی مانند : دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد/ می ایستیم می مانیم تا پای جان می خوانیم/ دانشجوی با غیرت نترس از حراست/ ما زن و مرد جنکیم، بجنک تا بجنکیم و شعارهای دیگر به اعتراضات خود ادامه دادند. اکثر دانشجویان در فرجه امتحانی بسر می برند که با شنیدن خبر اعتراضات، فرجه امتحانی را متوقف و در حال پیوستن به اعتراضات دوستان خود هستند. تریبون آزاد دانشجویان همچنان ادامه دارد و دانشجویان در طی چند روز گذشته به صورت تحصن در فضای آزاد بسر می برند که هر شب بر تعداد آنها افزوده می شوددر حال حاضر بیش از 72 نفر در اعتصاب غذا بسر می برند که بیش از 40 نفر آنها دانشجویان دختر می باشند . در اثر اعتصاب غذای امروز 9 دانشجو به بهداری و بیمارستان منتقل شدند . وضعیت جسمی 2 دانشجو وخیم گزارش شده است که در بیمارستان بسر می برند. جو امنیتی و انتظامی شدیدی در دانشگاه و پیرامون آن بوجود آورده اند، از ورود و خروج دانشجویان ممانعت می کنند. علاوه بر نیروهای حراست تربیت معلم، نیروهای حراست دانشگاههای تهران ، امیر کبیر و سایر دانشگاههای تهران را به این دانشگاه گسیل داشته اند، همچنین دانشجویان بسیجی در سرکوب دانشجویان معترض نقش مستقیمی دارند.امروز حراست علیرغم تعطیلی عمومی در ایران سعی داشت حکم اخراج چند دانشجو را قرائت کند که با اعتراض شدید دانشجویان مواجه گردید و مجبور به ترک محل گردید.در طی روزهای گذشته شیوه های مختلف فشار و سرکوب را علیه دانشجویان متحصن بکار بردند. از جمله تماس با خانواده ها و تهدید آنها که یک مورد منجر به بستری شدن یکی از اعضای خانواده های دانشجویان گردید. یورش دانشجویان بسیجی و ایجاد درگیری فیزیکی با دانشجویان معترض ، اجازه ندان به آمبولانس برای انتقال دانشجویانی که وضعیت وخیم دارند، قطع آب دانشگاه، قطع ارتباطات دانشگاه و ایجاد محدودیت برای دانشجویان.از طرفی دیگر تشکلهای دانشجوئی دانشگاههای مختلف ایران به صورت تماس تلفنی و صدور بیانیه از اعتراضات دانشجویان حمایت کردند از جمله آنها ، دانشجویان دانشگاه تهران که بیانیه آنها در تریبون آزاد امشب قرائت گردید ، دانشگاه همدان و تعداد زیادی از دانشگاههای دیگر. دانشجویان تربیت معلم از دانشجویان تمامی دانشگاههای ایران خواستار حمایت فعال آنها شدند.

۱۴ خرداد ۱۳۸۷

كارگر قراردادي و دريافت حقوق 100 هزار توماني



كارگر قراردادي و دريافت حقوق 100 هزار توماني
1387/03/1214:36
در بسياري از بنگاه‌هاي توليدي كشور، نيروي كار قراردادموقت ماهيانه 50 تا 100 هزار تومان دستمزد دريافت مي‌كند.
يكي از اعضاي نزديك وزارت كار در شوراي عالي كار اعلام كرد: در بسياري از بنگاه‌هاي توليدي كشور، نيروي كار قراردادموقت ماهيانه 50 تا 100 هزار تومان دستمزد دريافت مي‌كند.ولي الله صالحي در گفت‌وگو با موج با تاكيد بر اجراي طرح بهسازي قراردادهاي موقت كار اظهار داشت: هم اكنون كارگران قرارداد موقت به دليل عدم اعمال نظارت‌هاي قانوني مورد استثمار كارفرمايان قرار مي‌گيرند.وي قراردادهاي موقت كاري را يك طرفه و در راستاي منافع كارفرمايان ذكر كرد و گفت: قراردادهاي موقت كاري هم اكنون به صورت سفيد و تنها در راستاي منافع كارفرمايان منعقد مي‌شود.وي با اشاره به افزايش تعداد كارگران قرارداد موقت افزود: هم اكنون 70 درصد از نيروي كار كشور را كارگران قرارداد موقت تشكيل مي‌دهد، لذا پيش‌بيني مي‌شود كليه كارگران كشور ظرف چند سال آينده مشمول قراردادهاي موقت كاري شوند.صالحي در ادامه سرمايه و سهام بانك رفاه را متعلق به كارگران سراسر كشور اعلام كرد وگفت: در حال با توجه به اين كه اندوخته كارگران به عنوان سرمايه‌هاي اصلي بانك رفاه در كشور محسوب مي‌شود لذا سرمايه‌هاي اين بانك بايد در رابطه با مسائل كارگري در كشور به كار گرفته شود.عضو شوراي عالي كار با اشاره به وضعيت بحراني واحدهاي توليدي كشور يادآور شد: در حال حاضر واگذاري شركت‌هاي دولتي به بخش خصوصي مشكلاتي را در اين واحدها ايجاد نموده به‌گونه‌اي كه كارگران فعال در اين واحدهاي توليدي از لحاظ معيشتي با مشكلات عديده‌اي مواجه هستند.وي با تاكيد بر اين مطلب كه بايد مشكلات نقدينگي واحدهاي توليدي در كشور اصلاح شود، افزود: تامين مشكلات نقدينگي واحدهاي توليدي موجب شكوفايي امر توليد و از سوي ديگر موجب رونق امر اشتغال در كشور مي‌شود.

دانشگاه تربیت معلم در محاصره نیروهای امنیتی، انتقال دو نفر از دانشجویان به بهداری


دانشگاه تربیت معلم در محاصره نیروهای امنیتی، انتقال دو نفر از دانشجویان به بهداری
دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۷
خبرنامه امیرکبیر: در حالی که تحصن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم وارد سومین روز خود شده است، دانشجویان معترض به شدت تحت فشار مدیریت دانشگاه و نیروهای امنیتی مستقر در خارج دانشگاه قرار دارند.

دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران در اعتراض به مشکلات صنفی و کیفیت بد غذای سلف دانشجویان، از روز پنج شنبه در پردیس کرج تجمع اعتراضی برگزار کردند. اعتراضات دانشجویان در روز شنبه و یکشنبه نیز ادامه پیدا کرد و از دیروز، یکشنبه، بیش از ۵۰ نفر از دانشجویان این دانشگاه برای رسیدن به مطالبات صنفی خود دست به اعتصاب غذای نامحدود زده و در حوزه ریاست دانشگاه متحصن شده اند.

شب گذشته نیر حراست دانشگاه همراه با نیروهای بسیجی سعی در در ایجاد تنش و تفرقه در بین دانشجویان داشتند که دانشجویان به نشانه ی اعتراض، به سمت خوابگاه دختران حرکت کرده و در آنجا بیش از ۸۰۰ نفر از دانشجویان دختر و پسر با سر دادن شعار و محکوم کردن چنین حرکاتی بار دیگر حمایت خود را ار داشجویان متحصن اعلام کردند.

تجمع کنندگان از ساعت ۱۰ شب جلوی خوابگاه دختران اقدام به برگزاری تریبون آزاد کرده و با سر دادن شعارهایی و خواندن سرود “یار دبستانی من” خواستار حقوق خود شدند. دانشجویان با سر دادن شعار “حراست برو گم شو .. . . .” و “مزدور برو گم شو” به مسئولین کمیته انضباطی اعلام نمودند، در صورتی که برای حتی یکی دیگر از دانشجویان نامه ای از جانب کمیته ی انضباطی فرستاده شود، مسئولین کمیته انضباطی را به مانند مدیر فوق برنامه از اتاقش بیرون خواهند انداخت.

گزارش های رسیده از دانشگاه تربیت معلم حاکی از آن است سیستم های موبایل در پردیس کرج با اختلال مواجه شده، اینترنت دانشگاه قطع شده و نیروهای امنیتی اطراف این دانشگاه را محاصره کرده اند. به طوری که امکان ورود و خروج دانشجویان معترض فراهم نیست. به همین علت امکان برقراری هیچ گونه ارتباطی با دانشجویان متحصن فراهم نیست. دانشجویان در دومین روز اعتصاب غذا به سر می برند و تاکنون ۳ تن از دانشجویان بر اثر اعتصاب غذا راهی بهداری دانشگاه شده اند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر علیرغم این که دانشگاه تربیت معلم در ایام تعطیلات پیش از امتحانات پایان ترم به سر می برد، عصر دیروز بیش از ۵۰۰ نفر از دانشجویان در تجمع اعتراض آمیزی شرکت کردند. ۵۰ نفر از دانشجویانی که در اعتصاب غذا به سر می برند شب گذشته را در نیز در دانشگاه به سر بردند و به تصحن خود ادامه دادند.
از روز شنبه نیروهای حراست دانشگاه ضمن تماس تلفنی با خانواده دانشجویان، آن ها را تهدید کرده بودند در صورت ادامه اعتراضات در این دانشگاه، فرزندانشان بازداشت و برای آن ها پرونده سنگینی در دادگاه انقلاب تشکیل خواهد شد. بی خبری از وضعیت دانشجویان متحصن، تهدیدهای صورت گرفته، قطع شدن راه های ارتباطی و همچنین در پیش بودن ۵ روز تعطیل نگرانی ها را نسبت به وضعیت دانشجویان متحصن به شدت افزایش داده است.

اعتصاب 3000 کارگر کوره پزخانه های قرچک ادامه دارد


بیش از 3 هزار کارگر شاغل در کوره‌پزخانه‌های قرچک با کشاندن دامنه اعتصابات خود به 26 روز، به انتظار رسیدگی مسوولان دولت و متولیان کار، فقر و گرسنگی را بجان خریده‌اند اما هیچ مسئولی توجهی نمی‌کند.به گزارش خبرنگار سایت خبری دسترنج؛ با اعتصابات گسترده بیش از 3 هزار کارگر شاغل در 40 کوره آجرپزی قرچک، 4 هفته است که کلیه کوره‌ها به حالت تعطیل درآمده و کارگران با تحمل فقر و گرسنگی خواستار افزایش قانونی حقوق برای امکان ادامه زندگی خود هستند.بنا براین گزارش؛ هزاران زن، مرد و کودک شاغل در کوره‌های آجرپزی قرچک، طی این اعتصاب خواستار افزایش دستمزد توليد هزار خشت از 12500 تومان به 15000 هزار تومان هستند.این کارگران که هر کدام در شبانه روز بیش از 17 ساعت کار اجباری می‌کنند با زیر سوال بردن اقدام اخير در حذف مزایای شغلی کارگران و عدم پرداخت قانونی حقوق، خواستار رسیدگی دولت هستند.بنا براین گزارش؛ کارگران معترض برای دست‌یابی به خواسته‌های خود با تنظیم و ارسال نامه‌های اعتراضی به نهادهای دولتی بویژه معاونت روابط کار، حقوق خود را طلب کرده‌اند اما مسوولین تاکنون رسیدگی نکرده‌اند.گفتنی است برخی از کارفرمایان در پاسخ به اعتصاب دسته‌جمعی کارگران، سرویس‌های بهداشتی را به روی کارگران بسته و به ترفندهاي غیراخلاقی قصد شکستن این اعتصاب دراز مدت را دارند.

راه‌پيمايي اعتراضي خانواده‌هاي کارگران جان‌باخته در شازند


دسترنج:
يک مقام آگاه در شهر شازند گفت: اين راه‌پيمايى که با همراهى اقشار عظيمى از مردم مصيبت ديده همراه بود، با دخالت نيروى انتظامى پايان يافت. او با اشاره به اينکه خانواده‌هاى کارگران جان‌باخته، نسبت به تاخير 3 روزه اجراى عزاى عمومى در شهر شازند معترض بودند، گفت: خانواده‌هاى کارگران کشته شده پس از انتقاد نماينده جديد شهر شازند از کوتاهى برخى از مسوولان استان و کشور در امر رسيدگى به علل حادثه و همدردى با مصيبت ديدگان، مصلى شهر را ترک کرده و در مسير منتهى به فرماندارى راه‌پيمايى گسترده‌اى برپا کردند. اين مقام مطلع اظهار داشت: گفتنى است بسيارى از کارگران شاغل در اين کارخانه‌ها سابقه بيمه نداشته و به همين دليل به بسيارى از خانواده‌ها، کمترين ديه و وجه نقدى پس از فوت کارگران تعلق نگرفته است. گفتنى است برخى از افراد در اين روزها سعى دارند با مقصر جلوه دادن کارگران کشته شده، از اجراى قانون و کوتاهي‌هاى کارفرمايان و بازرسان اداره کار شانه خالى کنند.

از نشریه توفان الکترونیک شماره 22


از نشریه توفان الکترونیک شماره 22

افزایش گرانی وگسترش فقر که این روز ها ابعاد فاجعه باری یافته است زندگی را برای کارگران و زحمتکشان غیر قابل تحمل کرده است.. رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی حداقل دستمزد کارگران را در سال جدید 219 هزار تومان درماه تصویب کرد درحالی که طبق بر آورد کارشناسان اقتصادی خود رژیم جمهوری اسلامی حداقل حقوق کارگران می بایست بین 600 الی700 هزار تومان تعیین میشد تا زیر خط فقر قرارنگیرند. حد اقل دستمزد با توجه به سطح تورم و گرانی کمرشکن باید یک میلیون تومان درماه باشد که متاسفانه چنین نیست و کارگران با توجه به این وضعیت فلاکتبار به سختی می توانند از پس هزینه های سنگین روزمره برآیند. اجاره های سرسام آور و فقر و گرانی چنان ابعاد ژرفی یافته که حتا مطبوعات رسمی جمهوری اسلامی نیز توان کتمان آن را ندارند و مجبورند گوشه هایی ازپیشروی فقر و عمیق شدن شکاف طبقاتی در ایران را انعکاس دهند. طبیعتا چنین شرایط غیرقابل تحملی نمی تواند موجب برانگیختن خشم و تنفر کارگران نسبت به رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی این نماینده سیستم کل نظام سرمایه داری ایران و آقازاده های دزد و مفتخور نگردد. اعتراضات امید بخش کارگران دریک سال اخیربویژه کارگران هفت تپه برای دریافت حقوق معوقه و اضافه دستمزد، علیه خصوصی سازی کارخانجات و اخراج سازیها، مبارزه برای تشکیل سازمانهای حرفه ای مستقل ازدولت و... با قاطعیت ادامه داشته و لقمه های چرب و نرم سرمایه داران آمیخته با زهر ترس بوده است. مطلب زیر که در روزنامه سرمایه در اردیبهشت ماه 87 انتشار یافته است بازتاب دهنده گوشه ای از فقر و نکبتی است که سراسر ایران را فرا گرفته و مسبب اصلی این اوضاع نابسامان رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است که هیچ راه حلی جز سرکوب و اختناق در قبال اعتراضات و نارضایتی عمومی مردم نمی بیند:"اگرچه معاون اقتصادی معاونت برنامه ریزی رییس جمهوری تعداد افراد زیر خط فقر را ۱۴ تا ۱۵ میلیون نفر اعلام کرده است اما به نظر می رسد که آمار اعلام شده مربوط به خط فقر خشن است که جامعه به آن دچار شده و تعداد افراد زیر خط فقر بیش از این هاست و حدود ۵۰ درصد جمعیت با مشکل فقر روبه رو است. در عین حال به دلیل این که بیان این آمارها همواره نگرانی مردم را در پی دارد، آمار واقعی هرگز ارایه نمی شود و این رقم همواره تقریبی است. در حال حاضر با در نظر گرفتن درآمد روزانه دو دلار و تامین ۲۰۰ر۲ تا ۵۰۰ر۲ کالری در روز برای هر نفر به عنوان خط فقر، حدود ۵۰ درصد از جمعیت کشور زیرخط فقر زندگی می کنند. در عین حال با اضافه شدن شاخص هایی همچون رفاه، تفریح و بیمه به این مجموعه آماری، این رقم به ۸۰ درصد می رسد.از سوی دیگر، اگر برای دهک های اول تا هفتم نیز یک زندگی اولیه را در نظر بگیریم براساس درآمد مورد نیاز جهت تامین نیازهای اساسی، خوراکی و غیرخوراکی از قبیل پوشاک و مسکن زندگی این دهک ها نیز زیرخط فقر قرار می گیرند. فقر نسبی، فقر مطلق و فقر خشن جزو انواع فقر است که به دلیل تنوع و تعریف آن در سطوح درآمدی مختلف تقسیم شده است. خط فقر در تمام کشورها تعریف شده و دولت ها با اعلام آن حمایت های لازم را از افرادی که زیرخط فقر هستند به عمل می آورند. به عنوان مثال اگر افرادی زیر خط فقر ۶۰۰ یورویی در اروپا باشند از دولت کمک می گیرند اما اگر بالاتر از آن باشند به نسبت رشد درآمد خود مالیات می دهند.آنچه مسلم است دولت با اعلام خط فقر نوعی آگاهی را به مردم جامعه می دهد و مردم نیز براساس آن آگاهی انتظاراتشان را تعریف می کنند و برنامه ریزی می کنند تا خرج و دخل خود را به تعادل برسانند. تورم، رکود و بیکاری از جمله عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری خط فقر است چرا که موجب کاهش قدرت خرید مردم می شود.در حال حاضر از آن جا که در اقتصاد ایران، نظارتی موثر بر ثروت، تولید و… در چارچوب قانون وجود ندارد، برخی نابسامانی ها از جمله رانت خواری و… گسترش فقر و عمیق شدن فاصله طبقاتی را فراهم آورده است. در عین حال به نظر می رسد با فراگیر شدن قانون تامین اجتماعی تا حدودی بتوان خط فقر را در کشور کاهش داد، هر چند که این موضوع نیز همچون دارو و مسکن است که حل آن حمایت همه جانبه دولت و مسوولان را می طلبد. دولت برایکاهش در شرایط درآمد ۱۰۰میلیارد دلاری نفت باید به نظام باز توزیع درآمد، مالیات بر مصرف و ارزش افزوده توجه کند تا ثروت و فقر را در گروه های مختلف درآمدی کنترل کند." رازق صادقی، مشاور اسبق وزیر رفاه نقل از سرمایهچاره رنجبران وحدت و تشکیلات است

تحصن كارگران چوب طالقانى به همراه اعضاى خانواده‌هاى خود در مقابل وزارت كار
دسترنج: كارگران كارخانه صنايع چوب طالقاتى به همراه اعضاى خانواده‌هاى خود صبح امروز در اعتراض به 17 ماه بي‌حقوقى در محوطه ساختمان وزارت كار و امور اجتماعى متحصن شدند.
در اين تحصن كه تا لحظاتى پيش ادامه داشت، نزديك به ۲۰۰ مرد و زن و كودك در آن شركت داشتند و تحصن كنندگان از وزير كار خواستند تا براى پاسخگويى درجمع آنها حاضر شود. يكى از كارگران تحصن كننده گفت: از وزير كار انتظار داريم تا در مورد اقدامات ۱۷ ماه گذشته مديران اين وزارت خانه پاسخگويى كارگران چوب طالقانى باشد. كارخانه صنايع چوب طالقانى كه با ۵۳ كارگر در منطقه احمدآباد واقع شده است و يكى از واحدهاى سازنده مبلمان و در و پنجره‌هاى چوبى محسوب مي‌شود، در ۱۷ ماه گذشته تعطيل بوده است و مطالبات كاركنان آن پرداخت نشده است. به عقيده كارگران از اواخر سال ۸۵ كه پاى برخى از مديران ارشد وزارت كار و امور اجتماعى به بهانه پرداخت تسهيلات به اين كارخانه باز شد، مشكلات موجود به تدريج آغاز شد. يكى از كارگران گفت: در اواخر سال ۸۵ مالك خصوصى كارخانه در ازاى دريافت تسهيلات، با يك قرارداد صورى ۶۰ درصد كارخانه را در اختيار يكى از مسوولان ارشد وزارت كار قرار داد. اما هيچ گاه اين تسهيلات پرداخت نشد. وى گفت: به دليل پرداخت نشدن تسهيلات، از مدتى قبل اين قرارداد صورى لغو شد و اداره كارخانه دوباره به مالك اولى واگذار شد. تحصن امروز كارگران چوب طالقانى در حالى بود كه به گفته كارگران، چندى پيش نيز اين كارگران در مقابل ساختمان مركزى اين كارخانه و در مقابل استاندارى تهران تجمع كردند كه در هر بار برخى از كارگران از روى نااميدى قصد خودسوزى و خودكشى داشتند.

تروتسکی و تروتسکیسم

تروتسکی و تروتسکیسم


نشریه شماره ٢٥
سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان

از انتشارات حزب کار ایران(توفان)
بهمن 1386پیشگفتار حزب کار ایران(توفان)


نشریهﺍﻯ که از نظر خوانندگان می گذرد برای نخستین بار در مرداد ماه سال 1351 به نگارش در آمد. انتشار مجدد این اثر جالب برای نسل جوان کمونیستﻫﺎﻯ ایرانی بسیار آموزنده است. تروتسکیسم چه در گذشته و چه در حال یک جریان ضد انقلابی و ارتجاعی و خرابکار در نهضت کمونیستی جهان بوده است. تروتسکیستﻫﺎ به پاس مبارزهﻯ بی امان مارکسیست لنینیستﻫﺎﻯ ایران هرگز نتوانستند در ایران پا بگیرند و بیشتر یک پدیدهﻯ “اروپائی“ باقی ماندند. تاریخ تروتسکیسم تاریخ یأس و سرخوردگی، دودوزه بازی، خودنمائی، انقلابی گری کاذب، بی دورنمائی، ایجاد آشفته فکری، دروغگوئی و خیانت آشکار به کمونیسم است. لنین در باره وی می گفت:

» تروتسکی خوش خدمت از دشمن خطرناک تر است٬ او جز گفتگوهای خصوصی (یعنی صاف و ساده غیبت و بد گوئی٬ که زندگی تروتسکی از آن میگذرد.) از هیچ جای دیگر نمی توانست مدارکی به دست آورد که بگوید به طور کلی تمام مارکسیستﻫﺎﻯ لهستانی در زمرهﻯ کسانی هستند که از هر مقالهﻯ روزا لوکزامبورگ طرفداری می نمایند٬ تروتسکی مارکسیستﻫﺎﻯ لهستان را عاری از شرافت و وجدان معرفی کرده است که قادر نیستند حتی معتقدات خود و برنامهﻯ حزب خود را محترم بشمارند. ای تروتسکی خوش خدمت! «.

انتشار مجدد این نشریه برای مبارزه با تروتسکیستﻫﺎ و تروتسکیسم که مانند ویروس در شبکهﻯ اینترنت فعالند و از آنها کاری جز خیانت و خرابکاری بر نمی آید برای افشاء ماهیت آنها احساس می شود. تروتسکیسم به شما می گوید از کسب قدرت سیاسی دست بردارید و در عوض در جنبشﻫﺎﻯ کمونیستی تا تخریب کامل آنها خرابکاری کنید. تروتسکیسم که یائسه است تا کنون نتوانسته در هیچ کجای جهان از خود اثر مثبتی باقی بگذارد و در رأس جنبش انقلابی قرار گرفته و قدرت سیاسی را به کف آورد. برعکس تروتسکیستﻫﺎ تمام تلاش خویش را در جهتی به کار می برند تا لنینیسم و مدافع بزرگ آن رفیق استالین را بی اعتبار کنند و از هیچ سند سازی و دروغی در مورد وی دست بر نمی دارند. جنبش کمونیستی جهانی و از جمله حزب ما بارها دروغﻫﺎﻯ تروتسکی را از جمله دربارهﻯ “وصیتنامهﻯ لنین“ بر ملا کرده است ولی آنها به ادامهﻯ دورغﻫﺎﻯ خویش اصرار دارند زیرا جویای حقیقت نیستند، در پی تخریب حقیقت اند. تروتسکیستﻫﺎ با ساختمان سوسیالیسم در شوروی مخالفند و به همین جهت چون خودشان دورنما و کارپایهﻯ روشنی ندارند جز خرابکاری کاری از دستشان بر نمی آید و ناچارند به رفیق استالین به منزلهﻯ معمار بزرگ ساختمان سوسیالیسم حمله کنند. تروتسکیستﻫﺎ می توانند خراب کنند ولی قادر به ساختمان نیستند.

حزب کار ایران(توفان)
6 بهمن 1386
26 فوریه 2008







پیشگفتار چاپ نخست



نشریهﻯ "تروتسکی و تروتسکیسم" نگارش یکی از رفقای سازمانی٬ حاوی نکات مهم مورد اختلاف میان لنین و تروتسکی و سپس میان تروتسکی و حزب بلشویک اتحاد جماهیر شوروی است که استالین در رأس آن قرار داشت. مطالعهﻯ این نشریه ماهیت تروتسکی و نظریات انحرافی او را در مسائل گوناگون و در دورهﻫﺎﻯ تاریخی مختلف بر خواننده روشن می سازد.
افکار تروتسکیستﻫﺎﻯ معاصر در مجموع و در ماهیت امر با عقاید تروتسکی فرقی ندارد٬ تفاوت فقط در شیوهﻯ بیان است.
سازمان توفان انتشار این نوشته را از لحاظ آشنائی با نظریات تروتسکی بخصوص در حال حاضر که بر اٽر پیدایش رویزیونیسم معاصر تروتسکیستﻫﺎ دوباره سربلند کرده اند مفید میداند و آنرا گام دیگری در ترویج مارکسیسم ــ لنینیسم و دفاع از آن می شمارد.

مرداد ١٣٥١ – اوت ١٩٧٢
تروتسکی و تروتسکیسم




غلبهﻯ رویزیونیسم در رهبری حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و بروز آن به صورت دسیسهﻯ انتقاد از کیش شخصیت استالین که از طرف خروشچف و دیگر شاگردان مکتب وی انجام گرفت و از کنگرهﻯ ٢۰ آن حزب شروع و به طور سیستماتیک ادامه یافته٬ حربهﺍﻯ به دست دشمنان مارکسیسم ــ لنینیسم داد ــ تا پیروزی سوسیالیسم و دست آوردهای آن را به زیر سؤال کشند٬ ــ تمام نیروهای مرتد از تیتویستﻫﺎﻯ یوگسلاوی گرفته تا تروتسکیستﻫﺎ٬ در اٽبات مشی ضد انقلابی خود با استناد به گزارش ضد استالینی رهبری رویزیونیست شوروی به حزب کبیر لنین و استالین تاخته٬ خلاصه آن که یک طیف ضد استالینی از مسکو و صوفیه گرفته تا دیگر کشورهای رویزیونیستی و امپریالیستی تشکیل شده است. بیهوده نیست که تمام حملات در حول محور ضد استالینی می چرخد٬ زیرا با نام استالین پیروزی انقلاب اکتبر٬ پیروزی ساختمان سوسیالیسم در کشور شوراها همراه است٬ زیرا با نام استالین پرولتاریای جهان رهبر و آموزگار خود را به یاد می آورد که در عرض سی سال بر رأس جنبش کمونیستی و اولین کشور سوسیالیستی قرار داشت.
جریان مسلکی خرده بورژوازی تروتسکیستی که به دست استالین و رهبری حزب بلشویک در سالهای ٢٧ دفن شده بود٬ و دیر زمانی بود که به لاشهﻫﺎﻯ سیاسی متعفن مبدل گشته بود٬ مجدداً با کمک رویزیونیستﻫﺎﻯ شوروی بزک شده و روی صحنه فرستاده شده است.
تروتسکیستﻫﺎ برای نجات کشتی توفان زدهﻯ خویش و اعادهﻯ حیٽیت تروتسکی و اٽبات نظرات ضد انقلابی وی به طور دیوانه وار شروع به فعالیت و تحریفات تاریخ نموده اند. منظور از تحریر این نوشته افشاء این گروه مرتد و خائن به امر انقلاب پرولتری می باشد. قبل از ورود به بحٽ لازم است نگاهی به آن چهرهﺍﻯ که لنین از تروتسکی ترسیم می کند بیافکنیم تا در عین حال آغازی برای برخورد سیستماتیک به بیلان فعالیت ضد انقلابی وی به شمار آید.
لنین در رسالهﻯ خود موسوم به "نقض وحدت در پردهﻯ فریادهای وحدت طلبی" که در پلمیک با تروتسکی و مجلهﻯ کارگری غیر فراکسیونی "باربا"ی وی در سال ١٩١٤ نگاشته است می گوید:
» شرکت کنندگان قدیمی جنبش مارکسیسم در روسیه تروتسکی را به خوبی می شناسند و احتیاجی نیست با آنان دربارهﻯ وی صحبتی شود. ولی نسل جوان کارگر او را نمی شناسند و ناچار باید گفت٬ او مستورهﻯ نمونه واری است از تمام آن پنج گروه ناچیز مقیم خارجه، که در واقع بین انحلال طلبان و حزب در نوسانند.
در دوران ایسکرای قدیم (١٩۰٣-١٩۰١) به عمل این گونه اشخاص متزلزلی که از نزد اکونومیستﻫﺎ به نزد طرفداران ایسکرا و از نزد ایسکرا به نزد اکونومیستﻫﺎ می گریختند٬ نام "پرواز توشینو" داده شده بود (در ایام باستان در دوران اغتشاش کشور روس این نام به سپاهیانی داده می شد که از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر می گریختند.)
وقتی ما از انحلال طلبی صحبت می کنیم جریان مسلکی معینی را مشخص می نماییم که طی سالیان دراز نشو و نما یافته و در تاریخ ٢۰ سالهﻯ مارکسیسم از ریشه با منشویسم و اکونومیسم و با سیاست طبقهﻯ معین یعنی بورژوازی مربوط است. اجرا کنندگان پرواز توشینو فقط به این علت که امروز نظرات یک فراکسیون و فردا عقاید فراکسیون دیگر را به عاریت میگیرند٬ خود را مافوق فراکسیونﻫﺎ می خوانند. تروتسکی در سالﻫﺎﻯ (١٩۰٣- ١٩۰١) یک ایسکرائی دو آتشه بود و ریازانوف نقش او را در کنگرهﻯ سال ١٩۰٣ نقش چماق لنین می نامید. در پایان سال ١٩۰٣ تروتسکی یک منشویک دو آتشه می شود٬ یعنی از نزد ایسکرائیﻫﺎ به نزد اکونومیستﻫﺎ می گریزد و اعلام میدارد که بین ایسکرای قدیم و نو٬ درهﻯ عمیقی وجود دارد. در سال ١٩۰٥- ١٩۰٤ او از منشویکﻫﺎ روی برمی گرداند و موقعیت متزلزلی را اختیار می کند٬ زمانی با مارتینف اکونومیست همکاری می کند و زمانی نظریهﻯ مزخرف "انقلاب پی در پی" را اعلام می نماید. در سال ١٩۰٧- ١٩۰٦ به بلشویکﻫﺎ نزدیک می شود و در بهار ١٩۰٧ با روزا لوکزامبورگ اعلام هم بستگی می کند. در دوران انحطاط٬ پس از مدتﻫﺎ تزلزلات "غیر فراکسیونی مجدداً به طرف راست می رود و در اوت سال ١٩١٢ داخل بلوک انحلال طلبان می شود.
اکنون از آنها دوباره روی گردانده است ولی در ماهیت امر همان ایدهﻫﺎﻯ مبتذل آنان را تکرار می کند.
این نوع اشخاص در حکم بازماندهﻫﺎﻯ دورهﻫﺎ و صورت بندیﻫﺎﻯ تاریخی دیروز هستند که در آن جنبش وسیع کارگری روسیه هنوز در خواب بود و هر گروه ناچیز "میدان عمل وسیعی" داشت برای این که به عنوان جریان٬ گروه٬ فراکسیون وخلاصه به عنوان "نیروئی" خود نمائی کند و از اتحاد با دیگران دم بزند. نسل جوان کارگر می بایست بداند با چه کسانی سر و کار دارد٬ هنگامی که افرادی با ادعای مافوق تصور بر آمد می نمایند و به هیچ وجه مایل نیستند نه آن تصمیمات حزبی را که در سال ١٩۰٨ صادر شده و روش حزب را نسبت به انحلال طلبان معین و تٽبیت نموده است به حساب بیاورند و نه به تجربهﻯ جنبش کارگری کنونی روسیه که وحدت اکٽریت را که زمینهﻯ قبول کامل تصمیمات نامبرده به وجود آورده است٬ اعتنا نمایند. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار لنین به زبان انگلیسی ــ جلد ٢۰ ــ صفحات ٣٤٧ ــ ٣٤٦).

در واقع مبارزهﻯ تروتسکی علیه لنین و بلشویکﻫﺎ از همان پایان کنگرهﻯ دوم حزب سوسیال دمکرات روسیه شروع می شود. تروتسکی که در طول مبارزه بین بلشویکﻫﺎ و منشویکﻫﺎ در جریان کنگره موضع متزلزلی اختیار نموده بود٬ در پایان کنگره عملاً جانب منشویکﻫﺎ را می گیرد.
کروپسکایا همسر و هم رزم لنین در کتاب خود موسوم به "یاد بودهای لنین" دربارهﻯ پایان کنگرهﻯ دوم و نقش تروتسکی در این رابطه می نویسد:

َ» اپورتونیستﻫﺎ ماهیت امررا به علت این که آن را در شخصیتﻫﺎا خلاصه می کردند٬ در نظر نمی گرفتند. تروتسکی یکی از آنان بود٬ او از مخالفین لنین شد. و اما ماهیت امر در این نکته بود. رفقائی که جانب لنین را گرفتند بیش از حد جدی و به اصول پای بند و برای تحقق آن در عمل می کوشیدند٬ اما اپورتونیستﻫﺎ در واقع بینش مردمان بازاری را داشتند که آماده بودند به سازش و گذشت در اصول تن در دهند «.
(یادبودهای لنین ــ صفحه ٩٦ ــ چاپ انگلیسی).

بعد از کنگرهﻯ دوم مارتف یکی از رهبران منشویکﻫﺎ٬ رسالهﺍﻯ تحت عنوان "حکومت نظامی" نگاشته٬ دست به تحریف جریان کنگرهﻯ دوم میزند و در آن به لنین حمله می کند ــ کروپسکایا در این باره می نویسد:

» تروتسکی نیز رسالهﺍﻯ تحت عنوان "گزارش هئیت نمایندگی سیبری" می نگارد که کپیهﺍﻯ از کتاب مارتف بود ــ همان طور که میدانیم لنین در کتاب خود موسوم به "یک گام به پیش دو گام به پس" ــ جریان حقیقی کنگره را به دست می دهد. «
(یاد بودهای لنین ــ صفحه ١۰٢) .

هیستری ضد لنین تروتسکی در این دوران به نضج کامل خود میرسد که در رسالهﻯ وی به نام "وظائف سیاسی ما" تبلور خود را می یابد ــ این رساله را وی تقدیم به استادش آکسلرود٬ یکی از رهبران اپورتونیست می کند.
در این رساله تروتسکی لنین را به تیره ترین رنگﻫﺎ می آراید و او را با Maximilien Robispierre مقایسه کرده می نویسد که Lenin Maximilien نیز روبسپیر دیگریست که برای دیکتاتوری فردی تلاش می کند.
سال ١٩۰٥ فرا میرسد. انقلاب اول روسیه آغاز می شود. این انقلاب تمام احزاب٬ گروهﻫﺎ٬ فراکسیونﻫﺎ و غیره را در بوتهﻯ آزمایش تاریخی قرار می دهد. در این دوران تنها بلشویکﻫﺎ برنامه و ارزیابی صحیحی از خصلت انقلاب و نیروهای تعیین کنندهﻯ آن داشتند٬ حال آن که مشی و برنامه و ارزیابی دیگر احزاب و گروهﻫﺎ تسلیم طلبی در عمل به عنوان محتوی و جمله بافیﻫﺎﻯ چپ و ماجراجوئی انقلابی به عنوان شکل بود. لنین دربارهﻯ برنامهﻯ اینان می نویسد:

» ما به جای دستور العملﻫﺎﻯ دقیق و واضح با طرحﻫﺎﻯ درهم و برهمی از افکار مشتی ادیب و مسودهﻫﺎﻯ لابقرئی از نوشتهﻫﺎﻯ آنان روبرو هستیم. «
(مراجعه شود به منتخبات لنین به فارسی ــ جلد اول ــ قسمت دوم ــ ص ١۰٧).

لنین و بلشویکﻫﺎ شعار "دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان" را به عنوان عاجل ترین وظیفهﻯ انقلاب طرح کرده، آن را قلب حکومت انقلابی موقت میدانند. تروتسکی نیز در این ایام با شعار "حکومت انقلابی کارگران٬ نه تزار" بر آمد می کند. تروتسکی در پیش گفتار چاپ روسی کتاب خود موسوم به "انقلاب پی در پی" دربارهﻯ این شعار لنین و بلشویکﻫﺎ می نویسد:

» فرمول دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان٬ تا اندازهﺍﻯ زیادی دارای خصلت جبری بود. لنین این مسئله را که چه رابطهﻯ سیاسی مابین این دو شرکت کننده در تقسیم دیکتاتوری دمکراتیک وجود دارد بعداً حل نکرد. وی امکان این که دهقانان در انقلاب به وسیلهﻯ یک حزب مستقل برآمد کنند (کذا) از نظر دور نمی داشت٬ حزب مستقلی در دو مفهوم (کذا)٬ یعنی نه تنها در رابطه با بورژوازی٬ بلکه در رابطه با پرولتاریا و در عین حال شایسته به انجام رسانیدن انقلاب دمکراتیک در وحدت با حزب پرولتاریا و در مبارزه علیه بورژوازی لیبرال. لنین حتی امکان این که حزب انقلابی دهقانان در دولت دیکتاتوری دمکراتیک اکٽریت را شامل گردد جایز می شمرد. «
(مراجعه شود به کتاب "انقلاب پی در پی" نوشتهﻯ تروتسکی ــ ص ١٢٨ چاپ انگلیسی).

به این ترتیب تروتسکی نه تنها شعار بلشویکﻫﺎ را تخطئه می کند بلکه با مغلطهﻫﺎﻯ تعمدی و تحریف لنین مطلب را می پیچاند.
وظایف سیاسی مشخص را باید در شرایط مشخص مطرح نمود ــ دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان البته فقط یک وظیفهﻯ گذرنده و موقتی سوسیالیستﻫﺎ در آن زمان بود٬ همان طور که لنین می گفت "بی اعتنایی به این وظیفه در عصر انقلاب دمکراتیک، ارتجاع محض شمرده می شد". لنین دربارهﻯ شعار و برنامهﻯ بلشویکﻫﺎ دربارهﻯ حکومت انقلابی موقت می نویسد:

» صحبت فقط بر سر حکومت انقلابی موقت است نه موضوع دیگری. بنابراین در اینجا به هیچ وجه از مسئلهﻯ فرضاً "به کف آوردن قدرت" به طور کلی و غیره صحبتی نمی شود زیرا موقعیت سیاسی روسیه ابداً چنین مسائلی را جزو مسائل روز قرار نمی دهد٬ کنگرهﻯ حزب نباید مسائلی را برای اتخاذ تصمیم مطرح نماید که فلان یا بهمان ادیب به جا یا بی جا به میان کشیده است٬ بلکه مسائلی را باید مطرح نماید که تحکیم شرایط زمان و بنابراین جریان عینی تکامل اجتماعی دارای اهمیت جدی سیاسی می باشند. «
(لنین ــ منتخبات آٽار فارسی ج ١- ق ٢- صفحات ١١ و ١٧).

تروتسکی در همان اٽر خود می نویسد:

» من علیهﻯ فرمول دیکتاتوری دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان برخاستم٬ زیرا من کمبود (کذا)! این حقیقت را به عیان می دیدم. از این که چه طبقهﺍﻯ در واقع این دیکتاتوری را اعمال می کند٬ به این صورت باز گذاشته شده است. «
(تروتسکی ــ انقلاب پی در پی ــ ص ١٢٨).

ولی تروتسکی که نان را به نرخ روز می خورد در کتاب دیگر خود موسوم به "زندگی من" می نویسد:

» در انقلاب ١٩۰٥ من در کنار بلشویکﻫﺎ قرار داشتم و متحداً با آنان مبارزه می کردم. «
(مراجعه شود به کتاب زندگی من ــ نوشته تروتسکی ــ ص ٣٢٩ ــ چاپ انگلیسی).

معلوم نیست کسی که شعار و برنامهﻯ بلشویکﻫﺎ را غلط می دانسته و علیهﻯ آن به مخالفت برخاسته بود چطور با آنان متحداً در یک صف قرار گرفته و مباررزه کرده است؟!
به رشتهﻯ گسیختهﻯ شرح ماجرا باز گردیم. لنین از دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان و تطابق ناگزیر منافع آنان در مورد اصلاحات دمکراتیک صحبت می کند٬ حال آن که هیچ گونه وجه مشترکی بین این دو طبقه نمی یابد.
لنین می نویسد:

» یکی از اعتراضات که بر ضد شعار "دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان" می شود این است که این دیکتاتوری لازمه اش اراده واحد" است٬ در حالی که پرولتاریا نمی تواند با خرده بورژوازی اراده ی واحد داشته باشد. این اعتراضی بی پایه است زیرا بنای آن بر تفسیر مجرد و متافیزیکی اراده ی واحد گدارده شده است٬ اراده ممکن است در موردی واحد باشد و در مورد دیگر نباشد. فقدان وحدت در مسائل سوسیالیسم و در مبارزه برای سوسیالیسم مانع اراده در مسائل دموکراتیسم و مبارزه در راه جمهوری نمی گردد. فراموش کردن این موضوع به معنای فراموش کردن فرق منطقی و تاریخی بین انقلاب دمکراتیک و سوسیالیستی است. «
(لنین ــ منتخبات آٽار به زبان فارسی ــ ج ١- ق ٢ ص ١۰۰)

ولی تروتسکی تضادی عمیق بین منافع این دو طبقه می بیند و لذا عصارهﻯ متراکم نظریهﻯ خود را که از دیگران به عاریت گرفته، چنین بیان می دارد:

» تضاد در حالت یک حکومت کارگری در یک کشورعقب مانده با اکٽریت جمعیت دهقانی تنها در سطح بین المللی٬ یعنی در عرصهﻯ انقلاب جهانی پرولتاریا قابل حل است. «
(مراجعه شود به پیشگفتار تروتسکی برای کتاب خود موسوم به "انقلاب سال ١٩۰٥").

به این صورت تروتسکی "انقلاب پی در پی" در سطح جهانی ــ که آن را به طور مکانیکی با انتقال انقلاب دمکراتیک به سوسیالیستی هم طراز می کند، مطرح می نماید. (مراجعه شود به کتاب "انقلاب پی در پی" نوشتهﻯ تروتسکی ص ٢٩٧ چاپ انگلیسی).
در واقع

» نظریهﻯ انقلاب پی در پی اولین بار به وسیلهﻯ روزا لوکزامبورگ و پاروس به میان کشیده شد. بعد پاروس این نظریه را دنبال کرده آن را مقابل تز لنین قرار دادند. روزا لوکزامبورگ نیز از سال ١٩۰٥ به بعد زیر این شعار با برنامهﻯ لنینی به مخالفت پرداخت.«
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین به زبان انگلیسی ــ جلد ٦ ــ ص ٣٩٧ هم چنین جلد ١٣ ــ صفحه ی ١٣٣).

چرا لنین با فکر "انقلاب پی در پی" به مبارزه برخاست؟ زیرا که لنین بر آن بود که از استعدادهای انقلابی دهقانان" تا آخرین جرعه" و از نیروی انقلابی آنان تا آخرین ذره برای امحاء کامل تزاریسم٬ برای گذار به انقلاب سوسیالیستی استفاده شود و حال آن که هواداران ــ انقلاب پی در پی ــ نقش مهم دهقانان را در انقلاب روسیه درک نمی کردند٬ به نیروی انقلابی آنها کم بها می دادند٬ به نیرو و استعداد پرولتاریای روس که بتواند دهقانان را به دنبال خود بکشاند کم بها می دادند و به این طریق امر رهائی دهقانان را از نفوذ بورژوازی٬ امر اتحاد دهقانان را گرد پرولتاریا دچار اشکال می گردانیدند. زیرا که لنین بر آن بود که امر انقلاب را با انتقال حکومت به پرولتاریا سرانجام بخشد و حال آن که هواداران انقلاب پی در پی می خواستند این کار را مستقیماً با حکومت پرولتاریا آغاز کنند و درک نمی کردند که به این طریق یک چیز "جزئی" مانند بقایای سرواژ را ندیده میگیرند و نیروی عظیمی مانند دهقانان روس را به حساب نمی آورند٬ درک نمی کردند که چنین سیاستی جز این که جلب دهقانان را به جانب کارگران کُند گرداند نتیجهﻯ دیگری ندارد. پس مبارزهﻯ لنین با هواداران انقلاب پی در پی بر سر مسئلهﻯ بی گسست بودن انقلاب نبود. زیرا که خود لنین از انقلاب بی گسست هواداری می کرد٬ بلکه بر سر مسئلهﻯ کم بها دادن به نقش دهقانان که بزرگترین ذخیرهﻯ پرولتاریا هستند٬ بر سر عدم درک سرکردگی پرولتاریا بود. ایدهﻯ انقلاب پی در پی را نمی توان ایدهﻯ تازهﺍﻯ دانست. آن را نخستین بار مارکس در پایان سالﻫﺎﻯ چهل در پیام معروف خود به اتحادیهﻯ کمونیستﻫﺎ به پیش کشید. دائمیون ما فکر انقلاب پی در پی را از این مسند بیرون کشیدهﺍند. ولی باید متذکر شد اینان که این ایده را از مارکس اقتباس کردهﺍند آن را اندکی تغییر داده و ضمن تغییر "معیوب گردانیدهﺍند" و طوری کردند که در عمل به کار نمی آید. دست مجرب لنین لازم بود تا این اشتباه را رفع کند و فکر انقلاب بی گسست مارکس را به شکل دست نخوردهﻯ آن برگیرد و به صورت یکی از پایهﻫﺎﻯ تئوری خویش در مورد انقلاب در آورد. مارکس در پیام خود پس از شمارش خواستﻫﺎﻯ انقلابی و دمکراتیکی که کمونیستﻫﺎ را به تحصیل آنها فرا می خواند٬ دربارهﻯ انقلاب بی گسست (پی در پی) ــ چنین می گوید:

» در زمانی که خرده بورژواهای دمکرات می خواهند با اجرای تعداد هر چه بیشتری از خواستﻫﺎئی که در بالا ذکر شده هر چه زودتر به انقلاب خاتمه دهند٬ منافع ما و وظائف ما عبارت از آنست که ازانقلاب پی در پی باز نایستیم تا همهﻯ طبقاتی که کم و بیش ٽروتمند هستند از حکومت بر کنار شوند.٬ تا پرولتاریا قدرت دولتی را به دست گیرد٬ تا جمعیت های کارگری نه فقط در یک کشور بلکه در کلیهﻯ ممالک پیش رفتهﻯ دنیا چنان تکامل یابند که رقابت میان کارگران این کشورها از بین برود٬ تا لااقل نیروهای قاطع تولید در دست کارگران متمرکز گردد. «
(کلیات مارکس و انگلس به زبان آلمانی جلد ٧ ص ٢٤٧-٢٤٨).
» به عبارت دیگر:
الف) - مارکس علیرغم نقشهﻫﺎﻯ طرفداران انقلاب پی در پی هرگز بر آن نبود که امر انقلاب آلمان در سالﻫﺎﻯ پنجاه با حکومت پرولتری آغاز شود.
ب) - مارکس فقط بر آن بود که امر انقلاب با قدرت دولتی پرولتاریا به سرانجام برسد٬ به این طریق که فراکسیونﻫﺎﻯ بورژوازی یکی پس از دیگری قدم به قدم از رأس حکومت بر کنار گردند تا پس از حصول حکومت پرولتاریا حریق انقلاب به کلیهﻯ کشورها سرایت داده شود و این تطابق کامل دارد با آموزش لنین و با آن چه وی در طی انقلاب ما و با تعقیب تئوری خویش در مورد انفلاب پرولتری در شرایط امپریالیسم عملی گردانید. «
(مراجعه شود به اصول لنینیسم ــ ی. استالین ــ نشریه شماره ٨ سازمان م. ل توفان)

شکست انقلاب ١٩۰٥ روسیه و دوران ارتجاع استولیپینی باعٽ سراسیمگی وسیعی در صفوف اپوزیسیون سیاسی روسیه گشت. بلشویکﻫﺎ در این دوران از حالت علنی به حالت مخفی در می آیند و به خوبی برای تجدید قوا برنامه ریزی می کنند. منشویکﻫﺎ در این دوران در موضع تسلیم طلبی افتاده و در قالب رژیم تزاری فعالیت علنی و درخواست برای شکل قانونی آن را موعظه می نمایند.
تروتسکی نیز به جرگهﻯ انحلال طلبان افتاده بود. درسالﻫﺎﻯ هشت بلشویکﻫﺎ در ژنو دست به انتشار روزنامه "پرولتری" میزنند، که هئیت تحریریهﻯ آن عبارت بود از لنین٬ بوگدانف و اینوکنتبی. کروپسکایا می نویسد:

» هئیت تحریریه نامهﺍﻯ به تروتسکی که در وین بسر میبرد می نویسد و از وی تقاضای همکاری با روزنامه را می نماید. تروتسکی این تقاضا را رد می کند زیرا او نمی خواست با بلشویکﻫﺎ همکاری داشته باشد. «
(مراجعه شود به کتاب یادبودهای لنین ــ نوشتهﻯ کروپسکایا ــ صفحات ١٧٢ ــ ١٧٣)

او به این قسمت چنین اضافه می کند:
» در سالﻫﺎﻯ ده٬ روزنامه پراودا که به طور موقتی به دست انحلال طلبان و تروتسکیستﻫﺎ افتاده بود٬ سیاست ضد بلشویکی مشی عمدهﻯ آن بود. تروتسکی دراین دوران مقالهﺍﻯ بدون امضاء در "به پیش"، „Vorwärts“ ارگان مرکزی حزب سوسیال دمکرات آلمان دررابطه با کنگرهﺍﻯ که لنینیستﻫﺎ با پلخانف و طرفداران وی داشتند و درسال ١٩١۰ برگذار شده بود، می نویسد که در آن به بلشویکﻫﺎ و پلخانفﺍیستﻫﺎ حمله می کند و از روزنامهﻯ پراودای خود که در وین منتشر می شد تمجید می کند. لنین پلخانف و ارسکی به چاپ این مقاله در "به پیش" „Vorwärts“ شدیداً اعتراض می نمایند. تروتسکی تلافی این را با در افتادن با روزنامهﻯ "رابوچایا گازتا" که بلشویکﻫﺎ شروع به انتشار آن نموده بودند در آورد و اعلام داشت که این روزنامه ارگان یک گروه متعصب و تنگ نظر است. وی هم چنین یک سخنرانی در پیرامون این موضوع در کلوب وین ایراد کرد. کامنف که از طرف نشست ژانویه پلنوم بدانجا اعزام شده بود٬ به عنوان اعتراض از ترکیب هئیت تحریریه پراودا خارج شد. سازشگران روسی مقیم پاریس نیز به تحریک تروتسکی دست به مبارزه علیه "رابوچایا گازتا" زدند. «
(مراجعه شود به یادبودهای لنین ــ ص ٢١١).

بلشویکﻫﺎ می دیدند که بایست شالودهﻯ تشکیلات نوینی را بریزند. تشکیلاتی که دارای انضباطی آهنین و عاری از عناصر اپورتونیسم باشد. به این ترتیب بلشویکﻫﺎ صورت یک حزب مستقل مارکسیستی را به خود میگیرند. به این خاطر لنین در سال ١٩١٢ کنفرانس بلشویکﻫﺎ را در پراگ فرا می خواند. کروپسکایا همسر لنین می نویسد:

» از هنگامی که مسائل عملی فعالیت در روسیه محسوس گشت٬ این موضوع روشن شد که دیگر همکاری با گروهﻫﺎﻯ متزلزل غیر ممکن است. اقتضاء کار پراتیک ماسک اصول حزبی که برخی از منشویکﻫﺎ به خود زده بودند از سیمایشان برگرفت. تروتسکی "مومن" که تحت لوای "صداقت" تلاش برای آشتی دادن انحلال طلبان و بلشویکﻫﺎ داشت سیمای خود را کاملا نمایان ساخت٬ هر چه لزوم تشکیلات بهتر در روسیه محسوس می گشت وحدت صوری هم از هم میپاشید. « (کروپسکایا ــ ص ٢٢٤).

استالین در این رابطه چنین می نویسد:

» درسال ١٩١٢ لنین در پراگ برای پایه ریزی حزب مستقل بلشویکی کنفرانس بلشویکﻫﺎ را فرا می خواند٬ این کنفرانس بزرگی در زندگی حزب بلشویک بود٬ زیرا خط فاصلی مابین بلشویکﻫﺎ و منشویکﻫﺎ کشید و کلیهﻯ بلشویکﻫﺎ را در سراسر روسیه در یک حزب واحد گرد آورد و منشویکﻫﺎ را از صفوف خود طرد نمود. در همان سال ١٩١٢ اتحادیهﻯ ماه اوت به کارگردانی تروتسکی یک کنفرانس منشویکی تشکیل می دهد و دست به پرووکاسیون وسیعی علیه کنفرانس بلشویکﻫﺎ میزند و آن را یک کودتا علیهﻯ حزب سوسیال دمکرات روسیه می خواند و کارگران را تشویق به انحلال آن می نماید. کنفرانس اتحادیه ماه اوت در قطع نامهﻯ خود می گوید:

این کنفرانس اعلام میدارد که آن کنفرانس (منظور کنفرانس بلشویکﻫﺎست. ــ ی. استالین) توطئهﻯ آشکار گروهی از افراد است که با آگاهی کامل حزب را به انشعاب کشانیدهﺍند و پرچم آن را غصب نمودهﺍند. این کنفرانس تأٽیر عمیق خود را که گروهی از سازمانﻫﺎﻯ حزبی و رفقا قربانی این نیرنگ گشته و به این وسیله باعٽ تحمیل مشی انشعاب گرانه و غاصبانهﻯ گروه لنین شدهﺍند٬ ابراز میدارد. کنفرانس بر آن است که کلیهﻯ سازمانﻫﺎﻯ حزبی در روسیه و در خارج علیهﻯ کودتائی که صورت گرفته، اعتراض خواهند نمود و از شناسائی ارگان رهبری آن کنفرانس خودداری خواهند ورزید و با تمام وسائل به احیای وحدت حزب به وسیلهﻯ دعوت یک کنفرانس سرتاسری حزبی خلاقانه اهتمام می ورزند (از اظهاریهﻯ اتحادیهﻯ اگوست به انترناسیونال دوم). «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین جلد ١۰ ــ ص ٣٧١)

کروپسکایا همسر لنین درباره کنفرانس اتحادیه ماه اوت می نویسد:

» یک به اصطلاح کنفرانس حزبی تحت نظر تروتسکی در اواخر آگوست تشکیل شده٬ این کنفرانس بطور برجسته خصلت انحلال طلبی داشت. «
(یادبودهای لنین – نوشته کروپسکایا – ص ٢٤٢)

تروتسکی و انحلال طلبان که بلشویکﻫﺎ را متهم به انشعاب طلبی و کودتا علیه وحدت حزب می کردند و برای از هم پاشیدن آنان مذبوحانه تلاش می نمودند٬ ائتلاف گروهﻫﺎﻯ خود آنان پس از مدتی از هم پاشید. لنین دربارهﻯ از هم پاشیدن ائتلاف ماه اوت تروتسکی چنین می نویسد:

» ولی یک وسیلهﻯ دیگر خیلی مهم هم برای تحقیق صحت و حقانیت اتهامات تروتسکی دربارهﻯ انشعاب طلبی وجود دارد. شما معتقدید که همانا "لنینیستﻫﺎ" هستند که انشعاب طلبند؟ بسیار خوب فرض کنیم که حق با شماست. ولی اگر حق با شما است پس چرا تمام فراکسیونﻫﺎ و گروهﻫﺎﻯ دیگر امکان وحدت با انحلال طلبان را بدون "لنینیستﻫﺎ" و بر ضد انشعاب طلبان ٽابت نکردند؟....اگر ما انشعاب طلبیم پس چرا شما اتحاد طلبان خودتان با انحلال طلبان متحد نشدید؟
آخر شما به این وسیله امکان وحدت و نفع آن را عمداً به کارگران نشان می دادید! وقایع را بیاد آوریم. در ژانویه سال ١٩١٢ "لنینیستﻫﺎ"ی "انشعاب طلب" اعلام می کنند که حزبِ بدون انحلال طلبان و ضد آنها می باشند. در مارس سال ١٩١٢ تمام گروهﻫﺎ٬ فراکسیونﻫﺎ٬ انحلال طلبان تروتسکیست و دیگر اپورتونیستﻫﺎ که در اوراق روسی خود و در صفحات روزنامهﻯ سوسیال دمکرات آلمانی موسوم به „Vorwärts“ بر ضد این انشعاب طلبان متحد می شوند. همه متفقا٬ یکدل و یک جهت٬ هم صدا و ناسزاگویان لقب "غاصب" و "اغواگر" و القاب دیگری که به همین اندازه دلنواز و محبت آمیز است، به ما می دهند. بسیار خوب آقایان ولی چه مانعی داشت که شما بر ضد "غاصبین" متحد می شدید و نمونهﻯ وحدت را به کارگران "پیشرو" نشان میدادید؟ ــ اگر اختلاف نظرها فقط ساخته و پرداخته و غیرهﻯ "لنینیستﻫﺎ" است و وحدت انحلال طلبان٬ تروتسکیستﻫﺎ٬ و سایرین عملاً امکان دارد٬ پس چرا شما خودتان طی دو سال نمونهﻯ آن را نشان ندادید؟ ــ در اوت سال ١٩١٢ کنفرانس "اتحاد طلبان" تشکیل گردید. بلافاصله تفرقه شروع شد٬ پلخانفﺍیستﻫﺎ مطلقاً ازشرکت امتناع ورزیدند٬ و پریودیستﻫﺎ شرکت کردند٬ ولی با اعتراض و افشای واهی بودن کلیهﻯ این بساط باز گشتند.... کسانی که متحد شدند٬ انحلال طلبان٬ لتونیﻫﺎ٬ تروتسکیستﻫﺎ٬ قفقازیﻫﺎ و گروه ٧ نفری بودند ولی آیا متحد شدند؟.... ما همان وقت گفتیم که خیر این فقط استتار انحلال طلبی است٬ آیا حوادٽ گفتهﻯ ما را تکذیب نمود؟... تجربهﻯ مخالفین ما حقانیت ما را ٽابت نمود٬ ٽابت نمود که کار کردن با انحلال طلبان غیر ممکن است. «
(مراجعه شود به منتخبات آٽار لنین به زبان فارسی ــ ج ١ ــ ق ٢ ــ صفحات ٣۰0 ــ ٣۰2 ، ٢٩٨ ــ ٢٩٩).

تروتسکی که از هر دست آویزی برای حمله به بلشویکﻫﺎ استفاده می کرد٬ در سالﻫﺎﻯ ١٤ هنگامی که روزا لوکزامبورگ با برنامهﻯ بلشویکﻫﺎ دربارهﻯ حق ملل در تعیین سرنوشت خویش به مخالفت برمیخزید٬ تروتسکی نیز از اختلاف نظری که بین این برنامهﻯ حزب سوسیال دمکرات با مارکسیستﻫﺎﻯ لهستانی در سال ١٩۰٣ ایجاد شده بود٬ ولی درسال ١٩۰٦ که آنان رسماً وارد حزب گشتند٬ این برنامهﻯ حزب سوسیال دمکرات را کاملاً پذیرفتند٬ استفاده کرده و از طرف هئیت تحریریهﻯ روزنامهﻯ "باربا"ﻯ خویش چنین می نویسد:

» مارکسیستﻫﺎﻯ لهستان حق تعیین سرنوشت ملی را به کلی عاری از مضمون سیاسی دانسته، حذف آن را لازم میشمارند. «

لنین می نویسد:

» تروتسکی خوش خدمت از دشمن خطرناک تر است٬ او جز گفتگوهای خصوصی (یعنی صاف و ساده غیبت و بد گوئی٬ که زندگی تروتسکی از آن میگذرد.) از هیچ جای دیگر نمی توانست مدارکی به دست آورد که بگوید به طور کلی تمام مارکسیستﻫﺎﻯ لهستانی در زمرهﻯ کسانی هستند که از هر مقالهﻯ روزا لوکزامبورگ طرفداری می نمایند٬ تروتسکی مارکسیستﻫﺎﻯ لهستان را عاری از شرافت و وجدان معرفی کرده است که قادر نیستند حتی معتقدات خود و برنامهﻯ حزب خود را محترم بشمارند. ای تروتسکی خوش خدمت! «
(مراجعه شود به منتخبات لنین به زبان فارسی ــ ج ١ ــ ق ٢ ص ٤٤١)

لنین حق داشت وقتی که می گفت:

» تروتسکی هنوز در یکی از مسائل جدی مارکسیسم هم عقیدهﻯ ٽابتی نداشته و همیشه در شکاف این اختلاف و آن اختلاف جای گرفته و از یک طرف به طرف دیگر گریخته است. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار لنین به زبان انگلیسی جلد ٢۰ صفحات ٤٤7 ــ ٤٤٨)

تروتسکی در این دوران گروه خود را داشت که خود را سانتریست می خوانند. استالین می نویسد:

» سانتریسم پدیدهﺍﻯ طبیعی در انترناسیونال دوم و دورهﻯ پیش از جنگ جهانی بود. در انترناسیونال دوم٬ راست روها در اکٽریت قرار داشتند. دو گروه دیگر٬ چپﻫﺎﻯ بدون گیومه و سانتریستﻫﺎ بودند. تمامی مشی سانتریستﻫﺎ عبارت بود از آرایش اپورتونیسم راست روها با عبارت پردازیﻫﺎﻯ چپ و یکی کردن چپﻫﺎ و راستﻫﺎ. در آن زمان مشی چپﻫﺎ که در میان آنان بلشویکﻫﺎ قلب آن بودند٬ عبارت بود از مبارزهﻯ قاطعانه با سانتریستﻫﺎ به منظور جدا نمودن آنان از راستﻫﺎ (بویژه بعد از اختتام جنگ امپریالیستی) و ارگانیزه نمودن یک انترناسیونال نوین و انقلابی که شامل عناصر خلاق پرولتری و چپﻫﺎ باشد. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین به زبان انگلیسی ــ جلد ١١ ــ ص ٢٩٤)

لنین می نویسد:

» سانتریسم عرصهﻯ عبارت پردازیﻫﺎﻯ خیر اندیشانهﻯ خرده بورژوائی انترناسیونالیسم در گفتار و اپورتونیسم جبونانه و خوش خدمتی در برابر سوسیال شونیستﻫﺎ در کردار است. اصل مطلب در این است که سانتریسم به ضرورت انقلاب بر ضد دولتﻫﺎﻯ خودی ایمان ندارد٬ آن را تبلیغ نمی کند و به مبارزهﻯ انقلابی بی دریغ مشغول نیست و با رذیلانه ترین بهانهﻫﺎئی که طنین مافوق "مارکسیست" دارد از زیر بار این مبارزه شانه خالی می کند. سانتریستﻫﺎ جامد فکرانی هستند که در شرایط قانونیت فاسد زنگ زدهﺍند. «
(مراجعه شود به تزهای آپریل ــ کلیات آٽار ــ جلد ٢٤ ــ ص ٧٦).

استالین سانتریسم را این طور تعریف می کند:

» سانتریسم یک مفهوم سیاسی است. ایدئولوژی آن عبارت است از سازش و هماهنگ ساختن منافع پرولتاریا با منافع خرده بورژوازی در یک حزب واحد٬ این ایدئولوژی با لنینیسم بیگانه و با آن مغایرت دارد. «
(کلیات استالین جلد ١١ ص ٢٩٣).

کروپسکایا در این باره می نویسد:

» تروتسکی سعی در سازش و وحدت با انترناسیونال دوم داشت٬ در سال ١٩١٦ لنین به اهمیت ایجاد انترناسیونال سوم رسید و خطوط آن را مشخص کرد٬ لزوم این عمل و قطع رابطه با انترناسیونال دوم بویژه در روسیه حس می شد که هر چه زودتر می بایست با سازشکاران و جناح آگوست قطع رابطه شود. افرادی نظیر تروتسکی نمی فهمیدند٬ درک نمی کردند که هر فکری در آن زمان برای سازش و وحدت غیرقابل تصور بود. «
(یاد بودهای لنین نوشته کروپسکایا ــ ص ٣٣٤).

این دو دلی٬ این تزلزل٬ این نوسان را تروتسکی در کتاب خود موسوم به "زندگی من" با قیافهﻯ حق به جانبی چنین توصیف می کند:

» من امیدوار بودم منشویکﻫﺎ را به طرف چپ بکشانم و کوششﻫﺎﻯ چندی برای اتحاد (کذا)! در حزب نمودم. این امیدواری من تا زمان جنگ طول کشید ولی بالاخره من از منشویکﻫﺎ کاملاً مایوس گشتم. «
(زندگی من نوشته تروتسکی صفحه ٣٢٩ چاپ انگلیسی).

با وارد شدن سرمایهﺪاری شکوفان یعنی سرمایهﺪاری دوران رقابت آزاد به مرحلهﻯ انحصاری و امپریالیستی و آغاز جنگ جهانی اول٬ یعنی آن جنگ امپریالیستی٬ غارتگرانه٬ غاصبانه و راهزنانه٬ که برای تقسیم جهان صورت گرفت٬ لزوم تجدید نظر در برخی از احکام ٬ مارکسیسم را لازم گردانید. طبق نظر مارکس و انگلس که در دوران سرمایهﺪاری ماقبل امپریالیستی می زیستند٬ انقلاب پرولتری در کشوری آغاز می شود که در آنجا پرولتاریا از لحاظ کمیت برتر از کشورهای دیگر باشد٬ به عبارت دیگر از لحاظ صنعتی پیشرفته تر باشد٬ به عنوان مٽال انگلستان در نظر بود٬ در عین حال انقلاب پرولتری سطح جهانی را در بر می گیرد.
انگلس در اٽر خود موسوم به "اصول کمونیسم" که درسال ١٨٤٧ نوشته است مسئلهﻯ امکان ناپذیری پیروزی سوسیالیسم را بدین صورت مطرح نمود:

» آیا این انقلاب (یعنی انقلاب پرولتری ــ نگارنده) می تواند در یک کشور به تنهائی وقوع یابد. «

و جواب می دهد:

» خیر. زیرا صنعت بزرگ به وسیلهﻯ این حقیقت که بازار جهانی را ایجاد نموده٬ تمام ملل روی زمین به خصوص ملل متمدنه را بقدری به یکدیگر نزدیک کرده است که هر کدام وابسته به آن چیزی میباشند که برای دیگری رخ می دهد٬ حتی بیش از این در کلیهﻯ کشورهای راقیه تکامل اجتماعی به آن سطحی هم طراز گشته که در تمامی آنان بورژوازی و پرولتاریا به دو طبقه تعیین کنندهﻯ اجتماعی مبدل گشتهﺍند و مبارزه بین این دو طبقه٬ مبارزهﻯ اصلی عصر ما شده است. بنابراین انقلاب کمونیستی به طور ساده یک انقلاب ملی نتواند بود٬ بلکه در یک زمان (به مفهوم وسیع کلمه ــ نگارنده) در کلیهﻯ کشورهای راقیه صورت می گیرد٬ یعنی لااقل در انگلستان٬ آمریکا٬ فرانسه٬ آلمان در هر یک از این کشورها انقلاب می تواند تندتر یا کندتر رشد یابد که این خود وابسته به آن است که کدام یک از لحاظ صنعتی پیشرفته تر می باشند٬ یعنی هر چه اندوخت ٽروت بیشتر باشد٬ هر چه قوای مولده عظیم تر باشد٬ انقلاب در آن کشور سریع تر انجام می گیرد٬ بنابراین انقلاب کمونیستی به عنوان مٽال در آلمان کندتر و دشوارتر٬ در حالی که در انگلستان به سرعت و آسان تر به حصول میرسد. هم چنین این انقلاب تأٽیر عظیمی بر روی دیگر کشورهای جهان خواهد گذارد و کاملاً سیر قبلی تکامل را به میزان وسیعی تسریع خواهد نمود. این یک انقلاب جهانی است و بنابراین یک سطح جهانی را شامل می گردد. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار مارکس و انگلس به زبان آلمانی ــ جلد ٤ ــ قسمت اول صفحه ٣٧٣).

صحیح است که حتی لنین در سالﻫﺎﻯ پنج به این امر پای بند بود. او در دو تاکتیک می نویسد:

» پیروزی کامل سوسیالیسم دمکراسی در انقلاب دمکراتیک یعنی دیکتاتوری دمکراتیک پرولتاریا و دهقانان به ما امکان خواهد داد٬ اروپا را بر انگیزیم و پرولتاریای سوسیالیست اروپا هم پس از این که یوغ بورژوازی را از گردن خود به دور افکنده به نوبهﻯ خود در انجام انقلاب سوسیالیستی به ما کمک خواهد کرد. «
(لنین منتخبات آٽار فارسی ــ ج ١ ــ ق ٢ ــ صفحه ٩٧).

همان طور که ذکر شد این حکم کلاسیکﻫﺎ با شرایط دوران سرمایهﺪاری انحصاری تطابق نمی نمود٬ لنین این حکم مارکس و انگلس را در قالب جدید تصحیح نمود.
لنین به آن اصل مارکس و انگلس که می گفتند: آموزش ما دگم نیست بلکه راهنمای عمل است٬ کاملا وفادار بود٬ زیرا مارکسیسم اصول جامدی نیست که بر زندگی و واقعیت تحمیل شود٬ بلکه از خود زندگی و واقعیت جنبان و متغیر آن برمی خیزد. لنین در سال ١٩١٥ تضاد ناموزونی تکامل سرمایهﺪاری را کشف نموده و در رسالهﻯ خود موسوم به دربارهﻯ شعار کشورهای متحدهﻯ اروپا چنین نوشت:

» ناموزونی تکامل اقتصادی و سیاسی٬ قانون بی چون و چرای سرمایهﺪاریست. از اینجا نتیجه می شود که پیروزی سوسیالیسم ابتدا در معدودی از کشورها٬ یا حتی در یک کشور جداگانهﻯ سرمایهﺪاری ممکن است. «
(مراجعه شود به منتخبات آٽار لنین به زبان فارسی ــ ج ١ ــ ق ٢ ــ صفحه ٤٨٧).

استالین می نویسد:

» جبههﻯ سرمایهﺪاری در جائی شکافته می شود که زنجیر امپریالیسم از همه جا سست تر باشد. «
(استالین ــ جلد ٦ صفحه ١۰۰).

تروتسکی در سال ١٩١٥ در جواب به تز لنینیستی پیروزی انقلاب سوسیالیستی در کشور واحد٬ چنین نوشت:

» تنها استدلال تاریخی کم و بیش مشخص که علیهﻯ شعار کشورهای متحدهﻯ اروپا پیش کشیده شده در روزنامهﻯ سوئیسی "سوسیال دمکرات" (سوسیال دمکرات در آن زمان ارگان مرکزی بلشویکﻫﺎ بود که مقالهﻯ نامبردهﻯ لنین برای اولین بار در آن به چاپ رسیده بود ــ ی. استالین) در جملهﻯ زیرین فرموله شده است:

"ناموزونی تکامل اقتصادی و سیاسی٬ قانون بی چون و چرای سرمایهﺪاری است" از این جمله، سوسیال دمکرات نتیجه می گیرد که پیروزی سوسیالیستی در کشور واحد امکان پذیر است و بنابراین دلیلی برای به وجود آوردن دیکتاتوری پرولتاریا در هر کشور جداگانه که موکول به ایجاد کشورهای متحدهﻯ اروپا می گردد نیست. این که تکامل سرمایهﺪاری در کشورهای مختلف ناموزون است٬ مطلقاً استدلال غیر قابل بحٽی است اما این ناموزونی در خود به منتها درجه ناموزونی همراه دارد. سطح سرمایهﺪاری بریتانیا٬ اطریش٬ آلمان و فرانسه با یک دیگر یکسان نیست ولی در مقایسه با آفریقا و آسیا، این کشورها به عنوان سرمایهﺪاری اروپا بر آمد می کنند که برای انقلاب اجتماعی رشد کافی نمودهﺍند. این که هیچ کشوری نمی بایست در مبارزهﻯ خود منتظر سایرین شود فکر خامی است. که فقط مفید به حال تعویض جنبش بین المللی با دفع الوقت نمودن آنست. بدون منتظر شدن سایرین ما شروع به ادامهﻯ مبارزه به طور ملی می کنیم. با اطمینان کامل به این که پیش قدمی ما محرکی در مبارزهﻯ کشورهای دیگر می گردد. اما اگر آنان به مبارزه دست نزدند. بیهوده خواهد بود اگر تصور شود همان طور که تجارب تاریخی و ملاحظات تئوریک تصدیق مینمایند ــ که مٽلاً روسیهﻯ انقلابی می تواند در مقابل اروپای محافظه کار تاب بیاورد یا آلمان سوسیالیستی می تواند به طور منفرد در جهان سرمایهﺪاری به موجودیت خویش ادامه دهد. «
(پیش گفتار تروتسکی برای رسالهﻯ خود موسوم به "برنامه صلح" ــ نقل شده از کلیات آٽار استالین به زبان انگلیسی ــ جلد ٨ ص ٢٦٧).

این جمله بافی تروتسکی در حقیقت فقط برگ ساتری برای اپورتونیسم علاج ناپذیری وی بود ــ اپورتونیسم همیشه به معنی انکار مستقیم تئوری مارکسیستی و یا احکام و نتایجی از آن نیست. چه بسا اپورتونیسم با این شکل ظهور می کند که به احکامی از مارکسیسم که دیگر کهنه شده در آویخته و آن را مبدل به دگم دلخواه خویش می سازد. تا این که بدین وسیله مارکسیسم را از ادامهﻯ رشد خود باز دارد. به عبارت دیگر٬ رشد جنبش انقلابی پرولتاریا را نیز مانع گردد.
تروتسکی در کتاب خود موسوم به "انقلابی که به آن خیانت شد" به این صورت مارکسیسم را به مسخره می گیرد. وی می نویسد:

» با گفتن این که مارکس و انگلس ابداً تصور بازرگانی ــ انحصاری خارجی را نمی کردند٬ به معنی گفتن این است که بگوئیم آنان ابداً تصور انقلاب سوسیالیستی را نمی کردند. «
(مراجعه شود به کتاب "انقلابی که به آن خیانت شد" صفحهﻯ ٢٩٤ ــ چاپ انگلیسی).

انقلاب دوم روسیه در فوریه سال ١٩١٧ طومار سلسلهﻯ رومانفﻫﺎ را در هم پیچید٬ با وجود آمدن قدرت دوگانه٬ افشاگری بلشویکﻫﺎ از منشویکﻫﺎ و اس ارها که در راس حکومت قرار گرفته بودند٬ در شرایط جدید شروع شده حکومت از آن جهت به دست منشویکﻫﺎ و اس ارها افتاد٬ که روسیه کشوری بود خرده بورژوائی و اکٽریت دهقانان زیر نفوذ این احزاب خرده بورژوازی٬ یعنی اس ارها و منشویکﻫﺎ قرار داشتند. لازم بود در عمل دهقانان و خرده بورژوازی شهری به نالایقی این احزاب خرده بورژوازی با تجربهﻯ خویش پی برند٬ به این طریق انقلاب برضد تزاریسم به انقلاب بر ضد امپریالیسم و به انقلاب پرولتری نزدیک می شد و می بایست ضمن رشد خود به آن مبدل گردد.
در ماه ژوئیه سال ١٩١٧ تروتسکی به حزب بلشویک رو آورد و اعلام داشت که تمام نظریات انقلابی بلشویکﻫﺎ را می پذیرد. حزب طبقهﻯ کارگر و از آن جمله حزب بلشویک در برخورد با افراد از یک طرف مصالح عمومی حزب را در نظر می گیرد و از طرف دیگر تا آنجا که امکان دارد به افراد در تصحیح اشتباهات خود کمک می کند. بر همین اساس حزب بلشویک، تروتسکی را به صفوف خود وارد کرد و حتی او را در ترکیب کمیتهﻯ مرکزی داخل نمود. با وجود اختلاف نظر او در گذشته با حزب بلشویک٬ وی تصمیمات حزب را پیروی می کرد و در عین حال منتظر موقعیت مساعدی برای خود بود.
پس از پیروزی انقلاب کبیر٬ کشور نوجوان شوراها که از طرف دشمنان داخلی و خارجی مورد تهاجم بود٬ می بایستی به طور موقت در مقابل دشمن نیرومند یعنی امپریالیسم لجام گسیختهﻯ آلمان که حیات وی را مورد تهدید جدی قرار می داد عقب نشینی کند. صلح برست ــ لیتوفسک که حاوی این یگانه مشی صحیح بود٬ از طرف لنین طرح گردید. اس ارهای چپ و منشویکﻫﺎ و افرادی از کمیتهﻯ مرکزی از جمله تروتسکی و دیگران این عمل را خیانت به منافع حکومت شوراها می خواندند.
تأخیر قرار داد صلح با آلمان و تعرض امپریالیسم آلمان در تمام جبههﻫﺎ که هر روز سرزمینﻫﺎﻯ دیگری را می گرفت صحت مشی لنین و استالین را به ٽبوت رسانید.
کروپسکایا می نویسد:

» تروتسکی درک نمی کرد چطور می بایست جمهوری شوراها را از جنگ هر چه سریع تر خارج کرد. حتی هنگامی که بعد از تأخیر و دودلی کمیتهﻯ مرکزی، آلمان به تعرض پردامنهﺍﻯ دست زد و شهر ها را یکی پس از دیگری می گرفت٬ تروتسکی به تصمیم آغاز مذاکره صلح با امپریالیسم آلمان رای ممتنع داد و مسئولیت هر آن چیزی که بعداً اتفاق خواهد افتاد٬ از گردن خود برگرفت. «
(یابودهای لنین ــ صفحه ٤٤٧).

حتی تروتسکی بعد از این که از طرف کمیتهﻯ مرکزی در رأس هیئتی برای قرار داد صلح به برست ــ لیتوفسک اعزام می شود٬ عملاً مذاکرات را بی نتیجه گذارده و مراجعت می نماید. تروتسکی به خیال خود منتظر انقلاب جهانی بود، این عمل تروتسکی برای حکومت نوجوان شوراها به از دست دادن نواحی دیگری تمام شد. لنین با اشاره به این که:

» مانند قمار بازان با مسائل حیاتی انقلاب ریسک نمودن، باعٽ نابودی شرایط واقعی می گردد. «
(لنین کلیات آٽار جلد ٢٧ ص ٧٩ــ ٨۰) تروتسکی را به چوب بست.

پس از پیروزی کامل در جنگ داخلی٬ کمیتهﻯ مرکزی کمونیسم جنگی را به نپ Nep (سیاست اقتصادی نوین) تغییر داد تا برای شالوده ریزی صنعتی کشور پایهﻫﺎﻯ مادی فراهم نماید. طبق تعریف استالین٬ نپ عبارت بود از:

» آزادی داد و ستد در حدود معین و در قالب معین به شرط تأمین نقش تنظیم کنندهﻯ دولت در بازار. «
(استالین ــ کلیات آٽار ــ جلد ٧ ص ٣٧٤).

بر عکس تروتسکی که به مکانیسم مبارزهﻯ طبقاتی و پروسهﻯ انتقالی به سیاست اقتصادی نوین پی نمی برد ــ دچار آشفته فکری بود و بر آن بود که نمی بایست رژیم سخت کمونیسم جنگی را سُست نمود٬ برعکس می بایست "پیچ و مهرهﻫﺎ" را باز هم سفت ترکرد٬ برخی دیگر را عقیده بر این بود که حزب و دولت باید در امر برقرار نمودن اقتصاد ملی٬ خود را کنار بکشد و این کار تماماً به دست اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری سپرده شود. هر چند در آن موقع مسئلهﻯ نقش اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری مسئلهﻯ عمدهﻯ سیاست حزب نبود٬ ولی مباحٽه از مسئله نقش اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران شروع شد.

» محرک مباحٽه و مبارزه علیه لنین و اکٽریت لنینیست کمیتهﻯ مرکزی٬ تروتسکی بود٬ او مایل بود وضعیت را مغشوش گرداند و در آغاز نوامبر سال ١٩٢۰ در جلسهﺍﻯ نمایندگان کمونیست پنجمین کنفرانس اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران سراسر روسیه با شعار "سفت کردن پیچ و مهرهﻫﺎ" و تکاندن اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری سخن راند. تروتسکی بی درنگ دولتی کردن اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران را درخواست کرد. وی علیه شیوهﻯ اقناع تودهﻫﺎﻯ کارگران بود. او طرفدار این بود که در اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران نیز اصول نظامی اجراء شود٬ تروتسکی علیه توسعهﻯ دمکراسی در اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری و علیه انتخابی بودن مقامات اتحادیهﻫﺎﻯ کارگران بود. به جای شیوهﻯ اقناع که بدون آن فعالیت سازمانﻫﺎﻯ کارگری غیر ممکن است٬ تروتسکیستﻫﺎ روش خشک و خالی و اعمال جبر و فرمان روائی صِرف را پیشنهاد می کردند.
در کنگرهﻯ دهم حزب در سال ١٩٢١ کنگره مباحٽه دربارهﻯ اتحادیهﻫﺎﻯ کارگری را ترازبندی کرد و با اکٽریت به تمام آراء، زمینهﻯ ایدئولوژی لنین را تصویب نمود. «
(مراجعه شود به تاریخ مختصر ح. ک. ا. ج. ش. (ب) – فصل نهم).

در دوران بیماری و سپس مرگ لنین حملات تروتسکی و هواداران وی به حزب و کمیتهﻯ مرکزی آن هر روز شدید تر می گشت. مرگ لنین تقریبا مقارن بود با پایان دورهﻯ تعرض انقلاب اروپا. این وظیفه بر دوش استالین و دیگر شاگردان برجستهﻯ لنین گذارده شد٬ که نخستین دولت پرولتاریائی را در لحظهﺍﻯ رهبری کنند که آن دولت در عرصهﻯ جهانی در انفراد افتاده بود. در شرایطی که پایگاه مهمی برای ساختمان سوسیالیسم وجود نداشت. این که ضعیف ترین حلقهﻯ زنجیر سرمایهﺪاری گسسته شده بود در عین حال نقطهﻯ ضعیفی برای خود انقلاب هم بود. لنین می گفت:

» هر کشور عقب مانده چون حریفش پوسیده است٬ چون بورژوازی آن بدون سازمان است٬ به آسانی می تواند کار را آغاز کند٬ ولی برای این که پیشرفت یابد، صد مرتبه بیشتر باید بصارت داشته باشد٬ صد هزار مرتبه بیشتر باید مراقبت کند و بردباری به خرج دهد٬ در اروپای غربی وضع طور دیگر است. در آنجا آغاز کار بسیار دشوارتر است ولی پیشرفت بسیار آسان تر است. انقلاب در کشورهای عقب ماندهﺍﻯ که حوادٽ تا حدود زیادی در اٽر عقب ماندگی آن کشور٬ برای مدت کوتاهی و طبیعتاً در مسائل فرعی٬ آن را جلوتر از سایر کشورها قرار داده است٬ طبیعتاً و ضرورتاً دشوارترین٬ پر رنج ترین و در آینده نزدیک نارضایتبخش ترین لحظات خود را خواهد دید. «
(مراجعه شود به کلیات لنین، سخنرانی دربارهﻯ وظائف مبرم حکومت شوروی ــ جلد ٢٣).

جبههﻯ اقتصادی از جبههﻯ جنگ داخلی تقریباً خطرناک تر و از هر حیٽ بغرنج تر بود. این واقعیت است که انقلاب آلمان نه به پیروزی پرولتاریا٬ بلکه به پیروزی بورژوازی منجر شد. و این امر به امید کمک مستقیم انقلابی که از جانب اروپا انتظار می رفت خاتمه داد. نپ به نجات کشور از گرسنگی کمک کرد. ولی نتوانست مسئلهﻯ سرمایه گذاری در ساختمان صنایع بزرگ ماشین سازی را که بدون آن سوسیالیسم ساخته نمی شد حل کند٬ می بایست سوسیالیسم را علی الاصول با منافع داخلی کشور ساخت. پایهﻯ مادی ساختمان سوسیالیسم را می بایست کشاورزی قرار داد. ولی گذار از کشاورزی به سوسیالیسم با دشواریﻫﺎﻯ سیاسی و سازمانی بسیار بزرگی همراه بود. در چنین شرایطی٬ فقط سازمانی پولادین٬ فقط هوشیاری و کنترل سخت٬ انضباط سخت در کار می توانست انقلاب سوسیالیستی را نجات دهد. درست همین جریان در عرصهﻯ مبارزهﻯ ایدئولوژیک روی داد.
بار دیگر به این نکته باید توجه کرد٬ که تحقق انقلاب پرولتری در روسیه از آن جهت تأمین شد که خرده بورژوازی در لحظهﻯ معینی پس از آن که متوجه شد٬ طریق بورژوائی در اجرای وظائف حیاتی مبرم به نتیجه نمی رسد٬ به پرولتاریا روی آورد و عملاً به نالایقی سیاسی خویش اعتراف کرد. کلمهﻯ روی آورد ــ اصطلاحی است که لنین به کار برده است. خرده بورژوازی که به پرولتاریا روی آورد٬ مانند آن آدم ضعیفی بود که در لحظهﻯ خطر به کلی تابع آدم قوی تر میشود و همین که خطر گذشت شروع می کند به لاف زدن و پیروزی را به خود نسبت دادن. خرده بورژوازی نیز بلافاصله پس از آن که تزاریسم و بورژوازی بزرگ ساقط گشتند٬ نیرومند و پرتوقع شده٬ در عین حال از آنجا که اعصاب ناتوان داشت٬ پیروزی سوسیالیسم را فقط به آن شکل می فهمید که اروپای شورشی به پشتیبانی شیفته وار از روسیه بپردازد.
آن گاه که امید به انقلاب جهانی برباد رفت و مسلم گردید که سوسیالیسم را باید با نیروهای خود ساخت٬ آخرین شور و شوق انقلابی ایدئولوگﻫﺎﻯ خرده بورژوا یک باره خاموش شد و رابطهﻯ آنها با بلشویکﻫﺎ قطع گردید. در این لحظه بد گمانی های معنی دار و روشن بینانهﺍﻯ آغاز گردید. فریادهائی برای نجات حداقل بخشی از پیروزیﻫﺎﻯ انقلاب از طریق تسلیم در برابر امپریالیسم اروپا به گوش می رسید. خلاصه آن که جریانی از پرگویان براه افتاد که می خواستند بزدلی خرده بورژوازئی خویش را به این وسیله بپوشانند. بی شک بهترین سلاح عوام فریبان خرده بورژوازی آن زمان عبارت بود از "دمکراسی" و "خطاب به تودهﻫﺎ" (مراجعه شود به نشریهﻯ شماره ٤ توفان) آنان قرارهای کنگرهﻯ دهم را که هر گونه فراکسیون و دسته بندی را قدغن نموده بود٬ زیر پا گذارده و پلاتفرم ضد انقلابی خود را به وجود آورده بودند و برای توجیه این امر از دمکراسی درون حزبی صحبت می راندند. در حساس ترین دوران٬ بحٽﻫﺎﻯ بی شمار و زائدی را به حزب تحمیل و به این ترتیب اوقات گرانبهائی را تلف نمودند.
لنین تاکید میکرد که حزب مجمع بحٽ و برای گپ زدن نیست٬ بلکه سازمان رزمندهﻯ پرولتاریا میباشد. در کنگرهﻯ دهم حزب در سال ١٩٢١ بود که به دستور لنین کنگره مقرر داشت که همهﻯ دستهﻫﺎﻯ فراکسیونی بی درنگ منحل شوند و در صورت عدم اجرای تصمیم کنگره و نقض انضباط حزب٬ سرسختان با پس گردنی از حزب اخراج خواهند گشت. لنین می گوید:

» کسی که انضباط آهنین حزب پرولتاریا را ــ بویژه در دورهﻯ دیکتاتوری وی ــ ولو اندکی تضعیف کند عملاً به بورژوازی بر ضد پرولتاریا کمک کرده است. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار لنین ــ جلد ٢٧ ــ ص ٢٩۰).

استالین با در نظر داشتن این امر می گوید:

» از این اصول چنین بر می آید که وجود فراکسیون نه با وحدت حزب و نه با انضباط آهنین آن سازگار است. محتاج به اٽبات نیست که وجود فراکسیونﻫﺎ به وجود مراکز متعدد می انجامد و مراکز متعدد به معنای فقدان مرکز در حزب است. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ٦- ص ١٩۰).

ولی اپوزیسیون بدون توجه به تصمیمات کنگره و انضباط حزب از تز "مراکز متعدد یعنی عدم مرکزیت" که تزی بورژوائی و به غایت ارتجاعی و ضد انقلابی است پیروی کرده و به خوبی درک می نمود که حزب بدون دستگاه محکم حزبی و مرکزیت و رهبری نمی تواند کار و زندگی کند و کوشش بر ضد ویران نمودن آن می نمودند. آنان در اظهاریهﻫﺎﻯ بی شمار خود بحران سخت اقتصادی و محو حاکمیت شوروی را پیش بینی کرده٬ آزادی فراکسیون و دسته بندیﻫﺎ را به عنوان یگانه راه نجات از این امر تقاضا می کردند. رفیق مائوتسه دون می آموزد که :

» برای واژگون ساختن یک قدرت سیاسی همیشه باید قبل از هر چیز افکار عمومی را آماده کرد و در عرصهﻯ ایدئولوژیک فعالیت نمود. این هم در مورد طبقهﻯ انقلابی صادق است و هم در مورد طبقهﻯ ضد انقلابی. «
(مراجعه شود به سخنرانی مائوتسه دون در دهمین پلنوم نشست دورهﻯ ک. م. ح. ک. چین.).

صحت این تز رفیق مائوتسه دون در عمل کاملا به اٽبات رسیده است. اپوزیسیون به فعالیت تخریب کنندهﻯ ایدئولوژیک دست زده و بدین ترتیب برای پخش افکار ضد شوروی خود زمینه چینی فراهم می نمود. این چانه زنان مغلق گوی خرده بورژوازی درون حزب در هفتمین پلنوم وسیع هئیت اجرائیه کمینترن در دسامبر ١٩٢٦ برای تخطئه کردن ساختمان سوسیالیسم در کشور واحد٬ این نظریه را ساخته و پرداختهﻯ استالین و تئوری من درآوردی وی خواندند٬ منظور این شوالیهﻫﺎﻯ مکتب زبان بازی وقاحت از این عمل این بود که پرچم "لنینیسم" را مقابل پرچم لنینیسم حزب برای دستیابی به مقاصد ضد انقلابی خویش به اهتزاز در آرند. استالین دسیسهﻯ اینان را فاش کرده و می گوید:

» تروتسکی در نطق خود اظهار می کند که بزرگ ترین خطای استالین٬ تئوری امکان ساختمان سوسیالیسم وی در کشور واحد٬ یعنی در کشور ما است٬ به این ترتیب معلوم می شود که ما با تئوری لنینی ساختمان سوسیالیسم در کشورمان طرف نبوده بلکه با تئوری نامعلومی از طرف استالین روبرو هستیم٬ درک من از این مسئله به این صورت است٬ که تروتسکی از مبارزه با تئوری لنینی امتناع می ورزد. زیرا این مبارزه برای وی معاملهﻯ پر خطری بشمار می رود٬ ولی در عین حال تصمیم می گیرد این مبارزه را به بهانهﻯ مبارزه با تئوری استالین به عمل آورد٬ تروتسکی به این صورت می خواهد مبارزه علیه لنینیسم را به وسیلهﻯ پوشاندن این مبارزه تحت لوای مبارزه و انتقاد از تئوری استالین برای خویش تسهیل گرداند. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ٩ ــ ص ١٢١).

از طرف دیگر اپوزیسیون بین این دو مفهوم ــ یعنی پیروزی نهائی سوسیالیسم در کشور واحد با پیروزی ساختمان سوسیالیسم در کشور واحد٬ علامت تساوی می گذارد٬ و بدین ترتیب مسئله را مغشوش می گرداند. استالین موکداً خاطر نشان می ساخت که :

» انقلابی که در یک کشور به پیروزی رسیده است٬ نمی بایست خود را به عنوان موجودی بی نیاز تلقی کند٬ بلکه وی به عنوان اهرمی برای تسریع انقلاب پرولتری درسایر کشورها بشمار می رود. «
(استالین ــ جلد ٦- ص ٤١٥ ــ همچنین جلد ٨ ــ ص ٣٤١).

این سخن پر مغز استالین دو مرحلهﻯ عمده را در بر می گیرد:
الف ــ پیروزی ساختمان سوسیالیسم در کشور واحد امکان پذیر است. و
ب ــ در عین حال پیروزی نهائی سوسیالیسم در کشور واحد وابسته به انقلاب پیروزمندانهﻯ پرولتری در سایر کشورهاست.
وی به این قسمت چنین می افزاید:

» آیا حزب ما اعلام ننموده و آیا همیشه تواماً با لنین اعلام ننموده، که پیروزی نهائی سوسیالیسم هنگامی امکان پذیر است که انقلاب سوسیالیستی در چندین کشور به پیروزی برسد؟ آیا حزب ما صد بار با تکیه روی این اصل توضیح نداده است که پیروزی سوسیالیسم در یک کشور نبایستی با پیروزی کامل و نهائی آن اشتباه شود؟. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین – جلد ٨ – ص ٣٤٢).

در واقع قرارهای حزبی کنفرانس چهاردهم حزب منعقده در سال ١٩٢٥ پیروزی ساختمان کامل سوسیالیسم در کشور واحد را تأکید می نمود. این قطع نامه چنین می گوید:

» به طور کلی پیروزی سوسیالیسم در یک کشور (نه به مفهوم پیروزی نهائی) مسلماً امکان پذیر است. موجودیت دو سیستم اجتماعی کاملا متفاوت به تهدید مداوم احاطهﻯ سرمایهﺪاری به اشکالی نظیر: فشار اقتصادی٬ مداخلهﻯ مسلحانه و احیاء مجدد سرمایهﺪاری امکان میدهد٬ بنابراین تضمین نهائی پیروزی سوسیالیسم ــ یعنی تضمین علیه احیاء سرمایهﺪاری ــ پیروزی انقلاب سوسیالیستی در برخی از کشورها را لازم می گرداند. از این امر چنین بر نمی آید که امکان ساختمان کامل جامعه سوسیالیستی در یک کشور عقب مانده نظیر روسیه٬ بدون کمک دولتی (نظریهﻯ تروتسکی) از جانب کشورهای توسعه یافتهﻯ فنی و اقتصادی وجود ندارد. بخشی از کنه نظریهﻯ "انقلاب پی در پی" تروتسکی، بر این ادعاست که پیشرفت واقعی اقتصاد سوسیالیستی در روسیه فقط پس از پیروزی انقلاب پرولتری در عمده ترین کشور اروپا امکان پذیر خواهد بود. (تروتسکی در سال ١٩٢٢) ــ ادعائی که در دورهﻯ حاضر پرولتاریای اتحاد جماهیر شوروی را محکوم به پاسیویته هلاکت باری می نماید. (قرارهای کنفرانس ١٤) ــ . «
(نقل شده از کلیات آٽار استالین ــ جلد ٩ ــ ص ١٢٩)

استالین خاطر نشان می ساخت:

» تا هنگامی که احاطهﻯ سرمایهﺪاری مرتفع نشده٬ مادام که خطر مداخلهﻯ مسلحانهﻯ خارجی و کوشش برای احیاء اصول سرمایهﺪاری مرتفع نشده٬ مادام که کشور سوسیالیستی از چنین خطری مصون نیست٬ نمی تواند از پیروزی نهائی سوسیالیسم نیز صحبتی شود. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ٧ ــ ص ١٧ ــ ١٢۰ ــ ١٢٢ ــ ... جلد ٨ ــ ص ١۰٣ ــ ٢٧٥ و جلد ١١ صفحات ٣٢٨ــ ٣٢٧ــ ٣٢٥).

» هلاک آمیزترین بخش دیگر نظریهﻯ تروتسکی در مورد ارزیابی وی از نقش دهقانان میانه حال بود. وی "با نقل قول یکی از نوشتهﻫﺎﻯ لنین مربوط به دوران ١٩۰٦ که در آن لنین پیش بینی می نمود که امکان دارد پس از پیروزی انقلاب بورژوازی٬ قسمتی از دهقانان میانه حال به ضد انقلاب بپیوندند٬ سعی میکرد آن را به این صورت به کار برد که این نظریهﻯ لنین با برخورد تروتسکی به مسئلهﻯ دهقانان پس از پیروزی انقلاب سوسیالیستی مطابقت دارد٬ فهم این نکته دشوار نیست که تروتسکی در این جا دو چیز کاملا متفاوت را با یک دیگر مقایسه می نماید٬ تروتسکی مایل است که دهقانان میانه حال را شیئی فی نفسه ــ به عنوان چیزی پایدار و تغییر ناپذیر تلقی نماید. «
(استالین جلد ٨ – صفحه ٣٦١ – ٣٦۰).

تروتسکی در حقیقت فراموش می کرد که بلشویکﻫﺎ سه برنامهﻯ مختلف در رابطه با تودهﻫﺎﻯ میلیونی دهقانی داشتند:

اولی ــ برای عصر انقلاب بورژوازی.
دومی ــ برای عصر انقلاب پرولتری.
سومی ــ برای دوران تحکیم بعدی حکومت شوراها.

در دورهﻯ اول برنامهﻯ بلشویکﻫﺎ چنین بود: با دهقانان با هم ــ علیه تزار و ملاکین؛ در عین حال بی طرف نمودن بورژوازی لیبرال٬ برای تحقق انقلاب بورژوا دمکراتیک.

در دورهﻯ دوم برنامه بلشویکﻫﺎ چنین بود:

با دهقانان فقیر با هم ــ علیه بورژوازی و کولاکﻫﺎ٬ در عین حال بی طرف نمودن دهقانان میانه حال برای انجام یک انقلاب سوسیالیستی. و اما بی طرف نمودن دهقانان میانه حال به چه معناست؟- این به مفهوم این است که آنان را تحت نظارت پرولتاریا در آوریم٬ ولی به او اعتماد نکنیم و از هر وسیلهﺍﻯ برای نگاهداری وی استفاده کنیم تا از دستمان در نرود.

در دورهﻯ سوم ــ یعنی در دوران مرحلهﻯ انتقالی و ساختمان سوسیالیسم برنامه عبارت است از:

با دهقانان فقیر با هم ــ در وحدت محکم با دهقانان میانه حال ــ و در عین حال مبارزهﻯ قاطعانه علیه عناصر سرمایهﺪاری در اقتصاد شهری و روستائی برای پیروزی و تأمین ساختمان سوسیالیسم. کسی که این سه برنامه٬ این سه مشی مختلف را که انعکاس سه دورهﻯ مختلف انقلاب است با یک دیگر مخلوط نماید٬ هیچ چیزی از بلشویسم درک نکرده است."
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ٨ ــ صفحه ٣٦١).
» هم چنین تروتسکیستﻫﺎ از این سخنان لنین که می گوید:
تا هنگامی که ما در یک کشور خرده دهقانی زندگی می کنیم٬ یک پایهﻯ مطمئن اقتصادی در روسیه بیشتر برای سرمایهﺪاری هموار است تا برای کمونیسم؛ انحراف چپ، یعنی تروتسکیستﻫﺎ این نتیجهﻯ غلط را می گرفتند که این غیر ممکن است سوسیالیسم را در اتحاد جماهیر شوروی ساخت و بنابراین هیچ گاه با دهقانان نمی توان به توافقی رسید و اتحاد این دو طبقه٬ یعنی کارگران و دهقانان تا وقتی که انقلاب در باختر به کمک ما نیاید و دیکتاتوری طبقه کارگر ما را مشوق نگردد صحبت از ساختمان سوسیالیسم یک ایدهﻯ مهجور است زیرا به غیر از این دیکتاتوری طبقه کارگر٬ یا سرنگون می گردد یا به انحطاط دچار می شود. «
(استالین ــ جلد ١١ ــ صفحه ٢٤١).

» این همان مشی است که دهقانان میانه حال را به سوی کولاکﻫﺎ می کشاند٬ مشئی که بالاخره تمام دهقانان را به سوی کولاکﻫﺎ می کشاند و به این ترتیب کولاکﻫﺎ نیرو می گرفتند و دهقانان فقیر منفرد می گشتند و به این صورت حکومت شوراها درروستا تضعیف می گشت و به کولاکﻫﺎ کمک می کرد تا دهقانان فقیر را تحت کنترل خود گیرند. «
(استالین ــ جلد ١۰ ــ صفحه ٢٦٤).

لازم به یاد آوری این نکته است که دهقانان میانه حال بیش از ٦۰ درصد تمامی دهقانان را در آن زمان در روسیه تشکیل می دادند٬ هر گونه برخورد عجولانه و غلط نسبت به این طبقه مساوی بود با نابودی حکومت شوراها. این مشی تروتسکی یعنی قطع رابطه با دهقانان میانه حال٬ یعنی شروع جنگ داخلی در روستا و ساختن مشکلات فراوانی برای صنایع نوجوان شوراها، که مواد خام و خواربار و دیگر احتیاجات خود را از روستا فراهم می نمود. این مشی مساوی بود با لرزاندن پایهﻫﺎﻯ حکومت شوروی و بالاخره نابودی تمام ساختمان کل کشور. لذا اتخاذ نمودن سیاست صحیح نسبت به این طبقه در حکم حیات و ممات حکومت شوراها بود. لنین می آموزد:

» ما می بایستی برخورد خود را به طبقهﺍﻯ که موضع مشخص و ٽابتی ندارد تعیین کنیم. پرولتاریا در مجموع خود به سوسیالیسم علاقه مند است. بورژوازی در مجموع خود مخالف سوسیالیسم است. تعیین نمودن رابطه بین این دو طبقه آسان است. اما هنگامی که ما به بخشی مانند دهقانان میانه حال بر می خوریم٬ آن را طبقهﻯ متزلزل و دودل می یابیم. دهقانان میانه حال تا حدودی مالک و تا حدی زحمت کش می باشند. آنها قرنﻫﺎ است که وضع خود را تحت بزرگترین مصائب و دشواری حفظ نمودند و از استٽمار ملاکین و سرمایهﺪاران رنج می برد. آنها همهﻯ اینها را تحمل کردهﺍند و در عین حال صاحب ملکی هم می باشند. برخورد ما به این طبقهﻯ متزلزل مشکلات عظیمی را برای ما مطرح می نماید. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار لنین ــ جلد ٢٩ ــ ص ١٨٣).

تروتسکیستﻫﺎ اما تمامی این آموزشﻫﺎ٬ هشدار باشﻫﺎ و زنهارباشﻫﺎﻯ لنین را در رابطه با این طبقه نادیده می گرفتند٬ آنان هیچ گروه دیگری را در روستا جز دهقانان فقیر و کولاکﻫﺎ نمی دیدند و دهقانان میانه حال که اکٽریت را تشکیل می دادند از دیده فرو گذارده و آنان را جزء کولاکﻫﺎ به حساب می آوردند.
وظیفهﻯ حزب در این مرحله عبارت بود از وحدت قاطعانه با دهقانان میانه حال٬ برای کوبیدن و از بین بردن عناصر سرمایهﺪاری در روستا٬ یعنی کولاکﻫﺎ. استالین می گوید:

» بلشویکﻫﺎ تحت عنوان وحدت با دهقانان٬ هر وحدتی را منظور نداشتند٬ بلکه فقط وحدتی را می طلبیدند که بر پایهﻯ مبارزه با عناصر سرمایهﺪاری دهقانی یعنی کولاکﻫﺎ استوار باشد. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ١٢ ــ ص ٤٣).

رفیق مائوتسه دون دربارهﻯ نقش خطیر دهقانان میانه حال می گوید:

» دهقانان میانه حال به طور کلی کسی را استٽمار نمی کنند٬ اقتصاد دهقانان میانه حال برای نیازمندیﻫﺎﻯ خود آنها تکافو می کند. دهقانان میانه حال نه تنها می توانند در انقلاب شرکت کنند بلکه آنها هم چنین می توانند سوسیالیسم را هم بپذیرند. به همین جهت تمام تودهﻯ دهقانان میانه حال می توانند متحد مطمئن پرولتاریا باشند. آنها جزء مهم نیروهای محرکهﻯ انقلاب هستند. روش دهقانان میانه حال نسبت به انقلاب یکی از عواملی است که نقش قاطع در پیروزی یا شکست انقلاب را بازی می کند. «
(مراجعه شود به منتخبات آٽار مائوتسه دون به زبان فارسی ــ جلد ٢ ــ صفحات ٤٧٩ و ٤٨٩).

بخش دیگر مشی تروتسکی عبارت بود از تحریف کامل تاریخ بلشویسم. او حزب را با سیرک اشتباه گرفته بود و به خودنمائی و نمایش و تحریف واقعیات می پرداخت.
تروتسکی و اپوزیسیون وی دست به تحریف انقلاب اکتبر می زدند و نقش تروتسکی را در این میان به عرش اعلی می رساندند. تروتسکی ادعا می نمود که گویا اکٽریت کمیتهﻯ مرکزی با قیام اکتبر مخالف بوده و همانا وی بود که مسئلهﻯ قیام مسلحانه را تنظیم و طرح کرده بود.

» ولی درحقیقت این قطعنامهﻯ لنین بود که با اکثریت کمیتهﻯ مرکزی ــ ده به دو مسئله قیام مسلحانه را تصویب کرد. «
(استالین ــ جلد ٦ ــ صفحه ٣٤۰).

و گویا این که تروتسکی رهبر انقلاب اکتبر و یگانه موجد آن بوده و غیره و غیره٬ این شایعات به خصوص از طرف لنتسنر ناشر آثار تروتسکی پخش می گردید. تروتسکی خود نیز آگاهانه ازروشن کردن حقایق طفره میرفت٬ زیرا در حقیقت خود او مبدع این جعلیات و تحریفات بود. استالین این دسیسهﻫﺎ را افشاء نموده و می گوید:

» در واقع برای رهبری انقلاب اکتبر یک مرکز عملی که عبارت بودند از:
سروردلو Sverdlov ــ استالین ــ دذرژینسکی ــ بوبنوف ــ اوریتسکی انتخاب گردید. تروتسکی اصلاً برای رهبری عملی جنبش از طرف پلنوم انتخاب نگردید٬ تا چه رسد به نقش اصلی وی در انقلاب ــ در واقع چیز عجیبی در اینجا به چشم نمی خورد. تروتسکی نه رل بخصوصی در انقلاب بازی کرده و نه می توانست بکند زیرا وی اصولاً شخص تازه واردی در حزب و در دورهﻯ اکتبر بود. هر کسی که با مکانیسم حزب بلشویک آشنائی داشته باشد درک این مطلب برایش دشوار نیست که طور دیگری نمی توانست هم باشد. فقط کافی بود که تروتسکی با ارادهﻯ کمیته مرکزی مخالفت نماید، تا تمام تأٽیری را که می توانست در سیر حوادٽ داشته باشد٬ از وی سلب گردد. «
(استالین ــ جلد ٦ ــ صفحه ی ٣٤٣-٣٤٢).

استالین متذکر می گشت که :

» این امر قابل تردید نیست که در عصر انقلاب اکتبر تروتسکی خوب مبارزه کرد٬ تروتسکی حقیقتاً خوب مبارزه کرد. ولی تروتسکی تنها کسی نبود که خوب در عصر انقلاب اکتبر مبارزه کرد. حتی اشخاصی نظیر اس ارهای چپ هم که در آن زمان در کنار بکشویکﻫﺎ قرار داشتند خوب مبارزه کردند.
به طور کلی باید متذکر گردم که در عصر قیام پیروزمندانه٬ هنگامی که دشمن منفرد گشته و قیام در حال اوج گیری می باشد٬ خوب رزمیدن دشوار نیست. در این لحظات حتی عقب مانده ترین اشخاص نیز قهرمان می شوند. «
(استالین ــ جلد ٦ ــ صفحه ٣٤٤).

لنین می گوید:

» انقلاب ما هم مانند هر انقلاب دیگر تعداد بسیار زیاد و بی سابقهﺍﻯ از افراد عامی را یک باره به جنبش کشاند. یکی از مشخصات عمدهﻯ علمی و عملی و سیاسی هر انقلاب واقعی عبارت از افزایش فوق العاده سریع و یک باره و ناگهانی تعداد "افراد عامی است که به شرکت فعالانهﻯ مستقل و عملی درزندگی سیاسی می پردازند. «
(تزهای آوریل ــ کلیات آٽار جلد ٢٤).

تروتسکی خود را قهرمان جنگﻫﺎﻯ داخلی می خواند و در این مورد لاف زنی را از حد گذرانده بود٬ ولی وی در حساس ترین لحظات جنگ داخلی در دو نبرد تعیین کننده٬ در دو دورهﻯ تابستان و پائیز سال ١٩١٩، علیه کلچاک و دنیکین٬ نقشهﻫﺎئی طرح نموده بود که به نابودی ارتش سرخ و تهدید جدی شوراها از طرف کلچاک و دنیکین منجر می شد. نقشهﻯ تروتسکی در دورهﻯ اول برای عقب نشینی از بعضی شهرها که حکومت شوراها را از لحاظ غله و مواد خام تأمین می نمود٬ از طرف کمیتهﻯ مرکزی به اتقاق آراء رد شد. وی در حساس ترین لحظات استعفا داد٬ کمیتهﻯ مرکزی کامنف را به جای وی گمارد. در دورهﻯ دوم نقشهﻯ استالین بار دیگر مورد تصویب کمیتهﻯ مرکزی قرار گرفت٬ کروپسکایا همسر و هم رزم لنین می نویسد:

» هنگامی که در اوائل اکتبر دنیکین در اورال به تعرض پرداخت. کمیتهﻯ مرکزی استالین را به عنوان عضو گروه انقلابی به جبههﻯ جنوب اعزام داشت. استالین نقشهﻯ تعرض جدیدی طرح نمود که مورد قبول کمیتهﻯ مرکزی قرار گرفت. لنین کاملاً از این نقشه جانبداری کرد. مشکلات در عرض مدت کوتاهی در جبههﻯ جنوب رو به بهبودی نهاد. «
(مراجعه شود به یادبودهای لنین ــ نوشته کروپسکایا ــ ص ٥٣٩ چاپ انگلیسی).

تروتسکیستﻫﺎ مانند رویزیونیستﻫﺎﻯ معاصر٬ استالین را متهم به پنهان نمودن برخی از نوشتهﻫﺎﻯ لنین که هنگام بیماری نگاشته بود می نمودند. استالین در نطق خود در پلنوم مشترک کمیتهﻯ مرکزی و تفتیش کل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در اکتبر ١٩٢٧ به این مسئله پرداخته و سیمای واقعی اپورتونیستی اتهام زنان را کاملاً افشاء می نماید. این اتهام برای نخستین بار از طرف یک "کمونیست سابق" آمریکائی به نام "ایست من" در کتاب وی موسوم به "بعد از مرگ لنین" عنوان گشت شخص اخیر رابطهﻯ خود را نیز با تروتسکی متذکر شده بود٬ کمیتهﻯ مرکزی در همان سال ١٩٢٤ از تروتسکی روشن شدن این جریان را می طلبد. تروتسکی رسماً طی نوشتهﺍﻯ که در روزنامهﻯ بلشویک درج گردید٬ رابطهﻯ خود را با "ایست من" تکذیب می نماید و در رد اتهامات "ایست من" به استدلال می پردازد و به این ترتیب تروتسکی٬ خود داستان پنهان داشتن نامهﻫﺎﻯ لنین را کاملاً رد می نماید ولی تروتسکی یعنی این خداوند زد و بند و استاد پیمان شکنی و خیانت٬ باز نغمهﻯ قدیمی را سر داده و ادعا می نمود که کمیتهﻯ مرکزی نامهﻯ لنین را که دربارهﻯ استالین و خشونت وی در مقام دبیر اولی نگاشته بود٬ پنهان کرده است. در واقع این نامهﻯ لنین در کنگرهﻯ سیزدهم حزب منعقده در ماه سال ١٩١٤ قرائت می گردد٬ ولی از آنجا که لنین تقاضای چاپ آن را ننموده بود٬ این نامه بنا به تصویب کنگره چاپ نمی شود. استالین در اولین پلنوم کمیتهﻯ مرکزی که پس از کنگرهﻯ سیزدهم هم انعقاد یافت٬ تقاضا میکند که وی را از مقام دبیر اولی بر کنار نمایند. ولی تمام اعضاء کمیتهﻯ مرکزی این تقاضا را رد می کنند و دوباره استالین را به اتفاق آراء به مقام دبیر اولی برمی گمارند. سال بعد نیز استالین دوباره یک چنین درخواستی می نماید که باز رد می شود.
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ١۰ ــ ص ١٨١ــ١٨۰).

لازم به یاد آوریست که در پلنوم کمیتهﻯ مرکزی در سال ١٩٢٦ تصمیم گرفته می شود که از کنگرهﻯ بعدی یعنی کنگرهﻯ پانزدهم حزب، اجازهﻯ چاپ این نامهﻫﺎ گرفته شود.
این اتهامات تروتسکی و رویزیونیستﻫﺎﻯ معاصر نمی گیرد و به هیچ وجه هم نمی گیرد. اپوزیسیون٬ کمینترن و کمیتهﻯ مرکزی حزب بلشویک را متهم به خیانت به انقلاب چین می نمود و مشی کمینترن را تخطئه میکرد. استالین در نطق خود در کنگرهﻯ پانزدهم حزب می گوید:

» لنین فرق مابین کشورهای امپریالیستی و ستمکش را به عنوان مبداء حرکت خود می گرفت و با گرفتن این اختلاف و این مبداء حرکت وی بین سیاست کمونیستﻫﺎ در کشورهای امپریالیستی و کمونیستﻫﺎ در کشورهای مستعمره تفاوت می گذارد. لنین در زمان جنگ اظهار می نمود که ایدهﻯ دفاع از میهن در کشورهای امپریالیستی ضد انقلابی و غیر قابل قبول است٬ ولی در کشورهای ستمکش این ایده قابل قبول و مجاز است زیرا این وسیلهﺍﻯ برای مبارزه به خاطر آزادی در این کشورها است و به مبارزه علیه امپریالیسم منجر می شود. به خاطر همین امر بود که لنین امکان وحدت را در پلهﻯ معینی و برای دورهﻯ معینی برای به وجود آوردن یک جبهه با بورژوازی ملی در این کشورها٬ تا موقعی که بورژوازی علیه امپریالیسم مبارزه می کند و مانع تربیت کارگران و دهقانان فقیر از جانب کمونیستﻫﺎ و بار آوردن آنان با روحیهﻯ کمونیستی نمی گردد. مسلم فرض نمود.
گناه اپوزیسیون در این جاست که این مشی لنین را کاملاً نادیده می گیرد و بدین ترتیب به جانب انترناسیونال دوم که اقتضای پشتیبانی جنگﻫﺎﻯ انقلابی را که به وسیلهﻯ کشورهای مستعمره انجام می گیرد، رد نماید٬ می لغزد. این مطلب تمام بدبختی را که گریبان گیر اپوزیسیون ما در این مسئله گشت دربارهﻯ انقلاب چین حکایت می کند . «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین – جلد ١۰ – ص ٣٥٣)

تروتسکی به اعضاء جوان حزب که از شخصیت وی آگاهی نداشتند از در تملق و چاپلوسی برآمده تا آنان را به سوی خویش بکشاند و بدین ترتیب در حزب برای خود مشتری جمع نماید. او برای جلب بچه محصلﻫﺎ در نامه خطاب به آنان٬ آنان را "دقیق ترین هواسنج حزب" می نامید و در عین حال اظهاراتی را راجع به تغییر ماهیت حزب بلشویک و رهبری آن می نمود. وی با اشاره به پیشوایان انترناسیونال دوم٬ با لحن پست و رذیلانهﺍﻯ کنایه میزد که رهبران بلشویک نیز به راه پیشوایان انترناسیونال دوم افتادهﺍند. تروتسکی با جنجال و هیاهو دربارهﻯ تغییر ماهیت حزب کوشش در پوشاندن چهرهﻯ واقعی اپورتونیستی خویش داشت. لنین با اشاره به این تاکتیکﻫﺎﻯ موذیانهﻯ تروتسکی می گوید:

» ولی آیا این خیلی مبتذل نیست٬ آیا این سلاح از زرادخانهﻯ آن دورانی گرفته نشده که تروتسکی در مقابل دانش آموزان جلوه می فروخت؟. «
(مراجعه شود به منتخبات لنین به زبان فارسی ــ جلد اول قسمت2 ــ ص ٣١١).

تروتسکیستﻫﺎ با این ادعا یعنی انحطاط رهبری حزب و چه در اظهاریهﻫﺎﻯ دیگر مبنی بر عدم پیروزی ساختمان سوسیالیسم در کشور واحد٬ حزب را دعوت به مباحٽه می کردند. حزب بلشویک با وجود این که سرگرم مسائل اقتصادی بود این دعوت را مانند دفعات قبل پذیرفت. مباحثه تمام بدنهﻯ حزب را فراگرفت٬ ولی مباحٽه به اپوزیسیون کمک ننمود٬ برعکس آنان را کاملاً رسوا ساخت٬ اما اینان از کارشکنی خود دست برنداشتند. تروتسکی در کتاب خود موسوم به "درسﻫﺎﻯ اکتبر" سعی در جانشین کردن لنینیسم با تروتسکیسم را داشت و دست به تحریف کامل تاریخ بلشویسم زده بود. استالین کوشش مذبوحانهﻯ تروتسکی را برای تبدیل لنینیسم به تروتسکیسم افشاء نموده و خاطر نشان ساخت که:

» وظیفه ی حزب در این مرحله عبارت است از دفن تروتسکیسم به مٽابهﻯ یک جریان مسلکی. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ٦ ــ ص ٣٧٣).

خلاصه آن که اپوزیسیون هر بار مفتضح تر و رسواتر از مباحٽاتی که به حزب در گرانبهاترین لحظات تحمیل می نمود بیرون می آمدند و هر بار وعدهﻯ وفاداری به قرارهای حزب و انضباط آن را می دادند٬ ولی با وجود این، دسته بندی عملاً باقی می ماند. اپوزیسیون زمینهﻯ ایدئولوژی جدیدی موسوم به "زمینهﻯ ایدئولوژی ٨٣ نفر" ترتیب داده و از کمیتهﻯ مرکزی خواستار مجدد مباحٽه گشتند. در اکتبر سال ١٩٢٧ حزب باب مباحٽهﻯ جدیدی را مفتوح نمود. نتایج این مباحٽه برای اپوزیسیون رقت آور بود. ٧٢٤ هزار تن از اعضای حزب بر له سیاست کمیتهﻯ مرکزی رأی دادند٬ در صورتی که بر له دسته بندی تروتسکیستها فقط چهار هزار تن٬ یعنی از یک درصد هم کمتر. اپوزیسیون به کلی در هم شکسته شد. تروتسکیستﻫﺎ با وجود این در ٧ نوامبر ١٩٢٧ به خیابانﻫﺎ ریخته و در جار و جنجال خود مسلحانه به جشن با شکوه اکتبر که در آن روز از طرف زحمتکشان شوروی برگزار می گردید، حمله بردند. دیگر جای شبه باقی نمانده بود که اپوزیسیون در لجن زار ضد شوروی فرو رفته است. در کنگرهﻯ ١٥ حزب در نوامبر سال ١٩٢٧ رهبران اپوزیسیون یعنی تروتسکی٬ زینویف٬ کامنف٬ و دیگران را از کمیتهﻯ مرکزی به اتقاق آراء از حزب اخراج نمود. (مراجعه شود به تاریخ مختصر ح. ک. ا. ج. ش (ب) فصل دهم).

استالین می نویسد:

» قسمتی از تروتسکیستﻫﺎ همان طور که می دانیم با تروتسکیسم قطع رابطه کرده و در اظهاریهﻫﺎﻯ بی شماری که از طرف نمایندگان آنان داده شد مشی صحیح حزب بلشویک را تأکید نمودند و خصلت ضد انقلابی تروتسکیسم را متذکر شدند. قسمتی دیگر از تروتسکیستﻫﺎ در واقع به ضد انقلابیون نمونه وار خرده بورژوازی انحطاط یافتند و خلاصه آن که به دفتر اطلاعاتی مطبوعات سرمایهﺪاری در مورد مسائلی که مربوط به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی است مبدل شدند. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ١٢ ــ ص ٣٥٣).

و اما صفات مشخصهﻯ تروتسکیسم کدام است؟ ــ استالین به این سؤال چنین پاسخ می دهد:

» صفات مشخصهﻯ تروتسکیسم در سه چیز است:

١ــ انکار امکان ساختمان سوسیالیسم به کمک کارگران و دهقانان در روسیه شوروی. این به چه معناست؟ - بدین معنی که اگر انقلاب پیروزمند جهانی به ما در آینده کمک نکند٬ می بایست خود را تسلیم بورژوازی کرده٬ راه را برای بورژوازی دمکرات باز نمائیم. به این ترتیب ما در اینجا با انکار بورژوائیِ امکان ساختمان سوسیالیسم در کشور خود روبرو هستیم که با جمله بافیﻫﺎﻯ انقلابی دربارهﻯ انقلاب جهانی٬ ساختمان کامل سوسیالیسم را در کشورمان نفی می کند.

٢ــ دومین صفت مشخصهﻯ تروتسکیسم عبارت است از انکار امکان کشیدن تودهﻫﺎﻯ وسیع دهقانی برای کار ساختمان سوسیالیستی در روستا. این به چه معناست؟ ــ بدین معنی است که طبقهﻯ کارگر قادر نیست دهقانان را در کار انتقال اقتصاد پراکنده و انفرادی آنان٬ به مشی تعاونی و روستائی هدایت نماید. یعنی اگر پیروزی انقلاب جهانی در آیندهﻯ نزدیک به کمک طبقهﻯ کارگر نیاید٬ دهقانان سیستم قدیمی بورژوازی را احیاء می کنند. بدین ترتیب ما در اینجا با انکار قدرت و امکان دیکتاتوری پرولتاریا برای رهبری نمودن دهقانان به سوی سوسیالیسم٬ به وسیلهﻯ پوششی زیر ماسک جمله بافیﻫﺎﻯ انقلابی دربارهﻯ پیروزی انقلاب جهانی روبرو هستیم.

٣ــ انکار لزوم انضباط در حزب٬ شناسائی آزادی برای گروهﻫﺎﻯ فراکسیونی در حزب٬ شناسایی لزوم تشکیل یک حزب تروتسکیستی، به عقیده تروتسکیسم٬ حزب بلشویک نمی بایست یک حزب واحد٬ متحد و رزمنده باشد٬ بلکه مجموعهﺍﻯ است از گروهﻫﺎ و فراکسیونﻫﺎ که هر کدام مرکز خود٬ انضباط خود و ارگان خود را دارا می باشند..... «
(استالین ــ جلد ١٢ صفحات ٣٦٤ ــ ٣٦٥ ــ ٣٦٦ ــ ٣٦٧).


استالین دربارهﻯ ریشهﻯ اجتماعی و طبقاتی اپوزیسیون می نویسد:

» سؤال خواهید کرد چگونه یک چنین اپوزیسیونی توانست در میان ما پدید آید؟ ریشهﻫﺎﻯ اجتماعی آن از کجا سرچشمه می گیرد؟ ــ من برآنم که پایهﻫﺎﻯ اجتماعی اپوزیسیون در حقیقت نابودی قشرهای خرده بورژوازی شهری٬ در این حقیقت که این اقشار از دیکتاتوری پرولتاریا ناراضی می باشند٬ در این که این اقشار سعی در تغییر رژیم در جهت بهبود ایجاد دمکراسی بورژوازی دارند، نهفته است.
قبلا متذکر شدم که نتیجهﻯ پیشرفت ما، به عنوان نتیجهﻯ رشد صنایع٬ به عنوان نتیجهﻯ رشد مهم نسبی شکل اقتصادی سوسیالیستی٬ قشری از خرده بورژوازی بویژه خرده بورژوازی شهری را در حال اضمحلال و نابودی قرار می دهد. اپوزیسیون نق و نق این اقشار و نارضایتی آنان را از رژیم دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا منعکس می سازد. چنین است ریشهﻫﺎﻯ اجتماعی اپوزیسیون. «
(مراجعه شود به کلیات آٽار استالین ــ جلد ١۰ ــ ص ٣٥٦).

یک ضرب المٽل روسی می گوید:

» سگها پارس می کنند٬ ولی قافله می گذرد. «

تروتسکیستﻫﺎ و رویزیونیستﻫﺎﻯ معاصر درشمار چنین پارس کنندگانی می باشند، علیرغم تمام این تحریفات و لجن پراکنیﻫﺎﻯ تروتسکیستﻫﺎ و رویزیونیستﻫﺎﻯ معاصر لکوموتیو انقلاب پیروزمندانهﻯ پرولتری٬ تمام سنگینی خود را روی لاشهﻯ این جریانات ضد مارکسیستی گذاشته و خواهد گذاشت. در حالی که زوزهﻯ اینان در میان غرش رعدهای انقلاب پرولتری به سرعت محو می گردد.
زنده باد آموزش مارکس ــ انگلس ــ لنین ــ استالین و اندیشهﻫﺎﻯ مائو تسه دون در راه رهائی خلقﻫﺎﻯ جهان از یوغ ارتجاع و امپریالیسم.